جلسه سوم درس خارج فقه استاد مجید رضایی در موضوع قواعد فقهی اقتصادی در ۹ آبان ۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.
بسم الله الرحمن الرحیم
درس قواعد فقهی اقتصادی جلسه سوم
یکشنبه ۹ آبان ۱۴۰۰
جناب آقای میر معزی، ایشان هم قواعد ضمانت و انتقال مال و قواعدی که دربارهی خود شکل گیری یک مال است را ذکر کرده بودند و من اینها را برای شما دوستان عزیز بیان کردم.
چون خود ایشان هم این کتاب را در این زمینه نگاشتهاند یک بار دیگر حرف ایشان را روی جزوه شان بیاورم که مطمئن بشوم که اشتباه نکرده باشم. ایشان هم گفته است که قاعدههای فقهی میتواند قاعدههای عام باشد یا قاعدههایی که اختصاص به ابواب خاص عبادات داشته باشد یا قاعدههایی که اختصاص به ابواب معاملات به معنای اعم داشته باشد یا قاعدههایی که اختصاص به اموال و عقود. بعد بحث خودشان را که بیشتر صبغهی فقه اقتصادی و اقتصادی داشته است در قواعد اختصاصی به اموال و عقود گفتهاند ما اینها را چند قسم میکنیم:
یک قسمش قواعد تملیک یا احراز حق؛ قاعدههایی که ملکیت آور است یا حق یک نفر را اثبات میکند مثل قاعدهی احیا یا حیازت یا تحجیر.
یک سری از قواعد، قواعد تصرف در مال است یعنی بعد از اینکه مال به دست آمد نوع تصرفات مثل قاعدهی الناس مسلّطون علی اموالهم.
یک سری از قواعد هم به عنوان انتقال مال به معامله ذکر کرده است مثل قاعدهی اصالة الصحة در معامله و قاعدهی لزوم و تبعیت عقد از قصد.
و چهارم هم قواعد ضمان است که به قاعدهی اتلاف و ید مثال زدهاند.
ایشان در مورد هر کدام از اینها یک سری مباحثی را مطرح کردهاند. اگر دوستان یادشان باشد من اینها را در جلسهی قبل توضیح دادم.
قاعدههایی که در ابواب معاملات عمومی است مثل لاضرر و نفی عسر و اضطرار و الضرورات تتقدّر بقدرها و اکراه و صحت در افعال و اقوال و تعاون بر اثم و نفی سبیل و اصالة الحل را بحث کردهاند.
در مورد قاعدهی تملیک و احراز حق هم قواعدی را ذکر کرده است مثل اصل در اشیاء عدم ملکیت است و قاعدهی احیاء و حیازت و تحجیر و تبعیت نماء از اصل و حق سبق و ید را هم ذکر کردهاند.
قواعد تصرف در مال مثل همان الناس مسلّطون علی اموالهم و الإذن فی الشیء إذن فی لوازمه و بحث حرمت اسراف و احترام مال مسرف و اعراض عن الملک و اسقاط حق.
قاعدهی انتقال مال: اصالت فساد در معامله و اصالت صحت و اصالت لزوم و اشتراط تراضی و اذا حرّم شیئا حرّم ثمنه و تبعیت عقود للقصود و انحلال عقود و لا غرر و اماریت سوق مسلمین و تعلق نهی به ارکان معاملات و المؤمنون عند شروطهم و الشرط جائز و همچنین مخالف شرط با کتاب و سنت باعث بطلان میشود و مخالفت شرط با مقتضای عقل باعث بطلان میشود و شرط فاسد مفسِد عقد است. این جا شانزده تا عقد را مطرح کردهاند.
و قاعدهی ضمان هم که عرض کردیم مثل علی الید و اتلاف و ما یضمن و ما لا یضمن و المغرور یرجع الی من غرّه و عدم ضمان محسن و عدم ضمان امین و اقدام بر ضرر و ضمان و من له الغنم فعلیه الغرم.
همهی این قواعد در بحثهای فقهی آمده است و خیلی هم بحثهای ارزشمندی است. جزء آخرین تقسیماتی که من دیدم تقسیماتی است که حضرت آقای میر معزی حفظه الله زحمت کشیدهاند. به ذهن خودم میآید که میشود جور دیگری هم تقسیم کرد و اگر محور را اقصاد بگذاریم نه فقه و بخواهیم قواعد اقتصادی را بحث کنیم یک مقدمه بگویم که همانطور که میدانید کتابهای اقتصادی الان اینگونه است که نظریهی مصرف مطرح میشود. در کتابهای خرد و کلان که نگاه میکنید نظریهی مصرف اول مطرح میشود بعد نظریهی تولید و هزینههای تولید مطرح میشود و بعد هم توزیع مطرح میشود البته توزیعی که در بازار است مثل انتقال و مبادلات شکل میگیرد. اگر دوستان عزیز کتابهای خرد اقتصاد را نگاه کنند یا اگر خواندهاند اولش بیشتر دربارهی اینکه هر انسانی نیازهای خودش را چطوری تامین میکند از حیث اینکه مثلا اگر یک غذایی میخورد یا یک لباسی میپوشد یا به او یک خدمتی ارائه میشود این به چه چیزهایی علاقه نشان میدهد که این جا بحث مطلوبیت مطرح میشود و تقاضای فرد نسبت به کالا و خدمات مطرح میشود و عوامل موثر بر تقاضا مطرح میشود. در هر صورت مباحث مصرف به تفصیل این جا میآید. دوستانی که اقتصاد خرد خواندهاند میدانند که پایهی اقتصادی که وجود دارد همین مباحث است که مباحث بعضیهایش عقلی است و بعضیهایش مبتنی بر یک دیدگاه خاصی از انسان شناسی است.
بعد از بحث مصرف بحث از تولید میشود و در بحث تولید، هزینهی تولید، هدف تولید که مثلا تولید کننده به دنبال سود است و هزینههایش را کم میکند یا دنبال حداکثر کردن سود است یا دنبال حداقل کردن هزینه است یا دنبال حداکثر کردن درآمد است. هر کدام از اینها یک قالب و روشی دارد. این هم بخش تولید.
بعد معمولا بحث بازارها مطرح میشود که در بازار چه چیزهایی هست و چه بازارهایی داریم و بهترین بازار کدام بازار است و بازار انحصاری چه کار میکند و بازار رقابتی چه وضعیتی است و قیمت چگونه در این بازارها تعیین میشود و مبادلات چگونه شکل میگیرد و آثار هر کدام از این بازارها چه هست. حتما دوستان عزیز اگر با بحثهای اقتصادی درگیر بودهاند با این هم آشنا هستند. بنابراین مصرف، تولید و بخش بازار که مبادلات و انتقال دارایی است. بعدش هم مباحث مربوط به تعادل اقتصادی مطرح میشود که بحث کاراییها در مصرف و تولید و جامعه مطرح میشود. در کتابهای خرد اینگونه است اما در کتابهای کلان چون یک رشتهی ویژه است اقتصادهای خرد وقتی بررسی میشود هدف رفتار یک انسان و بعد مجموع انسانها با هم است نه جمع به معنای اجتماع. در خرد اینگونه است. دوستان عزیز! وقتی که اقتصاد خرد بحث میشود میگویند یک انسان چگونه رفتار میکند؟ دیدگاه اقتصادیاش چیست؟ چگونه درآمد کسب میکند؟ چگونه اینها را تقسیم بندی میکند؟ حالا میخواهد یک فرد باشد یا یک خانواده باشند یا گروههای مختلفی از مردم باشند. مثلا مردمی که تقاضای کامپیوتر دارند. گاهی وقتها یک نفر را در نظر میگیریم و گاهی وقتها مجموع کسانی که تقاضای کامپیوتر دارند. بعد تولید کامپیوتر هم بررسی میشود که کالایی که دارد تولید میشود کامپیوتر است و هزینههایش چطوری است بعد میرویم سراغ بازار؛ بازار رقابتی برای کامپیوتر یا کلا وسایل الکترونیکی اعم از لپ تاپ و گوشی و... مجموع اینها به عنوان یک بازار وسائل الکترونیکی بسیار پیشرفته. بازار اینها چگونه است و در آن عرضه و تقاضا چگونه شکل میگیرد؟
در اقتصاد خرد وقتی که بحث میشود میگویند چندتا کالا داری یا چندتا خدمات داری؟ هزاران هزار کالا داریم. شما الان همان جایی که نشستهاید کالاهای دور و بر خودتان را نگاه کنید. از در و دیوار گرفته تا کلید و پریز برق گرفته تا انواع چراغهایی که ممکن است در اتاقتان باشد تا میز و صندلی که هست تا کاغذ و کتاب و در و پنجره و آینه و انواع لباسها و انواع وسائل خوردنی و لیوان و ظرف و پرینتر و تلفن و گوشی و سطل زباله. اگر شما بخواهید اینها را نگاه کنید چندین هزار هزار کالا مثل انواع میوهها و حبوبات و سبزیجات که البته اینها را دسته بندی میکنند بعد میگویند مثلا گروه خوراکیها یا کالاهایی که بیتشر جنبهی تفریحات دارند مثل تخمه و بادام و پسته و... گروه دارویی یا پوشاگ که خود پوشاک چند نوع است. این دسته بندیهای کلی هست و وقتی میگویند چند هزار نوع کالا داریم تبدیلش میکنیم به چند صد بسته بعد میگویند چند صد بسته بازار داریم مثل بازار ماشینهایی که مثل اتوبوس و مینی بوس هستند و میتوان مسافرت جمعی با آنها رفت که یک جور بازار دارند یا انواع کامیونها که میتواند مثلا تک محوره یا دو محوره یا سه محوره باشد برای حمل و نقل یا انواع ماشینهای سواری یا انواع هواپیماهای سبک یا هواپیمای غول پیکر یا کشتیهای مختلف یا قایقهای مختلف و همینطور وسایل انواع کالاهایی که در کشور داریم مثل صندلیها و پیچ و مهرهها و تلمبه ها. هر کدام از اینها یک کالاست و یک بازاری دارد. بازار چوب یک جور است و بازار پلاستیک یک جور است و بازار لوازم خانگی یک گونه است و بازار لوازم ساختمانی یک گونه است و بازار خوراکیها یک گونه است.
پس در اقتصاد خرد وقتی که بحث میشود با قیمت یک کالای خاص مواجه هستیم مثلا میگوید قیمت کامپیوتر رفته است بالا یا آمده است پایین یا دستمزد کارگرد یا کارمند یا مهندسی که در بخش کامپیوتری دارد کار میکند چند است؟ اگر بحث از دستمزد میشود دستمزد یک نفر نیروی کار است که مشابه هم هستند. اگر بحث از قیمت کالا میشود قیمت یک کالاست. اگر از هزینهی کالاها صحبت میشود قیمت هزینهی یک کالاست. در نمودارهایی که آن جا توضیح میدهند یک طرف را قیمت میگذارد و یک طرف را Q به عنوان مقدار کالای تولید شده در نظر میگیرد که میتواند هر کالا یا خدمتی باشد. الان ما جا به جا میشویم این جا یک خدمت به ما میشود یا آموزش یک خدمت است یا پزشکی یک خدمت است یا مداحی یک خدمت است که اگر کسی برای مداحیاش پول بگیرد که کم هم نمیگیرند یا مثلا من الان میروم این جا سخنرانی میکنم یک خدمتی دارم ارائه میکنم و در ازاء خدمتی که ارائه میکنی ممکن است بگویند یک شامی در خدمتتان باشیم یا به کسی که رفته است یک مشاوره انجام بدهد یک پولی میدهند.
هم خدمتها هم کالاها یک قیمتی دارند به عنوان قیمت کالای معین ولی یک قسمتی در اقتصاد که اقتصاد را از یک دید دیگری نگاه میکند؛ اقتصاد کلان. گاهی وقتها بعضیها فکر میکنند اقتصاد کلان یعنی اقتصاد بزرگ تری است یا صرفا مکرو کرومیک و میکرو کرومیک ترجمه شده است و به این تعبیر به کار برده شده است.
وقتی داریم در مورد اقتصاد کلان صحبت میکنیم مثلا یک مجموعهای که به عنوان یک واحد حساب میشود مثلا یک کشور را میآییم اقتصادش را با هم بررسی میکنیم. هر چه کالا و خدمات تولید میشود از نمک و سبزی گرفته تا کامپیوتر و هواپیما و کشتی و ساختمان و... همه را با هم جمع میکند با یک شکل و تدبیر خاص و تبدیلش میکند و به این میگوییم بازار کالا و خدمات. میگوییم ما مثلا سبزی را کیلویی میخریم و ساختمان را دانهای میخریم و کشتی را با واحد خاص میخریم و شتر را نفر نفر میخریم و گاو را راس راس میخریم.
می گوید ما کلا ارزش و قیمت اینها را حساب میکنیم.
ارزش چه میشود؟
به ارزش تمام کالاها و خدماتی که در یک سال و در یک کشور تولید میشود میگوییم GNP یا GDP تولید ناخالص داخلی. تولید ناخالص داخلی میشود تمام کالاها و خدماتی که در آن سال معین در آن کشور تولید شده است.
می گوییم چقدر است؟
مثلا میگوید پانصد هزار هزار میلیارد.
می گوییم در آن چه چیزی هست؟
می گوید در آن همه چیز هست؛ هر تولید جدیدی که امسال داریم ولی قدیمیها نه. همه اینها میشود تولید ناخالص داخلی.
بعد میگوییم این به چه دردی میخورد؟ شما همهی اینها را در هم ریختهاید!
می گوید اگر من خواستم بگویم سال هزار و چهارصد با سال هزار و سیصد و نود و نه را که با هم مقایسه میکنم کدامش بیشتر است؟ اگر سال هزار و چهارصد بیشتر از هزار و سیصد و نود و نه بود میگویم رشد اقتصادی مثبت دارد و اگر کمتر بود میگویم رشد اقتصادیاش منفی است و اگر تغییر نکرد میگویم رشد اقتصادیاش صفر است.
می گویم این به چه دردی میخورد؟
می گوید وقتی میخواهم بفهمم که رفاه کشور دارد بالا میرود یا نه و اشتغالش دارد بالا میرود یا نه و تولیداتش دارد بالا میرود یا نه از این استفاده میکنم.
می گویم اگر رشدش شد پنج درصد یعنی همهی بخشهای کشور پنج درصد رشد کرده است؟
می گوید نه، این میانگین است.
می گویم یعنی چه؟
می گوید ممکن است بخش صنعت سی درصد رشد کند و بخش کشاورزی پنج درصد رشد کند و بخش خدمات چهل درصد منفی باشد. سر جمعش مثلا میشود پنج درصد. میانگین میگیریم. ممکن است پنج هزار شرکت ور شکست شدهاند.
می گویم مگر نمیگویید رشد اقتصادی مثبت است؟ اینها که ورشکست شدهاند!
می گوید آنهایی که ورشکست نشدهاند دو- سه برابر شدهاند.
حالا همین بحث را بیاورید در درآمد چون ما اینها را کار داریم.
می گویم وضع مردم به طور کلی امسال چجوری است؟
می گوید درآمد مردم به طور متوسط ده درصد بالا رفته است.
می گویم اعلام میکنند که اینقدر فقیر وجود دارد!
می گوید ما میانگین حساب میکنیم. سی درصد فقیر هستند و وضعشان چهل درصد پایین آمده است و بیچاره شدهاند و دارند میمیرند ولی آن شصت درصد دیگر درآمدشان چهل- پنجاه درصد بالا رفته است و سر شکن که میکنیم میگوییم وقتی کل را با کل مقایسه میکنیم درآمد رشد دارد و رفاه ایرانیها بالا رفته است.
می گویم این چه رفاهی است که فقیرهایش بیشتر شده اند؟
می گوید بله فقیرهایش بیشتر شدهاند اما متوسطها و پر درآمدها خیلی وضعشان بالا رفته است.
دوستان! شما هم قاعدتا آشنا هستید با این چیزهایی که من دارم میگویم و زیاد شنیده اید. ما قبلا هم عرض کرده ایم که یکی از چیزهایی که در اقتصاد بیان میکنند البته نه تنها در اقتصاد بلکه در جاهای دیگر هم بیان میکنند این است که ما یک چیزی داریم به نام راست و یک چیزی داریم به نام دروغ و یک چیزی داریم به نا آمار. آمار نه راست نه دروغ است. میشود با آمار راست ترین راستها را گفت و میشود دروغ ترین دروغها را هم گفت. چرا؟ چون الان از یک رئیس دولت میپرسیم وضع دولتت چگونه است؟
می گوید رشد اقتصادی دارم چون دارد کلان نگاه میکند.
می گوید این مردم دارند زیر دست و پا له میشوند! تو دروغ میگویی.
هیچ دروغی نگفتم.
و میتواند هیچ دروغی نگوید. چرا؟ چون او کلان نگاه میکند و این خرد نگاه میکند. یکی وارد بازار شده است و میگوید بیست هزار کارخانه ورشکست شده است.
می گوید بله ولی صد و پنجاه هزار تا هم رشد کرده است. رشد آنها نابودی این را جبران میکند. من اقتصاد را در کل یک جور مقایسه میکنم و خرد یک جور دیگر مقایسه میشود.
این یک نکته ایست. مسائل اقتصاد کلان تقریبا از اوایل قرن بیستم، صد سال پیش که بحران اقتصادی در دههی بیست و سی میلادی در قرن بیستم رخ داد، هزار و نهصد و بیست و نه تا هزار و نهصد و سی و چهار، پنج سال تقریبا اقتصاد کل دنیا بین جنگ جهانی اول و دوم دچار بحران شد. یک بحران بزرگی که درصد بیکاری آمریکا و اروپا به بیست و پنج درصد رسید. خیلی جاها قفل کرد. کالا فراوان بود ولی کارخانهها تعطیل میشد و بیکاری به وجود میآمد. چرا؟ چون کسی نبود که بخرد.
بحران از کجا شروع شد؟
یک چیزی به نام اقتصاد کلان شکل گرفت. یک تاریخچهی صد ساله دارد. یک سری مفاهیم جدید در اقتصاد آمده است.
اینها را میگویم به خاطر اینکه شما هم رویش تامل کنید. آیا ما در بحثهای اقتصادی باید نگاههای کلان داشته باشیم یا خرد؟ گاهی وقتها وقتی مباحث مربوط به اقتصاد گفته میشود فکر میکنند ما میخواهیم بگوییم مجموع افراد. وقتی میگویی ده درصد یا پنج درصد رشد کرده است فکر میکنیم یعنی همه این مقدار رشد کردهاند یا حداکثر یکی چهار و یکی شش. نه ممکن است یکی بیست درصد ضرر کرده باشد و یکی چهل درصد سود کرده باشد.
مثلا دولت اعلام میکرد که مثلا تورم کاهشی شد. خبرنگار تلویزیون یا خبرنگار رسانه یا روزنامه یا یک تحلیل گر میگفت مردم احساس نمیکنند که در سفره هایشان کاهش پیدا کرده است.
راست میگوید. مردم احساس نمیکنند. اصلا تورم بعضی وقتها وقتی کاهشی میشود و مقدارش چقدر است یا افزایشی میشود و مقدارش کم است به این سادگی احساس نمیشود. خیلی زمان میبرد تا این احساس صورت بگیرد. چرا؟ چون او تحلیل خرد میکند و این دارد تحلیل کلان میکند. میگوید مگر چه شده است که اقتصاد رشد کرده است؟
می گوید میدانی ما چند هزار میلیارد پول داده ایم تا فلان جاده و فلان جاده و فلان جاده را ساختیم؟ امسال صدتا سد ساختم. میدانی چقدر پول خرجش کردیم؟ ما دویست هزار میلیارد خرج اینها کردیم.
بعد میگوید این سدی که فلان جا ساختم ده سال دیگر بهره برداری میشود این را چه کسی در سفرهاش احساس میکند؟ هیچ کس.
تازه آنهایی هم که بالای سد زندگی میکردند و مجبور شدند زمین هایشان را رها کنند بیچاره شدند تا بعدا جا به آنها بدهند و وضعشان مناسب بشود.
شما ممکن است یک سری کارهایی انجام بدهید و به ظاهر تورم پایین آمده است ولی احساس نمیکنید. چرا؟ چون اقتصاد، خرد و کلان دارد. مردم وقتی میخواهند تشخیص بدهند نگاه به بازار میکنند. اگر شما از مردمی که در بازار هستند بگویید تورم چند درصد است؟ میگوید دویست درصد.
می گویم برای چه؟
می گوید من صفحه ترمز را مثلا فلان موقع سی هزار تومان میخریدم و الان نود هزار تومان میخرم. سیصد درصد؟! سه برابر شده است یعنی دو برابر اضافه شده است. پس تورم دویست درصد است.
می گویم شما در سال چند بار این را خرید و فروش میکنی؟ ممکن است سالی دو بار ولی نان را هر روز میخری. ماست را هفتگی میخری. ممکن است تخم مرغ را هفتگی بخری. کالاها مختلف هستند و هر کدامشان یک ضریب دارند.
گاهی وقتها گفته میشود که تورم در این سه سال اخیر از سی و چهل بالاتر رفت و تا نزدیک پنجاه رسیده است. بعد میگوید پنجاه درصد نیست و کالاها سه برابر شده است. مثلا مرغ ده تومان بوده است و الان سی تومان به زور گیر میآید.
می گوییم راست میگویی سه برابر شده است ولی تورم بیشتر از چهل- پنجاه درصد نیست. چرا؟ چون کالاها خیلی مختلف است.
ما وقتی دربارهی اقتصاد بحث میکنیم یعنی میگوییم قاعدهی فقه و اقتصاد، اقتصاد در بخش خرد مصرف دارد و تولید دارد و بازار دارد که بخش بازار یک نوع توزیع هم هست اما وقتی در کلان میآییم کل مصرف یک کشور مطرح میشود بنابراین معیار دیگر قیمت این کالا و آن کالا نیست بلکه میگویند سطح عمومی قیمتها یا نرخ متوسط دستمزد یا سطح دستمزد یا رشد اقتصادی و مباحث اینچنینی که دربارهی اقتصاد مطرح میشود. در اقتصاد کلان وقتی صحبت میکنند یک سری اطلاعات و آمارهایی میخواهند که از کل کشور جمع میشود. وقتی میخواهند تورم را ببینند حدود سیصد کالا و بیشتر از کالاهایی که مردم در سال مورد احتیاجشان است و استفاده میکنند از سوزن خیاطی گرفته تا پارچه و دکمه که در بخش پوشاک است تا خوراکیها که خیلی اثر گذار و مهم است. مسکن خیلی مهم است. پزشکی و بهداشت خیلی اهمیت دارد. یک تعدادی از کالاها مربوط به آموزش است یا مربوط به گردش گری و سفرهای خارجی و انواع بلیط هاست. بیش از سیصد کالا تقسیم بندی میشود و هفته به هفته آمارهای اینها جمع میشود از مبادی اصلی کالا بعد در ماه بررسی میشود که کالاها چون هر کدامشان یک سهمی در زندگی ما دارد. مسکن یک جور سهم دارد و دارو یک گونه سهم دارد. ما هر روز که دارو نمیخوریم ولی هر روز نان میخوریم یا مثلا گوشت میخوریم یا هر روز لبنیات میخوریم. سهم خوراکیها خیلی مهم است و یکی از علتهایی که تورم در ایران در این چند ساله خیلی بالا رفته مشکلی بوده است که در مرغ و لبنیات و گوشت پدید آمد. نان را تقریبا نگه داشتند. اگر نانی که مورد مصرف مردم است یک رشد خیلی زیادی پیدا میکرد مثل بقیه اصلا تورم در ایران خیلی بیشتر خودش را نشان میداد چون اثر این زیاد است.
نیازهای انسانها فرق میکند مثلا در سبد کالای ایرانی نوشابهی الکلی خود به خود نیست چون عنوان چیز غیر قانونی است. مواد مخدر نیست که اگر گران بشوند یا ارزان بشوند تاثیر گذار باشند اما در کشورهای دیگر این کالاها هست.
نسبی بودن بر این اساس است که با همدیگر مقایسه میشوند.
نکتهای که گفته بودند که آیا مبتنی بر عدالت است؟
در اقتصاد به بحث عدالت پرداخته میشود و خیلی هم جدی پرداخته میشود ولی مسئله این است که اصولا عدالت چیست؟ بعضیها فکر میکنند اقتصادی که الان در دنیا هست در مورد عدالت بحث زیادی ندارد یا مبتنی بر عدالت نیست. اقتصاد در این سیصد سال اخیر خیلی فراز و نشیب داشته است. الان مهم ترین تئوریهایی که در مورد عدالت اقتصادی است همانهایی است که در مغرب زمین مطرح است. عدالت خیلی معانی مختلفی دارد و اگر به خصوص بخواهید این را حساب و کتاب بکنید و بخواهید در موردش یک عدد و رقمی ذکر کنید و با همدیگر مقایسه کنید. این یک چیز خیلی مهمی است.
دانشپژوه: به نظرم اینها به مبانی بر میگردد و اینها اول باید روشن بشود در فقه که باید کلان داشته باشیم.
یکی از رشتههای مطالعاتی من فلسفهی اخلاق است. در اخلاق هم در مورد ملاک خوبی و بدی در مغرب زمین آراء مختلفی هست مثلا یک عدهای میگویند ما فایده گرا هستیم و هر آنچه که بیشترین سود را به بیشترین افراد برساند خوب است. مسلما آنها تعریف خاص خودشان را دارند ولی آنچه که به نظر من خیلی روشن است یعنی میشود از ادبیات خودمان در آورد و حتی از ادبیات امامین انقلاب، عدالت در نگاه کلان این است که جامعه رشد و توسعه پیدا کند و متوقف نشود و در عین حالا سفرهی مردم هم یک طوری باشد که قابل تحمل باشد یعنی یک عدهای به قول رهبری زیر چرخ دندههای توسعه له نشوند. البته به نظرم میشود چهارچوبهای دیگری را احصا کرد یعنی باید مبانی روشن بشود بعد بیاییم سراغ اینکه در فقه کلان ببینیم یا خرد. اگر این حل نشود به نظر میآید که آدم در فقه هم ممکن است دچار خطا و تحلیل خطا بشود. اگر میشود راجع به این یک مقداری واضح بگویید چون من واقعا با این فرمایشی که شما داشتید دچار یک نسبی گرایی شدم یعنی ممکن است دولتها برای سوء استفادهی خودشان یک نگاه کاریکاتوری ارائه بدهند یعنی یک جا که به نفعشان است فلان آمار را بدهند برای اینکه دهانها را ببندند. من اصلا به دولتها کار ندارم که چجوری دارند بیان میکنند. به نظرم میآید آن تبیین و آمار که باید کاشفیت داشته باشد یک بحث است و اعلامش که باید چجوری باشد یک بحث دیگری است. این را یک ذره تفکیک کنید و اگر میشود یک بار دیگر توضیح بدهید.
استاد: من نمیخواهم به نسبی گرایی به آن معنایی که کسی در ذهنش است برسیم. ما قائل هستیم که خوب مشخص است اما مثل حسن و قبح عقلی که در کتابهای اصول فقه بیان میشود که بعضی از چیزها ذاتی است و همیشه خوب هستند مثل عدل یا ظلم که همیشه بد است. نعوذ بالله چه خدا ظالم باشد بد و چه انسان ظالم باشد بد است و عدل هم از آن طرف. در هر شرایطی هم عدل خوب است. بعضیهایش ذاتی نیست به تعبیر سرورانی که در اصول فقه نگاشتهاند یعنی ممکن است بر اساس نفع و ضرر باشد و نفع و ضرر هم ممکن است دنیوی و آخرتی باشد یا ممکن است بر اساس مثلا گفتهی شارع باشد. انواع این حالتها را همه قبول داریم. من فقط میخواستم این نکتهی جزئی را بگویم و نمیخواستم وارد آن عرصه بشوم که شما فرمودید، فقط خواستم بگویم که ما وقتی دربارهی اقتصاد بحث میکنیم باید این را در نظر بگیریم که گاهی وقتها ما با پدیدههای حالا اصطلاح اقتصاد خرد به کار میبریم چون خودمان اصطلاح خاص دیگری نداریم و شما هم این نکتهای که فرمودید باید رشد و توسعه داشته باشد اتفاقا این دوتا اصطلاح، اصطلاح جدید اقتصاد است. اصلا رشد یعنی چه و آن را چطوری میفهمیم؟ رشد را چگونه باید محاسبه کنیم؟ تمام این کلماتی که دارد به کار برده میشود در علم اقتصاد و در علم توسعه یا پیشرفت شکل گرفته است. ما به جای توسعه کلمهی پیشرفت را به کار میبریم آن وقت پیشرفت یعنی چه؟ ما وقتی توسعه را میگوییم کما اینکه از آزادی اقتصادی معنای بی بند و باری را نمیخواهیم در ذهنمان بیاوریم. حالا یک کسی ممکن است بگوید شما وقتی میگویید آزادی یعنی بی بند و باری. نه، آزادی به همان معنای درست و حسابیاش که اسلام رویش تکیه داده است و شعار انقلابمان بوده است و همچنین استقلال. اگر خواستیم پیشرفت را به کار ببریم پیشرفت یعنی چه؟ ما اگر میخواهیم بگوییم یک جامعهای پیشرفت کرده است چجوری حساب کنیم که این جامعه پیشرفت کرده است؟ سطح علمش اگر بالا رفت پیشرفت کرده است؟ اگر سطح علمش بالا رفت و سطح اخلاقش پایین آمد پیشرفت کرده است؟ پیشرفتها را چگونه حساب و کتاب کنیم؟
ما وقتی وارد اقتصاد میشویم ضمن اینکه باید به مسائل کیفی توجه کنیم که درست هم هست بعضی از مسائل هست که کمی است. همین کلمهی رشد. کلمهی رشد را با چه معنایی به کار میبریم؟ مرادمان از کلمهی رشد یعنی یک جامعهای امسالش با سال قبلش در اقتصاد کلان محاسبه میشود و معلوم میشود میزان کالا و خدماتی که در این جامعه ایجاد شده است نسبت به سال قبل بالاتر است. میخواهم بگویم این کلمات معنای خاص دارد. گاهی وقتها ما میگوییم رشد دارد؟ میگوید بله. حتما حتما آن مسئلهی توزیع روی سفره مهم است. یکی از بحثهایی که در اطلاعات و آمار ها... مثلا میگویند ضریب جینی بهتر شده است یا بدتر شده است؟ ضریب جینی دربارهی توزیع درآمد است. چندتا شاخص داریم دربارهی توزیع درآمد که نشان میدهد که توزیع درآمد در این کشور خوب شده است یا بد شده است؟ کل کشور. م وقتی یک مسئلهای را مطرح میکنیم دربارهی کل کشور داریم مطرح میکنیم... این تورم یا در شهرها یک جور با آن برخورد کند و کسی که در روستاست یک گونهی دیگری است. شهر به شهر میتواند متفاوت باشد. مثلا تورم در روستا متفاوت از تورم در شهر است. حالا اگر تک تک روستاها را هم حساب کنید متفاوت میشود. بنابراین وقتی ما میگوییم در این جامعه رشد ایجاد شده است یا به عدالت نزدیکتر هستیم... ما گاهی وقتها یک فکری و دیدگاهی داریم و احساس میکنیم که اگر این دیدگاهمان اجرا بشود عدالت برپا میشود. آن دیدگاه را اجرا میکنیم و عدهای هم راضی میشوند احساس میکنیم عدالت هست. میگوییم شما از کجا فهمیدید که عدالت هست یا نه؟ با چه شاخصی؟
می گوید حس کردم.
میگویم حس کردنی نیست که! شما باید یک معیاری بگذاری که فقط شما نگویی عدالت شکل گرفته است بلکه هر کس که میبیند تقریبا همه بگویند عدالت شکل گرفته است. خب عدالت را تعریف کن. باید عدالت را تعریف کنیم. ما هنوز عدالتمان را تعریف نکرده ایم که منظورمان از عدالت چیست. برای همین اگر هر کسی بخواهد وارد این بحثها بشود شاید بیشتر از چند دهه باید بحث بشود. برای همین بعضی وقتها میگویند که منظورمان از عدالت یعنی مردمی که یک وضعیت غذایی، بهداشتی، مسکن، آموزش دارند بدتر نشود بلکه بهتر بشود. همین مقدار.
می گویم خب. اگر من در جامعهی کشورم که هشتاد میلیون است هفتاد و دو میلیون نفر وضعشان بهتر شد و مقداری هم وضعشان بد بشود از نظر من عدالت نیست، رشد نیست، پیشرفت نیست.
حرفتان هم ممکن است درست باشد ولی این در یک شرایط بسیار خاص شکل میگیرد. برای همین وقتی میخواهند بررسی کنند میگویند در این بازار. مثل این است که میگویند بازار پیشرفت کرده است یا نه؟ آره. سطح علمی مدرسه بالا رفته است یا نه؟ بله. پس چرا این دو نفر هفت گرفتهاند و دو نفر شش گرفتهاند؟ میگوید درست است که دو نفر شش گرفتهاند ولی شانزده نفر هم هفده به بالا گرفتهاند. اینها نسبت به آن کلاسی که هیچ کسی تک نگرفته است. شما این را باید بعدا بررسی کنید. بگذارید من روی همین مثال بایستم.
دو کلاس هست. یک امتحان گرفته ایم. در آن کلاس هیچ کس کمتر از ده نگرفته است و همه قبول شدهاند ولی حداکثر نمرهها پانزده و هفده است اما یک کلاس دیگر چهار نفر افتادهاند ولی اکثریت هفده به بالا هستند. کدام یک از این دوتا عدالت آموزشی دارند؟ کدام یک از این دوتا تلاش هایشان موفق تر است؟ ما چجوری بررسی بکنیم؟ من هم نمیخواهم این جا بررسی کنم. این خیلی پیچیده است حتی همین جملهای که شما فرمودید که رشد و توسعه. رشد و توسعه یعنی چه؟ رشد و پیشرفت یعنی چه؟ ما چگونه میخواهیم اینها را حساب کنیم. این علی الخصوص یک پایان نامه است. ایشان یک نکتهی خیلی مهمی فرمود و خیلی هم به جاست ولی یادمان باشد که پشت بند یک کلمه مطالب زیادی هست.
شما میخواهید تشخیص بدهید که جامعهات به سوی پیشرفت پیش میرود یا نه. ما در کشورمان یعنی بعد از انقلاب بحمد الله طبق قانون اساسی در تمام این مدت آموزش رایگان برای مقاطع دبستان و دبیرستان گذاشته شده است. یک بخشی از آموزش که قسمت اصلیاش هم هست رایگان است و این خیلی کمک کرده است به عدالت. برای پزشکی هم یک کارهایی صورت گرفته است. بسیاری از روستاها که دسترسی به جاده نداشتند دسترسی پیدا کردند و برایشان آب و برق تامین شده است و بعضی جاها گاز تامین شده است. شبکههای مخابراتی قوی تامین شده است. اینها چقدر به عدالت نزدیک کرده است؟ باید ببینیم شما چه سهمی به این عدالت میدهی. ممکن است یک پدری برای خانوادهاش امسال ماشین سواری میخرد و غذایشان کم میشود. یکی نگاه میکند که غذایمان کم شد. میگوید تفریح هم داریم.
ما از کسی نه دفاع میکنیم نه به کسی داریم حرفی میزنیم بلکه میخواهیم بگوییم اصولا مباحث کلان پیچیدگی دارد. شاخصهایی که برای اینکه نشان بدهد توزیع درآمد در جامعه مناسب است یا مناسب نیست را بشناسیم.
خدا رحمت کند آقای دکتر پژوهیان که استاد اقتصاد بود و وقتی از او سوال میکردم و میگفتم من میخواهم در این زمینه رساله بنویسم. میگفت سیصد تا شاخص هست. کدامش را میخواهی؟ دنبال این بودم که یک شاخصی درست کنم مبتنی بر فرمایشان امیرالمومنین در نامهی مالک اشتر بر اساس عدالت بعد دیدم من باید هم ریاضی دان باشم هم آمار دان باشم و هم اقتصاد دان آن هم در حد عالی که بتوانم کار را شاید انجام بدهم. آن وقت فهمیدم یک شاخص خیلی باید زحمت کشیده بشود و یک نفر به خاطر این کار جایزهی نوبل میگیرد.
ما میخواهیم آرام آرام نزدیک کنیم به فقه. اگر بخواهیم این را به فقه نزدیک کنیم باید حوصله به خرج بدهید و مواظب باشیم که اشتباه نکنیم و قاطی هم نکنیم یعنی من باید خیلی مراقب باشم که مطالبی که گفته میشود.
عرضم بر این بود که ممکن است ما لابه لای بحثهایی که در زمینهی قواعد فقهی میگوییم چون قواعد فقهی اقتصادی است و میخواهیم به بحث اقتصادی بپردازیم، ممکن است یک قاعدهای را ذکر کنیم که وقتی میخواهیم ارتباطش بدهیم بعد گاهی وقتها یک سری امور خرد است و بعضی وقتها کلان است یعنی دربارهی کل مجموعه مطرح است. امروزه بعضی از مسائلی که در دنیا مطرح است مربوط به منِ تنها خانوادهی تنها هم هست. افراد جدا جدا از هم. گرچه اینها را میتوانیم جمع کنیم. بعضیهایش مربوط به کشور به صورت کل با هم است. چون ما یک مجموع انسانها داریم و یک اجتماع داریم. اینها با هم فرق میکند. آن اقتصاد کلان وقتی آن جا از قیمت سوال میشود نمیگوید چند ریال بلکه میگوید سطح عمومی قیمتها بالا رفته است.
می گویی سطح عمومی قیمتها چیست؟ میگوید شاخص قیمتها الان دویست و پنجاه است و پارسال دویست بوده است یعنی بیست و پنج درصد رشد کرده است. میگویی چند تومان؟ میگوید تومانی نیست. میگویی چند متر؟ میگوید متری نیست بلکه شاخص است.
مثلا میگویند تورم شده است بیست و پنج یا سی یا چهل یا پنجاه یا مثل ونزوئلا که میگویند چند هزار درصد شده است. تورم فقط عدد دارد و هیچ معیاری در آن نیست. نه در آن تومان هست نه متر هست نه ریال هست نه دلار هست. این برای کل بما هو کل دارد بررسی میکند. ما این را باید لحاظ کنیم. برای همین خیلی وقتها در این صحبتهای عمومی که در مجلس یا نماز جمعه یا سخنرانیهای عمومی که انجام میدهیم گاهی وقتها آنهایی که تعابیر را دارند به کار میبرند دقیق به کار نمیبرند چون نمیدانند پشت بند این یک سری عدد و رقم هست. بنابراین ما گاهی وقتها کلان که صحبت میکنیم کلی صحبت میکنیم مثل رشد و توسعه. مثلا:
شما میگویید کشور در مسیر توسعه است یا نه؟ یک کسی میگوید بله. می گوییم از کجا میگویی در مسیر توسعه است؟ می گوید محیط زیست کمتر دارد نابود میشود. میشود توسعهی پایدار. می گوییم ما الان داریم جاده میزنیم و محیط زیست را نابود میکنیم. توسعه کجا پیدا میکنی؟ اگر شما در بخش توسعه، حفظ محیط زیست و جلوگیری از تخریب محیط زیست جزء پارامترهای توسعه است که در قانون اساسی هم داریم و از نظر اسلامی هم داریم پس ما اگر به تخریب محیط زیستمان سالانه چند هزار هکتار جنگل دارد نابود میشود یعنی ممکن است ما داریم پسرفت میکنیم.
شاخصهای توسعه انواعی دارد. همهی اینها کلی است. مثلا از نظر آموزشی مردم رشد میکنند یا نه؟ به این میگویند شاخص توسعه انسانی یا HDI که این یک شاخصی است که نشان میدهد که وضع انسانها به طور کلی بهتر شده است یا نه؟ یعنی سطح آموزش و درآمد و بهداشت. این سه تا را در نظر میگیرند. برای بهداشت از میزان عمر انسان استفاده میکنند. برای تحصیلات از میزان دبیرستانی استفاده میکنند. برای درآمد هم از متوسط درآمدها که از حداقلها بالاتر باشد استفاده میکنند پس اگر شما میخواهی بگویی من در جامعه ام توسعه پیدا کرده ام باید یک شاخصی تعیین کنی. ما باید برای پیشرفت شاخص داشته باشیم. بیش از صد سال است که در دنیا شاخصهای متعددی برای توسعه دارند تعریف میکنند. هر کشوری به خصوص سازمانهای بین المللی و اقتصادهای پیشرفته دارند کار میکنند. ما باید برای خودمان یک شاخصهایی داشته باشیم کما اینکه شما میخواهی بگویی جامعه از نظر معنوی پیشرفت کرده است یا نه؟ اگر میخواهیم بگوییم از نظر معنوی پیشرفت کرده است یا نه چطوری حساب کنیم؟ اگر زیاد زیارت بروند از نظر معنوی پیشرفت کرده اند؟ اگر زیاد مکه بروند؟ اگر نماز جماعت؟ هر کدام اینها میتوانند یک شاخص باشند و میتوانند شاخصهای تکمیلی هم داشته باشند. باید معیار داشته باشیم. از کجا میفهمیم که سطح معنویت جامعه رشد کرده است؟ از کجا میفهمیم سطح خدا دوستی و خدا باوری انسان رشد کرده است؟ شما ممکن است دربارهی یک نفر صحبت کنی. میگویی من این آدم را بیست سال است که میشناسم. نمازش ترک نمیشود. حلال و حرامش را مراقب است. با پدر و مادرش خوب تا میکند. وظایف اجتماعیاش را انجام میدهد. پاک پاک است. خوب است. عالی است. حالا میخواهی کل جامعه را در نظر بگیری که از نظر معنوی آیا رشد کرده است یا رشد نکرده است؟ میگویی در جامعه یکی- دو میلیون معتاد است. اعتیاد به این ضربه میزند یا پیشرفت میکند؟ ممکن است بگویی ضربه میزند. اگر ضربه میزند چقدر ضربه میزند؟ میگوید ما از کجا بفهمیم که مردم چقدر نماز میخوانند؟ به قول آقای قرائتی میگفت، من خودم هم امتحان کرده ام. یک روزی که سوار اتوبوس شدم و رفتم سمت شهرستانمان شیراز و رفتم خانه. ماشین از تهران میآمد و من هم از قم سوار شدم. رسیدیم به شهرضا پیاده شدیم. در نماز خانهاش فکر میکنم دو نفر یا سه نفر بودیم از سی نفر که در ماشین بودند. رفتیم شهرستان و برگشتیم. وقتی برمی گشتم ماشین چون از شهرستان داشت میآمد بیش از نصف آمدند و نماز خواندند. من فهمیدم که چقدر فرق میکند. پس میشود از این اتوبوسها اجمالا توجه به نماز را در آورد و آمار پیدا کرد. من در مسیرهای مختلف کشور را رفتم. ما ممکن است در یک محلهای باشیم یا با یک مسجدی رو به رو باشیم که همه جوان و خوب و متدین و افرادی که حقوق مردم را رعایت میکنند و خدا را به صورت واقعی در نظر دارند هستند. احساس میکنیم که شاید همه جا اینجوری باشد. دوباره میرویم در بعضی از جاهای دیگر میبینیم که تفاوتی هست. بعضی جاها را میگیرند و از مستی که انجام دادهاند اصلا فرد تعجب میکند در این شهر و شرایط.
وقتی میخواهیم دربارهی کل قضاوت کنیم اطلاعات و آمار یک گونه است و وقتی میخواهیم درباره جز قضاوت کنیم یک گونهی دیگری است. این دقیق است. اگر میخواهیم دربارهی قواعد فقهی صحبت کنیم باید فقه را از فقه بگیریم و از ذهنیات خودمان در نیاوریم ولی باید بگوییم که منظورمان از اقتصاد چیست. دعوای اصطلاحی هم نداریم. مرادمان از اقتصاد یعنی اولا تولید کالا و خدمات. ثانیا کالا و خدمات بین مردم توزیع میشود. ثالثا مصرف آن کالاست. این سه تا سه تا قسمت مهم در اقتصاد هستند که همهاش را هم قبول دارند. حالا این اقتصادی که با آن برخورد میکنیم وقتی میآید در محیط کلان ما در محیط کلان با چهارتا بازار مواجه هستیم. بازار کالا و خدمات که عرض کردم تمام کالا و خدماتی که در کشور تولید میشود با همدیگر ترکیب میکنند از نظر قیمتی و میگویند سطح عمومی قیمتها بالا رفته است یا پایین آمده است. تورم دارد یا ندارد. این یک معیار است. برویم سراغ بازار کار. تمام کسانی که در بخش تولید کار میکنند از مدیر از کارگر از آبدارچی از مهندس از پزشک و همهی کسانی که در بخش تولید کار میکنند. دانشمند باشد یا غیر دانشمند باشد، دستمزد آنها را بررسی میکنند و سطح عمومی دستمزد و میزان اشتغال کم شده است یا زیاد شده است.
گاهی وقتها اگر اطلاعات و آمار را اشتباه استفاده کنیم بعدا چوبش را میخوریم. یک زمانی در یک دورهای گفته میشد که ما امسال یک میلیون اشتغال ایجاد کرده ایم. گفتیم عجب! آفرین. خیلی خوب است. یا نیم میلیون اشتغال ایجاد کرده ایم. سوال میکردند از کجا این یک میلیون یا نیم میلیون را ایجاد کرده اید و چطوری حساب کرده اید؟ گفتند فرضا برای هر شغلی بیست میلیون پول لازم است. بیست میلیون را ضرب در یک میلیون بکن میشود بیست هزار میلیارد که ما در عرض این یک سال بیست هزار میلیارد وام داده ایم. وام تولیدی داده ایم پس بنابراین یک میلیون نفر سر کار رفتهاند.
یک محاسبهی خیلی سر انگشتی که باید یک بچهی دبستانی یا دبیرستانی انجام بدهد. این اشتباه است. اینجوری حساب و کتاب نمیکنند. اگر شما شاخص و معیار نداشته باشید که چقدر افراد سر کار رفتهاند. اگر شما تک تک رفته باشی و دیده باشی که این آدم سر کار رفته است. بعد کسانی که از کار بیکار شدهاند. همهی این آمارها را باید داشته باشی تا بتوانی بگویی بیکاری ما کم شده است یا زیاد شده است. اشتغالمان کم شده است یا زیاد شده است. در بخش خانمها و آقایان و زیر دیپلم و تحصیل کرده کدام یک از اینها وضعیت بیکاریش بهتر شده است یا نشده است؟
پس ما یک بازار کار داریم و یک بازار کالا و خدمات داریم. بازار سوم بازار سرمایه است. هر چه بازار سرمایه وجود دارد در این بازار شکل میگیرد. نماد اصلیاش خودش را در بورس نشان میدهد ولی در جاهای دیگری هم ممکن است که این باشد. این هم یک نکته. یک بازار دیگری هم که وجود دارد بازار پول است. بازار پول در کشور ما خیلی خیلی مهم است. در جاهای دیگر هم مهم است چون در بعضی از کشورها بازار سرمایه غلبه دارد و در کشور ما بازار پول. آن وقت بحثهای مربوط به تورم و پول به میزان پولی که در کشور دارد جا به جا میشود بر میگردد. پس بنابراین ما وقتی میخواهیم دربارهی اقتصاد صحبت کنیم پدیدهای را که با آن مواجه هستیم چه به صورت تولید، توزیع و مصرف و چه به صورت خرد و کلان، ما با اینها مواجه هستیم. در قواعد فقهی که میخواهیم بحث کنیم یکی از تقسیماتمان اینگونه است. میتوانیم بگوییم که قواعد فقهی که ناظر به مصرف است را جدا بحث کنیم و قواعد فقهی که ناظر به تولید است را جدا بحث کنیم و قواعد فقهی که ناظر به توزیع است را جدا بحث کنیم. ممکن است لا به لای بحثهای قواعد فقهی که مطرح میکنیم بتوانیم این سه نوع را تقسیم بندی کنیم. ناظر به تولید و توزیع و مصرف. اگر بخواهیم این کار را انجام بدهیم قاعدتا باید دربارهی مصرف دیدگاه کلی داشته باشیم. دربارهی توزیع و مصرف هم همچنین بعد بیاییم دربارهاش بحث کنیم. قاعدههایی که ما داریم که میخواهیم اسمش را قاعدهی اقتصادی بگذاریم مثلا بعضیهایش همان قواعدی است که در کتابها مطرح است. در کتابها مثلا قاعدهی اتلاف مطرح است که من اتلف مال الغیر فهو له ضامن. اینکه این قاعده چگونه است و اگر به آن رسیدیم میآییم بحث میکنیم ولی این جا سعی میکنیم مصادیقی را در مورد اتلاف مطرح کنیم که ممکن است شاید کمتر بحث شده باشد و شاید هم بحث نشده باشد. من نمیگویم قواعد فقهیای که در کتابهای قواعد فقهی آمده است یعنی یک مطلبی است که در فقه وجود دارد و در مبانی فقهی وجود دارد و در کتاب و سنت وجود دارد و علما گاهی وقتها به تفصیل و گاهی وقتها به اختصار در موردش پرداختهاند. بعضی از اینها کاربردهای جدیدش را در اقتصاد با همدیگر صحبت میکنیم.
من دوتا از اینها را مثال میزنم. قاعدهی اتلاف که عرض کردم که در کتابهای فقهی هست یا قاعدهی اسراف که جلسهی قبل هم عرض کردم که جلسهی بعد میخواهم دربارهی قاعدهی اسراف میخواهم صحبت کنم به علت اینکه یک مقدار در این زمینه بحث بشود.
مرحوم نراقی قاعدهی اسراف را در عائدهی شصت و یک آورده است. میخواهیم بحث کنیم که در اتلاف که فرموده من اتلف مال الغیر فهو له ضامن اگر یک دولتی به اجبار یا در یک جامعهای تورم رخ داد حالا یا علت و عاملی دارد مثل این تورمهایی که در کشور ما رخ داده است. آیا عاملش نقدینگی است یا تحریم است یا جا به جایی دلار است؟ آیا ما میتوانیم بگوییم وقتی تورمی در جامعهای تحمیل شد به خصوص اگر خود دولت این کار را بکند یعنی عامل اصلی تورم. در اقتصاد میگویند تقاضای اضافی است که دولت دارد و هزینههای دولتی است. میگوییم چرا دولت این کار را میکند؟
می گوید اشتباه است. من ناچارم برای اینکه بعضی از طرحها را راه بیندازم پول خرج کنم. استقراض از بانک مرکزی هم میکنم و پول دارم. می گویم دارد تورم ایجاد میکند. می گوید بله. شما بگو تورم مقدم است یا اشتغال؟
چون اگر بخواهد تورم رخ بدهد بخش کلان جامعه درگیر میشود آیا میتوانیم بگوییم من اتلف مال الغیر فهو له ضامن وقتی تورم بر جامعه تحمیل میشود و من که یک میلیون حقوق میگرفتم آخر امسال اگر چهل- پنجاه درصد تورم رخ داده باشد ارزش این، چهل- پنجاه درصد پایین آمده است به طور متوسط، من میتوانم بگویم دولت ضامن است؟
ما میدانیم که اگر کسی مال کسی را نابود کرد طبق این قاعدهی فقهی ضامن است. اگر من یک کیف یا خودکار یا کتابی که دست یک نفر است را نابود کنم حتما ضامن هستم حالا اگر به خاطر اقدامات اشتغال زایی دولت تورم تحمیل شد یا فرض کنید به خاطر اینکه میخواهد مسکن مهر ایجاد کند تورم تحمیل شد یا به خاطر یک کار خیلی خوبی که دارد انجام میدهد تورم رخ میدهد. یک زمانی به رئیس دولت وقت گفته بودند مسکن مهر تورم آفرین است. گفت اشکالی ندارد.
نظرش این بود که این مهم است. این همه مدت تورم داشتیم و پولدارها از آن سود بردند حالا بگذارید این دفعه فقرا از تورم سهم ببرند. این هم یک مسئله ایست. کدامش اولویت دارد؟ اشتغال، رفاه عمومی یا تورم؟ تورم همهی کسانی که درآمد به صورت پول نقد دارند را از بین میبرد. ثروت مندان که ضرری نمیکنند چون اکثر پول هایشان به دارایی تبدیل میشود. من و شمایی که متوسط جامعه هستیم یا بدتر از ما ضعفا، آنها هستند که دچار مشکل میشوند. این یک مسئله است. در اینجور موارد ما میخواهیم کاربردش را پیدا کنیم. اسراف هم همینطور است. در مورد اسراف چجوری میتوانیم با کسانی که مسرفانه در تولید یا مصرف کار میکنند برخورد کنیم؟ میتوانیم بعضی از این موارد را ضامن کنیم؟ و باید یک مقداری بازش کنیم که اسراف اصولا کجاها دارد خودش را نشان میدهد؟
من به نظرم میآید که مثلا ما یک قاعدهای داریم به نام بخس که لا تبخسوا الناس اشیائهم و لا تعثوا فی الارض مفسدین. سه- چهار تا آیهی مهم داریم که جناب شعیب به مردمش میگوید و خداوند آن را بیان میکند و بعد در کلمات فقهی هم به عنوان مسئله آمده است ولی امروزه میتوانیم این را بسط بدهیم و باز کنیم و آن... لا تبخسوا الناس اشیائهم.
دانشپژوه: فلسفهی اقتصاد داریم؟
استاد: فلسفهی اقتصاد نداریم هنوز.
دانشپژوه: مبانی روشن نیست.
استاد: درست است البته در مورد مبانی سعی میکنیم چیزی که در فقه هست را بگوییم. فقه هم مشخص است. ما اقتصاد تدریس نمیکنیم فقط خواستم بگویم وقتی میگوییم اقتصاد منظورمان چیست و گر نه خیلی از مسائل اقتصادی هست.
دانشپژوه: اصول و مهمات و مبانی را از شریعت استخراج نکرده ایم؟
استاد: در اقتصاد نه. فقط کلیاتی داریم. هنوز ریز نشده است. من عرض کردم که اگر بخواهیم دربارهی عدالت اقتصادی مفصل صحبت کنیم باید ببینیم شما کدامش را میگویید.
عزیزان! قاعدهی فقهی قواعدی است که در کتابها هست. الان نمیخواهیم این را بحث کنیم چون میخواهیم کاربردهای این قواعدی که در کتابها نوشتهاند را بیان کنیم یا قاعدههایی که میشود در اقتصاد از آنها استفاده کرد اگر گفته نشده است بیاییم مطرح کنیم و با بحثهای اقتصادی گره بزنیم تا یک زمینهای فراهم بشود و بزرگان در این زمینه نظرات اصلی را بدهند. ما بیشتر داریم خودمان را آشنا میکنیم و با این بحثها درگیر میشویم. یک سری از بحثها مربوط به بخش خصوصی است و یک سری از بحثها مربوط به بخش دولتی است. ما در بخش عمومی و مسائلی که مربوط به دولت است که آن جا قاعدههای خاصی شکل میگیرد امیدوارم توفیق پیدا کنیم و بگوییم.
ببخشید امروز از چند جهت وقت شما را گرفتم. هم اولش که دیر راه افتاد و احتمالا لا به لای بحث جای دیگری رفتیم ولی چارهای غیر از این نبود که من بگویم دربارهی اقتصاد منظورمان چیست.
تشکر میکنیم. اگر عمری بود جلسهی بعد قاعدهی اسراف و اتلاف را شروع میکنیم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد.
برای دریافت فایل اینجا را کلیک کنید.