جلسه پانزدهم درس خارج فقه استاد مجید رضایی در موضوع قواعد فقهی اقتصادی در ۱۷ بهمن ۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.
استاد رضایی، قواعد فقهی اقتصادی، جلسه15، یکشنبه 17 بهمن 1400
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
ایام پربرکت، ماه الهی، ماه رجب المرجّب که برکات الهی در آن فراوان است، ادعیه فراوانی آورده شده است و در جامعه اسلامی بخاطر احادیثی که از پیامبر رسیده است به عنوان یک ماه برگزیده مطرح است، در این ایام عمره انجام میشد و خانه خدا مملو از زائرانی بود که برای عمره از دیرزمانی به آنجا مشرّف میشدند، خداوند وسیله¬ای فراهم کند، شرائط مهیا شود تا همه جامعه ما و جامعه مسلمین بتواند در این ایام هم از عمره رجبیه بهرهمند شود، خداوند به همه ما روزی بدهد که مشمول دعاهای بسیار بسیار ویژهای که در این ایام است شویم و ان شاء الله بهره ببریم.
بحث ما درباره انحصار بود، یک مروری کنم به بحث و ببینم به کجا رسیدیم، عرض کنم خدمت شما بزرگواران ما درباره انحصار بحث میکردیم، حالا اول آن، نگاه کنید من اسم این قاعده را عدم انحصار نگذاشتم، چون واقعیت این است که انحصار وجود دارد، مثلا در زمینههای مختلف یک نقاش درجه یکی است که نقاشی او درجه یک است، از این جهت انحصار است اما بحث ما بیشتر درباره رفتار انحصاری است که در بازار است، اسم قاعده را گذاشتم عدم رفتار انحصارگرایانه که مطرح میشود، چون انحصار یک پدیدهای است که حقیقتاً شکل میگیرد.
حالا من چند تا مسئله قبلا گفتم این را رد کنم و درباره بحث اقتصادی میخواستم یک چیزی نشان بدهم، عذرخواهی میکنم، اینجا کلاس به یک معنا اقتصاد نیست، کلاس فقه است اما در عین حال دوستان یک مقدار هم بعضی از آنها که آشنا هستند بعضی از آنها هم استاد هستند، ممکن است بعضیها احیاناً آشنا نباشند بدانند ما با چه کفریاتی هم به سر میبریم، اشکالی ندارد.
نگاه کنید بحث، الان بطور خیلی ساده آن کتابهای کلیات علم اقتصاد، کتابهای خرد، بخش خرد آن و انواع کتابهایی که خرد است اینها میآید، بازار انحصاری معمولا در مقابل بازار رقابتی است، میتوانیم به همین متنی که من الان از اینترنت برداشتم به راحتی میتوانید پیدا کنید، این متن هم از یک کتابی است که ترجمه آقای ارباب است، برای منکیو یا منکیو بعضی وقتها میگویند برای منکیو است که در این زمینه بیان شده است.
بازار انحصاری نوشته است تفاوت کلیدی بین بنگاه رقابتی و انحصارگر در توانائی تعیین قیمت محصول است، این یک چیز اساسی است، یعنی در بازار انحصاری انحصارگر میتواند قیمت تعیین کند، از شیوههای کاملا اختیاری خودش استفاده میکند، نگاه کنید کار، حالا حداقل در بازار این گونه است، تا قبل از این که قانونی گذاشته شود، اینجا نه احتکار میکند، حرف اینجاست، نه احتکاری میکند، نه کسی را به اجبار وادار میکند، میزان عرضه خودش را تحت تأثیر اراده خودش کم و زیاد میکند، امسال هزار تا ماشین تولید میکند، شرائط بازار را دید آن را پانصد تا میکند، شرائط بازار را دید آن را دو هزار تا میکند، هیچ کاری مثلا به صورت اولیه خلاف قانونی انجام نمیدهد، مگر این که قانون بگذارند که آقا انحصار جایز نیست، حتی در کشورهایی هم که گفتند انحصار جایز نیست، نگفتند انحصار جایز نیست، گفتند ادغام شرکتهای مختلف برای هماهنگی به این جهت که بتوانند ادغام انجام بدهند و بخواهند بازار را در کنترل بگیرند، این ادغامهای آنها اشکال دارد، اما اگر آنها ادغام نکنند یعنی ادغام کنند اما درواقع یک کار عادی باشد یا اصلا ادغام نشود، انحصارگر هستند، دو نفر انحصارگر هستند، کارهای خودشان را انجام میدهند، هر کس به هر میزانی که میخواهد تولید میکند، کسی نمیتواند آنها را اجبار کند که شما حتما باید میزان تولید خودتان را بالا ببرید.
بله قانونها زرنگی میکنند، یعنی کشورهای مختلف میتوانند از زرنگی استفاده کنند، زیرک باشند، بگویند ما مجوز به همه میدهیم، هر کسی که میخواهد این بنگاه را درست کند بیاید انجام بدهد، مثل این بحثی که در مورد، به فرض برای قانون وکلا بود فکر میکنم، این یک مسئله خیلی مهمی است، اگر یک مجموعهای باشد که بگوید من نظارت میکنم مثل پزشک، من میگویم کدام پزشک مطب داشته باشد، حقه بازی هم نمیکنم، رشوه هم نمیگیرم، پول هم نمیدهم، خودم هم مطب ندارم که بگویم اگر به این چشم پزشک اجازه دادند که بیاید مطب بزند رقیب خودم میشود، باید آن کسی که میخواهد مجوز بدهد کاملا جدا باشد ولی علمی باشد و بگوید از ایشان امتحان گرفتیم، امتحان او اینطور بود، از او این سؤال را کردیم نبود، اگر اینطور باشد، مجوّزها داده شود، خود به خود تولید کننده آن کالا زیاد میشود، ولی اگر تا زمانی که تولید کننده آن کالا زیاد نشده است، به عنوان مثال شما میگویید ما مجوّز میدهیم هر کسی که میتواند شبکه رادیویی درست کند، ولی نه کسی پول آن را دارد و نه چیزی، یک شبکه رادیویی وجود دارد و آن هم برای دولت است، دولت در اینجا از قدرت انحصاری خودش استفاده میکند هر طور که مایل است، یا یک شرکت بزرگی ممکن است باشد، مثلا یک شرکت کامپیوتری بزرگی است مثل اپل، مثل مایکروسافت، چه نرم افزار و چه سخت افزار، مثل کتابفروشی آمازون، یک شرکت از یک اتاقک، این فیلمی که تلویزیون چند باره الان نشان میدهد، یک آدم فازغ التحصیل رشته کامپیوتر در دانشگاه هاروارد، همین جف بیزوس که مسئول این کتابخانه آمازون است و الان فروشگاه آمازون بین المللی، از یک کار جزئی تلاش کرد که کتابفروشی اینترنتی راه بیندازد، فروش کتابفروشی او، نه خود کتاب اینترنتی، فروش کتاب را گفت من برای چه مثل بقیه مغازه بزنم، روی کتاب هم پایه گذاری کرد، علاقه مند هم بود به این کارهای فرهنگی، بنابراین گفت من یک کتاب، کتاب را از طریق اینترنت منتشر میکنم و میفروشم، یک کتاب را بار اول در سال مثلا نزدیک به سی سال قبل، بیست و هفت هشت سی سال قبل، بار اول که این را در اینترنت منتشر کرد که آقا همچین کتابی چاپ شده است، هر کسی که میخواهد تا برای او بفرستیم، یکدفعه دید چقدر تقاضا آمد، کتاب تا میخواست برود تقاضا پیدا کند، افراد باید میرفتند به گیشه آن را نگاه میکردند، این از طریق اینترنت یکدفعه یک بازار بزرگی را برای آن کتاب ایجاد کرد، کم کم افراد دیدند این چه کار خوبی است، بنابراین ایشان کتاب از طریق اینترنت فروخت، شاید از یک اتاقک شروع کرد، ولی مجوّز داشت، از زیرکی برخوردار بود، الان بعد از سی سال سرمایه این شرکت سیصد میلیارد دلار است، کل اقتصاد ایران چند میلیارد دلار است؟ کل اقتصاد ایران شاید مثلا چهارصد پانصد میلیارد دلار باشد، کل اقتصاد ایران، یک شرکت در آمریکا سیصد میلیارد دلار گردش مالی دارد، میلیارد دلار، از یک سال اولی که شروع کرد فکر میکنم صد هزار دلار، پنجاه هزار دلار، صد و پنجاه هزار دلار همینطور آرام آرام پیشرفت کرد، الان اکثر نویسندگان میگویند بهترین کار این است که ما کتاب خودمان را به ایشان بدهیم و ایشان منتشر کند، چون به راحتی در کل دنیا منتشر می¬شود و کاری هم کرده است که هرجا هر کسی که هست، در روستا یا شهر، دیگر لازم نباشد بیاید در شهر بزرگ کتاب ببیند، برو در اینترنت کتاب ببین و سفارش بده و کتابخانههای زیادی بجای این که بروند در نمایشگاهها کتاب ببندند، این خلاصه کتاب را آنجا میگذارد، مقدمه و مؤخره و نویسنده آن را میگذارد، نگاه کنید انحصاری، الان او خیلی بزرگ است ولی اصلا انحصاری نیست، تقریبا کل بازار آمریکا را که بازار بسیار بزرگی است در دنیا، گرفته است، نزدیک شاید ششصد هزار نفر، هفتصد هزار نفر مستقیم برای او کار میکنند و غیر مستقیم آن را نمیدانیم، یعنی توانسته است نزدیک به هفتصد هزار شاغل، همین یک جوان ویژه با این کارهایی که انجام داده است، از طریق اینترنت، اینها کارهای دانش بنیان هستند، کارهای دانش بنیان چطور هستند؟ از طریق دانش استفاده میکند، یک کامپیوتر داشته است، با یک کامپیوتر، با یک برنامه ریزی الان نزدیک به هفتصد هزار نفر، ششصد هزار نفر برای او کار میکنند، کل دنیا مرکزهای کتابفروشی دارد، هر کسی که کتاب میخواهد، بعد این کتابها را تبدیل کرد به کتابهایی که عکس از آن میگرفتند، پی دی اف از آن میگرفتند، کتابهای گویا درست کرد، الان برای بعضی از کتابهای گویا که قبلا مثلا این کتاب ده دلار خرید و فروش میشد، به نود و نه سنت، کمتر از یک دلار رسیده است، این خیلی چیز مثلا جالبی است، ولی انحصاری نیست.
بزرگ بودن انحصاری را نمیرساند، مهم این است که شما وقتی، الان هر کسی که بخواهد در این زمینه کار کند میرود از دولتی که زندگی میکند یا جاهای دیگر، آقا من میخواهم فروش اینترنتی داشته باشم، میگویند بفرما، الان دیدید در ایران یکسری از این کتابفروشیها این کار را انجام میدهند، کتابهای گویا منتشر می¬کنند، یعنی میخواند، سعدی میخواند، دیدم آقای حداد عادل فکر میکنم مولوی میخواند اگر اشتباه نکنم، می¬خواند از یک متنی و یک توضیحی میدهد، بعد افراد این چیزهای گویا را در سفر و حضر و جاهای مختلفی که میروند مثلا میگذارند گوش میدهند، پیر و جوان، کوچک و بزرگ به راحتی گوش میدهد و داستان آن را می¬شنود، حتی اگر چشمهای او ضعیف است دیگر نمیتواند بخواند، حالا از این طریق استفاده میکند، آمازون خیلی مجموعه بزرگی است، مایکروسافت خیلی مجموعه بزرگی است یا مثلا اپل خیلی مجموعه بزرگی است ولی هیچکدام از اینها انحصاری نیستند، انحصاری به این معنا مثل ایران خودرو که ما در کشور داریم، الحمدلله دوتا ماشین چیز داریم، اجازه نمیدهیم، نه این که وارد شود، تولیدات، شرکتهایی بیایند بگویند ما میخواهیم فلان کارخانه ماشین را تولید کنیم، به این سادگی به هر کسی اجازه داده نمیشود، گویا این دوتا مثلا جوان نوبر، جوان که نیستند، پیر شدند، اینها مثلا باید حمایت شوند چون دولتی هستند یا، مثل تیمهای فوتبال که داریم به سلامتی که حالا کاری کردیم از صحنه آسیایی اینها حذف شدند بخاطر دولتی بودن آنها یعنی آن اختیارات و اینها.
انحصار، همه حرف این است، یعنی توانائی تعیین قیمت محصول، از چه راهی؟ نه از راه غیر قانونی، نه از راه این که آقا من هستم اجازه نمیدهم کس دیگری بیاید، رقیب خودم را از پادر میآورم، نه، رقیب خودش را از راه قواعد بازی زمین میزند، کار خودش را انجام میدهد، همین کاری که همین آقای آمازون، این فیلمی که تلوزیون دو سه بار تابحال پخش کرده است را ببینید، میگوید این آقا کاری کرد که اکثر کتابفروشیهای آمریکا تعطیل شدند، کتابفروشیهای بزرگی که شاید یک قرن، دو قرن سابقه داشتند، بعضی از آنها بودند که از سال 1850 سابقه داشتند، از 1870 سابقه داشتند، چرا؟ گفتند ایشان کتابها را از طریق اینترنت میفروشد و ما نمیتوانیم، ما مثلا در نیویورک یک نمایشگاه بزرگ داشتیم یا در نیویورک و واشنگتن و فلان شهر و فلان شهر داشتیم، مردم دیگر بلند نمیشوند بیایند، در خانه خودش نشسته است و کتاب را میبیند، برای چه بلند شود این همه راه مثلا طی کند، این همه هزینه متحمل شود، این همه وقت بگذارد که میخواهد کتاب را ببیند، کتاب را از طریق اینترنت کاملا میبیند و دیگر کسی نمیرفت از آنها خرید کند.
نگاه کنید وقتی یک روش جدیدی آمد، حالا روی این یک زمانی باید فکر شود، این که میگویم یک مسئله خیلی مهمی است، آیا دولت یا هر مجموعهای میتواند این گونه عمل کند که اگر من یک چیز جدیدی آوردم مثل همین دانش بنیانهایی که آمدند، مثل اسنپ، اسنپ که به میدان آمد یک کاری بود که درواقع در جاهای دیگر چون بوده است، در کشورهای مختلف الحمدلله اینجا هم آمد از آن استفاده کردیم، اوائل که آمده بود تاکسی تلفنیها عزا گرفته بودند بیچارهها، میگفتند این چه وضعی است، زندگی ما را تعطیل کرده است، هر کسی در خانه خودش نشسته است، بجای این که به من زنگ بزند، چون ارزان هم بود میزد به آنها میگفتند. هر روش جدیدی که میآید روشهای قبلی از پای در میآیند، یک عدهای بیکار میشوند و یک عدهای سر کار جدید میروند، تاکسی تلفنیها هم گفتند ما هم خودمان میرویم در اسنپ، همین رانندههای آنها، من یادم است رانندههای آنها میرفتند در اسنپ شرکت میکردند و آنجا هم اگر به آنها زنگ میخورد میرفتند انجام میدادند، گاهی وقتها میآمد میگفت من از طریق اسنپ آمدم، عملاً خود تاکسی تلفنیها هم یک چیزی راه انداختند، تلفنی راه انداختند و غیره، حالا گاهی وقتها یک تبلیغاتی میشد که آقا این اسنپیها مثلا تعهد ندارند یا فلان ندارند، یک چیزهایی میگفتند یا فلان حادثه رخ داده است، یکی به یکی تعرض کرده است، یکی دزدی کرده است و مال یک کسی را برده است در اسنپ ها، اینها بود، دعواهای چیز بود که آقا سراغ آنها نروید، سراغ تاکسیها بروید، تاکسیها امین هستند، تاکسیها امین بودند، خیلی هم محترم هستند همه، اما در هر صورت این موج است، افراد میگفتند ما وقت نداریم، این تاکسی که ما به او زنگ بزنیم هم قیمت او، هم، با اسنپ از طریق این هم آدرس به او میدهم و همه چیز، میآید، سر وقت میزنم میآید آنجا و از او استفاده میکنم.
آیا اگر شما دیدید که یک دانش جدید میآید و یک عدهای را بیکار میکند شما میتوانید در بازار آنها جلوی او را بگیرید، بگویید روش شما باعث بیکاری میشود، من باید جلوی آن را بگیرم. روی این باید تأمل کنیم همه ما، روی این باید فکر کنیم، دولت باید چکار کند؟ بعضی از مجوزها، الان مجوز از وقتی که به این اسنپ داده است چه تعداد از کار این تاکسیرانیها تعطیل شدند، بعد رفتند کارهای جدیدی انجام دادند، خودشان هم درگیر شدند، خودشان را هم رساندند درواقع. در هر روشی همین است، شما الان مثلا فکر کنید برای نانوایی، در یک روشی یک نفر بیاید، این علم میخواهد، اینجاست که کار اصلی است، علم میخواهد که بتواند نانوایی سنگ را با دستگاه کند درست کند به همین صورتی که دست کار میکند بلکه بهتر، تمیزتر و سریع تر، ولی از خمیری استفاده کند که آن خمیر ورآمده است، خمیری که خوب جا افتاده است و خوب این دستگاه این را بکشد، دستگاه که میتواند مثل آدمی که خمیر را میکشد روی آن تابه، این هم بتواند این کار را بکند، بعد نان سنگکی به دست بیاید که همان مزه را داشته باشد، کل سنگکیهای قم را تعطیل میکنند، با این که سنگکیهای قم جزو بهترین سنگکیهای ایران هستند، تعطیل میشوند، چرا؟ حالا چکار باید بکنیم؟ مجوز ندهیم؟ مجوز بدهیم؟ بگوید آقا نانواییها دیگر به من رأی نمیدهند من این کار را بکنم، ولی این کار اقتصاد را رشد میدهد، هزینه¬های تهیه فلان کالا و فلان کالا را کم میکند، دورریز را کم میکند، بهترین کار این است که بگویید آقای نانوایی تو بیا در این کار یک شرکت بزن، آن شرکت مثلا بتواند سهامی باشد، شما هم از این استفاده کند، بهره ببرید از این نانوایی پیشرفته، این مسئله است.
بنابراین بنگاه انحصاری که در اینجا مطرح است یعنی بنگاهی که از راه علمی، نه از زور و حقه بازی و احتکار، نه، براساس این که تولید خودش را کم یا زیاد کند تعیین قیمت میکند که این را یک مقدار در این جلسات خدمت شما عرض کردیم این بحثها و مباحثی دارد که در مورد این باید صحبت شود، الان برخی از امور فقط در اختیار دولت است، یکی از بحثهایی که آخر کار باید مطرح کنیم این است که آیا دولت میتواند انحصاری عمل کند و انحصارگر باشد؟ مثلا نگاه کنید الان یک مجموعه پالایشگاهی بگوید من بنزین تولید میکنم، دولت من بنزین تولید میکنم، از شما هم که تولید میکنید بهتر تولید میکنم، نمیدانم با ایزو چند درست میکنم، ایزو دو هزار و نه، دو هزار و چند، کمتر بیشتر، هرچه، بنزینی تولید میکنم که برای ماشینهای ما خیلی خوب باشد، حالا به او اجازه میدهیم یا نه؟ باید به او اجازه بدهیم، نباید بگوییم آقا نه، این که انحصار بنزین از دست ما دربیاید، از دست دولت دربیاید که هیچی، اصلا نباید، مگر دولت باید انحصاری عمل کند؟ این را در یک جلسه¬ای که خدا به ما توفیق داد، بحثهای انحصار، چون حالا قاعده انحصار را میخواهیم ذکر کنیم، در مورد این حتما صحبت میکنیم، انحصار دولتی، چرا دولت در این بحثهای انحصار میآید و این کار را انجام میدهد؟ هم در مورد انحصار طبیعی صحبت میکنیم و هم این قضیه.
حالا دوستان ببینید چون این بحث در اقتصاد میتواند ابعادی داشته باشد، یک بنگاه رقابتی سهم بسیار اندکی از بازار را در اختیار دارد بنابراین برای تصمیم گیری خود در مورد تولید مجبور است از قیمت بازار تبعیت کند اما انحصارگر چون تنها تولید کننده بازار است یا چندتای محدودی هستند اینطور نیست.
یکی از تفاوتهای اصلی، ببخشید من اینطور بیان میکنم، اینها مقدمات دارد، فقط میخواهم شما هم حالا بعضی از شما کاملا استاد هستید و میدانید، فقط بخاطر این که خودم بدانم چه گفتم. یک تفاوتی بین بنگاه رقابتی و بنگاه انحصاری روی تقاضایی است، میگویند منحنی تقاضای بنگاه رقابتی، منحنی تقاضای بنگاه رقابتی معمولا به صورت خط افقی آن را میکشند، یعنی چه؟ یعنی قیمت را هیچ کاری نمیتواند بکند در بنگاه رقابتی، چون اینقدر تولید کنندهها زیاد هستند، یا شما به قیمت بنگاه باید بفروشید، قیمت بازار، یا اگر بخواهید از این قیمت بالاتر بدهید کلا کسی از شما نمیخرد، بیکار که نیستند بیایند از شما بخرند، رها می¬کنند میروند اما منحنی تقاضای بنگاه انحصاری معمولا به صورت شیب نزولی است، یعنی هرچه تولید بیشتر باشد قیمت پایینتر میآید، هرچه کمتر باشد قیمت بالاتر میرود، این یک مسئله که درواقع مقدار تولید با قیمت را، حالا با فروضی که همه اینها مطرح میشود بیان میشود. بنگاه رقابتی و بنگاه انحصاری معمولا این طرف تقاضا است و یک طرف عرضه هم دارد، آن طرف عرضه هم باید بر اساس این خودش را نشان بدهد.
نگاه کنید یک مسئله که در مورد بنگاه تقاضا است این است که ما یک منحنی داریم که اقتصادیها به آن می¬گویند درآمد نهائی، درآمد نهائی یعنی درآمدی که از آخرین واحد فروش گیر شما میآید، از آخرین واحد، درآمد نهائی به آن میگویند. تقاضا درآمد متوسط را نشان میدهد ولی درآمد نهائی آن یک منحنی است که نیم ساز آن است یعنی این زاویه باید به صورت نیم ساز کشیده شود، اینها اثبات میشود.
در بنگاه رقابتی درآمد نهائی با درآمد متوسط یکی است، چون آن خط افق نیم ساز ندارد اما اینجا که زاویه دارد این نیم ساز دارد این میشود درآمد نهائی، همه اینها اثبات شده است دوستان عزیز، حالا فقط میخواهم روی شکل یک چیزی نشان بدهم، این خط را دوستان الان واضح است، نگاه کنید یک خط نمودار دارد که تقاضا است، دیمَند است، درآمد نهائی را هم میبینید، این دوتا را تا اینجا دارید، یک منحنی داریم که به آن میگوییم عرضه. تقاضا و عرضه که میگویند مثل دو تا لبه قیچی هستند که کنار یکدیگر قرار میگیرند، ضرب در، این عرضه، روی این نوشته است ام سی، ام سی یعنی مارجینال کاست، یعنی هزینه نهائی، آن هم درآمد نهائی، آن هم تقاضا.
هزینه نهائی یعنی هزینه آخرین واحدی که تولید میشود، در بنگاهها از یک جایی وقتی شروع میکنند به تولید کردن، هرچه اضافه میشود هزینه آن کم میشود، میآید تا یک حداقلی که شما فرض کنید الان این تا کمترین مقدار آمده است، از یک جا به بعد اگر شما بیشتر تولید کنید هزینه واحد آخری بیشتر میشود، سرشکن می¬شود یعنی یک مورد، یکی تولید میکنیم، یک قیمتی دارد، یکی تولید میکنید، تولید را الان یکی اضافه میکنی هزینه کلّ شما اضافه میشود بیشتر از قبل، این هزینه نهائی شما صعودی است، همه اینها اثبات میشود، همه اینها مفصل بحث میشود.
در بازار رقابتی، این ام سی که همان عرضه است با تقاضا تلاقی میکند، این نقطهای را، دوستان الان این پیداست که من این چیز را روی آن گذاشتم، یعنی این نقطه تلاقی ام سی با تقاضا، پیداست؟ این نقطهای است که هم قیمت را تعیین میکند، نگاه کنید قیمت چقدر میشود؟ پایینتر از قیمت انحصاری میشود، مقدار چطور؟ بیشتر میشود کیو 2 مثلا، اما در بازار انحصاری این عرضه با تقاضا نقطه سود نیست، بلکه نقطه سود تلاقی این ام سی با درآمد نهائی است و چون درآمد نهائی پایینتر از تقاضا است بنابراین در این نقطه آ مثلا تقاطع آنها می¬گویید چقدر کیو، ماکس تولیدات آن، کوآنتیتی آن، ماکس آن اینقدر میشود، کمتر از کیو 2 است، قیمت چقدر؟ قیمت هم بالاتر است، قیمت انحصاری در نقطه بی است، بازار انحصاری معمولا بر اساس، همه اینها بر اساس شکل این منحنیها است، شکل ساده این منحنیها این است، انواع شکلها را دارد، بازار به بازار فرق می¬کند، کالا به کالا فرق میکند، شرائط اینها تفاوت دارد اما بطور کلی بازار انحصاری قیمت آن بالاتر است، چرا؟ نه این که به زور میدهد، چون تولید او کم میشود، چون تولید را کم میکند یک عده از افرادی که قبلا این مقدار را میخریدند، الان چون قیمت بالا رفته است نمیتوانند بخرند، نگاه کنید این تقاضا، خط تقاضا اینطور به شما میگوید که اگر بی، روی نقطه بی باشید یعنی افراد، اگر قیمت این مقدار باشد فقط این تعداد افراد از شما میخرند، اگر قیمت بالاتر رفت مثلا اینجا، قیمت بالاتر شد یا مقدار کمتر شد فقط این تعداد افراد میخرند، یعنی گران که میشود عدهای کنار میروند، کما این که در بازار رقابتی که الان روی این نقطه که پایینتر از بی است، چون تعداد بیشتر است، قیمت را پایین آورده است تعداد بیشتر شده است، معمولا افراد نگاه می¬کنند آقا قیمت چند؟ میگوید قیمت گلابی سی هزار تومان، میگوید نمیخرم، میگوید آقا بخر، میگوید نمی¬خواهم مگر بیکار هستیم، این را بده فقط کسانی که یا مهمانی خاص دارند یا پول خاص دارند، هرچه، به آنها بده، ما نمیآییم. پس ببینید در بازار انحصاری همچین حالتی است، در بازار رقابتی ما روی کیو 2 تولید میکنیم، خود به خود قیمت پایین میآید، در بازار این تولید را کم میکنیم.
حالا در چیزها هم ذکر میکنند میگویند قیمت در بنگاه رقابتی با ام سی برابر است، با ام آر هم برابر است، چون عرض کردم خط تقاضا افقی است، اما در بنگاه انحصارگر ام آر و ام سی باهم برابر میشوند قیمت از ام آر و ام سی بالاتر است که اینجا ذکر شده است، بعد اینجا حالا بحثهای سود و زیان آن را میخواهد به دست بیاورد و اثبات میکند نقطه سود حداکثر همان جایی است که عرض کردم، همانطور که نشان داده شد.
یک منحنی دیگری را هم شما اینجا دیدید، به این میگویند منحنی هزینه، منحنی هزینه¬ی متوسط، ای تی سی، ما چند تا هزینه داریم ای تی سی داریم، ای وی سی داریم، ای اف سی داریم و اف سی داریم، تی سی داریم، وی سی داریم، حالا نمیخواهیم در مورد همه آنها صحبت کنیم. اینجا هم نشان میدهد میخواهد سود را به دست بیاورد نشان داده است که هزینه چقدر است، کل درآمد چقدر است و بعد بر اساس آن سود را به دست می¬آورد، از این بگذریم چون میخواستم یک توضیح اولیه برای این داشته باشیم که قبلا باید میگفتیم، اینجا، اینها هست در کتابها و جاهای مختلف مطرح شده اند. اینجا به شکل دیگری این را هم ذکر کرده است، چون هزینه نهائی گاهی وقتها افقی هم میشود، یعنی شما هرچه تولید خودت را بیشتر میکنی هزینه نهائی تغییر پیدا نمیکند، آنوقت اینجا هم تقاضا به این صورت، این میشود مقدار رقابتی، این میشود مقدار انحصاری ولی قیمت انحصاری بالاتر است، دوستان اگر خواستید نگاه کنید کتاب کلیات علم اقتصاد، ترجمه آقای ارباب، منبع آن هم همین گریگوری منکیو از کتابهای خیلی خوب و این آدم منکیو هم آدم برجستهای است در اقتصاد کلان، اینجا شکلهای مختلفی دارد که بعضی از آنها برای بلند مدت است، بعضی از آنها برای شورت ران است، دوره کوتاه مدت، بعضی از آنها بلند مدت. اجازه بدهید از این رد شویم.
پس بحث ما درمورد انحصار این مطلب را ذکر میکنیم و در بازار انحصاری این موارد در خارج وجود دارند. حالا ما خواستیم ببینیم آیا در شریعت مقدسه میتوانیم بگوییم قاعدهای با عدم انحصار داریم؟ اینجا خدمت شما بعضی از مطالب را عرض کردیم.
یکی از بحثهایی که مطرح شد بحثهای ثروتهای طبیعی بود که در اسلام ثروتهای طبیعی در اختیار بخش عمومی است و اصلا اجازه نمیدهند کسی بخواهد ثروتهای طبیعی را در اختیار بگیرد یا در انحصار بگیرید. در بعضی از کشورها این گونه نیست، آنها مثلا بخصوص در کشورهایی که بعداً ایجاد شد مثل استرالیا و مثل آمریکا و کانادا و مکزیک و آمریکای جنوبی و اینها، ثروتمندانی که بار اول رفتند یا آدمهایی که ابتداءً رفتند آنجا را گرفتند و حالا بومیهای آنها را جمع و جور کردند، خلاصه تمام عیار جمع و جور کردند آنها را و خودشان مسلّط شدند، زمینهایی که توانستند تصاحب کنند هر کسی در اختیار گرفت، معادن آن گاهی برای افراد خاص است، گاهی برای بنگاههای خاص است ولی در اسلام در مورد ثروت طبیعی اجازه داده نشده است.
دوستان عزیز این را هم عرض کردم و خود شما هم میدانید، این ثروتهای طبیعی در اختیار دولت است، این که دولت چگونه از این استفاده کند، این خیلی مسئله مهمی است، نگاه کنید الان هر شب میشنوید قوه قضائیه افتاده است به جان تعرض به منابع طبیعی، از همه بیشتر چه کسی تعرض کرده است؟ خودش، در رودخانه کرج، در فلان جا، در شمال، در مازندران، در گیلان یا کنار ساحل، برای خود دولت است، دولت که به معنای این که الان اینجا یک مسئلهای است، کنار ساحل یا رودخانهها انفال است، انفال هم برای دولت است، دولت باید بهینه از آن استفاده کند، حالا یک زمانی برای یا مثلا تفریح یا مرخصّی کارکنان خودش یک پلاژی درست کرده است، یک جایی درست کرده است که آنجا افراد بروند استراحت کنند مثلا شما به مشهد میروید هتل است، میگویید این هتل برای کیست؟ میگوید برای کارکنان شرکت است یا کارکنان وزارت است یا کارکنان یا معلمان یا، همه برای خودشان درست کردند، الان من و شما طلبه هم آنجا ممکن است برویم در یک جایی که اختصاص به طلبه دارد یا برای آستان قدس است یا برای دیگر مجموعهها است، همه دارند، حالا گاهی وقتها این تصرفات نه برای زیارت و اینها است، کنار دریا و رودخانه و جنگل است، یک جاهایی را درست کردند، همه اینها برای دولت است، این که دولت از اینها چطور استفاده کند، این خیلی مسئله مهمی است. متأسفانه اینها طوری این پلاژها را درست کردند که اصلا راه رفتن به دریا بسته شده است، بنابراین اگر کسی میخواهد برود کنار دریا باید برود در یک مناطقی که اصلا امن نیست و برای همین هم گاهی وقتها آب این بیچارهها را میبرد، اگر میخواهی بروی به دریا برسی باید حتما بروی در این هتل اقامت کنی و از این هتل کنار دریا بروی و گرنه نمیتوانی بروی، جاهای بسیار معدودی. حالا اینجا خواستند این تعرضها را بردارند، ولی اینها برای خود دولت است، مهم این است که دولت بهینه عمل کند، حالا گفت قبل از انقلاب است، رفته است یک ساختمان دادگستری در کنار رودخانه کرج درست کرده است حالا آمدند بعد از پنجاه سال، حالا نمیدانم خرابه هم شده بود یا واقعا سالم هم بود؟ اینها را درست نمیدانم، گفتند آقا جمع کنید برود، هم آن موقع که ساختند پول بیت المال را مصرف کردند، هم الان که تخریب میکنند پول بیت المال را خرج میکنند تا این را نابود کنند، دولت چگونه باید از این پلاژها استفاده کند، دولت از چه راهی باید از انفال استفاده کند؟ آیا خودش باید استفاده کند؟ اجاره بدهد؟ روی این صحبت کردیم. این که دولت ملکیت خودش را نباید در اختیار دیگران قرار بدهد ولی نحوه بهره برداری و تصرف، این مسئله خیلی خیلی مهم و اساسی است.
اسلام در بخش ثروتهای طبیعی انحصار را ممنوع ساخته است. آیه شریفه را باهم خواندیم، آیهای که در مورد اموال بنی نضیر بود، ما أفاء الله علی رسوله من أهل القری فلله و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل کی لایکون دولةً بین الاغنیاء منکم، اجازه نداده است اصلا اینها در اختیار ملکیت قرار بگیرند چه برسد به این که بخواهد انحصاری عمل کند و چرا گفت من این فیء را به پیامبر میدهم؟ تا دست ثروتمندان نیفتد، دست به دست، دست ثروتمندان نیفتد.
یک مسئله هم مسئله احتکار بود که دوستان عزیز در مورد آن صحبت کردیم و برای شما از جاهای مختلف روایات و اینهایی که وجود داشت را عرض کردیم که روایات مختلفی هم است، در کتابهای مختلف دوستان میتوانند مراجعه کنند و فقهاء اینطور فرمودند که احتکار درواقع حبس کردن کالا است برای بالا رفتن قیمت در زمانی که افراد به آن نیاز دارند، البته هر کالائی نیست، کالای مورد نیاز مطرح بوده است، دیدید در مورد گندم و جو و اینها مطرح بوده است، مثلا در مورد طلا، شما طلا دارید نمیفروشید، نفروشید، مگر چه میشود؟ میگوید هیچی نمیشود، حالا اگر طلایی باشد که مسکوک باشد به آن زکات تعلق میگیرد، همین، اگر طلای غیر مسکوکی باشد که دارائی باشد خمس به آن تعلق میگیرد.
آیا اینها باعث میشود که شما اینها را بکار بیندازید یا نه؟ این دیگر احتکار نیست، احتکار طلا و نقره نیست، اگر یک کسی گفت اینها کنز است، حالا ما باید ببینیم کلا اسلام در مورد کنز چه میگوید، حبس کردن، یعنی آیا کنز، آیا احتکار؟ یک تعبیری دیدم اگر اشتباه نکنم از آقای بهشتی، چون این تفسیر مرحوم آقای بهشتی رحمت الله علیه جلسات تفسیری داشت، هم در آلمان و بعد که از آلمان آمد در دهه 50 که بعد هم ساواک، ایشان هم خیلی زیرک بازی درآورد که آن جلسات ادامه پیدا کند به اسم رفت و آمد خانوادگی افراد میآمدند در خانههای مختلف و ایشان میآمد صحبت میکرد ولی ساواک خلاصه آن را تعطیل کرد. برخی از نوارهای آن وجود دارد و پیاده شده است، پنج شش جلد شده است، خیلی زحمت کشیدند، من هم یک مقداری در جریان بودم، زیر چاپ است، نسخه دیجیتال آن آمد بیرون، من در خانه دارم، به من دادند که یک چیزی نگاه کنم که حالا قرار است، چاپ و توزیع میشود، یک رونمائی هم از آن انجام خواهد شد، در آن تفسیر دیدم آقای بهشتی، خیلی برای من جالب بود، خوشم آمد، گفته بود این کنز، و الذین یکنزون الذهب و الفضة و لاینفقون فی سبیل الله، خدا به آنها میگوید اینها طلا و نقره جمع میکردند، چون نه میتوانستند مصرف کنند آن را، چون اگر مصرف می¬کردند مردم میگفتند برای چه اینها را خرج میکنید، اینها برای کجاست، مجبور بودند چون به عنوان عالم زاهد خودشان را این کاهنان و علمای بنی اسرائیل میخواستند نشان بدهند بنابراین مصرف نمیکردند، پس این از این جهت خدا میگوید اینها نه به دیگران میدهند و نه خودشان میتوانند مصرف کنند بنابراین آن را کنز می¬کردند، حالا خداوند فرموده است به اینها بشارت داد، این آدمهایی که باید دنبال دین باشند و اگر پول نصیب آنها میشود در راه توسعه فرهنگ و توسعه دین خرج کنند، برعکس، از مردم به انحاء الحیل پول میگرفتند و بعد نه میتوانستند آن را خرج کنند و نه برای دیگران خرج میکردند، نه برای خودشان و نه برای دیگران، عملاً کنز میشد، اگر این کنز شود، یک نوع حبس، یک نوع کاری که چون از قرآن کاملا به دست میآید که کنز حرام است، بنابراین این هم یک نوع احتکار است.
حالا در اسلام کنز چطور میشود؟ این برای علمای یهود و نصاری است. آیا در اسلام، روایات مختلفی است که یک زمانی باید در مورد آنها بحث کنیم، میتوانیم همینجا هم بحث کنیم یا جلسه بعد من این را یادداشت کنم چون بحث این کنز ارتباط پیدا میکند با همین انحصار و اینها که عرض میکنیم، چون بعضیها میگویند این انحصارات به کنز بر میگردد.
کنز در طلا و نقره، این که آیه فرموده است: یکنزون الذهب و الفضة، اگر اختصاص به ذهب و فضه داشته باشد آیا در اسلام هم حکم کنز همان است که در بنی اسرائیل بوده است؟ یا این که در اسلام زکات گذاشتند دیگر، زکات گذاشتند در طول سال اگر این راکد ماند شما دو و نیم درصد باید زکات بدهید، طلا و نقره، اگر مسکوک باشد، ما اگر از مواردی است که زکات به آن تعلق نمیگیرد، چون در این که زکات به کدام تعلق میگیرد؟ باید مسکوک باشد یا غیره، درهم و دینار است یا طلا و نقره، اگر نه خمس به آن تعلق میگیرد، حالا اگر کسی خمس خودش را داد یا زکات خودش را داد، آیا باز هم کنز شکل میگیرد؟ به عنوان مثال میگویم من صد کیلو ذهب و فضه دارم طبق آیه قرآن، دو و نیم درصد از آن را زکات دادم، یا صد کیلو طلا و نقره دارم، بیست درصد آن را یعنی بیست کیلو از آن را خمس دادم، خمس هم یک بار رخ میدهد، زکات دائماً که در نصاب است تعلق می¬گیرد، آیا مابقی آن که میماند این حرام است، دیگر کنز نیست، این فکر میکنم جای بحث دارد، من همیشه سر کلاسهای آیات قرآن که با بعضی از عزیزان دارم به نظرم جزو مظلومترین آیات قرآن همین آیه کنز است، مثل خود ابوذر که روی این آیه تکیه کرد، خودش هم مظلوم بود و آن گونه بنده خدا را تبعید کردند و جزء بسیار کارهای ناشایستی که عثمان انجام داده است در طول تاریخ و به سادگی از گناه او بخشیده نمیشود همین است که این ابوذر بنده خدا را، حالا عبدالله بن مسعود و عمار و اینها بماند، این را به این صورت آواره کرد و آنجا هم جان داد، به او هم گفت من را به آنجا بفرستی من در آنجا میمیرم و در آخر او را فرستاد، روی این آیه خیلی بحث نشده است که آیه کنز دقیقا چه میگوید، مرحوم علامه طباطبائی خیلی روی این بحث کرده است ولی فقه، تفسیر، علامه طباطبائی روی آن بحث کرده است، چندین صفحه هم روی آن نوشته است، یک مقدار هم بحثهای اقتصادی جدید مطرح کرده است ولی فقه، فقهاء به نظرم خیلی اینجا کرّ و فرّ نکردند، من حداقل خیلی پیدا نکردم زیاد در این زمینه.
حالا بحث احتکار کالاهای خاص است، حداقل اینطور است، کالاهای خاص است، آیا غیر از آن کالای خاص که گفته شده است یا بگوییم کالای ضروری، حتی دارو را هم امروز اضافه کنید، اگر مثلا اتومبیل احتکار کرد، آیا احتکار اتومبیل اشکال دارد؟ احتکار میشود؟ جمع بندی نهائی این یک مقدار سخت است، چون فقهاء دیدگاه¬های خیلی مختلفی دارند، مگر آن افرادی که قائل هستند اینجا دولت میتواند یک قانونی وضع کند، میتواند قانونی وضع کند و ممنوع کند برای مصالح اجتماعی، مثل همان تعابیری که مرحوم امام در تحریر الوسیله هم دارند که دولت میتواند برای مسائل اجتماعی قوانین وضع کند، این یک مسئله دیگری است، این غیر از احکام احتکار است که دولت میتواند سیاست گذاری کند ولی اجمالاً از احکام بازار اسلامی که ممنوع بودن احتکار است با همه آن شرائط، تا یک مقداری از انحصار در توزیع ممانعت شده است و عرض کردیم کلمه احتکار امروزه به معنای انحصار از آن استفاده میکنند، نمیتوانیم بگوییم این عین آن است اما اگر، بطور کلی پیامبر فرموده است: لاحُکرة فی الاسلام، احتکار نباید در اسلام باشد، بعد در تطبیق آن زمان روی غذا مطرح کردند، روی نمک مطرح کردند، روی خرما مطرح کردند، روی اینها مطرح شده است که گفتند اینها را احتکار نکنید.
من ندیدم در این روایات گوشت نبود، احتکار گوشت، شاید بخاطر این که گوسفندان سر و صدا میکنند همه می¬فهمند که این در خانه خودش گوسفند دارد، گوسفند را نمیتواند در انبار نگهدارد، باید آن را اینطرف و آنطرف ببرد، باید به چرا ببرد، قدیم اینطور بوده است، پیدا است، این انبار گندم و جو و اینها را میتواند جایی باشد که هیچکس خبردار نشود.
در هر صورت از این مجموعه هم اجمالاً میشود این را استفاده کرد که احتکار نوعی انحصار در بخش توزیع است که مورد نهی مباحث دینی هم قرار گرفته است. این هم یک نکته. اینها را میخواهیم کنار همدیگر بگذاریم، بعد دوستان هم هرچه قرینه به دست آوردند بگویند.
یک حدیثی از امام صادق علیه السلام است که شما دوستان عزیز این حدیث را شنیدید، کتاب حرّ عاملی، جلد 12، صفحه 311، آقای نقیی یا دوستان دیگر اگر نگاه کنند ببینند، الان روایت آن یادم نیست، فکر کنم اعتبار این روایت بد نباشد، یا مصادف نامی بود که گویا همکار، پیش امام کار میکرد، در آن روایت است که امام هزار سکه طلا به او برای تجارت داد، مصادف با افراد دیگری کالایی را برای فروش در مصر تهیه کردند، نزدیک مصر اطلاع یافتند که این کالا نایاب است، باهم پیمان بستند که کالا را به سود صد درصد به فروش برسانند، وقتی به مدینه آمد و دو هزار دینار نزد حضرت گذاشت، بعضیها گفتند پانصد پانصد بود، بعضیها گفتند هزار هزار، و جریان را گفت، حضرت با ناراحتی گفت: سبحان الله هم سوگند شدید که جز با سود صد درصد به ضرر مسلمانان معامله نکنید و سود را حضرت برگرداند و فرمود پیکار در راه خدا از کسب حلال آسانتر است.
از روایت راحت استفاده میشود که اتحاد و توافق گروهی از عوامل بازار برای تعیین قیمت خاص که سود آنها هم زیاد میشود کسب حلال نیست، از اینجا استفاده میشود چون امام فرمود شما هم سوگند شدید به ضرر مسلمانان، حالا مردم هم آن را نیاز دارند، به ضرر مسلمانان، این کاری که اینها انجام دادند همانطور که عرض کردیم مثل کارتلها و تراستها است، کارتل و تراست، نگاه کنید اپک یک کارتل است دوستان عزیز، کارتل یعنی چه؟ یعنی افراد مستقل که باهم همکاری میکنند در تعیین قیمت و مقدار تولید، اما حسابهای آنها با یکدیگر کاملا جداست. تراستها معمولا اینگونه هستند که چندتا ادغام که صورت میگیرد اینها باهم ترکیب میشوند و درواقع حسابهای مالی آنها هم یکی میشود، حالا این کارتلها و تراستهایی که در بین الملل و در کشورهای مختلف است و عرض کردم از نظر قانونی در کشورهای توسعه یافته ممنوع است که چند نفر باهم ادغام شوند، چندتا بنگاه و بنگاه را در اختیار بگیرند، اگر بتوانیم بر اساس این روایات که فرموده است شما بر ضرر مسلمانها هم سوگند شدید و باعث ضرر به مسلمانها شدید، این اشکال پیدا میکند، آنوقت این شبیه همان حرفی امیرالمؤمنین در نامه به مالک اشتر می شود.
سند روایت بالا در کافی جلد 5 صفحه 161 باب الحرف فی الشراء و البیع، ابوعلی اشعری عن محمد بن عبد الجبار عن احمد بن نصر عن أبی جعفر فزاری قال دعوا ابوعبدالله مولاً له، این بی جعفر فزاری را نمیدانم ولی بقیه آنها خوب هستند، فکر کنم روایت خوبی باشد که امام صادق مولایی، یعنی یک کسی که به ایشان انتساب پیدا کرده بود، به او میگفتند مصادف، به او گفت تجحّد، هزار دینار به او داد گفت برو به مصر و فإنّ عیالی قد کثروا، پیداست که امام صادق علیه السلام از بیت المال استفاده نمیکرد، موالیان و اینها که خمس میدادند اینها را خرجهای دیگری میکردند و خود حضرت پول در میآورد، خیلی کار خوبی است، چه اشکالی دارد؟ ائمه ما خودشان کار اقتصادی میکردند، حالا آنها البته لازم نبود وقتی بگذارند تا یاد بگیرند چیزی را، به کلاس درس و بحث بروند ولی اگر میتوانستند کار اقتصادی کنند، کار اقتصادی عیب که نیست، بلکه خیلی هم خوب است، به نظر من، این الان نمیگویم، هر کاری که مولای متقیان علی علیه السلام، پیامبر گرامی و ائمه هدی انجام دادند مثلا مزرعه داشتند، درآمد کسب میکند، مدیریت میکند، خود مدیریت اقتصادی خیلی خوب است، همه کسانی که میخواستند درباره بیت المال نظر بدهند به نظرم یک مدتی هم برای زندگی خودشان مثلا یک آدمی که تابحال اصلا میلیارد درنیاورده است چطور میخواهد درباره صدها هزار میلیارد کشور راحت تصمیم بگیرد، این را باید لحاظ کرد، خلاصه فرمود که عیال من قد کثروا و فتجهّز بمتاع و خرج مع التجار إلی مصر، وقتی که نزدیک شدند، استقبلتهم قافلة خارجة من مصر سئلوهم از آن متاع، فأخبروهم أنّه لیس بمصر منه شیء، فتحالفوا، به باب برده است برای اینجاست، فتعاقدوا علی أن لاینقصوا متاعهم من ربح دینار دیناراً، وقتی هم آمد بعد رفت پیش امام حضرت اینطور فرمود: فقال سبحان الله تحلفون علی قوم مسلمین أن لاتبیعوهم إلا ربحاً الدینار دیناراً ثم أخذ أحد الکیسین فقال هذا رأس مالی، الان از اینجا یک چیزی استفاده میکنیم، و لاحاجة لنا فی هذا الربح، ثم قال یا مصادف مجادلة السیوف أهون من طلب الحلال، اینجا یک مسئلهای که مطرح است این است که امام نگفت معاملههایی که کردی باطل است، گفت کار حرامی مرتکب شدی، برای همین سرمایه خودش را برداشت و گرنه میگفت معامله تو باطل است، اینها که اصلا سرمایه ما نیستند، برو پس بگیر، برو پول را به آنها برگردان، نگفت، این از نظر فقهی آیا یعنی معاملات کراهت شدید داشته است؟ از ظاهر آن بر میآید که حرام است چون حضرت میگوید سبحان الله تحلفون علی قوم مسلمین فلان، خیلی تعجب میکند، آیا میخواهد بگوید خیلی کراهت داشته است که این کار را کردی؟ آنها با رضایت خریدند ولی نباید این کار را میکردی، سوء استفاده از موقعیت انجام دادی، سوء استفاده از موقعیت انجام دادن با منِ امام صادق اصلا سازگار نیست، برای تو هم که از طرف من رفتی سازگار نبوده است، چرا این کار را کردی؟ حالا روی این باید، حالا باید ببینیم بزرگان چگونه روی این معنا میکنند.
اما از آن استفاده میشود که هماهنگ بشوند چند نفر باهم تا این که به ضرر مسلمانها قیمت گذاری کنند، این از آن استفاده میشود، این نامناسب است و درست نیست. دوستان این ابی جعفر فزاری را اگر توانستید پیدا کنید ببینیم چگونه است، این روایت معلوم میشود که تا چه حد خوب است یا بد است، خوب است یا ضعیف است یا قوی است.
دانشپژوه: استاد ببخشید شما حمل بر کراهت کردید یا حرمت؟
استاد: این را خلاصه من اینطور از خودم گفتم، امیرالمؤمنین در نامه به مالک اشتر میگوید باید داد و ستد آسان و منصفانه باشد و با ترازوی درست و با نرخی که خریدار و فروشنده هیچکس زیان نبینند، و لیکن البیع، باید سیع سمحة باشد، به موازین عدل و انصاف باشد که مُبتاع و بایع هیچکدام ضرر نبینند، لاتُجحف بالفریقین، اینطور فرموده است، حالا این را فرموده است، عبارت آن را میتوانند دوستان نگاه کنند، بحث سر این است که قیمت اضافی یعنی چه؟ قیمت اجحافی چه نوع قیمتی است، دوستان این از نظر، یکی بگوید آقا قیمت اجحافی دیگر، میگوییم قیمت اجحافی کجاست؟ الان در اقتصاد باز کردند، یکی از کارهایی که این اقتصاد به درد ما میخورد این است که بعضیها میگویند آقا حالا آنها را هم نخواندیم، نه، الان از یک فقیه وارسته و بزرگ منش و با شخصیت عرض میکنم که از یک فقیه بزرگی مطرح میکنم که آقا منظور از این قیمت اجحافی چیست؟ آن بزرگ باید یک طوری جواب بدهد، اگر به صرف این که فقط بگوید قیمت اجحافی قیمتی است که باعث ظلم و ستم میشود، این خیلی روی عناوین و مفاهیمی بحث میشود که گاهی در تسخیر در جامعه سخت می¬شود اما شما الان از علم اقتصاد اینطور میتوانید استفاده کنید بگویید، آنوقت من از شما سؤال میکنم، آقا ما بازارهای مختلفی داریم، بازار رقابتی داریم، رقابت خالص داریم، رقابت انحصاری داریم و بازار انحصاری، حداقل این چهار تا بازار را هست.
بگذارید در این عبارتهایی که اینجا وجود داشت برای شما بیاورم، بازار انحصاری در مقابل رقابتی، اینها را خواندیم؟ بله، یک عبارتی بود برای همینجا، نگاه کنید یک بازار داریم به نام بازار رقابت انحصاری، این هم یک نوع بازار دیگری است، اینها باهم یک تفاوتی دارند، آقای چمبرلین این را، بعضیها این را مطرح کردند، اینجا هم است بازار رقابت انحصاری، آقای چمبرلین چه زمانی؟ نود سال قبل در کتاب خودش، یعنی این مسئله صد و خردهای سال قبل مطرح بوده است، بحث کردند و مطرح شده است که آیا رقابت انحصاری قبول است یا نه؟ بازار رقابتی کامل، بازار انحصاری کامل، رقابت انحصاری یا رقابت ناخالص، اینها هم است که میتوانید در همین اینترنت و اینها به راحتی پیدا کنید.
عرض من بر این است که شما بر اساس این که این قیمتها را نگاه کنید ببینید آیا میتوانید تشخیص بدهید که قیمت اجحافی کدام است؟ در همه بازارها، قیمت بازار رقابتی از همه متناسبتر است، شما اگر بگویید قیمت اجحافی، قیمت بازار رقابتی اجحافی است، آنوقت باید بگویید قیمت همه بازارها اجحافی است، پس باید بگوییم قیمت بازار رقابتی اجحافی نیست. بازار رقابت خالص و رقابت انحصاری ممکن است اجحافی باشند و ممکن است اجحافی نباشند، چون در اینها باید شرائط را دید، ولی فقط این را میخواهیم عرض کنیم، علی علیه السلام فرموده است طبق این روایت که آقا قیمت اجحافی نباشد. قیمت اجحافی نباشد میگوییم آقا در کدام بازار قیمت اجحافی میتواند شکل بگیرد؟ میگوییم اگر بخواهد شکل بگیرد باید در بازار انحصاری شکل بگیرد، نمیگوییم در همه جا بازار انحصاری است، قیمت بازار انحصاری اجحافی است ولی اگر بخواهد شکل بگیرد در بازار انحصاری باید قیمت اجحافی شکل بگیرد، چون اگر در بازار انحصاری، چه انحصار کامل که قیمت آن بالاترین مقدار است، اگر آنجا اجحافی نباشد ما اصلا قیمت اجحافی نخواهیم داشت. پس میتوانیم بگوییم در بعضی از شرائط بازار انحصاری قیمت آن اجحافی است، حالا امیرالمؤمنین علیه الصلاة و السلام که فرموده است قیمت اجحافی لاتُجحف بالفریقین نداشته باشد، منظور او از اجحافی بخاطر قیمت آن است یا بخاطر احتکار در کالای آن است؟ یعنی چون گندم است اجحاف شده است و گرنه اگر گندم نبود و یک کالای دیگری بود، یعنی چون آن کالا ضروری است این قیمت اجحافی شده است، اجحاف آن بخاطر این است که این فرد خیلی به این نیاز دارد و گرنه اگر یک نفر آمد گفت آقای محترم، گفتم بله، گفت من پراید میفروشم، گفتم بفروش، چند؟ گفت پانصد میلیون، گفتم حرف نزن، بیشتر میخواهی به من بفروشی؟ گفت میخواهی بخواه میخواهی نخواه، میگوید باشد من نمیخرم، یک نفر بگوید آقا قیمت این اجحافی است، میگوید این قیمت را گذاشته است تا هیچکس نخرد، مثل آن کسی که میگفت پدر و مادر تو گفتهاند که قیمت آن اینقدر است، گفت این قیمت را گذاشتم که کسی این را نخرد. این آدم اگر قیمتی بگذارد که هیچکس نخرد، این اصلا آدم فروشنده نیست، در بازار نیست، اما آدمی که میخواهد بفروشد، حداکثر قیمتی را که میگذارد باید به تابع تقاضا، به منحنی تقاضا، به سقف تقاضا، دیگر بالاتر از آن نمیتواند برود.
نگاه کنید دوستان این تابع تقاضا، اگر این را لحاظ کنید تابع تقاضا که درآمد متوسط هم است، ای آر نوشته است، دی نوشته است یعنی تقاضا، قیمت بالاتر از این امکان ندارد، پس بنابراین قیمت اجحافی به همین میخورد، بالاتر از این نیست، چون اگر بالاتر از این باشد یعنی هیچکس نمیخرد، به این نمیگویند تقاضا، این آدم اصلا فروشنده نیست، اگر بخواهد فروشنده باشد حداکثر باید روی این تابع تقاضا بایستد، برای همین هم عرض ما بر این بوده است که در بازار انحصاری قیمت اجحافی ایجاد میشود. قیمت در بازار انحصاری اجحافی است، میتوانیم بگوییم همیشه اجحافی نیست.
قیمت در بازار انحصاری به نظر میآید اجحافی است و متقاضی بیشترین ضرر را میبیند و همانطور که پیشتر گفته شد اگر قرار است قیمت در بازار انحصاری اجحافی نباشد هیچ قیمتی اجحافی نیست، زیرا در هر بازاری محدوده قیمت منحنی تقاضا است یعنی بالاتر از منحنی تقاضا که قیمت بالا نمیرود، حداکثر همین است، ما فکر نکنیم قیمت اجحافی یعنی آن که بالاتر از تقاضا است، بالاتر از تقاضا یعنی خرید و فروش نیست اصلا، کسانی که قیمت احتکاری یا اجحافی میگذارند قیمتی نمیگذارد که کسی نخرد، قیمتی میگذارد که تعداد خریداران کم شود، سود او افزایش پیدا کند. فروشندهها بالاتر از این تعیین نمیکنند و گرنه به فروش نمیرسد.
شهید صدر یک تعبیری دارد در این کتاب فکر میکنم الاسلام یقود الحیاة، ایشان گفته است اسلام با قیمتهای مصنوعی، حرف ایشان است، من از آنجا آوردم که ببینیم برای قاعده انحصار به درد میخورد یا نه، اسلام با قیمت¬های مصنوعی که در فضای انحصار سرمایه داری در بخش توزیع تحقق مییابد مبارزه میکند و سود پاک را سودی میداند که از قیمت واقعی کالا در مبادله پدید آید و آن قیمتی است که در تحقق آن ارزش کالا و درجه توانمندی کالا بر اساس عوامل طبیعی و قراردادی دخالت دارد و کمیابی ساختگی که محتکران و تاجران سرمایه داری از راه سلطه بر بازار عرضه و تقاضا اعمال میکنند نقشی ندارد. این محدودیتها را داریم. این هم یک مطلب که درباره این قیمت اجحافی است.
مطلب دیگر این است که اینجا عرض کردیم همه اینها قرینه است، از کنار همدیگر قرار دادن اینها، اینها بر اساس چیزهای فقهی مرسوم برای شما نیست. انحصار با اهداف اقتصاد اسلامی هماهنگی ندارد، توزیع درآمد مناسب، توازن اجتماعی و عدالت از اهداف اقتصاد است، انحصار باعث ایجاد اختلاف طبقاتی و توزیع نامناسب درآمد و باعث تداول ثروت در طبقه خاص میشود. ممکن است کسی بگوید اینهایی که شما میگویید همه استحسانیات است، همه اینها صحیح نیست، اگر این انحصار باعث آن ضرر و زیان و اینها شود یا در قالب احتکار خودش را نشان بدهد، جلوی آن را میگیریم، ممنوع است ولی این که توزیع درآمد مناسب و غیره، اینها را شما از کجا در می¬آورید؟ اسلام که به برابری قائل نیست، میگوید: دع الناس یرزق الله بعضهم من بعض، مردم را بگذارید خودشان از خودشان روزی بگیرند و استفاده کنند، مردم خودشان مستقل این کار را انجام بدهند، بعضیها بیشتر گیرشان میآید و بعضیها کمتر، این مطالبی که عرض کردیم یعنی خودمان کاملا واقف هستیم که ممکن است گفته شود اینها استحسانیات هستند.
انحصار، باز یک چیز دیگری هم گفتیم، انحصار با عدم بهره گیری از امکانات و در مواقعی با اسراف و تبذیر اموال تلازم دارد. نگاه کنید کسی که انحصارگر است تولید خودش را کم میکند، چون میخواهد تولید را کم کند یعنی کارخانه او است، میتواند با آن صد تا تولید کند، هشتاد تا، پنجاه تا تولید میکند، از کارگر استفاده نمی¬کند، از این کارخانه استفاده نمیکند، گاهی وقتها ممکن است بخاطر این که بازار را میخواهد نگهدارد در انحصار، اسراف میکند، اگر شما اثبات کردید که انحصار همیشه با چیزهای حرام ملازم است، آنوقت خودش هم حرام میشود اما اگر بعضی وقتها بود، مثلا شما تولیدکنندهای هستید، بعد در بازار چون میخواهید قیمت بالا باشد گندمها را در دریا میریزید، همان بحث اسراف که مطرح میکردیم، گندمها را در دریا میریزید تا در بازار نباشد و قیمت کالا پایین نیاید. در بخش تولید انحصارگر از تمام ظرفیت تولید بهره نمیگیرد و بخشی از سرمایه تولید از جریان کمک به جامعه خارج میشود، در مواقعی برای تثبیت قیمت انحصارگر کالای تولیدی را نابود می¬کند مثل همین کالای کشاورزی که عرض کردیم، این هم یک مسئله که البته عرض کردیم ممکن است بگوییم اگر انحصار با اسراف و تبذیر همراه بود از این جهت اشکال دارد.
یک نکته دیگر که حالا اینجا اضافه کردیم، همه اینها را با توجه نوشتیم، انحصارگر با تعیین قیمت گاهاً افراد را مضطر میکند یعنی قیمت را بالا میبرد، آنوقت آن بنده خدایی که نیاز دارد به اضطرار میافتد، البته بیع اضطراری باطل نیست، مثل بیع اکراهی نیست ولی این که ما کاری کنیم که افراد را مضطر کنیم، این ممکن است درست نباشد، در قاعده اضطرار میگویند معامله شما درست است ولی میگویند کار نادرستی انجام میدهی، کار حرامی انجام میدهی، فشار وارد میکنی به یک مسلمان، بیع اضطراری درست است، بخاطر این که اگر درست نباشد مشکل بیشتری برای آن بنده خدا پیش میآورد.
حالا همینجا این را عرض کنیم در مورد اضطرار میدانید بزرگان معمولا میگویند معاملهای که شخص مضطر انجام میدهد و کالای خودش را، کالایی که دارد مثلا صد تومان میارزد ولی افراد میبینند این شرائطی دارد، میگویند ما بیشتر از شصت تومان از تو نمیخریم و این بنده خدا ضرر میکند ولی ناچار میشود که این شصت تا را بگیرد تا برود بچه خودش را از بیمارستان مرخص کند یا غیره، بزرگان میگویند معامله او درست است گرچه کار حرامی انجام داده است.
مرحوم آقای مطهری یک مسئلهای را مطرح کرده بود درباره اضطرار، حرف بدی هم نیست، گرچه ممکن است بعضیها نپذیرند ولی حرف بدی هم نیست و آن این که فردی که اضطرار انجام میدهد، خانه خودش را زیر قیمت شدید از او میخرند و این بنده خدا متضرر میشود، معامله برای این آدمی که پول را گرفته است درست است، منت قائم است ولی منت که بر آن طرف مقابل ندارد، آن آدم این مقدار پولی که داده است را درست داده است، مابقی آن را هم باید بعداً بدهد و گرنه ضامن آن است یا بدهکار آن است. آقای مطهری در کتاب خودش این را مطرح کرده است، اگر طبق قاعده اضطرار شما بپذیرید که ممنوع است و سوء استفاده از افراد، نه این که معامله او باطل باشد ولی ممنوع و حرام است، حالا اگر انحصار ما را به اضطرار برساند، بنابراین بعضی وقتها انحصار با اسراف هماهنگ میشود، بعضی وقتها با اضطرار هماهنگ میشود، بعضی وقتها با قیمت اجحافی هماهنگ میشود، تک تک اینها میتوانند باعث حرمت آن شوند.
عرض کنم مسئله بعدی این است که انحصارگر با تعیین قیمت بالا برای حداکثر سود خود، بسیاری از افرادی که به کالا نیاز دارند را از دایره متقاضی خارج میکند و این با روح تعاون و همکاری مؤمنان که اسلام بر آن تأکید دارد منافات دارد. در هر صورت همه این را میدانیم که خدای متعال در سوره مائده فرمود: تعاونوا علی البرّ و التقوی و لاتعاونوا علی الاثم و العدوان، تعاون بر برّ و تقوا واجب و تعاون بر اثم و عدوان حرام است، حالا بعضی¬ها میگویند اولی مستحب است یا نه؟ ولی به نظر میآید که واجب است، تعاون بر برّ و تقوا یعنی شما وقتی در کارها همکاری میکنید باید مبنای همکاری شما برّ و تقوا باشد، در بازار که یک نوع تعاون است یعنی خریدار و فروشنده خرید و فروش میکنند، یک نوع تعاون است، حالا این تعاون به یک معنایی است که اگر توانستیم و قاعده تعاون را هم عرض کردیم، شاید بشود به یک معنای دیگری گرفت، خلاصه کار انحصارگر با تعاون سازگار نیست چون حداکثر قیمت را میآورد و استفاده میکند، حالا سوء استفاده میکند. این هم یک نکته در اینجا ذکر کردیم.
یک نکته دیگری عرض کردیم که لازمه انحصار و هدف قرار گرفتن سود مادی شیوع اخلاق تکاثر طلبی است، یعنی شما وقتی انحصاری انجام میدهید، همه برای سود بالا و این هدف اصلی میشود به هر قیمتی، ولو این که افراد دیگری به یک معنا ضرر کنند و آسیب ببینند، این هم سازگار نیست.
یک مطلب دیگر این که عرض کردیم همه اینها بدون در نظر گرفتن وظیفه نظارت دولت است، ولی چون وجود بازارهای انحصاری مشکلات بسیاری را در کشور ایجاد میکند، دولت برای حفظ مصلحت عمومی میتواند از ایجاد انحصار در تولید و توزیع جلوگیری کند یا این که بخشی از امور را در انحصار دولت قرار بدهد تا زمینه فساد را از بین ببرد، این را مرحوم امام هم گفته است در تحریر الوسیله و در همان مسائل مستحدثه خودشان فرمودند، مرحوم آقای صدر هم در اقتصادنا، فکر کنم احتمال میدهم در الاسلام یقود الحیات این را فرموده است ولی اینجا حالا در بحث دولت باید مطرح کنیم که آیا انحصار در دست دولت به نفع است یا به ضرر است؟ غیر از بعضی جاها، درباره این صحبت میکنیم، انحصار دولت است یا نه؟ اما در عین حال دولت میتواند قوانینی بگذارد و جلوی انحصار را بگیرد، کما این که در خیلی از جاهای دنیا کشورهای سرمایه داری محض این کار را کردند و بالطبع در کشور ما که باید زمینه آن فراهمتر باشد که بتوانیم انجام بدهیم، این هم یک نکته.
اگر فرمایشی نیست من رفع زحمت کنم.
اللهم صل علی محمد و آله و سلّم.