جلسه چهارم درس فقه مشارکت و مبانی آن استاد عطا الله رفیعی آتانی + فایل جلسه
شنبه, 13 آذر 1400 06:33 موسسه فقه اقتصادی طیبات درس خارج فقه مشارکت استاد عطالله رفیعی آتانی انجمن مالی اسلامی ایران 519

جلسه چهارمدرس خارج فقه استاد عطاالله رفیعی آتانی در موضوع فقه مشارکت و مبانی آن در تاریخ ۱۲ آبان ۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.

بسم الله الرحمن الرحیم


درس مبانی فقه مشارکت جلسه چهارم، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰


ان شاء الله این جلسه یک جمع بندی بکنم و به یک معنا کل آنچه که داشتم در این مدت خدمت شما عرض می‌کردم را در یک مدل مفهومی کامل، کامل به این معنا که تا این جای بیس کامل را خدمت شما عرض کرده باشم.


ایده ی اصلی ما این است که اگر یک نظام مشارکتی اتفاق بیفتد یعنی اضلاع یک حوزه ی کاری در همه ی فرایند مشارکت بکنند این انسانی‌تر و فضائل زیادی را در پی دارد. به خاطر اینکه یک یادآوری هم کرده باشم منظور از مشارکتی همان چیزی است که ما در مزارعه و مضاربه و مساقات و شرکت می‌شناسیم که پس انداز کننده و سرمایه گذار هر دو در انجام یک کار شراکت می‌کنند و سود و زیاد به هر دو بر می‌گردد و کارگر و کارفرما با هم مشارکت می‌کنند و این کار خودش و آن توان مدیریتی و سرمایه اش را می‌آورد و یک کار انجام می‌دهند و نتیجه ی کار بینشان تقسیم می‌شود چه سود باشد چه زیان و ما فکر می‌کنیم که این در مقابل نهاد بازار نهاد بهتری است برای تنظیم مناسبات اقتصادی بین مردم و بین دولت و مردم که به طور کلی دولت باید تا می‌تواند کار را به مردم واگذار کند که بعدا بحث‌های فقهی این را خواهیم داشت و مردم هم بین خودشان به جای اینکه کار را تقسیم کنند کار را به نحو مشارکتی انجام بدهند. این آن ایده ی اصلی ماست که داشتیم مبناءً از آن دفاع می‌کردیم و امروز این را در یک چهارچوب مفهومی تا توانسته ایم شما می‌توانید این را کامل‌تر کنید یا به برخی از شقوق آن منتقد باشید اما در عین حال تا توانسته ایم تلاش کرده ایم که آثار و نحوه ی ارتباطات بین مفاهیم اصلی آن را این جا ببینیم.


اولین و مهم‌ترین چیزی که عرض کردیم این بود که یک زندگی اجتماعی به هم مرتبطی را خلق خواهد کرد چنین نگاهی یا سازگار است با یک زندگی جمعی و محصولش از نظر ما یک عقلانیت مشترک است. جوهر عقلانیت در این جا استدلال است یعنی مردمان که در چنین فضایی زندگی بکنند یک منطق مرتبط تری را به هم پیدا می‌کنند گویی یک روح و هویت جمعی شکل می‌گیرد. این بر حسب آنچه که من دفعه ی پیش عرض می‌کردم و در آن کتاب کنش، این عناصر را ما پیوندهایشان را گفته ایم ولی این جا بیشتر از جهت اجتماعی شدن، موضوع ماست. منظور ما از عقلانیت مشترک این است که یک شخصیت‌های به هم مرتبطی شکل می‌گیرد یعنی شاکله‌های به هم مرتبط به وجود می‌آید. ممکن است بعضا شبیه باشد یا بعضا مکمل باشد اما به هم مرتبط هستند به هر نحوی.
باورهای مشترک شکل می‌گیرد یعنی تفسیری شبیه به هم در مورد محیط درونی و بیرونی زندگی شان شکل می‌گیرد و برای افکارشان این اتفاق می‌افتد. این‌ها اهداف مشترک تری پیدا می‌کنند. ارزش‌ها و باید و نباید‌های مشترکی پیدا می‌کنند.علائق مشترکی پیدا می‌کنند. اراده‌های مشترکی پیدا می‌کنند و نهایتا مقاصد مشترک و رفتاری به هم مرتبط پیدا می‌کنند یعنی هویت جمعی در آن‌ها تقویت می‌شود.


اما این هویت جمعی گویی مثل یک روح جمعی منشا یک منطق به هم مرتبطِ به هم گره ی خورده ی زندگی می‌شود. در این جا داریم می‌گوییم که این چیز خوبی است و در جلسه ی پیش توضیح می‌دادیم که اساسا اجتماع هم همیجوری شکل می‌گیرد یعنی این، زندگی اجتماعی را تقویت می‌کند به یک معنا و این چیز خوبی است که اتفاق می‌افتد یعنی زندگی اجتماعی هم تقویت می‌شود و هم خوب است که تقویت می‌شود یعنی می‌خواهیم بگوییم هم واقعی است و هم اخلاقی و درست.


اگر اینچنین اتمسفری را آدم‌ها پیدا کنند زمینه ی تصمیم گیری‌های مشارکتی می‌شود. سعی کردیم ماهیت تصمیم گیری مشارکتی را نشان بدهیم مثلا در کارها رای گیری اتفاق می‌افتد یعنی سعی می‌کنند که به همه ی نظرات اهتمام بشود یعنی اگر سازمان است همه در تصمیم گیری‌ها مشارکت کنند یا اگر بنگاه تولیدی است همه در آن نظر می‌دهند یا اگر یک سیستم مضاربه‌ای کامل تجاری شکل بگیرد همه با هم نظر می‌دهند. تعامل و ارتباطات زیاد می‌شود. اطلاعات به اشتراک گذاشته می‌شود یعنی این‌ها را می‌توانیم ببنیم در جوهر آن تصمیم گیری.
جلسات خیلی ظرفیت‌های خوبی فراهم می‌کند یعنی به جای اینکه فردی تصمیم گیری بشود همه با هم تصمیم گیری می‌کنند ضمن اینکه تک تک افراد و افرادشان مهم می‌شود یعنی خرد فردی به کار گرفته می‌شود. مجموعه نگری می‌شود وقتی همه در یک فرایندی مشارکت داشته باشند قاعدتا چیزی پنهان نمی‌ماند.


مشورت موضوع رایجی می‌شود. شما اهمیت مشورت را در معارفمان می‌بینید. همه ی روایات مشورت را می‌توانید این جا بیاورید که مثلا بهره مندی از عقول دیگران می‌شود.


من این جا یک نکته‌ای را عرض کنم. این آیه ی وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّه که مبنای خیلی چیزها بود از جمله همین تشکیل شوراها در کشور، برخی می‌گویند که به پیامبر اسلام فرموده است که مشورت کنید ولی در تصمیم گیری خودت تصمیم بگیر ولی من یک تفسیر متفاوتی را از مرحوم آیت الله معرفت در کتاب ولایت فقیه ایشان دیدم که ایشان فرموده اند که اتفاقا این آیه نمی‌گوید که خودت برو تصمیم بگیر بلکه می‌گوید وقتی با مردم مشورت کردی به نتیجه ی مشورت عمل کن منتها مهم‌ترین چیزی که برای تو باید اتفاق بیفتد این است که احتمالا نگران می‌شوی که نکند که به نتیجه ی مشورت عمل کنم بد باشد و نتوانم آثارش را پیش بینی کنم که می‌گوید این جا جای توکل است یعنی با توکل به خدا به نتیجه ی مشورت عمل کن البته این تفسیر مشهور نیست اما نکته ی خیلی خوبی در آن هست. تفسیر مشهور همان است که مشورت کن ولی تصمیم را خودت بگیر اما این تفسیر هم هست که مشورت کن ولی به نتیجه ی مشورت عمل کن و نگران نباش و توکل به خدا کن آن آثار پیش بینی نشده یا احیانا نگران کننده را به خدا بسپار که به نفع تو تبدیل خواهد شد. بنا بر این مشورت با همه ی ظرفیت هایش این جا شکل می‌گیرد.


تیم سازی اتفاق می‌افتد یعنی وقتی که شما یک نظام مشارکتی به وجود بیاوری تیم شکل خواهد گرفت و افراد تک تک نیستند. یک چیزی که این زندگی فرادا و فردی دارد این است که حتی آن جایی که کار جمعی می‌خواهند انجام بدهند کار را بین خودشان می‌شکنند مثلا یک پروژه ی تحقیقاتی مشترک هست که به جای اینکه مشارکتی انجام بدهند روحیه‌های فرد گرا کار را به تعداد افرادشان می‌شکنند و بعد به هم چسب می‌زنند در حالی که تیم یعنی اینکه هر کسی بُعد و بخشی از کار را می‌گیرد اما به نحو مشاع در کل کار مداخله می‌کند و کار یک جا توسط یک تیم یک دست انجام می‌گیرد. به هر حال این نوع از زندگی رقم می‌خورد در عرصه ی زندگی اجتماعی و اقتصادی و سیاسی.


پس انگار آن عقلانیت مشترک که محصول یک زندگی اجتماعی به معنای واقعی و یک زندگی اجتماعی قوی است شکل می‌گیرد فرصت و زمینه ی تصمیم گیری و کار مشارکتی را می‌دهد. تصمیم این جا محور قرار گرفته است و واقعیت این است که اساس کنش، تصمیم است یعنی کل فرایندی که به کنش و عمل انسانی منجر می‌شود می‌تواند یک فرایند طولانی باشد ولی آن فرایند طولانی اساسش تصمیم گیری است بنا بر این، این اتفاق می‌افتد. خروجی اش چه می‌شود؟ ما حداقل سه تا خروجی گفته ایم که شما می‌توانید بیشتر بگویید که مهم ترینش پیشرفت و رشد است یعنی هم پیشرفت اجتماعی اتفاق می‌افتد هم رشد فردی. اولا خرد و هوش جمعی افزایش پیدا می‌کند. واقعیت این است که حتی عقل انسانی ماهیت اجتماعی دارد یعنی قطعا اینجور است که اگر ما در دوران پیش‌تر تاریخی زندگی می‌کردیم به اندازه ی امروز عقل نداشتیم چنان که آن‌هایی که بعد از ما می‌آیند عقل بیشتری خواهند داشت یعنی عقل در بستر تاریخ و اجتماع رشد می‌کند. چرا این اتفاق می‌افتد؟ چون دارد از زندگی اجتماعی بیشتر بهره مند می‌شود. وقتی که از هویت جمعی و دیگران بیشتر بهره مند بشویم عقل ما هم بیشتر خواهد شد چنان که عقل آن‌هایی که پس از ما خواهند آمد بیشتر خواهد شد. روایات مربوط به ظهور به نحوی است که گویی همان گونه عدل در زمان ظهور حضرت فراگیر می‌شود در کنار آن عقل به همین سطح از رشد و بالندگی می‌رسد بنا بر این عقل ما وقتی که در تعامل و ارتباط با هم و در کنار هم و موثر بر هم و متاثر از هم به تصمیم گیری می‌پردازد رشد خواهد کرد. عقل ما واقعا و حقیقتا دارای هویت جمعی است یعنی عقل در یک فضای فردی رشد نمی‌کند که ما داریم این فرصت را اینجوری برای خودمان فراهم می‌کنیم یعنی آن‌هایی که در یک فضای مشارکتی هستند حتما رشد عقلشان از کسانی که در یک زندگی فردی هستند بیشتر خواهد بود.


انگیزه‌ها افزایش پیدا می‌کند مثلا اگر در یک سازمان اقتصادی یا هر سازمان دیگری همه ی افراد در نتیجه ی سازمان باشند و در تصمیم گیری هایشان شراکت داشته باشند و در نفع و ضررشان شراکت داشته باشند انگیزه ی آن‌ها بیشتر می‌شود. من بعید می‌دانم کسی بتواند این را نپذیرد.


انگیزه ی کار بالا می‌رود. این هم خیلی واضح است. شما الان نظام دستمزدی کارمندی را ببینید یا حتی نظام دستمزدی بخش خصوصی که تقریبا در نظام دستمزدی تمام انگیزه‌های کار از بین می‌رود یعنی افرادی که می‌دانند چه کار بکنند و چه کار نکنند و یک حقوق معینی را می‌گیرند به تدریج تمام انگیزه‌های کار کردن را از دست می‌دهند. این چیز واضح و روشنی است و چیزی نیست که من بخواهم دائما تاکید و تکرار بکنم و حتما با تجربیات و ارتکازات ذهنی و مشاهدات شما سازگار است.
افزایش دانش و آگاهی اتفاق خواهد افتاد یعنی ما وقتی به صورت افراد متکثر و متعدد با مشارکت با هم در یک حوزه ی موضوعی تصمیم گیری می‌کنند یا کار می‌کنند یا مداخله می‌کنند هم از دانش همدیگر استفاده می‌کنند به خصوص اینکه دانش ماهیت تولیدی دارد و فقط این نیست که او از دانش شما استفاده می‌کند و شما هم از دانش دیگری بلکه وقتی این‌ها بر هم افزوده بشوند حاصل جمع، حاصل جمع این دوتا نیست بلکه اگر او دوتا دانش داشته باشد و شما هم دوتا حتما حاصلشان بیش از دوتا خواهد شد چون موجب رشد هم می‌شود.
افزایش خلاقیت می‌شود. این همانی بود که ما خیلی صحبتش را کردیم یعنی فکر می‌کنیم اگر انسانیت انسان بر خلاقیت و علم و... استوار است وقتی افراد مشارکت داشته باشند خلاق‌تر می‌شوند یعنی شما یک کارخانه‌ای را فرض کنید که کارگران شریک صاحب سرمایه باشند در این صورت معلوم است که چه اتفاقی می‌افتد. همه ی این اتفاقات می‌افتد و حتما این خلاقیت هم افزایش پیدا می‌کند و افراد دائما در فکر راه حل‌های جدید برای حل مسائل آن سیستم خواهند بود یعنی راه حل‌های برون رفت پیدا می‌کنند و ایده‌های جدید خواهند داد.
شاید مهم‌ترین دستاورد اقتصادی سیستم مشارکتی افزایش تولید است. در این مورد حضرت آقای میر معزی مقاله ی خوبی دارند و همین بازار کار را مدلسازی می‌کنند. من تقاضا می‌کنم دوستان حتما این را ببینند. بر اساس سیستم مشارکتی اگر کارگر و کارفرما و صاحب سرمایه با هم کار بکنند آن بنگاه تولیدی به نقطه ی ماکزیمم تولید می‌رسد به این معنا که بیشترین حد تولید اتفاق می‌افتد. در اقتصاد بیشترین حد سود اتفاق می‌افتد یعنی بنگاه به حداکثر کننده ی سود تبدیل می‌شود ولی در سیستم مشارکتی، بنگاه به حداکثر کننده ی تولید تبدیل می‌شود. حالا چه تفاوتی می‌کند؟


سود یعنی درآمد منهای هزینه و درآمد یعنی قیمت ضرب در مقدار یعنی اینکه طرف ببیند چقدر کالا دارد و به چه قیمتی می‌فروشد و اگر قیمت را ضرب در آن مقدار فروشش بکنید می‌شود درآمدش و هزینه هم همینجور.
در سیستم بازار سود فرد هم با افزایش قیمت افزایش پیدا می‌کند و هم با افزایش مقدار یعنی طرف چه قیمت‌ها را بالا ببرد سودش افزایش پیدا می‌کند چه مقادیر فروشش را بالاتر ببرد سودش افزایش پیدا می‌کند ولی با این منطق، بنگاه تولیدی تبدیل می‌شود به حداکثر کننده ی تولید و اثر قیمت از بین می‌رود یعنی دیگر فروشنده نمی‌تواند با بازی با قیمت سود ببرد و تنها مقدار است که باعث سودش می‌شود. این را باید با روابط ریاضی نشان بدهیم و در آن مقاله ی آقای میر معزی هم نشان داده می‌شود. این بهترین کار است که تولید کننده‌ها و فروشنده‌ها و عرضه کننده‌ها به جای اینکه با بازی با قیمت سود ببرند.


آخرین بحثی که از منظر رشد و پیشرفت می‌توانیم بگوییم این است که این موجب هم افزایی می‌شود. هم افزایی یعنی اینکه افرادی که داشتند تک تک کار می‌کردند توانمندی هایشان و حتی دارایی هایشان موجب افزایش متقابل دارایی‌ها و توانمندی هایشان می‌شود. اگر چنین سیستمی اتفاق بیفتد باعث رشد فردی و پیشرفت جمعی می‌شود و باعث خروجی‌های بیشتر اقتصادی می‌شود در کنار خروجی‌های بیشتر اجتماعی که عرض خواهم کرد.


اینکه فرمودید فرد گرایی به لیبرالیسم و جمع گرایی به کمونیسم است. من در جلسه ی پیش این را به نظرم به طور مبسوط توضیح دادم که ما به یک اصالت توامان فرد و جمع قائل هستیم و سعی کردم صورت بندی خوبی بکنم که همزمان هم وجود دارد هم جمع یعنی نه فقط جمع است و نه فقط فرد است و این نحوه‌ای که همزمان فرد و جمع وجود دارد دفعه ی پیش تصویر کردم که ما نه فرد گرای حداکثری هستیم نه جمع گرای بدون اهتمام به فرد.


سوال: فکر می‌کنم مباحثی که فرمودید را می‌تواند در مورد هر کار مشارکتی به کار برد ولی آفات زیادی هم دارد انگار که بگوییم در ورزش‌ها فقط ورزش‌های گروهی خوب است چون کار گروهی کلا خوب است. همانطور که ورزش انفرادی خوبی‌ها و بدی‌هایی دارد ورزش مشارکتی هم خوبی‌ها و آفات زیادی دارد. اگر می‌شود یک بخشی هم اضافه کنید به عنوان آفاتش که حتما باید برای آن فکری بشود که اگر آن آفات دیده نشود ممکن است همه ی فواید و خروجی‌ها را زمین بزند. بله، فواید خوبی دارد ولی به نظرم آفات زیادی هم می‌شود برای آن در نظر گرفت.
پاسخ: خیلی خیلی درست فرمودید. حتما باید این را هم بررسی کنیم. به عبارت دیگر اگر ما یک سیستم مشارکتی به وجود بیاوریم به نحوی که فردیت فرد از بین برود حتما آن عیوب سیستم ما را خراب خواهد کرد‌ ولی اگر ما بتوانیم به آن مبنایی که گفتیم وفادار بمانیم یعنی بگوییم همچنان که یک سیستم مشارکتی را ترجیح می‌دهیم این به نحوی است که مثل جمع یا مجموعه فرد هم وجود خارجی و حیثیت فردی دارد. طبیعتا هر ایرادی بر رویکرد مشارکتی و جمع گرایانه وجود داشته باشد آن را بر طرف می‌کند. این پاسخ اول.


پاسخ دوم ما این است که ما نمی‌گوییم تنها سیستم سیستم مشارکتی است. فرض بکنیم که مسئله ی ما رشد باشد. همانجور که در آن جلسه ی اول که سعی می‌کردیم بنیاد‌های فلسفی بحث را بیان کنیم گفتیم مسئله ی ما رشد انسانی است اگر یک کسی به هر دلیلی درکش و تحلیلش این باشد که در یک زندگی فردی تر، رشد بیشتری می‌کند در این صورت او حتما آن سیستم را می‌تواند برگزیند و عرض ما هم این نبوده و نیست که دیدگاه‌های فرد گرایانه را باید کنار زد البته در بخشی از امور باید کنار زد ولی کلا نباید کنار زد اما آنچه که طراز یا معیار انتخاب بین این دوتاست این است که کدام یک رشد انسانی را بیشتر تسهیل می‌کند که منظور از رشد انسانی رشد عقلی و علمی است با همان تفاسیری که با هم داشته ایم. از این که بگذریم حتما اینجور است یعنی نکته ی مهم این است که اگر فقط ما از یک جمع گرایی غیر توامان با فرد گرایی یا متخالف با فرد گرایی سخن بگوییم حتما آن آثار زیان بار می‌آید که ممکن است حتی همین آثار مثبت را هم از بین ببرد مثلا همین سیستم‌های چپ که به ذهن شما می‌رسد که خیلی جامعه گرا بودند که من کمتر دوست دارم آنجوری بکار ببرم، با از بین بردن آزادی‌های انسانی خلاقیت‌های انسانی و کار و تلاش و تولید را از بین بردند و بسیاری از فضائل انسانی را نابود کردند بنا بر این راه حل بنیادی این موضوع این است که ما همچنان همیشه بپذیریم که افراد فعالِ متمایز از هم دارای ویژگی‌های مخصوص به خود دارند این زندگی جمعی را در کنار هم می‌بینند و یک سیستم عاقلانه و با محاسبه ی عقلانی و با منطق به این زندگی در کنار هم در یک سازماندهی مشارکتی زندگی شان را مدیریت می‌کنند. این هم عبارت خوبی است که فرمودید مدیریت ناپذیر و واقعیتش این است که جامعه یا مجموعه‌های انسانی اگر در فرایند مدیریت کار مشارکت نداشته باشند هیچ مدیری قدر قدرتی هم نمی‌تواند مجموعه‌های انسانی را مدیریت بکند ولی وقتی که آن‌ها مشارکت داشته باشند این اتفاق می‌افتد یعنی انگار همه دارای اهداف و انگیزه و آگاهی‌های مشترک می‌شوند و گویی همه مثل مدیر آن ساختار و سازمان دارای انگیزه می‌شوند.


به هر حال به نحو بنیادی اگر سیستم جوری طراحی بشود که واقعیت و موجودیت و اصالت فرد در کنار واقعیت و موجودیت و اصالت جمع در تعامل با هم یا حتی عین هم که جلسه پیش سعی کردیم تصویری از این وحدت در عین کثرت را عرض کرده باشیم، اگر این اتفاق بیفتد این حرف‌ها هم مزایای خودش را خواهد داشت هم از آن مضارش اجتناب خواهد کرد.


پس این از نظر فردی موجب رشد و پیشرفت می‌شود و از حیث اجتماعی هم باعث انسجام اجتماعی می‌شود یعنی یک جامعه و مجموعه ی منسجم شکل می‌گیرد. من نمی‌گویم یک جامعه ی متحد بلکه دارم می‌گویم یک جامعه ی منسجم یعنی اتحاد به معنای انسجام. چون اتحاد را به معنای تشابه هم می‌توانیم بگیریم. اتفاقا من می‌خواهم بگویم انسان‌های مشابهی شکل نمی‌گیرد و افراد مشابهی به وجود نمی‌آید بلکه افراد به هم مرتبطی به وجود می‌آید یعنی اگر سیستم مشارکتی اتفاق بیفتد هر کس کاری را انجام می‌دهد اما این کار مکمل کار دیگری است نه جایگزین و رقیب کار دیگری که اسمش را انسجام می‌گذاریم پس یک مجموعه ی منسجم یعنی چه؟ یعنی مجموعه‌ای که هر کس کار خودش را انجام می‌دهد اما کارهایشان مکمل هم است. کارهایشان عین هم نیست. برای افرادشان هم همین اتفاق می‌افتد. این بهترین نوع وحدت است که من در آن جایی که اصالت توامان فرد و جمع را توضیح می‌دهم اینجور می‌گویم که در چنین سیستمی که افراد در متن یک حیات جمعی چند لایه و چند سطحی به نحو تشکیکی زندگی می‌کنند و در اوج به فرد تبدیل می‌شوند اما این افراد افرادی هستند فوق العاده به هم مرتبط اما از شئونات دیگر هر فرد به فرد منحصر به فردی در چنین سیستمی تبدیل می‌شود یعنی افراد با کار و تلاش و رشد عقل و خلاقیت و افزایش آگاهی و با استفاده ی متقابل از همدیگر به افرادی تبدیل می‌شوند که از هم متفاوت هستند اما به هم مرتبط می‌شوند چون هر کس در کاری متخصص می‌شود و اینکه هر کس در کاری متخصص و متمایز شده است فوق العاده به دیگران مرتبط می‌شود چون دارند یک کار را انجام می‌دهند و فوق العاده به هم نیازمند می‌شوند. باز خواستم همین ایده را با این واژگان به نحو مبسوط نشان بدهم و این اجمال را به صورت تفصیل نشان بدهم.


انسجام محصول تعهد است یعنی افرادی که در چنین مجموعه‌ای قرار می‌گیرند به خودشان و به اهداف سیستمشان و به آن‌هایی که با هم کار می‌کنند متعهد می‌شوند علتش این است که همه چیزشان به هم مربتط می‌شود یعنی هیچ کس دیگری را غیر موثر در زندگی خودش نمی‌بیند و یک تعهدی درون این جمع شکل می‌گیرد و یک اتحادی شکل می‌گیرد منتها عرض کردم که اتحادشان، ماهیتش چجوری است.
اعتماد شکل می‌گیرد چون که همه ی این افراد فکر می‌کنند یا ما داریم به آن‌ها کمک می‌کنیم که با چنین سیستم زندگی هر اندازه ما با همدیگر کار می‌کنیم برای هم مفیدتر هستیم یعنی ما برای هم فایده داریم و موفقیت من در موفقیت دیگری است و موفقیت دیگری در موفقیت من است بنا بر این رقابت نیست بنا بر این نیازی به بد بینی وجود ندارد یعنی این یکی نیاز ندارد که زیر پای دیگری را خالی کند چون اگر زیر پای دیگری را خالی بکند زیر پای خودش را خالی کرده است چون مجموعا یک مجموعه ی واحدی است.
امکان اجماع وجود دارد یعنی افراد اختلافات کمتری می‌کنند که باز روشن است.


تعارضات کاهش پیدا می‌کند یا ممکن است از بین برود به این معنا که چون منافع مشترک وجود دارد و منافع متعارض کمتر وجود دارد تعارضی شکل نمی‌گیرد. تعارض کی شکل می‌گیرد؟ وقتی که افرادی که با هم دارند کار می‌کنند منافع متخالف و متفاوتی داشته باشند ولی اگر منافع متفاوتی نداشته باشند تعارضات کاهش پیدا می‌کند.


تعاون اتفاق می‌افتد. منظور از تعاون این است که هر کدام به دیگری کمک می‌کند به عبارت دیگر می‌خواهیم بگوییم که اگر چنین سیستمی شکل بگیرد بسیاری از فضیلت‌های اخلاقی حمایت نهادی می‌شود یعنی شما یک نهادی در زندگی اقتصادی و اجتماعی به وجود آورده‌ای که خروجی اش بسیاری از فضیلت‌های اخلاقی است. همه را هم شما می‌توانید این جا نشان بدهید. مثلا حسادت کاهش پیدا می‌کند. بسیاری از اختلالات اخلاقی کاهش پیدا می‌کند یعنی طرف نیاز ندارد که به دیگری حسادت بکند یا کمتر نیاز دارد و علتش هم این است که هر چه که به دست می‌آورد مال هر دوی آن هاست. مال هر دوست نه اینکه سهم خودش را نمی‌برد بلکه به این معناست که منافعشان هم جهت و دلیلی ندارد که به این سمت و سو برود که آرزو کند که دیگری چیزی نداشته باشد چون همین که آرزو می‌کند دیگری نداشته باشد در واقع دارد آرزو می‌کند که خودش نداشته باشد چون نداشتن هایشان مشترک است و به هم مرتبط می‌شود.


تقسیم کار تخصصی اتفاق می‌افتد. در چنین سیستم‌هایی فرد نیاز ندارد برای اینکه به اهداف زندگی اش برسد برود همه کار را خودش انجام بدهد. می‌گوید من در سیستمی کار می‌کنم که همه داریم برای همدیگر کار می‌کنیم و مرتبط به هم کار می‌کنیم. این سیستم سبب می‌شود که هر فرد برای اینکه سهمش را از نتیجه ی کار افزایش بدهد تخصص خودش را بالاتر می‌برد یعنی یک زندگی به سوی تخصص را داریم رقم می‌زنیم چون هر کسی در این سیستم زمانی برنده است که ظرفیت‌های بالاتر وجودی داشته باشد، توانمندی‌های بالاتری داشته باشد. من این جا دوست دارم این آیه ی شریفه ی قرآن را بخوانم که نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا ما مردمان را جوری آفریده ایم و منشا یا مبدا یا توان زندگی را در آن‌ها متفاوت آفریده ایم تا هر کدام بر دیگری سلطه داشته باشد.


یعنی در چنین ساز و کاری آدم‌ها و افراد و مشارکین، هر یک در یک زمینه‌ای متخصص می‌شود جوری که در آن کار جمعی فوق العاده به تخصص‌های همدیگر نیازمند باشند و یک نیاز متقابلی شکل می‌گیرد. هر کدام از آن افراد به شدت به موفقیت‌های دیگری وابسته است. بنا بر این ضمن اینکه تلاش می‌کند توانمندی‌های خودش را افزایش بدهد لذت می‌برد که توانمندی‌های دیگران هم افزایش پیدا بکند چون از آن طرف یک هماهنگی هم اتفاق می‌افتد؛ به این معنا که اگر یک سیستم‌های اینجوری شکل بگیرند کمتر به یک مدیریتی نیازمند هستند که این‌ها را هماهنگ کند و شاید بهترین نوع مدیریت و مدیریت ناپذیر باشد به تعبیر دوست خوبم. باعث افزایش بهره وری می‌شود. منظور از افزایش بهره وری یعنی اینکه از هر چیزی بازدهی بیشتری گرفته می‌شود، از هر چیزی خروجی بهتری گرفته می‌شود. بهره وری در واقع ستاده ی سیستم تقسیم بر داده ی سیستم است یعنی چقدر از این سیستم خروجی می‌گیریم تقسیم بر مقداری که به سیستم داریم ورودی می‌دهیم یا اصلا تقسیم منافع بر هزینه هاست. وقتی که یک همچنین سیستمی شکل بگیرد حاصل این تقسیم بزرگ‌تر می‌شود یعنی منفعت‌ها افزایش پیدا می‌کنند، درآمد‌ها افزایش پیدا می‌کنند، بازدهی‌ها افزایش پیدا می‌کنند، هزینه‌ها کاهش پیدا می‌کند، مضارها کاهش پیدا می‌کند و داده‌های سیستم کاهش پیدا می‌کند چون خروجی بهتری می‌شود گرفت. چرا؟ چون افراد سو گیری ندارند و اینکه افراد حساب و کتاب کنند و ماجرا را به سمت خاصی اریب کنند اتفاق نمی‌افتد.


زمان تصمیم گیری کاهش پیدا می‌کند. همه ی کارها سریع انجام می‌گیرد. این‌ها معلوم است. کیفیت تصمیم گیری ارتقا پیدا می‌کند. دقت ارتقا پیدا می‌کند.
همه انگیزه دارند که در سیستم مشارکت کنند. این‌ها واضح است. یعنی اگر همه وجود داشته باشند همه تلاش می‌کنند که تا می‌توانند حاصل تقسیم خروجی‌های سیستم بر ورودی‌ها را افزایش بدهند.
این سیستم عدالت را هم ارتقا می‌دهد. چرا؟ اولا توانمندی‌های افراد اضافه می‌شود. این تعریفی که از عدالت داریم که اعطاء کل ذی حق حقه اینکه ما حق هر کسی را به او بدهیم این جا منشا حق توانمندی هاست. حق هر فردی است که توانا‌تر باشد. حق هر فردی است که بتواند شایستگی هایش را فعلیت بدهد. حق هر فردی است که بتواند ظرفیت وجودی خودش را رشد بدهد و این سیستم دارد با او این کار را می‌کند یعنی نمی‌آییم یک فردی را جذب سیستم بکنیم و او را سی سال در یک شرایط خاص ثابت نگه داریم با پرداخت‌ها و دریافت‌های ثابت و فرد هیچ گونه تغییر و تحولی نکند و اصلا معلوم نباشد که فرد دارای چه استعدادی است. وقتی افراد داخل این سیستم دستمزدی یا سیستم ربوی می‌شوند این، زندگی را می‌پوکاند ولی اگر فرد در یک همچنین سیستمی قرار بگیرد که ربوی و دستمزدی نباشد و مشارکتی باشد توانمندی‌های افراد فعلیت پیدا می‌کند.


فقر کاهش پیدا می‌کند. چرا؟ الان یکی از مشکلات فقر این است که بسیاری از افراد از گردونه ی تاثیر گذاری حذف می‌شوند. در این سیستم هیچ فردی از گردونه ی تاثیر گذاری حذف نمی‌شود منتها ممکن است تاثیرش کم باشد.


الان یکی از مشکلات این است که وقتی دولت حداقل دستمزد را تعیین می‌کند یک سری از افراد استخدام نمی‌شوند چون بنگاه‌های اقتصادی درکشان این است که بسیاری از این افراد بازدهی پایین تری از دستمزد‌های خودشان دارند بنا بر این افراد مثلا یا دو- سه میلیون را می‌گیرند یا صفر و فی ما بین ندارد. در چنین سیستمی این افراد فی ما بین دو- سه میلیون تا صفر می‌آیند مشارکت می‌کنند و به اندازه‌ای که بازدهی دارند به آن‌ها می‌دهند و لااقل هیچ کسی بدون کار نخواهد ماند. این را با مدلسازی ریاضی می‌شود نشان داد که هیچ کسی بدون کار نخواهد ماند چون هر کس به اندازه‌ای که سهم در کار و تلاش داشته باشد به همان اندازه بازدهی را می‌گیرد چون افراد به اندازه ی کارشان می‌گیرند نه کمتر یا بیشتر از کارشان. در یک سیستم دستمزدی عموم افراد شبیه هم حقوق می‌گیرند در حالی که یکی کمتر کار می‌کند و یکی بیشتر کار می‌کند. این جا این اتفاق نمی‌افتد. افرادی که کمتر کار می‌کنند کمتر می‌گیرند و اگر بیشتر هم کار بکنند بیشتر می‌گیرند. این ضمن اینکه حس عدالت می‌دهد هیچ فردی را از گردونه ی کار کردن حذف نمی‌کند. نهایتا توزیع درآمد عادلانه‌تر می‌شود. باز روشن است که چرا؟ الان اشکال کار این جاست که بسیاری از این مازادی که کارگران به وجود می‌آورند یا در عرصه‌های گوناگون، صاحبان پس انداز به وجود می‌آورند و پولشان را به سرمایه گذاران می‌دهند، همه در تسهیم و تقسیمش سهیم هستند بنا بر این نباید شکاف درآمدی در این سیستم‌های مشارکتی خیلی غیر عادی بالا بشود یعنی حتما شکاف درآمدی کمتر از حالتی می‌شود که الان با آن رو به رو هستیم.


مجموع این حرف‌ها دارد این را می‌گوید که اگر ما به یک سیستم مشارکتی تن بدهیم و آن را مبنای عمل قرار بدهیم تقریبا همه ی فضائل را داریم البته با حفظ آن نکته ی اساسی و مهم که به درستی تذکر دادند و آن این است که اگر این به یک سیستم جامعه گرا بدون توجه به تمایزات و تفاوت‌های فردی و حتی بدون توجه به استقلال و آزادی‌های فردی و توانمندی‌های فردی و حتی زندگی فردی، اتفاق بیفتد همان آفت‌ها را خواهد داشت ولی چون مبنای ما آن است و فرض هم می‌کنیم که به آن مبنا در جوهر این کار تحفظ داریم و فکر می‌کنیم که اتفاقا همین ملاحظه در احکام فطری هم هست یعنی فکر می‌کنیم که آن اتفاقا همین سیستم را به لحاظ نهادسازی تامین و تضمین می‌کند دیگر از آن عیوب مبرا هستیم.


یک مقاله‌ای هست که حاج آقای میر معزی نوشته اند که این سیستم را مدلسازی کرده است یعنی اینکه چجوری وقتی کارگر و کارفرما با هم مشارکت بکنند سیستم تولیدی به سیستم حداکثر کننده ی تولید می‌شود سیستم حداکثر کننده ی سود که این دستاورد اقتصاد را دارد برای ما. و هم اینکه اشتغال افزایش پیدا می‌کند و این منشا این می‌شود که فقر کاهش پیدا می‌کند چون نیاز نیست هیچ فردی حذف بشود و هر فردی هر اندازه که کار کند می‌تواند از منافع این سیستم بهره مند بشود.
این بحث را همین جا متوقف می‌کنم. جلسه ی آینده از این نوع مباحث عبور می‌کنم و وارد بحث رابطه ی دولت و مردم می‌شوم یعنی مشارکت را دو جور پیگیری می‌کنیم: یکی نوع مناسبات دولت و مردم و دوم نوع مناسبات مردم با هم که اساس ایده ی ما در تنظیم مناسبات دولت و مردم این است که کار باید به مردم واگذار بشود و در تنظیم مناسبات بین مردم هم کار باید با سیستم مشارکتی انجام بگیرد. وارد عمدتا بحث‌های فقهی ماجرا می‌شویم البته دائما این رفت و برگشت را خواهیم داشت و دائما هر کدام از این ایده‌ها را که مطرح می‌کنیم همچنان مبانی فلسفی‌تر و بنیادی‌تر را مطرح می‌کنیم بعد روی بناهای فقهی ترش ان شاء الله خواهیم شد.


سوال: این سیستم در شرایط ایده آل است مثلا همه ی انسان‌های مسلمانِ اخلاقیِ عارف مسلک باشند و اصلا نخواهند سوء استفاده کنند یا لااقل همه، انسان‌ها بی غل و غش باشند که در این صورت این لوازم را دارد ولی در جامعه‌ای که هر روز خدعه‌های جدیدی به وجود می‌آید اصلا به نظر شدنی نیست چون آفات بسیاری بر آن بار می‌شود مثلا شما می‌فرمایید که قرار است هر کسی کار خودش را بکند و حتی مدیریت لازم نیست. مثلا یک کارخانه را فرض کنید که فرد یا به خاطر تخصصش آن جا حضور دارد یا به خاطر آن سرمایه‌ای که ابتدا گذاشته است درصد سود و کاری که می‌برد بیشتر است. این جا یا می‌پذیرید که مدیر بالای سر افراد باشد و نظارت کند یا می‌گویید که هر کسی دارد سر جای خودش کار می‌کند و حالت دوری دارد و هر کسی کارش را به دیگری تحویل می‌دهد و کار انجام می‌شود و هیچ چیزی لازم نیست. مثلا چه بسا این حلقه ی وسط که کارش به لحاظ اهمیت خیلی مهم است ولی کوچک است، یک کار شکنی می‌کند و کل سیستم دچار مشکل می‌شود. چرا این کار را می‌کند؟ چون با یکی دیگر در آن ور سیستم بسته است که اگر من این جا کارشکنی کردم و کل سیستم ضرر کرد تو که سهمت زیاد است یادت باشد از آن سهمت ضرر مرا جبران کنی و جایزه هم برایم بگذاری.


مثلا مدیر می‌آید سوگیری می‌کند برای اینکه کل کارخانه به نظر شکست خورده بیاید و بین همه سود کمی تقسیم بشود یک کارهایی می‌کند و یک تدابیری می‌اندیشد به واسطه ی سوگیری‌هایی که دارد یا باند بازی‌هایی که می‌کند که افراد متضرر می‌شوند یعنی در این جا اتفاقا اعتماد‌ها بیشتر می‌شکند چون اساسش بر این بوده است که بیایید یک کار مشترک بکنیم تا به یک نتیجه‌ای برسیم. کوچک‌ترین خللی که توسط افراد هر چند بی قصد انجام بشود اعتماد‌ها را بر هم می‌زند می‌خواهم بگویم که اعتماد‌ها این جا خیلی بیشتر ضربه می‌خورد و خیلی اتفاقات دیگر. اینقدر درصد آفاتش زیاد است و باید اینقدر قانون‌های کنترل کننده ی آفات زیاد باشد که فقره ی آن خیلی سنگین‌تر از طرح اساسی است.
پاسخ: اتفاقا فرضیه ی من در بحث، آدم متعالی نیست یعنی فرض کنید افرادی که قرار است در این سیستم وارد بشوند افرادی هستند که فقط به دنبال منافع شخصی خودشان هستند یعنی آمده اند که فقط منافع شخصی شان را ببرند و به دنبال هیچ نوع مصلحت اجتماعی نیستند. فرض من هم اصلا این نبود. عرض من این است که این سیستم به آن‌ها کمک می‌کند که همان منافع فردی شان بیشتر بشود. اتفاقا تمام این چیزهایی که شما می‌فرمایید به نحو بیشترش در این سیستم‌های جاری هست. مثلا یک صاحب سرمایه یک شرکت تولیدی می‌زند او یک طرف است و هزار تا کارگری که چه کار بکنند چه نکنند یک حقوقی می‌گیرند یک طرف. این نگاه آنقدر دارد به سیستم تولیدی آسیب می‌زند ! کارگری که محصولات را از بین می‌برد یا مدیر میانی که با مدیر میانی آن طرف رفاقت می‌کند و اسمش این جاست و رسمش جای دیگر است و کار را یاد می‌گیرد و می‌گذارد می‌رود چون این جا چیزی به او نمی‌دهند.


چون رشته ی من اقتصادی است و درگیر اینجور چیزها هستم هر چه که شما این جا بگویید الان ما با آن سر و کار داریم. من خودم اینجور فکر می‌کنم و حس و حدس من این است و داده‌ها و اطلاعات من هم این است که در این نوع سیستم همه ی بنگاه‌های تولیدی رو به ورشکستگی هستند به علت اینکه تعارض منافع بین صاحبان سرمایه و بین کسانی که کاری را دارند انجام می‌دهند هیچ جا به یک جمع بندی درستی نرسیده است و هیچ راه حلی ندارد یعنی این بنگاه‌های تولیدی الان معرکه ی نبرد بین صاحب منافع گوناگون است و تمام هم نمی‌شود و هیچ جوری حل نمی‌شود جز اینکه الان کارگران به دلیل اینکه کار نیست در یک فضای حقارت آمیز و برده گونی مجبورند زندگی کنند و کارفرمایان هم خیلی از کار‌ها را نمی‌کنند چون دولت دارد به آن‌ها زور می‌گوید یعنی با احکام و مقرراتش یعنی واقعا اینجوری است.
عرض من این است که اگر شما فرض این سیستم را یک بار خودتان مرور کنید در ذهنتان ببینید با فرض اینکه افراد منفعت طلب مادیِ فردی هستند یعنی همه ی ویژگی آدمی که ما قبول نداریم، ببینید این سیستم بهتر است یا سیستمی که مثلا کارگری- کارفرمایی است یا سیستمی که یکی پول را می‌دهد و دیگری می‌رود کار می‌کند.


ادعای من این است و دوست دارم فکر کنید و بعد با هم بحثش را بکنیم، که اگر آدم این باشد این سیستم بسیار بهتر از این سیستم‌های مکانیزم بازار است اما هر اندازه که افراد تعالی پیدا می‌کنند این سیستم بهتر جواب می‌دهد و دائما بهتر و بهتر می‌شود ولی در کف، این سیستم بهتر از سیستم رقیب است یعنی الان ادعای من این است و تمام حرف‌هایی که می‌زنم در این اتمسفر می‌زنم و فکر می‌کنم وقتی این سیستم اتفاق بیفتد آن‌ها هم می‌فهمند یعنی به نفعشان است و الان دارند انجام می‌دهند و چیزی نیست که فقط ما از آن صحبت کنیم بنا بر این با این فرض بهتر است ولی هر اندازه انسان‌ها ارتقا پیدا کنند بهتر‌تر می‌شود ضمن اینکه این سیستم برای یک زندگی انسانی کمک می‌کند که آدم‌ها انسانی‌تر زندگی کنند. این با فرض این است که فرد همان آدمی است که فقط پول برایش مهم است و یک قِرانی را در هوا می‌زند و آن یکی هم همین است و یک قرانی را در هوا می‌زند و ما می‌خواهیم به این‌ها بگوییم که در چه سیستمی با هم کار و تلاش اقتصادی بکنید. من واقعا دارم برای آن‌ها می‌گویم چون اگر این را نگوییم که فایده ندارد. اینکه من بگویم اول بروید آدم‌ها را برای ما درست کنید بعد بیاید این سیستم را بکار ببرید ! نه اصلا برای همان آدم هاست منتها حرف من این است که اگر همان آدم‌ها را در این سیستم بکار بگیریم انگار یک مدرسه ی تعلیم و تربیت هم راه انداخته ایم که روح دین است و آن‌ها در یک مسیر رشد انسانی هم قرار می‌گیرند.


اینکه فرمودید فقط در مسائل اقتصادی نیست درست است. من کاملا معتقدم که این سیستم الان برای آموزش و پرورش باشد و مدارس به صورت مشارکتی اداره بشود و این سیستم یک سویه که یک عده مدارس را اداره می‌کنند و یک عده فقط خدمات می‌گیرند همینی می‌شود که الان هستیم. در دانشگاه‌ها هم همین جور است یعنی من فکر می‌کنم ذی نفعان دانشگاه باید در تصمیم گیری دانشگاه حضور داشته باشند یعنی آن‌هایی که از خروجی دانشگاه‌ها دارند استفاده می‌کنند همه باشند و هزنیه هایش را هم بدهند. این اتفاقی است که الان در دنیای غرب پولکی اتفاق افتاده است یعنی استاد که دانشجو می‌گیرد قبلا از بخش خصوصی پروژه گرفته است یعنی برای بخش خصوصی مفید است و برای فعال اقتصادی مفید است بعد که پروژه گرفته است دانشجو می‌گیرد که آن پروژه را انجام بدهد و پولی که از آن جا گرفته است یک سهمی را به این می‌دهد و به همین دلیل است که استاد برای دانشجو احترام قائل است و دانشجو برای استاد احترام قائل است و هر دوی این‌ها برای فعال اقتصادی احترام قائل هستند و به او نیازمندند و فعال بخش خصوصی اقتصادی هم برای آن‌ها احترام قائل است و همه این‌ها برای دولت احترام قائل می‌شوند که امنیت به وجود می‌آورد که این‌ها بتوانند این کار را بکنند و دولت هم خوشحال است که از همه ی این‌ها می‌تواند مالیات بگیرد یعنی یک سیستمی که همه دست اندر کار بهره مندی از یک نتیجه ی واحد هستند.


سئوال: در سیستم موجود، سرمایه دار عصاره ی کار را از دست کارگر با کمترین هزینه می‌گیرد اما هر کسی که بیشتر در این جمع گرایی آلوده شود بیشتر ضرر می‌کند.
پاسخ: در هر صورت اگر ما بتوانیم سیستمی را طراحی بکنیم که افراد منافع هم جهت و به هم مرتبط و بر هم موثر و از هم متاثر داشته باشند این باعث نفع بیشتر افراد می‌شود -حرف ما این است- و باعث رشد بیشتر افراد می‌شود یعنی هویت جمعی را در خدمت بهره مندی افراد داریم تعریف می‌کنیم. من عدالت را به این معنا می‌دانم که هویت جمعی در خدمت بهره مندی‌های فردی بتواند قرار بگیرد. چنین فردی به جمع خدمت خواهد کرد و چنین جامعه‌ای اساسا جامعه ی عادلانه‌ای خواهد بود.


سوال: من همان جلسه اول هم گفتم که به نظر من از کنه جنبه اقتصادی همین مشارکت بر می‌آید و واقعا این چیزی که شما می‌فرمایید درست است منتها همان اولین بار هم گفتم که آن نگرانی که الان هم باز رویش تاکید دارم این است که چه بسا این به صورت یک نظریه خرده قانون نشده بیاید وسط و به عنوان یک نظریه ی اقتصادی جدید جمهوری اسلامی مطرح بشود و همه امیدوار بشوند بعد این آفت‌ها به واسطه ی این تبصره‌ها و قوانین و چالش‌ها دیده نشود و یک دفعه آن عملکردی که بازخورد قضیه می‌خواهد بشود از اینی که الان هست بدتر بشود و الا اگر خرده قوانینی که نیاز است واقعا طراحی بشود یعنی همه ی آن طول مدتی که برای همین قوانین موجودمان گذاشته ایم و این همه تبصره گذاشته ایم در این جا قشنگ دیده بشود می‌شود این را سازگار‌تر دید. چون در مورد آن با آزمون و خطا و این همه تبصره‌های جزئی که گذاشتیم به این جا رسیدیم و در مورد این خیلی نیاز است که چالش‌ها را ببینیم چون مردم می‌خواهند با یک تجربه ی جدید به عنوان قانون اسلام مواجه بشوند و الا به نظر من هم چیزی که برخاسته ی از درون اسلام است همین مشارکت است.


پاسخ: این همانی می‌شود که در تنظیم روابط حقوقی بین اضلاع کار باید این دقت‌ها انجام بگیرد. جالب این است که ما کارهای فقهی دقیقی که در مشارکت و مضاربه و مساقات و... داریم اگر بتوانیم با همان دقت این مناسبات را به نحوی تنظیم بکنیم -طبعا فقه باید برای ما چنین کاری بکند- که چنین مبانی محقق بشود حالا اگر با این مبانی سراغ فقهمان برویم و ببینیم که آیا او این کار را می‌کند و فقه این توانمندی را دارد که همان عرصه تفقه است و بگوییم حالا که این دیدگاه می‌خواست چنین اهدافی را محقق کند این مشکلات وجود دارد و آن مشکلات و اشکالات به پرسش‌هایی تبدیل می‌شوند یا به استفتائاتی تبدیل می‌شوند که به فتوا نیازمند است یعنی به قانون گذاری و تفقه نیاز دارد.


فرض ما این است که روح دین چنین چیزی است و فهممان این است که عقبه ی معارف دینی در این حوزه‌ها چنین چیزی است باید بتوانیم این را از فقه انتظار بکشیم که یک روابط قانونی درستی را به ما بدهد.
من از دوستانی که به بحث کمک می‌کنند ممنونم و از آن‌هایی هم که مشارکت نمی‌کنند استنصار و التماس بکنیم که به ما ان شاء الله در جلسات بعد کمک کنند.
و السلام علیکم و رحمۀ الله و برکاته.

جهت دریافت فایل اینجا را کلیک کنید.

Prev Next
برچسب‌ها
برای ارسال نظر وارد سایت شوید