جلسـه نـهم درس قواعـد فقهی اقتصادی + فایل PDF
دوشنبه, 22 آذر 1400 10:30 انجمن مالی اسلامی ایران موسسه فقه اقتصادی طیبات قواعد فقهی اقتصادی استاد مجید رضایی 483

جلسه نهم درس خارج فقه استاد مجید رضایی در موضوع قواعد فقهی اقتصادی در ۲۱ آذر ۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.

بسم الله الرحمن الرحیم
قواعد فقهی اقتصادی جلسه نهم
۲۱ آذر ۱۴۰۰

در جلسه‌ی قبل، یک مساله از بحث اسراف ماند فکر کردم بد نیست نگاهی به آن بکنیم؛ در مجموع این مباحثی که فقهای بزرگوار درباره‌ی اسراف مطرح کرده‌اند معمولا به بحث اسراف توجه کرده‌اند و مطرح کرده‌اند بزرگان در کتاب‌هایشان. ولی این سال‌های اخیر بعضی از مباحث یک مقداری شدت گرفت و جدیت بیشتری در مورد آن مطرح شد؛ همان طوری که در جلسه‌ی قبل عرض کردم بزرگان در مورد اسراف‌‌هایی که در عبادت هست، مثلا وضو که می‌خواهیم بگیریم اسراف می‌کنیم؛ هم زمان با وضو گرفتن ما آب هم زیاد مصرف می‌شود؛ آن وقت این کار‌ حرام است؛ ولی آن مقدار آبی که می‌ریزیم برای وضو این دیگر اسراف نیست؛ چون همه‌اش دو مشت آب سه مشت آب می‌ریزیم. ولی هم زمان با این آب هدر می‌رود. بنابراین اصل خود وضو مسرفانه نیست. چون خود وضو، خدای متعال یک شرایطی را قرار داده است که با کم‌ترین مقدار آب در حد نصف لیوان می‌شود به راحتی وضو گرفت. فقط یک مشت برای صورت دو مشت هم برای دست ها؛ سه مشت که شاید یک چهارم لیوان پر بشود و می‌شود از آن استفاده کرد. من این را به دوستان بگویم که یکی از عزیزانمان یک آقای مهندسی داریم آقای مهندش شعبان زاده که زحمت زیادی هم برای این مدارسی که ساخته می‌شد توسط خیرین ایشان انجام می‌داد. کار‌های خوبی انجام می‌داد. کار خوبی انجام می‌دهد. خدا حفظش کند. ایشان گاهی اوقات که از مکه. چون زیاد سفر‌های زیارتی می‌رفت و می‌آمد؛ با پول خودش هم می‌رفت. اصلا علاقمند است. یعنی دیگر یک آدم خاصی است. این زحمتی که می‌کشید که می‌آمد و می‌رفت و تلاش می‌کرد، چون بعضی وقت‌ها در هواپیما گرفتار می‌شد؛ مثلا نصف شب هواپیما می‌پرید بعد تا می‌آمد تهران یا مثلا جای دیگر که پیاده می‌شد اذان ممکن بود گفته باشند و حتی آفتاب هم زده باشد. برای همین از همین شیشه‌های آبی که حداکثر به اندازه‌ی مثلا ۲۰۰ سی سی است که استفاده می‌کنند برای آب خوردن آن آب را با خودش می‌برد؛ بعد یک چفیه یا حوله‌ای چیزی هم داشت؛ موقعی که هواپیما نشسته بود این چفیه را می‌انداخت روی پایش وضو می‌گرفت؛ این وضو گرفتن هم با سه مشت تمام می‌کرد. و مسحش هم می‌کشید. حتی بلند هم نمی‌شد برود آن جایی که آب هست و این ها؛ همان جا وضویش را می‌گرفت نمازش را هم می‌خواند و همیشه هم می‌گفت که من با کم‌ترین مقدار آب وضو می‌گیرم و حالا فکر می‌کنم افراد می‌دانند حتی غسل کردن هم این طور که از پیامبر نقل شده که مقدار خیلی کم آب می‌ریختند برای غسل کردن و وضو کردن این پیدا است که خود وضو و غسل خودش ذاتا اسراف گونه نیست. یعنی در درون خودش خدای متعال این را طوری قرار داده که اگر آب می‌خواهد استفاده بشود مقدار خیلی کم کافی است. ما مثل آدمی است که ایستاده به نماز، مثلا دیده اید شنیده اید که بزرگان می‌گویند، فردی ایستاده به نماز دارد نماز می‌خواند هم زمان مثلا یک جایی دارند یک آهنگی می‌گذارند آهنگ غیر مجاز. بعد این به گوشش می‌خورد. بعد مثلا ممکن است هنگام نماز است؛ رکوعش را هم انجام می‌دهد؛ ولی این‌ها را هم می‌شنود. ممکن است حتی اگر گاهی وقت‌ها که توقف کرده می‌شنود کار حرامی انجام داده باشد؛ ولی لزوما می‌دانید چون این‌ها اتحاد واقعی با هم ندارند این یک چیز جدایی است می‌گویند نمازش باطل نیست؛ یا خدای نکرده یک کسی ایستاده از جلویش یک نامحرمی می‌گذرد که مثلا مراعات نکرده پوشش و این‌ها را و این نگاه می‌کند؛ می‌گویند‌ کتکت را می‌خوری آخر. به خاطر این کاری که انجام می‌دهی. ولی نمازش باطل نیست. بطلان نماز یک امر دیگر است. مثلا رکوع را برای غیر خدا انجام بدهد؛ ریائا انجام بدهد. وضو که می‌گیرد ریائا انجام بدهد. چیزی که با نیتش ناسازگار باشد و با انجام اجزا و این‌ها مشکل پیدا کند. ولی حالا در وضو اگر در موقعی که دارد وضو می‌گیرد ریائا وضو بگیرد باطل است. حالا می‌خواهد مسح کشیدنش را ریائا انجام بدهد؛ یا شستن صورت یا دست یا هر جزء. اما هم زمان که دارد وضو می‌گیرد به نامحرم نگاه می‌کند؛ کار بدی می‌کند. دیگر گاهی وقت‌ها مثلا سن و سالش طوری است که خیلی شدید از درون دارد تاثیر گذارش روی او می‌کند؛ کار نابه جایی دارد انجام می‌دهد؛ ما هم مثل آن‌ها نیستیم که بگوییم من چه جرمی کردم؛ من فقط فوقش به یکی علاقمند شدم؛ این که جرم نیست؛ در هر صورت خدا گفته نکن دیگر. ما که جرم و این‌ها را نمی‌خواهیم تعریف کنیم. یا ایها الذین آمنوا یغضوا من ابصارهم. هم به مومنین هم به مومنات خداوند فرموده که چشمتان را جمع و جور کنید؛ در سوره‌ی نور فرموده. سوره‌ی نور هم مال کی است؟ مال اواسط میانه‌ی دوم مدینه است. یعنی مسلمان‌ها تعدادشان زیاد شده بود؛ جوان در آن‌ها پیدا شده بود؛ پیر داشتند؛ بچه‌ی جوان داشتند؛ داشت حالت‌های زندگی عادی داشت شکل می‌گرفت. حالا اگر کسی همراه با وضو گرفتنش خدای نکرده به نامحرم نگاه کرد یا در این فکر بود که یک قرض ربوی هم به یک کسی بدهد؛ آیا وضو یا نماز باطل است یا نه؟ حالا اگر هم زمان با وضو کردنش اسراف کرد در آب ریختن این را که ما خدمت دوستان عرض کردیم و در غسل این را که عرض کردم دوستان به آن توجه دارند: عبادات اسلامی ذاتا مصرف زیاد را توجیه نمی‌کند؛ برداشت ناروا از منابع را توجیه نمی‌کنند. در درون خودش نیست.


همین الان این یک جهت را بگویم. حالا شاید برخی تان شنیده اید؛ حالا چون این ارتباط پیدا می‌کند. نگاه کنید دوستان عزیز یکی از بحث‌‌هایی که در مورد محیط زیست است این است که چه کسی مجوز داده به آدم‌ها که در طبیعت هر جور که دلشان می‌خواهد کار کنند هر طور که دلشان می‌خواهد تصرف کنند؛ آن وقت بین سکولار‌ها و متدینین و کسانی که به این دین‌های بودایی و سرخ پوستی و غیره اعتقاد دارند. این‌ها بحث است. یک مدتی است که یک سری از کتاب‌‌هایی نوشته می‌شود که بودایی و غیره این‌ها کتاب‌ها هم ترجمه شده که مثلا دیدگاه ادیان در مورد محیط زیست چگونه است. بعد آورده‌اند از موارد مختلفی که هندو‌ها و بودایی و برهمایی و غیره این‌ها مثلا در طول سال می‌روند درخت می‌کارند. در برخی از اعیاد یا مراسماتشان پرندگانی که در خانه نگه داشته‌اند همه را به پرواز در می‌آورند؛ هدیه می‌دهند به چیز. کشتن جانور. یعنی در هند مثلا کشتن مار، پلنگ، هر کدام از این‌ها چه وحشی چه غیر وحشی، چه خون خوار چه غیر خون خوار، چه نیش دار چه غیر نیش دار، این‌ها می‌گویند جایز نیست. روحیه‌ی این‌ها یک حالتی است. بعد گاهی وقت‌ها این‌ها می‌گویند نگاه کنید چه باعث شده این دین یهود یا اسلام یا مسیحیت است. حالا چون اکثر این متصرفین مسیحی بوده‌اند این را به دین یهود و مسیحیت می‌گویند؛ می‌گویند علتش این است چون خدا در قرآن یا تورات شما گفته من همه‌ی این عالم را برای شما خلق کردم؛ این که دیگر واضح است. خلق لکم ما فی الارض جمیعا؛ چون هم چنین چیزی به انسان‌ها گفته‌اند، شما را هم بر همه برتری داده ایم؛ فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا. همه چیز هم خلق کردیم؛ خورشید و ماه و ستاره‌ها را. این فکر باعث شده است که مسلمان‌ها یا یهودی‌ها یا مسیحی چون انسان برتر است، بر طبیعت سوار است؛ خدا طبیعت را در اختیار او قرار داده ملک او قرار داده، هر طور می‌خواهد تصرف کند. بر این اساس آن وقت گفته‌اند که این دین مسلمان‌ها یا یهودی‌ها یا مسیحی‌ها ادیان ابراهیمی است که این محیط زیست را به این روز در آورده؛ و افراد براساس این امر این کار را انجام داده‌اند. اما از آن طرف این‌ها هم جواب داده‌اند که اسلام و مسیحیت درست است می‌گوید طبیعیت در اختیار شما است؛ اما از یک طرف دیگر گفته آقا مراقب باش. یک ذره آب اضافه نباید بریزی ها. مبادا مثلا آب را آلوده کنی. مبادا یک پرنده‌ای را از خانه‌اش برانی. مبادا یک شتر زکات که می‌گیری از بچه‌اش جدا کنی و این قدر از این مبادا‌ها در قرآن و حدیث و ادیان هست که پیامبران جزء کسانی هستند که به ما یاد می‌دهند همه‌ی عالم حیات و تسبیح دارد. همه‌ی عالم بنده و مامور خدا هستند. شما حق آزاردادن ندارید. گفته‌اند جز به کسی که به شما آزار می‌زند از حیوانات نباید آزار بزنید. شما اگر یک کسی. این را جلسه‌ی قبل هم عرض کردم. دوستان یادتان باشد این یک شبهه‌ی قابل توجهی در مورد مسائل محیط زیستی هست که جلسات قبل عرض نکردم که گاهی اوقات اسرافی که در محیط زیست گفته می‌شود نسبت می‌دهند به ادیان و چون در دین یهودیت و دین مسیحیت و دین اسلام این حرف مثلا بیان شده. در اسلام بیان شده که شما اگر همین طوری بروی شکار کنید نمازت تمام است روزه ات باطل است؛ اشکال پیدا می‌کند. صید لهوی‌اش اشکال دارد. و مواردی که جلسه‌ی قبل خدمتتان عرض کردیم و خود پیامبران خیلی مراعات می‌کردند این امور را و به بقیه هم دستور دادند. برای حفظ درختان که چه قدر دستور العمل هست. ما دیگر از این حدیث بسیار ارزشمندی که از پیامبر گرامی اسلام نقل شده است؛ دوستان عزیز همه خبر دارید که پیامبر خیلی خیلی تکیه کردند و این جمله از پیامبر در کتاب‌های اهل سنت به خصوص آمده، که اگر اذا قامت الساعه یا قامت القیامه، اگر قیامت برپا شد و فی ایدیکم الفسیله؛ در دست یکی تان یک نهال است و آن قدر وقت دارد که می‌تواند این را بکارد و بعد قیامت همه چیز را می‌ریزد به هم. می‌فرماید اگر این طور شد بکارد حتما. حالا دوستان می‌توانند از عزیزانی که در جلسه هستند همین این حدیث را بگذارند روی تابلو، این خیلی حدیث ویژه‌ای است که از پیامبر نقل شده. که اگر در دست یکی تان یک نهال است و دارد قیامت می‌شود و لحظاتی دیگر به طول کلی زمین و زمان به هم می‌ریزد؛ ولی شما این مقدار وقت دارید اجمالا که بکارید آن را. فرموده بکارید. غرس کنید. فلیغرسه. آن را غرس کند و بکارد. یعنی آبادی و عمران طبیعت و توجه به طبیعت خیلی فراوان است. و اصلا یکی از مظاهر این را در بعضی از جاها نوشته ام و خودتان می‌دانید عذاب خدا قهر طبیعت برعلیه ما است. یعنی وقتی خدا می‌خواهد بگوید می‌خواهی عذابت کنم؟ می‌گوید آره. می‌گوید حالا صبر کن. تمام بیابانت را خشک می‌کنم. تمام آب را برعلیه‌ات وارد می‌کنم. تمام سیلابش می‌کنم. تمام سنگ بر سرت می‌ریزم. تمام جنگلت را می‌سوزانم. اگر بخواهم. آن جایی که تو هستی. یعنی قهر طبیعت می‌شود عذاب الهی. آن وقت در روایت‌ها هست که فکر کنم جلسه‌ای هم عرض کردم که دختری از عراق تا شام می‌رود تک و تنها در دوره‌ی حضرت حجت علیه الصلاه و السلام و در این جا در امن و امان هیچ کس به او کار ندارد. و تمام این منطقه‌ای که آن موقع بیابانی بوده در روایت هست که تمام این جا سبز است و این قدم از قدم برنمی دارد و لا یضع الا بر نبات. لایضع قدمیها الا علی نبات. یعنی سرسبز سرسبز است. اصلا این کار یکی از چیز‌های عالی به عنوان یک عدالت نهایی که شکل می‌گیرد در محیط زیست هم مثلا شکل می‌گیرد.


حالا بحث ما در باره‌ی اسراف یادمان باشد که این به ادیان نمی‌چسبد واقعا. وقتی که ما در درون بحث‌ها می‌رویم در مورد اسراف در عبادات به ما بیان کرده اند؛ در نوع بهره گیری‌‌هایی که مثلا در امکنه‌ی عبادی احیانا هست. اگر کسی کفن و دفنش، برای این نباید همین طور چند دست کفن، همین طور اضافه و بی‌جا، مصرف بشود. از این نوع اسراف‌‌هایی که معمولا اغنیا و یا ملوک انجام می‌دادند به شدت پرهیز شده؛ در دفن کردن. خیلی این را باید مراقبت کنیم. ضمن این که باید احترام مرده را نگه داشت، ولی خرج‌‌هایی که خیلی لازم نیست هم باید برایش در نظر گرفته بشود. مثلا این جا محقق حلی فرموده یکره فرش القبر داخل قبر بالساک الا مع الحاجه الیه. لانه اتلاف المال مثلا. در کلام بزرگان هست که خود فرش داخل قبر را مثلا فرش کنند آجر کاری کنند و این ها. مگر یک شرایط بهداشتی و درمانی خاص لازم باشد. وگرنه بهترین راه این است که به خود خاک بسپارندش. نه این که در خود قبر ساختمان بسازند. مثل این مسیحیت که این را در تابوت می‌گذارند. یک تابوت‌های خیلی مجهز و ویژه. ما یکی از بستگان دورمان آمریکا بود. آدم خیلی خوبی بود. جراح قلب بود. سال‌ها قبل از انقلاب شاید دهه‌ی سی رفته بود آمریکا و آدم خیری هم بود. مدرسه می‌ساخت در ایران. پول هایش را می‌فرستاد ایران. از جمله اواخر عمرش که بازنشست شده بود رفته بود کربلا و این ها. چند بار رفته بود. یک مدت پیش قبل از کرونا بود دو سه سال پیش بود که یکی از بستگان ما گفت که فلانی در آمریکا فوت کرده و وصیت هم کرده که ببرید قم دفنم کنید. و این را ما می‌آوریم. خلاصه پیگیری بودیم تا خلاصه آمد. این را که آن جا گذاشته بودند در یکی از همین تابوت‌ها یک تابوتی بود خیلی جالب بود؛ این قدر چیز‌های جالب در آن بود که آمد این جا او را بردند در همین بهشت معصومه دفن شد. بعد گفتم این تابوت را می‌خواهید چه کار کنید. تابوتش خیلی جالب بود. قسمت‌‌هایی‌اش جدا می‌شد قسمت‌‌هایی‌اش بالا پایین می‌شد. فنر داشت. دکمه داشت می‌زد. جسد را می‌آورد بالا که بگذاریم در چیز. دیدم خیلی به این توجه شده. حالا نگاه کنید. نمی‌شد آن را با آن بگذاریم در قبر. از نظر اسلامی این‌ها نباید صورت بگیرد. به خاطر همین که از همین تجملات و این‌ها باید پرهیز بشود. نمی‌دانم در مورد این قبر‌‌هایی که صورت می‌گیرد، آیا گاهی وقت‌های خیلی زیادی. خلاصه باید فکری برایش کرد.


حالا از این طور مسائل در مباحث دینی وجود دارد. یکی از بحث‌‌هایی مثلا در خمس هم می‌دانید ما هزینه‌های زندگی‌مان معاف است، مگر این که مسرفانه مصرف کنیم. که اگر این طور است خمسش معفو نیست. یعنی اگر شما در طول سال فرض بکنیم هر ماه به عنوان مثال ده میلیون درآمد دارید. می‌شود صد و بیست میلیون درآمد دارید؛ از این صد و بیست میلیون هزینه‌های متعارف شما فرض می‌کنیم هر ماه ده میلیون هشت میلیون است. ولی شما ده میلیون را خرج می‌کنید و در آن قسمت مابقی اسراف می‌کنید؛ شما اگر این صد و بیست میلیون را، دوازده تا هشت تا می‌شود نود و شش تا، بیست و چهار میلیون پس انداز باید می‌کردید؛ پس انداز می‌کردید 24 میلیون یک پنجم از این 24 میلیون باید می‌دادی می‌رفت. یعنی حدود 5 میلیون چهار و هشتصد باید بدهی برود. شما رفتی همه‌اش را خرج کرده‌ای مسرفانه. یا مثلا از این 24 میلیون ده میلیون مانده. شما باید خمس آن مقداری که مسرفانه خرج کرده‌ای هم بدهی. شما باید 4 و هشتصد را بدهی برود مثلا. نمی‌توانی 4 و هشتصد را ندهی. چون مسرفانه خرج کرده ای. و در واقع آن بخش خمسش یک پنجمش جزء معفو عنه ما نیست.
حالا بر این اساس یکی از مباحثی که مطرح شده در بحث حج است. در بحث چون حضرت آقای مکارم این جا این را به خصوص مطرح کرده‌اند من سعی کرده ام این متن را که الان خدمت شما گذاشته ام. این متن نوشته‌ی خود ایشان است که کتابی که دارد درباره‌ی حکم اضحیه در حج را مطرح کرده یک بحث این است که در این جا در آدرس‌‌هایی که هست و این‌ها در سایت‌ها هست فرمایش ایشان در این مجموعه‌ای هم که مال فقاهت است آن را گذاشته‌اند. حالا من بعضی از عبارات ایشان را می‌خوانم؛ آقای آقاسید کاظم حائری هم یک جواب‌‌هایی داده است. من مختصر می‌خواهم رد بشوم. بعد بروم بحث قاعده‌ی دیگری را خدمتتان عرض کنم. به این جهت دارم این را می‌گویم که طرح بحث و اسراف در این حد که بتواند یکی از احکام بسیار مهم عبادی را تحت الشعاع قرار بدهد قابل توجه است واقعا. و این که حالا یک شخصیتی مثل فردی که جزء مراجع است و از نویسندگان دینی مشهور قدیمی است و از نظر تراز علمی هم تراز مرجعیت را دارد، مفصل است تفسیر نمونه را با همکارانشان تنظیم کرده‌اند، توجه ایشان به این مساله خودش حائز اهمیت است. گرچه دیگرانی هم نقد و نظر‌‌هایی به این قضیه دارند که من حالا بعضی هایش را عرض می‌کنم.


اصل مطلب چیست؟ مطلب این بوده است که. حالا من یک تکه‌ای‌اش را از آن کتاب آورده ام؛ شما از آن کتاب می‌توانید استفاده کنید. مطلب این است که ایشان هم خودشان نوشته‌اند در آن کتاب که از زمان جوانی که من خودم رفته بودم مکه بار اول که رفتم، دیدم این قربانی هدر می‌شود و اصلا نمی‌شود رفت در قتلگاه که من خودم هم این را به عینه دیده ام و کسانی که رفته باشند آن زمان این را دیده‌اند. من بار اول سال 71 توفیق پیدا کردم و مشرف شدم و هوا هم خیلی گرم بود و عرض هم کردم برای رفتن به کشتار گاه در روز دهم ما خیلی سختی کشیدیم. و حتی یادم هست فکر کنم بار اول ما روز دهم اصلا نرسیدیم برویم کشتار گاه. چون خیلی دیر شد آن سالی که رسیده بودیم رفته بودیم بار اول یک مسائلی ایجاد شد ترافیک‌های سنگین ایجاد شد به ضرب و زور ما دم عصر ما توانستیم برویم سنگ هایمان را بزنیم. و وقتی رفتیم قربان گاه، گفتند قربان گاه تعطیل شده؛ دیگر نزدیک به شب است و تعطیل شده. و برگشتیم با همان لباس احرامی که داشتیم ماندیم تا فردا صبح. فردا صبح با دوستان رفتیم آن جا. صد و سی چهل تا هم زائر داشتیم. رفتیم آن جا و دیدیم که تازه روز دهم ما نبودیم هنوز یک مقداری از گوسفندانی که روز دهم کشته شده بود. و همان طور که آقای مکارم هم آن جا نوشته‌اند بوی متعفنی داشت و به خصوص بعضی از جاها من خیلی سختم بود رد بشوم؛ به سختی رد شدم و رفتیم دم این جاهایی که گوسفند بودند، گوسفند‌ها را گرفتیم. ولی چون روز یازدهم بود یک مقدار خلوت بود فقرایی آمده بودند و گوسفند می‌خواستند. گوسفند‌‌هایی که ما کشتیم همه را بردند. حالا چه مقدارش را بردند و چه مقدارش را نبردند. ولی افراد زیادی بودند که آمده بودند فقرا، چون گوشت تازه می‌خواستند از آن گوشت‌های روز قبل و این‌ها بر نمی‌داشتند. ولی گوسفند‌های زیادی بود افتاده بود آن جا و لودر داشت این‌ها را می‌ریخت در چاله و دفنشان می‌کردند. ایشان هم فرموده که این مساله که از مسائل مهم حج است و قربانی است و در آیات قرآن هم همان طور که می‌دانیم خدای متعال فرموده شما هدی که انجام می‌دهید باید این قربانی را مثلا قربانی بکشید و در آن آیه‌ای که فرموده هم زمان هم فرموده قربانی انجام بدهید و هم فرموده که این قربانی را پشت سرش یک واجبی قرار داده حتما به قانع و معتر یعنی آدمی که فقیر است و نیازمند است و از افراد دیگر بخورانید و به آن‌ها بدهید که استفاده بکنند. به همین جهت یک مساله مطرح شد. چون من نمی‌خواهم کل بحث را مطرح کنم. فقط یک تکه‌اش را می‌خواهم مطرح کنم. فرموده آن جا اذن فی الناس بالحج آیه‌ی 27سوره حج و بعدش یاتوک رجالا و علی کل ضامر یاتین من کل فج عمیق لیشهدوا منافع لهم و یذکروا اسم الله فی ایام معلومات علی ما رزقهم من بهیمه الانعام؛ فکلوا منها و اطعموا البائس الفقیر. در این سوره که فرموده این را به بائس فقیر بدهید. به کسی که مشکل دارد و فقیر است. و این‌ها مطرح شده. در عین حال در بعضی از جاهای دیگر فرمودکه قربانی بکنید. در آیه‌ی 36 فرموده: و البدن جعلناها لکم من شعائر الله. لکم فها خیر. فاذکراسم الله علیها صواف؛ وقتی این را مثلا یاد خدا باشید وقتی این‌ها را صف به صف نگه می‌دارید؛ فاذا وجبت جنوبها وقتی این را می‌خوابانید جنبش به زمین می‌افتد و می‌خوابانیدش، فکلوا منها، از آن بخورید؛ و اطعموا القانع و المعتر کذلک سخرناها لکم لعلکم تشکرون. هم به افراد نیازمند هم به افراد غیر نیازمند به همه بدهید. به همسایتان به نزدیکتان به همه بدهید. و خدا در این زمینه آیات و احادیث بسیار متعددی مطرح کرده. از این جا صحبت شده که ما الان که می‌رویم قربانی می‌کنیم اولا جای قربانی در منا است. اگر جای قربانی در منا است که ما در منا نمی‌کشیم؛ بعد گفته‌اند در روایاتی هم آمده که وادی معسر هم می‌شود انجام داد. برخی از قسمت‌ها را می‌شود از کوه بالا رفت یا از منا خارج شد در نزدیک ترین، آن جایی که مال زمین هست یا مال وادی محسر هست، آن جا هم می‌شود قربان گاه باشد. اوایل قربان گاه همین جا بود. الان قربان گاه را به طور کلی برده‌اند کنار. خارج از منا و وادی محسر است. رفته در معیصم. آن وقت این بحث مطرح شده است که‌ آقا اگر قربان گاه خارج از منا است ما چرا اصلا آن جا دیگر بکشیم. در ذی الحجه بکشیم زنگ بزنیم ایران بکشند؛ به خصوص که قضیه‌ی این گوشتش هم مطرح است. آن جا که می‌کشیم، حالا قدیم که در معیصم این چیز‌های جدید نیامده بود، آن جا که می‌کشتیم از بین می‌رود و نابود می‌شود. و ما بیاییم در جایی بکشیم که مصرف می‌شود. حالا اگر در همان منا بشود این کار را کرد که چه بهتر و اما اگر نشد ما می‌توانیم جاهای دیگر. این جا مثلا افراد هست.


این متن عربی است که من از خود کتاب استفاده کردم درباره‌ی این که ایشان می‌گوید لازم نیست ما این را در آن جا بکشیم. ادله‌ای آورده‌اند. ما کاری به آن ادله نداریم. یکی از دلیل‌هایشان این است: حرمه الاسراف و التبذیر. که خداوند متعال این جا فرموده‌اند لا تسرفوا انه لایحب المسرفین؛ و این جا هم فرموده‌اند که قرآن نهی کرده نهی شدید که ما این آیات را قبلا با هم دیگر خواندیم در سوره‌های مختلف؛ هم چنین حتی در «و الذین اذا انفقوا لم یسرفوا» کسانی که وقتی می‌خواهند انفاق کنند و این قربانی حالا من این طور می‌گویم یک نوع انفاق در راه خدا است و خدا می‌گوید اسراف نکنید. از آن طرف هم کم نگذارید. یعنی نروید حالا مثال می‌زنم یک گوسفند شر و شوری بردارید بیاورید. بلکه نه؛ خوب باشد. از تبذیر خداوند نهی کرده و گفته که این تبذیر کار نادرستی است و بعد ایشان فرمود که‌ بین محققین اختلاف است که اسراف و تبذیر چه معنایی دارد؛ و فرمودند که و الذی یظهر من خلال الدقه و التامل ان الاسراف بمعنی الخروج عن حد الاعتدال و الاقتصار من دون تضییع شیء بحسب الظاهر. شما مصرفت زیاد است ولی نه این که چیزی نابود می‌شود. کلفظ الثیاب الثمینه القیمه التی تساوی قیمتها اضعاف قیمه ثیاب العادیه مئات مرات مثلا. لباس شیک درجه‌ی یک برای عروسی و دامادی را برای چیز‌های معمولی بپوشی. این اسراف است. ولی در عین حال چیزی از بین نرفته. ولی چرا این قدر قیمت بالا؟ درست است.خیلی لباس شیک پوشیدی. ولی آدم که می‌خواهد برود مثلا سر کار که با این لباس نمی‌رود. و لکن التبذیر هو ما یودی الی تضییع نعم الله تعالی کما اذا هیا لعشره اشخاص مثلا طعام خمسین شخصا. غذا زیاد درست می‌کند بعد برای ده نفر. حالا بخشی‌اش را می‌خورد. بقیه‌اش هم. می‌گوید یا اطعام می‌کند به فقرا چون نمی‌خواهد آن را. که ثواب هم خیلی ندارد. یا این که می‌ریزد دور. این از این کلمه.


بعد ایشان می‌فرماید که اما سعه‌ی دایره‌ی مفهوم اسراف و تبذیر ایشان می‌گوید که به نظر می‌آید که این اسراف و تبذیر همه چیز را می‌گیرد هم چیز‌‌هایی که اخس اشیا هستند؛ یا موضوعات مهم هستند و چیز‌های گران. کما این که در روایت هم آمده است که مثلا یک هسته را بیرون نیندازید؛ خداوند خلاصه اسراف کننده را دوست ندارد. آب زیادی. روایت‌‌هایی که این جا وجود دارد مطرح کرده است. از این جا آمده است در مورد اضاحی، اضحیه ها، قربانی ها، که این‌ها را دفن می‌کنند یا احراقش می‌کنند. ایشان فرموده که با توجه به این چیزی که ما در مورد اسراف گفتیم این کاری که الان دارد آن جا صورت می‌گیرد جزء موارد واضح اسراف و تبذیر است. هم اسراف است و هم تبذیر است. نابود داریم می‌کنیم این چیز‌ها را و از بین می‌بریم و ایشان گفته طوری متعفن می‌شود که حتی حیوانات وحشی هم از این‌ها استفاده‌ای نمی‌کنند. بعد گاهی وقت‌ها دو گوسفند و سه گوسفند نیست. میلیونی است. و هر چه که فکر می‌کنیم که این را چه کار کنیم نمی‌شود. من یادم است هنوز آقای مکارم این فتوا را نداده بود. همین آقای گلپایگانی فکر کنم هنوز زنده بود. یکی از آقایان می‌گفت: من قبل از انقلاب که رفتم و آمدم این جا را نوشتم. موقعی که. چون از شاگردان آقای گلپایگانی بود گفت وقتی از مکه برگشته بودم، آقای گلپایگانی آمده بود منزل ما. تا آن جایی که یادم هم اشتباه نمی‌کنم. چون این که دارم سوال می‌کنم از اساتید بود؛ خدا رحمتش کند. و هم چنین آقای گلپایگانی را. ایشان آمده بود منزل ما که به عنوان حاجی طلبه رفته مکه و این ها؛ لطف کرده بود خانه‌ی ما آمده بود. بعد ما همین را آن جا بحث کردیم؛ که آقا جلویش را بگیریم فلان فرمایشاتی که داشتند. دیدم آقای گلپایگانی گفت که نه آقا این ربطی به قربانی ندارد. قربانی یک واجب جدا است همین حرف اطعام کردن فقرا یک واجب جدا است. شما نمی‌توانی که این واجب اگر ترک می‌شود آن واجب هم ترک کنی. این مقدمه‌ی آن نیست که حالا این بحثی که این جا داریم می‌آوریم هست. این از قبل از انقلاب مطرح بود. چون این بحث کشتارها و این وضعیت از قبل از انقلاب مطرح بود. و برخی از بزرگان و برخی از عزیزان مثل مرحوم شهید بهشتی و این‌ها که حالا می‌رسیم و عبارتش را برایتان می‌خوانم، آن‌ها به این قائل بودند. حالا عرض می‌کنم.


آقای مکارم‌ در هر صورت در یک مقام مرجعیت هم بود و آمد این را فتوا داد که من یک سالی که در مکه بودم چون از طرف شیراز رفته بودم، مقلدین ایشان هم شیراز و این‌ها‌ کم نیست و زیاد است و این‌ها دچار مساله شده بودند و گفتند ما چه کار کنیم؛ بعضی از افراد می‌گفتیم آقا شما مقلد هر که هستید شما به همان عمل کنید. ما که نمی‌توانیم. ما حالا مقلد امام هستیم طبق نظر او عمل می‌کنیم. سعی هم می‌کنیم گوسفند خوبی بخریم و طوری بدهیم که هدر نرود. در این چند سال هم که رفتم تقریبا هدر نرفت. چون اکثر سال‌ها ما در روز یازدهم رفتیم کشتیم. حتی یک سال یادم است که دوازدهم افتادیم؛ اصلا نشد یازدهم هم نرسیدیم. خیلی شرایط سخت شد. و معمولا چون روز بعد خلوت می‌شد. فقرا می‌آمدند گیرشان می‌آمد. یکی شان بود به من التماس می‌کرد. خواهش می‌کنم این گوسفند را. یک بز حسابی بود. نمی‌دانم برای خودم بود یا برای کسی بود. یک کسی بود ششصد ریال داده بود. خیلی زیاد بود. می‌گفت این را بده من. و اصرار می‌کرد که این را ببرد با خودش چون خیلی گوشت داشت و خیلی درشت بود. این مساله از قدیم مطرح بوده.


حالا آقای مکارم این جا فرمودند که‌ این اسراف است دیگر. اسراف مگر مثلا چگونه است؟ این واقعیت و حقیقتش اسراف است. بنابراین ما باید یک فکری برای این بکنیم. آخرش هم این جا فرموده‌اند. بعضی‌ها این را فرموده‌اند. ایشان این جا فرموده که آیا این شارع مقدس واقعا به این کاری که ما داریم انجام می‌دهیم راضی است؟ مطمئنیم که راضی نیست. چه شرایطی است. بعد می‌فرمودند که اگر یک کسی بگوید این اشکال ندارد. آدم در راه خدا جانش را هم می‌دهد. حالا مالش چیست؟ و البته این درست است که ما در راه خدا همه چیز را باید بدهیم. یا جانمان را هم بدهیم. حالا ایشان می‌فرماید این مصادره بر مطلوب است؛ آیا شریعت مقدسه این طور گفته که برو هم چنین کاری انجام بده؟ از روز اول که نگفته برو اسراف کن. اصلا گفته که اسراف نکن. این‌ها را برو بده به فقیر به مسکین این‌ها را مهمانی بده به دوستانتان بده. بنابراین اسراف این جا را هم شامل می‌شود. این الان اسراف است. و ایشان بعد فرموده نگاه کنید این عبارت ها. من می‌خواهم برای اسراف استفاده کنم ها. کار به خود حکم ندارم. ان قوه اطلاقات ادله الاسراف و التبذیر و استحکامها تکون الی حد تهوی فی دایرتها اخس الاشیا فضلا عن تضییع المئات و الآلاف من نعم الله. اصلا در حدی است که شامل می‌شود حاوی است دایره‌اش از کوچک‌ترین تا بزرگ ترین. یک شبهه‌ای این جا دارد که بعضی‌ها ذکر کرده‌اند که گفته‌اند لا اسراف فی الحج. بعضی‌ها گفته‌اند که در حج اسراف نیست. این روایتی است که ابن ابی یعفور در صحیحه‌ای دارد از امام صادق علیه الصلاه و السلام نقل شده است که پیامبر چنین فرمود: ما من نفقه احب الی الله عزوجل من نفقه غصب. هر چه خرج می‌کنی، نفقه یعنی هزینه که می‌کنی مقتصدانه باشد. و یبغض الاسراف الا فی الحج و العمره؛ گفته پیامبر فرمود این و یبغض. یعنی باز کلام امام صادق است این تکه اش. یبغض الاسراف الا فی الحج و العمره. و رحم الله مومنا اکتسب طیبا و انفق من قصد او قدم فضلا. این که در حج عمره اسراف اشکال ندارد. ایشان فرموده که لا شک فی ان المستفاد من مثل هذه الروایه لیس هو تضییع المال بطرحه او احراقه او دفنه او تهیئه طعام خمسین شخص مثلا لعشره اشخاص بحیث یطرح الزائد و یبسط ولو کان فی الحج. بله ظاهر این‌ها بسط. که این را قبلا هم عرض کردیم در جلسات قبل؛ ظاهر از این روایات بسط الید فی الانفاق ببذل الذات و تهیئه الهدایا للاقربا و الاصدقا و الشاهد علی ذلک حالا که می‌آید. این در واقع این روایت‌ها می‌خواهد بگوید تو هر که هستی یک مقدار غیر معمول باش. تو غیر معمول برای هر کسی که هزینه نمی‌بری. این جا اشکال ندراد که هزینه هایت بیشتر بشود. می‌گوید شاهد بر این هم مثلا اولا نفس ما ورد فی الروایه من تقابل الاسراف و القصد فی النفقه. کما این که این جا فرموده است که خداوند از نفقه‌ی قصد خوشش می‌آید. آخرش هم فرموده رحم الله مومنا اکتسب قصدا. اکتسب طیبا و انفق من قصد. ایشان می‌گوید باز آن جا نگاه می‌کنید آن جا هم این مطرح است. فانه شاهد قطعی علی ان المقصود من الاسراف هو النفقه من غیر قصد و اعتدال ‌ای اکسار النفقه و بسط الید فیها لا تضییع المال و افساده. یعنی آن طرفی که گفته یعنی متعادل. این جا گفته خیلی نمی‌خواهد مثل عادی برخورد کنی. مراد تضییع مال نیست. فهل یفتی فقیه بجواز ان یحمل زائر بیت الله الحرام عشره دواب، مع انه یرکب واحدا منها. یک اسب سوار بشود ده تا هم پشت سرش خالی، می‌شود؟ نمی‌شود که. فیطرح الزائد و یترکه فی الطریق حتی یموت و یتلف، أو یحمل مؤونة عشر نفرات مع حاجته إلى مؤونة فرد واحد، فیلقی ما زاد منها فی مکّة أو المدینة فی المزابل؛ بیندازد در مزبله حتّى یتضیّع ویفسد. ما ورد فی آداب السفر عموماً من استحباب بذل الزاد وإنّه من المروّة. ثانیا این را گفته‌اند «هدیّة الحاجّ من نفقة الحاجّ» «هدیّة الحجّ من الحجّ» «إکثار النفقة فی الحجّ فیه أجر جزیل» «نفقة درهم فی الحجّ أفضل من الف الف درهم فی غیره فی البرّ» فإنّ جمیعها تشهد على أنّ المقصود من الإسراف فی الحج إنّما هو هذا القبیل من الصلات و الإنفاقات والهدایا لا إحراق ملایین من الشیاه والبقر والإبل. و ثالثاً: یشهد لما ذکرنا ما ورد فی ذیل نفس الروایة المبحوث فیها فإنّ قوله «فرحم الله. که عرض کردیم. این هم مطلبی است که می‌فرماید بنابراین این روایاتی که هست این‌ها درست نیست.

 

ورابعاً: الفرق بینهما ـ کما مرّ ـ أنّ الإسراف هو الخروج عن حدّ الاعتدال من دون تضییع، والتبذیر ما یؤدی إلى التضییع والإفساد. حالا یک مساله این جا وجود دارد که اسراف شد حرام و نمی‌شود در حج هم اسراف انجام داد و مسلما این هم که دارد در حج این گونه انجام می‌دهد این اسراف بود. و نابودی. چه گوسفندهای خوبی. عرض هم کردم دوستان علت این که الان این مساله رخ داده نه به خاطر این که جمعیت می‌رود. به خاطر این که زائر‌ها نمی‌توانند از این گوشت استفاده کنند. چون از نظر پخت و پز آتش سوزی آن جا رخ می‌دهد، که قدیم نبود و یادتان هست که در این چند سال اخیر پخت و پز الان هم مثل پخت و پز قدیم نیست که با چوب بود. با گاز است. گاز هم که لوله‌ی گاز بترکد و منفجر بشود دیگر معلوم است که چه پیش می‌آید. آن جا هم در منا که فقط چادر است. چادر را می‌سوزاند شعله هم پخش می‌شود باد هم آن جا می‌آید پخش می‌کند. حالا چادر‌‌هایی که درست کرده‌اند می‌دانید چند میلیون ریال سعودی قرض کرده‌اند. یادم نیست آن سالی که ما رفته بودیم قبل از ما سوخته بود. سال بعد که ما رفتیم چادر‌های نسوز زدند. اما در عین حال با این که خیلی تلاش‌ها صورت گرفته اما هم به خاطر آتش سوزی. چون چند میلیون آدم آن جا جمع بشود و بعد اجازه بدهی هر کس یک پیک نیک سوار کند. بعد ببین دیگر چه می‌شود آن جا. علاوه بر این این گوسفند‌ها که مقدار زیادی هست افراد ممکن است استفاده کنند بدن‌ها مثل قدیم نیست الان بدن‌ها دیگر نازک نارنجی است بابسکوییت و این‌ها بار می‌آید، نه با غذاهای محکم قدیم، این باعث شده که مریض بشود بدن ها. به راحتی مریض بشود. و این بیماری‌های مختلفی که در حیوان و غیر حیوان است. سیستم بهداشتی هم در عربستان، هر جایی، اجازه نمی‌دهد از این گوسفند‌ها افراد بخورند. می‌گوید این‌ها مریض شدند مسوولیتشان با خودتان است و سخت است و بعد ممکن است این‌ها سرایت کند از حیوان به انسان و بعد یک دفعه نگاه می‌کنی کل حاجی‌ها دچار مشکل می‌شوند. گاهی وقت‌ها یک مشکلی ممکن ایجاد شود و چه قدر افراد از پای در می‌آیند همین است. موارد عدیده‌ای پیش می‌آید که آن جا با یک مشکلی مواجه می‌شود و تلفات زیادی داده می‌شود. برای همین نمی‌پذیرند آن مجموعه که این کار را انجام بدهند. حالا مساله این است.
پس این اسراف است مسلم. این دیگر یک ذره و دو ذره نیست. اسراف است. از آن طرف شما باید قربانی کنید. از این طرف قربانی ات همراه شده با اسراف. ایشان می‌فرماید که مساله این است: نسبت بین این دو دلیلی که به ما می‌گوید قربانی کن، باید قربانی به محلش برسد، این همه آیات که شما باید قربانی به محلش برسد، این از یک طرف؛ از یک طرف دیگر هم این مشکل هست. دلیل وجوب اضحیه و دلیل حرمت تبذیر. کدامش قوی‌تر است؟ ایشان می‌گوید فإن قلنا: إنّ دلیل وجوب الأضحیة لا إطلاق له بالنسبة إلى المصادیق الفعلیة ممّا تدفن أو تحرق فتتلف ـ کما هو الحق ـ فلا کلام ولا إشکال اگر گفتیم این دلیل اضحیه که واجب است، اطلاق ندارد که حتی این‌ها را هم بگیرد. یعنی گفته قربانی کن. حالا این طور قربانی را شامل نمی‌شود. این طور اطلاق ندارد. پس مشکل حل است. پس شما این جا دلیل قربانی‌ات نمی‌آید مطلقا؛ اما دلیل اسرافت سفت و سخت ایستاده است .


وإن قلنا: له إطلاق یشمل ما نحن فیه پس دلیل اسراف می‌گوید نکش. دلیل قربانی می‌گوید قربانی کن و بکش. دو تایش هم مثلا این جا می‌گوید نکش که هدر نرود و این می‌گوید بکش ولو این که منجر به نابودی‌اش بشود. حالا ایشان می‌گوید این را ما چگونه حساب بکنیم. ، فإن کانا من قبیل المتعارضین آیا این دو دلیل که هر دو در این مورد آمده است دو تعارض‌اند یا تزاحم اند؟ اگر متعارضین باشند‌ نسبت بین این دو عموم و خصوص من وجه است دیگر. بعضی وقت‌ها اسراف هست اصلا قربانی نیست؛ بعضی وقت‌ها قربانی کامل هست بدون اسراف. بعضی وقت‌ها هم با هم مشترک‌اند. اگر این جا هر دو دلیل می‌آیند و متعارضین هم هستند و اللازم تقدیم عمومات الإسراف این جا باید بگویی این دو دلیل وقتی تعارض کردند، تعارض در ملاک؛ ملاک‌هایشان متعارض‌اند. باید ملاک قوی‌تر را پیدا کرد. . لأنّها أقوى دلالة على المطلوب، فإنّ الأضحیة فی یومنا هذا من أظهر مصادیقه، وأمّا أدلّة الأضحیة فإطلاقها أضعف این دلیل نسبت به این قوی‌تر است دلیل اسراف؛ پس بنابراین این مقدم می‌شود و دلیل اضحیه اطلاقش نسبت به این اضعف است. چون این اگر ما بگوییم قربانی است، آره قربانی هست ولی خیلی هم آن طوری که ما دوست داریم نیست. و دلالته اسراف است. و مساله که آقا اسراف نکن و آن خیلی شدید‌تر از آن نیست. چون این از مصادیق تام اسراف است. ولی از مصادیق قربانی بودن این یک مقداری مشکوک است. حداقل مصداق ضعیف‌تری است. چون گفت فی النفس شیء. ایشان فرموده فرض کنیم حالا این‌ها از نظر قوت و ضعف و ظهور و خفا هم برابر باشند. باز این جا تساقط می‌شود. باید برویم سراغ اصول عملیه. اصل عملی هم در مقام این است که آیا من موظفم به این کار. اصل برائت است. چون از قبیل اقل و اکثر ارتباطی است و معمولا هم در اقل و اکثر ارتباطی بین بزرگان هم مطرح است که اجرای برائت که بنابراین ما الان نمی‌دانیم این حج ما یک عضوی‌اش دچار مشکل شده؛ و این اعضا هم به هم وصل‌اند. شک داریم که این جا چیزی بر ما واجب است. یا نه. چون فرض کردیم تساقط شد دو ادله رفتند کنار. ما نمی‌دانیم؛ بنابراین امر به اضحیه این جا ساقط می‌شود. برای این که خیال ما راحت‌تر بشود ایشان گفته وإن کان الاحتیاط فعلها فی محلّ آخر لایحصل من الأضحیة فیه الإسراف والتبذیر. این حرف مال آن جایی است که ما قائل بشویم که این‌ها متعارض‌اند؛ و چون می‌رویم سراغ متعارض ادله را. یعنی بحث امتثال دیگر مطرح نیست؛ نفس دلیل را بررسی می‌کنیم. مفاد این دلیل و قوت دلالتش این‌ها چگونه است. این یکی چگونه است. هذاکلّه إذا قلنا إنّهما یتعارضان.


اما اگر بگوییم انها من قبیل المتزاحمین، این جا متزاحم که شد، یعنی در ملاک. ملاک مال این جا بود. در ملاک که این جا در امتثال ما نمی‌توانیم این دو را با هم انجام بدهیم. هم اسراف رخ ندهد؛ هم زمان دو فعل ما داریم که می‌خواهیم انجام بدهیم. خداوند از یک طرف به ما گفته که اسراف نکن. از یک طرف به ما گفته که قربانی بکن. و من الان قدرت ندارم که هر دو را با هم انجام بدهم. مثل این است که دو نفر افتاده‌اند در آب یکی‌اش را می‌توانم نجات بدهم. به من گفته این را نجات بده؛ به من گفته آن را هم نجات بده. به من گفته غریب را نجات بده و گفته قریب را هم نجات بده. هم آن غربت زده و هم این قریب و نزدیک هر دو را نجات بده. ولی نمی‌توانم. از عدم توانایی من است به طور معمول. ممکن است کسی بتواند؛ تکی؛ او بماند؛ ولی ما به طور معمول حاجی‌ها که می‌رویم ان جا باید برویم آن جا قربانی کنیم و نمی‌توانیم هم ببریم جای دیگر. امکان برایمان نیست. اگر ایشان این طور می‌گوید اگر این باشد، اگر بگوییم این‌ها از متزاحمین‌اند، وأنّ ملاک الأضحیة موجود فی مثل هذه الأضاحی ملاک اضحیه این جا هم هست ، کما أنّ ملاک الإسراف أیضاً موجود خب چه کار باید بکنیم؟ فاللازم الأخذ بأقوى الملاکین دو ملاک ببینیم کدام یک قوی است. ، ایشان می‌گوید که ولا دلیل على أنّ ملاک الأضحیة أقوى، بل الأمر بالعکس و این به نظر ما ملاک اسراف خیلی محکم است. البته ایشان می‌گوید که انصاف این است که این را از متزاحمین ندانیم چون ملاک اضحیه واقعا برای ما دقیق روشن نیست؛ و اگر کسی بگوید ملاک اضحیه این جا هست یعنی یک امر غیبی است ما نمی‌دانیم ملاک این جا هست یا نه. که البته عرض کردم که بین بزرگان این جا اختلاف شده که بعضی‌ها هم می‌گویند این ملاک دارد؛ ملاک اضحیه هم هست. این اضحیه هست. و اسراف هم هست. باشد. اضحیه هست و اسراف هم هست. یعنی هنگامی که داریم اضحیه می‌کنیم خودش نفسش اسراف نیست. اما این که بعدا چون نمی‌توانیم بدهیم به آن واجب دوم نمی‌توانیم عمل بکنیم این طور می‌شد. ایشان می‌فرمایند که . فاللازم معاملة المتعارضین معهما اگر هم متعارض شد بعد باید قوت و ضعف و دلالت را نگاه کنید و همان بحث‌‌هایی که بالا بود که یا به اصل عملی برائت منجر می‌شود یا به تقدم ادله‌ی اسراف بر ادله‌ی قربانی. این فرمایش که ایشان دارد.
ایشان می‌فرمایند که إن قیل: وجود ملاک الإسراف أیضاً دعوى بلا دلیل. اگر کسی بگوید ملاک اسراف هست هم یک ادعای بلادلیل است. ملاک اسراف بی جا است. ایشان می‌فرماید که یلزم هذا الکلام الشکّ فی وجود أحد الملاکین إجمالا، و هذا اعترف بخروج المقام عن بحث التزاحم و دخوله فی مسألة التعارض، فیعود الکلام السابق فیه نگاه کنید این اسم کتاب حکم الاضحیه فی عصرنا؛ نویسنده الشیخ ناصر مکارم شیرازی .


هذا کلّه على شمول المماشاة، وإلاّ قد عرفت أنّه لا ینبغی الشکّ فی عدم شمول إطلاقات الأضحیة للموارد التی لا تصرف فیها لحوم الأضاحی فیما یلزم صرفها فیه مع قطع النظر عن دلیل الإسراف ایشان می‌گوید تازه این ما حالا مماشات کردیم این جا. وگرنه اصلا اطلاقات اضحیه این جا را نمی‌گیرد. چرا؟ چون اضحیه که در آیه‌ای که قرائت شد فرموده که این اضحیه‌ها را بگذارید به محلش برسد. کلوا منها و اطعموا القانع و المعتر و اطعموا البائس الفقیر. یعنی این هم یک واجبی است و ما الان اگر بکشیم نه می‌توانیم خودمان بخوریم خودمان هیچ، به کسی هم نمی‌توانیم بدهیم و هر می‌رود.
خلاصه کلام ایشان که در این کتاب نوشته است: قد ظهر ممّا سبق من جمیع ماذکرنا أنّا مع احترامنا لفتاوى الفقهاء المعاصرین کثّر الله أمثالهم نعتقد: مسألة الأضحیة بشکلها الحالی الذی تتلف فیه جمیع الأضاحی أو عمدتها بالدفن أو الحرق، مسألة مستحدثة لا سابق لها فی الأدوار الماضیة حتّى یبرز الفقهاء الماضین الکرام آرائهم بالنسبة إلیها پس مساله جدید است. نروید بگویید فقها که در قبل فرموده‌اند بکشید اصلا فرقی نبوده. فرقی نمی‌کرده. چیزی تلف بشود یا نشود. نه اصلا مساله آن موقع مطرح نبود. ، فقد کانت اللحوم یومذاک تصرف جمیعاً فی أیّام الحج کما این که أخبار هست. پس مساله مستحدثه است.


ثانیاً: ظاهر الآیات الکریمة والروایات عدم موضوعیة إهراق الدّم فی منى، بل الظاهر أنّه مقدمة لمصارفه الشرعیة. این که خود خون ریختن که همان آقایی که من نقل کردم که مرحوم آقای گلپایگانی گفته بود که نفس قربانی خودش یک مساله است. نفس قربانی. حالا نفس قربانی به این معنا نگاه کنید شاید حرف این بزرگان هم چیز نباشد. شما حاضرید برای خدا انفاق کنید؟ بله من حاضرم. البته این که ما این کاری که انجام می‌دهیم باید مشکلش برطرف بشود و بشود از آن استفاده کرد یک امر دیگر است. حالا من بعضی از چیز‌های اقتصادی‌اش را هم بعدا عرض می‌کنم. این ظاهر آیات عدم موضوعیت اهراق دم است.
ثالثاً: إطلاق الآیات والروایات الواردة فی الهدی، لا تشمل الأضاحی فی یومنا هذا، لعدم وجود هذه المصادیق فی عصر صدورها شما از اطلاق آیات نمی‌توانید این‌ها را اضافه بکنید. ، فالقناعة بهذا النحو من الهدی فی یوم الحجّ مشکل، فلابدّ أن نلتزم موقّتاً بالتوقّف فی مسألة الهدی فی مثل هذه الظروف، أو إیقاعه فی محلّ آخر یمکن فیه صرفه فی مصارفه الشرعیة لازم است که این جا متوقف بشویم یا این را یک جای دیگر انجام بدهیم تا مشکل برطرف بشود و احتیاط هم که گفتم.
چهارم که ایشان می‌فرمایند جمیع المذابح الفعلیة خارجة عن منى بلا استثناء، و توهّم بعض أنّ قطعة صغیرة منها داخل فی منى، قد ثبت خلافه فی التحقیقات بعضی‌ها می‌گفتند یک قسمتی از قربانی هست در منا است. ایشان می‌گویند معلوم شد که این‌ها درست نیست. وعلیه لا یحصل شرط وقوع الذبح فی منى که روایت‌‌هایی ما داریم که گفته لا ذبح الا بمنی. بعد بین وادی محسّر الذی انتقل إلیه المذبح أخیراً وسائر الأماکن هم هیچ فرقی نیست. نعم لوکان الهدی فیه ملازماً مع شرائطه اگر این گوسفند شرایطش را دارد ، ‌ای یصرف فی مصارفه الشرعیة فالمرجّح من باب الاحتیاط إیقاع الذبح فیه بله اگر ملازم با چیز باشد می‌شود.


پنجم: أدلّة حرمة الإسراف والتبذیر قویّة، تمنع عن إتلاف هذا العدد الکبیر من لحوم الأضاحی و دفنها أو إحراقها، اسلام هم با این راضی نیست.
ششم: ونتیجة ما ذکر، أنّه ما دام لحوم الأضاحی تتلف بهذه الصورة المدهشة، لابدّ من ترک الذبح وعزل قیمة الهدی على الاحتیاط اللازم، والإتیان بسائر المناسک والذبح فی الوطن أو محلّ آخر بعد الرجوع فی ذی الحجّة الحرام أو التنسیق والاتفاق تنسیق بکنی یعنی رفق؛ ارتباط بدهی؛ و هماهنگ بشوی با بعضی از اهل و اصدقا للذبح در روز قربان گاه فی الوطن، ثمّ الإتیان بسائر المناسک. این هم این جا فرموده‌اند. بعد هم گفته‌اند که البته ممکن است یک مواردی را بعدا بشود انجام داد. این عبارت فکر کنم یک قسمتی این جا افتاده باشد.
نعم لو أمکن فی المستقبل نقل اللحوم بتمامها أو غالبها إلى خارج منى أو مکّة أو خارج الحجاز بتجفیف اللحوم أو استخدام إحدى الوسائل الحدیثة لحفظه. می‌گوید اگر امکانش بود که این‌ها را یخ بزنند و ببرند جای دیگر که الان دارند این کار را می‌کنند‌ آن هم خوب است.
هفتم: عمده‌ی ادله‌ای که ما می‌گوییم: عمدة الأدلّة التی تشهد على ما ذکرنا هی مایلی:
عدم وجود دلیل على صحّة الأضاحی التی لا تصرف لحومها. یکی دلیل داریم که می‌گوید این اضاحی که گوشتش مصرف نمی‌شود دلیل نداریم که این‌ها صحیح‌اند و هم چنین چیزهایی که از آیات و روایات استفاده می‌کنیم که این صرف لحومش در مصارفش از مقومات هدی است. ثالثا همه‌ی مذابح در منا نیست. رابعا اسراف و تبذیر در این مقیاس بزرگ حرام است و دلیلی هم بر صحت این کار نداریم و خیلی زشت است
دو سوال این آخر کار مطرح کرده‌اند حضرت آقای مکارم، بعضی‌ها گفته‌اند این یکی از شعائر اسلام است و شما دارید این را حذف می‌کنید و این خیلی بد چیزی است و به خصوص شیعیان بخواهند این کار را انجام بدهند که ایشان می‌گوید که گفته که این وضعیت از شعائر اسلام است و یک فکری باید برایش کرد. و حالا خودشان هم این جا ذکر کرده‌اند که همین فتاوای ما باعث اثر شد و یک فکر‌های دیگر کردند که باعث شد یک مقداری مشکل برطرف بشود. این یک سوال مطرح کردند.


و سوال دوم هم این است که الا ینبغی فی الظروف الحالیة‌ای حال عدم مشروعیة الهدی بشکله الفعلی، الانتقال الى البدل می گوید چرا سزاوار نباشد که ما برویم بدل. کلا برویم روزه بگیریم که بعد ایشان توضیح داده است که این روزه گرفتن مال کسی است که اموال و این‌ها ندارد. روایت‌ها به این دلالت می‌کند. و بنابراین بهترین کار این است که یا هماهنگ کنیم در ایران کسی این کار را انجام بدهد یا موارد دیگر.
ایشان فرموده که خلاصه نسأل الله أن یوفّقناوجمیع الباحثین فی هذه المسألة این فرمایش آقای مکارم که فرموده‌اند.
اولا حاشیه‌ای که این جا هست من عرض کنم و بعد بروم حرف آقای حائری را هم خدمتتان بیاورم که همین جا فکر کنم برای شما فرستادم. نگاه کنید این صورت حرف آقای مکارم بود. بعد ایشان از مرحوم آقای خویی یک متنی را نقل کرده‌اند که البته بیشتر آن در مورد ذبح است و مکان ذبح است و آقای خویی هم گفته‌اند که اگر ذبح در منا می‌شود می‌توانند در جایی دیگر در ذی الحجه انجام بدهند، یا حالا وادی محسر یا مزدلفه اگر نشد آن وقت می‌توانند سال بعد مثلا انجام بدهند. این یکی چون فرموده‌اند سوال از مرحوم آقای خویی این بوده است که در صورتی که ذبح در خود منا ممکن نباشد، وادی محسر و مزدلفه و مکه چه فرق دارد؟ با آن که ممکن است در مکه سهم فقیر را به فقیر داد. چرا ما در وادی محسر و در منا انجام این عمل مشکل است. جواب این است که اگر تا آخر ذی حجه ممکن نباشد، ذبح در منا، پس به وقتش در هر کجا که عمل به وظیفه بهتر انجام شود در آن جا ذبح شود. حالا گفته‌اند این فتوی بنابراین خودش می‌رساند که به آن مصرف هم مرحوم آیت الله خویی توجه دارد. ولی اسمی از اسراف و این‌ها نیاورده. یک نقلی این جا هست که من نرسیدم اصل کتاب را ببینم از مرحوم آقای مغنیه رحمه الله علیه؛ آیت الله شیخ محمد جواد مغنیه که این شهید مغنیه از بستگان این‌ها بوده اما. آقای مغنیه که بحث‌های زیادی دارد در کتابش درکتاب فقه امام جعفر صادق علیه الصلاه و السلام در بخش حج مجلد دو ص ۲۴۴ گفته: إنّ الهدی إنّما یجب حین یوجد الآکل أو یمکن الانتفاع به بتجفیف اللحم أو تعلیبه تعلیب یعنی بسته بندی اش. هدی واجب است وقتی که خورنده داشته باشد یا بشود خشکش کرد و کنسروش کرد و بسته بندی‌اش کرد و فرستاد. ، أمّا إذا انحصر أمره بالإتلاف کالحرق و الطمر فلا یجوز یعنی دفنش کنند. ، و من أراد التفصیل و معرفة الدلیل فلیرجع إلى کتاب «الإسلام مع الحیاة» که فرموده.


مرحوم شهید بهشتی که عرض کردم قبل از انقلاب مثل این که چند بار رفت مکه، یک بار موقعی که آلمان بود؛ چون ایشان از سال 44 یا 45 رفت آلمان تا 49. پنج سال آن جا بود و بعد هم باید می‌آمد ایران و می‌دانست هم بیاید ایران دیگر اجازه نمی‌دهند برود و دیگر هم نتوانست برود. سال 49 این‌ها بود آمد ایران. آن وقت عرض می‌کنم که آن موقع هم که آلمان بود از آن طرف هم رفته بود مکه. در بحث‌های تفسیر قرآنش، چون می‌دانید از آقای مرحوم بهشتی به زودی شش جلد کتاب تفسیر می‌آید بیرون. این سخنرانی هایش بود در آلمان موقعی که بود که سوره‌های مختلفی را تفسیر کرده بود. بعد که آمد ایران بقره و آل عمران را هم تفسیر کرد. تقریبا بقره‌اش کامل بود آل عمران کامل نشد که دیگر انقلاب شد و شب‌‌هایی دارد. این جلسات الحمد لله با تلاش فرزندش این‌ها پیاده شد و آماده شد و خیلی هم زحمت کشیده شد تا این اصلاح بشود. چون نوار‌ها یک مقدار صوت خوب نبود. دادند به دستگاه‌های مختلف تا این صوت را آماده کند و بعضی از کلمات را هم خود فرزندان ایشان می‌گفتند که کلمات این کسانی که گوش می‌دادند نتوانسته بودند بفهمند. ما که آشنا بودیم با نوع صحبت پدر توانستیم این را جمع کنیم. در آن بحث‌های تفسیری‌اش در بحث تفسیر آیات. چون هم در سوره‌ی حج یک مقداری دارد تفسیر کرده آیه، و هم در سوره‌ی بقره در باره‌ی حج هست. ایشان به طور مستقل برخی از این مباحث را در مباحث حج در قرآن نگاشته که همان موسسه تنظیم آثار شهید بهشتی چاپ کرده. آن جا البته به فارسی گفته. ولی این جا به عربی در ذیل آمده. سوالی از او کرده‌اند که آیا این وضعیتی که در آن جا هست این‌ها قربانی است؟ ایشان گفته: من المسلّم الّذی أعلنته بالصراحة عند سؤال جماعة عنّی در آن جلسه می‌گوید در جایی از من سوال کردند؛ فکر کنم موقعی که در مکه بود دارد از آن جا نقل می‌کند. سوال کردند و گفتم که مسلما أنّ الهدی إذا علمتم بدفنه بعد یوم أو یومین فلا تحسبوه بعنوان الأضحیة من دون تردید، فإنّی أعلنت رأیی هذه المسألة بالقطع و الجزم و قلت: إنّ هذه الأضحیة لیست مقبولة، فإنّه تبذیر و لا یلائم الآیات و الروایات الواردة أصلا.


این فرمایشی که الان این جا در واقع مطرح شده که از مرحوم. البته این دوستان عزیز این نوشته شهید آیت الله سید محمد حسین بهشتی. آقای بهشتی سید محمد حسین نیست. سید محمد حسینی بهشتی. فامیلش حسینی است. نه اسمش محمد حسین. این هم فرمایش مرحوم آقای بهشتی رحمه الله علیه. در واقع این بحث از قبل از انقلاب مطرح بود کسانی از این فقهای جوان‌تر حالا مثل مرحوم شهید بهشتی یا مثل آقای مکارم یا همان آقای مغنیه که در لبنان بود یا بعضی از بزرگان و علمای دیگر که از شاگردان مراجع مثل مرحوم آقای گلپایگانی این‌ها بودند، آن‌ها که رفته بودند خلاصه در فکر حل این قضیه بودند. و بنابراین این که. حالا از همه‌ی این بحث‌ها می‌گذریم، بحث حج و این ها، این که الحمد لله الان یک شرایطی پیش آمده در معیصم، من یک چند دقیقه‌ای این را هم عرض کنم، این که نگاه کنید این کشتار گاه به این بزرگی که الان درست شده و خیلی هم خرج شده، این در طول سال که مورد استفاده قرار نمی‌گیرد به این صورت. در عرض دو یا سه روز چند میلیون گوسفند و گاو و شتر کشته می‌شود. حالا می‌گوییم مثلا یک میلیون. یک میلیون خیلی زیاد است. در عرض چند روز. این جایی که شما کشتار گاه دارید مثلا کارخانه درست می‌کنید باید طوری باشد که در عرض دو سه روز بتواند کل این یک میلیون را کشتار بشود؛ تمیز بشود؛ یخ زده بشود آماده بشود. ممکن است. برای همین نمی‌شد با یک کارخانه کوچک این کار را کرد. چون این‌ها به سرعت خراب می‌شود. بنابراین باید یک جای بزرگی باشد که این کار صورت بگیرد. آخرین سالی که من رفته بودم سال 85 یا کی بود که رفتم آن جا، که رفتیم برای حاجی‌ها قربانی کنیم، چند تا قصاب‌های محترم را بردیم با خودمان، عزیزانی که در کاروان و این‌ها کمک می‌کردند در این قضیه، رفتیم آن جا و این کشتار که می‌شد سریع می‌انداختند در دستگاه شکمش را سریع بعضی از آن‌‌هایی که آن جا بودند خالی می‌کردند آن قسمت‌‌هایی‌اش که باعث تعفنش می‌شود، آن گوشت و این‌ها از آن طرف می‌رفت در یک دستگاهی؛ یک پلاستیکی روی آن کشیده می‌شد، یک پارچه‌ی خاصی، که خشک نشود. می‌رفت داخل. خیلی سریع آن طرف یخ می‌زد و می‌رفت بسته بندی می‌شد. بسته بندی می‌شد بعد هم می‌بردند.


یکی از مسائلی که آن جا وجود دارد دوستان باید این را لحاظ کنند از نظر اقتصادی. شما حالا این را باید رویش فکر کنیم. به عنوان مثال یک میلیون گوسفند آن جا قربانی می‌شود هر گوسفندی هم فرض کنید سیصد ریال. اصلا ما می‌گوییم صد دلار. یک میلیون صد دلار به عنوان مثال می‌شود صد میلیون دلار. گوسفند‌ها قیمتش صد میلیون دلار است که آن جا دارند به ما می‌دهند. این صد میلیون دلار شما باید این را یخ بزنی. دستگاهی که باید بیاوری باید ببینی این دستگاه چه قدر است. بعد در مناطق. این را این چند روزه انجام می‌دهی؛ فرض کنید اصلا از اول ذی حجه تا آخر ذی حجه این‌ها مشغول‌اند. یک ماه تمام. یازده ماه سال این دستگاه را چه کار کنند؟ دستگاه‌ها را باید خاموش کنند. خاموش کنند. چه استفاده‌ای از آن می‌شود؟ هیچ. شاید الان فقط کل منطقه‌ی مکه و طائف و مناطقی که نزدیک‌اند کشتار گاه‌هایشان بیاورند این جا؛ اگر هزینه‌ی حمل و نقل و حساب کتاب‌هایشان مشخص بشود. یکی از علت‌‌هایی که یک مقدار طول کشید و سعودی هم زیر بار نمی‌رفت یکی جنبه‌ی اقتصادی بود که آقا من چه قدر باید پول خرج کنم برای این صد میلیون دلاری که شما می‌گویید الان فرض کنید صد میلیون دلارش تلف. شما برای این صد میلیون دلار به من می‌گویید میلیاردی خرج کنم قصاب خانه بزنم، این کشتار گاه بزنم یخچالش را بزنم و همه را آماده کنم و بعد هم چه قدر هزینه انجام دهم تا این صد میلیون دلار یخ بزند و بردارند ببرند کشتی و بارش کنم ببرم مثلا سودان آفریقا آسیایی جایی بدهم. چه قدر می‌ارزد. هزینه‌های این را اصلا این گوسفند هدر برود. صد میلیون دلار است دیگر. من چرا دوباره این صد میلیون دلار مثلا پنجاه میلیون دلار، نمی‌دانم چه قدر، باز هزینه کنم، تا این‌ها را برسانم به دست آن افراد. مستقیما این پول را می‌ریزم در حساب آن آدم‌‌هایی که آن جا هستند، می‌گویم گوسفند‌های همان جا را بگیر بده به این‌ها. این که کمتر برای من تمام می‌شود. برای چه این کار را انجام بدهم. ممکن است گفته بشود که‌ این آبروی حج نمی‌رود. می‌گوید آن از نظر اقتصادی اصلا فایده ندارد برای من. یک فکر دیگری بکنید برای این کار؛ به جای قربانی اگر احساس می‌کنید نمی‌شود یک کار دیگری بکنید. شما به من دارید تحمیل می‌کنید. برای حفظ این صد میلیون دلار یا کمی بیشتر اصلا می‌گوییم دویست میلیون دلار؛ پول کمی نیست ها؛ صد میلیون دلار یا دویست میلیون دلار پول کمی نیست واقعا. ولی باید ببینیم شما برای محافظت از این دویست میلیون دلار چه قدر دارید هزینه می‌کنید و می‌صرفد یا نمی‌صرفد. این را باید لحاظ کرد.
در هر صورت ما بحثمان حج نیست. ولی خدا را شکر می‌کنیم از این که این بحث اسراف داغ‌تر شده. هم در بحث مکه آمده. اگر بتواند اسراف جلوی قربانی را بگیرد در مکه، پیدا است خیلی کار از آن می‌آید از این ادله‌ی اسراف و آن وقت در زمینه‌های مختلف ممکن است بشود روی آن تامل کرد. کما این که در جلسه‌ی قبل هم عرض کردم آنی که افراد برای تنظیم بازار بعضی از کالا‌ها را نابود می‌کنند یا کودش می‌کنند، یا می‌گویند بریزید پرنده‌ها بخورند، ماهی‌ها بخورند، بریزید در بیابان حیوان‌ها بخورند، بازار نیاورید برای تنظیم قیمت این هم از مواردی است که واقعا تصمیم گرفتن در موردش خیلی سخت است.


نگاه کنید من دیگر نمی‌خواهم وارد این بشوم. اقای سید کاظم حائری شاگرد شهید صدر یک مقاله‌ای نوشته که در مجله‌ی اهل بیت/ جلد ۲۷ که الان هست که این جا یک مقداری‌اش را آورده ام، این جا ایشان نوشته است که یک ادله‌ای اقامه شده است بر این که مکان ذبح در حج تمتع منا است، این ادله را آورده و بعد این بحث‌ها را مطرح کرده و خواسته تقریبا یک طوری با مطلبی که آقای مکارم این جا فرموده‌اند بحث کند و ببیند کدامش درست است؛ ادله‌ی مختلف آورده است که آخر مکان ذبح. چون مذبح رفته بیرون دیگر خارج شده. این‌ها را بحث کرده حالا جزء بحث ما نیست. یک جای از این بحث که می‌رسد بحث در مورد همین فرمایشی است که آقای مکارم گفته و ایشان هم این جا است. می‌گوید مطلب سومی که ما این جا می‌خواهیم بگوییم که من نمی‌خواهم بگویم نوشته به آیت الله ناصر مکارم شیرازی نسبت داده می‌شود، یعنی پیدا است که ایشان متن خودش را ندیده، چون متن هم بعدا چاپ شده، که ایشان در زمان ما و هر زمانی که رساندن قربانی به دست نیازمندان ممکن نباشد به ساقط شدن ذبح در منا قائل است و گفته است که احتیاط آن است که همین طوری حاجی به هم شهری خودش بگوید و آن جا با خانواده‌ی خودش هماهنگ کند. بعد ایشان چند دلیل آورده است. یکی‌اش گفته ذبح و اطعام دو واجب ارتباطی هستند. یعنی شرط قربانی اطعام است و اطعام واجب مستقلی نیست تا اگر مستقل نشد واجب اول باقی بماند. بلکه این‌ها ارتباطی‌اند یا با هم انجام می‌شوند؛ یا و گرنه. پس بنابراین حالا که یک بخشی‌اش می‌رود برائت داریم نسبت به بقیه اش. شاید این تعبیر ایشان یعنی این تعبیر. ایشان حتما استاد است دقیق‌تر از آن طوری بود که کلام ایشان آن جا برای ما واضح نبود. این را ذکر کردند به عنوان یک بحث. بعد ایشان می‌گوید که چه دلیلی بر ارتباطی بودن ذبح و اطعام و وحدت مطلوب وجود دارد؟ شاید این‌ها دو واجب مستقل باشند. بعد از آن جواب می‌آورد که تعدد مطلوب نیازمند قرینه است و چون این جا با فاء تفریع آمده در آیه مثلا لازم نیست.


من خواهش می‌کنم دوستان اگر مایل بودند این بحث را نگاه کنند اگر خواستند دقیق باشد بهتر است که فرمایش‌های این اساتید دیگر را هم نگاه بکنند. ایشان در مورد این دلیل چهارم حرام بودن اسراف و تبذیر، که از آقای مکارم نقل می‌کند اما حرف‌ها را کامل می‌آورد از آقای مکارم ولی می‌گوید که خیلی عجیب است که ایشان به این ادله‌ی اسراف تمسک کرده و رد می‌کند فرمایش ایشان را و می‌گوید ما نمی‌توانیم این را بپذیریم و چگونه ایشان می‌خواهد از بحث اسراف این جا استفاده بکند. بله کسی که دارد قربانی می‌کند که اسراف نمی‌کند. دولت این جا. دولت سعودی یا هر کسی که آن جا حاکم است طبیعی است که باید این کار را انجام بدهد. نگاه کنید دوستان این جا نوشته است: عجیب‌ترین قسمت سخنان ایشان دلیل چهارم بر سقوط ذبح یعنی دلیل حرمت اسراف است که اگر مقصود این است که اشکال به حکومت‌ها است می‌گوید باشد این درست است؛ ولی ربطی به بحث ما ندارد. یا مقصود اشکال به خود ذبح است که چون منجر به تلف می‌شود بدون این که فایده‌ای داشته باشد. و ایشان منظورش این است و می‌آید توضیح می‌دهد. چون وقت گذشته الان نمی‌خواهم مزاحمتان بشوم. در تعارض و تزاحم حالا اگر لازم بود جلسه‌ی بعد می‌آییم که این جا ملاک تزاحم است یا تعارض است و ایشان می‌گوید که ایشان روی تعارض تکیه دارد.
اللهم صل علی محمد و آله و سلم.

 

 

برای دریافت فایل اینجا را کلیک کنید.

Prev Next
برچسب‌ها
برای ارسال نظر وارد سایت شوید