جلسه بیست و سوم سال ۱۴۰۰ درس خارج فقه پول و بانک + فایل جلسه
Sunday, 15 May 2022 04:12 انجمن مالی اسلامی ایران موسسه فقه اقتصادی طیبات درس خارج فقه پول و بانکداری استاد مصباحی مقدم 281
Gallery Image 1

جلسه بیست و سوم درس خارج فقه استاد مصباحی مقدم در موضوع فقه پول و بانک در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.

استاد مصباحی مقدم، درس خارج فقه پول و بانک جلسه23 روز شنبه، ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشِّیطَانِ الرَّجِیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم
اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، ثُمَّ الصَّلاةُ وَ السَّلام علی سَیِّدنا و نَبیِّنا حبیبِ اِلهِ العالمین، ابِاالقاسِم المُصطَفی مُحَمَّد و علی اَهل بَیته الطیّبینَ الطّاهرین لاسِیَّما بقیة اللهِ فی الارضین، روحی و اَرواحُ العالَمین لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء.
ظاهر حدیث الاسلامُ يَعلو ولا يُعلَی عَلَيهِ حکایت از این می‌کند که در مقام تشریع هست، و می‌خواهد بگوید اسلام موجب علو مسلمان بر غیرمسلمان در مقام تشریع و در احکام است. به‌عبارت دیگر ممکن نیست. به‌عبارت دیگر حکم اسلام و تشریع اسلامی موجب برتری کافر بر مسلمان شود بلکه برعکس تشریع اسلامی موجب برتری مسلمان بر کافر می‌شود، بنابراین در حدیث دو جمله است یکی جمله‌ی موجبه است و یکی جمله‌ی سالبه. مفاد جمله‌ی موجبه این‌ست که احکام مجعول در اسلام در اموری که مربوط به رابطه‌ی بین مسلمانان و کفار می‌شود در جانب مسلمانان رعایت علوّ بر کفار شده، و مفاد جمله‌ی سالبه عدم علوّ کافر بر مسلمانان از ناحیه‌ی احکام مجعول اسلام است.
از آن‌چه که گفته شد پاسخ این شبهه مشخص می‌شود که گفته شود برتری اسلام به‌معنای برتری مسلم نیست. چون ممکن است شبهه‌ شود که ظاهر روایت این‌ست که الاسلامُ يَعلو ولا يُعلَی عَلَيهِ.
دانش‌پژوه: یک روایت دیگر هم در ادامه هست که می‌گوید والكفّارُ بِمَنزِلَةِ المُوتي لا يَحجِبونَ ولا يُورِثون
استاد: من دقیقاً همین را خواندم. ادامه‌ی روایت خودش حکایت از این می‌کند که نه، واقعاً می‌خواهد بگوید مسلم علوّ بر کافر دارد نه برعکس؛ همین است، هم علو اسلام به‌معنای شوکت مسلمان‌هاست، به‌معنای انتشار اسلام در زمین است، و بنابر استظهاری که از حدیث می‌شود معنای جمله‌ی موجبه این‌ست که اسلام برتری دارد، یعنی احکام اسلام موجب برتری مسلمین بر غیرمسلمین می‌شود.
و علاوه‌ بر این مثلاً در موضوع معاملات؛ اگر معامله‌ای موجب علوّ کافر بر مسلم شود باطل است، مثلاً در ولایات باشد؛ ولایت کافر بر مسلم، یا اگر وصیت باشد این وصیت موجب شود که کافر بر مسلم مسلط شود، و هرچه که از احکام موجب علوّ و برتری غیرمسلم باشد، یا معاهدات؛ معاهداتی که بین مسلمان‌ها و کفار برقرار می‌شود، نکاح؛ نکاح زن مسلم با مرد کافر آیه‌ی شریفه داریم مورد دارد که اگر به‌ خانم‌های کفار از میان آن‌ها فرار کردند و به مسلمین پناه آوردند فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ مبادا این‌ها را به کفار برگردانید، نباید این‌ها دومرتبه به کفار برگردانده شوند. و مسئله‌ی ابتدایی برقراری نکاح همین‌طور است اگر مسلمان زن کافر بگیرد یک بحث است البته در مورد اهل کتاب نظراتی داریم که نظراتی موافق با ازدواج با اهل کتاب و نظراتی مخالف است، ولی بالاخره طرف برتر باید مرد مسلم باشد، چراکه شرافت او اقتضا می‌کند و اگر زن غیرمسلمان باشد مانعی ندارد. برعکس آن مشروع نیست یعنی زن مسلمان نمی‌تواند همسر مرد کافر باشد ولو از اهل کتاب.
دانش‌پژوه: ازدواج دائم. نظرات اختلافی‌ست؟
استاد: بنابر بعضی اقوال بله ولی غالباً مسئله‌ی متعه را مطرح کرده‌اند. فرمایش‌ شما درست است نظر مشهور این‌ست.
مقصودم اصل مصادیق و مواردی‌ست که موجب می‌شود جایگاه برتر به کافر داده شود این ممنوع می‌شود، اگر جایگاه برتر به مسلمان داده شود این مجاز می‌شود؛ بنابراین در اسلام حکمی وجود ندارد که موجب علو کافر بر مسلمان شود. براین‌اساس این شبهه‌ که گفته شود الاسلامُ يَعلو ولا يُعلَی عَلَيهِ موجب برتری اسلام بر کفر است نه مسلمان بر کافر، به این وسیله کنار گذاشته می‌شود.
حاصل کلام این‌ست؛ پس از فرض این‌که پیامبر صلی الله علیه و آله در مقام تشریع باشد و نه در مقام اِخبار از یک امر واقعی و خارجی باشد. شکی نیست که در ظاهر این کلام که در مقام بیان است این‌ست که در تشریع متدینین به دین اسلام برتر از کفارند و موجب برتری کافر بر متدین به این دین نمی‌شود. این دلیل دوم شد.
پس دلیل اول نسبت به قاعده‌ی نفی سبیل آیه‌ی شریفه‌ی قرآن لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا، یک مناقشه‌ای شد پاسخ مناقشه داده شد، و دلیل دوم الاسلامُ يَعلو ولا يُعلَی عَلَيهِ.
دلیل سوم ـ دلیل سوم اجماع محصّل است، آن‌هم اجماع محصّل قطعی بر این‌که در اسلام حکم جعل‌شده‌ای نیست که موجب تسلط کافر بر مسلمان شود. بلکه در همه‌ی احکام جعل‌شده در اسلام برتری مسلمانان بر دیگران جعل شده. مثل عدم جواز تزویج زن مؤمن به کافر، عدم جواز بیع عبد مسلمان به کافر، و عدم صحت جعل کافر به‌عنوان ولی و والی بر مسلمانان و مثل این‌ها. مرحوم علامه حلی در تذکرة الفقهاء ـ من یک وقتی مباحث مربوط به احیاء موات مراجعه کردم نمی‌دانم به چه مناسبت بود، ایشان به این ورود کرده بود شاید این‌جا بود می‌گوید اگر خانه‌ای رفیع‌تر وجود دارد که در اختیار کافر است والی مسلمین باید آن‌ خانه را از او بخرد و به یک مسلمان بدهد.ـ
دانش‌پژوه: به همین قاعده؟
استاد: به همین قاعده.
دانش‌پژوه: به چه حساب می‌گیرند؟
استاد: به حساب علو ظاهری، این علو است. یک خانه‌ای رفیع‌تر از خانه‌ی مسلمین است. مثال می‌زند حتی یک اسبی که این اسب رفیع‌تر باشد، از اسب‌های دیگر بلندتر باشد و در اختیار کافر است، بر والی مسلمین هست که این اسب را از او بخرد و در اختیار مسلمان‌ها قرار بدهد.
بعد خاطرم آمد یکی از دوستان آقای مدرسی عضو شورای نگهبان هم هستند، آقای مدرسی از دوستان هم‌دوره‌ی ما بودند بحث‌هایی را مباحثه داشتیم ایشان نقل کرد گفت که در یزد تعدادی از زرتشتی‌ها هستند. گفت: این ززتشتی‌ها مثلاً سوار هر وسیله‌ای شوند، حالا چه در گذشته که سوار الاغ می‌شدند، سوار اسب می‌شوند، یا الان سوار موتور می‌شوند، سوار دوچرخه می‌شوند، نمی‌دانم چطور بود این‌ها یک‌طرفه می‌نشستند. سوار موتور می‌شدند اما یک‌طرفه می‌نشستند. از پدرم سؤال کردم گفت این فرهنگ را از دورانی به ارث برده‌اند که سوار الاغ می‌شدند وقتی به مسلمان می‌رسید باید پایین می‌پرید. پس باید همیشه یک طرفه سوار می‌شد که موقع تلاقی با مسلمان او بالا نباشد و مسلمان پایین، سریع بپرد. برای همین یک‌طرفه سوار می‌شدند. می‌بینید که این یک فرهنگی بوده، این‌طور نبوده که بگوییم یک حکم لای کتاب است، و از این جهت جای توجه دارد.
دانش‌‌پژوه: به‌ نظر نمی‌آید ظهور روایت بخواهد این باشد که مطلق بالا بودن را نسبت به کافر نفی کنیم تا خانه‌اش بالاتر باشد.
استاد: ببینید فهم روایت احاله به عرف است. مخاطب روایات مردم هستند، عرف از این لا یعلو چه می‌فهمد؟ هرگونه علو.
دانش‌پژوه به شرط این‌که مقدمات حکمت تکمیل شود و در مقام بیان حکم شرعی باشد.
استاد: ببینید الاسلامُ يَعلو ولا يُعلَی عَلَيهِ ظاهراً هیچ‌گونه منعی برای اطلاق‌گیری ندارد.
دانش‌پژوه: بعدش می‌گوید والكفّارُ بِمَنزِلَةِ المُوتي لا يَحجِبونَ ولا يُورِثون.
استاد: بدتر، یعنی کفار را به‌منزله‌ی موتی قرار داده یعنی مسلمان زنده است، کافر مرده است.
دانش‌پژوه: این‌طور تعبیرات در روایات معمولاً در مقام بحث معنوی و جایگاه معنوی اشخاص است نه جایگاه شخصی.
استاد: لا یحجبون و لا یورثون را چه کار می‌کنید؟ این یعنی اثر حقوقی دارد مترتب می‌کند. فرمودید فقط در مقام بیان موقعیت معنوی مسلم در مقابل غیرمسلم نیست. این می‌خواهد موقعیت مالی مسلم و غیرمسلم را هم بیان کند، و موقعیت‌ اجتماعی مسلم و غیرمسلم را هم بیان کند. و چون فهم فقهی، فهم اطلاق است پس شامل خانه‌ی رفیع هم می‌شود، اسب رفیع هم می‌شود و هرچیز دیگری.
در مورد دلیل سوم که اجماع باشد طبعاً اجماع در این‌جا دلیل مستقلی از جهت حجیت نیست. نمی‌شود به‌عنوان دلیل مستقل بر آن حساب بازکرد. باید گفت فقها براساس سایر مستنداتی که بوده است فتوا داده‌اند که آن مستندات مقبول نزد عموم بوده، همه‌ فتوا داده‌اند. بنابراین اجماع در این‌جا حجت جداگانه‌ای و مستقلی نیست.
دانش‌پژوه: الان اجماعی که داریم اجماع فتوایی‌ست یا مدرکی؟
استاد: نه، نقل اجماع محصل است. اجماع محصل؛ یعنی می‌گوید جستجو کردیم، اقوال را دیدیم، بالاتفاق این نظر را دارند. خیلی‌ اتفاق آراست، ولی اتفاق آراء ناشی از چیست؟ ناشی از این‌ست که مستنداتی که این‌ها داشته‌اند اقتضا می‌کرده که به چنین نظر و فتوایی برسند. این مستندات هم نزد همه بوده، بنابراین باید نقل سخن در مورد آن مستندات کرد؛ چون این اجماع خودش حجیت مستقلی ندارد.
دلیل چهارم ـ ایشان دلیل چهارمی را مطرح می‌کند؛ آن مناسبت حکم و موضوع است. می‌گوید: شرافت اسلام و عزت آن اقتضا می‌کند بلکه بالاتر از اقتضا، این شرافت اسلام و عزت اسلام علت تامّه است برای این‌که بگوییم خداوند در احکام و شرایع خودش، حکمی را جعل نکند که موجب ذلت مسلمانان شود؛ چون خداوند فرموده وَلِلَّهِ العِزَّةُ وَلِرَسولِهِ وَلِلمُؤمِنينَ، عزت مال خدا و رسول و مؤمنین است. این نوعی حصر است، لله العزة تقدیم لله و لام است این منحصر است. أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا، و عزت پیامبر از عزت خداوند مشتق است، عزت مسلمین هم از عزت خدا و پیغمبر مشتق است. بنابراین عزت مؤمنین اقتضا می‌کند که خداوند در مقام تشریع آن‌ها را فروتر قرار ندهد بلکه در جایگاه فراتر قرار دهد.
در نتیجه ما حکمی نداریم و اقتضا نمی‌کند _بلکه علت تامه است عزت مؤمن_ بر این‌که خداوند کفار را در مقابل مسلمین عزیز نکرده باشد و مسلمان‌ها را در مقابل آن‌ها حقیر و ذلیل نکرده باشد. یک روایاتی الان به خاطر آمد در وسائل الشیعه آمده، در ابواب آداب التجاره‌ از چاپ قدیم وسائل جلد دوازه می‌شود. وسائل چاپ جدید ظاهرا جلد هفده می‌شود که می‌فرماید: إنَّ اللَّهَ فَوَّضَ إلَى المُؤمِنِ امورَهُ كُلَّها، ولَم يُفَوِّضْ إلَيهِ أن يَكونَ ذَليلًا، امور مؤمن به خودش تفویض شده ولی اجازه داده نشده که خود را ذلیل کند، حق ندارد خود را دچار ذلت کند.
یک روایتی در ذهنم هست که از اصحاب امام صادق اسحاق بن عمار که از اجلاء‌ اصحاب امام صادق (ع) است، می‌گوید حضرت فرمود: اسحاق موقعی‌که وقت ادای زکاتت می‌رسد چه می‌کنی؟ عرض کردم: آقا فقرا را خبر می‌کنم در خانه‌ می‌آیند به آن‌ها می‌دهم. فرمود: اتق الله اتق الله اتق الله و لا تْذِلُّ المُؤمن، گفتم چه کنم؟ فرمود: برو در خانه‌ی آن‌ها بده. عزت مؤمن را حفظ کن. پس عزت مؤمن اصل است.
در این مورد روایات متعدد است. واقعاً آدم از تعدد روایات به قطعیت می‌رسد که نحوه‌ی رفتار با مسلمان باید عزتمندانه باشد. مثلاً یک روایت از امام صادق علیه‌السلام این‌ست که خدا فرموده است که اگر کسی مؤمنی را ذلیل کند فَقَد حَارَبَنی به جنگ با من آمده. مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِناً مِنْهُمْ فَقِيراً فقد حَارَبَ الله، کسی مؤمن فقیری را تحقیر کند، فقد حارب الله این جنگ با خداست. پس اگر فقیر هم هست نباید در جایگاه ذلیل قرار بگیرد.
آن روایاتی که از اوصاف ائمه نقل ‌شده یکی در مورد حضرت سیدالشهدا علیه السلام که شاعری در خانه‌ی حضرت آمد شعری در مدح حضرت و اهل‌بیت خواند و بعد هم اظهار حاجت کرد. حضرت داخل خانه رفتند طلاهایی را جمع کردند در یک کیسه گذاشتند، از لای در طلاها را به شاعر دادند. یک کسی عرض کرد که آقا چرا در را باز نکردید؟ فرمود: سؤال موجب بروز خجالت و ذلت در چهره‌ی سائل می‌شود، نخواستم این صحنه را ببینم، نخواستم این را در چهره‌ی او ببینم.
این‌ها حکایت از چیست؟ این‌که مؤمن همواره باید در جایگاه عزت و شرافت قرار بگیرد. و نباید کاری کرد که عزت مؤمن مخدوش شود. حالا ایشان می‌فرماید: شرافت اسلام، عزت اسلام اقتضا می‌کند که حکمی جعل نشده باشد که موجب تعزیز کفار شود و تذلیل مؤمنین و مسلمین. بعد هم می‌فرماید که انصاف این‌ست که فقیه پس از تأمل در آن‌چه ما ذکر کردیم قطع پیدا می‌کند که چنین حکمی که سبب خواری و ذلت مسلمان نسبت به کافری شود، که آن کافر محترم نیست جعل نشده بلکه أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ. این‌هم قرآن است که می‌گوید: أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ (سوره‌ی اعراف آیه‌ی ۱۷۹)، ممکن نیست این کلام از باب استخراج حکم شرعی، احیاناً کسی بگوید این‌ها اتکاء‌ به حدس است، ظن است. نه، این یک استظهار روشن از ادله‌ی لفظی و قطعی‌ست و ایشان این وجه را یعنی مناسبت حکم و موضوع را بهتر از سایر وجوه برای قاعده‌ی نفی سبیل می‌داند.
بنده در مورد قاعده‌ی نفی سبیل تأمل کردم به نظرم آمد که مستندات دیگری هم می‌شود اضافه کرد؛
ـ یکی آیه‌ی جزیه است. خداوند می‌فرماید: قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّىٰ يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ. ظاهراً روشن باشد که این آیه برای کفار اهل کتاب، تازه کفار اهل کتاب یک درجه بهتر از کفار غیر اهل کتاب هستند. یا بگوییم به‌مراتب بهتر از کفار غیر اهل کتاب هست. آدم در آیات قرآن که تأمل می‌کند می‌بیند که نوعی برخورد با انعطاف نسبت به کفار اهل کتاب درعین‌حال از جهاتی هم تشدد هست. مثلاً لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ، لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ این تشدد را دارد، ولی از آن‌طرف می‌گوید وقتی‌ با کفار اهل کتاب روبرو شدید بیان‌تان این‌طور باشد وإِلهُنا وَ إِلهُكُمْ واحِدٌ و يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ، یعنی بیان نوعی بیان محاجه و مطالبه برای تقریب است. ولی نسبت به کفار غیر اهل کتاب که حالا غالباً آن‌جا تعبیر مشرکین می‌شود، تعابیر حکایت از پست‌تر بودن و بدتر بودن آن‌ها و در درجه‌ی فروتر بودن آن‌ها حتی نسبت به کفار اهل کتاب دارد. حالا درخصوص کفار اهل کتاب این آیه‌ی شریفه‌ ۲۹ سوره‌ی توبه بیان می‌کند که قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ با کسانی‌که ایمان بالله و بالیوم الاخر ندارند وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّىٰ يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ، در حالی جزیه بدهند که احساس حقارت می‌کنند، در جایگاه ذلیل قرار گرفته‌اند. این‌جا فتاوای فقها در مورد کیفیت برخورد حاکم اسلامی در هنگام گرفتن جزیه دیدنی‌ست. مراجعه کنید نشان می‌دهد که و هم صاغرون را چگونه خواسته‌اند اجرایی و عملیاتی کنند.
دانش‌پژوه: البته این حکم جزیه مربوط به زمان معصوم است؟
استاد: منحصر نیست.
دانش‌پژوه: پس الان هم جزیه می‌گیرند.
استاد: الان نمی‌گیرند ولی منحصر هم نیست. بستگی دارد، طبعاً حاکم شرعی ممکن است که در یک شرایطی اغماض کند. اصلاً این نکته هست من بررسی کردم ما در ایران کمتر از دویست هزار نفر اهل کتاب داریم، یهودی و مسیحی و زرتشتی مجموعاً شاید صد و سی چهل هزار نفر شوند. طبعاً نوع تعامل این‌ها با نظام جمهوری اسلامی بعد از پیروزی انقلاب هم تعامل خوبی بوده یعنی مایه‌ی دردسر نشده‌اند و منشاء مشکل برای نظام نشده‌اند، اگر جبهه‌ی جنگ بوده حضور پیدا کردند، شهید دادند. حضرت آقا حفظه الله مکرر منازل شهدای ارمنی رفتند، حتی به‌نظرم یهودی اتفاق افتاده نمی‌دانم ولی خصوصاً منزل ارمنی‌ها رفتند. این حکایت از نوعی تعامل مثبت می‌کند و تعامل‌شان در بازار و مشاغل‌شان با مسلمان‌ها تعامل خوبی‌ست، این‌طور نیست که منشاء اذیت و آزار و زحمت شوند. در چنین شرایطی با چنین جمعیتی شاید مصلحت دیده نشده که حالا این حکم الهی در مورد آن‌ها اجرایی شود. تفاوتی از جهت گرفتن مالیات نگذاشتند همان مالیاتی که دیگران می‌دهند این‌ها هم باید بدهند.
دانش پژوه: اصلاً مقید به کفاری نیست که قتال می‌کنند چون می‌گوید: قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ
استاد: این مال قبل از این‌ست که تسلیم شوند و جزیه بپردازند.
دقت ‌کنید! اول قتال است، منتها با چه کسانی؟ با کسانی‌که این‌گونه هستند و الان خارج از موضوع جزیه هستند. این اقدام را بکنید تا به‌ نقطه‌ای که جزیه‌پرداز شوند برسید، تسلیم شوند و جزیه بپردازند.
این آیه‌ی شریفه مؤمنان را مستحق جایگاه برتر در مقابل کفار می‌داند آن‌ هم کفار اهل کتاب، تا جایی که کفار باید جزیه بدهند و جزیه را در حالت خفت و احساس حقارت بپردازند. به‌طریق‌اولی اسلام روا نمی‌داند و اجازه نمی‌دهد که در احکام تشریعی جایگاه کافر را رفیع‌تر از جایگاه مسلمان قرار دهد.
ـ مطلب دیگری که می‌شود استفاده کرد "قاعده‌ی حجب" است. ما برای یک قاعده از قاعده‌ی دیگری کمک می‌گیریم. مفاد قاعده‌ی حجب این‌ست که مسلمان در ارث مانع ارث بردن کافر می‌شود و اگر وارثان کافری به استثنای یک وارث مسلمان، همه کافر باشند، براساس قاعده‌ی حجب همه‌ی ارث به این فرزند مسلمان می‌رسد. و سایر وراث، محروم از ارث می‌شوند. من دیدم که این نمایندگان ارامنه در مجلس دنبال این بودند که از حضرت آقا فتوایی بگیرند مبنی بر این‌که اهل کتاب کافر نیستند تا مشمول این حکم (طبق‌ قاعده‌ی حجب) شوند. بعد ادعا می‌کردند که بعضی از بچه‌های ما برای خوردن ارث بقیه به‌ظاهر مسلمان می‌شوند. این‌هم برداشت این‌هاست، ممکن است طرف واقعاً مسلمان شده باشد و این اثر حقوقی هم بر آن مترتب است.
دانش‌پژوه: مشوق است.
استاد: خیلی مشوق است. ولی آن‌ها ادعای‌شان این بود. و البته مکرر چنین درخواستی داشتند و البته می‌گفتند ما ناامید نیستیم باز هم دنبال می‌کنیم. می‌گفتند یک ادله‌ای پیدا کرده‌ایم که می‌شود یک تجدیدنظری دراین‌گونه موارد صورت بگیرد ما را از موضوع کافر خارج کنند.
دانش‌پژوه: خودشان از کجا می‌دانند؟
استاد: این‌قدر با احکام اسلامی آشنا هستند.
دانش‌پژوه: معاصرین کسی هست که قائل باشد این‌ها کافر نیستند؟
استاد: من ندیدم.
به‌هرحال این‌ قاعده‌ی حجب هم جایگاه مسلمان را رفیع‌تر از جایگاه کافر در حکم ارث قرار می‌دهد. البته این قاعده‌ در مورد وارثان میت مسلمان هم جاری‌ست. یعنی اگر مسلمانی فوت کند فرزندی مسلمان و فرزندان کافری داشته باشد، این‌جا فرزند مسلمان مانع از ارث بردن سایر وراثی که کافر هستند می‌شود.
ـ دلیل سومی که بنده اضافه کردم؛ روایات منع از تشبه به کفار است. این روایات هم جالب است جستجو کنید، مراجعه کنید، به آن اضافه کنید. مرحوم صدوق در خصال از محمَّد بْنِ جَعفَر بُنْدَارَ عَنْ مَعدَةَ بْنِ أَسْمَعَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ خَازِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ كُنَاسَةَ عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عُثمَان بْنِ عُرْوَةَ عن أَبِيهِ عَنِ الزُّبَيْرِ بْنِ اَلْعَوَّامِ عن رَسُولُ اللّه‌(ص) قال: غَيِّرُوا الشَّيبَ وَ لا تَشَبَّهُوا بِاليَهُودِ، زمان پیغمبر این مسئله بسیار مطرح بوده که محاسن سفید را رنگ کنید خودتان را شبیه یهود نکنید. بعدها که امیرالمؤمنین سلام الله علیه که محاسنش را خضاب نمی‌کرد سؤال کردند که پیغمبر این‌طور فرموده. فرمود: این مال دوره‌ای‌ست که اختلاط زیادی وجود داشت و کافر و مسلمان از هم تمییز داده نمی‌شدند، پیغمبر این را فرمودند تا تمایز و تفاوت باشد اما الان نه، مسئله متفاوت شده است. ولی مقصودم اصل مسئله است که پیغمبر می‌فرمایند: و لا تشبهوا بالیهود و النصاری کاری کنید که شبیه یهود و نصاری نشوید.
دانش‌پژوه: سندش ابو هریره داشت ضعیف بود.
استاد: این نه، عن زبیر بن العوام است. البته زبیر هم مراحلی داشته می‌دانید که زبیر تحول داشته، این‌که این نقلش مال چه عصری باشد، و بعد هم سایر نقل‌ها را باید در این‌ مورد دید. نقل مطابق با اصول است، نقل مطابق با قواعد است، آدم می‌تواند این را بگوید.
مرحوم صدوق در معانی الأخبار عن حُسَيْنِ بن ابراهیم عن مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَسَدِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ النَّخَعِيِّ عَنْ عَمِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ غُراب عَنْ جَعْفَرِ بن محمَّد ص عَنْ أَبِيهِ عن جدِّه علیهم السلام قَال: قَالَ رَسُولُ اللّه‌(ص): حَفُّوا الشَّوَارِبَ وأَعْفُوا اللِّحَی وَ لا تَشَبَّهُوا بِاليَهُودِ وَ النَّصَارَى، شوارب را کوتاه کنید و محاسن را بلند کنید شبیه به یهود نباشید. تشبه به یهود نداشته باشید. نکته‌ی کلیدی مسئله این تشبه به یهود است.
روایت سوم مُحمَّد بن علیّ بنِ الحسین (صدوق) بِإِسْنَادِهِ عَن إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُسْلِمٍ عن الصادق علیه‌السلام قال: إنّه أَوْحَى اَللَّهُ تَعَالَى إِلَى نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِهِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ لاَ تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِي وَ لاَ تَطْعَمُوا مطاعم أَعْدَائِي وَ لاَ تَسْلُكُوا مَسَالِكَ أَعْدَائِي، این روایت فرهنگ زندگی را تعمیم می‌دهد، و چگونگی زیست مسلمان‌ها را بیان می‌کند که سبک زندگی شما باید سبک زندگی مسلم باشد نه سبک زندگی کافر. خودتان را به لباس دشمنان من ملبس نکنید، از غذای آن‌ها نخورید، مثل غذای آن‌ها نخورید، سلوک آن‌ها را نداشته باشید؛ فَتَكُونُوا أَعْدَائِي كَمَا هُمْ أَعْدَائِي. این‌هم مرحوم صاحب وسائل در جلد دو از بیست‌جلدی‌ها صفحه‌ی ۲۷۹، باب ۱۹ حدیث ۸ نقل کرده.
مرحوم صدوق هم در علل این را با سند مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْن مَعْرُوفٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ دارد. در عیون الاخبار هم دارد، عَنْ تَمِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بن تمیم الْقُرَشِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ عَنِ الرِّضَا ع عن آبائه علیهم السلام قَالَ، قَالَ: رَسُولُ اللَّه (ص) لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِي- وَ لَا تَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِي- وَ لَا تَسْلُكُوا مَسَالِكَ أَعْدَائِي- فَتَكُونُوا أَعْدَائِي كَمَا هُمْ أَعْدَائِي.
مفاد این روایات منع از تشبه به کفار است که حکایت از این می‌کند که مسلمان نباید کافر را و کفار را الگوی رفتاری خودش قرار بدهد، الگوی لباس خودش، الگوی خوراک خودش، الگوی سلوک خودش قرار بدهد، همان چیزی که متأسفانه ما امروز برعکس آن را در نسل جوان‌مان تا حد قابل توجهی می‌بینیم.
پس اساس این‌ست که مسلمان احساس عزت کند و به نظر من اگر آیات قرآن در مورد عزت مؤمن و روایات ما در مورد عزت مسلمان و مؤمن برای نسل جوان ما تبیین شود، توضیح داده شود، فهمانده شود که شرافت برای شماست، عزت برای شماست، آقایی برای شماست، دنبال تقلید از دیگران نروید که معنایش این‌ست که دیگران برتر هستند و دیگران آقا هستند، ما عقب‌تر هستیم باید از آن‌ها تبعیت کنیم، خودمان را به رنگ آن‌ها دربیاوریم و شبیه به آن‌ها کنیم آن‌ها را الگو قرار بدهیم. به‌هرحال این روایات هم حکایت بر برتری مسلمان بر غیرمسلمان می‌کند و به دلالت تضمنی نفی برتری غیرمسلم بر مسلم دارد.
حالا اقتضای قاعده‌ی نفی سبیل؛ یک مقدار در این مورد می‌توان گفت که به حاشیه رفته‌ام که این حاشیه هم به نظرم در شرایط کنونی لازم است. گفتم اقتضای قاعده‌ی نفی سبیل در حوزه‌ی مسائل فرهنگی، در حوزه‌ی مسائل سیاسی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی بسیار گسترده است. چراکه استکبار جهانی طی چند قرن شاید پنج‌شش قرن است فرهنگ متناسب با مبانی اومانیستی خودش را و اهداف مادی خودش را بنیان گذاشته و درصدد اشاعه‌ی آن برآمده است، و ایجاد یک‌ نوع سلطه‌ی فرهنگی بر ملت‌های دیگر به صورت بسیار روشنی غرب درصدد این هست که جهان را به رنگ خودش دربیاورد، و مطابق با الگوی زندگی خودش شکل بدهد.
قبل از رضاخان بالاخره ملت ایران برای خودش یک الگوی زندگی داشته، یک سبک‌ زندگی داشته، ولی اواخر دوران قاجار و بعد هم که منتهی به روی کار آمدن رضاخان شد، ابتدا یک عده‌ای برای تحصیل در غرب رفتند، مصاحبه‌هایی که از این‌ها هست، اظهاراتی که از این‌ها هست نشان می‌دهد که همه‌ی این‌ها مرعوب شدند و تحت‌تأثیر شرایط قرار گرفتند. فرستاده شد فنون آموزش ببینند فرهنگ آموزش دیدند، البته یک مقدار هم انتقال فنون کم‌وبیش در عصر آن‌ها صورت گرفته ولی بیشتر فرهنگ منتقل شد. فرهنگ آن‌ها این‌ها را تحت‌تأثیر قرار داد. برگشتند سلوک خودشان را سلوک فراگرفته را به مسلمان‌ها منتقل کردند. در دوره‌ی رضاخان اصلاً یک برنامه‌ی اساسی زیر بنایی توسط دانش آموختگان غرب که در دستگاه حکومت حضور داشتند شکل گرفت. و درواقع این‌ها تربیت‌شدگان دانشگاه‌های غرب بودند. این‌ها را برای چه تربیت کرده بودند؟ برای این‌که این‌ها بیایند رهبری و هدایت مردم را به‌عهده بگیرند؛ خصوصا در کودکستان، دبستان، دبیرستان، دانشگاه، فرهنگ، مجلات، روزنامه‌ها، رادیو و تلویزیون، سراغ سینماها بروید. همه‌ی این‌ها در خدمت تحول فرهنگی و تغییر فرهنگی دربیاید و کردند آن‌چه کردند، خیلی توانستند اثر بگذارند.
حالا رضا خان راه اجبار را دنبال کرد؛ مثل برداشتن حجاب و برداشتن عمامه از سر علما و روحانیون. ولی پسرش از راه فرهنگی وارد شد. از راه این‌که دانشگاه‌ها را جایگاهی قرار بدهد که تحصیل‌کنندگان غرب آن‌جا حضور پیدا کنند، ظهور پیدا کنند، اثرگذار باشند و کردند آن‌چه که کردند. و اگر واقعاً به قبل از انقلاب برگردیم چون بنده قبل از انقلاب با تمام وجود حس کرده‌ام، بعضی‌ها می‌گویند حجاب چنین شده، درست هم می‌گویند ایراد وارد است. بی‌حجابی فلان شده. ولی حقیقت این‌ست که آن‌چه که قبل از انقلاب اتفاق افتاده بود در کشور ما برگشت‌ناپذیر است. با فرهنگی که بعد از انقلاب پدید آمده، با همه‌ی ضعف‌هایی که داشتیم و با همه‌ی تأثیرگذاری‌هایی که دیگران از طریق ماهواره و فضای مجازی و امثال این‌ها داشته‌اند، شب و روز دارند بمب‌باران می‌کنند و کار خودشان را انجام می‌دهند ولی درعین‌حال فاصله‌ی زیادی با قبل از انقلاب داریم. قبل از انقلاب این کشور و این ملت وحشتناک تغییر کرده بود و عوض شده بود. وقتی‌که سال‌های نزدیک انقلاب یک تحولی پدید آمد برای ما بسیار عجیب بود همان جوان‌هایی که برآمده از آن فرهنگ بودند علیه آن فرهنگ شده بودند. و اولین جاهایی را که مورد حمله قرار دادند سینماها و مشروب‌فروشی‌ها و امثال این‌ها بود.
دانش‌پژوه: غرب علم دارد هرکه می‌رود مغلوب علم می‌شود.
استاد: حالا مغلوب علم یک حرف است، به‌دنبال آن مغلوب فرهنگ است. بالتبع مغلوب فرهنگ است. این اتفاق متأسفانه در گذشته افتاد و الان هم دنبال برگشت آن هستند. حالا ما می‌بینیم که عده‌ای دارند تلاش‌هایی می‌کنند، قدم‌هایی برمی‌دارند، همین جریانی که تحت عنوان سلام فرمانده راه افتاده، این درواقع فرهنگ‌سازی انقلابی می‌‌کند و باید این را بسیار بسط داد و در این زمینه باید بسیار کار کرد که این بچه‌ها با فرهنگ انقلاب رشد کنند، و آموزش ببینند. و آموزش و پرورش هم باید شاهد این تحول باشد.
دانش‌پژوه: شما می‌گویید تدین بیشتر از قبل انقلاب است؟
استاد: حتماً، گسترده‌تر است، بیشتر است. بنده قبل از انقلاب سفرهای تبلیغی مثلاً به روستاهای گیلان رفتم، به روستاهای کهگیلویه و بویر احمد رفتم، روستاهای بختیاری رفتم. باور بفرمایید در یک روستا که مثلاً صد خانوار کمتر و بیشتر جمعیت داشت دوتا سه‌تا نمازخوان داشت، آن‌هم پیرمردها، آن‌هم چه نمازی! یکی از دوستان که نزدیک ما بود خیلی تلاش کرده بود حمد و سوره‌ی پیرمرد هشتاد ساله‌ای را درست کند که غیر المغضوب علیهم و الظالمین می‌خواند. او تلاش کرد که این و الظالمین او و الضالین شود. ظاهراً یک دهه‌ تلاش کرد به جایی نرسید. باز هم وقتی می‌خواست بخواند و الظالمین می‌گفت. این وضعیت نمازشان بود که اساسی‌ترین مسئله بود.
خدا مرحوم آیت الله گلپایگانی را رحمت کند!‌ ایشان به شیخ حسین کرمانی دستور داده بودند که طلبه‌ها را به روستاها بفرستید. بفرستید آن‌ها حضور پیدا کنند، مردم را با نماز آشنا کنند. نماز! با روزه آشنا کنند، اصلاً روزه چه خبر؟ خبری نبود. آن‌وقت این‌ها قبل از انقلاب بود. خیال می‌کنیم قبل از انقلاب مردم متدین بودند،‌ بعد از انقلاب برگشتند؟ حقیقتاً چنین نیست. الان از طریق مرکز ایسپا نظرسنجی شده، این نظرسنجی‌ها را نهاد نمایندگی گزارش می‌کرد که هفتاد درصد خانم‌های کشور ما قائل به ضرورت حجاب هستند، البته حجاب همانی که داریم. یعنی همان‌ها که می‌گوییم بدحجاب هستند هفتاد درصد!‌ یعنی چه؟ یعنی اکثریت قابل توجه و اساسی.
یا مثلاً در مورد سه وعده نماز خواندن جوانان دانشجو نظرسنجی شده، حکایت از این می‌کند که درصد بالایی ملتزم و مقید هستند حداقل دو وعده را بخوانند، صبح‌ها از دست‌شان می‌رود. غالباً صبح‌ها از دست‌شان می‌رود. و همه‌ی این‌ها را گزارش کردند.
دانش‌پژوه: شاید علت‌ عمده این بوده که این‌ها قبل از انقلاب این‌ها یک برنامه‌ای در سطح کلان داشتند، برای بدحجابی بودجه‌ای می‌گذاشتند، مثل کاباره‌ها، یا جاهای دیگر؟
استاد: بودجه لازم نداشت. شهوات را که از طریق فیلم‌ها و کاباره‌ها، مراکز رقص و دانس.
دانش‌پژوه: بالاخره برای فیلم، برای سینما، برای موسیقی برای امثال آن بودجه می‌گذاشتند.
استاد: بله، البته این‌ها بوده، روشن است. ولی حرف این‌ست که ما قبل از انقلاب با این وسعت مسئله‌ی تهاجم فرهنگی را نداشتیم. با این‌که با این وسعت مسئله‌ی تهاجم فرهنگی را نداشتیم، ابزارش این‌قدر پیشرفته نبود، ماهواره نبود، حتی پیام‌رسان‌ها دیگر، حتی ویدئو نبود و خیلی چیزهای دیگر نبود. رادیو و تلویزیون دست دولت‌ها و وضعیت بسیار فاسدی داشت. مرحوم والد من و خیلی از خانواده‌های فامیل ما حتی یکی از آن‌ها تلویزیون نداشت و دلیل‌شان این بود که تلویزیون آلوده است، بچه‌های‌ ما را آلوده می‌کند.
بالاخره خواستیم بگوییم مهمترین مسئله‌ای که استکبار جهانی طی قرن گذشته دنبال کرده مسئله‌ی انتقال فرهنگ خودش بود؛ فرهنگ مبتنی‌بر مبانی اومانیستی اهداف مادی، و اشاعه‌ی آن، و در نتیجه سلطه‌ی فرهنگی بر ملت‌های دیگر از طریق آموزش نسل جوان، آموزش نخبگان، و تربیت غربی آن‌ها با انتشار کتاب‌های رمان، مجلات فاسد، فیلم‌ها، پویانمایی‌ها، سینماها، تئاترها، کنسرت‌ها، کاباره‌ها، نوع لباس، خوراک، نوع معاشرت. اخیراً من یک صحبتی از آقای رحیم‌پور ازغدی دیدم انصافاً صحبت عالی و قشنگی بود که‌ تبیین می‌کرد به‌صورت خیلی ریز برای تغییر و تحول فردی و تأثیرگذاری فرهنگی چه کارهایی انجام می‌گیرد و قبلاً انجام دادند.
قاعده‌ی نفی سبیل اقتضاء می‌کند که در برابر همه‌ی مظاهر تهاجم فرهنگی دشمن و نقشه‌ی راه آن‌ها و برنامه‌ی آن‌ها بایستیم و در مقابل آن‌ها برنامه داشته باشیم، نقشه‌ی راه داشته باشیم. حضرت آقا هم نسبت به این مسائل از دیرباز بسیار اهتمام ورزیده‌اند و تذکر داده‌اند. ولی آن‌چه که در مقام عمل اتفاق افتاده کمتر توجه به این مسائل بوده. بهترین راه برای تأثیرگذاری به نظر من مسئله اقناع است. اقناع و ارتباط بین طلبه‌ها و تحصیل‌کرده‌های حوزه با نسل نوجوان و جوان هست. این الان دستور کار است برای این‌که این اتفاق بیافتد؛ یعنی کاری کنیم که کم‌کم همه‌ی مدارس ما شاهد حضور طلبه فاضل و البته تربیت‌شده و دوره‌دیده باشد، به‌گونه‌ای که با نسل نوجوان ما تعامل کند و ارتباط برقرار کند. این ارتباط، انس، الفت موجب این می‌شود آن دیوار حائلی که اکنون وجود دارد فروبریزد.
دانش‌پژوه: عدالت اقتصادی از نظر ما خیلی مهم‌تر هست.
استاد: قطعاً عدالت اقتصادی تأثیرگذار است. مجموعه‌ای از عوامل است.
دانش‌پژوه: همین نوجوانانی که می‌فرمایید هستند کار می‌کنند بزرگ می‌شود وارد جامعه که می‌شود می‌فهمد که عه رکب خورده، نه کار دارد،‌ نه زن دارد، نه سرمایه دارد.
استاد: ما که فرمایش شما را مناقشه نمی‌کنیم. منتها می‌گوییم باید یک کارهایی شود که آن کارها می‌تواند تأثیرگذار باشد. آن‌هم تأثیرگذار است اگر در جامعه‌ای بی‌عدالتی باشید فرهنگ آن را هم اصلاح کنید؛ این‌ها درست است. اصلاً این اعتراض‌ها سراغ بی‌عدالتی می‌رود. تا یک چیزی بگوییم بلافاصله بر این بی‌عدالتی تکیه می‌کنند. و لو از باب اقناع ما باید مسئله‌ی بی‌عدالت اقتصادی در اولویت قرار بدهیم و دولت همین را دنبال می‌کند، همین طرحی که اجرا می‌کند همین را دنبال می‌کند که عدالت اجتماعی و اقتصادی برقرار شود.
ولی درعین‌حال فرهنگ، ساخت فرهنگ، نیازمند به یک کار بسیار گسترده و طولانی‌مدت و زمان‌بردار است. اصولاً مسائل فرهنگی، تحولات فرهنگی، تحولات یک‌شبه نیست. تحولات آرام، تدریجی و اساسی‌ست. پس چه جهت مثبت‌ آن، چه جهت منفیی آن، این تغییرات تغییرات تدریجی‌ست، پس اثرگذاری مثبت هم نیازمند به زمان است. زمان هم زمان قابل توجه باید کار شود. و یکی از راهکارها که به نظر ما رسیده این‌ست که طلبه‌هایی که تحصیلات خوبی دارند، البته به قید این‌که اخلاق خوبی هم داشته باشند، تربیت شده باشند، دوره‌ی فشرده‌ای هم بگیرند که بدانند چگونه با نسل جوان و نوجوان تعامل کنند این‌ها حضور پیدا کنند.
اثر حضور طلبه‌ها در دانشگاه‌ها را ما داریم احساس می‌کنیم، بنده چون از سال ۷۲ تاکنون عضو شورای نمایندگان رهبری در دانشگاه‌ها هستم من خودم این را حس می‌کنم بهترین‌ها از طلبه‌ها را در دانشگاه‌ها داریم چون همه‌ی نهادهای به‌نحوی طلبه‌ها را جذب می‌کنند ولی دانشگاه‌ها یک مجموعه‌ی خوبی از طلبه‌ها را توانسته جذب کند که این طلبه‌ها با جوان‌های دانشگاهی با دانشجو ارتباط برقرار می‌کنند؛ این ارتباط در خوابگاه هست، این ارتباط در اردو هست، این ارتباط در خود دانشگاه هست، دفتر نهاد فعال است و با سعه‌ی صدر، با شنیدن بعضی از حرف‌های ناگوار و تحمل ولی تأثیرگذار بودند، تا حدود زیادی تأثیرگذار بودند. در مورد مدارس هم همین‌ را نیازمندیم چه مدارس دخترانه، چه مدارس پسرانه نیازمندیم.
به‌هرحال در عرصه‌ی سیاست استکبار جهانی در نظام بین‌المللی برای کنترل و تأثیرگذاری بر کشورهای دیگر نهادهایی را راه‌اندازی کرده؛ مثل سازمان ملل متحد. این سازمان ملل متحد درواقع بعد از جنگ جهانی اول شکل گرفته و البته نتوانست مانع جنگ جهانی دوم شود. ولی درعین‌حال نوعی هم‌پیوندی بین کشورهای متخاصم نهایتاً در این سازمان ملل متحد صورت گرفت که رفتار و ارتباط کشورها را با هم قاعده‌مند کند، ضابطه‌مند کند، ولی کاری شد که همه‌ کشورها عضو سازمان ملل متحد شوند. حالا این اتفاق که افتاده نظام سلطه از این نهاد بین‌المللی بهترین استفاده را برای ادامه‌ی سلطه می‌کند. مثلاً کشورهایی را درست کرده‌اند، راه‌اندازی کرده‌اند کشورهای کوچک، کوچک، کوچک، یک جزیره‌ یک کشور.
من خودم یک مجمع الجزائری رفتم که در نقشه نمی‌توان پیدا کرد؛ کوچک، بیست‌هزار جمعیت، یک کشور! بیست‌ و چهار تا هم استان دارد. پارلمانی شبیه کنگره‌ی آمریکا دارد، و پولش هم دلار امریکاست کارشان هم ماهیگیری‌ست و از طرفی گردشگری، چون محیط بسیار زیبا و عالی دارد. ولی این کشور کوچک در سازمان ملل متحد یک رأی دارد و می‌بینید نظیر این کشور انگلیس درست کرده، امریکا فراوان درست کرده و می‌بینید وقتی‌که آمریکا نظر مثبت بدهد همه‌ی این‌ها نظر مثبت می‌دهند، آمریکا نظر منفی بدهد همه‌ی این‌ها نظر منفی می‌دهند. این‌گونه ساختار ایجاد کردن برای سلطه است. طبعاً سلطه‌ی سیاسی، سلطه‌ی نظامی، در این‌گونه موارد است.
غیر از این ناتو را درست کرده که حالا یکی از بحث‌ها توسعه‌ی ناتو هست همین ناتو که درست کرده‌اند چه کرده‌اند؟ چند قدرت نظامی جهان به هم پیوسته‌اند، و حالا برای جاهایی که با آن‌ها سازگار ندارد ابزار سرکوب درست کرده‌اند. قدرت دارند این قدرت را اعمال می‌کنند، قدرت مالی دارند تحریم می‌کنند، بازارهای‌شان را می‌بندند، بانک‌های‌شان را می‌بندند، و تحت‌فشار قرار می‌دهند. خود ما که مشمول الطاف این‌ها شدیم، حالا اخیراً روسیه هم مشمول تحریم‌ها شده. به این وسیله‌ سایر کشورها را با خودشان و منافع خودشان همراه و هم‌سو کرده‌اند. به‌طوری‌که هر کشوری به این مجموعه‌ها نپیوندد و قواعد آن‌ها را رعایت نکند کشور غیرهمکار می‌شود و در تنگنا قرار می‌دهند.
اقتضای قاعده‌ی نفی سبیل این‌ست که در چنین شرایطی با همکاری کشورهای معترض به ساختار‌های سلطه‌ی غرب اقدام به محدود کردن حوزه‌ی تأثیرگذاری آن‌ها داشته باشیم. گاهی باید رفت عضو شد، و یک جریان‌سازی کرد، و با آن جریان‌سازی تأثیرگذاری آن‌ها را اصلاح کرد، تغییر داد، محدود کرد. چون همین نهادها و پیمان‌ها آمیزه‌ای از کارکردهای درست و نادرست هستند. پیوستن به آن‌ها مزایایی دارد، نپیوستن به آن‌ها هم محدودیت‌هایی دارد. کار جمعی دولت‌های معترض دراین‌گونه موارد می‌تواند مزایای آن‌ها را افزایش بدهد و محدودیت‌ها و زیان‌های آن‌ها را کاهش دهد. مهم این‌ست که دولت اسلامی با هوشمندی و بصیرت کامل وارد ردّ یا قبول این کنوانسیون‌ها و یا تحفظ در برخی موارد، گاهی اوقات می‌بینید یک ماده را تحفظ می‌دهیم، حالا مصوبات مجلس در مورد همین پیمان‌های بین‌المللی این‌طور است، یک ماده، دو ماده، سه ماده، ده ماده،‌ می‌گوییم ما قائل به قبول این‌ها نیستیم و تحفظ می‌دهیم و حق داریم تحفظ دهیم. پس در این چارچوب ما عمل می‌کنیم که این‌ها را قبول نداریم.
سازمان کنفرانس اسلامی یکی از نهادهایی بود که تشکیل شد برای این‌که کشورهای اسلامی را با هم متحد کند. نهضت عدم تعهد ۱۲۰ عضو در جهان دارد که توسط چند کشور بنیان‌گذاری شد از جمله جمال عبدالناصر رهبر مصر و احمد سوکارنو رئیس‌جمهور اندونزی، جواهر لعل نعرو نخست وزیر هند و مارشال تیتو رهبر یوگسلاوی بودند. این کشورها با هم نشستند و نهضت عدم تعهد را پایه‌ریزی کردند. مراد از نهضت عدم تعهد یعنی از نظر سیاسی نه متعهد به جریان غرب هستیم و نه متعهد به جریان شرق هستیم. شرق اتحاد جماهیر شوروی بود با بلوک خودش که کشورهای متعددی را زیر چتر داشت، و غرب هم آمریکا و اروپا و بسیاری کشورهای دیگر. نهضت عدم تعهد وسط آمد نه این و نه آن، و غیرمتعهد نسبت به این دو جریان سیاسی قدرتمند جهان. پایه‌ی شکل‌گیری نهضت عدم تعهد که ایران هم در آغاز به آن پیوست، چند سال قبل رئیس دوره‌ای این نهضت عدم تعهد بود که استفاده هم شد. منتها حرف این‌ست این دوتا مجموعه که راه افتاد تا این‌ که یک نوع استقلالی به کشورهای مسلمان یا کشورهای غیرمتعهد ‌دهد این‌ها عملاً استحاله شدند. چرا؟ چون رهبران این کشورها یک طوری نفوذی شدند و وابسته به کشورهای آمریکا بیشتر و یا آن زمان اتحاد جماهیر شوروی شدند. به نظر می‌آید که این‌ها نیازمند به یک حرکت مجدد و بازنگریست.
در قلمرو مسائل اقتصادی استکبار جهانی نهادهایی را ایجاد کرده مثل بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول، گروه هفت G7، گروه بیست G20، و گروه اقدام مالی FETF، که به‌عنوان مبارزه با قاچاق مواد مخدر، قاچاق سلاح، قاچاق انسان، پول‌شویی، راه‌اندازی شده. و مبداء اصلی FETF، همان گروه هفت است که گروه هفت، هفت کشور صنعتی هستند. همه‌ی این‌ها در راستای تقویت روابط اقتصادی با حفظ سلطه‌ی استکبار است. و احاطه و اشراف و مبارزه با هر حرکت مستقل ملت‌ها و آزادیخواهان و جلوگیری از هر اقدامی که منافی با منافع مستکبران باشد این‌ها ایجاد شدند و گرنه بزرگ‌ترین قاچاق‌ها، بزرگ‌ترین پول‌شویی‌ها، در خود کشورهای استکباری وجود دارد. یک وقتی من یک آماری را دیدم که در آمریکا سیزده تریلیون پول‌شویی صورت می‌گیرد. سیزده تریلیون دلار! البته شاید در یک بازه‌ی زمانی.
به‌هرحال انقلابیون جهان باید در برابر نظام سلطه‌ی اقتصادی استکبار بایستند و برای مقابله با استکبار نیاز به همکاری جمعی دارند و باید تشکل‌های مناسب خودشان را ایجاد کنند. و از مصالح ملت‌ها و گروه‌های آزادیخواه و نیروهای مقاومت دفاع کنند.
با اقتضای قاعده‌ی نفی سبیل اقدامات اساسی از این قبیل صورت بگیرد. الان یکی از پیمان‌هایی که در مقابل نظام سلطه جهانی ایجاد شده پیمان شانکهای هست که در آسیا شکل گرفته، محوریت اصلی آن ‌هم مال چین بوده، و پیمان اکو در منطقه‌ی غرب آسیا؛ ایران و ترکیه و پاکستان بنیان‌گذار بودند بعداً هم دوازده کشور شدند. ولی فعال نیست، این پیمان اکو خیلی فعال نیست. حتی بانک اکو داریم، سرمایه دارد ما هم سهیم هستیم ولی این فعال نیست. یا آن پیمان شانکهای که نوپاست، دوسه‌ دهه هست که شکل گرفته، یک مقدار جلو می‌رود و دارد کار می‌کند که اگر این‌ها سریع‌تر پیش بروند می‌توانند قدرت بازدارندگی پیدا کنند. طی سال‌های اخیر بعضی از این کشورها به‌خوبی دارند خودشان را از سلطه‌ی دلار خارج می‌کنند و این نکته‌ای‌ست که به‌نظرم خیلی تأثیرگذار است در این‌که بتوانند نظام سلطه را عقب بزنند، پس بزنند.
در حوزه‌ی مسائل اجتماعی اعلامیه جهانی حقوق بشر در راستای منافع سلطه‌گران غرب طراحی شده. چه اسم قشنگی! حقوق بشر! حقوق بشر آن‌گونه که در خدمت نظام سلطه باشد رقم خورده. از نظر آن‌ها بشر همان بشر غربی‌ست، اگر یک نفر از آن‌ها در جایی دچار مشکل شود یک غوغایی راه می‌اندازند. من اول پیروزی انقلاب این توفیق را داشتم که در دفتر حضرت امام در قم حضور پیدا کنم، با مرحوم آقای رسولی محلاتی همکاری می‌کردم. نامه‌هایی که از سراسر جهان می‌آمد برای جلوگیری از اعدام کسانی‌که سران رژیم شاه بودند، یا ارتشبد‌ها و سپهبدهای رژیم شاه بودند. غوغا بود!‌ این‌ها از تعداد نامه‌ها چنان گردوخاک به‌پا کرده بودند که آدم می‌گفت در دنیا چه خبر است؟! و حال آن‌که این‌ها سازماندهی‌ شده است، این‌ها با هم هماهنگ شده است. یک‌جا صدا بلند شود همه‌جا صدا بلند می‌شود. اما می‌بینید نقطه مقابلش ملت مظلوم یمن، ملت مظلوم فلسطین، ملت‌های دیگری که تحت ستم قرار می‌گیرند، آن‌چه‌ که در میانمار برای مسلمان‌های روهینگیا اتفاق افتاد، مسلمان‌های بیچاره‌ای که از خانه‌ و کاشانه آواره کردند. و به آن خانمی که رئیس‌جمهور میانمار بود جایزه صلح بین‌الملل دادند. نشان دادند! واقعاً عجیب است!
به‌هرحال این نشان می‌دهد که می‌خواهند جهان را یکپارچه به‌سمتی هدایت کنند و غیر از آن را نگذارند. و این‌جا جای ایستادن و مقاومت و ایجاد ساختارهاست. یعنی درواقع از قاعده‌ی نفی سبیل باید استفاده کرد از جمله حوزه‌ی مسائل اجتماعی. و برملا کرد آن‌چه که بر جهان می‌گذرد. الان مثلاً عربستان‌ سعودی این کارهایی که کرده؛ جالب است عربستان سعودی چند سال قبل رئیس دوره‌ای شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد شد! به‌به! رئیس دوره‌ای شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد! با چه چیزی به این‌جا رسیده؟ با خرج کردن، با رأی خریدن. این یعنی یک نظام فاسد در شورای حقوق بشر وجود دارد که یک جانی می‌تواند امتیازی بگیرد که خودش بتواند رئیس شورای حقوق بشر در یک دوره‌ای باشد. اگر ملت مظلوم فلسطین از خودش دفاع می‌کند، حزب الله لبنان در برابر تجاوزات از خودش دفاع می‌کند، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در منطقه از مستضعفان حمایت می‌کند؛ این‌ها بلافاصله انگ تروریست می‌خورند. و داعش را ایجاد می‌کنند که تربیت‌شده‌ی خودشان و دست‌پرورده‌ی خودشان هست تا اسرائیل تنفس کند. و واقعاً طی این چند سالی که داعش فعال بود اسرائیل در تنفس به سر می‌برد.
این بحث تمام است. بحث بعدی ما که باید برای جلسه بعد بگذارم؛ "حاکمیت شریعت بر همه‌ی فعالیت‌های بانکی"‌ست. حالا ما این‌جا قاعده‌ی نفی سبیل را به‌طور عمده در امور اقتصادی به کار بردیم، بعد گفتیم که دامنه‌ی آن وسیع‌تر است برای همین هم حاشیه رفتیم. ولی در حوزه‌ی اقتصاد این قاعده‌ی نفی سبیل بسیار بسیار مهم است. آن‌چه که امروز در جهان اتفاق افتاده واقعاً سلطه‌ی نظام سلطه بر کشورهای اسلامی از نظر اقتصادی‌ست. و قاعده‌ی نفی سبیل اقتضا می‌کند که ملت‌های مسلمان هرچه که دارند و در هر حدی که دارند؛ از فناوری‌های نو، از سرمایه، از نیروی انسانی، از انرژی، الان بخش عظیم از انرژی جهان در منطقه‌ی اسلامی‌ست، بخش عظیمی از انرژی‌ نفت و گاز در منطقه‌ی اسلامی‌ست. در همین منطقه‌ی خلیج فارس و اطراف خلیج‌ فارس است. این یک قدرت است، یک وقتی در جنگ اعراب و اسرائیل ۱۹۷۳، کشورهای اسلامی ارسال نفت به آمریکا و اروپا را تحریم کردند، یک مرتبه قیمت نفت در بازارهای جهانی سرکشید. و کاری که آمریکا کرد این بود که پادشاه عربستان را که این دستور را داده بود در کاخش به‌وسیله‌ی برادرزاده‌اش زد و کشت و تمام شد، نفوذ دارند، حضور دارند.
من مقصودم این‌ست اگر یک تحریم نفتی اتفاق می‌افتد چقدر این‌ها به دست و پا می‌افتند، و چقدر دچار مشکل می‌شوند. می‌باید با استفاده از قاعده‌ی نفی سبیل باید کاری کرد که این نظام سلطه پس زده شود، و لااقل با اتحادی که کشورهای مسلمان، ملت‌های مسلمان با هم دارند ولو به‌تدریج، ولو آرام. الان ما تعدادی کشورهای اسلامی داریم که نوعی در محور مقاومت حضور دارند. و حتماً طی سالیان آینده این محور مقاومت توسعه پیدا می‌کند و افزایش پیدا می‌کند. چون روند این‌ست؛ چهل سال قبل ما این‌ها را نداشتیم نشان می‌دهد که آینده ادامه‌ی این راه است. آن طرف هم آمریکا چقدر قدرتمند بود! واقعاً چقدر قدرتمند بود. الان حکایت از این‌ست که آن قدرت نیست و دچار ضعف شده، فرتوت شده و کم‌کم دارد این قدرت را از دست می‌دهد.
این‌جاست که باید این مسیر ادامه پیدا کند، مشکلاتی هم دارد؛ باید مشکلات آن را تحمل کرد، پذیرفت. در عین‌حال که تمام تلاش دولتمردان ما باید بر حل مشکلات مردم باشد به‌صورت خاص، و این مشکلات را دنبال کنند و حل کنند، اما درعین‌حال یک نگاه بلندمدت برای تمدن‌سازی، برای جذب ملت‌ها، همراه‌ کردن ملت‌ها، باید صورت بگیرد تا ان‌شاءالله آن‌چه که جزء آرمان‌های حضرت امام رضوان الله تعالی علیه هست، و آرمان‌های رهبر معظم عزیز انقلاب هست این‌ها بتواند تحقق پیدا کند. و البته هم‌چنان در انتظار ظهور خورشید عالم‌تاب حضرت بقیة الله الأعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف هستیم. خدا ان‌شاءالله چشمان ما را به دیدارش روشن و منور بگرداند.
ان‌شاءالله جلسه‌ی آینده در خدمت شما عزیزان هستیم.

Prev Next
Tagged under
Login to post comments