جلسه نوزدهم درس اقتصاد دولت + فایل PDF
چهارشنبه, 28 ارديبهشت 1401 14:59 انجمن مالی اسلامی ایران موسسه فقه اقتصادی طیبات درس خارج اقتصاد دولت استاد رضایی 278

جلسه نوزدهم درس خارج فقه استاد مجید رضایی در موضوع اقتصاد دولت در ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.

استاد رضایی، فقه اقتصاد دولت، جلسه19، سه‌شنبه 27 اردیبهشت 1401
أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ و بِهِ نَسْتَعِین
وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ، اللَّهُمَّ وَفِّقْنَا لِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَي.
مجدّداً خدمت همه‌ی عزیزان سلام عرض می‌کنم. روزتان خوش باشد. سالم و تندرست باشید. خدا رحمت کند مرحوم آقای فاطمی‌نیا عزیز با رحمت خداوند انشاء الله به آن دیار باقی شتافتند و تحت کنف مولای همه، مولی المتّقین قرار بگیرد و در سایه‌ی آن بزرگوار در بهشت برین انشاء الله جای بگیرد. و همه‌ی سایر بزرگان و خدومان اسلام و مسلمین و جامعه‌ی بشری همه‌ی آن‌ها را در بهترین جا خدای متعال قرار بدهد.
اگر یادشان باشد در واقع بحث ما از اینجا شروع شد که داشتیم درباره‌ی اقتصاد دولت اسلامی بحث می‌کردیم. یک مقدار درباره‌ی خود دولت صحبت کردیم و جایگاه دولت و اینکه در اسلام اصولاً این بحث‌هایی که مربوط به دولت است جایش کجاست توی فقه، یک مقدار درباره‌ی این صحبت کردیم. حالت‌های مختلف را بحث شد. بعد رفتیم سراغ دیدن ادلّه. گفتیم آیا در متون دینی درباره‌ی دولت و وظایف اقتصادی‌اش چه نکاتی را می‌گوید.
یک مرور خیلی سریع داشتیم در مورد آیات قرآن. مروری کردیم به مجموعه‌ی آیاتی که چه در مکّه و چه در مدینه بر پیامبر نازل شده بود و لابه‌لای آن‌ها مواردی را به عنوان اینکه این وظیفه‌ی دولت هست حالا یا مستقیماً و صریحاً بیان کرده بود مثل اینکه به پیامبر فرمود مالیات بگیر. «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً» یا اموال و دارایی‌هایی برای دولت تعیین می‌کرد و یا از حکومت‌های قبل، چه فاسد، چه صالح سخن به میان می‌آورد خدای متعال و بر اساس آن مطالبی که خدای متعال می‌گفت وظایف را لابه‌لای بحث‌ها گوش‌زد می‌کرد. این‌ها را مطالعه کردیم و خواندیم و موارد متعدّدی هم به دست آمد.
علاوه بر آن رفتیم سراغ احادیث، برخی از احادیث پیامبر گرامی را با هم مرور کردیم که در نامه‌های آن حضرت برای امور حکومتی نگاشته شده بود. در میان روایت‌ها به روایت شریف نامه‌ی جناب مولا به دوست و یار و یاور حضرت جناب مالک اشتر پرداختیم. تقریباً نامه را مرور کردیم و در آن نامه دیدم که حضرت جاهای زیادی به بحث اقتصادی پرداختند و وظیفه‌ی حکومت را نظارت بر امور می‌دانستند. از آن طرف یاری بخش تولید می‌دانستند. در بخش توزیع به شدّت مراقب احتکار و تغییرات تصنّعی قیمت هم بودند.
امّا از مطلبی که نشان بدهد علی (علیه السلام) حمایت کرده از قیمت‌گذاری این را مشاهده نکردیم. طبقات اجتماعی را دسته‌بندی کردند و هم طبقاتی که توی جامعه هست، چه کسانی که به عنوان برقرارکنندگان نظم، چه در مورد دشمن خارجی و چه در مورد توطئه‌های داخلی یک گروه کردند.
یک گروه قضات بودند، یک گروه کاتبان بودند کسانی که اسناد می‌نوشتند، یک گروه کسانی بودند که مسئول اجرای اوامر حکومتی بودند، کارگزارهای حکومتی بودند، این چهار گروه در واقع چه گروه نظامیان و قضات که امنیّت ایجاد می‌کردند. کاتبان و نویسندگان که آن‌ها هم به یک معنا امنیّت ایجاد می‌کردند و همچنین کارگزارهای حکومت. کارگزارهای حکومت هم که کارشان انجام خدمات بود در مورد این‌ها توصیه‌هایی داشتند.
در مورد گروه‌های دیگر یک گروه کسانی بودند که کارهای کشاورزی، روی زمین کار می‌کردند و خراج می‌پرداختند که حضرت خیلی در مورد آن‌ها سفارش کرد. همچنین در مورد گروه تجّار و ارباب صناعات و کسانی بودند که این‌ها در بازار کالاهای تولیدی را یا جابه‌جا می‌کردند یا کالاها را از جاهای دیگر می‌آوردند. بنابراین به صنعت‌کاران و خدماتی‌ها و به کشاورزان توجّه خاص داشتند. این هم دو گروه.
گروه هفتم گروهی بودند که نیازمند بودند؛ یعنی در هیچ کدام از آن طبقات مهم اجتماعی قرار نمی‌گرفتند. نه تولیدکننده‌های ماهری بودند توی بخش کشاورزی یا صنعت، نه در مجموعه‌ی کارگزارن دولتی بودند. بنابراین به یک معنا نه در بخش خصوصی فعالیّت خاص داشتند، نه در بخش دولتی. و کسانی بودند که توی جامعه زندگی می‌کردند و از مال و دارایی برخوردار نبودند به همین علّت مورد سفارش خاص قرار گرفتند و حضرت به صورت‌های مختلف فرمود که شما حتماً باید برای این‌ها یک وقت خاصّی قرار بدهید جناب مالک. مبادا نسبت به این‌ها کوتاهی صورت بگیرد. اگر پیش خدا رفتی عذر باید داشته باشی در مقابل این‌ها و به هیچ وجه من الوجوه عذر شما پذیرفته نمی‌شود.
مجموعه‌ی این امور نشان می‌داد که، بحث‌های اقتصادی است، غیر از نظارت بر بخش تولید و حمایت از بخش تولید و مراقبت از توزیع کالاها و خدمات در بازار و جلوگیری از ایجاد قیمت‌های تصنّعی بدون قیمت‌گذاری. آن اصل کار در بخش دولت رسیدگی به نیازمندانی بود که توان کار تولیدی نداشتند، درآمد نداشتند، ضعیف بودند، کسی به آن‌ها توجّه نمی‌کرد و احیاناً این‌ها از عرصه‌ی اقتصاد به دور افتاده بودند. و حضرت بسیار بسیار سفارش کرد که مراقب این امر باشید.
اگر ما از مجموعه‌ی این‌هایی که در نامه‌ی شریف مالک اشتر که شاید مهم‌ترین سند دولتی درباره‌ی دولت باشد وقتی نگاه می‌کنیم این را باید مدّ نظر قرار بدهیم که آنچه که حضرت توی اینجا بیان کرده است، تصدّی‌گری اگر دارد دولت عمدتاً در رسیدگی به فقراست. یعنی از اموال و دارایی‌ها بخش‌هایی را برای فقرا اختصاص بدهد. رسیدگی کند مستقیماً به حال و احوال آن‌ها. علاوه بر کمک‌هایی که مردم برای آن‌ها دارند، دولت خودش را باید موظّف بداند، اگر هر کاری بکنی، به آن‌ها رسیدگی نکند حتماً حتماً اشکال پیدا می‌شود.
همه‌ی این‌ها که گفتیم امیرالمؤمنین علاوه بر این‌ها درباره‌ی دیگر مسائل اجتماعی، اخلاقی، اینکه خود حاکم از نظر شخصیّتی یک آدم فرهیخته‌ای باشد. با ضعیفان نشست و برخاست داشته باشد. وقت‌هایی را به آن‌ها اختصاص دهد که بیایند حرف‌شان را راحت بزنند. و هر کسی که حقش گرفته شده، چه حق اقتصادی‌اش، چه حق اجتماعی‌اش، چه حق آزادی‌اش، بتواند بدون لکنت با آن بیاید صحبت کند و درد و دل کند. و حجاب میان حاکم و مردمش واقعاً نباشد که این یک مسئله‌ی بسیار بسیار مهم و اساسی است که باید متناسب با هر دوره و متناسب با پیشرفت‌های علمی که امکان را فراهم می‌کند برای حاکم که درد و دل مردم را بداند و شکایات را و درخواست‌ها را و نیازها را مستقیماً بشنود.
چه آن‌هایی که با درشتی صحبت می‌کنند، نه با بی‌ادبی با درشتی. درشتی منظورم این است که خیلی قاطع و روشن حرف‌شان را می‌زنند و به هیچ وجه خواهش و تمنّا نمی‌کنند. و از حاکم و از مجموعه‌ی مدیران قاطعانه می‌خواهند که به حق‌شان رسیدگی کند. درشتی صحبت کردند به معنای بی‌ادبی صحبت کردن نیست. خیلی محکم بگوید شما باید این کار را بکنید، اگر این کار را نکنید من دیگر به خدا شکایت می‌کنم. من از شما نمی‌گذرم اگر این کار را انجام ندهی. اگر این کار را مثلاً پیگیری نکنی.
و حاکم باید صبوری زاید الوصف داشته باشد. مراعات بکند. شکایت‌های مردم، چه شکایت‌هایی که از خودش است، چه شکایت‌هایی که از کارگزارانش است، چه شکایت‌هایی که از دیگر افراد جامعه است. از همه‌ی آن‌ها هم به خوبی گوش بدهد و هم قضات عدل آن‌هایی که رسیدگی می‌کنند را بسپارد که به این‌ها رسیدگی کنند.
در واقع یک کسی که در جامعه علوی دارد زندگی می‌کند، کسی است که زبانش باز است، چشمش بیناست، از آنچه که در جامعه می‌گذرد خبر دارد. جامعه‌ برای او حالت شفّافیتی دارد، پنهان‌کاری در جامعه‌ی علوی وجود ندارد. و جز به تعبیر امیرالمؤمنین، جز مسئله‌ی جنگی که من ناچار هستم مخفی بدارم وگرنه دشمن سوء استفاده می‌کند، بقیّه‌ی امور باید در اختیار مردم قرار بگیرد و اطلاع داشته باشند. و اینکه هم در مورد زندگی شخصی خودش، هم در مورد کارگزارهای خودش خبری که به آن رسید سریعاً اقدام کند، عمل کند.
و اگر هم اشتباهی رخ داده به تعبیر خود امیرالمؤمنین که مالی که اگر یک اشتباهی پیش آمد، سراغ مردم برو و به آن‌ها بگو. شفّاف بگو آقا اشتباه شده است. اشتباه کردیم جبران می‌کنیم. و مبادا به فکر اینکه نه من اگر بگویم اشتباه کردم این مثلاً تضعیف می‌شود نظام. نه اگر یک موردی واقعاً اشتباه شده، آن جاهایی هم که کار درستی انجام دادی رویش وابستا.
به تعبیر مرحوم امام خمینی، این‌ها را گفته بودند دیگر که گاهی وقت‌ها یک مسئله‌ای پیش آمده بود، مثلاً حالا آن اوایل انقلاب به خصوص چند بار این صورت گرفت که دیگر ایشان فرمود که من از امام زمان (علیه السلام) عذرخواهی می‌کنم که ما وظایف دیگری باید انجام می‌دادیم که متأسفانه کم‌کاری شده است. حتّی اگر گاهی وقت‌ها دیگران کم‌کاری می‌کردند، امام چون خودش رئیس بود و مسئول بود عذرخواهی از مردم می‌کرد یا او از امام زمان (علیه السلام) عذرخواهی می‌کرد که چرا آن کاری که لازم بوده انجام بگیرد مثلاً انجام نشده است. با اینکه تلاش‌های بسیار بسیار زیادی را انجام می‌داد، با دقّت انجام می‌گرفت و خودش از نظر شخصی چیزی نبود که بر گردنش باشد و انجام نداده باشد. امّا همین که همراهان و آن‌ها به خوبی انجام نداده بودند، آن باز احساس مسئولیّت می‌کرد و این حالت را داشت.
نامه‌ی مالک اشتر به امور دیگری هم پرداخته است. نحوه‌ی ارتباط با جهان خارج، نحوه‌ی با دشمنانی که در جنگ هستی، صلح چه موقع باید انجام بدهی، مراقبتی که بعد از صلح باید داشته باشی. در واقع انواع روابطی که یک دولت با مردم خودش، با کارگزاران خودش، با دیگر جوامع، با دشمنان خودش دارد آن‌ها را حضرت بیان کرده که حالا ما باید از آن‌ها بگذریم.
برویم سراغ آن روایت‌های دیگری که توی این زمینه هست که بخواهیم در موردش صحبت کنیم. یک نکته حالا ابتداً می‌گویم بعد توی جمع‌بندی این قسمت هم شاید توفیق پیدا کنم عرض کنم و آن اینکه ما از مجموع آنچه که از فرمایش‌های قرآن و حضرت رسول و حضرت مولا می‌شنویم، بعضی از مطالب مشابه همان وضعیّتی که قدیم بوده همچنان به عنوان یک وظیفه حکومت‌ها می‌توانند داشته باشند.
گاهی وقت‌ها لابه‌لای بحث‌ها ممکن است به گونه‌ای باشد که احساس کنیم تغییر زمانه باعث می‌شود که این وظیفه یا کم شود یا تغییر پیدا کند. و شاید ما در جمع‌بندی بعدی به این جمع برسیم که آنچه را که از مجموعه‌ی این‌ها به دست می‌آوریم این است که وظایفی که بیان شده دو گونه است: برخی مثل حالت ثبات دارد بلاتغییر است، برخی دیگر مصادیق متعدّدی پیدا می‌کند و این مصادیق متعدّدی که پیدا می‌کند متناسب با شرایط روز ما باید نسبت به او تأمّل کنیم. شیوه‌ی جدیدی را اگر هست کشف کنیم، از تجربیات استفاده کنیم در طول تاریخ، در دنیای معاصر،‌ در دنیای قدیم و راه مناسب و خوبی را در واقع انتخاب کنیم. این مسئله از آن مسائلی است که باید به آن توجّه کرد.
به عنوان مثال اگر یادشان باشد وقتی داشتیم نامه‌ی مالک اشتر را می‌خواندیم، حضرت فرمود که جناب مالک من شما را می‌فرستم به یک سرزمینی برای چند تا کار. یکی جهاد عدوّ بود، یعنی شما امنیّت ایجاد کن. با دشمن تلاش کن که دشمن را ناکام بگذاری، چه دشمن خارجی مثل معاویه که می‌خواست به شما حمله کند، چه دشمن داخلی که توطئه‌هایی در داخل مرزهایت است. یکی هم جبایه خراج بود.
جهاد عدوّ همیشه است؛ یعنی هیچ کس نیست که با میکروبی که از بیرون یا از درون می‌خواهد بهش حمله کند، پیکار نکند و بعد فکر کند سالم می‌ماند. حتماً باید این حالت رخ بدهد. البته می‌تواند جهاد عدوّ شیوه‌هایش خیلی خیلی مختلف باشد. یک شیوه‌اش ممکن است نظامی است حمله به مرزهاست. یکی شیوه‌اش نظامی است امّا حمله از طریق جاسوس‌هاست. یکی شیوه‌اش ممکن است نظامی باشد از طریق جنگ‌های نیابتی است. یکی شیوه‌اش ممکن است اقتصادی باشد، از طریق تحریم است یا از طریق شکستن بازارهای داخلی است.
یکی شیوه‌اش ممکن است از طریق فرهنگی باشد. از طریق تبلیغات دروغین باشد؛ همان کاری که عمروعاص می‌کرد؛ انواع و اقسام تبلیغات دروغین راه می‌انداخت و مثلاً اعلام می‌کرد که قیس بن سعد با معاویه ساخت و پاخت کرده یا مثل همان شرایطی که برای ابن عبّاس رخ داد. عبید الله بن عبّاس که فرمانده‌ی لشکر حضرت مجتبی بود ولی معاویه به آن نامه نوشت و گفت که حسین بن علی با من صلح کرده تو چرا نمی‌آیی؟
اگر بخواهی بایستی تا امامت بیاید بعداً بخواهی بیایی، فردا بخواهی بیایی دیگر پیش من احترامی نداری. همین الآن بیا تا من از نظر دنیایی به تو کمک کنم، هم از نظر فلان پیش من آبرو داشته باشی. گولش زد و او را دعوت کرد و برد به خیمه‌ی خودش با اینکه هیچ خبری از طرف امام حسن (علیه السلام) هنوز مطرح نبود و امام حسن (علیه السلام) بعداً که دید که فرمانده‌اش اینگونه کم آورده و رفته گول خورده و دیگران و دیگران. بعد مجبور شد آن صلح تحمیلی ولی خیلی مهم و اساسی را مثلاً حضرت انجام داد.
بنابراین شیوه‌های جهاد توی طول تاریخ تا الآن تغییر پیدا کرده است. امروزه ممکن است شیوه‌ها، شما برای مقابله با شیوه‌های دشمن باید مراقب مثلاً اخبار دروغ و غلط داشته باشی. اخبار را راست بگویی، به موقع بگویی. برای مقابله با شیوه‌های فرهنگی‌اش باید مراقبت کنی که آنچه که می‌تواند تأثیر منفی روی مردم بگذارد جلوی آن‌ها را بگیری. در واقع مردم را همراه خودت داشته باشی. اگر چیزهایی روی فرهنگ مردم آن‌ها را تغییر می‌دهد، آن‌ها را مراقبت کرد.
توی بعضی وقت‌ها می‌توانی جلوی اخبار رسانی دشمن را بگیری با جلوگیری از جاسوسانش. بعضی وقت‌ها نمی‌توانی بگیری باید با اخبار صحیح جلوی آن‌ را بگیری. باید به موقع سریعاً واکنش نشان بدهی. بعضی وقت‌ها تعطیلی یک مغازه می‌توانی با آن کارت را انجام بدهی، بعضی وقت‌ها نمی‌توانی تعطیلش کنی. شرایط به گونه‌ای است که تعطیل کردنش آثار سوء دارد. باید یک به تعبیری یک مغازه‌ی دیگری هم بزنی تا مردم بدانند درست از غلط چگونه است. این‌ها شیوه‌های مختلفی است که باید پی‌جویی شود و هر کدامش مشخص شود، کدامش بهتر است.
علی (علیه السلام) بعدش فرمود شما را فرستادم برای عمارت بلاد، برای عمران و آبادی. عمران و آبادی می‌تواند شکل‌های خیلی خیلی مختلف و متفاوتی بگیرد. انواع شیوه‌هایی که مثلاً‌ شما در زمینه‌های اقتصادی اقدام می‌کنید. گاهی وقت‌ها امور زیربنایی را به صورت گسترده ایجاد می‌کنید، این هم عمران و آبادی است. گاهی وقت‌ها برای عمران و آبادی دانشگاه درست می‌کنی. گاهی وقت‌ها برای عمران و آبادی جادّه و مثلاً تونل و فرودگاه و قطار و این‌ها را راه می‌اندازی.
گاهی وقت‌ها برای عمران و آبادی که یک کار بلند مدّت است، می‌آیی حمایت‌های هدفمند انجام می‌دهی مثلاً می‌گوییم ما کسانی که توی زمینه‌ی دانش‌بنیان، از این دانشجویان، از این‌هایی که ابتکارگرند هست کمک‌شان می‌کنیم. بخش خصوصی باشند، یک حمایت کلّی از آن‌ها می‌کنیم. این‌ها بتوانند با این حمایتی که ما انجام می‌دهیم به قول معروف بایستد سرپا، راه بیفتد و کالایش را با این پول‌های اوّلیه که به آن‌ها می‌دهیم، کالایش را بتواند به تولید برساند و بعد بتواند بفروشد. راه که افتاد دیگر، مثل بچّه‌ای است که پدر و مادر دستش را می‌گیرند، راه که افتاد دیگر خودش ادامه می‌دهد و حتّی ممکن است پول هم از آن نگیرند. آن قرضی هم که به آن داده به خاطر آن موقفیّتی که دارد آن را به عنوان هدیه به آن برگرداند. کلاً دیگر نخواهد از آن بگیرد. این هم یک نوع حمایت از تولید است.
گاهی وقت‌ها حمایت از تولید ممکن است برگردد به اینکه، برای عمران و آبادی شما باید یک کاری کنی که این کارخانه سرپا بماند. چه کار کنیم که سرپا بماند؟ باید مراقب باشی مثلاً‌ به این کارخانه‌ها بگویی آقا من برای اینکه از شما یک حمایتی کردم و حمایتی کنم تا چهار پنچ سال به عنوان به تعبیری می‌گویند صنعت نوزاد. چون صنعت نوزادی است، صنعتی است که تازه دارد توی این جامعه شکل می‌گیرد، زمان می‌برد تا کالایش را معرّفی کند. زمان می‌برد تا مردم با او آشنا شوند و از آن خرید کنند. چهار پنج سال کمکت می‌کنم تا کیفیّت را افزایش بدهی و قیمت کالایت، قیمت کالایی که شما داری، این با تعرفه‌ای که می‌بندم حمایت شود. یک تعرفه‌ی معیّنی، مشخّصی،‌ محدودی برای شما قرار می‌دهم که کالای مشابه کالای شما اگر بیاید یک مقدار گران‌تر شود. ولی فقط یادت باشد فقط پنج سال وقت داری نه بیشتر.
اینکه مثلاً پنجاه سال باشد خودرو داشته باشیم با مشکلاتی که البته دارد. هر چی حمایت کنیم احیاناً من الآن نمی‌توانم در مورد خودروها کامل صحبت کنم. ولی به حدّ مطلوب نرسد، نتواند خودش را در قواره‌ی مثلاً دیگر سازندگان ماشین قرار بدهد. شرایط برایش مهیّا شود، بازار فروش بسیار گسترده در داخل ایران برایش فراهم شود.
نگاه کنید شرایط خرید و فروش کالای ایرانی برای اتومبیل طوری شده که به تعبیری می‌گویند روی دست می‌برنش. نمی‌دانم چند درصد بگوییم ماشین‌هایی که در داخل ایران دارد توی ایران حرکت می‌کند ماشین‌های تولید داخل است. خارجش چند درصد است؟ همه‌اش یا مونتاژ چین را آورده‌ایم اینجا، یا مونتاژ کره آوردیم یا مونتاژ انگلیس آوردیم، از پیکان و هیلمن که از قبل از انقلاب بود یا اتوبوس‌هایی که وجود دارد.
همه‌ی این‌ها را، همه‌ای این‌ها را ما در واقع عرض می‌کنم که اقدامی انجام دادیم و برای آن‌ها کمک کردیم ولی این نباید آن خیالش راحت باشد که من با توجّه به این شرایطی که مثلاً در اقتصاد ایران است، با توجّه به این شرایطی که وجود دارد مثلاً کسی دیگر کار به ما ندارد. یک مقدار خیال‌شان راحت باشد. یک مقدار مدیرهای ما در حالی که آنجا دارند زحمت می‌کشند، بی‌خیالی آقا ما هر چه تولید کنیم می‌فروشیم. هر جور باشد ایربکش باز شود، ایربکش باز نشود، ترمزش کار کند، آتش بگیرد، آتش نگیرد. البته همه‌اش واقعاً این طوری نیست نمی‌خواهیم تبلیغات منفی در مورد تولید داخلی‌مان انجام بدهیم ولی متأسفانه یک مقداری است.
حالا اگر دولت‌ها، نگاه کنید اینجاست که کار اصلی دولت می‌تواند شکل بگیرد. اینجاست که کار اصلی دولت می‌تواند این باشد که، یعنی یک کاری بکند که این بخش تولید حرکت کند. این هم شیوه‌هایی دارد. شیوه‌هایی که توی کشورهای مختلف، جاهای مختلف هست آن باید بداند راهی غیر از این ندارد که خودش را تقویت بدهد، کمک شود. و از این کمک‌هایی که دولت به آن می‌شود، این همه بازار برایش فراهم کرده است. این خیلی مهم است. شما هر چی تولید می‌کنید می‌خرند.
اگر روی هر مقدارش یک مقدار سود ببری خیلی راحت می‌توانی بعد باید مثلاً مهندس جدید استخدام کنی. با دانشگاه‌ها مرتبط باشی تا سعی کنی آن‌ها برایت کار کنند و شیوه‌های جدید برای شما ایجاد کنند. کارهای خوبی هم انجام داده‌اند ولی ظاهراً اینجور که معلوم است همچنان نیاز است که کارهای بهتر و بهتر و بالاتری انجام گیرد.
و احیاناً در واقع تلاش بر این باشد که در داخل اگر هدفمند از بعضی چیزها حمایت شود، این باعث شود آن هم خودش را بالا بکشد. مطمئن باشد، مطمئن باشد که اگر این کار را انجام نداد، اگر این کار را به خوبی شکل نداد حتماً عقب می‌افتد. حتماً تعطیل می‌شود و از پای درمی‌آید. باید مراقبت کرد که این بچّه بعد از چند سال سرپا شود.
پس بنابراین نگاه کنید علی (علیه الصلاة و السلام) فرموده است از تولید حمایت کن، موقعی که ضعیف‌اند برو و دست‌شان را بگیر تا به موقع به کمک تو هم خواهند آمد. این عمارت بلاد، تو زمینه‌ای ایجاد کن که شهر و کشورت آباد شود ولی در این آبادی ما باید این را لحاظ کنیم.
الآن در کشور ما شرکت‌های تولیدی دولتی فراوانی است. بخش‌های تولیدی خیلی گسترده‌ای است. بیش از دو برابر بودجه‌ی یا حدود دو برابر یا بیش از دو برابر بودجه‌ی عمومی کشور مال شرکت‌های،‌ مال دولت بودجه‌ی شرکت‌های دولتی و بانک‌هاست. چطور باید از این‌ها حمایت کرد که این روز به روز وضعش بهتر شود.
حالا به یک تعبیری این‌ها هم یک عقل منفصل می‌خواهند هم یک عقل متصل. این‌ها یک قوّه‌ی عاقله‌ای لازم دارد هم توی بخش دولت که عقل منفصل آن‌هاست. و هم توی بخش خود این شرکت‌ها و دولت‌ها که عقل متصل‌شان است. کار و فعالیّت که روز به روز وضعیتش بهتر باشد.
نمی‌خواهیم در مورد بعضی چیزهای جزئی صحبت کنیم. مثلاً یک تعبیری به کار رفت اخیراً که یکی از افراد گفتند که شرکت‌ها چیز ایران خودرو یا این بعضی از این شرکت‌هایی که تولید می‌کنند ماشین را،‌ روی هر ماشین چند ده میلیون دارد ضرر می‌کند. این‌ها پس چیزهای عجیب و غریبی بود. شما که هر قیمتی گذاشتی مردم بیچاره خریدند. حتّی گاهی وقت‌ها تو بازار هم که با یک فاصله قیمتی دوباره‌ بعد یک رانتی هم دارید که یک تعداد دیگری ایجاد می‌شد. حالا یا آن‌هایی که قرعه‌کشی کرده بودند یا آن‌هایی که می‌توانستند از سهمیه بگیرند به هر صورت از جاهای مختلف. آن وقت شما هم هر قیمتی گذاشتید قبول می‌شد.
مردم بیچاره گفتند پراید ده میلیون گفتند چشم. گفتند پنج میلیون گفتند چشم. گفتند پنجاه میلیون گفتند چشم. گفتند صد میلیون گفتند چشم. گفتند کمتر گفتند چشم. بعدیش هم گفتند چشم. این دیگر آخرش بعد از اینکه چندین و چند سال ماشین‌های مختلف به مردم داده باشند بعد بیایند بگویند که آقا روی هر کدامش هفتاد میلیون ما ضرر کردیم.
ما می‌گوییم حرف‌تان را قبول داریم. خواهش می‌کنیم یک بار این حساب‌های مالی‌تان را شفّاف شفّاف توی کشور اعلام کنید. ببینیم چی می‌خرید؟ چند می‌خرید؟ نیروی اضافه چی استخدام کردید بی‌جا یا باجا به عهده‌ی خودتان. خودتان بعد بیایید بگویید. کالایی که می‌فروشید چند می‌فروشید؟ چقدر مالیات می‌دهید؟ مردم اینجا در مقابل شما چطوری باید تصمیم بگیرند. بیایید شفّاف بگویید.
متأسفانه بخش‌های شرکت‌های دولتی آن دفعه هم عرض کردیم متأسفانه متأسفانه حساب و کتاب‌های‌شان درست واضح نیست. اگر استقلال و پیروزی که می‌خواستند واگذار کنند درست و واضح بود که می‌توانستد بقیه‌اش هم واگذار کنند و مشخص شود. شرکت‌های دولتی دیگر هم همین طور.
خرج چطوری کرده‌اید؟ حقوق‌هایی که داده‌اید چگونه بوده؟ هدایایی که دادید اگر دادید چگونه بوده؟ کالایی که فروختید چگونه بوده؟ از چه رانتی برای خرید مواد اولیه استفاده کرده‌اید؟ دولت چه قیمتی به شما داده مثلاً‌ فلان کالا را؟ و شما هزینه‌های‌تان کلاً چقدر است؟ اصلاً نیروی اضافه استخدام کرده‌اید بی‌جا یا نیروی اضافه ایجاد نکرده‌اید؟ کی به شما گفته که فلان نیرو را استخدام کنید؟
این‌ها را شفّاف کنند این شفّافیّت را قبلاً ما عرض کردیم به جای اینکه ما توی فکر شفّافیّت نمایندگان باشیم که بحث‌های سیاسی دارد یا گاهی وقت‌ها ضرر هم دارد برای کشور، این‌ها را شفّاف کنیم. شرکت‌های دولتی این‌ها پرونده‌های‌شان امنیّتی که نیستند، ما که نمی‌گوییم بخش‌های امنیّتی بیایند هزینه‌های‌شان را بگویند،‌ آقا یک ایران خودرو بیاید هزینه‌اش را بگوید. یعنی حتماً باید رادیو لندن افشا کند تا بعد ما بیاییم بگوییم. ما که متأسفانه اینجور چیزها را بیرونی‌ها راحت‌تر می‌فهمند. راحت‌تر بانک جهانی متوجّه می‌شود. راحت‌تر مثلاً‌ صندوق بین‌المللی پول بعضی از چیزها را متوجّه می‌شود. به مردم هم بگوییم. مردم در جریان باشند. بعد مردم واقعاً می‌بینند اگر شما حرف‌تان صحیح است و پخته است از شما حمایت می‌کنند وگرنه تغییر بدهند. ساختارش را تغییر دهند، مدیرش را تغییر دهند،‌ شیوه‌اش را تغییر بدهند.
پس بنابراین برگردیم از این حالت این مثال‌ها مثلاً علی (علیه الصلاة و السلام) که گفته عمارت بلاد، عمارت بلاد یک امری است که توی هر دوره‌ای یک سری شرایط دارد.
جلسه‌ی قبل هم عرض کردم دوباره هم تکرار می‌کنم راه توسعه‌یافتگی کشورها توی دنیا در این 200 سال اخیر که کشورهای مختلفی رفتند به سمت توسعه‌یافتگی غیر از کمتر از 30 تا کشور، بقیّه‌ی کشورها توسعه نیافتند. در آسیا یکی‌اش ژاپن تا حدّی همچنین حالتی پیدا کرده، نه چین توسعه پیدا کرده، نه کره پیدا کرده هنوز. کره در حال ورود به جامعه‌ی توسعه یافته است، هنوز فاصله دارد. نه مالزی توسعه پیدا کرده. عمدتاً کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی است. با استرالیا. این غیر از این‌ها که کشورهای OECD هستند مابقی کشورها رفتند سمت توسعه ولی مشکل پیدا کردند.
حالا توی تحقیقات‌های تاریخی مختلفی که آن آقای عجم اوغلو و آقای رابینسون انجام دادند توی کتاب ملت‌ها چرا شکست می‌خورند؟ و جادّه‌ی راه باریک آزادی یا جادّه‌ی باریک آزادی، در این دو تا کتاب که تقریباً روی هم ترجمه‌هایی که شده هزار و خورده‌ای صفحه است. کشورهای مختلف تو دوره‌های مختلف را مورد بررسی قرار داده‌اند و در واقع خواستند نشان بدهند که تحوّلاتی که در سیاست کشورها، نحوه‌ی تصمیم‌گیری دولت‌ها، شرایط اجتماعی که توی کشورها است، همه‌ی این‌ها اثر دارد در اینکه یک جامعه به سمت توسعه گام بردارد یا گام برندارد.
من می‌خواهم اگر مایل بودید حتماً حتماً این کتاب چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟ و هم دیگر امور را مدّ نظر قرار بدهید و عرض می‌کنم که نگاه کنید برای مطالعات‌تان خوب است. ببینید اگر می‌خواهید یک کار تحقیقی انجام دهید، اوّلاً نگاه کنید مثلاً این‌ها استادهای تاریخ اقتصادی‌اند.
کشورهای آفریقایی، کشورهای آسیایی، کشورهای اروپایی، کشورهای آمریکایی، لاتین و غیره، دوره‌های قدیم،‌ دوره‌های جدید، از 500 سال قبل بعضی‌هایشان از 1000 سال قبل، بعضی‌هایشان مال 200 سال قبل، بعضی‌های‌شان مال همین روزهای که داشته کتاب می‌نوشته و داشته صحبت می‌کرده. از مجموعه‌ی این‌ها دارد استفاده می‌کند تا بتواند این مطلب را به ما برساند که نگاه کنید تحوّلات سیاسی کشورها چگونه است.
گاهی وقت‌ها یک دولت مقتدر باید داشته باشیم. این دولت مقتدر باید بتواند کشور را امنیّت بدهد. باید بتواند کشور را سامان بدهد. باید بتواند از کشور دفاع کند. حالا به تعبیری که شاید جلسه‌ی قبل هم عرض کردم آقای هابز مطرح کرده، لویاتان یعنی آن غول دریایی که خیلی هم خطرناک می‌تواند باشد و آن، این‌ها اثبات می‌کنند می‌گویند آن لویاتانی که در واقع در کشورها هست دولت است که می‌تواند قدرتمند باشد. امّا اگر این غول دریایی که آن‌ها آن را بد می‌دانند، اگر غل و زنجیر بر پایش نباشد خودش می‌تواند عامل شکست کشورها باشد.
بنابراین دولت‌هایی که می‌آیند سر کار و می‌خواهند کارهای خوب و خیر در واقع انجام دهند این‌ها باید، این دولت‌ها تحت حاکمیّت مردم باشند. تحت مدیریت کلّی مردم باشند. تحت مدیریت ارزش‌ها و اموری باشد که مردم ما به آن اعتقاد دارند و در واقع آن دولت را مراقبش هستند که به دیکتاتوری برنگردد.
اگر رهایش کردند و حتّی گاهی وقت‌ها مردم به غلط تمام قدرت خودشان را می‌دهند به این حاکم و حاکم کم‌کم چون از آن اخلاق برخوردار نیست کم‌کم منحرف می‌شود. هیتلر جزء‌ همان افراد است؛ شخصی که در واقع جامعه‌ی آلمان برای نجات خودش کل مجلسش را هم منحل کرد، قدرت را منتقل کرد کلاً به هیتلر که بتواند با قانون‌گذاری‌های مختلف جامعه را پیش ببرد ولی سر از یک جنگ عجیب و غریب درآورد و یک دیکتاتوری خاصّی در کشور حاکم شد و عملاً آلمان را سال‌ها و سال‌ها و سال‌ها عقب انداخت و آن مشکلات را برایش ایجاد کرد.
بعضی وقت‌ها دولت‌ها ضعیف می‌شوند؛ یعنی مردم کاری می‌کنند که این دولت اصلاً نتواند کاری کند،‌ آن هم دچار مشکل است.
بنابراین می‌گویند ما باید یک نهادی را داشته باشیم قدرتمند امّا در عین حال تحت تدبیر، تحت مراقبت. و ما هم باید روی این کار کنیم. چه کار باید کنیم که قوّه‌ی مجریه و قوّه‌ی مقنّنه و قوّه‌ی قضائیه، چون اینجا بحث دولت که گفته می‌شود دولت عامّ است. این‌ها چگونه باشد که ضمن اینکه قدرتمندند امّا در عین حال به یک تعبیری در خط مردم همیشه باشند. قدرتمند باشند ولی در خط مردم. رانت‌خواری و قدرت‌طلبی و دیکتاتوری و این‌ها سراغ‌شان مثلاً نیاید و از نظر علم و فکر و این‌ها به گونه‌ای باشد که بتواند آن جامعه‌ای که به تعبیر امیرالمؤمنین فرموده عمران و آبادی آن را ایجاد کند.
پس باز برمی‌گردیم برخی از وظایف که امیرالمؤمنین فرموده همچنان الآن توی خطّی است که باید انجام شود. یعنی این فرمایش‌های امیرالمؤمنین در نامه‌ی مالک اشتر توی ابتدایش آن تغییر نکرده است. یعنی همچنان جزء مهم‌ترین وظایف امنیّت است که جهاد است. جزء مهم‌ترین مسائل جمع‌آوری اموال بیت‌المال است. جزء مهم‌ترین مسائل زمین‌های آبادی کشور است.
آبادی کشور اگر می‌خواهد صورت بگیرد این را باید بدانیم آن خلاصه دوره به دوره، جامعه به جامعه آن‌ها می‌تواند شرایطش یک تغییراتی کند، شرایط‌های جدیدی پیدا کند و این باعث شود که عرض می‌کنم مثلاً مصادیق تازه‌ای پیدا کند. این هم سه تا که فرمود و چهارمی گفت استصلاح اهل.
این استصلاح اهل خیلی جنبه‌ی فرهنگی بیشتری دارد یا اجتماعی بیشتری دارد. خیلی جنبه‌ی حقوقی بیشتری دارد. خیلی جنبه‌ی قضایی بیشتری دارد. همین که در واقع جامعه‌ی ما شرایطی داشته باشد، شرایطی داشته باشد جامعه عرض می‌کنم که مثلاً عدالت به عنوان عدالت قضایی برایش یک مطلوبی باشد که قابل دسترسی باشد. که امیرالمؤمنین فرمود، که پیامبر فرموده و اهلش را استصلاح کن و مراقب باش ظلم به آن نشود، فرد بتواند مثلاً از حق خودش بدون لکنت زبان دفاع کند. و موارد عدیده‌ی دیگری که درباره‌ی صلاح، وضعیّت صلاح مردم باشد این‌ها را بیان کرد. این‌ها هم توی دوره‌های مختلف عزیزان می‌تواند شکل و شمایل پیدا کند.
بنابراین حالا با این عنوان عرض می‌کنم اگر عزیزی بخواهد توی زمینه‌ی مثلاً وظایف اقتصادی دولت اسلامی مقاله‌ای بنویسد، پایان نامه‌ای بنویسد، رساله‌ای را تدوین کند، می‌تواند توی این جهت‌های مختلف لحاظ کند. حتّی همین چهار امری که امیرالمؤمنین فرموده روی همین‌ها تکیه کند. که تقریباً در تمام نامه‌ی مالک اشتر توی این ده‌ها صفحه حضرت همان چهار تا را گویا هی باز کرد، باز کرد، توضیح داد. به صور مختلف این‌ها را بیان کرد.
بنابراین من و شما حالا بعداً ما می‌آییم درباره‌ی مسائل اقتصادی عرض می‌کنم که در اقتصاد امروز، حالا این جلسه نمی‌رسیم. در اقتصاد امروز چه وظایفی را برای دولت‌ها قدر متیقّن است، چه وظایفی مورد اختلاف است بین مکاتب مختلف اقتصادی. ولی این چند تایی که عرض کردم به صورت کلّی، این‌ها همه مورد وفاق کلّی است. پس جهاد عدوّ، جبایه خراج و عمارت بلاد و استصلاح اهل که حضرت فرمود. برخی از این‌ها در واقع وظیفه‌ی دولت و حاکمیّت است. بخشی از این‌ها کاملاً اقتصادی است، بخشی از این‌ها ترکیبی از اقتصادی و غیر اقتصادی است.
همین جا این نکته هم اضافه کنیم به که در واقع یک حاشیه‌ای بر مسئله است ولی این را فراموش نباید کنیم امروزه توی بحث‌های اقتصادی حرفی را که قدیمی‌تر می‌گفتند دیگر قبول ندارند. قبلاً وقتی در مورد مباحث اقتصادی صحبت می‌کردند خیلی محدود به مسائل اقتصادی نگاه می‌کردند. بنابراین می‌گفتند آقا شما بگو ما چه کار کنیم سود زیاد شود،‌ کم شود، نرخ زیاد شود یا کم شود، هزینه زیاد شود یا کم شود، درآمد زیاد شود یا کم شود. همه‌ی بحث‌ها رفته بود روی این ابعاد.
و بحث‌های اقتصادی که صورت می‌گرفت، راه‌ها و روش به تعبیر آقای آدام اسمیت که اصلاً کتابش اسمش این است «ثروت ملل» یعنی راه‌ها و شیوه‌هایی که باعث افزایش ثروت ملل می‌شود. چه کار کنیم که ثروت ملل زیاد شود؟ چون روی ثروت ملل تکیه کرد عمده‌اش این بود که مثلاً بازارش رقابتی باشد؛ فرضاً دولت دخالت نکند؛ اجازه‌ی آزادی اقتصادی افراد داشته باشند؛ مالیات در چه حدّی باشد و غیره. یا اگر توی دوره‌های قرن بیستم آمدند صحبت کردند درباره‌ی توسعه‌یافتگی کشورها هر کسی آمد یک راهی را گفت. یکی گفت آقا برای توسعه پیدا کردن کشورها این است که شما سیستم پولی‌ات شفّاف باشد و سیستم پولی‌ات بتواند در واقع از نرخ‌های مناسب برخوردار باشد.
سرکوب مالی نباشد. سرکوب مالی یعنی قیمت‌ها را نگذاری توی بازار شکل بگیرد، وقتی که بازار شکل می‌گیرد شما سرکوب مالی کنی. نرخ دلار فلان مقدار است شما هی بیاوریش پایین یا ببریش بالا به خصوص آوردن پایین مطرح است. سرکوب مالی یعنی این. یعنی قیمت‌گذاری‌های دولتی که باعث سرکوب مالی می‌شود. نرخ این قدر است دولت تغییرش می‌دهد مثلاً. قیمت آن مقدار است دولت تغییرش می‌دهد. دستمزدها باید آن مقدار باشد دولت تغییرش می‌دهد. سرکوب مالی یعنی ما از مالی آنچه را که بازار مثلاً توصیه می‌کند یا شکل می‌دهد با آن مقابله می‌کند به صور مختلف نمی‌گذاریم نرخ‌ها به حالت تعادلی داشته باشد و در بازار درست شکل گیرد. قیمت‌ها را به هم می‌زنیم. قیمت‌ها زیر قیمت واقعی در واقع شکل می‌گیرد. به این‌ها می‌گویند سرکوب مالی.
در توسعه می‌گفتند یکی از راه‌های توسعه‌ مثلاً توجّه به این نرخ‌هاست. بعضی‌ها می‌گفتند برای توسعه برو سراغ توزیع درآمد؛ یعنی یارانه‌ها را مثلاً زمین به فقرا بده، یارانه اختصاص بده مثلاً، اصلاحات ارضی ایجاد کن و مشابه این‌ها. بعضی قائل بودند که نه توزیع درآمد، نه بحث چیز، تجارت آزاد را، نرخ ارز را تنظیم کن و اجازه بده که صادرات و واردات شکل گیرد مثلاً.
بعضی‌ها می‌رفتند روی اهداف اجتماعی سوسیالیستی و دولت‌های سوسیالیستی ایجاد می‌کرد. و سعی می‌کرد اشتغال ایجاد کند مثلاً. هزینه‌های مردم را تامین کند،‌ بیمه‌های گسترده ایجاد کند. انواع شیوه‌ها در اقتصادها مطرح شده است. وقتی نگاه می‌کردیم به این شیو‌ها همه‌اش عناوین اقتصادی بود. گویا اگر این عناوین را مثلاً سرمایه ایجاد کنیم، سرمایه وارد کنیم، بازار کلان‌مان اصلاح شود. اگر این‌ها را انجام دهیم اقتصاد شکوفا می‌شود.
کم‌کم مشخص شد در خیلی از کشورها که این عناوین اقتصادی شکل گرفته‌اند و دولت‌ها اقداماتی انجام داده‌اند ولی توسعه شکل نگرفته است. کم‌کم مشخص شد که توسعه علاوه بر مسائل اقتصادی با دیگر مسائل هم پیوند می‌خورد. با مسائل حقوقی هم پیوند می‌خورد، با مسائل اجتماعی هم پیوند می‌خورد.
بحث هزینه‌ی مبادله شکل می‌گیرد؛ یعنی توی اقتصادی که قوانینش شفّاف نباشد، واضح نباشد. برای همین مطلبی که اخیراً دولت هم در پی‌اش بود، بحث مجوّزها. اگر واقعاً مجوّز برای مجوّز این شده باشد یک کلید طلایی، یک امضای طلایی. یعنی اگر کسی که مجوّز می‌گرفت حالت انحصاری پیدا می‌کرد و اجازه نمی‌دادند خودرویی در ایران برای تولید شود. چون این دو تا مجوّز دارند دیگر اجازه‌ی انحصار، انحصاری می‌کردند به دیگران نمی‌دادند.
حالا این مجوّزها رفت سمت وکالت. یک چهارچوبی دارد دیگر برای مجوّز گرفتن. چون که کشورهای دیگر مجوّز خیلی ساده گرفته می‌شود. اجازه می‌دهند از منافع اقتصادی که در کشور است هر کس توانایی دارد بتواند بیاید و بگیرد. هر کس می‌تواند از این فرصت استفاده کند بیاید. کی گفته باید مثلاً من تنها فردی باشم که بخواهم از این امتیاز استفاده کنم. هم به شما امتیاز می‌دهند، هم به دیگری امتیاز می‌دهند.
اگر یک کسی آمد و گفت که آقا چرا مجوّز به همه می‌دهی؟ مجوّز می‌دهیم. مردم خودشان انتخاب کنند کالای شما را بخرند یا کالای دیگری را بخرند. شما برای اینکه توی بازار بمانی باید کارهایت را خوب مثلاً شکل بگیرد. گرفتن مجوّز یک مسئله‌ی حقوقی است برای اینکه در اقتصاد خیلی خیلی اثر دارد. جاهایی که این مجوّزها دچار مشکل شده می‌گویند فضای کسب و کارشان دچار مشکل شده است.
اگر فضای کسب و کار دچار مشکل شده باشد اقتصاد مثل اقتصاد زنگ زده می‌شود. یعنی افراد روان توی این اقتصاد حرکت نمی‌کنند که بتوانند از دارایی خودشان به خوبی استفاده کنند. اگر یک ابتکاری دارند این را بیاورند توی بازار. نه هر جا می‌روند اجازه به آن نمی‌دهند، اجازه‌ی فروش به آن نمی‌دهند. اجازه‌ی صادرات به آن نمی‌دهند. اجازه‌ی واردات کالا به آن نمی‌دهند. چرا؟ چون مجوّز ندارد و برای مجوّز گرفتن خیلی خیلی خیلی باید زحمت بکشد و سختی‌هایی را بکشد.
از این چی خواستیم برداشت کنیم؟ امروزه توی اقتصاد می‌گویند اقتصاد کاملاً ارتباط دارد با مسائل فرهنگی، با مسائل حقوقی، با مسائل اجتماعی و گره خورده به بقیّه‌ی مسائل و سیاسی. اگر آن بحث‌ها را اقتصاد ارتباط پیدا می‌کند به شدّت با آزادی سیاسی در جامعه. جامعه‌ی مردم سالار بر اساس رأی‌گیری این قدرت شکل می‌گیرد، یک امر است.
امّا جامعه‌ای که بر اساس قدرت نیست دیکتاتوری است. حتّی اگر آن دیکتاتورش هم خیلی خوب باشد و می‌خواهد مثل پطر کبیر جامعه‌ی روسیه را ادامه دهد و خوب ادامه دهد. کم‌کم برمی‌گردد به دیکتاتوری فاسد تبدیل می‌شود و عملاً چون آزادی در آن جامعه نیست، آن جامعه نمی‌تواند آن رشد واقعی را برای خودش رقم بزند.
بحث‌های حقوقی به شدّت ارتباط دارد. بحث‌های فرهنگی به شدّت ارتباط دارد. بحث‌های سیاسی به شدّت ارتباط دارد و بحث‌های اجتماعی. همه‌ی این‌ها با اقتصاد اگر این‌ها را پنج تا بگیریم همه‌ی این‌ها با هم ارتباط دارد. همان طور که مردم از نظر اجتماعی اگر توی یک جامعه‌ای به روانی ناامید شده،‌ می‌گویند این چرا ناامید شده؟ می‌گویند به خاطر وضع اقتصادی. همان طور می‌گویند چرا اینجا این افراد حرکت نمی‌کنند برای اقتصاد؟ می‌گویند آقا صد تا مانع جلویش است. مانع‌های حقوقی، مانع‌های اجتماعی.
این به عدالت این جامعه باور ندارد. باور نمی‌کند اگر وارد جریان اقتصادی شد و یک پولش را آورد و به کار انداخت به حقّش می‌رسد. این باور در آن نیست. یک مسئله‌ی اجتماعی است که افراد افسرده شده‌اند از عدالت. امّا جامعه‌ای که به عدالتش ایمان دارد و احساس می‌کند اگر اقدامی کرد می‌تواند به نتیجه برسد. خیلی تفاوت می‌کند.
این امروزه دیگر کاملاً واضح شده و مکاتب اقتصادی مختلفی مثل مکاتب نهادگرا و غیره روی این در واقع رسیدند و به خصوص در این بیست سال اخیر که چندین نفر از اندیشمندان دنیا توی اقتصاد جایزه‌ی نوبل گرفته‌اند که وابسته به همین مکتب نهادگرایی و این‌ها بوده‌اند، این نشان می‌دهد که در سطح دنیا هم به این مسئله یک اقبال ویژه‌ای صورت گرفته است. نخبگان و اندیشمندان دیدگاه‌های نهادگراها را پیگیری کرده‌اند و دارند رویش مقاله می‌نویسند، کتاب می‌نویسند.
همین آقای عجم اوغلو و آقای رابینسون که عرض کردم این کتاب‌ها را نوشته‌اند و مورد نقد و بررسی جدّی افراد قرار گرفته و این‌ها قائل‌اند به اینکه نظام سیاسی سهم زیادی و روابط اجتماعی سهم زیادی در توسعه‌ی اقتصادی کشورها دارد. یک ادبیّاتی در واقع در دنیا ایجاد کردند و کتاب‌های‌شان توی درس‌های توسعه در کلّ دنیا دارد مورد پذیرش قرار گرفته و بحث صورت می‌گیرد. به احتمال زیاد در آینده‌ی نزدیک این‌ها هم جزء کسانی باشند که جایزه‌ی نوبل بگیرند به خاطر این شرایطی را که توی علم اقتصاد این‌ها رقم زده‌اند و به خصوص در مباحث توسعه.
پس ما از نامه‌ی مالک اشتر ارتباط این‌ها را با همدیگر در واقع می‌بینیم که حضرت به همه‌ی اینجور امور توجّه داده است. از این نامه‌ی مالک اشتر بگذریم. من با اجازه‌ی شما می‌خواهم که در واقع یک مسئله‌ای را عرض کنم و آن اینکه عرض کنم خدمت‌تان که از کتاب الحیاة مرحوم آقای حکیمی که توی این زمینه مسائل زیادی را نوشته‌اند، من او را سعی کنم خدمت شما عرض کنم.
مواردی را که ایشان آورده که برخی از احادیثی است که ممکن است در بحث‌های ما نیامده باشد احیاناً. شکل نگرفته باشد. اگر روی این هم بتوانیم یک در واقع مثلاً یک نگاهی کنیم. احادیث دیگری که توی این زمینه هست بتوانیم از آن استفاده کنیم. در دو جلد از کتاب شریف الحیاة که مرحوم آقای حکیمی رحمت خدا بر ایشان زحمت کشیده در دو جلد این کتاب این مباحث ذکر شده و آمده و مطلبی که اینجا مثلاً مطرح کرده به این عنوان است.
در جلد دو،‌ می‌دانید آقای حکیمی دو جلد اوّلش ده باب است. شش جلد بعدی دو باب است و بعد شش جلد بعدی هم ابواب متعدّدی است فکر می‌کنم آن‌ها هم بیست و هشت باب باشد. روی همدیگر چهل باب اگر اشتباه نکنم شده است. در این باب دهم که در جلد دوّم است. البته باب هشتمش درباره‌ی علماست. باب نهمش درباره‌ی ولایت و حکومت است و جلد دهمش هم درباره‌ی حاکم اسلامی و وظایفش است.
این را هم عرض کنم که این کتاب شریف آن اوایل انقلاب که در واقع آمد، توی سال‌های نزدیک انقلاب و اوایل انقلاب در واقع این چاپ شد. ایشان این دو جلد اوّل هم به مرحوم امام اهداء کرده بود که به عنوان کسی که توانست جامعه‌ی جدیدی را در ایران رقم بزند و با اتّکای مردم به لطف الهی توانست یک راه جدیدی را برای کشور باز کند.
این کتاب اثر زیادی داشت به خاطر اینکه یک بسته‌بندی خاصّی در مورد آیات و روایات ایشان انجام داده است. حالا سعی کنید عزیزان اگر احیاناً کمتر برخورد کرده‌اند، اگر می‌خواهید در زمینه‌ی اقتصاد کار کنید این کتاب الحیاة را مرور کنید. چند تا خوبی دارد اوّلاً به خصوص آن شش جلد اوّل که به صورت عربی هم کامل چاپ شده بود که بعد ترجمه شد ادبیّاتش خیلی ادبیّات فاخری است. خیلی ادبیّات عالی‌ای است در حدّ فصحای عرب ایشان و برادران‌شان می‌نویسند و می‌نوشتند. بنابراین خیلی ادبیّات جدید و عربی جدید را خوب آدم ازش یاد می‌گیرد.
ثانیاً عنوان بندی‌هایی که ایشان داده واقعاً جزء زیباترین عنوان‌هایی است که انجام داده و انجام شده است. گاه از یک آیه عناوین بسیار متعدّدی ذکر می‌کند که برخی‌اش کاملاً بدیع و تازه است و خیلی فرق می‌کند کتاب الحیاة با دیگر کتاب‌هایی که توی زمینه‌های اسلامی آیات و روایات را جمع کرده است. ایشان هم یک مشرب عامّی‌تری داشته در مورد روایات، محتوای روایت را بهش توجّه می‌کند تا سند روایت. گرچه سعی می‌کند از کتاب‌های معتبر استفاده کند ولی محتوای روایت، وقتی با آیات قرآن هماهنگ است و با آنچه که دین شریف بر آن تکیه کرده هماهنگ است آن‌ها را اساس قرار می‌دهد و انجام می‌دهد.
حالا در این جلد دوّم در باب دهم که ایشان درباره‌ی حاکمیّت بیان کرده، یک فصل دارد درباره‌ی اختیارات حاکم اسلامی و آنچه که بر آن واجب است. یک فصل دارد درباره‌ی حاکم و مسئولیّت‌های شخصیّه‌اش. یک فصل دارد درباره‌ی حاکم اسلامی و عمّالش. یک فصل دارد درباره‌ی حاکم اسلامی در دایره‌ی اداری‌اش، در بخش اداری‌اش. واجبات الحاکم الاسلامی فی تأمین حوائج المجتمع و همچنین الحاکم الاسلامی فی تحکیم علاقات الاجتماعیّة،‌ یعنی روابط اجتماعی‌اش،‌ و الصراط الدینیّة،‌ ارتباطات دینی.
حالا من تعدادی از روایاتی که اینجا وجود دارد بعضی‌هایش را که قبلاً خوانده‌ایم دیگر نمی‌خوانم امّا بعضی‌هایش را سعی می‌کنم برای شما عزیزان بخوانم که با برخی از مطالبی که در این کتاب آمده که تقریباً جمع کرده مواردی که دولت وظیفه دارد در اسلام را بخوانید. بعداً که می‌آییم توی اقتصاد جدید می‌خوانیم و در قانون اساسی هم که قبلاً خواندیم، ببینیم کدام یک از این‌ها را دین مبین تاییده کرده است.
اوّلیش آنچه که در واقع اختیارات حاکم اسلامی است ایشان مطرح کرده است حدیثی است از پیامبر گرامی اسلام نقل شده در بحار است. البته نقل کرده این از تفسیر امام عسگری، می‌دانید تفسیر امام حسن عسگری که نقل شده این تفسیر از نظر سندی اصلاً سند درستی ندارد. یک سری مجاری در آن است و اصلاً مشخص نیست و در تضعیفش هم خیلی‌ها سخن گفته‌اند. مرحوم آقای تستری مفصّل درباره‌ی این صحبت کرده الآن نمی‌خواهم وارد این بحث شوم.
امّا برخی از مطالبی در آن است که حالا توی روایات دیگر است که ما توی همان روایت‌ها می‌خوانیم. اینجا شاید برداشتی شده کسانی را ذکر کرده‌اند که مثلاً از جمله مطالبی که اینجا نقل کرده است این است که پیامبر گرامی به عتاب بن اُسید والی‌اش در مکّه بود، عهدی برایش نوشت و او را وظایفی برایش قرار داد و احکام مردم و مصالح مردم را به او واگذار کرد و به او گفت که «فَوَّضَ‏ إِلَيْهِ» این چند تا کار را انجام بده. «تَنْبِيهَ‏ غَافِلِكُمْ» یعنی اگر کسی غفلت می‌کنند و خطا می‌کنند آن‌ها را آگاه کن. «وَ تَعْلِيمَ جَاهِلِكُمْ» اگر کسی نمی‌داند وظایفش را تعلیم بده.
اینجا این برای من و شما خیلی مهم است. آیا اینکه پیامبر می‌فرماید طبق این حدیث «تَعْلِيمَ جَاهِلِكُمْ» جاهل را عالم کن یعنی برو نظام آموزش و پروش برایش راه بینداز، نظام مجانی برایش راه بینداز؟ «تَقْوِيمَ أَوَدِ مُضْطَرِبِكُمْ» آدم‌هایی که یک خطاهایی می‌کنند،‌ مشکلات می‌کنند،‌ آن را سرپا نگهش دار، درستش کن. «تَأْدِيبَ مَنْ زَالَ عَنْ أَدَبِ اللَّهِ مِنْكُمْ» اگر کسی ادب را مراعات نکند تادیبش کن. بعد خلاصه این چیزها را بهش قرار داد و خواست که این کارها را در واقع انجام دهد.
عرض کنم که یک حدیثی است از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که ایشان هم از پیامبر گرامی نقل کرده و فرموده: «أَيُّمَا مُؤْمِنٍ» این مفادش در خیلی از جاها است. «أَيُّمَا مُؤْمِنٍ» در کتاب کافی جلد یک صفحه 407 این‌هایی که دارم می‌خوانم از الحیاة عربی جلد دو صفحه 460 است.
«أَيُّمَا مُؤْمِنٍ‏ أَوْ مُسْلِمٍ‏ مَاتَ‏ وَ تَرَكَ‏ دَيْناً» هر مسلمانی که بمیرد و بدهی به جای گذارد، «لَمْ يَكُنْ فِي فَسَادٍ وَ لَا إِسْرَافٍ» این بدهی‌اش به خاطر عللی و تللی نبوده، به خاطر فساد و اسراف نبوده است. «فَعَلَى الْإِمَامِ أَنْ يَقْضِيَهُ» این خیلی خیلی مهم است. آدم‌هایی هستند بدهکار هستند و به خاطر این بدهکاری‌اش زندان می‌افتد. به خاطر این بدهکاری‌اش مشکل، اگر معلوم شد که این آدم واقعاً ندارد تا آخر عمرش هم ندارد یا احیاناً مرد و نداشت و بدهکار بود، طبق این روایت این است که «فَعَلَى الْإِمَامِ أَنْ يَقْضِيَهُ». یعنی این نکته‌ی خیلی مهمّی است. حاکم، حالا توی بعضی از روایت‌های دیگر می‌آید.
بعد فرموده: «فَإِنْ لَمْ يَقْضِهِ» اگر این را نپردازد، «فَعَلَيْهِ إِثْمُ ذَلِكَ» می‌گوییم دلیلش جناب حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) طبق این روایت، «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ‏» تا غارمین، «فَهُوَ مِنَ الْغَارِمِينَ وَ لَهُ سَهْمٌ عِنْدَ الْإِمَامِ فَإِنْ حَبَسَهُ فَإِثْمُهُ عَلَيْهِ» اگر حبسش کرد اثمش بر او است. یعنی این سهمش را از زکات بده. پس باید زکات را جمع کنیم، زکات را برای این راه خرج کنیم.
حالا زکات حالا این اوّل مسئله پیش می‌آید. زکاتی که ما داریم بعداً می‌آییم در موردش صحبت می‌کنیم اگر عمری بود. حالا شاید ببینیم چطوری می‌شود بعداً. ما هنوز وارد درآمدهای دولت نشده‌ایم، اوّل گفتیم وظایفش را بدانیم. وظیفه‌اش یکیش این است که بدهی‌ها را بدهد. چون این هشت موردی که در آیه‌ی زکات آمده، این هشت مورد که دیگر خیلی واضح و صریح قرآن گفته، لِلْفُقَرَاءِ، الْمَسَاکِینِ،‌ ابْنِ السَّبِیلِ، الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ، فِی سَبِیلِ اللهِ، الرِّقَابِ، الْغَارِمِینَ و همین طور این‌ها را، همه‌ی این‌ها را بیان کرده است. هشت مورد را بیان کرده است.
این هشت مورد، اصلاً زکات با این وضعیّتی که گفته می‌شود مثلاً یک موارد نه‌گانه است اصلاً این زکات مثلاً امروزه که گوسفند معلوف همه هستند دیگر سائمه نیستند. امروزه که سکّه‌ی طلا و نقره نداریم. امروزه کشاورزهایی که گندم و جو و خرما و انگور می‌کارند تازه دولت یک کمکی هم به آن‌ها می‌کند. دولت اگر زکات هم این‌ها بدهند دو برابرش را باید به یک نحو به آن‌ها برگرداند. آیا با این زکات می‌شود اصلاً بدهی‌ها را برطرف کرد، فقرا را تامین کرد؟
ما یکی از اساتید دانشگاه‌مان آقای دکتر کیاحسینی یک طرحی را برداشت انجام داد و گفت آیا ببینم با این پول‌های زکات می‌شود فقط فقرا را تامین کرد؟ رفت سراغ استان گلستان چون خودش گلستانی بود. آمارهای کشاورزی که داشت از آنجا جمع کرد بعد گفت آقا هزینه‌ی فقرای استان چقدر است؟ درآمد هم که تامین می‌شود چه مقدار است؟ آیا این می‌توان جبران آن بکند یا نه؟ بعد به یک جمع‌بندی رسید که آقا حتّی برای رفع فقر مطلق، نه فقر نسبی، فقر مطلق یعنی آن‌هایی که نیازهای اساسی را ندارند، گرسنه هستند، کارتون‌ خواب‌اند. به یک جمع‌بندی رسید این مقدار زکات که جمع می‌شود برای آن‌ها هم کفایت نمی‌کند. چون آن استان خودشان بود توی آن سال خاص که بررسی کرد. تقریباً همچنین حالتی است.
این روایت می‌فرماید که یکی از وظایف دولت پرداخت بدهی، یعنی در واقع پرداخت زکات توی مصارف خودش از جمله بدهی کسی است که فوت کرده و نتوانسته بدهی‌اش را بدهد و بدهی‌اش هم بر اساس اسراف و فساد نبوده است. این یک روایت.
یک روایتی از امام علی (علیه الصلاة و السلام) نقل شده است که اینجا از کتاب بحار نقل شده است از کتاب سلیم بن قیس. حالا این تعبیر آمده است که «الْوَاجِبُ‏ فِي‏ حُكْمِ‏ اللَّهِ‏ وَ حُكْمِ‏ الْإِسْلَامِ‏ عَلَى‏ الْمُسْلِمِينَ» این‌ها هستند. «أَنْ لَا يَعْمَلُوا عَمَلًا وَ لَا يُقَدِّمُوا يَداً وَ لَا رِجْلًا قَبْلَ أَنْ يَخْتَارُوا لِأَنْفُسِهِمْ إِمَاماً» مردم مسلمان وقتی که امامی فوت می‌کند و کسی از دار دنیا می‌رود و جامعه‌شان باید یکی تعیین کند، نباید هیچ کاری را انجام بدهند، دست از پا خطا نکنند، هیچ کاری نکنند قبل از اینکه بیایند امام تعیین کنند.
«إِمَاماً عَفِيفاً عَالِماً وَرِعاً عَارِفاً بِالْقَضَاءِ وَ السُّنَّةِ» نگاه این‌ها صفاتش است. که چه کند این حاکم، این امام؟ «يَجْبِي فَيْئَهُمْ» جبایه خراج. فیءشان را جمع کند یعنی اموال بیت‌المال. «وَ يُقِيمُ حَجَّهُمْ وَ جُمُعَتَهُمْ» اقامه‌ی شعائر دینی مثل جمعه و حج. «وَ يَجْبِي صَدَقَاتِهِمْ». پس بیت‌المال را جمع کند و شعائر دینی را. این را قبلاً هم به یک معنا داشتیم در نامه‌ی مالک اشتر هم بود. امّا این اقامه‌ی شعائر دینی هم اینجا آمده است.
روایت بعدی‌ای که اینجا وجود دارد عرض می‌کنم که روایت، بله. حالا در مورد اینکه امام می‌تواند مالیات وضع کند این را هم بخوانیم. «الباقران (علیهما السلام) رَوَى مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَةِ بْنِ أَعْيَنَ» از امام باقر و از امام صادق حتّی که «قَالَا وَضَعَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) عَلَى الْخَيْلِ الْعِتَاقِ الرَّاعِيَةِ فِي كُلِّ فَرَسٍ فِي كُلِّ عَامٍ دِينَارَيْنِ وَ جَعَلَ‏ عَلَى‏ الْبَرَاذِينِ‏ دِينَارا» علی (علیه السلام) بر اسب‌های رهایی که می‌چرند نه اسب‌هایی که در واقع مورد استفاده قرار می‌گیرند برای آب‌کشی و بار و این‌ها استفاده می‌کنند نه. هر فرسی در هر سال دو دینار باید بدهد امّا آنکه پست‌تر از آن اسب است یا برای بارکشی گاه استفاده می‌شود یا ماده است، این دینار باید بدهد. این هم ذکر کردیم. بعد در مورد هزینه‌ی عاملین که در آنجا است‌ آن هم مطرح است که واضح است امام باید در مقابل این بده که این هزینه‌ای است که باید مثلاً قرار بدهد.
عرض کنم که باز در مورد وظایفی که امام دارد یک حدیثی از امام رضا (علیه الصلاة و السلام) نقل شده حدیث مفصّلی است اگر یادشان باشد توی کتاب تحف العقول هم نقل شده است: «إِنَ‏ الْإِمَامَةَ زِمَامُ‏ الدِّينِ‏ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ صَلَاحُ الدُّنْيَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِي» اسلامی که رشد می‌کند،‌ نموّ دارد. «وَ فَرْعُهُ السَّامِي» هم اساسش است و فرع خیلی بلندش است. «بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصِّيَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِيرُ الْفَيْ‏ءِ» یعنی فی‌ء را بشود جمعش کرد، زیادش کرد. «وَ الصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْكَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ» باعث امنیّت می‌شود. امام این کارها را در واقع انجام می‌دهد.
باز روایت‌های دیگری که توی این زمینه است برخی‌اش را این‌ها را بخوانیم. بعضی از این‌ها از عهدنامه‌ی مالک اشتر که ما قبلاً این‌ها را خواندیم و دیگر در موردش عرضی نخواهیم داشت. بله. در یکی از بحث‌هایی که قبلاً هم داشتیم این بود که امیرمؤمنان (علیه الصلاة و السلام) هر وقت یک مأموری را می‌فرستادند کسانی را به عنوان مراقب از آن هم قرار می‌دادند. کما اینکه پیامبر هم این کار را انجام می‌دادند و خبر از کسانی را که می‌فرستادند به ایشان می‌رسید. یعنی حتماً کسانی بودند که هم پیامبر لشکری که می‌فرستاد امینی قرار می‌داد و بعد یک نفر هم مطمئن می‌فرستاد تا خبرها را به پیامبر برساند. کما اینکه امیرمؤمنان (علیه الصلاة و السلام) هم همچنین عمل می‌کرد. این هم یک جهت.
از جمله چیزهایی که اینجا فرموده همین که از نامه‌ی مالک اشتر هم ذکر کرده است و همچنین در مورد اینکه باید مراقبت کند بر امور قضایی، بر امور لشکر که این‌ها را قبلاً داشتیم. در مورد اداری آنچه که اینجا نقل شده است همان مسئله‌ای که ارتباط حاکم با مردمش باید کاملاً واضح و روشن باشد و ارتباطات باید برادرانه و مهربانانه باشد. این‌ها را ذکر کرده است. اینکه همه‌ی مردم در مقابل امام و در مقابل قانون یکسانند روی این باز اینجا احادیث مختلفی نقل شده است.
حالا این یک حدیث را بگذارید بخوانم. امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید که علی (علیه السلام) به عمر گفت که چون عمر یک بار به علی (علیه السلام) گفته بود ظاهراً این همان حدیث است که گفته بود چه کار؟ تو چی به نظرت می‌رسد من توی این حکومتم که دارم انجام بدهم؟
حضرت اینجوری فرموده که: «ثَلَاثٌ إِنْ حَفِظْتَهُنَّ وَ عَمِلْتَ‏ بِهِنَ‏ كَفَتْكَ‏ مَا سِوَاهُنَ‏» این سه تا چیز است که اگر به آن عمل کنی چیزهای دیگر هم اگر عمل نشد این سه تا جبران می‌کند به یک معنا، کافی است. «وَ إِنْ تَرَكْتَهُنَّ» امّا اگر این سه تا را ترک کردی، «لَمْ يَنْفَعْكَ شَيْ‏ءٌ سِوَاهُنَّ» بقیّه‌ی چیزها هر چی هم انجام دهی فایده‌ای ندارد و جای این‌ها را نمی‌گیرد.
گفت: «وَ مَا هُنَّ يَا أَبَا الْحَسَنِ قَالَ: إِقَامَةُ الْحُدُودِ عَلَى الْقَرِيبِ وَ الْبَعِيدِ» نزدیک‌ترین فردت و دورترین فرد از تو در موقعی که می‌خواهی حد جاری کنی و قانون خدا را در موردشان اجرا کنی، فرق نکند. به تعبیر مرحوم امام می‌گفت من او وقتی که وارد این کار شدم با خودم عهد کردم با هیچکس تعارف نکنم. هر چیز بود همان را انجام می‌دهم. خدا رحمتش کند. این یک.
دو: «وَ الْحُكْمُ بِكِتَابِ اللَّهِ فِي الرِّضَا وَ السَّخَطِ» به کتاب خدا عمل کن چه وقتی که سرحالی، خوشحالی، چه وقتی که ناراحتی. اگر دیدی یک حکمی با سیلقه‌ات نمی‌سازد رهایش نکن، حکم را عمل کن، سلیقه‌ات را بینداز کنار. اگر دیدی خیلی خوشحالی دیگر حالا نیا افراطی عمل کن، نه درست عمل کن. حکم کن به کتاب خدا توی قضاوت‌هایت، توی فرمان‌هایت، توی دستوراتت بر اساس آنچه که در کتاب خدا است. نزن به هم. این دو.
«وَ الْقَسْمُ بِالْعَدْلِ بَيْنَ الْأَحْمَرِ وَ الْأَسْوَدِ» تقسیم کن به عدالت چه سیاه باشد، چه سرخ باشد. یعنی چه سرخ و سفید باشد، چه سیاه باشد. چه از نظر نژادی آفریقایی باشد، چه از نظر نژادی اروپایی باشد، آسیایی باشد. هر جایی باشد فرق نکند. بعد می‌گوید: «فَقَالَ لَهُ عُمَرُ لَعَمْرِي لَقَدْ أَوْجَزْتَ وَ أَبْلَغْتَ» خیلی کم گفتی ولی خیلی خوب رساندی.
حالا کاش که به این‌ها عمل می‌کرد. متأسفانه عمل نکرد به این‌ها، متأسفانه. «إِقَامَةُ الْحُدُودِ عَلَى الْقَرِيبِ وَ الْبَعِيدِ» نکرد. چرا؟ چون یادتان هست دیگر توی قضیّه‌ی مغیره که آن خطای بزرگ و آن گناه بزرگ را انجام داده بود که داشت حد می‌خورد، ورود پیدا کرد و نگذاشت حد بخورد. با یک زبانی که انداخت زیاد هم ترسید و حرف نزد و هی فشار آورد نه نه تو حتماً دیدی، تو خودت اینجوری دیدی مثلاً. این هم هی گفت آمد بگوید، گفت پس ندیدی. مسئله را به هم زد.
یکی هم حکم به کتاب خدا در رضا و سخط. عصبانی که می‌شد افراطی می‌کرد حتّی ممکن است بعضی‌ها بگویند عجب آدم خوبی بوده، نخیر. می‌گویند بچّه‌اش خطا کرد، بچّه‌اش را زد. گفتند آقا مثلاً بچّه‌ات باید چند تا شلّاق بخورد؟ فرض کن پنچاه تا. پنجاه تا خورد بعد گفت یک ده تای دیگر هم زد. گفت برای چی از من سوء استفاده کردی. گفتند آقا این دیگر خارج از چیز است. خارج از حدّ الهی است ولی انجام می‌دهد. این هم دو تا.
سوّم: بین همه یکسان توزیع کن بیت‌المال را، فرصت‌ها را. این هم نکرد متأسفانه، متأسفانه نکرد. چون این کار یک خیلی مسئله‌ی مهمّی بود. این هم یک نکته که اینجا این حدیث مطرح کرده در واقع به افراد باشد، اینکه باید جامعه نقد و این‌ها باشد، این‌ها خیلی از مسائل اجتماعی مهمّ است.
حالا می‌رسیم اینجا توی فصل پنجمش عنوان واجبات حاکم اسلامی در تامین حوائج مجتمع و در سایر مجالات معیشیه و التربویّه. یکیش المال و الارزاق. نگاه کنید این را شنیدید شما این حدیث هست که این حدیث در وسایل هم نقل شده در کتاب جهاد نقل شده است صفحه 49.
می‌گوید: «مَرَّ» این را بارها شنیده‌اید. «مَرَّ شَيْخٌ‏ مَكْفُوفٌ‏ كَبِيرٌ» یک آدمی بود که یک خورده سنی هم از آن گذشته بود، پیرمردی هم بود. «فَقَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) مَا هَذَا» یک نفر داشت رد می‌شد گدایی می‌کرد «يَسْأَلُ» گدایی می‌کرد. حضرت فرمود که «مَا هَذَا» به فرماندار گفت: این چیست؟ به تعبیری یک آقای حکیمی می‌گوید نگفت این کیست؟ که بگویی چه کاره است. گفت: این چی است که یک نفر توی خیابان دارد گدایی می‌کند.
«فَقَالُوا يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ نَصْرَانِيٌّ» گفتند آقا این نصرانی است. «فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) اسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى إِذَا كَبِرَ وَ عَجَزَ مَنَعْتُمُوهُ» از آن کار کشیدید، کار کرده توی جامعه‌ی شما، حالا که بزرگ شده و عاجز شده هیچی به او نمی‌دهید؟! «أَنْفِقُوا عَلَيْهِ مِنْ بَيْتِ الْمَالِ» از بیت المال به آن بدهید.
این مسیحی است، فقیر است بالتبع اگر شیعه بود، سنّی بود، یهودی بود، هر کس دیگری بود فرقی نمی‌کرد. چون امام نگفت چون نصرانی است بدهیم به آن،‌ چون یهودی است ندهیم به آن، هیچی. اصلاً گفت این چی است؟ بعد گفت استدلال آدمی که توی یک جامعه‌ای کار کرده، تلاش کرده، آبرومندانه باید تا آخر آبرومندانه زندگی کند. نباید بیفتد به پیسی، به گدایی،‌ به این طرف و آن طرف. یک جور باید این گداها جمع شود. نباید ما بگذاریم گدا گسترش پیدا کند. جمع‌آوری گداها توی سطح شهر.
حالا توی کشور ما نگاه کنید متأسفانه مرزهای ما کنترل نیست. آن روز نوشته بودند چندین هزار نفر پاکستانی در اطراف تهران توی یک بخشی زندگی می‌کنند و این‌ها حالا گفته بود که این‌ها شیعیان پاکستان هم که مهاجر هستند پا شدند آمدند اینجا. و گاهی وقت‌ها این‌ها توی سطح تهران کودکان کار، زن و مرد، بچّه بغل و غیر بچّه بغل، شیرخواره، حرفه‌ای و غیر حرفه‌ای، من نمی‌دانم چطوری بگویم. چون یک کم سخت است آدم در مورد کسی قضاوت کند. انواع صور این‌ها توی سطح شهرها دیده‌اید در قم‌، در مشهد،‌ کنار حرم‌ها و غیره.
نگاه کنید این یک مسئله‌ی مهمّی است. کسانی که واقعاً فقیرند البته بعضی از این‌ها گاهی چیزند حرفه‌اند و به هیچ وجه من الوجوه واقعی نیست قضایای‌شان امّا در عین حال این‌ها باید بررسی شود دیگر. علی (علیه السلام) شرایطش طوری بود که اگر یک نفر به دنیا می‌آمد توی یکی از قبائل به ایشان خبر می‌دادند و او را توی آن قبیله اضافه می‌کرد سهمیه‌اش را. این اطلاعات و آمار باید باشد دیگر تا اطلاعات و آمار نداشته باشیم یعنی هیچی.
ما نه مرزمان کنترل می‌شود. کاش که آن دفعه هم عرض کردم همه‌ی کارهایی که ارتش و سپاه و این‌ها در جاهای مختلف انجام می‌دهند اتفاقاً انجام دهند بروند فقط توی مرزها مستقر شوند. نگذارند کسی بی‌خود بیاید، نگذارند قاچاق بیاید و برود، نگذارند بیاید این کامیون‌های روغن و غیر روغن و تخم‌مرغ و غیر تخم‌مرغ می‌گفتند می‌رود کشورهای دیگر، برود. کشور بداند چی دارد. گازوئیلش نرود. امنیّت ایجاد کند. این امنیّت است دیگر. ما این قسمت امنیّت مهم است دیگر این امنیّت اقتصادی توی کشور نیست از این جهت.
پس بنابراین اینکه بفهمیم این آدم فقیر است، غنی است، کجا بوده، جایش کجا بوده، جمع‌آوری شود. تو بین مرز ایران و پاکستان یک قسمت‌هایی از بعضی‌ها از آن طرف آمدند یک جاهایی را زندگی می‌کنند یا از افغانستان. خیلی شرایط سختی است.
حالا یک زمانی بود یکی رفته بود آنجا یک کلیپی پخش کرد و فرستاد گفت آقا مسئولین اینجا یک تعداد آدم هستند که اصلاً شناسنامه ندارند. اصلاً هویت اجتماعی ندارند و این‌ها چطوری دارند زندگی می‌کنند. هیچی با دولت هیچ ارتباطی ندارند. احتمالاً این‌ها خیلی‌های‌شان مهاجرینی بودند که از بیرون مرزها آمده‌اند. بنابراین توی مرز هستند و می‌آیند و می‌روند و کنترل هم گویا کسی نمی‌تواند کند، گویا نمی‌تواند کند. خیلی آنجا سخت است. در هر صورت نگاه کنید یکی از کارهای اساسی که دولت دارد از لابه‌لای فرمایش امیرالمؤمنین اینطور به دست می‌آید همین مسئله است.
مسئله‌‌ی مال بدهی که عرض کردم چند تا روایت است اینجا این روایت‌ها را بگذارید یک مقداری تا یک دقیقه‌ی دیگر این را بخوانم. نگاه کنید از پیامبر گرامی نقل شده است: «مَا مِنْ‏ غَرِيمٍ‏ ذَهَبَ‏ بِغَرِيمِهِ‏ إِلَى‏ وَالٍ مِنْ وُلَاةِ الْمُسْلِمِينَ» هر بدهکاری که رفت سراغ والی «وَ اسْتَبَانَ لِلْوَالِي عُسْرَتُهُ» نگاه این دقّت اینجا این روایت اضافه دارد. والی فهمید این ناتوان است و ندارد «إِلَّا بَرِأَ هَذَا الْمُعْسِرُ مِنْ دَيْنِهِ وَ صَارَ دَيْنُهُ عَلَى وَالِ الْمُسْلِمِينَ فِيمَا فِي يَدِهِ مِنْ أَمْوَالِ الْمُسْلِمِين» هر کسی که اینجوری است، رفت و معلوم شد بدهکار است مگر اینکه باید این معسر از دینش بری شود و دینش بیفتد روی گردن والی و اموال مسلمین که در اختیارش است این را بده. این را به عنوان یک وظیفه‌ی قطعی و قطعی بیان کرده است.
اینجا حالا چون وقت گذشته است و می‌ترسم نشود. اینجا را من جلسه‌ی بعد چون چند مورد دیگر هم هست این را باید صحبت کنیم.
من آن چند تا کتاب را که عرض کردم، حالا البته خیلی از کتاب‌ها مثل همین الحیاة و این‌ها توی چیز آمده،‌ نرم‌افزار و این‌ها ولی در عین حال اگر علاقه‌مند بودید چون این کتاب خواندی است نمی‌شود گاهی به آن مراجعه کرد. یعنی باید آدم ورق بزند روایت‌ها را ببیند، آیات را ببیند، ترجمه‌ها را ببیند. کتاب الحیاة کتاب خیلی خوبی است. خیلی تقسیم‌بندی خوبی دارد که آشنا هستید خودتان.
آن دو تا کتاب هم که معرّفی کردم‌ حالا یا بعضی‌ها می‌گیرند، بعضی‌ها بدهند یا خود شما ممکن است توی مؤسسه‌ی که آنجا هستید. همان کتاب چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟ که توی بحث توسعه است و مسائل در واقع توسعه‌ی سیاسی هم در آن هست و توسعه‌ی اقتصادی و اصلاً می‌گویند توسعه اقتصادی وابسته است به توسعه‌ی سیاسی. و توضیح داده نمونه‌های زیادی را در دنیا آورده. و همان کتاب جادّه‌ی یا راه باریک آزادی یا جادّه‌ی باریک آزادی. این دو تا کتاب مال آقای عجم اوغلو، عجم اوغلو که ترکیه‌ای است ولی توی آمریکاست و یکی هم آقای جیمز رابینسون این دو تا این را نوشته‌اند،‌ ارزشمند است.

بگذارید قبلاً هم معرّفی کرده بودم عرض کنم بله اجازه بدهید. این دو تا کتاب دیگر نگاه کنید این کتابی که آقای مؤمنی فکر کنم شاید قبلاً هم معرّفی کردم. مرزهای دانش توسعه، حکمرانی، رشد و توسعه، این یک بخشی‌اش مال بانک جهانی است که آقای مؤمنی ترجمه کردند و بعد هم یک شرحی بر آن زدند،‌ این هم به نظرم کتاب خوب و ارزشمندی است. مرزهای دانش توسعه،‌ می‌توانند نگاه کنند.
این کتاب هم مال آقای نورث که جایزه‌ی نوبلی است،‌ دگرگونی اقتصادی. ایشان چند تا کتاب دارد تو زمینه‌ی همین امور مربوط به اینگونه. کتاب‌های آقای نورث کتاب‌های با ارزشی است. اگر علاقه‌مندند توی زمینه‌های اقتصادی یک مقدار عمیق‌تر کار کنند به خصوص توی مباحث توسعه این کتاب، کتاب خوبی است. چند تا هم ترجمه شده می‌توانید حالا هر کدامش را که مایل بودید بگیرید. کتاب دگرگونی اقتصادی اینجا داگلاس نورث ترجمه‌ی داوود حیدری و علیزاده.
علاقه‌مند بودند این نشر نهادگرا، نشر نهادگرا نسبتاً کتاب‌های خوبی هم ترجمه می‌شود هم تألیف می‌شود. بعضی کتاب‌های مال آقای مرحوم رضا قلی در آن بود که اخیراً فوت کرد که اخیراً چهلمش برگزار شد. اویل سال بود توی همان تعطیلات عید که یک بار هم عرض کردیم. چند تا کتاب دارد و آن کتاب‌هایش ارزشمند است و مقالاتش هم خوب است. این‌ها برای جامعه‌ی ایرانی خیلی زحمت کشیدند و ایشان به خصوص از نظر جامعه‌شناسی، چون اقتصاد به شدّت به جامعه‌شناسی ارتباط دارد. کتاب‌های آقای مؤمنی هم هست. ترجمه‌های خوبی آنجا هست که درباره‌ی مثلاً حکمرانی و فساد،‌ فساد چطوری ممکن است توی حکمرانی وارد شود.
اگر توفیقی شد ما توی بحث‌مان شاید چند جلسه اینکه دولت‌ها برای اینکه یکی از چیزهای مهمش جلوگیری از فساد است و این چطوری رخ می‌دهد این فساد. همین فساد چگونه پیش می‌آید از چه راهی نفوذ می‌کند؟ از راه قوانین نفوذ می‌کند، از راه مجریان نفوذ پیدا می‌کند، از راه فرهنگ نفوذ پیدا می‌کند و انواع راه‌هایی که می‌تواند فساد در داخل یک کشور شگل بگیرد. توفیق بود انشاء الله یادم باشد درباره‌ی فساد صحبت کنیم.
انشاء‌ الله که سلامت باشید حالا در این مقدار.
خیلی ممنون و متشکر درود بر شما. التماس دعا داریم. موفق و مؤیّد باشید.
خدا رحمت کند آقای فاطمی‌نیا یک فاتحه‌ای برای ایشان بخوانید.
اللهم صلّ علی محمّد و آله و سلّم.

Prev
برچسب‌ها
برای ارسال نظر وارد سایت شوید