جلسه هجدهم درس قواعد فقهی اقتصادی + فایل PDF
چهارشنبه, 18 اسفند 1400 03:54 انجمن مالی اسلامی ایران موسسه فقه اقتصادی طیبات قواعد فقهی اقتصادی استاد رضایی 337

جلسه هجدهم درس خارج فقه استاد مجید رضایی در موضوع قواعد فقهی اقتصادی در ۱۵ اسفند ۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.

أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ
استاد رضایی، فقه قواعد اقتصادی، روز یکشنبه 15 اسفند 1400
ایّام پربرکت و پر از معنویّت و پر از دعا و مناجات و پر از میلاد و جشن و سرور شعبانیّه را خدمت همه‌ی عزیزان تبریک عرض می‌کنیم. به برکت ولادت اهل بیت، امام حسین (علیه السلام) حضرت سجّاد و همچنین بنا به نقلی که در مورد حضرت ابالفضل العبّاس بیان شده است. انشاء الله همه‌ی ما از دوست‌دارن، موالیان و از شیعیان واقعی حضرت امام حسین و فرزندان معصومش‌ قرار بگیریم.
در دو هفته‌ی قبل که اوّل اسفند بود یک بحثی را درباره‌ی همین قاعده انحصار داشتیم. آخرش ظاهراً به یک جمع‌بندی رسیدیم که باید یک مقدار درباره‌ی اینکه دولت باید از انحصارات حمایت کند یا جلوگیری کند از انحصارات، چگونه باید بحث باشد؟ آیا می‌توانیم بگوییم انحصارات همیشه یک امر بد و نابه‌جایی است؟ یک مقدار باید باز هم ممکن است بعضی چیزها تکرار باشد ولیکن این مبحث وجوه مختلفی دارد این را می‌آییم کمی درباره‌اش توضیح می‌دهیم.
دانش‌پژوه: استاد یک سوال دارم در خصوص مرتبط با قواعد فقه اقتصادی است، و حالا این‌ها هم نتیجه می‌دهد توی تمام این مسائل. وقتی یکی از من سوال کند بگوید فلان عقد صحیح است با فلان مطلب اینجوری هم شرایطش است. بعد اگر من جوابش را اینگونه بهش بدهم، بگویم اگر شرایط عقد را داشته باشد و صحیحاً هم منعقد شده باشد، این عقد صحیح است. ظاهراً اگر من اینطور جواب بدهم آن بنده خدا یک کشیده می‌زند زیر گوش بنده. تشخیص این صور باید برای من مشخص باشد. نمی‌فهمم این را که آمدم از شما سوال می‌کنم. من اگر خودم می‌دانستم که دیگر از شما سوال نمی‌کردم. یک همچنین وضعیّتی الآن من توی خیلی از مسائل خصوصاً حالا شما که تشریف دارید در بحث فقه بورس می‌بینم آن ذیل خیلی از این مصوّبات می‌بینم نوشته بعد کلّی صحبت می‌شود آخرش،‌ اگر غرری نباشد، فلان نباشد، دیگر همه را لیست کرده‌اند. گفتم اگر قرار است آنها و این قواعد را کلاً همه‌اش را ما تشخیص بدهیم. پس داخل جلسه چه چیز باید تشخیص داده شود.
استاد: نه فرمایش‌تان را نگاه کنید. این که درست است که گاهی وقت‌ها، من یک پسر باجناقی داشتم این تازه بالغ شده بود مونده بود که باید موسیقی گوش بدهد یا نه؟ این موسیقی چطور است؛ چون خیلی اهل هنر است و الآن هم است. گفتیم بیاییم فتوا را بیاورم خواستیم با بچّه‌ها شروع کردیم آوردیم فتوای استفتائی از امام بود. گفتم نگاه کن شما مقلّد ببینیم کی می‌خواهی بشوی؟ چون سن و سالش به تقلید از امام نمی‌خورد باید مقلّد بزرگوارهای دیگر می‌شد. خلاصه استفتاء را باز کردیم گفتیم نگاه کنید مثلاً امام درباره‌ی موسیقی که فرمودند ازشان اینگونه است. یک سوالی از ایشان کرده‌اند فرموده مثلاً اگر چیز باشد متناسب با مجالس لهو و لعب باشد، مطرب باشد اشکال دارد ولی موسیقی مشکوک جایز است.
این چند بار اینجوری که ما گفتیم، گفت عمو این چه وضعی است که شما می‌گویید؟ یعنی چی موسیقی مشکوک؟ آخه من نفهمیدم یعنی چی؟ گفتم نگاه کنید آن کسی که این را داری می‌گویی از زیرکی‌اش است. مبنای اصلی را بیان می‌کند، موارد مشکوک هم خارج می‌شود؛ یعنی اگر شما می‌خواهید یک چیزی را دارد پخش می‌شود باید مطمئن شوی که مطرب و مناسب با مجالس لهو و لعب است. امّا اگر شک کردی مثل بسیاری از این مواردی که از رادیو و تلویزیون پخش می‌شود مشکوک است، پس بنابراین به نفعت است که ایشان اینجوری گفته است؛ آن وقت شما می‌توانی این‌ها را گوش بدهی. یا اگر شک داری که اینگونه است که می‌خواهی بزنی مثلاً می‌خواهد سنتور، فرض کن سنتور یاد گرفته است که بزند. آیا این سنتور زدن این، اگر شک داری می‌توانی مثلاً استفاده کنی.
نگاه کنید فرمایش شما درست است کاملاً که گاهی وقت‌ها چون فردی که دارد سوال می‌کند چهارچوب قضیّه را درست نمی‌گوید ما در این بحث‌های مربوط به حالا چون نمی‌دانم شما به کدام مصوّبه یا غیره مطرح می‌کنید. مثلاً بحث می‌شد، یک بحثی مطرح می‌شد به عنوان ریپو، نمی‌دانم دوستان با ریپو آشنا هستند، بعضی از دوستان حتماً می‌دانم آشنا هستند، همه را نمی‌دانم. ریپو یعنی یک نوع بازخرید. فردی می‌رفت، ریپو، مثلاً ریپو چِیست دیگر، یعنی بازخرید مجدّد سهام. یک شرکتی یک شخص حقوقی می‌رود یک چیزی را می‌خرد مثل در این بازار بین بانکی که ‌خواستند از آن شود، یک چیزی را می‌خرد و بعد می‌آید می‌فروشد به آن فرد.
اینجا خیلی بحث بود که آقا این ریپو بیع العینه می‌شود یا نه؟ بحث‌های زیادی صورت گرفت و آخر کار از نظر جمع‌بندی خود ریپو آنجا بیان شد که آقا ریپو چون غرری نیست، یعنی مشکلات اینجوری ندارد. ضرری نیست، به کسی ضرر نمی‌زند. امّا بیع العینه شرع چون این وقتی می‌فروشد با اختیار این را معامله می‌کند با یک آپشن معامله می‌کند، این شرط فروش به خودش نیست. علاوه بر اینکه اصلاً ما وقتی سهام را می‌خریم،‌ این سهام با سهامی که بعد می‌آییم می‌فروشیم یکی نیست، کلّی است، افراد مختلف هستند و این‌ها بیع العینه نیست؛ چون در بیع العینه باید همان چیز قبلی فروخته شود.
نگاه کنید در بانک مرکزی، همان دوره‌ای که آقای همّتی بود چند سال پیش، فکر کنم جزء آخرین بحث‌هایی بود که مرحوم موسوی هم آنجا بود. این ریپو بحث شد، بعد خیلی هم اختلاف بود، جدّی هم اختلاف بود ولی آخر به جمع‌بندی رسید آقا انجام ریپو با این شرایطی که دارید می‌گویید، این مثلاً اصلاً و ابداً بیع العینه نیست، جایز است. بانک مرکزی می‌تواند از ریپو استفاده کند برای سیاست پولی که دارد الآن استفاده می‌کند.
گاهی وقت‌ها کل مسئله را می‌گذارند جلوی شما و شما به عنوان یک تشخیص دهنده عمل می‌کنید. ولی گاهی وقت‌ها می‌آیند یک سوالی از شما می‌کنند که آقا ما می‌خواهیم مثلاً حالا شما که گفتی شرط هم حالا اینجوری باشد می‌خواهیم با یک بزرگواری ازدواج کنیم. بعد می‌آید می‌گوید در عقد نکاح ما یک همچنین شرطی می‌خواهیم بگذاریم. بعد به آن گفته می‌شود که شما باید این ابهام را برطرف کنید،‌ ابهام نداشته باشد. شرط که می‌خواهی بگذاری شرطت غرری نباشد، باید طرف مقابل کاملاً متوجّه باشد. همه‌ی این‌ها را به آن توضیح می‌دهی؛ چون نمی‌آید بنویسد برای شما. اگر یک متن را کامل بنویسد و جلوی شما بگذارد، شما می‌گویی من این‌ها را که می‌خوانم این درست است.
امّا وقتی سوال را کلّی مطرح می‌کند چون شما ممکن است این مثل کسی است که الآن توی یک روایتی بود در مورد مثلاً عقد موقّت یا عقد دائم، عیوبی که باعث فسخ می‌شود. یک کسی رفته بود از امام یک سوالی کرده بود،‌ جواب امام گفته بود اینجایش اشکال دارد؛ امّا مثلاً نه درباره‌ی مهریّه صحبت شده بود نه درباره‌ی غیره. گاهی وقت‌ها یک نفر که دارد برداشت می‌کند، می‌گوید آقا نگاه کنید پس این پیداست این عقد مهریه ندارد. می‌گویند آقا این از این جهت دارد جواب می‌دهد نه از همه‌ی جهات، از این جهت در مقام بیان است.
شما افراد الآن نگاه کنید یک مصداقی که این چند روز زیاد بوده، شما هم شنیده‌اید. یک نفر نقل کرده از مرحوم امام با فرض صحّتش مثلاً من می‌گویم صحیح هم است. آیا عقد به صورت معاطاتی، عقد نکاح جایز است یا جایز نیست؟ سوال شد توی جلسه‌ی بانک مرکزی، یکی از آقایان حقوقیون گفت آقا از امام یک چیزی نقل کرده‌اند این درست است یا نه؟ گفتم باشد اشکالش چی است؟ گفتم مثلاً این افراد، گفتم نگاه کن این به جای اینکه من بگویم: «أنکَحْتُ مُوَکِّلَتِی لِمُوَکِّلَکَ عَلَی الصِّدَاقِ الْمَعْلُومِ» به جای این کار می‌گوییم که یک فعل می‌خواهیم انجام دهیم، یک کار انجام دهیم که آن کار معاطاتی باشد.
مثلاً توی یک کشوری ممکن است بگویی آقا برو یک روسری بینداز روی سرش یا روسری را بکش از روی سرش. این فعلی می‌شود این فعل مجوّز می‌شود، این عقد نکاح می‌شود. یا مثلاً برو یک دسته گل بینداز به گردنش. بعد گفت شرط اذن پدر چی؟ گفتم نگاه کن این فقط در مورد این صیغه وضع شده است. شرط اذن پدر در مورد دختر باکره لازم است یا نه؟ قاعده خودش را دارد. اینکه مهریه باید داشته باشد، قاعده‌ی خودش را دارد. اینکه طرفین باید معلوم و مبهم نباشد که کسانی که دارند با هم دارند، همه‌ی این‌ها مشخص باشد از جمله این فعلی که با آن معاطات صورت می‌گیرد باید عرفیّت داشته باشد. یعنی عرف وقتی که این کار را این فرد انجام می‌دهد می‌گویند این‌ها ازدواج کردند.
چطور من اگر در جلسه‌ی درس هی می‌گویم «أنْکَحْتُ» «أنْکَحْتُ» می‌گویم بابا این نکاح نمی‌خواند این دارد توضیح می‌دهد. امّا در جلسه‌ی عقد وقتی می‌نشینم اسم می‌آورم، شناسنامه می‌گذارم جلویم، اشاره می‌کنم،‌ می‌گویند آقا این دارد صیغه‌ی عقد برای بین این دو نفر را می‌خواند. توی معاطات هم همین است اگر من دسته گل می‌اندازم به گردن یک دختری، توی جلسه‌ی عقد نکاح باشد،‌ اگر عرف پذیرفته باشد دسته گل انداختن یعنی عقد نکاح می‌گویند آقا این عقد نکاح است.
امّا اگر یک دختر بازیکن خیلی محترمی است از خارج از کشور آمده یا برعکس پسری آمده، آن‌وقت کسی که دارد دسته گل می‌اندازد برعکس آن است. حالا خانم دکتری دارد می‌اندازد به گردن آن یا آقای دکتری می‌اندازد به گردن آن خانم، هیچکس نمی‌گوید آن دسته گل انداختن صیغه‌ی نکاح است. ولی فقط در مورد صیغه سوال شده است بقیّه‌ی چیزها واضح است.
متأسفانه افراد گاهی وقت‌ها از شما سوال می‌کنند بقیّه‌اش را دیگر گوش نمی‌دهد و بقیّه‌اش را اطلاع ندارد. می‌گوید آقا نگاه کنید امام مطلق گفته است، حالا یاد گرفته مطلق هم گفته است، نگفته که شرط دیگر. می‌گویم آقا این را که فرموده مابقی را هم به آن توجّه داشته باید آن‌ها را هم لحاظ کنید. برای همین گاهی وقت‌ها توی بعضی از این بحث‌ها گفته شده آقا فلان شرایط‌ها را هم باید ملاحظه کنید از این جهت این اشکال دارد یا ندارد؟
دانش‌پژوه: استاد مورداً در بحث قرارداد آتی مفصّلاً بحث شده، حالا شما فرمودید موردی بحث کنیم مثلاً قشنگ واضح بالا بحث شده، آنچه که آخرش من نتیجه گرفتم حالا از یکی از بزرگواران دیگر که توی جلسه بود پرسیدم. گفت به خاطر این بود که ما با اجماع نرسیدیم.
استاد: کدام آتی؟ توی سازمان بورس؟
دانش‌پژوه:‌ بله.
استاد: در آتی، در مورد بورس دعوای اصلی این بود. اینکه آیا این غرری است یا نه؟ هیچکس نمی‌گوید این غرری است. تنها اشکالی که در مورد آتی مطرح است این است که در بازار دنیا است، کسی که در بازار دنیا مبهم معامله نمی‌کند. بگوید آقا نمی‌دانم چه نفتی به تو می‌دهم، نمی‌دانم چه کیفیتی دارد، نمی‌دانم کی می‌خواهی تحویل بدهی و همین‌طوری. اینکه اصلاً مسلّم در بازار دنیا هیچکس یک ریال این کار را نمی‌کند. توی آتی همه چیز محرز است یعنی نه غرر است نه ضرر است. فقط بحث این است آیا این کالی به کالی است یا نه؟ چون در کالی به کالی که غرری نیست کالی به کالی، هیچکس هیچوقت کسی نگفته آقا کالی به کالی غرری است.
اشکال کالی به کالی این است که عرف هم می‌خواهد انجام دهد، شریعت مقدّسه بعضی‌ها می‌گویند روایت از پیامبر رسیده اهل سنّت می‌گویند جلویش را گرفته است، بعضی‌ها می‌گویند آن روایت دین به دین شامل آن می‌شود. دعوا سر این تیکه است در آتی به آتی، آتی‌ها.
همه‌ی بحثی که در سازمان بورس بود دعوا سر یک جمله بود، آیا آتی این کالی به کالی است یا کالی به کالی نیست؟ خیلی بحث شد گفتند آقا دو تا تفصیل دارد، یکی مشابه کالی به کالی بودن است، یکی تعهّد در مقابل تعهّد است و ما تعهّد در مقابل تعهّد یک امر صحیح می‌توانیم بدانیم، یک عقد می‌تواند باشد. و این عقد نه غرری است نه ضرری است،‌ آن‌ها نیستند.
البته نگاه کنید گاهی وقت‌ها ممکن است آنجا که دارد توضیح می‌دهد، می‌گوید البته آن پایه‌ی مالیاتی مبادا مبهم باشد کما اینکه در آتی شاخص اشکال دارد. آتی نقد اشکال ندارد که انجام می‌شود امّا آتی شاخص اشکال دارد. آتی برخی از امورات اشکال دارد، ولی آتی طلا است آتی مثلاً زعفران که الآن است، آتی انواع این کالاهایی که وجود دارد. آتی نفت توی دنیا، این‌ها هیچ اشکالی مثلاً گفته‌‌اند آنجا ندارد و بر اساس همین هم عمل شده است.
گرچه گزینه‌های مختلف خرید یا فروش که حق طبیعی هر فرد از سنخ حکم شرعی بوده و ارزش مالی ندارند لکن وقتی کسی یکی از این گزینه‌ها را تعهّد می‌دهد، آن گزینه نزد عرف ارزش مالی پیدا می‌کند. قراردهای اختیار معامله. این مالی آتی که نیست، اختیار معامله است برادر.
دانش‌پژوه: ببخشید اختیار معامله.
استاد:‌ خیلی فرق کرد.
دانش‌پژوه: بله.
استاد: کل مسئله را ریختی به هم.
دانش‌پژوه: بله مورد سوّمش را.
استاد: قراردادهای اختیار معامله از سنخ تعهّدات هستند به این بیان که فروشنده‌‌ی اختیار متعهّد است در صورت درخواست مشتری کالا یا سهام معیّنی را به قیمت معیّن خرید یا فروش کند و در مقابل این تعهّد از مشتری وجهی دریافت می‌کند که به آن قیمت اختیار معامله می‌گویند. به عبارت دیگر خریدارِ اختیار با پرداخت مبلغی تعهّد فرد دیگری مبنی بر انجام عمل حقوقی خرید یا فروش را خریداری می‌کند.
بنابراین قرارداد اختیار معامله قرارداد مستقلّی خواهد بود. با توجّه به ماهیّت قرارداد اختیار معامله که قرارداد مستقلّ و جدیدی است، حالا در صورت رعایت ضوابط عمومی قراردادها مانند ممنوعیّت أکل مال به باطل، فلان و فلان، قرارداد صحیح می‌باشد. نگاه کنید این‌ها توضیحات کلّی است، مشکلی به نام اختیار معامله ما نداریم، ولی شما در بیع هر قراردادی ممکن است شروطش و امور عمومی را مراعات نکنید.
یکی از شما بگوید بیع جایز است یا نه؟ می‌گویم آقا بیع جایز است ولی یادت باشد بیع أکل مال به باطل نکنی، مواظب باش بیع ضرری انجام ندی، مواظب باش بیع غرری انجام ندهی. اختیار معامله ذاتش این‌ها نیست ولی مواظب باشید این‌ها هم با حاشیه کنارش نیاید و گرنه خود اختیار معامله که خرید و فروش آن تعهّد است، خودش فی نفسه اشکال ندارد. اگر از ناحیه‌ی دیگری برایش مشکل پیدا نشود اشکال ندارد. شما در مورد بیع هم این را می‌گویید؛ می‌گویید آقا بیع ضرری، بیع غرری این‌ها اشکال دارد.
آقا اگر یک کسی گفت آقا «أَحَلَّ اللهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا» ناچاری این‌ها را باید آن بعضی وقت‌ها می‌گوید آقا گفته اختیار معامله درست است، پس هر نوع اختیار معامله درست است. هر نوع که می‌گوید ممکن است بگوید یک اختیار معامله‌ای را بپذیرد که می‌گوییم آقا این چه نوع اختیاری است، این که ابهام دارد، می‌گوید شما گفتید که درست است دیگر. باید برای کسانی که دارند فقه نخوانده‌اند یا فقه خوانده‌اند کامل نخوانده‌اند در مقام اجرا باید این‌ها را برای آن‌ها بنویسم وگرنه بی‌توجّهی می‌کند. در همه‌ی قراردادهای جدید باید این را از نو مطرح کرد.
نه تنها این فرمایش شما نه تنها عیب نداشت بلکه کار خوبی هم انجام دادید. شما باید نگاه کنید یک نفر آدمی است، نگاه کنید گاهی وقت‌ها یک آدمی است اتفاقاً حقوقی است می‌گوید چون در قانون نوشته اجاره به شرط تملیک من فقط اجاره به شرط تملیک اجاره می‌دهم. می‌گویند آقا اجاره به شرط تملیک یک نوع اجاره است پس اجاره هم اجازه بده می‌گوید نه نه نمی‌شود. می‌گویم آقا اجاره به شرط تملیک نوعی اجاره است.
آقای موسوی هم بنده خدا چقدر با بعضی از این درگیر شده بود، بعضی‌ها اجاره مسلّم صحیح است دیگر. این اجاره به شرط تملیک که اینجا گفته‌اند چون در آن شبهه بوده است، گفته‌اند اجاره به شرط تملیک هم درست است. آقای موسوی هم برای همین می‌گفت رضایی اینجور مختصر نمی‌شود گفت. باید ریزریز مثل آیین‌نامه بنویسی، چون یک آدمی که آن را می‌خواند هیچ، گویا هیچ‌چیز حالیش نیست و نگاه می‌کند ببیند شما چه چیزی نوشته‌ای طبق همین عمل می‌کند. اگر یک چیزی را ننوشتی آن ممکن است هر جوری دلش خواست انجام دهد. این را باید لحاظ کنیم.
این مسئله‌ی انحصار که اگر دیدید ما اینجوری گفتیم چون نگاه کنید من دیدم زیاد از افراد دیدم که می‌گویند انحصار ظلم است و اجحاف است و فلان مسئله است. من فقط خواستم اینجا بگویم انحصار می‌تواند ظلم باشد، می‌تواند اجحاف باشد، می‌تواند هیچ کدام از این‌ها نباشد. شما وقتی اینجوری شد آن وقت موردی می‌شود.
اگر شما بتوانی در مورد بعضی از مسائل موردی عمل کنیم، آن وقت این مثل این است که آقای مارکس آمد قائل شد که آقا کلاً این نظام مالکیّت ظلم است، ستم است به کارگرها. هر چی می‌گفتند آقای مارکس، بابا نظام مالکیّت ظلم و ستم نیست لزوماً. زمین‌دار لزوماً چون بسته به نرخ‌هاست. شما بیا یک کاری بکن یک مثلاً جایی برای دولت قرار بده که دولت بتواند نظارت کند،‌ مراقبت کند و این ظلم نباشد. می‌گفت نه چون نظام مالکیّت کلاً ظلم است، پس به طور کل ما این ظلم را باید برطرف کنیم؛ پس کل نظام مالکیّت را نابود می‌کرد.
این را باید در واقع در نظر گرفت، باز شدن قضایا،‌ ما به راحتی کلّی نباید بگوییم انحصار فلان. بگوییم انحصار اگر اینجوری بود اشکال دارد. این پیداست انحصار فی نفسه، آن وقت اشکال پیدا نمی‌کند. أکل مال به باطل فی نفسه اشکال دارد، حالا اگر انحصار بود أکل مال به باطل بود، می‌گوییم اشکال دارد. امّا اگر أکل مال به باطل نبود، در واقع این موانع کلّی که معمولاً بیان می‌شود می‌گویند أکل مال به باطل که فکر می‌کنم این خیلی عام است.
أکل مال به باطل، لاضرر، لا غرر،‌ مرحوم آقای موسویان معمولاً قمار و ضرر همین پنج شش تا را مطرح می‌کرد بحث صحّت هم از آن طرف. می‌گفت این‌ها مهم‌ترین قواعد عمومی است که ما در معاملات باید به آن توجّه کنیم، اگر یک قاعده‌ی خاصّی بود باید به آن عمل کنیم حتماً. امّا به طور کلّی در همه‌ی معاملات باید این‌ها را مراعات کرد. حالا ما اینجا توی انحصار همین است. حالا ما اگر رسیدیم که انحصار فی نفسه اشکال دارد، حالا دیگر چه غرر باشد چه نباشد فرقی نمی‌کند مثل ربا مثل قمار می‌شود.
امّا اگر به این جنبه رسیدیم که انحصار، حالت‌های خیلی مختلفی دارد و لزوماً نمی‌توانیم بگوییم انحصار باعث اشکال است. پس بنابراین برمی‌گردیم به ملازماتش. آیا می‌توانیم بگوییم که انحصار دائماً با أکل مال به باطل همراه است؟ نه. غالباً همراه است، ممکن کسی بگوید بله، ممکن است کسی بگوید نه. نوع کالای انحصاری چگونه است؟ این‌ها اثر دارد. این‌ها را آن‌وقت باید بازش کرد.
اگر الآن توی مجلس یک قانون گذاشتند که آقا انحصار جایز نیست. ‌می‌گوییم آقا منظورتان از انحصار جایز نیست یعنی چی؟ این را بیان کنید. شما نمی‌توانید قانون بگذارید ما با انحصارات کلاً مخالف هستیم. با کدام انحصارات مخالفت هستید؟ با انحصارات بخش خصوصی؟ با انحصارات بخش تعاونی؟ با انحصارات بخش دولت؟ با کدامش؟ بعد انحصار در کدام کالاها؟ چطوری انحصار ایجاد شده است؟ ناشی از ادغام؟‌ ناشی از تبانی؟ یا نه به طور طبیعی شکل گرفته که الآن می‌خواهیم بیاییم در مورد طبیعی‌اش قبلاً یک مقداری عرض کردم.
نگاه اینجاست که ما شعارهای مثلاً به عنوان مثال یکی از شعارهای کلّی باید بپرهیزید؛ بازار رقابت کامل. آقا بازار رقابت کامل خوب است یا بد است؟ بازار رقابت کامل یعنی چی؟ می‌گوید آقا یعنی هیچ‌کس توی بازار مسلّط نیست. نه تولیدکننده، نه متقاضی. قیمت به طور عادی شکل می‌گیرد. می‌گوییم این بازار رقابت کامل،‌ بازار رقابتی که وجود دارد در آن تبانی و این‌ها نیست؟ می‌گوید امکان تبانی ندارند. حالا فرض کرده آنجا اطلاعات هم شفّاف است.
می‌گوییم غرر نیست، می‌گوید نه واضح است. کاملاً واضح است که می‌خواهند چه کار کنند. ظلم و ستمی به کسی وارد نمی‌شود؟ می‌گوید ظلم و ستم چرا به کسی وارد شود. برای ما اگر توضیح داد که بازار رقابتی به طور معمول هیچ‌کس روی قیمت‌ها مؤثر نیست، کیفیّت کالاها کاملاً افراد آگاه هستند، چون اینجوری تعریف کرده‌اند دیگر. حرکت عوامل تولید کاملاً آزاد است؛ یعنی من اگر رفتم یک جا استخدام شدم به مجرّدی که دیدم چون می‌فهمم که به من ظلم می‌شود یا نه ول می‌کنم می‌روم. یا اگر آن آدم دید که شما که دارید آنجا کار می‌کنید، کار نمی‌کنید، می‌گوید آقا به سلامت، برو به سلامت.
جابه‌جایی افراد در بازار رقابت کامل با فرض‌ها، باز راحت راحت است. از آن طرف شفّافیت اطلاعات وجود دارد، از آن طرف تعداد تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان آن‌قدر زیاد است که هیچ‌کس مؤثر در بازار نیست. اگر ما یک بازاری را این چنین ترسیم کردیم، می‌گوییم آقا بازار بهتر است این دیگر چطوری می‌شود؟
فقط یک مسئله ممکن است بیاید، بازار روابط کاری اشکال ندارد فقط بگو چه چیزی خرید و فروش می‌کنند، اگر گفت نه من در مورد نوع خرید و فروشش، یعنی آن موادی که دارد خرید و فروش می‌شود با شما بحث که نمی‌کنم، در مورد نوع ساختار بازار بحث می‌کنم نه خرید و فروش. چون ممکن است بگوییم بازار رقابت کامل برای اسلحه، بازار رقابت کامل برای مواد مخدر، بازار چیز برای شراب، برای گوشت خوک، برای آن چیزهایی که از نظر اسلامی حلال نیست، اگر این بازار می‌خواهد رقابتی باشد انحصار کلاً جایز نیست.
امّا اگر گفت نه نگاه کن ما در مورد موادش کار نداریم الآن، x می‌گذاریم کالا، q می‌گذاریم کالا، v می‌گذاریم کالا، همین. آن را از نظر حقوقی شما بپذیر که آیا مواد مخدر اجازه می‌دهی یا نمی‌دهی؟ مثلاً آیا گوشت خاص باید باشد؟ آیا میته جایز است؟ آن‌ها یک بحث‌های دیگر. بحث برگشت کرد به ساختار، بعد اینجوری می‌شود، تولیدکنندگانی هستند و مشتریانی هستند. هیچ‌کس به هیچ‌کس نمی‌تواند زور بگوید، هیچ‌کس به هیچ‌کس نمی‌تواند قیمتی را تحمیل کند. این رقابت هم در خرید و فروش کالا، هم در خرید و فروش خدمت، هم در خرید و فروش خدمات تولیدی یعنی نیروی کار، توی بازار کار و هم در گرفتن و دادن پول برای تسهیلات و سرمایه. همه‌ی کار، چهار تا بازار. این بازار رقابت می‌گویند اگر باشد خیلی خوب است. وجهی ما برای بطلانش نداریم.
امّا الآن یعنی چون همه چیز شفّاف است، واضح است که دارد صورت می‌گیرد. افراد هم هیچ اجباری برایشان نیست. خود به خود انتخاب می‌کند، ضرری بهش وارد نمی‌شود، غرری بهش نیست. قمار نیست، با فرض همه‌ی این‌ها می‌گوییم اشکال ندارد.
امّا در مورد بازار انحصاری می‌گویم حالا صبر کن نمی‌توانم بگویم بازار انحصاری خوب است قطعاً، نمی‌توانم بگویم بازار انحصاری بد است قطعاً. بگذارید حالا این را هم مثال بزنم. چون این‌ها چند پهلو است. فقط ما باید حواسمان جمع باشد، کارآیی بعضی وقت‌ها با عدالت سازگار است، گاهی وقت‌ها ضد عدالت است. بنابراین شما اگر یک نفر از شما سوال کند به عنوان یک آدم اقتصادی، آقا کارآیی خوب است؟ شما می‌گویید به‌به عالی، کارآیی دیگر بهتر از این چی می‌شود. ولی به یک آدمی که حواسش به بحث اصطلاح اقتصادی است می‌گوید کارآیی منظورت چی است؟ می‌گوید منظورم کارآیی در بخش تولید و بخش فلان و غیره؛ یعنی کارآیی همیشه با عدالت سازگار نیست.
کارآیی با مالیات‌های تنازلی سازگار است و لزوماً این با عدالت سازگار نیست و گاهی وقت‌ها ضد عدالت است. کارآیی این است که گاهی وقت‌ها شما از نظر مطلوبیّتی باید از پول‌دار مالیات نگیری. مالیات مصرف که می‌خواهی انجام بدهی گاهی وقت‌ها باید از پولدار مالیات بگیری برعکس. مالیات بر تولید نباید از آن بگیری که کسی که دارد سرمایه‌گذاری می‌کند، از آدم مصرف‌کننده باید بگیری، از متقاضی باید بگیری.
مالیات ارزش افزوده، بعضی‌ها می‌گویند چون از مصرف‌کننده گرفته می‌شود نه از تولیدکننده، اتفاقاً با کارآیی مناسب است. خیلی هم می‌نالند. می‌گویند آقا این یعنی چی شما از مصرف‌کننده دارید مالیات می‌گیرید از تولیدکننده مالیات بگیرید. می‌گویند نه نه از تولیدکننده مالیات بگیریم تولید به هم می‌خورد، قیمت یک حالت دیگری پیدا می‌کند، جابه‌جایی توی منابع ایجاد می‌شود، تخصیص منابع به هم می‌خورد.
حالا در هر صورت این سوال شما ما را یک مقداری به این توجّه داد که ما وقتی می‌خواهیم در مورد افراد صحبت کنیم باید ببینیم چون شما نمی‌توانید یک جا کتاب فقه را، یک جا بریزید توی ذهن یک کسی. مجبورید از همان جهت که سوال کرده جواب بدهید. حالا به عنوان مثال می‌گویم یکی استفتا کرده بود از یک فردی،‌ از یک دفتری. گفته بود که آقا من یک سری اموال حرام به دستم آمده بود و این‌ها. حالا متوجّه شدم، حالا می‌خواهم فرض کن می‌خواهم توبه کنم. اموالم قاتی شده حرام، حلال و این‌ها. این هم طبق قاعده گفته بود باید خمسش را بدهی، اگر خمسش را بدهی بقیّه حلال است.
پیگیری کردند این چه کسی است یا افشا شد. این یک کسی بوده است که تمام پولش را از راه حرام به دست می‌آورده. خانم یا آقایی بوده که توی این مجالسات در خارج از کشور، توی این مجالس‌های فلان و فلان. بعد گفتند آقا این کل اموال حرام است مگر با خمس می‌شود این پاک شود؟ گفت آقا سوال که نکرده بود از من، آن بنده خدا می‌گفت. سوال که از ما نکرد، گفته بودند در اموالم قاتی شده، این هم گفته بود خمسش را بدهی مابقی‌اش جایز است. با اینکه یعنی اصلاً تناسب نداشت. در هر صورت باید به خود سوال مثلاً لحاظ کرد.
برای همین است یک زمانی شما یادتان است از دفتر یکی از بزرگان سوال شد درباره‌ی همین چیز، شبکه‌های هرمی که مال نه پنتاگون‌ها، مال آن گلدکوئیست که آمده بود. بعد هم توضیح داده بود که ما یک معامله‌‌ای انجام می‌دهیم این معامله هم مثلاً بر اساس رضایت است، یک طلایی می‌‌فروشیم، بعد بر اساس این کار می‌گوییم اگر مشتری هم آوردی ما حاضریم بهت تخفیف می‌دهیم، آن هم گفته بود جایز است. بعد بر اساس این فتوایی که از یکی از دفاتر بزرگان گرفته بودند پخش شد چه مسائلی. گفتند آقا فلانی گلدکوئیست را جایز دانسته، چه توسعه‌ای پیدا کرد. پیگیری کردند گفتند آقا این گلدکوئیست را داشته سوال می‌کرده، گفته من معامله می‌کنم، اسم نیاورده بود که گلدکوئیست است امّا کلّی سوال کرده بود.
از اینجور صحبت‌ها گاهی وقت‌ها می‌شود دیگر. برای همین بعضی از دفاتر، می‌دانید ما الآن از بعضی از دفاتر سوال‌های بورسی که انجام می‌دهیم اصلاً جواب نمی‌دهند. گاهی وقت‌ها که می‌خواهند جواب بدهند موردی جواب نمی‌دهند، کپی می‌کنند یک قسمتی از رساله را، همان را می‌گذارد توی جواب، می‌گوید خودت برو بخوان. اصلاً جواب نمی‌دهد. جواب‌های شفاهی به شما جواب می‌دهد، کتبی می‌گوید این‌ها دست‌کاری می‌کنند، به هم می‌زنند، تغییر می‌دهند، پس من جواب نمی‌دهم.
این هم یک دنیایی است خودش، نحوه‌ی جواب دادن. یعنی یک دوره‌ای باید آدم از این دفاتر برود ببیند این چجور جواب باید بدهد و چه کند.
دانش‌پژوه: ببخشید یک مطلب برای همین صحبت شما. مثلاً همین قواعد عمومی که آن ذیل هر مثلاً، حالا مثالی روی بورس می‌گویم، این می‌آید معمولاً قانون‌گذار یا هر کسی که می‌آید اوّل می‌گوید آقا مثلاً این قواعد عمومی یک مصوّبه می‌گذارد می‌گوید دیگر چون هی دارد تکرار می‌شود آنجا است یک دانه. توی همه هی بیاییم تکرار کنیم یک مقدار درست نیست.
استاد: آخه برادر ما که کتاب قانون نمی‌نویسیم. مثلاً می‌گویم پس برو مراجعه کن به همان. گاهی وقت‌ها می‌آید می‌گوید آقا یک تفاوت جزئی دارد. همین هفته‌ی پیش یک چیزی آمده بود، گفتند آقا این را برای چی آوردی این اوراقی که داری مطرح می‌کنی؟ اوراق وکالت ما داریم، اوراق فلان داریم، اوّل از آن‌ها استفاده کرد. گفتند آقا این ETN آورده بود، این اوراق ETN که الآن هست این مثلاً یک تفاوت جزئی با بعضی جاهای دیگر دارد. ما می‌خواهیم مثلاً از آن ETFها استفاده نکنیم و غیره، از این ETN استفاده کنیم. این را ذکر کرده بود، بعد آنجا بحث شده بود. ما مجبوریم به اینکه جواب می‌دهیم همه را بنویسم. این کتاب قانون نیست، این قانون اساسی نیست که اوّلش یک ماده بنویسند بعد بگویند اطلاق یا عموم این بر همه‌ی اطلاقات و عمومات مابقی حاکم است، نه، مورد به مورد است، مسئله به مسئله دارد می‌آید.
البته اگر یک کسی خواست بعداً مجموع این‌ها را جمع‌بندی کند، خدا رحمت کند آقای موسویان که قرار بود این کار را انجام بدهد و عمرش کفاف نداد. که قرار شد که آقا کل این مصوّباتی که داریم می‌آوریم که این‌ها را جمع‌بندی بکند. اوّل بگو ما یک سری قواعد عمومی داریم که در کتاب خودش هم همین کار را کرده. آن‌ها را یک کم توضیح بده و بگو این‌ها بر همه‌ی این قراردادها حاکم است. در مورد تک‌تک این قراردادها شروع می‌کنیم به توضیح دادن به آن چیزی که مختص خودش است. از اوّل هم گفته‌ایم همه‌ی آن قراردادها در صورتی درست است که تحت مشمول یکی از این قواعد ممنوعه نباشد. این را می‌شود توی کتاب مطرح کرد. حالا اشکال ندارد خواستی پس ما بیکار بشینیم چه کار کنیم. حالا این را هم به شوخی می‌گویم. این‌ها باید به آن توجّه داده شود چون بعضی وقت‌ها ما این را دیدیم، زیاد دیده‌ایم، بعضی از افراد احساس نمی‌کنند که ممکن است این غرری هم یک جور شکل بگیرد، احساس نمی‌کنند.
درباره‌ی انحصار یک ذرّه صحبت کنیم. عرض کنم که جلسه‌ی قبل در این بحث مطرح شد که اصولاً آیا بازار انحصاری خوب است یا نه؟ کتاب نظام‌های اقتصادی آقای نمازی که یک زمانی وزیر بودند، دو بار وزیر بودند، هم در دوره‌ی جنگ و هم در دوره‌ی که فکر می‌کنم هفتم و هشتم. در این کتاب، اوّل توصیه می‌کنم به همه‌ی کسانی که می‌خواهند اقتصاد اجمالاً بخوانند این کتاب را حتماً بخوانند. مطمئن باشید خیلی فواید برایتان دارد حتّی اگر کسی کار اقتصادی نمی‌خواهد بکند. ولی چون با مفاهیم اقتصاد درگیر است، این کتاب جزء بهترین کتاب‌هایی است که به نظر من نگاشته شده و برای ما طلبه‌ها خیلی خوب است.
بحث نظام اقتصادی و روش‌های بررسی‌، مهم‌ترین نظریّات مؤثر در شکل‌گیری نظام‌های اقتصادی که یک مقدار عقاید اقتصادی را بیان می‌کند، مکاتب را یک مقدار توضیح می‌دهد. یک فصلی دارد درباره‌ی نظام‌های اقتصادی قبل از سرمایه‌داری؛ یعنی اقتصاد شبانی، اقتصاد ملکی یا کشاورزی و اقتصاد افزارمندی شهری و مروری تاریخی بر نظام اقتصاد سرمایه‌داری دارد.
نظام اقتصاد سرمایه‌داری تجاری که مال قرن شانزدهم و هفدهم و این‌ها است. نظام اقتصاد سرمایه‌داری صنعتی که مال قرن هجدهم و نوزدهم به بعد است. نظام اقتصادی لیبرال که حدوداً قرن نوزدهم است. و توضیحات‌شان را داده این‌ها را،‌ انواع و اقسام مشخصات این‌ها را ذکر کرده. بعد آمده تحلیل کرده مبانی نظری اصول نظام اقتصاد سرمایه‌داری، یکی‌اش لیبرالیسم اقتصادی است.
آقای نمازی خلاصه توی این مسئله‌ی ردّ نظرات سرمایه‌داری خیلی آدم پرتلاشی بوده و هست. و اصلاً لیبرالیسم را و اصالت فردش را، بازار رقابت کاملش را و همچنین تعادل اقتصادی‌اش را مفصّل توی این فصل پنجمش که از صفحه 124 هست تا صفحه 200 یعنی این هفتاد هشتاد صفحه خیلی خوب زحمت کشیده است. کتاب «اقتصادنا» را کامل خوانده و می‌دانسته و آورده، هم مباحث اجتماعی، هم مباحث تقریباً فلسفی، هم مباحث اقتصادی این‌ها را ذکر کرده است. زحمت کشیده توی این هفت تا. خیلی هم مختصر و موجز بیان می‌کند.
فصل ششمش هم درباه‌ی اقتصاد سوسیالیستی است که توی شوروی شکل گرفت و مراحل مختلف آن که این هم یک 20 صفحه درباره‌اش صحبت کرده، تحلیل کرده اقتصاد سوسیالیستی را و دیدگاه‌های مارکس را بالا و پایین کرده و بررسی کرده و یک مقدار هم درباره‌ی نظام اقتصادی اسلام بر اساس اقتصادنا نگاشته است. این کتاب، کتاب خیلی خوبی است. در مباحثی که مربوط به بازار رقابتی که مطرح است ایشان من از اینجا می‌آورم برای شما. صفحه 151 نگاه کنید دوستان توی جلسه‌ی قبل هم عرض کردم.
همان‌طور که قبلاً هم بیان شده در اقتصاد لیبرالی که نظام سرمایه‌داری مطرح کرده. آقای آدام اسمیت مطرح کرد و قبل از آن هم دکتر کنه و این‌ها مطرح کردند،‌ مال قرن هجدهم است دیگر 1786 کتاب آقای آدام اسمیت چاپ شده به نام ثروت و ملل یا علل شکل‌گیری و تولید ثروت ملل.
قبلش هم آقای دکتر کنه که یک پزشکی بود مکتب فیزیوکرات‌ها را در واقع که آن‌ها در مورد کشاورزی کار می‌کردند ولی دیدگاهش را به یک معنا باید بگوییم که آقای آدام اسمیت که انگلیسی بود و آن هم فرانسوی بود، از آن گرفت، پرورشش داده و کاملش کرده، توی کل اقتصاد این را اجرا کرده است نه فقط در بخش کشاورزی. چون آقای کنه در بخش کشاورزی که گفته بود اشتباه بود مطالبی که می‌گفت. آن وقت آقای آدام اسمیت آمد در بازار رقابت مطرح کرد.
این بحث بازار رقابت در بین اندیشمندان اقتصاد سرمایه‌داری توی قرن هجدهم و نوزدهم و تا حالا به عنوان بهترین بازار، بازار رقابت مطرح می‌شود. آقای دکتر نمازی بحث رقابت و بازار رقابت کامل را که بحث می‌کند مفروضاتش را ذکر می‌کند و می‌گوید آیا منافع عمومی در رقابت کامل تأمین می‌شود یا نه؟ چون می‌دانید یکی از بحث‌هایی که در مورد بازار رقابت کامل گفته می‌شود این است که اگر هر کس دنبال منافع شخصی‌اش برود، منافع عموم که منافع کل جامعه هم است تأمین می‌شود. این یک مسئله‌ی خیلی مهمّی است. اینجا ایشان مطرح کرده است.
امّا یک مسئله که اینجا مطرح کرده این است، ماهیّت رقابت و تبدیل آن به انحصار. ماهیّت رقابت و تبدلش به انحصار، رقابت چطور تبدیل به انحصار می‌شود؟ آن هم علّتش این است که انسان‌ها متفاوت‌اند، بنگاه‌ها متفاوت‌اند. وقتی شما این‌ها را آزاد گذاشتی که معامله انجام بدهند، آن وقت کم‌کم بعضی از این‌ها که قدرتمندترند از روش‌های مختلف یک عدّه‌ای را از صحنه خارج می‌کنند. مثل همین صحنه‌های جنگ و این‌ها می‌بیند دیگر،‌ یک دفعه‌ای قدرت بزرگی مثل آمریکا می‌آید حمله می‌کند به عراق و می‌خواهد او را ضمیمه خودش کند یا او را نابود کند یا می‌زند به یک جای دیگر.
معمولاً غول‌هایی که می‌آید توی نظام سیاسی شکل می‌گیرد، معمولاً بلوک‌بندی می‌کنند، یار برای خودش جمع می‌کند. در بازار رقابت هم این چنین حالتی است. آن وقت این بازار رقابت، حرف اینجا این است که این بازار رقابت تبدیل می‌شود به انحصار. چرا؟ به همین علّت‌هایی که عرض کردم. این را حتماً بروید ملاحظه کنید؛ چون افراد مختلف هستند.
به عنوان مثال هست این بازی‌های حذفی را دیده‌اید، همه‌ی تیم‌ها دسته‌ی اوّل و لیگ قهرمانان، همه‌ی این‌ها را کنار همدیگر قرار می‌دهند بعد شروع می‌کنند و معمولاً توی همان دور اوّل خیلی از آن‌هایی که ضعیف‌ترند حذف می‌شوند جز نادر. همه حذف می‌شوند. درگیری توی این‌ها می‌افتد، بین همان غول‌ها دوباره. توی بازار رقابت هم همچنین حالتی پیش می‌آید. بازار رقابت منجر به بازار انحصاری می‌شود.
آقای نمازی اینجا یک مسئله‌ای را مطرح کرده، می‌گوید این شما وقتی به نوشته‌های اقتصاد سرمایه‌داری می‌گوییم آقا اینکه تبدیل شد به انحصار که به خودت تبدیل شد به قول آقای مارکس. شما که انحصار را قبول نداشتی الآن رقابت تبدیل شد به انحصار. اینکه بد است پس، بازار رقابتی که حتماً تبدیل می‌شود به انحصار، اگر کسی کاری نداشته باشد، اگر دولتی نباشد که نظارت کند، اگر و اگر نباشد این تبدیل می‌شود به انحصار، پس این بد است.
آن وقت ایشان می‌گوید جالب این است که از وقتی که این مسئله مطرح شده و در عملاً هم در بازار شکل گرفته در اروپا و در آمریکا، یک عدّه‌ای شروع کردند و گفتند آقا مگر انحصار بد است. اصلاً انحصار چیز خوبی است. اشکال انحصار چی است که شما می‌گویید. نگاه کنید وقتی انحصار رخ می‌دهد، بعضی از بنگاه‌ها سود زیادی پیدا می‌کنند. گفتیم، گفت این سود زیاد توی بازار رقابتی چون سود خیلی کم است علم‌های جدید پیشرفت نمی‌کند. چون علم جدید انباشت سرمایه می‌خواهد، پول می‌خواهد.
امّا توی بازار انحصاری وقتی یک شرکتی انحصاری شد، پول زیادی جمع کرد، این پول تبدیل می‌شود به بخش‌های علمی. اختصاص پیدا می‌کند تحقیقات، کالاهای جدید تولید می‌شود و پیشرفت می‌کند یا مثلاً الآن این پول‌هایی که برای فضا صرف می‌شود، تلسکوپ هابل می‌فرستند، تلسکوپ جیمز وب می‌فرستند، این نمی‌دانم انواع و اقسام ماهواره‌ها را فرستادند با سرمایه‌های بسیار کلان. این چطوری ایجاد شد؟ اگر بازار رقابتی بود که به این اندک سودی که آنجا گیر می‌آید که بعضی وقت‌ها سود به صفر می‌رسد، اینکه نمی‌شود این کارها را کرد.
نگاه کنید به قول آقای نمازی انحصاری را که از اوّل می‌گفتند یک چیز بدی است، بعد کم‌کم دیدند رقابت که می‌گفت خیلی رویش تأکید می‌کردند تبدیل شد به انحصار. شعارها با هم ناسازگار شد. اوّل می‌گفتند آقا بازار رقابتی، بازار رقابتی هر کسی دنبال منافع شخصی‌اش است، اگر هر کسی دنبال منافع شخصی‌اش شد، منافع عمومی هم تأمین می‌شود، پس حالا که منافع عمومی تأمین شد جامعه هم سود می‌کند؛ پس بازار رقابت باشد خوب است. رفتند بازار رقابت ایجاد کردند، بعد دیدند ای بابا کم‌کم منافع عمومی هم تأمین نشد و همچنین تبدیل شد به انحصار، به ضد خودش. حالا انحصار که منافع عمومی را تأمین نمی‌کند.
حالا شروع کردند در مدح و سرایای این مثل افرادی هستند که گاهی وقت‌ها می‌گویند آقا حکومت رضاخان یک حکومت آزادی طلب نو بود. بعد می‌گوید بعد می‌رود جزء حکومت خودش، حکومتی می‌شود، می‌گوید آقا نمی‌دانی این استبداد رضاخانی چه خوب بود برای کشور، دیدی چه امنیّتی آورد. می‌گویم آره خیلی امنیّت آورد! آن وقت کشور را هم فروخت به انگلیسی‌ها. امنیّت آورد برای انگلیسی‌ها نه امنیّت آورد برای مردم. و گرنه هر عنصر مثبتی را زدند توی سرش و هر کسی که مخالفت می‌کرد با انگلیس یا غیره از پا درش آورند. امنیّت برای بیگانگان بود گرچه مردم از آن استفاده اجمالی می‌کردند. امنیّت فقط برای این بود که روسیه وارد کشور نشود. أضلّهم الله همه‌شان. یکی‌شان از یکی‌شان بدتر بودند، می‌خواهد روسیه باشد، می‌خواهد شوروی باشد، می‌خواهد همه‌اشان. اصلاً جنایت‌کار هستند این کشورها. الآن هم دارند همین کار را می‌کنند، جنایت دارند انجام می‌دهند، هیچ فرقی نمی‌کند.
این در مور اقتصاد سرمایه‌داری که تبدیل می‌شود به انحصار. آیا انحصار واقعاً یک چیز خوبی است؟ آیا ما می‌توانیم انحصار را بپذیریم. نگاه کنید به نظر می‌آید همان‌طور که جلسه‌ی قبل هم عرض کردم حالا یک وجوهی را برایش می‌گویم. انحصار حالت‌های مختلفی دارد، یک بار دیگر می‌گویم اوّلاً انحصار طبیعی که یک جور است که به طور طبیعی تکنیک این انحصار را پدید می‌آورد. این یک.
یک انحصارهایی داریم که از این رقابت شکل می‌گیرد بدون اینکه کسی دخالت کند و تبانی کند؛ یعنی الآن شما نگاه می‌کنید آقا دو تا مثلاً شرکت بسیار بزرگ، یکیش اپل و یکی مایکروسافت مثلاً یا اگر مورد دیگر هم است، این چند تا شرکت هستند کل دنیا را دارند می‌چرخانند. این‌ها انحصار شده‌اند ولی از قدرت بالایی برخوردارند، ولی کسی به آن‌ها اجازه نمی‌دهد که انحصاری عمل کنند به این معنا این طور نیست که توی مثلاً فلان کشور فقط مجوّز به اپل می‌دهد و غیره ولو یک کسی خواست یک چیز کوچک درست کند ما نمی‌گذاریم. اصلاً این‌ها که بزرگ شدند، کوچک بودند که بزرگ شدند. انحصارات از دولت شکل نگرفته، بعد یک شرکت کوچک بوده مثلاً همان آمازون جمع و جور شده بزرگ شده، بزرگ شده و بزرگتر شده و رقیب شده برای خیلی‌های دیگر و آن‌ها را از صحنه به در کرده است.
امّا اگر احیاناً این انحصاری که الآن به وجود آمده که به صورت معمول شکل گرفته و چون قدرتمند بوده و چون نبوغ داشته، رقیب برایش پیدا نشده، اگر رفت به سمت تبانی با دیگران، رفت به سمت اینکه کنترل کند بازار را، رفت به سمت اینکه مثل یک زمانی که کارتل اوپک که آمریکایی‌ها معمولاً همین خارجی‌ها می‌آیند می‌گویند کارتل اوپک که این‌ها شکل گرفتند که بازار نفت جهانی را در دست بگیرند و قیمت نفت را کنترل شده باشند این می‌شود انحصاری. این را اجازه نمی‌دهند به این شرکت.
پس انحصار گاهی وقت‌ها از نظر فنّی خودش انحصاری است، مثل اینکه شما وقتی یک شرکت راه‌آهن آمد راه انداخت راه‌آهن بین تهران قم اصفهان تا شیراز و بوشهر و غیره را راه انداخت، شرکت دیگری نمی‌آید توی قم را بیفتد که راه‌آهن را انجام دهد، چون اصلاً به صرفه نیست. این را توضیح دادم. این را توضیح می‌دهم که این را باید به چه کسی بدهی.
امّا انحصارات اگر به صورت طبیعی وقتی شما در بازار مجوّز دادی، همین کاری که الآن دولت اگر خوب انجام شود خیلی خوب است. در مورد مجوّز دادن غیر از البته غذا، یک چیزهایی که جان مردم در چیز است آن‌ها را باید خیلی مراقبت کنند. خیلی باید مراقبت کنند.
امّا موارد دیگر یک نفر می‌گوید آقا من می‌خواهم لباس تولید کنم، حالا مجوّز، آقا برو لباس تولید کن. ولی از آن طرف هم ناظر دولتی هم حواسش جمع است که برود مراقبت کند. آقا این لباس که تولید می‌کنی ببینم، این چه لباسی است که تولید کرده‌ای؟ این چه وضعی است این لباس تولید کرده‌ای؟ این چه عکس‌های جور وا جوری که زدی روش؟ عکس‌های نمی‌دانم شیطان‌پرست‌ها و غیره، این‌ها که اصلاً با فرهنگ کشور سازگار نیست. حق نداری مجوّز بهت دادم پاشی بری هر چی دلت می‌خواهد بچسبانی روی این. شاید این چیزی که چسباندی و انگلیسی هم نوشتی، شاید توهین به مثلاً یک فرهنگ دینی ما باشد، فرهنگ ملّی ما باشد. با فرهنگ اصلاً با انسانیّت گفته باشد. این نظارت‌ها اگر نظارت دولت،‌ حیف که نمی‌تواند، متأسفانه نکرده، ضعیف است توی نظارت. اگر دولت می‌توانست نظارت کند همه‌ی مجوّزها را می‌توانست انجام بدهد، بهشان بدهد و افراد بروند خودشان کار کنند. ولی این مثل «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ» نشسته آنجا «لَبِالْمِرْصَادِ» مواظبت است که آیا این مثلاً اشکال دارد یا ایراد دارد؟
اگر شما مجوّز به همه دادی و همه رفتند کار تولیدی انجام دادند یا بخش‌های خدماتی را راه انداختند. خودشان با همدیگر رقابت کردند بعد از یک مدّتی یکیشان رفت کنار، یکیشان رفت کنار، این ناتوان است. حالا اینجا شما برای اشتغال چه کار باید بکنی به عنوان دولت این را هم می‌گذاریم کنار.
دولت می‌گوید یکی می‌آید می‌گوید آقا دولت من تولید کرده‌ام کسی از من نمی‌خرد. حالا چه کارش کنیم که کسی ازت نمی‌خرد، شما هم باید خوب تولید کنی. می‌گوید آقا مگر شما حمایت نمی‌کنی از اشتغال؟ می‌گوید شما هم یک کاری را بردار که خوب می‌توانی انجام بدهی. چرا شما آمده‌ای یک کاری را داری انجام می‌دهی که خوب نمی‌توانی انجام بدی، دیگری بهتر از تو، مردم می‌روند سراغ او. پس بنابراین اینجور انحصارات که اشکال ندارد ولی هر کس به میدان آمد خواست بیاید، دولت می‌گوید بیا برو. مجوّز؟ من مجوّز به همه می‌دهم، قانونی است، هیچ اشکالی ندارد.
نگاه کنید گاهی وقت‌ها این افرادی که خودشان مجوّز می‌دهند، توی تاریخ نفت بروید نگاه کنید توی آمریکا، می‌دانید نفت عمیق اوّل بار از توی ایالت پنسیلوانیا توی 20 متری نفت پیدا شد. نفت آن موقع تا آن جایی که یادم است اگر اشتباه نکنم بشکه‌ای، بشکه‌ی آن هم کوچک بود نه این بشکه‌ی 159 لیتری. گالن، اشتباه نکنم گالن بود. نزدیک 10 دلار بود. حالا شاید اشتباه کنم، حالا من می‌گویم بشکه‌ای. 10 دلار بود.
این چاه که پیدا شد، افراد مختلف آمدند گفتند ما هم چاه می‌زنیم، دولت هم گفت بروید چاه بزنید. هر کی می‌خواهد چاه بزند. این‌قدر چاه زدند توی ایالت پنسیلوانیا توی جاهای مختلفش چون مجوّز داد و همه هر کس می‌رفت می‌زد. قیمت نفت شد یک دلار. خود به خود وقتی نفت زیاد شد، صادرات هم می‌شد به انگلیس زیاد صادر می‌شد، چون انگلیس صنعت دنیا آنجا بود. آمریکا تازه داشت صنعتی می‌شد 1857.
این زیاد شد خود به خود وقتی نگاه کنید بازار، می‌گویند دست زیاد شد. مگر شما باید امتیاز بدهی که دست نیاید. دست که زیاد شد هر کی می‌تواند تولید کند با کمترین قیمت می‌ماند و هر کس نمی‌تواند می‌رود کنار. بازارهای رقابتی و بازارهای آزاد در دنیا، نگاه کنید دائماً ورشکسته داری، دائماً نیروی جدید داری. شما باید این را بپذیری.
اگر خواستی محیط کسب و کار را آزاد کنید، یادمان باشد وقتی تعداد زیاد آمد، شما نباید بگویی، مثلاً الآن توی یک کوچه‌ای است یک نفر می‌آید می‌گوید من می‌خواهم سوپر مارکت بزنم. می‌گویم بفرما برو سوپر مارکت بزن. مالیاتت را بده و این کارها را هم کن و مواظب باش چیزی نخری اینجوری هم نخری نفروشی، برو بزن. یکی دیگر هم می‌گوید من هم می‌خواهم سوپر مارکت بزنم، می‌گویم بفرما. این می‌رود بغل آن سوپر مارکت می‌زند. آیا شما می‌توانید بگویید که آقا نباید بری بغل آن سوپر مارکت بزنی؟ می‌گوید آقا برای چی؟ می‌گوید تو برای چی می‌خواهی به او رانت بدهی؟ چرا می‌خواهی به او رانت بدهی؟ من می‌روم، مردم یا از من می‌خرند یا از او، هیچ کار خلافی هم نمی‌کند. نه تبلیغ بر علیه‌اش می‌کنم نگاه کنید نه تبلیغ بر علیه‌اش می‌کنم، نه مشکلی برای او ایجاد می‌کنم. او حق ندارد بیاید بگوید بزند شیشه‌ی من را خرد کند یا بیاید شکایت کند. دولت می‌گوید برادر عزیز همان‌طور که تو می‌توانی توی بازار باشی، این هم می‌تواند توی بازار باشد.
کسی نگفته شما بیایی توی کوچه یک لبنیاتی بزنی،‌ هیچ‌کس دیگر نباید بیاید، تو تنها راهی که داری که او را از میدان به در ببری، اینکه کالایت را خوب تولید کنی، با کیفیّت تولید کنی، با اخلاق بفروشی و قیمتش هم مناسب باشد. اگر شما آمدی انحصار که می‌گوییم ندهیم به کسی، دولت نباید بگوید من مجوّز دادم به ایران خودرو و مثلاً سایپا به هیچ‌کس دیگری نمی‌دهم. همین انحصار شده این وضعی درآمده است.
این 10 درصد سهام استقلال و پرسپولیس که فروختند چی شد؟ نگاه کنید شما وقتی دو تا، دیشب توی تلویزیون جالب بود برای من، آقای قربانزاده که مسئول این خصوصی‌سازی است و آن آقای میثم فدایی، دکترای عزیز همه‌اشان و برخی دیگر. آمده بودند درباره‌ی این باشگاه صحبت می‌کردند. بعد می‌گفت حالا به تعبیر من جان ما بالا آمد تا حساب و کتاب‌های این‌ها را اجمالاً درست کردیم. دو تا باشگاه کلاً دولتی، هر چی هم خواستند دولت به این‌ها داده، نوش جان هم کرده‌اند‌، احترام هم به همه‌ی بازیکنانش می‌گذاریم امّا به مدیریت فشل و فلج که اینگونه است. اصلاً معلوم نیست چطور حقوق می‌دهند، چطور قرارداد می‌بندند. آخه حساب‌های مالی این‌قدر به هم ریخته است، دو تا شرکت دولتی که همه‌ی حساب و کتاب‌هایش باید پیش دیوان محاسبات معلوم باشد، پیش مجموعه‌های مختلف.
نگاه کنید وقتی نمی‌شود شرکت وقتی حالت انحصاری اینجوری، امتیازی، انحصاری این امتیازی است نه انحصاری که خودش جا پیدا کرده. دیشب باید گوش می‌دادید توی این شبکه دو که این آقای قالیبافِ رنگار که داشت توضیح می‌داد با آن‌ها صحبت می‌کرد. معلوم شد که آقا اصلاً من گفتم خدا رحم کند بقیّه‌ی شرکت‌های دولتی. اینکه مال فوتبال است که جلوی چشم همه‌ی مردم است که دائماً هم می‌دیدند. ایران خودرو چطور است؟ سایپا چطور است؟ فلان شرکت مثلاً حالا شرکت‌های نفت و این‌ها، این‌ها چون مبنایش انگلیسی بوده خوب چیده‌اند تقریباً اگر خراب نکرده باشند. توی سیستم‌های شرکت نفت این‌قدر نظم دقیق حاکم بود. نمی‌دانم هست یا نه؟ خیلی نظم حاکم بود؛ یعنی کاملاً شیوه‌ی تمدّنی غربی آمده بود آنجا پیدا شده بود از قبل از انقلاب از دهه‌ی 30 و خیلی هم محکم بود. به راحتی می‌گویم مگر می‌شد نامه‌ای جابه‌جا شود، چیزی جابه‌جا شود. خیلی حساب و کتاب داشت. من خونده‌ام آن چیزها را و نحوه‌ی عملکرد را دیده‌ام.
شما وقتی شرکت دولتی هستی اینجوری هستی چرا؟ چون انحصار داده‌ایم به این‌ها. ببخشید بیش از، حالا تعبیری نمی‌خواهم به کار ببرم که خدای نکرده بی‌احترامی باشد. ولی این‌قدر به این‌ها فرصت داده‌ایم بدون نظارت. آقا دولت تو برای چی نظارت نمی‌کنی؟ دولت‌هایی که می‌گویم کلاً دولت‌ها، برای چی نظارت نمی‌کنی برای شرکت‌های خودت؟ چرا نظارت جدّی نمی‌توانی داشته باشی؟ دولت خودش را مشغول می‌کند به کارهای دیگر.
اینجاست که می‌خواهم عرض کنم اگر انحصاراتی که ایجاد می‌شود از درون خود بازار، بر اساس آزادی عملکرد، بدون رانت انحصار ایجاد می‌شود، این نشانه‌ی قدرت این فرد است. می‌گوید آقا هیچ‌کس غیر از من نتوانست این کار را بکند. الآن برای اینکه یک بازیکن مثلاً بشود مسی، می‌گویند آقا فقط بچّه‌ی مربّی را بردار ببر، نه. این از آرژانتین، این یکی از آفریقا، آن یکی از آن طرف دنیا پا شده آمده، داخل این کشورها قدرت خودش را نشان داده شده تک. این انحصاری است دیگر. امّا این انحصاری است که از قابلیّت خودش به وجود آمده است. اینجور انحصارات واقعی است و اشکالی ندارد.
شما بگویید آقا فقط شده یک شرکت خیلی خوب برای هواپیماسازی مثل بوئینگ شده توی آمریکا. می‌گویند به کس دیگری اجازه نمی‌دهند. می‌گویند اجازه می‌دهند ولی این خیلی زرنگ است، حریف است. مگر اینکه یکی کسی بیاید قدرتمندتر از این وارد شود. ایرباس بیاید مثلاً با این مسابقه بدهد. نمی‌دانم آن شرکت فلانی بیاید با این مسابقه بدهد. بدون استفاده از رانت‌ها اگر انحصار شکل گرفت، به نظر می‌آید این اشکالی ندارد؛ چون واقعی است، شکل مناسبی دارد. مجوّز به همه‌ی افراد بدهند.
امّا اگر انحصاراتی که ایجاد می‌شود مثل همین ایران خودرو است، بخش خصوصی می‌خواست بیاید ماشین تولید کند اجازه بهش نمی‌دادند. از آن بخش خصوصی یک جور مالیاتی می‌گرفت، از آن دولتی هم می‌گفت نه نه مالیات نمی‌گیرم. اصلاً برای چی دولت خرید و فروش ماشین را در اختیار خودش قرار داده که هر چی هم بد و بی راه به ماشین بگویند به دولت می‌گویند. بده بخش خصوصی، واقعاً واگذار کن.
آخر ما بعضی وقت‌ها واگذار کردن‌هایمان هم جالب است. واگذار می‌کنیم بعد می‌گوییم این اگر از دست ما برود چی می‌شود. دو تا شرکت دولتی را می‌گوییم شما بیایید این را بخر بعد می‌شود خصولتی. فلان نهاد، فلان بنگاه، فلان شرکت می‌آیند این را می‌خرند. بعضی وقت‌ها هم می‌گویند این هم که نشد. تأمین اجتماعی تو برو بخر. این سهم‌ها را به تو می‌دهیم به خاطر بدهی‌ها ما که به شما. شما تأمین اجتماعی بخر. عملاً نگاه کن تأمین اجتماعی می‌گوید من نمی‌خواهم پولم را بده دولت. می‌گوید ندارم برو آن را بردار. می‌گوید اداره کردن آن کار من نیست، می‌گوید به ما چه؟ ما به تو بدهکاریم و اینجوری بدهی می‌دهیم.
حقیقتش این است که توی ایران اصلاً مسأله‌ی بازار رقابت یا مسئله‌ی بازار انحصاری، مفاهیم اقتصادی خودش را از دست داده است و اصلاً ما نمی‌دانیم انحصار کجاست. یک افرادی هستند مثلاً روزنامه دارد، می‌گویند آقا این روزنامه‌ای که ایشان دارد، این مجلّه‌ای که دارد، این اداره‌ای که دارد یا این کاری که دارد انجام می‌دهد. این پول از کجا بهش تزریق می‌شود. چرا بهش ‌تزریق می‌شود؟ این مخاطب دارد یا نه؟ اگر مخاطب داشته باشد باید بتواند انجام دهد. چرا به بعضی‌ها یک جور پول می‌دهیم به بعضی‌های دیگر نمی‌دهیم یا کم می‌دهیم. به یکی یک جور مالیات می‌بندیم به یکی یک جور دیگر مالیات نمی‌بندیم.
بله هر دولتی قاعدتاً باید برای اطلاع‌رسانی و بیان مطالب خودش یک راهی داشته باشد بگوید آقا این روزنامه‌ی دولت است. دیدید که روزنامه‌ی دولت تا این دولت هست دارد از این رئیس‌جمهور یا از این وزیر همین طور حمایت می‌کند. این دولت می‌رود کنار، من دیدم بعضی از این روزنامه‌های دولت اینطوری هستند، دولت رفت کنار، دولت بعدی آمد هنوز شروع نکرده، این دولت پرافتخار است، این دولت فلان است، شروع می‌کند و دولت قبلی را منکوب کردن. این پیداست به دولتی که مستقر است تابع آن است، این دیگر معلوم است. تحلیل این، تحلیل دولت است، این روزنامه‌ی مستقلّ نیست. ولی اگر یک رونامه‌ی دیگر مثلاً بیاید توی بازار بماند و حرف‌هایش را هم بزند و پولش را هم بگیرد به جای اینکه پول بدهد. نگاه کنید این عملاً یک جور رانت برای یک مجموعه درست کرده، یک جور رانت درست می‌کند.
حالا این مسئله‌ای که بازار آیا دولت باید از انحصار حمایت کند یا نه؟ دوستان عزیز بروید تاریخ اقتصاد کشورهای مختلف را بخوانید. جز مواردی که جنبه‌‌ی امنیّتی خاص دارد که بالطبع همه می‌پذیرند که آن‌ها در اختیار دولت باشد و دولت به صورت انحصاری آن‌ها را تولید کند مثل اسلحه. قبلاً حتّی اسلحه هم در بعضی از کشورها مثل آمریکا آن‌ها هم بخش خصوصی است. فقط اجازه داده نمی‌شود به افراد که کارخانه‌هایی که این‌ها را تولید می‌کنند بدون اجازه دولت این اسحله‌ها را به کسی بفروشند. اسلحه را تولید کند باید به دولت آمریکا بفروشند و به هر کسی که دولت آمریکا بیان می‌کند.
توی انگلیس هم حتّی می‌خواستند تولید اسحله را در اختیار غیر دولت قرار دهند ولی باز به نتیجه نرسیدند. گرچه بخش‌های حاشیه‌ای را قرار می‌دهند مثلاً آقا برو فرض می‌کنیم دم هواپیما را تو درست کن. آقا تو برو فلان قسمت را شما درست کن. امّا این‌ها همه‌اش باید توی یک جایی که تقریباً دولتی است و یک نظارت صد در صدی دولتی روش هست مونتاژ شود، جمع و جور شود و بدهند به وزارت مثلاً دفاع انگلیس و بعد هم احیاناً بدهند به جاهایی که وزارت دفاع تأیید می‌کند، وزیر خارجه تأیید می‌کند. ملکه یا آن نخست وزیر تایید می‌کند بهش بدهند.
توی دنیا نشان داده شده جز کالاهای خاص مثل همین اسلحه یا مواردی که منفعت اقتصادی ندارد، اصلاً بازاری نیست، مثل همین تلسکوپ‌هایی که می‌فرستند آسمان، این ماهواره‌ها که می‌فرستند، اوایل همه‌اش هیچ‌کدامش خصوصی نبود. به تدریج که الآن معلوم شده که آقا می‌شود از طریق این‌ها پول هم درآورد.
بخش‌های خصوصی مثل این ایلان ماسک، ایلان ماسک کیه این‌ها را آمده‌اند، تسلا است کجاست. این‌ها آمده‌اند گفته‌اند ما برای سفرهای فضایی می‌خواهیم برنامه‌ریزی کنیم. چون دیدند توش پول درمی‌آید، گفتند بسیار خوب یک سری شاتل درست می‌کنیم و افراد متقاضی هم کم نیستند که می‌خواهند توی این سفرهای فضایی شرکت کنند یک هفته دور زمین بچرخند. دو روز دور زمین بچرخند. یک شاتل بزرگی درست کنم که بتواند دور زمین، دور تا دور بچرخد. وسایل مختلف یا برود توی فضا یک مقدار هم نزدیک‌تر از چیز هم بشود 300 کیلومتر، 500 کیلومتر برود بالای زمین. حالا به ماه هم نرسد ولی بتواند برود تا حدّی مثلاً.
این تا قبل از این، اینجور چیزها را باید دولت‌ها معمولاً می‌آمدند؛ چون علم پیشرفت می‌کند، قدرت نظامی کشور را تغییر می‌دهد. قدرت دفاعی کشور را تغییر می‌دهد. هم در روسیه، هم در آمریکا، هم در انگلیس، هم در فرانسه و هم در چین و هم در جاهای مختلف دنیا این امور معمولاً دولت‌ها انجام می‌شود. ولی این‌ها یادمان باشد این‌ها بازار ندارد.
امّا کالاهایی که بازار دارد، تولید مرغ، تولید دام، تولید گندم، تولید شکر، تولید قند و غیره معمولاً توی دنیا این‌ها به صورت انحصاری تولید نمی‌شود. و نشان داده شده هر وقت شما به صورت انحصاری این‌ها را تولید می‌کنی بعد آسیب می‌بینید، ضرر می‌کنید. چون انحصاری است کسی با شما رقابت نمی‌کند و شرکت‌هایِ دولتی‌ها که اجازه نمی‌داد کسی دیگر هم بیاید توی این میدان، مثل همین ایران. مثل برخی از شرکت‌هایی که می‌شناسید. این عمل باعث شد که تنوع ایجاد نشود.
نگاه کنید تا زمانی که حتّی بانک‌های دولتی بود، بانک‌های دولتی از این جهت فقط می‌گویم، از جهت شکل الکترونیکی شدن، ابزارهای جدید درآوردن، هزینه‌های بانک‌داری را کاهش دادند، از این جهت. تا زمانی که بانک‌داری خصوصی نیامده بود توی ایران، بانک‌داری‌های دولتی ضمن همه‌ی تلاش‌های ارزشمندی که انجام می‌دهند، هزینه‌هایشان بالا بود. از وقتی که من این‌ها را از آقای موسوی هم بیشتر، چون درگیر بیشتر بود. آقای موسویان می‌گفت من رفتم توی این بانک‌داری‌های خصوصیاین‌قدر شیوه‌‌های نو و جدید برای گرفتن پول و تسهیلات و مبادلات دارند که حد ندارد. این‌قدر از سیستم الکترونیکی دارند استفاده می‌کنند، چقدر هزینه‌ها را کاهش می‌دهند.
من احساس می‌کنم بانک‌داری اسلامی را جز بعضی از اهداف و سیاست‌گذار‌ی‌ها کشور، اگر بتوانیم با این بانک‌داری‌های خصوصی عمل کنیم سریع‌تر انجام می‌شود. ما می‌خواهیم توی این بانک‌داری‌های دولتی عمل کنیم به این سادگی امکانش توی بعضی از موارد نیست. رقابت که پیش می‌آید نگاه کنید مثل کلاس‌هایی است که رقابت پیش می‌آید. توی کلاس آقا هر کس توانست این مسئله را حل کند جایزه دارد. افراد می‌روند دنبال این می‌گردند.
امّا اگر معلوم باشد کی کنکور قبول می‌شود، پسر مدیر، پسر معلّم، پسر فلان، مابقی اصلاً کاری دیگر نمی‌کنند. اگر از اوّل معلوم باشد که کدام تیم قهرمان جام جهانی می‌شود، بقیّه دیگر انگیزه‌ای ندارند، اصلاً برای چی مسابقه بدهند. برای همین هم هست نگاه می‌کنید هم تیم‌های قوی قهرمان می‌شوند، هم تیم‌های ضعیف حداقل خودی از خودشان نشان می‌دهند و تقویت شده‌اند.
بنابراین بازارهای انحصاری اگر این انحصارات بخواهد بیاد سمت دولت و دولت توی تولید کالاهایی که بازاری است بخواهد شرکت کند، همان‌طور که ابن خلدون گفت این باعث نابودی اقتصاد می‌شود و حتماً به ضرر است. دولت کاری که باید انجام دهد، نظارتش را بیش از حد کند، بالا باشد نه نظارت مزاحم. نظارت هادی، هدایت کننده. نظارت باید کند ولی اجازه بدهد در سیستم بازار، بازاری‌ها کارشان را انجام دهند. مطمئن باید باشیم که بخش بازار می‌تواند خوب اداره کند. این را مطمئن باشید.
عقل ما به اندازه‌ی پیغمبر نیست، پیغمبر اجازه‌ی انحصار نداد. اجازه‌ی تولید توسط دولت را هم نداد. هم جلوی احتکار را می‌گرفت، هم خودش این را انجام نمی‌داد، می‌گفت خود بازاری‌ها انجام می‌دهند، ولی نظارت می‌کرد. حالا محیطش کوچک بود خوب یارش هم کوچک بود. ما که الآن الحمدلله از همه‌ی شیوه‌های ممکن در اختیارمان است می‌توانیم نظارت کنیم. اطلاعاتمان باید کامل باشد ولی دولت توی بازارهای انحصاری نرود. این مسئله‌ی بازاری‌های انحصاری که در خرید و فروش این‌ها است، تولید مرغ، تولید گندم‌ و تولید همه‌ی این‌ها.
شما ممکن است بگویید بعضی از کالاها اگر دولت تولید نکند بخش خصوصی تولید نمی‌کند. چرا بخش خصوصی تولید نمی‌کند؟ می‌گویی به صرفه‌اش نیست، به صرفه‌اش کن. اصلاً آن کالا لازم است که تولید شود؟ می‌گویی آره لازم است تولید شود. می‌گویم چرا لازم است؟ می‌گویی مثلاً‌ گندم است. کاری ندارد که به دولت گفته شود دولت، دولت بگوید آی کشاورز، همان کاری که الآن می‌کنند، کشاورزا تولید کنید من با این قیمت از شما می‌خرم. اگر دید خارج از مرز می‌خواهد برود از خارج از مرز فلان مقدار از آن بخرد، بگوید من از تو بیشتر می‌خرم، من از او بیشتر می‌خرم. یا با امکاناتی که بهت می‌دهم اینجوری است یا اگر می‌خواهید ببرید بیرون، گمرکی سنگین ازت می‌گیرند. کاری باید بکنید که آن خودش بیاید دو دستی به تو بفروشد.
می‌گوید آقا طبق قاعده با تو هم لج ندارم این کالا در داخل دارد تولید می‌شود، از آب داخلی دارد تولید می‌شود،‌ هزینه دارد. اگر شما می‌خواهید دیم تولید کردید باشد. ولی اگر آبی می‌خواهید تولید کنید من آب شما را گران می‌کنم. به آن‌هایی که صادراتی هستند آب‌شان را گران می‌کنم. به آن‌هایی که صادراتی نیستند آب بهشان تخفیف می‌دهم. مثلاً. این‌ها که دست خود دولت است. آب که دیگر مال مردم نیست. آب مال خدای متعال است. آب مال دین مبین است. آب انفال است.
اگر کسی می‌خواهد از آب استفاده کند برای کشاورزی باید نگاه کند‌ آزادی مردم را حفظ کند ولی با بالابردن این سیاست‌های مالیاتی و قیمت‌گذاری‌های سیاست‌های مالیاتیش، قیمت کالا را در داخل تغییر بدهد که اگر کسی می‌خواهد گندم ببرد بیرون، بگوییم اشکال ندارد ولی پول آبت را بده و ببر. مجازی ببری ولی پول آبت را باید بدهی. پول آب چقدر است؟ کاری کند که این نصرفد ببرد بیرون مگر اینکه مازاد باشد.
اگر شما لازم می‌دانی گندم در داخل تولید شود و به دولت بفروشند، توی سیلوها بفروشند، بگو آقا حساب و کتاب شما، باید آمار داشته باشد، حساب و کتاب شما در مورد گندم و قیمتش موقعی است که ببینیم چقدر تحویل می‌دهی. به میزان هر تناژی که به ما تحویل می‌دهی ما این‌قدر قیمت آب را از تو کمتر می‌گیریم. سود بهش می‌رسد. هر کس نداد پول آب را ازش می‌گیریم، پول سم را ازش می‌گیریم، پول کود را ازش می‌گیریم. تراکتور که بهش می‌فروشیم بدون تخفیف بهش می‌فروشیم، اشکال ندارد برو تولید کن.
شما باید با سیاست‌گذاری قیمت‌ها را، کاری کنید که او به صرفه‌اش باشد بیاید به شما بفروشد. اصلاً آزادش بگذار، هر کاری دلت می‌خواهد بکن. گوسفند داری به ما می‌دهی یا می‌بری بیرون. نه آقا می‌برم بیرون، بسیار هر گوسفندی که می‌بری با این‌قدر. شما زمینه‌ی قاچاق را باید جلویش را بگیری.
دولت بتواند اصلاً بنده می‌گویم سپاه و بسیج و ارتش بروند مرز را بگیرند. تمام همّ و غمّشان را بگذارند مرز. آقا کسی از این مرز نمی‌تواند رد شود. جلوی قاچاق را بگیرند. قاچاق از کجا می‌آید؟ یا مبادی ورودی اصلی یا مبادی غیر اصلی، از هر جایش. گمرک که دیگر دست کشور است دیگر، دست لشکر و کشور است دیگر، سپاه با این همه قدرتی که دارد خدا بهش داده، الحمد لله. بسیج، ارتش، حالا بسیج که هیچی آن نیروی داوطلب خاص است. ارتش، همه‌ی این‌ها توی مرزها مستقر شوند اجازه‌ی رفت و آمد قاچاق را ندهند. هر چه توی این زمینه تلاش کنیم ارزش کارمان بالا می‌رود.
حالا چون دیگر امروز، روز سپاه هم بود و روز تولّد حضرت حسین بود به آن‌ها هم باید از فداکاری‌هایشان تشکر کرد آن کار اصلی آن‌ها امنیّت است. آن امنیّت است که می‌تواند همه‌چیزش بیاورد. تولیدکننده‌ی ما که پارچه‌فروش است امنیّت ندارد. چرا؟ چون بازار قاچاق داخل پر است. کی قاچاق می‌کند و وارد می‌کند؟
آقای موسویان خدا رحمتش کند، حالا دیگر می‌گفت من رفته بودم دبی برای یک سمیناری چیزی بود. جای هتلی که ما بودیم مشرف بود به خلیج فارس. با آن کسی که با من بود رفته بودیم بالا از شیشه بندر را نگاه می‌کردیم. عصری بود. گفت فلانی این کشتی‌ها را که می‌بینی این قایق‌ها و لجن‌ها. گفت آره. گفت این‌ها ساعت ده شب گازش را می‌گیرند، ساعت مثلاً دو شب، سه شب می‌رسند آن طرف ایران. گفت این‌ها چی دارند؟ چی می‌برند؟ گفت این‌ها قاچاق می‌برند. گفت این قاچاق‌ها است می‌آید. انواع و اقسام اجناس قاچاق. چون مرحوم موسویان گفته بود همه‌اش را می‌گویم چون آن مرحوم صادق بود، صادقِ صادق بود. گفت اصلاً من تعجّب کردم. گفتم همه‌ی این‌ها، این همه لجن؟! گفت آره. این‌ها می‌روند دوباره فردا برمی‌گردند استراحتی دوباره می‌زنند، ورمی‌دارن می‌برن.
آن وقت ما می‌گوییم نزدیک 25 میلیارد دلار، 15 میلیارد دلار، 20 میلیارد دلار، کمتر، بیشتر قاچاق توی کشور می‌آید. مگر کل واردات ما چقدر است؟ مثلاً 60 میلیارد دلار واردات است 25 میلیارد هم قاچاق است. بعد شما ببینید توی بازار چی به هم می‌خورد. این همه کالا، کالای ایرانی نمی‌تواند، تولیدکننده‌ی ما ضرر می‌کند. حالا هی ما بیاییم بگوییم آقا بانک از این جریمه نگیر. آقا چی شده این نمی‌تواند جریمه‌اش را بدهد؟ کالایش فروش نمی‌رود.
انحصارات، انحصاراتی که دوستان برای دولت ایجاد می‌شود در دو موردش را نمی‌گویم یکی مسائل امنیّتی، آن‌ها جای خودش است. یکی هم مسائل انحصار طبیعی که آن را جدا درباره‌اش صحبت می‌کنم. دیگر حالا می‌خواهم تا آخر این چند دقیقه این را تمام کنم.
انحصارات اگر دست دولت باشد به ضرر است و دنیا نشان داده بازار را آزاد کنی از بخش‌های خصوصی اجازه بدهیم سر جمع‌ به نفع تمام می‌شود. بدانید مشکلات در هر موردش هست سر جمع به نفع تمام می‌شود. این یک مسئله. چون این را دیگر قاعده‌ی انحصار را ببندیم. مسئله‌ی امنیّتی‌ها و آن جور چیزها هم که مشخص است. ما این قضیّه‌ی خصولتی و این‌ها را باید یک کم تأمّل بیشتری کنیم، حالا چون توی بعضی از این‌ها ممکن است پای امنیّتی برخوردار باشد، مثل قضیّه مخابرات که این‌ها هی واگذار می‌کردند. اختلاف شده بود، بعد تبدیل شد و مسائل دیگر. الآن آن هم بحث نمی‌کنیم.
امّا انحصار طبیعی: دوستان عزیز نگاه کنید در مورد انحصار طبیعی مثل آب و برق و گاز و اینجور شرکت‌ها که وقتی یک نفر راه می‌اندازد بقیّه دیگر می‌روند کنار. اینجا دو سیستم توی دنیا وجود دارد حداقل. سیستم‌های ریزکاری دیگر هم است. یک سیستم این است که این را بدهی بخش خصوصی تولید کند و دولت بر اساس این بخش‌های خصوصی، این‌ها هم بفروشند به مردم.
قبل از انقلاب من یادم است آبی که توی شهر ما بود یک آقای علاقمند‌داری بود یک شرکت ایجاد کرد تا قبل از این آب‌رسانی منطقه‌ای در کل کشور ایجاد می‌شود و یکپارچه شود بخش آب. مثلاً این شرکت به یک قسمتی از شهر داشت آب می‌داد، برگه‌ هم می‌گرفت، بهشان آب می‌رساند، شرکت بود توی جایگاه خدماتی آب‌رسانی می‌کرد. چاه زده بود، سرمایه‌گذاری کرده بود. مال قبل از انقلاب، تقریباً مال دهه‌ی پنجاه من یادم است. دهه‌ی پنجاه، قبل‌تر از آن هم که قطعاً بوده. ولی از دهه‌ی پنجاه به بعد کم‌کم سازمان آب منطقه‌ای کشور ایجاد شد. الآن مثلاً در منطقه‌ی فارس ایجاد شده بود و کل آب یک‌جا وزارت نیرو، آب، برق این‌ها شکل گرفته بود.
یک جوری است که این‌ها را می‌گذارند بخش خصوصی ولی دولت در مورد قیمت‌ها و در مورد نوع مالیاتی که می‌خواهد بگیرد چون استفاده‌ی عمومی دارد خیلی با دقّت انجام می‌دهد. توی کشورهای اروپایی برق گران است، آب گران است، حالا آب‌شان‌ زیاد است، امّا چون خدماتش این‌ها گران است. برای همین انرژی اصولاً گران است. گاز گران گران است. بخش خصوصی تولیدش می‌کند.
دیدید که الآن هم این قضیّه‌ی روسیه و آلمان، آمریکایی‌ها یک کَلکی زدند به روسیه پایش را اینجا گیر داده‌اند. عملاً آلمانی که هر چی آمریکا بهش گفت با شرکت روسی این گاز را نکشد و من برای شما گاز می‌آورم و وابسته به گاز روسیه و اروپا نباید شود، این‌ها قبول نکردند. حالا با این جنگ خودشان روسیه را تحریم کردند، اروپایی‌ها. و الآن محتاج به گاز قطر و گاز آمریکا که برایشان مایه بیاورد و وارد کنند. حالا ایران هم ببینیم گازش می‌رود آنجا یا نه؟ یا دیگر ما یک چاق سلامتی به قول معروف با روس‌ها داریم ممکن است بگوییم ما این کار را نمی‌کنیم.
نگاه کنید بخش خصوصی توی این زمینه‌ها انجام می‌دهد ولی دولت نظارت بر قیمت‌ها را کند، مراقبت کند. توی بعضی از جاها دولت این کارها را انجام می‌دهد. دولت نمی‌تواند این کارها را انجام دهد، مثل کشور ما که الآن گاز دست دولت است، آب به یک معنا یک حواشی‌اش دست بخش خصوصی است، برق همین‌طور شرکت‌هایی را ایجاد کرده‌اند. ما هم یک ترکیبی داریم در واقع یک بخشش دولتی و یک بخشش خصوصی.
کدام یک از این‌ها خوب است؟ این بسته به نوع عملکرد است. هیچ قاعده و قانونی نداریم. دولت‌ها می‌توانند بخش آب، برق، گاز، همه‌ی این‌ها را حتّی بدهند بخش خصوصی، امّا آن نظارت، آن که بتواند مراقبت کند، آب به موقع بیاید توی قیمتش، توی کیفیتش، این‌ها را می‌تواند لحاظ کند. بنابراین در مورد انحصار طبیعی هم باز نمی‌توانیم بگوییم خصوصی یا دولتی. ولی چون منافع زیادی دارد و ممکن است قیمت‌ها خیلی برود بالا، دولت هست که می‌تواند توی این قسمت‌ها مراقبت کند، سود مناسبی را برای بخش خصوصی بگذارد ولی اجازه ندهد قیمت افزایش پیدا کند.
اجمالاً دوستان عزیز توی این چند جلسه ما درباره‌ی انحصار صحبت کردیم. به طور کلّی نمی‌توانیم بگوییم ما یک قاعده‌ای داریم که مطلق انحصار اشکال دارد. مورد به موردش تفاوت دارد. انحصار طبیعی‌اش یک جور است، انحصار در کالاهایی که جنبه‌ی بازاری دارد این‌ها با همدیگر متفاوت‌اند. انحصارهایی که از دل خود بازار درمی‌آید هم یک گونه است؛ یعنی بدون اینکه کسی مانعش شده باشد از دل بازار می‌آید. دولت تا می‌تواند نباید امتیاز و رانت به یک بخش بدهد. باید بگذارد هر کسی بیاید استفاده کند، شاید یک جوانی آمد یک شیء جدیدی را ایجاد کرد، شکل تازه‌ای را در بازار رقم زد و این باعث شد که وضعیّت عالی شود، بهتر شود، تکنیک جدیدی بیاید.
از همه‌ی دوستان عزیز ممنون و متشکریم که اجمالاً این جملاتی که ما عرض کردیم و مزاحم‌شان هم بودیم این‌ها گوش داده‌اند. ایّام به کام، اعیاد مبارک انشاء الله. خداحافظ.

Prev Next
برچسب‌ها
برای ارسال نظر وارد سایت شوید