جلسه اول درس خارج فقه استاد مجید رضایی در موضوع قواعد فقهی اقتصادی در ۱۸ مهر ۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، و صل الله علی سید الاولین و الآخرین ابی القاسم مصطفی محمد صل الله علیه و آله الی الابد و لعن الدائم علی اعدائهم اجمعین.
«اللهم وفقنی لما تحب و ترضی»
پیشاپیش ایام ربیع را گرچه در صدر اسلام در پس از فوت پیامبر حوادث تلخی در آن رقم خورد اما در هر صورت حوادث شیرینی هم در این ایام رخ داده و هم حجرت پیامبر که در آن زمان هم در شهریور ماه رخ داده بود، در ربیع بود وارد مدینه منوره شدند. همچنین خود تولد پیامبر که در اوایل ماه ربیع، دوازدهم تا هفدهم که بین اقوال محققین و بزرگان اسلام یک اختلافهایی است مرحوم کلینی دوازدهم قائل است در میان شیعه و برخی از بزرگان دیگر البته محدودند عمدتاً 17 ربیع را به عنوان تولد مبارک پیامبر ثبت کردند. انشالله که همهمان جز امت پیامبر باشیم و در مسیری که ایشان در طول تاریخ شکل داد و آن را ایجاد کرد، امیدوار هستیم ما هم در آن مسیر قرار بگیریم هم برای خودمان و اگر توفیقی پیدا کردیم برای رساندن پیام اسلام به دیگرانی که خبر ندارند ما در آن مسیر قرار بگیریم و بتوانیم وظایفی را که به عهدهمان است در حد مقدور انجام بدهیم.
از موسسه طیبات همچنین از مدرسهای که آنجا عهده دار این مجموعه است، مدرسه امام کاظم علیه السلام کمال تشکر را داشته باشیم که در این شرایط زمینه کلاسها را فراهم کردند. از دوستان عزیزم که در جلسه حضور دارند خیلی ممنون و متشکرم که وقتشان را قرار دادند به این امر. بحثی را که ما خدمت دوستان بنا دارم باشد.
مقدماتی در خصوص قواعد فقهی
بحث قواعد فقه را همهمان آشنا هستیم، کتابهای متعدد با اینها برخورد داشتیم در کتابهای اصولی حتماً از اینها استفاده کردیم. مثل کتاب رسائل که قواعد مختلف فقهی لا به لای بحثهای اصولی آمده، مثلاً بحث قرعه لابه لای آن بحث شده، به عنوان یک قاعده فقهی میتواند تلقی بشود. قاعده فراغ و تجاوز اینجا لابه لای بحثها آمده، قاعده لا ضرر به خصوص. در کتابهای بعدی مثل کفایه و غیره هم ذکر شده است؛ و اینکه ما یک قواعد فقهی داریم به طور کلی همه به این قائل هستند. همچنین در کتابهای بعض اهل سنت نیز به اینها پرداخته شده است و اینکه این قاعدههای فقهی در واقع میتواند منشأ موارد متعددی در فقه باشد و از آن استفادههای متعددی صورت بگیرد، این هم مورد پذیرش است، مثلاً اگر قاعده لا ضرر را بحث میکنند، اگر قاعده احیا را مثلاً بحث میکنند؛ اینها پذیرفته شده که حالا بعداً به تفصیل بیشتری شاید بحث کنیم که یک سری موارد کلی است میتواند اینها تطبیق پیدا کند بر موارد جزئی. تعدادش هم خیلی زیاد است، در کتابهای مختلف مثلاً گاهی وقتها بعضی از کتابهای فقهی است مثلاً بیست تا از این قواعد را بحث کرده، بعضی سی تا را بحث کرده؛ مثلاً آیت الله مکارم است، یکی از کتابهایی که نگاشتهاند در دوریه جوانیشان هم نوشتهاند همین کتاب قواعد فقهی است که در دو جلد چاپ شده. فکر میکنم مثلاً کمتر از سی تا قاعده را آنجا بیان کردند. ولی کتابهای فقهی دیگر است مثلاً کتاب فقهی که در مورد قواعد است آقای سید محمد کاظم مصطفوی، چاپ کرده، مثلاً نوشته «مأة قاعدة فقهیة» 100 تا قاعده فقهی را مطرح کرده است.
الان یک مجموعهای را آقای زارعی سبزواری در پانزده شانزده جلد چاپ کردند، اگر پایان یافته باشد بیشتر از چهار صد تا قاعده را آنجا مطرح کردند. قواعد فقهی کتابهای زیادی نوشته شده که بعداً من در موردشان بیشتر توضیح خواهم داد، همه با این آشنا هستیم قاعده لا ضرر، قاعده علی الید. قاعده نفی سبیل، قاعده لا تعاد در نماز مطرح است، بعضی از قواعد مثلاً «الخمس بعد المؤونة» در خمس مطرح است. یا در زکات قاعدهای است که «لاتکرر الزکاة» زکات مکرر نمیشود به یک شیء در یک سال.
وقتی قاعدهها را نگاهی کنیم بعضیهایش در بحثهای معاملات مطرح میشود، بعضیهایش در مباحث عبادات مطرح میشود، بعضیها مثلاً «تدرئوا الحدود بالشبهات» در بحثهای دیات و حدود و قصاص مطرح میشود، موارد خیلی متعدد است. از یک جهت وقتی نگاه میکنیم این قاعدهها بعضیهایش دقیقاً مفاد یک حدیث یا یک آیه است «وَ ما جَعَلَ عَلَيْکُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ» قاعده لاحرج در قرآن استفاده شد «لا ضرر و لا ضرار فی السلام» و «لا ضرر و لا ضرار علی مؤمن» در یکی از روایات از پیامبر گرامی اسلام نقل شده، قاعده مثلاً لا ضرر، قاعده لا حرج و قواعد دیگر که به فرض وجود دارد و خیلی هم متعدد است.
بنابراین فقها گاهی وقتها مبنایشان یک آیه قرآن است، دقیقاً همان مفاد منتقل شده و به عنوان قاعده مطرح شده، گاه از یک حدیثی استفاده شده. گاهی وقتها هم گفته میشود که این قواعد قاعدههای اصطیادی هستند و صید شدهاند؛ یعنی چی؟ یعنی از مجموع نصوص و احکام و یا آیات و گفتهها، اصطیاد شده، صید شده، شکار شده، همچین قاعدههای کلی که خودش در نصوص اصلی و متون اصلی دینی نیست، ولی به تدریج افراد گویا در موارد مختلف استقراء کردند. مثلا در یک جا دیدیم در یک بخشی یک چنین مسئلهای مطرح است، بعداً آخر کار گفتند مثل اینکه در فقه این مسئله وجود دارد، هر کس مال کسی را تلف کند ضامن است «من أتلف مال الغیر فهو له ضامن». پس گاهی این قاعدههایی که برای ما میشمارند که خیلی تعدادش هم زیاد است، گاهی مدرکش یک حدیث است، گاهی مدرکش یک آیه است، یا هم حدیث است هم آیه است. گاهی وقتها هیچ کدام از اینها نیست، بلکه این چشم شکار شده، به دست آمده، اصطیاد شده از مجموعهای از احکام. این در شریعت مقدسه مورد پذیرش قرار گرفته و قبول بوده، از لابه لای همه اینها به دست میآید گویا یک قاعده کلی اینجا وجود دارد که این را فقیه به زبان میآورد، میگوید «من أتلف مال الغیر فهو له ضامن» مثلاً این جوری گفته میشود، یا احیاناً ممکن است حدیث سلطنت را بعضیها بگویند این اصطیادی است، نه اینکه از حدیث شریف کلام پیامبر گرامی اسلام نقل شده و متخذ از آن باشد.
پس ما به طور کلی وقتی مراجعه میکنیم به مباحث فقهی علوم دینی خودمان مطمئن میشویم که یک چیزی به نام قاعدههای فقهی است و معمولاً این قاعدههای فقهی بیانی کلی دارند ولی درباره مسائل رفتارها و کارهایی که انسان انجام میدهد، از نوع گزارههای فقهی است، از نوع گزارههایی است که میخواهد بگوید یک چیزی جایز است یا جایز نیست، حرام است، مستحب است، مکروه است، واجب است، لازم است، صحیح است، باطل است، نجس است، طاهر است، شرط است، مانع است؛ همین چیزهایی که ما در فقه یاد میگیریم که احکام وضعی یا احکام تکلیفی. مفاد همین نوع مفادها را ما در این گزاره ها میبینیم، به اینها گفته میشود قاعدههای فقهی که ما در مباحث اصولی و فقه زیاد با اینها برخورد میکنیم. فقهای عظام لابه لای بحثها که وقتی درباره یک مسئله صحبت میکنند..، خدا رحمت کند حاج سید جواد تبریزی رحمة الله علیه گاهی وقتها در درس وقتی مباحثی را مطرح میفرمودند بعد میگفتند مثلاً طلبهها یک بحث کلی بگویم که این خیلی جاها به دردتان میخورد الان در این مسئله دارم میگویم ولی همه جا به درد میخورد. حالا یک مسئله اصولی را که کاربردی بود و خیلی هم جدی، مطرح میکردند یا از همین قواعدهای فقهی. معمولاً اساتید تلاش میکنند این قاعدهها را که در واقع مثل یک آچاری است که دست یک مکانیکی است و با این آچار میتواند پیچهای مختلف را باز و بسته کند و کارخودش را پیش ببرد، وقتی قاعدههای کلی را آدم در بابهای مختلف فقه و در فقه از آن یاد میگیرد بعد میتواند اینها را استفاده کند.
قاعدههاخیلی گسترده است، هم مسائلی که در موردش است چندین هزار مسئله دارد و از نظر جهات متعلقش و مباحث هم بخواهیم ذکر کنیم به همه کارهایی که ما در طول زندگی با آن برخورد میکنیم فقه با آن برخورد میکند و میتواند در موردش مسئله مطرح کند. پس قبل از اینکه انسان به دنیا بیاید و پدر و مادرش تشکیل زندگی میدهند، مباحث فقهی در مورد انسان مطرح است تا زمانی که انسان از دار دنیا میرود برایش نماز میخوانند، غسلش میدهند، کفنش میکنند، دفنش میکنند و بعد از دفن هم برای او مثلاً نذر میکنند، چیزهایی را به عنوان خیرات و مبرات و صدقات میدهند. در طول زندگی از وقتی که بچه است، وقتی که بزرگ است، وقتی که زندگی میکند، ازدواج میکند، فرزنددار میشود، ثروتمند میشود، کار میکند، درس میخواند، پزشک میشود، مهندس میشود، طلبه میشود، کارگر میشود، کشاورز میشود، معامله انجام میدهد، و ... همه مواردی که ما انسانها با آن برخورد میکنیم فقه شاملش است و آن را در بر دارد و برای هر کدام از آن موارد جواب میتوانید پیدا کنید. ابزاری را از لابه لای متون حدیثی و آیه، در اختیار یک فرد آگاه به معارف اسلامی، قرار گرفته که با این ابزار هر مسئلهای سؤال کردند میتواند جواب بدهد. گاهی وقتها مسئله واضح است زود جواب میدهد، گاهی وقتها هم مسئله واضح نیست تأمل باید بکند. تاملش گاهی وقتها محدود است، یعنی یک زمان اندکی لازم دارد که به نتیجه برسد، چون مسئله از پیچیدگی خاص برخوردار نیست؛ ولی گاه مسئله با پیچیدگی خاصی مواجه میشود، پیچیده است، به سادگی نمیشود در مورد آن قضاوت کرد. معاملات رمز ارز که امروزه مطرح است، شبیه سازی، حالا هم اقتصادیاش را میتوانیم مطرح کنیم هم غیر اقتصادیاش.
آقا شبیه سازی جایز است یا جایز نیست؟ یک دانشمند میگوید من میتوانم در بخش حیوانات که توانستند شبیه سازی کنند، در بخش انسانی هم میشود این کار را انجام داد، جایز است؟ شبیه سازی چه آثاری دارد؟ چه مشکلاتی دارد؟ خود شبیه سازی اصل عملیاتی که به صورت زیستی و شکلگیری میتواند رشد بدهد و انسان بشود، نطفهای که قرار میگیرد در آن، خود آن یک عملیات است. یعنی دانشمند میرود از یک شخص ماده حیاتی را که میتواند رشد کند میگیرد در جایی و یک لانهای برایش قرار میدهد در آنجا رشدش میدهد و بعد به تدریج این بزرگ میشود تبدیل میشود به یک انسان مشابه همان انسانی که از او این ژن و ماده اولیه را گرفتند. آیا این درست است؟ در واقع گویا این آدمی دو قلو است، یکی خودش است، فرضاً فرد 1370 به دنیا آمده الان سی سالش است، یک ژن و ماده اولیه از بدن همین یک نفر میگیرند مشابه همین به وجود میآید، دوقلوی این فرد با فاصله سی ساله به وجود میآید، چطور یک زمانی میتوانست یک دوقلو به دنیا بیاید از یک مادر و پدر، یک دو قلو یا چند قلو به دنیا بیایند با فاصله زمانی چند ثانیه یا چند دقیقه که اینها با هم پرورش یافتند، با هم در یک محیط زندگی میکردند، دو قلوی او شبیه او به وجود آمد حالا با یک فاصله چندین ساله این میتواند رخ بدهد. شبیه سازی یک عملیات دارد یک بحث و آثار دارد، اگر نظامات اجتماعی ما رفت به سمت این شبیه سازی ها این چه میشود؟ جایز است؟ جایز نیست؟ مثلاً این معاملات شبکهای، نه هرمیاش، شبکهایاش، اینها چه حکمی دارد؟ فارکس چه حکمی دارد؟ مباحث حقوق بشر اینها چگونه است؟
بعضی از این بحثها پیچیدگی دارد. مثلاً مباحثی که مربوط به حقوق بین الملل است، یعنی مباحثی که علاوه بر ارتباطاتی که ممکن است در یک جامعه بین خود اعضای جامعه شکل بگیرد، علاوه بر آن این ارتباطات با دیگر جوامع هم است. مسئله یک مقدار ابعاد پیدا میکند، بخواهیم مثال سادهاش بگوییم گاهی یک وقت است از نظر اقتصادی شما در یک جامعهای اقتصادش را میخواهید بررسی کنید، این جامعه یک جامعه بسته است به آن میگوییم اقتصاد بسته. اقتصاد بسته مثلاً یک قبیلهای یا یک خانوادهای یا یک روستای کوچکی در یک منطقه دورافتاده دارند با هم زندگی میکنند، اینها غذا تولید میکنند، باغ هم دارند، حالا کشاورزی هم مثلاً فرض میکنیم انجام میدهند. اما اینها در حد نیاز خودشان تولید میکنند چون برای چی بیشتر تولید کنند؟ برای چی بیشتر گندم تولید کنند که گندم بماند سال بعد پوسیده بشود؟ غیر از آن حدی که نیاز دارند یا لازم است که برای احتیاط داشته باشند بیشتر از آن لازم نیست تولید کنند، چون اگر تولید کنند خراب میشود، نمیتوانند بفروشند چون اقتصادشان بسته است. شما وقتی اقتصاد بسته یک روستای کوچک را که اصولاً با جای دیگر ارتباط ندارد، یک قبیله کوچک را که با جای دیگر ارتباط ندارد نگاه میکنیم، مثلاً خانواده عشایری که در کوهپایههای فلان جا زندگی میکنند، ییلاق و قشلاق هم دارد یک تعدای گوسفند دارد و برای تأمین غذای خودش از این گوسفندها استفاده میکند، از شیر و لبنیاتش استفاده میکند، به حد نیازش پنیر درست میکند، به حد نیازش ماست درست میکند. از پشم و کرک و موی این حیوانات برای خودش چادر درست میکند، برای خودش زیرانداز درست میکند، لباس درست میکند در همین حد! به او می گوییم خب شما بیشتر تولید کن، لباس بیشتر تولید کن، میگوید لباس را چه کار کنم؟ همین جور من لباس تولید کنم و بماند ؟ خب سال بعد هم من میخواهم کار کنم و تولید کنم. به اندازه امسالم درست کردم. این یک اقتصاد، خیلی بسته است، اقتصاد محدودی است، اصلاً پول لازم ندارد. اقتصاد اصلاً پولی نیست، اقتصادی کاملاً بسته، مبادلهای اصلاً لازم نیست بینشان رخ بدهد، چون خودشان هستند، مجموعشان با هم دارند زندگی میکنند. این اقتصاد کجا و بیایید یک اقتصاد وارد مبادله میشود، این روستا با روستای کناری اش مبادله میکند، این چند روستا با شهر مبادله میکنند، این شهرها بازارهای بزرگ محلی و منطقهای، استانی، ناحیهای شکل میگیرد مازاد کالاهایشان و خدمتشان را میآیند آنجا عرضه میکنند و برای این مبادلات که سرعت به خرج داده بشود، کم کم بینشان پول، سکه، امر واسطهای شکل میگیرد یا ممکن است چون این گونه است ضمانت باید بشود، یک نفر ضامن میشود، خرید و فروشها اساس و قاعده پیدا میکند. ما وقتی به چنین جاهایی نگاه کنیم میبینیم اقتصاد گسترش پیدا کرده، باز شده، رفت و آمدها متفاوت است، چه برسد به اقتصاد بین الملل در امروز!
امروز در کل کره زمین اگر یک حادثهای مثلاً طوفان کاترینا در ایالت تگزاس میوزد و به شدت میآید پالایشگاههای آنجا را آسیب میزند، تولید نفت داخلی آمریکا را تا یک زمانی مختل میکند، منابع انرژیشان دچار ریسک میشوند، به مجرد اینکه چنین واقعهای خبرش در جهان میپیچد، قیمت نفت تغییر میکند، بالا میرود. به مجرد اینکه الان اعلام بشود که آقا کرونا فاتحهاش خوانده شده و دیگر غلبه کردیم بر این کرونا، سفرهای هوایی، زمینی، دریایی، قطار همه گسترش پیدا میکنند و به زودی در ژانویه مثلاً دو سه ماه دیگر با توجه به واکسیناسیون گسترده که صورت گرفته، ایمنی نسبی برای افراد پیش میآید، گردشگری راه میافتد، هتلها آماده پذیرایی میشوند. این مسائل باعث میشود قیمت نفت، انرژی، بلیط و ... تغییر کند.
نمیخواهم اینجا مباحث فقهی کنم؛ بحثهای زیادی است شما بهتر میدانید که مباحث فقهی گاهی وقتها از یک سادگی برخوردار است، گاهی وقتها پیچیده میشود. هر چه پیچیدهتر میشود شما نمیتوانید با آن ساده برخورد کنید به ناچار باید با این پیچیدگی مواجه بشوید و ساده و بی دردسر بگوییم که در این تحولاتی که حدوداً این پانصد سال اخیر در دنیا رخ داده و جوامع جدید به وجود آمدند، اقتصاد جدید به وجود آمده، پزشکی جدید به وجود آمده، سیاست جدید شکل گرفته و مسائل فنی هم که مثل حمل و نقل و غیره شکل گرفته همه اینها باعث شده که ما با یک مجموعه مسائل فراوانی مواجه بشویم که در فقه باید به آن بپردازیم. خب این هم از این جهت باز یک مسئله بسیار مهمی است.
فوائد یادگیری قواعد
فقه به خاطر گستردگی، هر مسئلهای که الان در دنیا مطرح میشود، مسائلی که مربوط به رفتار ما، حتی نگاه کنید گاهی وقتها به افکار ما هم فقه میپردازد؛ من میخواهم همین طور فکر بکنم. درباره چی آقا فکر میکنی؟ درباره اینکه یک چاقو گیرم بیاید بروم شکم فلانی را پاره کنم. آقا چرا چنین فکری میکنی؟ خب دارم من یک رمان مینویسم. میگویند آقا این ممکن است خطر داشته باشد!! یک دفعه حواست نباشد یک روزی اتفاقاً با این بنده خدا برخورد کنی چاقو برداری بکشی او را. گفت آره ممکن است بکشم. میگویند پس جایز نیست نکنید این کار را، چرا چنین افکاری به ذهنت راه میدهی؟ ممکن است یک جوانی حواسش نباشد بگوید آقا من مثلاً میخواهم وسیله یک کسی را بدزدم یا یک کاری انجام بدهم، در ذهنم همین جوری روی آن فکر میکنم. میگویم اثرش چیست؟ اثر دارد یا نه؟ یک اثری دارد برایت چون گاهی وقتها همین طوری یک چیزی در ذهنش میآید رد میشود، آدم خیلی چیزها در ذهنش میآید رد میشود. ولی ما در فکرمان گاهی وقتها مسائلی پیش میآید که می تواند بعداً اثرگذار باشد، میگویی آقا این فکرها را نکن، این فکرها درست نیست. مثلاً میگوید در ذهنم پاسوربازی میکنم، خودم با خودم پاسوربازی میکنم. ذهنی است دیگر، کاملاً ذهنی است. مثل اینها که با کامپیوتر بازی میکنند، میگوید آقا پاسوربازی و قمار این است که چند نفر هستند دیگر، با هم این کار را میکنند، پول میگذارند، میگوید آیا میشود با کامپیوتر پاسور بازی کرد؟ من معمولاً میگویم که این پاسور بازی با کامپیوتر تاثیری مثبت ندارد برای شما، بلکه تأثیر منفی دارد، بلکه تحریک میکند افراد را برای قمار بازی و حالا یا با ملاک یا نتقیح مناط یا غیره به نظر میآید میشود درباره این هم یک حکمی داد. با اینکه بازیکنی که شما با آن بازی میکنید کامپیوتر است، یعنی آن مسائلی که در مورد قمار مطرح میشود و با پول گذاشته میشود مال خودش است، البته ممکن است یک کسی با کامپیوتر بازی کند بعد برد و باخت داشته باشد، یا این کسانی که شطرنج بازی میکنند، با کامپیوتر بازی میکند، کامیپوتر هم سرعتش بسیار بالا است، آیا من میتوانم با آن بازی کنم اگر شطرنج حرام باشد؟ ممکن است فقیه یک حکمی بدهد درباره این. عرضم بر این است فقه همان طور که میدانید خیلی گسترده است، یعنی به قول معروف خواب و بیداری آدم را هم شامل است، رفتارهای بدنی، رفتارهایی که در دنیا داریم حتی افکارمان هم که فکر میکنیم آنها هم چیز است، آنها هم اهمیت دارد و بسیار مهم است و باز درباره او حکم داده میشود. معمولاً افراد نمیرسند با این گستردگی فقه، کل آن را یک دور به صورت استدلالی بخوانند، ولی شاید وقت داشته باشند یک دور کلیات را بدانند و قواعد فقه وقتی را در همه عرصهها مرور کنیم و در موردش بدانیم میتوانیم با کلیات هر باب آشنا باشیم. بنابراین به جای اینکه تک تک مسائل نماز را فرضاً، ریزه کاریهایش را مثلاً بنشینیم بخوانیم، یک قاعده میخواهیم قاعده لا تعاد، دهها مسئله از این ناشی میشود و میتواند به دست بیاید. یا مثلاً قاعدهای داریم که «لا تبطلوا اعمالکم» حالا «بالمن و الاذی» باشد یا «لا تبطلوا اعمالکم» به طور کلی. آیا ما میتوانیم در عبادت یک کاری را که شروع کردیم آن را بشکنیم؟ نماز را شروع کردیم، میتوانیم آن را بشکنیم؟ روزه شروع کردیم، حالا کار احکام خاص ندارم، ممکن است بگوییم ماه رمضان معلوم است باید روزهاش را بگیرد. اما در روزهای دیگر که روزه میگیرد بعد وسط کار میبُرد آن را، آیا میتواند این کار را بکند؟ قاعده بطلان عمل یا ابطال عمل را میخوانیم، به جای صدها مسئله که بخواهیم بخوانیم. برای اینکه مسائل نماز را بخوانیم یا زکات را بخوانیم آن قاعدهها را میخوانیم که یک مروری به مسائل شود، چون ما نمیرسیم که همه آنها را بخوانیم.
قاعدهها این فایده را برای ما دارند، یک دید کلی به ما میدهند، یک قدرت و یک توانایی به ما میدهند که تطبیقات را ما خودمان انجام بدهیم، اگر دقیق بدانیم قاعده قرعه چی است؟ یا میگوییم «لولا النص الخاص» اگر نص خاصی نبود و روایت خاصی در مسئله نداشته باشیم طبق آن قاعده قرعه این جوری عمل میکنیم، طبق قاعده مثلاً فلان این جوری عمل میکنیم. اینها از مسائلی است که ما برای این قاعدههای فقهی وقتی اینها را میخوانیم برایمان فایده دارد، اینها کلیات است و این کلیات به ما کمک میکند که یک دید فقهی خوب پیدا بکنیم، تطبیقات خودمان را پیدا بکنیم یا با شخصی که با فقه آشنا است خیلی کمکش میکند.
یک زمانی تعدادی از این دوستان عزیز که محترم هستند در زمینه اقتصاد کار بودند یک برنامه گذاشته بودیم میرسیدیم خدمت بزرگان. خدمت تعدادی از بزرگان رسیدیم اینهایی که خلاصه یک زحمتی کشیده بودند برای مباحث اقتصادی، کتابی نوشته بودند، موسسهای راه انداخته بودند. یادم است از کسانی که رفتیم، چون خیلیهایشان شاید الان نباشند، آقای مرحوم آقای مصباح، مرحوم آقای اردبیلی، مرحوم آقای سید کاظم حائری، مرحوم آقای مکارم شیرازی و برخی از بزرگان دیگر. گاهی وقتها دوستان میرفتند با این بزرگان یک بحثهایی هم مطرح میشد. یکی از بحثهایی که دوستان حتماً با مسائل اقتصادی درگیر بودند بحث نظام اقتصادی اسلام یا مکتب اقتصادی اسلام است. که شهید صدر در «اقتصادنا» به عنوان مذهب اقتصادی یا مکتب اقتصادی زحمت عدیدهای را کشیدند تا آن را بتوانند بیان کنند، چون همین طور که میدانید بحث مکتب اقتصادی اسلام یا نظام اقتصادی اسلام، این جور حرفها، همه اینها مال این دو قرن اخیر هستند که دانشمندان اقتصادی به خصوص طبق دستورگذاری مارکس آمده و این نظامواره به یک پدیده اجتماعی به نام اقتصاد نگاه کرده است.
مارکس کتابهایش را اگر وقت کردید نگاه بکنید ببینید یک تنه چقدرکارکرده است. اینهایی که نابغهاند و آنهایی که انگیزههای بسیار بالایی دارند، مثلاً مارکس و دیگران حالا آدام اسمیت هم یک جور دیگر کار کرده و دانشمندهای دیگری که در زمینه اقتصاد بودند در بین ما میتوانیم بگوییم شهید صدر در همین عداد است. شهید صدر چون خیلی چیزهای دیگر هم وارد شد، فقط اقتصاد کار نکرد، برای همین مجموع آثار اقتصادیاش محدود شد؛ وگرنه اگر کل عمرش را اقتصاد اختصاص می داد و به جای اینکه کتاب صلاة مثلاً بنویسد، کتاب زکات مینوشت؛ به جای اینکه کتاب حج فتوا بدهد، دیگر اینها را فتوا نمیداد. فتاوای واضحهاش فقط در بحثهای اقتصادی اجتماعی بود. حالا ایشان که خیلی زود شهید شد و ضربه سنگینی به جامعه تشیع خورد و به خصوص بعد از انقلاب به شدت به چنین افرادی نیاز بود.
این نظامواره از نظر اقتصادی که ایشان زحمت کشیده بودند در این دو قرن این مسئله مطرح شد که آقا نظام اقتصادی سرمایه داری، نظام اقتصادی سوسیالیستی، الان هم در دنیا این مسئله مطرح است و داغ هم است؛ هنوز که هنوز است این مباحث مطرح است. مسلمانها هم به قول معروف از راه رسیدند گفتند آقا بحث سر چیست؟ گفتند ما درباره نظام اقتصادی داریم بحث میکنیم؛ ما می گوییم سرمایه داری، آنها می گویند سویالیستی؛ وقتی ما با آنها آشنا شدیم یک شخصی مثل شهید صدر آمد گفت نه این، نه آن؛ ما نه این هستیم نه آن هستیم، گفتیم چی هستیم؟ اقتصاد ناب. اقتصاد ما، نظام اقتصادی اسلام یک امری است که مشابهتهایی در بعضی از زمینهها با اقتصاد سرمایهداری دارد، با سوسیالیست هم یک مشابهتهایی دارد؛ اما خودش یک ریشه و تنه خاصی دارد، خودش یک قالبی دارد که آن قالب میتواند مستقل زندگی بکند و به صورت مستقل عمل بکند. همین باعث شد که کتابهایی در این زمینه نگاشته بشود. حالا پس چرا ما میتوانیم یک پدیدهای را به نام مذهب اقتصادی یا مکتب اقتصادی یا نظام اقتصادی شکل بدهیم؟ این خودش یک بحث زیادی دارد. دیگر دوستان عزیز که اقتصاد خواندند و آشنا هستند میدانند و دوستان عزیز هم دیگر حتماً مطالعه کردند، خبر دارند. این یک مسئله پدیدهای است.
محقیقین اسلامی که در نظام اقتصادی کار کردند
میخواهم همهاش را به قاعده فقهی برسانم. کسانی که در این زمینه کتاب نوشتند درباره مکتب یا نظام، مثلاً کتابهایی که قبل از انقلاب نوشته شده، شهید صدر کتابش مال هزار و نهصد و شصت میلادی است تقریباً هزار و سیصد و چهل، یعنی هنوز مسائل چهل و دو رخ نداده بود ایشان کتاب اقتصادش را نوشته بود. حوزه نجف و اینجا به خاطر داشتن شهید صدر خیلی جلو افتاد. در میان دیگران اندیشمندان اثر هم گذاشت، و این کتاب وقتی به ایران آمد و ترجمه شد خودش هم آمد، اندیشمندان متعددی در مورد این موضع گرفتند، کار کردند. حالا جناب امام موسی صدر هم که متعلق به تشیع است به جهان اسلام، به جهان انسانیت که مسیحیان به آنها علاقهمند بودند، آنها هم در زمینه اقتصاد کار کرده بود، یعنی لیسانس اقتصاد داشت از دانشگاه تهران؛ امام موسی صدر در دهه سی این را گرفته بود که بعد رفت به لبنان و بعضی از آثار اقتصادی هم دارد. این بحثهای اقتصادی که آن موقع مطرح شد اثرگذار هم بود.
مرحوم آقای طالقانی کتابی دارد به نام «مالکیت در اسلام» آنجا هم سعی کرده بحثهایی را بین سرمایه داری و کمونیست و سوسیالیست و اینها را به صورت جداگانه مطرح بکند، نقد و بررسی بکند و با اثر خوبی هم بود. اساتید اقتصاد میگفتند ما فکر نمیکردیم آقای طالقانی چون یک طلبه و عالم حوزوی است مسائل اقتصادی را اینگونه دقیق مطرح کند. من از بعضی از اساتید اقتصاد این را خودم شنیدم که ایشان با دقت مباحث را پیگیری کرده و نظر اسلام را هم مطرح کرده. در مباحث اسلامی استاد و توانمند بود.
افراد محدودی در این زمینه میخواستند کار کنند یکی از بحثهایی بود که شما این پدیده مکتب اقتصاد اسلامی را از کجا میخواهید در بیاورید؟ چون یک پدیده جدید مطرح شده بود. میخواستید چند تا اصل مطرح کنید که بر اساس این اصول اقتصاد جامعه طراحی بشود و عمل کند. مثلاً اقتصاد سرمایهداری همین طور که میدانید میگفت اصل مالکیت در هر حد و اندازهای برای انسان جایز است، درست است، هیچ محدویتی ندارند، عدم محدودیت مالکیت. کمونیستها و مارکس آمد گفت عدم این..، اصلاً این اصل مالکیت خصوصی، همۀ شر و شروری که ما داریم از همین است، کلاً این را نفی کرد. یکی نفی کرد صد درصد و یکی اثبات کرد صد در صد. ما چه میگفتیم در این زمینه؟ آیا ما یک اصلی داریم؟ مثلاً میگفتند مالکیت در یک چهارچوب قرار میگیرد، هر چیزی را نمیتوانستیم مالک باشیم مثلاً من بروم مالک یک دریاچه بشوم[نمیشود]، اینها انفال است، مال عموم است.
چند تا اصل را نظام سرمایهداری مطرح میکرد، کمونیستی و سوسیالیستی هم مطرح میکرد کل اقتصادی که اینها دارند اقتصادهایی است که طراحی شده توسط انسان و اگر هم از مطالب دینی چیزهایی استفاده میکرد خودش تفسیر میکرد و تغییرات هم در آن میداد میگفت من این اصل را قبول دارم.
عامل ثروتزایی چیست؟ مثلاً کار است؟، مارکسیستها میگفتند کار. ارزش افزودهاش را هم میگفتند متعلق به کار است. سرمایهدار هم یک دیدگاهی داشت در این باب، میگفت ارزش هر شیء بسته به بازار است، تقاضا و عرضه. ممکن است یک چیزی که خیلی هم برای آن کار کرده باشی تقاضا برای آن نباشد قیمتش میآید پایین، ممکن است یک چیزی که برای تولیدش دو ساعت کار کردی ولی اتفاقاً مشتری پیدا کردی که دیگر حالا شانس آن تولیدکننده است. یک تولید کننده دو ساعت کار برایش شده، برای این کالایش، دو ساعت کار کرده، بعد نگاه میکنی تقاضا زیاد است عرضه کم است قیمت بالا میرود. آیا شما به نظام بازار اعتقاد دارید یا اینکه نه میگویید چند ساعت برای آن کار شده قیمتش همین قدر است؟ شما رفتید بیست ساعت کار کردید یک کیلو از یک مادهای را تولید کردید، میگویی هزینههایش چقدر است؟ چند ساعت برای آن کار شده؟ چقدر کارگر؟ چقدر ماده اولیه؟ همه اینها را بگذارد روی همدیگر، با یک سودی؛ ارزش این کالا این مقدار است، ولی تقاضا ندارد اصلاً کسی نمیخرد، میگوید نمیخواهیم. میگویند کمتر میدهی میخریم، کمتر ندهی اصلاً نمیخریم. مگر به اصرار مجبور بکنی بخرند، وگرنه نمیخرند.
بر عکسش برای یک کالایی، حالا یک نفر یک طراحی کرده یا یک چیزی است که جذبه دارد برای افراد، با قیمت بالا میخرند؛ ارزشمند است برای آنها، خوششان میآید از این. خیلی برایشان جالب است. مثلاً فرض کنید یک چیزی بود که یک عکسی بود که میگفتند عکس پیامبر است، معلوم هم شد که عکس پیامبر هم نیست، ولی مطرح شد. حتی یک شخصیت بسیار ارزشمند و بزرگی مثل امام خمینی من شنیدم از خود حاج آقا توسلی که این عکس را چون گفته بودند منتسب به پیامبر است، همان عکس مشهور جوانی پیامبر. این عکس میگفتند زده بود در خانه. جلویش بود یا مثلاً حالا در یک قسمت دیگر. من یک بار از آقای موسوی اردبیلی سؤال کردم شما که این قدر پیش امام میرفتی، این عکس را شما هم دیدید، گفت نه! ....
بتواند از آن یک اصل استفاده بکند، سه چهار تا اصل به دست آورد؛ اصل دخالت دولت مالکیت در کادر محدود و ... وگفت نظام اقتصادی اسلام این گونه است؛ بازار را مثلاً تأیید کرد ولی آزادی مطلق نباشد، آزاد در کادر محدود بود دخالت دولت را پذیرفت و مالکیتی هم در چهارچوبی پذیرفته بود. گفت شما، بر اساس این اصول ایشان آمد نظام اقتصادی، از وقتی هم که ایشان نوشت متاسفانه ردیه یا نقض یا نقدی بر آن نیامد چون گویا ما وقت نداشتیم به این چیزها بپردازیم.
مرحوم آقای مطهری خدا رحمتش کند در اواخر عمرش به این دستگاه اقتصادی این سمت و سو پیدا کرد کار کند که نماند و به اصطلاح تازه شروع کرده بود ولی خب آدم فرزانهای بود و میتوانست خیلی دقیق مطالب را موشکافی کند و بعضی از اساتید اقتصاد، فکر میکنم مثل آقای دکتر نمازی و اینها، با هم بحث میکردند صحبت میکردند در امور اقتصاد، دکتری اقتصاد بودند در جلسات و بعضی دیگر شرکت میکردند برای آقای مطهری توضیح میدادند. و البته مباحث سوسیالیستی را ایشان خصوصاً فلسفه مارکسیست خیلی کار کرده بود؛ کم کم خورد به بحثهای اقتصادی مارکسیست و بعد هم آمد به سرمایه داری، چون اقتصاد سرمایه داری یک کم پیچیدهتر است.
میخواهم این را بگویم آقای شهید صدر از یک راه استفاده کرد؛ آقای مکارم شیرازی یک زمانی که ما خدمتشان رسیده بودیم، دوستان بودند خدا رحمت کند خیلی از عزیزانی که الان نیستند آقای نظر پور بودند، آقای موسویان بود، آقای خلیلیان بود. به ایشان گفتیم که آقا ما میخواهیم نظام اقتصادی را طراحی کنیم شهید صدر مثلاً این چنین گفته، آیا شما این را قبول دارید این این جوری میشود؟ خلاصه بحث شد. ایشان فرمود که نمیشود با این فرمایش ایشان که ما مثلاً چون شهید صدر گفته بود من دیگر اینجا نگاه نمیکنم به فتاوای شخصی خودم، فتاوای مجموع فتاوای اسلامی را بررسی میکنم. آقای مکارم گفته بودند نه، این از نظر من تمام نیست. گفتیم خب شما پیشنهادتان چیست؟ پس ما چه کار کنیم؟ این نمیشود؟ گفت به نظرم میآید روی آن فکر کنید، البته ایشان خودش نظر داشت، گفت میشود از قواعد فقهی استفاده کرد، یعنی قواعد فقهی که در اسلام است در اینها قواعد کلی است و شمولش هم زیاد است. بنابراین شما ممکن است برای مکتب اقتصادی اسلام از قواعد فقهی استفاده کنید و از آن بهرهبرداری کنید.
البته اگر این کار را بخواهیم انجام بدهیم راهنمای بسیار خوبی است این قواعد، چون چهارچوب های کلی در زمینه فقه را برای ما بیان میکند و ما میتوانیم به طور کلی بگوییم اقتصاد اسلامی، این مکتب مثلاً ربا را نمیپذیرد. ولی یک مشکلاتی اینجا است که اصولاً ما درباره بحثهای فقهی مثلاً ربا را زیر سؤال میبریم و میگوییم ربا درست نیست و شرع مقدس هم به شدت با این ربا برخورد دارد. گاه مجوزهایی برای چیزی به نام حیله ربا مطرح میکنیم؛ البته می دانید حیله گاهی وقتها وقتی گفته میشود به گونهای است که از نظر ماهیت و حقیقت این اصلاً ربا نیست. مثل فرق ازدواج با روابط ناصحیح. اصلاً این آن نیست، آثارش، قصدی که وجود دارد، شکلگیریاش، اینها وجود دارد. ولی گاهی وقتها تفاوتی نمیکند و احیاناً یک تفاوت خیلی ساده میخواهد این را حلال و حرام کند که اگر این جوری باشد، آن نظام اقتصادی که شما میچیدید ممکن است با نظام اقتصادی سرمایه داری یا آنی که قبول ندارید، یکسان در بیاید. یک مسئله خیلی مهمی که ما در مورد قواعد فقه و غیره باید در نظر بگیریم وقتی میخواهیم از آن استفاده کنیم برای نظام اقتصادی و موارد این چنینی، آن نظامِ ترجیحاتی است که بین این قواعد مطرح است؛ یعنی باید معلوم باشد مثلاً رابطه لا حرج با لا ضرر که فقها مطرح کردند. تقدم اینها با احکام اولیه واضح است، ولی گاهی وقتها وقتی این ثانویهها با هم درگیر میشوند کدامشان مقدم است؟ مثلاً قاعده لا ضرر و نفی سبیل، ممکن است لاضرر یک امری را میگوید، مثلاً احکامی که ضرری است نفی شده، ولی گاهی وقتها این احکام ضرری در واقع موافق با نفی سبیل نیست. اگر شما میخواهید سلطه کفار را نداشته باشید باید ضرر متحمل بشوید. حالا جایی که این دو قاعده در یک مورد مثلاً وارد میشود از یک طرف لا ضرر است که میگوید آقا این جواز را بردار، این عمل درست نیست یا عمل باید این گونه باشد، حالا بسته به اینکه لا ضرر را بگوییم. آیا احکام ادبی را هم میگیرد؟ احکام فقط وجودی را میگیرد. اینها چگونه است هم خودش یک بحثی است. اگر بخواهیم از اینها برای نظام اقتصادی اسلام استفاده کنیم همه ترجیحات باید مشخص باشد و به طوری باشد که تقریباً نظام اقتصادی که گفته میشود بین محققین تفاوت چندانی با هم نداشته باشد، اختلافات خیلی جزئی باشد، نه اینکه اختلافها آن قدر زیاد باشد که از مجموعه همین قواعد فقهی یک شخصیتی جوری اینها را کنار هم قرار میدهد که به شدت سوسیالیستی میشویم یا اینکه به گونهای اینها را قرار بدهد که به شدت نزدیک میشویم به سرمایه داری.
حالا به طور کلی این نظام اقتصادی اسلام را به فرمایش استاد مکارم شیرازی میتوانیم از قواعد فقهی بهره بگیریم. حالا باید یک نفر این کار را انجام بدهد تا ما بدانیم شدنی است یا نه؟ و من پیشنهاد میکنم اگر دوستان خواستند در زمینه مباحث اقتصادی فقهی کاری انجام بدهند میتوانند این کار را صورت بدهند. قواعد اقتصادی را اول مدنظر قرار بدهند. قواعد غیر اقتصادی را نیازی نیست اینجا بررسی بکنیم، مثلاً قاعده لا تعاد دیگر لازم نیست بحث کنیم یا قاعده قرعه را لازم نیست اینجا مطرح بشود. به عنوان یک طرح پژوهشی یا یک کاری که یک رساله سطح چهاری حداقل لازم دارد، سطح سه یک مقداری کم است برایش، حالا اگر کسی هم علاقه مند بود میتواند. ولی یک رساله سطح چهاری یک نفر فکر کند و بیاید این دیدگاه را مطرح کند که اگر ما به جای حرفهایی که آقای شهید صدر آورده و سعی کرده مکتب اقتصادی اسلام را طراحی بکند، اگر از قواعد استفاده کنیم، آیا این امکانش است که از قواعد اقتصادی استفاده کنیم برای تبیین نظام اقتصادی یا مکتب اقتصادی اسلام؟ آیا محصولی که از این مجموعه به دست میآید میشود به آن اتکا کرد یا نه؟ گرچه بزرگانی که در زمینههای فقهی کار کردهاند سعی میکنند همه قواعد فقهی را که است بیاورند، اما اینها را به صورت یک الگو در بیاورند، که اگر یک زمانی لازم شد میشود دربارهاش صحبت کرد.
دوستان عزیز باید این را بدانیم ما وقتی میخواهیم یک کاری به صورت عملیاتی در بیاید باید به گونهای این الگو بیان بشود که چهارچوبهای کار، روابط، وظایف، اختیارات کاملاً مشخص باشد، اولویتها هم مشخص باشد؛ وگرنه اینکه مثلاً در مورد تک تک احکام، تک تک مسائل احکامش است. قاعدههای فقهی، پانصد تا قاعده فقهی است، فرض کنید در مورد اقتصاد پنجاه تا قاعده فقهی است، اما این که اینها چطور کنار هم بنشینند و چگونه مهرههای این بتواند یک تسبیح شکل بدهد؟ نظامواره شکل بگیرد در بخشهای مختلف که حالا به تدریج در مورد بعضی از این موارد عرض میکنیم. پس بنابراین یکی از کاربردهایی که حالا ما در زمینه اقتصاد ممکن است از آن استفاده کنیم از این قواعد، این تشکیل یا طراحی نظام اقتصادی اسلام است.
دوستان عزیز این هم عرض کنم که از قواعد فقهی میتوانیم استفاده کنیم، پدیدههای جدید اقتصادی همان طور که خود شما آشنا هستید و در این زمینهها کار کردید میدانم، رساله نوشتید، پایاننامه نوشتید، کتاب نوشتید، تحقیق کردید. مثلاً نگاه کنید بانک داری یا بالاتر بگویم نظام مالی؛ نظام مالی و بخش اعتباریات است، بخش اعتباریات در زمینه مسائل اقتصادی است که بانک و بورس است، یا بازار پول و بازار سرمایه به آن میگوییم. ما در اقتصاد به طور کلی دو بخش داریم به یک معنا؛ یک بخش حقیقی داریم، یک بخش اعتباری. بخش حقیقی مثلاً کارخانهای که دارد کار میکند، کارگری که آنجا کار میکند، در کشاورزی کار صورت میگیرد، حمل و نقل صورت میگیرد، این بخشها را میگوییم بخشهای حقیقی؛ کشاورزی، صنعت، خدمات، همه مجموعهها. میوه که تولید میشود مصرف میشود، گندمی که تولید میشود توزیع میشود، مصرف میشود خرید و فروش میشود، در اقتصاد این دو بازار کالا و خدمات یک طرف و بازار کار که بخش تولید است میگویند بازار حقیقی. کنار این دو تا بازار دو تا بازار دیگر شکل گرفته که حالا اوایل یکی بود ولی بعد به تدریج اینها دو تا شدند، حالا از تقریباً هفتاد سال پیش دیدگاههای آقای کنز را، که پروفسور کنز شاید مهمترین شخصیت اقتصادی دنیا باشد، حداقل در قرن بیستم که توانست بحران بزرگ دهه سی را یعنی نود سال پیش بحران بزرگی در اروپا و آمریکا رخ داد و این آقای کنز با نظریاتی که داشت توانست این را حل کند. از آن زمان آمدند این بازارها را چهار تا کردند، گفتند بازار پول، بازار سرمایه در کنار بازر کالا و خدمات و بازار کار. چهار تا بازار را در نظر گرفتند؛ یک بخش حقیقی داریم یک بخش اعتباری. اگر ما به اینجا برسیم یک نفر، حالا نه همه نظام اقتصادی، نظام اقتصادی اسلام را بخواهد با قواعد فقهی کار کند، بیاید بگوید من قواعد حاکم بر رفتارهای بانک را بر اساس قواعد اقتصادی استخراج میکنم و اینها را مشخص میکنم. به گونهای مشخص میکنم که تمامی روابط حقوقی، مقررات، قوانین، سیاست گذاریها در این قواعد قرار بگیرد. اگر کسی توانست این کار را انجام بدهد برای بخش پول که معمولاً میگویند در دوره کوتاه مدت این پول جریان پیدا میکند یا در بخش بازار سرمایه که معمولاً سهام و اوراق عمرشان بیش از یک سال است. همچنین بازار کالا و خدمات، بتواند قواعد فقهی را برای اینها قرار بدهد، خیلی کمک مهم است، یعنی شما از این قواعدهای فقهی میتوانید استفادههای خیلی زیادی ببرید با فرمایشی که استاد مکارم فرمودهاند این جوری استفاده کنید، با این تعبیری که مثلاً حقیر به آن اضافه میکنم مثلاً به یک مقداری برود توضیح، این چهار تا پایان نامه و رساله در بیاورید. قواعد فقهی که در بازار کار میآید و روابط از اینها ناشی میشود، اینها یک ستونها و سقفهایی است و دیوارهایی است که دور تا دور بازار کار اسلامی را قرار میگیرد یا بازار پول یا بازار کالا یا بازار سرمایه. چهار تا بازار حداقل داریم و ببینیم آیا این چهار تا بازار میتواند قرار بگیرد؟ اگر کسی بخواهد این کار را بکند غیر اینکه باید قواعد فقهی را متناسب با این بازارها را بداند، خود آن بازار را باید دقیق بشناسد، روابطی که در آن بازار است ببیند و بعد وقتی قواعد را ذکر کرد باید این قواعد طوری باشد که از دلش یک الگو به دست بیاید، اینها کارهای نشده است.
یک زمانی من در یک پایان نامهای که داشتم آن موقع مینوشتم در مورد بازار کار، خب بحثهای فقهی داشتم مطرح میکردم، از لا به لای بحثهای فقهی میخواستیم یک کلمه کلمه یک مسئله مسئله پیدا بکنیم، بعد همان زمان رفتم در این فکر که برخی از قواعد فقهی که در بازار کار میتواند تأثیرگذار باشد اینها را بنویسم، یک مقدارش را در آن رساله نوشتم، بعدها هم این را در یک مقالهای که فکر کنم شماره هجده اقتصاد اسلامی بود چاپ شد، قواعد فقهی حاکم بر بازار کار. برخی از قواعدش را هم سعی کردم بنویسم. اطلاعات من محدود بود که هنوز هم محدود است. تا حدی میخواستم دید بدهم که اینجوری هم میشود قواعد فقه را نگاه کرد، با این جوری هم میشود تحلیل کرد؛ ولی خب یک کار خیلی ابتدایی بود و اطلاعاتم هم خیلی محدود است این بحثها خیلی نو است، یعنی تعداد عزیزانی که باید روی این زمینهها کار کنند هر چه بیشتر باشد اشکالات همدیگر را میتوانیم برطرف بکنیم و به یک نتیجهای شاید برسانیم انشالله.
پس یکی از بحثهایی که در مورد این بازار قواعد فقهی میتوانیم استفاده کنیم این است که نظام واره به اینها نگاه کنیم و نظام اقتصادی اسلام به طور کل، نظام پولی، نظام بازار سرمایه، نظام بازار کالا، اینها را میتوانیم یک یک از دلها اینها به دست بیاوریم؛
تقسیمات در خصوص بررسی قواعد فقهی
یک مسئله که ما درباره قواعد فقه باید بحث کنیم، نوع تقسیماتی است که در مورد این قواعد فقه به تعداد زیاد است. در این کتابها قواعد فقهی به صور مختلفی تقسیم بندی شده. در مقدمه کتاب آقای زارعی سبزواری یک مطلبی را نوشتند من آن را بیان میکنم که بعد بگویم خودم در ذهنم چیست، ایشان در صفحه 31 جلد اول که درباره تقسیمات قواعد فقهی نوشته شده، یک مطلبی را گفتند، من تقسیمات دیگر هم بعداً برای شما نقل میکنم. مثلاً گفته برای قواعد فقهی تقسیمات مختلفی است
قواعد تعبدیه
یکی از تقسیمات این است بگوییم قواعد تعبدیه، قواعد عقلاییه؛ منظورمان از قواعد تعبدیه یعنی قواعدی است که اگر میخواهیم اثباتش کنیم دلیل لازم داریم، یک دلیلی که شارع بیان کرده، حالا کتاب، سنت، اجماع. مثل قاعده طهارت که دلیلش مثلاً یکی از همین ادله شرعی است یا بعضی از قواعد داریم عقلایی است که برای اثباتش همین که ما به این نتیجه برسیم که شارع ردعی از این نکرده برای ما کفایت میکند، مثل قاعده وجوب دفاع به مستطاعة، ایشان ذکر کرده است. اگر از «اَعِدّوا لَهُم مَااستَطَعتُم مِن قُوَّة» استفاده نشود، یا مثلاً قاعده فراغ، اینجا ذکر کرده است یا قاعده «من ملک شیئا ملک الاقرار به» اینجا نوشته. این یک تقسیم. حالا کلی، قواعد تعبدیه که دلیل خاص شرعی دارد، یا قواعد عقلاییه که شارع از آن ردع نکرده و این جریان داشته در بین مردم، قاعده را ردع نکرده. این یک تقسیم.
قواعد منصوص و مصطلاد
تقسیم دوم ایشان نوشته است که میتوانیم قواعد را این جوری تقسیم کنیم بگوییم ما یک قواعدی داریم منصوص، یک قواعدی داریم مصطادِه، منصوص آنهایی است که حدیث دارد یا آیه دارد مثل قاعده لا ضرر، قاعده الخمس بعد المؤونة یا قاعده علی الید. ولی قاعده مصطاده مثلِ، قاعده اتلاف که عرض کردم، یا مثلاً گفته قاعده لابیع فی المجهول یا قاعده «من مر بمیقات وجب علیه الاحرام». هر کس از میقات میگذرد احرام بر او واجب است، این را بزرگان از مسائل مختلفی که در حج مطرح شده در آوردند. این دو تا بحث است.
قواعد عبادی و معاملات
تقسیم سوم گفته قواعد فقهی را بگوییم قاعدههای عبادی، مال عبادات مثل صلاة و حج و صوم و اینها و قواعد معاملات، مثل قاعدههایی که در ابواب معاملات مثل بیع و اجاره و اینها مطرح میشود، این هم یک تقسیم.
قواعد قرآنی و نبوی
گاهی تقسیم میشود مثلاً قواعد قرآنی، قواعد نبوی و حتی با تعبیر ایشان قواعد ولوی، قاعدههایی که از احادیث ائمه به دست آمده. قاعدههای قرآنی مثل قاعده لا حرج، قاعدههای نبوی مثل الخراج بالضمان یا قاعده علی الید، قاعدههای نبوی مثل قاعده وجوب الاعادة بالخلل بالارکان، اگر ارکان خلل شد همان لا تعاد مثلاً. یا قاعده اختصاص مفتریت بالعمد که این را گفتند از قاعدههایی است که از لا تعاد مثلاً از حدیث امام صادق علیه السلام به دست میآید و موارد این چنینی.
قواعد اصلی و فرعی
بعد ایشان گفته یک تقسیم هم است که میگویند قواعد اصلی و قواعد فرعی. قاعدههای اصلی قاعدههایی است که قاعدههای فرعی تحت آن است. خودِ از آن قاعده چند تا قاعده دیگر به دست میآید مثل قاعده اقدام، که بعضی از قاعدههای فقهی مثل قاعده «ما یضمن بصحیحه» از قاعده اقدام مثلاً حاصل میشود یا قاعده احترام که باز قاعده اصلیه است.
قواعد مشتمل بر احکام اولیه و ثانویه
یک تقسیم هم ایشان کردند گفتند که بعضیها میگویند قاعدههایی است مشتمل بر احکام اولیه است یا قاعدههایی که مشتمل بر احکام ثانویه، لا حرج و لا ضرر ثانوی هستند، قاعده تصویب، قاعده اتلاف اینها قاعدههای اولیه است.
قواعد مختص به شبهات موضوعیه و حکمیه
برخی قواعد فقهی را تقسیم کردند گفتند قاعدههایی که مختص به شبهات موضوعیه است مثل قاعده فراغ، برخی که مختصش شبهات حکمیه است، اختصاص به شبهات حکمیه دارد مثل قاعده لاضرر که بحث احکام است، حکم ضرری داریم یا نداریم، جبران خسارت داریم یا نداریم و حالا آن مبانی که در لاضرر است. این هم یک هفتمین تقسیم بود که آقای زارعی گفتند.
قواعد خاص و عام
هشتمین تقسیم ایشان گفته قواعد فقهی است که قواعد فقهی دو گونهاند یا به باب خاصی از ابواب فقه اختصاص دارد مثل قاعده طهارت که مال بحث طهارت است، قاعده من ادرک رکعة که مال باب صلاة است، قاعده خمس فی مطلق الفائدة یا الخمس بعد المؤونة مربوط به کیست؟ مربوط به باب خمس است.
و یک سری قواعدی داریم که قاعدههای عام هستند غیر مختص هستند به باب خاص که حالا یا در اکثر ابواب جریان پیدا میکنند یا در همه. در اکثر مثل قاعده فراغ که در چند تا ابواب عبادات و اینها جاری است، قاعده لا ضرر و قاعده تقیه، اینها در همه ابواب فقه اینها میتوانند مورد استفاده قرار بگیرند که خود آقای عباسعلی زارعی سبزواری که پانزده شانزده جلد از این کتابهای قواعد فقهی را مطرح کرده، خود ایشان آمده همین گونه معنا کرده و گفته قاعدههای باب خاص و عام.
این البته در کتابهای دیگری هم مورد توجه بوده است. یک زمانی داشتم از عمره میآمدیم اتفاقاً نمیشناختم ایشان را، در هواپیما، پیش هم نشسته بودیم سلام و علیک کردیم گفتم شما؟ گفت فلانی هستم، اسمش را گفت و اینها. بعد گفت که من کتاب فقهی اینها را تالیف کردم؛ بعد همانجا با او بحث کردم که شما قاعدههای جدید را هم پرداختید؟ قاعدههایی که میشود درست کرد؛ یعنی بیاییم احتمالات را مطرح کنیم قاعدههای جدیدی را راه بیندازیم. حالا من توضیحم شاید ناقص بود، ایشان گفت من خیلی قاعده جدید آوردم در بابها شاید ناظر بر این بود که این چهارصد تا قاعدهای که ایشان فرموده من در اینجا مثلاً مطرح کردم به خاطر اینکه در کتابهای دیگر مثلاً سی تا، چهل تا، پنجاه تا قاعده ذکر شده، بعد با یک اختصار گاه بیان شده. ولی مثلاً من توانستم قاعدههای بسیاری را اینجا ذکر کنم، البته از کتابهای فقهی خیلی ارزندهای استفاده کردم خود ایشان هم قلم به دست خیلی خوبی هستند و زحمت زیادی کشیدند در مورد این قواعدی که وجود دارد. این تقسیماتی که الان اینجا مطرح کرده.
اسم کتاب آقای زارعی سبزواری «القواعد الفقهیة فی فقه الامامیة» است که جامع المدرسین چاپ کرده است عرض کردم چندین جلد است.
کتاب قواعد فقهی آیت الله سبحانی
یک کتابی است از حضرت آقای سبحانی فکر کنم پنج جلد باشد، من جلد اولش دستم است «الایضاحات السنیة» اگر اشتباه نکنم «للقواعد الفقهیة» و ایشان گفته «تشتمل علی ایضاح و دراسۀ ثلاثین قاعده فقهیه». سی تا قاعده را در این مجموعه اینجا بیان کردند در این جلد اول و در جلدهای دیگر هم تقسیماتی دارد. ایشان خودشان یک توضیحی دادند در باب این مقدمه کتابشان، هم از کسانی که در زمینه قاعده فقهی کتاب نوشتهاند که حالا اگر وقت شد امروز، و اگر نه بعد عرض میکنم، مواردی را ذکر کردند، تفاوت بین قاعده فقهیه و مسئله اصولیه را اینجا بیان کردند و بعد گفتند که ما برای این کتاب سعی میکنیم که این قواعد فقهیه را روشی را قرار بدهیم و میگویند من غیر از آن چیزی که در قواعد فقهیه است به ترتیب آنها قرار ندادم. بعد آمدند فصل بندی کردند، حالا به عنوان مثال قاعدههایی که در جلد اول ذکر کردند ابتدائاً گفتند قواعدی که کشف میشود از آن حال موضوع؛ موضوع از آن کشف میشود. آن وقت اینجا مثلاً چندین قاعده ید، قاعده اقرار، قاعده قول ذی الید؛ اینها را مثلاً مطرح کردند قاعده سوق که اماره تزکیه است، قاعده ید مسلم که اماره تزکیه است، قاعده الزام، قاعده اقرار، قاعده عدل و انصاف، قاعده قرعه، قاعده حجیت خبر واحد در موضوعات، این قاعدهها، قواعدی است که ایشان فرموده، اینها برای اینکه حال موضوع برای ما مشخص بشود، حکم نیست خودش، بلکه حال موضوع را مشخص میکند و حکم خودش پشت سرش میآید.
فصل بعدیاش قاعدههایی که موجبات ضمان است، ضمانت و مسقطات ضمانت، مثل قاعده اتلاف، قاعده علی الید، قاعده الیمین، غیر الضامن بالفرض که این موردها است. قاعده «المغرور یرجع إلی الغار»؛ قاعدههای مختلفی در این فصل ذکر کردند که این قاعدهها در واقع بحث ضمانات است. یک بخشی هم قرار دادند به عنوان مبطلات عقود، قاعدههایی که از آن استفاده میشود عقل باطل است. اینجا هم یک تعدادی قاعده ذکر کردند، بقیه مجلداتش الان در اختیارم نیست، اگر جلسه بعد گیرم آمد میگویم. این هم یک نوع تقسیم بندی است، با یک تقسیم بندی خاص در واقع قاعدههای که ارتباط با موضوع دارد، قاعدهای که ارتباط با ضمان دارد، قاعدههایی که عقد را باطل میکند و موارد این چنینی که ایشان زحمت کشیدند و این تقسیم بندی را دارند.
کتاب استاد علی دوست
یک کتاب دیگری است، کتابی که استاد علی دوست نگاشتهاند، کتاب ارزندهای هم است، به صورت موضوعی است
سوال: موضوعها را چطور تقسیم کنیم؟
پاسخ استاد: آقای استاد علی دوست یک کتابی دارند به نام «فقه و حقوق قراردادها» و در این دو جلد کتاب که مفصل هم نگاشتهاند، کتاب ارزندهای هم است، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه هم چاپ کرده تقریباً روی همدیگر هزار و صد صفحه این دو جلد کتابشان است. جلد اولش نوشتند «فقه و حقوق قراردادها، ادله عام قرآنی» و در این ادله عام قرآنی که الان من خدمت شما ورق میزنم و میخوانم مثلاً آیه «وفاء بالعقود» عنوان یک از قواعد مهم وفا، آیه اکل مال به باطل و تجارت عن تراض، آیه حلیت بیع به حرمت ربا، آیه تعاون بر اثم و العدوان، آیه نفی سبیل. این پنج فصلشان، پنج شش تا قاعدههای مهم که از قرآن به دست میآید ذکر کردند.
در جلد بعدی کتابشان که ادله عام روایی است، حدیث سلطنت ذکر کردند، حدیث نهی از بیع غرر ذکر کردند، احادیث لزوم وفا به شرط «المومن بشروطهم» ذکر شده، حدیث ضمان بید، علی الید را اینجا ذکر کردند و همچنین روایاتی که تحلیل و تحریم به کلام میگیرند، آن حدیث شریف «یحرم الکلام و یحلل الکلام» آن را ذکر کردند و همچنین روایاتی که درباره منافع در مقابل ضمان است، همین خراج بالضمان، همچنین حدیث «لَا يَحِلُ مَالُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِلَّا بِطِيبَةِ نَفْسه» این را مطرح کردند، این هفت فصل هم اینجا در کنار آن پنج فصل، دوازده فصل و ایشان دوازده تا قاعده یا بیشتر از دوازده تا قاعده هم بیان کردند، چون بعضیهایش دو تا بود در آن.
اینها را نگاه کنید وقتی شما به این نگاه میکنید این هم یک جور تقسیم بندی قواعد است که در لابه لای فرمایشهای آقای زارعی هم بود، مثلاً قرآن و سنت و ولایت بود، حالا اینجا قرآن و روایات مثلاً ذکر شده. البته می دانیدکه آقای علی دوست چند تا کتاب دیگر هم دارد که آنها هم میتوانند به عنوان قاعدههای فقهی مطرح باشند؛ مثل آن کتاب ارزنده «فقه و مصلحت» ایشان.
کتاب قواعد نراقی و مراغی
شما از کتابهای فقهی که در باب قواعد فقهیه است یکیاش مثلاً کتاب قواعد مرحوم نراقی است، یکی کتاب عناوین مرحوم مراغی است، آن نراقی این هم مراغی، این دو تا کتاب هم از کتابهای خیلی ارزنده است که مال قرون دوازده و سیزده و چهارده اینها نگاشته شده. البته کتاب قواعد مرحوم نراقی استاد شیخ انصاری، این کتاب این بحثهایی را که مطرح کرده قاعدهها را، ممکن است بعضیهایش فقهی باشد، بعضیهایش اصولی باشد، بعضیهایش حتی ادبی باشد. مرحوم نراقی هم خب کتابش دو جلد کتاب است، دهها قاعده را آنجا بیان کرد. تقسیم خاصی آنجا نیست ولی در مورد عبادیات یک یک اینها را ذکر کرده، عمدتاً هم درباره معاملات است.
کتاب «القواعد العامة فی الفقة المقارن» محمدتقی حکیم
آقای محمدتقی حکیم رحمة الله علیه، اگر اشتباه نکنم، چند سال پیش فوت کردند. ایشان یک کتابی دارد مثلاً «القواعد العامة فی الفقة المقارن» این هم خودش یک نکتهای است، خیلی نکته خوبی است.
این قواعد عامه در فقه مقارن یعنی ایشان چون خودش میدانید «الاصول العامه فی الفقه المقارن» را مطرح کرده کتابی که دارد در بحث اصول فقه است، در مباحث مقارن مطرح کرده اینجا هم چند تا قاعده فقهی مطرح کرده که میآید مثلاً قاعدههایی که میان شیعه و سنی مطرح است، اینها را ذکر میکند، این هم یک نوع کاری است که این آقای محمد تقی حکیم مطرح کرده، چند تا قاعده اینجا مطرح کرده است مثلاً قواعدی که درباره نیت است، قاعدههایی که درباره مسائلی که درباره لا حرج است بالفرض، قاعدههایی که درباره لاضرر است، مواردی را اینجا ذکر کرده.
سوال: برخی از اینها که در فقه و حقوق قراردادها است دلیل هستند ولی قاعده نیستند.
پاسخ استاد: این بر میگردد به اینکه، شما قاعده را چه جور معنا میکنید، هر قاعده یک دلیلی دارد البته؛ یعنی ممکن است یک آیه یک دلیل است دیگر، یک منبع حکم است برای ما، یک دلیل است، ولی این میتواند یک قاعده را برای ما اثبات کند؛ یعنی این که لاحرج یک دلیل است، یا لاضرر یک حدیث است، یک آیه است، این میتواند یک قاعده را معنا کند بر میگردد به قاعده؛ ما اگر حالا بعداً یک مقدار بیشتر درباره قاعده نکتههایی که اساتید گفتند میآییم بحث میکنیم، اینها به نظرم میآید میتواند جزء قاعده قرار بگیرد.
کتاب قواعد فقهی محقق داماد
یکی از کتابهای به نظرم میآید تأثیرگذار، به خصوص در میان دانشگاهیها که مطرح شده کتاب قواعد فقهی است که جناب سید مصطفی محقق داماد، استاد محترم نگاشتهاند. شاید از جهاتی ایشان تازگی دارد کارش و آن اینکه مبتنی بر مباحث حقوقی و تقسیماتی که در علم حقوق است آمدند این قراردادها را تنظیم کردند، مثلاً ایشان یک جلد کتابش درباره همین قواعد فقه بخش مدنی است که بخش مدنیاش یک و دو دارد. برخی از این قواعدش درباره بخش جزایی است. برخیاش درباره بخش قضایی است. ایشان یک تقسیم بندی کرده، یعنی چون خودشان در زمینه مباحث حقوقی و در دانشکده حقوق تدریس دارند و استاد هستند، قواعد فقهی را این گونه تقسیمبندی کردند، در همین کتابی که به عنوان قواعد بخش مدنی است، مباحثی را که مطرح کردند بعد از آن مقدمات، مثلاً قاعده شروط، مفصل درباره فصل سوم، قاعده عسر و حرج، قاعده سلطه، قاعده تعذر الوفاء بمدلول عقد، قاعده لزوم، قاعده الزعیم الغارم، قاعده رضاع؛ رضاع یعنی همان بحث شیرخوارگی و اینها، قاعده ما یضمن، قاعده تحذیر، که از جمله قاعدههای مهم است. قاعده ابراء، قاعده اعراض، قاعده اسقاط و قاعده احسان و قاعده التلف في زمن الخيار ممن لا خيار له. در این شانزده فصل تقریباً چهارده تا قاعده مهم را در بخش مدنی ذکر کردند، در بخشهایی که در مورد جزائیات است مثلاً قواعدی که به ضمانات و اینها برمیگردد مثلاً مطرح کردند، در بخش قضاوت، مثلاً البینه علی المدعی و الیمین علی من انکر اینها یک قاعده است که از آن فروعات زیادی به دست میآید، کلیاتی است که از آن میشود بهره گرفت.
یک زمانی من با ایشان از تهران میآمدیم، گفتم آقا شما این قواعد فقهی را که نوشتید چرا درباره اسراف ننوشتید؟ مرحوم نراقی درباره اسراف نوشته در کتاب قواعد، گفتم چرا آقای محقق درباره اسراف چیزی ننوشتید؟ گفت اسراف یک حکم جزئی است، یک حکم است، قاعده نیست. یک کم بحث کردم، ولی خودشان، حقیقتش این است که خودشان بیشتر تأمل کرد، فکر کرد گفت چرا نشود قاعدهاش کرد؟ اتفاقاً میشود! من یک زمانی برای مرحوم نراقی یک مقالهای نوشتم درباره، اسم قاعدهام، اسمش را هم گذاشتم «لا سرف و لا اسراف فی الاسلام»، حالا یکم بازی کردیم با این الفاظ؛ مشابه این لاضرر و لاضرار، لا سرف چون در بعضی روایات داریم لا سرف و لا اسراف از آن استفاده کردم نوشتم قاعده لا سرف و لا اسراف. بعد حرف مرحوم نراقی را کلاً آوردم و مختصر در چند صفحه بیان کردم خلاصه وار، چون ایشان مفصل نوشته، ولی بعد از آن آمدم گفتم قاعده اسراف در اقتصاد کجاها ارتباط پیدا میکند؟ یک مقدار رفتم سراغ این. بعدها که دیدم آقای محقق داماد ایشان هم اتفاقاً خودشان هم در این زمینه یکی از کتابهای جدیدی که چاپ کردند در آن به این مسئله هم پرداختند که در هر صورت اسراف هم میتواند یک قاعده باشد و از اینجا هم مباحثی مطرح شد. به نظرم میآید چون امروزه از فقه افراد مختلفی دارند استفاده میکنند، فقط فقیه با اساسی از ابواب فقه استفاده نمیکند که آقای سبزواری زحمت کشیدند، پانزده شانزده جلد قاعده فقهی مربوط به نماز، به روزه، به همه اینها یکی یکی بیان کرده، اول قواعد عام، بلکه در واقع ما بر اساس تخصصهایی که از آن بهرهمند میشویم مثلاً اقتصاد، حقوق جزا، حقوق بینالملل، حقوق فلان اینها مختلف است و مباحثی که مربوط به مثلاً محیط زیست است، مسائلی که در مورد فرضاً فرهنگی است، مثلاً مباحثی که مربوط به انواع حالتهایی که اینجا است، میتوانیم ما اینها را یک تقسیمبندی داشته باشیم و قواعد را بر اساس این قرار بدهیم. آن وقت خود بحث های اقتصادی، چون خودش ابعاد گستردهای دارد ما میتوانیم متناسب با ابواب مختلف اقتصادی بحثهای قاعدهها را بچینیم و کمک کنیم به کسی که مثلاً اقتصاد میخواند، بگوییم آقا فقه در زمینههای اقتصادی این چهارچوبها را برای شما قرار داده.
خیلی ممنون و متشکر از همه عزیزان
جهت دریافت فایل اینجا را کلیک کنید.