جلسه یازدهم درس قواعد فقهی اقتصادی + فایل PDF
دوشنبه, 06 دی 1400 10:11 انجمن مالی اسلامی ایران موسسه فقه اقتصادی طیبات قواعد فقهی اقتصادی استاد مجید رضایی 476

جلسه یازدهم درس خارج فقه استاد مجید رضایی در موضوع قواعد فقهی اقتصادی در ۵ دی ۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.

بسم الله الرحمن الرحمن الرحیم
قواعد فقهی اقتصادی جلسه یازدهم
۵ دی ۱۴۰۰

جلسه‌ی قبل مسئله‌ای مطرح شد که بیاییم درباره قاعده اتلاف نکاتی را مطرح کنیم و همانطوری که می‌دانید یکی از قواعد اصطیادی است که در فقه مطرح است و مضمون آن در روایت‌های متعدد و همچنین گاه در آیات علاوه بر سیره عقلاء و بناء عقلاء و کلمات علما وجود دارد بنابراین به صورت یک قضیه‌ی ویژه‌ای به عنوان مَن أتلف مال الغیر فهو ضامن در بحث ضمانات این را مطرح می‌کنند و داشتیم درباره این صحبت می‌کردیم.
معمولاً وقتی که درباره‌ی این قاعده صحبت می‌کنند‌ خود اینکه منبع قاعده چیست به ادله‌ی آن پرداخته می‌شود که عرض کردم که آیات مثلا «فَمَنِ اعْتَدَىٰ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَىٰ عَلَيْكُمْ» بقره/194 یا آیات دیگری که در این زمینه هست یا روایت‌های متعددی که در ابواب مختلف در موارد ائمه مثلاً فرموده‌اند به یک معنا این فرد ضامن است چرا که مالی که مربوط به کسی دیگری بوده آن را از بین بُرده یا گاهی وقت‌ها مثلاً جان کسی بیجا گرفته شده و باید دیه‌اش داده بشود مثلاً خطایی صورت گرفته انواع حالت‌ها در روایت‌های متعدد آمده و بزرگان هم از این استفاده کرده‌اند.
یکی از بحث‌هایی که مطرح می‌شود این است که این قاعده فرموده: مَن أتلفَ پس بنابراین بحث اتلاف مطرح است آیا این مَن أتلفَ یعنی باید اتلاف کند حتماً فردی استناد به این داشته باشد آیا باید آگاهانه باید باشد ناآگاهانه هم باشد به همین صورت است آیا باید مباشرتاً باید باشد یا اگر تسبیبا بود یعنی خودش این کار را انجام نمی‌دهد ولی دیگری را تحریک می‌کند و او می‌رود این کار را انجام می‌دهد و زمینه را برای دیگری فراهم می‌کند و آن‌ها چگونه است اگر معاونت در آن کار داشته باشد انواع این حالت‌ها را بررسی می‌کنند.


یکی از قسمت‌هایی که این‌ها در کتاب‌های فقهی مفصّل است و من و شما از آن‌ها استفاده می‌کنیم یک قسمتی که حالا به بحث‌های اقتصادی بیشتر ارتباط دارد این بحث که حالا جلسه‌ی قبل در مورد تورّم یک مقداری صحبت کردیم این بحث را اول مطرح کنم بحث درباره این است که آیا عین مال، مالی که در این جا مطرح است منظور چیست؟ آیا وقتی که می‌گوییم مَن أتلَفَ مال الغِیر یعنی این عین باید باشد، منفعت باید باشد، حق باید باشد این‌ها چگونه است؟
مثلاً خانه‌ای منفعتی را از آن مانع شدیم، حق و حقوق کسی داشته است که استفاده بکند ما نگذاشته‌ایم استفاده بکند، از حق مثلاً اینترنت داشته که می‌خواسته استفاده بکند و ما مانع شدیم امتیاز به او داده بودند تلفن می‌توانسته انجام بدهد و نگذاشته‌ایم انجام بدهد اگر این‌ها منفعت خانه‌ای بوده منفعت آن را نگذاشته‌ایم یا خود عینی بوده که اصلش بوده یا ماشین بوده که خراب شده و نابود شده.
یکی از بحث‌ها در واقع همین است که منظور این اتلاف مال که مطرح می‌شود منظور از مال چیست؟ آیا به تعبیر این کتاب‌های فقهی إفناء نفس مال است یا مطلق إفناء أعم از نفس مال یا إفناء مالیت آن و این بحث مالیت آمده در مباحث بزرگان اینجا مطرح کرده‌اند در بعضی از عبارت‌ها این مسئله مطرح است مثلاً به عنوان مثال چون می‌خواهم یک مروری هم کرده باشم و بعد بیایم به بحث خودمان فرضاً گاهی وقت‌ها ما یک شیئی دارد یک نفر باارزش، آن را از بین می‌بریم گاهی وقت‌ها مثلاً یک نفر یک قالب یخی بر فرض داشته ما این قالب یخ را از او می‌گیریم نمی‌گذاریم از آن استفاده کند در تابستان و غیره یا گاهی وقت‌ها مثلاً آن یخ در تابستان یک ارزشی دارد در زمستان یک ارزش دیگری دارد آب لب دریا و رودخانه یک ارزشی دارد آب در بیابان یک ارزشی دارد.


اگر ما مثلاً ضمانت، آب کسی را در بیابان گرفتیم بعد کنار رودخانه می‌گوییم بفرما دوتا دلو آب از تو گرفتیم این هم بفرما آیا می‌توانیم بگوییم این آب همان آب است؟ از نظر ارزشی مسّلم نیست آیا می‌توانیم این ضمانت شده یعنی اینکه من این چنین آبی را به او بدهم این مثل آن آب است؟ آیا این درست است یا نه؟ یا حتی اگر یک نفر مثلاً یک یخی را، حالا من مثال یک مقداری بزرگان گاهی وقت‌ها می‌زنند که مثلاً اگر یک یخ یک نفر را در بیابان تلف کرد بعد در زمستان می‌آید به او یخ می‌دهد آیا این می‌توانیم بگوییم این در واقع آن کار خودش را انجام داده آن وظیفه‌ی شرعی خودش را عهده دار شده یا حتی من یک مثال دیگری می‌زنم فردی یک یخی داشت و این یخ او در ظرف یخدانی بود که بعد می‌خواهد از آن استفاده کند آقایی آمد این ظرف و یخ را همه را برداشت بُرد و گذاشت یک گوشه‌ای و در سردخانه هم گذاشت و ما نتوانستیم از آن استفاده کنیم در تابستان، زمستان که شد ظرف و یخ و همه را برداشت و آورد گفت آقا بفرمایید یخ شما را که من از بین نبرده‌ام این همان یخ را برداشته و آورده ولی این یخ هیچ ارزشی در وسط زمستان ندارد تازه مردم از برف هم فرار می‌کنند برف در پشت‌بام خودشان را هم دور می‌ریزند که آسیبی به پشت‌بام شان نرسد، گرما را زیاد می‌کنند تا این برف‌ها آب بشود حالا شما رفتی یک یخی را برای ما برداشتی و آوردی این اصلاً هیچ ارزشی ندارد.
اینجا که بحث کردند بزرگان گفتند نه این نمی‌توانیم بگوییم این ضمانتی که برعهده‌اش بوده انجام داده این باید بیاید در واقع یکطوری جبران کند بعد بزرگان در مورد این مسئله مطرح کرده‌اند آن وقت این جا یک بحثی مطرح شده به تدریج حالا دیدگاه‌هایی دارد مثل مرحوم امام. این کتاب قواعدالفقهیّه آقای زارعی سبزواری نگاه می‌کردم از مرحوم امام هم اتفاقاً نقلی دارد از کتاب بیع جلد 2 صحفه 458 که امام می‌فرماید که این قاعده می‌گوید یک چیزی را برای صاحبش فاسد کند. این را دوستان یک کم به آن توجه بیشتری بشود ببینیم فرمایش امام چگونه است اینطور فرموده که:
مُراد از اتلاف مال یعنی الإفساد علی صاحب المال

چون در بعضی از روایت‌ها ائمه فرموده‌اند شما فساد، مُفسدی مال مردم را فاسد کردی این مال مردم را فاسد کردی یعنی بی‌ارزشش کردی یعنی مال مردم را از آن کارایی‌اش انداختی از آن جایگاهی که دارد انداختی دیگر بی‌ثمر است مثل این است که شما سیب یک نفر را گرفتی گذاشتی یک جا تا بی‌ارزش شده مثلاً کرم خوردگی پیدا کرده فرضاً تیره شده، بیش از حد دیگر رسیده شد و دیگر نمی‌شود استفاده‌اش کرد فساد در آن رُخ داده.
چون این تعبیرها آمده امام فرموده «الظاهر أن فائدة الإتلاف بنطاقٍ أوسع من مفهوم الإتلاف» یعنی قاعده را که داریم می‌گوییم غیر از کلمه‌ی اتلاف است نطاق آن و کمربند آن از آن گسترده‌تر است «أمرٌ عقلائیٌّ فلو أتلف مال الغیر أو أفسد أو أکَلَ أو عیّبَ أو أفسده علی صاحب المال ولو لم یفسده فی نفسه کمن سلّم مال الغیر إلی غاصبٍ لا یمکن أخذه منه» مال یک نفری را به دست یک غاصبی داده این غاصب هم آن را برداشته است و بُرده است و حال از بین هم نرفته است به معنای اتلاف به آن معنا نیست ولی من نمی‌توانم دیگر از او بگیرم می‌گویم پول من را ریخته‌ای به حساب مثلاً فلان ظالم من چطور بروم از او بگیرم حالا حتی ظالم هم نه من یک ذره بالاتر می‌دانم یک کسی اشتباهی اشتباهاً شما یک مثلاً حسابی یک کسی داده شما برو پول بریز به این حساب این بنده خدا به جای اینکه پول را بریزد به این حساب حال یا کارمند بانک بود یا هرچی پول را ریخته به یکی از حساب‌های دولت یکی از شرکت‌های دولتی‌ ظالم نیست غاصب نیست به اشتباه شما حالا اگر بخواهی آن پول را برگردانی یعنی گاهی وقت‌ها به اندازه همان پول باید هزینه کنی شاید بتوانی برگردانی چون آن پول وقتی می‌رود در حساب خزانه داری کل به این سادگی باید مجوز قانونی مثلاً داده بشود بر نمی‌گردد به این سادگی‌ اگر یک کسی مثلاً این جایی که می‌گوید أفسده علی صاحب المال هرچند کار را هم نکرده داده إلی غاصب حالا ما می‌گوییم حتی به غاصب هم نه به یک کسی که به اشتباه انداختی در کیف او و این کیف هم رفت با یک هواپیما رفت حالا هم ما نمی‌توانیم او را پیدا کنیم، گُم شد ایشان فرموده مرحوم امام «و هو الضامن عند العقلاء بل الظاهر أن المناط فی الزمان هو إفساد علی صاحب المال لاإفساد نفس المال» این تعبیر خیلی تعبیر «و إفساد المال أیضاً لأجل الإفساد علی صاحب المال» وقتی می‌گوییم مال را افساد کرده یعنی صاحب آن مال نمی‌تواند از آن درست استفاده کند «موجبٌ لضّمان و مراد إفساد علی الصاحب جعلُه» دقت کنید دوستان این مبنا را داشته باشیم چون بعداً با آن کار داریم «جعلُه بحیث یمتنع علیه تصرف شرعاً أو عقلاً» یعنی شما نمی‌توانید در آن تصرف کنید حالا جایی رفته که دیگر شرعاً نمی‌توانیم در آن تصرف کنیم مثلاً یا عقلاً امکان وقوعی ندارد مثلاً یا از نظر شریعت الآن در اموالی قاطی شده یا غیره دیگر نمی‌توانیم وارد آن بشویم به هر علتی.


این تعبیر که در این بحث‌ها در واقع مطرح است آن وقت این بحث مالیت مطرح می‌شود آیا اگر من یک کاری کردم که مثلاً مال طرف مقابل ارزشش تغییر پیدا کرد این جا است که دوستان مال آب دریا و آب در بیابان آب کنار دریا – آب در بیابان یا یخ در بیابان یا مثلاً در سرما. اینطور مسائل شاید عرف خیلی راحت قضاوت کند اما گاهی وقت‌ها بعضی از موضوعات پیچیدگی دارد و نیاز است که درباره او به راحتی صحبت کنیم.
الآن در افواه خیلی مطرح می‌شود که آقا قاعده‌ی اتلاف حالا لاضرر نه لاضرر را بگذاریم قاعده‌ی اتلاف در مورد کسانی که تورّم تحمیل کردند در کشور حالا مثلاً دولت تحمیل کرده مجلس تحمیل کرده نظام تحمیل کرده هرکسی تحمیل کرده این ضامن کاهش ارزش اموال مردم است و بنابراین تورّم باید به یک نحوی جبران بشود.
حقیقتش این است که بحث تورم یک پدیده‌ای است که ابعاد گسترده‌ای دارد و عوامل زیادی هم در موردش است چون وقتی ما درباره تورم صحبت می‌کنیم همانطوری که در جلسه قبل هم عرض کردم در واقع عوامل تورّم خیلی متعدد هستند ما تورم را وقتی محاسبه می‌کنیم می‌شود تغییر و نوسان مستمر سطح قیمت‌ها، قیمت آن سبد کالایی که مدنظر داریم و آن سبد کالا انواع کالاهایی است که ما از آن استفاده می‌کنیم در زندگی خودمان و اینها خیلی متنوع‌اند از بسته‌ی غذایی‌ها، بسته‌ی پوشاکی‌ها، بسته‌ی تفریحات مثلاً، بسته‌ی آموزشی‌ها، بسته‌ی بهداشتی‌ها و مسکَن به خصوص که خیلی ویژگی دارد و وسیله‌ای که استفاده می‌کنیم انواع و اقسام اینها در تورم وقتی می‌خواهیم حسابش کنیم خودش را نشان می‌دهد. هر کدامشان یک وزنی دارد یک جایگاهی دارد از این رو بررسی اینکه تورم در یک جامعه‌ای هست یا نیست؟ چقدر است؟ احتیاج به اطلاعات و داده‌های متعدد و گسترده‌ای دارد.


به سادگی یک نفر نمی‌تواند مثلا حالا من اینجا مثال بزنم شاید هم در جلسه‌ی قبل هم عرض کردم در جلسه‌ی پایان نامه یکی از طلاب عزیز دارالشفاء یک روزی نشسته بودیم درباره‌ی فساد اقتصادی بود شاید هم قبلاً گفتم بحث او بر این بود آن جا مثال زده بود که آن مفسد اقتصادی مثلاً حکم‌هایش اینگونه است بعد مثال زده بود گفته بود کسانی که آمدند در بازار مثلاً هزار هزار سکه خریدند و اینها فساد ایجاد کردند نرخ‌ها را تغییر دادند قیمت‌ها را جابه‌جا کردند سلطان سکه است بازار سکه را بهم ریخته از این صحبت‌هایی که در افواه و گاه رسانه‌ها زیاد می‌شنویم بعد خود ایشان گفت که طبق آمارهای رسمی حالا به فرمایش ایشان من آن آمارها را نمی‌توانم تأیید یا رد کنم باید منبع آن را دقیق متوجه بشوم که چند میلیون فکر کنم هفت و نیم میلیون 7.500.000 اگر اشتباه نکنم 7.000.000 سکه بانک مرکزی فروخته که این‌ها چند تُن می‌شود چقدر می‌شود و عرض کنم که اینها مثلاً این مقدار فروخته من به ایشان گفتم‌ شما می‌گویید الآن چند میلیارد دلار توزیع کردند چند میلیون سکه منتشر کردند آیا بانک مرکزی با این حجم سنگین توانست جلو افزایش قیمت طلا یا دلار را بگیرد؟ گفت: نه. گفتم نگاه کن بازار ایران هفت میلیون به قول شما سکه در آن منتشر شده در فاصله چندماهه بانک مرکزی به دستور این کار را کرده و مدام قیمت‌ها را نگه می‌داشت امروز منتشر می‌کرد نگه می‌داشت فردا دوباره می‌رفت بالا دوباره نگه می‌داشت فردا می‌رفت بالا و آخر هرچه فروخت باز قیمت‌ها می‌رفت بالا فشار افزایش قیمت آنقدر زیاد بود که میلیون‌ها سکه هم که واگذار شد نتوانست نقدینگی جامعه را جمع کند و نتوانست انتظاری که نسبت به آینده بود را اطمینان ببخشد و بگوید آقا انتظارتان اینطوری است و انتظار مطمئنّه اینگونه است و این‌ها چون نتوانست بازار به روند خودش همچنان ادامه داد البته معلوم نبود اگر اینها را منتشر نکرده بود چی می‌شد؟ شاید چیزی که باید چندین ماه بعد رُخ می‌داد همان روزهای اول رُخ می‌داد و خیلی شرایط اقتصاد شاید سخت‌تر می‌شد ما الآن در مورد آن نمی‌توانیم قضاوت کنیم چون این کار علمی می‌خواهد و کار علمی سنگینی می‌خواهد و اطلاعات و داده‌ها دقیقا گذاشته بشود و شبیه سازی بشود که ببینند اگر اینها در بازار تزریق نمی‌شد و این نرخ هرزگاهی یک مقدار عقب نشینی نمی‌کرد و دوباره رفت بالا مثل یک کسی که از یک پله‌ای رفته بالا ولی شما وسط پله ایستاده‌ای مدام به او می‌زنی، سه پله که می‌آید بالا دوباره دو پله او را می‌بری عقب، دوباره شروع می‌کند سه پله می‌رود بالاتر دوباره او را می‌زنی و دو پله می‌رود عقب و چند ماه اینکار را می‌کنی ولی بعد دوباره او پله‌هایش را سه‌تا سه‌تا می‌رفته بالا و شما دوتا دوتا او را می‌آوری عقب باز همچنان بالا دارد می‌رود یعنی روند صعودی او ادامه پیدا می‌کند آخر هم دیگر شما نتوانستی بیایید بیرون او یکدفعه ده‌تا پله هم رفت بالا نمی‌دانیم اگر اینها رخ نمی‌داد چه می‌شد چون این هم مسئله‌ای است که خیلی‌ها اصلاً ممکن است به آن توجه نکنند این هم باید مهم است برای من و شماها.

تورم بنابراین یک چیز ابعاد گوناگونی دارد همه‌ی ابعادش را باید دید نکته‌اش این است که آیا در تورم چون سؤال اصلی برای قاعده اتلاف چون دیدم خیلی‌ها به این تمسک کرده‌اند سؤال اصلی این است که آیا در تورم می‌توانیم نسبت به تورم از قاعده اتلاف استفاده کنیم؟ یعنی وقتی با فرض اینکه دولت خودش مسئول ایجاد تورم در جامعه باشد آیا می‌توانیم بگوییم این مَن أتلَفَ مال الغیر است یا نه؟

همین جا عرض کنم در مورد اینکه ضمانت دولت نسبت به تورم مطرح است کتاب‌های مختلفی نوشته شده مقالات مختلفی نوشته شده‌ را می‌توانم به بعضی از کتاب‌ها که مدتی پیش برای من فرستاده بودند و من هم دستم بود در خانه چند روز پیش یادم آمد که البته مقالاتی هم از این کتاب گرفته شده آقای عابدینی که کتاب‌های مختلفی هم دارد یک کتاب دارد درباره بحث ربا که مقالاتی بود که قبلاً نوشته بود و بعد این کتاب چاپ شد این کتاب عرض می‌کنم چاپی که من دارم عرض کنم تاریخ چاپ آن 1388 است بله چون ایشان می‌دانم اصفهان هستند و نوبت چاپ اول آن سال 88 است مجموعه‌ای از مقالاتی است که ایشان درباره ربا نوشته که چون بحث اصلی هم آن زمان دهه 70 -80 اوایلش این بود ما در مورد قرض الحسنه اگر احیاناً تورم رُخ بدهد به میزان تورم باید برگردانیم اصل قرض را یا نه و همانطور که می‌دانید اخیراً رهبری استفتائی از ایشان شده و ایشان اینطور فرمودند که هیچ اشکالی ندارد برخی از بزرگان دیگر هم مطرح کردند حالا بعضی‌ها الان مطرح کردند بعضی‌ها قدیمی‌تر مطرح کردند و بحث تورم همانطور که داغ‌تر شده دیدگاه‌ها آمده و مطرح شده حالا ایشان آن موقع درباره ربا در حالت تورم بحث کرده بود و یک بحثی هم که داشتند درباره‌ی ضمانت سقوط پول. اگر احیاناً این تورم رخ داد و دولت مثلاً در این کار دخیل بوده یا هرکسی دیگر این ضمانت است که حالا ایشان نوعی بررسی کرده که آن کسانی که در این کار هستند می‌توانند بخش خصوصی باشند یا نه. بعضی از موارد از نظر اقتصادی درست متوجه نشدم که ایشان مدنظرشان چیست؟


هم کتابی که ایشان دارد‌ پیشنهاد می‌کنم اگر کسانی که در این زمینه خواستند نگاه کنند بحث دارم درباره نوشته ایشان ربا در حالت تورم و ضمانت سقوط پول این یک بحث یعنی یک شخصی که در این زمینه نوشتند.
آقای استاد عزیز آقای احمدعلی یوسفی هم‌ کتاب‌های مختلفی درباره بحث ربا و تورم نوشتند و همچنین به این هم تا حدّی پرداخته‌اند با همین آقای عابدینی یک گپ و گفتگو داشتند با همدیگر داشتند بحثی داشتند و مقاله‌های همدیگر را نقد و بررسی کردند به نوشته‌های ایشان هم عزیزان می‌توانند مراجعه کنند در مورد این قاعده اتلاف چندتا مقاله دیدم مقالات خیلی متعددی هست مثلاً بعضی از مقالات درباره ضمانت حکمی و ضمانت عینی است.
در این زمینه یکی از مقالاتی که درباره همین ضمانت حکمی بود اتلاف حکمی و حقیقی یک مقاله هست شاید جلسه قبل هم اگر آن مطرح کرده باشم حالا دوباره بیان می‌کنم درباره اینکه اتلاف حکمی و اتلاف حقیقی است‌ این‌ها تفاوت دارد همانطور که می‌دانید ایشان البته از ناحیه‌ی یک دیدگاه حقوقی این مسئله را بررسی کرده آقای دکتر بهنام اسدی سال 97 نوشته بحث حقوقی هم مطرح کرده ولی فکر می‌کنم که باز به بحث‌های ما ارتباط پیدا کرده ارتباط پیدا می‌کند که همین بحث مثلاً منفعت قیمت یا نقص قیمت باشد اگر مثلاً اگر آن را ناقص یا معیوب کند‌ اینها درست است اما اگر ارزش آن کالا مثلاً از بین برود این‌ها چگونه است این را ایشان آمده بررسی کرده می‌توانید این مقاله را که بعضی از مجلات آمده در اینترنت و اینها هم هست می‌توانید استفاده کنید فصلنامه علمی حقوقی قانون یار سال 97 آنجا چاپ شده و عزیزان می‌توانند نگاه کنند.
آقای محمد رحمانی چندتا مقاله دارد در فقه اهل بیت در زمینه بحث اتلاف ولی‌ گاهی وقت‌ها این‌ها در بحث اتلاف خیلی ممکن است نپرداخته باشند اخیراً دیدم که درباره این بحث تورم مواردی دارد مطرح می‌شود یکی از طلاب عزیز و گرامی آقای جمع‌یاری اخیراً درباره همین ضمانت دولت و در مورد ضمانت دولت نسبت به تورم یک مباحثی را آورده‌اند یک رساله‌ی سطح چهاری را درحال دفاع هستند در حوزه علمیه و منابع مختلفی آن رساله داشت که دوستان می‌توانند به آن هم مراجعه کنند.


حالا سوای همه‌ی این مسائل ما باید بیاییم تورم را دقیقاً ببینیم چه کار دارد صورت می‌گیرد؟ این بحث همانطور که جلسه قبل هم عرض کردم یک مقدار ارتباط پیدا می‌کند با وظایف دولت ولی چاره‌ای نیست حالا این بحث ما می‌توانست در آن بحث دولت باشد اما چون می‌خواستیم قاعده‌ی اتلاف را بحث کنیم این جزء بحث‌های پُر ثمری است که می‌شود از آن استفاده کرد آن وقت حالا اگر دیدیم از این قاعده نشد برای تورم استفاده کنیم بعد لاضرر را هم مطرح می‌کنیم اگر لازم شد.
در جلسه‌ی قبل برای شما این مطلب را عرض کردم که عوامل تورم می‌توانند داخلی باشند می‌توانند خارجی باشند یا می‌توانند ترکیبی از هردو باشند این دیگر واضح است یعنی اینطوری نیست که این‌ها مانعة الجمع نیستند بلکه مانعة الخلو است به معنایی یعنی یا داخلی است یا خارجی یا از طریق داخل این دارد شارژ می‌شود یا از طریق خارج. طریق خارج یا طریق داخل این‌ها می‌توانند بخش تقاضا را ممکن است تحت تأثیر قرار بدهند یا اینکه هزینه‌های تولید را تغییر بدهند وارداتی که دارد می‌آید گران می‌شود ارز دارد تغییر می‌کند انواع حالت‌ها اینجا وجود دارد که می‌توانیم مورد بررسی قرار بدهیم این یک مسئله که انواع تولید چیزها است.
یک جهت دیگر که من این بحث مالیات تورمی را خدمت شما عرض کنم همانطور که می‌دانید این سینیوریج یا مالیات تورمی مقالات هم برای این هست دوستان مایل بودید دولت‌ها به طور کلی مختصر بگویم رد بشیم و خود این را فقط بگویم این بحث مالیات تورمی دولت‌ها در دنیا در 100ساله اخیر حضورشان در اقتصاد از بعد از در این دوره 250ساله از 100 سال اخیر حضورشان در اقتصاد زیاد شد و هم دولت‌های سوسیالیستی شکل گرفت هم دولت‌های کمونیستی و در دولت‌های سرمایه داری هم باز حضور دولت برای جلوگیری از بحران‌ها و بهبود وضعیت افزایش پیدا کرد هم دولت به تعبیری می‌گویند دولت کِینزی هم نئوکلاسیک‌های جدید اینها آخر برای دولت یک جایگاه اجمالی قائل شدند و افزایش پیدا کردند و دولت‌های سوسیالیستی هم که واضح است.


دولت‌ها برای اجرای اهدافی که دارند سیاست گذاری‌هایی انجام می‌دهند برای این سیاست گذاری‌ها از چندتا روش استفاده می‌کنند به آن می‌گویند سیاست پولی و سیاست مالی. سیاست پولی معمولاً با کم و زیاد کردن پول با ابزارهای مختلف دولت این کار را انجام می‌دهد و سیاست‌های مالی از طریق مالیات‌ها، کم و زیاد کردن مالیات‌ها و با آن‌ها می‌تواند تأثیرگذار باشد در اقتصاد.
دولت اگر آمد به صنایع چوب مالیات وضع کرد یعنی اینکه افراد نروند چوب بخرند چون چوب گران است پس بنابراین کمک می‌کند جنگل نابود نشود.
اگر یک جایی معافیت داد کمک می‌کند به توسعه‌ی آن قسمت‌ این را به کالای خارجی مالیات سنگین ببندد و کالای داخلی را از مالیات معاف کند‌ کالای داخلی ارزان می‌شود و کالای خارجی خیلی گران می‌شود خود به خود وقتی گران می‌شود تقاضای آن معمولاً می‌آید پایین مگر یک چیز فرهنگی باشد که اصلاً حساسیت پیدا کرده باشد مردم این کشور به کالای خارجی یعنی مثلاً علاقه‌مند زیاد هستند و هرکاری هم می‌کنیم مالیات هم می‌بندیم باز می‌روند و می‌خرند در یک قشری از مردم در کل دنیا اینگونه است یک تیپی در اقتصاد مطرح‌اند این‌ها آدم‌هایی هستند که اگر یک کالایی کیفیت آن، کالایی هست در دو حالت دارد کیفیت‌هایش یکسان است اگر گران باشد آن را می‌خرند و اگر ارزان باشد آن را نمی‌خرند می‌گویند شأن ما این نیست که ما این کالا را بخریم مثل این است که شما به عنوان مثال می‌خواهی بروی هدیه ببری برای کسی معمولاً آن کسانی که می‌خواهند هدیه بخرند می‌گویند که آقا هدیه کمتر از یک میلیون نباشد می‌روی یک جنسی را نگاه می‌کند یک ذره این یک بسته بندی دارد می‌گوید آقا این دومیلیون می‌گوید این خوب است مشابه این از نظر کیفیت یک کسی هست که در ایران درست کرده کیفیت‌شان یکسان است فقط آن آرم دارد و دارد گران‌تر می‌دهد یا با دلار گران آورده آن گران‌تر را می‌خرد و ارزان‌تر را نمی‌خرد می‌گوید من می‌خواهم هدیه بدهم به برادرم به خواهرم به کسی این باید کمتر از دومیلیون نباشد که اگر یک روز گفتند چی برای ما آوردی من بگویم من دومیلیون، 10 میلیون برای شما آورده‌ام این یک بحث فرهنگی است که در بحث‌های اقتصادی و کل اقتصاد مطرح است اقتصاد تجمّلی جز این افراد که وقتی قیمت یک کالایی می‌آید پایین خریدش را هم کم می‌کند معمولاً رابطه میزان خرید و قیمت با هم برابر است از بس دولت از طریق ابزارهای مالی یعنی مالیاتی یا از می‌آید اقتصاد را تنظیم می‌کند و مردم را به سمت و سوی خاصی که می‌خواهد هدایت می‌کند حالا مثل همین حرفی که دارند الان می‌زنند که بنا بوده پیگیری کنند حالا ببینیم به چه نتیجه‌ای می‌رسند از نظر اجرایی می‌توانند کاری بکنند یا نه که اینها همه‌اش اطلاعات و آمار می‌خواهد که کم است مثلاً خانه‌های خالی مالیات می‌خواهند بگیرند آیا الآن پیدا کرده‌اند خانه‌های خالی دست‌شان است که خانه‌های خالی کجاست؟ بعد بگوییم نگاه کنند خانه‌های خالی به تعبیری که در آمارها می‌گویند من نمی‌دانم درست است یا نه می‌گویند 40% حداقل این‌ها آمارهای خانه‌های خالی مال نهادها است مال بانک‌ها است بانک دولتی یا بانک خصوصی مال نهادهای مختلف است آن وقت اگر بخواهند از این‌ها مالیات بگیرند یعنی همان شرکت دولتی یا همان بانک‌ها باید مالیات بدهد به دولت می‌گویند دومیلیون و نیم در کشور خانه خالی است حداقل یک میلیون آن‌ها اینطور که معلوم است مال بانک‌ها است بانک‌ها و نهادهای مختلف که خریدند به عنوان سرمایه گذاری و الآن باید بفروشند و در آن ماندن که این‌ها را با چه قیمتی اینها را واگذار کنند.


دولت یک سیاست مالی دارد که با مالیات می‌خواهد تنظیم کند. می‌خواهد کاری کند که خانه‌ها در معرض فروش قرار بگیرد خانه را بیاورد پایین یا خانه‌ها اجاره داده بشود خانه را مبلغ اجاره را بیاورد پایین.
یکسری سیاست دارد دولت سیاست پولی است منظور از سیاست پولی دوستان یعنی روی عرضه و تقاضای پول تأثیر می‌گذارد من و شما در مورد پول عرضه داریم و تقاضا شما وقتی پول خودت را در بانک می‌گذاری یعنی عرضه می‌کنی به بازار وقتی پول خودت را در دست خودت نگه می‌داری برای استفاده از فرصت‌های طلایی به این می‌گویند تقاضا تقاضا_عرضه تقاضای پول یعنی پول را نگه می‌داری می‌گوییم چرا پول را نگه می‌داری حالا قبلاً که این کارت‌ها نبود به این صورت بود که پول را نگه می‌داری برای خرید و فروش معمولی همین پولی که در جیب من و شما است و شما از این استفاده می‌کنی و می‌روی نان می‌خری و غیره. اگر این کیف‌های پولی هم درست بشود در واقع همین کار را می‌کند یا برای احتیاطی برای بیمارستان است خدای نکرده برای اینطور مسائل یک تصادفی مثلاً یا این کار را نگه می‌داری اگر یک حسابی قرار می‌دهی که آنی بتوانی منتقل کنی نمی‌گذاری در حساب پس‌انداز و فلان صبح رفتی مثلاً در بورس یکدفعه دیدی یک چیزی بازار مثلاً اوراق یک چیزی آماده است همانجا بتوانی میلیاردی منتقل کنی این را هم می‌شود تقاضای سفته بازی استوکولیترها 35:19 کارشان همین است تقاضای سفته بازی.
حالا تقاضای انواع تقاضاهایی که وجود دارد. یک تقاضا داریم عرضه و تقاضا. عرضه و تقاضای پول یک تقاضای پول داریم یک عرضه‌ی پول عرضه و تقاضای پول که در اقتصاد مطرح می‌شود دولت گاهی وقت‌ها چون بانک مرکزی در اختیار دولت‌ها است می‌تواند پول را کم و زیاد کند یا تقاضا را کم و زیاد کند که تقاضا عواملی دارد که نمی‌خواهم درباره آن صحبت کنیم یا عرضه‌ی پول را دستکاری کند مثلاً دولت می‌تواند مثلاً برود از بانک مرکزی قرض بگیرد بگوید بانک مرکزی پول به من بده بانک مرکزی هم می‌آید به دولت پول می‌دهد وقتی به دولت پول می‌دهد در واقع حالا این جا این مسئله مطرح می‌شود به این می‌گویند: دولت وقتی می‌رود از بانک مرکزی قرض می‌گیرد یعنی میزان پول جامعه را می‌برد بالا اگر تا دیروز صدهزار میلیارد در جامعه بود اگر دولت هزار میلیارد از بانک قرض گرفت این پولی که می‌گویم نه نقدینگی، پول پایه پول اصلی هزار میلیارد اضافه بشود می‌شود صدویک هزار میلیارد پولی که دولت از بانک مرکزی می‌گیرد.


پولی که الان در جامعه است حالا فرض کنید ما از یک جایی شروع می‌کنیم پولی که در جامعه است من رفتم یک روز کار کرده‌ام به من 50 هزار تومان دادند یک چک پول 50هزار تومانی صدهزار تومانی به من دادند این پول در ازای چیست؟ در ازای این کاری است که من انجام دادم فردا می‌روم یک کار انجام می‌دهم یک صدهزار تومانی دیگر به من می‌دهند دیگران هم همینطور یک کسی یک کالایی تولید کرده گندم تولید کرده رفته در بازار فروخته در ازای آن پول به او دادند یا فرض کنید همه‌ی ما رفتیم برای دولت کار کردیم در جامعه یک امری را خَلق کردیم حالا با تعبیر مسامحه‌ای خلق کردیم دولت پول را به ما داده این پول یعنی پشت بند آن کار من است کالای من است تولیدات من است درست این پول الآن یک ارزشی دارد این 50 هزار تومانی که من دارم ارزشش آن است که فرضاً بتوانم بروم مثلاً الان اینطور است که قیمت برنج، فرض کنید الآن بتوانم یک کیلو برنج بخرم یک کیلو برنج بخرم برنج درجه یک مثلاً دودی بخرم. این یک کیلو دولت می‌آید از بانک مرکزی پول می‌گیرد وقتی پول می‌گیرد این کاغذهایی که بانک مرکزی چاپ کرده داده این کاغذها را از کجا آورده این کاغذها را رفته چاپ کرده این از جایی نیاورده من که نرفتم پول‌هایی که با آن کار کرده بودم در ازای آن کار کرده بودم در بانک بگذارم که آن را بدهد به شما یک پول دیگری به شما داده اضافه، وقتی این پول اضافه می‌آورد این پول‌ها تا وقتی در بانک مرکزی است هیچی نمی‌ارزد هیچ صفر چاپ شده است ولی هیچی نمی‌ارزد. این پول که آمد دست دولت می‌دهد دولت که پول نداشت یکدفعه هزار میلیارد گیرش می‌آید من می‌روم برای دولت کار می‌کنم‌ این پول شبیه همه‌ی پول‌ها است می‌گویم دولت من برای تو کار کرده‌ام می‌گوید بیا تا به تو پول بدهم یک چک پول به من می‌دهد می‌گویم آقا این چک پول که از بانک مرکزی گرفتی بی‌ارزش است می‌گوید نه من بدهم به تو، در جامعه دیگر ارزش پیدا می‌کند‌ اینجا است که می‌گویند آقا این ارزش پیدا می‌کند یعنی چی؟ در واقع این مثل یک ظرف شیر بود یک ظرفی بود پُر از شیر خالص گاو یا گوسفند گرفته بودیم این 100 کیلو شیر داشته رفتیم یک 10 لیتر 5 لیتر آب ریختم در این شیر قاطی شد همه‌اش شد دوباره شیر خالصی‌اش کم شد این شیر از آن خلوص افتاد آن آب که رفت داخل شیر ذرات شیر رفت با آن آب قاطی شد آب هم شد شیر ولی این الآن 100 کیلو بود شد 110 کیلو این 110 کیلو ارزش واقعی آن به اندازه همان 100 کیلو شیر سابق است‌ حالا پس 10% اضافه کردیم پس اگر این قاطی شد کاملاً یک ظرف، یک پیمانه زدم داخل این سطل شیر و آوردم بیرون در این سطل اگر 10 کیلو است پیمانه 10 کیلو است 9 کیلو شیر اصلی است چون قاطی شده برفرض 1 کیلو آن آب است ولی پیدا نیست در واقع شما 10 کیلو شیر جدید معادل 9 کیلو شیر قدیم است می‌گوییم‌ یعنی این پولی که ما الآن داریم قدیم اگر 10 تومان آن شیر می‌ارزید ارزش داشت این شیر الآن 10 تومان نمی‌ارزد ارزش ندارد پول هایمان زیاد شده شده 11تومان، پول ما هم مثل آن شیر است که ارزش آن کم شده پس پول ما هم الآن 11 تومان ما به اندازه‌ی 10 تومان سابق ارزش دارد چون پول‌های جدید که ارزش نداشتند پول‌های سابق در ازای کار من بود کالایی که من تولید کرده بودم کالایی که کشاورزی تولید کرده بود کالایی که صنعتگر تولید کرده بود در ازای این کارها آن پول‌ها مابه‌ازای آن بود الان چی؟ الآن این کالاها که اضافه نشد به اقتصاد یکدفعه فقط رفتند از بانک مرکزی یک مقدار فقط پول گرفتیم پول که از بانک مرکزی گرفتیم پول‌ها را ریختیم روی پول‌های سابق که ارزش اصلی داشت قاطی شد حالا قدیم ما می‌خواستیم مثل همان شیر که 10 کیلو به اندازه 9 کیلو می‌ارزید ارزش داشت 11 کیلو به اندازه 10 کیلو می‌ارزید ارزش داشت حالا هم که پول‌ها 11 تومان به اندازه 10 تومان می‌ارزد ارزش دارد پس پول 10% ارزشش آمد پایین حالا من با آن 50 هزار تومانی که چک پول بود با فرض اینکه تولیدات برنج کم نشده باشد زیاد هم نشده باشد می‌روم در بازار برنج را بخرم می‌گویم آقا بیا این 50هزار تومان برنج بگیر نمی‌شود یک 5هزارتومان دیگر بگذار روی آن می‌گویم برای چی؟ می‌گوید تورم 10% رفته این پول تو به اندازه 50 هزارتومان سابق نمی‌ارزد ارزش ندارد مثلاً به اندازه 45 هزار تومان می‌ارزد ارزش دارد عددها یک مقدار خورده ریزه دارد که آن‌ها را نمی‌گویم به اندازه 45 هزار تومان می‌ارزد ارزش دارد یک 5 هزار تومان دیگر بگذار روی آن تا به اندازه 50 هزار تومان بارزد ارزش داشته باشد مثل اینکه شما می‌خواستید با آن شیر بروی یک شیرینی درست کنی یک غلظت خاص داشت آن موقع 10 کیلو می‌رفت آن کیک شما خیلی خوب در می‌آمد این دفعه می‌رویم 10 کیلو به او می‌دهیم می‌گوید آقا فایده‌ای ندارد 11 کیلو کن تا بعد از این 10 کیلوی قبلی شیر در آن باشد چون 10% تورم پیدا کرده حالا به این کار که پول بی‌زبان را از چاپخانه بانک مرکزی به فرمان دولت بیرون بیاورند و بیاورند در اقتصاد و این پول را با بقیه‌ی پول‌ها قاطی کنند و این پول ارزشمند بشود در واقع این پول که ارزشمند می‌شود از کجا ارزش پیدا می‌کند چون قاطی شد مثل همان آب که رفت با شیر قاطی شد.


چون این پول ارزش پیدا کرده در واقع این پول‌های هزار میلیاردی که بانک آورد 10هزار میلیاردی که بانک مرکزی داد به دولت ارزش پیدا کرده از کجا ارزش پیدا کرده؟ از تک‌تک پول‌های قبلی ما خراشیده ارزش‌های آن‌ها را کم کرده یک ذره 10% ریخته روی خودش از هرکدام از آن‌ها 10% کم کرده ریخته روی اینها 100% اینها پُر شده الآن کل این‌ها پس در واقع دولت بدون اینکه بیاید از ما پول بگیرد به عنوان مالیات با تورمی که ایجاد می‌کند اگر دولت ایجاد کند با تورم در واقع همان کارکرد مالیاتی‌اش را دارد مالیات تورمی یکی از راه‌هایی است که دولت‌ها می‌گوید: ‌ای بابا من بخواهم 10هزار میلیارد از مردم مالیات بگیرم جانم بالا می‌آید به جای این کار یک دستور به بانک مرکزی، رئیس بانک مرکزی پول بفرست بیا فرض کنید حالا رئیس بانک مرکزی یک آدمی باشد که دولت هرچه به او می‌گوید بگوید چشم. اگر این کار را بکند می‌شود مصیبت مثل بعضی وقت‌ها بانک مرکزی باید این کار را بکنی، نمی‌کنی برو کنار رئیس عوض کرد می‌فهمید چقدر رئیس عوض شده.


رئیس بانک مرکزی در این دنیا گاهی وقت‌ها مثلاً 30 سال می‌ماند 20 سال می‌ماند به این سادگی رئیس بانک مرکزی را عوض نمی‌کنند رئیس بانک مرکزی از جهت اقتصادی مثل رئیس دولت است رئیس جمهور 4 سال به 4 سال عوض می‌شود اما رئیس بانک مرکزی 20 سال می‌ماند البته توانا باشد اگر خوب توانا باشد به این سادگی نباید برود چون خیلی قدرتمند است چون خیلی می‌تواند اثرگذار باشد و خیلی هم می‌تواند خراب کند اگر خراب کرد مهم است با همه‌ی مردم سروکار دارد حالا دولت اگر به جای اینکه بخواهد مالیات از مردم بگیرد به جای این کار دولت می‌رود به بانک مرکزی می‌گوید 10 هزار میلیارد حالا دولت خودش نمی‌تواند برود باید برود مجلس، مجلس هم تأیید کند چون اگر بخواهد کنگره باید تأیید کند در امریکا، مجلس ما باید تأیید کند، ثنای نمی‌دانم فلان جا باید تأیید کند مثلاً مجلس عوام انگلیس باید تأیید کند که این بتواند این کار را انجام بدهد‌ در دنیا در اقتصاد به این سادگی راه نمی‌روند مگر در دوره‌های جنگ و شرایط‌های ویژه که اگر این کار را نکنند و تورم 10% ایجاد نکنند کلّ اقتصاد زیر سؤال می‌رود امنیت کشور اصلاً می‌ریزد به هم جنبه‌ی نظامی برای کشور خیلی مهم است طبیعی است دیگر کل کشور می‌گوید آقا 10% ، 20% تورم باشد که باشد خرمشهر من از بین نرود اهواز من از بین نرود آذربایجان من از بین نرود تورّم چه مهم است و راست هم می‌گوید و ناچار است از این راه اگر توانست از راه مالیات جمع کند خوب است عالی است چرا؟ چون بدون اینکه پول اضافه بشود بخشی از پس اندازهای مردم می‌آید در بودجه دولت تورم ایجاد نمی‌شود تازه پولی که دست مردم است کمتر هم می‌شود و مردم نمی‌روند در بازار خرید کنند به خاطر پول اضافه‌ای که دست‌شان است پول‌شان هم کم می‌شود و دولت با این پول‌هایی که از مردم جمع می‌کند می‌رود سلاح درست می‌کند آن چیزهایی که لازم دارد کشور هم استفاده می‌کند.


فقط در کالاهایی که ممکن است دولت از آن استفاده کند تأثیر ممکن است بگذارد ولی او در واقع از یک طرف کم می‌شود بعد دولت همین را تزریق می‌کند به جامعه این حالا محاسبات دارد الآن نمی‌خواهم اینجا وارد بشوم ریز می‌شود یا حتی ممکن است دولت بدهد به سربازها از مردم پول جمع می‌کند می‌دهد به سربازها، سربازها که سربازهای همین ملت هستند دوباره می‌روند داخل خانه می‌گویند به قول معروف ننه جان چقدر پول دادی بابا جان چقدر پول دادی به دولت؟ می‌گوید: 50هزار تومان دادیم می‌گوید: به من هم حقوق 50 هزار تومان هم دادند این به جای آن در واقع بر می‌گردد و تورم اضافه نمی‌شود.
تورم‌هایی که اینجا رُخ می‌دهد خیلی کم است و زود هم برطرف می‌شود و می‌تواند برگردد اقتصاد به حالت عادی ولی مالیات تورمی در واقع این اصلاً یک کاری است که بانک مرکزی یکباره این کار را انجام می‌دهد با سرعت هم انجام می‌دهد دولت چون برای او راحت‌تر است چون مالیات باید حساب و کتاب داشته باشد بدانی کی چه چیزی دارد کی چه چیزی ندارد؟ الان مشکلی که همین خانه‌های خالی کشور است مشکل اصلی آن، اطلاعات و آمار است و از نظر سامانه که همه‌ی این‌ها را ثبت و ضبط کند به طور دقیق که وقتی می‌خواهند از یک خانه‌ای مالیات بگیرند به دقت معلوم بشود که آقا این خانه خالی است نه اینکه بنویسند بعد بروند آن جا نگاه کنند آقا این خانه خالی نیست آن خانه‌ای که خالی بوده یک جای دیگری است که ما اسم آن را نمی‌دانیم مثلاً.


سیستم داده‌ای اگر باشد کار خیلی فرق می‌کند حالا مالیات تورمی این یک کاری است یعنی دولت با تزریق تورم مالیات در واقع گرفته از مردم ولی اینجا یک مسئله است‌ دولت چه کار کرد پول از بانک مرکزی گرفت‌ ریخت در پولی که وجود داشت از بانک مرکزی دولت پول گرفت ریخت در پول‌هایی که در کشور بود با پول‌ها قاطی شد افرادی که در کشور هستند این‌ها هر کسی یک مقدار پول دارد بعضی از آدم‌ها هستند که کل دارایی‌هایشان پول نقدی است که موقع حقوق و دستمزد به آن‌ها می‌دهند اقشار ضعیف اینطور هستند آخر ماه 4 میلیون 2 میلیون 3 میلیون کمتر بیشتر به آن‌ها می‌دهند آن‌هایی که تمام دارایی‌شان عمدتاً پولی است دولت تأثیر بیشتری روی این‌ها دارد چون پولشان را کم ارزش کرده اما مثلاً کسی 10 تا خونه دارد عمده‌ی ثروت او وقتی نگاه می‌کنیم ایشان کل درآمد ماهانه‌اش که گیرش می‌آید مثلاً 5 میلیون است که در یک جایی دارد کار می‌کند این 5 میلیون را به او می‌دهند‌ این ماه که به من 5 میلیون را می‌دهند 10% ارزشش از قبلی کمتر است حالا در طول سال کمتر است بنابراین چیزی که گیر من می‌آید کمتر پارسال به من می‌آِید چون تورم به آن خورده تا زمانی که حالا بیایند حقوق را بیاورند بالا کل درآمد من همین قدر است اما یک آدم دیگر داریم درآمد او متفاوت است اصلاً ایشان اولاً بخش مهم سرمایه‌اش دارایی‌هایش است و این دارایی‌ها تبدیل شده به طلا و ارز و خانه و ... تورم وقتی بالا می‌رود قیمت خانه‌های ایشان هم بالا می‌رود قیمت ماشین‌هایی که دارد بالا می‌رود قیمت طلاهای این هم بالا می‌رود قیمت همه‌ی آن‌ها بالا می‌رود و آن آدم ضعیف کرایی نشین است خونه هم ندارد حقوق او هم ارزشش می‌آید پایین کالای کمتری می‌تواند بخرد تازه وقتی اگر می‌خواست خانه بخرد تا 5 سال دیگر می‌توانست خانه بخرد می‌گوید: کمبود من بیشتر شد شما یادتان هست شاید باشد‌ در قم اعلام شد که استان است من یادم است ان موقع می‌خواستم خانه بخرم یک خانه داشتم 4-5 میلیون می‌خواستم بفروشم که یک خانه 6-7 میلیونی بخریم گفتیم بقیه‌اش را جمع می‌کنیم می‌رویم یک خانه 6-7میلیونی می‌خریم استان شد آن خانه که 6-7 میلیون بود شد 12 میلیون ما دیگر مجبور شدیم چقدر قسط و این طرف و آن طرف تا بتوانیم این طرف بگیر آن طرف بگیر تا آخر بتوانیم آن خانه را بگیریم بعد هم که افتادیم به تعمیر آن. فقط اعلام شد که قم استان شده بعد معلوم شد آقا از این به بعد دولت می‌رود زمین بگیرد زمین می‌خواهد برای استانداری زمین می‌خواهد برای فرمانداری زمین می‌خواهد برای فلان جا بخش‌های دولتی دارد گسترده می‌شود زمین‌ها رفت بالا در چند ماه زمین‌ها افزایش قیمت پیدا می‌کند آن‌هایی که زمین داشتند که ضرر نمی‌کنند آن‌هایی که درآمد ثابت دارند ضرر می‌کنند چون هم آن درآمد ارزشش می‌آید پایین هم دارایی‌های آینده که می‌خواهد بخرد آن دارایی هم نمی‌تواند بخرد.


بنابراین این بحث مالیات تورمی به آن می‌گویند سینیوریج. سینیوریج می‌گوید امضا کردن دولت را می‌گویند سینیوریج این دولت در واقع با یک امضا می‌گوید آقا وزیر اقتصاد پای این را امضا کن چون وزیر اقتصاد و بانک مرکزی پایین پول‌ها امضا می‌کنند با یک امضا یک کاغذ که اگر مثلاً نوشته 10 هزار تومان این کلاً 100-200 یک تومانی برای آن خرج شده باشد برای عکس و کاغذ و اینها آن وقت 10 هزار تومان فروخته می‌شود و می‌آید در بازار‌ این از نظر عدالت سازگار نیست چون عرض کردم همین اثر این مسئله را دارد این یک نوع مالیات غیرمستقیمی است که اثر پولی دارد و ضرر زیادی هم برای جامعه دارد و معمولا جامعه‌ها سعی می‌کنند این کار را نکنند و این مالیات تورمی‌هایی که دولت تزریق می‌کند.
گاهی وقت‌ها دولت‌ها در اقتصادها آن‌ها نمی‌روند این کار اینگونه‌ای انجام بدهند بلکه در واقع کاری است که شرایط جامعه تورم ایجاد کرده ولی اگر دولت خودش پایه‌ی پولی را تغییر بدهد و این پایه‌ی پولی ضریب دارد می‌گویند پایه‌ی پولی ضربدر ضریب آن، ضریب در این سالیانی که در این 30-40 سال اخیر ضریب از حدود 3، 3/2 شده 8 یعنی قبلاً اوایل انقلاب اگر یک تومان به اقتصاد اضافه می‌شد پایه پولی‌اش می‌شد 3 تومان الآن اگر یک تومان اضافه بشود می‌شود 8 تومان 6-7 برابر می‌شود یعنی آن گلوله برفی آن نقدینگی اگر بخواهد اضافه بشود شدیدتر اضافه می‌شود گستره آن بیشتر است این هم یک مسئله که ما باید در مورد تورم این را در نظر بگیریم.
حالا تورم ما باید ببینیم که این تورمی که رخ می‌دهد دیدیم که ابعادش مختلف است حالا برویم سراغ اینکه، تا همین جا دولت‌ها چرا این کار را انجام می‌دهند؟ و این کاری که انجام می‌دهند چه فایده‌ای دارد؟ دولت‌ها برای چی اینکار را انجام می‌دهند؟‌ دولت‌ها معمولاً حالا اگر دولت‌های دموکراسی باشد یعنی نماینده مجلس باشد نماینده مردم این جا وجود داشته باشند از جهات مختلف چه آن جاهایی که ایالتی هستند چه آن جاهایی که به طور متمرکز کل کشور هستند و می‌آیند در مجلس شورایی مثلاً مجلس ثنائی مجلس بر فرض عوامی در کنگره‌ای جمع می‌شوند اینها نماینده مردم هستند کسی که نماینده مردم می‌شود باید لحاظ شرایط مردم را بکند این را باید لحاظ بکند در این شکی نیست یعنی این آقای وکیل که آمده وکیل مردم شده نباید چهارتا طرفدار خودش را در نظر بگیرد نماینده مردم است یعنی آقای الف که شده نماینده قم نه نماینده هرچندهزار نفری که به او رأی دادند 100هزار 200هزار 300هزار فرض کنید نیم میلیون در انتخابات شرکت کنند نیم میلیون هم نیامدند و یک میلیون حداقل می‌توانستند شرکت کنند نیم میلیون شرکت کردند در این نیم میلیون چون حداکثر یک سوم یا 25% باید بیاورند 200 هزار نفر 150 هزار نفر به این نفر رأی دادند این آقا که رأی آورده نماینده کل این یک میلیون نفر است نه فقط این 150 هزار نفر حالا کل یک میلیون نفر چی می‌خواهند؟ ایشان مصلحت یک میلیون نفر را لحاظ کند نه مصلحت خدای نکرده گروه خاص، حزب خاص مثلاً افراد خاص این‌ها را که نباید مدنظر قرار بدهد فرض بر این است که حالا این نظام را بحث نمی‌کنم کلّی دارم بحث می‌کنم نظامی که دارد شکل می‌گیرد یک نظام مردمی است دولتی که می‌آید پیشنهاد می‌دهد و مثلاً می‌خواهد یک کار اینگونه انجام بدهد این با اجازه است یا بی‌اجازه؟ با اجازه نماینده‌ها دارد این کار را می‌کند یا بی‌اجازه؟‌ اگر دولتی باشد که این کارهایی که دارد انجام می‌دهد طبق برنامه باشد که مجلس کلیات را تصویب کرده البته ریز کار ممکن است به دولت داده باشند ولی کلیت کار را مجلس پیگیری می‌کند مجلس پذیرفته در برنامه مثلاً همین الآن دارند برنامه تنظیم می‌کنند الآن دولت آمده ما تلاش می‌کنیم 8% ما اقتصاد رشد پیدا کند إن شاءالله این 8% که چند درصد آن بهره‌وری باشد چند درصد آن مثلاً برای اضافه ggp و اینها باشد واقعی و این 8% خیلی خوب است ما سالیان سال است می‌خواهیم 8% رشد بدیم ولی گاهی وقت‌ها 0 می‌شود گاهی وقت‌ها 1 می‌شود گاهی وقت‌ها 2 منفی می‌شود گاهی وقت‌ها 5 منفی می‌شود گاهی وقت‌ها 6 مثبت می‌شود خیلی مختلف است میانگین رشد ایران در کل 40ساله تقریباً چیزی 2-3% است با اینکه ما رشدهای بالاتر از 10% هم داشتیم رشدهای منفی هم داشتیم متوسط هم داشتیم ولی به هیچ وجه ما اگر میانگین رشد 8% داشتیم خیلی وضع ما فرق می‌کرد بیکار دیگر در جامعه نبود چین توانسته بود در اقتصاد خودش بیش از 30سال رشد 10% داشته باشد آن هم شما ببینید یک غولی که خیلی بزرگ است وقتی 30 سال رشد 10% پیدا می‌کند بعد از 30 سال ببین چندبرابر شده یعنی به طور ساده‌اش هر 10 سال دوبرابر می‌شود 10 سال بعد می‌شود 4 برابر 10سال بعد 16 برابر اول هرچه هست 10 سال بعد می‌شود 2 برابر 10 سال بعد می‌شود 4 برابر چون ضربدر خودش می‌شود دیگر 10 سال بعد می‌شود 16 برابر تازه وقتی که این درصدی هم است یعنی نزدیک 20 برابر حداقل می‌شود ما در اقتصادمان الآن داریم می‌بینیم می‌توانیم مثل اوائل دهه 90 باشیم یا نه قبل از اینکه آن تحریم بزرگ دهه 90 اوایل دهه 90 رخ بدهد دولت دهم آیا می‌توانیم به اندازه‌ی آن باشیم و یا آن جا می‌توانستیم به اندازه دهه 80 باشیم و یا آن جا گاهی وقت‌ها ببینیم به اندازه دهه 70 می‌توانیم باشیم تورمی حساب نکنیم حقیقی حساب کنیم.


یکی از بحث‌ها این است که دولت چرا می‌آید مالیات تورمی می‌گیرد مافرض می‌کنیم که دولت مسئول اصلی تورم است چرا این کار را می‌کند دولت؟ آیا دولت از روی عشق و هوی و هوس این کار را می‌کند یا نه به خاطر اجتماع این کار را می‌کند از کجا می‌گویید به خاطر اجتماع این کار را می‌کند نماینده‌های دولت نماینده‌های مردم هستند هم دولت نماینده مردم است هم مجلس نماینده مردم است می‌گویند نظام پارلمانی رئیس جمهور یک جور از مردم رأی می‌گیرد نماینده‌های مجلس یکجور از مردم رأی می‌گیرند وزار هم از رئیس جمهور که از طرف مردم رأی دارد هم از طرف مجلسی‌ها که از طرف مردم رأی دارند بنابراین دولت و مجلس که قانون برنامه‌ها را تنظیم می‌کنند بودجه‌ها را تنظیم می‌کنند سروسامان می‌دهند همه‌شان از مردم رأی دارند‌ حالا این‌هایی که پس دولت این کاری که دارد انجام می‌دهد یک مصلحتی را برای کشور می‌خواهد این مصلحت وقتی برای کشور لحاظ می‌شود پس نمی‌توانیم دولت‌ها چرا اینکار را می‌کنند؟ می‌گوید آقا مصلحت، حرف این جا این می‌شود‌ دولت برای مصلحت یک اقدامی دارد انجام می‌دهد ولی وقتی این کار را انجام می‌دهد یک آسیب می‌بیند آیا شما می‌توانید تشخیص بدهید چه کسانی چگونه آسیب می‌بینند؟ یک آدمی هست یک ماشین دارد یک خانه دارد و یک حقوق دارد ساده تورم که رُخ می‌دهد خانه‌اش گران می‌شود ماشینش گران می‌شود حقوقش قبل از اینکه اضافه بشود همانقدر هست حقوقش به نسبت به تغییرات نخود و برنج و غیره ارزش آن حقوقش نسبت به آن‌ها ارزشش آمده پایین ولی ماشینش ضرری نکرده آن عرض می‌کنم خانه‌اش هم ضرری نکرده به طور کلی با این فرض که وقتی تورم رُخ می‌دهد تقریباً این اجناس همه دارند باهم البته گاهی وقت‌ها مواد غذایی خیلی رشد پیدا می‌کند نسبت به آن‌ها بعضی‌ها کمتر شما وقتی دارد تورم می‌شود با پولی که داری می‌گیری گاهی وقت‌ها تولیدکننده کشاورزی هستی گندم تو گران می‌شود پرتقالی که داری گران می‌شود تورم رُخ داده ولی آن‌ها هم گران می‌شود کود هم البته گران می‌شود حمل و نقل هم گران می‌شود در مورد آن‌هایی که کشاورز هستند یعنی کالا تولید می‌کنند و کالایشان قیمتش می‌رود بالاتر یا در مورد صنعتکارها وقتی در مورد صنعتکار است قیمتش می‌رود بالاتر در مورد یک کسی که در بخش خصوصی کار می‌کند آن هم قیمتش می‌رود بالاتر مشکل کجا پیش می‌آید بیشتر خودش را نشان می‌دهد؟


مشکل این است که در آن قسمتی که مردم حقوق ثابت دارند تورم که رخ می‌دهد آن پولی که آن سال به او می‌دهند قبل از اینکه اضافه بشود در سال دیگر آن پول کفاف هزینه‌هایی که شکل گرفته را نمی‌کند اگر دولت که قبلاً در کشور ما قبلاً اینگونه بود اگر دولت بنا بگذارد وقتی تورم شد آن قسمت‌هایی که در مورد خودش است و همچنین در مورد بقیه کسانی که سرکار هستند به اندازه‌ی تورم به حقوق‌ها اضافه کنند مثل همین الآن که بحث است که آقا تورم مثلاً 50% بوده شما 50% حقوق ما را باید ببری بالاتر حقوق را بخواهی 50% ببری بالاتر یعنی دولت باید مالیات زیادتری بگیرد از افراد دولت باید اگر نفت گرفت‌ درست است برود در بازار آن را 28هزار تومان 30هزار تومان بفروشد نه با 4300تومان ولی از آن طرف هم یکسری کالاهایی است که می‌خواهد ارزان در اختیار قرار بدهد محاسبات اینکه هر قشری یا هر فردی دقیقاً چقدر ضرر کرده آن‌هایی که پول ثابت دارند یک مقدار ساده نیست ما فکر نکنیم که این محاسباتش بسیار بسیار ساده است، سخت است بسیار سخت است بخصوص افراد دائماً جابه‌جا می‌شوند یعنی از نظر دارایی و درآمد یک آدمی ماشینش را فروخته می‌رود در بورس سرمایه‌گذاری می‌کند بورس یا می‌رود بالا یا می‌آید پایین و دائماً این کش و قوس میان قیمت‌ها کم و زیاد می‌شود کما اینکه همین آدم ممکن است برود بانک وام بگیرد، وام با اینکه تورم 50% است وامی که به ایشان می‌دهند 20% به ایشان می‌دهند یعنی کمتر از تورم و ایشان با این وام پا می‌شود می‌رود طلا می‌خرد طلا 50% می‌رود بالا وام او 20% اضافه دارد یعنی 30% سود کرده.


حساب و کتاب این واقعاً یک چیز پیچیده‌ای است اما حالا اصلاً اینکه دولت می‌تواند بفهمد چه کسی چقدر ضرر کرده یا نه این از آن کارهای بسیار مشکل است ولی مسئله‌ی مهم این است که همه‌ی این اقدامات توسط نمایندگان مردم صورت می‌گیرد اگر ما نماینده‌ای انتخاب کردیم و کار کشور را سپرده‌ایم دست شان و به دولت انتخاب کردیم و کار دولت را دادیم دستشان مجلس خبرگان انتخاب کردیم رهبر انتخاب کردیم شوراهای شهر انتخاب کردیم نمی‌دانم همه‌ی مجموعه‌ها انتخابات‌هایی که ما داریم دولت داریم مجلس داریم شورا داریم خبرگان داریم 4 تا از کل ارکان کشور را اینها انتخاب می‌کنند قوه قضائیه هم توسط رهبری از ریاستش شکل می‌گیرد که آن هم به واسطه انتخاب مردم می‌شود با دو واسطه خبرگان و غیره انتخاب مردمی می‌شود.


این مجموعه‌ها همه‌ی ما آمدیم یک افرادی را بعد می‌گوییم شما به مصلحت کشور عمل کنید‌ شما وقتی یک نفر را گذاشتی که در مورد اموال و دارایی کشور ما حالا فرض می‌کنیم همه‌ی اموال و دارایی‌های کشور هم مال خود مردم است وقتی آن‌ها دارند تصرف می‌کنند و تلاش می‌کنند مصلحت را انجام بدهند لوازم آن به خود ما بر می‌گردد به یک معنا این مثل غاصب نیست یک کسی می‌گوید آقا برادر عزیز شما چطور وقتی که یک مشکلی پیش می‌آید دولت سیلاب می‌شود می‌آید خانه شما را مثلاً کمک می‌کند حالا این سیلاب ممکن است در خانه هر کسی خدای نکرده بیاید این آن جا می‌گویید که کارشان است وظیفه‌شان است بله وظیفه‌شان است همانطور که به سیلاب می‌رسد همانطور هم به اقتصاد می‌رسد و تلاش هم می‌کند این مالی که این موردی که ما عرض کردیم مال جایی است که به دولت کاملاً انتصاب داشته باشد چندتا فرض اینجا است:
1 این مال کاملاً به دولت انتصاب دارد یعنی همین مالیات تورمی یعنی نه کسی از خارج برای ما گربه می‌رقصاند نه کسی از داخل برای ما اذیت می‌کند خود دولت در یک سیاست ویژه‌ای که دارد برای ما پول تزریق می‌کند به جامعه پایه‌ی پولی را بالا می‌برد. این باعث می‌شود که نقدینگی اضافه بشود این باعث می‌شود که مثلاً تقاضا برود بالا آن وقت قیمت کالاها برود بالا اگر تورم به دولت استناد داشته باشد با این چیزهایی که عرض کردیم را لحاظ کنیم.
حالا اگر تورم قابل استناد به دولت نباشد که بدون شک، یعنی بدون شک نمی‌گویم به نظر می‌آید تورم‌هایی که ما در دو دوره ما در این از دولت آقای احمدی نژاد اول آن سال 84 چون آنجا در دولت قبل آن تقریباً تورم آمد حدود 9% شد 10% شد 11% شد یعنی وقتی سال 84 آقای احمدی نژاد آمد سرکار یک این چنین حالتی بود آن جا این تحریم بانک مرکزی به این نحوی که الآن است نبود دولت درآمدهای نفتی رفت بالا مشابه دهه 50 در زمان شاه که پول نفت ریخت در جامعه حالا برای توسعه کشور بود برای کارخانه وارد کردن بود برای همه این‌ها این تورم در کشور ایجاد شد هم دهه 50 ما یک تورم 25% پیدا کردیم و از تورم 3-4% که از زمان دهه 40 بود اومد تا حدود 25%، 15% 20% 18% در دوره‌ی آقای احمدی نژاد تا سال 88 تورم آمد روی 26% یعنی تورم 10% آمد روی 26% عمده‌اش چی بود؟ خارجی نبود. عمده اصلی‌اش گسترش پولی کردن اقتصاد کشور بود یعنی نفت یادتان هست تا 149 دلار رفت بالا میانگین می‌گیریم 110 دلار و آن‌ها تبدیل می‌شد به دلار تورم داشت در کشور من یادم است آقای کمیجانی می‌آمد سرکلاس داشتیم کلان می‌خواندیم با ایشان گفتیم آقای دکتر چه خبر؟ گفت خیلی ناراحت بود از این که گفت ما مجبوریم میلیارد دلار یک میلیارد دلار برویم در بازار بفروشیم دلار تا این این تورم را هر یک میلیارد دلار را بتوانیم یک درصد تورم را بیاورد پایین وگرنه با این تزریق‌های پولی که دارد در کشور صورت می‌گیرد تورم می‌رفت بالا این‌ها مدام نقدینگی زیادی که داشت ایجاد می‌شد با فروش دلار به مردم و جمع کردن پول مردم رشد نقدینگی را روی 36-37% حساب کرد نگه داشتند روی 37% روی 35% روی 25% نگه داشتند‌ آن زمان تورم ایران کاملاً داخلی بود و عمده‌اش البته اینها همه‌اش عمده است عمده‌اش به خاطر فشار تقاضا و گسترش پولی شدن اقتصاد بود این یک تورم که سنگین در آن دوره‌ی سال 86 – 87 – 88 اوایل 88 داشتیم بعد از انتخابات 88 آقای احمدی نژاد شاید اینطوری احساس کردم این قضیه‌ی تورم یک مقدار کاهش دادند دوباره تورم آمد پایین تورم آمد فکر کنم آمد روی 15% روی 14% کمتر شاید هم تا آن چیز بانک مرکزی رُخ داد تحریم بانک مرکزی در سال 90-91. آن کاری که آمریکا انجام داد بانک مرکزی ایران را تحریم کرد و شورای امنیت هم رفت دنبال آن چیزها دوباره تورم رخ داد این تورم این دفعه رفت تا 4% این عاملش خارجی بود بدون شک عاملش خارجی بود عمدتاً حالا ممکن است یک کسی بگوید نگاه اینقدر نقدینگی در جامعه است تا یک تلنگری به آن می‌زنند می‌پرَد در هر صورت قبل از آن نبود می‌آییم شما دوباره دوره آقای احمدی نژاد تمام می‌شود می‌آییم در دوره بعدی آقای روحانی از سال 92 که آقای طیب‌نیا آمدند همانطور که جلسه قبل هم عرض کردم تورم شروع کرد به کاهش کردن تا حدود 10% در دوره اول آقای چیز سال 96 اینطوری بود دوباره از 96 به بعد بحث‌های برجام این‌ها بود که همنطور پیش می‌رفت تا تحریم ترامپ این دفعه شکل گرفت سال 97 دوباره عامل خارجی ایندفعه یک تورم سنگین دیگر بر ایران تحمیل کرد.


این دوتا تورم یعنی دهه 90 دوتا تورم دهه 90 که بزرگ بزرگ شد هر دوتا عمده اصلی آن عامل خارجی بود عمده‌تر اما آن تورمی که در دهه 80 رخ داد آن عامل آن تقاضا بود پس ما بنابراین این تورم‌ها را نمی‌توانیم بگوییم عامل آن داخلی بوده این دوتای اخیر بزرگ‌ها خیلی این سنگین شد این دوّمی بخصوص دیگه سنگین سنگین شد آن جا دلار را از هزار تومان آورد 4 هزار تومان این جا از 4 هزار تومان یک مرحله آورد تا 19 هزار تومان از 19 هزار تومان آمد به 10 هزار تومان دوباره 10 هزار تومان رفته 30 هزار تومان‌ خیلی مقدار زیاد است این دوتا عامل خارجی بوده پس شما هم به دولت بگویید آقا تورم ایجاد شده می‌گوید‌ من چه کار کنم؟ من که خودم هم دارم ضرر می‌کنم از تورم کاری نمی‌توانم انجام بدهم نه پول من می‌آید داخل دلار می‌خواهم گیر من نمی‌آید واردات ندارم مشکلات دارم برای انتقال کالاهای کارهای خودم اگر تورم حالا طبق این نوشته که عرض کردم قابل استناد به دولت نباشد و به دلایل دیگری رخ داده باشد آن وقت اینجا ممکن است بگوییم آقا این از محل بحث ما خارج است آن وقت ضمانت دولت نسبت به تورم بله اینجا یک چیز یادم آمد عرض کنم اگر شما گفتید آقا کسی نگفت شما تورم ایجاد کردی ولی شما می‌توانستید فلان کار را انجام بدهی و جلوی تورم را بگیرد مثل همین بحثی که یک چندسالی است اخیراً قوه قضائیه اقدام یا ترک فعل از اقدام شما یک کاری صورت گرفته یا ترک فعل.
اگر بشود اثبات کرد در کشور که آقا اینجا که این تورم افزون شده ناشی از ترک فعل دولت یا بانک مرکزی یا یا یا هرکدام آن‌ها است به این علت ایجاد شده اگر اینطور بشود اثبات کرد آن وقت بحث دوباره بر می‌گردد دوباره می‌توانیم بگوییم که شروعش با شما نبود ادامه‌اش با شما بود دولت شروع کار با شما نبود ولی شما می‌توانستی آن را برگردانی. چطور در دهه 90 آن را برگرداندی آقای طیب نیا برگرداند ممکن است بگویند آنجا با توجه به مثلاً فضای آرام آرام شدن و بحث برجام و بحث یکسری از این چیزها آرام آرام داشت بر می‌گشت و شتاب جدید دیگر از خارج برای ما نیامد و ما توانستیم بعداً هم چند میلیون بشکه نفت فروختیم پول هایمان داشت می‌آمد آن موقع با قاچاق یکسری چیزها داشت انجام می‌شد اینها خلاصه قابل بررسی است.


پس اگر تورم قابل استناد به دولت اصلاً نباشد و تورم از امور دیگری شکل گرفته باشد به دلائل دیگری رخ داده باشد طبیعتاً از محل بحث اصلاً خارج است چون یکی از مفروضات بحث ما در بحث ضمان دولت بحث استناد است باید این به دولت استناد پیدا کند یک مسئله دیگری هم هست حالا فرض کنیم به دولت این تورم به نظر می‌آید سیاست‌های دولت مثلاً باعث شده اگر حالا یک مسئله است یک مسئله البته این را باید بزرگان مطرح کنند آیا اصلاً تورم خسارت است؟ آیا تورم من اگر از شما 100 تومان قرض گرفتم بعد از یک مدتی که تورم رفته بالا آن 100 تومان که 20 تومان می‌ارزد دوباره 100 تومان را دادم به شما آیا من اداء دین کرده‌ام؟ اگر شما می‌گویی بله ادای دین کردی خسارتی به شما نخورده پول است تحولات اقتصادی رخ می‌دهد همه‌ی اینها رخ می‌دهد پول همان پول است مبنای آن را حالا می‌آیم عرض می‌کنم این پول همان پول است.
مرحوم آقا شیخ جواد تبریزی خدا رحمتش کند می‌فرمود: آقا مالیت را ما قرض می‌دهیم؟ می‌گفت: نه هرچه قرض می‌دهید آن چیزی است که در این است در این کاغذ است و این کاغذی که من قرض می‌دهم همین را هم می‌گیرم و ایشان قائل نبود که اینجا مثلاً تورم باید لحاظ بشود خیلی از بزرگان قائل نبودند به نظرم می‌آید تورم به تدریج خودش را در عرف جامعه ایران نشست و نشاند در عرف که آقا تورم یعنی این یعنی پول در می‌آوری البته همه این را می‌دانستند ولی باید خیلی ملموس می‌شد گویا که الآن بزرگان فتوا می‌دهند که در قرض هم می‌توانی بگویی معادل تورمی آن را می‌گیرم آن موقع فکر می‌کنم وقتی آقای امامی کاشانی و آقای مهدوی کنی و آقای اردبیلی و آقای سبحانی و یک تعدادی از بزرگان در مجله رهنمود شماره 6 آورده بودند و برخی‌ها قبول کرده بودند آقای هاشمی شاهرودی هم تاحدی همین را مطرح کرده بود خیلی‌ها می‌گفتند یعنی چی اینها چیست؟ اینها درست نیست.
الان شرایط یک مقداری تفاوت پیدا کرده این موضوع بازتر شده و اجمالاً در مورد تورم‌های شدید که مثل حرف آقای بهجت می‌گفت مصالحه کنید. پس بنابراین دوستان دقت کنید یک مسئله‌ای که اینجا مطرح است این است که آیا این کاهش ارزش پول را خسارت می‌دانی یا نه؟ خسارت اگر بخواهی بدانی شما یک 100 تومانی دادی به من یک 100 تومانی هم دارم به شما می‌دهم این 100 تومانی من اینجا نوشتم اگر بخواهد خسارت باشد می‌گویند بگو ببینم این پول مثلی است یا قیمیّ؟ پول مثلی است‌ این مثل همان است دیگر ولی اگر یک کسی بگوید این 100 تومان آن 100تومان نیست از نظر محاسابات این 100 تومان آن 100 تومان نیست خسارت متأثر از مثلی یا قیمی بودن است اگر فقیه معتقد باشد که پول مثلی است معمولاً هم اینگونه بوده‌اند مثل مرحوم آقای تبریزی خسارتی گویا رخ نداده و طبیعتاً بحث از ضمان دولت نیز جایی نمی‌برد چون می‌گویند آقا خسارتی رخ نداده هرکس هرچه می‌گوید آقا من نمی‌توانم با این پولم برنج بخرم می‌گوید‌ برو به برنج فروش بگو من کاری نکردم.


اما اگر شما بگویی قیمت قدرت خرید پول در نظر گرفته می‌شود و با کالای دیگر سنجیده می‌شود در آن صورت این بحث مطرح می‌شود که آیا دولت باید خسارت ناشی از تورم را جبران کند یا نه؟ بگوییم این خسارت است آن وقت این خسارت من. این را هم بگویم در 3-4 دقیقه فرض این است که دولت از مجاری قانونی عمل می‌کند یا درچهارچوب نظام تصمیم می‌گیرد فرض می‌شود دولت اسلامی مُجری است دولت اسلامی مجری است نه دولت جائر زیرا بحث ضمانت دولت از جهت حق یا باطل بودن اساس حکومت نیست ممکن است نتایج متفاوتی داشته باشد اگر حکومت جائر باشد اصل این آدم و هیمنه‌اش همه‌اش اشکال دارد و بنابراین هر امری که رخ می‌دهد چون نمی‌توانیم بر اساس مصلحت عمل کرد خودش ضد مصلحت است.
سیاست او اگر منجر به تورم گردد حتی اگر تقصیری هم در کار نباشد همچون تلف مال در ید عدوانی است که مطلقاً ضامن است اما اگر دولت بر اساس فقه امامیه حق ولایت و حکومت داشته باشد آن وقت این بحث مطرح می‌شود که در صورت ایجاد تورم توسط دولت بدون تقصیر یعنی تقصیری هم ندارد آیا ضامن است یا نه؟ این هم یک بحث تا این شماره‌ی 5.
دانش‌پژوه: دولت حتی نتوانسته افرادی که تحت تکفل بهزیستی و کمیته امداد هستند حمایت کند.

استاد: درست است شما این واقعیت است تمام این بودجه‌ی دولت که خیلی هم سنگین است این 90% آن تقریباً پول حقوق کارکنان است یعنی اصلاً پیش‌خور شده یعنی هرچی شما پول در می‌آوری من یادم است آن زمان آقای طیب نیا بود همان سال 92 و 93 گفت من از اول ماه تا آخر ما فقط می‌دَوَم تا این حقوق کارکنان را حل کنم بی‌پول بی‌پول بود پول می‌گفت نداریم آن موقع بود که آن تحریم رخ داده بود و ایشان هم دنبال این بود که هم تورم را بیاورد پایین هم مثلاً بتواند تأمین کند این بحث اقتصاد دولتی نیست ما اصلاً اقتصادمان من قبول دارم که خیلی از چیزها متأسفانه دست دولت افتاده به هر علتی نماینده من و شما تأیید کرده من همه‌ی اینها را می‌گویم که نماینده‌های ما تأیید کردند نماینده‌ی من و شما هم دولت نماینده‌ی کشور است چون دولت جائر که نیست دولتی است که بر اساس قانون آمده سرکار رأی گرفتیم آمده سرکار نماینده مجلس بر اساس قانون آمده سرکار حالا نماینده تعداد افرادی که شرکت کردند کم بودند یا زیاد می‌آمدند شرکت می‌کردند اصلاً صفر می‌دادند به آراء باطل را مثلاً زیاد می‌کردند هرکاری من الان نمی‌خواهم در مورد آن چیزها صحبت کنم نماینده‌ی مردم هستند در هرصورت یعنی از لحاظ قانونی این‌ها رأی او کم باشد یا زیاد و در تمام دوره‌های بعد از انقلاب تمام دولت‌هایی که آمدند رأی مجلس را داشتند مجلس هم رأی مردم را هم داشته رئیس جمهور هم رأی مردم را داشته خبرگان هم رأی مردم را داشتند با همه‌ی این فراز و نشیب‌هایی که داشته بنابراین نمی‌توانیم دولت ما خودمان به دست خودمان خیلی دولت را بزرگ کردیم امیدواریم حالا ما از دوره‌ی بعد از جنگ بنا بوده این یک مقدار تسهیل بپذیرد ولی متأسفانه نشده حالا جلسه‌ی بعد اگر عُمری بود خدمتتان هستیم.

اللهم صلی علی محمد و آله وسلّم و عجل فرجهم.

 

 

برای دریافت فایل اینجا را کلیک کنید.

Prev Next
برچسب‌ها
برای ارسال نظر وارد سایت شوید