جلسه چهاردهم درس فقه مشارکت و مبانی آن، استاد عطا الله رفیعی آتانی
شنبه, 24 ارديبهشت 1401 02:11 انجمن مالی اسلامی ایران موسسه فقه اقتصادی طیبات درس خارج فقه مشارکت استاد عطالله رفیعی آتانی 257

جلسه چهاردهم درس استاد عطاالله رفیعی آتانی در موضوع فقه مشارکت و مبانی آن در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.

استاد رفیعی آتانی، فقه مشارکت، جلسه 14، سه‌شنبه 20 اردیبهشت 1401
أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ
سلام عرض می‌کنم خدمت همه‌ی دوستان برادران و خواهران عزیز. خودم با اینکه از عید فاصله گرفتیم عید را هم تبریک عرض می‌کنم. انشاء‌ الله که طاعات و عباداتتان هم مقبول بوده باشد. حتماً به یاد ما بودید انشاءالله، حتماً که یعنی امیدواریم دیگر، امیدواریم به لطف شما که بالاخره در ذهن شما ما گذر کرده باشیم.
اجمالاً عرض می‌کنم که ما ایده‌ی محوری‌مان این بود که اقتصاد اسلامی در میانه یعنی بین انتخاب بین دولت و بازار یک راه دیگری را عمدتاً دارد پیشنهاد می‌دهد و آن اقتصاد مشارکتی است. چون الآن ادبیّات اقتصادی این است که یا شما طرفدار بازار می‌شوید می‌گویید همه چیز را به مکانیزم بازار بسپاریم و بازار آزاد در همه‌ی مقدّرات اقتصادی را رقم بزند. عرضه و تقاضا و قیمت هم این کارها را انجام بدهد که عرض کردم پنج تا بازار ما می‌شناسیم؛ بازار کالا و خدمات، یعنی خرید و فروش کالا و خدمات، بازار کار، بازار پول، بازار سرمایه و بازار خارجی.
بعد عرض ما هم این بود که قیمت‌ها این مناسبات را در بازار تنظیم می‌کنند و مثلاً قیمت، بهای کالا و خدمات، عرضه‌کنندگان و تقاضاکنندگان دو بازار را به هم می‌رساند. وقتی کالایی کم می‌شود قیمت گران می‌شود، کالایی که زیاد شود قیمت ارزان می‌شود، بعد تعداد تقاضا و عرضه را با هم برابر می‌کنیم. توی بازار کار دستمزد هم این کار را می‌کند؛ کارگر زیاد باشد دستمزدها می‌آید پایین، کارگر کم باشد دستمزدها می‌رود بالا. توی بازار سرمایه سود هم این کار را می‌کند، یعنی بازار سهام را که می‌شناسید. توی بازار پول عرض می‌کردیم بهره این کار را می‌کند و توی بازار خارجی نرخ ارز، سیستم را میزان می‌کند. می‌گویند دولت دخالت نکند این سیستم میزان می‌شود.
رقیب این دیدگاه که دیدگاه‌های جامعه‌گراترند که ما او را به نام مارکسیسم‌ها می‌شناسیم. می‌گوید همه‌ی این کار را باید به قدرت مرکزی دولت سپرد. یعنی همه‌ی این مناسبات را دولت تنظیم کند. عرض ما این بود که ما فهم‌مان از اقتصاد اسلامی این است که برای او اصل این است که دولت در اقتصاد دخالت نکند؛ یعنی اقتصاد را به مردم بسپارد. خیلی با حوصله این قسمت‌ها را بحث کردیم که دولت در اقتصاد دخالت نکند یعنی چی. آنجا هم باز عرض می‌کردیم که به صورت طبیعی دولت کوچکی شکل می‌گیرد و افرادی که وارد دولت می‌شوند از باب مصلحت اجتماعی وارد می‌شوند و خود به خود برای مصلحت اجتماعی کسی وارد دولت شود به دنبال منفعت نمی‌رود.
دولت محل کار و درآمد نیست،‌ دولت محل خدمت است؛ مثل مسجد، مثل هر جایی که شما برای مصلحت عمومی،‌ برای اهداف متعالی، برای اهداف الهی و فقط به قصد کسب آن فضیلت انسانی آنجا حاضر می‌شوید. دولت محل کار نیست؛ یعنی بر خلاف الآن که دولت بیش از آنکه مسئول خدماتی باشد، مثل یک خیریّه محل اشتغال است؛ یعنی افراد را موظّف است انگاری به کار بگیرد، حقوق بدهد. این‌ها همه‌اش به نظر می‌آید روی مبانی اسلامی درست نیست. مهم‌تر از آن اینکه عرض می‌کردیم مثلاً حدود هشتاد درصد اقتصاد ایران الآن دست دولت است. یعنی این شرکت‌های دولتی است تقریباً زندگی خصوصی وجود ندارد.
به نظر می‌آید روی این مبنا که مبانی واضحی است، مستنداتش را عرض می‌کردیم. استظهارات و بیانات حضرت امام که به هر حال تجسّم نظریه‌ی دینی و در جهان معاصر ما برای حکومت کردن بود و خود هم حکومت کرد. به هر حال این‌ها همه با این ایده همراهی می‌کنند و با این چیزی که امروز ما در عمل داریم قاعدتاً با مبنای امام و مبانی دینی مخالف است.
کار به این جاها رساندیم که از آن طرف به مکانیزم بازار به معنای اینکه همه چیز را به بازار بسپاریم، این کار را نمی‌کند، بلکه دولت، دولت ناظری است. بعد گفتیم به صورت تز و مراتب به سلسله‌ی مراتب مداخله می‌کند و بازار را نظارت می‌کند؛ امّا معدود مواردی مداخله می‌کند که این را منطقش را با حوصله گفتیم. اگر دوستان پیاده کرده باشند این‌ها را توی متونی که از جلسات به وجود آمده قاعدتاً وجود دارد.
توی مکانیزم بازار هم عرض می‌کردیم برخیش از نظر اسلام حتّی ممنوع است، حرام است مثل ربا. برخیش نامطلوب است، مثل مکانیزم دستمزد در بازار کار که گفتیم آنجا بهتر است که مشارکتی باشد؛ یعنی مبنای دینی این است که بازار کار باید با مشارکت کارگر و صاحب سرمایه شود. و این را دیگر با حوصله گفتیم که مزارعه و مساقات و مضاربه، شرکت انواع تنظیم مناسبات بین کسی است که سرمایه دارد و کار بلد است، مشارکتی را دارد تنظیم می‌کند. خود ربا گفتیم مهم‌ترین منطق حرمتش همین است که مشارکت اتفاق بیفتد. هیچکس دریافت قطعی نداشته باشد توی بازار پول و سرمایه. در بازار پول حرام است، در بازار کار کراهت شدیده دارد. این‌ها را دیگر خیلی با هم بحثش را کردیم، روایاتش را می‌دیدیم. و الآن فکر می‌کنم که اگر این متن‌ها پیاده شده باشد تکلیف روشنی پیدا کرده است.
منظور از مشارکت این است که هر فعالیّت اقتصادی که دو طرف دارد با هم مشارکت کنند تا اینکه سود مال یکی باشد، کار مال دیگری باشد، دستمزد بگیرد یا پول مال یکی باشد دیگری کار کند بهره بگیرد، این‌ها نیستند. بنابراین این را خیلی به نظر می‌آید که باید توی ذهن دوستان نشسته باشد. سعی هم کردیم که ابواب فقهی مرتبط را تا آن‌جایی که می‌شود به بحث ما نیاز دارد به آن ارجاع بدهیم، مطالعه کنیم. متون را دیدیم، مرور کردیم و تا جلسه‌ی پایانی که قبل از عید داشتیم که دیگر منجر شد به ماه مبارک رمضان فعلاً هم با تاخیر داریم این جلسه را برگزار می‌کنیم.
من باب جدیدی که امروز باز برای تایید آن عرایضم می‌خواهم باز کنم موضوع مالکیّت است. واقعاً یکی از پرسش‌های مهمّ که هنوز هم ما به پاسخ آن نیاز داریم، یعنی بنده که الآن توی مراکز قانون‌گذاری دارم کار مطالعاتی انجام می‌دهم و مسئولیّت دارم از پرسش‌های اصلی ماست و مهم و مؤثر این بحث است که اساساً مردم چطوری می‌توانند مالکیّت چیزی شوند؟ یعنی چرا کسانی مالک چیزهایی می‌شوند؟ یعنی مالکیّت منشأش واقعاً چی است؟
من این بحث را که دارم عرض می‌کنم دوست دارم دوستان این را با که یعنی کتاب اقتصادنا را می‌خواهم خواهش کنم بیشتر دوست دارم این را ببینند. چون من فکر می‌کنم اقتصادنا اساساً می‌خواهد با استفاده از ظرفیّت مالکیّت یک نظام نظری برای اقتصاد اسلامی دربیاورد. یعنی عمده‌ی تکیه‌گاه او مالکیّت است که با تکیه بر مالکیّت می‌خواهد بقیّه‌ی مباحث را درست کند. یعنی همه‌ی آن ایده‌های اقتصاد اسلامی را برای آن مبنا پیدا کنیم. مالکیّت را به درستی مرحوم شهید صدر مربوط به یعنی در سه مرحله مطرح می‌کند. می‌گوید: یکی مالکیّت قبل از کار و تولید است. یکی مالکیّتش حین کار و تولید است. یکی مالکیّت پس از کار و تولید است. ملاحظه خواهید فرمود که یعنی ایده‌ای که می‌خواهیم اثبات کنیم این است که هیچ چیزی جز نقش‌آفرینی در اقتصاد منشأ مالکیّت نیست؛ پس اصل حرف ما این است. یعنی افرادی در اقتصاد از اقتصاد بهره‌مند خواهند بود که در کنش اقتصادی و در فعالیّت اقتصادی سهیم بوده باشد.
برای اینکه این را بتوانیم بگوییم اینجور عرض می‌کنیم که قبل از کار و تولید، شما فرض کنید آدم‌ها هیچ کار و تولیدی نکرده باشند ما با منابع خام و منابع طبیعی روبه‌رو هستیم. شما نقطه‌ی صفر زندگی را فرض بفرمایید الآن مورد توجّه ما باشد. در نقطه‌ی صفر زندگی منابع طبیعی هیچ دلیلی وجود ندارد که تحت تملّک کسی باشد؛ چون گویی آن مبنای فلسفی ما که همه چیز مال خداست اثرش باید اینجا خودش را نشان دهد. یعنی مالک اصلی،‌ مالک حقیقی و تکوینی خداست و انسان‌ها که مالکیّت اعتباری دارند،‌ مالکیّتشان باید دلیلی داشته باشد. اصل اینکه مالکیّت مال خداست دیگر زیاد داریم که مِلک و مُلک لله است؛ یعنی برای خدای متعال در واقع است.
که این‌ها در همین مرحله مالکیّت توی سنخ مال لااقل دو تا مصداق روشن پیدا می‌کند؛ یکی مالکیّت عمومی است، یعنی آنجایی که مالکیّت مال عامّه‌ی مردم است. این را هم به دو شکل می‌توانیم بگوییم؛ یکی آن مالکیّت مال جامعه باشد که قابل شکستن به افراد نباشد که حالا باز این را خواهیم دید، یکی هم مالکیّتی که به نحو مشاع همه‌ی افراد مالک هستند که با یک منطقی می‌تواند به افراد منتقل شود، درست است مالکیّت جامعه و مالکیّت عموم افراد.
نوع سوّمش مالکیّت دولت است. حالا دولت هم یکیش مالکیّت مال دولت به معنای حکومت است، بخشی از مالکیّت هم مالکیّت مال شخص امام است. یعنی در واقع شخص امام و ولی امر در واقع است، حالا شخص هم از حیث امامت است ولی مالکیّت او مربوط به همان حیثیّت خودش است. آنجاهایی که مال جامعه یا مال آحاد افراد جامعه است آنجا دولت یا امام سرپرستی می‌کند. ولی اصل مالکیّت مال مردم است فقط او سرپرستی می‌کند که طبق مصلحت مردم اتفاق بیفتد.
که دیگر بحث انفال اینجا است و همه‌ی آن‌هایی که شماها توی فقه دیدید. من انشاء الله با تفصیل از روی همان کتاب شهید صدر مرور خواهیم کرد. من امروز یک اجمالی می‌خواهم تا تهش بروم و بعد تفصیلش را از کتاب شهید صدر با هم استفاده کنیم.
ما آدم‌ها چطوری از این بعد بهره‌مند می‌شویم از این مواهب مادّی زندگی. مرحوم شهید صدر همه‌ی آنچه که ما در فقه داریم را مرور می‌کنند،‌ همه را. مثلاً شما از حیازت گرفته تا احیای موات گرفته تا همه‌ی حتّی ارث و دیات و این‌هایی که یک جورهایی آمده تصاحب ما به پول هست، همه‌ی این‌ها را مرور می‌کند. می‌گوید یک عامل بیشتر ندارد و آن کار است. یعنی تنها عاملی که سبب می‌شود یا منشأ قرار می‌گیرد که مردم مالک چیزی شوند کار است. درست است. کار تنها عامل مالکیّت برای افراد می‌شود از این منابع عمومی که قبلش تحت تملّک فردی نبوده با همان تفصیلی که عرض کردم.
کار یدی، کار فیزیکی که تکلیفش روشن است. مثلاً ما توی ادبیّات فقهی‌مان دیگر کشاورزی را می‌شناسیم، تجارت را می‌شناسیم، کار تولیدی را به معنای مصطلح می‌شناسیم. منتها یک حوزه‌ی جدیدی از کار است که کمتر توی سابقه‌ی بشر وجود داشته الآن در واقع مطرح است و آن کار فکری است. یعنی تا حال گویی مالکیّت یا بحث کار همه‌ی این‌ها می‌رفت روی کار یدی به معنایی که ما می‌شناختیم. الآن یک مشکله‌ای داریم و اتفاقاً توی فکر ما هم به خوبی تعیین و تکلیف نشده و آن بحث مالکیّت فکری است. آیا کار ذهنی کار نیست؟ یعنی اگر یک کسی یک ایده‌ی خلّاقانه‌ای دارد و این ایده‌ی خلّاقانه محصول ذهن اوست و لزوماً محصول ید او و تلاش فیزیکی اوست، کار محسوب نمی‌شود و اگر محسوب می‌شود آیا ما نتیجه‌ی آن را محترم می‌شماریم؟
اینجا فتاوا تکلیف روشنی ندارد. یک فتوایی که از چون مستحدث است واقعاً به معنای واقعی. یک فتوایی از قدیم از حضرت امام بود که ایشان مخالفت کرده بود، یعنی فرموده بودند که فکر به این معنا قابل تملّک نیست. حالا این را شماها فکر کنید که ببینید چرا باید این فتوا صادر شده باشد و من فقط مشکلات یا لوازمی که این فتوا پیدا می‌کند را عرض کنم. بعد شماها فکر کنید که چطوری باید حل کنیم که سبب شود که کارآفرین‌ها و آن‌هایی که توانایی علمی و فکری دارند و باید در اقتصاد نقش ایفا کنند، این مانع از جلوی پایشان برداشته شود. شما همین بحثی که امسال رهبر عزیز انقلاب اسلامی مطرح کردند، ضرورت اقتصاد دانش‌بنیان و در واقع تولید دانش‌بنیان و اشتغال آفرین را مطرح فرمودند، واقعاً اگر این برای مالکیّت فکری یک کاری یا یک مبنای درستی پیدا نکنیم، این خود به خود سبب می‌شود که اقتصاد دانش‌بنیان شکل نگیرد.
یک بار توی همین جلسات به مناسبت دیگری عرض می‌کردم که الآن مطالعات می‌گوید هشتاد درصد ثروتی که و یا تولیدی که به وجود می‌آید، این ثروت و تولید محصول دانش است و حدود بیست درصدش محصول سرمایه و کار یدی است. یعنی عمده‌ی این ثروت اقتصادی که در جهان دارد تولید می‌شود محصول دانش است.
همین گوشی‌ای که دست من هست و لب‌تاب و گوشی‌ای که دست شماست بهترین مثال است. یعنی مثلاً الآن یعنی امروز من می‌پرسیدم می‌گفتم گوشی الآن معمولی هم بخواهید بگیرید نمی‌دانم متوسطش چهار پنچ تومن است. اگر اینجوری باشد معلوم نیست که آن مواد اوّلیه یا کارگر یدی‌ای که روی این کار تولیدی کار می‌کند مثلاً بیش از یکی دو تومان باشد. عمده‌اش دانش فنّی است که در آن وجود دارد، محصول خلاقیّت آدم‌هاست و باید سهم خودش را از ارزش اقتصادی این گوشی دریافت کند و سبب شود که کارآفرینی اتفاق بیفتد، خلاقیّت اتفاق بیفتد و اهل علم بتوانند در نتیجه‌ی، یعنی دستاورد اقتصادی توان فکری خودشان را دریافت کنند.
به خصوص اینکه دانش‌هایی که ما امروز با آن‌ها سر و کار داریم به خصوص دانش‌های فنّی که عمدتاً اقتصاد محصول آن‌هاست، عمدتاً محل درآمدشان محصولاتی است که از توانایی‌های فکری خودشان به دست می‌آورند. این پرسش مهمّی است موضوع مالکیّت فکری که مثل مالکیّت بر پول، مالکیّت بر سرمایه و مالکیّت بر کار به معنای کار یدی باید نتیجه‌اش به صاحبش در واقع برگردد، به آن داده شود.
عرض کردم این حوزه و موضوعی است که باید روی آن فکر کرد. هر چند دوستانی که با فتوای حضرت امام در واقع درگیر بودند، یعنی موضوع‌شان بود، استنباط‌شان این نبود که فتوای امام به طور کلّی می‌تواند مانع باشد. امّا در هر صورت موضوعی است که آیا ما برای کار فکری حرمت و مالکیّت قائل‌ایم یا نه؟
طبیعتاً مبادی‌ای که می‌تواند از این دفاع کند که صاحب کار فکری را مالک ندانیم، این باید بوده باشد که اساساً محصولات فکری قابل انتساب به فرد نیست؛ عمدتاً محصول یک انباشت تاریخی است که به تدریج این‌ها شکل گرفته، معلوم نیست کجای این فکر مشخصاً مال این فرد معیّن است که ما بخواهیم بهای آن را بهش پرداخت کنیم. به هر حال اینجور استدلال‌ها می‌تواند وجود داشته باشد ولی این‌ها هم می‌تواند راهکار پیدا کند.
امّا این واقعاً به عنوان یک مشکله است که من می‌خواهم از شماها تقاضا کنم روی آن فکر کنید اگر دوست داشتید مطالعه کنید ببینیم که مبنای فقهی اینجا چه می‌تواند باشد. چون واقعیّتش این است که الآن یعنی این زمانی که ما با هم داریم گفت‌وگو می‌کنیم اگر نتوانیم برای مالکیّت فکری جایگاهی پیدا کنیم نمی‌توانیم از چیزی به نام اقتصاد دانش‌بنیان یعنی اقتصادی که محصول فکر است از آن گفت‌وگو کنیم. این را واقعاً به عنوان یک چالش بپذیریم و برویم دنبال حل و فصل فقهی آن که راهی در واقع پیدا کنیم. حالا من این را باز می‌گذارم شما در واقع روی آن فکر کنید.
اگر فرض کنیم که به این رسیدیم که نه می‌توان مبنای دیگری یافت، این رویکردی که ما داریم که توی این جلسات از آن دفاع می‌کنیم خیلی تقویت خواهد شد. به خصوص آن حرف اصلی که توی جلسات اوّل می‌زدیم که اساساً ما فکر می‌کنیم اقتصاد اسلامی ذاتاً یک اقتصاد دانش‌بنیان است. یعنی همه‌ی کارها را می‌کند که در عالم اقتصادی خلاقیّت اتفاق بیفتد.
اگر دوستانی از جلسات قبلی ما بوده باشند آن‌ها یادشان است که ما به لحاظ فلسفی از این ایده اینجور دفاع می‌کردیم که خلاقیّت مهم‌ترین ویژگی انسان‌هاست توی آن بحث فلسفی‌امان و بعد می‌گفتیم اقتصاد اسلامی انگار این را به رسمیّت می‌شناسد. یعنی ربا را حرام می‌کند که انسان در واقع خوب کار کند و خوب تلاش کند و همچنین سیستم رابطه‌ی بین کارگر و صاحب سرمایه را مشارکتی می‌کند تا آدم‌ها فکرشان رشد کند. خیلی این را با هم بحثش را کردیم.
اگر این باشد که ظاهرش می‌آید که باید همین باشد، آن مبنای بنیادین و اساسی باید حمایت کند از اینکه ما برای مالکیّت فکری به معنای کار روشن فکری راهی پیدا کنیم. بنابراین این را شما بابش را باز ببینید که ما این جمله‌ی من دوست دارم تکرار کنم و اگر کسی ابهام دارد که اساساً اقتصاد اسلامی ما اقتصاد دانش‌بنیان باشد به این معنا که همه‌ی روابط را به نحوی تنظیم کند، یعنی بین کارگر و صاحب سرمایه، بین سرمایه‌گذار و صاحب پس‌انداز مناسبات را به نوعی تعریف و تعیین کند که انسان‌ها، انسان‌های فعّالی باشند و همچنین انسان‌های خلّاقی باشند. این همان چیزی بود که به لحاظ فلسفی می‌گفتیم ما باید در واقع نظام اقتصادی را برای تحقّق آن طراحی کرده باشیم که به نظر ما رسید که نظام اسلامی در واقع یک همچنین رویکردی دارد.
به هر حال پس این را بابش را باز بگذارید دوستانی اگر تأمّل فرمودند اگر دوست داشتند ارائه‌ی برای ما داشته باشند در مورد در حرمت و جایگاه و اعتبار و مشروعیّت مالکیّت فکری، منظور از حرمت، منزلت بود. مشروعیّت مالکیّت فکری خیلی خوب خواهد بود. ببینیم با چه استدلال‌هایی باید از مالکیّت فکری حمایت کنیم که این اقتصاد مردمی را، اقتصاد مشارکتی را رقم خواهد زد. علّتش هم این است که از همه‌ی مردم اگر سرمایه نداشته باشند، امّا کم و زیاد فکر دارند. بزرگترین سرمایه‌ی انسانی فکر است و اتفاقاً مهم‌ترین عامل ارزش‌آفرینی اقتصادی هم عرض کردم، فکر است.
یکی از دوستان فرمودند که فنّاوری جدید امروزه مطرح شده که برای اختصاص حق صاحب هنر دیجیتالی یک بستر خاصّی تهیّه کرده. من برایم روشن نیست منظور چی است. منظور این است که بشود فرآیند خلاقیّت هنری را در واقع ثبت و ضبط کرد؟ حالا در هر صورت این مسئله‌ی ما است. یعنی آن‌هایی که دارایی هنری تولید می‌کنند، دارایی علمی تولید می‌کنند، دارایی‌هایی که اساس ارزش‌های اقتصادی امروز آن‌ها هستند. در هر صورت اگر این را نتوانیم حلّ و فصل کنیم این مشکل را خواهیم داشت.
مرحوم شهید صدر توی کتاب اقتصادنا می‌گوید که یعنی به خصوص حالا دوستان، دوستان دیگر هم ببینند که همه‌ی آنچه که ما در اقتصاد اسلامی داریم که در واقع به ما می‌گوید که افراد با چه مبانی‌ای، با چه معیارهایی مالک می‌شوند، شما همه‌ی آن‌ها را الآن فهرست کنید و ببینید عمدتاً مال این است که باید توی آن کاری اتفاق افتاده باشد، کاری اتفاق افتاده باشد که آن‌ها مالک چیزی شده باشند.
دوستان تا اینجا نکته ندارند؟ یک دنده من بخواهم بگویم مثل این اخبارگوهای رادیو می‌شوم. من هم اصلاً نمی‌بینم شما چند نفر حضور دارید؟
دانش‌پژوه: استاد هشت نفر کلاس هستند.
استاد: خیلی خب پس این را ما بابش را باز می‌گذاریم دوستان اگر لطف کردند و فکر کردند و خواستند مشارکت کنند این موضوع مالکیّت فکری را ببینند می‌شود کاریش کنیم، چون امسال سال اقتصاد دانش‌بنیان است. یعنی رهبری با همین درک درست که تولید اگر بخواهد اتفاق بیفتد باید کارآفرینی دانش‌بنیان اتفاق بیفتد. یعنی هم بتوان کار کرد و هم بتوان کاری کرد که مبتنی بر اقتصاد دانش‌بنیان است.
کار به سمت کار سنّتی و فقط کار یدی و فیزکی نرود. یک اقتصاد پیشرفته‌ای را رقم بزنیم که در آن نیروی انسانی سهم دارد نه سرمایه. اگر می‌شود با نیروی انسانی کار را جلو ببریم،‌ این کار را کنیم؛ امّا دانش‌بنیان. یعنی تولیدات محصول نقش‌آفرینی دانش باشد. چیزی که در کشور ما متاسفانه تقریباً ما از آن محرومیم. یعنی دانشگاه‌ها و حتّی دانش‌های فنّی و مهندسی که باید به تولید اقتصادی کشور کمک کنند، عمدتاً به دنبال این زندگی رانتی و راحت هستند. یعنی یک جایی پیدا کنند که یک حقوقی بگیرند به خاطر مدرکی که دارند، نه به خاطر توانی که از دانش‌شان کسب کرده‌اند. نیاز داریم اگر بخواهیم اقتصاد دانش‌بنیان حلّ و فصل شود باید مسئله‌ی مالکیّت فکری حلّ و فصل شود که الآن عرض کردم ما اینگونه نیست.
خب الآن اگر کار و تلاش که دیگر منطقش را هم گفتیم، یعنی کار حتماً بین کار و صاحب سرمایه توی انحاء مختلف باید مشارکتی باشد. یعنی دولت اصل بر این است که دخالت نکند و منابع طبیعی هم مال همه است. آدم‌ها،‌ افراد انسانی با مشارکت کردن توی کار و تولید مالک مواهب اقتصادی زندگی شوند و هیچ کسی نمی‌تواند مالک چیزی باشد که برای آن کاری انجام نداده باشد.
شهید صدر حتّی تلاش می‌کند ارث را درست کند. واضح است چون ارث هم محصول کار و تلاش نسل قبلی است که انباشته شده، یعنی اینجور نیست که آن قبلی که پدری‌ایست یا مادری‌ایست یا هر مورّث دیگری‌ایست او هم اگر با این منطق زندگی کرده باشد قاعدتاً با کار و تلاش آن را به دست آورده که آن آدمی که دارد می‌تواند ارث بگذارد برای نسل بعدی خودش وقتی که بتواند ارث بگذارد، انگیزه‌اش برای کار و تلاش بیشتر می‌شود والّا اگر نتواند ارث بگذارد انگیزه‌اش به صورت طبیعی محدود به این می‌شود که تا چقدر خودش بتواند از مواهب زندگی استفاده کند والّا انگیزه‌ی برای کار و تلاش نخواهد داشت.
یعنی این هم کاملاً با منطق کار و تلاش جور است حتّی مثلاً این بحثی که توی تفاوت دیگر زن و مرد است، یکی از دفاع‌های منطقی که از آن می‌شود این است که خب مرد عمدتاً مسئولیّت اقتصادی خانواده را برعهده دارد. یعنی نیروی کار است. کشته شدن یک مرد، یعنی از بین رفتن یک عامل کار. بنابراین دیه بهای انسان نیست،‌ بهای انسان بی‌نهایت است و مشکل آن کسی که قتل را انجام می‌دهد هم به صورت اساسی حل نمی‌کند. مسئولیّت واقعی و حقیقی او خواهد ماند و به نحو ذو مراتبی از آنکه خطاکار است تا آنکه قاتل به قتل عمد است در پیشگاه خدای متعال محفوظ خواهد بود و برای روز پاسخگویی باید پاسخ بدهد.
الآن فقط یک مسئله‌ی مادّی این دنیایی‌ایست که یک نیروی کار از دور کار خارج شده و یک کسی که اثر اقتصادی داشته است داشته کار و تولید می‌کرده از صحنه خارج شده و مدار خانواده‌ای بوده او دیگر نیست. بنابراین انگار در واقع قیمت کارهای نکرده او و فعالیّت‌های اقتصادی نکرده او دارد، یعنی دیگر نیست تا انجام بدهد دارد دریافت می‌شود والّا ارزش او که قابل تبدیل به پول نیست.
یعنی باز این قابل تأویل است به این است که بگوییم خود دیه بهای کار و تلاش یا دستاوردهای اقتصادی کسی است که به دلیل این قتل الآن وجود ندارد و در نتیجه نمی‌تواند کار و تلاش کند. والّا شما همین الآن نمی‌دانم 250 میلیون تومان است، 300 میلیون تومان است، 400 میلیون تومان است، این‌ها که عددی نیستند در مقابل انسان که حالا یکی بگوید مال خانم‌ها نصف است،‌ مال آقایان فلان.
این پیش‌فرضش این بوده که خانم‌ها تعهّد اقتصادی به خانواده ندارند حتّی بعضی‌ها یک شوخی دیگری هم می‌کنند، می‌گویند اگر خدای نکرده خانم‌ها توی یک قتلی از بین بروند آقایان کمتر به آنان می‌رسد تا وقتی که آقایان توی یک قتلی از بین می‌روند؛ چون آقا که از بین می‌رود پولش به خانم می‌رسد، خانم که کشته می‌شود مثلاً به آقا می‌رسد. بنابراین اتفاقاً هوای خانم‌ها یک جوری داشته شده، آنکه خودش نیست که الآن بخواهد آن پول را استفاده کند.
از این شوخی داخل پرانتز که بگذریم این می‌شود که واقعیّت این است که آنجا هم باز مسئله‌ی کار دارد حرمت گذاشته می‌شود و کار ارزش برایش قائل شده شرع که بهای کار در واقع و کار انگار تجمیع شده‌ی انجام نشده را دارند دریافت می‌کنند از قاتل. هر چند دیگر با همین تعاریف موجود عددی هم نیست که محل این گفت‌وگوها باشد.
آنکه بنده دارم ردیابی می‌کنم این است که وقتی همه‌ی این‌ها را ما نگاه می‌کنیم می‌بینیم آنچه که مهمّ است و حرمت دارد و ارزش دارد و منزلت دارد کار است. یعنی انسان با کار فقط مالکیّت می‌تواند پیدا کند. نظام حقوقی ما، نظام فقهی ما هم با سیستم مشارکتی بهترین فضا را برای کار کردن دارد فراهم می‌کند. یعنی می‌گوید که اقتصاد نباید در دست دولت باشد؛ چون اگر در دست دولت باشد مردم کار نمی‌کنند. اگر اقتصاد مشارکتی نباشد کارگر آن چنان که باید کار نمی‌کند. اگر اقتصاد ربوی باشد آن فردی که ربا دریافت می‌کند، کار نمی‌کند؛ چون نیازی ندارد به دیگری کار کند. انگار همه‌ی، همه چیز را تجهیز کرده، همه چیز را تمهید کرده که کار اتفاق بیفتد. بنابراین هر جای فقه را که ببینیم، هر نوع قاعده‌گذاری فقهی را که می‌بینیم اینجوری فهمیده می‌شود که آدم‌ها باید کار کنند و با کارشان مالک شوند.
طبق مبانی دینی اگر یک فرد کشته می‌شود، کسی که یک فرد را می‌کشد انگار همه را کشته است. چنان‌چه اگر یک کسی یک نفر را احیاء کند انگار همه‌ی انسانیّت را احیاء کرده است. قاتل انسانیّت را کشته نه یک فرد انسانی را. بنابراین موضوع قاعدتاً اقتصادی نیست. بله 600 میلیون هم ره به جایی نمی‌برد. فقط می‌شود با همین تحلیل، تحلیل کرد که چون تعهّد اقتصادی خانم‌ها کمتر است، مادرها کمتر است، خواهرها کمتر است، دخترها کمتر است طبیعتاً توی این ماجرا اینجوری مثلاً دیده شده است.
حالا که کار و تلاش شد مثلاً میدان برای اهل فکر هم باز شد. دولت در اقتصاد مداخله نکرد. مردم هم با مکانیزم‌های مشارکتی کار کردند. ربا هم جدّی جدّی حرام بود و جاری نبود. همه هم کار و تلاش کردند امّا نهایت ماجرا دیدیم که همه آنگونه که ما این سیستم را داریم طراحی می‌کنیم دستاورد نداشتند چی می‌شود که آنجا ملاک نیاز دیگر مطرح می‌شود. می‌گوییم نمی‌شود نیازمندان به نیازشان نرسند که این را من به تفصیل توی آن نظریّه‌ی عدالتی که داشتم عرض می‌کردم، عرض کردم. چون آن‌ها هم به نحوی مالک آن منابع طبیعی اوّلیه هستند ولو کار نکردند به هر دلیل، به اندازه‌ی که آن منابع اوّلیه اثر داشتند توی اقتصاد این‌ها هم در آن سهم داشته‌اند، خود به خود بهره‌مندند از آن، از دستاورد اقتصادی مردم. به همین دلیل دولت می‌تواند مالیات بگیرد و به این نوع طبقات یارانه بدهد.
این مالیات را از کسانی بگیرد که توانستند با کار و خلاقیّت و تلاش و دانش‌شان از منابع طبیعی استفاده کنند محصول تولید کنند، ارزش افزوده تولید کنند در واقع بخشی از آن دارایی آن‌ها را به دلیل آن سهم از آنان بگیرند و به طبقات محروم بدهند که دیگر آن «فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ» منطق خودش را پیدا کند. یعنی سائلان و محرومان در مجموعه‌ی املاک و دارایی‌های دیگران دارای حقّی‌اند. حداقل منشأ این حق هم همان مشارکت یا حق عمومی همه است توی منابع طبیعی. بنابراین کار مشارکتی خلّاقانه‌ی بدون رانتی منشأ مالکیّت است و بس و دیگر هیچ در واقع.
انشاء الله توی جلسه‌ی آینده که متن شهید صدر را می‌آورم توی جلسه. از متن مثل دفعات پیش این ایده را تایید می‌گیرم یا برای شما نشان می‌دهم که ادبیّات بحث‌مان هم کامل شود. اقتصادنا جلد دوّم را دوستان یک نگاهی کنند.
دانش‌پژوه: چرا باید در واقع همه‌ی این عوامل ملکیّت را ما، یعنی چه چیزی هست، چه انگیزه‌ای هست که ما همه‌ی عوامل ملکیّت را به کار برگردانیم در حالی که توی بعضی از موارد قطعیّت است و مناط هم وجود ندارد.
استاد: مثلاً کجا؟
دانش‌پژوه: مثلاً توی همین فضای ارث که قرار شد که بحث را برگردانیم به آن کسانی که، آن افرادی که این ارث را به میراث می‌گذارند در واقع در حالی که خود فرد کاری نکرده عملاً؟
استاد: بله دیگر حالا این‌ها حالا من استدلالات شهید صدر را می‌آورم. استدلال شهید صدر را می‌آوریم با هم مبسوط نگاه می‌کنیم. من این ایده را دارم از ایشان وام می‌گیرم. ببین بعد آنجا اگر قانع نشدید که ممکن است مثل ایشانی یک هو بیاید بگوید که هشتاد درصد را من درست می‌کنم، بیست درصدش نمی‌شود مثلاً. یعنی به کلیّت ایده می‌تواند ایراد وارد نکند.
ارزش این موضوع به این است که خب مبنای مستحکمی می‌شود. یعنی اگر ما واقعاً بتوانیم بگوییم که کار تنها عامل مالکیّت خصوصی است که استنباط ایشان است، اگر بتوانیم این را بگوییم خیلی حرف مهم و موثری زده‌ایم دیگر. حالا باز عرض می‌کنم آن متن شهید صدر را مشروح با هم نگاه می‌کنیم ببینیم قانع کننده هست یا نه.
التماس دعا، سلامت باشید. خداحافظ شما باشد.

Prev Next
برچسب‌ها
برای ارسال نظر وارد سایت شوید