جلسه دهم درس فقه تخصصی تامین اجتماعی،استاد سید رضا حسینی + فایل جلسه
یکشنبه, 05 دی 1400 00:15 انجمن مالی اسلامی ایران موسسه فقه اقتصادی طیبات درس خارج فقه تخصصی تامین اجتماعی استاد سید رضا حسینی 406

جلسه دهم درس خارج فقه استاد سید رضا حسینی در موضوع فقه تخصصی تامین اجتماعی در تاریخ ۵ دی به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.

استاد حسینی فقه تامین اجتماعی
جلسه دهم تاریخ ۵ دی ۱۴۰۰
بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه امروز را شروع می‌کنیم با بحث نقد و بررسی الگوهای تأمین اجتماعی. ما در جلسه گذشته دوستان خاطرشان هست که الگوی تأمین اجتماعی موجود در وضعیت فعلی ایران را بررسی کردیم، ابعاد مختلف این الگو را اینجا بیان کردیم که در قوانین بالا دستی ما قانون اساسی جمهوری اسلامی در سیاست‌های کلی نظام قوانین، برنامه پنج ساله کشور، قوانین عادی در بخش‌های مختلف بیمه‌ای و غیر بیمه‌ای تأمین اجتماعی چه جایگاهی دارد و چه منابعی برای آن پیش‌بینی شده و از چه روش‌هایی استفاده می‌شود و در نهایت اینکه چه نهادها و چه سازمان‌هایی الآن بالفعل وجود دارند و عملکرد اینها و آثار و پیامدهایی که این الگو در وضعیت ما داشته اینها را بررسی کردیم و قبل آن هم الگوهای تأمین اجتماعی در سایر کشورها به خصوص کشورهای اروپایی که دارای تأمین اجتماعی پیشرفته‌تری هستند. آنجا را هم بررسی کرده بودیم و به لحاظ هم تعارف و هم مفاهیم، روش‌ها، مکاتب مختلف فکری که وجود داشت، منابعی که وجود داشت، شیوه مدیریت مالی آنها و آن‌چه که مربوط به تبیین وضعیت موجود بود آنجا هم انجام شد و قاعدتاً تا اینجا ما آن‌چه که مربوط به شناخت موضوع بود و اینکه ببینیم چه موضوعی را الآن با آن مواجه هستیم و بعد این‌ها را بر منابع دینی عرضه می‌کنیم و می‌خواهیم پاسخ منابع دینی را دریافت بکنیم مقدمه‌اش این بود که ببینیم این موضوع دارای چه ماهیتی است الحمدلله این مباحث را گذشتیم و یک مقدمه دیگری که الآن شروع می‌کنیم و لازم است قبل از وارد شدن به آن بحث اصلی خودمان که به آن هم بپردازیم عبارت است از نقد و بررسی این الگوهای موجود و ببینیم که نقاط قوت و ضعف آنها چه بوده و بعد می‌توانیم از همه اینها استفاده کنیم برای آن مقصود و هدف اصلی خودمان.


بنابراین بحث ما الآن راجع به نقد و بررسی الگوهای تأمین اجتماعی موجود است و عمدتاً هم اینجا در واقع چون آن‌چه که در ایران هم الآن وجود دارد تا حدود زیادی در واقع مشابه همان الگوهای موجود در کشورهای غربی است چون از آنجا در واقع اصل این مسئله در دوره جدید اقتباس شده نقدها تقریباً نقدهای مشترکی است گرچه حالا در همه‌ی کشورها کم و بیش اینها با همدیگر یک تفاوت‌هایی دارند حالا به تناسب گاهی جنبه‌های فرهنگی یا مثلاً گفته بودیم در کشورهای آسیای شرقی مثل ژاپن و کره‌‌جنوبی، مثلا خانواده نقش پررنگ‌تری دارد یا مثلاً در امریکا نهادهای خیریه پررنگ‌تر هستند حالا اینها یک مقدار تفاوت‌های فرهنگی و گاهی اوقات مذهبی و سیاسی و امثال اینها این یک تفاوت‌هایی با هم دارند کشورها. ولی کلیت این الگوها در واقع یک هویت واحدی دارد و می‌شود آن را مورد نقد و بررسی قرار داد.
اگر جایی نقد ما متوجه بعضی از جنبه‌های الگوهای موجود باشد آنجا را تذکر می‌دهیم که این نقد در خصوص این بخش است و به همه‌ی در واقع قسمت‌های الگو یا الگوهای مختلف وارد نیست. حالا نقدهایی که هست را اینها را شروع می‌کنیم.
اولین نکته‌ای که در نقد همیشه باید ما مورد توجه قرار بدهیم عبارت است از آن در واقع جنبه‌های مثبت، جنبه‌های مثتبی که این الگوهای تأمین اجتماعی دارند این مهم است و می‌شود از اینها استفاده کرد که یعنی وقتی که ما مطالعه می‌کنیم آن جنبه‌های مثبت را می‌توانیم از آن استفاده کنیم و جنبه‌های منفی و سلبی را می‌توانیم هم می‌توانیم از آن در واقع اجتناب کنیم که وضعیت مطلوب را پیدا بکنیم.


به لحاظ دستاوردهای مثبت حق مطلب این است که با تمام ایراداتی که این الگوهای تأمین اجتماعی جدید دارند و داشته‌اند در مجموع این یک در واقع برای بشر یک دستاورد مثبت را به همراه داشته یعنی نسبت به آن وضعیتی که در جامعه چیزی به نام تأمین اجتماعی احساس ضرورت نمی‌شد و برنامه‌ای برای این کار نبود و فقر و شکاف طبقاتی و انواع مختلف آسیب‌های اجتماعی که در آن دوران سرمایه‌داری آزاد و لیبرال وجود داشت نسبت به آن زمان ما هیچ شکی نداریم که وجود این برنامه‌های تأمین اجتماعی جدید باعث شد که آن وضعیت بهبود پیدا بکند و به لحاظ ابعاد مختلف عدالت اجتماعی، رفع فقر و محرومیت و رفاه خانواده‌ها از این جهات دستاوردهای خیلی خوبی این داشت و نظام سرمایه‌داری که می‌رفت تا دچار فروپاشی بشود به خاطر همین دستاورهای اجتماعی محبوبیت پیدا کرد و توانست که ادامه پیدا بکند و حتی آن نظام‌های سوسیالیستی هم به تدریج در واقع در این مقابله نتوانستند دوام بیاورند و آن چیزی که در نهایت امروز وجود دارد همین نظام در واقع اقتصاد بازار و آزاد است و حتی مثلاً دولتی مثل چین که به لحاظ سیاسی کمونیست است و نظام سیاسی کمونیستی را دارد ولی به لحاظ اقتصادی از همین اقتصاد آزاد که همین تأمین اجتماعی که در اقتصاد آزاد است آن جا هم به همین شکل در واقع این الآن مطرح است و دیگر رقیبی برای آن نیست.
پس در مجموع این یک دستاورد مفید بشری در مناسباتی انسانی بود و البته این را باید تذکر بدهیم که قبل از این بوجود آمدن این الگوهای جدید ما دیدیم که در صدر اسلام تأمین اجتماعی وجود داشت و عملکرد بسیار خوبی هم داشت که آن‌ها را در نظر داشته باشیم.
اما به هر حال بعد از این اتفاقات جدید و دوره جدید این بوجود این الگوهای تأمین اجتماعی یک سری دستاوردهای مثبتی داشت هم به لحاظ رفع فقر و ایجاد یک طبقه‌ی متوسط قابل اعتناء در کلیت جمعیت و هم به لحاظ تأثیری که روی بحث دموکراسی و اعمال حاکمیت شهروندان و حقوق شهروندی داشت این هم باز چشم‌گیر بود که به هر حال انسانی که فقیر باشد و مرتب در گرو اداره‌ی معیشت خود باشد این مشارکت سیاسی هم در واقع نمی‌تواند داشته باشد، مشارکت سیاسی وقتی معنای خودش را پیدا می‌کند که حداقل‌های افراد و یک مقدار بلکه بالاتر از آن نیازهای معمول زندگی برطرف شده باشد و مجالی پیدا بشود و درکی پیدا بشود برای حضور فعال در عرصه سیاسی و این سیستم‌های تأمین اجتماعی این را هم در کشورهای غربی بوجود آوردند و در زمینه‌ی بهداشت و درمان باز دستاوردهای خوبی بوده امروزه امید به زندگی و یا به عبارت دیگر میانگین عمر انسان‌ها نسبت به گذشته بسیار بسیار بیشتر شده یعنی مرگ و میرها خیلی کم شده افراد سنوات بیشتری را زندگی می‌کنند و با کیفیت بهتری مثل بحث‌های آموزش و پرورش و انواع خدماتی که در جامعه ارائه می‌شود. اینها از جمله در واقع دستاوردهای مثبت الگوهای تأمین اجتماعی جدید است.


اما نقاط منفی را اگر بخواهیم به آن اشاره بکنیم یعنی در واقع اشکالات و ایراداتی که علی رغم این نقاط مثبتی که وجود دارد یک نقاط ضعفی هم وجود دارد که مشکلاتی را برای نظام‌های تأمین اجتماعی بوجود آورده و آینده‌ی اینها را با مخاطره‌ی جدّی مواجه کرده و برای اینها هم باید فکری بشود. این موارد و این اشکالات چه چیزهایی است:
اولین مورد در واقع خلاء تئوری که همین اندیشه تأمین اجتماعی است که نظام سرمایه‌داری به لحاظ آن مبانی فکری که داشت از ابتدا اعتقادی به تأمین اجتماعی نداشت و اصلاً عقیده بر این بود که در واقع اگر افراد آزاد گذاشته بشوند که این‌ها منافع خودشان را و در واقع اهداف خودشان را دنبال بکنند به صورت فردی به صورت خود جوش یک نظمی در جامعه بوجود می‌آید که منافع اجتماعی هم دنبالش تحقق پیدا خواهد کرد و نیازی به دخالت دولت یا مثلا دعوت به خیرخواهی و امثال اینها وجود ندارد.
بنابراین این اصل اعتقادی و آن باز نگاه فلسفی به جهان و انسان و سرنوشت انسان و اینکه افراد به هر حال افراد یک زندگی دنیا دارند و هرآن‌چه که هست به این دنیای افراد مربوط می‌شود و آخرت و خدا اگر در نظر گرفته نشود چیزی که در واقع در نهایت باقی‌ می‌ماند همین است که ما باید در این جا محکم به فکر منافع خودمان باشیم، منافع فردی خودمان و همین است قانون آفرینش و طبیعت برای اداره جامعه انسان همین است.
این اعتقاد اصل آن عوض نشد ولو اینکه به خاطر مخاطراتی که وجود داشت یعنی در واقع خطر سوسیالیسم و کمونیسم که نظام سرمایه‌داری با تهدید مواجه کرده بود اینها مجبور شدند که این سیستم‌های تأمین اجتماعی را مستقر بکنند ولی آن اعتقاد اصلی سر جای خودش باقی ماند و یک ایدئولوژی و یک عقیده و یک جهانبینی که بیاید این لزوم رسیدگی به فقرا را به شکل ریشه‌ای و در واقع یک اعتقاد محکم و زیربنایی برای این بوجود بیاورد و در درون دستگاه فکری و حاکمیتی در واقع یک هسته‌ای وجود داشته باشد که توجیه بکند این برنامه تأمین اجتماعی را، این وجود نداشت گرچه حالا به لحاظ موقعیت‌هایی که بوجود آمد با یک فراز و فرودهایی و با یک روش‌هایی این سیستم‌ها بوجود آمدند ولی اصل قضیه هنوز در واقع آنجا به حکم خودش باقی است و همین حالا که ما داریم صحبت می‌کنیم راجع به این مسئله همین الآن هم در میان متفکران برجسته‌ی غرب و فلاسفه‌ی بزرگ آنها این در واقع عقیده وجود دارد که اصلاً بحث عدالت اجتماعی و توزیع درآمد و رسیدگی به فقرا اینها مبنایی ندارد و دیدیم که آن مکتب رفاهی لیبرال، راستگرا که ما عقایدشان را توضیح دادیم آنها همین الآن هم یک چنین اعتقادی را دارند. گرچه یک حداقل‌هایی را مجبور هستند بپذیرند. این نکته‌ی اول.


نکته‌ی دوم اینکه برخی از اصولی که در مکتب سرمایه‌داری وجود داشت و الآن با یک مقدار تعدیل‌هایی هم که صورت گرفته هنوز هم وجود دارد اینها گاهاً تناقض است بین اصول و مبانی با خاستگاه تأمین اجتماعی که حالا به مواردی از این‌ها اشاره می‌کنیم:
یک محورش همین بحث فردگرایی است، تأمین اجتماعی همانطور که از اسمش پیدا است مثل عدالت اجتماعی یک مفهومی است که به جامعه و وجود ارتباطات بین آحاد جامعه مربوط است یعنی در واقع پیش‌فرض این است که تأمین منافع فردی کفایت نمی‌کند منافع اجتماعی باید تأمین شود و برای این لازم است که ما دخالتی بکنیم و کاری را انجام بدهیم. این با آن اساس فردگرایی سازگار نیست و باید اینجا در واقع نگرش دیگری وجود داشته باشد که بیاید دفاع بکند از لزوم برقراری این تأمین اجتماعی.
بحث بعدی بحث آزادی اقتصادی است که این هم در نظام سرمایه‌داری اعتقاد بر این بود که اصلاً آزادی مطلق وجود داشته باشد و دخالت‌های دولت یا بقیه‌ی نهادها این‌ها در حداقل مقدار ضروری باشد و اصل بر این است که در واقع آن حق اختیار افراد و حق آزادی افراد این مهم است و سلب آزادی افراد ناروا است و خلاف عدالت است و ظلم است و در واقع بزرگترین حقی که برای انسان وجود دارد همین آزادی است که حالا این آزادی هم در عرصه‌ی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و اینها معنا دارد و هم در عرصه اقتصادی.
آزادی اقتصادی به این معنا است که افراد خودشان باید آزاد گذاشته بشوند که هرطور که می‌خواهند کار بکنند، هرکاری که می‌خواهند بکنند، هر مقداری که می‌خواهند مصرف بکنند، هرطور که می‌خواهند در اموالشان دخل و تصرف بکنند پس‌انداز بکنند، نکنند اینها همه‌اش در واقع به اختیار خود افراد گذاشته می‌شود و هرکسی که بخواهد در این زمینه دخالتی بکند آن ناروا و ظلم است.


و ما دیدیم که اصلاً تأمین اجتماعی بدون دخالت، دخالت اقتصادی در محدوده‌ی افراد این معنا و مفهوم پیدا نمی‌کند و لازم است که دولت یعنی دولت‌های امروزی می‌آیند وارد می‌شوند و از افراد بالاجبار منابعی را می‌گیرند و قوانینی را وضع می‌کنند که این افراد را محدود می‌کند در یک مواقعی افراد باید سرکار بروند و در یک مواقعی حتما باید بازنشسته بشوند و مجموعه اینها محدودیت‌هایی است که روی زندگی افراد وضع می‌شود.
دانش‌پژوه: این نفعش به همه بر می‌گردد مثل همه‌ی قوانین که ولو مقداری محدودیت می‌آورد ولی از آن طرف چون نفع جمعی است مشکلی ندارد. این با اصول لیبرال تناقضی ندارد چون می‌داند باز نفعش به خودش بر می‌گردد؟
استاد: با اصول لیبرال که تناقض دارد منتهی اینکه ما مجبور می‌شویم به همین دلایلی که شما می‌فرمایید اینها را به آن تن بدهیم این یک بحث دیگری است و این مجبور شدن در واقع به خاطر این است که آن مبنا اشکال دارد یعنی در واقع آزادی مطلق هیچ وقت جواب نمی‌دهد، آزادی که توأم با مسئولیت‌هایی است و توأم با قیودی است و آن قیود اتفاقاً برای همین تأمین منافع جمعی است یعنی وقتی اعتقاد بر این است که فردگرایی نیست و بلکه جامعه روابط اجتماعی، سرنوشت اجتماعی و تأثیر و تأثّر رفاه افراد منافعشان از همدیگر اینها را شما وقتی از همدیگر می‌پذیرید به دنبالش معتقد هستید که آزادی مطلق جواب نمی‌دهد و در واقع آزادی توأم با مسئولیت. اصل آزادی درست است ولیکن آزادی مطلق با اینطور چیزها منافات دارد و وقتی که ما مجبور می‌شویم این را نقض کنیم معلوم می‌شود که آن مبنا خودش از اول اشکال داشته است.


بحث بعدی که اینجا وجود دارد در واقع آن تناقضی است که بین مصرف‌گرایی و این برنامه‌های تأمین اجتماعی وجود دارد. اینجا هم در واقع توضیح مطلب به این شکل است که در اقتصاد موجود اقتصاد رایج گفته می‌شود علم اقتصاد در واقع علم تخصیص منابع محدود به خواسته‌های نامحدود است یعنی از یک طرف ما می‌بینیم خواسته‌های انسان زیاد است و نامحدود است ولی منابع محدودیت دارند و لذا باید ما یک کاری بکنیم که این مشکل حل بشود و در مقام پاسخ به این سؤال در اقتصاد بحث کارایی مطرح شد که ما از منابع باید به شکل کارا استفاده کنیم مثلاً منابع هدر نرود بهترین تولید را داشته باشیم، بهترین ترکیب منابع را داشته باشیم و بحث کارایی در واقع برجسته شد و اعتقادی از آن طرف به اینکه آن خواسته‌های نامحدود را نمی‌شود حالا یک مقدار محدود‌تر بکنیم که این عدم توازن بین محدودیت منابع و نامحدود بودن خواسته‌ها از آن طرف هم یک مقدار تعدیل بشود یعنی شما برای اینکه این شکاف پُر بشود یک مقدار از آن خواسته‌ها باید کم بکنید یک مقدار هم این وضع تولید را بهتر بکنید که این شکاف کم‌کم از بین برود.
منتها آن چیزی که در عمل اتفاق افتاد این طرف دوم یعنی کنترل خواسته‌ها، هواهای نفسانی و مصرف‌گرایی این نه تنها کنترل نشد بلکه برعکس بر شیپور مصرف‌گرایی دمیده شد و لذا این بحث زهد و قناعت که یکی ارزش‌های برجسته‌ی ما است این آنجا اصلاً مطرح نیست و روزبه‌روز این شکاف به این لحاظ بدتر شد.


دانش‌پژوه: می‌فرمایند که ما هنوز تحلیل درستی از مدل خودمان نداریم برخی از فردگرایی‌هایی که اسلام هم آن را پذیرفته صحبت می‌کنیم به سمت مدل لیبرالی غش می‌کنیم و وقتی از جمع‌گرایی صحبت می‌کنیم به سمت مدل کمونیستی غش می‌کنیم.
استاد: کاملا درست است. احسنت.
پس بنابراین در بحث مصرف یعنی در واقع اسلام یک سیستم است که دارای اجزای مختلف بهم پیوسته است که همه‌ی این‌ها اولاً در ارتباط با هم معنا و مفهوم پیدا می‌کنند و ثانیاً بعد هم با لحاظ همه‌ی آن‌ها با هم این سیستم کار می‌کند. ما اگر آن سیستم را یک قسمتش را گرفتیم و یک قسمتش را نگرفتیم در عمل دچار تناقض و تعارض می‌شویم و این کار نمی‌کند.


این بحث فردگرایی و جمع‌گرایی این یکی از اصول ماست که حالا باید آن جایگاهش را پیدا کنیم و علاوه بر آن در بخش‌های مختلف حالا چه به ساختارها مربوط بشود چه به رفتارها مربوط بشود و چه به بینش‌ها مربوط بشود همه‌ی این‌ها باید در کنار هم و دست به دست هم بدهند تا اینکه آن هدفی را که ما دنبالش هستیم آن را بتوانیم محقق کنیم ولی این خیلی مهم است که درون سیستم تناقض و ناسازگاری نباشید و حالا می‌بینیم که الآن این تناقضاتی که در سیستم‌های غربی پیدا شده اینها چطور عملکرد سیستم را دارد در واقع به آن آسیب می‌زند. یعنی یک درون نظام سرمایه‌داری یک چیزی به نام تأمین اجتماعی کاشته شد که این یکسیری چیزهای اصول سرمایه‌داری چون با آن نمی‌خواند یک مشکلاتی را در عمل دارد بوجود می‌آورد. حالا خواهم گفت که کار را به جایی می‌رساند که اصلا این سیستم قابل ادامه نیست.
از جمله‌ی آن‌ها همین بحث مصرف است. یعنی وقتی که شما این مصرف‌گرایی را تشویق می‌کنید این شکاف طبقاتی که بوجود می‌آید و در کنار آن قلّه‌های ثروت و رفاه که تشویق هم می‌شود و به عنوان ارزش هم در جامعه تلقّی می‌شود فقر و محرومیتی که در کنار این بوجود می‌آید این یک مقدار با آن بحث تأمین اجتماعی در واقع ناسازگار است و شما می‌خواستید یک کاری بکنید که انسان احساس آرامش بهتر، رضایت خاطر بیشتری بکند ولی دیدن این شکاف برای کسی که در کنار خیابان در یک چادر و یک آلونک در همین نظام‌های سرمایه‌داری پیشرفته مثل همین امریکا که پُر از آسمان‌خراش است در کف خیابان می‌بینید که هزاران فرد و خانواده را که اینها مجبور هستند که در آلونک‌ها زندگی کنند ولو در این سرمای مشقت‌بار زمستان و از مواهب زندگی محروم هستند و این رنج فقر در واقع در آن فرض وجود این شکاف خیلی بیشتر از آن جایی که انسان نداشته باشد ولی ببیند که دیگران هم ندارند ولی وقتی که من محروم هستم و می‌بینم که بقیه چقدر جلو هستند این رنج و عذابی که من می‌کشم و این عدم احساس رفاهی که به من دست می‌دهد این خیلی متفاوت می‌شود.


بنابراین این در واقع یک جهت است، یک جهت دیگر هم این است که حالا در کنار اینکه یک اقلیتی در همان چادرها و اینها زندگی می‌کنند که از همه‌ی مواهب، بیشتر مواهب زندگی محروم هستند، یک طبقه‌ی متوسطی الآن بوجود آمده که اتفاقاً اینها رفاهیات خوبی دارند این هم باز خود اینکه اینها رفاهیات خوبی دارند خوب است ولیکن در آن نظام سرمایه‌داری که در واقع تکیه‌اش به رقابت است در فرایند تولید وقتی که شما این رفاهیات طبقه متوسط را با این در واقع نظام سرمایه‌داری که به این شکلی که گفتیم داری افزایش می‌دهی این یک در واقع هزینه‌های زندگی را، سطح هزینه‌های زندگی را بالا می‌برد، مطالبه‌ی دستمزد بالاتر و افزایش هزینه‌های تولید و عقب ماندن در رقابت اقتصادی با کشورها و جاهای دیگر این هم یک مسئله است که الان شما ببینید مثلاً در کشورهای اروپایی به خاطر اینکه این سیستم تأمین اجتماعی خدمات زیادی را ارائه می‌دهد دولت مجبور است که برای این منابع مالی که این خدماتی که ارائه می‌دهد در واقع حق بیمه تأمین اجتماعی یا مالیات بیشتری را طلب بکند و در واقع خود این‌ها و از آن طرف آن کارگرانی هستند که در بنگاه‌ها هستند و این‌ها هم سطح زندگی‌شان وقتی بالا می‌رود می‌خواهند دستمزد بیشتری بگیرند که بتوانند زندگی‌شان را تأمین بکنند اینها در واقع فشار می‌آورد روی هزینه‌های بنگاه و بنگاه در واقع دیگر الآن مثلاً بنگاهی که در اروپا دارد تولید می‌کند این در مزیت رقابتی‌اش با یک بنگاهی که در چین دارد تولید کند نمی‌تواند رقابت کند و لذا شما می‌بینید که رشد اقتصادی مثلاً در چین و هند یا مثلاً امثال برزیل در این کشورها رشد اقتصادی بالا است معمولاً نرخ‌های بالایی دارد ولی در مقابل آن در کشورهایی مثل کشورهای اروپایی این‌ها نمی‌توانند در این رقابت جلو بیایند و از این جهت مشکلاتی هم بوجود می‌آید.


دانش‌پژوه: مدل تولید محور بودن کنونی در مبتنی بر کاپیتالیسم شکل گرفته. منافع را از نواحی مختلف غارت می‌کند با وجود این منافع خواه ناخواه به سمت تولید و مدل‌های برده‌داری کشیده می‌شود. برای حل این مشکل باید سیستمی به نام کیمِر را بوجود بیاورند.
استاد: تا حدودی درست است. یعنی یک حداقل‌هایی را در واقع. ببین چندتا مسئله با هم است یعنی این که حالا این‌ها در منابع جهان سوم را استثمار می‌کنند و رشدشان مبتنی بر این است. این یک بحث است که درست هم است ولی اینکه حالا چرا این‌ها در داخل مجبور هستند در واقع بیمه‌ها را مستقر کنند که آن یک بحث دیگر است که ما دلایلش را به طور مبسوط بیان کردیم. این‌ها می‌توانند جدای از هم باشند.
دانش‌پژوه: تک بعدی نباید به مسئله بیمه نگاه شود چون شاید این یکی از دلایل باشد ولی تمام دلیل نیست.
استاد: درست است. با دلایلی اینکه حالا آن بیمه‌ها چرا بوجود آمدند این‌ها را بیان کردیم. چهار دلیل را آن موقع بیان کردیم: یکی دلیل سیاسی بود یکی دلیل اقتصادی بود یکی دلیل اجتماعی بود و دلایل مربوط به اندیشه‌های اجتماعی و نظریه عدالت رالز. این‌ها را در جلسات گذشته بیان کردیم یکی همان جنبه‌ی سیاسی بود که خطر بروز نظام‌های سوسیالیستی بود. بنابراین بحث مصرف‌گرایی هم می‌تواند یکسری مشکلاتی را بوجود بیاورد برای مسئله تأمین اجتماعی.


بحث بعدی تناقض سودمحوری و انباشت ثروت با تعدیل توزیع درآمد. در نظام سرمایه‌داری از اسم آن هم پیدا است یعنی یک نظامی است که مبتنی بر تمرکز سرمایه و تراکم سرمایه است و در واقع تشکیل سرمایه‌های بزرگ، بنگاه‌های بزرگ و مقیاس‌های بزرگ تولید و آن‌چه که در واقع این را فراهم می‌کند و آن هم همین بحث سودمحوری است یعنی در واقع رفتاری که مطلوب تلقی می‌شود این است که شما باید یک کاری بکنید که سود حداکثر بشود حالا سود چطور حداکثر می‌شود و چه وقتی به حداکثر خودش می‌رسد این را اگر بتوانیم توضیح بدهیم بعد معلوم می‌شود که این چطور مشکل ایجاد می‌کند برای این بحث تأمین اجتماعی و این را یک مقدار توضیح بدهید که اصلاً سود یعنی چی؟ و چطور درست می‌شود؟ و چطور می‌تواند به ضرر تأمین اجتماعی. یعنی سود محوری و در واقع این که ما افراد را تشویق بکنیم به حداکثر سازی سود، این چطور می‌تواند وضعیت تأمین اجتماعی بدتر بکند و عرصه را سخت‌تر بکند؟
دانش‌پژوه: استاد طبیعی است که با توجه به اینکه خدمت شما عرض بکنم نظام بیمه مبتنی بر این بود که افراد از همدیگر بالاخره پولی را جمع بکنند دولت‌ها از مردم پولی را از آن زائدی سرمایه‌شان و از آن مبالغی که می‌دهند پول‌ها را جمع‌آوری کنند و بعد آن پول‌ها توزیع بشود بین همه‌ی افراد و آن بالاخره تأمین اجتماعی به آن معنا که در مورد مسائل درمان، مسائل فرض بکنید دفاعی و چیزهای دیگر بکار گرفته بشود یعنی این نشان می‌دهد به هرکسی هم که ثروتش بیشتر باشد هزینه‌های بیمه‌اش بالاتر است.
استاد: حالا یک توضیح بدهم در اقتصاد تعریف سود این است: درآمد منهای هزینه درست است. سود یعنی درآمد فروش و اینها را شما یک طرف بگذارید و هزینه‌ها را از آن کم کنید باقیمانده می‌شود سود.
حالا این چطور درست می‌شود؟ یعنی هرچه که ما آن درآمد را بالاتر ببریم هزینه‌ها را ببریم پایین. حداکثرسازی سود یعنی این دیگر. هرچه می‌توانی درآمدت را ببر بالا، جنس را به قیمت گران‌تر بفروش از این طرف به این کارگر هم چقدر مزد بده؟ کمتر.
دانش‌پژوه: وَیلٌ للمُطفِفِین همان می‌گوید وقتی می‌خواهند بکشند برای خودشان زیاد می‌کشند و وقتی می‌خواهند برای دیگران بکشند کم می‌گذارند.
استاد: حالا اگر این طور باشد ببینید اصلاً وقتی می‌گوییم حداکثرسازی سود این.
دانش‌پژوه: طبیعتاً منافات دارد دیگر.
استاد: از یک طرف جنس را گران‌تر می‌دهیم به مصرف‌کننده هرچه گران‌تر باشد به نفع تولیدکننده است و در کنار این هرچه به این کارگر مزد کمتر بدهی بهتر است. الآن شما ببینید در ایران، کارگران علی رغم اینکه این قیمت اجناس دارد گران می‌شود ولی مزد کارگر چطور است؟
دانش‌پژوه: نسبت به تورم کمتر می‌شود.
استاد: کمتر می‌شود چرا؟ چون بنگاه می‌خواهد سود خودش را حداکثر بکند خاصّاً هرکجا شما گفتید حداکثرسازی سود اصلاً یکی از تلاش‌های اسلام هم همین است که به کارفرما به تاجر می‌گوید قانع باش به سود کم و انصاف و به کارگرت منصفانه و عادلانه. پس این حداکثرسازی سود که یکی از اصول رفتاری مسلّم در اقتصاد غرب است ببین از درون سیستم یک عنصری است که دارد فشار می‌آورد به این بحث تأمین اجتماعی درست است؟
دانش‌پژوه: بله.
استاد: در واقع آن چیزی که ما دنبال آن بودیم این بود که رسیدگی‌هایی کنیم که این‌ها وضعیت بهتری داشته باشند هدف این است ولی یک چیزی یک فشاری در درون سیستم است دارد ما را مرتب از این می‌خواهد دور بکند این خودش یک طور تناقض است یعنی آن اصول اخلاقی که از آن سودمحوری بیرون می‌آید همه‌اش این تنش وجود دارد. این هم یک بحث.


بحث بعدی در واقع خود رباخواری است و اصلاً ربا ذاتش این است که یعنی شما یک درآمدی دارید بدون ریسک یعنی صاحب پول و سرمایه نقدی بدون اینکه تولید بشود و شریک بشود در زیان صرفاً در واقع می‌خواهد منتفع بشود از سود ولو اینکه آن فعالیت زیان هم بدهد باز رباخوار بهره خودش را می‌گیرد و این هم باز یک چیزی است که یعنی سیستم ربوی شکاف طبقاتی درست می‌کند و وضعیت را به نفع صاحبان ثروت و درآمد و سرمایه بیشتر می‌کند و آن چیزی که ما در تأمین اجتماعی دنبال آن بودیم و حرکت کنیم به سمت عدالت و اینکه در واقع شکاف را کمتر بکنیم این باز با آن تناقض دارد.
دانش‌پژوه: بله درست است بعد از بیمه هم، همین را ما می‌خواهیم بگوییم ولو اینکه شما بیمه و تدابیر این شکلی درست بکنید تا وقتی که آن سیستم از درون خودش تعارضات آن حل نشود این در واقع جواب نمی‌دهد اگر هم در کوتاه‌مدت جواب بدهد در بلندمدت جواب نمی‌دهد و شما مرتب مجبور هستید که بحران‌هایی داشته باشید و به تعادل نرسید.
در مورد این بحث ربا این ملاکی که فرمودید واقعیتش این است که این ملاک، ملاک آن چیزی که از دل فقه و منابع فقهی در می‌آید نیست. چون ربا یک تعریف مشخصی دارد در دین ما و این که ما بگوییم چون در سود و ضرر شریک نیستیم پس این نشان‌دهنده این است که معاملات ربوی است این تعبیری است که حالا تعبیر شاید درستی نباشد این از نظر اسلام ربا فقط در یک قرارداد است که حالا ربای معامله که از بین رفته ولی ربای قرضی است که ربای قرضی هم فقط در قرارداد قرض‌الحسنة مطرح است.
استاد: یعنی چی؟ یعنی قرارداد قرض الحسنة.
دانش‌پژوه: بله قرارداد قرض. لذا در سایر قراردادها بحث ربا مطرح نیست از جمله امر بیمه.
استاد: نه من نمی‌خواهم بگویم قرارداد بیمه ربا است شاید سوء تفاهم شده اصلاً بیمه را بگذارید کنار یعنی در یک نظام اقتصادی که ربا است، اصلاً ذات ربا که حالا در قراردادهای قرض هم هست دیگر، در قراردادهای قرض که اصلاً نظام بانک‌داری امروز بر اساس عقد قرض دارد می‌چرخد.
دانش‌پژوه: البته حاج‌آقا این را هم من بین کلام عرض کنم واقعیتش این است که حتی نظام‌های مالی امروز هم دیگر بر اساس قرض‌الحسنة نیست یعنی همین الآن در بانک‌های متعارف دنیا هم آنقدر قراردادهای متعارف و معقول است که حتی همین قراردادهایی که با کشور ما می‌بندند حالا مثلاً فوروارد است، فیوچرز است، BOT است یا BOLT است این‌ها همه بر اساس همان مبانی فقهی است که یکی از اساتید می‌گفت خدمت آقا داشتم توضیح می‌دادم که آقا بانک‌های قرضی مبتنی بر نظام ربوی است. آقا گفتند: من الآن فکر می‌کنم که حتی بانک‌های قرضی هم دیگر از آن قرض صِرف فاصله گرفته‌اند و تعدد عقود و تنوع عقود این‌ها باعث شده که حتی آن‌ها هم دیگر این بحث ربا هم در آن‌ها کمتر لحاظ بشود.
استاد: حالا ببینید آن نظام مالی را با این قاطی نکنید، نظام مالی را بگذارید کنار بیایید سراغ بانک. ببینید قرض یعنی اینکه شما یک پولی را به کسی می‌دهید و در هرصورت اصل پول را به اضافه‌ی یک اضافه‌ای پس می‌دهید.
دانش‌پژوه: حاج‌آقا آخر اگر این باشد که در فروش قسطی و اقساطی هم همین است شما یک کالایی را به کسی می‌دهید.
استاد: فروش اقساطی اگر سوری نباشد که هست که اگر واقعاً فروش باشد چون در واقع بخش واقعی اقتصاد است و یک معامله‌ای واقعا دارد صورت می‌گیرد و خود مبادلات در جامعه منافعی را به دنبال خودش می‌آورد آن را نباید با این قاطی کرد.
ما بحث‌مان آن جایی است که در واقع قرارداد به شکل یا صریحاً قرض است و یا اینکه اگر هم روی کاغذ می‌نویسند فروش اقساط من و شما که دیگر می‌دانیم نباید کلاه سر خودمان بگذاریم، فروش اقساطی که در نظام بانکی ما صورت دارد می‌گیرد اگر نگوییم 100% ، 9/99% سوری است، یعنی شما روی کاغذ می‌نویسید که مثلاً فرض کنید که من یک یخچال می‌خواستم بخرم مثلاً پول نداشتم و بانک آمد نقدی خرید و نسیه فروخت به من با این سود ولی طبق مطالعاتی که انجام شده این‌ها روی کاغذ است.

دانش‌پژوه: من حالا بحث آماری نمی‌خواهم بکنم ولی از جهت تعداد تسهیلات خُرد بله ممکن است حرف حضرتعالی درست باشد اما در کلان واقعیتش این است که اینطور نیست.
استاد: چطور است؟
دانش‌پژوه: تسهیلات کلان مثلاً شما فرض بکنید الآن یک پروژه‌ای مثلاً دارد درست می‌شود دولت صدهزار میلیارد تومان پول لازم دارد ولی آنقدر قراردادها دقیق بسته می‌شود مثلاً شما همین اوراقی که برای مشارکت دارد بسته می‌شود دقیقاً موضوع مصرف، محل مصرف، میزان سودآوری بله در تسهیلات خُرد شاید این باشد آن هم تخلفات، تخلفات همه‌اش منجر به ربا نیست واقعیتش این است که اصلاً منجر به ربا نیست چون نه قصد تسهیلات‌دهنده قرض است و نه قصد تسهیلات‌گیرنده قرض است نهایت آن این است که در قرارداد تخلف از مواد قرارداد شده و تخلف از مفاد قرارداد حالا یا عمدتاً اینطوری است به تعبیری برگشت آن به قصد است نه به ربا. یعنی حالا طبق آن ملاکی که ما از ربا داریم شاید تسهیلات ربوی در نظام بانکی ما در کلان‌ها آن بسیار کم است چون واقعاً موضوع مصرف دقیق مشخص می‌شود در خُردها هم تخلفات هم هست اما تخلفاتی که تخلفات منجر به ربا بشود و این که دهنده و گیرنده قصد قرض ربوی داشته باشند واقعیتش حاج‌آقا درصد آن کم است نمی‌گویم تخلفات کم است تخلفات زیاد است.
استاد: یک وقتی در واقع شرعیّت این وضعیتی که در نظام بانکی ما الآن وجود دارد بخواهیم بحث کنیم به نفع این سیستم بحث‌های شما درست است و البته خیلی‌ها این‌ها دارند مطرح می‌کنند و مخالفینی هم دارد حالا نمی‌خواهیم وارد آن بحث بشویم.
دانش‌پژوه: حاج‌آقا آخرین نکته را بگویم و قطع کنم و مزاحم بحث نشوم این است که ما این ربا را چون بالاخره یک موضوعی است که فحش‌خور آن مَلَس است به قول دوستان، یک موضوعی خلاصه اینقدر گله گشادی کردیم که هر اتفاقی و هر تخلفی که در سیستم می‌افتد اسم آن را می‌گذاریم ربا و بعد چون می‌گوییم مردم نزول و ربا چون قبح آن برایشان واضح شده مثل اختلاس، الآن به مردم بگوییم اختلاس را تعریف کنیم همه می‌گویند بله پول را برداشته‌اند و برده‌اند و خورده‌اند و تمام. آقا اصلاً تعریف اختلاس این نیست همینطور تعریف ربا الآن هر اتفاقی در سیستم می‌افتد درحالی که واقعیتش این است که ربا در دین تعریفی مشخص دارد قواعد مشخص دارد و الآن چون نظام بانکی حداقل باور من این است که واقعیتش درصد ربوی بودن معاملات بسیار پایین است.
استاد: خواهش می‌کنم استفاده کردیم این نظام بانکی موجود خیلی این را جای امیدواری دارد که این اعتماد شما اینطوری یک مقداری از آن غم و غصه‌هایمان کم می‌شود.
عرضم به حضور شما که حالا ببینید که صرف نظر از این بحث اصل حالا اینکه بر فرض اینکه یک جاهایی ربا باشد آن وجود در واقع مناسبات ربوی در واقع باعث ایجاد شکاف می‌شود و وضعیت را بدتر می‌کند.
حالا اینکه کجا ربوی است و کجا ربوی نیست این یک بحث ثانوی است که باید در جای خودش بررسی بشود و محور بحث لیبرالیسم اخلاقی و فرهنگی است که این هم، یعنی شما وقتی که از لیبرالیسم اخلاقی و فرهنگی دفاع می‌کنید و این یک پیامدهایی را در جامعه دارد و از جمله در بحث خانواده و در واقع هم نهادهای مذهبی و هم خود خانواده که این‌ها کارکردهای خوبی را در این پیوندهای اجتماعی در واقع دارند و نقش مهمی را که ایفا می‌کنند یعنی یکی از مشکلاتی که امروزه با این رواج لیبرالیسم فرهنگی بوجود آمده همین بحث فروپاشی خانواده، تحلیل رفتن خانواده و هرچه هم که اینطور مسائل در واقع بیشتر بشود باز می‌بینیم که آن بُن‌مایه‌هایی که در جامعه باید وجود داشته باشد به نفع تأمین اجتماعی این‌ها سست‌تر می‌شود و نتیجه این می‌شود که در واقع این سیستم مُدام باید انرژی مصرف بکند برای اینکه این خُلَل و فُرَج را پُر بکند که این در واقع بحث خانواده امروزه غرب خودش هم متوجه شده است که فروپاشی خانواده، یعنی خانواده یک نهاد اصیل است در جامعه که خیلی از مسائل و مشکلات در واقع برمی‌گردد به این نهاد و این رکن که هر اقدامی موجب تضعیف این بشود این در نهایت به ضرر اجتماع است و یکی از جاهایی هم که ضرر می‌کند همین بحث تأمین اجتماعی است.


بحث بعدی بحث رقابت است رقابت اقتصادی است که حالا این رقابت اقتصادی هم یک داستانی داشت در غرب که اینها در واقع دفاع می‌کردند از رقابت اقتصادی به این معنا که اگر شما نظام بازار را حاکم کردید بازار طبیعتش این است که در واقع نابرابری یعنی منافع را به شکل برابر توزیع نمی‌کند، نابرابری ایجاد می‌شود چون یکی قوی‌تر است یکی ضعیف‌تر است و منافع بر اساس قدرت چانه‌زنی آن جا تعیین می‌شود.
اینها در جواب می‌گفتند که اگر سیستم رقابتی باشد این آسیب به حداقل آن می‌رسد در حالی که امروزه ثابت شده که رقابت کامل اصلاً هیچ کجا وجود ندارد و این اولاً، دوم اینکه شما هرچقدر هم تلاش کنید سیستم رقابتی باشد باز هم به هرحال توانایی‌های افراد، نبوغ افراد، خلاقیت افراد، میزان کار افراد و گاهی اوقات در واقع شانس و اقبال افراد این‌ها باهم متفاوت است و این رقابت کم‌کم در واقع مثل یک مسابقه‌ی دویدن که همه در نقطه‌ی شروع از یک خط شروع می‌کنند ولی به هرحال یک عده جلو می‌زنند و یک عده عقب می‌مانند و یک نفر در نهایت در یک مسابقه‌ی دو برنده می‌شود و آخر هم در واقع سر از انحصار در می‌آورد و بنابراین رقابت به تنهایی بخصوص در آنجایی که رقابت در غیاب ارزش‌های اخلاقی صورت می‌گیرد همانطور که عرض کردم اگر هدف حداکثر کردن سود باشد یعنی این شد ارزش مسلّط چیزی که رهبری و راهنمایی می‌کند، آنهایی که حاضر هستند در این رقابت همه می‌خواهند که بیشترین سود را ببرند این خودش یک انگیزه‌هایی را ایجاد می‌کند که حالا اگر لازم شد که از اصول اخلاقی تخطّی بشود برای اینکه این سود حداکثر بشود و این یک همچین انگیزشی را در افراد ایجاد می‌کند و آن زیان‌هایی که رقابت داشت اگر اخلاق با آن توأم بود حالا که اخلاق هم نیست که دیگر خیلی بدتر و این قلّه‌های ثروت که امروزه در دنیا وجود دارند و یک سرمایه‌دار کلان دنیا گاهی به اندازه‌ی 50تا کشور سالانه درآمد دارد این قلّه‌های ثروت چطور درست می‌شوند؟ این‌ها حاصل در واقع نظامی است که از این نوع رفتار دارد دفاع می‌کند این هم در واقع یک عنصری است که دارد بر خلاف آن هدفی که تأمین اجتماعی دارد جامعه را جلو می‌برد شما باید مرتب انرژی مصرف کنی که این را خنثی کنی.
از این در واقع مواردی که به عنوان تناقضات گفتیم بگذریم بحث بعدی که در همین شمار نقاط ضعف می‌خواهیم بیان کنیم ابهام و نقص در اهداف تأمین اجتماعی است.


ما اول اگر دوستان خاطرشان باشد گفتیم که تأمین اجتماعی عبارت است از: حمایت جامعه از نیازهای معیشتی افراد. بنابراین این بحث نیاز اینجا یک مفهوم کلیدی است که باید ببینیم که ما نیاز انسان را چه چیزی می‌دانیم و نیازهای واقعی برخاسته از فطرت انسان اینها را در نظر بگیریم و در واقع تأمین این را مورد هدف قرار بدهیم.
درحالی که می‌بینیم بعضی یعنی نگاه جوامع سرمایه‌داری الگوهای موجود تأمین اجتماعی به نیازها یک نگرش کامل و متناسب با فطرت انسان و حقیقت زندگی انسان نیست گرچه نمی‌خواهیم بگوییم بالکلّ برداشتی که دارند نادرست است؛ کامل نیست یعنی بعضی از نیازها است که اینها جنبه‌های اساسی دارند مثلاً نیاز انسان به معنویت یا مثلاً نیاز انسان به تشکیل خانواده این چقدر مهم و اساسی است. انسان همانطور که نیاز به غذا و خوراک و پوشاک و مسکَن و امثال اینها دارد آن نیازهای معنوی، گرایش‌های فطری انسان به امور معنوی این هم در آرامش بخشی به زندگی انسان مهم است یعنی شما وقتی یک کاری بکنید که این نیازها نه تنها تأمین نشود بلکه روزبه‌روز مورد بی‌توجهی و مورد بی‌مِهری و حتی سرکوفت قرار بگیرد آن وقت شما به آن تعادلی که می‌خواستید جامعه را برسانید که احساس آرامش بکند، اطمینان داشته باشد، رضایت خاطر داشته باشد، تعادل روحی و روانی داشته باشد آن را نخواهد داشت و همینطور مثلاً بحث مثلاً ازدواج و نیاز به تشکیل خانواده این باز خیلی بحث مهمی است که در این زمینه هم در واقع یک ابهاماتی وجود دارد. حالا ما آن جایی که می‌خواهیم الگوی اسلامی را استنباط بکنیم باید حواسمان باشد که این بحث نیاز را یک طوری آن جا یک نگاه دقیقی به آن داشته باشیم.


بحث بعدی ابهام در تعیین محدوده‌ی کمی اهداف تأمین اجتماعی است که دیدیم الگوهایی که وجود داشت از یک الگوهای حداقلی وجود داشتند تا یک الگوهای جامع مثل دولت‌های رفاه اروپایی و یک در واقع معیاری که حد مطلوب را مشخص بکند و فصل الخطاب باشد حالا به تناسب شرایط و موقعیت‌هایی که وجود داشت، فرصت‌هایی که پیش می‌آمد این مرتب در واقع بالا پایین شده ولی یک اندیشه‌ای که بیاید یک مرزی بگذارد و بگوید که نظام در واقع معیارش این است که آن‌هایی که پایین‌تر از این حد هستند باید حمایت بشوند و آنهایی که بالاتر هستند آنها حمایت نمی‌خواهند و بلکه باید حمایت هم بکنند.
این در واقع الآن در الگوهای موجود دقیق مشخص نیست و یا نگاهی الآن به همین تأمین اجتماعی داخل کشور خودمان شما نگاه بندازید می‌بینید دقیقاً همین وضعیت الآن حاکم است و سیستم تأمین اجتماعی ما بیش از اینکه بیاید یک حدی از نیازهای انسان را تعریف کند و آن را مبنا قرار بدهد بیشتر متغیّرهای اسمی را لحاظ می‌کند یعنی هرکسی که استخدام شد باید یک حق بیمه بدهد و مقدار حق بیمه هم همین است بر اساس قانون کار است با این درصد مشخص حالا چه طرف در واقع خودش نیازمند باشد یا نباشد و همانطور از آن طرف فردی که می‌خواهد مستمری دریافت بکند آن هم باز به همین شکل بر اساس همین متغیّرهای اسمی مزایا را دریافت می‌کند، اعم از اینکه حالا وضعیت تأمین نیازهای او تعریف باشد یا نباشد.
دانش‌پژوه: اقتصاد کلان که بانک و بورس و بیمه و فلان در برمی‌گیرد در حال شکل دادن و تغییر ساختارهای اجتماعی و بسیاری از مسائل فرهنگی از مشکلات جوامع حاضر است بدون حل کردن آن ممکن نیست.
استاد: در واقع این یک بخش از کار است یعنی امروزه بحث عاملیت و ساختار مطرح است ببینید اقتصاد نئوکلاسیک به نهاد و ساختارها توجه زیادی نداشت و بیشتر به انتخاب‌های افراد متمرکز بود که مثلاً افراد در مصرفشان در تولیدشان چطور با چه مثلاً داده‌هایی و با چه قیودی موجه هستند و مسئله را چطور حل می‌کنند؟ بعداً نهادگراها آمدند گفتند که در واقع مهم‌تر از انتخاب‌های فردی خود ساختارها و خود نهادها هستند که در واقع شکل می‌دهند هم تاحدود زیادی رفتارهای افراد را و هم تعیین می‌کنند وضعیت‌ها را و لذا در واقع مکتب نهادگرایی آمد مترکز شد روی نهادها.


ساختارها یک بخش است یعنی نه حرف نهادگراها کاملاً درست است و نه در واقع حرف آنهایی که صرفاً بر انتخاب‌های افراد و رفتارها تأکید داشتند هم بحث عاملیت هم بحث ساختار هردوتا مهم هستند. حالا این را هم اگر خواستید دنبال کنید تحت همین عنوان عاملیت و ساختار معروف است در ادبیات که جایگاه هر کدام از اینها چگونه است؟
بحث بعدی ما عدم شفافیت در اهداف توزیع درآمدی، جبرانی و پوشش ریسک. این بحث هم یک بحث کلیدی مهم است حالا یک مقدار توضیح بدهم که منظور ما از این سه جور هدف توزیع درآمدی، جبرانی و پوشش ریسک چیست؟
یک بحثی را ما تحت عنوان توزیع درآمد داریم به این معنا که در جامعه یک عده‌ای ثروتمند هستند و توانمند هستند و بیش از حدنیازشان دارند و یک عده هم فقیر هستند و کمتر از حد نیاز خودشان دارند و توزیع درآمد یک معنایش همین است که ما از آن طبقه‌ی ثروتمند مثلاً مالیات می‌گیریم و می‌دهیم مثلاً به این طبقه‌ی کم درآمد فقیر.


یک جور دوباره معمولاً به آن می‌گویند بازتوزیع، بازتوزیع درآمد: گرفتن از ثروتمند و دادن به فقیر یعنی در جامعه یک عده هستند که زیر خط فقر هستند باید آن‌ها حمایت بشوند و این یک بحث.
یک بحث دیگر این که این‌ها در وضعیت عادی زندگی‌شان تأمین است ولی اگر با یک مخاطره‌ای مواجه بشوند با یک ریسکی مواجه بشوند زندگی‌شان با دست‌انداز، دچار تلاطم و دست‌انداز و بالا و پایین می‌شود ما می‌خواهیم آن نوسانات و آن مخاطره را پوشش بدهیم. مثلاً فرد وقتی که سالم است بیمار نشده می‌رود سرکار پولی را می‌گیرد و خرج می‌کند و زندگی‌اش تأمین است ولی اگر مریض شد سرکار نمی‌تواند برود درآمدش قطع می‌شود زندگی‌اش با مشکل مواجه می‌شود این را ما به آن می‌گوییم مخاطره ریسک.
یا مثلاً حوادث ناشی از کار یا مثلاً بیکاری و این‌ها مخاطراتی است که گاهی هست و گاهی نیست این را در واقع ما می‌گوییم مخاطره یا ریسک و پوشش ریسک به این معنا است که شما بیایید در آن وقتی که طرف وضعیتش عادی است یک پول حق بیمه از او بگیری و وقتی که با این خطر مواجه می‌شود این پول را به او بدهی و یا مثلاً چندبرابر آن را بدهی آن خسارت را پوشش بدهی که این وضعیتش بالا و پایین نشود. مثلاً ماشین را می‌بریم بیمه می‌کنیم وقتی که تصادف نکردیم حق بیمه را داریم می‌دهیم و حق بیمه برای این است که هر وقت حادثه‌ای بوجود آمد و یک تنشی در زندگی بوجود آمد آن حق بیمه‌ها پشتوانه این است که این مخاطره را پوشش بدهد این هم یک هدف است. این با آن اولی فرق می‌کند که آن جا ما از ثروتمند می‌گرفتیم و می‌دادیم به فقیر اینجا از خود فرد در موقعی که وضعیت عادی دارد می‌گیریم و موقعی که مخاطره دارد به او کمک می‌کنیم.


یک شکل سومی است و آن مربوط به این است که افراد باید پیش‌بینی بکنند یک مقاطع روشن از زندگی را یعنی وقتی که انسان جوان است و هنوز می‌تواند کار بکند و درآمد کسب کند این باید فکر آینده خودش باشد و برای دوران پیری خودش پس‌انداز کند یا سرمایه‌گذاری کند مثلاً بیاید یک مغازه‌ای یا یک سهام یک کارخانه‌ای به هرحال یک سرمایه‌ای که بتواند در پیری خودش از این منتفع بشود و بهره‌مند بشود. این هم در واقع یک هدف می‌تواند باشد که از یک مقطعی از عمر برای یک مقطع دیگر ما پس‌انداز و سرمایه‌گذاری کنیم.
پس سه جور هدف ما اینجا داریم این سه جور هدف سه نوع برنامه متفاوت می‌خواهد آنجایی که هدف باز توزیع دارید توزیع درآمد دارید مثل مالیات باید از یک عده بگیرید و به یک عده بدهید، آنجایی که می‌خواهید پوشش ریسک انجام بدهید در وضعیت عادی فرد باید یک حق بیمه از او بگیرید و در موقعی که حادثه بوجود می‌آید بیایید خسارت را جبران کنید این یک جور، طوری دیگر آن بحث پس‌انداز برای دوران پیری و سالمندی و اینها است آن جا هم باید افراد باید پس‌انداز کنند این سه جور در واقع هدف است که هر کدام از اینها یک نوع برنامه‌ای می‌خواهد. اشکالی که اینجا است این است که این نظام‌های تأمین اجتماعی موجود بخصوص این بیمه‌ای‌ها آن‌هایی که راهبرد بیمه‌ای را که گفتم بعضی از کشورها مثلاً مثل فرانسه 80% نظام تأمین اجتماعی‌اش بیمه محور است. اینها در واقع می‌آیند همه‌ی این سه‌تا هدفی که گفتیم این‌ها را با روش‌های بیمه‌ای که برای آن پوشش ریسک مناسب بودند استفاده می‌کنند در حالی که یک نظام کامل باید سه جور برنامه متفاوت برای سه گروه از اهداف خودش و مخاطبان خودش را ارائه بدهد و این عَلَم شفافیت یک مقدار مشکل‌ساز است.
وقتی که به شما بگویند بیا مثلاً به این نیازمند ببخش خدا دوست دارد این کار را و انسانیت اقتضاء می‌کند ما به فکر نیازمندان هم باشیم و به همدیگر کمک کنیم این کار به عنوان کار خِیر بیا یک مقدار از درآمدت را به این نیازمند بده. اینجا یک جور حساب می‌کنیم یک وقت هم یک حق بیمه‌ای دارند از شما می‌گیرند اصلاً بحث این نیست یعنی مشخص نیست که حالا آن استفاده‌ای که می‌خواهیم از این حق بیمه بشود آیا واقعا کمک به فقیر است که اینطور نیست چون این سیستم اینطور نیست که بیاید فقرا را شناسایی کند و به آن‌ها کمک کند این حق بیمه‌ای که شما دارید می‌دهید این معلوم نیست برای چه چیزی دارید می‌دهید برای بخشش در راه خدا دارید می‌دهید یا اینکه یکجور پس‌انداز است برای دوران پیری خودت پس‌انداز می‌کنی یا اینکه یک کوشش ریسک را دارید انجام می‌دهید این سه‌تا باهم دارد خلط می‌شود و این خلط شدن آن هم یک مقدار یعنی یک مقدار هم نه کلّی مشکل در این سیستم تأمین اجتماعی بوجود می‌آورد و یکی از اشکالات مهم الآن همین است که چون این‌ها با همدیگر تفکیک نشده یک سیستم عریض و طویل و گسترده‌ای بوجود آمده که این بار سنگین آن دارد سیستم را خفه می‌کند و روزبه‌روز این دارد بدتر می‌شود.


منظور ما از عدم شفافیت این است ضمن اینکه در این سیستم‌های رایج حالا در بخش غیر بیمه‌ای هم مشکلاتی وجود دارد آن بحث پس‌انداز را یعنی در واقع آن بحث‌های بازنشستگی و سالمندی این‌ها را باز اینکه به شکل اجباریِ سراسریِ عمومی بکنیم باز این خودش یک مشکلاتی را بوجود می‌آورد یعنی همه لازم نیست که بیایند به شکل یک قانون عام به این شکل مدیریت بشوند و خیلی از افراد ممکن است در وضعیت عادی سرمایه لازم را برای خودشان تهیه کنند و مثلاً نیازی وصل شدن به سیستم را نداشته باشند باز در آن قسمت کمک به نیازمندان این بحث آزمون استطاعت مالی الآن مطرح است که آن هم باز مشکلات خاص خودش را دارد که حالا یک مقدار از شرایط در مباحث بعدی در واقع مشکلات اینها را بیان خواهیم کرد.
خیلی ممنون و متشکر از صبر و حوصله دوستان تا جلسه بعد همه‌ی عزیزان را به خدای بزرگ و مهربان می‌سپارم خداحافظ شما
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

جهت دریافت فایل اینجا را کلیک کنید.

Prev Next
برچسب‌ها
برای ارسال نظر وارد سایت شوید