سومیـن جلسـه درس فقـه منابـع طبیعی + فایل PDF
دوشنبه, 10 آبان 1400 20:49 انجمن مالی اسلامی ایران موسسه فقه اقتصادی طیبات درس فقه منابع طبیعی استاد فراهانی 555

جلسه سوم درس خارج فقه استاد فراهانی در موضوع فقه منابع طبیعی در تاریخ ۱۰ آبان ۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.

بسم الله الرحمن الرحیم
درس فقه منابع طبیعی جلسه سوم
دوشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۰

در جلسه گذشته راجع به منشاء مالکیت گفته شد. خوب ما معمولاً به صورت مرسوم سه نوع نظام اقتصادی در مباحث نظری حداقل مطرح است، نظام اقتصادی سرمایه داری، نظام اقتصادی سوسیالیسم و نظام اقتصادی اسلام. در این اسلاید و اسلایدهای بعدی ما مالکیت را در ابتدا به نظام سرمایه‌داری بیان می‌کنیم و بعد هم نظام اقتصادی است و در انتها هم نظام اقتصادی اسلامی و بحث مالکیت آن را داریم.
نکته‌‌ای که قابل توجه است این است که بحث مالکیت منابع طبیعی در این نظام‌ها تبعیت کرده است از موضع گیری این نظام‌ها از موضع گیری آنها راجع به اصل مالکیت، مثلا اگر در نظام سرمایه داری که خواهیم دید الان بحث مالکیت خصوصی را در واقع به عنوان یک اصل پذیرفته اند، حالا بر اساس آن بنیان‌های فکری آنها، اینها در مورد منابع طبیعی مثل نفت، گاز جنگل، و مانند اینها بحث مالکیت خصوصی را به آن پایبند هستند، در حداقل تئوری چنین هستند، گرچه در عمل حالا تحولاتی اتفاق افتاده است که اشاراتی به آن داشته باشیم. در نظام اقتصادی سوسیالیسم، که نظام فکری آنها کمونیسم است اینها چون مالکیت دولتی را قبول دارند در منابع هم بحث مالکیت دولت را پذیرفتند.
در بحث نظام اقتصادی اسلامی اجازه دهیم موقعی که رسیدیم با تفصیل بیشتری به آن بپردازیم، چون یک خصوصیات و ویژگی‌هایی دارد که باید با تفصیل بیشتری به آن پرداخت.
اما در نظام سرمایه‌داری این چنین گفته شده است که دارایی‌ها در مالکیت خصوصی افراد جامعه می‌باشند و محدودیتی برای این مالکیت تعریف نشده است، دولت در موارد ضرورت به صورت یک استثنا، برخی از منابع را مالک می‌شود و اصل این است که دولت مالکی هیچ چیزی نباشد مگر بر اساس و بر حسب ضرورت.
البته این موضع‌گیری اینها در مورد مالکیت بر اساس مبانی فلسفی آنها است، اینها در نظام سرمایه‌داری، در مبانی فلسفی بحث اصالت فرد، اصالت فردی هم بر خلاف نظام سوسیالیسم که اصالت جمعی است و اصالت فرد را در نظر می‌گیرند یعنی منافع فردی را در نظر می‌گیرند، بر اساس این اصالت منافع فرد و فعل او قاعدتاً آمده‌اند مالکیت فردی و مالکیت خصوصی را پذیرفتند.
در این نظام مالکیت عوامل تولید، مثل زمین، نیروگاه و سرمایه اینها خصوصی هستند که طبیعتاً منابع طبیعی هم در ضمن برخی از اینها می‌تواند باشد، همچنین حقوق معینی با در ارتباط با دارایی وجود دارد، که در بحث‌های حقوقی به آن اشاره می‌شود، هر فردی می‌تواند ثروتی به دست آورد، آن را مصرف کند، کنترل کند، خرید و فروش کنند، آن را ببخشد یا به ارت گذارد یعنی حتی بر اساس همان اصل اصالت فرد می‌تواند هر نوع تصرفی را که بخواهد در مالش داشته باشد و یا آن را دور بریزد و یا آتش بزند یا آن را از بین ببرد، چون می‌گوید برای خودم است و اختیار مال خودم را دارم و به اصطلاح ضرب المثلی که داریم و می‌گوییم چهار دیواری اختیاری، آن‌ها در مورد مالکیت..
بر اساسی که میرسیم بحث مالکیت خصوصی را که می‌پذیریم در بخشی از قسمت ها، می بینیم که یک محدودیت‌هایی از جمله شرع در آن وارد شده است هر کسی نمی‌تواند مال خودش را تلف کند یا اسراف در مالش کند به جهت باز آن مبانی فلسفی که در نظام اقتصادی اسلام وجود دارد، که اگر به آنجا رسیدیم اشاره خواهیم کرد.
مشخصات عمده مثل سیستم سرمایه داری را چنین خلاصه کرد خصوصی بودن دارایی، انگیزه حداکثر کردن سود، سیستم قیمت، آزادی اقتصادی، رقابت، فردگرایی، حاکمیت مصرف‌کننده و دولت محدود. نگاه کنید اینجا فراتر از بحث مالکیت نظام سرمایه داری را معرفی کرد که از این خصوصیات، تقریباً یکی به طور خاص در مورد مالکیت خصوصی است و همان مورد اول است، اما آن چیزهای دیگر ویژگی‌هایی است که در نظام سرمایه داری کلا وجود دارد و نظام سرمایه داری افرادی به دنبال حداکثر کردن سود است کالایی را تولید می‌کند که سودش را حداکثر کنند و در حالت عادی کار ندارد که این کالا مورد نیاز جامعه است یا نه، با این فرض که هر کالایی که برای آن تقاضا است و طبیعتاً کالایی که برای آن تقاضا بوده باشد، سود آن را می‌تواند حداکثر بکند آن مورد نیاز جامعه است. حالا آن موقع در این جهت بحث تبلیغات آمد که چطور می‌توانند تقاضا را بیشتر کنند، آن هم جای خود را دارد.
سیستم قیمت‌ها یک بحثی است در نظام اقتصادی، که آیا باید بحث قیمت‌ها را به دست بازار بسپاریم، عرضه و تقاضا یا اینکه نه دولت تعیین کند، مثلاً نظام سوسیالیستی قیمت‌ها را از طریق دولت تعیین می‌شود، که مثلاً کالایی که تولید می‌شود با چه قیمتی فروخته شود، اما در نظام سرمایه‌داری این قیمت را بازار تعیین می‌کند سیستم قیمت‌ها و از آن طرف به خود قیمت تولید کننده سیگنال می‌دهد که چه کالایی را تولید کند یا به مصرف‌کننده علامت می‌دهد که چه کالایی را مصرف کند.
آزادی اقتصادی به این معنا است که تولیدکننده و مصرف‌کننده آزاد هستند که هر کالایی را که می‌خواهند تولید کنند یا مصرف کنند و محدودیتی برای آنها در این نظام وجود ندارد رقابت، رقابتی است که به معنای اقتصادی رقابت یا نه انحصاری که باز از خصوصیات و ویژگی‌های این نظام است که افراد مثل تولید کننده‌ها در مقام رقابت هستند که می‌توانند خودشان را حفظ کنند و هر کسی که بهتر بود می‌تواند بماند، آنهایی که ضعیف تر بودن قطعاً از بین می‌روند و طبیعتاً در همین نظام رقابت در کنار سیستم قیمت‌ها وجود دارد یک سری ممکن است بداخلاقی‌هایی هم ایجاد شود به طور مثال اشاره کنم یک تولید کننده‌‌ای که قدر است می‌آید برای اینکه تولیدکنندگان دیگر را در بحث رقابت از میدان به در کند با یک شگردهایی مثل پایین آوردن قیمت، یا تحمل ضرر تا یک مدتی تا بتواند رقبای خودش را حذف کند، این بحث رقابت فردگرایی که اشاره کردیم همان بحث اصالت فرد است.
حاکمیت مصرف‌کننده به این معنا است که این مصرف کننده است که تعیین می‌کند چه کالایی باید تولید شود این با تقاضای خودش اگر مصرف کننده به سمت کالا رفت، تولید کننده هم بر اساس این که دنبال حداکثر سود است ناگزیر است که این کالایی را که مصرف کننده می‌خواهد برایش تولید کند و حاضر است پول بیشتری بدهد و تولید کند، بنابراین بحث حاکمیت مصرف‌کننده به این معنا است که این مصرف کننده است که تعیین کننده است که در بازار چه کالایی و به چه مقدار.
اصولاً سه سوال اساسی در نظام‌های اقتصادی وجود دارد یک سوال این است که چه کالایی تولید شود؟ سوال دوم این است که به چه مقدار تولید شود؟ و سوال سوم این است که برای چه کسانی تولید شود؟ اینکه چه کالایی تولید می‌شود و چه مقدار تولید شود این را نظام بازار در نظام اقتصادی سرمایه داری می‌گویند که این را سیستم قیمت و بازار تعیین می‌کند یعنی در واقع مصرف‌کننده با علامت دادن به تولید کننده آن را جهت می‌دارد که چه کالایی و چقدر تولید کند.
اما برای چه کسانی تولید شود؟ این را هم باز نظام بازار تعیین می‌کند آن کسی که پول بیشتری پرداخت کند، عرضه تقاضای کالای محدود و کمیاب باشد آن کسی که پول بیشتری پرداخت کند آن می‌تواند از این کالای محدود برخوردار باشد. بنابراین حاکمیت مصرف‌کننده از این جهت حاکم است.
و آخرین مطلبی که اشاره می‌کنیم بحث دولت محدود است یکی از اختلافاتی که در نظام اقتصادی وجود دارد محدوده دخالت دولت است که دولت در اقتصاد چقدر دخالت کند، آیا اصلاً دولت دخالت کند یا نکند؟ نظام سرمایه داری به اینکه حداقل دخالت دولت را داشته باشد آن هم در یک موارد خاص مثل مثلاً به اصطلاح تامین کالاهایی که امنیت داخلی و خارجی را تامین می‌کند، امنیت اقتصادی را برای بنگاه‌های اقتصادی تعیین می‌کند، اینها به عهده دولت است، دولت موظف است امنیت را یعنی در واقع امنیت را نمی‌تواند به بخش خصوصی واگذار کند، دولت محدود در حوزه اقتصادی به فرض تولید بنگاه‌هایی که بخواهند تولید سیستم‌های نظامی داشته باشند، یا به طور خاص خود ایجاد امنیت اینها را از جزء وظایف دولت دانستند.
یکی هم تهیه کالاهای عمومی را هم جزو وظیفه دولت دانستند کالای عمومی کالایی است که بخش خصوصی و بنگاه خصوصی حاضر نیستند تولید کنند، چرا که چون امکان رقابت پذیری در این وجود ندارد، کالای عمومی مثل شبکه‌های تلویزیونی که مثلاً شما نگاه کنید یک فیلم صدا و سیما تولید می‌کند، دیگر هم می‌توانند از این استفاده کنند و امکان این نیست که گفته شود هر کسی که پول دهد مثل شبکه‌های ایجاد شده است شبکه‌های خانگی که اینها این فیلم‌ها را در ازای پرداخت پول میتوانند مشاهده کنند این می‌شود کالای خصوصی، اما بعضی از چیزهایی که اگر مثلاً شما فرض کنید جاده ساخته شد عوارضی نداشتیم، کالای عمومی است، اگر پارکی ساخته شد ورودی نداشت این کالای عمومی است، اینها را به عنوان کالای عمومی مطرح می‌شود که بخش خصوصی انگیزه برای تولید آنها ندارد و دولت آن کالا را تولید می‌کند، اما در هر صورت میزان دخالت دولت محدود است در تولید اقتصاد و نظام سرمایه داری بسیار محدود است.
گرچه قسمت اول به بحث مالکیت مشخصا بود اما از لحاظ اینکه معرفی در یک خط نظام سرمایه داری با تمام ویژگی‌ها معرفی کرده است.
پیدایش نظام را می‌توان از زمان فیزیوکرات‌ها دانست، از جهت تاریخی فیزیوکراتها به اصطلاح حدود تقریباً ۱۷۲۰، ۱۷۳۰ یعنی اوایل قرن هجدهم هستند که بعد مکتب کلاسیک به صحنه اقتصاد، ۱۷۸۰ مکتب کلاسیک ایجاد می‌شود.
پیدایش نظام را می‌توان از زمان فیزیوکرات‌ها دانست، فیزیوکراتها برای نظام مالکیت و مالک احترام فوق‌العاده قائل بودند و معتقد بودند که مقام مالک بنیادی الهی است، جمله از اینها، اینجا ذکر شده است که این جمله را می‌خوانم، گفتند که امکان ندارد حق مالکیت را بنیاد خدایی نشناسیم، بنیادی که بوسیله آن مقدر است ما علت ثانویه جاودانه ساختن امر بزرگ آفرین شویم، یعنی به وسیله در واقع نظام مالکیت است که این اتفاق می‌تواند بیفتد و در این راه با مقاصد عاملین آن در واقع تشریک مساعی بکنیم و این نشانگر اهمیتی است که اینها برای نظام مالی که قائل بودند.
قویترین دلیل فیزیوکراتها برای مالکیت این است که مالکان، زمین را آباد کرده‌اند و یا اینکه قائم‌مقام آباد کنندگان آن هستند یعنی اجدادشان بنابراین حتی خود طبقه مولد نیز در دست داشتن این وسیله ثروت را مدیون آنها است، یعنی در واقع کسانی که آن زمین کار میکنند اینها هم در این که این وسیله ثروت را در دست دارند این را مدیون مالکین اولیه هستند. مالکان هستند که به اصطلاح فیزیوکراتها، پیش پرداخت‌های ارزی یعنی مخارج احیا و محصول کردن اراضی و ساختن بناها و آبادی املاک را تامین کرده و هر روز تجدید می‌نمایند یعنی این‌ها در واقع می‌گویند این مالکین هستند که در هر صورت زمینه تولید را فراهم می‌کنند، با هزینه‌هایی که انجام می‌دهند.
دلیل دیگر این‌ها بر مالکیت خصوصی این است که مالکیت زمین به طور خاص در مورد مالکیت زمین نتیجه قهری مالکیت انسان یعنی نفس است، یعنی حق هر کس در صیانت وجود خود و تدارک اسباب و لوازم آن، مالکیت زیرا تدارک این لوازم مستلزم مالکیت یعنی اینکه شخص بتواند صیانت کند وجود خودش را، مستلزم مالکیت اموال منقول است و این به نوبه خود موجب حق مالکیت زمین است.
آقای فراسو کنه که موسس فیزیوکرات است، می‌گوید تامین مالکیت در هر جامعه شالوده اساسی نظام اقتصادی است، یعنی اگر بخواهد اقتصاد در رقابت بماند باید مالکیت در آن تامین شود، یا یکی دیگر از این‌ها گفته‌اند حق مالکیت را می‌توان به درختی تشبیه کرد که همه بنیادهای اجتماعی شاخه‌های آن هستند، بر این اساس به نوعی اساس آن همان مالکیت است و همچنین گفتند که بر مالکان زمین و بر هر قدرت بشری ممنوع است از سهم محصولاتی که می‌بایست و ادامه و استمرار این پیش‌فرض‌ها اختصاص یابد، ذره‌ای اختلاس کند، از سهم محصولاتی که می‌بایست به ادامه و استمرار این پیش پرداخت‌هایی که برای احیا و حفظ زمین‌ها وجود دارد انجام شود، یعنی در واقع کم نگذارند از آن محصولاتی که از این زمین‌ها به دست می‌آید یک بخش قابل توجه‌‌ای را باید بدهند برای حفظ این اراضی و آباد نگهداشتن این اراضی.
کلاسیک‌ها به طور کلی هم آقای ریکاردو، مالکیت را محترم می‌دانند، کلاسیک‌ها گفتیم که در واقع به نوعی موسسان نظام اقتصادی سرمایه داری هستند ولو اینکه در واقع مکتب فیزیوکرات‌ها عمر کوتاهی دارند، جالب اینجاست که خود آقای کنه، خودش یک پزشک بود ابتدا، ولی در مباحث اقتصادی نظر داشت و بحث اقتصاد را چون اینها قائل به یک نظام طبیعی در اقتصاد بودند، اقتصاد را تشبیه می‌کنند به یک بدن انسان، که انسان بر اساس یک نظم طبیعی خودش اداره می‌کند و به نوعی اگر کسانی که مباحث فلسفی اینها تفکرشان در بحث‌های فلسفی و خداشناسی تفکر دئیسم است یعنی خالقیت خدا را قبول دارند، و می‌گویند خداوند جهان را بر اساس یک نظم طبیعی آفریده است که نیاز به اینکه حتماً یک آقا بالاسری بوده باشد منتفی است، نیاز به چنین چیزی نیست، یعنی در واقع فقط خالقیت خدا را قبول دارند، دیگر ربوبیت را نفی می‌کنند، برخلاف ما که هم خالقیت و ربوبیت را قبول داریم و قائل هستیم که کل یوم هو فی شان، خداوند همواره مشغول تدبیر و کل مخلوقات است.
و بر اساس احتمال مالکیت است و بهره مالکانه آن چیزی است که اگر کسی صاحب یک زمینی است می‌تواند زمینش را در اختیار دیگری قرار دهد و هم تحت عنوان بهره مالکانه، این بهره مالکانه غیر از این بهره و ربایی است که مطرح می‌شود، در ادبیات اقتصادی به آن رانت هم گفته می‌شود، باز این رانتی هم که گفته می‌شود غیر از این بحث رانت خواری است که در واقع به عنوان یک فساد اقتصادی مطرح است، نه رانت اقتصادی یا همان بهره مالکانه این یک چیزی شبیه اجاره در واقع است، یعنی کسی که مالک یک زمین است می‌تواند به عنوان به اصطلاح اگر آن را در اختیار کسی دیگر قرار دهد، می‌تواند نسبت به آن اجاره دریافت کند، که آن را به عنوان بهره مالکانه این یا رانت هم به آن می‌گویند.
البته توجه به این نکته ضروری است که نظریه بهره مالکانه ریکاردو مشروعیت مالکیت اراضی را مورد تردید قرار می‌دهد زیرا درآمد مالک را غیر مرتبط با کار و بنابراین ضد اجتماع معرفی می‌کند. چون می‌گوید که به اصطلاح این به نوعی درآمد حاصل از آن رانتی است که از این زمین برخوردار است، به همین دلیل یکی از اقتصاددانان مسلمان به ریکاردو پیشنهاد می‌کند که بهره مالکانه به نفع دولت ضبط شود. بهره مالکانه را هم که گفتیم کسی که زمینی دارد بدون آنکه خودش روی زمین کار کند آن را در اختیار دیگری قرار می‌دهد و اجاره دریافت می‌کند، نه این زمین اگر خودت رویش کارکرده‌‌ای اشکالی وجود ندارد، ولی اگر در اختیار دیگری قرار دادی این بهره مالکانه حق تو نیست. به اصطلاح امروزی به وسیله مالیات اجتماعی به آن گفته شود و از این لحاظ پیشقدم اقتصاد شناسان طرفدار ملی کردن اراضی در واقع آقای ریکاردو از این جهت پیشتاز و پیشقدم این افرادی می‌شود که قائل هستند که اراضی ملی شود. حالا افرادی نیز مثل کلن وال نوس به آن اشاره کردند.
در پایان قرن دهم و اوایل قرن بیستم، با تغییر سرمایه‌داری لیبرال به ارشادی یعنی ما نظام سرمایه‌داری که ابتدا توسط آقای اسمیت ایجاد شد و اصولی را داشتند، اصولی را که داشتند همان مالکیت خصوصی مطلق بود که آزادی اقتصادی، دولت محدود و مانند اینها یک تجدیدنظر و یک ریفورم در آنها توسط برخی از اقتصاددانان نظام سرمایه داری ایجاد شد و آن را به عنوان نظام اقتصادی ارشادی یا در واقع سرمایه داری ارشادی از آن یاد کردند.
در این نظام، البته نظام سرمایه‌داری لیبرال یا نظام سرمایه داری ارشادی است، در نظام سرمایه داری اولیه که مشهور بود به نظام سرمایه‌داری لیبرال چرا؟ چون اصولاً نظام سرمایه داری را شاخه اقتصادی لیبرالیسم می‌دانستند، لیبرالیسم بر اساس آزادی است، در حوزه اقتصاد این‌ها در بحث آزادی اقتصادی که آنجا اشاره کردیم، بحث آزادی مصرف کننده و تولیدکننده که بعضی از ملزومات دیگر هم اشاره شد. اما بعد از این تغییراتی که در قرن بیستم و عمدتاً توسط اقتصاددان‌هایی مثل کنس که اقتصاددان انگلیسی بود مطرح شد، این نظام تبدیل شد به نظام سرمایه داری ارشادی.
در این نظام حقوق مالکیت دارای محدودیتهای متعددی شد اصل جدیدی در کنار مالکیت فردی به وجود آمد که بر اساس آن اصل، حق مالکیت تا حدی قانونی شد که به منافع جامعه لطمه نزند، محدودیتی برای مالکیت خصوصی و فردی ایجاد کرد، همچنین در کنار مالکیت فردی آمدند دیدند در بعضی از جاها لازم است که دولت خودش ورود پیدا کند و علاوه بر آن بحث‌های تعاونی و مالکیت جمعی هم مطرح شد.
بنابراین در کنار مالکیت فردی، مالکیت جمعی هم به صورت مالکیت سهام در شرکتهای سهامی یا تعاونی به وجود آمد که الان شرکت‌های تعاونی و شرکت‌های سهامی که در ایران هم وجود دارند عمدتاً مالکیتش آن مالکیت جمعی است، مثلاً ممکن است یک میلیون نفر سهامدار یک کارخانه باشند در همین بحث بورس که در واقع سهام کارخانجات خریداری می‌شود، وقتی شما سهم پتروشیمی را می‌خرید، به اندازه آن سهمتان مالک آن کارخانه می‌شوید، این می‌شود مالکیت جمعی در تعاونی‌ها باز به همین صورت است که با هم یک تعاونی را تشکیل می‌دهند و فعالیت‌های اقتصادی می‌کنند، اینها مالکیت شان جمعی است.
البته مالکیت جمعی هم را حتی می‌توان یک نوع مالکیت خصوصی دانست، یعنی بگوییم در مالکیت، خصوصی یا فردی است یعنی یک نفر به طور خاص مالک یک کارخانه است یا مالکیت جمعی است، آنجا هم باز مالکیت خصوصی است ولی این خصوص ممکن است یک میلیون نفر باشد، یا هزار نفر بوده باشد مالکیت جمعی و حتی تعاونی‌ها هم اگرچه بعضی‌ها سعی کردند اینها را جدا کنند، حتی در قانون اساسی هم ما نظام اقتصادی‌مان را بر سه اصل گذاشته است، مالکیت خصوصی بحث نظام خصوصی، تعاونی و دولتی یعنی تعاونی را بدلیل مالکیت خصوصی و مالکیت دولتی قرار داده است، اما می‌گویند نه تعاونی هم خودش یک مالکیت خصوصی است اما مالکیت فردی نیست، مالکیت خصوصی یعنی این ۱۰ نفر می‌توانند از دخالت دیگران و دخالت دولت در آن جلوگیری کنند، در کنار مالکیت عمومی یا مالکیت دولتی که محل بحث است.
پس بنابراین در نظام اقتصادی سرمایه داری ارشادی بحث مالکیت جمعی هم مطرح می‌شود، همچنین مالکیت دولتی هم مطرح می‌شود، مالکیت دولتی نیز بر موسسات یکی از نظر اقتصادی و یا استراتژیک نمی‌توانند به وسیله بخش خصوصی اداره شود تعلق می‌گیرد و به این ترتیب با مالکیت دولتی در کنار مالکیت فردی و جمعی جایگاه خودش را در اقتصاد سرمایه‌داری پیدا می‌کند. البته کشورها اینکه چقدر در این قرن بیستم به اصطلاح تعدیل کرده‌اند، ریفورم پیدا کردند، متفاوت بودند، کشورهای اروپایی بیشتر آمدند، کشور‌‌ای نظام سرمایه داری را می‌گویم، کشورهای اروپایی مثل انگلستان، فرانسه اینها بیشتر آمدن به سمت دولتی شدن، یعنی بخش بیشتری از مالکیت دولتی‌تر اقتصادشان ایجاد شد، مثلا مثل آمریکا کمتر و آنها در یک طیف قرار دارند از حیث میزان دخالت دولت و از حیث وجود مالکیت دولتی. این بحث بنابراین کل نظام سرمایه‌داری بود که اشاره کردم، بحث مالکیت آن عمدتاً مالکیت خصوصی بود، گرچه یک تعدیلاتی در آن ایجاد شد و به تبع آن مالکیت منابع هم همینطور است حتی آن تعدیلات هم در مالکیت منابع هم در آن کشورها به وجود آمد.
بعد از نظام سرمایه داری برویم سراغ نظام سوسیالیسم، می‌دانید که ما از جهت کلاً در قرن حدود نوزدهم، شاید اواخر قرن نوزدهم، آقای مارکس آمد به لحاظ شرایط اجتماعی هم که در آن موقع در اروپا به طور خاص ایجاد شده بود و نظام سرمایه داری و سرمایه دارها و بنگاه‌های اقتصادی، کارگران را تحت استثمار خودشان قرار داده بودند و خیلی چیزهای وحشتناکی ذکر می‌شود از آن زمان نسبت به استثمار بچه ها، خانم‌ها و کارگران، ساعت‌های طولانی را در معادن زغال سنگ با حداقل دستمزد اینها کار می‌کردند. چرا؟ چون وقتی که بنگاه به دنبال حداکثر کردن سود است، برای حداکثر کردن سود یکی از لوازمش این است که هزینه آن را کم کند.
مارکس آمد اینجا به عنوان یک مصلح اجتماعی مطرح شد و گفت که ریشه تمام بدبختی‌ها و این گرفتاری‌هایی که وجود دارد خصوصاً برای طبقه کارگر بحث نظام سرمایه داری است و باید نظام سرمایه داری از بین برود و انقلابی را تحت عنوان انقلاب طبقه کارگر یا پورتر یعنی کارگر مطرح کرد.
و انقلاب کارگری راه انداخت و خیلی هم ابتدا با استقبال مواجه شد، کشور شوروی مجموع روسیه تزاری کلا تبدیل شد به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیسم، سوسیال یعنی اجتماع یعنی در واقع اینها از خصوصی گری رفتند به سمت اجتماعی، حالا بحث‌های زیادی در بحث سوسیالیسم و مارکسیسم وجود دارد که هم بحث‌های اعتقادی آنها که اینها در واقع بر خلاف نظام سرمایه داری که در اعتقاداتشان خدا را قبول داشتند، ولی به آن شکلی که گفتیم در بحث دئیسم، اما در نظام سوسیالیسم آنها ماتریالیسم بودند ماتریالیسم یعنی طبیعی گرا بودند، یعنی قائل به وجود خدا و خدا را قبول نداشتند و در بحث‌های اعتقادی و جامعه‌شناسی و تاریخی بحث‌های خاصی داشتند، ولی به لحاظ اینکه شعار حمایت از طبقه کارگر را می‌دادند، خیلی و از آن طرف هم بیداد می‌کرد ظلم به کارگران در آن زمان هم شوروی و هم بخش عمده‌ای از کشورهای اروپای شرقی آمدند کمونیسم شدند، و مارکسیسم شدند و نظام اقتصادی آنها نظام سوسیالیسم شد، چون در واقع کمونیسم یعنی اشتراکی، سوسیالیسم یعنی اجتماع مارکسیسم یعنی به جهت همان بنیان گذار آن بود که آقای مارکس مطرح کرد، البته خوب حتماً می‌دانید که در ادامه نظام با چالش‌های جدی مواجه شد و کسانی که ادامه دهنده به اصطلاح مارکس بودند، اینها در عمل یک دیکتاتوری‌هایی را به راه انداختند و به اسم طبقه کارگر منافع خودشان را تامین کردند و عملاً از جهت اقتصادی هم دچار مشکلات زیادی شدند، به طوریکه در نهایت در اواخر قرن گذشته در زمان گورباچوف بود که این نظام دچار فروپاشی شد، نظام سوسیالیسم دچار فروپاشی شد، البته هنوز آثار آن در بعضی از کشورها مثل چین، کوبا یا کره شمالی در واقع وجود دارد.
ما بیشتر نگاهمان در اینجا بحث مالکیت در اینجا است، عنوان سوسیالیسم شامل عوامل متفکران و علما اجتماع متعددی است که با وجود تمایلات عقیدتی متفاوت، قاعدتاً در چند اصل با یکدیگر وحدت نظر دارند. غالب اینها مخالف با رژیم سرمایه داری و دشمن مالکیت خصوصی بودند، حرف اصلی آقای مارکس این بود که در واقع گرفتاری جامعه، خودش منشاء نظام سرمایه داری است و به دنبال استقرار مالکیت عمومی به جای مالکیت خصوصی، به عنوان یک اصل بود که مالکیت خصوصی را نفی کنیم و دنبال مالکیت عمومی برویم.
مالکیت ابزار تولید در نظام سوسیالیسم به دو شکل تحقق پیدا می‌کند، مالکیت ابزار تولید مثل تراکتور باشد یا وسایلی که در بحث‌های کشاورزی و در بحث‌های صنعتی هم کارخانه‌ها. ابزار تولید را یکی این که دولت می‌تواند به عنوان نماینده مردم که بتواند مالک ابزار تولید شود، مالکیت دولتی که وسایل تولید دارای همه مردم و به عنوان نماینده آنها می‌شود مالکیت دولتی به این معنا است که کارخانه می‌شود دولتی، یعنی برای مردم است چون آنها دولت را نماینده مردم می‌دانستند و اصولاً خود انقلاب به عنوان طبقه کارگر، انقلاب کارگری می‌دانستند. اما خب به اسم طبقه کارگر، منافع خودشان را تامین می‌کردند، از این جهت به اصطلاح، البته می‌دانید که چون اینها مرحله سوسیالیسم را یک مرحله گذر و کمونیسم می‌دانستند یعنی گفته‌اند که ما فعلاً در مرحله سوسیالیسم هستیم یعنی اجتماع و بحث‌های مالکیت اجتماعی و بعد میرسیم به کمونیسم، کمونیسم یعنی مالکیت اشتراکی یعنی در همه چیز شریک هستیم، که عمرش کفاف نداد.
دوم مالکیت تعاونی، یعنی اینکه به اصطلاح وسایل تولید در حدودی که البته قانون معین کرده است، به سازمان اجتماعی از نوع تعاونی تعلق می‌گیرد، یعنی تعاونی ها می‌توانند مالک کارخانه باشند، مالک ابزار تولید باشند در واقع نوع خاصی از تعاونی و شرکت‌های تعاونی بود.
دو گروه عمده در تفکر سوسیال وجود دارد، از نظر تئوری اصولاً و علمی. در واقع این‌ها به دو گروه تقسیم شده‌اند.
در گروه دوم، مارکس را به عنوان آقای مارکس قرار داد بنابراین دو گروه شدند، سوسیالیست‌های تخیلی یا ایدئالیسم و سوسیالیست‌های پیرو مارکس هستند، که از نظر سن سیمون جزو گروه اول است، مالکیت یک حق طبیعی است که فیزیوکراتها به آن عقیده داشتند نیست، بلکه یک واقعیت اجتماعی است که مانند سایر واقعیات اجتماعی می‌تواند تابع قانون پیشرفت بوده و در زمان گوناگون تعارف دیگری شود، مثل خیلی از واقعیت‌های اجتماعی می‌تواند تغییر پیدا کند، اینکه اموال حق طبیعی است برای یک فرد یا یک گروهی چنین نیست، اینها قائل هستند که مالکیت می‌توانند در یک زمان خصوصی باشد، در یک زمان دولتی باشد، اجتماعی باشد، عمومی باشد.
او مخالف مالکیت نبود ولی آن را وسیله استثمار می‌دانست آقای سن سیمون مشروعیت مالکیت را تابع سودمندی می‌داند و معتقد است که باید بر حسب سودمندی اجتماعی آن سامان پیدا کند، یعنی مالکیت ما تا حدی در واقع محترم بشماریم، اینکه از جهت اجتماعی سودمند باشد اما اگر نه صرفاً برای فردی بخواهد سودمند باشد این احترامی ندارد. سن سیمون مشروعیت مالکیت را، کتاب عقاید وی در مورد انتقاد از مالکیت خصوصی خلاصه می‌شود.
اقتصاددانان از دو جهت گوناگون ممکن است مالکیت را مورد مطالعه قرار دهد، از جهت توزیع و تولید ثروت، به عبارتی از جهت عدالت و سودمندی اجتماعی. بحث توزیع به عدالت می‌خورد و بحث تولید ثروت به سودمندی اجتماعی و ایشان می‌گویند که این اقتصاددان در واقع این مالکیت را از این دو جهت باید مورد مطالعه قرار دهد.
آقای سن سیمون می‌گویند: مالکیت به کاملترین معنای آن عبارت است از اموالی که از مصرف فعلی و فوری نیست و برای صاحب آن ایجاد حق درآمد می‌کند، شما یک چیزی را الان می‌خواهید مصرف کنید و تمام شود، اما یک چیزی است مثل زمینی است که این ماندگار است برای شما درآمد دارد بالاخره بنگاهی است که برای شما درآمد ایجاد کند و به این معنا مشتمل است بر زمین‌ها و سرمایه ها، مالکان و سرمایه داران امانتداران این وسایل هستند، در وظیفه آنها توزیع وسایل به این کارداران، به این توضیح از مجرای معامله صورت میگیرد که وسیله ایجاد سود سرمایه و اجاره بها، بهره مالکانه برای مالکان زمین می‌شود، یعنی در واقع توزیع این است که اینها مالکان زمین یا سرمایه‌داران، امانت‌دار این کارخانه‌ها و زمین‌ها هستند و وظیفه اینها توزیع زمین‌ها و وسایل ابزار تولید بین کارداران هستند، که چطوری این توزیع صورت می‌گیرد؟ از مجرای معاملاتی که این معاملات به اصطلاح برای صاحب سرمایه سود ایجاد می‌کند، برای صاحب زمین هم اجاره‌بها و بهره مالکانه ایجاد می‌کند.
جمله معروف از آقای کرونور که از جمله سوسیالیست‌های تخیلی فرانسه و در عین حال معترض به آن است نقل شده است که گفته است، یکی از کسانی است که از سوسیالیست‌های ایده آلیست فرانسه و در عین حال معترض به آن معترض به مالکیت باشد نقل شده است گفته است، مالکیت دزدی است، تعبیر مالکیت را ایشان می‌گویید، مالک چه چیزی هستید در واقع دزد هستید، البته مخالف مطلق مالکیت نمی‌باشد زیرا مالکیت اشخاص بر ثمرات کار و پس انداز و اختیار کامل استفاده از آن، زیرا پس انداز اشخاص و ثمرات کار و اختیار کامل استفاده از آن در نظر او جوهر آزادی و نتیجه سلطنت مطلق انسان بر خود است.
بنابراین ایرادش به مالکیت از این جهت است که وسیله دریافت درآمد بدون کار برای مالک است، مثلاً اینکه شخص کارخانه‌ای داشته باشد کنار بنشیند و دیگران کار کنند و او سودش برای این باشد، یا اگر کسی پولی داشته باشد این پول را در اختیار دیگران قرار می‌دهد، بهره آن را می‌گیرد، اینکه مالکیتی است چون می‌گوید این مالکیت دزدی است. اما اگر کسی روی زمین خود کار می‌کند، با پول خودش کار کند این دزدی نیست، حالا این درآمد بدون کار را وسایلی از آن نام می‌برد، بهره‌ای که مربوط به نظام سرمایه است، سرمایه نقدی، کرایه، اجاره بها، ربح پول، سود سرمایه، که اینها همه عبارت مختلفی از همه چیزهایی است که صاحبان سرمایه و صاحبان زمین بهره‌مند می‌شوند. به اصطلاح حق صرف اگر بحث صرافی بوده باشد، حق امتیاز و حق انحصار، حق عمل رشوه و مانند اینها می‌گوید اینها از مصادیقی هستند که به تعبیر ایشان می‌تواند مصداق دزدی باشد.
آقای کردن نظام اشتراکی را با همان شدت مورد حمله قرار می‌دهد، ایشان سوسیالیسم تخیلی است و مالکیت را مورد حمله خودش قرار داد، اما نظام اشتراکی را در واقع مورد حمله قرار می‌دهد و می‌گوید مالکیتی که مشوق ضروری کار و کوشش و بقای خانواده و شرط لازم برای ترقی و پیشرفت است، نباید حذف کرد، بلکه باید آن را بی ضرر ساخت و بهتر از آن را در دسترس قرار داد.
پس بنابراین این حرف کردن در حالی که ایشان سوسیالیسم است، اما سوسیالیسم تخیلی است، اما اساس و تفکری که نظام سوسیالیسم برای حذف مالکیت دارد، آن را قبول ندارد. و می‌گوید حصر این مالکیت درست نیست، چرا؟ چون این مالکیت مشوق ضروری کار و کوشش و مایه بقای خانواده و شرط لازم برای ترقی و پیشرفت است، اما چیزی که است باید دزدی را در آورد، یا جای دیگر می‌گوید ما طالب برای عموم هستیم، ما می‌خواهیم مالکیت باشد ولی رباخواری نباشد، زیرا ربا با مانع از تعمیم مالکیت، البته بعضی از حرفهای ایشان بد هم نیست. البته نه اینکه بگوییم ربا مداشته باشند.
پس بنابراین بحث اصل مالکیت را نفی نمی‌کند، ولی مالکیت خصوصی آن هم با آن بحث‌هایی که داشت به اصطلاح با آن ورودی که داشت، همچنین درباره نظام اشتراکی می‌گوید نظام اشتراکی اموال اگر ما بیاییم مالکیت اشتراکی را قبول کنیم مالکیت وارونه است، اشتراک اموال یعنی نابرابری در جهت معکوس مالکیت، یعنی آن را هم دچار مشکل می‌کند زیرا مالکیت وسیله استثمار ضعیف به وسیله قوی، ولی اشتراک اموال یعنی استثمار قوی به وسیله فرد ضعیف.
می‌گوید همانطور که مالکیت یک فرد در واقع به نوعی دزدی است، این هم به اصطلاح دزدی می‌دانند. مالکیت اشتراکی را هم به نوعی، در واقع این را اشتراک استثمار قوی به وسیله در مالکیت اشتراکی یک فرد ضعیف استثمار می‌کند فرد قوی را یا در جای دیگر گفته است اشتراک منظورش چیست، اشتراک مظهر فقر و مسکنت است میان مالکیت و اشتراک من دنیای خواهم ساخت یعنی بین مالکیت خصوصی و مالکیت اشتراکی دنیایی را خواهم ساخت که بینابین اینها باشد، همان جمله‌‌ای که بالا گفت که مالکیت را نباید حذف کرد، بلکه باید آن را بی ضرر ساخت و در دسترس عموم قرار داد.
آخرین جمله درباره مالکیت، سوسیالیسم علمی، این که موسس آن به نوعی ایده خود آقای مارکس است، آقای مارکس در ۱۸۱۸ تا ۱۸۸۳ که گفتیم یعنی نیمه دوم قرن و فعالیت نیمه دوم قرن نوزدهم، آقای مارکس ایده اش در مسأله تجلی پیدا می‌کند یک قانون ارزش اضافی و قانون سلب مالکیت خودکار یا قانون تمرکز. انگار اول یعنی قانون ارزش اضافی بر درک خاصی از ارزش و انگاره دوم یعنی سلب مالکیت خودکار، نتیجه دریافتی ویژه از تحول اقتصادی است. قانون ارزش اضافی این است که وقتی یک کارگری یک جایی کار می‌کند مثلاً بنگاهی آمده است مردم را استخدام کرده است و روزی صد هزار تومان به او می‌دهیم، این کارگر روزی سه جفت کفش تولید می‌کند هر جفت پنجاه هزار تومن. خوب طبیعتا این کارگر ۱۵۰ هزار تومان محصول تولید می‌کند حالا با فرض اینکه غیر از هزینه خودش هزینه دیگری نباشد. اینجا ۵۰ هزار تومان ارزش اضافی دارد، این ارزش اضافی در نظام سرمایه داری به کارفرما می‌رسد و این را آقای مارکس نفی می‌کند و نباید چنین چیزی باشد.
بر اساس قانون تمرکز که دومین بود، نظام تاسیسات شخصی و مالکیت خصوصی جای خود را به نظام عمومی می‌دهد که در آن توسط عمومی و مالکیت اجتماعی های، به جای مالکیت خصوصی و تسهیلات عمومی و شخصی و خصوصی و به همین جهت آن را نظام مالکیت اجتماعی نامیده‌اند پس بنابراین آقای مارکس روی ارزش اضافی تاکید می‌کند، که این ارزش اضافی برای کارگر است و یکی بحث مالکیت جایگزین مالکیت اجتماعی به جای مالکیت فردی و شخصی، و جایگزین تسهیلات عمومی به جای تسهیلات شخصی.
در این تفکر مالکیت خصوصی که در اصل باید مالکیت سرمایه داری از آن تعبیر کرد از بین ‌میرود، مالکیت خصوصی مالکیت سرمایه داری اما مالکیت انسان بر محصول کار خودش آسیب نمی‌بیند، بلکه درون نظام احیا میشود به صورت جمعی یعنی هر کسی کاری که می‌کند ارزش اضافی که تولید می‌کند برای خودش است اما نه در آن غالب نظام سرمایه داری، بلکه در یک قالب جمعی، افراد به صورت جمعی در یک مالکیت جمعی با هم کار می‌کنند، حالا ابزار تولید یا برای دولت است در واقع برای تعاونی است، هر کس به نوعی کاری را که تولید می‌کند محصول کار خودش است. حالا یک قرائتی هم از نظام مارکسیسم بر اساس نظام سوسیالیسم است که افراد بر اساس توانشان کار می‌کنند ولی به اندازه نیازشان هم مصرف می‌کنند، ولی چیزی که آقای مارکس می‌گوید این است که اگر کسی در نظام جمعی کار کرد مالک کار خود و محصولات خودش می‌شود.
این چیزی بود که در دو نظام سرمایه داری که قدمت بسیار زیادی دارد بیش از دو قرن و نظام فیزیوکرات‌ها را حساب کنیم سه قرن قدمت دارند، اما نظام سوسیالیسم از اواخر قرن نوزدهم بیشتر مطرح شده‌اند تا اواخر قرن بیستم و الان هم خیلی کمتر حضور دارند.
عرض شود که نظام اقتصادی اسلام، نگاه کنید این دو نظامی که مطرح کردم اولا گرچه نمی‌شود گفت نه خیلی خلاصه بود، نه خیلی مفصل، یک درسی در به اصطلاح در رشته اقتصاد تحت عنوان نظام‌های اقتصادی که در این درس نظام‌های اقتصادی که رشته اقتصاد می‌خوانند این به اصطلاح کل درس سه واحدی راجع به این نظام‌ها است، که به تفصیل یکی از دوستان اشاره کرد، به تفصیل این نظام‌ها آمده‌اند مورد ابعاد مختلف مورد بحث قرار دادند، بعد در کتاب در مقدمه نظام اقتصادی اسلام آن هم بیشتر از زاویه دیدگاهش درباره مالکیت به گونه‌‌ای نشان دهیم و معرفی شود که دیدگاه اینها راجع به مالکیت به چه صورت است، البته ملاحظه می‌کنید که مطالبی هم که نقل شده است آدرس آن داده شده، که دوستان می‌توانند منابع اصلی را بدانند مراجعه کنند و تفکرشان در این باره چه بوده است.
اما بحث اصلی ما در باره نظام اقتصادی اسلامی و بحث مالکیت در این مسأله است، یک بحث مقدماتی مطرح کرد این است که اصولاً مگر اسلام درباره اقتصاد واقعا در سطوح بسیار اقتصادی مطرح است، مثلاً مگر اسلام راجع به اقتصاد حرفی دارد که شما راجع به اقتصاد اسلامی می‌کنید، مگر در واقع در اسلام، تصوری که از اسلام دارند این است که بیشتر به مسائل عبادتی و اینها پرداخته است و دیدگاه وجود داشته است که مثلاً اجازه دهید جلوتر برویم، مثلاً مرحوم بازرگان‌ها و بعد آقای سروش معتقد بودند که اسلام یک دینی است که آمده است هدایت انسان‌ها را به عهده دارد و فقط انسان را به گونه‌‌ای تربیت می‌کند که آخرتش را اصلاح کند، اما وارد دنیای انسانها نشده است، یعنی دنیا را به خود انسان‌ها واگذار کرده است ولی خواسته که ما در دنیا آدم‌های خوبی باشیم، دروغ نگوییم، وفای به عهد کنیم، مسائل اخلاقی را رعایت کنیم، اما اینکه مباحث اقتصادی را کلاً به خودمان واگذار کرده است.
البته این حرف در مورد طلبه‌ها و ماهایی که درس حوزه خوانده‌ایم، فقه خوانده‌ایم، چون آنهایی که این حرف‌ها را زدند تعدادشان البته اگر بگویم از روی هیچ غرض و چیزی نداشته باشند، مثلا فقه ما را ندیده‌اند که چقدر راجع به مباحث اقتصادی یعنی فقه اقتصاد، یک بحث عمده از فقه ما است، مثلاً اگر شما وقتی می‌روید لمعه را می‌خوانید یا درس خارج فقه می‌روید، چند تا از کتاب هایشان کتاب عبادی است، مثل طهارت، صلاه و صوم تازه در همین‌ها هم در لابلای این مباحث و موضوعات فقه اقتصاد وجود دارد، اما وقتی وارد بحث خمس و زکات می‌شویم، کتاب دین می‌شویم، کتاب اجاره می‌شویم، کتاب مساقات می‌شویم، کتاب مزارعله می‌شویم، تعداد زیادی از کتاب هایمان بحث اقتصادی است و فقه اقتصاد. البته حالا این یک بحث است، آن موقع یک بحث دیگری می‌ماند که آیا علم اقتصاد اسلامی هم داریم؟
الان من نمی‌توانم وارد آن بشوم حرف خیلی دارم ولی بله ما قطعاً نظام اقتصادی اسلامی داریم، نظام به معنای آن ترسیم چارچوب ها، ترسیم خط مشی اقتصادی، که البته زیربنایی این مباحث فلسفی است که مثلا اشاره کردم که الان یکی از مباحث فلسفی که مطرح بود بحث اصالت فرد بود، که اصالت فرد در نظام سرمایه داری که اینها قائل به نظام اصالت فرد هستند، در نظام سوسیالیستی قائل به اصالت جمع هستند، این بحث فلسفی انعکاسش در مباحث اقتصادی مثلاً یکی از پیامدهای آن شده است مالکیت فردی خصوصی و اینجا مالکیت جمعی.
جالب اینجا است در نظام اقتصادی اسلام می‌بینیم که هم آقای مطهری و هم علامه حرف دارند، که می‌گویند اسلام هم برای فرد ارزش قائل است که ماها خیلی از جاها در قرآن و روایات بحث‌های مالکیت خصوصی می‌رسیم، اما در عین حال بحث جمع را هم به عنوان امت ارزش قائل است و تصریح کرده است و به رسمیت شناخته است بحث جمع و اجتماع را و مانند اینها را، و به تبع آن هم مالکیت فردی داریم، هم مالکیت دولتی و جمعی.
مطلب دیگری که وارد بحث مالکیت می‌شویم، بعضی‌ها تصویرشان بر این بود که آن اوائل که بحث‌های اقتصاد اسلامی مطرح شد و بحثی که راجع به مالکیت می‌شد می‌گفتند که در اسلام آمده است مقداری از نظام سرمایه‌داری گرفته است، و مقداری از نظام سوسیالیستی گرفته است، مالکیت خصوصی را از نظام سرمایه‌داری گرفته است، مالکیت دولتی را از نظام سوسیالیستی گرفته است و بین اینها جمع کرده است.
در صورتی که می‌بینیم از جهت قدمت آن موقعی که وقتی که ما آیاتی را راجع به مالکیت خصوصی در قرآن آمده است، بیش از ۱۴۰۰ سال قبل نه نظام سرمایه داری در کار بود، نه نظام سوسیالیستی در کار بود، بعد بحث این مالکیت خصوصی فراوان در قرآن در روایات وجود دارد، یا بحث مالکیت دولتی سوره انفال ذکر شده است. آنطور نیست که اینها آمده باشند یک چیز التقاطی بگویم که یک چیزی را از آن بگیریم، چیزی را از این نه اینها همه ریشه‌های در واقع فقهی و ریشه‌های قرآنی و روایی دارند.
حاصل بررسی تحولات حقوق مالکیت در نظام‌ها و کشورهای گوناگون این است که گرچه هر یک از این نظام‌ها یا کشورها در ابتدا بر نوع خاصی از مالکیت تاکید ورزیده‌اند یعنی نظام سرمایه داری آمده است تاکید کرده است روی مالکیت خصوصی، نظام سوسیالیسم بر مالکیت دولتی اما به دنبال مواجه شدن با نارسایی‌های ناشی از آن مجبور شده‌اند تعدیلاتی در آن انجام دهند، که اشاره کردیم و گفتیم که به اصطلاح نظام سرمایه داری بحث مالکیت خصوصی را مطرح کرده و نفی می‌کرد مالکیت دولت را، اما در عمل مواجه شدند که در بعضی از جاها باید مالکیت دولت را بپذیرند.
یا نظام سوسیالیسم اگرچه در ابتدا سفت و سخت سعی می‌کرد مالکیت خصوصی را نقض کند، بعضی از جاها پذیرفته است و هر چه جلوتر آمد دامنه پذیرش هم بیشتر شد. بنابراین اینها در ادامه مجبور شدند که با پذیرش مالکیت دولتی خصوصی هر یک در نقطه‌‌ای از دامنه وسیع بین دو نقطه حدی یعنی مالکیت خصوصی و دولتی قرار بگیرد، یعنی در واقع اگر یک خطی بکشیم یک طرف مالکیت خصوصی و یک طرف مالکیت دولتی باشد، کشورهای مختلف هر یک در بین این دو سر خط قرار دارند، برخی نزدیک آن حد مالکیت خصوصی هستند و برخی نزدیک مالکیت دولتی هستند، بعضی‌ها در وسط قرار دارند و ترکیبی از هر دو هستند.
مدیریت منابع طبیعی کشور خود را بر اساس این حقوق پذیرفته شده یا در واقع بر اساس این‌ها نهاده اند، یعنی این دو منابع طبیعی هم بر اساس آن تعدیلاتی که در تفکر آنها راجع به اصل مالکیت انجام دادند، در منابع طبیعی این تعدیلات را انجام می‌دهند. این در مورد نظام‌های سرمایه‌داری و سوسیالیسم.
در نظام اقتصادی اسلام، از ابتدا با به رسمیت شناختن حقوق مالکیت افراد در کنار مالکیت دولتی و عمومی، یعنی همینجا گفت که ما در اسلام سه نوع مالکیت داریم، مالکیت خصوصی مالکیت دولتی و عمومی که به آن خواهیم پرداخت.
ضمن تقویت حاکمیت دولت در اجرای سیاست‌های پایدار در بهره‌برداری از منابع، امکان بهره برداری، امکان بهره مندی افراد را را نیز از ثروت‌های طبیعی فراهم کرده است.
در این نظام، در نظام اقتصادی اسلام ابتدا مالکیت به دو بخش حقیقی و اعتباری تقسیم شده است که بحث‌هایی است که قبلاً داشته‌ایم و به اصطلاح در آنجا تفصیل بیشتری بیان شد. علامه طباطبایی مالکیت خداوند را مالکیت حقیقی می‌داند و می‌گوید از میان دو قسم ملک آنچه که صحیح است که به خدا نسبت داده شود همان ملک حقیقی است یعنی در واقع خداوند این را اتفاقاً من گاهی می‌گویم این قدیمی‌ها روی سر در خانه شان می‌زدند که این امانت چند روزی دست ما است، در حقیقت مالک اصلی خداست.
خداوند متعال است که اینها را خلق کرده است و مالک اصلی است اما مالکیت ما اعتباری است، چون ملک اعتباری با بطلان اعتبار باطل میشود. یک مال مادامی مال من است که آن را نفروشم وقتی آن را فروختم ملکیت من باطل‌میشود.
کسی اموال زیادی دارد به محض اینکه مرد، کلا علقه مالکیت منتفی می‌شود و دیگر او مالک هیچ یک از اموالش نیست و همان لحظه اموال به طور مشاع منتقل به ورثه می‌شود.
پس بنابراین این مالکیت اعتباری است، اعتبار شده است مالکیت برای من تا این حد و معلوم می‌شود که مالکیت خدای متعال نسبت به عالم باطل شدنی نیست، این فرمایش علامه در مورد مالکیت حقیقی خیلی خلاصه مطرح شد.
اما مالکیت اعتباری می‌گوید در نظام اقتصادی اسلام سه نوع مالکیت توسط شارع اعتبار شده است، این سه نوع مالکیت چه چیزهایی هستند؟ مالکیت خصوصی، مالکیت دولتی و مالکیت عمومی که تا آنجایی که فرصت است به آن بپردازیم.
در مالکیت خصوصی قبلاً هم در نظام سرمایه‌داری اشاره کردیم، در تعریف مالکیت اشاره شد در این نوع از مالکیت حق استفاده از یک چیز منحصراً در اختیار یک شخص است است یا اشخاص معینی قرار دارد، یعنی این جا نیاورده است که بین مالکیت خصوصی و فردی فرق بگذارد چون بحث شخص یا اشخاص را آورده است که به تبع آن این حق می‌تواند دیگران را یعنی کسی که مالک یک چیزی بود دیگران را از استفاده از آن منع کند، می‌تواند منع نکند و به دیگران بدهند و استفاده کنند، اما این حق را دارد که بگوید این برای من است و شما حق ندارید از آن استفاده کنید و دیگران نیز بدون رضایت نمی‌توانند در این مال تصرف کنند یا از آن استفاده کنند.
منشأ این نوع مالکیت، ریشه در فطرت انسان دارد حتی با غریزه حیوانات نیز این مالکیت سازگار است، و به روشنی پیدا است که وجود مالکیت خصوصی و احساس تملک نسبت به محصول خود، انگیزه فعالیت را افزایش می‌دهد، یعنی شما وقتی مالک یک چیزی بودید، اگر احساس کردید خانه برای شما است و سعی می‌کنیم آن را آباد کنیم یا آن اگر کوچک است بزرگش کنی و یک طبقه روی آن بسازی، اما اگر این خونه برای خودت نباشد، شما هیچ وقت این کار را انجام می‌دهید نهایت این است که سعی می‌کنید به عنوان اینکه یک امانت دست تو است اگر بخواهی اخلاق را رعایت کنی آن را به همان شکلی که است نگهداری می‌کنی، اما اینکه بخواهیم آن را توسعه دهیم نه این نیست. یا در کارخانه هم همینطور شما وقتی مالک محصول خود بودی، خیلی انگیزه و فعالیت بیشتر می‌شود تا اینکه داری برای دیگران کار می‌کنی‌.
به علاوه بسیاری از افعال خیر مانند کمک به دیگران، دستگیری از دیگران، مستلزم گذشت از آن چیزی است که انسان به آن تعلق خاطر دارد و این با مالکیت خصوصی سازگار، اگر شما مالک چیزی نباشید، قطعا انفاق و کار خیر و مانند این‌ها چه مفهومی دارد! این انفاق و ایثار موقع معنا پیدا می‌کند که شما مالک چیزی باشید و بخواهید از بخشی از مالکیت صرف نظر کنی.
با توجه به اینکه فرامین و قوانین دین اسلام نیز در راستای فطرت انسان و در جهت تقویت آن است، دین اسلام، دین فطری است فطرة الله التی فطر الناس علیها، مالکیت خصوصی مورد امضا و تایید شارع قرار گرفت پس بنابراین از چیزهایی است که بوده است و شارع آن را امضا کرده است یعنی قبل از آن مالکیت وجود داشته است، عقلا این را اعتبار کرده بودند و شارع هم آن را تایید کرده است، این تایید در آیاتی چند از قرآن کریم یافت می‌شود که به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد.
آیات شاهد بر مالکیت خصوصی، آیاتی درباره خمس و زکات و انفاق، ارث، دین و بیع و مواردی از این قبیل که بسیار زیاد هستند که برخی از آنها به عنوان نمونه آورده شده است، دلالت بر این دارد که مالکیت خصوصی در اسلام مشروع است از جمله آیات خمس است که آیات خمس را بخوانیم وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ ۗ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ بدانید که هر چیزی را که به غنیمت گرفته اید یک پنجم آن برای خدا و پیغمبر خدا و پیامبر، خویشاوندان و قربی و مانند این است که اگر به خدا و آنچه که بر بنده خدا در روز جدایی حق از باطل، روزی که آن دو گروه باهم روبرو شدند و نازل کردیم، ایمان آوردید و خدا بر هر چیزی توانا است.
یعنی شاهد روی قسمت اول است که وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ، اینجا که یک پنجم از این اموال برای خدا و پیامبر است، خوب این دلالت بر این می‌کند که خدای متعال اولا اصل مالکیت را پذیرفته است که شما مالک این غنائم هستید، حالا این غنائمی که مالک آن هستید، یک پنجم را باید به عنوان خمس بدهید و ثانیاً اینکه چهار پنجم باقی مانده هم برای شما است، وقتی می‌گوید یک پنجم را بدهید یعنی چهار پنجم باقی مانده را تصویب می‌کند که این کسی که غنیمتی را کسب کرده است یک پنجم برای خدا است و چهار پنجم باقی مانده برای خودش است.
اینجا تثبیت شده است بحث مالکیت خصوصی، اگر این مال من نبود خوب چرا خداوند می‌گفت که یک پنجم آن را بدهید، پس بنابراین که می‌گوید که یک پنجم را بدهید یعنی در واقع آن چیزی را که بصورت غنیمت بدست آوردید، می‌گفت همه را به پیامبر بدهید، پیامبر فرموده است چهار پنجم برای خودتان و یک پنجم برای من، یا مثلا آیات زکات می‌گوید: إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ، صدقات برای فقرا و مساکین و تهیدستان بینوایان و الی الاخر در واقع داده می‌شود، این چه چیزی را می‌رساند؟ این را می‌رساند که در واقع باز خداوند مالکیت زکات دهنده را پذیرفته است و در ضمن مالکیت افرادی که به آنها زکات تعلق می‌گیرد و گفته است شما یک مقدار از مالتان زکات دهید، پس برای من است که می‌گویند یک بخشی از آن را زکات دهید و بعد همان مقداری را که زکات میدهید، اون در ملکیت فقیرو مسکین و در اینکه این مسکین نوعی را می‌گویند یا فقیر نوعی را می‌کند یا بحث فقیر و مسکین در خارج است را می‌گوید اما در هر صورت چه به صورت نوعی چه به صورت خارجی، اینها مالک آن حصه‌‌ای از زکات هستند که به آن تعلق می‌گیرد، بنابراین این آیات، آیات خمس، زکات و همچنین آیات انفاق که الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ تصریح می‌کند، کسانی که اموالشان را در راه خدا یعنی معلوم است که مالکیت خصوصی در این جا پذیرفته شده است یا در مورد آیات ارث، آنها به اصطلاح برای پسر یا برای دختر این‌چنین ارث میرسد، یا آیات وصیت و همچنین آیات تجارت، يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ این آیه تصریح می‌کند که خدای متعال مشروعیت مالکیت را پذیرفته است و یک احکامی را برای مالکیت بیان کرده است که از این‌ها فهمیده می‌شود.
بنابراین من دیگر آیات را ذکر نکردم، فراوان از این آیات می‌شود ذکر کرد از آیاتی که فراوان دلالت بر این می‌کنند که مالکیت خصوصی، مالکیت افراد مورد تایید شارع است و امضا شده است، بنابراین یک اصل ثابت شده و امضا شده در شریعت است، که البته در ادامه بحث روایات مطرح می‌کنیم و بعد هم سراغ انواع مالکیت خواهیم رفت.
الحمدلله رب العالمین انشالله موفق و موید باشید.
دانش‌پژوه: آنچه که در تعارف مثلاً من دیدم در رشته خودم که ارشد فلسفه اخلاق بوده است نظام سازی وقتی می‌خواهم بکنم خیلی در غرب مرسوم است که تک ملاکه باشد، که الان ظاهراً در اقتصاد هم همینطور تک ملاک هستند مثلاً می‌گویند ما اصالت فرد هستیم، یا دوباره اصالت جمع، من یادم از آن بسته‌هایی را که مطرح می‌کردیم با برخی از اساتیدی که دانشگاه‌های غربی درس خوانده بودند اصلاً نمی‌توانستند بپذیرند مفهوم نظام قابل جمع باشد با ملاک‌های مختلف، مثلاً در فلان مورد ما ملاک اصالت جمع را می‌پذیریم، فلان جا اصالت فرد را، انگار به نظر آنها نظام‌سازی به این معنا است که باید تک ملاکه باشد من آن موقع هم برایم فهم نشد که چرا شما در اخلاق می‌گویید ما فقط باید قائل به خود گرا باشیم، یا فایده گرا شویم، به نظر می‌آید مفهوم نظام تعریف این است سازمانی که عناصر آن با هم هماهنگ کار کند، نظام فقط تعریفش همین است یعنی نظم داشتن یک سیستمی که اجزای مختلفی دارد و با هم هماهنگ کار می‌کنند. این را هم اگر بشود شما در اقتصاد هم چنین چیزی است یعنی آنها تاکید دارند که تک ملاکه باشد بفرمایید اگر نه که بعد از فرمایشات شما باید پذیرفته باشیم که در هر جا با نگاه خاص خودمان در دین و شریعت نسخه داریم و لزومی ندارد که تک ملاکه باشد همان چیزی که به نظرم در اخلاق هم است و می‌توانیم نظام‌سازی اخلاقی کنیم.
استاد: اگر ما در نظام اقتصادی تعریفی از نظام می‌کنیم آن چیزی که خودتان هم اشاره کردید در واقع مجموعه‌‌ای از رفتارهای اقتصادی است که این رفتارها از یک مبانی مشخصی پیروی می‌کنند و یک هدفی را هم دنبال می‌کنند، حالا این رفتارهای اقتصادی چون بحث نظام اقتصادی را می‌گوییم در نظام‌های دیگر طبیعتاً آن مولفه آن فرق می‌کند، منتها یک ویژگی‌هایی را دارند اولاً از یک مبانی برخی از این مبانی فلسفی است مثل اصالت فرد که استفاده کردیم، یا مثلا اعتقاد به خدا می‌گفتیم نظام سرمایه داری بحث دئیسم را قبول دارد، اینها همین چیزها ایشان مولفه هایشان با هم هماهنگ است، کسی که دئیسم را قبول دارد می‌گوید من قائل به نظام طبیعی هستم و از آن طرف می‌گوید من دخالت دولت را قبول ندارم، دولت نباید در اقتصاد دخالت کند و اگر دخالت کند بدتر می‌شود چرا؟ چون می‌گوید اقتصاد هم مثل نظام طبیعت یک نظامی طبیعی برخوردار است. اگر می‌گوید من اصالت فردی هستم آن طرف می‌آید می‌گوید من مالکیت خصوصی را قبول دارم.
می‌خواهم بگویم اینها دربست فکر خودشان یک مجموعه هماهنگ دارند اما در نظام اقتصادی اسلامی در بحث مبنای فلسفی ما خدایی را قبول داریم، ما خدا و رب را قبول داریم یعنی خالقیت خدا را قبول داریم و ربوبیت را قبول داریم، در بحث اصالت فرد، اصالت فردی و جمعی هستیم و بعد از آن جا می‌آیم که در واقع این عناصر را کاملاً هماهنگ با آن چیزی که در مبانی فلسفی اتخاذ کردیم، این از آموزه‌های دینی ما نگرفته ایم هماهنگی یعنی وقتی آنجا اصالت فردی و جمعی هستیم هر دو را قبول دارند اینجا هم مالکیت خصوصی را قبول داریم و هم مالکیت دولتی و جمعی را به اصطلاح می‌پذیریم، یعنی در این جهت می‌خواهم بگویم که این هماهنگی وجود دارد حالا نمی‌دانم تک ملاکه بودن از نظر شما شاید آن را درست متوجه نشده باشم.
دانش‌پژوه: رشته من دانشگاهی و حوزوی اقتصاد نبوده است، لذا با قیل و قال‌ها و مناقشات آنها آگاه نیستم ولی آنچه که در فلسفه اخلاق دیدم به نظر می‌آید که باید در همین هم همینطور باشد که حالا شما ظاهراً اشاره کردید به این دلیل می‌گفتند چون بیشتر اساتید ما تحت سیطره فرهنگ غربی بودند، و نمی‌پذیرفتند که اسلام نظام اخلاقی دارد، استدلال آنها چه بود؟ همانطور که شما مبانی اخلاقی مختلفی داریم در اخلاق هنجاری، مبانی ساز است همانطور که شما گفتید مبانی در اقتصاد داریم، در فلسفه اخلاق هم همینطور است یک فلسفه اخلاقی دارند، یک اخلاق هنجاری دارند بعد آنجا هم ملاک می‌دهند و می‌گویند بعضی از ما خود گرا هستیم، برخی دیگر گرا و برخی فایده گرایی و ملاک‌های مختلف و اگر یک نسخه را پذیرفتی باید در اخلاق کاربردی هم پایبند به همان باشی مثلاً همانطور که اصالت فرد داریم، نیازی نیست که ما تک ملاکه را بپذیریم و بگویم که باید در همین جا پایبند به آن باشیم در اسلام قائل هستیم که متناسب با آن نیاز و محل بحث باشیم.
استاد: نظام سوسیالیسم اصالت جمع، نه ما به عنوان نظام اقتصاد اسلامی می‌گویم هر دو می‌توانند اصالت داشته باشند اینکه تنهایی اصالت داشته باشند این چنین نیست، فرمایش شما در واقع نقد به مبنای اولیه آنها وارد است چرا شما قائل به دئیسم هستید و فقط خالقیت خدا را قبول دارید و ربوبیت او را نفس می‌کنید که بعد بخواهید این نتیجه را بگیرید من فکر کنم اشکال روی همان تک ملاکه که شما گفتید اشکال روی همین جا باشد، چرا آنجا تک ملاکه، نه می‌تواند ملاک‌های مختلفی را اختیار کرد و بر اساس آن ملاک‌های متعدد نتیجه گرفت، من هم آنجا خیلی ورود ندارم .
استاد: منظور من این است که ما خودمان داریم می‌خواهم ببینم بین اذهان آن با غرب چنین مناقشاتی هم اینجا وارد می‌کنند یا نه؟
استاد: بله
دانش‌پژوه: مثلا می‌گویند چرا شما چند ملاکه هستید این را می‌گویند؟ درست؟
استاد: بله.
دانش‌پژوه: متشکرم
استاد: موفق باشید

 

 

برای دانلود فایل جلسه اینجا را کلیک کنید.

Prev Next
برچسب‌ها
برای ارسال نظر وارد سایت شوید