جلسه بیست و یکم درس خارج فقه استاد معصومینیا در موضوع فقه تخصصی بازار سرمایه در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۱ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.
استاد معصومینیا، فقه بازار سرمایه، جلسه 21، پنجشنبه 12 خرداد 1401
أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ
وجود مقدّس حضرت رضا و وجود مقدّس حضرت امام جواد، این ظلم که ما راجع به ایشان توصیه کنیم. خیلی بزرگ است اصلاً قابل تصوّر نیست. خدا توفیق بدهد بتوانیم از این موقعیّتهایی که خدا به ما داده استفاده کنیم. آنهایی که میآیند چون و چرا میکنند خودشان را محروم میکنند. مثل خورشید که آدم اگر نرود زیر خورشید خودش بدنش میپوستد. آدمی که نرود در معرض خورشید قرار بگیرد روز به روز مضمحل میشود. حالا این انوار مقدّسه هم همینطور هستند، به ویژه که حضرت معصومه برای ماها که توی قم هستیم طبق تجربهی بزرگان ما «باب الائمه» است؛ یعنی دریچهی جذب و جلب عنایات ائمه، حضرت معصومه است.
من سال 59 آمدم قم اواخر عمر شریف علّامهی طباطبایی (رحمة الله علیه) بعد ما مقیّد بودیم آن فضای اوّل جنگ بود و اینها، میرفتیم مثلاً دنبال بزرگان ببینیم حرکاتشان چطوری است درس بگیریم. ما یک دوستی داشتیم که آن هم شهید شد، شهید خدادادی. با همدیگر میرفتیم در خانهی علّامهی طباطبایی میایستادیم که ایشان از خانه میآید بیرون ببینیم راه رفتنش چطوری است، کارهایش چطوری است.
من حداقل دو مرتبه رفتم خانهاش دیدار، آن موقع خیلی علاقه داشتم توی صفائیه است. ایشان از منزلشان که میآمدند بیرون تا حرم پیاده میرفتند در حالی که همان سال آخر عمرشان بود دیگر، بعدش هم از دنیا، دستشان پارکینسون بود به شدّت میلرزید، عصا دستشان بود. پیاده میرفتند حرم ما هم پشت سرشان میرفتیم. بعد وقتی وارد حرم میشد آنچنان خاضعانه حضرت معصومه را زیارت میکرد، اینها معرفت داشتند. اینها اگر علم داشتند، اگر توفیق داشتند از ایشان گرفته بودند؛ من به شدّت معتقد هستم.
حضرت امام (رحمة الله)، بزرگان دیگر، مرحوم آیت الله گلپایگانی، اینها را ما، حالا امام را آن زمانی که قم بودند که ما نبودیم. ولی علّامه، مرحوم آیت الله گلپایگانی قم بودند من میرفتم، مقیّد بودم آقای گلپایگانی را میدیدم. اینها یک همچنین خضوعی داشتند و اگر به جایی رسیدند، وقتی گفتیم آیت الله گلپایگانی خیلی شخصیّت بزرگی بودند، خیلی، انسان بسیار بزرگی بودند و بزرگان دیگر. اینها همه در پرتو حضرت معصومه به مقامی رسیدند. این است که ما باید غفلت نکنیم زیارت ایشان را، خاضعانه، متواضعانه از ایشان بخواهیم دست ما را بگیرد.
یکی دیگر هم رحلت امام (رحمة الله علیه) که فردا شب است را تسلیت عرض میکنیم این وجود مبارک را که انشاءالله خداوند توفیق بدهد بتوانیم توی این نظام قدردان زحمات ایشان باشیم. و بتوانیم این امانت بزرگ امام که نظام اسلامی است، خوب از همه جانبه، از همهی جوانب بتوانیم حمایت کنیم و این مسیر را ادامه بدهیم به خصوص الآن که این نظام از همهی جوانب مورد هجوم است.
یعنی من تعبیرم از شرایط فعلی یک چنین چیزی است با این تجربیاتی که توی عمرم دارم به ذهنم میرسد از زمان پهلوی که ما توی همهی جریانات حساس بودیم تا حالا نظام اسلامی اینقدر مورد بیمهری واقع نشده. از خارج که اصلاً من از خارجش هیچ به عقل خودم نگرانی ندارم اصلاً. نگرانی از بریدگان است، از منافقان است، از وادادگان است و از نادانیهای خودمان است. اینها نگرانی است، خطرات نهضت امام اینهاست. اگر این جنبهها درست شود، خارج خداوند یار ماست.
یقین داشته باشید که اگر ما در داخل خوب همه قدردان باشیم، دشمنان خارجی هیچی نیستند. چرا؟ چون آنها در مقابل ارادهی خداوند ایستادهاند. «فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ» از آنها نترسید از من بترسید خدا توی قرآن میگوید. از داخل خودمان، از منافقهای خودمان، از بریدگان خودمان و از نادانیهای خودمان، ندانم کارهای خودمان که گاهی اوقات ما میشویم مجری سیاستهای دشمنان با چند واسطه در اثر ندانم کاری یا در اثر هوا و هوسمان، این مسئلهی زمان فعلی انقلاب.
ما دو جلسه داریم یکی امروز یکی هفتهی آینده. چون فرصت کم است ما اگر که پنجاه جلسهی دیگر هم داشتیم برای بحثمان کم است. یعنی اینقدر مباحث زیاد است، من چیزی بلد نیستم، الحمدلله آدمی که ادّعا ندارد راحت است. هیچ ادّعا ندارم، هیچی بلدم اصلاً، اصلاً هیچی بلد نیستم. ولی ادبیاتی که وجود دارد به نظر من به اندازهی صد جلسه است. خیلی مباحث زیاد است و من از دوستان تقاضا دارم که این کلاسها تمام شد آنهایی که علاقه دارند حتماً بعداً پیگیری بفرمایند.
این کتابهای مالی اسلامی حیف است واقعاً پیگیری کنید به خصوص الآن این ادبیات توی اهل سنّت هی دارد زیادتر میشود. این سایتهایی که آنها دارند هفتهی قبل فکر کنم گفتم بعضیهایش را. این سایتها را پیگیری کنید. بحثهای روز آنها را توی سایتها پیگیری کنید. من بیست سال پیش که روی بعضی از مباحث تقریباً هیجده، بیست سال پیش کار میکردم آنها خیلی جلوتر از ما بودند توی میزان کاری که انجام داده بودند توی بازار سرمایهی اسلامی و توی بازار پول اسلامی. لازم است که ما بخوانیم ادبیات آنها را.
من آرزو دارم یک کلاسی داشته باشم وسعت داشته باشد و دوستانی باشند اهل کار باشند که ما بیاییم و خلاصه تقسیمبندی کنیم. لااقل ادبیات مالی اسلامی در دنیای اسلام و حتّی دنیای غرب اینها را جمعآوری کنیم. تمام کارهایی که انجام شده است را جمعآوری کنیم بعد خودمان ادامه بدهیم. یعنی کارهایی که میکنیم از دستاوردهای آنها استفاده کنیم.
ما رشتهی اقتصاد مالی اسلامی برای دانشگاه طراحی کردیم رفتیم توی شورای انقلاب فرهنگی که تصویب شد بعد وزارت علوم برای تصویب نهایی برای راهاندازی رشته گفت مگر این جایی هم است. 33 تا دانشگاه دنیا را ما رفتیم درآوردیم، لیستش هست الآن. از دانشگاه استرالیا گرفته، انگلیس، فرانسه، کشورهای غربی که رشتهی اسلامی فاینانس دارند و خلاصه اینها را بردیم که وزارت علومیها متقاعد شدند که تصویب کنند. خیلی جالب است. خیلی جالب است که ما از دانشگاه خارجی رفتیم آوردیم که بابا اینها اسلامی فاینانس دارند بعد حاضر شدند رشتهی ما را تصویب کنند. چون جالب است توی یک جلسه رد کردند بعد اینها را رفتیم بردیم تصویب کردند.
من یک ده سال پیش، الآن سال 1401 است مثلاً سال 1391 و اینها بود حدوداً، 90 – 91 بود. ما یک مدّتی با مرحوم آقای موسویان خدا رحمتش کند دو نفری میرفتیم توی شعبهی مرکزی بانک سرمایه توی خیابان سپهبد قرنی تهران، سهشنبهها غروب میرفتیم با ایشان با مسئولین آن بانک جلسه داشتیم، بانک سرمایه.
بعد یک نفر میآمد آنجا شرکت میکرد دکترای بانکداری اسلامی داشت از آمریکا، یادم نیست از کدام دانشگاه، واقعاً همشهری ما هم بود. من دیدم خوب بلد است انصافاً مفاهیم بانکداری اسلامی را خوب بلد است، بهتر از بعضیها که میآمدند توی آن جلسه غیر از آقای موسویان که مسلّط بود، دیدم آن خیلی مسلّط است نسبت به خیلیها. خیلی جالب بود برایم. نمیدانم دانشگاهش را پرسیدم از آن یا نه؟ بعد حرفهای نابی هم میزد، حرفهای خوبی هم میزد.
این است که بنده مشتاقم یک جماعتی باشند که آدم این بازار سرمایه را با آنها کار کند، اهل کار باشند. آنچه که الآن فراهم شده توی تمام دانشگاههای دنیا روی سایتها خیلیهایش است، سایتهای دانشگاهها. البته بعضیهایش هم تا وقتی به ثمر نرسد بیرون نمیدهند.
ما رفته بودیم مالزی یک نه سال پیش مثلاً، آره دیگر شاید هم یک خورده بیشتر که رفتیم مالزی با استادهای دانشگاه هفت، هشت روز آنجا بودیم توی دانشگاههای مختلف که میرفتیم بعضیهایشان که مالی اسلامی کار کرده بودند توی مالزی از آنها میخواستیم خیلی از دستاوردهای علمیشان را نمیدادند. میدانستیم این را کار کردند به آنان میگفتیم، دارید چه کار میکنید، اکثر کارهایشان را نمیدادند؛ چون در حال تحقیق بودند. نمیگفت. ما یک جمعی بودیم با استادهای دانشگاه، توی این جاها هر جا میرفتیم من تاکید کرده بودم که این دستاوردهای جدید مالی اسلامیتان را بدهید، نمیدادند اکثرشان.
این است که البته یک تجربه هم برایتان بگویم جالب است اینها برای ما خوب است که یکی از این دانشگاهها رفتیم، دانشگاه اینسه که مال بانک مرکزی مالزی است آنجا من به آنها گفتم که ما توی فقه شیعه یک مزیّتهایی داریم نسبت به شما که میتواند یک سری مسائل را ببرد جلو و اینها. همانجا فوری گفتند که تو بیا اینجا ما برایت کرسی میگذاریم تدریس کن که من قبول نکردم.
ببین چقدر آمادهاند، چقدر آمادهاند فوری. یعنی اینقدر آمادگی دارند که فوری وقتی دیدند یکی غیر از کشور خودشان یک سری مثلاً چیزهایی میداند، فوری جذبش میکنند، فوری. یعنی حاضر بودند من بروم آنجا که گفتم من نمیتوانم من ایران را رها نمیکنم. منظورم این است که ما چقدر باید تلاش کنیم دستاوردهای آنها را، کارهای آنها را یاد بگیریم و بعد ادبیات مالی اسلامی را یاد بگیریم.
مثلاً فرض کنید همین سه چهار روز پیش یک کنفرانسی بود توی سنگاپور، همین سه چهار روز پیش. یکی از استادهای دانشگاه، من دانشگاه بودم یکی از استادها آمد ساعت هفت صبح آمد پیش من. گفت که احوالپرسی کردیم با او کار داشتم یک ربعی صحبت کردیم. گفت که من باید بروم دیرم میشود، گفتم کجا، گفت هیچی، هفت و نیم یک کلاس دارم. گفتم کلاسهای شما که هشت شروع میشود. گفت نه. یکی از بچّههای امام صادقی بود، استاد است خودش. گفت که یک کنفرانسی توی سنگاپور دارد برگزار میشود، یک سری شخصیّتهای مالی اسلامی جمع شدند آنجا یک سریاش هم مجازی است، راجع به فلان محصول مالی اسلامی امروز دارد بحث میشود. ما نباید عقب بمانیم. همین چهار روز قبل روز دوشنبه، صبح دوشنبه، امروز پنجشنبه است سه روز قبل.
این است که عرض کنم حضور شما من خواستم تاکیدی کنم روی اینکه این ادبیات مالی اسلامی، ادبیات غنیای است، خیلی کار شده، خیلی دارد کار میشود و ما عقب نباید بمانیم. میگویم من دنبال جمعهایی میگردم که پاکار باشند، اگر یک جمع پاکاری باشند که حاضر باشند هر چه آدم به آنها بگوید عمل کنند، بنده حاضرم از اوّل شروع کنیم و تمام ادبیات مالی اسلامی را جمعآوری کنیم.
و اینها را سامان بدهیم که آدم مطمئن شود که هر آنچه که الآن در حال انجام است یا انجام شده، جمعآوری شده. بعد افقهای آینده اینها را ما بتوانیم جمعآوری کنیم و افقهای آینده را روشن کنیم. بعد حاضر باشند کار کنند برای پیشروی. یعنی دنبال یک همچنین جمعی هستیم اگر پیدا شوند، یک همچنین جمعی حاضر شوند، ده نفر باشند حاضر باشند این کار را بکنند که کارهایی که توی زبان عربی و انگلیسی بیشتر توی همین دو زبان است دیگر، حالا زیادی هم اگر باشد کنند، اینها را جمع کنند خیلی خوب است، لازم است واقعاً، از اوجب واجبات است، خیلی واجب است.
الآن این بازار سرمایه که ما درست کردیم برای ما این واقعاً در شان نظام اسلامی نیست، واقعاً در شان نظام نیست. این چیچی است ما درست کردیم. نه بانکمان نه بازار سرمایهمان اینها الآن چه کمکی به این تولید مملکت دارد میکند. چه وضعی است درست کردیم و تا وقتی من با صدای بلند اعلام میکنم، این حرفها امیدوارم منتشر شود، با صدای بلند اعلام میکنم از باب وظیفهای که هر روز ممکن است از این دنیا بروم، اعلام میکنم از باب وظیفهی الهی که این وضعی که ما درست کردیم هم حقوق مردم را پایمال میکند، هم اهداف نظام را توی اقتصاد محقّق نمیکند، نیازها را برطرف نمیکند، با این بازار سرمایه ما نمیتوانیم اقتصاد را پیشرفت بدهیم. با این بازار سرمایه اهداف نظام اسلامی را نمیتوانیم پیشرفت بدهیم با این بازار سرمایه.
شما بیایید مجموع خروجی این بازار سرمایهی موجود را برای من جمعبندی کنید با عدد و رقم نشان بدهید که این حجم پولی که دارد وارد آن میشود توی مثلاً ده سال گذشته، حجم پولی که وارد بازار سرمایه شده چقدر است و چقدر به اقتصاد این مملکت کمک کرده. چقدر به خلق ثروت توی این کشور کمک کرده. چقدر به تولید کمک کردیم و چقدر به عدالت کمک کرد، چقدر به ارزشهای اسلامی کمک کرد. خود این بازار چقدر ارزشهای اسلامی حاکم است. افراد متدیّن توی این بازار کم نیستند، آدمهای خوب کم نیستند بالاخره هستند ولی عملکرد این بازار قابل دفاع نیست.
حالا من راجع به بانک داستانش جداست فعلاً کلاس ما بازار سرمایه است، درس ما بازار سرمایه است. بنده با صدای بلند اعلام میکنم این بازار سرمایه نمیتواند محقّقکنندهی اهداف اسلامی باشد. این بازار سرمایه نیاز به تحوّل ساختاری جدّی دارد که دیده نمیشود. آدم تأسّف میخورد، دلم میخواهد این حرفهای بنده منتشر شود.
الآن نیازهای بخش واقعی توی این بازار. از آن طرف رشد اقتصادی ما منفی یا افقی، از آن طرف توی بازار سرمایه دائماً دارد مبادله صورت میگیرد. عمدهی پولهایی که میرود توی بازار سرمایه صرف بازار ثانوی میشود، عمدهی عمدهی عمده. من دلم میخواست بشینم یک ارزیابی کنم راجع به عدد و رقمهایش در بیاورم؛ چون میدانید به این راحتی نمیشود درآورد.
یکی از کارهایی هم که الآن لازم است، افرادی که اهل فن هستند من سراغ دارم افرادی که اهل فن هستند الآن بنده یک منبع مالی باشد که چند نفر، چند نفر را به کار میگیرم همهی اینها را دقیق در میآورم که چقدر پول توی این ده سال گذشته رفت توی بازار سرمایه، از آن طرف همین بازار را دقیق ارزیابی کنید چقدر نقش توی تولید داشته، چقدر نقش توی تخریب اقتصاد داشته است.
بنده با قرائن و شواهد قطعی مطمئنم که این بازار سرمایه نقش چندانی به خصوص توی خود بورس، حالا فرابورس یک مقداری بهتر بوده ولی خود بورس نقش چندانی توی بخش واقعی نداشته و بیشتر نقش تخریبی دارد. بیشترِ بیشترِ بیشتر نقش تخریبی دارد. چرا؟ به دلیل حاکمیّت بورسبازی، پدیدهی بورسبازی. پدیدهی بورسبازی در این بازار پدیدهی غالب است.
بنابراین امروز چون فرصت کم است من حالا میخواهم شما یک خلاصهی از جلسهی قبل بگویید. الآن به ذهنم رسید که یک بحثی راجع به بورسبازی کنم مختصر بعدش هم یک مقداری بحثهای هفتهی قبل را هی یک سری به بعضی از بحثها بزنیم یک خلاصهای اشاره کنیم.
دانشپژوه: استاد جلسهی قبل بیشتر در مورد آن بحث، یعنی در جلسهی قبلترش در مورد اوراق قرضالحسنه صحبت کردید. و جلسهی قبل فرمودید که حالا در مورد اوراق انتفاعی صحبت میکنیم که از جملهاش اوراق اجاره بود. منتها قبلش فرمودید که قبل از اینکه وارد بحث اوراق اجاره شویم در مورد منطق ابداع قراردادها در تاریخ بشر که چطوری چه منطقی پشتش بوده و اینها که فرمودید که خلاصه هر نیازی از نیازهای معاملاتی بشر، بشر سراغ یک معاملهای رفت و آن را ایجاد کرد. بعد وارد قرارداد اجاره، یعنی اوراق اجاره و اینها نشدیم.
استاد: آهان، پس میخواستم وارد بحث بورسبازی شوم که چون بحث بورسبازی همینطور که عرض کردم بورسبازی پدیدهی غالب بازار شده متأسفانه، چه توی خارج، چه توی ایران. که توی بازارهای خارجی، بازارهای سرمایهی خارجی، چه توی ایران، بورسبازی پدیدهی غالب است دیگر. راجع به اینکه اصلاً این پدیده خوب است، بد است؟ از نظر فنّی و از نظر مالی، از نظر کارشناسهای مالی. بعد از نظر اسلامی میخواستم یک بحثی را بگویم ولی آن را رها میکنم. فکر کردم اوراق اجاره و اوراق منفعت را گفته بودیم حالا یادم آمد که نگفته بودیم. بعد حالا اگر وقت شد بعداً هفتهی دیگر. چون الآن آماده کرده بودم یک متنی را راجع به همان بورسبازی، راجع به بورسبازی یک سری کارهایی شده میخواستم یک گزارشی بدهم.
حالا میرویم سر قراردادها. امروز توی این بحثمان میخواهم دو ورقه را بگویم و دو تا ابزار را، از ابزارهای بازار سرمایه و مقایسه کنیم بعدش هم یک نتایجی بگیریم. حالا اگر بشود بیشتر هم بگوییم خلاصهتر و اینها بهتر است.
دانشپژوه: بحث اوراق اجاره هم تا یک حدّی اشاره فرمودید. اوراق منفعت هم الآن یادم افتاد که یک مقداری فرمودید.
استاد: توی ذهنم است که گفته بودیم اوراق اجاره را.
دانشپژوه: اوراق اجاره به این شکل بود که در واقع آن ناشر میآمد اوراقی را که منتشر میکرد، البته چند شکل داشت این شکلی که حالا وجود دارد اینکه ناشر در واقع، در واقع بانی حالا نگوییم ناشر، بانی آن اوراقی که در واقع منتشر میکند از طریق شرکت واسط به افراد میفروشد و آن پولی را که تامین مالی میکند از طریق آن میآید یک دارایی را در واقع خریداری میکند و از طرف دارندگان اوراق به خودش در واقع اجاره میدهد.
استاد: به خودش نه به دیگری.
دانشپژوه: بله آن ناشر، آن شرکت واسطه در واقع به آن اجاره میدهد و در واقع اجاره بها را در واقع از اینها جمع میکند و به دارندگان اوراق میفروشد. توزیع میکند و در نهایت هم حالا خود آن دارایی هم میتواند در نهایت در سررسید اوراق توسط آن چیز خریداری شود یا اینکه به خود دارندگان اوراق، البته اینطوری که معمولاً اتفاق نمیافتد، در واقع به خود آن ناشر فروخته میشود و آن اصل در واقع پول دارندگان اوراق همانطوری تسویه میشود.
البته شکلهای دیگرش هم آنقدر که من اطلاع دارم مثلاً گاهی وقتها اوراق اجاره برای چیز استفاده میشود که در واقع خود آن ناشر میآید یک سری داراییهایی که دارد را در واقع به دارندگان اوراق میفروشد، بعد از آنها اجاره میکند و اجاره به شرط تملیک مانندی، اینجوری هم داریم.
استاد: بله. یک نوع اوراق اجاره داریم به آن میگویند اوراق اجارهی تامین مالی، یک نوع داریم تامین نقدینگی. متوجّه هستید؟ تامین مالی آن قسم اوّل است که مثلاً شرکت ماهان فرض کنید میخواهد یک هواپیمای جدید بخرد، پول ندارد. درست است. میآید اوراق اجاره منتشر میکند یک هواپیما میخرد به وکالت از دارندگان اوراق اجاره میدهد. این برای تامین مالی خرید هواپیما این اوراق را منتشر کرده یا فرض بفرمایید که توی آن مثال سیستم حمل و نقل برای دانشگاه.
فرض کنید که یک ناشری پیدا میشود میخواهد برای دانشگاهها اعلام کردند که ما دیگر سیستم حمل و نقل خودمان را فروختهایم میخواهیم اجاره کنیم. یکی مثلا یک شرکت درست میکند میرود قرارداد میبندد با دانشگاههای تهران که سیستم حمل و نقلشان را تامین کند. بعد میرود اوراق را منتشر میکند تا این اتوبوس و وانت و این سواری که نیاز دارند دانشگاهها بخرد و به آنها اجاره دهد. این را به آن میگویند اوراق اجارهی تامین مالی. قسمت دوّم این است که نه نمیخواهد شرکت تامین مالی برای فلان چیز کند، میخواهد پول به دست بیاورد.
دانشپژوه: استاد در مورد اوراق اجاره، اوراق اجارهی چیز تامین نقدینگی فرمودید.
استاد: نگاه کنید اوراق اجارهی تامین مالی عرض کردم مثل این است که یک کسی هتل بسازد کنار حضرت معصومه با اوراق اجاره، میخواهد تامین مالی کند یک کسی بیاید هواپیمای ماهان بیاید که تامین کند.
پس این تامین مالی است امّا تامین نقدینگی این است که این آقا نمیخواهد هتل بسازد، نمیخواهد هواپیما بخرد، نمیخواهد سیستم حمل و نقل را بخرد. یک شرکت با هزینههایش حقوق بدهد پول ندارد. نمیشود میفروشد به مثلاً دارندگان اوراق منتشر میکند که من فلان داراییام را میفروشم به شما. به شما میفروشد.
این اوراق اجارهی تامین نقدینگی گاهی بانی، دولت، شهرداری یا یک بنگاه خصوصی احتیاج به نقدینگی دارد. مثل این مثالی که زدیم که راههای مختلفی برای تامین نقدینگی وجود دارد یکیش استفاده از اوراق بهادار اجاره است. در این شیوه بانی با مراجعه به امین و تأسیس شرکت واسط آمادگی خود را برای فروش یکی از داراییهایش به واسط و سپس انعقاد اجارهی همان دارایی از واسطهها اعلام میکند.
در تامین مالی قرارداد واقعی است. یعنی در واقعی بودنش شکّی نیست. مثلا کسی میخواهد یک هتلی بسازد میآید اوراق را منتشر میکند. در اوراق اجارهی تامین مالی هیچ شکّی ما نداریم که درست است. بازار اوّلیاش که هیچ مشکلی ندارد. یعنی همان هتلی که ما مثال زدیم، عمدهی مثالها را میبریم روی آن هتل. که شما میخواهی یک هتل بسازی پول نداری، میخواهی برای زائرهای حضرت معصومه هتل بسازی، میآیی اوراق اجاره منتشر میکنی، پولهای مردم را جمع میکنی با آن هتل میسازی. این اوراق اجارهی تامین مالی است.
ولی یک وقت است که نه هدفت تامین نقدینگی است. داری یک شرکتی داری، داری کارهایش را انجام میدهی بعد پول نیاز داری، پول نیاز داری برای یک کاری، میخواهی بروی بدهیهایت را بدهی، میخواهی بروی با آن یک ملکی بخری، میخواهی بروی یک کاری کنی، میآیی یکی از داراییهای شرکتت را تبدیل به اوراق میکنی، میفروشی. مثلاً یکی از ساختمانهایت را، مثلاً یک ماشین سنگین داری، مثلاً یک داریی قابل توجّهی داری حالا ماشین که ارزش اوراق ندارد ولی چیز ارزش دارد ساختمانت.
بعد که فروختی اجاره به شرط تملیک میکنی. یعنی شما میشوی مستأجر دارندگان اوراق. نتیجهاش این است که آن ساختمانی که فروختی پولش را جمعآوری کردی میروی با آن نیاز نقدینگیات را برطرف میکنی. میشود اوراق اجارهی تامین نقدینگی. این نوع دوّم آیا به نظر شما واقعی است یا بوی صوری بودن از آن میآید؟ چون اگر نیاز به پول نداشته باشی هرگز حاضر نیستی ساختمانت را بفروشی. شما یک شرکتی هستی داراییهایت به جانت بسته است حاضر نیستی اینها را چیز کنی. الآن یک سری چیزهایی پیدا شده، صندوقها حتماً شنیدهاید به آن میگویند حلال فاند.
حلال فاند یعنی صندوق سرمایهگذاری حلال. مثلاً اینها یکی از کارهایشان این است همین هفتهی قبل به من زنگ زده بودند مسائلشان را میپرسیدند حالا آنهایی که مقیّد هستند که میآید مثلاً فرض کنید پولهای مردم را جمعآوری کرده توی صندوق، بعد میرود با شرکتهای مختلف که نیاز مالی، نیاز به پول دارند برای یک شرکتی است که نیاز به یک میلیارد پول دارد، حالا ما کاری نداریم برای چی؟ میرود یکی از داراییهای آن را میخرد نقدی، به آن میدهد اجاره به شرط تملیک.
بحثی نیست. آیا این قرارداد واقعی است یا نه؟ که من مثل این است که الآن من خانهای که توی آن نشستهام بیایم به شما بفروشم، از شما اجاره به شرط تملیک کنم. برای اینکه پولش را بگیرم بروم با این پول یک کاری انجام بدهم. اینجوری. که من هرگز حاضر نبودم خانهام را بفروشم، خانه به جانم بسته است حالا بیایم به شما بفروشم. بگویم آقای الف پول داری؟ میگوید آره. میگوید چقدر نیاز داری؟ میگویم یک میلیارد. میگوید که من یک میلیارد را به تو میدهم، نعوذ بالله با بیست میلیون سود. میگویم اینکه ربا است. میگویم بیا یک کاری کن، خانهام را به شما میفروشم به یک میلیارد. بعد از شما اجاره میکنم اجاره به شرط تملیک، یک میلیارد را میگیرم میخواهم بروم با آن یک کار دیگری انجام دهم، ربطی به خانه هم ندارد. این را به آن میگویند اوراق اجارهی تامین نقدینگی. اوراق اجاره به شرط تملیک برای تامین نقدینگی. این قسم دوّم است که توی این قسم شبههی صوری بودن است. نمیگویم یقیناً صوری است گفتم شبهه.
قبلاً یک بار گفتم که خدا رحمت کند آقای موسویان را یک بار با همدیگر بحث میکردیم سر این معوقات بانکی که بانکها مشتریهایشان نمیتوانند قسطهایشان را بدهند میآید به بانک میگوید که آقا من مثلاً فرض کنید که این ماه باید صد میلیون بدهم در این صورت میآید بانک به آن پیشنهاد میکند یکی از داراییهایش را میرود به بانک میفروشد. وقتی فروخت مثلاً میفروشد صد میلیون. درست است. بعد بانک صد میلیون را به آن میدهد، بعد صد میلیون را میریزد به حسابش بابت قسطش که تاخیر نخورد. بعد از آن اجاره میکند به صد و ده میلیون، صد و بیست میلیون برای چهار ماه دیگر، اجاره به شرط تملیک.
نتیجهی قضیّه این میشود که این الآن که صد میلیون باید بدهد نمیدهد چهار ماه دیگر صد و بیست میلیون باید بدهد. اگر میخواست آن دین را تمدید کند میشد ربای جاهلی ولی چون آمده این کار را کرده دیگر آمده از اجاره به شرط تملیک استفاده کرده. برای تامین نقدینگی. توی مثالهای قبلی آقای الف را که مثال زدیم میخواست یک میلیارد را بگیرد برود با آن هر کاری دلش خواست بکند. مثلاً پنج تا دختر دارد شوهر بدهد یا میخواهد با آن برود مکّه یا میخواهد بدهکاریاش را بدهد یا میخواهد حقوق کارمندهای شرکتش را بدهد، هدف تامین نقدینگی است، هدف آن است.
بعد میآید یکی از داراییهای موجودش را اجاره میدهد، بعد میفروشد، میفروشد و بعد اجاره به شرط تملیک میکند. اگر توی بازار سرمایه این کار را میکند میشود اوراق اجاره به شرط تملیک برای تامین نقدینگی تا شبههی حیلهی ربا بودن این بعضی از احکامش بعدش میآید. اگر واقعی باشد نه حیلهی ربا نیست.
اگر چیز کرد چه کار کرد؟ باید دقّت کرد و باید چیز کرد این بحث هنوز باز است. که آیا این حیلهی ربا است یا نیست؟ اگر این صرف یک پوشش باشد طرف واقعاً نفروشد، یک پوشش صرف باشد میشود شبههی ربا. اگر واقعی باشد میشود یک راه حل مشروع مثلاً.
دانشپژوه: استاد این دربارهی بیع العینه این حالا این چیزی که این اشکالی که شما دارید میفرمایید که شبههی صوری بودن است من برداشتم این است که انگار شما دارید اشکال را میبردید توی قصد طرفین که آیا این قصدشان مثلاً واقعی بوده یا قصدشان صوری است و این حرفها. ما وقتی روایات بیع العینه را میبینیم، میبینیم که بحث را نمیبرد روی قصد، میبرد روی در واقع شکل قرارداد. میگوید ببین این شکل از قرارداد علی القاعده انگار، حالا من این روایت این را نمیگوید ولی انگار میخواهد این را بگوید که اگر این شکلی باشد که بیع دوّم در بیع اوّل شرط شده باشد این در واقع یکجور صوری است.
استاد: درست.
دانشپژوه: حتّی اگر شما ادّعا کنید که صوری نیست و واقعی است و این حرفها. من میخواهم بگویم اگر ما بحث را بردیم روی شکل، چون ما در مورد قصد افراد که خیلی اطلاعی نداریم که در درونشان چه میگذرد. من به نظرم میرسد، یعنی اسلام میخواهد دست بگذارد روی آن شکل قرارداد که بگوید آقا ببین اگر قصد واقعی باشد علیالقاعده آن بیع دوّم در بیع اوّل شرط نمیشود. حرفم این است که یعنی توی ادلّهی بیع العینه بحث را برده روی شکل قرارداد نه برده روی قصد طرفین. حالا اگر ما این را بپذیریم که در واقع آن بیع دوّم در بیع اوّل شرط نشود صحیح است اگر شرط شود مشکل دارد. بعد بیاییم این را از آن الغاء خصوصیّت کنیم. به این معنا که آن بیع در آن خصوصیّتی ندارد که بگوییم آقا بیع مشروط در بیع، بگوییم هر گونه انتقال مالکیّتی که مشروط به یک انتقال مالکیّت معکوس باشد. آن وقت این را اگر بگوییم توی اینجا هم که اجاره به شرط تملیک است این اتفاق دارد میافتد دیگر.
استاد: بله اوّلاً راجع به اینکه فرمودید بحث را ما میبریم روی قصد در حالی که قصد در اندرون متعاملین است جوابش این است که ما داریم حکم در درجهی اوّل حکم افعال مکلّفین را میگوییم. اتفاقاً داریم بحث میکنیم که برای آنها جایز است این کار را بکنند یا نه. یعنی در درجهی اوّل داریم بحث میکنیم که آیا آقای الف که میخواهد این کار را کند جایز است این را کند یا نه؟ در درجهی اوّل بحث سر این محصول و بازار سرمایه نیست. در درجهی اوّل بحث این است که این اصلاً خود اینها جایز است یا نه؟
راجع به روایات بیع العینه من قول داده بودم که یک بحث مستقلّی داشته باشیم. اینها روایات بیع العینه است. همهی روایتهای بیع العینه را ما جمع کردهایم اینجا که همین که فرمودید متن روایات این است که اگر بفروشد و شرط کند بخرد بیع العینه است. منتهایش من چون فرصت نداریم وارد این بحث نشدم این دوستانی که این راه حل را پیشنهاد میکنند، یعنی بیع به شرط اجاره، این را معتقدند و بر آنند که آن چیزی که ممنوع است و روایات بیع العینه فرموده این است که بیع دوّم را در بیع اوّل شرط کنیم. ولی میگویند که اگر اجاره باشد اشکال ندارد.
دانشپژوه: استاد اجاره به شرط تملیک هم یک جوری انگار آخرش تملیک است دیگر.
استاد: حالا آره بله میدانم نگاه کنید منظورم این است که آنها تازه از این هم میروند آن طرفتر، حالا اشاره میکنم. فرمایش شما کامل متین است. تنقیح مناط کنید. این مسئله مبنایی است. این دوستانی که این راه حل را پیشنهاد میکنند اینها این را قبول ندارند. یعنی، یعنی چه؟ یعنی میآیند میگویند که آقا روایات را بارها آوردند توی کمیتهی فقهی میخوانند بعد میگویند که نگاه کنید روایات بیع را میگوید نه اجاره را.
ولی فرمایش شما این است که اگر ما آمدیم چیز را توی معاملات، معاملات را تعبّدی ندانستیم و آمدیم گفتیم که اینجا شارع مقدّس میخواهد به عنوان پوشش ربا استفاده نشود، این فرمایش شما درست است که این حرفی است که توی کمیتهی فقهی ما میزنیم. اتفاقاً همین هفتهی قبل که از یکی از این حلال فاندها با من تماس گرفته بودند من همین را به آنها گفتم، گفتم که این به حیلهی ربا اشبه است. نگاه کنید میگوید که «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ)» حالا روایاتش اینجا الآن پیدا کنم بعضیهایش را بخوانم این است میگوید که عبد الرحمن از امام صادق نقل کرده «لاَتَقْبِضْ مِمَّا تُعَيِّنُ يَقُولُ لاَتُعَيِّنْهُ ثُمَّ تَقْبِضُهُ مِمَّا لَكَ عَلَيْهِ» یعنی چه؟ یعنی میگوید که «لاَتَقْبِضْ مِمَّا تُعَيِّنُ» «ثُمَّ تَقْبِضُهُ مِمَّا لَكَ عَلَيْهِ» بیع العینه انجام میدهد این را نگیر. عینه انجام نده که بعداً حالا به جای طلبت برداری.
روایات بیع العینه زیاد است. اینجا همهاش را تقریباً ما جمع کردهایم. اگر ما این مبنا را قبول داشته باشیم که این احکام اینچنینی تعبّدی نیست، بلکه اینها توی معاملات راحت میشود تنقیح مناط کرد، جایز نیست.
به خصوص مثلاً این روایت را نگاه کنید میگوید که یونس شیبانی میگوید که به امام صادق عرض کردم مردی چیزی را میفروشد در حالی که او و مشتری میدانند آن مقدار نمیارزد امّا خریدار میداند فروشنده به زودی مراجعه نموده از او خریداری خواهد نمود. امام فرمود رسول اکرم به جابر ابن عبدالله فرمود چگونه خواهی بود هنگامی که ظلم آشکار شود به دنبال آن ذلّت بیاید. جابر عرض کرد یا رسول الله کاش آن زمان زنده نباشم. حضرت فرمود چگونه زمانی، یعنی جابر ابن عبدالله به پیغمبر گفت چگونه است چگونه زمانی است پدر و مادر فدایت. حضرت رسول فرمودند زمانی است که ربا آشکار میشود. بعد حضرت صادق فرمود ای یونس این رباست. آیا اگر آن را نخری به تو بر میگرداند؟ عرض کردم بله. حضرت فرمود پس «لاَ تَقْرَبَنَّهُ فَلاَتَقْرَبَنَّهُ» حتماً نزدیکش نشو.
استاد: این مؤیّد فرمایش شماست که بعضی از فقها این روایت را حمل بر کراهت کردند. متوجّه هستید. بعد فیض کاشانی میگوید اصلاً یک همچنین جاهایی اصلاً قصد بیع نمیکنند. صاحب حدائق حمل بر تقیّه کرده؛ زیرا عامّه تاکید بر منع دارند. بعد ما اینجا نوشتهایم که فرمودهی فیض، مرحوم فیض کاشانی محل تأمّل است و توجیه صاحب حدائق هم وجهی ندارد. همین فرمایش آقای مظهر. زیرا خواهیم دید که عامّه هم در مسئله اتفاق نظر ندارند که بخواهیم حمل بر تقیّه کنیم.
البته این سندش یک خورده ضعیف است ولی متخصّصان رجال شیبانی را از اصحاب امام صادق شمردهاند امّا تصدیق وثاقت او نکردهاند. البته در چند مورد فقها به روایات او عمل نمودند که حاکی از مقبولیّت او نزد آنان است. بر این اساس حداقل میتوان این روایت را مؤیّد ممنوعیّت حیله در مورد دانست که مخالف با روایت بعدی است. که این روایت بعدی عرض کردم دلالت بر منع میکند. بعد روایات دیگری که آمدند که حضرت میفرماید دو بیع در یک بیع انجام نده و اینها، دیگر حالا اینجا یک بحثی شده انشاءالله منتشر میشود مطالعه بفرمایید.
خلاصه سخن اینکه فرمایش شما من هم عرض کردم اینکه میفرمایید به قصد متعاملین برگرداندید حقیقتش وقتی ما آمدیم در قصد تشکیک کردیم در حقیقت میخواهیم بگوییم میشود حیله. این میشود حیله و تحت آن روایات بیع العینه میرود. چون طرفین قصد واقعی ندارند، یعنی طرف نمیخواهد این داراییاش را بفروشد، میخواهد تهش آن پول را بگیرد با چیز.
خدا رحمت کند ما یک بار توی کمیته با آقای موسویان بحث میکردیم میگفت میخواهم نعم الفرار من الحرام الی الحلال. این فرار از حرام به حلال است چه اشکالی دارد؟ گفتم این روایاتی که، آن وقت اینها آمدند روایات بیع العینه را خواندند گفتند آنجا میگوید بیع، اجاره را شامل نمیشود.
این است که مبنای این دوستان، دو تا مبنا است دیگر. به نظر ما حیلهی ربا است. من توی همین قضیّهی بانک که مثال زدم چقدر بحث کردم گفتم به نظر من حیلهی رباست؛ چون آن شرکت نمیخواهد داراییاش را بفروشد واقعاً. اینها دارند به عنوان حیله، حیلهی ربا مگر چی است؟ همین حیله است دیگر و یکی هم توی همین اوراق اجاره برای تامین نقدینگی هم تقریباً همین است. که یعنی در حقیقت دارد این داراییاش را به صورت صوری میفروشد تا بتواند آن گرفتن سود را توجیه کند. الآن توی این حلال فاندها راه انداختهاند تا دلتان بخواهد دارند این کار را میکنند.
اگر ما این را حیله دانستیم که باید حکم به منع کنیم. اگر هم مثل این دوستان، الآن متن کتاب آقای موسویان را من آوردم اینجا خواندم که ایشان فرمودند هیچ اشکالی ندارد. بله این دیگر حالا دو تا مبناست. دو تا مبناست؛ یک مبنا میگوید که حیلهی رباست، یک مبنا میگوید که اشکالی ندارد.
دانشپژوه: استاد من یک نکتهای را عرض کنم این یک موقع است یک موقع است ما بحث را میبریم روی مثلاً تنقیح مناط و اینجور بحثها که آقایان خیلی گیر میدهند که نه ما متعبّد به ظاهر متن هستیم و اگر یعنی ما وقتی بحث را از باب تنقیح مناط و اینجور بحثها مطرح میکنیم خیلی وقتها گیر میدهند که آقا شما دارید نمیدانم عقلگرایی، نمیدانم قیاس و از اینجور چهار تا برچسب اینجوری به آدم میزنند. ولی من برداشتم این است که ما حتّی از بحث، یعنی از آن چیز جریان غالب حوزه هم اگر خارج نشویم با همین ادبیات موجود در حوزه ما وقتی داریم بحث اصالة الظهور را داریم مطرح میکنیم اینجا از همان از باب همان ظهور برویم جلو، بحث الغاء خصوصیّت مطرح میشود که اینکه آقا توی روایت بیع العینه، بیع بودن آن قرارداد هیچ خصوصیّتی ندارد و اگر کسی میخواهد و ادّعا میکند که خصوصیّت دارد آن باید دلیل بیاورد و الّا ظهور روایت این است که آقا هیچ خصوصیّتی ندارد مثل این قطرهی خونی است که مثلاً میافتد توی کوزه، مثلاً حالا کوزه بودن یا لیوان بودن که فرقی نمیکند. یعنی با این ادبیات به نظر من وارد شویم خیلی میشود راحت پاسخ داد با همین.
استاد: بله این فرمایش شما هم است بعد مطالب دیگری هم است به عنوان مثال یکی از مطالب هم این است که اگر اینجور حیلهها را بپذیریم، اگر اینجور موارد را بپذیریم موردی برای ربای محرّم باقی نمیماند. هر کسی میتواند برود وقتی نیاز به قرض دارد، طرف میخواهد قرض ربوی بدهد بگوید من خانهام را به تو میفروشم، اینقدر از تو میخرم. اینقدر اجاره به شرط تملیک میکنم از تو. درست است یا نه؟
دانشپژوه: بله.
استاد: حل میشود دیگر. اگر این راه جایز باشد همهی تقریباً همهی موارد قرض ربوی را میشود با این انجام داد. اگر این را جایز بدانیم. چه اشکال دارد، چرا جایز ندانیم! الآن هر کی از هر کسی میخواهد قرض کند یک داراییهایی دارد. میرود داراییاش را میفروشد بعد اجاره به شرط تملیک میکند. پس هیچ موردی برای ربا نمیماند. بعد آن تعابیر تند راجع به ربا جایگاهش کجا قرار میگیرد؟! این میخواهم مؤیّد شما بگویم. که الغاء خصوصیّت را که فرمودید میخواهم این را بگویم ضمیمهی همدیگر شود. به نظر بنده مجموع یکی ادلّهی حرمت ربا، یکی روایات بیع العینه، یکی روایات ممنوعیّت.
این سری دیگر من را از سیستم انداخت بیرون کلاً. یعنی دفعههای دیگر نمیانداخت بیرون، نه نه ببخشید آره کلاً. حالا اجازه بدهید من یک مورد دیگر را بگویم امروز که عبارت باشد از اوراق منفعت. هفتهی قبل گفته بودیم امروز هم تکرار میکنیم که در اوراق منفعت، هفتهی قبل مثال زدم در اوراق اجاره این آقای الف میخواهد با اوراق اجاره آن هتل نزدیک حرم را بسازد. میرود اوراق اجاره منتشر میکند بعد میشود وکیل دارندگان اوراق، یعنی سرمایهگذارهای توی بازار سرمایه، میآید با آن هتل را میسازد. اجاره میدهد و پولش را میدهد به، درآمدش را یک قسمتیاش را میدهد به دارندگان اوراق، یک قسمتیاش هم خودش به عنوان حقالزحمهی خودش بر میدارد طبق قرارداد.
در اوراق منفعت اینجوری نیست. در اوراق منفعت آقای الف میآید منفعت چند سال هتل را چه کار میکند از حالا واگذار میکند. یعنی میآید هر اتاقی را تبدیل به یک ورقه میکند برای هر شبی. توی بازار سرمایه آنجا کد دارد، هر اتاقی شماره دارد، تاریخ هم دارد. شب تولّد حضرت معصومه اتاق 206 اینقدر اجاره داده میشود. شب تاسوعا اینقدر، فردایش هم اینقدر، پس فردایش هم اینقدر. شب نیمهی خرداد اینقدر. شب بیستم خرداد اینقدر. بعد همهی این اتاقها از حالا تا چند سال دیگر بعد این پولها را جمع میکند هتل را میسازد.
در این صورت در حقیقت دارندگان اوراق فقط مالک منفعت میشوند. یعنی این ورقه دستشان است میتوانند صبر کنند در تاریخ معیّن شب میلاد حضرت معصومه، امسال که 1401 که گذشت، 1402 هم طرف کار دارد، مثلاً 1403 یک ورقه دست آقای الف است با خانمش میخواهند بیایند بروند زیارت، از حالا میخواهد چیزش را، اتاقش را معیّن کند. مثلاً این هتل ولایت حتّی الآن اعلام کنند توی مشهد یا هتلهای چیز از حالا اعلام کنند مال چند ماه دیگر میآیند میخرند. در این صورت وقتی هتل را ساخت دیگر هتل میشود مال خود آقای الف. دیگر خود این هتل مال دارندگان اوراق نیست. درست است. هتل میشود مال ایشان.
این فرآیند انتشار اوراقش دقیقاً مثل قبل است. این مراجعه به بورس و تهیّهی امیدنامه و نمیدانم مؤسسهی امین و واسط و اینجور چیزها. بعد اینها را واگذار میکند، منتشر میکند واگذار میکند، پولها را جمعآوری میکند، میرود هتل را میسازد.
رابطهی در اوراق اجاره رابطهی آقای الف با دارندگان اوراق مالک مشاع، آنها مالکیّت مشاع دارند. درست است. بعد اگر این هتل آتش بگیرد از کیسهی دارندگان اوراق رفته بود. شما میدانید که در اینجور موارد آن شخصی که این کار را انجام میدهد امین است. آقای الف توی مثال ما امین است. اگر تعدّی و تفریط نکند ضامن نیست. اگر ایشان کوتاهی نکرد اصلاً هتل آتش گرفت و سوخت از جیب دارندگان اوراق میرود. اگر هر بلایی، زلزله آمد این هتل خراب شد، این از جیب دارندگان اوراق میرود؛ چون این مال آنهاست.
این راجع به بازار اوّلی امّا راجع به بازار ثانوی در اوراق اجاره دارندگان اوراق میتوانند اوراقشان را به دیگری بفروشند. اگر هنوز پروژه احداث نشده و واگذار کردند، میشود خرید و فروش پول به مبلغ بیشتر. یعنی دارندگان اوراق پولشان را به آقای الف دادهاند که ایشان هتل را بسازد. بعد پولها توی حساب ایشان است هنوز نرفته خرج کند تازه میخواهد از یک ماه دیگر شروع کند. بعد آنها توی آن بازار ثانویشان شروع میکنند به فروش به مبلغ بیشتر، اینجا پولی که توی صندوق ایشان است و ایشان وکیل آنهاست دارند به مبلغ بیشتر میفروشند. اینجا بعضیها ما با آنها بحث میکردیم میگفتیم که فروش پول به مبلغ بالاتر است میگفتند نه این درست نیست.
ما حقیقتش اینکه میگویم با آقای موسویان با همدیگر این جلسهی کمیتهی فقهی یک جلسهای کلکل کردیم با همدیگر که اختلاف نظر داشتیم، خدا روح ایشان را شاد کند. من به ایشان میگفتم که این جایز نیست این اشکال دارد. یعنی اشکال دارد، یعنی پولی که توی کیسهی آن بانی است و هنوز نرفته با آن هتل را بسازد یا آن دارایی را بخرد در حقیقت اینها دارند این پول را به مبلغ بیشتر میفروشند. و این میشود مصداق آن که اگر جایز ندانیم اشکال دارد.
قرض ربوی نیست ولی مثل این است که الآن من هزار تومان دارم، هزار تومان را بیایم به هزار و صد تومان به شما بفروشم. آقای موسویان میگفت نه این فروش امتیاز است. یعنی در حقیقت آنهایی که توی آن بازار ثانوی قبل از احداث دارند میفروشند به مبلغ بیشتر، دارند امتیاز را میفروشند. یعنی با ورود به بازار اوّلی یک امتیازی را خریدند که شریک توی آن هتل هستند، مالک مشاع آن هتل خواهند بود. در حقیقت دارند آن را به مبلغ بیشتر میفروشند.
من میگفتم آقای موسویان اگر که این بانی پشیمان شود یا مانعی پیش بیاید و اعلام کند مثلاً هواپیما میخواست بخرد رفته پولها را جمع کرده، میگوید به دارندگان اوراق بیایند پولشان را بگیرند. میآید لغو کند یک ریال بیشتر به آنها نمیدهد، همان پولهای خودشان را میدهد؛ پس امتیازی وجود ندارد. اینها در حقیقت ایشان وکیل آنهاست و امتیازی نیست در کار. این هم یک اختلاف نظری وجود داشت بین ما.
در هر حال راهش این بود که گفتیم که اگر بخواهد این مشکلی نداشته باشد باید بیایند سازمان بورس قانون بگذارد که تا قبل از خرید دارایی این اوراق بازار ثانوی نداشته باشد. که گویا آمدند توی کمیتهی فقهی تهران یک ضابطهای است فکر کنم اگر اشتباه نکنم باید مراجعه کنیم. گذاشتند گفتند مثلاً یک ماه وقت بدهیم توی یک ماه ممنوع باشد. این از اختلاف نظری که توی اوراق اجاره داشتیم ما، البته بعد از خرید دارایی مشکلی نیست؛ چون دارندگان اوراق مالک مشاع دارایی هستند. مالکیّت مشاع هر کسی میتواند سهمش را به دیگری بفروشد و مشکلی ندارد.
میرود سر اوراق منفعت، در اوراق منفعت آقای الف که آمد اوراق منفعت را منتشر کرد، رفت هتل را ساخت، رابطهی ایشان با دارندگان اوراق این است که ایشان موجر است، آنها مستأجر هستند. یعنی در حقیقت اوراق اجارهی حقیقی اینهاست، این اوراق است؛ چون ایشان آمده اتاقهای هتل را برای چند سال اجاره داده است، آنها هم اجاره کردند. اگر این را اجاره بدانیم که در حقیقت آن تلّقی اوّل این است که اینها اوراق اجارهی حقیقی اینها هستند. نتیجه این است که آقای الف رفته این اتاقها را واگذار کرده و اجاره داده.
رابطهی بین آقای الف که آن هتل را ساخت و دارندگان اوراق موجر و مستأجر است. بعد آن دارندگان اوراق دو نوع سود میبرند؛ یکی اینکه در سررسید میروند توی اتاقها مینشینند، میروند زیارت میکنند. فایدهی دوّم این است که اگر خواستند توی بازار ثانوی بفروشند قیمتش میرود بالاتر.
حالا آیا جایز است از نظر شرعی یا نه الآن میگوییم. رابطهی بین آقای الف که مالک هتل شده و اینهایی که از آن اجاره میکنند زائرهای حضرت معصومه میشود مالک و مستأجر. ایشان گفتیم مالک و مستأجر میشود و اوراق هم میشود اوراق اجاره. حالا بازار ثانوی یعنی اینکه دارندگان اوراق مثلاً کسی که رفته برای سال آینده ورقهی منفعت خریده به آن میگویند اوراق منفعت، چون در حقیقت منافع این هتل را دارد از حالا واگذار میکند. این دارندگان این اوراق توی بازار ثانوی میتوانند بفروشند یا نه؟ من اینجا توی این فرصت کوتاه میخواهم یک اشارهای به حکمش کنم و یک جمعبندی کنم. اوّلاً راجع به این افتادند دوستان متخصّص مالی اسلامی در حیث و بیث.
استاد: دکتر حبیبیان رسالهی دکتریشان را اوراق منفعت نوشتند. اینها الآن کتابش هم است اوراق منفعت تحلیل فقهی و اقتصادی. بعد انجمن اقتصاد اسلامی حوزهی علمیّهی قم هم یک جلسهی نقدی گذاشت همین یازده تا راه درست کرده برای این.
حالا اشکال کجاست؟ اشکال اینجاست که اگر کسی چیزی را اجاره کند مشهور فقها فرمودهاند به شرطی میتواند به مبلغ بیشتر اجاره دهد به دیگری که یک کاری در آن انجام دهد. توضیح ذلک این است که اگر مثلاً آقای الف یک خانه دارد، من رفتم از آقای الف خانهاش را اجاره کردم. میروم به آقای الف میگویم آقای الف این خانهات را اجاره میدهی؟ میگوید آره. میگویم که ببین من دو ماه میخواهم از شما اجاره کنم، میگوید ببین من یک ساله اجاره میدهم.
فرض کنید آخر تابستان، اواخر تابستان مستأجرها میآیند صاحبخانهها حاضر نیستند دو ماهه اجاره بدهند. من این را برایم پیش آمده است. میگوید ببین من یک ساله به شما اجاره میدهم، میگویم بابا من دو ماه بیشتر نمیخواهم. میگوید یک ساله اجاره کن بعد از دو ماه خودت یک مستأجر بیاور اینجا. پس خود صاحبخانه اجازه میدهد که من مستأجر اگر پا شدم مستأجر بیاورم. پس اجارهی به شخص دوّم منوط است به اجازهی صاحبخانه و اگر خواستم به دیگری اجاره بدهم.
ایشان اجازه میدهند که من خانه را اجاره دهم به یک شخص دیگر. حالا اینجا یک دفعه سر و کلّهی خدا و پیغمبر پیدا میشود. خدا و پیغمبر میگویند اگر همان مبلغ اجاره دادی نوش جانت. من سالی فرض کنید که دوازده ماه است یک میلیون و دویست هزار تومان اجاره کردم از ایشان، یعنی ماهی صد هزار تومان، دو ماهش را که نشستم، ده ماه بعدش را اگر به یک کسی بدهم یک میلیون اجاره اشکال ندارد.
ولی حالا فرض کن که یک کسی پیدا شد، یک مادر مردهای پیدا شد نیاز داشت حاضر شد به من دو میلیون بدهد. شرع مقدّس میگوید به شرطی تو میتوانی اجارهی بیشتر بگیری که توی این خانه یک کاری کرده باشی. آقای الف هم آنجا ایستاده میگوید حق ندارید دست به خانهی من بزنید. اینجا جایز نیست من به مبلغ بیشتر اجاره بدهم.
سر گاو میرود توی خمره، چرا؟ چون در اوراق منفعت وقتی آن هتل را آقای الف میآید منافعش را برای چند سال تبدیل به اوراق کرده و فروخته معنایش این است که حاضر نیست که در این هتل آن مستأجرها بیایند دخالت کنند. هتل یک سیستمی دارد برای خودش، حالا فرض کن کسی که یک ورقه دارد بیاید بگوید آقای الف به من اجازه بده که توی این اتاقت بیایم فرض کن که یک چیز جدیدی درست کنم که جذابیّتش بیشتر شود. میگوید حق نداری دست بزنی. بنابراین بازار ثانوی دچار مشکل میشود.
یکی از راههایی که برای حل مشکل پیشنهاد شده این است که ما بیاییم توی همان بازار اوّلی بگوییم اجاره است، ولی توی بازار ثانوی بیاییم بگوییم که صلح است، بگوییم آقا صلح میکنیم، مصالحه میکنیم. اجاره نمیدهیم که مشکل داشته باشد. ما نمیآییم اجاره بدهیم اگر اجاره میدادیم اشکال داشت ولی چون اجاره نمیدهیم میآییم صلح میکنیم. صلح چه اشکالی دارد، مصالحه را اجازه دادهاند و اشکالی هم ندارد. این یکی از راههایی است که خلاصه پیشنهاد کردند که آقا حل میشود مسئله، مشکل حل میشود.
توی اینجور موارد ما میافتیم به دست و پا زدن برای درست کردن بازار ثانوی ناشی از چیست؟ یک احکامی در شریعت داریم ما، شارع مقدّس گفته که آقا این را نمیتوانی به مبلغ بیشتر اجاره بدهی. شارع حکیم است. «إِلَّا أَنْ أُحْدِثَ فِيهَا حَدَثاً» شارع میخواهد که شما یک کاری کنی و سود ببری نه اینکه مفتخور شوی.
ببینید این بر میگردد به همان احکام دیگر که وقتی نگاه کنید نظام مالی اسلام یک ارکانی دارد. ولی ما آمدهایم یک وحی منزلی را گرفتهایم، آن هم این است که هر ابزاری توی بازار سرمایه تا بازار ثانوی وجود نداشته باشد به درد نمیخورد. این چیزی است که ما را انداخته توی دردسر، یازده تا راه پیدا کردند. عمدهی این یازده تا راه هم دور زدن فقه است.
آقا چرا احکام دین را اینقدر در آن دست میبرید؟! احکامی که شارع در معاملات گذاشته میگوید آقا شیء مستأجره را به مبلغ بیشتر نمیتوانید اجاره بدهید مگر اینکه یک کاری در آن انجام دهید. یعنی اجازه داشته باشی از طرف صاحبخانه انجام بدهی که پول آن، نان کارت را بخوری. بعد ما میآییم هی راه حل پیدا میکنیم از راه صلح و امثال آن تا اینکه این حکم را درست کنیم. چرا؟ چون یک شعری درست کردهایم برای خودمان آن هم ساختار موجود بازار سرمایه. ساختار موجود بازار سرمایه این است که آقا هر ابزاری حتماً باید بازار ثانوی داشته باشد؛ اگر نداشته باشد به درد نمیخورد. چون آن را پذیرفتهایم اینجا آمدهایم به دست و پا افتادهایم. گویا، گویا این حکم شرعی مشکلی دارد.
اینکه این حکم مسلّم شرعی را ما بخواهیم در آن دست ببریم بگوییم آقا برو از راه شرط ضمن عقد، از راه تبعیض در اجاره، مثلاً یکی از راهها این است که میگوید بیا یک قسمتی را اجاره بده به مبلغ بیشتر که به کلش نرسد. یک راه دیگر نمیدانم چیچی است. اینها برای این است که یک پیشفرضی را پذیرفتهایم که حتماً باید بازار ثانوی به هر قیمتی درست شود.
آن وقت این نتیجه این میشود که کل ساختار میشود همان ساختار. این مشکل اوراق منفعت این هم راه حلش که حالا هفتهی دیگر انشاءالله یک دو نمونهی دیگر عرض میکنیم خدمتتان. جمعبندی که کنیم جمعبندی همین میشود، چون مسلّم گرفتهایم که لیس الّا باید حتماً بازار ثانوی به هر قیمتی درست شود و هیچ احتمالی نداریم که حالا باشد. آن وقت میدانید نتیجه این است که همهی منافع میرود یک طرف، ریسکها میرود یک طرف.
اینها عمدتاً نتیجهی این روشی است که ما، اینها را باید آن وقت برگرداند به روششناسی مالی اسلامی. یعنی روششناسی مالی اسلامی این شد که هر یک امر مسلّمی داریم، من توی جلسه با دوستان بحث میکردیم، میگویند که اگر نشود، بازار ثانوی درست نشود کل قابلیّت مبادله ندارد؛ چون کسی نمیخرد. کسی نمیخرد دیگر. حرف دوستان این است کسی نمیآید این اوراق منفعت را بخرد. چرا؟ چون نمیتواند توی بازار ثانوی بفروشد، پس باید بازار ثانوی درست شود. دقّت فرمودید. پیشفرض گرفتهایم که حتماً باید هر عقدی تبدیل به ابزار میشود حتماً باید بازار ثانوی داشته باشد. نتیجه این است که باید از هر طریقی شده این را درست کنیم.
فکر کنم خیلی از این، نتیجه این شد اوراق منفعت هم، حالا راجع به این موضوع یک کمی هفتهی دیگر بیشتر توضیح میدهیم. انشاءالله جلسهی آخر هم است انشاءالله حالا دیگر یک جمعبندیای میکنیم ببینیم چه میشود.
انشاءالله خدا توفیقتان بدهد موفق و مؤید باشید.
شب جمعه است التماس دعا داریم.
خداحافظ.