جلسه پنجم درس اقتصاد دولت + فایل PDF
چهارشنبه, 19 آبان 1400 00:18 انجمن مالی اسلامی ایران موسسه فقه اقتصادی طیبات درس خارج اقتصاد دولت استاد مجید رضایی 443

جلسه پنجم درس خارج فقه استاد مجید رضایی در موضوع اقتصاد دولت در ۱۸ آبان ۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.

درس فقه اقتصاد دولت جلسه پنجم
سه شنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۰
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین.
و صلی الله علی محمد آله الطاهرین. اللّهم وفقنا بما تحب و ترضی.

در جلسه قبل برخی از مطالب یا مقدمات بحثهایمان را داشتیم کم کم تکمیل می‌کردیم که وارد مسائل جزئی‌تر بشویم. عرض شد که ما چند تا مسئله داریم که باید به اینها هم توجه کنیم. یکی از مسائل، بحث انواع احکامی است که وجود دارد. مثل احکام اولیه، احکام ثانویه و احکام حکومتی. یک مقدار درباره این عرض کردیم و بیان شد که سه تا کردن این احکام به نظرم می‌آید به تدریج خودش را نشان داد. لابلای بحثهایی که بزرگان داشتند گاهی وقتها بحثهای حکومتی به عنوان احکام ثانوی تلقی می‌شد ولی به تدریج گویا تا حدی یک وفاقی دارد شکل می‌گیرد که ما اصولا احکام سه نوع داریم. یک احکام اولیه است که شارع مقدس بر اساس مصالح و مفاسدی که در نظر دارد روی عناوین خاص حکمی را بار می‌کند. مثلا نماز واجب است، روزه واجب است، روزه ماه رمضان و مشابه اینها که بر طبیعت یک موضوع حکمی وارد می‌شود و معمولا هم اینها به صورت قضایای حقیقی است که در فقه و اینها این طوری به ما یاد می‌دهند. در اصول هم همچنین. یک نوع احکام است که حالت استثناء، اضطرار است و شرایط عادی نیست. در واقع در شرایط عادی اگر باشد مثلا باید نماز رو به قبله باشم، به همه اجزاء و شرایط بخوانم. اما اگر شرایط غیر عادی شد، وقت تنگ بود مثلا، هوا طوری ابری بود که من مسیر را نمی‌توانم تشخیص بدهم برای تشخیص قبله، نمی‌توانم به صورت عادی وضو بگیریم به انواع دلیل و مشابه اینها، گاه حکم از آن حالت اولیه تغییر می‌کند و به یک چیز دیگری حکم می‌شود. مثلا نماز با همه اجزاء و شرایط که با طهارت مائیه، تبدیل می‌شود به طهارت ترابیه. در جهت مثلا به صورت دیگر باید عمل بکنند. این گونه موارد که جنبه اضطراری پیدا می‌کند و درحالتهای خاصی شکل می‌گیرد به آن می‌گفتیم احکام ثانویه. یعنی این طوری می‌فرمودند. معمول قضایا باید این باشد، ما نمی‌توانیم با تراب تیمم بگیریم و نماز بخوانیم. نمازمان باطل است. نماز در آن شرایط غیر استثنایی، غیر عادی باطل است ولی در شرایط دیگر جایز، بلکه لازم، بلکه واجب است. یا مثلا خوردن مایعاتی که به طور مخصوص حرام شده است مثل شرب خمر مواردی این چنینی اینها حرام است بخورم و استفاده کنم. ولی در شرایط اضطراری که جانم در خطر است یا بیماری لاعلاجی احیاناً به من اصابت کرده است برای رفع درد و آن چه که در شرع گفته است، آن وقت آن کار جایز یا واجب می‌شود. چه واجب عقلی، چه واجب شرعی. در هر صورت حکم آن موضوع قبلی که وجود داشته است، در این حالت تغییر پیدا می‌کند. این هم شد احکام ثانویه. حکم حکومتی در واقع احکامی است که نهادی بنام عهده دار آن است حالا اسمش می‌گذاریم حاکمیت یا دولت‌. هر اسم دیگری می‌توانیم روی آن بگذاریم. بحث قوه مجریه نیست بلکه«state» است، یعنی نهاد حاکمیت. این نهاد حاکمیت که وجود دارد که شکلهای مختلفی می‌تواند پیدا بکند. در هر دوره‌ای می‌تواند این نهاد حاکمیتی یک ساختاری داشته باشد که در این چند صد سال اخیر کشورها برای خودشان قانون اساسی می‌نگارند و بر اساس آن توافق می‌کنند و پیش می‌رود یا ممکن است قانون اساسی ننویسند اما در ذهنشان مثلا مورد پذیرش قرار گرفته است. مثل کشورهایی که ژرمن نیستند، «commonlaw» هستند. حقوق ژرمنی حقوقی است مکتوب و نوشته، حقوق «common law» عرفیات است و چیزهایی است بین الاذهانی است در واقع ولی برای تشخیصش راههایی دارند. مثل انگلستان این گونه است و تا حدی آمریکا هم همین طور است. شاید کانادا هم همین طور باشد. ولی آلمان و فرانسه اینها حقوق ژرمنی هستند. یعنی قانون دارند، مصوب دارند، مکتوب دارند. «common law» نیست. عرض کنم مسائل حکومتی با توجه به این که حکومت یک امری نیست که گاهی اوقات عارض می‌شود در جوامع بلکه حکومت یک امری است که هزاران سال است که در جوامع است. از چند هزار سال قبل، این مقداری که تاریخ به ما یادآوری می‌کند فینقی‌ها هم، آشوری‌ها هم، کلدانیان هم، بابلیان هم، مصریان هم از قدیمها، ایرانیها، هندوها، چینیها، -هندی‌ها، نمی‌گوییم هندی ها. چون اینکه تاریخ اعتقاداتشان چه زمانی است کاری نداریم، منظور افرادی است که در آن منطقه به سر می‌بردند-. تا تاریخ نقل می‌کند چینی‌ها، هندوها، شرق دور، نزدیک، آفریقا این مقداری که تاریخ دارد، همیشه در این جوامع مخلتف -جوامع بزرگ- مؤسسه‌ای، نهادی به نام حاکمیت و دولت مطرح بوده است. این یک پدیده‌ای نبوده است که گاهی بشر به آن مبتلا می‌شود. درست است، اگر یک جامعه‌ی چادرنشین باشند، افراد عشایری باشند که کوچک باشند، مثلا پنج خانواده هستند، روی هم پنجاه نفر هستند، اینها دیگر دولت ندارند. گرچه هنگامی که می‌خواهند یک کاری را انجام بدهند با هم همفکری می‌کنند، همراهی می‌کنند. برای شکار می‌خواهند، برای جابجایی، برای این یک چاهی مثلا بکنند، قناتی در بیاورند. این همکاری‌ها وجود دارد اما ساختار حکومت به آن معنا در اینجاها نیست. ولی از دوره‌ای که انسانها زندگی اجتماعی را حالا بگوییم انتخاب کردند؛ -که باید همین را بگوییم- یا به اضطرار به آن مبتلا شده‌اند. چون گاهی وقتها این تعبیر که به کار می‌برند ممکن است همین بدآموزی را داشته باشد. آیا ما به اضطرار دولت تشکیل می‌دهیم یا به انتخاب؟ کار به دولت ندارم انتخابی است یا نه؟ زندگی اجتماعی‌مان را به اضطرار یا به انتخاب بر می‌گزینیم‌؟ اقتصادی‌های امروزه، نظریات اقتصادی این است که اصولا انسانها زندگی اجتماعی شان را برای کاهش هزینه‌ها انجام می‌هند. بحث اضطرار نیست. و اگر این اضطرار مطرح باشد این غیر اضطراری است که در احکام ثانوی مطرح می‌کنیم که مثلا نماز بر من واجب است ولی الان من مضطر هستم و نمی‌توانم این گونه نماز بخوانم، پس بنابراین باید تغییر کند نماز خواندن من. این یک اضطرار است که اگر در بحث زندگی اجتماعی مطرح باشد منظور این نوع اضطرارها نیست که ما در احکام ثانویه داریم. حالا همان طور که می‌دانید بین ارسطو و بوعلی در کتابها آورده بودند که بعضی‌شان می‌گویند انسان مدنی بالطبع است، بعضی‌ها می‌گویند مدنی بالضرورة است‌. آن کس که می‌گویند مدنی بالطبع است یعنی انسان به طور طبیعی جمعی زندگی می‌کند. جمعی به معنای خانواده، بله، این کاملا تکوینی و طبیعی است. از روز اول خانواده در عالم بنیان گذاری شده است. یعنی ابتداء از روز اول این طوری نبوده است که یک مرد یا یک زن در دنیا باشد تنها. امکان نداشته است. حتماً مرد و زن با هم در اینجا خلق شده‌اند و از آنها موجودات دیگر، انسانهای دیگر همین طور به تدریج تکثیر نسل شده است تا به امروز رسیده است. جمعی به این معنا که هست، خانواده است. اما این که مدنی بالطبع است یعنی از درونش دارد می‌جوشد که من با افراد دیگر همکاری کنم، ما با همدیگر کنار هم زندگی کنیم، ما مشکلاتمان را با همدیگر بر طرف کنیم، تک و تنها من در این غار، آن یکی در آن غار نباشد، از ابتدا این گونه است. حالا این غریزه به خاطر ضعفش است یا به خاطر فکر اجتماعی‌اش است. چه چیزی است در نهادش وجود دارد؟ بعضی‌ها می‌گویند مدنی بالطبع است. بعضی‌ها می‌گویند مدنی بالاضطرار است. یعنی شرایط زندگی به او تحمیل می‌شود. نگاه می‌کند نمی‌تواند آب تهیه کند، نمی‌تواند غذا تهیه کند، نمی‌تواند به سادگی حیوان شکار کند، باید حتما یک گروهی باشند، باید یک گروهی باشند که در مقابل حیوانات از خودشان دفاع کنند و موارد این چنینی. پس ما احکام اولیه داشتیم، ثانویه و پذیرفته شد که احکام حکومتی هم داریم. وجود احکام حکومتی به تدریج دارد خودش را نشان می‌دهد. یعنی ما یک نهادی در اجتماع – به اضطرار یا به طبع- که آن می‌شود قدرت‌دار برای همه‌ی ما. تنها کسی که می‌تواند قانوناً از زور استفاده کند می‌شود دولت و بقیه باید به قول معروف شمشیرشان را غلاف کنند. دولت را تشکیل می‌دهند تا بتوانند دفاع را تنظیم کند، مدیریت کند، کارهای مهم انجام بگیرد، کارهایی که احتیاج دارد همه در آن دخیل باشیم، آنها را صورت بندی کند و جامعه را نمایندگی کند در مقابل جوامع دیگر و مسائل دیگر که می‌تواند در این زمینه مطرح باشد. الان صرف یک نگاه دینی یا غیر دینی نمی‌خواهیم داشته باشیم. کلی داریم مطرح می‌کنیم. وقتی همچنین نهادی به نام حاکمیت یا دولت شکل گرفت بالطبع این نهاد دست روی دست نمی‌گذارد همین طور بنشیند. یک سری کارهایی را انجام می‌دهد. کارهایی را که انجام می‌دهد این‌ها را به تعبیر خودمان، مثلا می‌گویی هر کسی این قدر پول بدهد، این موقع بیایید بیرون، این موقع نیایید بیرون، برای فلان کار ثبت و ضبط باید بشود و انواع احکامی که حکومتها دارند. از روز اول که خیلی شاید جزئی بوده است و به تدریج حضور دولت و حاکمیت در زندگی ما افزون شده است.


همه‌مان دویست سال پیش این مقداری که حکومتها به خاطر ارتباطات و به خاطر شرایط دیگر در زندگی مردم دخالت می‌کنند و می‌توانند هم دخالت کنند اصلا دویست سال پیش این گونه نبوده است. زندگی‌ها در خیلی از موارد آرام‌تر بوده، گرچه از خیلی از امور هم محروم بوده است. اما الان برای بچه من که می‌خواهد برود مدرسه دولت قانون می‌گذارد. در دویست سال پیش اصلا مدرسه الزامی نبود، اختیاری بود. برای امور بهداشتی بچه من خودم تصمیم می‌گرفتم، آموزشش خودم تصمیم می‌گرفتم، نحوه کار کردنش خودم تصمیم می‌گرفتم. هر طور توافق می‌کردم با دیگران، خودم و بچه‌ام و خانواده‌ام همه با هم دیگر عمل می‌کردیم. ممکن بود یک نفر با من یک گونه قرارداد ببندد، با همسایه هم یک گونه دیگر قرارداد ببندد ولی امروزه دولتها می‌گویند برای منافع عمومی. چون هدف هم این بوده است. مجلس می‌آید اختیارات می‌دهد، می‌گوید دولت باید یک قرارداد تیپ برای همه قراردادهای کارگری تنظیم کند. همه کارفرماها باید طبق این قرارداد با کارگرهایشان و کارمندهایشان برخورد کنند. مزیتهایی که به آنها می‌دهد حداقل باید این قدر باشد. بیمه باید بدهد، بیمه درمانی، بیمه حوادث، انواع اینها را باید داشته باشد. وقتی شما نگاه می‌کنید به یک تعبیری شما پایت را که می‌خواهی از در خانه بگذاری بیرون، -در خانه ات هم همین طور است- دولت دخالت می‌کند‌. دولت آمده گفته است من این جا یک ساختمان ساخته ام. من خانه‌ام را که داشتم می‌ساختم سعی کردیم تا آنجایی که ممکن است قانون را مراعات کنیم. واقعا هم یک جا تخلف سعی کردم نکنم. حتی برای این که مثلا یک کم جلوتر بیایم، چون بعضی‌ها از این فضا استفاده می‌کنند، گفتم دوست دارم همین طور ببینیم قانون چه ثمره‌ای به ما می‌دهد، جریمه هم، خوشم نمی‌آید از جریمه دادن. پول هم ندارم که بخواهم بی خود جیب شهرداری را پر کنم. آخر کار که وقتی شهرداری آمد، که اول آمده بود گفتیم ما کجا ستون بزنیم، همه چیز مرتب باشد‌، همه را مرتب کردیم؛ با این اندازه گیری‌های لیزری که داشت، گذاشت گفت شما چهار سانتی متر جلو آمده‌‌ای. یک طرف ساختمان من چهار سانتی متر مثلا جلو آمده بود‌. یعنی این فقط برای آب دوغ چیز بوده است. یک طرف دو سانتی متر، بعد گفت بسیار خوب. ضرب کرد اینها را گفت بسیار خوب. هر مقدارش این قدر و فلان. مربع ضرب کرد گفت باید چهار میلیون مثلا بدهی، چندین سال پیش. خلاصه عرضم این است که در خانه هم دخالت می‌کند‌. بعد رفتیم پایان کار بگیریم، گفت باید ببینم چه کولری گذاشته ای؟ -پایان کار فنی که می‌خواهی بگیری-. مثلا چه رادیاتوری گذاشته ای؟ پکیجت چگونه است فرضا؟ انواع چیزهایی که در درون دیوار بود و نصب شده بود همه را می‌خواست چک کند. شماره‌اش را باید بگویی همه را تا من بتوانم تأیید فنی کنم ساختمان شما را. که من دیگر خیلی خسته شدم. گفتم اصلا این پایان کار را نمی‌خواهم، همان پایان کار ساختمانی که درست شده و شهرداری داده است کافی است. در خانه ات، چگونه می‌خواهی بسازی؟ اینها که بماند. در خانه ات، گاهی وقتها در مغازه‌ات، رنگش باید این طوری باشد، این قدر باید بروی جلو، این قدر باید بروی عقب، ساختمانت باید این قدر بلند باشد، اگر این قدر بلند باشد جلویش را می‌گیریم. شما از دورن خانه ات دولت دارد در مورد زندگی ات دخالت می‌کند تا هر جا که می‌خواهی بروی، تا عمق فضا که می‌خواهی بروی دولت می‌گوید ما تشریف داریم خدمت شما. این گونه کارها که روز به روز هم بیشتر شده است ممکن است از این به بعد هم بیشتر بشود، حضور دولت در اجتماع یک احکام جدیدی را، یک دستور العملهای خاصی را می‌آورد. این که ما گفتیم احکام اولیه و ثانویه و حکومتی این به خاطر ما مسلمانها است که یک عقبه‌ای داریم به نام اسلام و احکام اسلامی که از قرآن مقدس و روایات مطهر به ما رسیده است. از مجموع اینها ما احساس می‌کنیم خدای متعال به ما گفته است نماز بخوان، زکات بده، راستگو باش و گاهی وقتها هم گفته است اگر جان کسی در خطر است اگر راست هم نگفتی اشکال ندارد مثلا نمی‌دانم این خودش حکم اولی یا ثانوی است، الان این را نمی‌دانم ولی اگر جان کسی در خطر بود -شاید اضطرار است- این حسن و قبح مقتضی دارد نه ذاتی، پس بنابراین می‌توانی نگویی. می‌توانی توریه کنی. می‌توانی دورغ بگویی. چون جان خیلی مهمتر است بالفرض. علاوه بر این احکام که در حالت اضطرار و عادی بر ما بوده است، از زمانی که حکومت اسلامی بود، گاهی وقتها پیامبر گرامی اسلام یک سری احکام داشت. نگاه می‌کردیم مثلا یک حکم پیغمبر به عنوان سنت بیان می‌کرد، یک حکمی را از قرآن کریم بیان می‌کرد، مثلا می‌فرمود نماز بخوانید، یک، نماز صبح هم دو رکعت بخوانید دو‌، این هم حرف من که خدا گفته است؛ بپذیرید. بعد می‌گفتیم مثلا ‌ای پیغمبر! یک جایی که خانه ساخته‌اند و آب دارد از کوه می‌آید یک مشکلی دارد پیش می‌آید. بعضی‌ها این آبها را جمع می‌کنند در مزرعه خودشان، اجازه نمی‌دهند این آب به جای دیگر برود. پیامبر بررسی می‌کرده است، چک می‌کرده است، نگاه می‌کرده است می‌گفته است بسیار خوب! آب کوه که می‌آید وقتی باران می‌زند در مسیل یا در وادی، در نهری که ممکن بود خشک باشد گاهی اوقات؛ وقتی آب می‌آید روی هر زمینی که اول هست آن مقدم است، اشکال ندارد. ولی نباید آب را نگه بدارد، دیوار باغ را ببرد بالا یا آن زمین را، هر چه آب هست همان جا بماند. چهار انگشت -أربعا- خاکی که دورتا دور زمین زراعتی یا هندوانه می‌گذارد، چهار انگشت آب که آمد و پر شد باید بگذارد آب برود کنار. بیشتر از چهار انگشت بالاتر نیاید. آب از آنجا سرریز بشود برود زمین بعدی و زمین بعدی. من و شما اگر خدمت پیامبر افتخار داشتیم می‌بودیم مثلا سؤال می‌کردیم ‌ای پیغمبر خدا! این را قرآن فرموده است؟ می‌گفت نه. در قرآن نیست، بروید نگاه کنید. ‌ای پیغمبر! این یک سنتی است که در واقع سنت شما است که همه باید انجام بدهیم. شاید -حالا به پیامبر بخواهیم نسبت بدهیم- این طوری می‌فرمود که نه، این از آن مواردی نیست که هر کس در هر جا باید انجام دهد‌. اصلا در بعضی جاها نمی‌خواهد آب برود در زمین بعدی. می‌گوید اصلا من دیوار را دو متر بالا می‌آورم‌. دارد نابود می‌شود زمینم. آب نمی‌خواهد برود. سیل راه می‌افتد دائما. منطقه شمال است. زمین اصلا آبش بالا است. آن دیگر کَرت بندی‌اش این طوری تقسیم بندی نمی‌شود. یک جایی که خیلی خشک‌تر از مدینه باشد. شاید بگویند چهار تا مناسب نیست‌. اصلا همه آبها را خوردی. هیچ چیز گیر ما نمی‌آید. پس چه کار کنیم؟ دو انگشت. یک انگشت. خیلی کمتر. حداکثر ارتفاع خاک شما دو انگشت باشد، چهار سانتی متر، سه سانتی متر باشد. که به دیگران هم آب برسد. احساس می‌کنیم این طور امور مثل این که -حالا به تعبیر مرحوم امام- زمانی مکانی است. یعنی تابستان یک طور است، زمستان یک طور دیگر است. در مکه یک گونه است، در مدینه یک گونه‌ی دیگر است. در شمال ایران یک گونه است، در اهواز و خوزستان و کرمان و یزد که کم آبی است -حالا خوزستان کم آب نیست، بی آب هستند ولی کم آب نیست- یک گونه‌ی دیگر است. این طور امورات. یک بار اعلام می‌کنند باید ماهی یک میلیون تومان پول بدهید که جنگ است، یک امروز اعلام می‌کنند جنگ تمام شده است لازم نیست. یک روز اعلام می‌کنند برای بازسازی باید بیایید کارگری کنید. یک روز اعلام می‌کنند در رانندگی باید این کار را بکنید، چند روز بعد تغییر می‌دهد. همه از روز اول احساس کردند ما یک سری احکام حکومتی داریم که این احکام حکومتی گویا چارچوبش همین است. چارچوبش تغییرپذیری است. دائما تغییر می‌کند. یعنی همه چیزی تغییر می‌کند. یک روز مالیات می‌گذارد، یک روز بر می‌دارد. یک روز نرخش را کم می‌کند یک روز زیاد می‌کند. یک روز می‌گوید مالیات بر خانه‌های خالی، دو روز بعد می‌گوید نَه نَه، مالیات خانه خالی اصلا نمی‌خواهیم. نه اینکه نرخش را صفر می‌کند، اصلا بر می‌دارد از قانون. هر روزی یک طور حکم می‌کند. این احساس شده است که مثلا ما نگاه می‌کنیم در صدر اسلام اگر ما می‌خواهیم بگوییم «نیرین فرقدین»، دو ستاره‌ای که مثل هم هستند می‌گویند پیامبر و مولا علی هستند‌. این دو برزگوار برویم در حکومتها نگاه کنیم، می‌گوییم چه طور پیامبر زکات -زکات یا ضریبه، چون آنجا نگفته است زکات یا صدقه- یا یک ضریبه‌ای قرار داد بر اسب. پیامبر قرار نداد ولی امیرالمؤمنین قرار داد. بعضی از احکامی که مولا در حکومت خودش قرار داده است غیر از آن است که پیامبر قرار داده است. وقتی تفحص می‌کنیم، سؤال پیش می‌آید یعنی آیا علی (علیه السلام) با احکام پیامبر مخالفت کرده است؟ این اصلا محال است. می‌گوییم نه، اینها حکومتی بوده است. علی (علیه السلام) آمده است در کوفه، در کوفه یک شرایطی بوده است، در مکه یک شرایطی، در مدینه یک شرایطی بوده است. در مدینه کجا اسب داشته‌اند؟ بسیار کم اسب از یک جایی می‌آمد. اما در منطقه کوفه که منطقه ایران بوده است و یک کشور خیلی ویژه‌ای بوده است، سواره نظام تا دلتان بخواهد اینها داشته‌اند. و اینها با شتر که جابجا نمی‌شدند. با همین اسب و اینها جابجا می‌شده‌اند. درشکه داشته‌اند و لشکریان آنها معمولا از این وسائل استفاده می‌کرده‌اند. پس بنابراین اینجا اسب زیاد است. هر چه در عربستان شتردار داشته است، و گاودار هم کم بوده است‌، و گوسفنددار که عشایر داشته اند؛ در ایران شتر چندان نبوده است حتی در منطقه عراق، منطقه حاصلخیزش. عمدتا اسب بوده است و قاطر بوده است و الاغ بوده است. اینجا دشت‌تر است، آنجا بیایان است. شتر لازم دارد برای بیابانهای لم یزرع که مثلا چند ماه بدون آب بماند. یک ماه دوماه کمتر، بیشتر بدون آب بماند شتر. اینها شرایطش فرق می‌کرده است. خود به خود وقتی یک حاکمی می‌خواهد یک تصرفاتی بکند، کارهایی انجام بدهد متفاوت است این دو تا منطقه. احکام حکومتی احکام اضطراری نیست.
امام صادق (علیه السلام و الصلوة) فرموده است: «سمعته یقول» یعنی راوی می‌گوید غیاث بن ابراهیم.


رَوَى غِيَاثُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ‌ قَضَى رَسُولُ اللَّهِ ص فِي سَيْلِ وَادِي مَهْزُورٍ أَنْ يُحْبَسَ الْأَعْلَى عَلَى الْأَسْفَلِ الْمَاءُ لِلزَّرْعِ إِلَى الشِّرَاكِ وَ لِلنَّخْلِ إِلَى الْكَعْبِ تا پا یعنی تا کعب است. ثُمَّ يُرْسَلَ الْمَاءُ إِلَى الْأَسْفَلِ مِنْ ذَلِكَ‌، قال ابن ابی عمیر و محزور موضع واد» خرما تا کعب پا بیاید بالا. آن یکی هم تا به اندازه یک سواک .
عرض کنم خدمت شما که احکام حکومتی ذاتش این است که متغیر است. هیچ حکم حکومتی به این معنا تقدس نمی‌تواند داشته باشد. یعنی لازمه‌اش نیست. گر چه من در یک جلسه‌ای عرض کردم آیا ممکن است احکام حکومتیِ فقط پیامبر یا مولا علی (علیه السلام) به خاطر آن علم لدنی، به خاطر شرایط ویژه‌ای را که آنها داشته‌اند، به خاطر این که خدا خواسته است بماند اینها حتی در هر زمانی بعضی از احکامی را که انجام داده‌اند به عنوان حکومتی از مواردی باشد که در همه زمانها و همه مکانها دولتها می‌توانند این را اجرا کنند. این البته اثبات می‌خواهد. ذات حکم حکومتی تغییرپذیری آن است. و ذاتش یک مصالح و چیزی است که باید حکومت تشخیص بدهد.


‌دانش‌پژوه: یک سؤالی که همیشه ذهن من را به خودش مشغول کرده است این است که وقتی امیرالمؤمنین یک فرمایشی می‌کند یا یک کسی سؤال می‌کند یا یک سیره‌ای دارد، از آن، چه طوری بفهمیم این مثلا حکمی که امام فرموده‌اند از باب اولیه گفته است یعنی حکم اولیه دارد می‌فرماید یا از باب حکم حکومتی. در مورد امیرالمؤمنین خیلی واضح نیست به خصوص وقتی مثلا این سؤال دوره پیامبر مطرح نشده بوده که بگوییم چرا مخالف است و چون مخالف است پس معلوم می‌شود حکومتی است. نه، یا طوری باشد فقط ‌امیرالؤمنین در مورد آن صحبت کرده باشد. چه ملاکی وجود دارد که بفهمیم اولیه است یا حکومتی؟ آیا ملاکی هست؟
استاد: شاید لابلای عرایضم گفته باشم شاید. اولا حکمهای حکومتی در دوره حکومت یک شخص، یا دروه حکومت مطرح می‌شود. کسی که حاکم نیست بالطبع حکم حکومتی هم ندارد مگر این که مشورت بدهد به حاکم. این خودش یک مسئله است. بعد با قرائن، مثلا برگردانیم آن را به قرآن، برگردانیم آن را به سنت پیامبر. آیا امیرالمؤمنین که دارد این را می‌فرماید می‌خواهد بگوید اسلام این را می‌گوید؟ یا این که کلمه‌ای که اینجا به کار برده‌اند، روایتی خواندیم، از چند جهت به درد ما می‌خورد. _همیشه به درد ما می‌خورد- از چند جهت می‌شود از آن استفاده کرد. فرموده است«قَضَى رَسُولُ اللَّهِ ص فِي سَيْلِ وَادِي مَهْزُورٍ، لِلزَّرْعِ إِلَى الشِّرَاكِ وَ لِلنَّخْلِ إِلَى الْكَعْبِ». برای زراعت تا انگشت. این چهار انگشت است آنجا. بعضی دارد اربعاء. وقتی می‌گوید یعنی حکم قضایی است. حکم قضایی هم حکم موردی است. اصلا قاضی حکم کلی نمی‌تواند بگوید. اصلا آن قضاوت نیست. آن افتاء است. مثلا یک قاضی بگوید هر کس -نعوذ بالله- شرب خمر کرد این تعداد ضربه شلاق می‌خورد. می‌گوییم خیلی ممنون خودمان هم می‌دانستیم. شما را قاضی نکردیم که به ما مسئله یاد بدهی. شما باید بدانی این آدم شرب خمر کرده است یا نه؟ اگر برای شما اثبات شد، حد باید اجرا بشود، باید اجرا کنی. این قضاوت یعنی حکم جزئی خارجی است که پیامبر دارد قضاوت می‌کند. در واقع یک نزاعی پیش آمده یا می‌توانسته است نزاع رخ بدهد یا به قول معروف برای دخل توهم که می‌گویند برای این که جلوگیری کند از این توهمی که می‌خواهد پیش بیاید یعنی نزاعی که می‌خواهد پیش بیاید یا اصلا نزاعی رخ داده است، اختلاف شده است، یک مسئله باید پیش بیاید که پیامبر دخالت کند. و گاهی وقتها احساس می‌کند ممکن است اگر دخالت نکند مشکلی پیش می‌آید، می‌آید قضاوت می‌کند. از کلماتی که آنجا به کار می‌رود. از این که کنار قرآن، کنار دیگر احکام گذاشته می‌شود تشخیص آن ساده نیست همان طور که می‌فرمایید، سخت است ولی باید این قرائن کنار هم گذاشته شود. برای همین است که گاهی اوقات یک مطلبی را امیرالمؤمنین (علیه الصلوة و السلام) یا سایر ائمه فرموده‌اند، ممکن است این اختلاف بشود. به عنوان مثال چون شما فرمودید، مثلا از علی (علیه السلام) حدیث هست درباره اطباء. امیر المؤمنان فرموده است: «ضمّن» امیر المؤمنین تضمین کرد اطباء را. گفت هر طبیبی که مداوا کسی را که طبیب هم معمولا دنبال آن است که او را شفا بدهد، زمینه‌ی شفای او را فراهم کند، درمانش کند. امیر المؤمین تضمین کرده است همه کسانی که اجیر می‌شوند. گفتیم برای چه این کار را کردی؟ گفت برای حفظ جان مردم. می‌خواهم دقت اینها چند برابر بشود. اگر این خود ورثه و خود آن بنده‌های خدا می‌توانند درمورد او تصمیم بگیرند. گفتند ما نمی‌خواهیم. برای همین است در بیمارستانها گاهی پیشاپیش قبل از عمل جراحی یک رضایت نامه می‌دهیم که هر مسئله‌ای شد ما مطالبه گر از پزشک نیستیم، اگر احیانا بیمارمان فوت کرد. این رضایت نامه را می‌گیرند. چون پزشکها آخر ده درصد، اصلا ده درصد نه، یک دهم درصد زیر دستشان فوت بشوند بعد باید دیه‌اش را بدهند، بعد می‌گویند مگر ما چه قدر گیرمان می‌آید که بخواهیم این قدر هم بدهیم برای دیه‌ی اینها. بعضی از تعبیرها همه‌اش گفته است «قضی». قضا که می‌گوید، قضاوت که می‌کند یعنی گویا یک اختلافی بوده است، گویا یک مسئله‌ای رخ داده است. باید یک نفر مسئله را تمام کند. باید به لسان نگاه کرد. به نوع عبارتی که بیان می‌کند. گاهی وقتها امیر المؤمنین یک کاری که می‌کند از قرآن شاهد می‌آورد و قرآن هم بنایش بر احکام دائمی است. سنت پیامبر هم همین طور است‌. اما پیامبر در مدینه با پیامبر در مکه فرق می‌کند. علی (علیه السلام) آن موقعی که دارد مثلا چاه آب را حفر می‌کند یک طور ممکن است فرمایش کند، وقتی که در صفین است یک طور دیگر ممکن است فرمایش کند. البته در جنگ همه احکامش حکومتی نیست. نه، اصلا این قاعده نیست. ولی این که امیر المؤمنین می‌گوید فردا باید راه بیافتیم، پس فردا باید راه بیافتیم، این قدر لشکر باید باشد، چپ باید این طرف برود-یعنی لشکر سمت چپ-، سمت راست باید این طرف برود، این طوری باشد، فرمانده فلان کند‌، بسیاری از این امورات می‌شوند همه حکومتی. تشخیص بعضی‌ها راحت است چون پیدا است. لشکر تعیین می‌کند، سرلشکر تعیین می‌کند، غذا را چه قدر باشد‌، حقوقشان چه قدر باشد‌، همه اینها متغیر است. ولی درمواردی هم یک کم سخت می‌شود که ممکن مطلبی را که دارد حضرت می‌فرماید این چگونه است؟ همین حکم طبابت که که عرض کردم، در طول -اگر اشتباه نکنم چون اجاره را بحث کرده ام- تاریخ تا آنجایی که من یادم هست-چون اجاره را خدمت مرحوم آیت الله قدیری می‌خواندیم آن زمان. خیلی برایم جالب بود و این روایتها را- همه فتوا می‌دهند، همه آنها فتوا می‌دهند در واقع به این امر و نظر بزرگان این است که حکم همین است. اگر این حکم حکومتی است آیا از این احکام حکومتی است همه حکومتها باید بیایند تأییدش کنند؟ این مثال برای آن بحثی که داریم خوب است. همه به آن فتوا می‌دهند. یا این که نه، این می‌تواند مثلا در دوره ما بستگی به قانونی است که مجلس می‌گذارد. مجلس چه قانونی می‌گذارد؟ برای همین بعضی جاها رفتند گفتند در مجلس بیاییم بیمه کنیم تضمین چیز را. حکومت حکومتی است؟ و همه قبول داریم یا می‌شود تغییرش داد؟


جواب این است که این قرائن مثلا مطابقت با کتاب، مطابقت با سیره پیامبر، نوع بیانی که دارد بیان می‌کند، زمان و مکانی که دارد تعیین می‌کند و احیاناً روایتهای بعدی که از ائمه آمده است، گاهی اوقات تفاوت آرایی که بین پیامبر و مولا و سایر ائمه هست موجب تمایز بین حکم اولی و حکومتی می‌شود‌. چون این دو بزرگوار در حکومت بوده‌اند اما سایر ائمه -حالا امام حسن هم شش ماه حاکم بودند‌- حکومتی نداشتند. گرچه گاهی کار حکومتی می‌کردند ولی حکومت در اختیارشان به نحو عریض و طویل نبود. یک کم سخت است بگوییم مطالبی که آنها می‌گویند حکومتی باشد مگر این که بخواهند وظیفه حاکم را بیان کنند و موارد مصداقی را تعیین کنند. خلاصه یک مقدار بر می‌گردد به قرائن زمانی و مکانی، تطبیق دادن روایات با هم، یا آیات قرآن، یا سیره پیامبر. شاید اینها به ما کمک کند.


اگر شما گفتید حکم حکومتی یک قاعده کار است. یعنی کسی که حاکم می‌شود در تمام دنیا، هر کس که حاکم می‌شود یا حاکمیت، قرن بیستم حاکمیت -حالا بگویید یک کشور دیگر- مجلس داشته است، رئیس جمهور داشته است، قوه قضاییه داشته است، ارتش داشته است، مثلا بخشهای اداری داشته است، همه اینها، این مجموعه‌اش می‌شود. این حاکمیت یک سری قوانین برای زندگی مردم گذاشته است، وظایفی بر عهده مردم، وظایفی بر عهده خودش تعیین شده و اجرا شده است. پنجاه سال بعد، یک قرن بعد ساختار تغییر کرده است، قوانین تغییر کرده است، مثلا اهداف یک جامعه گاهی تغییر کرده است و این بار هم این حکم حکومتی است. حکم حکومتی نمی‌گوییم واجب است تغییر کند اما تغییر در قاعده‌اش است. یعنی الان به مجرد این که یک رئیس جمهوری می‌آید سر کار. اصلا بالاتر این را بگوییم. از رئیس جمهور و اینها بگذریم. مرحوم امام در کشور ما رهبری بلامنازع و یک شخصیت ویژه بود. بعد سالیانی ایشان از میان مردم رفت و رهبر بعدی آمد. اولین مسئله‌ای که خارجی و داخلی سؤال می‌کردند این بود صبر کنید ببینیم این رهبری شرایطش چگونه است؟ مثل رهبر قبلی کار می‌کند یا تفاوت دارد؟ این اصلا هیچ کس نمی‌گفت آیا نماز جمعه از این به بعد سه رکعت می‌شود؟ احتمالش هست؟ هیچ در این موردها با این که ادای نماز معمولا در حکومت مطرح می‌شود، نماز جمعه مطرح نبود‌. اما سیاست، سیاست داخلی، سیاست خارجی، با عربستان آن موقع قطع ارتباط شده بود به خاطر آن کشتار، هنوز هم حاجی‌ها نرفته بودند. سه سال، سال شصت و هفت، شصت و هشت، شصت و نُه، حاجی‌ها نرفتند. سال هفتاد اولین سالی بود که حاجی‌ها رفتند. آیا این تغییر می‌کند یا نه؟ آیا فلان چیز تغییر می‌کند یا نه؟ آیا ارتباط ما مثلا با فلان کشور چگونه می‌شود؟ ارتباط ما با صدام که این طوری بلا سر ما آورده است و این مشکلات را پیش آورده است چگونه می‌شود؟ ارتباط با آمریکا چگونه می‌شود؟ قوانین داخلی مجلس، آیا اعضای شورای نگهبان همه تثبیت می‌شوند؟ تغییر می‌کنند؟ روش شورای نگهبان، روش ارتش، روش سپاه؟ این اصلا به قول معروف در «ب» بسم اللّه انتظار بود. یعنی چه؟ یعنی مسائل حکومتی این همیشه هست روی آن؟ اینجا است که حالا که اینها را دارم می‌گویم احساس می‌کنم آن فرمایشی که امام یک زمانی همان طور که می‌دانید اختلاف شد در کشور، در چند مورد بین مجلس و شورای نگهبان، بین این بزرگوارها اختلاف شد در مورد یک سری از مسائل. یکی از آنها بحث مالیتها بود. -نه، مالیات، برای شورای نگهبان نباید بگوییم، در داخل خود مجلس بود- یکی هم قانون کار بود. موارد دیگری هم پیش می‌آمد که مبنای کار چگونه است؟ مثلا در مورد مالیات بین دو دسته از نمایندگان اختلاف نظر شد. یکی را مرحوم آقای آذری قمی نمایندگی می‌کرد، یکی را یا آقای هاشمی نمایندگی می‌کرد یا آقای بیات که معاون مجلس بود یا افراد دیگر. همه هم محترم و بحث، بحث فقهیِ إنّی بود. اختلاف این بود که این مالیاتهایی که دولت دارد می‌گیرد -زمان جنگ هم بود- مثل آقای آذری قمی می‌گفتند مالیات یک امری است که حکومت نباید بگیرد جز به اضطرار. و اگر اضطرار باشد ما هم موافق هستیم ولی در حد اضطرار. به مجردی که اضطرار بر طرف شد باید شما مالیات را قطع کنید. بر این اساس می‌شد حکم ثانوی. یعنی یک جنبه اضطراری دارد. یا حکم حکومتی را می‌گفتند حکومت کارش اضطرار است. این طرف دیگران می‌گفتند کشور بدون مالیات اصلا اداره نمی‌شود، اصلا زمانه تغییر کرده است. این احکام اولیه حکومتی است. نمی‌گفتند احکام اولیه اسلام است. احکام اولیه حکومتی است. خلاصه سؤال کشید به امام. آخر کار از امام سؤال کردند. قرار شد از امام سؤال کنند. امام به مجلس یا به کارشناسها یا به کسانی که بودند گفت اول شما بگویید که آیا بدون مالیات دولت امکان دارد در این دنیا بچرخد؟ گفتند دویست حکومت دنیا از این استفاده می‌کنند جز چند کشوری که آن هم مالیات دارد ولی از نفتش فقط استفاده می‌کنند مثل قطر و سعودی و چند کشور این گونه. و گرنه کشورها همه از مالیات استفاده می‌کنند‌. هر چه قوی‌تر، مالیات بیشتر. آن وقت امام این طوری نوشت: -این تعبیر امام هم خودش جالب است- از آنجایی که حکومت حکم اولی اسلام است. یعنی اصل حکومت خودش حکم اولی است. یعنی هیچ وقت حکومت نباید تعطیل بشود. مالیات هم که لازم است، این می‌شود حکم اولیه. نه حکم اولی که خدا در قرآن گفته است مثل نماز، نه حکم اولی مثل روزه، نه ثانونی مثل اضطرار بلکه حکومت یک سری قوانینی دارد گاهی وقتها در طول زمان این کار را انجام می‌دهد، زیاد است و همیشگی است، یعنی همشه با حکومت چسبیده است. مثل بحث درآمدها برای دولت. نمی‌شود دولت باشد ولی بدون درآمد. این امکان ندارد. بنابراین ایشان فرموده بود در آن بیانشان. این نشان می‌دهد که ما یک حکومت داریم که خودش حکم اولی اسلام است. یک احکامی که حکومت می‌گذارد، اگر اینها هر وقت حکومت هست این هم معمولا دارد، گر چه تغییرش می‌دهد، این هم می‌شود حکم اولیه. یک مواردی هست گاهی وقتها حکومتها به این‌ها مبتلا می‌شوند. این می‌شود حکم ثانوی حکومت. فرض کنید بعد قضایای 11 سپتامبر در آمریکا قبلا ظاهرا شنود نمی‌کردند موبایلها را. وقتی این مسئله پیش آمد -اینها را که ظاهری هست، پشت پرده چه هست نمی‌خواهم قضاوت کنم. داریم مثال می‌زنیم- یک قانونی بوش برد کنگره که چون شرایط این گونه هست ما ناچار هستیم تا اطلاع ثانوی، کشور حالت دلتا برایش قرار می‌دهیم، حالت دلتای خیلی سنگین و جنگی، در این حالت ما مجاز باشیم هر موبایلی را که دارد ارتباط بر قرار می‌کند و در فضای آمریکا هست به خاطر مسائل جنگی ما شنود کنیم. این هم اضطرار است تا زمانی که این رفع بشود. یک حکم حکومتی داریم مثلا مالیات. این حکم حکومتی مالیات در قانون اساسی ایران آمده است، در قانون اساسی آمریکا هم آمده است و آنجا هم نگاشته شده به یک معنایی. یعنی از این حکمهای حکومتی است که برده است آن را در قانون اساسی، یعنی همیشه، حالا حالاها هست. تا زمانی که قانون اساسی هست. اما این حکم حکومتی که اعلام می‌کند منع آمد و شد در شهر، این می‌شود حکم حکومتی ثانوی. حکم اولی داریم و ثانوی که ثانوی جنبه اضطراریات است، حکم اولیه داریم که احکام ثابت شریعت است. آن زمانی مکانی ندارد، حکومت و غیر حکومت هم ندارد، هست. اما خود احکام حکومتی هم یک احکامی داریم معمولا هست، مثل این که از مرابطون، کسانی که در مرزها هستند باید از کشور دفاع کنند، آنها باید تأمین باشند، آنها باید از طریق دولت ارسال بشود، محافظت کنند، دفاع بر آنها واجب است، مسئله دفاع و اصل وجود لشکر و ارتش و سپاه و بسیج و شهربانی و ژاندارمری و هر چه اسمش را بگذاریم، اینها همه لازم است. این یک امر است‌. اما این که مثلا شما الان فرمانده اینجا باش. این یک حکم است. کاملا موقت است. نمی‌خواهیم بگوییم این اضطراری است، موقت است. به بلندی آن نیست. اما یک حکم دیگر مثل آقای فرمانده‌ی مثلا نیروی دریایی لشکرت را برمی داری، پا می‌شوی می‌روی فلان کار را انجام می‌دهی الان. چرا؟ چون یک مسئله اضطراری پیش آمده است، کرونا رخ داده است. باید در منطقه دریا فلان مراحلی را عمل بکنید.


دانش‌پژوه: آیا احکام حکومتی اگر اولی است نباید قسیم اولیه باشد؟
نه؛ آنجا مرحوم امام گفته است اصل حکومت، حکم اولی است نه احکام حکومتی. احکام حکومتی احکام حکومتی است. خود لزوم حکومت و ضرورت حکومت یک حکم اولی است. یعنی چه؟ به این تعبیر یعنی همان طور که خدا گفته است نماز بخوانید، روزه بگیرید، حج انجام بدهید، گفته است -به تعبیر آن روایت_ که فرموده است: «بنی الاسلام علی الخمس علی الصلوة و الزکاة و الحج -اگر اشتباه نکنم- و الجهاد و الولایة و ما نودی بشئ کما نودی بالولایة لان الوالی هو الدلیل علیهن لان الولایة مفتاحهن و هو الدلیل علیهن». چون آن ولایتی که در آن روایت هست بعضی‌ها مثلا شاید در بعضی از تعابیر امام هم باشد. آقای مظاهری نقل می‌کردند یک زمانی در درس اخلاقشان که ولایت یعنی محبت به پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت. خود البته آن ولایت که خیلی جایگاه دارد اما این ولایتی که در کنار نماز و اینها «و الوالی هو الدلیل علیهن و مفتاحهن» آیا مظنور آن است یا نه؟ این به نظر می‌آید با قرائنی که وجود دارد منظور از این والی و ولایت یعنی حکومت و حاکم. البته حاکم عادل. شرایط دارد. فرموده است اسلام بر پنج عنصر بنا گذاشته شده است. پنج تا رکن دارد. یکی نماز است، یکی حج است، جهاد است و زکات است. و یکی هم ولایت است‌. بعد فرموده است هیچ کدامش مثل ولایت نیست چون این والی می‌تواند آن چند تای دیگر را به قول معروف زنده کند، به نتیجه برساند. اگر ما همچنین برداشتی بکنیم -طبق این روایت و سایر امور- یعنی همان طور که از روز اول به پیغمبر و یارانشان -البته به تدریج احکام آمده است- گفته‌اند نماز بخوانید به تدریج بر پیامبر.


امام باقر (علیه الصلوة و السلام): «بنی الاسلام علی الخمس علی الصلوة و الزکاة و الحج و الصوم -من اینجا جهاد خواندم- والولایة» اسلام بر پنج چیز استوار است‌. بعد ادامه دارد. این ولایت یعنی حکومت، حکومتداری، سرپرستی جامعه. یعنی اصل این است که مسلمانها همان طور که به نماز مأمور شده‌اند به تشکیل حکومت هم مأمور شده‌اند. باید حکومت داشته باشند و پیامبر هم بشود مسئولشان. حالا که پیامبر را به عنوان رسول قبول دارند، به عنوان خبیرترین و آگاه‌ترین فرد قبول دارند، احکام اجتماعی هم باید اجرا کنند، تحت نظر او باید اجرا بکنند. حاکم می‌شود. این می‌شود اصلش مثل نماز و روزه، اصلش. حالا چه کسی حاکم است؟ باید انتخاب بشود یا انتصاب بشود؟ احکام خودش را دارد، بحثهای خودش را دارد. این حکومت که آمد که یک حکم اولیه است چه وظایفی دارد؟ وظایفش مثلا می‌گویند یک؛ حمایت از جان مردم. این از احکام حکومتی است که دائمی است.
«علی الصلوة و الزکاة و الحج و الصوم و الولایة قال زراره فقلت فأی شئ من ذلک افضل، فقال الولایة افضل لانها مفتاحهن و الوالی هو الدلیل علیهن». روایت تا آنجایی که می‌دانم روایت صحیح و تام و تمامی است.
امام صادق فرموده‌اند: «شهادة أن لااله الا الله و أن محمد رسول الله والاقرار بما جاء به من عند الله و الحق فی الاموال من الزکاة و الولایة إلی التی أمر الله عزوجل بها ولایة آل محمد». این دیگر واضح شد. این ولایت محبت دورنی که هست، آن هم می‌گیرد ولی آن جهت هم هست. سندش هم در کافی جلد دو، صفحه هفده. همان اوایل است. یعنی بحث اسلام و کفر که هست.


احکام حکومتی، برخی شان گرچه همه باید حفظ جان کنیم اما دفاع از کل کشور بر من تنها که اصلا من نمی‌توانم این کار را بکنم. این بر والی واجب است‌. چون ماها ناتوان هستیم در این مورد. پس بعضی از احکامش دائمی می‌شود در حکومت. مثل محافظت از جان همه اتباع و افراد و همه کسانی که وجود دارند. بعضی از احکامش موقت است نه اضطراری. مثل این است که حکم می‌نویسیم جناب فرمانده ایرانی شما رئیس نیروی دریایی ایران هستی. چند ماه پیش رهبری نوشتند. این حکم حکومتی است ولی خودش موقت است. یعنی این سه ساله تعیین کرده است. امام جمعه‌ها را از کارهایی که به نظر من خیلی خوب بود به غیر از بعضی امام جمعه‌ها همه را سه ساله رهبری تعیین می‌کردند. اینها همه حکم موقت است. یکی سری احکام هست اضطراری است. دستور داده شد به ارتش و سپاه -مثل عید پارسال اگر یادتان باشد نه امسال- بریزید در جاده اجازه ندهید هیچ ماشینی جابه‌جا بشود. کرونا دارد بیداد می‌کند. ارتش و سپاه که کارش بود در مرز و شرایط خاص آمد در هفتاد و دو تن در قم، آنجا خیمه زد، فلان جا جاده کاشان را گرفت، جاده دلیجان را گرفت، کسی نباید برود، کسی نباید بیاید. این اضطراری است کاملا. بنابراین می‌شود یک حکم ثانوی.
این جا فرموده‌اند احکام اولیه وجود دارد که فقط در حکومت کاربرد دارد اینها به این دلیل حکومتی محسوب نمی‌شود-ظاهرا- مثل چه، مثال بزنید. بگذارید این را به یک جایی برسانم. اگر موردی دارید بگویید.
دوستان عزیز ما احکام اولیه داریم، احکام ثانویه داریم، احکام حکومتی داریم‌.


آن مسئله که امام فرمود می‌گفت که خود حکومت حکم اولی است و هر چیزی که لازمه دائمی آن است مثل مالیات. مثلا فرموده بودند. بنابراین گفتند که مالیات حکم اولیه اسلام است اما منظور از احکام اولیه چون آن موقع این سه تا این طوری باز نشده بود. حکم اولی اسلامی است یعنی به تبع حکومت که حکم اولی است خودش -اصل حکومت- این هم جزء احکام حکومتی اولیه می‌شود. پس بنابراین حاکم اسلامی متناسب با شرایط باید تأمین مالی کند. این تأمین مالی که ان شاء الله امیدوار هستیم که از وابستگی به نفت و اینها جلوگیری بشود. دوستان عزیز، کشور انگلیس و بعضی کشورهای اروپایی، ایران یک زمانی -فکر می‌کنم دوره آقای خاتمی بود یا دوره آقای احمدی نژاد. دوره آقای احمدی نژاد اوایلش بود ولی بعد اضافه شد چون نفت بعدش رفت بالا. دوره آقای هاشمی، یعنی آن موقع بود. اخیرا هم باز همین طور شد- نفت آمده بود پایین. نفت شانزده دلار بود یا دوازده دلار بود؛ شد بیست دلار. اروپایی‌ها داد و بیداد راه انداختند که بیست و پنج درصد قیمتها تغییر کرده است، خیلی اثر دارد، بنزین گران می‌شود. رفتند بررسی کردند ما نفت برای خودمان بود. بیست دلار کلا از آن در می‌آوردیم، اگر در می‌آوردیم‌. حالا که هر مقداری که دارد چه قدر هزینه‌های جابجایی پول و تبدیل پول و دور زدن تحریم غیره و غیره است. پانزده درصد حداقل هزینه داریم. این بیست دلار شده بود. رفتند حساب کردند که رئیس جمهور ایران در کنفرانسی که نمی‌دانم در اروپا بود یا جای دیگر داشت صحبت می‌کرد، گفت قمیت نفت بیست دلار است، دولت اروپایی از ورود این نفت به کشور خودشان صد دلار مالیات می‌گیرد. یک کشور نفت ندارد، صد دلار مالیات می‌گیرد‌. این یادم هست. یعنی در مرحله ورودش یک طور مالیات می‌گیرد. می‌رود در پالایشگاه در حمل و نقلش یک طور مالیات می‌گیرد. در تصفیه‌اش یک طور مالیات می‌گیرد. در فروشش به دکه دارها و پمپ بنزینها یک طور مالیات می‌گیرد. به مردم که می‌رسد یک طور مالیات می‌گیرد. نوشته بودند از هر بشکه نفت صد دلار مالیات گرفته می‌شود. یعنی پنج برابر قیمتی که من دارنده دارم می‌برم. به این می‌گویند حکومت. یعنی این طوری از مالیات اداره می‌کند کشور را و می‌تواند از قبَل این، اصلا می‌گوید نفت برای چه می‌خواهم، برو نفت از هر جا می‌خواهی بردار بیاور. تو بیاور تا من بدانم چه طور پول در می‌آورم. ما مال خودمان بود، دایناسورها اینجا مردند، دفن شدند، میلیونها سال پیش گرفت. در آخر از خوزستان این نفتها را در آوردند بردند بیرون، بیست دلار دادند به اینها؛ صد دلار او مالیات گرفته است. اینها است که مقداری کار را، یعنی در واقع اداره کردن کشور با نفت هنر که نیست بلکه ضد هنر است. باید کاری کرد که نقت از خارج وارد کن ولی مالیات حساب شده، سنگین و سبک نمی‌گیرند. طوری مالیات بگیری که صنایعت کار بکند، مردمت هم.


دانش‌پژوه: احکام اولیه‌ای که ناظر به حکومت است شما در کجا قرار می‌دهید؟
عرض کردم آنها می‌شوند حکم اولیه. مثلا حکمی که می‌گویند حکومت تشکیل بدهید. حکمی که می‌گوید حاکم باید عادل باشد. اینها همه احکام اولیه هستند. احکام حکومتی را حاکم تنظیم می‌کند. این را من می‌خواستم بگویم چون شما فرمودید بگذارید همین را بگویم که سؤال شما هم باشد.
احکام اولیه مواردی است که شریعت مقدسه گفته است. عرض کردم. یکی از احکامش این است که حکومت تشکیل بدهید؛ یک. یکی از احکامش این است که حاکمتان عادل باشد؛ دو‌، یکی از احکامش این است حکومت به دنبال گسترش ارزشها باشد؛ سه‌. اینها احکام اولیه اسلام است. یعنی حکومت می‌شود مثل مکلف و حاکم و مجموعه‌ای حاکم می‌شوند مکلف هستند این احکام اولیه را باید اجرا کنند. این یک. بعدا حاکم هر کس شد -امام خمینی شد حاکم- می‌گویند امام خمینی شد حاکم. طبق حکم اولی شما شدی حاکم. طبق حکم اولی هم شما باید عادل بگذاری روی سرلشکر و کشور. می‌گوید چشم. می‌گوید حالا چه کسی را بگذارم؟ شهید چمران -هنوز شهید نشده بود-، شما بشو نماینده من در ارتش. می‌گوییم این آدم صالح است؟ می‌گوید بله، من تشخیص می‌دهم صالح است. این حکمی است. این دیگر حکم اولیه نیست که آقای چمران شده است اما بر اساس حکم اولیه‌ای که امام خمینی دارد عمل می‌کند تطبیق می‌دهد. پس آقای چمران می‌شود نماینده امام. آقای فلان می‌شود رئیس نیروی دریایی. فرض کنید رئیس جمهور هم خودش انتخاب می‌کند. فرض کنید شورای نگهبان هم خودش انتخاب می‌کند. همه تطبیقات می‌شود عمل کردن به آن احکام اولیه که به او گفته است جان مردم، مال مردم، عِرض مردم همه اینها باید دست کسی باشد که قابل اعتماد باشد، امین باشد. می‌گوید چشم، من می‌روم تشخیص می‌دهم. حکم می‌نویسد برای رئیس نیروی دریایی، هوایی، برای وزیر، برای وکیل، برای شورای نگهبان، برای هرکس اگر به ایشان بگویی فلانی آدم درستی است؟ می‌گوید من تحقیق کردم دیدم آدم درستی است. ممکن است بعد خدای نکرده معلوم شده است آن آدم غلط است، اشتباه شده است. می‌گوید اشتباه کردم بر دارید او را. احکام حکومتی این حالت را دارد. این حکم، حکم تطبیقی است. حالا حاکم بعضی وقتها این طور حکم می‌شود که جزئیات را تطبیق می‌دهد. گاهی وقتها می‌گوید ما اختیار داریم احکام مثلا مالی تنظیم کنیم برای اداره حکومت؟ می‌گوید هر مقداری که لازم داری که حکومت درست و حسابی بچرخد، بنشین برنامه ریزی کن، این را تنظیم کن. حالا اگر لازم شد من از «الاسلام یقود الحیاة» شهید صدر رحمة الله علیه می‌آوردم می‌خوانیم اگر توفیق داشتم. اتفاقا همین را مثال زده است. می‌گوید من برای اداره حکومتم پول لازم دارم. می‌گوید بشنین فکر کن، تنظیم کن، تخطیط کن -خط-، برنامه ریزی کن. وقتی اینها را که انجام دادی بعد حکم کن. طبق آن اختیاری که به او داده شده است حکم می‌کند که ایها الناس مردم شریف ایران ما با توجه به شرایطی که داریم. امام خدا رحمتش کند برای ایام جنگ گفت هر کسی هزینه یک رزمنده را در طول سال تأمین کند، به خصوص آنهایی که پول دارند. هزینه‌اش هم پنجاه هزار تومان بود. من یادم هست، سال شصت پنج بود یا شصت شش امام اعلام کرد. دولت گفت هزینه هر رزمنده به طور متوسط در طول سال پنجاه هزار تومان است. افراد بیایند یکی را تأمین کند. مثلا امام گفت برای چند نفر من خودم می‌دهم، از پول شخصی خود، نه از پول دولت. افراد مختلف آمدند دادند. او تشویق کرد، گاهی وقتها الزام کرد. بروید به جبهه. اینها احکام حکومتی است و کاملا موقت است. ممکن است ثانوی باشد چون اضطرار جنگ است، شرایط خاص است. این می‌شود.


دانش‌پژوه: بحث احکام در باب تطبیق بر مصادیق نیست؟
نه، عرض کردم مثلا می‌تواند در برنامه ریزی تأمین مالی کند. بعد می‌گوید شما این قدر مالیات بده، شما آن قدر بده، شما این قدر بده. این طور احکام هم که حکومت می‌گذارد این هم یک گونه است. به اواجازه داده شده است که برای مصلحت عمومی، مصحلت شریعت احکام حکومتی داشته باشد، اختیار داده شده است. بر اساس این اختیار می‌گویند جاده در شهر این طوری برود، مثلا واکسن کرونا باید بزنید. همه این کارهایی که دارد انجام می‌دهد اگر آنهایی است که اضطراری است می‌شود حکم ثانوی.اگر آنهایی است که به عنوان کار عادی انجام می‌دهد، اینها می‌شود حکم اولی حکومتی، ولی حکومتی.
دانش‌پژوه: به نظر من تقسیم احکام به سه قسم اولی، ثانوی و حکومتی جهت تقسیمش مدت زمان است. برخی ثابت است همیشه، می‌شود اولی. برخی متغیر است می‌شود ثانوی یا حکومتی. و معنا ندارد هم حکومتی باشد هم دائمی.
استاد: این حکومتی که مدت زمان محدود دارد تابع حکومتها و شرایطها است. مثل زندگی اجتماعی است. این که حکومتی که شما دارید ما نمی‌خواهیم بگوییم مثلا نظام -حتی در این حد- جمهوری اسلامی، شاید یک روزی ما به این جا رسیدیم به عنوان مثال بگوییم اصلا رئیس جمهور نمی‌خواهیم. یک نظام دیگر می‌خواهیم. نظام اجتماعی که ما لازم داریم حکم اولی اسلامی است. همیشه ما نظام اجتماعی لازم داریم و این از احکام اولی اسلامی است. اما حاکم که شد یک چیز متغیر می‌گذاریم. یعنی خودش ثابت است ولی تغییرپذیر است. در فلسفه یک چیزی می‌خوانیم که ثباتش در تغییر کردنش است. امری است ثابت ولی دائما تغییر می‌کند. در تغییر کردنش ثبات دارد. یعنی دستوراتش تغییر می‌کند دائما ولی همیشه هست. یعنی این نوع دستورات همیشه هست گرچه این دستورات توسط حاکم تغییر می‌کند. اینها را فکر نمی‌کنم اشکال داشته باشد.


دانش‌پژوه: حکم حکومتی با احکام مربوط به حکومت فرق دارد.
استاد: عرض کردم، قبول دارم.
دانش‌پژوه: یعنی در شریعت احکام اقتصادی مربوط به حکومت هست؟
استاد: اینها که اسمش احکام حکومتی نیست. عرض کردم، به احکام شریعت می‌رسیم در مورد احکام اقتصادی. گاهی در وظیفه دولت گذاشته است مثل مالیات. اگر حکومت در اسلام نباشد، زکات بوده است در اسلام قبل از این که حکومت بیاید. بعد که حکومت آمد گفتند آن زکاتی که گفته بودیم شما جمع کن. حالا اگر حکومت نبود. اصلا بنده در بیابانی زندگی می‌کنم -البته زراعت می‌توانم بکنم- تک و تنها، چهار تا خانواده هستیم، زراعت که کردم، سر سال که شد زکات باید بدهم. می‌گویم زکات باید بدهم، به چه کسی بدهم؟ اسلام گفته بود بده به حاکم ولی حاکم نیست. می‌گوید خودت بده به فقرا. حکم زکات، حکم خمس با ربح کسب، خمس غنایم که ممکن است غنیمت جنگی باشد، اگر غنمیت عام باشد، جنگی و غیر جنگی، یعنی در دعوایی که اگر احیانا من غنیمت گیرم آوردم خمس دارد فرضا. آن دیگر تابع حکومت نیست. گر چه گاهی گفته می‌شود حالا که آمدی خوب شد، برو خرج کن. تو بهتر می‌توانی خرج کنی.


‌دانش‌پژوه: الان مطابق فرمایش شما این طور می‌شود احکام حکومتی دو قسمت می‌شوند. برخی‌هایشان اولی هستند، برخی‌هایشان ثانوی هستند. چون شما فرمودید که بعضی وقتها اضطرار موجب می‌شود که حاکم یک حکمی را بدهد. درست است؟ این طور فرمودید.
استاد: بله. می‌خواهم بگویم ما یک سری احکام اولیه، ثانوی داریم که در شریعت مقدسه است. از روز اول در قرآن گفته است. اگر آب ندارید «لن تجدوا ماءا فتیمموا صعیدا طیبا». در قرآن گفته است. این نه کار به حکومت دارد نه اصلا مسئله‌اش حکومتی نیست. نماز است، روزه است. در بیایان هستی، سوار شتر هستی باید سریع بروی و غیره. این احکام ثانویه که ما معمولا داریم، یعنی احکامی است شریعت مقدسه در قرآن، یا سنت پیامبر، یا در بیانات ائمه (علیهم السلام) آمده است به عنوان احکام اولیه. تابع زمان و مکان نیست، ماندگار نیست با شرایطی که هست. یک سری احکام هم هست حالت خاص پیدا می‌شود. عسر و حرج می‌شود، اضطرار می‌شود، تعارضات پیش می‌آید با یک نفر دیگر. موارد این چنینی. می‌رویم سراغ یک سری احکام که این احکام اجتماعی هستند. اتفاقا می‌خواستم یک کتابی که تقریبا حاصل زحماتی که آقای مصباح در زمینه ولایت فقیه داشتند به اسم «مطلوب‌ترین حکومت» -چنین اسمی داشت. چون بحث دومی که جلسه قبل داشتیم در مورد دایره، می‌خواستم ببینم آقایانی که قائل به ولایت مطلقه هستند یا غیر ولایت مطلقه، این دایره حکومت را چه می‌گیرند؟ دیدم همه آنها چه آقای مؤمن، چه آقای مصباح چه بزرگان دیگر، همه آنها می‌گویند دایره حکومت در مسائل اجتماعی است. حکومت مسئله‌ی اجتماعی، مصالح اجتماعی، اموری که در اجتماع مطرح است را پیگیر است. و گرنه اموری که من با خودم و خدای خودم هست، خودم و خودم هستم، یا حتی گاهی وقتها ممکن است در خانواده من هم باشند، اصلا بیرون نمی‌آید. ممکن است، برای خانواده شاید کمی ممکن است فرق بکند. اگر بیرون نرسد کاری ندارند. پس اگر گفتیم احکامی داریم احکام اولیه داریم و ثانویه، احکامی هستند که به قول معروف مسئولش حکومت نیست به طور کلی. مردم نماز می‌خوانند، روزه می‌گیرند، حج می‌روند، زکات می‌دهند چه حکومت داشته باشند، چه نداشته باشند، چه من در غار زندگی کنم چه در شهر زندگی کنم. اینها وظایف من هست. یکی از وظایف مردم تشکیل حکومت است. خود تشکیل حکومت هم می‌شود حکم اولی اسلامی. این حکم اولی اسلامی یعنی ما باید برای این که نظمی پیدا کند زندگی اجتماعی مان این حکم را اجرا کنیم. وقتی نظم اجتماعی می‌خواهیم پیدا کنیم معمولا این گونه است، یک حاکم باید نصب کنیم. حالا فرض کنید این اختلافی که در مورد نصب فقها و ولایت فقیه و اینها هست بگذارید کنار. ما باید یک حاکم نصب کنیم. اسلام همین جا گفته است شما که -کما این که به من گفته است اگر می‌خواهی وکیل بگیری، یک آدم امین را بگیر، اموالت را نده به یک آدم ناشایستی که اموالت را بردارد ببرد، امین بگیر. می‌گویم چشم؛ وکیل امین بگیر. می‌خواهی وصی برای بعد از خودت بگیری، فلان کس باشد. احکام دارد. احکام اولیه است اینها، هیچ کدام احکام ثانویه نیست- حالا به ما می‌گوید می‌خواهی مسئول انتخاب کنی برای اجتماعت، برای مدیریت جامعه؟ بله. ما می‌خواهیم یک نفر را انتخاب کنیم. اینها را اسلام گفته است. اینها همه احکام اولیه است. بعضی وقتها در همین احکام اولیه مثلا حکومت می‌گوید هر کس می‌خواهد نماینده مجلس بشود بیاید. یک سری احکام هست اسلام گفته است. یک: عاقل باشد، توانا باشد، مثلا مسلمان باشد. اینها احکامی است که اولیه اسلامی است. بعد می‌گوییم دیگر چه؟ می‌گوید کارت ملی داشته باشد. می‌گوییم کارت ملی کجا گفته‌اند؟ می‌گوید من می‌گویم. بعضی وقتها می‌گوید مثلا عکسش هم باید بیاورد. عکس هم 3*4 باید باشد. عکس پرسنلی فلان باید باشد. اینها می‌شوند خرده ریزهای احکام حکومتی. اگر احکام حکومتی است که گاهی تغییر می‌کند اینها احکام حکومتی موقت است. یعنی همین طور دارد تغییر می‌کند. گاهی وقتها بعضی از احکام حکومتی که هست می‌تواند همیشه باشد. مثل این که هر حکومتی که می‌آید سر کار باید مناسباتش را با مرزهای خودش تعیین کند. اسلام -فقط این را دقت بفرمایید- در بعضی از مسائل اختیار داده است به حاکم که هر چه مصلحت است برو انجام بده. و حکّام همیشه یکی از چیزهایی را که به عنوان مصحلت انتخاب می‌کنند ارتباط با خارج است، ارتباط با داخل است، تأمین جان مردم است. در این صورت در مورد بعضی از اینها ممکن است حتی احکام اولیه به عنوان وظیفه فردی هم باشد، وظیفه حکومتی هم به طریق اولی باشد. احکامی که حاکم قرار می‌دهد گاهی وقتها جنبه اضطراری دارد. یعنی چون به صورت خیلی موقت و خاص، ما در یک شرایط اضطراری هستیم شنود می‌کند. می‌گوید شما شب نباید بیایی بیرون. چرا؟ چون کرونا است. سه ماه دیگر می‌گوید حالت اضطرار بود، ولی الان عادی است. من شنود می‌کنم -قانونش کرده است- اما موقت تا فلان تهدید از بین برود.


‌دانش‌پژوه: الان مثلا برخی از احکامی که در دین اسلام است جنبه اجتماعی دارند و علاوه بر این که جنبه فردی هم دارند مثل همین چیزی که شما فرمودید. مثل بحث زکات، بحث خمس، بحث جهاد. اینها احکامی که از طرف شارع صادر شده است و ناظر به فضای اجتماع است احکام حکومتی است یا احکام اولیه؟
استاد: نه؛ احکام اولیه است این.
‌دانش‌پژوه: بحث جهاد، دفاع.
استاد: اجازه بدهید. جهاد منظورتان این با لشکر و غیره این یک چیز دیگر است اما اگر جهاد یعنی کوشش در راه دین.
‌دانش‌پژوه: نه، جهاد به معنای اصطلاحی اش.
استاد: جهاد یعنی معمولا -چون که می‌گویم معمولا چون قاعده آن این است- یعنی یک گروه متحد متشکل می‌تواند جنگ کند. حالا جهادهای اسلام که همه‌اش دفاعی بوده است. ما جهاد ابتدایی اصلا از زمان پیغمبر یک دانه هم نداریم. یعنی هیچ چیز نقل نشده است. برای همین ما نمی‌توانیم بگوییم جهاد ابتدایی جایز است یا واجب است یا فلان. ما جهاد ابتدایی اصلا در اسلام نداشتیم. یعنی چیزی که پیامبر عمل نکند به نظر می‌آید این خودش قابل سؤال است، قابل بحث است. بعضی از احکام شریعت مقدسه را قبل از حکومت هم به ما گفته بود. حکومت که تشکیل می‌شود می‌گوید این وظیفه بر عهده همه‌ی شما است اما الان چون حکومت تشکیل شده است مثل واجب کفایی بر عهده شما است. ولی می‌گوید مواظب باشید اگر او انجام نداد مسئولش همه‌ی شما هستید. ولی الان چون بهتر می‌تواند انجام دهد اولویت دارد. مثلا ممکن است در مورد بحث زکات این طوری گفته شود -حالا ما چون مبتلی به غیبت شده ایم فتاوای دیگر هم آمده است- پیامبر از ابتدا که در مکه معظمه یا مکرمه قرآن نازل شد، در آیات، چند آیات سوره اول که نگاه می‌کنیم، کمک کردن به فقرا، به نیازمندان، زکات، «قد افلح من تزکی، وذکر اسم ربه فصلی بل تؤثرون حیاة الدنیا» که سوره اعلی هست اینها سوره مکی است. سوره چندم مکه است؟


من این جا قرآن دارم. هشتمین سوره است که بر پیامبر نازل شده است، سوره اعلی. «قد افلح من تزکی» که می‌گویند منظور زکات فطره یا زکاتهای دیگر است. در سوره لیل که پشت سر آن است بحث اقتصادی باز دارد. در سوره فجر که بعد از اینها هست باز همین طور دارد. مثلا: «بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْيَتيمَ وَ لا تَحَاضُّونَ عَلي‏ طَعامِ الْمِسْکينِ وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلاً لَمًّا وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا».
همه‌اش بحثهای اقتصادی دارد اصلا حکومت هم نبوده است. پس یک احکام اجتماعی داریم، یک احکام فردی داریم. در احکام اجتماعی بعضی هایش خود حکومت یک حکم اجتماعی است. با هم بروید حکومت تشکیل بدهید. بعضی از احکام اجتماعی منوط به حکومت است، بعضی هایش منوط به حکومت هم نیست. اگر ما پنج نفر هم باشیم باید یک کاری را انجام بدهیم. خود حکومت هم یک حکم اجتماعی است. وقتی حکومت ایجاد می‌شود بعضی از احکام اجتماعی خوب است ایشان انجام بدهد مثل جمع آوری زکات. ولی اگر حکومت انجام نداد بر ما واجب است، ما انجام می‌دهیم. یعنی گویا این گونه است اگر حکومت آمد و جمع کرد برد، داد به فقرا وظیفه ما ساقط است. می‌گوییم دادیم به یک امینی بدهد به فقرا. وظیفه از ما برداشته می‌شود. پس احکام اولیه داریم، احکام ثانویه داریم مثل نماز با وضو و نماز با تیمم. این دو تا بروند کنار. یا نمازی که در عسر و حرج خوانده می‌شود. احکام فردی داشتیم که این دو تا فردی بود، احکام اجتماعی هم داریم هم اولیه و ثانویه. فرض کنید زکات یک حکم فردی نیست. من باید بدهم به دیگری. نماز، من تکی می‌خوانم. حج، من تکی انجام می‌دهد. هیچ کس هم نباشد من حج انجام می‌دهم تک و تنها. اما بگویند بر شما زکات واجب است. می‌گویم چه کار کنم زکات را؟ پولت را بگذار در طاقچه! که چه بشود؟ همین بگذار در طاقچه! بر من واجب است پول را بگذارم در طاقچه که چه بشود؟ باید بگویی این را بده به فقیر. تا می‌گویی بده به نیازمند حکم می‌شود اجتماعی. بعضی وقتها اجتماعی‌های کوچک را هم می‌گیرد، گاهی وقتها اجتماع باید بزرگ باشد. حکم اجتماعی این است بروید فلان کار را انجام بدهید. جمع بشوید، مثلا دعوت اسلامی انجام بدهید. فردی، پنج نفره و همان طور که آیه شریفه فرموده: «مثنی و فرادی ثم تتفکروا». «مثنی و فرادی». تکی اقدامی کنید برای دعوت، دو به دو، چهار به چهار. البته این که می‌گوید نه فقط دو به دو است‌، یکی، دو تا و بیشتر. این حداقلهایش را ذکر می‌کند. این احکام اجتماعی است. یعنی دعوت کردن دیگران کار اجتماعی است. امر به معروف است. دعوت به اسلام است. تکی می‌توانم انجام بدهم، چند نفر هم می‌توانم. حالا اگر یک حکومت برپا کردی، شاید لازم باشد حکومت هم دعوت کند. این را باید بحث شود‌. پیامبر در حد حاکم اسلامی -حالا این را من نمی‌دانم. باید فکر کنیم- وقتی نامه نوشت به سران حکومتها به عنوان رئیس حکومت نوشت یا به عنوان پیامبر خدا نوشت. البته پیامبر وقتی محکم شد از داخل و خیالش راحت که مکه به او حمله نمی‌کند و مشکل مکه حل شد و دیگر مهمترین دشمنش را به قول معروف در گوشه رینگ قرار داد که بست او را، دستش باز شد. هم رفت سراغ خیبری‌ها که این قدر توطئه کرده بودند، هم حالِ آنها را گرفت و هم نامه برای اقصی نقاط دنیا فرستاد. می‌تواند این از احکام اجتماعی باشد بعد از حکومت. ممکن است. چون پیامبران قبل از این که حکومت داشته باشند همه پادشاهان دنیا را دعوت کرده‌اند. این جهت هم خلاصه باید لحاظ کنیم.


برای نمونه در عصر ائمه اطهار مسئله‌ای به نام حد فضا مطرح نبود. درست است. این‌ها اشکال ندارد. مسئله‌ی پرواز در فضای کشور دیگر وجود نداشت یا فضا هر کشور چه قدر بوده است و چه قانونی برای آن پیش نویس دارد. این در مورد دریاها و معادنی که در اعماق آنها کشف می‌شود اینها هم هست. در عین حال درست است. لذا مسائل مستحدثه‌ای است امروزه برای حکومت اسلامی مطرح شده است و مشکلاتی هم به همراه شده است که باید تطبیقات جدیدی برای حل آن در نظر گرفت‌.
این مسئله که تطبیقات باید بدهیم، اینها اشکال ندارد که مسئله جدید مطرح بشود. وقتی مسئله جدید مطرح می‌شود، حلش لزوما مسئله حکومتی نیست. مثلا ممکن است علم که پیشرفت می‌کند- ممکن است حکومت نباشد. که این را من جلسه بعد اگر دوستان یادآوری کنند، اتفاقا یکی از بحثهایی که خیلی مهم است همین تکه است. حیطه حکومت را که می‌خواهیم بررسی کنیم. نظام سرمایه داری به خاطر اصالت فردی -شاید- به شدت دنبال این است که تا می‌تواند مسئله‌ی حکومت را تضعیف کند و تمرکز را بردارد. مثل همین بیت کوین که شکل گرفته است. این یک کاری است که پول می‌خواهد بشود خصوصی. یعنی ضرب آن، اختراع آن، انتقال آن همه‌اش خصوصی بشود. بانکهای مرکزی تعطیل بشود. کم کم چون در اقتصاد یک دیدگاههایی است مثل برخی از دیدگاههای نهادگراها که روی این مسئله تأکید خاص دارند. این را باید با هم یک کم گفت و گو کنیم ببینیم چگونه است؟ یعنی ممکن است مسائل جدید که پیش می‌آید، علم که دارد پیشرفت می‌کند مثل همین امکان اینترنت و غیره که دارد شکل می‌گیرد برخی از چیزهایی که تا دیروز حکومتی بوده است می‌رود به سمت غیر حکومتی بودن. می‌شود همکاری اجتماعی اما نه حکومت. می‌گویند حکومت اگر بیاید سوء استفاده می‌کند. مثل مسائلی که در مورد بیت کوین می‌گوید. نمی‌خواهم بگویم درست است اینها. می‌خواهم طرح بشود مسئله.


‌‌دانش‌پژوه: استاد آن تعریفی که شما از حکم حکومتی کردید برای من تا حالا واقعا آن نبوده است با توجه به کتابهایی که خوانده ام. و تعریف حکم حکومتی همین که عرض کردم یعنی ملاک تقسیم را مدت زمان گذشته‌اند. مدت زمان ثابت اولی، مدت زمان متغیر دو گونه است ثانوی و حکومتی. حکومتی مشَرِّعش حاکم است. حالا یا حاکم معصوم یا غیر معصوم. ولی شما آن طوری که من فهمیدم، می‌خواهم ببنیم فههم درست است؟ اگر شما دارید جعل اصطلاح جدید می‌کنید بفرمایید. من احساس می‌کنم شما مبنای حکومتی دانستن را در بعضی جاها مثلا شما فرمودید متولی انجام آن را حکومت قرار بدهیم می‌شویم حکومتی. به خاطر همین مجبور شدید بعضی از اولیه‌ها را حکومتی قرار بدهید. در صورتی که من قائل هستم اگر این طوری بخواهید بگویید بسیاری از احکام اقتصادی و خیلی احکام متفاوت که اولیه حساب می‌شوند شما باید در حکومتی بگذارید در صورتی که به نظر من اولی است و تنها چیزی که موجب می‌شود یک حکم حکم حکومتی قرار بگیرد این است که متغیر است و شارع آن احکام حکومت است. و این در واقع این طوری منطقی و معقول است و الا این که ما احکام اولیه را بگوییم حکومتی چون حکومت متولی آن است، چون یک ربط و نسبتی به حکومت دارد به نظر این دخلی ندارد. یک نکته دیگری هم بگویم.
استاد: شما از یک طرف دارید عرایض من را می‌گویید.


‌دانش‌پژوه: نه نه نه. تکرار نیست. در تعریف شما به یک خلط بحثی می‌رسید که مجبور هستیم در تعریف شما حکومتی، حکومتی را به دو قسم اولی و ثانوی تقسیم کنیم ولی در تعریف من اتفاق نمی‌افتد. یعنی وجه مشترکی پیدا نمی‌کنند. به این معنا که ممکن است فردی‌ترین احکام ما در بحث احکام حکومتی حکم حاکم برایش صادر کند. یعنی که ربط و نسبتی حتی احکام اولیه پیدا کند با اجتماع و حاکم مجبور باشد در آنجا دخالت کند و اینجا حکم حکم حکومتی صادر کند. می‌خواهم بگویم تمام قوام تعریف حکومتی روی متغیر بودن آن است. معنا ندارد دائمی باشد.
استاد: شما بعضی از چیزها را با هم ضرب و جمع می‌کنید. حکم حکومتی، حکمی است که حاکم -ما دراین اختلاف نداریم- حکم می‌کند. مثل قضاوت که قاضی حکم می‌کند. اما چه کسی به حاکم اجازه داده است هم چنین حکمی کند؟ این حکمی که شارع گفته است آقای حاکم، عادی می‌توانی حکم کنی. این حکم اولیه است‌. اما احکامی که آن حاکم عادل به هر صورت -مستقیم، غیر مستقیم. انواعی دارد. هنوز واردش نشده ایم- حکم می‌کند چه مستقیمش چه غیر مستقیمش چه مباشر عمل می‌کند همه آنها حکم حکومتی می‌شوند. ولی این که شارع به حاکم اختیار داده است حکم اولیه است. حکم اولیه دائمی هم هست نه حکم اولیه ثانویه. حکم اولی دائمی است که حاکم عادل با شرایط -معصوم و غیر معصوم- با این شرایط قدرت نفوذ دارد و می‌تواند قانونگذاری کند و می‌تواند اجرا کند. حدود را اجرا کند. ما به این می‌گوییم احکام حکومتی. احکامی است که این حاکم بعد از این که شارع به او اجازه داد چندین نوع حکم می‌تواند بگذارد این حاکم. گاهی وقتها تطبیق می‌دهد. شارع گفته است آدم امین بگذار برای لشکر و کشور. می‌گوید آقای چمران. در این انتخاب این یک حکم حکومتی است، قسمت دوم. تطبیق می‌دهد. گاهی وقتها جزئی است فقط تطبیق نیست. می‌گوید من اجازه دارم در امور مالی تصرف کنم؟ می‌گوید بله. تا این حد می‌توانی. فردا قانون مالیات می‌گذارد. قانون مالیات می‌شود حکم حکومتی نه ثانوی. حکم حکومتی اولی می‌شود. ممکن از هزار سال مالیات باشد ولی نرخهایش تغییر کند. این حکم اولی حکومتی است. ولی اگر به لشکری، به چیزی دستور داد که چون اضطرار اجتماعی پیش آمده شما از وظیفه عادی‌ات خارج بشو و برو جلوی ماشینها را بگیر آقای ارتش، این می‌شود حکم حکومتی ثانوی که به یک شرایط خاص عسر و حرج و اضطرار این‌ها است. پس احکام اولیه، احکامی است که شریعت مقدسه خودش بیان کرد حتی تعیین حکومت. این حکم اولیه اسلامی است.


احکام ثانوی آن چیزهایی است که در آن حکمهای اولی حالت اضطرار پیدا می‌شود. این حکم ثانوی است‌. اما حالا می‌رسیم به حکمهای حکومتی. شارع یکی از احکام اولیه‌اش این است که دولت تعیین کنید، حاکم شما این شرایط را داشته باشد، این وظایف را باید انجام بدهد. اینها حکمهای اولیه است. حاکم را که انتخاب کردیم می‌گوییم آقای حاکم کشور را چگونه می‌خواهی اداره کنی؟ می‌گوید من قانون می‌گذارم. می‌گوییم بسیار خوب. حالا قانونهایت را بگو. قانونهایی که می‌گذارد ممکن است بعضی هایش پنچ روز، یک بخشنامه یک هفته‌ای باشد‌، ممکن است بعضی از این امور پنجاه سال باقی بماند، ممکن است پانصد سال باشد. این موقت بودن که شما گفتید احکام حکومتی موقت است، احکام حکومتی یکی از آنها داشتن مالیات است. در هیچ جای شریعت هم نگفته است مالیات جمع کن. انتخاب خود حاکمان است این مالیاتی که جمع می‌کنند. نرخهایش هم ممکن است تغییر کند اما اصل مالیات در طول زمان باقی بماند. حتی ممکن است نرخش هم بماند.
زنده باشید. از همه عزیزان خیلی ممنون.
خدا نگهدارتان باشد إن شاء الله.

برای دریافت فایل اینجا را کلیک کنید.

Prev Next
برچسب‌ها
برای ارسال نظر وارد سایت شوید