جلسه بیستم درس خارج فقه استاد معصومینیا در موضوع فقه تخصصی بازار سرمایه در تاریخ ۵ خرداد ۱۴۰۱ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.
استاد معصومینیا، فقه بازار سرمایه، جلسه20، پنجشنبه 5 خرداد 1401
أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ
شهادت امام صادق (علیه الصلاة و السلام) را تسلیت عرض میکنم خدمت برادرها و خواهرها. و امیدواریم تا بتوانیم شیعیان خوبی برای آن حضرت باشیم. واقعاً هر چی آدم میگذرد سنّش هر چه فکر میکند راهی جز تقوا، راهی جز به دست آوردن رضایت آنها نیست. راهی جز این نیست. آدم باید این را برای خودش جا بیندازد که ما راهی جز این نداریم.
تقوا و فضایل اخلاقی و اینها یک چیزی است که همهاش با خودنمایی و تظاهر و اینها سازگار نیست. خلاصه آدم اگر واقعاً صادق نباشد از دست آدم راضی نمیشوند، نمیشوند دیگر. رودرواسی ندارند و نداریم. این است که در سیرهی امام صادق میخوانیم که بعضی از اصحاب حضرت کاری میکردند امام از دستشان راضی بود. مثلاً یک نفر بود به نام ابن ابیعمیر، عبدالله ابن ابیعمیر، این ابن ابیعمیر یک کسی بود که امام صادق خیلی از دستش راضی بود. وقتی از دنیا رفت امام فرمودند: خدا رحمت کند ابن ابیعمیر را که به عهدش وفا کرد.
آن وقت این ابن ابیعمیر یک بار دو نفر دعوایشان شده بود توی مدینه رفتند پیش قاضی، آن که حق با آن بود فقط یک شاهد داشت آن هم این ابن ابیعمیر. این ابن ابیعمیر را برد دادگاه که شهادت بدهد، قاضی گفت ابن ابیعمیر تو همه چیزت خوب، باتقوا هستی، تو با فضیلت هستی فقط یک عیب داری آن هم این است که شیعه هستی. ظاهراً شهادتش را هم قبول نکرد؛ اشکال ندارد قبول نکند. ولی شهادت داد که تو باتقواترین آدم هستی به ابن ابیعمیر. جرمش فقط شیعه بودنش بود، اشکال ندارد، جرم باشد. ولی اگر میگفت که تو کی هستی، آدم خوبی نیستی. تو کسی هستی، تقوا نداری. تو کی هستی، فلان جا فلان حق را خوردی، فلان جا فلان دروغ را گفتی. آن خیلی بد بود. ولی گفت ابن ابیعمیر تو همه چیزت خوب است فقط عیبت این است که شیعه هستی.
ما باید سعی کنیم اینجوری شویم. واقعاً آدم وقتی تصوّر میکند که اگر مثلاً الآن امام صادق اینجا تکیه داده بود من را میدیدند اصلاً من رویم میشد بروم جلوی حضرت. خجالت نمیکشیدم؟! واقعاً واقعاً من که دارم این حرفها را میزنم راجع به خودم میگویم. ما باید واقعاً بشینیم این حساب و کتابها را راجع به خودمان انجام بدهیم. و به خاطر همین است که مثلاً امام عسگری هم فرمودند که شما باید این را کنید، این کار را کنید. «إِنَّ أخَذَکُم إِذَا وَرِعَ فِي دِينِهِ وَ صَدَقَ فِي حَدِيثِهِ» اگر که شما تقوا داشته باشید توی دینتان، راستگو باشید، امانتدار باشید، بعد میگویند این شیعه است. امام عسگری میفرماید. بعد خبرش به من میرسد من خوشحال میشوم.
امام صادق هم شبیه همین دارد همان فرمایش معروف که فرمودند زینت ما باشید. این است که ما خودمان را و جامعهمان را باید به فضایل دعوت کنیم اگر میخواهیم نظر آن حضرت و آن حضرات را به خودمان جلب کنیم. اگر میخواهیم آنها از ما راضی باشند، اگر میخوایم خلاصه دل آنها را شاد کنیم.
اینها خیلی واقعیّاتی است که میدانیم ولی دائماً از باب «و تواصو بالحق» باید به همدیگر بگوییم چون که یک مقداری عمل، این است که آخرین سخن من اینکه امام صادق فرمودند: «لَيْسَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اَللَّهِ قَرَابَةٌ وَ إنَّمَا نَتَقَرَّبُ إلی اللهِ بِالطَّاعَةِ» «لَيْسَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اَللَّهِ قَرَابَةٌ» ما اهل البیت اینقدر به خدا نزدیک هستیم به خاطر قوم و خویشی نیست، ما قرابت نداریم که اینقدر عزیز هستیم در درگاه خدا. «وَ إنَّمَا نَتَقَرَّبُ إلی اللهِ بِالطَّاعَةِ» ما به واسطهی اطاعت به خدا نزدیک میشویم. یعنی خود ما که اینقدر عزیز هستیم به خاطر اطاعت و تحمّل سختی و تقوا، راستی و درستی و اینهاست که به خدا نزدیک هستیم.
اینها نیازهای جامعهی ماست که ما سعی کنیم اینجوری باشیم که بتوانیم جامعه را بسازیم و عیب اصلی ما هم همین است که توی این زمینهها میلنگیم. این به مناسبت شهادت امام صادق که جزء واجبترین حرفها همینهاست که ما باید برای همدیگر دائماً بگوییم که انشاء الله این جامعه را بتوانیم یک قدمی ببریم جلو و بتوانیم انشاء الله یک جامعهی نمونه درست کنیم. و حالا که اکثرمان رفوزه هستیم، اکثرمان، من خودم که رفوزه هستم. خیلیها هم که مردود هستند.
ما هفتهی قبل آمدیم وارد ابزارها شدیم، ما اگر بخواهیم این ابزارهای تامین مالی را کامل بگوییم، بعدش ابزارهای مدیریت ایستگاهی، بعد نهادها و واسطهها را بگوییم، بعد بخواهیم راجع به خود انواع بازارها بحث کنیم خیلی وقت زیادی میطلبد. فرصت کم است، مجبوریم یک کلیاتی بگوییم و تمام کنیم. دیگر خود دوستان میروند کار میکنند. آنهایی که مشتاق هستند و علاقه دارند هم به طور طبیعی میروند کار میکنند و کتابهای مالی اسلامی خیلی زیاد است. کتابهای بانکداری اسلامی خیلی زیاد است.
من نمیدانم چقدر مطالعه دارید خودتان و بعد چقدر اخبار را میخوانید. بارها گفتم که عمدهی ادبیات اقتصاد اسلامی توی بانک و بورس نوشته شده، یعنی بانکداری اسلامی و بازار سرمایهی اسلامی. الآن اینجا خودم بخواهم کتابهای که اینجا خودم دارم نشانتان بدهم توی زمینهی بازار سرمایه خیلی زیاد است. بیشترش هم اهل سنّت نوشتهاند.
این انجمن مالی اسلامی ایران غیر از آن سایتهایی که مال بورس کالا و بورس است، انرژی و بورس است، اوراق بهادار نشانتان دادم. خود همین دورههای آموزشی، جوایز، کتابخانه، مسائل فقهی و امثاله. بعد روی کتابخانهاش بزنید حجم زیادی از کتابها چی است، توی این زمینه نوشته شده و اینها کتابها، پایاننامهها. کتابخانههای انگلیسی، عربی هم، مقالات، مقالات برتر، مجموعهی مقالات اوّلین همایش مالی اسلامی، دوّمین، سوّمین همایش. مجموعهی مقالات برتر نخستین همایش مالی اسلامی، مقالات زیادی است. میتوانید مطالعه بفرمایید.
موضوعاتش را نظام نوین مالی اسلامی بینالملل و چشمانداز آتی آن با تاکید بر ابزارها، بازارها، نهادهای نظارتی مبتنی بر شریعت. امکانسنجی و کاربرد ابزارهای مالی اسلامی در مدیریت ایستگاه نقدینگی. امکانسنجی فقهی مالی اوراق مشارکت مصون از تورم. اوراق سلف مبادلهای. صندوق ضمانت صکوک، ممنوعیّت غرر. ابزارهای مالی منطبق با شریعت. حسابهای سرمایهگذاری. طراحی صندوق تکافل در بازار سرمایه، کتابش 300 صفحه است.
یک نمونهی دیگر برای این عربها منظمة الفقه الاسلامی. مثلاً یک جلدش راجع به وقف است. وقف، خود وقف، وقف در بازار سرمایه توی فقه اهل سنّت. یا مثلاً کتابهای دیگری که هست از این قبیل کتابها و مجموعهها که خیلی از این مباحث مالی اسلامی را دارد روی سایتها است.
یکی از این سایتها اسمش مجمع الفقه الاسلامی است این مجمع الفقه الاسلامی الدولی این را من منظورم بود، مجمع الفقه الاسلامی الدولی. یک دنیا مقاله و کتاب و اینها اینجا است. کسی عربی بلد باشد، انگلیسی هم دارد.
المنصورات اینقدر اینها کتاب نوشتهاند. اینقدر کتاب و مقاله توی این زمینه است که خدا میداند. یک دنیایی است. من حدود ده هفده بیست سال پیش مقالات اینها را جلد گرفته بودند، آن موقع این سایتها به این شکل رایج نشده بود، آورده بودند توی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی راجع به یک موضوعش چند هفتهای نشسته بودم میخواندم.
همین زوایای مختلف این سایتها را بگردید انواع مقالات، انواع کتابها. خلاصه مطلب اینکه خیلی کار شده. این نشریهشان است خیلی از این چیزها اینجا است. خیلی از این محصولات مالی اسلامی، خیلی از این اخبار مالی اسلامی، کسی عربی بلد باشد اینجا است. مفصّل یکی یا دو تا، به روز هم است، به روز. مثلاً مال مالزی را دارد، مال سودان را دارد، مال کشورهای دیگر را دارد. کسی علاقهمند باشد.
این مثلاً یوسف قرضاوی خیلی کار کرده. این احمد طیّب است ولی یوسف قرضاوی هم است اینجا. خیلی کار کردند اینها. اینها را آدم جا دارد که وقت بگذارد فی المالیّة الاسلامیّة میگوید که الأمین العام لمجمع الفقه الاسلامی الدولی یشارک فی المؤتمر العالمی الخامس، یعنی دبیر کل مجمع الفقه الاسلامی، مجمع الفقه الاسلامی مال همین سازمان کنفراس اسلامی یا سازمان همکاریهای اسلامی، یشارک فی المؤتمر العالمی، یعنی شرکت کرد در نشست جهانی پانزدهم علماء شریعت در مورد مالی اسلامی، فی المالیّة الاسلامیة. یعنی علمای شریعت در مورد مالی اسلامی اینها نشست دارند. خلاصه اینها اخبارش اینجا است. حتّی اجتماعات هفتگیشان اینجا گزارشش را میآورند. و اینکه بحثهای مالی اسلامی، آخرین بحثهای مالی اسلامی که میشود اینجا است.
اینها را شما کسانی که علاقه دارند خلاصه میتوانید اینجا مراجعه کنید. خدا رحمت کند مرحوم آیت الله تسخیری که بود از ایران شرکت میکرد. الآن نمیدانم کی شرکت میکند. چون یک نفر باید باشد که آنها قبولش داشته باشند و این چیزها، همان اعضای آنجا مرحوم آیت الله تسخیری را قبول داشتند. توجّه فرمودید قبولش داشتند. یعنی توی مذاکراتشان من خواندم که وقتی ایشان صحبت میکند همهشان قشنگ گوش میدهند و احترام میگذارند.
اینها اگر کسی اهلش باشد اینها را برای اینکه مالی اسلامی را بفهمیم اینها را باید، این سایتها را یکی همان مال خودمان که عرض کردم محضرتان مال انجمن مالی اسلامی که اینجا این است آوردم اوّل کار، یکی این. یکی هم آن قضیّهی چیز مجمع الفقه الاسلامی و امثال آن. و بعد عرض کردم کتابهایی که، مجلّات، مجلّاتی که به ویژه است که حالا توی کشور خودمان هم قبلاً به شما نشان دادم. این مجلّهی تحقیقات عالی اسلامی، مال دانشگاه امام صادق (علیه السلام) است. خدا رحمت کند آقای موسویان را ما با همکاری همدیگر راه انداختیم آنجا را. از روز اوّل خلاصه یک جمعی بودیم ایشان بانی شد و جمع شدیم. الآن دکتر حسنزاده شده مدیر مسئول، آقای مصباحی هم سردبیرش هستند. الآن بیست و چند شماره چاپ شده.
موضوعات متنوع زیادی دارد. هر کدامش چهار پنج تا موضوع مهم مالی اسلامی دارد. وظیفهی خودم میدانم که میگویند که شماها ماهی نگیر، ماهیگیری یاد طرف بده. این از اینکه میخواهم حالا بحثمان را ادامه دهیم.
هفتهی قبل ما آمدیم یک خورده گفتیم ابزارها را توضیح بدهیم که نمونهای از ابزارها را بگوییم حالا، دیگر عرض کردم بقیّهاش را خودتان بروید مطالعه کنید. تقسیمبندی که ما کردیم گفتیم ما یک عقود غیرانتفاعی داریم، یک عقود انتفاعی. عقود غیرانتفاعی آنهایی که سود در آن مطرح نیست مثل قرضالحسنه، وقف و امثال اینها. عقود انتفاعی هم که ما گفتیم سه دستهی عمده است؛ یکی عقود مبادلهای، دو عقود مشارکتی. بعد عقود مبادلهای دو قسمت بودند؛ عقود مبادلهای با بازده ثابت و عقود مبادلهای با بازده متغیّر. میشوند سه قسم. پس تقسیمبندی این شد که گفتیم عقود یکی غیرانتفاعی، یکی انتفاعی. انتفاعیها یا عقود مبادلهای است یا مشارکتی. عقود مبادلهای هم یا بازدهاش ثابت است یا بازدهاش متغیّر. عقود مبادلهای با بازده ثابت کدام عقود بودند؟
دانشپژوه: بیع و اجاره و استصناع. فکر میکنم جعاله، نه البته جعاله نه، جعاله جزء چیزهاست. همینها بود دیگر.
استاد: استصناع با بازده ثابت است؟
دانشپژوه: البته استصناع هم چون هزینههایش متغیّر است چرا آن هم میتواند بازده متغیّر باشد.
استاد: آهان احسنت. با استصناع در صورتی که مصداق تنزیل باشد بازدهاش ثابت است.
دانشپژوه: البته اینها را خود چیز یعنی توی سیستم بانکی، حالا کاری به چیزش ندارم ولی توی سیستم بانکی چون به صورت موازی انجام میدهند دیگر آنها همه را ثابت میگیرند.
استاد: احسنت باریکلا. به خاطر ورود موازیها ثابتش کردند؛ آن هم علّتش ماهیّت بانک است. بانک فقط یک چیز سرش میشود قبلاً گفتیم مبلغ، مدّت، نرخ، هم جعاله را بازدهاش را ثابت کردند هم استصناع را. به فرمایش شما به دلیل اینکه آمدند استصناع موازی و جعالهی موازی را طراحی کردند به خاطر این جزء عقود با بازده ثابت آوردند که البته خود این باید بحث شود که آیا این یک حیلهی شرعی است یا نه و اگر حیلهی شرعی بود جایز است یا نه؟ چون حیلههای شرعی طبق الآن مبنای خیلیها یک سریاش جایز است، یک سریاش جایز نیست. آیا حیلهی ربا است یا نیست؟ آیا حیلهی تغییر احکام عقود هست یا نیست؟ اینها نیاز دارد که هر کدام بحث شود.
هفتهی قبل آمدیم اوراق قرضالحسنه را گفتیم. امروز میخواهیم برویم یک چند تا ورق بازی دوباره ادامه دهیم. حالا اوراق وقف هم شبیه اوراق قرضالحسنه است دیگر ما سراغ اوراق وقف نمیرویم. مثلاً توی وقف مدل عملیاتی اوراق وقف هم شبیه اوراق قرضالحسنه است. یک نمونه از اوراق وقف را اینجا معرّفی میکنیم دیگر شما بقیّهاش را خودتان بروید مطالعه بفرمایید.
نمودار اوراق وقف. یک: بانی مثلاً سازمان اوقاف با شناسایی نیازها و اولویتها ملّی یا منطقهای اقدام به تعیین پروژهی عامالمنفعه مینماید. مثلاً میخواهند یک بیمارستان وقف کنند. میخواهند یک مثلاً مدرسه وقف شود. یک چیزی که الآن مردم نیاز دارند وقف شود، یک پل وقف شود. نمیدانم یک هر چیزی که مردم نیاز دارند.
سپس با مشاورهی امین که عبارت باشد از نهاد نمایندگی ولیفقیه در سازمان اوقاف، مؤسسهی توسعهی سرمایهگذاری موقوفاتی کشور را که از زیرمجموعههای سازمان اوقاف است به عنوان واسط یا ناشر جهت انتشار اوراق وقف و تامین مالی پروژهی عامالمنفعه انتخاب میکنند. یعنی سازمان اوقاف میآید یک مؤسسهی توسعهی سرمایهگذاری موقاف را میبیند به آن میگوید که تو بیا این واسط بشو برای انتشار اوراق. این توی شکل، یک سازمان اوقاف میآید سراغ واسط یا ناشر، به آن میگوید که تو بیا یک همچنین کاری بکن.
دو: واسط میرود از سازمان بورس مجوّز میگیرد. این خیلی ساده است میگوید که من میخواهم یک همچنین جایی یک همچنین پروژهی عامالمنفعهای بسازیم و وقف شود، غرض وقف است. هر چیزی که نیاز مردم است. قدیما آن قدیم قدیما رختشورخانه مثلاً بود.
من یادم است قدیما توی اصفهان ما که آب زیاد بود آن موقع، الآن که خشکیده، رودخانه خشک و جوبها هم خشک. آن موقع آب لولهکشی توی خانهها نبود این جوبهای آب، مادی توی اصفهان به آن میگفتند، جوب. این جوبها برای کشاورزی بود بعد اکثر جاهایش نمیشد بروی کنار آب، این دور و ورش پر از درخت بود توی آنجا هم لجن بود. بعد مثلاً وقتی نزدیک منازل میشد یک جایی درست کرده بودند آنجا وقف بود. مارپیچی سنگبست درست کرده بودند، کنار آب راحت میرفتی. بعد آنجا یک دیوارهای مارپیچی درست کرده بودند که صدای زنها از بیرون میآمد ولی کسی زنها را نمیدید. اینجور جاها خیلیهایش وقف بود.
مثلاً یک نفر میآمد بانی میشد آنجا را میساخت میگفت این مال برای ظرفشویی و لباسشویی زنها. زنها میآمدند قشنگ میپیچیدند میرفتند کنار آب مینشستند آنجا راحت. خیلی راحت آب در دسترسشان بود، دور هم مینشستند همدیگر را تخلیه روانی میکردند، لباسها و ظرفهایشان میشنیدند با هم سه ساعت حرف میزدند. هر رهگذری این کشاورزها که رد میشدند از بیرون صدای اینها را میشنیدند ولی کسی نمیدید آنها را؛ چون مارپیچی بود.
بعد میرسیدی آن ورتر غسّالخانه آن هم وقف بود. یک غسّالخانه هم درست کرده بودند خیلیهایش هم نزدیک آب بود که برای غسل مردهها راحت بود. اینها همه وقف بود. آن ورترش میرفتیم مسجد، چیزهای عامالمنفعه. اینها خیلی صحنههای جالبی هم بود اتفاقاً. خیلی زندگی پرسختیای بود ولی از آن طرف لذتبخش هم بود.
حالا امروز یک جور دیگر شده مؤسسات عامالمنفعه خوب یک جور دیگر است، امروز متناسب با علم است. میخواهم اینکه گفتم قدیمها میخواستم بگویم که از هزاران، از صدها سال پیش بوده. توی قزوین مثلاً من رفته بودم تبلیغ دانشگاه و اینها، توی قزوین از این رختشورخانههای وقفی از قدیم بوده. شهرهای مختلف، اینها را مردم وقف میکردند؛ غسّالخانه، مسجد، نمیدانم رختشورخانه، اینطور چیزها، حیف که موقوفات را خیلیهایش را خراب کردند. یعنی متأسفانه از خدا بیخبرها آمدند تصاحب کردند زدند داغون کردند.
بعد این واسط میرود از سازمان بورس و اوراق بهادار، حالا یک وقت واقف خودش میآید یک چیزی را وقف میکند، یک وقت است نه میخواهند از پولهای پراکندهی مردم استفاده کنند. میرود از بورس مجوّز میگیرد که از پولهای ریز مردم جمع کند برود آن پروژهها را بسازد و وقف کند. حالا امروزه مثلاً پارکها، یک پارک، پارکهای کوچک کوچک مثلاً باعث سالم شدن محیط میشود، پارکهای بزرگ نه، پارکهای کوچک.
اقدام به انتشار اوراق وقف در مبالغ مختلف نموده، مبلغهایش را هم کوچک انتخاب میکند. حالا اینجا گفته از طریق بانکهای عامل و مؤسسات خیریّه به توزیع اوراق میپردازد. حالا ما این مال این است که بانکها دستشان توی بازار سرمایه خیلی باز شده و الّا اصلش این است که اینها توی خود بازار سرمایه مثلاً اینهایی که میآیند آنجا اوراق انتفاعی خرید و فروش، یعنی بگیرند یا بخرند یا بگیرند پول بدهند، آنجا یک چیز هم آنجا زدند که آره در فلان پروژه شرکت کنید؛ یکی قرضالحسنه است که هفتهی قبل گفتیم، یکی هم اوراق وقف است. با دادن یک پول جزئی برای برکت نمیدانم معاملهی انتفاعی خودتان بیایید اینجا شرکت کنید. طرف ده هزار تومان میدهد یک ورقه میگیرد. حالا اینجا گفته بانکهای عامل و مؤسسات خیریّه. حالا مؤسسات خیریّه هم میتواند این کار را کند ولی ما فعلاً بحثمان بازار سرمایه است.
در اینجا ایشان میفرماید که انتخاب مؤسسات خیریّه بدان علّت است که اوّلاً این مؤسسات به دنبال انجام امور خیریّه بوده، حاضرند که توزیع اوراق را به صورت تبرّعی، یعنی بدون اینکه پول بگیرند در کنار کارهای دیگرشان یا نه اصلاً مؤسسهی خیریّه فقط کارش این است. بعد مردم هم به اینها اعتماد دارند. این شماره دو.
اینجا میگوید سازمان اوقاف به واسط میآید میگوید که آره ما یک همچنین مؤسسهی، یعنی یک همچنین پروژهی عامالمنفعه میخواهیم بسازیم آن هم میآید به بورس میگوید، همان مراحلی که هفتهی قبل گفتیم. رتبهبندی اعتباری و مؤسسهی امین، چون همینجور که عرض کردم در طول تاریخ این اوقاف را خیلی حیف و میل کردند. اینجا باید تعجّب کنم چرا نگفته. این مؤسسهی واسط هم باید بیاید توی بورس رتبهبندی اعتباری شود که مردم اعتماد کنند.
بعد این حالا یا توسط بانکها یا مؤسسههای خیریّه یا یک نهادی توی خود سازمان بورس بتوانیم درست کنیم، بیایند این اوراق را منتشر میکند. از مردم که سرمایهگذار هستند و واقفین همین مردماند پولهایشان را جمع میکند. به همین ترتیب فلش بر میگردد یعنی پول اینها میآید پیش اینها، از بانکها و مؤسسات خیریّه میآید پیش واسط یا ناشر. آنها میدهند به سازمان اوقاف، سازمان اوقاف هم میآید این پروژه را تعیین میکند با یک پیمانکار که اینجا گفته مدیر پروژه، اجرا میکند. ناظرش هم نهاد نمایندگی ولیفقیه در سازمان اوقاف است که اینجا شش مرحلهاش همین است که گفتیم.
بعد که ساختند میآیند چه کار میکنند؟ میآیند این را تحویل سازمان اوقاف میدهند و متولّیاش هم از اوّل معلوم میکنند که متولّیاش مثلاً فرض کنید که سازمان اوقاف باشد یا نه فلان شخص باشد. که گفته وقتی پروژه را پیمانکار تحویل به سازمان اوقاف داد، نمایندهی ولیفقیه در سازمان اوقاف میآید صیغهی وقف را اجرا میکند. و یک روز را اعلام میکنند میگویند که آره آنهایی که آمدند پول دادند و این اوراق را خریدند، روز مثلاً جمعه ساعت چهار بعد از ظهر میخواهیم صیغهی وقف را بخوانیم اگر مایل هستید بیایید. مردمی هم که پول دادند سرمایهگذاری، یعنی در حقیقت در وقف شرکت کردند اینها میآیند آنجا ناظر بر اجرای صیغهی وقف هستند. اگر هم نیامدند معلوم است کار و زندگی دارند، اینجا خود نمایندهی ولیفقیه میآید صیغهی وقف را اجرا میکند.
آنجا مینویسند و یک سندی تنظیم میکنند که این وقف است، کسی در آینده حق تصرّف ندارد. چون چیزی که وقف میشود از ملک «تَحْبِيسُ الْأَصْلِ وَ تَسْبِیلُ الْمَنْفَعَةِ» این وقف است دیگر. اصلش حبس میشود منفعتش آزاد میشود. «تَحْبِيسُ الْأَصْلِ» «وَ تَسْبِیلُ» یعنی رهاسازی منفعت، «تَسْبِیلُ الْمَنْفَعَةِ». بعد حالا متولّیاش هر کی باشد. متولّیاش فرض کنید امام جماعت فلان مسجد است.
این بیمارستان بقیّةالله ما یک دوستی داریم ده سیزده سال رئیس دانشگاه علوم پزشکی بقیّةالله بود. الآن آمده آنجا کنار بیمارستان، میخواهم به شما بگویم چقدر کار میشود کرد. کنار بیمارستان، ایشان رئیس دانشگاه علوم پزشکی بقیةالله بود. ده سیزده سال الآن رفته دیگر اصفهان ساکن شده. آنجا متأسفانه با ایشان نساختند هم آنجا بعد بروید بیمارستان بقیّةالله شاید رفته باشید. کنارش یک مسجدی درست کردند بزرگ بعد صیغهی وقف خواندند. حالا توی آن مسجد فقط مسجد است، نه، آن بالایش یک مجموعهی اتاق درست کردند هر بیماری از شهرستان میآید آنجا همراهش آنجا به آن اتاق میدهند. به همراه آنجا، به همراه بیمار اتاق میدهند.
من خودم یک بیمار داشتیم رفتیم عملش کردیم. آنجا همین دوستمان نوشت من رفتم یک اتاق گرفتم. چند روز بالای سر بیمار بودم شبها میآمدم توی آن اتاق. بعد همین دو سه سال پیش یک مجموعهی فرهنگی درست کرده. یک سری اتاق برای همراه بیمارها درست کرده. یک تشکیلاتی آنجا. همهی اینها را وقف کرده. بعد متولّی وقف هم گذاشته رئیس بیمارستان.
اینکه میگوید بعد از اجرای صیغهی وقف و تحقّق وقف، پروژه جهت بهرهبرداری به متولّی واگذار میشود، آمده مجموعهی آن مسجد و آن مهمانسرا برای همراههای بیمارها و آن مجموعهی فرهنگی همهاش را گفته است رئیس بیمارستان بقیّةالله، نمیدانم اسم رئیس دانشگاه علوم پزشکی چی است؟ آنجا متولّی وقف است. که خودش که رفت از آنجا وقتی میخواهد برود اینقدر مقیّد است میرود از آنها اجازه میگیرد. اینجوری. در حالی که خودش درست کرده آنجا را. یک مجموعهی بزرگی است که همه چی در آن است. میخواستند به من گفتند بیا امام جماعت آنجا بشو، گفتم من نمیتوانم. که مجموعهی آن موقوفاتش را اداره کند. مجموعهی فرهنگیاش را، اوه اینقدر امکانات درست کردند که خدا میداند.
با این وقف چه کارها میشود که الآن هر بیماری آنجا میرود از شهرستان آن همراهش آلاخون والاخون نیست، توی پارکها، توی خیابان و اینها، نه میرود آنجا اتاق میدهند، آبرومندانه، خیلی عالی. وقف این کارکرد وقف است. که حالا آنجا آنها حالا با پولهای دیگر درست کردند ولی خوب اوراق وقف هم توی بازار سرمایه میتواند همچنین کارکردی داشته باشد.
آن هفته اوراق قرضالحسنه را گفتیم، امروز هم اوراق وقف را گفتیم.که حالا این بازار ثانوی ندارد. در مورد اوراق قرضالحسنه بازار ثانوی داشت. چرا؟ چون اوراق قرضالحسنه را هر کسی میآمد توی بازار سرمایه میخرید در حقیقت میشد قرضدهنده، بعد به هر کی این پولها را داده بودیم میشد قرضگیرنده، یک زمانی باید بر میگرداند.
این دارندگان اوراق هفتهی قبل گفتیم وقتی مدّتدار به آنها بدهیم میتوانند بیایند بگیرند. قرضدهنده است دیگر. مثلاً اگر یک مؤسسهی تعیین کردیم برای قرضالحسنه بعد این اوراق با توسط اوراق پولها را جمع میکنیم به آن مؤسسه میدهیم، روی آن نوشتهایم شش ماهه مثلاً، یک ساله. یعنی هر کسی این ورقه را میخرد یک سال بعد میتواند از مؤسسه بگیرد ولی خود دارندگان اوراق میتوانند به همدیگر بفروشند.
بفروشند نه اینکه بفروشند، هر کسی یک ورقه دارد مثلاً یک ورقه دارد ده هزار تومانی، میتواند به دیگری بدهد ده هزار تومان را بگیرد، گویا قرضدهنده عوض شده. من به شما ده میلیون قرض دادم که مثلاً اوّل مهر به من بدهید. بعد الآن نیاز به پولم دارم، کسی میآید ده میلیون را به من میدهد، آن میشود قرضدهنده. آن قرضگیرنده در سررسید به جای اینکه به من بدهد به ایشان میدهد. غیرانتفاعی هم است دیگر.
ولی در مورد اوراق وقف این معنا ندارد. چرا؟ چون دارندگان اوراق وقف تا قبل از وقف معنا دارد، تا قبل از اینکه پروژه تمام شد و صیغهی وقف را بخوانند هنوز وقفی نیست در کار. ولی وقتی وقف تحقّق پیدا کرد، یعنی صیغهی وقف را خواندند دیگر بازار ثانونی معنا ندارد. دیگر دارندگان اوراق نمیتوانند ورقهشان را بدهند به یکی دیگر پول از آن بگیرند. معنا ندارد. این از اوراق قرضالحسنه و اوراق وقف.
برویم سراغ اوراق انتفاعی که اوّلین ورقهی انتفاعی عبارت است از اوراق اجاره. حالا اینجا مثلاً قبل از اینکه اوراق اجاره را عرض کنیم یک چند تا استفتاء هست اینجا که اینها لازم است مثلاً اینکه وقف پول صحیح نیست. حالا این خیلی بحثها شده ضرورتی ندارد با این وقت کمی که داریم ما میگذاریم اگر یک، یعنی کسی پولش را بدهد وقف کنند که اصل پول وقف شود از بین نرود. این را حالا یک بحثهایی است در موردش که بماند بعد.
برویم سراغ اوراق انتفاعی با یکیش ثابت، عرض کنم عقود با بازده ثابت، یکی هم بازده متغیّر، بعدش هم اوراق مشارکتی. ما به عنوان نمونه ما میخواهیم اینجا یک چند نمونه را عرض کنیم خدمت شما و بقیّه را به خودتان واگذار کنیم. اولین ابزاری که ما میخواهیم اینجا مطرحش کنیم خدمت شما اوراق اجاره است. حالا هی اینجا توی این کتاب آمده اوّل اوراق مرابحه را گفته، من عمداً اوراق مرابحه را فعلاً نمیگویم، چون یک مسائل خاصّی دارد. بیاییم سر اوراق اجاره.
اینجا اوراق اجاره یک پیشینهای دارد که شما پیشینهاش را به طور مفصّل ملاحظه بفرمایید، این پیشینهی اواراق اجاره. گرچه عقد اجاره دارای قدمت طولانی است. من نمیدانم بحث کردم قبلاً یا نه، یک مطلبی را اینجا توی پرانتزی بگویم تا بعد این بحث را ادامه بدهیم، آن هم این است که عقود و قراردادها در حقیقت قدم اوّلش این است که بر اساس نیاز واقعی انسانها ایجاد شده؛ یعنی در حقیقت یک سری نیازها بوده که باعث شده که قرارداد ایجاد شود.
و آنچه امروزه در بانک و در بورس ابداع میشود عمدتاً مصادیق همان قراردادهای قدیمی است، ما قرارداد جدید خیلی کم داریم، بسیار اندک. اکثر این قراردادهایی که چه توی بانک، چه توی بورس اختراع و ابداع میشود، اوّلش آدم خیال میکند یک چیز جدیدی است. بعد که میرویم دقّت میکنیم میبینی نه بابا اینها نود درصد، اگر نگویم نود و پنج درصد، اگر نگویم بیشتر مصداق همان عقود قدیمی است.
حالا این بحث را من به این شکل ندیدم کسی مطرح کرده باشد. حالا خودم دارم یک اشارهای میکنم شما بگردید به این شکل راجع به منطق ابداع قراردادها در تاریخ بشر، اینجا یک چیزی پیدا میکنید یا نه؟ که این سیری که الآن من یک اشارهای به آن میکنم کسی راجع به آن تحقیق مستقلّی انجام داده یا نه؟
بحث جالبی است. مثلاً بیمه جدید میتواند باشد به این شکلی که توی دنیای امروز است. گرچه بیمه هم قبلاً به یک شکلهای بوده مثلاً توی تاریخ اسلام ضمان جریره داریم و امثال آن. ولی شما الآن بیایید توی بازار سرمایه، ما کاری به اسلام نداریم، توی همین بازار سرمایه، دنیای سرمایهداری با کم و زیادش عمدهی این ابزارها مصداق همان قراردادهای قبلی هستند. عمدهی ابزارهای تامین مالی و ابزارهای مدیریت ریسک اینها چی هستند؟ مصداق همان قراردادهای قدیمی و قبلی هستند.
به عنوان مثال فوروارد، فیوچرز، آپشن، اینها را آدم خیال میکند، من خودم چون راجع به اینها نشستم تحقیق کردم و نوشتم. مثلاً سال 83 بود، حدود 18 سال قبل که راجع به همین مشتقات کار میکردم، مدّتها میرفتم فقط موضوعشناسی میکردم. و اوّلش آدم خیال میکرد که اینها یک سری قرارداد و عقد جدیدند. بعد که آدم میرفت توی دلش مطالعه میکرد، میدید نه بابا اینها مصادیق همان قراردادهای قبلی هستند، یک سری شرط و شروط و اینها، شکلهای جدید پیدا کرده والّا اصلش از قدیم بوده.
حالا این قراردادهایی که ما آمدیم تقسیمبندی کردیم انتفاعی و غیرانتفاعی و بازده ثابت و بازده متغیّر و اینها، اینها یک همچنین چیزی دارد، پیشینهای دارد. به عنوان مثال شما روز اوّل بشر آن مقداری که ما از تاریخ در دستمان است روز اوّلِ اوّل آدمها نیاز خودشان را خودشان تامین میکردند، اقتصاد معیشتی به قول معروف. هر کسی اوّلاً میرفتند شکار. بعدها که حالا ساکن شدند طرف یک چند تا مرغ داشت و چند تا خلاصه بعداً کمکم گاو و گوسفند یک، حالا حیوانهایی که اهلی شدند، یک زندگی معیشتی، ساده.
به تدریج افراد مزیّت نسبی پیدا کردند و اینها، یک نفر بیشتر گندم میکاشت، یک نفر بیشتر تخممرغ تولید میکرد، آن یکی، نیاز به مبادله پیدا شد. وقتی نیاز به مبادله پیدا شد بار اوّل معاوضه میکردند. چند تا تخممرغ اضافه داشت میداد یک خورده گندم میگرفت، میداد یک مقداری پشم گوسفند میگرفت. پس معاوضه پیدا شد.
بعد دیدند معاوضه سخت است، چون هم نیازها تطابق نداشت با هم، هم از آن طرف سنجش کالاها با هم سخت بود کمکم بعضی کالاها حکم پول را پیدا کرد، شد واسطه. بعدها کمکم اینها تکامل پیدا کرد شد پول. بیع پیدا شد، یعنی خرید و فروش. از معاوضه به سمت بیع.
بعد به تدریج آمدیم جلو افراد میرفتند زمین را دیگر کمکم تصاحب میکردند، آباد میکردند، میشد مالش. آن یکی زمین نداشت، میخواست برای مدّتی از زمین این استفاده کند کمکم اجاره پیدا شد. میخواست روی زمینش کار کند، خودش به تنهایی زورش نمیرسید، یک نفر را مجبور بود بیاورد چهار تا تخممرغ به آن بدهد کار کند برایش، اجارهی نیروی کار پیدا شد.
کمکم کمکم افراد تمایل پیدا کردند که با همدیگر مثلاً بیایند مشترک کار کنند، عقد شرکت پیدا شد. کمکم یکی پول میداد، یکی تجارت میکرد مضاربه پیدا شد. یک کسی جنس داشت طرف مقابل پول نداشت، میگفت یک سال دیگر پول دارم، نسیه پیدا شد. آن یکی پول میداد برای یک ماه دیگر برایش، سلف پیدا شد.
اینها در حقیقت یک نوع حصر عرفی، حالا نمیگوییم حصر عقلی که یک روزی ممکن است مثلاً قرارداد جدید به وجود بیاید. ولی این قراردادهایی که به وجود آمد همهاش منطق عقلایی داشت. یا میخواستند دو تا کالا را مبادله کنند، معاوضه. یا کمکم با یک واسطهای به نام پول، حالا پول هم تکامل خودش را پیدا کرد شد بیع. یا اینکه بیع هم نسیه پیدا شد، سلف پیدا شد. بعد انتقال منفعت پیدا شد، عقد اجاره پیدا شد. خواستند شریک شوند، عقد مشارکت پیدا شد. خواست طرف کشاورزی کند زمین نداشت، آن یکی زمین داشت، قرارداد مزارعه پیدا شد.
اینها منطق اختراع قراردادهاست، از قدیم هم بوده. شما مثلاً جعاله، جعاله یعنی پیمانکاری. پیمانکاری توی قرآن داریم زمان حضرت یوسف بود. قرآن میفرماید: «وَ لِمَنْ جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ» این «قَالُوا نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِكِ» این پیمانهی پادشاه گم شده بود، بعد گفتند که «نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِكِ وَ لِمَنْ جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ» هر کسی بیاوردش یک بار گندم به آن میدهیم. «وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ». پس عقد جعاله از زمان حضرت یوسف بوده. تازه اینکه حضرت یوسف، قرآن میگوید «كَذَٰلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ» ما یک همچنین راهی برای یوسف در نظر گرفتیم که بتواند برادرش بنیامین را نگه دارد. در قالب چی؟ جعاله. اعلام کردند هر کسی این را، ظرف پادشاه را پیدا کرد بیاورد. معلوم میشود قبل از حضرت یوسف جعاله، یعنی پیمانکاری بوده.
حضرت شعیب به حضرت موسی گفت که «قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَىٰ أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ» من یکی از این دخترهایم را به تو میدهم، پرسیدند که آیا منطقهای عقلایی که عقود را توجیه میکنند با هم اشتراک هم دارند، یعنی آیا میشود برای یک فرض عقلایی دو نوع عقد قابل انطباق باشد؟ بله میشود.
مثلاً فرض کنید که، البته میدانید با شرایط یک مقداری تفاوت دارد. مثلاً مصالحه چرا پیدا شد؟ مصالحه منطقش این بود که میخواستند یک مقداری کوتاه بیاند، دقّت زیاد نکنند، حالا اگر خواستند دقّت کنند خرید و فروش میکنند. خواستند دقّت نکنند از همدیگر تسامح کنند و بگذرند، مصالحه.
ولی حالا بخواهیم مثال بزنیم فرض کنید که یک وقت است که من میگویم که هر کسی بیاید برای من این اتاق را بسازد اینقدر به آن میدهم. یک وقت مصالح میخرم میگویم که روزانه بیا برای من کار کن. یعنی جداگانه مصالح را خریدم، جداگانه نیروی کار را به آن مزد میدهم، ولی در جعاله دیگر نه، مواد اوّلیه را هم خودش میدهد. یعنی با هم تفاوت دارند حالا بخواهیم دو تا عقد پیدا کنیم که یک نوع کارکرد با همهی قیود و شرایط داشته باشند، سخت است. چون وقتی صلح هم با بیع مقایسه میکنیم، بیع مبتنی بر تسامح نیست ولی صلح مبتنی بر تسامح است.
شما یک وقت میروی در مغازه من مثال میزنم، بعد مغازهدار میخواهی که الآن فصل این میوههای تابستانی است، یک میوهای، هندوانهای میخواهی بخری، هندوانه درجهی یک میخواهی بخری از آن، میگوید بگذار روی باسکول، روی ترازو. دقیق اینجا بیع است. میخواهی مثلاً آن درجهی سه را بخری، میگوید اینها همهاش را بردار برو اینقدر. چه صلحی است بیع نیست.
ایشان میگویند اگر منافع خانه را به مدّت یک سال به شخص بفروشیم، سوال قشنگی است، آیا عقد بیع محقّق شده یا اجاره؟ اینجا اتفاقاً محل بحث بین فقها است و منشأ اختلاف نظر فقها همین مسئلهی عرفی است. جالب است.
آیا ما بخواهیم منافع خانه را بفروشیم به شخص آیا عقد بیع محقّق میشود یا نه؟ اینها الآن توی اجاره توضیح میدهم که این توضیحی که میدهم دو نوع ورقه را اینجا میتوانیم با آن مطرح کنیم چه اوراق اجارهای، چه اوراق منفعت که الآن دوتایش را با هم مطرح میکنم. ولی حالا قبل از اینکه به آنجا برسیم خواستم این را بگویم این چیز استظهار عرفی، منطق عقلایی که بین عقلاء وجود داشت و عقود ابداع شد یک چیزی، چیز بود یک چیز عقلایی بود که برحسب نیازهای انسانها به وجود آمد. و جالب است که تا وقتی که توی مسیر طبیعیاش قرار داشت خیلی خوب بود. وقتی از مسیرش انحراف پیدا کرد دچار مشکل شد.
مثلاً فرض کنید که این ضوابطی که اسلام معیّن کرده بر اساس همین است. مثلاً یک زمانی وقتی میخواستند یک چیزی را بفروشند با دقّت حواسشان بود که اینها باید دقیق معلوم شود این چقدر مثلاً فلان کالا است که میخواهد بفروشد. میدانستند اگر این را دقیق معلوم نکنند بعداً دعوایشان میشود. بعد به تدریج جاهلیّت بشر آمد اینها را منحرف کرد. اسلام هم که آمد آن چیزها را گذاشت کنار، آن چیزهای غیرعقلایی که خارج از مرز عدالت است گذاشت کنار. مثلاً میآمدند یک چیز را میفروختند بعد که چیز میشد، خرید و فروش تمام میشد میآمدند مبیع را مشخص میکردند. اسلام گفت حق ندارید این کار را کنید. اسلام ممنوع کرد.
ربا یک انحرافی بود توی تاریخ بشر، به خاطر این در ادیان الهی، در تمام ادیان الهی ربا محکوم شد. من میخواهم بگویم منطق صحیح عقلانی که توی بشر بود عمدتاً آن چیزهایی است که با فطرت انسان تطابق دارد و انحراف از اینها باعث شد که کار خراب شد. اسلام هم که آمد انحرافها را گفت که نباشد، اصلش را امضا کرد. ربا را گفت نباشد.
آن بیعهای از روی جهالت را اسلام ممنوع کرد. میآمدند این عربها مثلاً توی گلهی شتر یک طرف صد تا شتر داشت، طرف میآمدند مینشستند با همدیگر گفتوگو میکرد پنج تا شتر را میخرید، بعد که پا میشد یک سنگی بر میداشتند میانداختند به شتر اوّلی که میخورد میگفت جدا کن بیاور. به دوّمی که میخورد میگفت جدا کن بیاور. به سوّمی که هم. پنج تایش است حالا ممکن بود به آن لاغره بخورد، ممکن بود به چاقه بخورد. اسلام آمد گفت حق ندارید این کار را کنید باید اوّل معلوم کنید بعداً بخرید. چون اگر چاقه، سنگ بخورد به آن چاقه آن سنگریزه، آن فروشنده اوقاتش تلخ میشود. اگر به لاغره بخورد خریدار اوقاتش تلخ میشود. برای اینکه اینجور نشود از اوّل مشخص کنید.
بنابراین این منطقی بود که در بین بشر برای معاملات وجود داشت و آن هم داستان انحرافات، امروز هم همینجور است. این انحرافات بشر الآن توی این نظام سرمایهداری در حقیقت آن مقداریاش که الآن دچار انحراف است، انحراف از آن فطرت است که به خاطر انگیزههای نفسانی بشر زد خرابش کرد.
حالا این یک بحثی بود که من میخواستم اشاره کنم به، فلسفهی ابداع عقود و تاریخچهی عقود و اتفاقاً ضوابطی که اسلام در عقود گذاشته من نظرم این است که اگر این ضوابط را دقیق ما بشینیم تبیین کنیم یک سری ضوابط عام داریم در معاملات قبلاً اشاره کردیم. حیف که کلاسهایمان ادامه پیدا نمیکند من قول داده بودم ضوابط فقهی عقود را درست بررسی کنیم. حالا اشاره میکنم به نظر حقیر این ضوابط عامّی که در عقود وجود دارد و روابط خاص هر عقد برای جلوگیری از این انحرافات است.
مثلاً ضوابط عام یکیش تحریم ربا است. یکی دیگرش تحریم أکل مال به باطل است. یکیش تحریم اضرار است. اینها چی است؟ اینها یک چیز فطری است اصلاً توی انسان. اصلاً فطرت انسان گواهی میدهد به آنها. اسلام میگوید که أکل مال به باطل حرام است. یعنی چه؟ یعنی به ناحق نیایید مال همدیگر را بخورید. یعنی چه به ناحق نخورید؟ یعنی توی مبادله همین که گفتم بشر از زندگی معیشتی، اقتصاد معیشتی به سمت قرارداد آمد، چرا بشر از زندگی معیشتی به سمت قرارداد آمد؟ این بحثی که دارم میکنم بروید روی آن کار کنید. بحث بسیار جالبی است.
من اگر خودم وقت کنم و اگر زنده باشم و حضرت عزرائیل ملکالموت اجازه بدهد یک ایدهای توی ذهنم است توی آن زمینه یک کار تحقیقی خیلی قشنگی میشود انجام داد که نظام مالی و نظام پولی اسلام بر اساس همین میشود طراحی کرد. که چی؟ که اسلام مثلاً وقتی میگوید که أکل مال به باطل حرام است، میگوید بشر منطقش این است؛ بشر توی زندگی معیشتی اوّلیه هر کسی دسترنج خودش را میخورد. چند تا مرغ داشت، تخممرغش را میخورد، گوشت مرغش را میخورد. چند تا گوسفند داشت، از پشمش و از گوشتش استفاده میکرد. گاو داشت همینطور.
بعد که بشر نیاز پیدا کرد دید که هر کسی نمیتواند همهی مایحتاجش را تولید کند، نیاز به مبادله پیدا شد. وقتی نیاز به مبادله پیدا شد فرض کنید من با این آقای الف، دو نفر باشید حالا توی همان زندگی معیشتی اوّلیه حالا ناچار شدیم با هم مبادله کنیم، گرچه صورتی دو تاییمان راضی هستیم از این مبادله. در صورتی که من چیزی که به او میدهم متناسب با آن چیز بگیرم، ایشان متناسب با آن چیزی که به من میدهد، یک چیزی بگیرد. اگر اینطور نباشد میشود أکل مال به باطل. یعنی من به ناحق مال ایشان را خوردم. آن به ناحق مال من را خورده.
پس این ملاک را اسلام گذاشت، چقدر ملاک قشنگی، اصلاً تجسّم عدالت است. یعنی منطق مبادله و فلسفهی مبادله چی شد؟ این شد که هر کسی مجبور شد به دیگری چیزی را که اضافه دارد بدهد و از او چیزی که نیاز دارد بگیرد. اگر این تناسب باشد راضی است. تناسب نباشد هر دو طرف، حقوق طرفینی است هم من اینطور هستم هم شما.
تصوّر کنید از روز اوّل، من چند تا مرغ دارم، شما عوضش گندم دارید. این تخممرغ را که به شما میدهم، اگر با آن گندم تناسب عرفی داشته باشد، میگویم نوش جانش برود اینها را بپزد، بخورد، کیف کند، انشاء الله گوشت شود به بدنش. شما هم اگر من به شما نتوانم زور بگویم و این تناسب رعایت شود گندمی که به من میدهی، میگویی برو نوش جانت. اگر تناسب نداشته باشد توی دلت میگویی الهی حرامش باشد، ناچارم والّا نمیکردم این کار را.
ببین اینها ضوابطی که اسلام گذاشته، چقدر این ضوابط قشنگ است. اگر کل سال اینها را پیاده کنیم، الآن ما در دههای هستیم توی نظام مالی این رعایت نمیشود. توی نظام پولی رعایت نمیشود، توی نظام رایج. و اسلام که آمده این ضوابط را گفته برای این است که این حق و عدالت چی است، رعایت شود.
تحریم اضرار، اسلام گفته اضرار به دیگری نزنید، ضرر نزنید. هر آدم عاقلی میگوید بابا من دوست ندارم شما به من ضرر بزنی و من هم نباید به شما ضرر بزنم. تحریم ربا، حالا شما پول داری من نیاز دارم، روی چه حساب در هر صورت مجبور شوم سود به شما بدهم، شما هم همینجور هستید.
تحریم غرر، اسلام ممنوع کرده غرر را. حالا غرر بحثهای خودش را دارد. چه به معنای هلاکت، در معرض هلاکت قرار دادن بگیریم، چه به معنای خدیعه، خدعه، که سه تا معنای معروف است که حالا بعضیها دوتای دیگر هم اضافه کردند. معنای اوّل این است که کسی مال خودش را در معرض خطر قرار میدهد. معنای دوّم این است که توی معرض خدیعه، یعنی حقّهبازی قرار بده که دیگری بتواند فریبش دهد. سوّم اینکه مجهول باشد.
اینها هم عقلایی است. اگر شما با طرفی که مبادله میکنی اینها را قرار نگذاری مثلاً معلوم نباشد، از آن طرف یک کاری کنی که مالت در معرض خطر واقع شود هم ممکن است برایت دردسر ایجاد شود. یک کاری بکن که دقیق ضوابط مشخص شود، مالت در معرض خطر قرار نگیرد، همه هم میگویند چقدر کار خوبی کردهای.
ببین اسلام دین فطرت است چقدر قشنگ اینها را توضیح داده است. آیات قرآن را، ضوابط را. حالا این راجع به ضوابط عام، میآییم ضوابط خاص. ضوابط خاص قراردادها، هر کدام از این قراردادها یک سری ضوابط خاصّی دارد. مثلاً اجاره در فقه ما چه ضوابطی دارد؟ جعاله چه ضوابطی دارد؟ اینها دقیقاً عقلایی است، واقعاً خیلی قشنگ است.
اجاره، عقد اجاره حالا اختلاف فتاوایی که فقها دارند را کار ندارم، آن وجه و الگوی مشترک را آنهایی که خیلی واضح و مورد اتفاق است در آن نیست. اصل احکام را، چون فعلاً وقت نیست مازاد بر این ما بحثی انجام بدهیم، بذارید تا، احکامی که توی رسالهها برای اجاره اسلام بیان کرده، این احکام چی است؟ احکام این است. اسلام میگوید که اگر که شما، حالا اینجا عقد اجاره را ضوابطی که بیان کرده. اوّل من یک اشارهای به احکام عقد اجاره میکنیم اینجا. چند تای آن را میگوییم و بعد اوراق اجاره. اینها همین چیزهایی است که توی رساله است همهی شما خبر دارید.
اجاره در لغت به معنای رهانیدن و به فریاد رسیدن در اصطلاح عقدیایست که به موجب آن مستأجر در برابر مالی که به موجر میپردازد برای مدّت معیّن مالک منافع عین مستأجره میشود. یک عینی را داده به طرف مقابل میگوید انتفاعش مال تو. اصل، گفتم منطق عقلایی دارد. یک وقت طرف زمین داشت، خانه داشت، میخواست بفروشد در قالب بیع. یک وقتی میخواهد که نه منافعش را بدهد به طور موقت بعدش خودش استفاده کند میشود اجاره. خیلی چیز عقلایی است. درست است.
پس حالا انواع اجاره، قرارداد اجاره برحسب عین مستأجره به دو نوع تقسیم میشود؛ یک: اجارهی اموال، اموال، اشیاء و حیوان، خانه یا حیوان یا ماشین، فرقی نمیکند. که به آن اجارهی اعیان نیز گفته میشود عبارت است از اجارهای که عین مستأجره اشیائی مثل خانه، زمین، مزرعه، اتومبیل، هواپیما، کشتی، حیوان، درخت و سایر کالاهای سرمایهای و مصرفی بادوام است.
این شرکتهای لیزینگ که در قالب اجاره به شرط تملیک ماشین میدهند به اشخاص، خدا رحمت کند آقای موسویان میگفت که بعضی از این شرکتهای لیزینگ میآید مثلاً یک ماشین را در قالب لیزینگ به یک کسی واگذار میکنند، من این را خودم جای دیگر نشنیدم از ایشان شنیدم. میگفت یک کلید یدکی آن شرکت لیزینگ نگه میدارد. بعد این جیپیاس هم که این ماشینها دارند نشان میدهد که ماشین کجاست.
اگر که طرف قسط ماشینش را نداد سر وقت، بالاخره همهاش که ماشین توی خانه نیست که یک وقت میگذارد توی خیابان کار دارد. نمایندهی شرکت قشنگ میداند کجاست، یک کلید یدکی دارد میآید پشت ماشین سوار میشود، بر میدارد میرود طبق قرارداد. چرا؟ چون تا وقتی که این پول اجارههای ماشین را نداده به طور کامل، ماشین مال شرکت است. در اجارهی این است؛ چون عین ماشین مال شرکت لیزینگ است. آمده به این اجاره به شرط تملیک داده که تا سررسید مثلاً تا سه سال که قسطهایش را داد بعداً بیاید به ملکیّت این در بیاورد. توی این سه سال مال آن شرکت است.
کلید یدکی دارد اگر طرف قسطهایش را نیامد بدهد، رانندهی شرکت لیزینگ میرود پیدا میکند ماشین را بر میدارد میگذارد. مثلاً طرف نصف قسطهایش را داده است ولی چون هنوز مال آن شرکت است خلاصه میآید بر میدارد میرود. این اجارهی ماشین است، اتومبیل. هواپیما، کشتی، حیوان، الآن مثلاً سازندهی واگنها میآید به راهآهن اجاره میدهد این واگن را. منتهایش اجاره به شرط تملیک میدهد که حالا اینجا بحثش را کردیم. میگوید که به راهآهن میگوید که من این را به تو اجاره میدهم مثلاً پنج ساله، نمیدانم چقدر وقت به شرط اینکه وقتی این قسطهایت را دادی آخر کار من بیایم به ملک تو دربیاورم. اینجوری. که این اجاره به شرط تملیک است البته.
دو: اجارهی اشخاص: اجارهی اشخاص، در اجارهی اموال در حقیقت مثلاً ما که خانهای که اجاره میکنیم میشویم مستأجر، آن میشود مؤجر. زمین هم همینطور. مزرعه هم همینطور. اتومبیل، در حقیقت من وقتی ماشین را اجاره میکنم، در حقیقت آن میشود عین مستأجره، دیگر حالا مستأجر اجارهکننده میشود گفت که من مثلاً ماشین شما را اجاره کردم میشوم اجارهکننده مثلاً. حیوان هم همینجور.
قدیمها مردم مثلاً میخواست شخم بزند میرفت، همه که گاو برای شخم زدن نداشتند که، میرفت گاو همسایه را میگرفت با آن میآمد زمینش را شخم میزد. ما خودمان کشاورز بودیم این کار را میکردیم. میرفتیم، خودمان گاو نداشتیم. دو تا گاو این خیش را بهش میبستند، شخم میزدند. میرفت از آن اجاره میکرد. حیوان را اجاره میکرد. میگفت یک روز گاوهایت را بده به من بروم زمینهایم را شخم بزنم. درخت، درخت هم همینطور که حالا آن درخت احکام خاص خودش را دارد.
دو اجارهی اشخاص که اجارهی اعمال هم به آن میگویند. که اجارهای که عین مستأجره نیروی کار میباشد. و منفعت به مستأجر یا کارفرما تملیک میشود. ارکان اجاره ایجاب و قبول که روشن است. طرفین عقد هم که مشخص است. اینها را حالا خودتان ملاحظه بفرمایید. عوضین هم که مشخص است.
فقط شرایط عین مستأجره، عین مستأجره باید از چیزهایی باشد که با استفاده از منافع آن اصلش از بین نرود، این هم روشن است. که یعنی ما یک زمینی، یک خانهای، یک ماشینی که اصلش از بین نمیرود میتوانیم اجاره بدهیم. ولی نان را نمیشود اجاره داد. خوردنیها را نمیشود اجاره داد. چرا؟ چون اصلش با مصرف و استفاده از بین میرود.
عین مستأجره باید معلوم و معیّن باشد که این مخصوص اجاره نیست، در بیع هم همینجور است. در سایر قراردادها هم اینکه طرفین باید معلوم باشند جزء ضوابط عقود است. که البته حالا بعضیهایش بحث دارد که جایش اینجا نیست. پس شیء مجهول یا مردّد بین چند چیز نمیتواند عین مستأجره باشد. شما نمیتوانی بگویی که من یکی از ماشینهایت را اجاره میکنم، باید معلوم باشد.
عین مستأجره باید قابل تسلیم باشد. اگر قابل تسلیم نباشد، توجّه کردید من ماشینم را نمیتوانم در آن تصرّف کنم، نمیتوانم بدهم به شما، نمیتوانم اجاره بدهم. منفعتی که به اجاره داده میشود باید ملک موجر باشد. حالا اگر ملک خودش از اوّل باشد که روشن است. گاهی اوقات مستأجر دوّم است. این حکم خیلی مهم است. این توی اوراق اجاره مهم است. منفعتی که به اجاره داده میشود باید ملک موجر باشد. لازم نیست موجر حتماً مالک عین مستأجره هم باشد.
الآن گاهی اوقات مثلاً فرض کنید که من یک سال و نیم نیاز دارم یک خانه اجاره کنم، صاحبخانه به من میگوید من این را سالیانه اجاره میدهم، من خودم برایم پیش آمده، میگوید من به تو دو ساله اجاره میدهم، تو یک سال و نیم که سر یک سال و نیم که پا شدی اگر کسی را پیدا کردی شش ماه بعد را میتوانی به آن بدهی، اجاره بدهی. اگر نه خانه خالی هم که بماند باید اجارهاش را به من بدهی. این صاحبخانهها از این کارها میکنند. چرا؟ چون میگوید ببین فصل پیدا شدن مستأجر مثلاً اوّل پاییز است، اوّل مهر است، اوایل مهر است.
میگوید نگاه کن تو اگر مهر و آبان و آذر توی خانهی من بشینی سر زمستان پاشی بری من مستأجر پیدا نمیکنم. بنابراین من به تو یک ساله اجاره میدهم تو سه ماه بشین، نه ماه دیگر هم یک مستأجر پیدا کن و بیاور. پس شما میشوی مستأجر خانهی من، منتهایش بعد از سه ماه میتوانی خانه را اجاره بدهی به یک نفر دیگر، مال خودت هم نیست. بنابراین لازم نیست موجر حتماً مالک عین مستأجره باشد. بنابراین مستأجر میتواند به عنوان موجر دوّم عین مستأجره را به دیگری اجاره دهد.
این ضوابط معلوم است منفعتی که اجاره داده میشود باید معلوم باشد، مشروع و قانونی باشد. بنابراین اجاره دادن مغازه برای مشروب فروشی باطل است. اینها خیلی روشن است و مشخص است. فقط یک حکم بسیار مهم وجود دارد در مورد اجاره خیلی مهم است. خیلی مهم است. بعضی از این احکام دیگر هم که است اینها روشن است. که مستأجر باید در استعمال عین مستأجره به نحو متعارف رفتار کرده، تعدّی یا افراط نکند.
الآن من آمدم خانهی شما را اجاره کردم آمدم در آن نشستهام. فرض کنید نصف شب برق اتصالی کرد خانه آتش گرفت. تقصیر من نیست، من کوتاهی نکردم. اگر شما خودت هم بودی این برق اتصالی میکرد. مثلاً میگویم. ولی اگر من حواسم، یعنی رعایت نکردم در خانه را باز گذاشتم یک دزد آمد این کنتور را باز کرد برداشت برد یا یک چیزی را برد. کوتاهی کردم من ضامن هستم.عین مستأجره را برای همان مصرفی که مقرّر شده استعمال نماید، این هم روشن است.
ولی یک حکم است که بسیار مهم است آن هم این است. اگر در آن مثالی که ما زدیم من خانهی شما را اجاره کردهام و میخواهم به یک شخص دیگر اجاره بدهم به مبلغ بیشتر فقط در یک صورت جایز است. آن هم در صورتی جایز است که من در آن شیء با اجازهی صاحبش یک کار مثبتی انجام داده باشم. یعنی چه؟ یعنی من خانهای را اجاره کردم و به یکی دیگر اجاره بدهم. مثل همان مثالی که من زدم که یک ساله اجاره کردم از ایشان، بهش هم گفتهام، گفتم ببین من تا سه ماه بیشتر نیاز ندارم. ایشان هم گفته باشد بعد از سه ماه میتوانی یک کسی را بیاوری.
یک سال را من اجاره کردم فرض کنید یک میلیون. یک سال یک میلیون، سه ماه نشستهام، بابت بقیّهاش چی است؟ هفتصد و پنجاه هزار تومان حق دارم از دیگری بگیرم. اگر بخواهم هشتصد هزار تومان بگیرم، نهصد هزار تومان بگیرم. در یک صورت جایز است که توی این خانه با اجازهی صاحبخانه یک تغییر مثبتی ایجاد کنم. مثلاً فرض بفرمایید خانهای که از ایشان گرفتم سفید کاری نشده بود، سفید کاری میکنم. بهش میگویم آقای فلانی اجازه میدهی من خانهات را سفید کنم، اجاره بدهم؟ میگوید آره بابا از خدام است. من سفیدش میکنم بیشتر از هفتصد و پنجاه هزار تومان اجاره میدهم. اگر هیچ کاری نکنم فقط هفتصد و پنجاه هزار تومان حق دارم اجاره بدهم، بیشتر حق ندارم اجاره بدهم. این حکم بسیار مهم است، بسیار مهم است، خیلی مهم است. این شاید مهمترین حکمی باشد که در اوراق اجاره ما به آن دچار و اوراق منفعت.
حالا با توجّه به این احکامی که گفتیم که بقیّهاش را خودتان مطالعه میفرمایید، که حالا اینجا هم نمیدانم گفته. اجاره به شرط تملیک هم که الآن اشاره کردم. اجاره به شرط تملیک عبارت است از عقد اجاره و یک شرط. اجاره به شرط اینکه وقتی اجارهها تمام شد صاحب ملک، صاحب دارایی آن دارایی را به ملکیّت مستأجر، یعنی اجارهکننده دربیاورد. این هم میشود اجاره به شرط تملیک. از باب شرط ضمن عقد که لزوم وفا دارد. اینها روشن است.
من میخواهم چکیدهی این بحثها را در نظر داشته باشید و بیاییم سر اوراق اجاره که ما دو نوع اوراق داریم بر اساس عقد اجاره اینها طراحی میشود؛ یکی اوراق اجاره است، یکی هم اوراق منفعت است. دو نوع ورقه داریم؛ یکی اوراق منفعت است، یکی اوراق اجاره است. هم اوراق اجاره در آن اجاره است هم اوراق منفعت. هم اوراق منفعت در آن اصلاً اوراق منفعت بر اساس اجاره است. ولی اوراق اجاره بر اساس اجاره خود اوراق نیست، اجاره جای دیگری است. که حالا من دو تایش را در قالب یک مثال فقط توضیح میدهم.
تصوّر بفرمایید که مثلاً یک مثال من بزنم برای اوراق اجاره و اوراق منفعت دقّت بفرمایید. الآن این خیابان معلّم قم دیدهاید این هتل المپیک و این هتل نمیدانم چی است روبهروش این طرف مجتمع ناشران. یک زمانی این هتلها نبود. حالا فرض کنید توی قم ما مسافرخانههای قدیمی داشتیم جالب نبود. حالا فرض کنید که ما میخواهیم بیاییم هتل بسازیم و این آبرومندانه شود اطراف حرم. این هتل را در دو قالب میتوانیم بسازیم.
استاد: با اوراق میخواهیم پولش را جمع کنیم. حالا یک سوال دارم از شما؟ آیا دوست داری که وقتی هتل ساخته شد مال خودت باشد یا مال مردم باشد فقط یک مزدی بگیری؟
دانشپژوه: مال خودم باشد.
استاد: مال خودت باشد باریکلا. اگر یک نفر پیدا شود که بگوید بابا من هتل میخواهم چکار، میخواهم فقط یک کار خیری انجام دهم، البته سود هم ببرم و یک مزدی هم بگیرم. این را ما یک جور یادش میدهیم. اگر مثل این آقا بخواهد بعد از ساختن هتل مال خودش شود یک جور دیگر.
امّا آن اوّلی، اوّلیه که فقط میخواهد هتل را بسازد و هتل هم مال آنهایی باشد که پول میآورند وسط و فقط یک حقالعملی بگیرد در حدّ دستمزدش یک خورده بیشتر. مثلاً یک سال مشغول ساختن این هتل است فرض کنید که روزی میخواهد نمیدانم پانصد هزار تومان پول گیرش بیاید. یک سال که 365 روز است این عرض کنم روزی فرض کن روزی پانصد هزار، روزی یک میلیون، فرض کنید حالا مثال بزنیم. 360 میلیون میخواهد پول گیرش بیاید. چون قرار است یک هتل بزرگ بسازد.
اینجا میرود اوراق منتشر، میرود توی بازار سرمایه. میرود اوّل بار اطراف حرم یک جایی را در نظر میگیرد میبیند زمین خوبی است، میشود هتل ساخت بعد میرود توی بازار سرمایه. توی بازار سرمایه میرود به بورس میگوید که آقای بورس من میخواهم بروم یک هتل بسازم. مقامات بورس به آن میگویند برو امیدنامه بیاور. میآورد یک امیدنامه مینویسد که مثلاً من یک هزار متر زمین دیدم اطراف حرم میخواهم یک ده طبقه هتل بسازم در آن، اینقدر هزینهاش میشود بعد اینقدر اجاره میشود داد این را. اینقدر درآمد دارد مابهالتفاوت درآمد و هزینه. این میشود امیدنامه.
طبق همین مراحلی هم که قبلاً توضیح دادیم بورس به آن میگوید برو مؤسسهی رتبهبندی، رتبهی اعتباری خودت را مشخص کن. میگوید برو مؤسسهی امینت را انتخاب کن. بعد میگوید برو آن شرکت تأمین سرمایهات را مشخص کن. این است که روتینوار است همه. میگوید باشه، همهی اینها را تعیین میکند. بعد میرود اوراقی تحت عنوان اوراق اجاره منتشر میکند. اوراق اجاره منتشر میکند آنجا هم روی آن نوشته است که قرار است یک هتل ده طبقه بسازیم، اجاره بدهیم، اینقدر درآمد دارد. توجیه طرحش را آنجا توی بورس نوشته روی تابلو است.
مردم میآیند این اوراق را میخرند، پولش را میدهند. پولش میرود پیش کارگزاری، کارگزاری هم میریزد به حساب آقا طبق این، چون میدانید که بورس وثیقه هم میگیرد. بورس به این آقا میگوید سند این زمینها را بیاور وثیقه بگذار. میگوید ملک دیگری هم داری؟ میگوید آره یک خانه دارم، میگوید سند آن را هم بیاور. طبق ضوابط انواع تضمینات میگیرد که یک وقت هم بالا نکشد فرار کند برود. تو که فکر نکنم آدمی باشی که فرار کنی بروی ولی بورس قانونش است دیگر، میگوید که من اعتماد ندارم؛ چون مال مردم است.
وثایق لازم را از شما میگیرد بعد شما میروی آن اوراق را منتشر میکنی، پول را میگیری جمع میکنی میآوری شروع میکنی به ساخت. یک سال میسازی. این پولهایی که داری خرج میکنی مال کی است؟ مال مردم. وقتی ساختمان را ساختی مال کی است؟ مال مردم. درست است یا نه؟ وقتی هم ساختمان تکمیل شد میشود مال مردم. شما چی گیرت میآید؟ همان حقالعملی که توی آنجا نوشتهای حالا یا درصد یا اینکه یک مبلغ مقطوع نوشتهای آن میشود مال شما. ولی این ساختمان مال سرمایهگذارها است. مال مردمی است که توی بورس آمدند پول دادند اوراق شما را گرفتهاند.
در حقیقت این اوراقی که شما به مردم دادهاید این اوراق را رفتید منتشر کردید، پولش را گرفتید میشود اوراق وکالت برای ساختن هتل و اجاره دادن. در حقیقت این اوراق، اوراق اجاره نیست؛ اوراق وکالت برای اجاره است. یعنی شما این اوراق را که میروی منتشر میکنی، پول مردم را جمع میکنی میشوی وکیل آنها. این آقا هم وکیل الرعایا.
این اوراق هم اوراقی است که میروی پول مردم را با آن میگیری و میآیی با آن هتل را میسازی. درست است وقتی ساختی، هتل تکمیل شد، یک روز یک نخی میبندی آن دمش، همین تشریفات بیخودی که هستند میآیند نخ هم میبرند و اینها، وقتی این نخ را بریدی از آن وقت شروع میکنی اجاره میدهی. اعلام میکنی زائرهای حضرت معصومه بیایند توی این هتل، نوساز هم است، خیلی هم بیایند کیف کنند.
ببین اجاره از حالا به بعد است. درست است. آن احکام اجاره که گفتیم مال حالا به بعد است. تا حالا فقط یک پولی داده بودی اوراق را جمع کرده بودی، آورده بودی هتل را ساخته بودی، فقط وکیل شده بودی. به خاطر این توی اوراق هم نوشتهای که تا یک سال از سود خبری نیست، از پولتان خبری نیست. ولی این پولها مال اینهاست. بعد شروع میکنی بعد از اینکه آن نخ را بریدی و آن تشریفات خلاصه رایج را انجام دادی، شروع میکنی این هتل را اجاره میدهی. وقتی اجاره دادی، هی کمکم، هی اجارهها جمع میشود. طبق قرارداد از حالا از فردا به بعد پول میریزی به حساب دارندگان اوراق.
در حقیقت آنها مالک این هتل هستند شما مالک نیستی. آنها مالک هتلاند و آنها موجرند، آنها اجارهدهنده هستند، هتل هم ملک آنهاست. مثلاً توی این قرارداد نوشته که تا ده سال اجاره به شما میدهم. بعد گفته بعد از ده سال هم مثلاً گفته میفروشم پولتان را میدهم. درست است. بعد از یک سال، دو سال، سه سال، ده سال، طبق آن قرارداد هر چه آنجا معیّن کردهای، اگر آنجا نوشتهای که این دائمی مثلاً تا بیست سال، تا بیست سال. اگر تا پنج سال، تا پنج سال. بعد از پنج سال آنجا نوشتهای که پولتان را میدهم. دارندگان اوراق میدانند که تا پنج سال اجاره گیرشان میآید بعد از پنج سال هتل را میفروشید، پولش را بینشان تقسیم میکنید.
خود این آقا این وسط حقالعملش را بر اساس آن چیزی که توی قرارداد مشخص شده میگیرد. صرفاً وکیل است. حالا اگر این هتل آتش گرفت آقای مظهر هم کوتاهی نکرد و آن نکات ایمنی را رعایت کرد، مهندسیاش را درست انجام داد و اینها، اگر این زلزله آمد ساختمان خراب شد از جیب دارندگان اوراق میرود. چون ایشان مالک نیست که. این مال آنهاست.وقتی هم فروخت مال آنهاست باید بینشان تقسیم کند. این فقط حقالعملش را بر میدارد. این طریق اوّل ساختن هتل. حالا مدلش را هفتهی دیگر بازم مملموسترش را.
امّا طریق دوّم این است. این آقای الف دوست دارد که این هتل مال خودش باشد. این همه صدمه میخورد مال خودش باشد. طبق این فرمولی که گفتیم اسمش را گذاشتیم اوراق اجاره که حقیقتش وکالت برای اجاره بود، این امضائش نمیکنیم؛ میخواهد هتل مال خودش باشد. در این صورت چه کار میکند؟ در این صورت میآید ورقه منتشر میکند، درست است، توی بازار سرمایه و میآید منفعت ده سال هتل را میفروشد، واگذار میکند.
حالا اگر گفتیم که این سوالی که کردند که منافع را بفروشند این یک اختلافی است که الآن بعدش امروز هم نشد هفتهای دیگر در صورت حیات توضیح میدهیم. ولی میدانید چطوری است؟ میآید مثلاً فرض کنید که این ساختمان ده طبقه است، هر طبقه هم بیست تا اتاق دارد، ده تا بیست تا اتاق، دویست تا اتاق. برای هر شبی یک ورقه منتشر میکند. برای هر شبی و هر اتاقی یک ورقه. درست است. ده تا، بیست تا، دویست تا ورقه مال یک شب، مال امشب. دویست تا ورقه مال فردا شب، دویست تا ورقه مال پس فردا شب. روی آن هم نوشته که این اتاق شمارهی مثلاً 215. درست است.
بعد این اوراق را میرود واگذار میکند توی بازار سرمایه. حالا یا ورقه، برای هر اتاق یک ورقه یا طبقهطبقه مثلاً الآن بعضیها میروند نجف این هتلها را اجاره میکنند، یک جا اجاره میدهند. بعضیها میروند توی مکّه، توی مدینه میکردند از این کارها. توی شهرهای زیارتی این کار را میکردند.
میآید چه کار میکند؟ توی بازار سرمایه، توی بازار سرمایه نمیآید ورقه برای وکالت برای اجاره منتشر کند. ورقهی فروش منفعت یا واگذاری منفعت منتشر میکند. آنکه میرود این ورقه را توی بازار سرمایه پول میدهد میگیرد در حقیقت میشود مالک منفعت یک شب در آن اتاق، اتاق شمارهی 215، شب عاشورا مال فلان شخص است. الآن ورقهاش را میگیرد، پولش را هم میدهد. شب عاشورا که شد آن ورقه را بر میدارد میآید دم هتل نشان میدهد میرود توی اتاقش.
نتیجه چی است؟ نتیجه این است ورقههایی که توی بازار سرمایه داده میشود مصداق اجاره است. یعنی در حقیقت دارد یکییکی اتاقها را اجاره میدهد. به این میگویند اوراق منفعت. چرا میگویند اوراق منفعت اسمش را اوراق اجاره نمیگویند؟ برای اینکه میخواهند با آن فرق کند. در اینجا دارد منفعت اتاق را به دارندهی ورقه واگذار میکند.
مثلاً یک ورقه را میدهد هزار تومان میگیرد. این، آنکه هزار تومان میدهد به این ورقه را از این میگیرد، آن در حقیقت در شب عاشورا، در شب تاسوعا، شب عید غدیر، شب معمولی میآید مالک آن اتاق است. به آن میگویند اوراق منفعت. چون این در حقیقت منفعت اتاق را واگذار میکند.
نتیجه این است وقتی این ساخته شد این هتل، هتل مال آقای الف است، مال مردم نیست. مردمی که این ورقهها را دارند میشوند مالک منافع. میشوند مالک اسکان در یک شب در این هتل. دارندگان اوراق اینجوری مالک میشوند. و آقای الف مالک هتل است. آنها میشوند مالک منافع آن اتاقها، آقای الف میشود مالک هتل.
وقتی که هتل ساخته شد خانمش را میآورد آنجا جلو میگوید حاج خانم نگاه کن چیز است، هنر من را ببین چیچی برایت درست کردهام. میگوید مال خودت است، میگوید آره مال خودم است. میگوید حالا رفتم منفعتش را برای پنج سال واگذار کردم. پنج سال، پنج تا 365 روز تا پنج ضربدر 365، ضربدر دویست. چون هر ده طبقه، ده تا بیست تا دویست تا اتاق دارد. 365 تا ضربدر آن، توجّه کردید ضربدر پنج سال، میشود تعداد ورقهها. که حالا این کارواندارها میتواند بیاید یکجا صد تایش را بخرد، صد تا اتاق را، پنجاه تا اتاق را. شهرهای زیارتی اعلام کنند برای هیئت باشد میآیند این کار را میکنند.
نتیجه این است در اینجا اوراق منفعت را منتشر کردهایم، منافع را واگذار کردهایم هتل مال خودش میشود. حالا اگر این هتل خدای نکرده آتش گرفت، آقای الف آنجا وای میایستد گریه و زاری. ای داد دیدی شانس، این هتل هم که ما ساخته بودیم چیز شد آتش گرفت. توجّه فرمودید اینجوری. از کیسهی این میرود.
امروز دیگر چون بحثمان هم میخواستیم متوقّفش کنیم هفتهی دیگر انشاء الله.
فعلاً خداحافظی میکنم با همهی شما عزیزان تا هفتهی دیگر انشاء الله.