جلسه چهاردهم درس خارج فقه استاد مجید رضایی در موضوع قواعد فقهی اقتصادی در ۱۰ بهمن ۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.
قواعد فقه اقتصادی جلسه چهاردهم یکشنبه 10 بهمن 1400
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
بحثی که داشتیم اگر دوستان عزیز به یاد داشته باشند درباره این بود که آیا قاعدهای به نام قاعده انحصار هست یا این که میتوانیم استناد کنیم از مجموعه آنچه که در بحثهای فقهی است؟
یک توضیحی دادم درباره بحث انحصار و این که ما در انحصار درواقع در اقتصاد وقتی مطرح میشود، انحصار هم در بخش تولید داریم، هم میتواند در بخش مصرف باشد، یعنی هم تولید کننده و هم عرضه کننده میتواند انحصارگر باشد و هم خریدار و مصرف کننده، این که در بازارهای اقتصادی مطرح است معمولا بخش تولید کننده برای بحث انحصار خودش بازار در اختیار او قرار میگیرد، از بازار سعی میکند حداکثر سود را به دست بیاورد و چون تعداد تولید کنندگان بسیار محدود هستند یا تک نفر است، به همین علت میتواند برای حداکثر سازی سود، تولیدات را در قسمت و میزانی قرار بدهد که بالاترین سود ممکن را به دست بیاورد و خود به خود قیمتها افزایش پیدا میکند معمولا. و مقدار تولید هم معمولا کاهش پیدا میکند، گرچه میزان اینها ارتباط پیدا میکند، به تعبیر اقتصادی، به شیب منحنیهای عرضه و تقاضا اما معمولا این گونه است، ممکن است در شرائط خاصی، حتی انحصارگر هم بخاطر شرائط خاصی که به وجود آمده است نتواند خیلی تغییرات ایجاد کند، بخاطر شرائط خاص تقاضا، اما در کل، به صورت کلی بحث کنیم و وارد بحث ریزه کاری اقتصادی نشویم.
در بحث تولیدات گاهی وقتها شما انبوهی از تولیدکنندگان را دارید، بطوری که، حرف اصلی آن این است، تولیدکنندگان نمیتوانند باهم توافق کنند بر مقدار تولید خاص یا قیمت خاص، تبانی و توافق بخاطر تکثّر آن امکان ندارد و اگر کسی بخواهد قیمت را افزایش بدهد خودش را محروم میکند از بازار، یعنی مشتریها به راحتی او را رها میکنند و از جای دیگری میخرند.
همینجا این را عرض کنم، یکی از دوستان اگر به بحثهای مربوط به بازار علاقه مند است، به بحثهای علمی بازار، نه فقط تنها بحثهای حقوقی آن، به بحثهای علمی بازار، یک مقالهای است که میتوانید ببینید، مقاله درباره وضعیت تمدن شهری است، تمدن اسلامی و وضعیت بازارها را مطرح کرده است، آقای دکتر علی صادقی تهرانی، دکتر علی صادقی تهرانی که ایشان چون خانوادتاً پدر او از بازاریان خیلی محترم تهران بوده است و از نزدیک به مسائل بازار، به ریزه کاریهای آن توجه داشت، رساله دکتری خودش را که در انگلیس از آن دفاع کرد درباره همین امر بود، میخواست نشان بدهد در بازار تمدن اسلامی شیوه بازارهایی که ایجاد شده بود که در تاریخ هم پیگیری کرد و بررسی کرد، شیوه بازارها بگونهای بود که تولید کنندگان یک فن، یک کالا که تولید میکردند کنار همدیگر بودند، مثلا وقتی وارد بازار مسگرها میشدید تعداد زیادی بودند که مثلا ظروف مسی یا مثلا چیزهای زینتی که از آنها استفاده میشد، اینها یکجا تولید میکردند، اینقدر تعداد زیاد بود که وقتی مشتری وارد میشد، اگر شما مشتری خودت را نگه نمیداشتی به تعبیری در عرض یک دقیقه میتوانست به تولیدکننده بعدی مراجعه کند و به راحتی از او بخرد، اینطور نبود که یکی در جنوب تهران باشد، یکی در شمال تهران باشد، یکی در شرق باشد و غیره که شما بگویید آقا ول کنید، همینجا بخریم تمام شود، من بخواهم اینقدر وقت بگذارم، دوباره بروم آنجا، باز است؟ بسته است؟ چگونه است؟ این برای من سخت است، پس بگذار همینجا تمام کنم، در بازارهای قدیم که کل مسگرها یکجا بودند، کل قصابها یکجا بودند، کل زرگرها یکجا بودند، یعنی شما وقتی وارد بازار زرگرها میشدید به یک تعبیری تا چشم کار میکرد زرگر میدیدید، مغازه زرگرها، به راحتی شما می¬توانستید همه مغازهها را یک دور بزنید و ببینید و هرکدام از این مغازهها سعی میکرد تا میتواند با شما همراهی کند، چون میدانست اگر تولیدکننده یک مقدار با این مشتری همراهی نکند، این به راحتی به مغازه بعدی میرود و مغازه بعدی و مغازه بعدی و مغازه بعدی.
این پاساژهایی که به تدریج در دوره¬های جدید، آن هم مثلا پاساژ کفش، پاساژ طلا، پاساژ فلان، این چیزهایی که به تدریج در دنیای جدید شکل گرفت، یک سابقه قابل توجهی در تاریخ تمدن اسلامی داشته است، همین آقای دکتر صادقی برای ما میگفت، میگفت من وقتی این موضوع را دادم در انگلیس، اینها گفتند این چیست که تو درآوردی؟ این کجاست؟ گفتم نه، در بازارهای اسلامی همین بازارهای رقابتی که شما اینقدر روی آن تکیه می¬کنید به شکل دیگری در بازارهای اسلامی وجود داشته است، در شهرهای اسلامی وجود داشته است، بعد گفتند اگر این کار است، شما باید بروید از دانشکده تاریخ در مورد تمدن اسلامی این چیزها را بیاورید، گفت یک استاد هم به من اضافه کردند، استاد تاریخ، علاوه بر این که باید عربی هم یاد میگرفتم، چون میگفتند شما باید موضوع این را هم یاد بگیرید، انگلیسی هم مجبور بودم چون آنجا کار من بود، بلد بودم، اقتصاد هم بلد بودم، علاوه بر اقتصاد، دانشکده تاریخ هم آمد کنار کار من و وقتی برای آنها صحبت میکردم و توضیح میدادم در بازارها این گونه است، عکسهای بازارهای اصفهان و جاهای مختلف را برای آنها بردم که اینها در مقالات این کتابها است، این بازارها بیشتر به صورت چند ضلعی، شش ضلعی، هشت ضلعی شکل گرفته¬اند، گاهی وقتها در یک مجموعه¬ای در تیمچههایی که هست، مثل تیمچه فرش و غیره، فروشندگان زیادی در یک مجموعه بودند، در اصفهان این گونه بود، در تبریز، در شیراز، مثلا جاهای مختلف را آورده بود، گفت برای آنها جالب بود، آن استادی که یکی از اساتید همان دانشگاه بود و خیلی برای او این جالب بود و خودش یک دیدگاه داشت، چون میدانید در بازارهای رقابتی گفتند بهترین شکل بازار، بازار دایرهای است، برای این که کسی که در وسط این بازار میایستد با تمام مغازهها فاصله او یکسان است، به یک تعبیر اقتصادی هزینه پیدا کردن کالا برای او در این بازار نسبت به همه تولیدکنندهها باهم برابر است. شما در بازار مشهد الرضا، انشاءالله مشرّف شوید مشهد، اگر احیاناً سر و کار شما به بازار رضا افتاد، یک بازار طولانی فرض کنید دو کیلومتر، یک کیلومتر است، سرقفلی دهنههای اول بازار خیلی بالاست و آخریها، چرا؟ چون افراد وقتی میآیند در همان پنجاه متر صد متر اول معمولا خرید میکنند، اینطور نیست که بگویید، مگر یک آدم حوصله داری باشد، آقایان که معمولا بی حوصله هستند، همان اول کار میخواهند بخرند و برگردند، حالا مگر این که خانوادگی بروند و حوصله داشته باشند بخواهند تا آخر بازار بروند دور بزنند بیایند، اکثراً این کار را نمیکنند، به همین علت چون اکثراً نمیتوانند این کار را انجام بدهند، سرقفلی مغازههای اول بازار یک شرائطی دارد، آنهایی که آخر هستند یک شرائط دیگری دارند.
کسی از مغازههای اول بخرد یک مقدار است، خیلی کمتر است، اگر بخواهد از مغازه¬های بالاتر و ته بازار بخرد، شرائط دیگری دارد، بنابراین در این نوع بازارها، بازار رقابتی برابر نیست.
ببینید اگر شما یک دایره را در نظر بگیرید، کسی که در دایره میایستد همه مغازهها برای او یکسان هستند، در مرکز که بایستد، اما وقتی در یک مستطیل دراز مثل بازار حضرت رضا، آنجا که هست، اولیها با آخریها خیلی فرق میکنند، برای همین سرقفلی کل اینها باهم متفاوت است، ولی در یک بازار دایرهای همه سرقفلیها باهم برابر میشوند، چرا؟ چون فرقی نمیکند شما اینطرف باشید، آنطرف باشید، بخصوص این جاهایی که چند راه دارند، یعنی فقط یک راه عبور در دایره¬ایها است، اگر مثلا چهار قسمت کنید آن را، چهار تا ورودی داشته باشد، معمولا بعضی از تیمچهها اینطور بودند، این یک نکته است که خیلی اهمیت دارد. حالا ایشان می¬گفت من آن پایان نامه را که میخواستم دفاع کنم یک تیمی مسئول کار من شدند تا من بتوانم از این دفاع کنم و در آخر هم اثبات کردم که بازارهای اسلامی همین دایرهای که الان اقتصاددانها به جمع بندی برای آن رسیدند، در بازهای اسلامی قرنها قبل شکل گرفته بود و استاد او میگفت دائماً خیلی خوشحال شده بود که قبل از، حالا فکری که اینها کردند قبلا یک جای دیگری پیاده شده است، میگفت بعد به من که علی، چون همیشه به من میگفت علی، چون به اسم کوچک او صدا میزد، میگفت علی این چیزهایی بود که را چرا شما تابحال نگفتید، ما این همه فکر کردیم تا این را بدست بیاوریم، چرا شما این چیزهایی که داشتید را نگفتید و می¬گفت علاقه مند شد برود روی اینها کار کند و هر از گاهی یک مقالهای، چیزی یک جا پیدا میکرد، یک نوشته میزد دم در که فلانی مراجعه کند و من میرفتم میگفت این را هم به پایان نامه خودت اضافه کن، این هم یک مقالهای دیدم فلان کس اینجا گفته است، مثلا برو به مصر، در بغداد، در جاهای دیگر هم نگاه کن ببین بازارهای آنها چگونه بوده است. این یک مسئلهای است.
پس ما هم تولید کننده داریم، حالا اگر مقاله ایشان را خواستید، فکر کنم ویژگیهای بازار در تمدن شهری اگر اشتباه نکنم، مجموعه مقالات فارسی اولین مجمع بررسیهای اقتصاد اسلامی چاپ مشهد، بنیاد پژوهشهای آستان قدس چاپ کرده است، یک جلدی دارد درباره بازار و اینها است، مقاله آقای دکتر علی صادقی، آن موقع فکر کنم تازه دفاع کرده بود، سال 67 آنجا چاپ شده است، فکر کنم تازه دفاع کرده بود و آمد ارائه کرد، البته ایشان از قبل بود، بخاطر انقلاب مجبور شد درس خودش را رها کند و بیاید در انقلاب، دیگر در این سالهای آخر رفت آنجا دفاع کرد و رساله خودش را آورد، الان هم نمیدانم کجاست، میآید گاهی وقتها او را دیدم در ایران، چون دیگر بازنشست شد از دانشگاه علامه، هیئت علمی آنجا بود، فکر کنم خارج و داخل میرود و میآید، کارهایی که دارد را انجام میدهد، آقای دکتر علی صادقی تهرانی، چون ما چندتا با این پسوندها داریم که باهم تفاوت دارند، مقاله خوبی است، خیلی مقاله خوبی است و زحمت کشیده است برای این کار خودش از نظر اقتصادی.
پس ببینید این که ما در بازارها، ما الان بحث بازارها را گسترده میکنیم، ما بازارهای رقابتی به اصطلاح امروزی یعنی تولید کننده زیاد است، مصرف کننده هم زیاد است، متنوع است، مثلا الان شما فرض کنید در کالاهایی که تعداد فروشنده و خریدار زیاد است، به بازار میروید پارچه فروش خیلی زیاد است، مثلا کسانی که عطار هستند، ادویه فروش زیاده هستند، هر کدام سعی میکنند مشتری را نگهدارند، یک عنصر خیلی مهمی است، اینطور نیست که بگویید من قیمت را بالا میبرم، اگر اطلاعات، آگاهی ما از کالاها کاملا مناسب باشد تا دیدیم این آقا گران می¬فروشد و گران فروشی او هیچ وجهی ندارد، کالای این مثل آن یکی است، رها میکنیم و از آن یکی میخریم، یک چیزی باید باشد تا من بمانم برای این و گرنه در پاساژ میگوییم برویم طبقه بعدی، هرچه اینها به همدیگر نزدیکتر، تا یک شرائطی که بتوانیم رفت و آمد کنیم، اینها خیلی مناسبتر است. پس ما یک بازارهایی داریم که اسم آنها را امروزه بازارهای رقابتی میگذاشند، کامپتیشن (competition) هستند، اینها به هیچ وجه منوپولی (monopoly) نیستند، انحصاری نیستند، بازارهای رقابتی هستند. این بازارهای رقابتی تعداد تولیدکنندهها معمولا زیاد است، خریداران هم زیاد هستند، طوری که، مقدار آن باید این گونه باشد، طوری که امکان تبانی بین اینها نباشد، امکان تبانی بین اینها نباشد و این بازارهای، الان این بازارهایی که از طریق اینترنتی، فروشگاههای اینترنتی که درست میشود، تعداد اینها اگر زیاد باشد، بطوری که افراد بتوانند آن کالا را خوب مشاهده کنند، کالایی که برای آنها میآید امکان بازپسگیری آن باشد، درواقع هر کس سعی میکند با یک شرائطی مشتری را جلب کند، البته ممکن است اوائل که بعضی وقتها افراد میآیند، بتوانند بعضیها یک کلکی بزنند یا مثلا بعداً از سایت خارج شوند ولی این دوام ندارد، کسی که بخواهد در بازار بماند، چارهای ندارد غیر از این که تولیدکننده و مصرف کننده باهم توافق کنند، اگر تعداد زیاد باشد معمولا امکان این که یک کسی تحمیل کند قیمت را بر دیگری، امکان این خیلی کم میشود، بسته به توانائی و آگاهی افراد هم دارد، این میشود بازار رقابتی.
اما در بازارهای انحصاری، همانطور که مثال زدیم در جلسه قبل، ممکن است انحصار از طرف تولیدکننده باشد، ممکن است انحصار از طرف مصرف کننده باشد، گاهی وقتها یک کارخانه رب، همه تولیدکنندگان گوجه را تحت تأثیر قرار میدهد و میگوید من جز به این قیمت نمیخرم و آنها مجبور میشوند به این بفروشند، چرا؟ چون اگر نخواهد به این بفروشد باید برود دویست کیلومتر آنطرفتر در یک بازار دیگری بفروشد، قیمت حمل و نقل آن و احتمالات مختلف و ریسکهایی که با آنها مواجه میشود زیاد میشود، پس در این بازار خریدار هم ممکن است انحصارگر باشد، فروشنده هم ممکن است انحصارگر باشد.
کاری که خریدار یا فروشنده برای بخش انحصاری خودش انجام میدهد این است که تعداد تولید را تحت تأثیر قرار میدهد، حالا کار تولیدکننده این است که تولید را کم میکند، قیمتها را بالا برود، سود حداکثری گیر او بیاید. خریدار هم اگر دید اینها تولیدکننده زیاد هستند، تقاضای خودش را طوری تنظیم میکند که کالاهای اینها در قیمت پایینِ پایین خریداری شوند، درواقع یک سقف قیمتی میزند به تعبیر اقتصادیها، میگوید بالاتر از این قیمت من نمیخرم و آنها مجبور میشوند خودشان را با این محدوده تنظیم کنند، چون میدانند برای آنها ضرر دارد، بنابراین تا آن جایی که ممکن است سقف قیمتی را پایین میآورد و میگوید بالاتر از این به هیچ وجه نمیخرم و سود آنها را حداقل میکنند.
می شود اینها را با زبان ریاضی و اگر جلسه حضوری بود و اگر فراهم شد و لازم شد روی تابلو توضیح میدهم، ولی این ادبیات اقتصادی که استفاده از نمودارها و مثلا این نمودارهای مختصاتی استفاده میشود، دوستان هم حتما آشنا هستند، میتوانیم آنجا صحبت کنیم، حالا این بحث ما یک طرف.
پس انحصارگر با کاهش تولید، نه با انبار کردن تولید، قیمت را بالا میبرد تا سود خودش را حداکثر کند، این یک مسئله. ما یک مسئلهای که در فقه زیاد با آن مواجه هستیم یکسری قواعد کلی است مثل ضرر زدن، به حرج انداختن مردم، مشکلات برای مردم ایجاد کردن، اینها یکسری از امور است که کلی هستند که دوستان با اینها آشنا هستند، یکسری مسائل هستند مربوط به مثلا معاملات مثل احتکار.
دوستان عزیز احتکار، اول حتما مقالات و کتابهایی که در این زمینه است را میتوانید مراجعه کنید، انواع مقالات است، بحث احتکار، در کتابهای فقهی همانطور که میدانید در مکاسب هم است، در بخش بیع و آخر آن از آداب بیع عدم احتکار ذکر کرده است و این را هم جزو مکروهات برده است، گرچه میگویند این جزو محرّمات است، بعضیها میگویند مکروه است، بعضی¬ها میگویند حرام است. حالا احتکار یعنی شما کالای تولید شده را حبس کنید، کالایی که تولید شده است را انبار میکنید و توزیع نمیکنید و در معرض فروش قرار نمیدهید، این هم یک چیزی داریم به نام احتکار. یک امر دیگری هم است که به آن میگوییم انبارداری، دوستان ببینید هر کسی که در بحث بازار، خرید و فروش و واردات و صادرات، عمده فروش و خرده فروش، همه با آن آشنا هستیم، در اقتصاد هم این مسئله مطرح میشود، این را در اقتصاد کلان مطرح میکنند نه در اقتصاد خرد، شما وقتی کالایی را میخواهید تولید کنید، مرحله تولید کالا با کالا فرق میکند، بعضی از کالاها هستند که زمان خاصی ندارد، مثلا شما کتاب میخواهید تولید کنید، زمستان، تابستان، شب، روز، فقط این مهم است که نیروی کار شما بالای کار ایستاده باشد، کاغذ داشته باشید، مواد اولیه داشته باشید، شروع کنید به تولید کردن، این خیلی مشکلی ندارد از نظر زمان ولی برخی از تولیداتی که شما انجام میدهید فصلی هستند، یعنی فصل خاصی دارند، البته با گسترش این مسئله گلخانهای و تولیدات گلخانهای در بخش کشاورزی شرائط فرق کرده است و گاهی وقتها با حفظ دمای خاص برای آن گیاه، حالا به این تعبیر بگوییم، آن گیاه که نمیداند الان واقعا تابستان است یا زمستان است، او هوا را در آنجا میبیند، بر اساس آن هوا که مثلا روی 34 درجه است، روی 25 درجه است، روی کمتر و بیشتر این جوانه میزند، او که نمیداند الان خورشید در کدام قسمت است، از نظر شب و روز چه حالتی دارد، گرمای آنجا را حس میکند، حس دارد، گرمای آنجا را استفاده میکند، آب را این ریشه میمکد و تولید صورت میگیرد، از وقتی که این گلخانهایها صورت گرفتند، کشاورزی هم شبیه صنعت شدند، چون از صنعت استفاده میکنند، صنعت، دوستان این صنعت خیلی خیلی مهم است، کل دنیا را صنعت عوض کرده است نه کشاورزی و نه خدمات، همه آن دوتا تغییر کردند بخاطر صنعت و مهندسان در طول زمان توانستند شرائط را تغییر بدهند، شرائط را تغییر بدهند و این مهندسها هم با استفاده از علمی که فیزیکدانها و ریاضی دانها و شیمیستها و زیست شناسها که اینها با کار طبیعت ارتباط دارند، بر اساس آنها توانستند مهندسی کنند، چیزهای جدیدی ایجاد کنند، هم برای کشاورزی ما مناسب شده است، بذرهای خودمان را بهتر میتوانیم بکاریم، بذرهای ما بهتر جوانه میزنند، نوع کودی که استفاده میکنیم، نوع آب دهی که برای آنها استفاده میکنیم، همه اینها برای بخش صنعت است، صنعت است که کشاورزی و خدمات را گسترش داده است، در طول سال مثلا همه این کشتهای گلخانهای کار صنعت است، کار کشاورزی که نیست، کشاورزی میرفت روی یک زمینی میکاشت، بسته به این بود که هوا بر اساس، می¬گفت خدایا باد مناسب بفرست، باران مناسب هم بفرست، خدایا این حشراتی که میآیند اینجا و میخواهند اینها را درب و داغون کنند ما که از عهده اینها برنمیآییم، اصلا اینها را نمیبینیم، اینها را هم نابود کن و سعی می¬کرد، چون نمیتوانست کاری کند، طبیعتی که خدا ایجاد کرده بود قدرتمند، یک روز خشکسالی میشد، صنعت آمد تشخیص داد چه درجهای میخواهد، چقدر آب میخواهد، چقدر خاک میخواهد، چه هوایی لازم دارد، گرما، سرما، همه اینها را یک گلخانهای درست کرده است، گاهی بدون خاک، اینهایی که فقط با آب استفاده می¬کنند، گاهی وقتها با خاک کم، با یک آب خاص، خیلی محدود، کود چگونه به اینها منتقل شود، در شرائط مختلفی که فصل تغییر میکند زیر برف است اما داخل را طوری گرم کرده است که این گیاه رشد میکند، این خیلی اثر گذاشته است در دنیا، در این شصت هفتاد سال اخیر برای جمعیت دنیا که یکدفعه زیاد شد، این محصولاتی که از بذرهایی استفاده کردند که تا حد زیادی این بذرها درواقع میگفتند پرمحصول است، مثل پرمحصول آمل و موارد مشابه آن. البته اینها چیزهای خرده ریزه و اشکالاتی هم در آنها است ولی این جهت هم است.
حالا برخی از تولیدات ما فصل خاصی نمیشناسد مثل این چیزهایی که از صنعت استفاده میکنند، حتی ممکن است برود خارج از جو یا برود در فضا این کار را انجام بدهد، میتواند تولید کند، کما این که ممکن است به زودی بروند در مریخ تولید کنند، امروز دیدم این کسی که تسلا و اینها را دارد، این میگفت ما باید برویم در مریخ، می¬خواهیم برویم در مریخ، یک جاهایی گرما ایجاد کنیم، از انفجارات مختلف یک گرما ایجاد شود، آن گرما که فراهم شد کم کم برخی از واکنشها راه بیفتند و بعد بشود آنجا باید تولید کرد یا گرما و سرما تولید کرد که ابر ایجاد شود، باران تحقق پیدا کند، در هر صورت آدم تلاش میکند از آنچه که در روی زمین خدای متعال برای ما آماده کرده است ببیند میتواند کپی برداری کند و برود جای دیگری از آن استفاده کنید.
پس بعضی از کالاها زمان خاصی ندارند ولی بعضی از کالاها زمان خاص دارند، مثل همان که، حالا ممکن است، یعنی در دریاها که ماهیها زاد و ولد میکنند، این بحث منابع طبیعی است یا آبی که در دنیا میآید و ایجاد میشود، ابرها زمستان باید باشد به صورت طبیعی، اینها فصل خاصی دارند، پس آب یک فصل خاصی باران میآید، برف میآید و غیره، ماهیها در یک فصل خاصی زاد و ولد میکنند و انواع اموراتی که ما به صورت مستقیم از طبیعت استفاده میکنیم، نه به صورت صنعتی در داخل یک محفظه خاص، وقتی آنطور شد، شما نگاه کنید، همه هم آشنا هستیم، سیب زمینیهای فریدون و اردبیل و پیاز اردبیل و اصفهان و جاهای مختلف کشور که درست میشود و همه شهرها، یکباره اینقدر سیب زمینی تولید میشود، فصل برداشت، این سیب زمینی¬ها باید تا سال بعد بماند، برای این که این تا سال بعد بماند باید این را چکار کنند؟ قدیم مردم میرفتند دوتا گونی سیب زمینی میخریدند اول پائیز، میگذاشتند در انبار خودشان آرام آرام در طول سال میرفتند از اینها استفاده میکردند یا پیاز، همیشه هم پیازها سبز میشدند، سیب زمینیها هم سبز میشدند، باید اینها را درست میکردند، الان میبرند از نظر صنعتی، چون این سیب زمینی باید تا سال بعد بماند، حالا بعضی از مناطق، ایران چون گرمسیری و سردسیری و چهارفصل را همزمان دارد، گاهی وقتها مثلا در حالی که اردبیل در سرمای حسابی به سر میبرد، مناطق کرمان و جیرفت و بندرعباس و چابهار آرام آرام کشت بهاره را جمع میکنند، چند ماه میگذرد آنجا گرم میشود، اردبیل و مناطق همدان، مناطق سردنشین تازه بهار میشود و آنها دوباره شروع میکنند به یک کشتی، حالا در هر صورت اینها را باید ذخیره کنند.
ببینید صنعت انبارداری خودش یک مسئله مهمی است، نباید چیزهایی که در انبار است ما فکر کنیم این احتکار کرده است، این انبار است، انبار میوه برای شب عید، میگویند اینها احتکار کردند، آقا احتکار نیست، چون محصول پرتقال یکجا آمده است و ما الان هم، قدیم پرتقال را فقط در فصل پرتقال میخوردند، یک مقدار را هم اگر می¬توانستند در یک قسمتی نگهدارند، من یادم است، شاید شما هم به یاد داشته باشید، انگار که پائیز میرسید، فصل، دلی از عزا در میآوردیم و زیاد انار میخوردیم، یک مقدار انار با همان چوب و ساقه خودش آویزان میکردیم در سقف و این همینطور بود تا ایام عید، عید هم میرفتیم انار میخوردیم، الان در تمام سال همه میوهها است، هم بخاطر سردخانه که صنعت ایجاد کرده است و هم بخاطر حمل و نقل که از جاهای مختلف می¬آید چون در آن زمانی که نیم کره شمالی زمستان است، نیم کره جنوبی تابستان است و چون این امکان جابجائی وجود دارد بنابراین از جنوب آرژانتین میآورند به آمریکا، آمریکا الان سردسیر است مثل الان، آرژانتین الان گرمسیر است، الان تابستان آن است، اینجا الان زمستان است، آنجا تابستان است، آنجا مثلا الان مرداد است، استرالیا همینطور، بخشی از آفریقا همینطور است، بخشی از آسیا زیر استوا است، مثل سریلانکا و هند و یک قسمتی از هند و سریلانکا و اندونزی و اینها، بعضی از اینها زیر خط استوا است و زمستان و تابستان اینها باهم فرق میکند، ما که الان در این شرائط همه فصول از این میوه¬ها استفاده میکنیم، باید اینها را در انبار نگهداریم، اگر اینها را در انبار نگهداری نکنیم، نظام معیشتی ما به یک معنا بههم میخورد، الان مثل قدیم نیست که فقط میوه برای همان فصل گیر آنها میآمد اگر گیر آنها میآمد و اگر داشتند و نهایتاً یک مقدار دیگری هم ذخیره نگه میداشتند، برای این که این انارها ذخیره کنند و تا عید بماند، در زمین باید چاله میکندند یا در آسمان باید میگذاشتند هوا به آن بخورد، مراقب بودند حشرات اینها را خراب نکنند، خودش یک مسائلی داشت، الان اینها را از یک جایی که این تشعشعات هستهای است، از یک نحو خاص آن، اینها را عبور میدهند دیگر هیچ کرمی نمیزند، یعنی اگر حشرهای در این تخم گذاری کرده باشد، مثلا نیش خودش را زده است داخل این که یک چیزی را وارد کرده باشد داخل این میوه، کشته میشود، چون در آن موج همه اینها کشته میشوند، پس انبارداری غیر از احتکار است، انبارداری یک روشی است که وقتی تولیدات صورت میگیرد به تدریج باید این وارد بازار شود، اگر یکباره هرچه شما پیاز و سیر و سیب زمینی و میوه و اینها را که تولید کردید بریزید در بازار، اصلا کسی نیست بخرد، برای چه کسی بخرند؟ همه اینها به هدر میرود، قدیم نمیتوانستند از اینها محافظت کنند، الان بحمدلله سردخانههای مختلف میتواند حفاظت کند و نگه میدارد برای ماههای بعد، پرتقال را شب عید نگه میدارد برای شب عید و برای بعد از عید هم نگه میدارد، تا سال بعد که شما میآیید همچنان پرتقال هست، این شیوه انبارداری را باید از احتکار جدا کنیم، گاهی وقتها مثلا دولت میگوید هر کسی محتکر است خبر بدهید، بعد میروند انبارها را باز میکنند با این که این احتکار نیست، میگفت آقا فرضاً در طول سال یک میلیون تن تولید میشود، من برای دوازده ماه، هر ماه باید نود هزارتن، هشتاد هزارتن به بازار بدهم، این یک میلیون تن مثلا تا دوازده ماه پر شود، حالا بعضی از فصلها یک مقدار بیشتر و بعضی از فصلها یک مقدار کمتر، در بعضی از فصلها هفتاد هزار یا پنجاه هزار تن میدهم، در بعضی از فصلها یا ماهها صد و پنجاه هزار تا میدهم، این بخاطر این است که شرائط دم عید یک نوع است، دم ماه رمضان یک نوع است، این انبارداری است، این را دوستان باید از نظر اقتصادی جدا کنند.
وقتی چیزهایی در انبار است، اینها جزو مواردی است که سرمایه گذاری شده است، برای همین در بحث اقتصاد این را مطرح میکنند که شما وقتی میخواهید بحث سرمایه گذاری را مطرح کنید باید به میزانی که در انبار باید بماند، آرام آرام به انبار وارد میشود و از آنطرف خارج میشود، مثل سیلوها، سیلوی گندم نزدیک تابستان و پائیز، شهریور، مرداد، میدانید متفاوت است، مثلا در مناطق جنوبی، خرداد میرسد، در مناطق گرمسیر، در مناطق سردسیر گندمها مرداد و شهریور میرسند و اینها در این چهار پنج ماه، دولت از آنهایی که میخواهد بخرد از مردم جمع میکند و داخل سیلو میریزد، سیلو برای چه موقع است؟ برای یک سال حداقل، بعد از یک طرف سیلو وارد میکند و از یک طرف دیگر خارج میکنند و میفرستند برای آسیابات گندم، دائماً آرد برای نانوائیها تأمین باشد و برای خریداران، گندم الان همچین وضعیتی دارد، هنوز صرفه ندارد که گندم را مثل میوه در گلخانه تربیت کنند، دربیاورند، با بعضی از چیزهای جالیزی یا میوههایی محدود میشود این کار را کرد، همه چیزها هنوز حداقل امکان عملیاتی آن درست فراهم نشده است.
پس در نتیجه ما یک بحثی داریم درباره انبارداری که باید انبارداری را از احتکار جدا کنیم، یک بحثی داریم در تولید انحصار است، یک بحثی داریم در مصرف انحصار است، یک مسئله هم داریم به نام احتکار، اینها را اولا باید از یکدیگر جدا کنیم. در احتکار کالایی است که تولید شده است و طبق قاعده باید به بازار بیاید، شما به بازار نمی¬دهید بخاطر این که کلا کمبود پیدا کرده است، به بازار نمیدهید و نگه میدارید، مخفیانه توزیع میکنید و برای این که مخفیانه این کار را انجام بدهید از دید مردم به دور است که چقدر منبع داریم؟ چه مقدار است؟ برای همین قیمتهای آن را شما افزایش میدهید و بالا میبرید؟ بنابراین میگوید من خاطر تو را میخواستم که اینقدر تو خیلی برای من محترم هستی، بیا، تو همسایه قدیمی هستی، تو مثلا دوست قدیمی هستی، من به شما میدهم ولی قیمت آن اینقدر است، دانه دانه به افراد میدهد، میگوید به کسی هم نگو، اگر به کسی بگویی او میآید و من هم ندارم به او بدهم و به نحوی میخواهد عذر خودش را بیاورد.
بحث احتکار، اینطور که در کتابهای لغت، میتوانید به همه این منابع مراجعه کنید، چون اینها را می-دانید من دیگر تکرار نمیکنم. به منابع مراجعه کنید که حُکرة یا حَکر، حَکَر، حاء جیمی، کاف، راء که احتکار هم باب افتعال آن است، یعنی چه؟ یعنی حبس کردن، یعنی مخفیانه قرار دادن و اینها، این غیر از انبارداری است که در اقتصاد مطرح میشود، اگر خواستید تفاوت این دوتا را از نظر اقتصادی دقیق دربیاورید یک کتابچه کوچکی است آقای دکتر سید کاظم صدر، برادرزاده امام موسی صدر است، چون استاد دانشگاه شهید بهشتی بود سالهای سال، هم در لبنان درس خوانده بود زمانی که امام موسی صدر در لبنان بود، هم به آمریکا رفته بود و در دانشکده اقتصاد آمریکا، معتبر درس خوانده بود، خیلی استاد وارسته و باارزشی است، هنوز هم است، بازنشسته شده است، در دانشگاه شهید بهشتی هم سالهای سال کتاب اقتصاد صدر اسلام او واقعا باارزش است و مقالات متعدد و کتاب¬هایی که دارد، انسان باانگیزه و خیلی محترم و باارزش است، از نظر علمی هم واقعا استاد است، زحمت زیادی کشیده است برای اقتصاد اسلامی و جزو منادیان و مبدعان این کار بوده است، چون این خاندان صدر از آنطرف امام موسی صدر هم اقتصادی بود، میدانید اقتصاد درس خوانده بود در دانشگاه تهران، دانشکده علوم و فنون اگر اشتباه نکنم و شهید صدر هم جای خود دارد، ایشان هم متأثر از هردو بزرگوار بود، اینها عموزاده و اینها بودند، از آنها استفاده میکرد. کتابی دارد درباره احتکار از دیدگاه فقه و اقتصاد، جزوه مثلا صد صفحهای است ولی این را توضیح داده است، انبارداری را توضیح داده است که این چه تفاوتی با انبارداری میکند، اگر تمایل داشتید به بحثهای اقتصادی حتما آنجا مراجعه کنید، این هم یک بحث.
اما خود بحث احتکار، ببینیم از احتکار چه چیزی به دست میآید، پس احتکار مربوط به انحصار در اقتصاد نیست، اما آنچه که در فقه مطرح شده است این بوده است که کسانی که فروشنده کالایی بودند، کالایی را آوردند، بجای این که در بازار منتشر کنند کالای خودشان را در انبار نگهداشتند و دانه دانه بطور محدود یا به صورتی که نگهداشتند تا بعداً به بازار بدهند. در ادبیات اسلامی احادیث متعددی از پیامبر و سایر اولیاء دین رسیده است که از زمان پیامبر افرادی بودند در مورد گندم، طعام که میگویند در مدینه طعام نبود در بازار، بعضیها گفتند پیامبر فلانی گندم دارد ولی عرضه نمیکند، به یک تعبیری نمیدهد، پیامبر رفتند پیش او گفتند فلانی مردم میگویند یک همچین وضعیتی است، کم شده است، شما بیاور اینها را عرضه کن، از حیث تُنظَر إلیه، جایی باشد که بشود مردم به آن نگاه کنند، ببینند ولی وقتی این کار را کرد، به پیامبر گفتند پیامبر این کم است، یک قیمتی بگذار، همانطور که میدانید پیامبر فرموده است قیمت نمیگذارم چون این کار جنبه بدعت دارد و خوش ندارم خدا را درحالی ملاقات کنم که برای من بگوید برای چه همچین کاری کردی، این بحث قیمت گذاری است که ما در مورد قیمت گذاری در جلسه سه شنبه که در خدمت بعضی از دوستان هستیم، آنجا بحث میکنیم که آیا دولت حق قیمت گذاری دارد یا نه؟ یکی از مسائلی که در مورد سیاست گذاری دولت مطرح است همین بحث احتکار و قیمت گذاری است که حالا سه شنبه باید یک مقدار مفصلتر برسیم، اما اینجا بحث ما درمورد قاعده است.
آیا از مواردی که در احتکار مطرح شده است ما میتوانیم استفاده کنیم برای انحصار یا نه؟ این را هم عرض کنم، من در یک جایی نوشتم، مواردی در شریعت است که ممکن است بگوییم از اینها میشود استفاده کرد برای قاعده انحصار، ممکن است از آن به این صورت استفاده کنیم، ببینم اینجا این قاعده فقهی که مد نظرم میباشد هست یا نه؟ ممکن است ما بتوانیم از بعضی از عبارتها یا از بعضی از احکامی که در شریعت است استفاده کنیم ما یک قاعده ضد انحصار، ممکن است از آن بتوانیم استفاده کنیم که داشته باشیم. برخی از این مواردی که مطرح است.
این یک جزوهای بود که من چند سال قبل درباره برخی از این بحثها برای برخی دانشجوها میگفتم، فکر کنم همینجا بود، این ولایت و حاکمیت دولت است، قاعده فقهی آن، حذف صرف بیت المال، قاعده اضطرار، حجیت بازار مسلمانان، قاعده انحصار. نگاه کنید من یک چیزی نوشته بود به نام قاعده عدم رفتار انحصارگرایانه. نوشتم از احکام بازار اسلامی ممنوع بودن احتکار است، محتکر حق ندارد کالا را انبار کند تا قیمت آن بالا برود و سود سرشار بدست بیاورد، محتکر با ذخیره سازی و کاهش عرضه نبض قیمت کالا را در دست میگیرد و حاکمیت و تعیین قیمت مییابد، اسلام مانع از حاکمیت محتکر شده و او باید کالا را در معرض عموم قرار دهد تا نظام بازار از حالت اولیه خارج نشود و قیمتها بطور طبیعی تعیین شود، حتی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیز از تعیین قیمت خودداری کردند که در کتابها است، البته در کتابهای کلامی دوستان میدانید.
بعد من اینجا یک استدلالی کردم گفتم وقتی اسلام به حاکم جز موارد بسیار ضروری که حالا در مورد این بسیاری ضروری هم میگویم، بسیار ضروری، اجازه نداده است که قیمت مشخصی را تعیین کند و تعیین قیمت را به مجموعه عوامل بازار احاله کرده است، چگونه اجازه میدهد عرضه کنندگان کالا یا خدمت بطور انحصاری عمل کنند و قیمت را تعیین کنند؟ میخواستم اینطور عرض کنم، اینجا هم باز نوشتم، احتکار نوعی انحصار در بخش توزیع است که مورد نهی اسلام قرار دارد، از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل است که فرمود: من دخل فی شیء من أسعار المسلمین لیغلیه علیهم کان حقاً علی الله، این چندتا اعتبار دارد، عبارتهایی دارد، اما أن یُقذِفَه فی معظمٍ من النار و رأسه أسفلُه یا أسفلَه، به هر دو صورت میشود خواند، خلاصه اگر کسی بخواهد قیمت وارد کند و اینها را زیر و رو کند به نفع، بر ضرر آنها، حق است بر خدا که او را در جای بزرگی از آتش بیندازد، نه این جایی که کم باشد، وسط آتش بیندازد که سر و ته او، یعنی سر و پای او برعکس شود، کله او به زمین ته جهنم بخورد، پای او هم بالا باشد مثلا، یک همچین حالتی.
یک عبارتی اینجا دارم، من رفتم گشتم آن موقع که این را مینوشتم، به نظرم اگر یکی از دوستان بخواهد در این زمینه، قاعده انحصار بحث کند به نظرم جا دارد، نگاه کنید در کلام عربی از واژه احتکار برای احتکار در توزیع کالا و بازار انحصاری و بطور مطلق استفاده میشود و انحصار را همان احتکار مینامند، به بازار انحصار خالص میگویند الاحتکار التام، به انحصار در خرید میگویند انحصار المشتری، احتکار المشتری، به انحصار در فروش میگویند احتکار التبادلی، آنوقت انحصارگر در بُعد تولید سرمایه تولید را راکد گذاشته است و آن را احتکار میکند یا مثلا نوشتم اگر در بازار کار، اتحادیه کارگری انحصار در فروش دارد یعنی میگوید دستمزد کارگر را کمتر از این نمیگذارم بشود، انحصار در فروش اتحادیه کارگری، فروش خدمات دارد یعنی به کارگرها میگوید کمتر از این زیر بار نروید، خدمت خودتان را نفروشید، انحصار در فروش است، چون کارگر خودش را عرضه میکند برای کار، با جلوگیری از عرضه کار نیروی کار را احتکار میکند تا قیمت آن بالا برود و همینطور انحصار خرید که انحصارگر بگونهای میخرد تا قیمت کمتری بدهد، مثل همان کارخانه رب که گوجه را کمتر میخرد.
این مسئله را میخواستم از بحث احتکار اینطور استفاده شود، احتکار برای توزیع است، کالای تولید شده است که فرد اجازه نمیدهد آن را در اختیار دیگر افراد قرار بدهد، با یک سیستم خاص سعی میکند آن را مطرح کند، آن را بیرون بیاورد، افراد متوجه نباشند و هر کس که میخواهد هر طور با یک قیمت بالائی آنها را تعیین کند، این برای احتکار است. احتکار زیر سؤال رفته است، پیامبر گرامی جلوگیری از احتکار را امر کرده است، امیرالمؤمنین علیه الصلاة و السلام، در نامه به مالک اشتر حضرت دستور داده است گفته است جناب مالک بازاریها برای کشور خدمات زیادی انجام میدهند، تلاشهای زیادی صورت میدهند و اینها کالاها را از دوردست میآورند، هر کسی نمیتواند همچین کاری انجام بدهد، این کار از عهده اینها بر میآید، در صحرا، در سختی، در سرما، در گرما، اینها می¬آورند، بنابراین از این افراد مراقبت کن و کارهای آنها را بررسی کن، بازرگانها و این کالاها را، اما از آنطرف یاد تو باشد یک ضیقی در این بازاریها است، یک تنگی نفس دارند، یک خسّتی به خرج میدهند، من عبارتهای اینها را ببینم اگر نهج البلاغه اینجا دارم یا این آقای حکیمی در الحیاة خودش اگر گفته است، عین عبارتهای آن را گفته است، شما هم بارها شنیدید، حتما شما این بازاریها را مراقبت کن چون اینها آدمهایی هستند که یک مقداری تنگی نفس دارند، این باعث میشود که این افراد خسّت به خرج بدهند و بخاطر این خسّتی که دارند احتکار کنند، مراقب اینها باش که اینها احتکار نکنند، پیامبر از احتکار نهی کرده است، من هم به شما میگویم مراقب اینها باشید، مثلا اینجا فرموده است.
حالا قبل از این که بحث احتکار را حضرت بفرماید، فرموده است در نامه گرانسنگی، ثم استوص بالتجار، وصیت خاص حضرت است به تجار و ذوی الصناعات و اوص بهم خیراً، به اینها به خیر وصیت کن، المقیم منهم و المضطرب بماله، چه آنهایی که هستند، در شهر هستند و چه بازرگانانی که با مال خودشان میچرخند، و المترفّق ببدنه، آنهایی که با بدن خودشان اینطرف و آنطرف جابجا میکنند، فإنّهم مواد المنافع و اسباب المرافق، اینها هستند که خلاصه میتوانند منفعت از اینطرف و آنطرف بیاورند، چیزهایی که به نفع ما است را بیاورند و جُلّابها من المباعد و المطارح، از صحرا، دور و نزدیک همه اینها را بیاورند، فی برّک و بحرک و سهلک و جبلک و حیث لایلتئم الناس لمواضعها و لایجترئون علیها، جایی که مردم جرأت نمیکنند بروند، فإنّهم سلمٌ لاتُخاف بائقته و صلح لاتخشی غائلته، اینها یک چیزهای خیلی خوبی است که نگرانی هم ندارد، و تفقّد امورهم بحضرتک و فی حواشی بلادک، اینها را ذکر کرده است که اینها افرادی هستند این گونه، اما بعد فرموده است شما مواظب باش، و اعلم مع ذلک أنّ فی کثیر منهم ضیقاً فاحشاً و شُحّاً قبیحاً، اینها آدمهایی هستند که خیلی خسیس هستند و احتکاراً للمنافع و تحکّماً فی البیاعات، یعنی زورگویی میکنند، قیمت را بالا میبرند، میگویند نمیشود و فلان، و ذلک باب مضرة للعامة، این یک چیزی است که برای عموم ضرر دارد، یعنی چون اینها منافع را احتکار میکنند، در بیع و خرید و فروش و بازرگانی تحکّم می¬کنند و میخواهند حرف خودشان را برای عموم بنشانند، این برای عموم ضرر دارد و عیبٌ علی الوُلاة.
دوتا نکته کلیدی است که مولا در این قسمت فرموده است، باب مضرة للعامة و عیبٌ علی الولاة، چیزی که برای حکومت سزاوار نیست، حالا ممکن است هر دورهای یک چیزی برای حکومت سزاوار نباشد، یک چیزی باب مضره عامه باشد، این دوتا قید، دوتا قیدی بود که من گذاشته بودم تا از اینها استفاده کنیم، ممکن است از این دوتا استفاده کنیم برای مسائل مختلف، چیزی که ضرر عمومی دارد یعنی جامعه از آن متضرر میشود با این کار و یکی این که حکومتها میگویند، حالا به این تعبیر، آقا شما حاکم بودید جلوی چشم شما این کارها انجام شد؟ پس تو چکاره هستی؟ جلوی چشم شما؟ این که برای شما زشت است، مثلا شما حاکم هستید؟ عیب است برای ولات، چیزی که عیب باشد برای ولات.
اینها از چیزهایی است که در هر دورهای ممکن است تغییر کند، باب مضرة للعامة و عیبٌ علی الولاة، دوره به دوره ممکن است تفاوت کند چون شرائط تغییر میکند، اگر شرائط تغییر کرد مصداقهای جدیدی برای این پیش میآید، در یک دوره، یک چیزی ممکن است باب مضره عامه باشد، در یک دورهای یک چیز دیگری.
حالا اینجا هم در مورد قیمت گذاری آن مطرح است و هم عدم قیمت گذاری، کدام یک باب مضره عامه است؟ حالا ببینیم امیرالمؤمنین اینجا بعد فرموده است: فامنع من الاحتکار فإنّ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم منع منه و لیکن البیع بیعاً سمحاً بموازین عدل و اسعار لاتجحف بالفریقین، قیمت نباید اجحافی باشد، میزان هم باید بر اساس عدل و انصاف باشد، من البائع و المبتاع، فریقین نباید آسیب ببینند یعنی شما نباید برای حمایت از مصرف کننده، تولیدکننده و فروشنده را نابود کنید یا برعکس، باید ببینید فروشنده این را چند خریده است، چند آورده است، این را با دلار سی هزار تومان خریده است، الان به او میگویید بر اساس دلار فلان بفروش، مثلا می¬گویم، این نمیشود، یا برعکس آن، با دلار چهار هزار تومانی خریدی، اما الان شما با دلار سی هزار تومانی با مردم تمام میکنی؟ این هم نمیشود، بعد فرموده است: فمن قارف حُکرةً بعد نهیک إیاه، بعد از این که او را نهی کردی، به او بگو، قانون بگذار، نگو خودش میداند، نه خیر قانون بگذار، مرتب اعلام کن، بعد از این که تو گفتی اگر دوباره رفت سراغ حُکرة، فنَکّل به و عاقبه فی غیر اسراف، خلاصه او را تنبیه کن، هیچ حرفی در آن نیست که قیمت گذاری کن.
پس احتکار یک موردی بوده است که اسلام با آن برخورد کرده است، امیرالمؤمنین، پیامبر هردو با آن برخورد کردند اما اینجا حالا قیمت گذاری ندارند اما جلوی احتکار را گرفتند، حرف آنها هم این بوده است که آقا اگر چیزی هست باید باشد در میدان، اگر چیزی میخواهی برای خودت برداری اشکال ندارد، یک آدمی است که خودش بازاری است، میگوید این کالا کم شده است، من برای خودم آوردم، دوتا گونی بیشتر نیست، من هم خودم در سال چندتا گونی مصرف میکردم، گیر خودم هم نمیآید، باشد، دیگر یک آدم بازاری که برنج فروش است این حداقل برای خودش برنج دارد در خانه خودش، میتواند داشته باشد، بگوییم نه، تو حق نداری برنج بخوری چون ما برنج نمیخوریم، این برای یک شخصی مثل حضرت صادق علیه السلام که وقتی دید گندم در بازار کم است و کم گندم گیر مردم میآید، یک مقدار گندم در انبار داشت، به کسانی که در خانه او کار می¬کردند گفت این گندمها را ببر، یک مقدار جویی، چیز دیگری بیاور ما قاطی کنیم با این بخوریم، ما میتوانیم، یعنی یک چیز درجه دویی را بیاور با این قاطی کن، بقیه را ببر بفروش تا مردم داشته باشند، این یک حالت خاصی است که ممکن است یک امام علیه السلام این کار را انجام بدهد ولی مثل این است که شما باغ پرتقال دارید، همه پرتقالها از بین رفتند، شما هم باغ پرتقال دارید، میگویی برادر عزیز من دوتا گونی نگهداشتم برای ایام عید، نه، برابری، برادری، حکومت عدل علی برابر، پس بنابراین چهارتا را به من بده، چهارتا هم برای خودت بماند، حتما این را قبول نمیکنیم، این هم احتکار نیست، میگوید برای مصرف خودم برداشتم، کما این که شما یک شغلی دارید که مثلا قالی درست میکنی و در خانه شما قالی بیشتر است، آن یکی فلان امر است، حالا اگر یک چیزی بود که جان او در خطر بود یک مسئله دیگری است، حالا یک مقدار ما مصرف خودمان را کمک میکنیم، به صرف این که قیمت یک کالایی بالا رفته است بخاطر این که نیست، آدم که نمیمیرد، آقا نخر، آقا میخواهم برای عید برای بچه خودم حتما پرتقال جلوی او بگذارم، حالا پرتقال جلوی او نگذار، سیب جلوی او بگذار، نه، مهمان میآید، آقا ول کن، مهمان میآید که نیست دیگر، کم است، ما که نمیتوانیم بگوییم هرکس باغ پرتقال دارد هیچی نباید در خانه خودش داشته است، او میخواهد برای خودش داشته باشد.
الان وارد ایثار نمیشویم، این یک بحث ایثاری است، علی علیه السلام ممکن است از دهان خودش، از زن و بچه خودش نه، از دهان خودش میگیرد به شما میدهد، زن و بچه او هم اختیار با خودشان است، هیچوقت ما نداریم علی علیه السلام، من نشنیدم تابحال به زن و بچه خودش بگوید شما نخورید بروید بدهید، نه، میگفت من می¬دهم، آنها هم میگفتند ما هم میدهیم، آنها هم به عنوان یک خانواده ویژه میگفتند ما هم میدهیم، در این قضیه نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاءً و لاشکوراً، این آنجا است، میگوید علی خودش غذای خودش را داد، به کسی نگفت شما هم بدهید، آنها هم خودشان دادند، مولا ممکن است از زبان خودش بگیرد بدهد به نیازمند ولی او ایثار میکند، ولی بطور عادی در بازار ما این را نمیتوانیم الان داشته باشیم.
این جمله را که الان خدمت شما گذاشتم، احتکار، این را کنار بگذارم، شاید دوستان سؤالی داشته باشند. نگاه کنید این جمله که بحث احتکار است، ما از این احتکار، از این بابی که مطرح شده است، پیامبر گرامی و امیرالمؤمنین و سائر ائمه نسبت به احتکار بحث کردند، این که احتکار همه کالاها را میگیرد یا نه؟ من الان وارد این نمیشویم، اینها را بگذارید یک بحث دیگری است، بعضیها میگویند اینها مربوط به کالاهای بسیار ضروری و غیره است. الان باید قیمت گذاری کنیم یا نه؟ به این هم کاری نداریم، اما ما از نهیی که در مورد احتکار است و اصولاً آدمی که محتکر است بازار را در دست میگیرد، قیمت گذاری میکند و همه را تابع خودش میکند.
انحصارگر با احتکار تفاوت دارد اما او هم ممکن است همین کار را بکند، در احتکار میدانید دوستان عزیز، نوع فقها قائل هستند احتکار اگر اشکال دارد در کالاهای مثلا ضروری است، معمولا شنیدید که در کالاهایی که فرضاً مثل گندم، مثل جو، مثل روغن، مثل نمک، اینطور کالاهایی است که معمولا در عبارت فقها، اینها آمده است، اگر ما گفتیم این کالاهایی که مثلا ذکر شدهاند، بگذارید من چندتا از این عبارتها را که برای فقهای بزرگوار است، مثلا فرموده است فرض کنید در مقنعه: و الحُکرة احتباس الاطعمة مع حاجة اهل البلد إلیها، اطعمة، و ضیق الامر علیهم فیها یا مثلا در کافی ابی الصلاح آمده است: لایحل لأحد أن یحتکر شیئاً من أقوات الناس مع الحاجة الظاهرة إلیها، اینها عمدتاً در مورد طعام مواردی را ذکر کرده است، مثلا در تذکره علامه یا در قواعد گفته است: هو حبس الحنطة و الشعیر و التمر و الذبیب و الثمن و الملح، روغن و کشمش و این چیزها و غذاهای اصلی، حالا گندم و جو مثل نان است، تمر و ذبیب، کشمش و خرما، اینها دوتا میوه بودند، چربی و روغن و ملح، نمک، اینها مواردی خیلی لازمی است که ما برای غذا استفاده میکنیم، یا در تذکره فرموده است: و تحریم الاحتکار مختص بالاقوات، قوت، منها التمر و الذبیب و لایعم جمیع الاطعمة، همه غذاها را شامل نمیشود، قاله شافعی. در سرائر هم گفته است حنطه و شعیر و تمیر و ذبیب و سمن، و لایکون الاحتکار منهیاً فی شیء من الأقوال سوا هذا الاجناس.
ببینید اگر احتکار را شما از اینها استفاده کردید، فقط اختصاص به این چندتا دارد مثل بحث زکات یا اگر گفتید نه آقا، چیزهایی که حالا چون فقهای بزرگوار در این دورههای جدید مثلا میگویند دارو، دارو که قدیم آنقدر دارو وجود نداشت، اصلا بحث پزشکی و چیزهایی که الان هست که مردم باید مثلا، میگوید نان به او نده ولی قرص قند را به او بده، از پا در میآید، شما دنبال این هستید که جان مردم حفظ شود، این آدم نان نمیخواهد، برنج دارد، جو هم نمیخواهد، خرما و کشمش و اینها را هم نمیخواهد، این بیچاره بیمار است، شما میخواهید احتکار کنید دارو را که تولید شده است، این بیچاره میمیرد، این مسلّم در فرمایش امیرالمؤمنین هم که در نهج البلاغه فرمود: باب مضرة للعامة و عیبٌ علی الولاة است، میگویند این چه حکومتی است دارو برای مردم نگه نمیدارد.
نگاه کنید الان ما چقدر روشن در دنیا داد میزنیم که آقا دنیا در تحریم برای ما اجازه نداد ما واکسن بخریم، برای ما اجازه نداد ما پول جابجا کنیم، برای ما اجازه نداد دارو وارد کنیم، بر علیه دنیا میگوییم که مثلا این مقدار نااهلی کردند، نامردمی و نااهلی و ناجوانمردانه جنایت کردند به یک تعبیری، عیبُ علی الولاة است، عیب یعنی چه؟ حتی ما الان به نظام بین الملل میگوییم که آنها ولات ما هم نیستند، میگویند پس این چه کشورهایی است که شما میگویید همکاری، اصلا حقوق بشر، حقوق کودک، چرا این کار را میکنید، پس ما تا اینجا آیا می¬توانیم از باب احتکار برای این کار استفاده کنیم؟ بله، اولا همانطور که عرض کردم از این عبارت احتکار امروزه اصلا در فرهنگ عربی لغت احتکار را برای انحصار هم استفاده میکنند، نمیخواهم بگویم این درست است، چرا؟ بخاطر این که احتکار در آن زمان در روایت آمده است، هرچه هم بوده است به این صورت بوده است، آن زمان انحصار در تولید چندان مطرح نبوده است که بتواند این را جابجا کند، اقتصاد الان علم شده است، آن موقع عمده تولیدات کشاورزی بوده است، کشاورزی هم یا علی مدد دست خدا بوده است، یعنی اصلا نمیدانست امسال در تولید چیزی گیر او میآید یا نه، این مثل بحث صنعتی نیست که کاملا به صورت جدا و ایزوله میتواند تنظیم کند، کاملا جدا از جاهای دیگر. از یک جهت این را هم انحصار ممکن است بگوییم، از جهت لغتی میتوانیم بگوییم یک نوع احتکار است، یا این که بگوییم نه، آن احتکار بخش توزیع است، این برای بحث تولید است ولی ملاک آن یکسان است، پس بنابراین انحصار اگر در جایی باشد که بحث، همانطور که امیرالمؤمنین فرمود باب مضرة للناس باشد، اگر بخواهد مضرة للناس باشد انحصار در تولید کالاهای خاص میشود، یعنی کالاهای بسیار ضروری، غذائی، گوشتی، مثلا فلان، دارو که باعث شود این فرد میزان تولید را کم کند، قیمتها را بالا ببرد تا سود بالاتری داشته باشد، این هم یک جهت که از این میتوانیم استفاده کنیم.
اجازه بدهید یک مسئله دیگری هم در بحث انحصار عرض کنم، میخواهیم شواهد را جمع کنیم که ببینیم قاعده داریم یا نه؟
الف: اسلام در بخش ثروتهای طبیعی انحصار را ممنوع کرده است و اجازه نداده است ثروتهای طبیعی در دست افراد محدودی قرار بگیرند، این را همه میدانیم، زمینهای موات، معادن، آبها، جنگلها و کوهها و دیگر موارد انفال و ثروتهای عمومی در مالیکت دولت اسلامی یا همه مسلمانان قرار دارد، فقط با توجه به شرائط خاصی ممکن است به افرادی اجازه داده شود که در ازای اجازه یا پرداخت سهمی از درآمد بخشی از آن را بطور محدود در اختیار بگیرد. نگاه کنید دوستان عزیز همه ما این را میدانیم، من اینجا از مرحوم صدر هم، از کتاب اقتصادنا، انفال در اختیار دولت است، منابع طبیعی است و اتفاقا خیلی خیلی مهم هستند این منابع که در اختیار دولت قرار گرفته است، طبق آیهای که در سوره حشر آمده است و اطلاع دارید، طبق این آیه فرمود: ما أفاء الله علی رسوله من اهل القری، آن آیه شریف را که اینجا ذکر کرده بود، بعد فرمود چرا ما این را میدهیم دست پیامبر؟ فرموده بود، آیه 7 سوره حشر، در قرآن صفحه 546 است، ما أفاء الله علی رسوله من اهل القری فلله و للرسول و لذی القربی و الیتاما و المساکین و ابن السبیل، اینهایی که خداوند به عنوان فیء به پیامبر برگرداند برای این شش گروه است، چرا به اینها دادیم؟ کی لایکون دولة بین الاغنیاء منکم، تا دست پیامبر و امام و فقرا باشد تا به دست اغنیاء نیفتد، این یک مسئله خیلی مهمی است که باید روی این توجه کرد، هر امری که زمینه فراهم شدن دولة، دوستان دولة میدانید یعنی دولت، دولة است البته، دولة نه دولت، ولی از تداول میآید یعنی گردش، یعنی این چیزها را به پیامبر دادیم که به فقرا بدهد، به مساکین بدهد، به ابن سبیل بدهد، در اختیار خودش است، میدانیم فیء در اختیار پیامبر است، در اختیار خودشان بگذاریم، چرا؟ چون دست اغنیاء نیفتند، یعنی نیازهای نیازمندان هم تأمین شود، بخشی از این منابع طبیعی در اختیار ضعفا هم قرار بگیرد، حالا این تعبیری که هست، خداوند در این آیه، بعد هم فرموده است: للفقراء المهاجرین، اینها را که دادم تا بدهد به فقراء مهاجرین، الذین اُخرجوا من دیارهم، یعنی برای زمان صدر اسلام است، من دیارهم و أموالهم یبتغون فضلاً من الله و رضواناً و ینصرون الله و رسوله اولئک هم الصادقون، اینها برای مهاجرین است، به اینها بده، و الذین تبوّءوا دار الایمان، کسانی که دین و آئین خودشان را در خدمت پیامبر قرار دادند، زندگی خودشان را، هرچه داشتند را در اختیار پیامبر و یاران او قرار دادند، و الذین تبوّءوا الدار و الایمان من قبلهم یحبّون من هاجر إلیهم، مهاجرین را دوست داشتند، و لایجدون فی صدورهم حاجةً مما اوتوا، نه، اصلا نگران هم نبودند، و یؤثرون علی أنفسم و لو کان بهم خصاصة، با این که خودشان هم سختی داشتند باز به پیامبر گفتند پیامبر هرچه داری به این نیازمندها بده، اینها در خانه ما هم باشند، و من یوق شُحّ نفسه فاولئک هم المفلحون، یعنی انصار در آن شرائط به فلاح رسیده بودند که آنجا این کار را انجام دادند، حالا ادامه آیات هم است.
پس فیء را دادیم به پیامبر تا کی لایکون دولة بین الاغنیاء منکم، تا این دست اینها نچرخد، این زمینهای مرغوب، این زمینهای عالی، این چیزها دست اینها فقط نباشد، چون اینها دارند و بقیه نیازمند باشند. ممکن است از این آیات و تأویلهایی که بکار رفته است در بحث انفال که ما چرا اینها را به دست آنها دادیم؟ بخاطر این که تداول ثروت دست اینها نباشد.
نتیجه، حالا حرف اینجا این است، اگر انحصار یعنی شما اجازه بدهید انحصار در جامعه شکل بگیرد، انحصار نتیجهای بدهد که با نتیجه این تداول ثروت بین الاغنیاء یکسان باشد، شما زمینه این کار را باید برطرف کنید، البته اینجا در مورد این آیه دیدگاههای مختلفی است دوستان عزیز، بخاطر این که من یادم است در یک جلسهای که کنفرانس اقتصاد اسلامی بود در مشهد، آیت الله گرامی، ایشان به دعوت دوستان اقتصادی آمده بودند، هم برای زیارت و هم در آن جلسه شرکت کردند، البته شاید خودشان هم به زیارت آمده بودند، نمیدانم جدا آمده بودند یا نه، ایشان میفرمود شما از این آیه نمیتوانید استفاده کنید برای این که کلا توزیع درآمد باید خیلی بههم نزدیک باشد، چون خدا اینجا این تعلیل را برای توزیع اموال عمومی میگوید، یعنی فرموده است اموال عمومی و منابع طبیعی باید طوری توزیع شود که تداول ثروت بین اغنیاء نباشد، نه این که اقتصاد شما بگونهای باشد که اصلا ثروتمند ایجاد نشد، ثروتمند بوجود نیاید یا یک ثروتمندی از راه حلال ثروت زیادی کسب نکند، چون بعضی¬ها میگفتند درواقع ما زمینه رفع این فاصله طبقاتی را باید ایجاد کنیم، این کلمه فاصله طبقاتی را همانطور که میدانید برای تعابیر جناب مارکس است که فاصله طبقاتی، طبقه کارگر، طبقه کارفرما، در اسلام این قابل بحث است، آیا اسلام قائل به این فاصله طبقاتی است یا نه؟ حالا این آیه دقیقا چه میگوید؟ این آیه فرموده است ما این ثروتها را به پیامبر دادیم که فیء بود، فیءای بود که بدون این که جنگ و خونریزی شود، اینها در اختیار پیامبر قرار گرفت، اینها انفال هم نیست، اینها فیء است یعنی هم زمینهای آباد، مزروعی، انفال فقط زمینهای آباد طبیعی است، نه زمینهای آبادی که توسط انسانها ایجاد شدهاند، ولی این فیء همه اینها را میگیرد، هر چیزی که در جنگ از دشمن که بدون درگیری نظامی و فقط با محاصره، مما لم یوجف علیه بخیل و لارکاب، در اختیار مسلمانها قرار گرفت، این به پیامبر یا به حاکمیت اسلامی یا به رسالت یا به امامت، حالا به تعابیر مختلفی که ممکن است ما اینجا این را بکار ببریم، این در اختیار آنها قرار میگیرد و این فیء را پیامبر برای فقرا و مساکین و ابن سبیل و اینها توزیع میکند. چرا دادند در اختیار پیامبر؟ تا این ثروتی نشود در دست اغنیاء، تداول ثروت شود. از لابلای اینها به دست میآید که ثروت جامعه باید طوری باشد که در دست همه بگردد، نه در دست اندکی بگردد و بقیه فقط سماق بمکند و انگشت به دهان بگزند، ای وای چرا هیچی گیر ما نیامد و فلان، این ثروت باید بچرخد، حالا یک ثروتی است که ناشی از کار است، هر کس کار کرد از آن خودش است، یک ثروتی است که قبل از تولید است، یعنی منابع تولید، دولت باید منابع تولید یعنی زمینها، محیطهای ساحلی و غیره را اگر قرار است از آنها استفاده شود، چون گاهی وقتها نباید استفاده شود، مثل همین رودخانه کرج که الان اصلاح میکنند و برخی از چیزهایی که آنجا ساخته شده است، تعریض میکنند این رودخانه را، سیلاب که میآید خراب میکند، مثلا آب باید بیاید رد شود، کسی نباید تعرض کند، بلکه این زمینه شود صدها هزار هکتاری که تصرف بیجا شده است توسط هر بخش خصوصی یا دولتی یا نهادهای عمومی و غیره، همه اینها گرفته شوند، این منابع طبیعی اگر نمیخواهد استفاده شود و میخواهد به همان صورت بماند، مثل یک دریاچه، با این کاری نداریم، اما اگر این ثروت قرار است توزیع شود و در اختیار افراد قرار بگیرد، باید طوری باشد که همه افراد جامعه از آن استفاده کنند و همه بهره ببرند، بنابراین از این زمینهای مرغوب فقرا هم استفاده کنند، برای مسکن، یک فقیری که مسکن ندارد، زمین که توزیع میکنند برای مسکن گیر آنها هم بیاید، البته خودش هم باید کار کند و پول دربیاورد تا بتواند آن زمین را بسازد، یا او را کمک کنند یا به هر صورت.
پس از این، مورد دوم، یکی از احتکار خواستیم استفاده کنیم، یکی هم از این بحثی که در اسلام گویا انحصار در بخش بهره برداری از منابع طبیعی ممنوع شده است و کل اینها را به دست دولت دادند و دولت بر اساس مصلحت باید توزیع کند، شاید این یک قرینهای باشد که اسلام با انحصار مخالف است، شاید، این را اجازه بدهید، تا اینجا دوستان داشته باشید، در جلسه بعد هم اگر زنده بودیم شاید این بحث را انشاءالله کامل کنیم و تمام شود و از قاعده انحصار هم رد شویم. این موضوع قاعده انحصار جا دارد برای پایان نامه یعنی یک نفر میتواند انجام بدهد.
خیلی ممنونم از همه عزیزان، خداحافظ و ناصر شما باشد ان شاء الله. درود بر همه شما.