جلسه هجدهم درس اقتصاد دولت + فایل PDF
چهارشنبه, 21 ارديبهشت 1401 19:27 انجمن مالی اسلامی ایران موسسه فقه اقتصادی طیبات درس خارج اقتصاد دولت استاد رضایی 268

جلسه هجدهم درس خارج فقه استاد مجید رضایی در موضوع اقتصاد دولت در ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.

استاد رضایی، فقه اقتصاد دولت، جلسه18، سه‌شنبه 20 اردیبهشت 1401
أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ و بِهِ نَسْتَعِین
وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ، اللَّهُمَّ وَفِّقْنَا لِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَي.
با آرزوی قبولی طاعات و عبادات و انشاء‌ الله که در ایّام این تعطیلات دو ماهه به همه‌ی شما عزیزان خوش گذشته باشد. به اندازه‌ی کافی هم سر زده باشید به دیگران، هم نشاط برای خودتان پیش آمده باشد که بتوانید سال 1401 را با توان بیشتری ادامه دهید و افق‌های جدیدی را در زندگی برای خودتان رقم بزنید. انشاء‌ الله.
خدا را شکر می‌کنیم که این بیماری کرونا با همراهی مردم و زحمت پزشکان و تولیدکنندگان واکسن و همه‌ی کسانی که توی این زمینه نقش دارند الحمد لله شرایطش،‌ شرایط بهتری برای مردم رقم خورده است. امیدواریم روز به روز بهتر شود و سلامتی کامل به جامعه‌امان برگردد و شاهد فوت عزیزان‌مان به خاطر این بیماری نباشیم.
گرچه باید از خدا بخواهیم که رانند‌های‌مان هم مراقبت بیشتری کنند که حادثه‌های رانندگی بسیار بسیار کم و کمتری رخ بدهد و عزیزان‌مان سالم و تندرست باشند از این دنیای جدید و دنیایی که از صنعت جدید برخوردار است بهره ببریم بدون اینکه آسیب‌های زیادی داشته باشیم.
خوشحالیم که فوتی‌ها امروز سه نفر شدند. امیدواریم به صفر برسد ولی بیماری‌های قلبی و بیماری‌های دیابتی و بیماری‌های، تصادفات ناراحت کننده و دیگر بیماری‌ها که هست متأسفانه، امیدواریم آن‌ها هم کم شود.
در جلسات قبل مشغول به این بودیم که پیام‌ها و کلمات و نصوصی که در دین مبین در زمینه‌ی مباحث مربوط به وظایف اقتصادی دولت بود،‌ آن را داشتیم با همدیگر مرور می‌کردیم. هم آیات مختلفی از قرآن را تقریباً یک مرور کلّی داشتیم و همچنین در احادیث هم به نامه‌ی گرانسنگ مولای متقیان علی (علیه السلام) به مالک اشتر را داشتیم مرور می‌کردیم، توضیح می‌دادیم. می‌خواندیم و بهره می‌گرفتیم.
آن نامه را الآن بخش دیگرش را که نکات اقتصادی دارد، آن قسمت‌ها را مرور می‌کنیم. این نامه علاوه بر آنچه که در زمینه‌های اداری و اخلاقی و اجتماعی حضرت بیان کرده، مباحثی که مربوط به حقوق بشر است، مباحثی که مربوط به ارتباط جوامع با همدیگر است. اینکه مدیریت یک جامعه باید چگونه باشد. چه کسانی باید حاکمیّت پیدا کنند. از چه خصیصه‌های اخلاقی باید برخوردار باشند. این‌ها را در آن نامه خیلی متعدّد دیده شده و بیان شده است.
رفتار خود حاکم با مجموعه‌های زیردستی خودش، با مردم این‌ها خیلی عالی بیان شده و ارتباطات دائمی که باید بین حاکم و مردم باشد این‌ها گوش‌زد شده و اینکه هیچ حجابی نباید بین حاکم و مردم وجود داشته باشد. هم دسترسی به حاکمان برای مردم توی یک فرصت‌های مناسبی در واقع بتواند شکل بگیرد. حجاب زمانی و مکانی این‌ها نباید باشد حالا متناسب با شرایطی که در هر دوره است.
علاوه بر این‌ها که در آن نامه خیلی متعدّد بیان شده به صور مختلف، یک سری بحث‌ها هم در زمینه‌ی مباحث اقتصادی بود که حضرت یک جامعه را، طبقات مختلف اجتماعی که در آن است آن‌ها را بیان کردند. و برای هر کدام از این طبقات یک سری وظایف بیان کردند و اینکه حاکم چگونه باید با آن‌ها برخورد کند.
در مورد این متن خیلی کار شود. واقعاً متن ارزنده‌ای است،‌ بسیار بسیار ارزنده است. این‌ها را به عنوان یک کسی که یک کمی اطلاعات کلّی دارم بعد وقتی مراجعه می‌کنیم به یک متنی که مال چهارده قرن پیش است بعد این نکات زیبا در آن آمده است واقعاً جالب است.
همان طور که عرض کردم در این متن حضرت هفت طبقه بیان کرد. برای طبقه‌ی لشکریان، طبقه‌ی در واقع کسانی که قضات هستند،‌ کسانی که عمّال حکومتی هستند، تجّار هستند، اهل خراج و این‌ها را،‌ این‌ها را همه حضرت بیان کرد. و گروه آخر هم که مطرح کرد گروه ضعفاء‌ و نیازمندان بودند که می‌فرمود که این‌ها هم یک جریانی دارند.
من اینجا یک بار دیگر اضافه کنم که فرمود رعیّت طبقاتی است و یکی از آن‌ها جنود الله هستند که امنیّت جامعه را در واقع تامین می‌کنند. و این‌ها که امنیّت جامعه را تامین می‌کنند کار اصلی‌شان همین است. توی زمینه‌های دیگر اگر بیایند خودش زیر سوال می‌رود. یک گروه دیگر کتّاب هستند یعنی کسانی که سندها را می‌نویسند،‌ نویسندگان هستند. نویسندگان برای قراردادهای عمومی و چه خصوصی. این دو تا.
قضات عدل هستند. سه تا. عمّال انصاف و رفق هستند. کارگزاران حکومتی هستند که کارهایی انجام می‌دهند. چهار تا. اهل جزیه و خراج هستند یعنی کسانی که کارشان تولید کشاورزی و این‌گونه امورات است،‌ چه حالا اهل ذمّه و چه مسلمان. پنج تا. تجّار و اهل صناعات هستند که این‌ها هم به یک نحو تولیدکننده بخش خدمات و صنعت هستند. و هفتم هم طبقه‌ی سفلی بود.
حضرت در مورد تک‌تک این‌ها یک سری مواردی را فرمود و به خصوص این را بیان کرد که اقتصاد جامعه اگر ناسالم شود همه‌ی جامعه در واقع آسیب می‌بیند. گرچه جامعه بدون نیروهای امنیّتی نمی‌تواند شکل بگیرد و سرپا شود امّا همین نیروهای امنیّتی که سربازان و لشکریان و همه‌ی این‌ها هستند، این‌ها جز به اقتصاد سالم، جز به تولید سالم، جز به درآمد مناسب برای دولت نمی‌توانند کاری انجام دهند.
همه‌ی این‌ها برای رسیدگی به وظایف‌شان‌ قضات لازم هستند،‌ عمّال برای ثبت و کارهای مختلفی که دولت دارد لازم هستند، کتّاب لازم‌اند برای ثبت و در عین حال آخر باز فرمود:‌ «وَ لَا قِوَامَ‏ لَهُمْ‏ جَمِيعاً إِلَّا بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِي الصِّنَاعَاتِ» باز قوام همه‌ی این‌ها به شدّت وابسته است به تجّار و صاحبان صنعت. در واقع این شش گروه را به نحوی امیرالمؤمنین به هم وصل می‌کند و می‌گوید هر کدام‌شان نیازمند به دیگری است و همه‌شان مهم هستند. همه‌شان اهمیّت دارند،‌ چه آن بخش‌های امنیّتی، چه آن بخش‌های اجتماعی، چه بخش‌های قضایی، چه بخش‌های اداری و چه بخش اقتصادی،‌ چه در بخش کشاورزی، صنعت، تجارت، همه‌ی این‌ها وجود دارند که هست.
گروه هفتم که یک گروهی است ضعفای جامعه هستند. آن گروه شرایطش فرق می‌کند که در موردش می‌آییم و صحبت می‌کنیم.
بعد حضرت در مورد هر کدام از این‌ها مواردی را ذکر کردند و در مورد کسانی که در جهاد شرکت می‌کنند، فرمانده هستند، سربازان آن‌ها که این‌ها چه شرایطی باید داشته باشد. و باید عدالت را در واقع این‌ها شکل بدهند. این‌ها را موارد متعدّدی را حضرت فرموده که ما از آن رد می شویم. بعد حضرت سراغ قضات و دیگر امور و کسانی که باید قاضی شوند در مورد آن‌ها مواردی را ذکر می‌کند. چه کسانی را شما انتخاب کنید برای این جور کارها. برای کارگزاران چه کسانی را انتخاب کنید. این‌ها را هم بیان کرد.
عرض می‌کنم رسیدیم به اینجا که حضرت فرمود: «وَ تَفَقَّدْ أَمْرَ الْخَرَاجِ‏ بِمَا يُصْلِحُ أَهْلَهُ» این‌ها را توضیح دادیم یک بار دیگر یک مختصری می‌گویم. برگردیم چون آخر جلسه‌ی قبل بود. حضرت اینجوری فرمودند در اینجا. امر خراج را به طوری که اهلش را اصلاح کند مورد رسیدگی قرار بده.
«فَإِنَّ فِي صَلَاحِهِ وَ صَلَاحِهِمْ صَلَاحاً لِمَنْ سِوَاهُمْ» اگر امر خراج را صلاحیت پیدا کنی کسانی که اهل خراج هستند آن‌ها هم اصلاح شوند، دیگران هم اصلاح می‌شوند. و باز «وَ لَا صَلَاحَ لِغَيْرِهِمْ إِلَّا بِهِمْ» دیگران هم اگر می‌خواهند اصلاح شوند به همین‌ها اصلاح می‌شوند. چرا؟ «لِأَنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ عِيَالٌ عَلَى الْخَرَاجِ وَ أَهْلِهِ» همه‌ی مردم به یک معنا جیره‌خوار و یا هزینه‌خوار اهل خراج هستند. این‌ها بخش کشاورزی را در واقع دارند انجام می‌دهند، زمین‌ها را دارند آباد می‌کنند، غذا دارند تأمین می‌کنند. و از خراج شما مالیاتی می‌گیری، یعنی هزینه‌‌های اجاره‌های دولتی را، هزینه‌ی زمین‌ها را می‌گیری و می‌دهی به دولت و دولت بر اساس این‌ها دارد جامعه را اداره می‌کند.
نکته‌ی اساسی که حضرت فرموده بود: «وَ لْيَكُنْ نَظَرُكَ فِي عِمَارَةِ الْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فِي اسْتِجْلَابِ الْخَرَاجِ» سعی کن آن مقداری که در فکر جمع کردن خراج هستی بیشتر به فکر آبادی و عمران باش. «لِأَنَّ ذَلِكَ لَا يُدْرَكُ إِلَّا بِالْعِمَارَةِ» خراج به دست نمی‌آید مگر اینکه عمران و آبادی باشد. از زمین خشک و لم‌یزرع، زمینی که کسی روی آن کار نمی‌کند، زمینی که روی آن بهره‌وری خوبی شکل نمی‌گیرد شما نمی‌توانی خراج به دست بیاوری.
و این جمله: «وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَيْرِ عِمَارَةٍ أَخْرَبَ الْبِلَادَ وَ أَهْلَكَ الْعِبَادَ وَ لَمْ يَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلَّا قَلِيلًا» کسی که دنبال مالیات باشد امّا جامعه‌اش تولیدش مناسب نباشد؛ یعنی از توان جامعه استفاده نکند بلکه از زور و قدرت خودش برای گرفتن درآمد از مردم استفاده کند بدون اینکه تولید گسترش پیدا کند، این حتماً شهرها را نابود می‌کند. مردمان را از بین می‌برد و حکومت خودش هم پایدار نمی‌ماند. اقتصاد ناسالم، نظام ناسالم مالیات‌گیری حتماً حتماً جامعه را فلج می‌کند. دولتی که به دنبال گرفتن سهم بالایی از خراج یا مالیات است بدون اینکه به تولیدکننده‌ها ارفاق کند این حتماً‌ نابود می‌شود.
بعد فرمود: «فَإِنْ شَكَوْا عِلَّةً أَوْ ثِقْلًا أَوِ انْقِطَاعَ شُرْبٍ أَوْ بَالَّةٍ أَوْ إِحَالَةَ أَرْضٍ اغْتَمَرَهَا غَرَقٌ وَ أَجْحَفَ بِهَا عَطَشٌ خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِمَا تَرْجُو أَنْ يَصْلُحَ بِهِ أَمْرُهُمْ» اگر آمدند گفتند که شرایط برای ما سخت شده یک آفتی وارد شده، آب قطع شده، آب کم شده، رطوبت زمین که لازم بوده انقطاع پیدا کرده، زمین تغییر کرده، آب فرا گرفته اصلاً دیگر محصولات‌مان از بین رفته یا عطش فراوان است، خلاصه همه‌ی این‌ها، اینجوری اگر شکایت کردند «خَفَّفْتَ عَنْهُمْ» تخفیف بده به آن‌ها به طوری که امرشان اصلاح شود.
اینجا نگاه کنید دوستان عزیز وقتی مشاهده می‌فرمایید که خیلی روی این اصلاح و صلاح تکیه می‌شود. یعنی ملاک این است که شما باید کاری کنی که نتیجه‌ی کار بهبود پیدا کند. بهینه شود، کارآمد شود، کارا شود. کلمه‌های مختلفی را ممکن است ما در زبان فارسی یا زبان عربی برای این داشته باشیم. حرف این است که آن مشکل باید برطرف شود. از چه راهی این مشکل باید برطرف شود؟ تلاش بکنی که اقتصاد سالم، اقتصاد پایدار،‌ اقتصاد توانمند شکل بگیرد، دولت هم از قِبل آن مالیات بگیرد و همچنین درآمدهایی کسب کند. فرمود که بنابراین تخفیف بده و این تخفیف نباید برای شما گران بیاید.
«لَايَثْقُلَنَّ شَيْ‏ءٌ عَلَيْكَ خَفَّفْتَ بِهِ الْمَئُونَةَ عَنْهُمْ فَإِنَّهُ ذُخْرٌ يَعُودُونَ بِهِ عَلَيْكَ فِي عِمَارَةِ بِلَادِكَ وَ تَزْيِينِ وِلَايَتِكَ مَعَ اسْتِجْلَابِكَ حُسْنَ ثَنَائِهِمْ وَ تَبَجُّحِكَ بِاسْتِفَاضَةِ الْعَدْلِ فِيهِمْ» شما اگر این کار را انجام بدهی و تخفیف دادی برایت سخت نباشد. نه هزینه‌ها را از آن‌ها کم کردی چون یک ذخیره‌ای است که به تو برمی‌گردد. چرا؟ چون بلادت آباد می‌شود، ولایت و حکومتت مزیّن می‌شود به یک کار زیبا و مردم هم از تو تعریف می‌کنند. شادی و نشاط و رضایتمندی مردم را هم داری و همه خوشحال می‌شوند.
تو هم می‌توانی کلاهت را بیندازی آسمان که عدل را در میان مردم گسترش دادی و قوّت‌شان را زیاد کردی. چرا؟ تلاش کردی خلاصه توانایی‌های آن‌ها را افزایش بدهی و امید داشته باشی به این‌ها و آن‌ها امید داشته باشند به تو، اعتماد کنند. «بِمَا عَوَّدْتَهُمْ مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِمْ فِي رِفْقِكَ بِهِمْ» چون به این‌ها عدالت در میان‌شان گستردی و با آن‌ها رفق رخ داده. و اگر احیاناً برای شما یک مشکلی پیش بیاید، «حَدَثَ مِنَ الْأُمُورِ مَا إِذَا عَوَّلْتَ فِيهِ عَلَيْهِمْ مِنْ بَعْدُ» اگر یک رخدادی برای تو پیش بیاید، مشکلی برای جامعه‌ات پیش بیاید، جنگی رخ بدهد یا کمبودی برای شما توی یک شرایطی پیش بیاید و از آن‌ها کمک خواستی، «احْتَمَلُوهُ طَيِّبَةً أَنْفُسُهُمْ بِه» این‌ها می‌پذیرند و بسیار هم به آن خوشحال هستند. راحت هستند.
بعد این جمله، این‌ها جملات واقعاً جملات قصار فوق‌العاده‌ای است. «فَإِنَّ الْعُمْرَانَ مُحْتَمِلٌ مَا حَمَّلْتَهُ» آبادی، عمران، آبادی، توسعه پایدار، پیشرفت می‌پذیرد آنچه را به آن بار می‌کنی. یعنی مثل اینکه آدم سالم باز بگذاری روی دوشش می‌برد ولی اگر آدم ناسالم بود کمترین بار هم از آن بخواهی بکشی ناتوان است. ضعیف است، ستون بدنش کار نمی‌کند و این ضعف دارد. این جمله خیلی مهم است. عمران «مُحْتَمِلٌ مَا حَمَّلْتَهُ» آبادی می‌تواند آنچه را بر آن بار می‌کنی زیر بارش برود و می‌تواند تحمّل کند.
«إِنَّمَا يُؤْتَى خَرَابُ الْأَرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا» از نداری اهل زمین نابود می‌شود. شهرها از بین می‌رود. فقر اگر مردم داشته باشند، عمران و آبادی نباشد جامعه دیگر نابود می‌شود. چرا مردم ندارند؟ «وَ إِنَّمَا يُعْوِزُ أَهْلُهَا لِإِشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلَاةِ عَلَى الْجَمْعِ» چون حاکم‌ها دنبال این هستند که جمع کنند. حالا اینکه جمع می‌کنند نه لزوماً برای خودشان، برای حکومت‌شان.
«وَ سُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ وَ قِلَّةِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَرِ» سوء ظن دارند به بقاء، معلوم نیست بگذارید پول بگیریم بعد کم می‌آوریم. به جای اینکه به مردم یاری برسانند بیشتر توی فکر این هست که حقوق خودمان کم نشود یا احیاناً چیزهایی که فکر می‌کردیم می‌خواستیم انجام بدهیم آن‌ها را اولویت بدهیم. این را اینجا حضرت فرمود و در مورد اینکه نظام مالیاتی باید به تولید بیش از جمع مالیات توجّه کند و حتماً‌ حتماً نرخ‌های مالیاتی و شیوه‌ی گرفتن مالیات باید طوری باشد که با گرفتن مالیات جامعه در واقع پوست بیاندازد و زمینه‌ی رشد بیشتری برایش فراهم کند. نظام مالیاتی باید زمینه‌ی این را فراهم کند گویا یک اندکی از مردم جمع می‌کند برای کارهایی و جامعه را حرکت می‌اندازد برای تولید و اگر این نباشد دولت در واقع دولت فلج و فشلی است که دارد انجام می‌دهد.
جلسه‌ی قبل هم عرض کردیم که توی نظریه‌های اقتصادی در مورد نظام مالیاتی ابن خلدون توی این زمینه خیلی تکیه کرد به اینکه دولت‌ها اگر درست مالیات نگیرند، مالیات زیاد بگیرند این باعث نابودی جامعه می‌شود و در واقع تمدّن‌ها از بین می‌روند، دولت‌ها از پا درمی‌آیند. این را در مقدّمه‌ی کتاب مقدّمه‌ی ابن خلدون تاریخش العبر آورده مفصّل هم ذکر کرده است.
و عرض کردیم که این به نظر می‌آید که از همین فرمایش مولا علی (علیه الصلاة و السلام) حالا آنجا ایشان به خاطر یادم است فیلسوف تاریخ بوده و تمدّن‌ها را بررسی می‌کرده، صعود و سقوط تمدّن‌ها را، فراز و فرودشان را مطرح می‌کرده به نظرم می‌آید کتاب خواندنی است. ارزشمند است که گاهی وقت‌ها اگر لازم شد من توفیق پیدا کنم، متنش را فکر می‌کنم هست، دوستان هم می‌توانند نگاه کنند. مقالاتی هم در زمینه‌ی ابن خلدون نوشته شده است.
می‌دانید عمدتاً ابن خلدون را غربی‌ها به ما معرّفی کردند. کتاب‌هایش بوده توی کتاب‌خانه‌ها ولی کسی از این مقدّمه آن طوری که غربی‌ها استفاده کردند، نکرده است. آن‌ها این را به عنوان قدیمی‌ترین فیلسوف تاریخ مطرح کردند و گفتند فلسفه‌ی تاریخ در واقع با کتاب ابن خلدون در واقع توی این دوره‌ها شکل گرفته و اویل فیلسوف‌های تاریخ را دیگران نمی‌دانستند مثل اکوست کنت مثلاً مارکس و غیره روانشناس‌های قوی ولی بعداً که آثار این دیده شد، گفتند این از همه قدیمی‌تر و قوی‌تر است. مقدّمه‌اش فوق‌العاده است باید برخی از مطالب مقدّمه را بیاوریم.
اتفاقاً حالا اینجا الآن یادم آمد، نگاه کنید الآن در کشور ما یکی از مسائل خیلی زیادی که مطرح می‌شود این است که تمدّن اسلامی که در دوره‌ی بنی عبّاس تقریباً، بنی امیّه هم یک مقدار، بنی عبّاس بیشتر در قرن‌های اوّلیه شکل گرفت. البته این‌ها به خاطر شرایط خاصی بود که به تعبیری در اسلام نهادینه شده با اینکه حکومت‌های فاسد فراوانی وجود داشت امّا قدرت اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فنّی با توجّه به اینکه دو تا امپراطوری همکاری در واقع کردند. یعنی داشته‌های دو تا امپراطوری ایران و روم و مصر منتقل شد به دولت‌های بنی امیّه و بنی عبّاس و این‌ها هم دانشمندان را واقعاً تکریم می‌کردند. با اینکه دولت‌های خاصّی بودند ولی دانشمندان تکریم می‌شدند و زمینه‌ی فعالیّت وجود داشت. این هست و شکّی در آن نیست.
در هر صورت بغداد، نظامیّه‌ی بغداد شهرهای بزرگی که در دنیا چه در مناطق مصر و اروپا، چه در سوریه و دمشق و این‌ها که این‌ها جاهای خیلی مهم بودند. و همچنین در شهرهای دیگر مثل سمرقند، مثل جاهای دور افتاده‌ای مثل حالا چه نیشابور ایران، چه جاهای دیگر. تهران که نبود، بنا به مشهد هم به این صورت نبود و شهرهایی که این طرف بودند یا مثلاً نیمروز، نیمروز که در افغانستان است، چون می‌دانید نیمروز آنجا نصف‌النهاری داشته نصف‌النهار اصلی، اصلاً نیمروز برای همین؛ یعنی روز آنجا، نیمه می‌شده. آفتاب وقتی می‌آمد بالا، شهر نیمروز که هنوز هم است. این شهرهای مختلف بلاد اسلامی وجود داشت.
الآن ماها امید داریم یا به دنبال این هستیم که با وقوع انقلاب اسلامی در ایران یک تجدید حیاتی برای مسلمان‌ها در قرن چهاردهم در واقع شکل گرفت و امیدواریم که با همه‌ی فراز و نشیب‌هایی که انقلاب ایران پیدا کرد، جمهوری اسلامی پیدا کرد، زمینه‌ی شکل‌گیری تمدّن دوباره‌ی اسلامی مهیّا شود. حالا با چه فاصله‌ی زمانی این را نمی‌توانیم دیگر. آیا مثلاً 100 سال 200 سال دیگر رخ بدهد، 50 سال دیگر رخ بدهد.
اگر کشورهای اسلامی همکاری‌شان بیشتر شود و توانمندی‌های‌شان بیشتر شود، ممکن است بر اساس دیدگاه اسلامی این زمینه‌ی جدیدی فراهم شود و احیاناً ادبیات جدیدی در دنیا شگل گیرد. چون اگر بخواهد تمدّن باشد،‌ تمدّن فقط به صرف این نیست که ساختمان‌ها ساخته شود و این‌ها. اگر فرهنگ جدیدی نیاید، در واقع اگر اینگونه باشد فقط گسترش فرهنگ اروپایی و آمریکایی است که به کشور ما هم آمده است. خودش یک فرهنگ مستقلّی ندارد.
فرض کنید مثلاً تمام آنچه را که در اروپا بوده رفته آمریکا، تمدّن آمریکایی ادامه‌ی همان تمدّن اروپایی است. چون تقریباً همان فرهنگ است با همان شیوه‌ها دارد ادامه می‌دهد. حالا اگر از همان جا دوباره به یک جای دیگر برود مثلاً حتّی به چین برود یا روسیه کاملاً متناسب با فرهنگ غربی شکل می‌گیرد باز این تمدّن جدیدی نیست ادامه‌ی همان تمدّن است در جای دیگر در مکان دیگر ادامه پیدا کرده است.
امّا تمدّنی که پایه‌اش یک فرهنگ است، یک دیدگاه خاصّی است نسبت به دنیا باید از نظر فلسفی، از نظر اخلاقی، از نظر حقوقی، از نظر اجتماعی این‌ها یک تفاوت‌های قابل توجّهی داشته باشد که بشود تمدّن. حالا اینکه چه مدّت طول می‌کشد، اصلاً رخ می‌دهد یا نه؟ انشاء‌ الله که رخ بدهد. و چه مدّت زمان می‌برد تا این پیش بیاید و توش در این دوره مثلاً دولت‌ها چقدر حضور دارند؟ مردم چقدر حضور دارند؟ تعامل مردم با دولت‌ها چگونه است؟ قوانین به چه صورت در می‌آید؟ این‌ها خودش یک مسئله است.
اگر عرضم بر این بود اگر ما به دنبال این هستیم و فکر می‌کنیم که این مسئله یک در واقع یک غایت و یک هدفی است که باید برویم دنبالش، اتفاقاً کتاب‌هایی مثل مقدّمه‌ی ابن خلدون خواندنش و به آن توجّه کردن خیلی امر شایسته و بایسته‌ای است. یعنی لازم داریم ما. همه‌مان لازم داریم. سقوط و صعود، فراز و فرود تمدّن‌ها را ببینیم. و ایشان توی دوره‌ی خودش، یعنی اینکه 600، 700 سال قبل اگر نگاه کنیم این‌ها را ببینیم که آقای ابن خلدون کی بوده است. ایشان توی آن دوره‌ی خودش توانسته تمدّن‌های قبلی را نشان بده که جوامع چطوری می‌آید و چگونه شکل می‌گیرد.
اقتصادهایی که دولت‌ها همه‌ کاره هستند،‌ این را خیلی درشت و واضح و روشن بیان می‌کند که دولت وقتی توی اقتصاد می‌آید یا مثلاً تولیدکننده اصلی می‌شود، این‌ها اقتصاد رو به سمت و سوی صلاح نمی‌رود. به تدریج فاسد می‌شود؛ چون کسی قدرت رقابت با دولت را ندارد، نرخ‌ها را او هر طوری که خواست دست‌کاری می‌تواند کند. و تقریباً همه‌ی تولیدکننده‌ها می‌توانند آسیب ببینند و ضرر کنند.
الآن یکی از بحث‌هایی که ما در کشورمان است، نگاه کنید شرکت‌های دولتی توی زمینه‌های مختلف وارد می‌شوند و این شرکت‌های دولتی از ارفاقات، اسمش را می‌گذاریم رانت ولو قانونی استفاده می‌کنند. توی آن قسمت وقتی دولت می‌آید یک قیمتی راه می‌اندازد، از آن رانت‌ها استفاده می‌کند، با آن هزینه‌ها دارد بهره می‌گیرد، عملاً بخش‌های خصوصی نمی‌توانند دیگر در آن قسمت وارد شوند.
یا آن‌ها هم یک رانتی باید به آن‌ها داده شود یا یک ارز 4200 یا یک ارز 3000 یا یک ارز 1000 تومانی، حالا ارز 4200 قبلش ارز 1000 تومانی بود، بود، قبلش ارز 2000 تومانی بود. همیشه بوده دیگر این ارز. حالا 4200 ممکن است یک مدّت دیگر بشود عرض 10000 تومانی. و ببینیم آخر سیاست درست هنوز برایمان واضح نشده که در مورد ارز می‌خواهند چه کار کنند. آیا می‌خواهد همین طور بازار آزاد باشد که اینگونه است خیلی مسائلی دارد. تحوّلاتی می‌تواند به خودش ببیند.
شرکت‌های دولتی که در اقتصاد ایران حضور دارند، چه پتروشیمی، چه برق، چه آب، چه موارد مختلف یا آن جاهایی که خصوصی دولتی است و عملاً حضور پیدا می‌کند، نگاه کنید چون آن می‌آید به میدان و از این رانت‌های دولتی استفاده می‌کند که خیلی وقت‌ها مخفی است، خیلی وقت‌ها روشن نیست. مشخص نیست این شرکتی که ما غیر از مسئله‌ی امنیّت که نباید گفته شود حتماً امّا هر شرکت که می‌آید توی زمینه‌ی اقتصاد یک کاری انجام می‌دهد و هر نهادی این کار را می‌کند، جادّه‌ی می‌سازد مثلاً، زمینی را آباد می‌کند،‌ مدرسه‌ای می‌سازد یک نرخ‌هایی دارد. آن نرخ‌ها را که می‌گیرد و کار دارد انجام می‌دهد این نرخ‌ها باید مشخص شود این کاری که دارد صورت می‌گیرد،‌ این کار خوب انجام می‌شود یا نه؟ قیمتش چقدر است؟
حتماً حتماً حضور دولت اگر بخواهد بیاید یک شرکت بزرگ داشته باشد که خیلی از این کارها را انجام بدهد و عملاً بقیّه بخش خصوصی نتواند بیاید و قیمت‌گذاری‌ها شفّاف نباشد در بازار، این همان تخریبی است که آرام آرام ایجاد می‌شود. بنابراین نمی‌خواهم اینجا خیلی الآن بایستم جا دارد خیلی صحبت کنیم اگر حالا من توفیق پیدا کردم متن قسمت‌هایی را خوب هم است که یادم آمد، قسمت‌هایی را که از ابن خلدون هست را بخوانیم.
دوستان عزیز نگاه کنید ما نامه‌ی مالک اشتر داریم و گاهی وقت‌ها عملکردمان خیلی فاصله دارد. ما مقدّمه‌ی ابن خلدون را هم داریم و فاصله دارد. ما سیره و سنّت پیامبر و مولا را داریم که فاصله دارد. مثل این است که مثلاً من طلبه باید از اخلاق اسلامی بهره‌مند باشم ولی بی‌بهره شوم یا خیلی فاصله داشته باشم. این جریمه‌مان به یک تعبیر بیشتر از «گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است * طلب از گمشدگان لبِ دریا می‌کرد».
این مال، فرمود در مورد اهل خراج بعد حالا کتّاب را می‌گوید دوستان عزیز. بذارید من اینجا عرض کنم، بگذارید یک مقداریش را بخوانم بعد ببین ما وضع‌مان چگونه است. این بحث چون دولتی است، یکی از کارهای مهمی که بخش‌های دولتی انجام می‌دهد ثبت، ثبت سند‌ها مثلاً‌ سند خانه، سند زمین و غیره، قراردادهایی که هست، پیمان‌هایی که وجود دارد.
نگاه کنید فرموده: «ثُمَّ انْظُرْ فِي حَالِ كُتَّابِكَ فَوَلِّ عَلَى أُمُورِكَ خَيْرَهُمْ وَ اخْصُصْ رَسَائِلَكَ الَّتِي تُدْخِلُ فِيهَا مَكَايِدَكَ وَ أَسْرَارَكَ بِأَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صَالِحَ الْأَخْلَاقِ مِمَّنْ لَاتُبْطِرُهُ الْكَرَامَةُ فَيَجْتَرِئَ بِهَا عَلَيْكَ فِي خِلَافٍ لَكَ بِحَضْرَةِ مَلَإٍ» می‌گوید خلاصه نامه‌هایی که سرّت در آن است، چاره‌ اندیشی‌ها در آن است این‌ها را بده به آدم‌هایی که از نظر اخلاقی وجوهند، «وُجُوهِ صَالِحَ الْأَخْلَاقِ». طوری که کرامت او را به فساد نکشاند. یعنی باید اهل کرامت باشد. آن وقت بیاید مثلاً «فَيَجْتَرِئَ بِهَا عَلَيْكَ» بر تو برگردد جرأت کند بر تو بر خلاف آن چیزی که هست، حالا در مقابل دیگران یک چیز، سر را نباید بگوید و بگوید، برعکس باید بگوید.
«لَاتَقْصُرُ بِهِ الْغَفْلَةُ» غفلت نکند، کوتاهی نکند از ایراد مکاتبات «عُمَّالِكَ عَلَيْكَ وَ إِصْدَارِ جَوَابَاتِهَا عَلَى الصَّوَابِ عَنْكَ» این در واقع این کارها را مثلاً مکاتبات عمّالت را قشنگ وارد کند برای شما و یادش نرود چی را ازت خواستند و چی باید جواب دهد. همه‌ای این‌ها را ذکر کند. من الآن نمی‌خواهم این را بخوانم. خلاصه فرمایشش این است که تا می‌توانید به این قسمت توجّه کنید.
حقیقت این است که دوستان عزیز. بگذارید بعضی وقت‌ها آدم یک چیزی هم به ذهنش آمد بگوید. ما در زمینه‌ی ثبت و سند، این مسئله‌ی که در کشور مطرح شده آقا شفّاف‌سازی شفّاف‌سازی که امیدوارم یک چهارچوب درست و حسابی پیدا کند. شفّاف‌سازی این است سندهای کشور باید مشخص شود. اگر سندها مشخص شود، قراردادها مشخص باشد، نگاه کنید افراد قرارداد می‌بندند بین بخش خصوصی، بین کارگر و کارفرما چیزی می‌نویسند در آن و به آن عمل نمی‌شود، این که نشد قرارداد. اگر احیاناً من با دولت قراردادی ببندم و به آن عمل نشود اینکه دیگر قرارداد نیست. قرارداد نبندید. بستن و نبستن‌اش چه فرقی می‌کند؟! ما که نمی‌خواهیم انشاء بنویسیم، تمرین خط که نمی‌خواهیم کنیم، می‌خواهیم یک چیزی بنویسم که رویش عمل کنیم.
و قراردادها دوستان عزیز همان‌طور که می‌دانید پایه‌ی یک جامعه است که می‌خواهد روابط شکل بگیرد. بعد ثبت و سند. حالا آن دفعه نمی‌دانم اینجا نگفتم چون این فکر می‌کنم بعد از عید بود احتمالاً، امیدوارم اشتباه نکنم شاید هم قبل از عید بود. می‌خواستند استقلال و پیروزی را بخشی از سهامش را ده درصدش را توی بازار بورس منتشر کنند تا مردم بخرند، طرفدارها بخرند. یک پولی چهارصد پانصد میلیارد جمع شود بدهند به این‌ها، برخی از مشکلات‌شان را برطرف کنند. نگاه کنید استقلال و پیروزی توی این مدّت دوتایشان شرکت دولتی بودند.
بعد آن آقایی که مسئول خصوصی سازی بود ایشان توی تلویزیون می‌گفتند، گفتند ما که رفتیم این پرونده‌ها را ببینیم، جان‌مان بالا آمده تا این پرونده‌ها را مرتّب کردیم که هزینه‌هایش چی است و غیره. قرارداد با بازیکن می‌بندند یک جور می‌بندند یک جور دیگر عمل می‌کنند. پول به یک داور باید چطوری بدهند، کی می‌فهمد، کی خبر دارد، کی خبر ندارد، بخش حقوقی چک می‌کند یا نه؟ آنکه بخش‌های دولتی بود که باید همه‌ چیزش ثبت و سند باشد. بیت المال است. واضح باشد. آقا فلانی به من گفت شفاهاً این کار را بکن ننویس،‌ بنویسی مثلاً می‌گویم روزنامه‌ها بر علیه ما حرف می‌زنند. هیچ کاری نکن بدون اینکه، شما این کار را بکن.
ثبت و سند باید باشد، شفاهی نداریم. هر کاری که تو انجام می‌دهی باید مدرک داشته باشی، من هم هر کاری که باید انجام‌ دهم باید مدرک داشته باشم. توی دوران ثبت و سندیم باید این‌ها ثبت شود. وقتی ثبت نمی‌شود هیچ مشخص نیست. رانت چطوری به وجود می‌آید، رانت از همین جا به وجود می‌آید.
بعد دوستان عزیز اینجا حقوق اگر تعیین شد، ثبت شد قابل پیگیری است وگرنه قابل پیگیری نیست، حقوق از بین می‌رود. آن وقت مجموعه‌ای که ثبت و سند می‌شود، یعنی نظام سندنویسی. وقف، ببینید در تاریخ اسلام از کی گفتند آقا وقف را بنویسید، موقوفه را بنویسید. ثبت کن. چه وقف‌نامه‌هایی داریم در کشور، چه وقف‌نامه‌هایی داریم.
شما انشاء الله بروید آستان قدس رضوی حضرت رضا (علیه الصلاة و السلام) آنجا یک نفر یک وقف‌نامه‌ای دارد چه طولانی. آن روز که رفته بودیم مشهد برای یک جلسه‌ای بود، گفتند که آقا بیایید اینجا برایتان می‌گذاریم نگاه کنید. یک سندی بسیار طولانی که قری و قصبات و روستاهای متعدّدی را یک شخصیّتی در مثلاً صد و خورده‌ای سال پیش همه‌ی این‌ها را وقف کرده برای آستان قدس، وقف کرده برای حضرت رضا که یک چیز عجیبی بود و چقدر هم زییا این را نوشته بودند. ثبت روی پوست آهو نوشته بودند این را پهن کردند آنجا که ما دیدیم که از آن عکس گرفته‌ام جاهای دیگر است. خیلی جالب بود، خیلی جالب بود.
این ثبت و سند باید شود، نمی‌شود که این ثبت و سندها مخالف باشد، هر قانونی، هر نوشته‌ای. چرا دوستان عزیز ما در کشور آمار درست و حسابی توی خیلی از زمینه‌ها نداریم. این‌ها ثبت و سند نمی‌شود. از اینجا هم رد شوم عزیزان. عرض کنم که اینجا خیلی اگر مایل بودید بروید آن قسمت را حتماً نگاه کنید.
می‌رسیم اینجا حالا این صفحه که نوشته، صفحه مال صبحی صالح 438 است. «ثُمَّ اسْتَوْصِ بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِي الصِّنَاعَاتِ وَ أَوْصِ بِهِمْ خَيْراً» بعد خلاصه سفارش به تجارت‌ها، تاجرین و آن‌هایی که اهل صنعت‌اند. آن بخش کشاورزی اهل خراج، این هم اهل خدمات و صنعت. «وَ أَوْصِ بِهِمْ خَيْراً» درست است. نوع وصیّتی که می‌خواهی برای این‌ها انجام بدهی خوب باشد.
«الْمُقِيمِ مِنْهُمْ وَ الْمُضْطَرِبِ بِمَالِهِ» این تجّار و ذوی الصناعات بعضی‌هایشان هستند که توی یک شهر مقیم هستند بازرگان داخلی هستند و همان جا دارند خرید و فروش می‌کنند، بعضی‌ها هستند «الْمُضْطَرِبِ بِمَالِهِ» مضطرب به مالش است. «وَ الْمُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ» با بدنش را جابه‌جا می‌کند. مالش را جابه‌جا می‌کند. این ور و آن ور برمی‌دارد. می‌گوید سفارش به این‌ها داشته باش. این‌ها را مورد توجّه قرار بده.
«فَإِنَّهُمْ مَوَادُّ الْمَنَافِعِ» این‌ها در واقع مادّه‌ی اصلی منفعت هستند. «وَ أَسْبَابُ الْمَرَافِقِ» این‌ها سبب هستند تا یک چیزهایی که در واقع برای رفق و راحتی و این‌ها است این شکل می‌گیرد. مرافق دوستان نگاه کنید مثلاً به یک جایی که یک خدماتی به ما بدهد مثلاً به حمّام می‌گویند یک حمّام، جوی آب، یک جایی که شما می‌توانی نیازت را برطرف کنی، این‌ها می‌شوند مرافق،‌ مرفق. به این‌ها می‌گویند چیز.
«وَ جُلّابُهَا مِنَ الْمَبَاعِدِ وَ الْمَطَارِحِ فِي بَرِّکَ وَ بَحْرِکَ وَ سَهْلِکَ وَ جَبَلِکَ» این‌ها جلب کننده‌ی منافع هستند از راه‌های دور و از راه‌های نزدیک، حاشیه شهرها،‌ توی دریا،‌ توی خشکی، توی بیابان، توی کوه، توی کوهپایه، «وَ حَيْثُ لاَيَلْتَئِمُ النَّاسُ لِمَوَاضِعِهَا» جایی که مردم به طور عادی نمی‌روند. ما از کجا می‌توانیم از آرژانتین مثلاً‌ گندم بیاوریم که این تجّار می‌روند می‌آورند. از کجا می‌توانیم از چین و ماچین مثلاً بعضی از وسایل را بیاوریم که این‌ها می‌آورند. «وَ لاَيَجْتَرِءُونَ عَلَيْهَا» مردم نه می‌توانند راحت این کار را انجام دهند و نه جرأت این کار را دارند. این‌ها را بهشان توجّه کن.
بعد فرموده: «فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ» این‌ها یک گروهی هستند که این‌ها «سلم» هستند؛ یعنی این‌ها آدم‌هایی‌اند که همراهی می‌کنند. چون پول‌شان در خطر است. می‌خواهند پول در بیاورند. بنابراین با شما همراهی می‌کنند. «فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ لاَتُخَافُ بَائِقَتُهُ» این‌ها اهل صلح و آشتی‌اند. از بائقه ضررشان ترسی نیست که بیایند آسیب بزنند. «وَ صُلْحٌ لاَتُخْشَى غَائِلَتُهُ» این‌ها اهل صلح و آشتی‌اند و از بدی‌شان، غائله‌اشان بیمی نیست. مثلا‌ً از این جهت ندارند. دوستان نگاه کنید این نشان می‌دهد بخش اقتصاد اهل جنگ و جدال نیست. هر چی باشد بتواند اموالش را در واقع بتواند تجارت خودش را شکل بدهد، آن کارش را انجام داده می‌دهد.
یک فیلم توی تلویزیون، فیلم‌هایی که در مورد بازرگان‌ها است اگر یادتان باشد،‌ یک فیلمی مال کره‌ای‌ها بود فیلم جومونگ،‌ بعد یک گروهی بودند که آن نمی‌دانم رئیس قبیله‌ای بود کارش تجارت بود. گاهی وقت‌ها جنگ که می‌شد هم به این اسحله می‌رساند، هم به آن اسلحه می‌فروخت. تجّار است دیگر، پول می‌خواهد و می‌خواهد با همه طرح دوستی بریزد. و برایش یعنی آن‌هایی که توی این زمینه دارند کار می‌کنند،‌ آرامش برایشان مهم است؛ چون خودشان می‌دانند در آرامش می‌تواند کارش را انجام بدهد.
پس حضرت می‌گوید این‌ها «وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِکَ وَ فِي حَوَاشِي بِلاَدِکَ» کارهای این‌ها را، چه آن‌هایی که نزدیکت هستند توی شهرند، چه آن‌هایی که در حاشیه بلاد هستند، بهشون رسیدگی کن. بعد فرموده: «وَ اعْلَمْ مَعَ ذَلِکَ أَنَّ فِي کَثِير مِنْهُمْ ضِيقاً فَاحِشاً» البته اینقدر از این‌ها تعریف کردیم این را هم بدان که این‌ها یک مقدار تنگی نفس هم دارند، تنگی‌شان هم زیاد است. یعنی چی؟ یعنی خسیس هستند. «وَ شُحّاً قَبِيحاً» خیلی خساست به خرج می‌دهند و دنبال منفعت هستند. «وَ احْتِکَاراً لِلْمَنَافِعِ» دنبال این هستند که حبس کنند منفعت‌ها را.
«وَ تَحَکُّماً فِي الْبِيَاعَاتِ» سعی می‌کنند خلاصه اگر بتوانند توی خرید و فروش تحکّم کنند و خودشان را بالاتر ببینند در واقع این کار را انجام می‌دهند. چون می‌فرماید حضرت: «وَ ذَلِکَ بَابُ مَضَرَّة لِلْعَامَّةِ» این باعث ضرر به عامّه می‌شود. «وَ عَيْبٌ عَلَى الْوُلاَةِ» کشوری که تویش احتکار پر باشد، اینکه زشت است دیگر. کشوری که این‌ها را به زور قیمت‌ها را بالا ببرد، مردم را وادار کنند که از آن‌ها بخرند،‌ این عیب است بر ولاة و زشت «عَيْبٌ عَلَى الْوُلاَةِ».
این را الآن واقعاً باید بزنند توی کشور که آقا‌ کشوری که تویش احتکار می‌شود چرا احتکار می‌شود؟ چون ما نمی‌دانیم چقدر وارد می‌شود و چقدر خارج می‌شود. چون ما نمی‌دانیم کجا قاچاق می‌شود و کجا قاچاق نمی‌شود. من نمی‌دانم این قاچاق‌ها که وزیر می‌نالد،‌ معاون وزیر می‌نالد،‌ ارتش می‌نالد، سپاه می‌نالد، نیروی مزربانی می‌نالد، گمرک می‌نالد. جالب است همه‌مان می‌دانیم.
از آن طرف مثلاً معاون وزیر، نماینده‌ی مجلس، عزیزان محترم، همه‌ی این‌ها مثلاً در تلویزیون می‌گوید می‌فرمود که برای چند روز پیش بود یکی از عزیزان می‌گفت. می‌گفت ما روزانه 100 تن چند بار تلویزیون هم پخش کرد شبکه‌ی خبر، 100 تن روغن خوراکی از مرز ما می‌رفت توی ترکیه. بگیر جلویش را. شما که آمار می‌خواهی بدهی از کجا فهمیدی 100 تن رفت،‌ بگیرش. یا اجازه‌ی صادرات به این داده‌ای یا ندادی یا قاچاق می‌کند. شما که می‌بینی، آمارش را هم داری. می‌گویند اینقدر در کشور ما خارج شده که تولیدکننده‌های روغن در آن کشور مجاور به ما نامه نوشتند، نامه نوشتند که آقا چرا این‌ها را می‌گذارید بیاید؟ جلویش را بگیرید.
اگر عیب بر ولاة است جلویش را بگیرید. آمار داریم یا نداریم؟ چرا این مسئله است؟ حالا می‌گویید ما باید قیمت را ببریم بالا، اشکال ندارد من هم قائل‌ام به اینکه کلاً قیمت برود بالا ولی تا زمانی که ما درست نفهمیم کی دارد و کی ندارد، یارانه چهارصد هزار تومان، سیصد هزار تومان، چهل هزار تومان، صد هزار تومان، هر چه به مردم بدهیم، ما این پول را داریم، شما به نه دهک می‌دهید، الآن نزدیک هشتاد میلیون آدم دارند یارانه می‌گیرند، چهار، پنج میلیون فقط یارانه نمی‌گیرند. هفت،‌ هشت میلیون هم شاید نگیرند، چه آن‌هایی که به انتخاب نرفته‌اند، چه آن‌هایی که حذف‌شان کردند، تعدادشان خیلی محدود است.
شما نه دهک یعنی اگر ایران الآن 85 میلیون است، 9 تا 85 میلیون نفر، نزدیک 75 میلیون، 80 میلیون نفر دارند می‌گیرند. این پول خیلی سنگین است. آن زمانی هم که یارانه 45 تومانی باز همین مسئله مطرح شد که آقا این تورم‌زاست. تورّم ایجاد می‌کند خودش را نابود می‌کند کما اینکه خودش را نابود کرد. گرچه یک دردی از دردها را برطرف می‌کند ولی از آن طرف یک درد عمیق‌تری با آن شکل می‌گیرد و ممکن است تورم‌زا دوباره باشد. چون این محل این پول خیلی مهم است. از کجا می‌آید؟ چه از پول نفت بیاید، چه از پول جدید توی چیز بیاید این‌ها حتماً تورم‌زاست. مگر اینکه دولت اوراق خرید و فروش کند، اوراق خرید و فروش کند یا اینکه مثلاً از موارد دیگری باشد. بنابراین اینجا فرموده که این عیب بر ولاة است که اگر اینجوری باشند.
«فَامْنَعْ مِنَ الاِحْتِکَارِ فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ (صلّى الله عليه وآله و سلّم) مَنَعَ مِنْهُ وَ لْيَکُنِ الْبَيْعُ بَيْعاً سَمْحاً بِمَوَازِينِ عَدْل وَ أَسْعَار لاَتُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ» شما اینجا فرموده بیع باید به یک گونه‌ای باشد که سمح باشد، به موازین عدل باشد. قیمت‌های مناسبی باشد که «لاَتُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ».
«احْتِکَاراً لِلْمَنَافِعِ» نگاه کنید حالا فرموده چون این‌ها اینگونه است «فَامْنَعْ مِنَ الاِحْتِکَار» شما از احتکار منع کن. «فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ (صلّى الله عليه وآله و سلّم) مَنَعَ مِنْهُ وَ لْيَکُنِ الْبَيْعُ بَيْعاً سَمْحاً بِمَوَازِينِ عَدْل وَ أَسْعَار لاَتُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ» دوستان نگاه کنید ما در مورد احتکار این کلمه‌ی گرانسنگ جناب مولا را داریم. قبلاً از فرمایش‌های پیامبر هم داشتیم که حضرت از احتکار منع کرد.
آیا قیمت‌گذاری کرد یا نه؟ ما نداریم که پیامبر قیمت‌گذاری کرد. برخی از بزرگان از این کلماتی که اینجا نوشته شده من دیدم که در بعضی از جاها مثلاً اینجوری برداشت کردند که حضرت فرموده بیع سمح باشد، یعنی به آسانی باشد، موازین عدل باشد، قیمت‌هایش به فریقین اجحاف نکند، آن وقت از این استفاده کرده‌اند. و اگر این خریدار و فروشنده راضی نشدند قیمت‌گذاری کنند، خودش قیمت تعیین کند. این به نظر می‌آید یک برداشت خاصی است که از این کلمه صورت گرفته است.
نگاه کنید من یک ترجمه و شرح عهدنامه‌ی مالک اشتر دستم است که این را یک توفیقی پیدا شد توی آن در همایش مولا علی (علیه السلام) که داشتیم، این کتاب شرح، خیلی زیبا درست شده. ترجمه و شرح عهدنامه‌ی مالک اشتر تألیف محمّد صالح روغنی قزوینی دانشگاه چاپ کرده است. آقای علی فاضلی که از نخبگان هست واقعاً در حوزه خیلی عالی این را تحقیق کرده است. بعد من مثل اینکه بعضی از دوستان یک چیزهایی نوشته‌اند الآن این را عرض می‌کنم. عرض کنم که بعد ایشان مال چه دوره‌ای است؟ مال تقریباً قرن یازدهم است، مال دوره‌ی صفویه است.
نگاه کنید اینجایی که خواسته معنا کند همین جا گفته: «ظاهر این کلام آن است که شاید آنکه حاکم ایشان را بر نرخی عدل الزام کند تا حیف بر جانبی نرود و قول فقهاء با این موافق نیاید.» این نگاه کنید آیا این قیمت‌‌گذاری می‌گوید بکند یا نه؟ بعضی از بزرگان فرموده‌اند که بله قیمت‌گذاری کند، بعضی‌ها گفته‌اند قیمت‌گذاری کند. ولی از این هیچ به دست نمی‌آید که این قیمت‌گذاری است در واقع.
پس بنابراین نمی‌توانیم این را به قیمت‌گذاری بگوییم. همان کاری که پیامبر انجام داد در واقع برای جلوگیری از احتکار شما باید کاری کنی که انبارها واضح شود و روشن شود بیاید در معرض. اگر بیاید در معرض خود به خود،‌ یعنی فقط ممانعت شود از اینکه احتکار شود در منبع و مردم هم بدانند آقا هست. این مثلاً‌ خیلی حرص و طمع پیدا نشود که بدانند کالا نیست. بدانند کالا هست،‌ توی این قفسه هست، حالا قیمتش برود بالاتر.
با قیمتی که الآن این‌ها خیلی دارند صحبت می‌کنند، دیده‌اید. من نمی‌دانم ما چطوری باید این قضیّه را در واقع حل کنیم. چطوری است اصلاً؟ من این را نمی‌دانم که عرض می‌کنم خدمت‌تان مثلاً می‌گویند قیمت می‌گذاریم روی جنس اشکال ندارد. بازار باید این قیمت را، اگر این‌ها از رانت‌های دولتی، از امکانات دولتی دارند استفاده می‌کنند،‌ ما توی سی چهل سال اخیر تقریباً از سال هفتاد و این‌ها قرار بوده خصوصی‌سازی شود. الآن سی سال گذشته است ولی ما تجربه‌ی خصوصی‌سازی‌مان به نظر می‌آید خیلی فاصله دارد با دنیایی که خصوصی‌سازی را خیلی خوب انجام داده، فاصله داریم. قیمت‌گذاری کالاها باید این‌ها روی ضوابطی باشد و این‌ها. حالا نمی‌خواهیم ریزه‌کاری اینقدر شود.
نگاه کنید هیچ اشکال ندارد که یک مجموعه‌ها و نهادهای دولت بیایند توی سازندگی شرکت کنند ولی نباید بازار را به هم بریزد. چون قیمت‌هایی این‌ها ایجاد می‌کنند، این‌ها باید بروند توی همان زمینه‌هایی که وظیفه‌ی اصلی دولت است، بقیّه را بدهند به پیمانکارهای خصوصی،‌ اشتغال ایجاد کند، کارهای دیگری انجام دهد.
ما الآن نگاه کنید تا دل‌تان بخواهد مرز کم داریم که افراد مرزها باید آباد شود. مرزها باید کنترل شود. یعنی نیروهای نظامی ما در بنادر، در مرزها، چند هزار کیلومتر است. فکر کنم شش هفت، پنج شش هزار کیلومتر حداقل باشد. سواحل دریایی‌مان فوق‌العاده. ساخت آن چیزها کار نظامی می‌خواهد دیگر، یعنی افراد متخصّص خاص می‌خواهد تا اینکه فرضاً ما یک جادّه‌ای و یک پلی بخواهیم در قم بزنیم.
حتماً قرارگاه ارتش یادتان است قرارگاه ارتش آمده بود آن پلی که روی چیز زده شده،‌ روی آن کمربندی زده شده، آن مثلاً حتماً باید قرارگاه ارتش آیا بیاید این را بزند؟! قرارگاه ارتش باید برود بخش‌های اصلی خودش را انجام بدهد. چون وقتی که یک مجموعه‌ای نظامی می‌آید این کار را انجام می‌دهد، قیمت‌ها غیر از قیمت‌های بازاری می‌شود. و احیاناً به آن مجموعه داده می‌شود به دیگران داده نمی‌شود. ممکن است حتّی بهره‌وری دیگری بالاتر باشد. عملاً آن استفاده می‌کند. درست است برای ارتش دارد استفاده می‌کند ولی بازار ساخت و ساز را تغییر می‌دهد.
مهم این است که با بهره‌وری بالا ساخته شود و با قیمت کمتر. هر کس بتواند این کار را انجام دهد چه بهتر. قرارداد باید شفّاف باشد؛ چون بخش اقتصادی است، این‌ها بحث امنیّتی نیست. اینکه مثلاً می‌خواهند یک عرض می‌کنم یک پلی در قم زده شود، یک پلی در تهران زده شود. این که دیگر بخش امنیّتی نیست اصلاً. آن چیزی که امنیّتی است به طور خاص باید لحاظ کرد.
افراد عزیز بعضی وقت‌ها یک چیز زودگذری را می‌بینند،‌ دورترش هم باید دید. یعنی آن چه اثری می‌گذارد؟ چه تعداد سرمایه‌گذار به جای اینکه پول‌شان را بیاورد توی ساخت و ساز، می‌رود توی بازار ارز. جلویش را هم نمی‌توانیم بگیریم و نگرفتیم هم، نتوانسته‌ایم هم بگیریم. پولش را ببرد توی بازار طلا، پولش را ببرد توی زمین، پولش را ببرد توی جای دیگر. به جای اینکه شرکت‌های تولیدی باشند و حالا چه برای ساخت جادّه، چه برای مثلاً ساخت و سازهای.
این کار که پریروز دیدم که گفتند اوّلین قرارداد ساخت شهرک خصوصی توسط یک سرمایه‌گذار بود. که امیدوارم این‌ها همه بخش‌های خصوصی باشند. وزیر محترم راه توی بوشهر رفته بودند به یک مجموعه‌ای داده بودند. امیدوارم که بتوانند خیلی خوب کار کنند این شرکت‌ها ساخت و ساز داشته باشند، پول‌شان را هم در می‌آورند. اگر شفّاف باشد، شفّاف یعنی هر کی، شفّافیّت از این جاها باید شروع شود.
حالا در هر صورت به نظر می‌آید این فرمایش امیرالمؤمنین از آن قیمت گذاری در نمی‌آید. من هر چی بالا و پایین، اوایل هم که می‌خواندیم خوش‌مان می‌آمد ولی بعد کم‌کم هی دلالتش را چک کردیم،‌ دیدیم می‌گوید از احتکار منع کن. بعد علی (علیه السلام) که نمی‌تواند رفتارش مخالف پیغمبر باشد و پیغمبر هیچ وقت قیمت‌گذاری نکرد.
تسعیر، بزرگان و گاهی وقت‌ها می‌گویند اصل بر عدم تسعیر است مگر شرایط خاص پیش بیاید. آن شرایط خاص شاید خیلی محدود باشد، خیلی محدود باید باشد. یک شرایط بسیار جنگی و ویژه، قبول. امّا توی این شرایط،‌ ما الآن در شرایط جنگی هستیم! ما سی ساله، الحمدلله سی و سه چهار ساله جنگ تمام شده است. درست است یک حرکت‌هایی است. حالا به یک معنا جنگ به معنای جنگ سیاسی داریم، جنگ اقتصادی داریم امّا در عین حال بازارمان باید حرکت کند.
این هم فرمود که «فَمَنْ قَارَفَ حُکْرَةً بَعْدَ نَهْيِکَ إِيَّاهُ فَنَکِّلْ بِهِ وَ عَاقِبْهُ فِي غَيْرِ إِسْرَاف» این‌ها را بینداز تنبیه‌شان کن امّا به اندازه‌ی عادلانه تنبیه‌شان کن. نگو که حالا که. این هم طبقه‌ی که در واقع باز برای بخش تولید است. اینجا هم به دست آمد که از اقتصاد دولت باید مراقبت کند از بازاری‌ها و جلوگیری از احتکار کند. امّا بازاری‌ها را باید آزاد گذاشت.
من می‌دانم شما هم می‌دانید افراد زیادی در بخش‌های بازار رانت‌های زیادی گرفتند قانونی یا غیر قانونی، چه ارز 1000 تومان و 2000 هزار تومان، 4000 هزار تومان، 7000 هزار تومان و غیره داشتند دادند به آن‌ها،‌ چه خصوصی و دولتی، شرکت‌های مختلف خصوصی‌ها و دولتی‌ها هر دو تایشان، این شرکت‌های پتروشیمی و این‌ها خصوصی همه‌شان نبودند، بخش‌هایی دولت در آن‌ها سهم داشت که این‌ها پول از پتروشیمی درآورند دلاری با مردم حساب کردند. چون گفتند ما دلاری کلاً معامله می‌کنیم و قیمت دلار به مردم مواد پتروشیمی را می‌فروشند. این‌ها اگر شفّاف شود که آقا هر کسی چقدر دارد، مالیاتش چقدر است.
به نظرم می‌آید اگر می‌خواهد جراحی شود برای این، یک جراحی حسابی، البته فقط از این نان و این‌ها نباید شروع شود، برویم اوّل سراغ کالاهای دیگر. برویم همه‌ی کالاهایی که دولت به آن‌ها رانت می‌دهد، حالا می‌خواهد لوازم خانگی باشد، نمی‌دانم فولاد باشد، برویم سراغ آن‌ها اوّل تا می‌توانیم. آن زمینه‌ها نان و روغن و گوشت و این‌ها را اگر دادیم برایشان هم ولش کنید. برویم سراغ آن‌ها اوّل آن‌ها که محدوداند، هم مصرف‌کننده‌هایشان محدودترند، هم تولید کننده‌هایش محدودترند. آن‌ها را اگر بشود جمع و جور کرد بعد کم‌‌کم بگویند آقا در همه‌ی ایران، همه‌ی کالاها یارانه‌هایش حذف شده غیر از چهار تا مثلاً، نان مثلاً، گاز، گاز مردمی نه گاز کارخانجات،‌ نان، گاز، فرضاً دارو. که الآن‌ فرمودند برای این‌ها بنا نیست که این‌ها گران شود خیلی هم خوب. این‌ها را انجام بدهند. سراغ آن‌ها برویم و بتوانیم و بشود آن‌ها را ثبت و ضبط کرد.
حالا دوستان عزیز نگاه کنید یکی از کارهای مهمّی که دولت‌ها توی این زمینه دارند این نکته است: «ثُمَّ اَللَّهَ اَللَّهَ فِي اَلطَّبَقَةِ اَلسُّفْلَى» هیچ کدام از آن قبلی‌ها الله الله نمی‌گفت حضرت ولی اینجا می‌گوید خدا را دیگر باید بدانید،‌ در نظر بگیرید. مثل سفارش‌هایی است که حضرت در وصیّت نامه‌اش آورده اَللَّهَ اَللَّهَ فِي اَلطَّبَقَةِ مثلاً درباره‌ی قرآن اَللَّهَ اَللَّهَ درباره‌ی صلاة، اَللَّهَ اَللَّهَ آن‌هایی که فرموده‌اند.
در طبقه‌ی سفلی «مِنَ اَلَّذِينَ لاَحِيلَةَ لَهُمْ مِنَ اَلْمَسَاكِينِ وَ اَلْمُحْتَاجِينَ وَ أَهْلِ اَلْبُؤْسَى وَ اَلزَّمْنَى» زمین‌گیرها و مساکین. این‌هایی که هیچ چاره‌ای ندارند. «فَإِنَّ فِي هَذِهِ اَلطَّبَقَةِ قَانِعاً وَ مُعْتَرّاً» توی این طبقه بعضی‌ها هستند سوال هم می‌کنند می‌گویند در راه خدا بده. بعضی‌ها هستند «مُعْتَرّاً» هیچی، هیچ چی نمی‌گویند، نیاز دارند ولی رو زیاد نمی‌زنند.
«وَ اِحْفَظِ لِلَّهِ مَا اِسْتَحْفَظَكَ مِنْ حَقِّهِ فِيهِمْ» برای خدا حفظ کن آن چیزهایی را که خدا از تو خواسته، از حقوق‌شان مراعات کنی. «وَ اِجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَيْتِ مَالِكِ» هم از بیت مال برای این‌ها چیزهایی قرار بده. «وَ قِسْماً مِنْ غَلاَّتِ صَوَافِي اَلْإِسْلاَمِ فِي كُلِّ بَلَدٍ» از مجموع درآمدها، غلّات یعنی درآمدهایی که «صَوَافِي اَلْإِسْلاَمِ» خلاصه پاک و پاکیزه اسلام در واقع در اختیار تو قرار می‌دهد توی هر شهری، درآمدی گیرت می‌آید، خراجی از خراجی از جاهای دیگر از زکات از غیره از درآمدهایی که گیرت می‌آید برای این‌ها قرار بده. یک حصّه‌ای از این‌ها قرار بده.
«فَإِنَّ لِلْأَقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ اَلَّذِي لِلْأَدْنَى» دور و نزدیک هم ندارد، روستایی و شهری هم ندارد، مرزنشین و تهرانی هم ندارد. همه و همه هر کس هر جا هست ارزشمند است. «وَ كُلٌّ قَدِ اِسْتُرْعِيتَ حَقَّهُ» در مورد همه‌ی این‌ها از تو خواسته شده مراعات کنی.
«وَ لاَيَشْغَلَنَّكَ عَنْهُمْ بَطَرٌ فَإِنَّكَ لاَتُعْذَرُ بِتَضْيِيعِكَ اَلتَّافِهَ لِإِحْكَامِكَ اَلْكَثِيرَ اَلْمُهِمَّ» نگاه کنید فرموده که به خاطر مثلاً شغل‌هایی که داری یا مثلاً خوشحالی از بعضی از چیزها، نشاط از بعضی از چیزها داری، حالا حواست پرت شده این باعث نشود از این‌ها غفلت کنی. چرا؟ چون تو اگر بگویی من خیلی کارهای مهم الآن دارم «لِإِحْكَامِكَ اَلْكَثِيرَ اَلْمُهِمَّ» کارهای زیاد مهمّی داری آن‌ها را می‌خواهی خیلی محکم کنی. اگر «اَلتَّافِهَ» کارهای کوچک را تضییع کنی به خاطر آن کارهای بزرگ «لاَتُعْذَرُ» معذور نیستی به خاطر اینکه بیایی کار اندک را ضایع کنی بعد به خاطر آن کارهای بزرگ. این را حتماً حتماً باید مراعات کنی.
«فَلاَ تُشْخِصْ» خلاصه تلاشت را از این‌ها باز ندار و رویت را هم از این‌ها بازنگردان. «وَ تَفَقَّدْ أُمُورَ مَنْ لاَ يَصِلُ إِلَيْكَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ اَلْعُيُونُ وَ تَحْقِرُهُ اَلرِّجَالُ» کارهای کسانی که صدای‌شان به تو نمی‌رسد، «لاَ يَصِلُ إِلَيْكَ مِنْهُمْ» از تو به تو نمی‌رسد از این‌ها، از کسانی که کسی چشم این‌ها را نمی‌بیند، به نظر نمی‌آورد، «وَ تَحْقِرُهُ اَلرِّجَالُ» این‌هایی که افراد این‌ها را حقیر می‌دانند، به آن‌ توجّه نمی‌کند. ممکن است مرزنشین باشد، ممکن است کولبر باشد. ممکن است صدا دارد یا ندارد؟ بعضی‌ها صدای‌شان زیاد است ولو اینکه کارگر معدن صدا دارد یا ندارد؟ کارگر ساختمانی صدار دارد یا ندارد؟ کارگر نمی‌دانم کجا چطوری است؟ باربرهایی که توی بازار باربری می‌کنند و هر کس دیگر. این‌ها را لحاظ کن.
ما یک باربری بود توی بازار شهرمان خیلی آدم خوبی بود. همه کاری هم می‌کرد بنده‌ی خدا. خیلی آدم خوبی بود. همه خیلی دوستش می‌داشتند به خاطر خوبی. گذشت و گذشت این یک روز شرایط نمی‌دانم کی کمک کرده بود و غیره، شرایط برایش جور شده بود که برود مشهد. باور کنید توی این بازار چه جشنی برای این گرفته بودند. چقدر خوشحال شده بودند همه که این مثلاً الحمد لله که این هم توانست یک مشهدی برود. توانست یک زیارت دلچسبی برود و بیاید.
«فَفَرِّغْ لِأُولَئِكَ ثِقَتَكَ مِنْ أَهْلِ اَلْخَشْيَةِ وَ اَلتَّوَاضُعِ» آدم‌های درست و حسابی بگذار برای این‌ها رسیدگی کند. «فَلْيَرْفَعْ إِلَيْكَ أُمُورَهُمْ» به تو برسد. «ثُمَّ اِعْمَلْ فِيهِمْ بِالْإِعْذَارِ إِلَى اَللَّهِ يَوْمَ تَلْقَاهُ» خلاصه در مورد این‌ها عمل کن طوری که پیش خدا عذر داشته باشی. «فَإِنَّ هَؤُلاَءِ مِنْ بَيْنِ اَلرَّعِيَّةِ أَحْوَجُ إِلَى اَلْإِنْصَافِ مِنْ غَيْرِهِمْ» این‌ها از همه بیشتر نیازمندند. «وَ كُلٌّ» همه باید توجّه کنیم ولی «فَأَعْذِرْ إِلَى اَللَّهِ فِي تَأْدِيَةِ حَقِّهِ إِلَيْهِ» خلاصه همه را مراعات کن و پیش خدا عذر داشته باش.
«وَ تَعَهَّدْ أَهْلَ اَلْيُتْمِ وَ ذَوِي اَلرِّقَّةِ فِي اَلسِّنِّ» آدم‌های یتیم، بچّه‌ها و پیرمردها، ضعیف‌ها، «مِمَّنْ لاَحِيلَةَ لَهُ وَ لاَيَنْصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ نَفْسَهُ» نه درخواست می‌کند نه می‌تواند، نه می‌تواند حرف بزند، سراغ این‌ها برو. تعهّد کن به این‌ها. عقده‌ی این‌ها را بپذیر. «وَ ذَلِكَ عَلَى اَلْوُلاَةِ ثَقِيلٌ» این کار خیلی سختی است. «وَ اَلْحَقُّ كُلُّهُ ثَقِيلٌ» چون حق است و حق هم ثقیل است.
«وَ قَدْ يُخَفِّفُهُ اَللَّهُ عَلَى أَقْوَامٍ طَلَبُوا اَلْعَاقِبَةَ فَصَبَّرُوا أَنْفُسَهُمْ» یعنی خدا برای افرادی که دنبال عاقبت هستند، دنبال مثلاً آینده‌ی خوب‌اند و خودشان را برای این، صبر، خودشان را صابر کردند برای این خدای برایشان سبک می‌کند. فقط بخواهی انجام بدهی خدا برایت سبک می‌کند. و کسانی که «وَ وَثِقُوا بِصِدْقِ مَوْعُودِ اَللَّهِ لَهُمْ» مطمئنند که خدا در موردشان این وعده‌هایش را انجام می‌دهد.
برای یک فقراء چطور دارد حضرت به قول معروف زبان می‌ریزد، حالا به یک تعبیری عبارت می‌ریزد. چقدر به صور مختلف، «وَ اِجْعَلْ لِذَوِي اَلْحَاجَاتِ مِنْكَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِيهِ شَخْصَكَ» برای صاحبان حاجت از این گروه یک قسمتی قرار بده، مالی قرار بده. یک زمانی قرار بده که خودت به طور شخصی به این‌ها رسیدگی کنی. شنیده‌اید حضرت گاهی وقت‌ها یتیم‌ها را می‌نشاند روی پایش و به آن‌ها غذا می‌داد. شخصاً. این‌ها زیادند ولی اینکه توی این کار هم برخورد کند با فقراء و با نیازمندان.
«وَ تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً» همه‌ی این‌ها را جمع کن. «فَتَتَوَاضَعُ فِيهِ لِلَّهِ اَلَّذِي خَلَقَكَ» متواضعانه در مقابل خدا این کارها را انجام بده. «وَ تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَكَ وَ أَعْوَانَكَ مِنْ أَحْرَاسِكَ وَ شُرَطِكَ حَتَّى يُكَلِّمَكَ مُتَكَلِّمُهُمْ غَيْرَ مُتَتَعْتِعٍ» به این کسانی که نگهبان‌اند و این‌ها، این‌ها را بگو بشینید کنار شما، کاری نداشته باشید من با این‌ها می‌خواهم مستقیماً برخورد کنم. تا هر کی می‌خواهد حرفی بزند بدون لکنت زبان، بدون ترس، بدون اینکه اُو فردا که چی می‌شود، با تو صحبت کند. «يُكَلِّمَكَ مُتَكَلِّمُهُمْ غَيْرَ مُتَتَعْتِعٍ» بدون اینکه لکنت زبان داشته باشد.
«فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) يَقُولُ فِي غَيْرِ مَوْطِنٍ» حضرت خیلی بارها تکرار کرد. «لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَيُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ اَلْقَوِيِّ غَيْرَ مُتَتَعْتِعٍ» مردمی که ضعیف نتواند حقش را از قوی بگیرد بدون اینکه لکنت زبان داشته باشد، این مقدّس نیست.
حالا دوستان نگاه کنید ما ضعیف و قوی داریم. گاهی وقت‌ها دو نفر هستیم یکی‌مان یک قدرت اجتماعی دارد، یک قدرت علمی دارد، یک قدرت سیاسی دارد با یک ضعیف. گاهی وقت‌ها ضعیف و قوی می‌آید یک کسی قدرت دستش است، یک کسی قدرت دستش نیست فرضاً. یکی کسی الآن در کشور ما به عنوان مثال می‌گویم، این‌ها همه مثال است. کمونیست است،‌ اصلاً طرفدار شاه بوده ولی دیگر الآن گذشته است، الآن نه دیگر مأمور شاه است و نه زندانی دارد و نه چیزی اصلاً زندان هم بوده. حالا یک آدمی که رضائی است به او ستم می‌کند، بردنش دادگاه. این باید بتواند قشنگ حرفش را بزند. این هم یک مورد. پس یک موردی که مال رژیم قبل است با یک آدمی که الآن توی رژیم فعلی، خیلی هم چیز دارد، شرایط ویژه دارد. آیا چطوری است؟
من یادم است فکر می‌کنم یک نماینده، توی یک جایی که من می‌شناختم یک پاسداری با یک زنی که مشهور بود به بدکاره بودن (نستجیر بالله) با این گپ و گفت‌شان شده بود توی یک قضیه‌ای. این هم مأمور بود رفته بود مثلاً این را بگیرد یا بهش چه کار کند. خلاصه یک مقداری کلنجار رفته بودند با هم از نظر صحبت و این‌ها. عصبی شده بود پاسدار. پاسدار بود. کمیته بود یا پاسدار؟ فکر کنم کمیته دیگر نبود آن موقع. اسلحه‌اش را درآورده بود این را زده بود و این هم مرده بود.
چه اوضاعی پیش آمد، دادگاه بالا و پایین. گفتند آقا این خانم مثلاً این بدکاره،‌ چگونه دیگر نمی‌گویم. این اصلاً می‌خواستند بگیرند اعدامش کنند. حکم ندادند. حکم قصاص پاسدار را دادند. خیلی صدا کرد،‌ خیلی صدا کرد. چون یک مسئله‌ی خیلی مهمّی بود. که نگاه کنید دادگاه، شاید خیلی‌ها می‌گفتند آقا این چه؟ پاسدار بیچاره رفته. می‌گفتند آقا برای چی زدی؟ عصبانی شده بود. برای چی اسحله‌ات را کشیدی و زدی؟ تو از اسحله‌ات حق نداشتی در غیر از شرایط خاص استفاده کنی. تا آن جایی که یادم است حکم اعدام، قصاصش را دادند. حالا یادم نیست رضایت آن طرف را جلب کردند یا اینکه نه آن‌ها هم رضایت جلب نکردند و مثلاً اعدام شد و قصاص شد. این یک مسئله‌ی خیلی مهمّی است.
قوی، حالا قوی گاهی وقت‌ها بخش‌های خصوصی است که یک مقدار مثل همین مثالی که زدم یک سپاهی و یک ارتشی در مقابل یک، آن آدم ممکن است خیلی هم فداکار بوده توی جبهه بوده، زحمت کشیده. می‌آید پشت خط می‌زند یک نفر را می‌کشد.
یادتان است قضیّه‌ی، حالا ما در مورد دادگاه‌ها نمی‌توانیم، قضیّه‌ای بود مال یک آدم خیلی مشهور و معتبری بود با آن باغبان یا آن کسی بود که تیر در رفته بود. هی دعوا شد که آقا ببینیم دادگاه چه کار می‌کند؟ دادگاه برایش اثبات نشد که این عمداً زده است. این هم یک مورد.
ولی یک جایی دیگر که قوی و ضعیف است دولت در مقابل مردم است. دولت که می‌گویم یعنی کل دیگر. یعنی یک نفر از قوّه‌ی قضائیه اصلاً شکایت می‌کند، از یک دادگاهی شکایت می‌کند، از یک رئیسی، وزیری، وکیلی، هر چی شکایت می‌کند.
حالا به قول چیز این خیلی جالب است. من یادم است آقای، این‌ها توی خاطرات است. آقای موسوی اردبیلی چون خودش طرف قضیّه بود می‌گفت. می‌گفت یک زمانی از یک کسی یک نامه‌ای،‌ شکایتی کرده بود از امام. شکایت یعنی به این معنا گفته بود که امام، شاید هم گفتم قبلاً، امام در دوره‌ی جنگ به ما گفت که شما بمانید در آبادان. این آبادانی بود. بمانید توی آبادان دفاع کنید ما هم ماندیم. دشمن آمد همه‌ی اموال ما را از بین برد. اگر مال اموال‌مان را برده بودیم این پیش نمی‌آمد،‌ ما ماندیم اینجوری شد. ایشان اینجور گفته من شکایت دارم ایشان باید بیاید خسارت من را بدهد. این را شکایت کرده بود به قوّه‌ی قضائیه.
آقای موسوی اردبیلی می‌گفت که این نامه آمده بود، آمده بود و اتفاقاً آمده بود به قوّه‌ی قضائیه، آن مأمورهایی که این نامه‌ها را می‌فرستادند،‌ ما که خبر نداشتیم. آن نامه را گفته بودند شکایت از کی است؟ شکایت از آیت الله خمینی فرستاده بودند به دفتر امام،‌ گفت رفته بود دفتر امام. خلاصه این را برده بودند داده بودند به امام.
گفت یک روز من رفته بودم پیش امام، امام گفت آقای موسوی این چی است؟ این چطور است؟ ما خواندیم گفتیم آقا این شکایت کرده که این، گفت چه کار کنیم؟ چه کار باید بکنیم؟ گفتم آقا اگر شما بخواهید، شما که جنگ بوده، شما که بحث شخصی نیست. گفت آخه شکایت کرده ما باید یک کاری کنیم برای این. گفت هر کاری کردیم، گفتیم آقا نمی‌شود. اگر شما بخواهید از فردا همین جور شکایت پشت شکایت می‌آید و شما هی باید بگویی خسارت.
این‌ها را دولت باید برود خسارت بدهد ولی این آدم یک جور خاص آمده شکایت کرده. گفتیم آقا این نمی‌شود کل سیستم را می‌ریزد به هم. امام گفت در هر صورت یک جور راضی‌اش کنید دیگر. شکایت کرده یک جور راضی‌اش کنید از این فرد. خدا رحمت کند امام را. خیلی، این را که گفت آقای موسوی اردبیلی گفت، گفتند امام، گفت یک چیزی به آن بدهید ببینیم این راضی شود بنده‌ی خدا چیز، زندگی‌اش هم از بین رفته، حالا کار به شکایتش نداریم. این هم اینجا فرموده.
اینکه این‌ها بحث‌های نهادهای قضایی است و امیرالمؤمنین خیلی روی این همان طور که می‌بینید خیلی زیاد روی این تکیه کرده و این نشان می‌دهد که، اوّل که این‌ها کار اینجایی که الآن عرض کردم رسیدگی به امور فقراء جز کارهای اصلی اصلی اصلی دولت است. ولی باید بفهمیم کی فقیر است. از آن طرف هم اینکه افرادی که مشکل دارند این‌ها بتوانند به حاکم و به دولت پناه بیاورند.
اگر این افراد پناه بیاورند ما امروز حالا خدمت شما عرض کنم نگاه کنید دوستان عزیز یک کتابی هست اگر وقت کردید بخوانید یا خلاصه‌اش را که توی جاهای مختلف آمده نگاه کنید. اسم کتاب چون درباره‌ی دولت‌ها است می‌گویم. نمی‌دانم شاید هم قبلاً نمی‌دانم گفتم یا نه؟ الآن ما توی کلاس‌مان کلاس توسعه داریم با بچّه‌ها داریم این را، این‌ها را مطالعه می‌کنیم و می‌خوانیم و بحث می‌کنیم.
یک آقایی هست به نام آقای عجم اوغلو ولی یک آقای دیگر به نام جیمز رابینسون، این دو تا چند تا کتاب نوشته‌اند که این‌ها توی دنیا پخش شده و ترجمه شده خیلی هم صدا کرده است. «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟» ریشه‌های قدرت، ثروت و فقر. این کتاب تقریباً ترجمه هم شده تقریباً 600 -700 صفحه است. مواردی زیادی را در کشورهای مختلف آورده که نظام سیاسی وقتی به فساد کشیده می‌شود، چطور اقتصاد را نابود می‌کند.
بخش مهمّی از نابودی اقتصاد به خاطر توسعه نیافتن کشورهای توسعه نیافته به خاطر نظام دیکتاتوری یا نظام فاسد یا غیره. خیلی موارد ذکر کرده است. از توی طول تاریخ آورده، از اروپا، از آمریکا، قدیم، جدید، افراد مختلف که این‌ها توی آمریکا هستند، ترکیه، خودش اهل ترکیه بوده اصلاً ولی الآن توی دانشگاه آمریکا است.
یک کتاب دیگری هم دارد که وقتی این را نوشت آقای فوکویاما که آشنا هستید پایان تاریخ و این‌ها را مطرح کرده بود، بحث سر ایشان یک اشکالاتی به ایشان گرفت که آن‌ها دوباره یک کتابی نوشتند به نام جادّه‌ی باریک آزادی، راه باریک آزادی مثلاً جادّه‌ی باریک آزادی. آن هم کتاب 600-700 صفحه‌ای ترجمه هم شده است. الآن وقت کردید این‌ها را بخوانید.
بعد توضیح می‌دهد که مثلاً نظامات سیاسی مختلف می‌آیند به چه انگیزه‌ای؟ چگونه و آیا آزادی مردم در زمینه‌ی اقتصاد فراهم می‌کنند یا نه؟ یا دولت‌ها خودشان مانع می‌شوند. یا اوایل یک اصلاحاتی انجام می‌دهند و بعد اتفاقاً این اصلاحات را خودشان نمی‌دانند که قدرت‌شان تحت الشعاع دارد قرار می‌گیرد، خودشان نابودش می‌کنند. و اینکه دولتی بماند بر اساس صلاح و خیر و خوبی و تا آخر همراهی کند. همین که الآن عرض کردم این شکایت‌های مردم را درست رسیدگی کند و فلان کار را انجام دهد. این‌ها می‌تواند زمینه‌ی آزاد شدن مردم از این قیود را برطرف کند. مردم فعالیّت کنند توسعه کشورشان را رقم بزند.
موارد زیادی آورده است از جمله نگاه کنید یک بحثی در مورد پیامبر هم کرده بود که پیامبر اسلام حالا چون عجم اوغلو ظاهراً خودش احتمالاً مسلمان باشد. مال ترکیه است. نمی‌دانم. پیامبر اسلام مثلاً چگونه توی مدینه وقتی رفت به عنوان قاضی مردم دورش جمع شدند و سعی کرد با تغییر افکار مردم رویه‌ی توی مردم را اصلاح کند و شرایط را بهبود ببخشد. آن وقت مقایسه می‌کند کار پیامبر را با کار دیگران.
مثلاً می‌گوید وقتی از حاکم‌ها، حاکم‌ها وقتی به قدرت رسیدند نشان می‌دهد فلان جا مثل آقای شواردنادزه، چند نفر توی گرجستان اصلاً آمدند گفتند شما بیا کمک کن کار ما را راه بینداز بعد اینکه این به قدرت رسید، همان‌ها را چه کار کرد؟ از پا درآورد. هستش دیگر به بهانه‌های مختلف.
من هم همان جا توی کلاس گفتم نگاه کنید یکی از کارهایی که پیغمبر انجام نداد این بود که می‌شنوید منافقین دارند یک کارهایی می‌کنند و حتّی بچّه‌ی آن منافق بزرگ آمد گفت پیغمبر اگر می‌خواهی این را تنبیه کنی، بگو خودم تنبیه‌اش کنم. و کسی دیگر تنبیه نکند و بعد من کینه‌اش را به عهده بگیرم و بروم مثلاً بکشمش. آن وقت آنجا پیامبر توی عمرش این کار را کرد. گفت وقتی به آن می‌گفتند که آن فلان نیروهایت این کار را می‌کند شما تنبیه‌اش کن،‌ می‌گفت نمی‌خواهم بگویم تا ضعیف بود ما پناهش دادیم، الآن که قوی شده دارد ما را از بین می‌برد و اخلاقاً این کار را پیامبر نکرد.
اینجا را دوستان این مسائل قضایی هم به شدّت اثر دارد روی بحث توسعه. چند تا مورد دیگر شاید توی نامه‌ی مالک اشتر خیلی نباشد ولی یک سری احادیث دیگری هم هست که وظایف دولت را برای ما بیان می‌کند.
من به همه‌اتان پیشنهاد می‌کنم این دو تا کتاب را وقت کردید بخوانید. هم توی ادبیّات جهانی دوستان عزیز وارد می‌شوید و چون یک بحثی است که توی بانک جهانی مطرح است، توی خیلی جاها مطرح است. چند تا دیدگاه است. این دو تا کتابی که گفتم، یکی چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟ یکی هم اینکه جادّه‌ی باریک آزادی که مال این‌ها است.
چند تا کتاب دیگر هم است که حالا ما توی کلاس‌ها داریم با دوستان‌مان توسعه داریم با هم می‌خوانیم. برای جایگاه دولت یا اقتصاد و این‌ها خیلی کمک می‌کند. هیچ کتابی ته ندارد یعنی حرف آخر را نزده. ولی باید به این قضایای مختلف که جاهایی است نگاه کنیم که آیا ما شبیه آن‌ها هستیم یا نه؟ ما وضع‌مان بهتر است یا نه؟ مقایسه‌هایی را انجام بدهیم.
خیلی ممنون و متشکر. دست شما درد نکند. خدای متعال شما را سلامت بدارد. شما را به خدای بزرگ بسپارم. انشاء الله اگر عمری بود جلسه‌ی بعد. خداحافظ شما.

Prev Next
برچسب‌ها
برای ارسال نظر وارد سایت شوید