جلسه یازدهم درس اقتصاد دولت + فایل PDF
سه شنبه, 14 دی 1400 00:26 انجمن مالی اسلامی ایران موسسه فقه اقتصادی طیبات درس خارج اقتصاد دولت استاد مجید رضایی 266

جلسه یازدهم درس خارج فقه استاد مجید رضایی در موضوع اقتصاد دولت در ۱۴ دی ۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.

اقتصاد دولت جلسه یازدهم
سه شنبه ۱۴ دی ۱۴۰۰
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین، اللهم وفّقنا لما تحب و ترضی.

ایام غم¬بار مصیبت صدیقه طاهره، شهادت آن حضرت را تسلیت عرض می‌کنیم، خدای متعال از معدن خودش برای ما علم، علمی که به آن بزرگواران داده است، قطره‌ای هم به ما برساند تا معرفت ما را به کتاب خدا و به پیامبر افزون کند، ان‌شاءالله همه از شیعیان آن بانوی دوسرا باشیم که نجات همه در همین است.
یاد سردار عزیز و بزرگ کشور و منطقه را گرامی می‌داریم که با خلوص و پاکی خودش سال‌های سال بر سفره اهل بیت نشست و برای حفاظت از میراث آنها تمام تلاش‌های ممکن را انجام داد و در آخر هم جان خودش را در یک صحنه بسیار عجیب تقدیم کرد و اشرار عالم با همه امکانات خودشان به کسی که سلاح به دست او نبود حمله کردند و او را این چنین سوزاندند که امیدواریم خداوند انتقام خودش را از عاملین و مباشرین و مسبّین و همه اینها در همین دنیا انتقام گرفته شود تا کمی از آن غم از دست دادن ایشان برای دوستاران او کاسته شود.
عرض کنم ما در جلسه قبل بحث ما به اینجا رسید، آیات قرآن را مرور می‌کردیم درباره این که وظائف دولت در قرآن چیست؟ آیات مکی را مرور کردیم، از زوایای مختلف آیات را بررسی می‌کردیم، چه در مورد پیامبران سابق، داود و سلیمان و موسی، یوسف به آنها مراجعه کردیم، در دستوراتی که پیامبران دادند و گاهی احیاناً دستوراتی است که جنبه جمعی پیدا می‌کند.
دیدیم از مجموع این بحث‌ها مواردی مثل این که پیامبران آمدند برای اصلاح یا حکومت و قدرتی که می‌خواست شکل بگیرد باید اصلاح‌گر باشد، جلوی فساد را بگیرد، باید جلوی رشد مترفین را در جامعه بگیرد، و گرنه جامعه با نابودی مواجه می‌شود.


یک بحثی درباره کم فروشی، عدم تعادل ارزش‌ها در محیط مبادلات مطرح بود که از دستورات جناب شعیب به مردم خودش این بارها و بارها تکرار شده بود در قرآن.
بحث گرانفروشی، بخس و کم فروشی، گرانفروشی نگوییم، بخس که البته بخس از یک جهت گرانفروشی است و از یک جهت کم فروشی است، این مطرح بود.
مسئله مقابله را ربا که در آخر سوره بقره به آن توجه داده بود، این یک مسئله مهمی است که اگر کسی بخواهد به رباخواری ادامه بدهد طرف او خدا و پیغمبر است، آن هم از ناحیه نظامی، جنگ.
مسئله توزیع درآمد، رسیدگی به فقرا، رفع فقر و بحث تکافل اجتماعی به این معنا، این در آیات متعددی آمده است و الان هم در آیات مدینه که بیشتر می‌خوایم بخوانیم این هم است.
مسئله رسیدگی به بحران‌های اقتصادی و اجتماعی، در هرکدام که هست، در این مورد از مسائلی است که در زمان حضرت یوسف مطرح شده بود استفاده کردیم.
بحث این که غل و زنجیر به معنای خیلی کلی و روابط اجتماعی ناسالم بین طبقات اجتماعی، این برداشته شود از آیاتی که در سوره اعراف بود، و یضع عنهم إصرهم و الاغلال التی کانت علیهم، می‌خواستیم استفاده کنیم و از آنطرف آنجا وقتی در مورد پیامبر می‌فرماید، پیامبر طیبات را حلال می‌کند، یُحرّم علیهم الخبائث، ولی خبائث را تحریم می‌کند، این هم از مواردی بود که بیان شده بود.


متن آیات سوره انفال عمدتاً درباره جنگ بدر است و همچنین غزوه بنی قینقاع که آنجا هم یک درگیری پیش آمد که آخر این سوره در مورد آنها است.
یکی از بحث‌های مهم که معمولا دولت‌ها با آن درگیر هستند بحث امنیت است. در آیات سوره بقره هم البته بود، مواردی که درباره جنگ بود و بیان شده بود، اما از همین سوره انفال که در سال دوم نازل شده است، بعد در حول و حوش جنگ بدر است که رخ داده است، رمضان سال دوم، آیاتی که در اینجا آمده است به یک واقعه‌ای بعد از جنگ اشاره می‌کند و بعد رخدادهایی که در جنگ بوده است را بیان می‌کند. بعد از جنگ وقتی که شکست سنگینی قریش خورد از مسلمانانی که از نظر عِدّه و عُدّه هم کم بودند، غنائمی در آنجا رها بود که این غنائم تعدادی شتر و اسب و زره و سلاح و انواع غنائم بود، یکی از چیزهایی که مطرح شد این بود که این اموالی که اینجا روی زمین ریخته است برای کیست؟
این سوره به اسم انفال بود، کلمه انفال بکار رفت که انفال جمع نَفل یا نَفَل، معانی مختلفی برای آن گفتند، اگر شما تبیان شیخ طوسی را نگاه کنید یا دیگر تفاسیر را، خیلی سؤال شده است، اقوال مختلفی در بین علمای شیعه و سنی وجود دارد، آیا این انفال خود غنائم است، غنائم بدون حرب است؟ با این که اینجا اصلا در مورد حرب بوده است، غنائم بدون خمس مثلا؟ انواع بحث‌ها را کرده است، این با فیء چه ارتباطی باهم دارند که بعدها در سوره حشر آمد و فیء را مطرح کرد.
چون ما نمی‌خواهیم این قسمت را خیلی بسط بدهیم، می‌توانیم بعداً درباره اموال و دارائی حکومت صحبت کنیم، اما این آیه یک مسئله را مطرح کرد، اختلافی که بین اینها بود که از آیه هم بدست می¬آید، أصلحوا ذات بینکم، پیداست دعوا کردند، بر سر این غنائم و اختلاف کرده بودند، جوان‌ها می‌گفتند ما این لشکر را از پای درآوردیم، پیرها می‌گفتند اگر ما از پشت سر شما حمایت نکرده بودیم از دور شما را می‌زدند، شما را از پای در می‌آوردند، انواع بحث‌ها شد.
قبل از آن هم شرائطی نبود، مثلا در بعضی از جنگ‌ها بخاطر ایجاد انگیزه برای بعضی‌ها این را فرموده بود که اگر کسی کسی را از پای درآورد، زره او برای خودش است، من قتل قتیلاً فله سَلَبه، و می‌تواند شمشیر او را بردارد مثلا، ولی در اینجا همه همّ و غمّ سپاهیان این بود که ما پیروز می‌شویم یا نه؟ سه به یک هستیم و برای همین است که اولین بار است یک جنگ حسابی انجام می‌دادند، قبل از آن کسی نگفته بود اگر کسی را کشتی می¬توانی سلاح آن را برداری یا غیره، برای همین قبل از جنگ هیچ مسئله‌ای مطرح نبود، جنگ شد، پیروز شدند، خیلی هم غیرمترقبه بود، خیلی برای آنها عجیب بود که این امر رخ داد ولی خدا لطف خودش را بر اینها بار کرد، بر سر غنائم دعوا و اختلاف شد، خدای متعال فرمود سؤال می‌کنند اینها برای کیست؟ بگو اصلا چه ربطی به شما دارد؟ مگر برای شماست؟ برای خدا و پیغمبر او است، بروید دعوای خودتان را کنار بگذارید، تقوا پیشه کنید، شما که دنبال این کارها نبودید، شما که دنبال مال نیامدید، از خدا و پیغمبر هم اطاعت کنید.


بعد خداوند در آیات متعدد شروع می‌کند به توضیح دادن، یادتان است چه بودید؟ چکاره بودید؟ می‌ترسیدید، خدا آخر بنا گذاشته بود اینها را گوشمالی بدهد به دست شما، بعضی از شما خوف داشتید، می¬خواستید همان کاروان تجاری گیر شما بیاید که او را بگیرید و این آیات به این صورت بحث شده است.
حالا از نظر فقهی فقها بحث کردند با توجه به روایت و اینها، آخر کار، حداقل در فقه شیعه اینطور است، در فقه بعضی از اهل سنت هم است که انفال شامل چیزهای زیادی می‌شود، خدای متعال هر آنچه را که این انفال بود در طبق این آیه این را به خدا و پیغمبر داده است اما غنائم را که چیزی است که ما انسان‌ها در آن دخالت داریم و غنیمت است، در آیه چهلم این سوره، نگاه کنید این آیه اول فرمود شما هرچه دارید از آن خداست و پیغمبر، دیگر حرف هم نباشد. اما در این آیه چهل و یک فرمود بدانید، أنّما غنتم، اینها جدای از همدیگر هستند، أنّما غنمتم من شیء، هرچه غنیمت کسب کردید، یک پنجم آن را به خدا و پیغمبر و ذی القربی و یتامی و مساکین و ابن سبیل می‌دهید و چهار پنجم آن برای خودتان، یعنی با این که اول خداوند گفت بروید پی کار خودتان، حق ندارید در این زمینه صحبت کنید، توضیح داد ولی بعد فرمود. چون بعضی‌ها می‌گویند این آیه، ناسخ آیه انفال است، در صورتی که ناسخ نیست، بخشی از انفال که غنیمت بود، غنائم بود، خدا حکم آن را مشخص کرد با یک زبان دیگری، نگفت بخشی از انفال، گفت ما غنتم، هر چیزی که غنیمت کسب کردید.
با این تعبیر غنتم غنائم جنگی را گرفت و البته چیزهای دیگری هم به اسم غنیمت و مغنم مطرح است، اینها را هم شامل است، آنهایی که شامل است مثلا در روایات شیعه سنی مثلا معدن، غوص، گنج، اینها هم است، درآمد کسبی که انسان انجام می‌دهد بعد از معونه خودش که خارج می‌کند، این هم جزو غنائم می‌شود، این هم جزو غنیمتی است که فرد بدست آورده است، با همان اختلافاتی که بین شیعه و سنی در اینجا است.
این سوره انفال که در این آیه بحث خمس آن را مطرح کرده است، بخشی از انفال یعنی یک درآمد است، این غنیمت است، یک درآمد است برای خدا، پیغمبر، ذی القربی، یتاما، مساکین، ابن السبیل، در واقع بخشی از اینها رسید به دست پیامبر، خمس غنائم.


اما انفال چه بود؟ طبق روایات فرمودند انفال همه چیزهایی است که بطور طبیعی است، جنگل‌ها، مثلا دره‌ها، کوه‌ها، رودها، آب‌ها، حتی ارث بلاوارث، سرزمین‌هایی که افرادی زندگی می‌کردند بعد إنجلا عنها أهلها، مردمی که آنجا زندگی می‌کردند از آنجا کوچ کردند و رفتند و موارد دیگری که در واقع اموالی است که کسی صاحب ندارد یا از اساس کسی صاحب آن نبوده است مثل معادن که در طبیعت است، مثل جنگل‌ها، مثل راه‌ها، مثل آب‌ها، دره‌ها، کوه‌ها، همه، یک چیزهایی است که بطور طبیعی، دریاها، درون دریاها، بطور طبیعی مالکی ندارد، از اساس مالک آن خداست که اینها انفال هستند یا اگر اموالی باشد و به دست بشر هم ایجاد کرده است، رها کرده است، إنجلا عنها أهلها، یا باغ خودش بوده است و رها کرده است یا کسی بوده است که ارثی از او مانده است، ماترکی دارد ولی وارثی ندارد، همه اینها به خدا و پیغمبر بر می‌گردد.
خدا که میلیاردها کهکشان را با طرفة العینی ایجاد کرده است، او که لازم ندارد، می‌دهد به پیامبر، پیامبر هم به جهت اداره جامعه و نیازهایی که لازم است در مورد اینها تصمیم گیری می‌کند و هر طوری که بخواهد می¬تواند تصمیم بگیرد، بنابراین همه این اموال و دارائی‌ها در اختیار پیامبر است، می‌توانیم اینطور بگوییم که سوره انفال و این آیه انفال درواقع یک دارائی سنگینی را از منابع طبیعی برای حکومت یا برای پیامبر یا برای امام که ذی القربی در روایات گفته شده است اینجا خداوند قرار داده است، پس این سوره هم پای حکومت را به این مسئله کشاند، یکی خمس که از غنیمت و غیره می‌گیرد، یکی هم خود انفال که دایره انفال خیلی گسترده است.


بنابراین منابع اولیه ثروت که منابع طبیعی است، اینها به عنوان انفال در اختیار حاکمیت اسلامی، ولایت اسلامی، حکومت اسلامی، رسالت اسلامی، امامت، به صور مختلف که همه آنها به یک چیز بر می‌گردد، پیامبر گرامی اگر مال شخصی هم داشت برای جامعه استفاده می‌کرد و برای موارد لازم، حالا همه این اموالی هم که خداوند در اختیار او قرار داده است را برای همین استفاده می‌کند، پیامبر که برای خودش چیزی برنداشت یا مثلا گفته می-شود که این آب‌ها مهریه صدیقه طاهره است، علی علیه السلام کجا همچین مهریه‌ای داشته است؟ کل مهریه صدیقه طاهره سلام الله علیها همانطور که می‌دانید یک زرهی بود که علی علیه السلام گفت پیامبر من یک زره دارم، یک شمشیر دارم و یک شتر آبکش دارم، پیامبر گفت شمشیر و شتر خودت را که لازم داری، شمشیر برای جنگ، شتر هم برای این که با آن آب بیاوری، ببری، کار انجام بدهی، یک زره ماند، حالا زره تو که ما شاء الله چه کسی حریف تو می‌شود، زره نمی‌خواهی، زره خودش را برد فروخت، چهارصد تا پانصد درهم نقل کردند، بعضی‌ها کمتر هم گفتند و بعد رفتند با آن، یعنی مهریه را همانجا داد و با این مهریه رفتند به یک معنا جهیزیه تهیه کردند، رفتند مثلا لباسی تهیه کردند، عطری تهیه کردند، غذا برای ولیمه بعداً خواستند درست کنند که بعضی‌ها مهمانی دادند، یک نفر یک گوسفندی داد و غیره و یک پارچه‌ای خریدند مثلا تشکی درست کنند، داخل آن را از این کاه‌های خیلی ساده گذاشتند، یک پوستی هم بود که می‌انداختند، به تعبیر امیرالمؤمنین روی این می‌خوابیدند، چهارتا هم ظرف خریدند که پیامبر دعا کرد گفت این وقتی می‌گویند مهریه صدیقه طاهره است، صدیقه طاهره نمی‌رود این آب‌ها را بفروشد مثلا، همه اینها در راه امامت و اسلام و دین و مردم و اینها خرج می‌شود.


بنابراین چه بگوییم برای امام است، چه بگوییم برای پیامبر است، چه بگوییم برای دولت است، چه بگوییم برای شخص مولا علی علیه السلام است، همه اینها به یک چیز بر می‌گردد.
بنابراین انفال یک دارایی خیلی بزرگ شد. به میزانی هم که حکومت پیامبر گسترش پیدا می‌کرد، مردمی که در مناطق مختلف بودند، این در طول تاریخ اسلام در مدینه است، هرجا را در حوزه قدرت پیامبر می‌آمد وقتی می-خواستند استفاده‌ای بکنند از منابع، از آب و زمین و معدن و هرکدام از اینها، از چشمه، می‌آمدند از پیامبر اجازه می‌گرفتند، می‌گفتند پیامبر در منطقه ما مثلا یک چشمه‌ای است که آب نمک از آن در می‌آید، نمک هم خیلی چیز مهمی است، می‌دانید برای ضدعفونی و غذا و خیلی چیز مهمی است که حالا ما ممکن است بگوییم آب این نمکی است، خیلی بد است، خیلی مهم است. به پیامبر می‌گفتند اجازه می‌دهید ما از آن معدن یا از آن چشمه استفاده کنیم دست ما باشد؟ پیامبر می‌گفت بسیار دست شما باشد ولی اگر کسی از آنجا رد شد و خواست استفاده کند حق منع ندارید.
حتی در مورد آبی که از کوه می‌آمد، همه شما شنیدید، می‌خواهم بگویم همه اینها به همان مسئله انفال بر می-گردد، آبی که از کوه، از اُحد پایین می‌آمد، ان‌شاءالله مشرّف شوید، اگر هم رفتید چندباره مشرّف شوید، در کوه اُحد وقتی شما به آن سمت می‌روید آنجا کوه نسبتاً بلندی است تقریباً و بعد باران اگر بزند سیل آسا از آن دره‌ها می‌شورد و پایین می‌آید، بین اُحد تا مدینه هم سه چهار کیلومتر فاصله است، ما چند ریال دادیم یک ماشین یک بار، بار اول که رفته بودم من را برد، بعد از این که با کاروان رفتیم می‌خواستم بروم دنبال ببینم، بروم بالای کوه، یک عصری را کلا وقت گذاشتم رفتم تا آخرین جایی که می‌گفتند پیامبر بالای کوه رفته است، بعد از این که جنگ مغلوبه شد رفتند بالا، رفتیم بالا تا ببینیم مثلا برای من مهم بود جایی که پیامبر رفته است را از نزدیک ببینیم چگونه بوده است.


البته آنجا تغییراتی صورت گرفته است، جاده کشیدند مثلا ولی تپه رومات، آنهایی که تیراندازها بودند که هنوز در آن صحنه آن را از بین نبردند، اگر دوباره آن را از بین نبرند یا هتل نسازند این نادان‌های عالم، نمی‌دانم نادان¬تر از اینها کجاست که تمام آثار باستانی اسلامی، باستانی چیست، اسلامی را، خانه پیامبر، فلان جا، همه را از بین بردند، حالا به اسم این که می‌خواهیم مقابله کنیم با شرک یا این که مثلا هتل درست کنند. حتی آبی که از بالای کوه می‌آید که زیاد بود، زمین هایی، چون در مدینه وضعیت زمین زراعی آن خوب است، آنجا کشاورزی می‌کنند، این آب که می‌آمد بعد اختلاف شد، یکی می‌گفت من اول دم کوه هستم همه آب‌ها را بر می‌داشت به یک تعبیری، بعد پیامبر آنجا آمد تنظیم کرد، گفت زمین خودتان را حداکثر چهار انگشت دیواره خاکی درست کنید که آب در آن بماند و پر شود، بعد از چهار انگشت باید راه باز کنید برود، أربعاً، چهار انگشتی بگذارید و بعد باید رد کنید بروید، اینطور امورات که در انفال و در اینجا مطرح شده است، در این سوره مبارکه آمده است.


پس بنابراین یکی از چیزهایی که دارائی سنگینی آمد به دولت، قاعدتاً اگر به دست دولت دادند باید این را اداره کند، پیامبر یکی از کارهایی که انجام می‌داد هیچوقت نشان داده نشده است که پیامبر عِدّه و عُدّه دولت خودش را بزرگ کند، از همه انفال‌ها در حد مقدور که استفاده می‌کرد می‌داد دست مردم، همین که عرض کردم معدن، می‌داد دست مردم می‌گفت آقای فلانی، به تعبیر من، اگر معدن دست تو است خمس این را باید بدهی، استفاده هم بکن، خمس این را باید بدهی، اگر هم این معدن مثل آب بود، چشمه خاصی بود و غیره، اگر کسی می‌خواست استفاده کند در حد عابر و عبوری است باید به او بدهی، حق نداری او را منع کنی. این موارد را پیامبر با شیوه‌ای خاص در تمام دوره‌ای که در مدینه بود و بخصوص از همین بدر به بعد که شرائط برای مسلمان‌ها تغییر پیدا کرد، این را انجام می‌داد. بعدها هم که زمین‌های زیادی حالا خیبر، فدک، غیره و غیره به دست مسلمان‌ها افتاد، یکی از کارهایی که پیامبر می‌کرد این بود که به تعبیری می‌داد دست بخش خصوصی، می‌داد دست افراد، می¬گفتند پیامبر، می‌گفت این زمین را شما بردار ولی سهم دولت را بده به تعبیری، پیامبر این پول‌هایی که به تو می‌دهند را چکار می‌کنی؟ این درآمد، این خرمایی که کشت می‌کنند، محصول ثمره می‌دهند یا زراعتی که کشت می‌کنند، پیامبر هم برای خرج‌ها و کارهای مختلفی که لازم بود، از فقرا تا حدی که بتواند مثلا به آنها کمک کند و موارد دیگر.


پس ما در سوره انفال با دو تا پدیده مواجه هستیم، یکی انفال است و یکی هم خمس است که خمس هم در اختیار دولت به یک تعبیری قرار گرفته است.
در سوره‌های بعدی که عرض می‌کنم، این سوره‌های بعدی مسائل مربوط به جنگ و اینها، خیلی زیاد است. از همین سوره انفال و بقره که درباره جنگ در آن است، در سوره آل عمران است، در سوره احزاب است، در سوره ممتحنه است، در سوره نساء است، در این سوره اکثراً بحث‌های جنگ است، بنابراین یک مسئله مهمی که دولت پیامبر و حاکمیت نبی مکرم اسلام با آن درگیر بود بحث امنیت بود و این مسلّماً جزو کارکردهایی است که در دولت‌ها است، جهاد است، حالا اسم آن را می‌گذاریم جهاد در راه خدا، نمی‌گوییم جهاد ابتدائی، دفاع است، درواقع همه جنگ‌هایی که پیامبر انجام می‌داد همه دفاعی بودند، پیامبر در هیچ موردی تاریخ نقل نکرده است که ابتدا به جنگ کرده باشد، چون ابتدا به جنگ بعضی‌ها می‌گویند نکرده است، می‌رفت بالای سر یک قضیه‌ای بعد می‌گفت آنها شروع کنند جنگ را، اصلا پیامبر هیچوقت به هیچ جا لشکرکشی ابتدائی نکرده است، البته پیامبر گرامی اسلام و یاران ایشان به امر ایشان، اگر به ایشان خبر می‌رسید پیغمبر فلان قبیله لشکر جمع کرده است می‌خواهد فردا به شما حمله کنند، از فردا می‌آیند، دو روز دیگر اینجا هستند، پیامبر می‌گفت عجب، چرا ما بگذاریم اینها بیایند اینجا، آنها را زحمت بدهیم به تعبیر ساده من، علی جان، محمد بن مسلمه بلند شوید، یکی از شما لشکر بردارید، شبانه خودتان را برسانید به آنجا، با سرعت بروید، صبح آنها وقتی چشمان خودشان را می‌مالند و از خواب بلند می‌شوند شما را آنجا مشاهده کنند، به آنها بگویید با ما چکار دارید که می‌آیید؟ همانجا با آنها درگیر شوید، در خانه آنها، نه این که به مدینه بیایند و اینجا ناامنی ایجاد کنند تا ما بایستیم بیایند داخل خانه.


به تعبیر امیرالمؤمنین در نهج البلاغه شنیدید بارها هم بزرگان و همه نقل نکردند که ما غُزی قومٌ فی عقرٍ دار إلا و هم ذلّوا، هیچ قومی در خانه‌های خودشان با دشمن جنگ نکردند مگر این که ذلیل شدند، یعنی نباید بایستید بیایند سراغ شما، باید او را به بیابان ببری، اگر قرار است جنگ کند در خانه شما، شما جنگ را در خانه او ببر، نگذار بیاید. بله پیامبر این کار را می‌کرد و موارد این هم متعدد است، وقتی خبر می‌رسید که کسی یا به همپیمان‌های پیامبر حمله کرده است یا می‌خواهد حمله کند و مسلّم بود که می‌خواهد حمله کند و آماده کرده است که فردا راه بیفتد بیاید، پیامبر یک روز، چون پیامبر جاسوس زیاد داشت، افراد زیادی را فرستاده بود برای او خبر می‌آوردند، قاطعِ قاطع هم بود در اینطور کارها، به هیچ وجه اجازه نمی‌داد ناامنی به داخل مدینه منتقل شود و این ناامنی را در سر جای خودش حل می‌کرد، حالا مواردی که شما تاریخ اسلام را می‌دانید زیاد و متعدد است.
ما در سوره انفال بحث دارائی دولت را داریم نه وظائف. ولی در سوره‌های مختلف بعدی که بحث جنگ می‌کند جاهدوا بأموالکم و أنفسکم قاعدتاً وقتی می‌فرماید باید مجاهده کنید، مردم باید با جان و مال خودتان دفاع کنید یکی از وظائف دولت این است، حالا وظیفه دولت اتفاق این بود که می‌گفت خودتان باید پول هم بیاورید، پول هم از مردم می‌گرفت برای جهاد، جهادوا بأموالکم و أنفسکم، کسی که نفس خودش را بفروشد در راه خدا، جان خودش را در راه خدا بدهد، مال خودش را بگذارد، یجاهدون فی سیبل الله بأموالهم و أنفسهم أعظم درجةً عند الله که در همین سوره‌ها هم است.


بنابراین سوره‌های مختلف تا آخر مدینه این را داریم و سوره توبه و مائده که باز جنگ و اینها، این مطالب مطرح شده است. حالا موارد دیگری اگر باشد را هم عرض می‌کنیم.
در سوره آل عمران که سوره بعدی است بعد از سوره انفال، همانطور که می‌دانید سوره آل عمران بیشتر درباره عقائید مسیحیت است اوائل آن، از آیه 119، 120 بحث جنگ اُحد است، لابلای آن هم آیه 130 درباره ربا یک آیه آمده است تا آخر، چند آیه آخر هم درباره إنّ الذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم، در حالت‌های مختلف به یاد خدا هستند، یذکرون الله.
خدا رحمت کند شهید بهشتی را در یک جلسه‌ای بود که کتاب مواضع ما را توضیح می‌داد، فکر کنم آنجا بود، بعد این آیه را می‌خواند، چون ایشان هم یک روحیه عرفانی خاصی داشت، اصلا به ظاهر پیدا هم نبود ولی کسانی که به او نزدیک بودند چقدر درون این آدم قوی بود، ظاهر او خیلی مثلا یک آدم خشک ولی درون عجیبی داشت. این آیه را خیلی زیبا می‌خواند که آدم‌هایی که از خواب بلند می‌شوند طبق این آیات قرآن، نگاه می‌کنند خدایا می‌گویند: ما خلقتَ هذا باطلاً سبحانک فقنا عذاب النار، آخر آن هم این آیات توحیدی عارفانه است.


آخرین آیه‌ای که در سوره آل عمران است، آخرین آیه هم همانطور که به یاد دارند، سوره آل عمران، سوره احزاب، بله یا أیها الذین آمنوا إصبروا و صابروا و رابطوا، چون در اینجا بحث‌های متعددی است، مرحوم علامه طباطبائی اینجا بحث اجتماعی اسلام را خیلی خوب مطرح کرده است و خواندنی است در اینجا، إصبروا و صابروا، هم خودتان صبر کنید و هم صبورانه همدیگر را کمک کنید و رابطوا که بعضی وقت‌ها می‌گویند این رابطوا به معنای این نیست که باهم ارتباط داشته باشید، به معنای این است که مرزهای اسلامی را مرابطه و مراقبت کنید، مرزهای اسلامی را.
آن آیاتی هم که اینجا عرض کردم، این آیه است، آقای مشکینی را خدا رحمت کند که من در تفسیر او بودم اینجا را هم می‌گفت، إنّ فی خلق السماوات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لاولی الالباب الذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفکّرون فی خلق السماوات و الارض، ربنا ما خلقتَ هذا باطلاً سبحانک و قنا عذاب النار و ادامه آیات. در این سوره مبارکه عمده بحث‌ها، بحث‌های عقیدتی است که بخصوص بحث مباهله و غیره است.
این سوره آل عمران ابتداءً نازل شده است ولی ظاهراً قسمت‌هایی که در مورد یهود و نصاری است، چون مباهله در سال نهم بوده است، هرچه هست بعداً به اینجا آمده است، یا این گونه بوده است که روایات اینطور تأیید می-کنند، اگر نه، پیشاپیش آمده است و بعد در آن زمان واقعه آن رخ داده است، یعنی از اول آن مثل این است که به پیامبر گفته است پیغمبر اگر یک اهل کتاب آمد حرف‌های تو را نپذیرفت به او بگو بیا مباهله، بعد کسی نیامده بود تا سال نهم و این نصارای نجران آمدند به مدینه و شروع کردند با پیامبر صحبت کردن در مورد مسائل مختلف.


از این سوره هم دوستان بگذریم، می‌رسیم به سوره احزاب. عزیزان در سوره احزاب وقتی نگاه می‌کنید باز البته مواردی است که مربوط به جنگ خندق است، گرچه در این سوره مبارکه آیه 6، النبی اولی بالمؤمنین من أنفسهم و أزواجه اُمهاتهم، اینها است ولی باز نگاه کنید از همینجا، اُذکروا نعمة الله علیکم إذ جاءتکم جنودٌ فأرسلنا علیهم ریحاً و جنوداً لم تروها، ما برای اینها باد و طوفان را فرستادیم، لشکریانی فرستادیم که شما نمی-دیدید و اینها را نابود کردیم، البته مثل اهل یثرب چه می‌گفتند؟ بحث‌های اینها است. خداوند آنجا فرموده است که خداوند توانست، لمّا رأی المؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله، من المؤمنین رجالٌ صدقوا که مصداق أتم آن علی علیه الصلاة و السلام است که خودش فرموده است که در اُحد اینطور بود، بعد این آیه آمد، پیامبر گفت باشد نوبت تو هم می‌رسد، خلاصه حمزه شهید شده است، به شما هم می‌رسد.
این آیات سوره احزاب در مورد جنگ خندق است و بحث‌های آن همه درباره این که باید در راه خدا پیکار کنیم و غیره است. بخش مهمی از این سوره بر می‌گردد به مسائلی که مربوط به خانواده پیامبر است، زن‌های پیامبر که به پیامبر گفتند ما دیگر خسته شدیم، خیلی دیگر هیچی گیر ما نمی‌آید و از گرسنگی از پای درآمدیم که خدا تازه به آنها گفت خیلی هم شلوغ نکنید اگر نمی‌خواهید، بروید به سلامت، یک چیزی به شما می‌دهم، بروید به سلامت، اگر می‌خواهید پای پیامبر بایستید به عنوان همسران پیامبر باید تحمل کنید و مراقب باشید حرف‌های خیلی تهدیدآمیزی خداوند به زن‌های پیامبر اینجا گفته است، خیلی تهدید آمیز که متأسفانه برخی از زن‌های پیغمبر گوش نکردند و در تاریخ می‌دانید جناب عایشه و حفصه متأسفانه از کسانی بودند که به این آیات عمل نکردند. آیه تطهیر هم که در شأن اهل بیت است به ادله مختلف و فراوان، اینقدر که دیگر حد ندارد.


این آیات درباره بحث‌های خانوادگی پیغمبر است، پیغمبر می‌خواهد یک همسری بگیرد که برای فرزندخوانده او بوده است، قبلا ممنوع بوده است فرزندخواندگی و اینطور مسائل را خدای متعال می‌آورد، از همین هم استفاده می‌کند که پیامبر خاتم الانبیاء است، خاتم النبیئین است و اینها را خداوند در اینجا ذکر کرده است و باز درباره همسر که پیامبر چه زن‌هایی می‌تواند بگیرد، چه زن‌هایی نمی‌تواند بگیرد. اینجا آمده است کسانی که خدا و پیغمبر را ناراضی می‌کنند خدا به آنها لعنت می‌کنند. می‌گویند در نقل‌ها است که طلحه چون با عایشه عموزاده هستم باهم، یکبار با عایشه نشسته بود، گپ و گفت می‌کرد، صحبت می‌کردند، پیغمبر به او گفت طلحه مثلا برای چه اینقدر صحبت می‌کنی؟ گفت پیغمبر دخترعموی ما است، حالا صحبتی می‌کنیم، مثلا گفت نه، خلاصه باید بعضی چیزها را مراعات کنیم. به طلحه یک مقداری برخورد، گفته بود پیغمبر می‌گوید ما با دخترعموی خودمان هم صحبت نکنیم، پیغمبر اگر تو فوت کردی بعد ما با اینها ازدواج می‌کنیم، می‌گویند این را گفت و پیغمبر خیلی ناراحت شد، خدا گفت، این آیه برای همین است، إنّ الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الآخرة، بعد هم گفت این زن‌های پیغمبر مادر مؤمنین هستند یعنی ازدواج ممنوع بطور کل.
حالا احکام است بعضی وقت‌ها برای یک مسئله یکسری احکام آمده است، عمده مسائل این سوره مبارکه در این زمینه است که عرض کردم.


سوره ممتحنه از سوره‌هایی است که درباره جنگ و جهاد و افرادی که از مکه می‌آمدند گاهی وقت‌ها، زمینه¬ی مسئله صلح حدیبیه که بعدها فراهم شد، اینجا ذکر کرده است، اگر یک مؤمنی خواست بیاید، این از همسر خودش باید جدا شود؟ نشود؟ چکار کند؟ از اینها رد می‌شویم. اینها بحث‌های اقتصادی خاص به عنوان وظیفه دولتی ندارد اما جنبه حمایتی دارد و جنبه مثلا فرضاً یک نفر به جامعه اسلامی ملحق شده است، باید از این حمایت کرد و مشکل او را برطرف کرد. اگر احیاناً این خانم یک همسری دارد و همسر او به این مهریه داده است، حالا او کافر مانده است و این مسلمان، قرآن اینجا می‌فرماید مسلمان‌ها پول او را بدهید و این زن دیگر نباید با آن کافر ازدواج کند، البته به او می‌گفتند اگر مسلمان شوید می‌توانید زندگی خودتان را ادامه بدهید و گرنه جدا می¬شوید یعنی این کفر در یک شرائطی باعث بطلان عقد نکاح می‌شود.
بعضی‌ها می‌گویند چه اشکالی دارد؟ دیدید تلوزیون یک فیلم‌هایی درست می‌کند گاهی وقت‌ها که مثلا یک مسلمانی عاشق یک مسیحی شده است یا یک مسیحی عاشق یک مسلمانی شده است، آنوقت اینجا می‌گویند ما گناه کردیم؟ می‌گویند نه، تو نمی‌توانی، فیلم شوذب بود، چه بود، نشان می‌داد، چندتا فیلم اینجا نشان داده است، تعجب هم می‌کنم که بعضی وقت‌ها یک طوری بیان می‌کند مثل این که اشکال ندارد که اینها باهم ازدواج کنند. اینها ظاهراً درست نیست، عرض کنم ما می‌گوییم عقد دائم نمی‌شود، اهل سنت گویا می‌پذیرند.


سوره نساء باز در مورد ارث است، احکام زیادی دارد، خیلی احکام زیادی دارد، یک بخش زیادی از آن درباره یتیمان است، کسانی که پدران خودشان را از دست دادند، بعد مادر آنها می‌رود با کسی ازدواج می¬کند، اموال اینها چگونه باید مصرف شود؟ باید مراقبت کرد، تعبیر خیلی کلی، لاتؤتوا السفهاء أموالکم التی جعل الله لکم قیاماً، بحث‌های دولت در اینها نیست، در این سوره مبارکه، دولت در آن نیست، بحث این ارث را که آشنا هستید، بحث‌های زیادی دارد. کسانی که خدای نکرده، زن یا مردی که تخلفی، کار خلاف اخلاقی انجام می¬دهند، حکم اینها چیست؟ مثلا اینجا گفته است زنانی که کار زشتی انجام می‌دهند، چهار تا شاهد بر اینها بگیرید، اگر شهادت دادند که بله مثلا پای این لغزیده است، فامسکوهنّ فی البیوت، در خانه آنها را نگهدارید، حبس خانگی، حتی یتوفّاهنّ الموت، تا بمیرد أو یجعل الله لهم سبیلاً، یا بمیرد یا این که خدا یک راهی برای او قرار بدهد، حالا یا توبه او مثلا احیاناً پذیرفته شود یا این که بگوید حکم بعدی بیاید که حکم بعدی آمد، گفتند این یا شلاق می‌خورد یا چیز، این آیات آیاتی است که درباره این که حرام چیست؟ حلال چیست؟ ازدواج موقت، دائم، اینها بحث‌های خانودگی است عمدتاً، الرجال قوّامون علی النساء، مسائلی که در مورد احترام به والدین است، این موارد ذکر شده است.


البته در تمام این سوره‌ها بحث انفاق است اما مسئله انفاق لزوماً مسئله دولتی نیست، همانطور که شما عزیزان می‌دانید، بنابراین در سوره نساء عمدتاً این گونه امور است.
سوره زلزال، سوره حدید، اینها هم بحث اقتصادی دارند ولی دولت در آن مطرح نیست. سوره محمد صلی الله علیه و آله و سلم که اصلا درباره جنگ است، سوره قتال به آن می‌گویند، سوره جنگ و حرب است این سوره مبارکه، این هم باز این بحث آمده است، سوره رعد، سوره رحمن، سوره انسان که اینها در شأن اهل بیت عصمت و طهارت هستند، سوره طلاق، سوره بیّنه، تا برسیم به سوره حشر.


در سوره حشر که قضیه بنی نضیر است که اینها قوم یهودی‌ها بودند، یک مسئله‌ای پیش آمده بود و کسی کشته شده بود، بنای پیامبر با یهودی‌ها که باهم قرارداد داشتند، این بود که اگر یک کسی کشته شد به خطا، دیه او را کمکی باهم بدهند، برای یک کسی پیش آمده بود و پیامبر هم با یکی دو نفر از یاران خودشان رفتند در همین قلعه بنی نضیر، گفتند بفرمائید، گفتند بله یک همچین مسئله‌ای پیش آمده است، شما بیایید بخشی از دیه این را که طبق قرارداد باید بدهید شما هم بدهید، اینها نشستند باهم مشورت کردند، گفتند ببینید این آدم به اینجا آمده است، هیچکس هم با او نیست، یکی دو نفر هم بیشتر نیست، تا مدینه هم مثلا یکی دو سه کیلومتر راه است، چون قلعه یهودی‌ها اطراف مدینه بود، او را بنشانیم یکجا به او بگوییم می‌رویم پول بیاوریم و اینها، یک نفر برود از بالای پشت بام، کنار دیواری که نشسته است، از آن بالا یک سنگی، از این سنگ‌های غلطان که روی خانه‌ها می‌کشیدند، وقتی باران می‌آید سنگ‌های بزرگی هستند، بیندازیم روی سر او، این را اینها مطرح کردند، خدای متعال به پیامبر گفت پیغمبر اینجا نشین بلند شو برو، اینها می‌خواهند تو را بکشند، پیامبر هم بدون این که حتی به یار خودش بگوید بلند شد رفت، اینهایی که کنار پیامبر بودند دیدند یکدفعه پیامبر بلند شد رفت، فکر کردند پیامبر رفته است دست خودش را بشورد، رفته است حالا یک تابی بخورد، رفت و رفت مدینه، آنها بلند شدند هرچه گشتند دیدند پیامبر نیست، گفت کجا رفته است؟ گفتند نمی‌دانیم، پیامبر از اینطرف رفت، خلاصه اینها دیدند نیامد، پیامبر رفتند مدینه، در راه کسی را دیدند، گفتند چه خبر؟ پیامبر را ندیدی؟ گفت چرا، در مسجد شورای جنگی تشکیل داده است، گفته است اینها می‌خواستند ما را بکشند و ترور کنند، اینها برخلاف تعهد عمل می‌کنند، دیگر نمی‌توانیم با اینها زندگی کنیم که این سوره حشر آمد، این سوره حشر خلاصه پیامبر و یاران او رفتند آنجا را محاصره کردند، گفتند نمی‌شود به این صورت، شما در اینجا نقشه ترور کشیدید، ما با شما عهد بستیم، اینجا نمی‌شود، خلاصه اینها جمع و جور شدند بروند، اوائل آن هم می‌گفتند نمی‌توانی کاری کنی، بعد دیدند نه، پیامبر و یاران او خیلی مصمم هستند، اینها کوچ کردند رفتند از اینجا، بخشی از اینها رفتند به خیبر و بخشی از اینها به منطقه اذرعات در شام رفتند، جابجا شدند.


حالا اینجا خداوند فرمود چون اینها آمدند و شما مسلمان‌ها برای این کار که جنگی نکردید، ما أفاء الله علی رسوله منهم، این چیزهایی که خداوند به دست خداوند برگرداند، فما اوجفتم علیه من خیل او رکاب، شما که نه خیل نه رکاب، نه شتری، نه اسبی چیزی نتازاندید روی آنها، لکن الله یسلّط رسله علی من یشاء، رعب در دل اینها خدا انداخت و پیامبر هم بر اینها غلبه کرد، شما هیچ. پس هر چیزی گیر می‌آید دیگر برای شما مسلمان‌ها نیست، این انفال نیست، آن غنیمت، غنمتم نیست اینجا، ما أفاء الله علی رسول الله من أهل القری، هرچه گیر او آمد، فلله، خدا که دارد، للرسول، لذی القربی، یتامی، مساکین، ابن السبیل، همانطور که آن یک پنجم در خمس برای هر کسی بود، اینجا هم اینها برای همان است.
چرا به کسی نمی‌دهیم و به اینها می‌دهیم؟ کی لایکون دولة بین الاغنیاء منکم، تا این پول‌ها دست اغنیا نیفتد، بلکه بیاید و به مسیر درست قرار بگیرد.
این سوره حشر، این آیه فیء که باز اموال و دارائی‌هایی که بدون جنگ و خونریزی به دست مسلمان‌ها می‌افتد، اینها از آن پیامبر است و همان ذی القربی و همان‌هایی که خمس از آن آنها است. البته پیامبر طبق این آیه بعد للفقراء المهاجرین الذین اُخرجوا من دیارهم، اینهایی که از خانه‌های خودشان آواره شدند، اموال آنها هم از بین رفت، خدای متعال به آنها سهمی از اینها می‌دهد کما این که پیامبر این کار را کرد، پیامبر همه زمین‌های بنی نضیر را تقسیم کرد، به مردم گفت، به انصار گفت انصار، گفتند بله، گفت نگاه کنید در این مدتی که مسلمان¬ها اینجا بودن مهاجرین، زندگی شما را تنگ کردند در خانه‌های شما، اگر اجازه بدهید این چیزهایی که به دست آمده است، برای پیامبر بود، در اختیار پیامبر بود اما پیامبر این کار را کرد، ببینید چقدر مردم را راضی می‌کند، شما انصار اگر اجازه بدهید من این را بدهم از کسانی که ندارند از مهاجرین و فقرای مدینه، به شما و آنهایی که باغ دارند ندهم تا اینها یک مقدار از خانه‌های شما بیرون بیایند و شما هم راحت شوید، اینها گفتند پیغمبر هرچه هست بده به همین‌هایی که می‌گویی ولی اینها در خانه ما بمانند همچنان، ما نمی‌خواهیم اینها از خانه‌های ما بروند. انصار خیلی حمایت کردند از پیغمبر، انصار حقیقتاً در حمایت خودشان از پیامبر از مهاجرین بهتر بودند، البته مهاجرین پیشتاز بودند، در بین آنها افراد یک بود، اما در مجموع انصار واقعا کمک کرد.


این آیات سوره حشر، این مسئله را می‌گوید، باز دارائی نصیب پیامبر شده است، پیامبر این را خرج می‌کند و صرف می‌کند برای مهاجرین و فقرا.
از آیات دیگری که داریم در سوره نور داریم که در سوره نور مقداری از بحث‌ها را دارد ولی عمدتاً بیشتر درباره چیزهای دیگر است، سوره حج کمی دارد، دیگر سوره‌ها، بحث‌های اقتصادی در آنها نیست تا می‌رسیم، حتی سوره فتح و صف که اینها هم باز جنبه‌های نظامی دارند مباحث غنائم نظامی است، تا این که می‌رسیم به سوره مائده و سوره توبه.
سوره مائده همانطور که می‌دانید سوره ولایت است، مجموع مباحث اقتصادی این سوره خیلی محدود است دوستان عزیز، اما حالا مثلا چندجا دارد که درباره این است که زکات داده شود، در سوره مائده و بیان کرده است که اگر مردم به تقوا و ایمان حرکت کنند خدای متعال رحمت و برکت خودش را به آنها می‌دهد که حالا این سوره. در این دقایق سوره توبه را یک مروری کنیم. اول آن درباره وفای به عقد و پیمان است، مثلا مطرح شده است و بعد تحریم‌هایی که وجود دارد، چه چیزهایی حرام است، بحث آیه ولایت را هم همانطور که می‌دانست اینجاست، ببینید، بحث‌های وضو اینجا ذکر شده است.


من هم اینجا یک چیزی بگویم دوستان عزیز، شاید قبلا شنیده باشید. چرا خدا در سوره مائده که سال نهم دهم نازل شده است بحث وضو را مطرح کرده است؟ مگر قبل از آن وضو نبوده است؟ قبل از آن چکار می‌کردند؟ چکار می‌کردند؟ چرا آیه وضو در سوره مائده آمده است؟ نماز بوده است، نماز قبل از این است ولی وضو. تیمم است، جالب است تیمم است ولی وضو نیست، تیمم در سوره‌های نساء و اینها است، تیمّموا صعیداً طیباً، ولی این وضو برای اینجا است، اینجا هم باز تیمم البته آمده است، یا أیها الذین آمنوا إذا قمتم إلی الصلاة فاغسلوا وجوهکم و أیدیکم، چرا؟ من یک احتمال می‌دهم و آن این که وضو می‌گرفتند ولی این نوع وضو در سال نهم دهم جعل شده است، وضویی که به این صورت باشد، صورت بشورید، دست‌ها را تا مرفق بشورید، مسح سر کنید و مسح پا، شاید قبل از این می‌شستند همه چیز را مثلا کاری که سنی‌ها می‌کنند شاید، روی این اگر کسی خواست فکر کند ببیند می‌تواند از قرائن به دست بیاورد، یک مدتی است که من روی این فکر می‌کنم ولی هنوز به جایی نرسیدم.
این سوره درباره اهل کتاب خیلی حرف دارد، حرف‌های زیادی دارد، از نظر اعتقادی درباره اهل کتاب خیلی فراوان است، داستان آدم و هابیل و قابیل و اینها را اینجا مطرح کرده است، برخی از آیات آن درباره مباحث مربوط به حدود و دیات و اینطور چیزها است که اینجا مطرح کرده است. عرض کنم که مباحثی که مثلا اگر به تورات عمل کنید خداوند برکت می‌دهد، تورات مثلا فیها هدیً و نور، اینها را ذکر کرده است، همه باید به کتاب آسمانی حکم کنند، موارد زیادی را اینجا خدای متعال در این آیات فرموده است، لو أنّهم أقاموا التورات و الانجیل و ما اُنزل إلیهم من ربهم لأکلوا من فوقهم و من تحت أرجلهم منهم اُمة مقتصدة و کثیرٌ منهم ساء ما یعملون. آیه ابلاغ ولایت، یا أیها الرسول بلّغ ما اُنزل إلیه، این باز در همینجا است که همه ما با این آشنا هستیم. درباره جناب مسیح و غلوّی که در مورد مسیح می‌شود، یهودی‌ها چگونه برخورد می‌کنند. آیه تحریم خمر و میسر که اینجا بیان شده است و همچنین چیزهای دیگری که هست، این موارد در این سوره مبارکه آمده است، سوره مائده.


مواردی از آن را عرض کردم، نماز و روزه و زکات و قرض دادن به خدا و انفاق در این سوره مبارکه آمده است، خیلی واضح نیست که مثلا یک چیزی باشد که دستوری باشد که دولت باید انجام بدهد. این هم سوره مائده.
اما برسیم به آخرین سوره یعنی سوره توبه. یک بخش مهمی از سوره توبه درباره مسائل، چون پایان عمر رسالت طی می‌شود از نظر این که پیامبر ابلاغ کند، آیات اول آن بحث همانطور که می‌دانید برائت که مکه قرار بود از مشرکین پاک شود و به آنها مهلتی داده شد و مسائلی که هست و اینجا باید مباحث مربوط به آن را جدا بررسی کرد و چون اقتصادی نیست اینجا عرض نمی‌کنیم.
چیزی که در سوره مبارکه توبه است نگاه کنید همین موارد است، الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله بأموالهم و أنفسهم، باز اینجا بحث دولت نیست، گرچه می‌گوید بروید به دولت کمک کنید، هم جان بیاورید و هم مال بیاورید، این موارد را ذکر کرده است، تا می‌رسیم به این آیه مهم کنز. آیه مهم کنز آیه‌ای است که مخاطب آن علماء هستند به نظر من، بزرگان هستند، نه مردم عادی. آیه‌ای است که درباره علمای یهود و نصارا می‌گوید و بعد می‌گوید مردم مؤمن بپائید، در بین یهود و نصارا علمائی پیدا شد که کار اینها رانت خواری بود، اموال مردم را می‌بردند، از راه خدا مردم را باز می‌داشتند، رفتار و کردار آنها طوری بود که مردم می‌گفتند ما دین نمی‌خواهیم و اینها کسانی بودند و الذین یکنزون الذهب و الفضة و لایُنفقون فی سبیل الله، کنز طلا و نقره می‌کردند، در راه خدا انفاق نمی‌کردند، فبشّرهم بعذاب ألیم، اموال و ثروت خودشان را جمع می‌کردند. این کنز هم هشدارهایی است که درواقع به جامعه اسلامی داده می‌شود، مراقب باشید که بین خودتان همچین علمائی رشد نکنند و کسانی که کنز می‌کنند، چه مسلمان، چه یهودی و چه نصارا، فرقی نمی¬کند، جای اینها جهنم است. حالا منظور این کنز دقیقا چیست؟ بماند.


آیات بعدی درباره حمایت از پیامبر است که شما باید از پیامبر حمایت کنید، مبادا. تا می‌رسیم به آیه 60، إنّما الصدقات للفقراء و المساکین و العاملین علیها، مصرف صدقات که طبق روایات فرمودند این زکات واجب است، مصارف این بیان شده است، البته زکات مستحب را هم می‌شود به اینها داد، این که واضح است، ولی زکات واجب، ببینید در بین اینها زکات به عنوان یکی از مهم‌ترین مسائلی است که در سال‌های آخر نازل شده است. دوستان ببینید برای هزینه‌هایی که بر دولت است که از زکات تأمین می‌شود اینها است، فقرا و مساکین در واقع تأمین اجتماعی ضٌعفا و رفع فقر می‌شوند، عاملین کسانی هستند که خودشان در اداره مالیات کار می‌کنند یعنی هزینه خود دولت.
مؤلفة قلوبهم یعنی چه؟ یعنی کسانی که قلب‌های آنها به اسلام تمایل داده شده است، کسانی هستند که الان تمایل پیدا کردند، باید نیازهای مادی اینها را برطرف کرد که احیاناً نیازمند نشود دوباره برود دین فروشی کند، بماند. این مؤلفة قلوبهم که سران قریش جزو همین‌ها هستند، ابوسفیان و امثال اینها جزو همین مجموعه مؤلفة قلوبهم هستند، این هم یک بخش. این بیشتر هزینه فرهنگی است، یعنی برای کسانی داده می¬شود، نه این که اینها فقیر هستند، فقیر نیستند، بلکه به اینها هدیه می‌دهند که فکر نکنند در دین پول نیست. علت این که به اینها کمک می‌کردند، اینها به ظاهر اسلام آوردند معمولا، ولی چرا؟ دعب پیامبر بر این بود، خدای متعال به او گفته بود ظاهری را که، افرادی هم که به ظاهر حتی می‌آیند و مسلمان می¬شوند را بپذیر، بنابراین ما مثل یهودی‌ها نیستیم که اگر کسی خواست یهودی شود می‌گویند نمی‌پذیریم، مگر این که نژاد شما از ما باشد یا اگر هم شدی درجه چندم هستی، نه، کار اسلام دعوت است و تا زمانی که کسی خودش انکار نکرده است او را می‌پذیرد، این هم مؤلفة قلوبهم.


فی الرقاب، رقاب یعنی آزادی برده، این هم یک سرِ بحث رفع فقر است درواقع. غارمین، بدهکار، این هم رفع فقر است. ابن السبیل، در راه مانده، رفع فقر موقت است. فی سبیل الله هم یعنی هر کار خیری، هر نوع کار خیری که این کارهای خیر می‌توانند اقتصادی باشند، فرهنگی باشند، اجتماعی باشند، هنری باشند، انواع اینها.
پس ببینید ما وقتی زکات را معنا می‌کنیم می‌گوییم زکات را برای چه چیزی مصرف کنند؟ در آن نگفتند آموزش، بهداشت، درمان اما فی سبیل الله گفته است، فی سبیل الله مسلّم است که امنیت را شامل می‌شود، جهاد در راه خدا را شامل می‌شود اما غیر از آن، ببینید فقیر و مسکین، این فقیر و مسکین ممکن است گاهی وقت‌ها شکم او گرسنه باشد و گاهی وقت‌ها ممکن است می‌خواهد به مدرسه برود نمی‌تواند، با توجه به این که ضرورت دارد برای او برود، لازم است، به عنوان فقر تلقی می‌شود.


این آیه آیه‌ای است که درباره مصرف زکات است و زکات واجب هم است، همه فرمودند. کار این چیز است، حالا می‌رسیم که می‌گوید صدقات، اینجا الان فرموده است صدقات برای اینها است اما به تدریج می¬رسیم که حالا این صدقات یعنی مالیات و زکات را چطور باید جمع کرد؟ از این آیات بگذریم، این آیات درباره منافقین و منافقات و مؤمنین و مؤمنات، باز بحث‌های جهاد مفصّل اینجا آمده است، نحوه توزیع غنائم اینجا ذکر شده است که بعضی‌ها ناراحت شدند گفتند پیامبر هرچه دارد به قوم و خویش‌های خودش می‌دهد، چون این برای جنگ حُنین است، برخی از اینها برای جنگ حُنین است، ثروت زیادی گیر پیامبر آمد. حُنین که در منطقه طائف و اینها بود، اینها هرچه ثروت داشتند را آوردند پشت جبهه یعنی تمام ثروت خودشان را آوردند، در این فکر هم بودند، یک رئیسی داشت به نام مالک، به این فکر بود که این جنگاورها بدانند که اگر شکست خوردند همه اموال آنها نابود می‌شود، هرچه شتر و گاو و گوسفند و زره و اموال داشتند آوردند در صحنه نبرد، پشت جایی که درگیر شدند با پیامبر، این از کارهای بزرگ پیامبر بود که نشان داد پیامبر چقدر قدرتمند است، لشکر او صبح بعد از نماز که نماز خواندند وارد درّه حُنین شد، آن قسمتی که پیامبر در آن بود، یک عده¬ای مانده بودند یک عده¬ای هم رفته بودند جلو، یکدفعه از در و دیوار به قول معروف، از بالا و پایین افراد در تاریکی ریختند روی سر سپاه پیامبر و شروع کردند به زدند و اینها یک دفعه احساس کردند که از هر طرف مورد اصابت هستند و فرار کردند، لشکر پیامبر نزدیک دوازده هزار نفر بودند، همه فرار کردند، بعد از جنگ فتح مکه بود، همه فرار کردند، شجاعت پیامبر آنجا خودش را نشان داد که پیامبر عباس عموی خودش و ابوسفیان، ابوسفیان که تازه مسلمان شده بود و عباس هم عموی پیامبر، اینها پیش پیامبر بودند، ابوسفیان دید همه فرار کردند گفت سحر باطل شد، یعنی سحری که پیامبر داشت، عباس یک آدمی بود که می‌گویند جهوریة الصوت بود، خیلی صدای بلندی داشت، پیامبر به او گفت من می‌گویم تو تکرار کن، پیامبر می‌گفت: ‌ای اصحاب سوره بقره، ‌ای کسانی که در حدیبیه با من بیعت کردید، ‌ای کسانی که بیعت رضوان، یکی یکی اینها را می‌گفت، کجا می‌روید؟ من محمد اینجا منتظر هستم، ایستادم، این صدا می‌پیچید در این دره، بعد اینها یکدفعه متوجه شدند پیغمبر را وسط معرکه گذاشتند، نیروها حمله می‌کنند به پیامبر که پیامبر را از پا دربیاورند و یک تعداد اندکی مثل مولا و یک تعداد محدودی دفاع می‌کنند و همه رفتند، همه، این صحبت‌های پیغمبر که می‌پیچید در دره یکدفعه اینها را به خودشان آورد، برگشتند، گفتند پیغمبر چکار کنیم؟ گفت دنبال اینها بگذارید، همان صبح دنبال اینها گذاشتند و آنها هم فرار کردند تمام این ثروت دست پیامبر و یاران او افتاد و آنجا بود که پیغمبر برای این تازه مسلمان‌ها مثل ابوسفیان و اینها داد، شتر زیاد، گفت صد تا برای تو، صد تا برای تو، همینطور پیامبر می¬داد، انصار ناراحت شدند، همانطور که شما ناراحت شدید، بعضی از آنها گفتند مثل این که پیغمبر قوم و خویش¬های خودش را دیده است و هرچه است را به اینها می‌دهد، یک نفر آمد به پیغمبر گفت پیغمبر، گفت بله، گفت انصار اینطور می‌گویند، بعضی‌ها اینطور می‌گویند، گفت تو چه می‌گویی؟ گفت من هم از انصار هستم، خیلی با ادب هم گفت، پیغمبر گفت همه انصار را جمع کنید، به همه آنها گفت بیایید آنجا، همه جمع شدند، پیغمبر یک تعبیراتی دارد واقعا عجیب است، چطور با دل‌ها بازی می‌کرد و می‌چرخاند اینها را، بازی می‌کرد به معنای صحیح آن، گفت آیا من نبودم که اینقدر برای شما خیر و برکت آوردم، فلان کردم، فلان کردم؟ گفتند بله، گفت شما هم بگویید، می‌گویید پیغمبر تو تنها بودی ما به تو کمک کردیم، از شهر خودت بیرون کردند، شروع کرد کارهایی که این انصار انجام داده بودند اینها سرشان را به زیر انداخته بودند و هیچی نمی‌گفتند، بعد پیغمبر گفت اگر نبود که من در مکه متولد شده بودم می‌گفتند من اهل مدینه هستم، دل شما نمی‌خواهد اینها با این شتر و گاو و گوسفند بروند و من بیایم پیش شما؟ خیلی ظاهراً در تاریخ عجیب نقل می‌کنند که اینها اینقدر گریه کردند برای پیامبر و گفتند راضی هستیم، پیامبر برای ما و هرچه غنائم است برای دیگران و همینطور هم شد، اهل مدینه جز این که این پیامبر را برای آنها ماند و پیامبر آنجا دفن شد در تاریخ اسلام تقریبا هیچی گیر آنها نیامد، هیچی، همان ابوسفیان‌ها و عباس و اینها هم تاجرهای، همان‌ها، عمر و ابوبکر و عباس و ابوسفیان، قریشی‌ها، همین‌ها، اینها بردند، حالا ابوبکر و عمر از نظر قدرت بردند نه از نظر اموال، ولی بقیه اموال و دارائی همه چیز گیر آنها آمد.
آیات این سوره که درباره این است، درواقع باز توزیع غنائم جنگی است که مسلّماً وقتی جنگ می‌شود، دولت حتما در آن است، بحث امنیت است، بحث غنائم است، اما در این آیات می‌رسیم به آیه 103، خذ من أموالهم صدقةً تُطهرّهم تزکّیهم بها و صلّ علیهم إنّ صلاتک سکنٌ لهم، آن صدقات که در آیه 60 فرمود، اینجا مسئول گرفتن آن را بیان می‌کند، می‌گوید پیغمبر حضرتعالی این صدقات را از افراد می‌گیری، بگیر، یعنی واجب است، زکات واجب می‌شود، بگیر این صدقه را، این صدقه چند تا کار می‌کند، یک: تطهّرهم، اینها را پاک می‌کند. دو: تزکّیهم بها، تو با این صدقه تزکّیهم بها، به وسیله این شما اینها را پاک می‌کنی، روح اینها را. سه: و صلّ علیهم، برای آنها هم دعا کن، دعای تو برای کسی که زکات می‌دهد خیلی آرامش بخش است.


از این آیه که فرموده است بگیرید، یکی از وظائف دولت اینجا معلوم شد و آن این است که می‌تواند برود صدقه و زکات بگیرد.
حالا ممکن است کسی بگوید آقا این که زکات بگیرد یعنی اموالی که برای دولت است را بگیرد از مردم، چون چیزی که تا به حال داشتیم که به پیامبر بگوید برو بگیر همین صدقه است که زکات واجب است، در مورد انفاق گفته است مردم انفاق کنید، انفاق انجام بدهید و بروید، تشویق تشویق تشویق، اما اینجا فرموده که واجب کرده است.
از مجموعه این مباحثی که عرض شد از آیات قرآن، اگر بخواهیم وظائفی را که در نظر بگیریم برای دولت یکی مسئله امنیت است که جنگ و جهاد و امنیت چه داخلی و چه خارجی و اینها است، بعضی از عناوین مثل مراعات کردن این ارزش‌هایی که در بازار مطرح است، یعنی برابری ارزش‌ها، کم فروشی نباشد، به یک معنایی گران فروشی نباشد، بخس نباشد. مسائل اموال، اسم آن را بگذاریم اموال دولتی، درآمدهای دولتی، بیت المال بطور کلی مثل زکات و خمس، اینها در اختیار حاکمیت است، دارائی‌های زیادی مثل انفال و فیء و اینها در اختیار دولت قرار می‌گیرد.


برخی از عناوین است که این عناوین خیلی عمومی و کلی هستند، مثلا از فساد جلوگیری کنید، اصلاح انجام بدهید، غل و زنجیر از پاها بردارد، خوبی‌ها را حلال کند، بدی‌ها و زشتی‌ها و پلیدی‌ها را حرام کند مثلا، این هم مطرح است. این که جناب یوسف در زمان بحران دولت باید به میدان بیاید و قضیه را اصلاح کند، این باز خیلی مسئله مهمی است. مقابله با ربا را هم که عرض کردیم.
ما از مجموع اینها بیشتر از این به دست نیاوردیم. برخی از اینها عناوین خاص است، برخی از اینها عناوین کلی است، این کلیات ممکن است ما در مورد این کلیات وقتی صحبت می‌کنیم، دوره به دوره و زمانه به زمانه فرق کند، مثلا امروز اصلاح اقتصادی یک چیزهایی را شامل می‌شود که دولت باید مراقب باشد، جلوگیری از فساد، امروز ممکن است پولشوئی که به عنوان یک فساد است، باید جلوی آن گرفته شود، ممکن است نوع این رمز ارزها یک خوبی‌هایی داشته باشد و یک جنبه فساد هم داشته باشد، باید این را مراقبت کرد که آیا از چه نوعی است، ممکن است نوع معاملاتی که در سیستم مالی در جامعه شکل می‌گیرد رو به سمت فساد باشد، باید جلوی این را گرفت و آن دوستان عزیز، آن مسئله‌ای که خیلی خیلی مهم است، حاکمیت مترفین است که در آیه پانزده، شانزده اسراء عرض کردیم که خدا فرموده است: و إذا أردنا أن نهلک قریةً أمرنا مترفیها ففسقوا فیها فحقّ علیها القول فدمّرناهم تدمیراً، یعنی وقتی مترفین سر کار می‌آیند، نابودی و زوال یک جامعه کلید می‌خورد و آرام آرام آنها با کارهایی که انجام می‌دهند. اینجاست که حالا اینها هم از نظر عقیدتی آدم‌های خاصی هستند و هم از نظر استفاده از این نعمت‌ها و در عیش و نوش و سر کیف هستند اینها و به هیچی جوابگو نیستند و فقط می‌مکند دارائی‌های جامعه را و استفاده می‌کنند.


مسلّط شدن اینها در مراکز قدرت، یعنی در مجلس، در دولت، در قضاوت، در جاهایی، در امور نظامی مثلا، هر جائی که قدرت در جامعه است، اینها اگر حضور پیدا کنند، أمرنا مترفیها ففسقوا فیها، اینها هستند که جامعه را از هم می‌پاشانند.
اجمالاً تا اینجا که بحث کردیم، این موارد را فقط توانستیم در قرآن پیدا کنیم. من با اجازه شما جلسه بعد که حالا دو هفته تعطیل است، جلسه بعد اگر توفیق باشیم در خدمت شما باشیم که من عرض کرده بودم نامه مالک اشتر را، اجازه بدهید چندتا از نامه‌ها و پیمان نامه‌های پیامبر را که به عنوان یک حاکم برای برخی از جوامع فرستاده است، اینها را هم بخوانیم، یک نگاهی بکنیم. مکاتیب و مکتوبات پیامبر خیلی متعدد است و مرحوم آیت الله احمدی میانجی، خدا ایشان را رحمت کند، همین کتاب مکاتیب الرسول ایشان خیلی کتاب ارزنده‌ای است، یادم است مرحوم آقای اردبیلی می‌گفت رفته بودم مصر یا لبنان، خیلی قبل‌تر، رفته بودم آنجا، بعد رفتم یک کتابفروشی، گفتم کتاب تازه‌ای برای شما آمده است؟ گفت خیلی کتاب درجه یکی آمده است، گفت مکاتیب الرسول را برای من آورد، گفتم این که برای آقا شیخ علی آقای خودمان است، آقا شیخ علی احمدی چون اینها رفیق مثلا هفتاد ساله بودند، از زمانی که آمدند قم، باهم آمدند قم، گفت دیدم آنجا خیلی از این تعریف می‌کنند، به عنوان این که نامه‌های پیامبر را جمع کرده است، کار ارزنده‌ای هم انجام داده است. کتاب‌های دیگری هم است که در این زمینه نامه‌های پیامبر جمع شده است. حالا چندتا از اینها را هم می‌خوانم که ملاحظه¬ای بکنیم.
عمده نامه‌هایی که از پیامبر آمده است یکی بحث جنگ و اینها است، یکی بحث خمس غنائم در آن است، بحث زکات در آن است و این که آنها باهم چگونه باشند، اگر احیاناً پیغمبر و یاران او برای جنگی از آن منطقه اینها رد شدند، اینها باید چه کمکی کنند، اینها را پیامبر به افراد مختلفی که با او همپیمان شدند از قبائل مختلف، معمولا داشته است، چند تا از اینها را اگر خداوند توفیق داد خدمت شما ان‌شاءالله خواهیم بود عرض می‌کنیم، بعد هم از نامه‌های امیرالمؤمنین یکی یا دوتا که مهم‌ترین آنها همان نامه مالک اشتر است، شاید همان نامه‌ای که به محمد بن أبی بکر نوشته است را هم می‌شود نگاه کرد که چه دستوراتی داده است. اجمالاً دست ما می‌آید که تا دوره پیامبر مهم‌ترین وظائفی که بر عهده حکومت‌ها بوده است و باید انجام می‌دادند چه چیزهایی بوده است، آنوقت اگر برای امروز می‌خواهیم مواردی را حساب کنیم بر می‌گردد به عناوین کلی، اصلاح، فساد، آیا اگر این کار را دولت انجام بدهد جامعه به سمت اصلاح می‌رود و اگر فعل را ترک کند آیا جامعه به سمت فساد می‌رود یا نه؟ اینجاست که می‌شود از اینها استفاده کنیم.
از همه دوستان خیلی ممنون و متشکر هستم.

Prev Next
برچسب‌ها
برای ارسال نظر وارد سایت شوید