جلسه ششم درس خارج فقه استاد مجید رضایی در موضوع قواعد فقهی اقتصادی در ۳۰ آبان ۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.
بسم الله الرحمن الرحیم
درس قواعد فقهی اقتصادی جلسه ششم
یکشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۰
اینکه از ادلهی شرعی میتوانیم به طور کلی استفاده کنیم دربارهی اسراف که صریح وجود داشت که اسراف یک امر حرامی است و حرمت تکلیفیاش ثابت است. اینکه اسراف آثار وضعی هم خواهد گذاشت دربارهاش یک مقداری صحبت میکنیم چون این یک بحثی است که یک مقداری میتواند اثر گذار باشد. یک جهت هم در بحث اسراف کشیدیم به مباحث اقتصادی که گفتیم مثالهای مختلفی در مورد اسراف میشود مطرح کرد و به بحثهای اقتصادی میشود ارتباط داد. حالا من بعضی این موارد را آرام آرام ذکر میکنم. قبلا هم به طور مختصر در آن مقالهای که قبلا معرفی کرده بودم بیان کردهام مواردی را که البته آن جا مختصر بیان کردهام و شاید ابتدایی مطرح کردهام و باید خیلی بیشتر رویش کار بشود اما به عنوان نکات کلی.
یک مسئله در مورد اسراف اگر قرار شد به عنوان یک قاعده مطرح بشود رابطهی اسراف با اتلاف است. همانطور که عزیزان میدانند یک قاعدهی اصطیادی در فقه مطرح است که از لابه لای روایات و ادلهی دیگر، بزرگان به این جمع بندی رسیدهاند که من اتلف مال الغیر فهو له ضامن. اتلاف یعنی از بین بردن، نابود کردن، تلف کردن که میتواند در ابعاد مختلفی باشد. بحث ضمانت اتلاف مال غیر است یعنی اگر مال کس دیگری را شخص اتلاف کند و از بین ببرد ضمانت دارد و باید آن مال را به یک نحوی جبران کند. حالا نوع اتلاف اینطور است که گاهی اوقات کل مال از بین میرود گاهی وقتها اجزائش از بین میرود و ضایع میشود که باید به نحوی جبران کند. در بحث قاعدهی اتلاف بحث مال غیر مطرح است البته بزرگان گاهی وقتها فرمودهاند که ما یک مال غیر داریم و یک مالیت مال غیر. یکی خود مال از بین میرود و یکی ارزشش کم و زیاد میشود. باید بین این دو تفاوت قائل بشویم. چون من از اساتید که در یک بحثی بود یادم هست استاد قائمی در این بحث نقل کردند چون من به ایشان این تذکر را دادم و از ایشان استفاده میکنم، دیگران هم فکر میکنم فرمودهاند ولی چون از ایشان یادم هست به ایشان انتساب دادم که فرمودهاند. گاهی وقتها ما یک اقدامی انجام میدهیم که باعث میشود مال یک کسی از بین برود به طور کلی مثل اینکه گندم یا چیزی دارد که با ریختن آب کلا پوسیده بشود و اینها را دور بریزند و دیگر ارزشی نداشته باشد یا کالاهای دیگر ولی گاهی وقتها ما یک کاری میکنیم که ارزش کالای او میتواند تفاوت پیدا بکند. اینکه من با قصد انجام بدهم یا بدون قصد هم مهم است و میتواند مهم باشد. مثلا یک کسی هست که مغازهای دارد. این کفشها یا لباسهایی را آورده است و دارد میفروشد. با توجه به محدودهی عرضهای که وجود دارد مثلا عرضه، چندتا مغازه محدود هستند مقداری هم که آوردهاند کم است و به خاطر عرضهی کم، قیمتها بالا رفته است و فرد دارد به قیمتهای بالا میفروشد البته ممکن است که فرد اگر این قیمتهای بالا نفروشد ضرر هم بکند چون تولید این کالا برایش گران تمام شده است یعنی نمیخواهیم بگوییم گران فروشی هم کرده است و به طور عادی دارد کالا را خرید و فروش میکند. یک شخصی مجوز واردات دارد و میرود واردات میآورد و کالا را وارد آن کشور یا شهر میکند. فکر نکنید که این واردات حتما اشکال شرعی دارد. نه چیزی که به طور عادی وجود دارد. وقتی این واردات میآید کالایی که ایشان میفروخت چون الان جانشین و مشابه خودش را پیدا کرده است قیمتش پایین میآید. ارزش این کالایی که او داشت به مردم میداد که مثلا جفتی کفش دانهای ده هزار تومان، با توجه به این کالاهایی که ایشان آورده است و هزینهای که داده است و از جایی که آورده است، الان کالا هشت هزار تومان میشود و آن بندهی خدا به خاطر این هشت هزار تومان ضرر میکند و منافعی را از دست میدهد. ارزش کالاهای او دیگر از نظر بازار ده هزار تومان نیست و هشت هزار تومان است.
اساتید در این جا فرمودهاند که این یک مسئلهای بوده است که همیشه وجود داشته است. آوردن کالا و کم و زیاد شدن کالا و واردات و صادرات و تولیدات جدید باعث میشود که آن کالاهای قبلی که وجود داشته قیمتش کاهش پیدا کند. حالا ما داریم بالاتر میگوییم. یک کسی بوده و یک کالایی را تولید میکرده که مردم از آن استفاده میکردند. یک نفر میآید یک دستگاهی میآورد که کالای مشابه آن کالا را بهتر از آن تولید میکند طوری که اصلا کسی سراغ آن کالا نمیرود. مثل قدیم که بعضیها نعل بند اسب بودند و وقتی ماشین آمد دیگر کسی نرفت از اسب استفاده کند و نعل بند و عملا آن شغل اصلا از پای در آمد یعنی ارزش آن نعل که درست میشد و قابلیت فروش داشت بعد از یک مدتی اصلا کسی به آن توجه نمیکرد و بعدها بعضیها برای آثار باستانی و صنایع دستی یک نعلی میگرفتند و میگذاشتند. همین. دیگر از حالت تولیدات و معاش و زندگی این افراد خارج شد. در طول تاریخ همیشه این حالت وجود داشته که وقتی یک چیز تازهای میآید شغلهای قبلی را زیر سوال میبرد. این یک مسئلهایست که ما ضمن اینکه باید به فکر افراد و تولید کنندهها باشیم اما همیشه این حالت هست که وقتی یک علم جدیدی به میدان میآید علوم قبلی تکامل پیدا کرده و استفادههایی که از آن علوم قبلی میشد کاهش پیدا میکند. یک مدتی در بازار یک تولیدی صورت گرفت و مردم از آن خریدند مثل کشتیهای بخار که به مجرد اینکه کشتیهایی که با بنزین یا گازوئیل یا برق یا اتم کار میکرد آمد کارخانههای قبلی به طور کامل جمع و جور شدند. سرعت این تغییرات امروزه هم زیاد است به خصوص کامپیوتر و گوشیها که به سرعت دارد تنوع ایجاد میکند. آیا ما میتوانیم بگوییم فردی که دارد صنعت یا تولید جدید را میزند این که میداند آن کارخانهی قبلی دارد از پای در میآید و متضرر میشود این حالت را باید در موردش یک فکری بکنیم. معمولا در تاریخ همین جور بوده است و هیچ کس هم نگفته که شما کار علمی انجام ندهید. بنا بر این گاهی وقتها ما یک کاری که داریم انجام میدهیم مال کسی را نابود نمیکنیم بلکه ارزشش را تغییر میدهیم. آن وقت این بحث مطرح میشود که قاعدهی اتلاف فقط وقتی مال نابود میشود ضمانتش را تایید میکند یا مالیت هم اینگونه است؟ حالا چرا این را مطرح کردم؟ چون هم در بحث قاعدهی اتلاف اگر آمدیم بحث کاهش ارزش پول به این جا ارتباط پیدا میکند که میتوانیم دربارهاش صحبت کنیم. پس ما یک بحث اسراف داریم یک اتلاف. اتلاف ضمانت نابودی مال دیگری است که فرمودهاند با ادلهی مختلف اثبات میشود اما در اسراف اولا اگر ما مال دیگری را از بین بردیم اسراف هم هست یعنی بعضی وقتها اتلاف هم هست اسراف هم هست یعنی هم ضمانت هست هم بحث اسراف. چرا شما اموال مردم را نابود کردی؟ ضمن اینکه ضایعش کردی و از بین بردی چون مال غیر بود ضامن هم هستی. اسراف است بنا بر این شامل مواردی از اتلاف هم میشود ولی قاعدهی اتلاف معمولا در مورد مال غیر ضمانت را میآورد. من اگر مال خودم را اسراف کردم یعنی خودکار خودم را زیر پایم له کردم یا کتاب خودم را پاره پاره کردم این جا دیگر بحث ضمانت مطرح نیست پس گاهی وقتها اسراف با اتلاف یک جا قرار میگیرند و نقاط اختلافی هم با همدیگر دارند. اگر قاعدهی اسراف قاعده شد در مورد اموال شخصی اسراف میآید اما اتلاف در آن مورد نمیآید چون بحث ضمانت است. اتلاف به معنای کلی هست چون من مال خودم را اتلاف کردم اما دیگر کسی نمیتواند بر اساس قاعدهی اتلاف بگوید من اتلف مال الغیر فهو له ضامن چون این جا بحث ضمانت است و بحث ضمانت این جا نمیآید. قاعدهی اتلاف برای ضمانت این جا نمیآید گرچه لغت اتلاف این جا هم صدق میکند چون گاهی اوقات اسراف و اتلاف وقتی کالا نابود میشود هر دو معنا میدهد.
این جهت هم باید لحاظ کرد که آیا اگر مالیت و ارزش یک شیئی کم و زیاد بشود میتوانیم به آن اسراف بگوییم؟ یعنی مثلا با همین کاری که دارم انجام میدهم با واردات کفش و پوشاک یا با یک کارخانهی جدیدی که زدهام قیمت کالاهای دیگر کاهش پیدا میکند آیا کسی به من میگوید شما اسراف کرده اید؟ میگویم من کجا اسراف کرده ام؟! من نه تنها اسراف نکردهام بلکه جلوی اسراف را هم گرفته ام.
می گوید چرا شما جلوی اسراف را گرفته اید؟
می گویم به خاطر اینکه ایشان این کالا را یا مشابه این کالا را تولید میکرد با هزینهی بالا و با دستگاههای قدیمی یعنی باید چند کیلو فلان مواد اولیه را مصرف میکرد تا یک دانه از این محصولات ایجاد کند ولی من با مقدار کمتری از آن را دارم با یک محصولی قویتر از او ایجاد میکنم. این خیلی متفاوت است پس من نه تنها اسراف نکردهام بلکه دارم بهینه استفاده میکنم و بهره وری بالاتری دارم استفاده میکنم و به جای اینکه برای تولید این تلفن یا کامپیوتر یا پرینتر یا وسائل دیگر، فلان مقدار مواد اولیه مصرف بشود من با صنعتی که دارم فلان مقدار موارد اولیه مصرف میشود که کمتر است. پس اگر من یک محصول جدیدی تولید کردم یا حتی وارد کردم. الان نگویید که ما رفته ایم از کشور کفر وارد کرده ایم مثل آمریکا یا اروپا. نه از کشور کفر وارد نکردیم یا اصلا از یکی از استانهای مجاور خودمان وارد کرده ایم یا از یک کشور شیعه نشین یا مسلمان وارد کرده ایم که بحثهای نفی سبیل و غیره، این جا مطرح نشود. ما این کالا را که داریم از آنها وارد میکنیم آنها یک تعدادی هستند که دارند این کار را انجام میدهند یا اصلا خیلی راحتتر مثلا در عراق یک تعدادی ایرانی رفتهاند و شرکت زدهاند. یک شرکتی درست کردهاند که کالای آنها را میآوریم ایران میفروشیم. اصلا خودشان هم ایرانی هستند فقط رفتهاند آن جا چون از یک امکاناتی برخوردارند که ممکن است این جا برایشان نباشد. آن جا تحریم نیست پس بنا بر این آن شرکت میتواند با همه جای دنیا معامله کند و خرید و فروش کند و کالایش را به ایران هم بفروشد و ایران هم پولش را جداگانه بدهد ولی خودش را محدود در ایران نمیکند. اگر در ایران بود نمیتوانست صادر کند ولی آن جا که هست میتواند صادر کند یعنی میخواهم بگویم الان جهتهای دیگر را لحاظ نکنیم. آیا این اسراف است؟ نه لزوما اسراف نیست بلکه بهتر هم هست. این جا ممکن است گاهی وقتها وقتی که یک کار اینجوری انجام میدهیم مردم آن کفشهایی که ما قبلا تولید کردیم را نخرند یا قیمتش پایین میآید و شما ضرر میکنی یا اینکه به این قیمتها نمیفروشی و همین جور میماند روی دستت و آخر کار آن را دور میاندازی. خب اگر به قیمت کمتر بفروشی که ضررت کمتر است و بهتر است. اگر همینطور نگه داری و آن را دور بریزی ممکن است اصلا یک جور اسراف دیگری باشد که آن کسی که از تولید قدیم دارد استفاده میکند مبتلا میشود. پس قاعدهی اتلاف با قاعدهی اسراف یک جاهایی با همدیگر تلاقی دارند پس بنا بر این میتوانیم بگوییم اینها دو قاعده هستند. اگر قاعدهی اسراف درست شد میتوانیم بگوییم دو تا امر هستند و گاهی هر دو تا با هم میآیند ولی گاهی وقتها فقط این یکی هست و آن یکی نیست. باید این را در نظر بگیریم. این یک مسئله که ببینیم رابطهی اسراف و اتلاف چگونه است.
در مورد اسراف عرض کردیم که اسراف هم میتواند باعث ضمانت بشود اگر نسبت به اموال دیگران باشد. در مورد این اموال دیگران این جا میخواهیم یک نکته را اضافه بکنیم و آن ارتباط پیدا میکند با بحثهای اموال عمومی و آن هم این است که استفادهای که ما از اموال و کالاها و مواد اولیه انجام میدهیم برای تولید کالاها گاهی وقتها یک آثاری دارد که در اقتصاد میگویند کالاهایی که آثار جانبی و externality دارند. این کالاهایی که آثار جانبی دارند در اقتصاد به تعبیری کشف شده است یعنی آمدهاند ریز ریز بررسی کردهاند تقریبا صد سال پیش و گفتهاند ما یک سری کالاها داریم که باید ببینیم این چگونه است. در اقتصاد به دنبال این بودند که نظام بازار قیمت تعیین کند و گفتند بهترین قیمتی که تعیین میشود قیمتی است که بازار تعیین میکند. به تدریج معلوم شد که بازار گاهی وقتها کالاهای انحصاری ایجاد میکند. یک نوعی از کالاها که تولید میشود و بازار نمیتواند با دقت این را حسابرسی کند کالاهایی با آثار جانبی مثبت یا منفی است. بازار معمولا اینگونه است که وقتی یک نفر یک کالای تولید میکند هزینهای که در کالا برای کالا صرف میکند معلوم میشود و یک سودی هم رویش میآید. آن وقت عرضه و تقاضای بازار بالاتر از آن هزینهای که آن فرد تامین کرده معمولا به او داده میشود. مواردی هست که گاهی وقتها یک کالا تولید میشود و یک هزینهای ایجاد میکند اما آن هزینه در قیمت کالا نمیآید مثلا یک کالایی هست مثل پالایشگاه که بنزین تولید میکند. شرکتها مواد سوختی را از زیر زمین در میآورند و به پالایشگاه میدهند. پالایشگاه نفت سیاه و خالص را میگیرد بعد تبدیل میکند به بنزین و نفت سفید و بنزین سوپر و انواع روغنهای مختلف. وقتی میخواهد اینها را تحصیل کند یا مواد شیمیایی که تولید میشود در این کارخانههای شیمیایی یک ضایعاتی دارد که برخی میرود در هوا و برخی میرود در زمین و این آثار دارد چون مواد سمی است و میرود در فضا. اوایل کسی به اینها توجه نمیکرد بعد صد سال پیش تقریبا در اروپا شهرهایی به خصوص در مناطق بندری شکل گرفت که کم کم این ادبیات مطرح شد که به این جا میگویند لنگرگاههای آلودگی.
چه چیزی داشتید تولید میکردید؟ ما بنزین تولید میکردیم. برای چه بنزین تولید میکنید؟ ماشین میخواهد حرکت کند. اگر ماشین حرکت کند به چه دردی میخورد؟ خیلی به درد میخورد. هزینه هایمان پایین میآید و سرعت و رفاهمان بالا میرود. پس پالایشگاه کالای خوب تولید میکند.
بعضی وقتها شما کالای خوب تولید میکنی و همراهش یک کالای بد تولید نمیکنی. این را از نظر فنی باید بنشینیم تشخیص بدهیم در مورد کالا به کالا. مثلا شما در کشاورزی گندم تولید میکنی. گندم که تولید میکنی خود گندم که عالی است و چوبش هم عالی است آن قسمتهای دیگرش هم خیلی خوب است. گاو و گوسفند که تولید میشوند از شیرش استفاده میکنیم از شاخش استفاده میکنیم و همه مثبت است و ضرری به جایی نمیزند وقتی شما دامت زیاد میشود. بله دام غذا میخورد ولی بعد که غذا میخورد شیر و گوشت به شما میدهد. گاو آهن میشود یا در گاو بازی میتوانی از آن استفاده کنی و مسائل مختلف دیگر.
ولی یک سری کالاها هست که مجبور هستی تولید کنی. می گوید برای چه این کار را میکنی؟ می گویی میخواهم بشویم. من این وایتکس را برای تمیزی لازم دارم. خیلی هم خوب است. چرک و آلودگیها را از بین میبرد ولی تولیدش آلودگی ایجاد میکند برای محیط زیست. این را یادمان باشد که در اقتصاد وقتی میگویند کالا یعنی یک چیزی که وقتی مصرفش میکنی برایمان منافع دارد و مطلوبیت دارد ولی شما وقتی این پالایشگاه را راه میاندازی هم بنزین تولید میکنی هم دود یعنی ضایعاتی که در محیط زیست هضم نمیشود. مثلا وقتی شما چوب را میسوزانی میشود خاکستر و این خاکستر خودش میشود کود برای باغچه یعنی آسیب نمیزند حتی دودی که مال چوب است به لایهی ازن آسیب نمیزند چون به راحتی با هوا ترکیب میشود بعد کود میشود در زمین اما مال شیمیاییها کود در زمین نمیشود. دوستان عزیز همه در مورد بارانهای اسیدی شنیده اید. یک سری بارانهای هست که در بعضی از مناطق جنگلی و غیره به وجود میآید. نگاه کردهاند که یک جنگلی که کنار یک سری کارخانههای تولید کنندهی انواع و اقسام محصولات است، زمستان که میشود مثل همین الان که وارونگی هوا پیدا میشود در تهران یا اصفهان یا اراک یا تبریز که چون در حالت زمستان است همان جا ساکن میشود و میماند و باران که میآید همانها میشوید میآورد روی زمین بعد میریزد روی درخت و آن را خشک میکند و برگها را میسوزاند. به اینها میگویند بارانهای اسیدی که صورتهای مختلفی هم دارد.
ما یک کالا که داریم تولید میکنیم به نام مواد شوینده و بنزین و همهی مواد صنعتی که تولید میشوند یادمان باشد که تقریبا هر چه مسئلهی صنعتی وجود دارد این ضایعات را متاسفانه دارد حالا بعضی وقتها خیلی شدید است اینقدر شدید بوده است که لایهی ازن از بین رفته و برایش مشکلات پیش آمده و رفتهاند به این سمت که مشکل محیط زیست را حل کنند. گاهی وقتها خیلی به آن توجه نمیشود کم است که گاهی وقتها به آن میگویند صنعت پاک یا صنعت سفید. این کالایی که ما تولید میکنیم یک کالایی است که خود این کالا خوب است مثل بنزین ولی کنارش یک چیز دیگری هم تولید میشود به نام دود ضایعات خاص که این میرود در هوا. اگر توانستند فیلترهایی درست کنند که بگذارند روی این دستگاهها که وقتی این دودها میخواهد به آسمان برود آن قسمتهایی که ضایع کننده و ضرر کننده است در این اسفنجها جمع بشود و بعد اینها بیرون بیاندازند. آن فناوری خاصی میخواهد و دارند کار میکنند که این قسمت را حل کنند که دیگر آلودگی نباشد. این یک کار است که اگر بتوانند این کار را انجام میدهند ولی تا زمانی که انجام نشود چون از زمانی که تشخیص دادند اینقدر قانون گذاشتهاند تا شرکتها رفتهاند به سمت تولید اسفنج و فیلترهایی که بتواند اینها را بگیرد ولی هنوز دیده اید که در مورد خودروها میگویند این چند لیتر مصرف میکند؟ ما باید مصرف را کم کنیم. یا از این طرف مصرف را کم کردهاند یا از این طرف آلودگیهایش را از بین ببرد یا کارهایی که برای جنگل و غیره انجام میدهند که الان نمیخواهیم وارد آن بشویم فقط میخواهیم دوستان این را در نظر بگیرند که یک کالا تولید میشود و کالای دیگری بغلش تولید میشود. ما نمیتوانیم این را تولید کنیم بدون این تا زمانی که از نظر فنی تغییر نکنیم. اگر همهی ماشینها، برقی شد ممکن است گفته بشود مشکلمان حل است ولی مشکل این است که برق را با چه چیزی تولید میکنید؟ یک وقت برق را با سد و آب تولید میکنیم که آن برق را تولید میکند و ضایعات چندانی هم ندارد چون از گردش آب است ولی اگر برق را از مواد سوختی تولید کنیم باز سوخت مصرف میشود و سوختهای فسیلی میتواند مشکل ساز باشد و مشکل ساز هم هست. اگر برق را از خورشید تولید کنیم ممکن است این مشکل را نداشته باشیم البته این در قسمت خود خورشید است ولی آن قسمتی که میخواهند آن مواد شیشه و آن فلزات و چیزهایی که آن جا قرار میگیرد تا نور خورشید را بگیرد و تبدیل کند به برق مطرح هستند. معمولا وسایل صنعتی ضایعات دارند. شما میدانید که الان اطراف این مجموعههای صنعتی قم که خیلی صنعتی قدیمی هم هست مثلا این آب باطریهای ماشین. این از آن سمهای ویژه است که میریزند در زمینها و گاهی وقتها اینها رسوب میکند و میرود به لایههای آب زیر زمینی میرسد از آن طرف هم میگویند ماشین است دیگر و من و شما میخواهیم سوار این ماشین بشویم و میخواهیم با سرعت حرکت کنیم. حالا این جا هوا آلوده میشود. راههایی که اقتصاد دانها دنبالش رفتهاند که جلوی این را بگیرند بماند میخواهیم در مورد اسرافش صحبت کنیم یا اتلافش. ما با این کاری که داریم انجام میدهیم داریم محیط زیست را خراب میکنیم. به این میگویند کالایی که آثار جانبی منفی دارد. هزینهای که تحمیل میکند این کار ما در قیمت این بنزین نمیآید. وقتی میخواهند بنزین را حساب کنند میگویند آقا! قیمت بنزین چقدر است؟
میگوید اولا ما نفت خام خریده ایم فلان مقدار. نیروهای آن پالایشگاهی که دارد تولید میکند و سرمایهای که استفاده کرده است و خود مواد اولیه که داریم میخریم. همهی اینها را حساب میکند و میگوید فرضا بنزین میشود ده هزار تومان.
می گوییم همهی هزینهها را حساب کردی؟ می گوید بله. می گوییم این هزینههایی که برای محیط زیست هست چه میشود؟ اینقدر که دارد محیط زیست را از بین میبرد را حساب کردی؟ آن را حساب نمیکنند. نه فقط بحث بنزین، مواد شوینده و شیمیاییها و انواع این ها. اینهای که دارند این کارها را انجام میدهند هزینهای که تحمیل میکنند به محیط زیست را حساب نمیکنند. می گفتند چه هزینهای دارد؟ بادها اینها را بالا میبرند و بعد هم میبرند در یک جایی. کم کم معلوم شد هزینهی اینها خیلی بالاست. چندین سال پیش پالایشگاهها و برخی از کارخانه جاتی که در استان مرکزی در اراک زدند چون اراک شهر فوق العاده صنعتی است. از قبل از انقلاب و دهی چهل که ماشین سازی و غیره آمده آن جا همین جور هست. چقدر از مردم بیماری پوستی گرفتند! آمار و گزارشهایی که بود میگفت که چه تعداد از خانمها در اصفهان سرطان سینه گرفتند و چه تعداد از افراد مشکلات ژنتیک پیدا کردند به خاطر انواع این کارخانه جاتی که در استان اصفهان شکل گرفته در حالی که فاصله هم دارد با شهر اصفهان ولی باد و باران آن را تبدیل میکند به یک سمی و در آب میریزد و باز به یک نحو دیگری ممکن است وارد مجاری غذایی ما و غیره بشود.
این کالا چون در تولیدش این هزینهی را لحاظ نمیکردند چون به امان خدا رها میکردند و میرفت آسمان. من یادم هست در شیراز یک کارخانهی سیمانی بود که دود میکرد و این ضایعاتش بیرون میآمد. تمام خانههایی که اطراف آن بودند خیلی هم کورهی بلندی داشت ولی آرام آرام یک بارانی که میآمد همهی این خاکها را روی خانههای مردم میریخت. اوایل هیچ کسی هم به آن توجه نمیکرد بعد دیدند تولید کالاهای کشاورزی که اطراف آن جا بود کم شده و بعضی از اینها یک دردهایی گرفتهاند که آسیب زده است.
اروپا صد سال پیش به این مبتلا شد و افتاد دنبال این کار و اقتصاد دانها گفتند ما باید یک کاری بکنیم چون این کالایی که دارد تولید میشود. چون در کشورها، همهی اینها دولتی بود و کسی نمیتوانست به دولت بگوید مالیات بده ولی در آن جا چون بخشهای خصوصی این کار را میکردند. اصلا توسعهی اروپا به خاطر بخش خصوصی است، بنا بر این گفتند که چون شما دارید به مجموعه کشور و مردم آسیب میزنید یا میروی یک فیلتر میخری یا به میزانی که شما آسیب میزنید از شما مالیات میگیرم یا کوپن دود به شما میدهیم. این کوپن دود هم در بازار خرید و فروش میشد و هر کس هزینهای تحمیل میکرد به آن کارخانهای که میخواست پالایشگاه باشد یا ماشین سازی باشد یا هر چیز دیگری. نگاه کنید الان چه کالایی دارد نابود میشود؟ ما با تولید این کالاهایی که از نظر علمی عقب است یا بار اول است که تولید کرده ایم محیط زیست دارد نابود میشود این جا چون ما از نظر اسلامی محیط زیست را جزء انفال میدانیم یا مشترکات. مشترکات از آن فرمایش پیامبر که فرموده الناس شرکاء فی ثلاث مردم در سه چیز شریک هستند الماء و الکلأ و النار آب برای خودشان و حیواناتشان، مرتع برای حیواناتشان و آتش هم برای غذایی که میخواهند بپزند. همهی مردم در اینها شریکند. حالا محیط زیست اینها هست و یک بخش زیادیاش هم انفال است که در واقع در ملکیت حاکم یا دولت اسلامی یا امامت یا رسالت یا بخش عمومی و به طور کلی حاکمیت اسلامی است. اینها فرقی نمیکند چون اگر به حاکم یا پیامبر یا امام داده شده آن هم در راه مصرف جامعه دارد خرج میکند و ارث نمیرسد که مثلا به بچهاش برسد یا به نزدیکانش برسد.
آیا اگر ما همچنین کاری کردیم و چیزی را که آثار جانبی منفی دارد تولید کردیم این اسراف است یا نه؟ شما با کارخانه ات داری هوا را آلوده میکنی بعد میگویی من اگر این کار را نکنم پس چه کار کنم؟ من شاغلم. مثل ایران خودرو که میگوید اگر بخواهید خودروی نوی خارجی وارد کنید کل شرکت من از بین میرود یعنی هیچ کسی نمیآید از من بخرد. میگوید یک میلیون آدم بیکار میشود چون خیلیها هم قطعه سازند. بحران اشتغال ایجاد میکنید. پس من چه کار کنم؟ می گوییم شما برو فناوری جدید پیدا کن. می گوید ما خواستیم فناوری جدید از فرانسه بیاوریم نشد و تعطیل شد یا خواستیم ژاپن به ما بدهد که نداد. خودمان هم داریم لنگ لنگ حالا ببینیم کار میکنیم یا نه ان شاء الله. یک ماشینی که میخواهیم بسازیم چند هزار قطعه دارد. فناوری درجه یک این که در بعضی جاها هست ما نمیتوانیم.
اولا بگویید این اسراف است یا نه؟
ما با این دستگاه داریم محصولی تولید میکنیم که کنارش عنصر ضایع کنندهی هوا، درخت و محیط زیست هست. یک آدم کشاورزی که کنار کرج نشسته میگوید آقای محترم ایران خودرو! شما برادر مرا استخدام کردی برای اینکه این سر کار باشد داری به اموال من ضرر میزنی چون این آلودگیها میآید روی سر من. آلودگیها باعث میشود تنفس بچهی من مشکل پیدا کند و تنفس خود برادر من هم مشکل پیدا کند و تنفس آن یکی هم مشکل پیدا کند. این اشتغال چه فایدهای دارد؟!
ما این جا باید ببینیم ما که دنبال این هستیم که نباید بگذاریم اسراف بشود باید این جا چه کار کنیم؟ برای این باید سیاست گذاری بشود ولی باید این را بدانیم که با این کاری که دارد صورت میگیرد یک وقت هست هیچ راهی برای جلوگیری نداریم اولویت بندی کنیم که آیا این ده هزار نفر بیست هزار نفر که در ایران خودرو هستند اشتغال داشته باشند و ما ماشین خارجی وارد نکنیم یا یک میلیون نفر. این را باید یک نفر تصمیم بگیرد. حاکمیت میتواند تصمیم بگیرد. آیا من باید بگویم اینها بروند یک کار دیگر پیدا بکنند؟ این که نشد کار. اصلا یک تعدادی از اینها بروند ماشین نوتر و بهتر از خارج وارد کنند و اگر این ماشین در تولیدش آلودگی ایجاد شده در کشور دیگر در تولیدش ایجاد بشود. مثلا ماشین برقی وارد کنیم یا یک کارخانهی دیگری ماشین برقی تولید کند و این تعطیل بشود یا خود ایران خودرو را وادار کنیم که ماشین برقی تولید کند و کارش را تغییر بدهد که ممکن است بتواند این کار را انجام بدهد ولی اگر بخواهد این کار را انجام بدهد بیست سال طول میکشد. الان سالی حداقل بیش از یک میلیون ماشین دارد در کشور تولید میشود و میآید در بازار و اگر بخواهد آن کار را انجام بدهد باید کل خط تولیدش تغییر کند و البته باید وضع برق حل بشود و باید از نظر برقی یک فکری برای خود کشور کرد. حساب و کتاب اینها کار میبرد بالطبع. ما الان نمیخواهیم طرح اقتصادی بدهیم اما به طور کلی به نظر میآید اسراف تا این جا را هم میگیرد و اگر اسراف حرام است.
ما از نظر فکری و علمی و عقلی و شرعی باید به فکر راههایی باشیم که تا میتواند محیط زیست را کمتر آلوده و نابود کند. صد سال پیش کسی متوجه نبود که اثری که روی محیط زیست ممکن است گذاشته بشود تا چه حد است. کشورهای صنعتی هم تخت گاز تولید کردند البته از نظر علمی هم هیچ کسی متوجه نبود. متوجه که شدند اول کاری که کردند این بود که خودشان را نجات دادند غربی ها. گفتند هند! میخواهی فولاد تولید کنی؟ به به خیلی خوب است. پس به ما کمک کنید. ایران! عراق! مصر! میخواهید. هرکشوری که بخواهد تولید مواد اولیه داشته باشد که فقط اروپاییها از او میخریدند رفتند روی تولید مواد اولیه مثلا اوایل فقط از ایران نفت میگرفتند بعد دیدند اینجوری که صرف ندارد که آن را ببرند در انگلیس تصفیه کنند پس اول یک پالایشگاه در ایران زدند به نام پالایشگاه آبادان حالا هم پالایشگاه در کل منطقه ایجاد کردهاند. آقا! بنزین و غیره تولید کنید. گفتیم شما چه چیزی از ما میخواهید؟ گفتند ما اینها را از شما میگیریم. پتروشیمی بزنید و محصولش را به ما بدهید. پالایشگاه بزنید و نفت سفید را به ما بدهید. یک ذره از آن مواد پتروشیمی به ما بدهید که ما میخواهیم در کامپیوترمان از آن استفاده کنیم بعد آن مواد را مثلا از شما هزار تومان میخرید بعد در کامپیوتر استفاده میشد و بعدا یک میلیون به خودت میفروخت چون رویش کار فنی انجام میداد. یکی از کارهایی که کردند این بود که آلودگی اروپا را جمع و جور کردند چون دولت هایشان فشار زیادی روی تولیدکنندگانشان گذاشتند که تا میتوانید باید از نفت کمتر استفاده کنید. اینقدر کم کردند که یک زمانی که نفت از پانزده دلار بیست دلار شد و چقدر سر و صدا راه افتاد بعد معلوم شد که این بی انصافها از هر بشکه که بیست دلار فروخته میشود و به این کشورهای نفتی میرسد صد دلار مالیات میگیرند. چرا؟ تا بتوانم این تسلط نفتیها را کاهش بدهیم و کالاها کمترین مقدار از نفت استفاده کنند چه ماشین چه بخش انرژی خانگی و غیره و موارد دیگر.
یکی از کارهایی که کردند این است که الان محیط اروپا را تقریبا تمییز کردند. هواپیماهای ایران قریب به اتفاقشان نمیتوانند وارد اروپا بشوند. میگویند اینها یورو چند هستند و نمیشود. بسیاری از کالاهایی که ما تولید میکنیم اصلا اروپایی ها فقط میگویند پسته و زعفران و فرش بده. کالاهای صنعتی اصلا مشتری ندارد چون این جا این کالای صنعتی به گونهایست که وقتی میخواهد از انرژی استفاده کند انرژی زیادی استفاده میکند.
این جا عرض ما بر این است که کالاهایی در اقتصاد هست که اکسترنالیتی منفی دارد. از نظر اسراف ما میتوانیم در مورد آن صحبت کنیم و بگوییم به آن ارتباط پیدا میکند. فقط یک مشکلی که وجود دارد این است که این کالاهایی که اکسترنالیتی منفی دارد کالاهاییست که در حال حاضر به آن نیاز است مثل بنزین و غیره. این جاست که باید یک بده بستان کرد که آیا ما بنزین تولید کنیم یا از خارج بیاوریم؟ ماشین تولید کنیم یا از خارج بیاوریم؟ و هر کالایی که اینگونه است. باید همه چیز را در نظر گرفت. مسائل اقتصادی را باید در نظر گرفت. مسائل محیط زیست را هم باید در نظر گرفت. مسائل امنیتی را هم باید در نظر گرفت. مسائل وجههی آیندهی اقتصاد و توان علمی که میخواهد بالا برود را هم باید لحاظ کرد. فقط عرضمان این است که باید به بحث اسراف هم توجه کرد. الان ما سیاست گذار نیستیم. بین ماشین ایران و غیر ایرانی من حقیر حتما ماشین ایرانی را انتخاب میکنم اما اگر خواستیم تولید کنیم آیا اصلا این کالا را باید تولید کنیم یا باید برویم دنبال فناوری اصلیاش؟ برای چه همهی ما داریم از ماشین اینقدر استفاده میکنیم که تمام زمستان به خاطر هوا دچار مشکل هستیم؟ به این هم باید توجه کرد. این اکسترنالیتی منفی است. حالا که این را گفتیم من اکسترنالیتی مثبت را هم عرض کنم.
کالاهایی که اکسترنالیتی مثبت دارند بحث اسرافش نیست اتفاقا بهبود محیط زیست است و برعکس اسراف است یعنی یک نفر یک کالایی تولید میکند که خیلی خوب است و همزمان آثاری دارد که آن هم خیلی خوب است. هم خود کالا خوب است و هم آثارش. هزینهی آن آثار خوبش را کسی به او نمیدهد. به عنوان مثال شما یک باغی میزنی که در این باغ انواع درختان و گل و غیره هست. نزدیک خانهی شما یک آدمی هست که عسل تولید میکند. این زنبورهای عسل برای اینکه عسل تولید کنند باید بروند در یک محیط واقعی. این آقا باید برود یک باغی اجاره کند یا خودش باغ بزند یا این کندوها را ببرد در ارتفاعات کوهستان که هزینه دارد و به جای این کار در خانهاش میگذارد. زنبورها اول صبح بلند میشوند پرواز میکنند میآیند در باغ این طرف مقابل و هر چه هست میخورند و میبرند آن جا عسل میکنند. به این آدمی که عسل تولید کرد میگوییم چقدر برای عسل هزینه کردی؟
می گوید من کندو را درست کردم و زنبور مادر را گرفتم. می گوییم پس این شهدهایی که زنبورها از باغ بغل گرفتند چه میشود؟ میگوید ما اصلا به او پول نمیدهیم. این اگر میرفت در کوهستان هزینهی حمل و نقل و غیره را میداد و گاهی وقتها هم خرس میآمد آنها را بر میداشت میبرد ولی این جا در شهر و بغل یک باغی که بندهی خدا صاحبش به این باغ کود میدهد و آب میدهد و نگهبانی میدهد و هزینه میکند ولی این آدم از آن استفاده میکند و یک رانت است -نمی خواهم بگویم یک رانت دزدی است- هزینهی ایشان کم میشود و میتواند عسل زیادی بفروشد و سود کند. در اقتصاد میگویند در این جاها هم که همچنین وضعیتی هست باید از این افرادی که چنین کالایی تولید میکنند حمایت کرد چون این به نفع محیط زیست است و آثار خوبی دارد البته در ذهنتان باشد که این فقط بحث پولی نیست.
یک آقایی هست که یک کتابخانهای دارد. این کتابخانهاش را در محله جوری گذاشته است که هر کسی میخواهد کتاب به او میدهد و میبرد و میآورد. این آثار مثبت دارد. شما کتاب نمیخری و میروی از او استفاده میکنی. نه کتابخانهی عمومی بلکه شخصی.
دانشپژوه: عموم و خصوص مطلق نیست؟
استاد: عرض کردیم بعضی وقتها با هم توافق دارند البته قاعده و نه خود اتلاف. هر اتلافی اسراف است ولی هر اسرافی اتلاف نیست چون ممکن است من زیادی مصرف کنم ولی نابودش نکنم اما قاعدهی اتلاف که بحث ضمانت است آن را میخواستیم عرض کنیم که عموم و خصوص من وجه است.
دانشپژوه: وجهی هست که اتلاف باشد ولی اسراف نباشد؟
من اگر مال خودم را از بین ببرم قاعدهی اتلاف نمیآید ولی اسراف است. قاعدهی اتلاف نمیآید اما خود اتلاف هست. من میگویم بین دوتا قاعده عموم و خصوص من وجه است چون قاعدهی اتلاف یعنی ضمانت نابودی مال غیر. این اتلاف است. بعضی وقتها اسراف هست و اتلاف نیست. بعضی وقتها اسراف هست و اتلاف هم هست. کجاها با هم مشترکند؟ جایی که من مال غیر را نابود میکنم اسراف هم هست حتما. یک جایی هست که من اسراف انجام میدهم اتلاف میکنم مال خودم را ولی ضمانت نیست. این جا قاعدهی اتلاف نمیآید. اسراف هست ولی قاعدهی اتلاف نمیآید. یک جایی هست که اسراف و اتلاف نیست یعنی نه ضمانت نه اسراف مثل اینکه من لباس نویی دارم -به تعبیر روایت- که آن را در چیزهای عادی میفروشم. مال خودم هم هست. این جا دارم اسراف میکنم ولی اصلا قاعدهی اتلاف مطرح نیست.
دانشپژوه: اینکه فرمودید عموم و خصوص من وجه است باز برای من روشن نشد چون قاعدهی اتلاف همانطور که فرمودید وقتی است که ما مال غیر را اتلاف کنیم. اگر بخواهیم به صورت شکل هندسی هم نشان بدهیم میشود یک دایرهی کوچک به نام قاعدهی اتلاف و یک دایرهی بزرگتر که عام است نسبت به این میشود قاعدهی اسراف. فکر نمیکنیم من وجه بشود حالا اگر میشود باز یک تاملی بفرمایید چون مثالهایتان هم نشان نداد که من وجه باشد. سوال اصلی من این است که به نظر میآید با توجه به اینکه من در رشتهی فلسفهی اخلاق درس خواندهام در اخلاق کاربردی محیط زیست به نظر میآید حداقل از نظر فیلسوفان اخلاق که همه نوع استفادهی از محیط زیست یک آسیبهایی را به محیط زیست دارد منتها بعضی از آسیبها مثل آسیبهایی که از مواد شیمیایی است بیشتر است و بیشتر خودش را نشان میدهد ولی در نگاه کلی حتی همین گوسفندها که به چرا میروند این هم آسیب است چون مراتع را داغون میکنند یا اگر از چوب استفاده کنید و بسوزانید جنگلها نابود میشوند. لذا همهی اینها یک آسیبی دارند. از این جهت اگر قرار باشد اسراف باشد همهی اینها به یک نحوی هستند. با توجه به این موضوع که بالاخره در هر استفادهای از محیط زیست که میکنیم در این موارد یا مثالهایی که شما زدید مثلا یک کارخانهای در فلان جا هست حالا ما تولید کنیم یا بگوییم چون آسیب به محیط زیست است کنسلش کنیم؟ در این جا آیا عنوان اسراف محقق شده است یا نه؟ و اگر عنوان اسراف محقق شده مثلا میگوییم چون سود اسراف برای ما بیشتر است اشکال ندارد و از آن چشم پوشی میکنیم مثلا اسراف ضرر معتنا بهی به ما نمیزند یا میگوییم در سیاست گذاری همچنان قائلیم که مثلا کارخانه فلان جا باشد یا اینکه نه، میگوییم اساسا اسراف محقق نشده و عنوان اسراف این جا نیست؟ این را چجوری حل و فصل میکنیم؟ چون در شریعت اسراف به صورت واضح تعریف نشده و به نظر میآید که عقلا باید مصداق را تشخیص بدهند. به نظرتان این چجوری باشد منطقیتر است؟
استاد: این مقداری که میفهمم این است که وقتی بحث میکنند دربارهی اقتصاد منابع که همین مباحث آب و نفت و انواع انرژیها و معادن است معمولا منابع که از آن استفاده میکنیم و در محیط زیست هست یک تقسیم بندی خیلی کلی دارند و میگویند منابع تجدید پذیر و تجدید ناپذیر. برای اینکه در مورد این به صورت فنی صحبت کنند میگویند بعضی از منابع هست که زمان بسیار بسیاری طول میکشد که جایگزین پیدا کند مثل منابع نفتی که وقتی یک جا نفت تمام میشود شاید میلیون سال بعد باید دوباره نفت پیدا بشود اگر شرایط زیستی فراهم باشد از باران و باد و درخت و غیره ولی بعضی از منابع هست که تجدید پذیر است. ما هر سال میبینیم که باران میآید. هر سال درختان سبز میشوند. هر سال ماهیها زاد و ولد میکنند. این فیلمهای راز بقا را اگر دیده باشید این نظم ویژهای که در مورد این منابع دریایی و غیره وجود دارد که مثلا ماهیها چطوری رشد میکنند و بعد مورد هجمهی همهی موجودات دیگر قرار میگیرند تا آخر بعد دوباره سال بعد از تخمریزیهایی که صورت گرفته است ماهیها جدید میآید و این چرخه دائما دارد میچرخد به خوبی. آن وقت این جا بحثهای ریاضی زیادی میکنند که ما در مورد منابع دریایی آیا اینقدر زیاد است که ما هر چقدر برداشت کنیم مشکلی پیدا نمیشود؟ میگویند چرا. یک زمانی بشر هم جمعیتش کم بود هم وسیلهای که برداشت میکرد و هم خورد و خوراکش محدود بود چون الان ما پر مصرف هستیم و خیلی نابود میکنیم. آن زمان یک شهر به اندازهی یک وال هم مصرف نداشت ولی به تدریج که جمعیت زیاد شد و وسیلهی شکار هم بهتر و قویتر شد و میزان مصرف هم بالا رفته همهی اینها باعث شده است که ما فشاری که حتی به این ماهیها میآوریم زیاد است. خیلی بالا و پایین و آزمایش و تلاش علمی که در نهایت نرخ به دست آوردهاند و گفتهاند باید نرخ بهره برداری شما باید معلوم باشد. اگر شما میخواهی از محیط زیست استفاده کنی این یک نرخی دارد یعنی برای اینکه مثلا جنگلها هم از چوبش استفاده بشود یا از آن برگش استفاده بشود و در عین حال، اصل جنگل بماند با یک برنامهی بسیار منظم علمی کاری میکنند که این جنگل نابود نشود و الان اگر در قرن نوزدهم و حتی در نیمهی اول قرن بیستم بسیاری از جنگلها از بین رفت تقریبا از پنجاه- شصت سال پیش مسیر یک مقدار تغییر کرده و اروپاییها چه راههایی را رفتهاند که جنگل هایشان باز گردد و برداشت از محیط معدنی و دریایی و غیره یعنی آنهایی که تجدید پذیرند مثل جنگل یا آب یا ماهیها یا گونههای مختلفی که در طبیعت هست و زاد و ولد دارد ولی محیطهای انرژی این مشکل را دارند و برای همین میگویند تا آن جایی که ممکن است باید استفاده از این محیط سوختی بسیار کم بشود و از معادنی که اینگونه است کم استفاده بشود و جایگزین قرار داده بشود. در هر صورت زمین خیلی بزرگ است. درست است که در کل کائنات به اندازهی نوک سوزنی هم نیست ولی خیلی بزرگ است به نسبت به ما انسان ها. اگر تعدیل بشود این برداشتها حداقل علم تا به حال به این جمع بندی رسیده است و ما اطلاعات بیشتری نمیتوانیم داشته باشیم آن وقت به نظر میآید که میشود با استفاده از خود طبیعت بهره گرفت اما با یک نرخ محدودی که کم باشد نه اینکه آنقدر زیاد باشد که این همه اقداماتی که در قرن نوزدهم و هجدهم در کل دنیا انجام شد بسیاری از گونهها نابود شدند و سال گذشته و گاهی وقتها یک دانهاش پیدا شده است. این گونههایی که اروپاییها در آفریقا شکار کردند و نابود کردند یا در آمریکای لاتین و شمالی، خیلی چیزها از بین رفتهاست نسبت به قبل ولی به تدریج طبیعت دارد خودش را بازسازی میکند.
به نظرم میآید با توجه به این چیزهایی که دنیای علم به آن رسیده میشود از طبیعت به گونهای برداشت کرد که از آن استفاده بشود حالا این جا هم بحثهای محیط زیستی و عقیدتی و اخلاقی که شما گفتید حرفهایی که این سنت گرایان مثل شوان و حتی آقای سید حسین نصر و کسانی که در این زمینه کار کردهاند بعضیها به شدت میگویند باید از محیط زیست فاصله گرفت ولی حقیقتش این است که انسانها باید زندگی کنند و نمیشود ولی میزانش را میشود کاهش داد. رشد علم دارد این کار را بهتر میکند. حالا اگر یک زمانی شد من باز اطلاعاتم بیشتر بود خدمتتان عرض میکنم.
دانشپژوه: استفادهی زنبورها از باغ هم برای صاحب باغ منفعت دارد چون با این گرده افشانی که انجام میدهند میوههای باغ را افزایش میدهند.
استاد: این حرف شما درست است البته این گرده افشانی را خیلی وقتها این جناب باد انجام میدهد یا موجودات دیگر. اگر میزان این محسوس باشد میشود این را در هزینهی آن حساب و کتاب کرد و گر نه هم جانوران دیگر این کار را میکنند هم باد به خصوص این کار را میکند.
دانشپژوه: این جنگل داری و باغ داری و زنبور داری در زمان اهل بیت هم بوده است ولی این هزینهها آن موقع محاسبه نمیشد؟ میخواهم بگویم اصلا معقول است چنین نگاهی داشتن و سرمایههایی اینطوری لحاظ بشود؟
استاد: در اسلام اینجوری فرمودهاند و شما هم شنیدهاید که اگر یک کسی یک مزرعهای بزند بعد از این، گنجشک و غیر گنجشک و پرندگان میخورند و هر کسی که استفاده میکند برای او ثواب مینویسند. این اتفاقا از آن تشویق هاست که از آن طرف خدای متعال و پیامبر فرموده و در بحثهای بازار یکی از بحثها این است که آیا ما میتوانیم یک کاری کنیم که اینجور کالاها را در خود بازار رشد بدهیم یک عدهای بروند بگویند ما میخواهیم برویم باغ بزنیم.
الان به یک نفر میگویید شما بیا یک جایی درختهای کاج بزن. می گوید فایدهاش چیست برای من؟ می گوییم مردم گاهی وقتها میآیند این جا تفریح میکنند. می گوید من هزینه کنم که آنها تفریح کنند؟ اما اگر کسی بخواهد وقف کند که اسلام به او گفته است میگوید یک کار مثبتی است و اگر ثواب دارد من انجام میدهم. می گوییم ثواب دارد. اگر به او بگوییم این کاری که تو داری انجام میدهی از راه کارهای خیر تشویق میشود و این خیلی خوب است.
ولی در اقتصاد دنبال این است و میگوید یک کاری بکنم که گره بخورد و افرادی که دارند این هزینهها را انجام میدهند هزینهاش تامین بشود توسط غیری که از این دارد استفاده میکند. به عنوان مثال اگر شما مجاز بودی و یک پارکی زدی و افراد علاقه مند بودند بیایند در این پارک تعطیلاتشان را بگذرانند پول میگیری بعد حساب و کتاب میکنی و میگویی عجب شغل خوبی است! ما برویم هم باغ بزنیم هم خودمان زیر سایهی درخت بخوابیم هم هزینه هایمان را هم از این راه در میآوریم. در اقتصاد دنبال راه است که این کار را ترویج کند و گسترده کند. این یک جور ترویج میکند و کرده و در عین حال ما راه پولیاش را هم به دست میآوریم؛ راهی که لازم نباشد خود دولت باغ بزند. اصل کار این است.
دانشپژوه: بحث عقلاییاش برای من روشن است که ما چرا این کار را میکنیم ولی میگویم این بحث عقلایی در زمان شارع مقدس مطرح نبوده است و چرا به آن نپرداخته اند؟
استاد: اینکه اگر یک پرندهای آمد در زمین من و بعد خدا به من ثواب میدهد تازه میگفتند پرندهها مصیبت هستند و آدمک میگذاشتند. حالا پیغمبر خدا میگوید این کار هم کار با ارزشی است. همانطور که میگوید به حیوانات آزار نرسانید ثواب این جا را هم دارد. در هر صورت آن زمان اقتصاد و همهی مشاغل آرام آرام پیشرفت میکرده و بخشیاش را در اختیار گذاشتهاند و در عین حال بحث ثوابش کار خودش را دارد.
دانشپژوه: یک بحثی که الان در گروه شد من هم پذیرفتم که عموم و خصوص من وجه است از این جهت که ظاهرا قاعدهی اطلاق معنیاش این است که مصرف کنیم مال غیر را بدون اجازهاش و ضامن بشویم حالا ممکن است این مصرف کردن مال غیر اسراف هم همراهش بشود یعنی هدر بدهیم و اسراف کنیم یا اینکه نه، به جا استفاده بشود ولی عنوان اسراف بر آن بار میشود. درست است؟ اتلاف یعنی مال غیر را مصرف کنیم حالا چه وسیلهی اسراف یا به جا.
استاد: بله. چون این جا بدون اذن است اگر گفتیم هر کار حرامی اسراف است آن قوت ممکن است اسراف هم شکل بگیرد. این را باید در تعریف اسراف در نظر داشته باشید.
دانشپژوه: مطلق است. چجوری من وجه است؟ به خاطر اینکه در هر اسرافی یک تجاوز از حدی هست. وقتی طرف مال غیر را نابود میکند.
استاد: اسراف در مورد مال خودم هم هست در مورد مال غیر هم هست. شاید حرف شما درست باشد. اسراف در مورد مال خودم هست و در مورد مال غیر هم هست. قاعدهی اتلاف فقط در مورد مال غیر هست پس از این جا اسراف عامتر از آن است. اتلاف برای نابودی یک شیء است. اگر شما گفتی هر نابودی اسراف هم است. ولی اسراف میتواند برای نابودی باشد و برای غیر نابودی هم باشد. این هم درست است. از این دو جهت عامتر از آن است.
دانشپژوه: در اتلاف ممکن است من مال غیر را به جا استفاده کنم مثلا کیف یا زمین طرف را بگیرم و بدون اجازهاش مصرف کنم خیلی هم به جا مصرف کنم که هیچ اتلافی هم رخ نداده است.
دانشپژوه: این اتلاف اصطلاحی نیست بلکه لغوی است.
استاد: اگر در مالش بدون اجازه تصرف کرده، مثلا ماشینش را بدون اجازه برده. این استفاده کرده و در واقع باید بگوییم وقتش را از بین برده. یک مسئلهی مهم این است که آیا ما هر کار حرامی را اسراف میدانیم یا نه؟ اگر کسی گفت کار حرام اسراف است بنا بر این همهی مواردی که اتلاف است اسراف هم است چون کار حرام است اما اگر این بخشی که حدیث فرموده این را لحاظ نکنیم و آن را به نوع مصرف ببریم گاهی وقتها ممکن است اسراف نباشد ولی اتلاف باشد مثل همینی که رفته با ماشین شخصی بک نفر را به بیمارستان برده. در این جا اسراف نکرده ولی منافع آن فرد را اتلاف کرده و ضامن پولش است. آن نکته مهم است. با فرض اینکه هر حرامی اسراف است هر تصرف بدون اجازهی غیر در مالش حرام است چه اتلاف بشود چه نشود حرام است و بنا بر این چون حرام است اسراف هم است اما اگر این را لحاظ نکنیم و بگذاریم کنار به قول شما یک نفر رفته یک وسیلهای را گرفته بدون اجازهاش یا اصلا بدون اجازهی او با ماشینش یک بیماری را رسانده به بیمارستان و از یک جهت کار بجایی انجام داده و اسرافی هم صورت نگرفته ولی اتلاف منفعت اوست و بنا بر این ضامن منفعتی که از بین برده است و باید بدهد. آن جا اسراف نیست و اتلاف است و چند جا هم میتوانست اسراف باشد.
دانشپژوه: این جا بحث منافع نیست بحث این است که خود مال است.
استاد: نه منافع هم میتواند باشد. اشکال دارد که منافع را هم بگیریم؟
دانشپژوه: در ضمن، هر تصرفی در مال غیر اتلاف حساب نمیشود.
استاد: مثلا اگر بنده ماشین شما را یک ماه در خانهی خودم بگذارم و از هیچ چیز هم استفاده نکنم این اتلاف است یا نه؟ بنده همهی منافع یک ماههاش را از بین برده ام. به نظرم میآید این میتواند جزء اتلافها قرار بگیرد گرچه اسراف نیست مگر به جهت حرمت که عرض کردم چون اصلا استفاده هم نکردم و نابودش هم نکردم و اصلا مازاد هم استفاده نکردم ولی اتلاف است چون اتلاف منافع است چون فرموده است من اتلف مال الغیر و مال الغیر میتواند عینش باشد و میتواند منفعتش باشد. حتی ممکن است یک کسی بگوید مال به حق و امتیازات هم اطلاق میشود.
دانشپژوه: یک مثال خیلی واضحش هم این است که غذای یک نفر را بدون اجازهاش بخوری. خوردن یعنی تلف کردن و کلا چیزی از آن نمیماند ولی اسراف هم نبوده است و بجا خوردهام پس اتلاف رخ داده است و اسراف هم نیست.
استاد: عرض کردم که مگر یک کسی بگوید هر کار حرامی اسراف است که آن یک مسئله دیگری است.
دانشپژوه: به نظر میرسد هر اتلافی اسراف نباشد مثلا علف بیابان را از بین بردن اتلاف است ولی اسراف نیست.
استاد: پس شما اسراف را یک جور دیگر دارید معنا میکنید. یک وقت هست گوسفند میخورد که از بین رفته و نوش جانش اما یک وقت هست که شما علف آن جا را نابود میکنی و از بین میبری در این صورت اسراف است دیگر یعنی یک چیزی که قابلیت مصرف برای یک امری دارد من کبریت بردارم و تمام این علفها را آتش بزنم. من این علفهایی که بعد از برداشت گندم آتش میزنند را کاری ندارم چون میگویند این خاکستر میشود و میریزد در زمین و کود میشود ثانیا موجودات مضر به کشت هم از بین میرود. آن یک بحث دیگری است.
دانشپژوه: ولی اسراف نیست اگر در مسیر حق به کار رود مثل چرای حیوان، ولی اسراف زیاده ا؛ز حد استفاه کردن است و نوعی تلف کردن است.
استاد: چرای حیوان که اشکال ندارد. حیوان هم باید غذا بخورد. ما آن را اسراف را نمیگوییم.
این جا تقریبا بحث اکسترنالیتیها را میتوانیم جمع کنیم و بگذاریم کنار. پس این یک بحث. یک مسئلهای که باز به این ربط دارد بروید رویش فکر کنید که من جلسهی بعد توضیح میدهم. یکی از بحثهایی که در اقتصاد خیلی مهم است و با همهی بحثهای امروزمان هم ارتباط دارد بحث تخصیص منابع است. در اقتصاد یکی از وظایف دولت یا به طور کلی بازار یکی از بحثهایی که دارند میگویند این است که منابع به خوبی و کارا تخصیص داده بشود. حالا در مورد کارا هم بعدا بیشتر صحبت میکنیم.
هر اقتصادی در هر جامعهای یک سری منابع دارد. منابع هوا و آب و زمین و جنگل و معادن و انسان و وقت است. اینها منابعی است که در اختیار ما خدای متعال قرار داده و مهم ترین منبع هم خودمان هستیم یعنی با انسان همهی منابع قابل احیا است و میتواند مورد بهره برداری خوب قرار بگیرد البته آدم میتواند همهی منابع را هم نابود کند. ما یک سری منابع داریم. حالا به طور کلی این منابع را دو قسمت میکنیم. در اقتصاد معمولا اینجوری میگویند که کار و سرمایه. منظور از کار هم کار مدیریتی است هم کار تخصصی است یعنی چه آن مدیری که دارد مجموعهای را اداره میکند چه نیروهای ساده و ماهر و نیمه ماهر یا مهندسان و طراحان و اشخاصی که ویژه هستند مثلا پزشکان و مهندسان و محققین درجهی یک که آنها میشوند متخصص و کارگرهای ساده هم میشوند به عنوان کارگر ساده که اینها نیروی انسانی هستند و مدیران هم هستند که البته مدیریت یک کار فوق العاده تخصصی است. درست است ما بعضی وقتها به آن بها نمیدهیم و ارزش گذاری نمیکنیم و یک کار مدیریتی بسیار بزرگ را میدهیم به یک کسی که شاید گاهی وقتها کار زیادی هم انجام نداده ولی فکر میکنیم هر کس خوب است حتما خدا هم کمکش میکند و یا علی مدد. این حدیث خیلی برای من سنگین است و حدیث خیلی مهمی است و شما هم بارها شنیده اید. فرموده است هر کسی یک کاری را در کشور یا شهری بگیرد و بهتر از او در آن شهر، آدم باشد خائن به ان کشور و دین است و فیهم اعلم منه آگاهتر و داناتر و تواناتر از او هست خائن است. خیلی مسئلهی مهمی است یعنی همه باید از این کارهای بزرگ تا میتوانند فرار کنند و دائم بیفتد به دست قویتر و تواناتر. در این بحث هم در مورد کسی که ولی امر یک جامعه قرار میگیرد و زیر دست و کارگزاران او باید نگاه کرد که تواناتر البته پاکیاش مسلم است و با فرض اینکه همه پاک هستند باید قوی ترین فرد را گذاشت آن جا. گاهی وقتها ما باید بشناسیم. در میان این هشتاد میلیون این همه آدم هست خیلی توانا.
تخصیص منابع یعنی ما یک منبع داریم که انسان است چون موجود زنده است و ویژه است و یک منبع داریم و اسمش را سرمایه میگذاریم. سرمایه هم انواع دارد. از مواد اولیه و معدنی و طبیعی میگیرد تا ابزارهای صنعتی و منابع صنعتی و گاهی وقتها ممکن است امتیازات اعتباری که وجود دارد و هم خود تکنولوژی البته نه وسیلهاش بلکه نرم افزارش که آن هم سرمایه است. حالا گاهی وقتها سرمایهی انسانی هم میگویند ولی ما انسان را جدا گذاشته ایم. این دوتا در طول تاریخ با تنوعی که انسانها دارند و با تنوعی که سرمایه دارد با هم ترکیب میشوند و تولید ایجاد میشود. انواع تولیداتی که هست. معمولا تولیدات به گونه ایست که هر دو با هم ترکیب میشود یعنی حتی یک نقاش ساده که هیچ سرمایهای نمیخواهد آخرش یک بوم میخواهد یک قلم میخواهد یک رنگ میخواهد تا بتواند آن را بسازد. دست و ذهن قوی خودش را هم میخواهد که بتواند این کار را انجام بدهد. ترکیب این دوتا حالتهای خیلی مختلفی دارد که در اقتصاد میآید و در بخش تولید میگویند که این دوتا که با هم ترکیب میشوند چه تولیداتی صورت میگیرد به صورت خیلی کلی بعد یک سری منحنیهایی میکشند به عنوان منحنیهای تولید که تولید یکسان است و منحنیهای تولید کل را دارند و انواع حالتها را دارد حالا بحث سر این است که این دوتا را چجور ترکیب کنیم؟
آخرین جملهام این است که دو نوع تولید شکل میگیرد: کاربر و سرمایه بر. در بعضی از تولیدات نیروی کار بیشتر نقش ایفا میکند به عنوان مثال معمولا کالاهای کشاورزی در کشور ما و گر نه در کشورهای صنعتی مکانیزه شده است. بعضی از کارها هست که سرمایه بر است و سرمایهی زیادی میخواهد مثل جاهایی که دستگاههای خیلی زیادی دارد مثل محیط اتمی و هستهای که ممکن است مثلا پانصد تا نیرو بخواهد اما میلیاردها پول باید برای تاسیساتش ریخته بشود. ترکیب این دو تا عامل L و K (labor و capital) باعث میشود که تولید ایجاد بشود. در بعضی از تولیدات نسبت کار و سرمایه متفاوت از دیگران است. به بعضیهایش کاربر و به بعضیهایش سرمایه بر میگویند. حالا در طول زمان ما باید از چه نوعی استفاده کنیم؟
اگر اجازه بدهید این بحث را ان شاء الله جلسهی بعد عرض خواهیم کرد.
اللهم صل علی محمد و آله و سلم.
عذرخواهی میکنم از همهی عزیزان. سالم و تندرست باشید. خدا حافظ و ناصرتان.
برای دریافت فایل اینجا را کلیک کنید.