جلسه دوزدهم درس خارج فقه استاد معصومینیا در موضوع فقه تخصصی بازار سرمایه در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.
استاد معصومینیا، روز فقه بازار سرمایه، جلسه 19، روز پنجشنبه 29 اردیبهشت 1401
أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ
الحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ لَعْنَةُ اللهِ عَلَی أعْدَائِهِمْ أجْمَعِینَ مِنَ الْآن إلیٰ لقاءِ یَوْمِ الدِّینِ.
یک بیانی از امیرالمؤمنین برای نصیحت به خودم که به شدّت نیازمندم از همه بیشتر نیازمندم و بعدش هم به شما که شما خیلی کمتر از من نیاز دارید خلاصه بخوانم که خیلی هشدار دهنده است. امیرالمؤمنین (علیه الصلاة و السلام) خیلی نهیب میزند به انسان و میفرماید که: «أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ» بندگان خدا شما را به تقوی الهی سفارش میکنم. «الَّذِي ضَرَبَ لَكُمُ الْأَمْثَالَ» خدایی که همهی مثلها را به شما زد. یعنی توی قرآن میفرماید با مثال زد، داستان آورد، سرنوشت گذشتگان را آورد. «وَ وَقَّتَ لَكُمُ الْآجَالَ» عمرتان را هم که محدود کرد، همه دارید میمیرید. «وَ أَلْبَسَكُمُ الرِّيَاشَ وَ أَرْفَغَ لَكُمُ الْمَعَاشَ» میگوید دنیا هم برای شما امکانات فراهم کرده باز، وسایل زندگی. «وَ أَحَاطَ بِكُمُ الْإِحْصَاءَ» از آن طرف هم حساب و کتاب برایتان گذاشته است.
بعد «أَنْتُمْ مُخْتَبَرُونَ فِيهَا» شما توی این دنیا دارید آزمایش میشوید. «وَ مُحَاسَبُونَ عَلَيْهَا» حساب میکشند از شما. «فَإِنَّ الدُّنْيَا رَنِقٌ مَشْرَبُهَا» دنیا آبشخورش کدر است. یک روزی میآمدم یکجا گشنه و تشنه میخواهد برود سر یک جویی هیچ آبی هم نباشد، آب گلآلود است. حضرت میفرماید که آبشخور دنیا کدر است، ناصاف است. «رَدِغٌ مَشْرَعُهَا» آنجا که وارد میشویم بر آب که میشود از آن چیز کرد آشامید گل آلود است و لغزنده است.
«يُونِقُ مَنْظَرُهَا» علی رغم این قیافهاش شما را گول میزند، جذابیّت دارد. «وَ يُوبِقُ مَخْبَرُهَا» اینجا آزمایشگاهی است که اکثر آدمها را میزند درب و داغون میکند. نتیجهی آزمایش معلوم است اکثراً رفوزه هستند. «غُرُورٌ حَائِلٌ» ما را فریب میدهد، زود هم میگذرد. گفته این غرّاء است. «وَ ضَوْءٌ آفِلٌ وَ ظِلٌّ زَائِلٌ» یک نوری است که به زودی به خاموشی و کمفروغی میگراید. حالا ما که توی این سن هستیم یک روزهایی با پدر بزرگ و مادربزرگها، دایی، عمو و اینها مینشستیم دور هم خیلی خوش بودیم. حالا زندگی فقیرانهای داشتیم قدیم ولی همه رفت، همهاشان رفت. «وَ ظِلٌّ زَائِلٌ» میگوید سایهی دنیا که میرود.
«وَ سِنَادٌ مَائِلٌ» مثل یک کتابی است که خودش دارد میافتد. «حَتَّى إِذَا أَنِسَ نَافِرُهَا» خلاصه هر کسی که با آن انس بگیرد، «وَ اطْمَأَنَّ نَاكِرُهَا» هر کی هم از آن خلاصه بیتعصّب به آن اطمینان کند، «قَمَصَتْ بِأَرْجُلِهَا» یک دو تا لگد میزند به آن. میگفت که طرف وزیر بود یا معاون وزیر بود، مال ده پانزده سال پیش است. میگفت برکنارش کردند، فردا صبح رفته وزارتخانه نگهبان نگذاشت برود بالا. گفت کجا؟ گفت هیچی وسایلم توی اتاقم مانده. نگهبان گفت وایستا میگوییم برایت بیاورند. گفت بابا من بعضی از قرصهایم را گذاشتهام توی فلان کشو. نگذاشتند برود.فقط نسبت به خودم، اگر کسی سوارش شد، محکم میزندش زمین. «وَ أَقْصَدَتْ بِأَسْهُمِهَا» تیرهایش را به آن رها میکند. «وَ أَعْلَقَتِ الْمَرْءَ أَوْهَاقَ الْمَنِيَّةِ» این خلاصه کمند مرگ را میاندازد به گردن آدم. «قَائِدَةً لَهُ إِلَى ضَنْكِ الْمَضْجَعِ» انسان را میبرد به آرامشگاهی یا خوابگاهی تنگ. «وَ وَحْشَةِ الْمَرْجِعِ» مرجع یعنی بازگشتگاه وحشتناکی است. «وَ مُعَايَنَةِ الْمَحَلِّ» آدم آنجا که رفت جایگاه همه چی میشود و میرود. «وَ ثَوَابِ الْعَمَلِ».
حالا اینها را گفت یک جمله میگویم این با بقیّهاش را رها کنید خودتان بروید بخوانید. که این را من فکر کنم از به ذهنمان بسپاریم، یک چند روز توی خلوت خودمان هی تکرار کنیم. فرمایشات امیرالمؤمنین را باید یاد بگیریم که وقتی تنها هستیم مثل شلّاق بزنیم به گردهی خودمان. من گفتم که بیشتر از همهی شما نیاز دارم. ببینید خیلی نهیب زننده است. میفرماید: «وَ كَذَلِكَ الْخَلَفُ بِعَقْبِ السَّلَفِ» یا «يَعْقِبُ السَّلَفَ» یعنی چی؟ یعنی تا بوده چنین بوده. این همه دنیا، آدمها آمدند اینجوری شدند ولی «وَ كَذَلِكَ الْخَلَفُ بِعَقْبِ السَّلَفِ» آیندگان هم همینجور میخواهند. یعنی همینجور هی تکرار میشود. کسانی که میآیند به دنیا تکیه میکنند و به خاطر یک پست و یک موقعیّتی حق دیگران را میخورند، زیر پای دیگران را خالی میکنند. نمیدانم توطئه میکنند علیه آن تا یک پستی گیرشان بیاید. الآن دو سال دیگر انتخابات مجلس است احتمالاً ببینیم چه اتفاقی میافتد. نه همهی ما، گذشتگان اینجور بودند «وَ كَذَلِكَ الْخَلَفُ بِعَقْبِ السَّلَفِ» یا «يَعْقِبُ السَّلَفَ» آیندگان هم جا پای گذشتگان میگذارند.
«لَاتُقْلِعُ الْمَنِيَّةُ اخْتِرَاماً وَ لَايَرْعَوِي الْبَاقُونَ اجْتِرَاماً» نه مرگ دست از درو انسانها برمیدارد و نه انسانها دست از کار خودشان برمیدارند. هر دو مشغولند. از طرفی مرگ دارد همه را درو میکند. یعنی این همه آدمها میآیند به خاطر این دنیا و پست و مقام و چی، زیر پای همدیگر را خالی میکنند، حق همدیگر را میخورند، حق و ناحق میکنند، مرگ هم از هم دروشان میکند. نه مرگ دست از کار خودش برمیدارد و نه انسانها دست از ارتکاب جرم برمیدارند.
خیلی این فرمایش حضرت بلّاغ بوده است. «لَاتُقْلِعُ الْمَنِيَّةُ اخْتِرَاماً» «الْمَنِيَّةُ» یعنی مرگ «اخْتِرَاماً» یعنی قطع کردن. نه مرگ دست از درو، قطع و درو. نه مرگ دست از درو برمیدارد، «وَ لَا يَرْعَوِي الْبَاقُونَ اجْتِرَاماً» نه آدمها دست از کارهایشان برمیدارند. از دم همهی اینها را هم مرتکب میشوند، مرگ هم درو میکند، ولی آیندگان عبرت نمیگیرند. آیندگان که من و شمای الآن باشیم. «يَحْتَذُونَ مِثَالًا» همهی آدمها میآیند همان کار گذشتگان را میکنند. «يَحْتَذُونَ» احتذاء یعنی جا پا. پایشان را برمیدارند جای پای گذشتگان میگذارند. «وَ يَمْضُونَ أَرْسَالًا» خلاصه «وَ يَمْضُونَ أَرْسَالًا» شبیه گذشتگان. «إِلَى غَايَةِ الِانْتِهَاءِ وَ صَيُّورِ الْفَنَاءِ» تا اینکه به آخر برسد. تمام شود. تا اینکه بالاخره حالا یا عالم تمام شود یا آدمها همینطوری تمام شوند.
حالا ادامه دارد، میگوید که راوی میگوید وقتی حضرت این خطبه را خواند همهی بدنها میلرزید، همه گریه میکردند، همهی اشکها جاری بود. علی است دیگر. امیرالمؤمنین است. حالا یک وقت من حرف بزنم ارزشی ندارد امثال من ولی امیرالمؤمنین ضربه دارد، بدنها را میلرزاند. به ایشان میآید این حرفها، به من نمیآید که امثال ما نمیآید، ولی به امیرالمؤمنین میآید که وایستاده این حرفها را میزند. تو قلّهی عالم وایستاده، توی قلّهی تایخ وایستاده دارد جریان بشریّت را میگوید. و اینها چی است؟ اینها خیلی چیز است، یعنی زننده است.
حالا ادامهاش را هم برویم بخوانیم که بعد تصویر میکند حضرت وقتی قیامت میشود آدمها چطوریاند. «رَعِيلًا صُمُوتاً» یک عدّه ساکتاند. «قِيَاماً صُفُوفاً» همه به صف ایستادند. «يَنْفُذُهُمُ الْبَصَرُ وَ يُسْمِعُهُمُ الدَّاعِي عَلَيْهِمْ لَبُوسُ الِاسْتِكَانَةِ وَ ضَرَعُ الِاسْتِسْلَامِ» همه ذلیلانه در مقابل عظمت خدا به صف میکشند که چه اتفاقی میافتد. میخواهد چی شود. دیگر امیدها ناامید شده، دیگر کسی نمیتواند کاری انجام دهد. همه منتظرند ببینند خداوند در موردشان چه حکمی میدهد.
اینها باید انسان یاد بگیرد به خودمان نهیب بزنیم و این را حفظ کنید. دائماً راه که میروید اینها را توی فکرمان هی بیاید. اینکه یک شلّاقی بزنیم بلکه ما یک مقداری، حضرت دارد میگوید بابا یک ذرّه حواستان باشد مسیر گذشتگان را نروید نگاه کنید چه به سرتان میآید.
برویم سر درس. عرض کنم که ما این درسمان خیال میکردیم که اینقدر وقت میشود که میتوانیم بازار سرمایه را برویم در حالی که هنوز اوّل کار هستیم و هنوز به جایی نرسیدیم. خیلی بحث مانده. البته بنده چیزی بلد نیستم، نه ادّعایی دارم، نه چیزی بلدم، اصلاً بلد هم نیستم. ولی همان چیزهایی که حفظ کردیم، به گوشمان خورده، اینقدر وسیع است که با این فرصتها واقعاً نمیشود. خیلی مباحث است که باید گفته شود. ولی من الآن دیدم که اطلاعیه زدند که کلاسها تا نوزده خرداد. پس غیر از امروز یک جلسهی دیگر داریم. حالا وقتمان دارد میگذرد. ولی بگذارید تا من که میخواهم بحثم را تنظیم کنم.
خلاصهی بحث قبل را اگر شما الآن بفرمایید ما وارد بحث میشویم. تعداد جلسات کمی خواهیم داشت. من مجبورم که بیایم لمّ بازار سرمایه، ابزارهای مالی اسلامی را، لمّش را یعنی آن روال را بگویم یک کلیّاتی بگوییم، جزئیّاتش را بگذاریم. اگر حالا ادامه پیدا کرد کلاسها به یک نحوی بعداً چون خیلی مسائل است که باید گفته شود.
الآن یک چیز ساده را امروز صبح که جلسهی کمیته بود. کمیتهی فقهی اصولی یک موضوع ساده، خیلی ساده آمده بود کمیته، دو ساعت امروز بحث شد، دو ساعت هفتهی قبل بحث شد، چهار ساعت. چهار ساعت بحث کامل صورت گرفت. اینها بحث میبرد. بحثها هم آنجا جدّی است، همه وارد بحث میشوند. اینها همه بخواهد اینجا توضیح داده شود، چی است؟ طول میکشد در حالی که ما اصل قضایا را هم نگفتهایم. حالا اگر یک وقت علاقه داشتید باید یک مجال دیگری باشد که بشود.
دانشپژوه: جلسهی قبل در مورد در واقع فروش سهام و حق رأی و سلب حق رأی بحث مطرح کردید. اینهایی که فرمودید که بحث در واقع آن خیلی از این بحثهایی که توی فضای اقتصاد اسلامی دارد مطرح میشود در واقع بدون توجّه به آن مقاصد شریعت و آن اهدافی که مثلاً بحث عدالت و این بحثهایی که هست، بدون توجّه به اینها میرویم مثلاً سراغ ادلّه و از توی ادلّه یک چیزهایی را در میآوریم و بالاخره توی ادلّه هم میشود پیدا کرد بالاخره و بر اساس این شروع کردیم خیلی چیزها را درست کردن و با این منطق رفتیم جلو.
در حالی که اگر آن حرفی که شهید مطهری میزند که در واقع بحث عدالت در طول علل احکام قرار دارد، آن موقع طبیعتاً وقتی یک حکمی را میخواهیم استنباط کنیم باید برویم سراغ اینکه در واقع ببینیم با آن معیار کلّی و آن بحث عدالت هم سازگار است یا نه. که اگر ما این را، این ملاک ارزیابی را دخالت دهیم، آن موقع خیلی از این کارهایی که دارد اتفاق میافتد زیر سوال میرود.
استاد: حالا دو تا مسئله است؛ یکی اینکه فقط عدالت نیست، عدالت را ما مثال زدیم. معیارهای زیادی توی اسلام است همین خود تحریم ربا. خود تحریم ربا فکر میکنید کم چیزی است. یعنی حقیقت ربا بخواهد نباشد توی بازار خیلی اتفاقات باید بیفتد. این یک مسئله. مسئلهی دوّم اینکه ما اینها را تطبیق کردیم بر چی؟ بر سهام. یعنی گفتیم آنچه که راجع به سهام در کتابهای مالی اسلامی گفته شده مصداق همین حرفی است که زدیم.
دانشپژوه: در واقع از طریق همین در واقع انطباق دادن با عقد شرکت و در واقع با قرار دادن یک سری شروطی که در ضمن یک قرارداد، یعنی یک قرارداد پایهای را درست میکنیم در ضمن آن یک سری شروطی را قرار میدهیم تا بالاخره آن ماهیّتی که دنبالش هستیم عملاً اتفاق بیفتد، آن کارکرده اتفاق بیفتد. رویهی حالا رایج توی اسلامیسازی خیلی از این ابزارها و اینها همینجوری بوده. و بدون توجّه به آن مقصد خود در واقع شریعت که بحث عدالت است که در واقع آثار توزیعیاش، آثار باز توزیعی منفی دارد، آثار در واقع اقتصادی منفی دارد، جلوی تولید را میگیرد، در واقع درآمدهای بادآوردهای را برای یک عدّهای ایجاد میکند و اینها همهاشان دیگر به اینها توجّه نداریم. یعنی وقتی میرویم توی فضای اسلامیسازی دیگر به این کارکردها اصلاً توجّه نمیکنیم به آنها.
و فرمودید شهید صدر هم یک نکتهای را از شهید صدر فرمودید که اسلام، مسئلهی اسلام توی بحثهای اقتصادی مسئلهی توزیع است، برخلاف سرمایهداری که تولید را برای آن مسئله است. و این خیلی بحث جدّیای دارد و خیلی از این در واقع بازارها و نهادهایی که ساخته میشود اثرات توزیعی خیلی منفیای دارد که ما باید برویم اینها را ملاک در واقع فهم خودمان قرار دهیم.
بعدش هم فرمودید که بحث امروزمان هم در واقع صکوک باشد که یک موضوعی را فرمودید که در واقع چه فرقی بین صکوک اسلام، در واقع حالا این چیزهایی که به عنوان صکوک اسلامی و ابزارهای متعارف که آقای موسویان گفته بود ما یک سری ابزارهای متعارف داریم مثل سهام و اوراق قرضه و یک سری ابزارهای اسلامی که حالا اسمش را میگذاریم صکوک. که بعد شما توی همین مناقشه کردید که در واقع آن چیزی که برای اسلام یعنی نمیشود گفت اینها اسلامیاند، آنها غیر اسلامی. اسلام هر چیزی که در راستای اهدافش باشد و با معیارهای کلّی اسلامی مخالف نباشد، اینها همهاش اسلامی است و اگر مخالف باشد، خلاف اسلام است. دیگر اینطوری تفکیکی این طور نمیشود ثابت کرد.
استاد: ممنونم. ولی میخواهم دوباره جمعبندی کنم ما یک بازار سرمایه داریم قسمت سهامش. خرید و فروش سهامش که همان سهام رایج است که دیدید آن را تعریف کردند ماهیّتی به نام شرکتهای سهامی را تعریف کردند. بعد آمده وارد بازار ما شده، ما هم قانون تجارتمان از همان مثلاً فرض کن خیلی سال قبل، آوردم سال، صد سال پیش مثلاً همان را وارد کردند. بعد بازار سرمایه هم که درست کردیم همان را آوردیم. فقط یک تغییر داشت، آن هم این است که توی شرکتی که سهامش منتشر میشود نباید شراب فروخته شود و گوشت خوک و اینها. حالا در مورد ربایش هم که این آقایان خیلی به سختی باید زیر بار بردشان.
پس بنابراین حالا بالاخره سهام عمدهاش همانی است که توی بازارهای رایج است. بر فروش استقراضی سهام همان. نتیجهی فروش تعهّدی، تفاوتی ندارد با فروش استقراضی توی خروجی و توی حکم. خرید اعتباری هم آنها میگویند از لحظهای که طرف گشایش اعتبار شد، ولی اینجا میگویند که آقا مشارکت مرابحه در حقیقت وقتی عمل میشود، توی عمل هم که الآن عملاً همان. بعد سهام با سلب حق رأی، دیگر این هم یعنی حتّی این سهامدارها حق رأی ندارند. نمیدانم اجارهی سهام. اجارهی سهام هم که به اوراق قرضه نزدیک میشود. ببینید اینها توجیهات فقهیاش را من گفتم، خودم اشاره کردم، ولی ببینید آن وقت یک همچنین بازار سرمایهای درست کردیم ما. این وقتی از بیرون نگاهش میکنید با سرمایهداری چه تفاوتی دارد؟
حالا امروز صبح، هفتهی قبل یکی از این ابزارها را آورده بودم و مثلاً فرض کنید یک شرکتی واگن میسازد به راهآهن واگذار میکند مثلاً. بعد فلان اوراق را منتشر میکند که برود از مردم پول جمع کند. بعد یکی از بندهای این چیزی که آورده بودند آنجا بحث شود این است که حالا اگر سودی که به صاحبان اوراق شرط کند از اوّل که سودی که به صاحبان اوراق داده میشود، اگر مثلاً از 18 درصد بیشتر بود، سود مال آن شرکت باشد. حالا یا در قالب هبه یا یک چیزی.
اگر کمتر بود، اگر سود زیادتر بود به عنوان حق الوکالة بردارد، اگر کمتر بود جبران کند. که بعد که من ان قلت کردم گفتم بندهی خدا اینکه با اوراق قرضه، گفتم ببینید از جهت منافع مردمی که میآیند توی بازار با اوراق قرضه چه فرقی کرد؟ یعنی گفتم ببینید این شرکتها این اوراق را منتشر میکنند میخواهند تأمین مالی کنند در حقیقت یک سود ثابتی به آنها، یک سود ثابتی میدهند به مردم اسمش هم گذاشتهاند فلان اوراق مالی اسلامی. اسم اسلام را آوردند بعد میگویند آقا از این درصدی که داریم سود میدهیم اگر بیشتر شد حق الوکاله ما باشد. چون ما وکیلتان هستیم. کمتر شد به بیمه میگوییم به شما بدهد. گفتم این چه فرقی میکند؟
وقتی توجیهات فقهی تمام شد، وقتی مباحث فقهی دو جلسه تمام شد، آخر جلسه من پرسیدم گفتم این که شما اینکه الآن ما داریم میگوییم چه فرقی یعنی چه فرقی با اوراق قرضه در عمل داده شده و از جهت منافع سرمایهگذارها که تعدادشان زیاد است توی بازار. متوجّه شدید چه میگوییم؟ یعنی یک عقد شرعی فرض کنید این رفته یک پولهای مردم را جمع کرده، آمده با آن یک فعالیّتی انجام میدهد، بعد اگر سود زیادتر از آن چند درصدی که نوشتند روی ورقه شد، مال این دارندگان اوراق یعنی مردم باید باشد، حالا سودشان بیشتر شود، آمدهاند به شرط و شروط فیکسش میکنند.
میگویند اگر زیادتر از این 18 درصدی که به دارندگان اوراق شد، اگر تحقّق پیدا کرد مثلاً شد 25 درصد، 7 درصدش را این شرکتی که لوکوموتیوها را دارد میدهد، چه کار میکند؟ میآید به عنوان حق الوکالة خودش قرار میدهد. اگر کمتر شد به بیمه میگوید جبران کن. بعد آنهایی که پرسیدند معلوم شد که کمتر از آن هرگز نمیشود. اینها با توجّه به تخصّص و تجربه و کارشناسیشان حدّ سود را در نظر میگیرند و میگویند که آن را هم بدهیم برود. یعنی این سمتش محقّق نمیشود که اگر کمتر شد بدهند به صاحبان اوراق، آن سمتش مرتّب محقّق میشود که اگر زیادتر شد حق الوکالة باشد. اگر 18 درصد به اینها میدهند، بشود 20 درصد، بشود 22 درصد، بشود 24 درصد، بشود بیست و چی، هر چی. بقیّهاش مال این شرکت، مال این صادرکننده.
بعد میآییم مینشینم میگویند این شرط ضمن عقد است دیگر فرض کنید. اختیار معامله است. حالا بررسی میکنیم میگوییم این چه اشکال دارد. متوجّه هستید. حالا این یک مورد، یک اشکالی یکی از اساتید کرد. ولی حالا شبیه این تا دلتان بخواهد با انواع ابزار. که با شرط و شروط ما میآییم مردی که رفتند اوراق را خریدند سودشان را ثابت میکنیم. یعنی اگر در عمل مثلاً فعالیّتهای اقتصادی بیشتر از این درصد سود حاصل شد مال آن شرکت است. حالا توی اوراقی که امروز بحثش بود اینطور است. توی بسیاری از اوراق دیگر هم همینطور.
این میشود خروجی این روش. میخواهم این را به عنوان مصداق به عنوان یک مسئله توی ذهنتان باشد. ما نشستهایم با فقه تطبیقاش دادهایم. مثلاً میگوییم فلان چیز به نحو شرط است که اشکال ندارد. این شرط ضمن عقد میشود یا اگر فلان اشکال را نداشته باشد، اشکال ندارد توی اینطور چیزها. ببینید این بازار سرمایه چه میشود آخرش؟! میشود یک سود ثابتی به دارندگان اوراق میدهد بقیّهاش هر چی شد مال این شرکتهای بورسی و اینها که توی بازار سرمایه، مال صندوقها و اینها که حرفهایاند و افراد حرفهای در آن هستند و افرادی که دارند مال آنها.
استاد: نتیجهی این روش همین است. روشن شد؟ نتیجهی این روش همین است. چیزی غیر از این نیست. بعد میبینیم با موازین فقهی هم درستش میکنیم. حالا این مورد امروز یک اشکال فقهی به آن وارد شد، ولی موارد مشابهاش با «الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِم» و امثالهم چی است، درست میکنیم. با این ضوابط فقهی درست میکنیم بعد خروجیاش میشود این. حالا آن بحث تمام فعلاً. دیگر حالا به همین اندازه اکتفا میکنیم. میرویم سراغ صکوک.
ببینید متن کتاب ابزارهای مالی اسلامی آقای موسویان که ایشان آمدند اینجا وقتی ضوابط تمام میشود، ما خیلی از بحثها را قول داده بودیم که بعد شروع کنیم مثلاً بیع العینه را ما اینجا بررسی نکردیم. ای کاش وقت بود بحث میکردیم که خیلی لازم است. بعد میآییم اینجا این ضوابطی که تمام میشود وارد صکوک میشویم. صکوک مواردی که ایشان بررسی کردند یکی عرض کنم که وارد صکوک که میشوند احکام عقود را توضیح میدهد. ابزارهای مالی اوّل سنّتی و متعارف را چی، ما گفتیم اوراق قرضه، اوراق سهام را. بعد وارد صکوک میشود.
وارد صکوک که میشود میآید اوراق قرضالحسنه را میگوید. اوراق مرابحه را میگوید. اوراق اجاره را میگوید. اوراق منفعت را میگوید. اوراق استصناع را میگوید. اوراق مشارکت را میگوید. اوراق مشارکت را میگوید. اوراق مضاربه، مزارعه و مساقات را میگوید. آخرش هم تبدیل به اوراق بهادار کردن را، اوراق استصناع، چه توی این کتاب، چه توی آن کتاب بازار سرمایه است. آنها تکمیل کنندهای این است.
ما یک در سهام و اوراق قرضه و اینها آمدیم بیرون. در مورد ابزار و عقود من یک توضیحی بدهم آن هم این است که ما یک عقد داریم، یک ابزار داریم. تفاوت بین عقد و ابزار چی است؟ عقد با ابزار چی است؟ مثلاً فرض بفرمایید که اوراق مشارکت با عقد مشارکت چه تفاوتی دارد؟ اوراق قرضالحسنه با عقد قرضالحسنه چه تفاوتی دارد؟ اوراق مساقات با عقد مساقات چه تفاوتی دارد؟ اوراق مرابحه با عقد مرابحه چه تفاوتی دارد؟ کی میداند؟
دانشپژوه: من برداشت خودم را عرض میکنم حالا شاید درست نباشد. فکر میکنم ابزار در واقع این امکان را فراهم میکند که طرفین عقد بتوانند در واقع جابهجا شوند. یعنی اگر عقدی بین دو نفر دارد عقد شرکتی بین دو نفر دارد اتفاق میافتد، وقتی ما این را ابزاری مبتنی بر این عقد داریم طراحی میکنیم، این امکان را ایجاد میکنیم که توی بازار ثانویه در واقع یک نفر از طرفیّت عقد خارج شود و یکی دیگر بیاید جایگزینش شود.
استاد: اگر من با شما شریک شدم، من نمیتوانم سهمم را بفروشم به یکی؟
دانشپژوه: حالا بحث حق شفعه.
استاد: اوراق نه خود عقد. من با شما شریک شدم داریم یک کاری انجام میدهیم. بعد من میخواهم تغییر شغل بدهم بروم یک کار دیگر کنم، میروم یک آقایی را پیدا میکنم، سهم خودم را به آن میفروشم، آن میشود شریک شما.
دانشپژوه: میشود ولی این در واقع بازاری برای آن وجود ندارد، بازار متشکّلی. ولی شما وقتی میآیید این را به صورت ابزار ایجاد میکنید، اوراق دارید منتشر میکنید توی بازاری که کلّی تقاضاکننده و عرضهکننده وجود دارد، در واقع نقدشوندگی این را میبرید بالا.
استاد: این. ببینید این نتیجهاش است ولی خود تفاوت بین عقد و اوراق این نیست. تفاوت بین عقد و اوراق شما یک اشارهای فرمودید نقدشوندگیاش میرود بالا، بازار را میکشند. اوراق و ورقه، اوراق که میگوییم یعنی ابزار مالی. ابزارهای تامین مالی را داریم بحث میکنیم. وقتی میگوییم اوراق و ابزار در حقیقت یک عقدی است که با یک سری شروط استانداردش کردهاند. یک عقد را ما با یک سری شروط اگر استانداردش کنیم میشود یک نوع ابزار.
مثلاً عقد داریم به نام اجاره، توی عقد اجاره چند جور اوراق میتوانیم طراحی کنیم. یک: اوراق اجاره. دو: اوراق اجاره به شرط تملیک. حالا این دو نوعش توی ذهنتان باشد. یک عقد اجاره هست به شرط است. ما دو نوع ابزار طراحی میکنیم، یک اوراق اجاره است، یک اوراق اجاره به شرط تملیک.
یعنی ما میآییم همین اوراق، اوراق مرابحه که بعداً میآید. خود اوراق مرابحه میتواند چند جور طراحی شود. هر جورش میشود یک ابزار. یعنی مثلاً اوراق مرابحه سه چهار جور میشود طراحی شود. ممکن است یکی دیگر فردا بیاید یک جور دیگر، عرض کنم که پیشنهاد دهد بشود پنج. یکی دیگر هم پیشنهاد بدهد بشود شش. اوراق استصناع، عقد استصناع یعنی سفارش ساخت توی همین کتاب آقای موسویان چهار نوع ابزار برایش معرّفی شده است. این ابزارها که معرّفی میشود هر کدامش یک سری شروطی دارد. همان عقد استصناع است با یک سری شروط و ضوابط.
بنابراین تفاوت عقد با ابزار را میتوانیم بگوییم که در ابزار ما یک عقدی داریم که با یک سری قیود و شرایط استاندارد شده است. و وقتی این ورقه را، این ورقه را میبریم توی بازار سرمایه، حالا ما یک ورقه داریم، ما یک ورقه داریم روی آن نوشته اوراق اجاره. روی این چند تا شرط گذاشته شده، اولاً تعبیر شده یک ده نوع شرط روی آن گذاشته شده. مثلاً فرض کنید که حالا توضیح میدهیم که این چیزهایی که اجاره کردهاید بعد از اینکه مستهلک شد، مستهلک شدهاش را هم باید بفروشیم و دوباره اضافه کنیم. نه بعد از آن میفروشیم میدهیم به صاحبان اوراق. یعنی اینکه چه کار میکنید این جزئیات را، میگوییم ورقه مینویسیم. یکی دیگر میآید یک ورقه اجارهی دیگر منتشر میکند، یک مقدار شرایطش را فرق میدهد. همهاش عقد اجاره است ولی چند جور ابزار طراحی میشود.
دانشپژوه: استاد این تعبیر استاندارد شدن نکتهاش چی است؟
استاد: نکتهاش این است که استاندارد یعنی مثلاً ده تا شرط میگذاریم. حالا مثلاً اوراق اجاره که الآن توضیح دادم چی است، معلوم میشود. استاندارد یعنی اینکه یک عقد را میآییم با یک سری شروط، شرط اوّل، شرط دوّم، شرط سوّم، شرط چهارم، این میشود استاندارد. که این ورقه در قالب این شروط دارد منتشر میشود. با این چهار شروط دارد منتشر میشود. همهی اینها مصداق عقد اجاره است. حالا یک کس دیگری میآید یکی از شرایط را تغییر میدهد. یکیاش را برمیدارد.
استاد: با این دو نوع مثلاً ممکن است دو نوع ابزار، هر دو تایش هم اوراق اجاره است. یکیاش میشود اوراق اجاره، یکی میشود اوراق اجاره به شرط تملیک مثلاً با یک شرط، یک شرطی اضافه کرده، اوراق اجاره شده، اوراق اجاره به شرط تملیک. آن یک ابزار است، این یک ابزار دیگر است. هر دو هم از عقد اجاره استفاده شده است. این خصوصیّت، ببین خود عقد اجاره، خود عقود کش و قوس دارند. یعنی میتوانند با یک سری ضوابطی محدود شوند، با یک سری ضوابطی عدم محدودیت برایشان حاصل شود. ولی وقتی شما آمدی فیکسش کردی با یک سری شرایط، میشود یک ابزار، استانداردش میکنید. استاندارد یعنی توی این چهارچوب، توی این چهارچوب و این شرایط و این ضوابط که یک نوع ابزار است. این تفاوت بین عقد و ابزار و اورق است.
بعضیها که اوّل بار میشنوند خیال میکنند ابزار که میگوییم، یعنی آچار و پیچگوشتی، انبرقفلی. یعنی عقدی که با یک سری شرایط آمدهایم ضابطهمندش کردهایم. که البته این هم ابزار است مثل آچار و پیچگوشتی است. چون نگاه کن اینکه روی آن نوشته اوراق اجاره یکجور با آن تأمین مالی میکنیم، آن یکی هم یک جور دیگر. این مثل یک آچار است، آن هم مثل یک آچار است. یک آچار. اینجوری. این یک ابزار است، آن هم یک ابزار دیگر است. این یک جا به کار میرود، آن هم یک جای دیگر به کار میرود. چون انگیزههای افراد و ارادهاشان، قصدشان و شرایطشان فرق میکند. به حسب شرایط و ضوابط و اینها یک نوع، یک عقد از توی آن چند تا ورقه درمیآید. این از ابزار.
مثلاً شرکتهای سهامی قبل از اینکه سهامش بیاید توی بازار بورس حضور داشت. حالا من میآیم با توجّه به این مسئله میآیم چند تا ابزار را به عنوان مثال توی این دو سه تا جلسه کلیّاتش را میگویم. که کلاً دستمان بیاید که این بازار سرمایهی اسلامی که میگویند، صکوک که میگویند چجوری است، مکانیزمش چجوری است؟ اینجا اوّل آمده در حقیقت ابزارهای غیر انتفاعی را بیان کرده. عقود یا انتفاعیاند یا غیر انتفاعیان. عقود غیر انتفاعی مثل چی؟ مثل قرضالحسنه. البته لفظ قرضالحسنه غلط است.
دانشپژوه: یا باید بگوییم عربیاش را بگوییم القَرْضُ الحَسَن.
استاد: آره القَرْضُ الحَسَن یا قَرْضٌ حَسَنٌ. «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا» البته این قرضالحسنه توی آیه منظور قرضالحسنه نیست ولی لفظ قرضالحسنه، قَرْضاً حَسَناً یا القَرْضُ الحَسَن؛ چون موصوف و صفت است، یکی وصف است.این از عقود.
عقود انتفاعی را میتوانیم به سه دسته تقسیم کنیم. دستهی اوّل، عقود با بازده ثابت. عقود با بازده ثابت چی است مثلاً؟ یکی اجاره. یکی بیع. خود بیع هم اقسامی ذیلش است عرض کنم که یکیش عبارت است از خوب دقّت کنید این را من میخواهم به قول معروف گفتم به شما لمّ بازار سرمایه را بگوییم اینجا، بازار سرمایهی اسلامی را.
بیع یکی اوراق مرابحه، فعلاً اوراق نیست خود عقد را داریم میگوییم، عقد، خود عقد. بیع، مرابحه و فروش اقساطی. دو: عقود با بازده متغیّر، حامل یکی سلف دو جعاله سه عقود مشارکتی. عقود مشارکتی حامل عقد شرکت، عقد مضاربه، عقد مزارعه، عقد مساقات.
عقود با بازار ثابت که معلوم است. اجاره یک بازار ثابت دارد. ما خانهمان را اجاره بدهیم، اجارهاش ثابت است، زیاد نمیشود. دو: بیع. اگر یک چیزی را به صورت اقساطی بفروشیم، یک کسی برود مثلاً شما از یک کسی بخواهی پول قرض کنی میگوید من نمیدهم چون سود میخواهم، سود هم رباست. بعد عرض کنم که میگوید باشد من یک کولر نیاز دارم امسال تابستان دارد میشود، شما میروی برای آن میخری، میخری به آن قسطی میفروشی گرانتر. این عقد بازارش ثابت است دیگر. چون میروی کولر را میخری 1000 تومان به این میدهی 1200 یا 1100 تومان مثلاً. بازارش ثابت است کلاً. این از عقود با بازار ثابت.
امّا عقود با بازار متغیّر. من سوالم از شما این است که این سلف بازاش متغیّر است یعنی چه؟ جعاله بازارش متغیّر است یعنی چه؟
دانشپژوه: استاد سلف چون طرف دارد در واقع پیش فروش میکند محصولات خودش را به حالا دارندگان اوراق یا هر کس که باز خرید.
استاد: اوراق را ول کن. عقد را بگو.
دانشپژوه: خریدار در واقع دارد فروشنده دارد محصولی که در آینده تولید میشود را، قرار است تولید کند را پیشفروش میکند و چون قیمت آیندهی آن کالا مشخص نیست، این خریداری که دارد با یک قیمتی میخرد مشخص نیست که در آینده به چه قیمت در واقع این را تحویل گرفت میتواند بفروشد.
استاد: احسنت. پس فروشنده که قیمتش ثابت است چون قیمت سلف معلوم است. من میروم فرض کنید کولر را پیشخرید میکنم برای یک ماه دیگر. پولش را میدهم، چقدر میشود؟ یک میلیون، پولش را میدهم الآن برای من که دیگر فرق نمیکند. ولی آن برای فروشنده که میفروشد یک میلیون، یک میلیون را میگیرد امّا خریدار فرض کنید خریدار میخواهد این را یک ماه دیگر توی بازار بفروشد سود ببرد، پیشبینی میکند قیمت کولر برود بالا فرض کنید. نمیداند چقدر میرود بالا، تابع قیمت بازار، روز بازار در سر رسید است. پس بنابراین قیمت معلوم نیست در سر رسید این سودش متغیّر است، تابع قیمت بازار. امّا جعاله، جعاله چرا متغیّر است؟
دانشپژوه: جعاله هم از این باب که هزینههایی که طرف میخواهد برایش انجام دهد مشخص نیست روی این حساب.
استاد: احسنت. آره دیگر. در جعاله مثلاً فرض کنید که من میروم با یک، من به عنوان پیمانکار میروم یک پروژه را اجرا میکنم. توی روزنامهها مینویسند مژدگانی مثلاً یک کسی یک چیزش را گم کرده میگوید هر کسی پیدا کرد اینقدر به آن میدهم، جعاله است دیگر. میگوید هر کسی مدارک من را پیدا کرد بیاورد بدهد مثلاً فرض کنید که 100 هزار تومان به آن میدهم. آن کسی که شروع میکند به گشتن ممکن است نیم ساعته پیدا کند، ممکن است یک روز بگردد پیدا کند، ممکن است دو روز بگردد پیدا کند.
همین چند روز پیش نوشته بود که یک حاج خانمی طلاهایش را، چند میلیارد طلا را رفته بود توی سطل آشغال قایم کرده بود، روی آن آشغال ریخته بود که کسی نفهمد. حاج آقا چون رفته بود داده بود به مأمور شهرداری برده بود. حالا میگوید هر مأموری بیاورد من یک میلیون به آن میدهم مثلاً. معلوم نیست چقدر باید بروند توی این آشغالها را بگردند.
پروژهها هم همین طور است. یک شرکتی دولت شهرداری اعلام میکند که هر کسی فلان طرح را اجرا کرد آقا صد و ده میلیارد تومان به آن میدهیم. معلوم نیست چقدر کار میبرد. الآن این ساختمان بتنیها، کسی که میخواهد ساختمان بتنی بسازد میرود یک پیمانکار میآورد، میگوید ببین اینقدر بهت میدهم این را چهار طبقه اسکلت بتنش را با این استانداردها برای من بساز، پولش را میدهم. پس بنابراین این طرح بازدهاش متغیّر است، سلف و جعاله.
جالب است که توی طرح بانکداری ما اجازه میدهند این سلف را جزء عقود با بازده ثابت آورده بودند که حالا دلیل دارد. عقود مشارکتی هم که معلوم است. عقد شرکت و مضاربه و مزارعه و اینها معلوم نیست که طرفین تجارت چقدر سود میبرند. حضرت رسول با مال حضرت خدیجه رفت تجارت کرد قبل از رسالت معلوم نبود که پیغمبر چقدر سود میبرد و چقدرش گیر حضرت خدیجه (علیها السلام) میآید، معلوم نبود.
این بحثی است که میدانستید اجمالاً و تکرار کردیم. عقود با بازده ثابت، عقود با بازده متغیّر، عقود با مشارکت. حالا این سه دسته عقود ما میخواهیم بیاییم چه کار کنیم و چهار دسته با غیر انتفاعیها تبدیل کنیم به یک ابزار. یعنی ابزار با استفاده از این عقود، ابزار مالی طراحی کنید توی بازار سرمایه واگذار کنید.
اوراقی که اینجا منتشر میشود در مورد قرضالحسنه به آن میگوییم اوراق قرضالحسنه، اوراق وقف. در مورد عقود انتفاعی اوراق اجاره، اوراق اجاره به شرط تملیک، دو نوع. در مورد بیع میگوییم اوراق مرابحه. فروش اقساطی بانکها انجام میدهند ولی نمیگوییم اوراق فروش اقساطی. من نشنیدهام. البته ماهیّتش یکی است. در مورد سلف، میگوییم اوراق سلف. اوراق جعاله، اوراق مشارکت، اوراق مضاربه، اوراق مزارعه، اوراق مساقات. اینها میشوند اوراق.
حالا اینها لمّش چی است؟ یک لمّ مشترکی در بازار سرمایه توی اینها است و یک سری هم مختصات و ویژگیها. حالا ما میآییم یکی دو تا از این اوراق را چی میکنیم توضیح میدهیم و بعداً بقیه را با آن قیاس میکنیم. دارم به سمتی حرکت میکنم که انشاء الله بیاییم یک نگاهی از بالا به بازار سرمایه داشته باشیم کلیّت ابزارهای مالی اسلامی را توضیح بدهیم. مجبوریم الآن یک گریزی به اینها بزنیم. لمّ قضیّه را اگر بخواهیم بگوییم.
به عنوان مثال راجع به این قرضالحسنه که حالا ابزارش میخواهیم معرّفی کنیم به عنوان مثال دارم میگویم که ما در آموزههای اسلامی از طرفی قرض گرفتن مکروه است، به شدّت نهی شده است. امیرالمؤمنین میفرماید که غصّهی شب و ذلّت روز است. از آن طرف وقتی میرویم بررسی میکنیم میبینیم اگر انسان نیاز ضروری دارد لازم است، از کراهت درمیآید. این در جانب قرض گرفتن. و بعد یک سری ضوابطی است که بسیار ضوابط خوب یا مهمّی است به عنوان مثال اگر انسان قرض بگیرد و بداند که در سررسید نمیتواند بازپرداخت کند، روایات ما صریحاً میفرماید حق ندارد قرض بگیرد. من میآیم مال شما را قرض میگیرم، پول شما را قرض میگیرم که دو ماه دیگر به شما بدهم و میدانم دو ماه دیگر پول ندارم، امام میفرماید قرض نگیرد. چون شما خودت نیاز داری.
مسئلهی دیگر اینکه اگر من بیایم قرض بگیرم و شما را محروم کنم از خانه دادن به خرجی غیر ضروری مطابق با مخارج شما انجام بدهم، این خوب نیست کراهت دارد.
اینها یک احکامی است خیلی سازنده است. از آن طرف قرض دادن مستحب است به طوری که اینجا فرمود که «مَكْتُوبٌ عَلَى بَابِ اَلْجَنَّةِ» شب معراج من دیدم که روی در بهشت نوشته شده که صدقه ده برابر، قرض هجده برابر. از آن طرف اگر انسان قرض بدهد با قصد قربت قرضالحسنه است. بدون قصد قربت حالا یا قصد قربت ندارد یا قصد ریا دارد مثلاً. قرض صادق است ولی قرضالحسنه نیست. این پاداشها مال قرضالحسنه است. پاداشها مشروط به این است که قرض دهنده ارادهی رضایت الهی را داشته باشد. در این صورت است که آن استحباب را دارد و آن پاداشهای عظیم را دارد.
میخواهم بگویم که همین پدیدهی قرضالحسنه را اگر انسان اگر هم بحثی داشتیم الآن بسیار ابعاد مختلفی دارد. ببین احکام اسلامی خیلی قشنگ است. اینکه میخواهیم بگویم یک دفعه یادم آمد عرض کنم که فقط به قول ما طلبهها استطراداً میگویم که چقدر احکام اسلام مثلاً در مورد زکات. کسی که آخذ زکات است، زکات میگیرد مستحق زکات است، اگر نیاز ندارد که نگیرد. نیازش کم است میتواند بدون آن مثلاً زندگی عادی داشته باشد بازم جالب نیست. ولی توی روایات داریم که اگر کسی نیازمند است بعد به آن زکات میدهند و نمیگیرد، امام به شدّت نهی کرده فرموده به خدا حق تو است، خدا برایت قرار داده است. بسیار تعابیر تندی برای کسی که نمیگیرد در روایات متعدّدی داریم. اینها مجموعهای از تعالیم زیباست واقعاً که ما میبینیم که خیلی وقتها ابعادش را ما نمیدانیم.
آرزو داشتم الآن مثلاً در چند مورد وقت میداشتیم اینها روایاتش را میآوردیم میخواندیم که ببینیم همهی ابعاد را اسلام دیده و انعطافش خیلی بالاست. آنجایی که انسان یک نیاز ضروری دارد قرضالحسنه گرفتن مکروه نیست. آنجا که نیاز ضروری ندارد مذّمت شده شدیداً. من بروم فرض کنید که میتوانم بدون فلان چیز زندگی کنم بروم قرضالحسنه بگیرم. چرا دیگری را از پولش محروم کنم تا بخواهم بروم آن نیاز غیر ضروری خودم را برآورده کنم، اینجا به شدّت نکوهش شده، سرزنش شده، گفتند نکنید این کار را.
از آن طرف قرضالحسنه از صدقه ثوابش بالاتر است. شاید منطقش این باشد که در صدقه طرف که میگیرد دیگر فکر پس دادن نیست و میرود، میخورد و میرود. ولی در قرض طرف فکر پس دادن است هم میرود دنبال فعالیّت هم باعث میشود که این منبع مالی دوباره به دیگری برسد و مشکل آن را هم حل کند.
از آن طرف بعضیها میآیند میگویند نظام مالی اسلامی اساسش قرضالحسنه است، اگر این تعالیم را نگاه کنیم، این معلوم نیست درست باشد که بگوییم اساس نظام مالی اسلام قرضالحسنه است نه بابا این حرف درستی نیست. اسلام نخواسته اساس نظام مالیش قرضالحسنه باشد، چرا؟ چون معنایش این است که اگر یک عدّه قرض گیرنده باشند، یک عدّه قرض دهنده باشند، بر اساس آنچه که گفتیم اگر اینها نیاز ضروری دارند مستحب است آنها به اینها بدهند، میشوند اینها فقراء و نیازمندان. نیاز ندارند کراهت دارد بگیرند و نکوهش شده است که بگیرند.
پس نظام مالی برای افرادی که میخواهند فعالیّت اقتصادی کنند، دستشان به دهنشان میرسد نیازمند نیستند قرضالحسنه را توصیه نمیکند. اینها نکات مهمّی است. پس بنابراین آنهایی که میگویند نظام مالی اسلامی پایهی اصلیش قرضالحسنه است حرف درستی نمیزنند. قرضالحسنه هم یکی از توصیههای اسلام است با شرایط خاص خودش. من که نیاز ضروری ندارم چرا بیایم بروم پول این آقا را قرض کنم، خودش نیاز دارد به پولش. درست است آن ثواب میبرد قرض میدهد به من ولی من نباید بگیرم من که نیاز ضروری ندارم. چون آن بندهی خدا را از پولش محروم میکنم تا بروم یک نیاز غیر ضروری را برطرف کنم.
طرف آن زمانی که فیلم امام علی را نشان میدادند، میگفت یک کسی رفته بود، اینها جوک است که درآوردند، میگفت رفته بود یک تلویزیون 14 اینج داشت رفته بود تلویزیون بزرگ بخرد. آن وقت پول نداشت هی التماس میکرد یکی قرضالحسنه به آن بدهد. گفت تو که پول نداری با این بساز، چرا میخواهی تلویزیون بزرگ؟ گفت این دست امام علی را نشان میدهد میخواهم همهی بدنش را نشان دهد. بابا تو که نیاز نداری مذّمت شده بروی. حالا این چیز بود ولی مذّمت شده بروی قرض بگیری. بنابراین نظام مالی را اگر مبتنی کنیم بر قرضالحسنه، از نظر اسلام بنا و اساس این باشد نه این هم درست نیست. قرضالحسنه یکی از توصیههای اسلام است با شرایط خودش.
دانشپژوه: استاد من خودم برداشتم این است که اسلام میخواهد دقیقاً نظام تامین مالیاش بر اساس قرض باشد.
استاد: نه. این را بروید روایات را خیلی. ما از خودمان که نباید چیزی به اسلام بچسبانیم که. اتفاقاً میگویم که اگر که الآن وقت بود من روایاتش را برای شما میخواندم باید یک نگاه جامعی داشت.
من یک بار رفته بودم یک چیزی بخرم. این جالب است. میخواهم اسلام را بگویم ابعادش را. رفته بودم آن روزها که این گاری دستیها کنار خیابان میوه میفروختند، حالا دیگر اینها کم شده ته نیروگاه قم است. رفتم مثلاً دو کیلو سیب بخرم بعد این بندهی خدا، بیست سال سی سال پیش، فروشنده یک سیب اضافه گذاشت. بهش گفتم که این سیب را بردار، آن هم برمیداشت، چیز بود مثلاً لب به لب، بازم یک چند گرمی اضافه بود. ولی گفت تو این عمامه را برای چی روی سرت گذاشتی؟ گفتم چطور؟ گفت اسلام مگر نمیگوید چرب بکشید. وقتی به من گفته است که چرب بکش من یک دانه سیب میگذارم روی آن. تو دو کیلو سیب از من گرفتی من یک دانه اضافه دلم میخواهد بگذارم. گفتم آخر اشکال تو این است که یک جایش را دیدهای و جای دیگرش را ندیدهای آن هم این است که به فروشنده گفته است یک دانه اضافه بگذار، ولی به خریدار گفته است تو لب به لب بگیر. روایت داریم. گفتم تو یک چیزش را شنیدهای آن یک چیز دیگرش را نشنیدهای. آن وقت زیبایی اسلام به همین است.
اسلام چه میگوید؟ میگوید فروشنده یک دانه سیب اضافه بگذار و به ما گفتهاند که اگر یک فروشندهای لب به لب میکشد نروید از آن سیب بخرید. روایت داریم. همهی اینها روایات اهل البیت (علیهم السلام) است. چرا؟ چون این به خدا ایمان ندارد. کسی که دقیق توی کاسبی دقیق دقیق است نروید از آن چیزی بخرید. روایت داریم. این به خدا ایمانش ضعیف است، اگر به خدا ایمان داشت این کارها را نمیکرد، چرب میکشید.
ولی از آن طرف به خریدار میگوید تو، دعوایتان نشود ولی به چیز به فروشنده میگفت فلانی خواهش میکنم مثلاً همان پنج گرم که اضافه است کافی است من نمیخواهم مثلاً یک دانه اضافه بدهی. یک ذرّه ده گرم که اضافه باشد کافی است. چرا؟ چون ببین اسلام میخواهد با معاملات مردم را آدم کند، ما را آدم کند، ما را بسازد. به فروشنده میگوید بفروش، چیز اضافهتر بکش، به خریدار میگوید مساوی بگیر. که آن یکی چشمش به رحمت خدا باشد، آن یکی هم نخواهد مال مفت گیرش بیاید. این بهترین نظام تربیتی است.
اگر همه را با هم ببینیم چقدر قشنگ میشود. همه را، ابعاد مختلف را با هم ببینید. یک بعدش را، آن وقت خیلی وقتها اشکالات این است که اسلام را ما یک جایش را میبینیم بقیّهاش را نمیبینیم. فرق یک مجتهد و بقیّه این است که یک مجتهد، مجتهد یعنی کسی که توی یک مسئله میرود همهی آیات و روایات و سیرهی معصومین (علیهم السلام) را میبیند با هم.
حالا شما توی قرضالحسنه این ابعاد را که همهاش را روایات را، عرض کردم دیگر حالا چون وقت ندارم خودتان بروید من فقط اشاره کردم برای شما. حتّی ما طلبهها اکثرمان به ابعاد مختلف این اموری که در روایات راجع به همین قرضالحسنه و امثالهم آمده توجّه نداریم. یک بعدش را دیدهایم، دو بعدش را دیدهایم.
از آن طرف میگوید که اگر نیّت قربت نداشتی قرض است تا نیاز قرض گیرنده برطرف شود ولی اگر بخواهد این ثواب عظیمی که برای قرضالحسنه است به دست بیاید باید قرض دهنده قصد قربت داشته باشد. قصد قربت ندارد پولش را داده، از پولش هم محروم شده برای یک مدّتی، پاداش هم ندارد. پاداشش همان شهرتی است که دنبالش بود. آمده قصد قربت را شرط کرده در آن ثوابها تا مردم تا ما ساخته شویم. گفته نیاز نداری نرو بگیر. چرا من شما را از پولتان محروم کنم.
بنابراین این حرف غلطی است که آقا اساس نظام مالی اسلام قرضالحسنه است، نه اساسش این نیست. اساسش اصلاً اسلام میخواهد که فقر از جامعه ریشهکن شود. اگر فقر از جامعه ریشهکن شود برای نیازهای ضروری کسی دیگر نیاز به قرضالحسنه ندارد.
من یک روایتی را برایتان میگویم در زمان ظهور روایت داریم که، اینها زیباییهاست واقعاً. ای کاش یک کسی مثل من بیلیاقت عمل میکردیم تا مردم عمل من را نگاه نکنند به زیبایی اسلام نگاه کنند. حضرت رضا فرمودند که «يَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ يُعَلِّمُهَا اَلنَّاسَ فَإِنَّ اَلنَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلاَمِنَا لاَتَّبَعُونَا» شما حرفهای ما را به مردم بگویید چون اگر مردم زیباییهای حرفهای ما را بشنوند خودشان میآیند دنبال ما. اسلام یک دین خیلی زیبایی است. همهی ابعاد قضیّه را که خیلی واقعاً آدم لذّت میبرد.
روایت دارد که در زمان ظهور وجود مقدّس حضرت بقیّة الأعظم امام عصر، توی روایت داریم که مردمی که زمان ظهور هستند یک آرزو میکنند آن هم این است که ای کاش پدران ما میآمدند میدیدند که اینجا اصلاً زندگی یعنی چی. گفت آنها زندگی بود شما داشتید به ماها میگویند، به ما که زمان ظهور خدای نکرده نیستیم. میگویند که روایت داریم میگویند که کاشکی این پدران ما میآمدند میدیدند که زندگی یعنی چه. این بشر این همه قرنها، هزاران سال گذشته زندگی نکردند، زندگی الآن است.
بعد میگوید که امام زمان میآید اعلام میکند به مردم «أَيُّهَا اَلنَّاسُ» هر کسی آنچه را که قرنها شماها یعنی خطاب به انسانها میکند، به مردم کرهی زمین. آنچه قرنها سر آن با همدیگر دعوا میکردید یعنی پول هر چه بخواهید به شما میدهم، روایت دارد یک نفر نمیرود جلو. به نظر شما عجیب نیست، خیلی حیرتزاست. الآن اگر ماها میلیارد هم شویم ما آدمها، یکی بگوید بیا مفتی بهت یک پول میدهم، چی است؟ میرویم میگیریم باز هم.
ببین آن زمان مردم یک زندگی آبرومند همه پیدا میکنند حضرت میفرماید هر کی هر چقدر پول میخواهد پیش من است بیاید بهش میدهم، یک نفر توی روایت دارد نمیرود بگیرد. ببین مردم به چه حدّ از استغنای نفس رسیدهاند، میرسند توی آن دوران واقعاً «السَّلاَمُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّامِ» که داریم خطاب به امام زمان که امشب شب جمعه است، همین است. بهار بشریّت آن دوره است. هیچکس نمیرود چون هیچکس احساس نیاز نمیکند. همه میلیادر هستند، نه بابا. همه یک زندگی آبرومند دارند ولی هیچکس طمع ندارد. چقدر زندگی زیبایی است.
حالا توی این قرضالحسنه اگر میخواهد تعالیم اسلامی رعایت شود کسی که نیاز ندارد نباید برود قرضالحسنه بگیرد، نکوهش شده. حالا بگذریم از این مقدّمه که باز هم جا دارد راجع به آن بحث شود ابعاد مختلفش، برویم به عنوان مثال اوراق قرضالحسنه را ما اینجا مطالعه کنیم.
اوراق قرضالحسنه یعنی چه؟ یک وقت قرضالحسنه توی صندوق قرضالحسنه است. یک وقت هست که نه اوراق، صندوق من میروم یک صندوق قرضالحسنه است پولم را میگذارم توی آنجا به نیّت اینکه این صندوق به نیازمندان قرضالحسنه بدهد. خودم میترسم بدهم به افراد به دو دلیل: یکی اینکه یک وقت بالا میکشند نمیدهند. دو اینکه عرض کنم حضور شما که ممکن است هر زمانی خودم نیاز داشته باشم بخواهم بردارم. ولی صندوق این کار را میکند. از طرفی هر وقت پولم را بخواهم برمیدارم. از این طرف آن میرود وثیقه میگیرد از قرض گیرندگان. من هم ثواب میبرم، آن هم ثواب میبرد، نیازمان هم برطرف میشود. این صندوق.
پس یک راه قرضالحسنه دادن یکی صندوقهای خانگی است. یکی صندوقهای قرضالحسنه نه بانکها؛ چون بانکها، قرضالحسنه را به افتضاح کشاندهاند. قرضالحسنه اسمش را گذاشتهاند ولی آنکه توی بانک است ذرّهای قرضالحسنه نیست. چون کسی قصد قربت نمیکند از پول گذاشتن توی بانک. حساب جاری قرضالحسنه شما یک نفر را پیدا کنید مگر اینکه یک کسی تعبّداً نسبت به ولایت فقیه و نظام، نظام تقویت شود آن هم اوایل حالا دیگر نه. والّا طرف میخواهد پولش حفظ شود میگذارد توی بانک. حالا پس یک راه قرضالحسنه دادن این است.
یکی دیگر اوراق قرضالحسنه است. اوراق قرضالحسنه چی است؟ یک شرکت یک مؤسسه خیریّهای پیدا میشود توی بازار سرمایه میآید یک سری اوراقی منتشر میکند، میرود آنهایی که میآیند معامله کنند اوراق هم در قالب ریز، خوبی آن به این است ریز، کوچولو، منتشر میکند. هر کسی که میآید توی بازار سرمایه معامله میکند میتواند یکی از این اوراق را بخرد، بگیرد. اینکه میگوییم بخرد چون اصطلاح رایج است والّا خریدن نیست که. بعد به منتشرکننده وکالت میدهد که از طرف من به نیازمندان برو قرضالحسنه بده، میشود اوراق قرضالحسنه. که این میشود جزء عقود غیر انتفاعی دیگر.
در کشور ایران صندوق مهر امام رضا (علیه السلام) یا کمیتهی امداد امام خمینی که به جهت خدمات شایستهشان بین مردم از مقبولیّت خاصّی برخوردار هستند با انتشار یک میلیون ورق قرضالحسنه یک میلیون ریالی با سررسیدهای شش، نه تا بیست و چهار ماهه مبلغ هزار میلیارد ریال وجوه نقد را از افراد خیّر جمعآوری، آنها را در حساب مسدودی خود نزد یکی از بانکها کشور میگذارند و افراد نیازمند را برای گرفتن وامهای ده تا پنجاه میلیون ریالی به بانکها معرّفی میکنند.
یعنی چه؟ یعنی این کمیتهی امداد یا کسی دیگر میآید عرض کنم که یک میلیون ورقه منتشر میکند. یک میلیون هر کسی میآید توی بازار سرمایه، معاملات انتفاعی میکند آنجا ممکن است کنارش یک ورقه بخرد، دو تا ورقه بخرد، سه تا ورقه بخرد، ده تا ورقه بخرد. بخری یعنی بگیری پولت را بدهی. من یک ورقه که بگیرم به اندازهی یک ورقه توی قرضالحسنه شرکت کردهام. نمیدانم دو تا ورقه بگیرم به اندازهی دو تا ورقه شرکت کردهام. بعد سررسید هم دارد. سررسیدش شش ماهه اگر باشد یعنی من این مثلاً صد هزار تومان میدهم چند تا از این ورقهها میگیرم، شش ماه دیگر میروم ورقهها را میدهم به آن کمیتهی امداد یا به آن بانی دیگری که منتشر کرده صد هزار تومانم را میگیرم. در سررسیدش وقتی رفتم عرض کنم که مراجعه کردم ورقه را میدهم و پولم را میگیرم.
منتهایش اینجا یک خرابی این وسط پیدا میشود. اینجا میفرمایند که بانی میآید این پولها را جمعآوری میکند و میرود توی حساب مسدودی خود نزد یکی از بانکهای کشور، این به نظر من کار را خراب میکند، توی بانک نباید این پولها را گذاشت. یعنی ببینید از سال 63 که قانون عملیات بانکی بدون ربا شروع شده که اجرا شود، عرض کردم خدمتتان این قرضالحسنه که بردیم توی سیستم بانکی خرابش کردیم. چون بانکها که نمیآیند معادل آن پول قرضالحسنه بدهند، کسی هم از این ور قصد خیر ندارد، میخواهد پولشان حفظ شود.
در اینجا چون افرادی که ورقهها را میگیرند قصدشان قرضالحسنه است، میخواهند پاداش و ثواب ببرند، چی است؟ اینجا درستش این است که این پولها را بگذاریم توی یک صندوق منتها جدا، توی صندوق توی بانک نگذارید. چون بانک از طرفی البته مسدودی میخواهد بگوید، یعنی مثلاً فرض کن که اگر هزار واحد پولی را جمع کنیم از بازار سرمایه بگذاریم توی بانک، به همان اندازه ما حواله میدهیم افراد میآیند از آن مسدودی قرضالحسنه میگیرند. این خوب است.
ولی ببینید همیشه یک ماندهای از اینها توی بانک است و بعد بانکها با این خلق پول میکنند یا نه حتّی اگر هم مانده نباشد آنها که میآیند قرضالحسنه میگیرند دوباره معمولاً آنجا پولشان را سپردهگذاری میکنند، خلق پول انجام میشود و بانک با خلق پول بهرهمند میشود در حالی که قرار بود این پولها فقط خیریّه باشد. یعنی قرار بود که غیرانتفاعی باشد، قرار بود که برای ثواب باشد. شما آمدی پولها را جمع کردی بردی دادی دست گربه. یک گوشتی جمع کردی دادی دست گربه، گربه هم یعنی بانک.
بنابراین اینها را نباید توی بانک گذاشت؛ مگر اینکه بانکها، بانکی ما متحوّل شود، اصلاح شود. الآن دولت آقای رئیسی آمده ارز ترجیحی را درست میکند، کاشکی میرفت سراغ بانکها و امثال آن. اشتباه کردند آمدند سراغ. بانکها هزینهای که به اقتصاد، بانکهای خصوصی دارند تحمیل میکنند خیلی بیشتر از این هزینهای است که صرف یارانهها میشود که آرد و اینجور چیزها.
حالا ما بیاییم اوراق قرضالحسنه را پولش را جمع کنیم ببریم بدهیم به بانک. این چه کاری است؟! ما این پولها را جمع کنیم ولی به بانک ندهیم. برویم یک صندوقی درست کنیم عرض کنم که آنجا افراد بیایند از آن پولی که از بازار سرمایه جمع کردهایم، وام قرضالحسنه بگیرند. واقعاً قرض الحسن، القَرْضُ الحَسَن بگیرند. که البته اینجا بحث ما نیست ولی میدانید که این خلق پول مخصوص بانک نیست؛ صندوقهای قرضالحسنه هم خلق پول میکنند. چرا؟ چون وام مکرّر میدهند یعنی همین قرضالحسنهای وقتی ما توی صندوق این پول را گذاشتیم یک نفر میآید وام میگیرد همانجا سپردهگذاری میکند. دوباره این صندوق به پشتوانهی آن وام میدهد. خلق پول صورت میگیرد، یعنی پول زیاد میشود توی حساب که آن آثار خودش را دارد. که آن بحثش باید جدا شود الآن مورد بحث ما نیست. این را من میخواهم بگویم حواسمان هست که وقتی که یک همچنین اتفاقی میافتد در حقیقت توی صندوقهای قرضالحسنه هم خلق پول است. ولی حالا آن بحثش باید جدا شود.
حالا میگوید که افراد نیازمند برای گرفتن وامهای ده تا پنجاه میلیون ریالی به آن بانکها معرّفی میکنند سپس از محلّ برگشت اقساط، بدهی خود به صاحبان اوراق قرضالحسنه را میپردازند. یعنی مردمی که وام گرفتند آمدند قسطها را دادند ما اینها را نگه میداریم متناسب با سررسید اوراق، آنهایی که قرضالحسنه دادند چی است؟ میآیند پولشان را میگیرند.
البته میشود این را مثلاً به یک جوری طراحی کرد که آنهایی که ورقه میگیرند به آنها بگوییم که بعضیهایتان میتوانید همینطور چیز بدهید، مجانی بدهید. یعنی چه؟ یعنی طرف مثلاً یک ورقه میگیرد ده هزار تومان بدهد که بعد نمیخواهد بیاید بگیرد که، آنهایی که رقم گنده میدهند با این اوراق میخواهند پس بگیرند. ولی طرف که آمده یک معامله کلان کند، اوراق قرضالحسنه را هم بگذارید کنارش بگویید که برای اینکه خدا برکت به کار و کاسبیات بدهد یک چند تا از اینها بخر مثلاً صد هزار تومان یک معاملهگر گنده نمیآید ورقه میگیرد دیگر نمیخواهد این را پس بگیرد.
اینها را میشود آنجا روی این، اینکه گفتم استاندارد شده میشود روی آن ورقهی قرضالحسنه اینها را نوشت که آره کسانی که قصد دارند نمیدانم چه کار کنند، اینها را ما توی آن صندوق نگه میداریم و تا ابد پول آن صندوق به نیازمندان وام داده میشود، دوباره برگشت هم وام داده میشود. ولی اگر کسانی میخواهند پس بگیرند پولشان را اشکال ندارد، ما اینها را دو نوع ورقه چاپ میکنیم. یک نوع ورقهی زرد یکی آبی، زرد آنهایی که نمیخواهند پس بگیرند، آبی آنهایی که میخواهند پس بگیرند.
که اینجا میگوید که این رویه میتواند با برنامهریزی مالی منظّم تکرار و استمرار داشته باشد به طوری که همیشه یک مبلغ قابل توجّهی از وجوه افراد خیّر در اختیار صندوق مهر امام رضا یا کمیتهی امداد امام خمینی، حالا کاری به صندوق مهر و اینها و این مسائلش نداریم کلاً حالا یک صندوق خلاصه اینطوری.
حالا میگوید انواع اوراق قرضالحسنه یکی بدون جایزه، یکی با جایزه. که حالا با جایزه میگوید که میتوانیم با قرعهکشی یک سری اوراق را چه کار کنیم بدهیم که در این نوع بدون جایزه که معلوم است که ناشر میگوید که ما فقط اصل مبلغ را برمیگردانیم اگر خواستید. با جایزه میگوید که اگر شما این اوراق قرضالحسنه را بگیرید ما میآییم یک قرعهکشی هم میکنیم یک امتیازی هم به شما میدهیم، آنهایی که برنده میشوند.
که میگوید که در مصر و سودان اتفاق افتاد مثلاً وزارت پست و وزارت برق سودان برای تأمین برخی پروژهها، مثلاً میآید میگوید فلان پروژه را با قرضالحسنه تامین مالی کنید که خود این محلّ بحث است. که آیا قرضالحسنه را آدم توی نیازهای مصرفی فقط اسلام سفارش کرده یا توی سرمایهگذاری هم میشود به کار برد؟ و بعد توی سرمایهگذاری آیا هر سرمایهگذاری یا مشروط به شرایطی است؟ اینها همهاش نیاز به بحث دارد الآن ما وقتش را نداریم.
بعد اینجا میگوید که توی سودان آمدند گفتند که مثلاً فلان پست برق، فلان نیروگاه برق ما با اوراق قرضالحسنه میخواهیم تامین مالی کنیم، چون مثلاً فلان منطقه مردم بیچاره برق ندارند میخواهیم با اوراق قرضالحسنه تامین کنیم نیازشان را یا مثلاً میخواهیم برویم با این وجوه قرضالحسنه اشتغال ایجاد کنیم برای یک سری چیزها نیازمندها. بعد میگوید صاحبان اوراق حق دارند هر زمان که بخواهند مراجعه کرده به ناشر پولشان را بگیرند.
بعد میگوید که ناشر اوراق برای ایجاد انگیزه جهت خرید و نگهداری اوراق طبق برنامهی معیّنی به صورت مرتّب بین دارندگان اوراق قرعهکشی کرده اجناس باارزشی را جایزه میدهند. که حالا اینجا درست است یا درست نیست؟ این آنهایی که میگویند اشکال ندارد در حقیقت میگویند که اینها بهره که نیست که برای تشویق موردی است. اگر هم ندهند که طرف ادّعا نمیتواند کند که، دارندگان اوراق که نمیتوانند این را ادّعا کنند که میتواند کلاً آن ندهد فرض کنید.
بعد هم آن تامین، حالا چند نوع اینجا گفته که اوراق قرضالحسنه میتواند در زمینههای زیر عملکرد موفّق و کارآمدی داشته باشد. یک: تامین مالی طرحهای عام المنفعه. مثلاً با این اوراق قرضالحسنه ما بیاییم عرض کردم مثل همان سودان پروژههای عام المنفعه را تامین مالی کنیم. مثلاً فرض کنید که این مونوریل قم، اگر این مونوریل قم تشخیص داده شود که حالا که اینقدر خرجش شده است مثلاً دولت هم پول ندارد، فرض کنید، فرض کنید با امّا و اگر میگویم مونوریل نیاز مردم هم است، به مردم اعلام میکنیم که آقا بیایند ما با اوراق قرضالحسنه میخواهیم چه کار کنیم، این را تامین مالی کنیم، راه بیندازیم مثلاً. فرض کنید عام المنفعه بودنش را دارم میگویم. که میگوید که برخی از طرحهای عام المنفعه را از طریق انحصار اوراق تامین مالی کرده سپس به تدریج از محل بودجهی سالانه یا درآمد همان طرح یا با انحصار اوراق قرضالحسنه جدید تسویه کنیم.
بعد اینجا آمده مدل عملیاتی این را من بخوانم و بحثمان تمام. اینکه گفتم لمّ اوراق در بازار مالی را ما باید به دست بیاوریم و توی این دو جلسه میخواهیم انشاء الله بیانش کنیم این است که یک: بانی توی همین مثالی که زد، اینها صد جور میشود مثال زد حالا این یک نوعش را اینجا مثلاً گفت. بانی یا دولت یا بانک یا مؤسسهی خیریّه.
الآن گفتم که مثلاً شهرداری قم میگوید که من پول ندارم این مونوریل را تمامش کنم. اگر گفتم اگر برای این پردیسانیها و اینها تشخیص دادیم که لازم است. الآن هر روز این طلبهها از پردیسان میخواهند بیایند درس، اگر این مونوریل درست شود، حالا اینکه از اساس درست بود یا نه، نمیدانم، آن کارشناسی میخواهد. ولی الآن فرض کنید حالا که اینقدر توی این رودخانه برداشتند این ستونها را زدند اینقدر پول خرج کردند، ما میگوییم حالا اینکه اینقدر خرج شده بیاییم بقیّهاش را با این اوراق قرضالحسنه درست کنیم.
بعد دولت یا شهرداری میآید اعلام میکند میگوید که یک امیدنامه تنظیم کنید. امیدنامه یعنی چه؟ یعنی میرود توی بازار سرمایه به بازار بورس میگوید این روز تا حالا دولت نتوانست تامین مالی کند، شهرداری هم پول ندارد مثلاً. میگوید که به بورس میگوید که آن مؤسسه خیریّه مثلاً کمیته امداد میگوید که ببین من میخواهم بیایم از طریق بازار سرمایه اوراق قرضالحسنه منتشر کنم با اوراق قرضالحسنه بیایم این مونوریل راه بیندازم، تکمیلش کنم، راه بیندازم، بعد فرض کنید درآمد دارد، از درآمدش یواش یواش بدهم.
میرود توی بازار سرمایه، بازار سرمایه به آن میگوید امیدنامه بیاور. امیدنامه یعنی چه؟ یعنی بیا بگو که این مونوریل تا اینجا درست شده، از حالا به بعد اینقدر خرج دارد، بعداً هم که به بهرهبرداری رسید تخمین میزنیم، کارشناسی میکنیم که اینقدر درآمد دارد، این را میگویند امیدنامه. توجیه طرح. که ما این پولهای قرضالحسنه اگر جمع شد، فرض کنید شش ماه طول میکشد که این را تکمیلش کنیم. بعد که تکمیل کردیم یک سال تنفس میدهیم. بعد راه میاندازیم، شروع میکند به درآمدزایی مثلاً، فرض کنید یک درآمدی دارد. بعد طی چند سال اینقدر درآمد دارد. این درآمدها را هم محاسبه میکنیم الآن. این میشود امیدنامه. توجیه طرح.
کاری که آقای دولت باید الآن برای این ارز ترجیحی میکرد که بیاید هزینهها و فایدهها را چه کار کند، یک، دو، سه، چهار، پنج، هزینههایش این است، فایدههایش این است و اثبات کند که فوایدش بیشتر از هزینههایش است. که حالا بروید خودتان ببینید کردند این کار را یا نه. حالا راجع به این مونوریل که من مثال میزنم، امیدنامه یعنی اینکه بیاید تمام هزینهها و فواید طرح را مشخص کند، بورس میگوید این را بردار بیاور. بعد بورس میگوید یک امین تعیین کن. یعنی چه؟ یعنی میگوید که توی بازار سرمایه بیا برو فرض کنید مؤسسهی امین الف را انتخاب کن. مؤسسهی امین کی است، یک مؤسسهای است توی بورس که بر فرآیند انحصار اوراق بعداً سود و اینها نظارت میکند.
اینجا ببینید توی این مدل شمارهی یک، اینجا شهرداری است ما مثال زدیم، بانی که میگوید اینجا یعنی شهرداری. شهرداری میرود توی بازار سرمایه، بازار سرمایه به آن میگوید برو مؤسسه امین را انتخاب کن. مؤسسهی امین هم میآید روی فرآیند چیز میکند، نظارت میکند. این شماره این بانی مرحلهی اوّل به مؤسسهی امین مراجعه میکند.
مرحلهی دوّم: مؤسسهی امین با مطالعهی امیدنامه با هماهنگی بانی اقدام به تاسیس یا انتخاب مؤسسه واسط یا ناشر کرده و موافقت خود مبنی بر نظارت و کنترل ناشر در به کارگیری وجوه مطابق آییننامهی طرح عام المنفعه و دفاع از حقوق دارندگان را اعلام میکند. میرود یک مؤسسهی واسط حالا اس پی وی به آن میگویند، اس پی وی. با یک مؤسسهی واسطی که توی بازار سرمایه است این با آن صحبت میکند، میگوید تو بیا واسط این طرح بشو.
سه: مؤسسهی واسط ریز برنامهی عملیاتی و امیدنامهی طرح را بررسی کرده موافقت خود را برای اجرای طرح اعلام میکند. آن مؤسسه میگوید من اجرا میکنم، آن ناشر.
بعد نوبت به مؤسسهی رتبهبندی میرسد. مؤسسهی رتبهبندی میآید اعتبار اینها را درجهاش را مشخص میکند که این عرض کنم که مؤسسهی واسط اعتبارش چقدر است. یک آیتمهاییدارند، یک جدولی دارند نمره میدهند به آن. این مؤسسهی رتبهبندی کارش این است، مؤسسهی رتبهبندی مؤسسهای است که بورس قبولش دارد، بی طرف است. میآید درجهی اعتبار، رتبهی اعتباری این بانی را مشخص میکند. که مردمی که میآیند نگاه میکنند روی تابلو مثلاً از یک تا بیست میگویند که این مثلاً رتبهاش هفده است، رتبهاش چهارده است، پانزده است. یعنی معدل این چیزهایی که تعیین کنندهی رتبه است، این است.
بعد مؤسسهی رتبهبندی میآید آن را بررسی میکند و اعلام میکند. این شماره چهار است نگاه کنید. این شمارهی چهار. واسط، مؤسسهی رتبهبندی. بعد میآید از طریق بانک، مؤسسهی واسط میآید از طریق بانک پول را به صاحبان اوراق وادار میکند. بعد پولشان را جمع میکند در اختیار این قرار میدهد، این هم میرود طرح را اجرا میکند. واسط طرح را اجرا میکند. شما خودتان این شمارهها را روی این نگاه کنید. این مرحلهی شمارهی سه. واسط میرود طرح را ارزیابی میکند، بعد میآید شمارهی چهار رتبهی اعتباری را تعیین میکند. شمارهی پنج: میرود با بانک یا شرکت تامین سرمایه بورس صحبت میکند میگوید که تو بیا اوراق من را منتشر کن. این مجری واسط که ناشر هم است ولی بانک میآید اوراق این را میگیرد که واگذار کند به مردم یا شرکت تامین سرمایه توی بازار سرمایه.
بعد این میآید واگذار میکند، شمارهی شش به صاحبان اوراق، پولهایشان را جمعآوری میکند. پولها را که جمعآوری کرد، این هم دوباره شش است. میآید به واسط میدهد. این هم شمارهی هفت پولها را میدهد به، مجری طرح میرود آن طرح را اجرا میکند. شمارهی هشت: این طرح را میآید تحویل این میدهد. بعد میآید منافع طرح را میبرند میدهند به بانک، بعد آن هم میدهد به صاحبان اوراق و اینها حقهای خودشان را برمیدارند. که اینجا مراتبش را طی نه مرحله گفته که دیگر اجمالش همین است.
دانشپژوه: حالا توی این اوراق قرضالحسنه را نمیگویم، اوراق دیگر که اتفاق میافتد این شرکت واسط الآن در واقع واسطهگری میکند یا اینکه وکالت دارد از بانی؟ مثلاً الآن اوراق مرابحه مثلاً.
استاد: نه ببین مرابحه و اینها داستانش جداست. اینجا همهاش غیر انتفاعی است منتهایش میتواند اینکه عرض کردیم میتواند مزدش را بگیرد. میتوانند این مؤسسهی ناشر و واسط و اینها، اینها مزد بگیرند. همان آن چیز میتواند مزد بگیرد. حالا از کجا؟ ممکن است خود آن بانی بگوید که من میدهم. ولی اینجا را ول کنید تا آنجا اوراق انتفاعی که رسیدیم آنجا این بحث شما را مطرح میکنیم.
انشاء الله که خدا به شما توفیق دهد. التماس دعا داریم از همه.
خداحافظ همگی شما. شب جمعه است به سلامت، موفق و مؤیّد باشید.