جلسه هشتم درس خارج فقه استاد مجید رضایی در موضوع قواعد فقهی اقتصادی در ۱۴ آذر ۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.
بسم الله الرحمن الرحیم و ترضی
قواعد فقهی اقتصادی جلسه هشتم ۱۴ آذر ۱۴۰۰
در این چند جلسه یک مقدار دربارهی قاعدهی اسراف نکاتی خدمت سروران عرض و بیان کردیم که درباره بحث اسراف به بحثهای اقتصادی وقتی ارتباط پیدا میکند یکی از مباحث بسیار مهم آن که امروزه ما همه با آن درگیر هستیم همین مباحث تخصیص منابع است در بحث استفاده از منابع طبیعی و همچنین منابع انسانی بنابراین تخصیص منابع که حتی تقریباً از زمانی که آقای کِنز و کِنزیّون در اقتصاد وظایف دولت را وقتی مطرح میکردند میگفتند دولت سهتا وظیفهی: تخصیص منابع _ توزیع درآمد _ تثبیت اقتصادی سهتا (ت) تثبیت، تخصیص و توزیع که عمدتاً با استفاده از ابزارهایی که دارد 2تا ابزار برای دولت در نظر میگرفتند ما این بحث را قاعدتاً باید در مباحث مربوط به دولت که در سهشنبهها که داریم اگر توفیق پیدا کردیم بیشتر مطرح کنیم اما آن قسمت اسرافش را میخواهم اینجا که قبلاً بحث شد یک توضیح مختصر بدهم و رد بشویم که دولت یکی از سیاستهایش این است که یا برای تثبیت اقتصاد اگر دید اقتصاد دچار تورم است یا رکود هزینه میکند یکی از کارها برایش توزیع درآمد است وقتی مالیات را باید طراحی کند به گونهای که درآمدی که از ناحیه بازار شکل گرفته ممکن است این درآمد یک مقداری نزدیک به هم بشود در طبقات مختلف و توزیع درآمد مناسب بشود برای همین دولت میآید توزیع مجدد درآمد ایجاد میکند با گرفتن مالیات آنهایی که صاحبان درآمدهای بالاتر هستند را کمی خراش میدهد درآمدهای آنها را و میریزد روی بخشهایی که کمبود درآمد است بنابراین تثبیت را از ناحیهی هزینههای خودش، توزیع را از ناحیهی مالیات یک کار از کارهای مهم دولتها تخصیص منابع است.
تخصیص منابع، منابع ما در اختیار داریم یعنی نیروی انسانی ما در اختیار داریم و عرض کنیم مواد اولیه طبیعی حالا همهاش را در همین دو تا حساب میکنیم البته علم و فنّاوری و تکنولوژی هم میتواند اینجا قرار بگیرد. بعد انسانهایی که میخواهند کار اقتصادی و سرمایهگذاری انجام بدهند یا شرکتها هستند یا افراد هستند که میآیند این کار انجام بدهند آنها میخواهند از انواع اینها استفاده کنند دولت باید نگاه کند ببیند منابع آیا خوب تخصیص پیدا میکند یا نه؟ اگر احساس کرد مثلاً دارد به محیطزیست آسیب زده میشود محیطزیست دچار مشکل میشود. افراد بلند میشوند میروند چوبهای جنگلی را قطع میکنند مثلاً با همهی مراقبتهایی که دارد صورت میگیرد این امر رُخ میدهد بعضی چوبها اخیراً تلویزیون چند روز پیش داشت نشان میداد که مثلاً در جاهای مختلف در جنگلهای ایران چه در مناطق جنگلهای بلوط جنوب چه در جنگلهای شمال و انواع مکانها که متأسفانه هر دقیقه یا هر ساعت یا هر سال مثلاً چقدر هکتار جنگل در کشور از بین میرود حالا دولت هرچقدر تلاش میکند یا حتی مردم تلاش میکنند باغ درست میکنند جنگلهایی اطراف شهرها را اضافه میکنند از آن طرف جنگلهای نفیس درجه یک دارد از بین میرود و عملاً در کشور دارد اتلاف منابع که اسراف منابع هم است دارد صورت میگیرید حالا یکی از کارهایی که دولت دارد انجام میدهد میگوید که من چرا خودم را دردسر بدهم میرود در کارخانهای که صندلی چوبی میایستد و میگوید: شما چه کار میکنید؟ چوب از کجا میآورید؟ اگر توانست تشخیص میدهد که اینها چوب از کجا میآورند ممکن است که یک اقدامی اینطوری انجام بدهد ولی یکی از کارها این است که بسیار صندلیهای چوب درست میکنی درست کن، خوب که درست کردی بعد که میخواهد بفروشد مالیات میگیرد. یک مالیات سنگین میگیرد که این صندلی چوبی، میزچوبی مثلاً گران بشود آنقدر گران بشود که تعداد مشتریهای این صندلیها بیاید پایین از آن طرف نگاه میکند که میگویند آقا به عنوان مثال میگویم که (البته آن هم جداگانه باید) اگر صندلی چوبی شما دارید جلویش را میگیرید مُبلمان را دارید جلویش را میگیرید چه چیزی را میخواهید اضافه کنید؟ میگوید: مثلاً صندلی که از مواد پتروشیمی استفاده شده باشد. به عنوان مثال اگر آسیب او کمتر باشد حالا با فرض چون خود هرکدام از اینها میتوانند کم و زیاد باشند اگر آسیب آن کمتر باشد میگوید پتروشیمیها مالیات یک درصد (1%) چوبیها مالیات ده درصد بیست درصد با نظام مالیاتی در واقع این تخصیص منابع را بهینه میکنند وگرنه مردم میروند کارخانهها نگاه میکند مشتری چه میپسندد میگوید مشتری مبلی را میپسندد که چوبی باشد و گاهی وقتها جیر جیر کند وقتی که نشستید روی آن تکان میخورد صدای جیر جیرش هم بلند شود میگوید خیلی خوب است چون چوب آخر فرق میکند با آهن، پلاستیک یکطور است شکل و شمایل آن، زینتی بودن آن، جلوهگری آن کسی که روی این صندلیهای چوبی مینشیند مثلاً احساس فرمانروایی شاید هم بکند مثلاً خیلی برایش جذاب و جالب است مثلاً. حالا دولت میتواند با این مالیاتها اینکار را انجام بدهد ولی یک چیزی است که الآن ما در کشورمان میدانیم نداریم و آن نظام مالیاتی شفاف و گسترده است.
شفافیت آن به این است که آقا معلوم باشد کسی صندلی چوبی میسازد 10% کسی که صندلی پلاستیکی میسازد 4% کسی که صندلی آهنی میسازد فلان مقدار همهاش مشخص باشد به سادگی به کسی تخفیف ندهند آقا تو را چی تخفیف میدهید؟ اصلاً نظام مالیاتی چیزی به نام تخفیف در مورد اشخاص نداشته باشد به عنوان مثال میگویم رضایی به او تخفیف بدهید، حسنی به او تخفیف ندهید، حسینی تخفیف بدهید فلانی نه اینطوری نباشد آقا به معلّمها تخفیف بدهید شما وقتی به معلم تخفیف دادید آن کارخانهدار میآید مجوز این معلم را میگیرد و برمیدارد و با آن تولید میکند بعد شما هدفت این بوده است که به این معلم تخفیف بدهی ولی عملاً سر از یک جای دیگر بیرون میآید کما اینکه مثل این کارهایی که در مورد این کارتهای اینها رخ میدهد اگر نظام شفاف باشد جلوی حتی این اسرافها و اینها گرفته میشود و یکی این جهت است که مثلاً شفاف باشد و نظام اطلاعات گسترده داشته باشد.
اینکه در کشور مثلاً میگویند چند ده هزار میلیارد فرار مالیاتی در کشور وجود دارد یعنی کسانی هستند در کشور ثروت کسب میکنند مالیات نمیدهند از یک معلم که حقوقش 3-4 میلیون است یا از یک کارگر و از یک کسی کمتر یا بیشتر اگر ممکن است مالیات بگیرند حالا درصدی را بگیرند یا اگر بگوییم آن کسی که 10میلیون میگیرد مالیات میگیرند ولی افرادی که میلیاردی میگیرند بعضی از اینها مالیات میدهند ولی بخشی از آنها هم هستند که مالیات نمیدهند چون اصلاً پروندهی مالیاتی ندارند. نه تنها پرونده مالیاتی ندارند اخیراً دیدید اعلام شد رسمی اعلام شد وزرات رفاه بود اعلام کرد 337هزار خانوار سهام عدالت گرفتهاند که جزء طبقات 8-9-10 هستند و قراربوده که بهزیستیها بگیرند، افراد ضعیف بگیرند، حداکثر افراد متوسط بگیرند و آن وقت رفتند چه کسانی گرفتهاند؟ کسانی که در طبقه 8-9-10 هستند بالای 7 یعنی وضعشان الحمدلله خوب است نوش جانشان چرا میآیند سهام عدالت میگیرند که مثلا 2-3 میلیون سهام عدالت را به بعضیها دادهاند الان مثلا شده بالکل 10-20 میلیون. حالا هر مقداری که دادند و آنها گرفتند یا اگر در بیاید که چه تعداد افراد یارانه میگیرند که حقشان نیست که هیچی، باید یه چیزی هم از آنها گرفت این چون نظام همچین وضعیتی دارد و تلاشهای زیادی هم در طول این سالهای مختلف شده که کدبندی بشود و اینها پیدا بشوند چون اگر میخواهید از نظر اقتصادی شما یکسری کارهایی را انجام بدهی این آمارها حتماً میدانید که لازم است بنابراین دولت اگر یک نظام مالیاتی درجه یک داشته باشد آنطوری که در کشورهای توسعه یافته نظام مالیاتی خیلی درجه یکی دارند. آقای ترامپ ملعون و خبیث واقعاً این آدم ملعون بود به خاطر این شهادت، همه چیزها یک طرف این شهادت سردار سلیمانی که این کار را کرد و خودش یک جرم خیلی بزرگ بود یک طرف.
این ترامپ اگر برایش پیدا میکردند که تو آنجا ثروت کسب کردی مالیات ندادی اگر برایش فرار مالیاتی پیدا میکردند از رئیس جمهوری حذف که میشد هیچی، جریمهی سنگینی هم پیدا میکرد یعنی در میآمد که ایشان در یکجا درآمد کسب کرده مالیات نداده ثروتمندان بیشتر مجبور هستند که مالیات بدهند و حسابشان را مشخص کنند چون اگر دزدی شد میگویند این مال ماست که دزدیده شده چون اگر کتمان میکرد میگویند که: شما که نگفتید این مال مال شماست که حالا که دزدی کردند چون نگفتی پس مال شما هم نیست دولت برای خودش برمیدارد اگر دزد را گرفت برای خودش برمیدارد و جرم است همیشه میگویند در آمریکا یا در بعضی از کشورهای دیگر این را من از آنهایی که در آمریکا بودهاند میگفتند: اگر پلیس بیاد درب خانهات، FBI بیاید درب خانهات آنقدر نمیترسیم که اگر مأمور مالیات بیاید درب خانهات برسد چون اگر این مالیاتی به تو گیر داده باشد یک جا قفل کرده باشد روی اسم شما تمام حسابها و تمام معاملاتی که در طول سال انجام میدهی را در میآورند و یکیک بررسی میکنند اینها در مورد حسابرسیها به خاطری که الکترونیکی شده بهتر است آن موقع که الکترونیکی نبود میتوانستند این کار را انجام بدهند چه برسد الآن که همهاش الکترونیکی شده و اینها پردازش میشود و میتوانند استفاده بکنند.
رندُمی به افراد میگویند که خودت بنویس مالیاتت چقدر است؟ خودت بنویس. یعنی بگو چقدر درآمد داری که ما مالیاتت را تعیین کنیم، هزینههای خودت را هم بنویس مردم هم مینویسند مردم هم میدانند که اگر اشتباه بنویسند اینها پرونده را رندمی بیرون میآورند همه را چک نمیکنند مثلاً10% را بیرون میآورند میگویند از مثلاً 50 میلیون خانواری که دارند (فرض است نمیدانم چند میلیون الآن نمیتوانم بگویم جون 330 میلیون جمعیت آمریکا شرکتهای بسیار بسیار زیادی دارند در هر ایالتی هم جدا) در هر صورت خانوارها 3-4 نفره هم که باشد از این 300 میلیون، 70-80 میلیون خانوار است شاید چند میلیون شرکت و اینها باشد ممکن است 100 میلیون بیشتر، رندمی از اینها فرض میکنیم 10% آنها را بیرون میآورند، 10 میلیون را بیرون میآورند آن 10 میلیون را میروند بررسی میکنند اگر کاری که انجام دادند یعنی با حساب کتابهای آنها یعنی همهی حسابها را بیرون میآورند اگر دیدند خوب بود شاید یک تشویقی هم به آن آدم بکنند ولی اگر یکجا معلوم شده این دروغ گفته، اشتباه گفته فلان چیز درآمد داشته نگفته، هزینه زیادی گفته چون فاکتورهایش موجود است فاکتورها را بیرون میآورند آن وقت با او، جوری جریمهاش میکنند که دیگر یادش برود تا آخر عمر در نظام مالیاتی آمریکا یا در نظام مالیاتی اروپا یا هرجایی این مثلا تخلف کند سیستم اجتماعی آخر این پولهای سنگین میگیرد از افراد چه پولدار و چه معمولی. یک سیستم قوی دارد تقریباً سیستم آنها دوستان نظام مالیاتی آنها مشابه خمس اسلامی ما است شیعه البته همهی هزینههای سالانه فرد را حساب میکنند همهی درآمد آنها را بیرون میآورند آخر کار او هم مالیات میگیرند مالیات بر مجموع درآمد که در نظام آمریکا وجود دارد آنها ارزش افزوده را ندارند آمریکا هنوز ارزش افزوده را نزده تا آنجایی که یاد من است اروپا بله ولی آمریکا نه آن وقت این نظام مجموع درآمد دارد این سیستم خیلی قوی ایجاد کردهاند وقتی با اساتید در کلاس بحث میشد میگفتیم آقا این خمس خودمان است ولی اجراییاش کردهاند هزینهها یعنی همین مؤونهای کسب که مؤونه که داریم تمام هزینههای سالانهات جدا، درآمدت هم جدا میگذارد ببیند چقدر میشود یِر به یِر شد میگوید هیچی اگر دید تازه میگوید هرچه هزینه بیرون میآوری هرچه هم درآمد داری هزینه هم داری اینکه شما یک چیزی هم باید به تو بدهیم اگر هزینههایش بالا است چک میکنند مثلاً افرادی هستند که بچهاش معلول است مثلاً بچهاش معلولیت جسمی دارد مدرسه میرود هزینهاش مشخص میشود فلان کسانی که البته مهاجر هستند زمان میگذرد تا وارد این عرصه بشوند خیلی از این مشکلات مال بعضی از مهاجرانی است که از کشورهای مختلف میآیند ولی آنهایی که در سیستم جا افتادهاند این شرایط یعنی در این سیستم پذیرش شدهاند در واقع رسمی آن کشور هستند سیتیزن آن کشور هستند یک همچین شرایطی اجمالاً از انهایی که آنجا زندگی کردهاند سالها من سؤال کردهام در کتابها هم آمده یک همچین حالتی دارند این نظام شفاف ما نداریم ما به هر علتی اطلاعات نمیدهیم به هیچ دولتی اطلاعات نمیدهیم چه دولت اسلامی چه دولت شاهنشاهی و برای همین است که یادتان است که دولت قبلاً که خوشه بندیهایی که شد به مردم داده بودند که آقا پُر کنید مردم پُر کرده بودند حاصل آن مجموعه به خاطر شیوه پُر کردن این بود که یک کارمند ما در دانشگاه یک کارمند داشتیم هست گفت فلانی به من تبریک نمیگویی گفت برای چی؟ گفت آخر ما جزء خوشههای چیز شدیم پولدار. گفتم چطور گفت من از حساب کتابی که درآوردم گفتند تو نه تنها نباید یارانه به تو بدهیم یک چیزی هم باید بگیریم وضع من را هم همه میدانند یعنی اطلاعاتها طوری شده بود که میانگین درآمدها میانگین هزینهها به هر صورت اطلاعات شفاف اگر باشد میشود برای این تخصیص منابع از سیستم مالیاتی به خوبی استفاده کرد چون در خیلی از مکانها دارند استفاده میکنند آن وقت دولت میتواند جلو اسرافها را بگیرد یعنی اینکه عزیزان شما پلیس میگذارید تا نذاری جنگل قطع بشود بعد دنبال این ماشینها میگردید تا بروی کارخانهاش را پیدا کنی بعد این کارخانه چوب درست میکند همه همه این کارها بسیار خوب است ولی یکی از کارهایی که میکنند از طریق قیمت میرود درب مغازهای که صندلی میسازد و میآید بیرون آن جا میایستد به قول معروف سرگردنه میایستد میگوید آقا چوبی میسازی، بساز اشکال ندارد ولی این قدر باید مالیات بدهی و او میداند با دادن این مالیات چقدر مشتریاش را از دست میدهد و کارخانه بعدی که میخواهد زده بشود و دوباره صندلی چوبی بسازد دیگر نمیزند میرود صندلی چیزی را میزنند که دولت مالیات سنگین به آن نمیگیرد. این تخصیص منابع این است اطلاعات وقتی میدهد آقا بروید در این منطقه محروم کارخانه بزنید اینقدر مالیات میگیریم آنجا بزنی اینقدر مالیات میگیریم و اول همهی سیستمها که بعضیها میگویند که آقا در کشور این همه اقتصاددان داریم ولی هیچ کار نمیشود، عزیزان اول که الحمدلله سیاسیون بیش از اقتصادیون در اقتصاد دخالت میکنند چون تقریباً سیاسون همه چیز بلد هستند احتمالاً سیاست هم بلد هستند چیزهای دیگر هم بلد هستند.
اقتصادیها اگر شما میخواهید شما از آن استفاده کنی یک باید اطلاعات به او بدهی نمیتوانی به یک اقتصادی اطلاعات ندی بعد به او بگویی چیکار کنم؟ او هم که علم غیب ندارد هیچکس علم غیب ندارد آن هم که علم غیب ندارد او اطلاعات میخواهد آمار میخواهد میگوید آقای دولت اول خودت را شفاف کن و نظام مردم هم شفاف میشود و این اطلاعات باشد میتوانم بگویم اگر این کار را کردی اینطور میشود اگر این کار را کردی اینطور میشود.
ما خیلی از جاها اطلاعات نداریم عرض کردیم آن گفته بود تقریباً یک میلیون نفر دارند از سهام عدالت استفاده میکنند (خانوار) چون 337هزار خانوار تقریباً بود که هر خانواری 3-4 نفر هم باشند تقریباً همچین حالتی را بیرون میآید. یک میلیون نفر اینها بیجا گرفتهاند بعد حالا مجبوری از آنها بگیری گفت نه نمیگیریم دیگر گرفتند که گرفتند دیگر سیستم اشتباه کرده ثبت و ضبط افراد مثلاً اشکال دارد و این مسئله خیلی به اسراف منابع منجر میشود چون اطلاعات نداریم چون نمیدانیم چون از این سیستمهای شفاف استفاده نمیکنیم.
این تخصیص منابع را بگذریم این مهمترین کاری است که یک دولت انجام میدهد. یک گوشه مینشیند سر گردنه، فقط یک تفنگ دارد یک لشکر را نگه میدارد مثل کسانی که سرگردنه میایستادند یک جای بلندی با یک تکتیرانداز یک لشکر را میتوانست نگه دارد چرا چون به جا و به موقع ایستاده است در یک نقطه اَمن ایستاده و توانسته است.
مسئلهی دوستان از این جهت کارایی که در اقتصاد با بحث اسراف سروکار دارد. چون یک مقداری هم غیر از بهرهوری هم هست نمیخواهم وارد آن بشوم فقط اجمالاً این را کلی عرض میکنم اگر دوستانی با اقتصاد درگیر بودند کارایی اقتصادی لزوماً خوب نیست و لزوماً بد نیست کارایی اقتصادی یک گزارهی یا یک رابطهی اقتصادی- فنی است که شکل میگیرد و در واقع تحقیقاتی که در مورد بحث اقتصادی شده نقاطی را به عنوان نقاط کارا حساب میکنند و این نقاط کارا بر اساس نظام قیمتگذاری شکل میگیرد و بر اساس میگویند نظام پرتویی، نظام پرتویی یعنی یک نظامی که سعی میشود با کمترین قیمت بیشترین فایده را نصیب کند اما نصیب کی؟ نصیب آن کسی که پول در جیبش است کسی که پول در جیبش نیست اصلاً در بازار مطرح نیست، در اقتصاد کسی که پول در جیبش نیست مطرح نیست یعنی در اقتصاد بازار، در اقتصاد بازار اول تا میآید میگوید پولت کو؟ خیرات در بازار مطرح نیست وظیفه دولت مطرح نیست وظیفه شرعی بازار وقتی سیستم بازار وقتی میگوییم یعنی سیستم قیمتها، پولداری این هم قیمتها حالا چه در جامعهات 10% افراد درآمد داشته باشند و 90% فقیر چه بیشتر هرکدامش چه کلّ مردم وضع مالیشان به قول معروف دستشان به دهانشان میرسد مجموع اینها آن وقت اقتصاد میتواند در همهی این حالتها کارا باشد چه آنها موقعی که اکثراً فقیر هستند میگویند اقتصاد بازار در حالت کارا است یعنی چه؟ یعنی کالاهایی که دارد تولید میشود و قیمتگذاری که دارد صورت میگیرد بهینهی بهینه دارد تولید میشود میگوییم آقا بهینه یعنی چه؟ یعنی ارزان؟ میگوید نه نسبت به فایده و رفاهی که خریداران میبرند نسبت به او این خیلی خوب است پس یک امر نسبی است ولی این در مورد چه کسانی است در مورد کسانی است که در بازار حضور دارند یعنی پول در جیبشان است که بیایند اما آیا نظام کارا که در اقتصاد مطرح میشود و میگویند کارایی دارد کارایی دارد برای فقیرانبرنامهای دارد؟ ما اصلاً به فقیران کمک نمیکنیم فقیر به همان میزانی که پول دارد ما قبول داریم بقیهاش را که قبول نداریم.
می گوییم آقا پول ندارد برود مدرسه. میگوید ندارد نرود مدرسه، میگوییم پول ندارد گوشت بخرد نخرد. بازار را میگویم، میگوییم پول ندارد برود درمان. میگوید نرود درمان، میگوییم میمیرد میگوید من مسئولش نیستم بروید به دولت بگویید که مسئولیت اوست.
کلمه کارایی دوستان عزیز گفته میشود این با اسراف به سادگی نمیشود رابطهاش را تعیین کرد که بگوییم الآن این کارایی حتماً یعنی اسراف نیست اتلاف نیست نه اینگونه نیست کما اینکه الآن یک مثال میزنم خدمت شما بعد ببینید شما این کارایی هست یا نه؟ یکی از چیزهایی که شما شنیدید و موارد متعددی هم در اقتصادهای دنیا مطرح میشد بخصوص قدیم آن قدیم که دعوای اقتصاد سرمایهداری و مارکسیسم خیلی بود و کتابهای اقتصادی هم نوشته میشد من یادم است یک کتابی اوایل، انقلاب پیروز نشده بود قبل انقلاب یک بخشی از کتابهای سازمان مجاهدین خلق منتشر شده بود کتاب شناخت حنیف نژاد کتاب راه حسین احمد رضایی کتاب اقتصاد به زبان سادهی عسکری چندین کتاب بود که این اقتصاد به زبان ساده. من بار اول که با اقتصاد برخورد کردم این کتاب را خواندم این کتاب قبل انقلاب چاپ شده بود من کتاب را خواندم مثال هایش هنوز در ذهنم است بعضی وقتها که مثال میزنم از آن جا یادم است که این ترجمهی برخی از مطالبی بود که در دنیا بحثهای اقتصادی آمده بود بعدها من یادم است که یک کسی قبل از انقلاب این کتاب را به من داد ما بچه مدرسهای بودیم دیگر تازه داشتیم در مسائل اجتماعی میآمدیم این کتاب را به من داده بود من هم اهل خواندن کتاب بودم همهی کتابها را میخواندم این را به من داد این آدم خودش بعدها شد جزء سازمان مجاهدین خلق و متاسفانه در خانه تیمی او را گرفتند و اعدام شد بعد از انقلاب که پیروز شد من گفتم بابا امام و اینها مثل اینکه با سازمان که چیز ندارند شما چرا؟ گفت نه شروع کرد به مسئولین آن موقع حالا به امام کسی توهین نمیکرد ولی به همهی افرادی که آمده بودند توضیح دادند که آقا این سازمان مجاهدین خلق این منافقین اینطوری هستند و اینطوری بودند، خود ایشان من یادم است یک زمانی این کتاب اقتصاد را همان بندهی خدا به من میگفت این کتاب را که به من داد بعد از یک مدتی گفتم تو این کتاب را خواندی؟ گفت نه گفت ولی کسی به من گفته که این کتاب را دیگر نخوان گفتم: برای چی؟ گفته است این کتاب کمونیستی است، همان قبل از انقلاب گفتم: کمونیستی است؟ گفتم این کتاب را خواندهام مثالهای چیز داشت. گفتند آره این کتاب مثالهای کمونیستی است نخوانید و به کسی هم ندهید گفتم باشد ولی این کتاب چون من اهل مطالعه بودم خیلی مطالعه میکردم همه جور کتاب مطالعه میکردم گفت کمونیستی میخواهد باشد. ولی شاکلهی کارمان را مولا علی(علیه السلام) و نهجالبلاغه و این چیزها بود ولی همهی کتابها را مطالعه میکردیم رمان همه چیز سطح مطالعه قبل از انقلاب خیلی زیاد بود و در 4-5 سال اول بعد از انقلاب بعد دیگر سطح مطالعات در کشور خیلی آمد پایین متاسفانه.
در آن کتاب یادم است اینطور نوشته بود متاسفانه آن دوست هم مدرسهای ما بود اعدام شد خیلی هم به او گفتیم هرچه به او گفتیم چیز نکرد اینقدر برای او توضیح دادیم گفتیم بابا یعنی من و دیگر ولی نه سمج شده بود و فکر میکرد درست دارد میرود گفتیم آقا مسئولین دارند اینطوری میگویند گفت اینها همهی آنها دروغ میگویند همهشان دورغگو هستند سازمان طوری ذهن اینها را شسته بود سازمان مجاهدین خلق و منافقین که اینها اصلاً هرچی حرف امام میزد و یا مسئولین شهید بهشتی شخصیت ها، به آقای طالقانی میگفتند پدر طالقانی محل به هیچکس نمیدادند در آن کتاب نگاه کنید یکی از چیزهایی که مثلاً یادم است از همان موقع یعنی که قبل از انقلاب سال 56-57 بود که این کتابها تازه میآمد بیرون عرض کنم که یکی از بحثهایی که هست در اقتصاد هم گاهی وقتها این حالت را میگویند گاهی وقتها شما میخواهید رقیب را از میدان به در کنید برای اینکه رقیب را به در کنید شما قدرت دارید مثلاً شما گندم میفروشید بعد نگاه میکنید یک عدهی دیگر هم آمدهاند گندم فروشی. هزینهای که برای آنها تمام شده برای گندم تمام شد، گندم 100تومان بخواهی بفروشی دیگر ضرر میکنند شما قدرت داری میآیید چه کار میکنید میآیید یکی از کارهایی که انجام میدهید میگویید آقا گندم کیلو 90 تومان کل بازار را به سمت خودت میآوری و آنها ورشکست میشوند به این میگویند در اقتصاد دامپینگ یعنی سقوط آزاد قیمتها و عمداً فرد اینکار را میکند این یکجور کار است دامپینگ میکنند و رقیب را نابود میکنند حالا یک کار دیگر هم هست یکی از کارهایی که انجام میدهند مثلاً در مورد برخی از محصولات که مثل محصولات کشاورزی است اوایل این کار بیشتر صورت میگرفت الان این کار شاید انجام نشود به خاطر اینکه الان از محصولات کشاورزی همه نوع استفادهای میشود کرد من یادم است برای گندم در سال 85 که در سر کلاس بودیم خدا رحمت کند آقای دکتر پژوهیان آنجا بحث بود گفت آقا از گندم بنزین دارند تولید میکنند بنزین سبز و قیمت گندم دارد در بازارهای جهانی میرود بالا.
این بعضی جاها قدیم اینطور بود مثلاً فروشنده گندم بعد میدیدند محصول جدید دارد میآید و گندم هم در چیزها انبارها مانده برای اینکه قیمت تعادلی بدهند و قیمت بالا بماند و قیمت کم نشود بخشی از گندمها را میریختند در دریا در همان کتابی که گفتم از آقای عسکری بود که در زمان شاه اعدام شد از سران سازمان مجاهدین خلق بود آنجا نوشته بود که ماهیهای اطراف خلیج کالیفورنا و غیره آنها وضعشان از آفریقاییها از فقرای آفریقایی بهتر است چون آنها آنقدر گندم گیرشان میآید که گیر آفریقاییها نمیآید چرا؟ چون این شرکتهایی که مثلاً تولیدکننده گندم هستند یا صادرکننده گندم هستند برای اینکه قیمت را در حدی نگه بدارند که سود کارخانه و سود آنجا کاهش پیدا نکند و همچنان سودآور باشد میگویند و ما بخواهیم اگر گندم الان زیاد داریم حالا شما باید این را لحاظ کنید به شرطی این همه گندم را میخرد که قیمت آن بشود 50 تومان اگر 50 تومان باشد همهاش خریده میشود ولی اگر قیمت 50 تومان شد و همهی اینها را خریدند من محصول سال آیندهام که دارد میرسد به بازار بعد قیمت میشود 50 تومان بعد سود من کم میشود بعد ممکن است ضرر کنم حالا سود من کم میشود یک چیز ممکن است ضرر کنم حالا دو مورد را میآییم بحث میکنیم سود من کم میشود یا ضرر میکنم پس من بین دوتا امر ماندهام قیمت را بیاورم پایین یا مثل این کسانی که تولیدکننده کفش هستند کفش را بیاورم پایین تا همه بخرند انبار من خالی بشود ولی سود کم باشد یا یِر به یِر بشود یا نه. من آخر چون در بازار سرمایه داری وقتی بحث اقتصادی میشود ملاک سود است نه درآمد. ملاک سود است یعنی اگر شما یک دانه تولید کنید مثلا اینهایی که بنز و اینها تولید میکنند بنزهای ویژه یا مثلاً از این ماشینهایی که رُیزرُیز که انگلیسیها تولید میکردند که برای مقامات خاص برای مثلاً شرایط خاص بود در سال ممکن بود 10 تا تولید کند 50تا تولید کند سودش از آن شرکتی که نیم میلیون دارد تولید میکند ممکن بود که بیشتر باشد آن وقت در آن کارخانه ملاک اقتصادی میشود سود میگوید آقا هزینه از درآمد کم کن ببینید سود چقدر میشود اگر سود در 1000 تا تولید بیشتر از سود در 10.000 تا تولید است همان 1000 تا تولید که جلسهی قبل مطرح کردم دربارهی استفاده از ظرفیت یا نه.
در اقتصاد، سود مهم است نه میزان درآمد، نباید فکر کنیم که میزان فروش یعنی سود بالاتر. چون هرچه فروش شما بخواهد زیادتر باشد باید قیمت معمولاً پایینتر باشد و شما ممکن است در فروش کم، قیمت بالاتر، سود بیشتر. حالا اگر این شرکت احساس میکند اگر بخواهد انبار کفش خودش را یا گندم خودش را یا هر مسئلهی دیگر خالی نکند خلاصه خالی نشود باید کارخانه را متوقف کند کارگرها باید بروند خانه، تا این کفشها سالم، مصرف بشود یا گندم چون زمان دارد و این نمیتواند زیاد بماند بهتر است تا این دوماهه کلاً این را مثلاً بفروشیم حالا یا به دامدارها بفروشیم یا به خود نانواییها بفروشیم به هرصورت احساس میگوید چه کار کنم سود من پایین میآید؟ حالا این جا به قول معروف دوران امر بین محظورین میافتد و یکی از کارهایی که میکردند این بود که انبارها را در دریا خالی میکردند و میگفتند آقا بزار برود یا ممکن است بعضی جاها بگوید بسوزان ان را نابودش کنید میگویند آقا این زحمت کشیده شده باران آفتاب کارگر همه، میگوید بله ولی من اگر این را بدهم سودم کم میشود.
دوستان از نظر اسلامی خودشان بشینند فکر کنند ببینند اگر یک تولیدکنندهای مثل این باغدارهای ارومیه که سیب تولید میکردند بعضی وقتها میگفتند نمیارزد ما این سیبها را جمع کنیم گاهی وقتها میگفتند به افرادی بیا برو داخل، فقط درختها را نشکنی هر چقدر سیب میخواهی بردار و ببر چون من بخواهم کارگر بگیرم یک زمانی بود اینها ارزان بود خیلی کارها صورت گرفت تا این کشاورزها سودآور باشد برایشان. من کارگر بگیرم بردارم این را بچینم ببرم در بازار بفروشم مثلاً آن موقع یادم هست که میگفت 15 تومان برای من تمام میشود الان قیمت در بازار 8 تومان است من چی بفروشیم؟! نمیشود اصلاً. پس نمیخواهم اصلاً کشاورزی را نمیخواهم اینقدر رفتند قیمت تضمینی درست کردند و غیره که بماند پای کار.
گاهی وقتها شما احساس میکنید میگویید آقا این سیبهای روی درخت را بچین میگوید آقا ولش کن نمیچینم میگویی چیکارش میکنی؟ میگوید بزار بریزد روی زمین کود بشود میگویند آقا این اسراف نیست؟ این کفران نعمت نیست؟ ممکن است بگویی آقا اسراف چیست؟ کفران چیست؟ من اگر بروم مثلاً بدهم به افراد قیمتش که به من صَرف نمیکند من باید کار و بازار قیمتش اینقدر است برای من اینقدر صَرف نمیکند بریزد حداقل من کود نمیدهم مثلاً به زمین و سود من را صفر میکند و اصلاً باید هزینه بکنم این را. دوستان باید روی آن یک تأملی بکنند خیلی کار سختی است بررسی کردن بعضی از موارد اینگونه. الآن افراد آمدهاند میگویند بگذار آقا گنجشکهای خدا بخورند حالا همه چیز که مال خداست بگذار پرندهها بخورند بگذار هرکس دوست دارد ولی ممکن است مردم را راه ندهد چون ممکن است درخت را برآرند از ریشه همه را بکنند و بردارند ببرند ولی این یکی از مسائل مبتلا بِه در خیلی از جاها به خصوص در مسئله نظام، در کشاورزی. چون معلوم نمیشود امسال بار چقدر است تا بهار بشود تا بیینیم سرما یکدفعه میزند که همه چیز بریزد زمین. این مثل گلخانهایها نیست گلخانهایها تقریباً مدیریت شده است یعنی هوای آن تنظیم است آب آن تنظیم است نور آن تنظیم است کود آن تنظیم است صنعتی بار میآید تقریباً این گلخانهایها و بنابراین میتواند به طور ویژه سمپاشی میکند فضا بسته است که بگوید آقا مثلاً ما از هر این بوتههایی که اینجا وجود دارد که در آب است در گل است و غیره این مقدار در میآوریم در هر هکتاری مثلاً اینقدر بدست میآید اما در زمینهایی که این چنین حالتی است از نظر فقهی ما باید چه کار کنیم آیا این اسراف است یا نه؟ اگر منظورمان از اسراف این باشد که آقا من در تولید زیادهروی کردم، من در تولید زیادهروی نکردم من در مصرف زیادهروی کردم، من در مصرف هم زیادهروی نکردم میگوید حالا این کالا را چرا ضایعش میکنی؟ میگوید من چه کار کنم تا ضایع نشود؟ من که نمیروم بندازم زیر پایم. روی درخت است یکی باید برود و بکَند بچیند و ببرد من باید بچینم بردارم و ببرم در بازار بفروشم بازار از من نمیخرد این پیدا است که اگر اینطوری باشد حتما حتما ما یک جای کارمان میلنگَد که این نعمتهای خدا حالا که برای ما زیاد میشود مثلاً از بین ببریم یا رهایش کنیم و استفاده نکنیم تا نابود بشود یا پرندهها بخورند یا بریزد روی زمین کود بشود اینکه وظیفه چه کسی است من نمیدانم دوستان اگر کسی چیزی به ذهنش میرسد بگوید واقعاً اینجا وظیفه چه کسی است من صاحب زمین میگویم که آقا بیایید سیب بردارید ببرید یکی میگوید یعنی چی ما کجا برویم سیب از بالای درخت برداریم و بیاوریم شما که میخواهید خیرات بدهی برو بچین و بردار و بیاور.
گاهی وقتها ممکن است بگویی حالا که هیچ کس نمیخرد پس برویم بدهیم به مسجد برویم بدهیم به زوار امام حسین(علیه السلام) آقا لن تنالوا البر حتّی تنفقوا مما تحبّون حتی شما چیزی که میخواهید بریزید دور. یا نمیتوانی آن را جمع کنی روغن ریخته را میخواهی نذر امامزاده کنی این واقعاً یک نکتهای که روی آن فکر کنید اسراف در این زمینهی همین کالاهایی که مثلاً است این هم یک نکته که در نظر داشته باشید.
اگر دارد یک اموالی اینطوری ضایع بشود ما ممکن است نظام اقتصادیمان دچار مشکل میشود اینجاست که گاهی وقتها سپردن کار به بازار، قیمت بازار آمده پایین، چون زیاد شده اینقدر زیاد شده که مردم دیگر نمیخرند زمان میبرد تا مردمی که سیب میکارند میزان تولید سیبشان را کم کنند زمان میبرد مثلاً اگر یک درخت سیب خشک شده جای آن درخت سیب دوباره نمیگذارند اگر کسی خواست باغ جدید بزند میگویند فلانی سیب نزن برو پرتقال بزن پرتقال مثلاً بازارش خوب است سیب بازارش خوب نیست اگر باغش کلاً خراب شد و خواست کلاً تغییر بدهد چون بعضی از درختها هرچند سالی باید کلاً زیر و رو بشود باید جمع بشود درختها دیگر پیر شده حالا یک چیزهایی دارند این کسانی که اهل باغداری هستند میدانند آن وقت دفعهی دیگر جای آن چیز دیگری میزنند من یادم است بعضی وقتها همین باغدارها همین کار را میکردند میگفتند آقا ما چیزی که داریم میکاریم کسی که مثل اینکه کسی نمیخرد بگذارید پرتقال بزنم جای نارنج، نارنج کسی از ما نمیخرد پولی ندارد درخت نارنج یک درخت مقاومتر است نسبت به پرتقال، پرتقال حساستر است درخت نارنج محکمتر هم هست برای همین است که وقتی میخواهند پرتقال بزنند پیوندش را روی تنهی نارنج یا میگذارند روی تنهی بعضی از درختهای دیگر که بگیرد تا خوب قوی باشد. لیمو مثلا یکطور است لیموهایی که جیرفتی مثلاً یک گونه دیگر است.
حالا اگر معلوم شد، زمان میبرد چند سال طول میکشد تا آن شرایط تغییر کند ما امسال مواجه شدیم با کثرت مثلاً سیب هرچه هم مردم جمع میکنند باز زیاد است ماشاءالله خیلی زیاد است این را باید چه کار کرد؟ حالا کارخانههایی که آمده مثلاً الحمدلله مثلاً کمپوت تولید میکند، کمپوت آن را آماده میکند یا در خانهها خودشان تولید میکنند ولی قیمت آن خلاصه میآید پایین، کشاورز ممکن است هزینههایی کرده که الآن همین هزینهها دیگر جوابگو نیست یعنی نمیتواند، چون سیب زیاد شده و قیمت کارگر که نمیآید پایین. میگویی بیا بکار میگوید آقا قیمت کار من اینقدر است. پرتقال که پایین نیامده. سیب آمده پایین، هندوانه که نیامده پایین، خربزه هم نیامده پایین، سیب فقط آمده پایین، پس قیمت کارگر همانقدر بالا مانده، برنج هم همانقدر بالا هست پس قیمت کارگر بالا است چون قیمت کارگر فقط با سیب که نیست به کارگر میگویی آقا بعد نگاه میکنی یک روز مثلاً 20 تا صندوق جمع میکند نگاه میکنی مثلاً این 20 تا صندوق پول کارگرها را برای ما تأمین نمیکند فرضاً میگوییم آقا نمیصرفد دیگه هیچی ما پول کارگر هم نمیتوانیم بدهیم باید این را بفروشیم و پول کارگرها را باید بدهیم هزینه صندوق را باید بدهم، باربری را باید بدهم، مالیات را باید بدهم مثلاً بیمهاش را باید بدهم همهی اینها را باید بدهم پول کارگر را باید بدهم هیچی هم خودم نمیخواهم حتی این هم بیرون نمیآید یعنی اینقدر چیز است.
اینجا است که شاید کار از دست بازار بر نمیآید برای جلوگیری از اسراف ممکن است که باید بگوییم نظام اجتماعی باید یک فکری بکند دولت که میخواهد به افرادی که پیش درآمد برود اینها را جمع و جور کند و یک پولی به این فرد بدهد و مثلاً به خیرات و مبرات بدهند.
یک مسئولیت برای فرد، میگوید نمیشود، من ندارم و این اسراف به معنای این که ضایع میشود ما مصرف نمیکنیم ولی تلف میشود و عرض هم کردیم که هر نوع اتلاف یا تلف شدنی اگر ما میتوانیم جلوی آن را بگیریم و جلوی آن را نگیریم این در واقع اسراف هم هست این هم یک بحث.
یکی از بحثها که در مورد موارد اسراف است بحث دوستان در مورد وقت است و ساعاتی که استفاده میشود من این را بارها گفتهام ولی میگویم در خیلی از برنامهها گاهی وقتها در رادیو رفتیم بحثهای مختلف میشود میگفتم نگاه کنید عزیزان به نظر من مهمترین وزارت خانهای که در کشور داریم یا حالا کاری به وزارت خانهها نداریم که حالا بحث سیاسی بشود مهمترین کاری که در کشور صورت میگیرد که حالا ممکن است در قالب وزارت یا غیره باشد آموزش و پرورش است یعنی تربیت بچهها از دوران کودکی و بالاتر. آموزشهایی که داده میشود و پرورشی که صورت میگیرد این مهمترین کار است حقیقتش این است که این کار تربیتی است خیلی خیلی مهم است و ما آنقدر که دعوا سر وزیر اقتصاد یا وزیر خارجه یا وزیر مثلاً کشور داریم روی وزیر آموزش و پرورش ممکن است آن حساسیتها آن مقدار نباشد حالا اگر باشد که خیلی خوب است هر وقت هرکس بوده خیلی خوب است چرا؟ چون نظام آموزش و پرورش و نظام تعلیم و تربیت آموزش و عالی هم همین طور است و اصولاً آموزش عمومی نگاه کنید ما چقدر وقت باید صَرف کنیم تا من مثال بزنیم یک مثال ساده بزنم چقدر وقت باید صَرف کنیم که مهندس بشود آیا 4 سال آیا 6 سال مهندس کارآمد بشوم یعنی وقتی مهندس میشوم و میآیم بیرون، مثل اینکه کسانی، مهندس عمران هستند میتوانم ساختمان نظارت کنم، میتوانم محاسبه کنم، میتوانم نقشه بکشم، میتوانم بگویم که آقا این جا سیمان ترکیبش چقدر باید باشد، به کارگر توضیح بدهم راهنمایی کنم، چطور باید جوش بدهند مثلاً ستون، عرض و طولش چقدر باید باشد، ضخامت آن چقدر باشد همهی اینها را باید بتوانم حساب کنم و مهندسان عمران معمولاً از عهدهی این کار خوب بر میآیند اگر هم آن نظارت را دائمی کنند یا جدی کنند اکثر ساختمانهایی که در کشور ساخته میشود مشکلی ندارد و الآن که میبینید اکثر ساختمانها مشکل دارد با یک زلزله همه میآید پایین یا یک بخشی متاسفانه میآید پایین یک جای میلَنگد وگرنه از نظر علم آن واقعاً توانایی دارند چندسال ما باید وقت صَرف کنیم تا یک نفر سواد یاد بگیرد چند ساعت باید وقت صَرف کنیم که ایشان حالا مثلاً برای یک آموزش، آشپزی یاد بگیرد یکی از بالاترین سرمایهای که همهی ما داریم دوستان عزیز ساعات است ساعت عمر هیچ چیزی مثل این نیست چون قابل تکرار هم نیست اصلاً هم قابل تکرار هم نیست هیچ کداممان نمیدانیم چندسال عمر میکنیم خدا بیامرزد دوست ما برادر خیلی عزیزمان آقای موسویان ۶۰ ساله فوت کرد ۶۰ سال و 2-3 ماه بود یک آدم پُرکار و پُر فایده، واقعاً پُر فایده، کسی اصلاً فکرش را نمیکرد که آقای موسویان به این سادگی بیاد خودش همیشه به من میگفت خدا رحمتش کند گفتم موسویان یک ذره استراحت هم بکن میگفت: ما آذربایجانیها عین بلدوزر کار میکنیم گفتم شما را میشناسم نه اینکه نمیشناسم آذربایجانیها را میشناسم ولی مثلاً فلان کار چون خیلی مریضی هم داشت به خاطر مریضیاش از پا در نیامد به خاطر این کرونا و به احتمال زیاد یک مقدار هم شیمیایی که یک زمانی در جبهه شده بود و خودش هم متوجه نبود بعدها متوجه شد سینهاش یک مقدار، ریهاش یک مقدار آسیب دید و کرونا را رد کرد ولی سینهاش چون آلوده شده بود نمیتوانست برگردد.
هیچ کس، ما چندسال عمر میکنیم نمیدانیم، بالاترین سرمایه است دیگر هیچ چیزی مثل این نیست من چند سال باید درس بخوانم حالا ما و همهی من و شما طلبهایم چندسال باید درس بخوانم تا مجتهد بشود اگر اهل آن هستم اگر علاقه دارم، چند سال باید درس بخوانم تا بتوانم مفسّر بشود با استعدادهای معینی که مدنظر است چندسال نظام آموزش عالی، آموزشِ پرورش، نظامِ عمومیِ آموزش، نظام آموزشِ حوزه و غیره و همچنین در خانههایمان وقتی که داریم تعلیم و تربیت میکنیم برای بچه هایمان برای غیره این از جاهایی است که به نظر میآید خود مسئولین، مسئولین نه به معنای صاحب منصبان، نه آنهایی که اطلاع دارند آگاهان آدمهایی که معلم هستند و غیره، خودشان میگویند که وقت زیاد صَرف میکنند هدر میدهیم یا آموزشها طوری نیست از فرد، فردِ کارآمدی بیرون بیاید یعنی ممکن است یک جوان عزیزی که زحمت و درسها را هم خوب خوانده و آدم پیگیری هم بوده دیپلم خودش را هم با معدل خوب میگیرد بعد میگوییم چه کاری بلَد هستی مثلاً کار فلان مقدار بلدی باید بروی دورهی آموزش میتوانی یاد بگیری؟
چرا ما افراد تا دیپلم مثلاً خیلی کم کار یاد میگیرند آن وقت یک زمانی سیکل کسی داشت میگفت: برای من بس است میروم در محیط بازار کار و واقعاً هم کارآمد میشد خیلی از آدمهایی که مدیریت قوی دارند بعضی وقتها سیکل دارند به زور دیپلم داشت ولی کار هم یاد گرفته بود و خوب هم یادگرفته بود.
اینکه ما نمیتوانیم الآن در مورد این حرفی بزنیم یعنی بگوییم چقدر؟ چگونه؟ چون این خودش یک مسئله است از نظر تخصصی، نظام تعلیم و تربیت در مورد این حتماً یک معیارهایی دارد در دنیا هم اینگونه است، ما ترمهایمان 4 ماه و نیم یک ترم تحصیلیمان در دانشگاهها در یک سال تحصیلی ما که تقریباً 9 ماه است در مدارس و دانشگاهها و جاهای دیگر حوزه. تعطیلات ما چگونه است؟ درسهایی که داریم میخوانیم چگونه است؟ نوع تکرار این درسها چگونه است؟ مثلاً ما این سیستم درس و مباحثهای که در حوزه داریم که واقعاً درجه یک است اگر اجرایش کنیم اصلاً بینظیر است واقعاً بینظیر است این که میگویم بینظیر است واقعاً بینظیر است این خیلی کمک میکند به بهبود آموزش.
ما رفته بودیم یک دورهی تربیتی، یک دورهای چون میرفتیم درسهای معارف درس میدادیم در دانشگاه گفتند آقا یک دورهای که برای آموزشها، یک خانم دکتری بود فکر کنم خانم مُشکانی بود به ما روش تدریس میخواست درس بدهد بعد آمد خودش میگفت یک چیزی قبل از انقلاب از آمریکا آمده بودند به ایران که میخواستند روش تدریس یاد بدهند به معلمان و دانشگاهیها. اینها تیم اصلاً دعوت کرده بودند وقتی آمده بودند بعد به آنها گفتند که شما چه میخواهید به ما بگویید گفت اینجور اینجور اینجور بعد یک کسی که وارد بود گفت اینکه ما در حوزههای خودمان داریم که گفت اگر شما در حوزههای خودتان دارید حوزههای علیمهتان چرا ما را دعوت کردید از همین راه که بیاییم میگفت تمام چیزهایی که میگفت این جدیدترین و بهترین روش است که شما پیش مطالعه کنید اگر دوستان طلبهمان حتما این کار را میکنید پیش مطالعه کنید خدا رحمت کند علامه طباطبائی(رحمة الله علیه) را میفرمودند: من با پیش مطالعه میرفتم و تقریباً همهی مشکلات را خودم حل میکردم و سرکلاس استاد با احترام مینشستم و چیزی از استاد سؤال نمیکردم.
پیش مطالعه میکنی درس را هم از استاد میگیری این بار دوم مباحثه میکنیم بار سوم مطالعه میکنیم 3-4 بار درس را مرور کردیم یکبار به عنوان استاد یکبار به عنوان پیش مطالعه یکبار هم به عنوان شاگرد سرکلاس مطالعه هم میکنم درس دیگر جا میافتد.
شما اگر حالا فقط همین را میگویم این روش کجا کسی که این 4 مرحله را برای یک درس میگذراند درس در ذهنش میماند و یاد میگیرد یکبار که گفتم فلان امر مثلاً استصحاب عدم ازلی یاد میگیرد. اگر هم فراموش کند با یک ورق زدن ساده یادش میآید ولی اگر سیستم آموزشی شما طوری باشد که از این مزایا استفاده نکند عملاً مدتها درس میدهی و نتیجه گرفته نمیشود به نظر من یکی از چیزهایی که اسراف در آن در کشور و در خیلی از چیزها من درباره عمر خودم میدانم اینطوری خیلی اسراف کردم وقت زیادی صرف کردیم.
دانشپژوه: وزیر جهادکشاورزی نمیتواند در کار کشاورزان و همچنین میزان واردات نظارت کند یا به مقدار نیاز میوه تولید بشود؟
استاد: فرمایش شما درست است خیلی هم دارند این کار را میکنند پیگیر هم هستند الآن هم نیست مال سالها است خیلی بهتر شده الان کارخانههایی آمده اینها را میبرند کمپوت میکنند و غیره تا میتوانند مثل این پیازها.
ولی گاهی وقتها بارندگی زیاد میآید به کشاورزها میگویید چقدر میکارید؟ اینها را اگر در اتاقهای به قول معروف در بسته و در این گلخانهها درست کنند میشود همه چیز صنعتی میشود همه چیزش معلوم است کما اینکه مثل این گاوهای صنعتی که معلوم است چقدر شیر میدهد ولی وقتی به صورت معمولی است گاو معلوم نیست امروز عصبانی شده شیر نمیدهد امروز دعوا کرده مثلاً با بچهاش شیر نمیدهد شیرش کم است اصلاً آنها چون در محیط خاص به سر میبرند شرایطشان خیلی فرق میکند میشود آن کار را کرد ولی گاهی وقت نگاه میکنیم که باران آنقدر زیاد میآید که اصلاً خود کشاورز سیل میآید یادتان است در خوزستان آن سال سیل که آمد چندسال پیش که اصلاً همه چیز را ریخت بهم. بعدش سال بعد اینقدر کشت عالی رخ داد و اینقدر محصول آمد که حد ندارد حالا کارخانههای صنعتی یک مقدار رسیدگی میکنند.
دانشپژوه: باید یک نیازسنجی صورت بگیرد تا بعد وارد فضای تولید بشویم.
استاد: طبیعی است ولی سلیقهها تغییر میکند دنیا راههای علمی مختلفی را طی کرده است و سعی میکند اینها را کم کند ولی این واقعیت است به خصوص در محصولات کشاورزی در کل دنیا اینگونه است چون این عمرش محدود است برای همین سعی میکنند بازسازیاش کنند دیدید خرما را مثلاً از اشعههای اتمی رد میکنند که دیگر هیچ چیزی در آن مادهای که بخواهد خراب بشود نباشد چون میسوزاند تمام آن. اگر چیزی میخواهد زنبور میخواهد مثلا تخمی در آن بکارد یا حشرهای نمیرود؛ چون یک بادی خورده یک هوای اتمی خورده دیگر نمیرود و ماندگاریاش مثلاً این رطبها زیاد میشود بعضی وقتها رطب خیلی زیاد میدهد یکسال کم میدهد این نرخ در کشاورزی اصلاً اقتصاد کشاورزی یک اقتصاد خاص است غیر از اقتصاد صنعت است اقتصاد کشاورزی یک تفاوتهای جدی دارد برای همین اصلاً 3 واحد درس برای اقتصاد کشاورزی خوانده میشود تقاضا و عرضهاش سیکل که گاهی وقتها گفته میشود تار عنکبوتی است سیکل عرضه و تقاضا تفاوت پیدا میکند تا بقیهی کالاها یه تفاوتهایی دارد در عین حال فرمایشاتی که میگویند مهندسان کشاورزی یکی از کارهایی که انجام میدهند آنهایی که بخصوص در اقتصاد کشاورزی کار میکنند به اینها توجه میکنند ولی این هست در کل این مسئله است حالا آن مسئله وقتی که دوستان عزیز عرض کردم واقعاً یک مسئله خیلی خیلی مهمی است برای همین یک آموزشهایی بین المللی صورت میگیرد کلاسها رفت و آمدها، میگویند وقتی شما میتوانید یک کاری را با یک هزینهی کمتر انجام بدهی بهتر است ولی این را هم حالا عرض کنم نگاه کنید آموزشهای مجازی و غیره یک خوبیهایی دارند ولی هرکدام از اینها تا حدی میتواند بخش آموزش را کمک کند ولی در آموزش حضوری مثلاً وضعیتی است کیفیتی است که در آموزشهای اینگونه نیست اینها بله به صورت موقت به صورت مثل این است که کسی بخواهد با نوار استاد بشود از استاد نواری یا انواری میگفتیم طلبه نواری و استاد بشود این نگاه کنید نمیشود با نوار و اینها استاد شد خیلی کارها حضوری سؤال و جواب کرد بحث کرد و اینها اثر میگذارد در عین حال خلاصه یکی از مسائل مهمی که ما داریم بحث ضایع شدن وقت است این هم یک جهت.
گاهی وقتها تخصیص منابع است این را مختصر بگویم و رد بشویم بحث احداث پروژهها است نگاه کنید ما در کشورمان متأسفانه سالهای سال مال الآن هم نیست هر دولتی که میآید سرکار چه بعد از انقلاب چه قبل از انقلاب هر دولتی که میآید سرکار به خصوص دولتهایی که با رأی مردم میآیند سرکار که الحمدلله با رأیگیری در دولتها میآیند سرکار، قول و قرارهایی میدهند نمایندهها هم قول و قرارهایی به مردم میدهند و بعد طرحها و پروژههای متعددی که در کشور هست و شکل گرفته. نگاه کنید اینقدر در کشور پروژه استارت میخورد که تا وقتی تمام میشود گاهی وقتها 20 سال طول میکشد و زمانی که تمام میشود دیگر به کار نمیآید چون آن ستونهایی که من یادم است که از بعضی از شهرستانها رفته بودم و رد میشدم مثلاً بعد از 10 سال دیگر دوباره رد شدم گفتم آقا 10 سال پیش آمدم این بیمارستان را خواستند بسازند این چرا هنوز که ستونش برقرار است؟ گفتند آقا بودجه نیست گفتم: بودجه نیست از اول معلوم بود که بودجه چقدر است یا نیست شما فکر میکنید ما غیر از یک چندسالی که اینقدر در کشور پول نفت آمد بقیهاش دیگر پول نفت زیاد نداشتیم بودجه از کجا میخواستید میآمده چرا اینقدر استارت خورده مثلاً پروژهها که بعداً زمان زیادی میبرد تا شما از این استفاده کنی واقعاً این چیز است حالا در قم هم چندتا شاهد هستیم در کل کشور یک کتاب است چون از سالهای اخیر نیست در مورد سالهایی است که اقتصاد بخش عمومی برای دوستان توضیح میدادم بعد میگفتیم آقا این طرحهای دولتی میخواهیم بررسی کنیم چون یکی از چیزهایی که در اقتصاد دولت بحث میکنیم همین است که هزینه و فایدهاش، اصلاً دولت خوب است پروژه انجام بدهد یا بهتر است پروژه انجام ندهد؟ گاهی وقتها اینقدر شروع میکند نِصف نِصف و اینها خیلی خطر دارد و خیلی ضرر دارد و مردم هر کسی رد میشود میگوید نگاه کن یه چیز خواستند برای ما درست کنند و چی شد.
یک کتابی است درباره همین طرحهای اجرا شده دولت. وزارت اقتصاد و دارایی چاپ کرد فکر کنم اواخر دوره آقای خاتمی بود چاپ کرده بود یا اوایل دوره آقای احمدی نژاد ولی مال سالیان قبل را همه را بحث کرده بود الآن یادم نیست درست در دهه 80 چاپ شده بود وزارت اقتصاد چاپ کرده بود نگاه کنید تمامی طرحهایی که تصویب شده بود آورده بود آنجا یک دانه طرح نبود که سرموقع تمام شده باشد هیچ گونه طرحی. بعضی از طرحها بود که 100% تأخیر دارد 100% بعضیها 80%، 90%، 20%، 40%، 30% همه نوع داشتیم بعد نگاه میکردیم فلان مجموعه خواسته فلان امر را درست کند نِصف مانده. بعضیها فقط زمین را گرفتهاند بعضیها فقط مثلاً سفت کاری اولیهاش است یک طرح وقتی نیمه کاره میماند و زمان بر آن میگذرد هم بحثهای روانی دارد هم بعد از یک مدتی این ساختمان اصلاً به کار ما نمیآید یعنی تجهیزات آنقدر تغییر کرده که شما آن مرتبه اول شما سیمانی که در کابلهایی که انداختی مثلاً به درد فلان سیستم کامپیوتری میخورد الان سیستم کامپیوتری کلاً تغییر کرده و باید کلّ آن کابلها را تغییر بدهی و از اینجور موارد ما در کشور زیاد داریم متاسفانه و اینجاست که اگر الآن شما بروید در ساختمانهایی که تلویزیون نشان میدهد یک جایی مثلاً زمین گرفتند پول از مردم گرفتند قرار شده این بنده خدا گفته من 3 سال دیگر خانه را به شما میدهم خیالتان راحت این هم بنده خدا رفته و فکر یعنی برای اینکه تا 3 سال دیگر فکر اجارهنشینی خودش را حل کند و یکجوری حل کند بعد نگاه میکند که 3 سال شد 4 سال، 5 سال آقا پول بده و گران هم میشود و هر چه گرانتر بشود دیرتر هم گاهی وقتها اجرا میشود و زمان زیاد. انواع ساخت و سازهایی که ما در کشور داشتیم طرحهای مختلف، پُل ها، خانه سازیها، آپارتمان سازیها در قالبهای مختلف میخواهد مسکن مهر باشد میخواهد پُل سازی مثلا فلان باشد میخواهد فرودگاه فلان شهر باشد، کارخانه فلان جور باشد خیلی زیاد تونل فلان جا باشد حالا شما در قم مثلاً بعضی از این پروژهها مثلا در میدان الهادی بروید ببینید مثلاً منوریل. حالا دوستان گفتند است بعضی کارهایی که یک چندسال اخیری دیدم که این شهرداری جدید که آمده در قم مثلاً این پل شهدای مدافع حرم در جمهوری این چون من نزدیک هستم و رد میشدم زیاد 13 ماهه ساخته شد من فکر نمیکردم 13 ماهه بسازند یا این پل 72 تن را که همین آقای موسی پور استاندار بود کمتر از یک سال که بعضی از جاهای آن فکر کنم 6 ماهه تمام شد نگاه کنید چقدر فرق میکند علتش هم این بود من به یکی سؤال میکردم این چطور آدمی است این استاندار؟ میگفتم چطور شد اینقدر طرح زیاد شد؟ میگفت فلانی گفت این صبح به صبح یا هفتهای دوبار سه بار سر طرح میگفت آقا چه کار دارید میکنید اینها میدانستند که این استاندار رها نمیکند یعنی بلایی سر اینها در آورد گفت آقا این شوخی نیست که میدان 72 تن قم که ما داریم با این شلوغی سریع باید بسازی ولی محکم. فکر میکنم نسبتاً خیلی خوب هم ساختند اجمالاً در این چند سالی که ساخته شده یک بخش مشکل مهمی از قم را واقعاً برطرف کرد از آن طرف میشود سرعت عمل داشت از آن طرف میشود کُند کرد و این احداث پروژهها خیلی بیت المال به نظرم میآید هَدَر میرود ما به همه احترام میگذاریم به همهی کسانی که تصمیم میگیرند گرچه در این تصمیم گیرها اینقدر چانه زنی است چه چانه زنی نماینده چه وزیر که مردم عادی که میآیند در پای سخنرانی یک بزرگی میرود، میرود در سخنرانی یا میرود در یک جایی مردم جمع میشوند و میگویند إلا و بالله باید این کار صورت بگیرد همه هم دوست دارند خدمت کنند همه هم قول میدهند ولی کارها نگاه کنید نتیجهی کارها شما خوب عمل میکنید ولی از بس عجله میکنیم غذایی که میآید سر سفره یک مقداری شور است یک مقداری مثلاً نپخته است و یک مقداری هم خوب است ولی به همه نمیرسد کم و کسر دارد این سفره خوب در نمیآید.
این هم یک نکته که بحث احداث پروژهها است یک چندتا نکتهی دیگر من درباره اسراف بگم چون شما ممکن است این را در نظر داشته باشید عرض کنم دوستان عزیز یکی از بحثهایی که در مورد اسراف لابهلای بحثهای فقهی است بحث اسراف در بحث عبادت است.
گاهی وقتها در مورد عبادت مثلاً گفتهاند اسراف نیست حالا شما هر چی میتوانی انفاق کن که بحث کردیم روزهای اول که نه خود آیهی قرآن گفته که حتی انفاق کردن تو هم باید محدوده داشته باشد یکی از چیزهایی که در مورد اسراف در بحثهای فقهی است مثلاً موقعی که شما میخواهید وضو بگیرید وقتی میخواهیم وضو بگیریم و از آب استفاده کنیم مثلا چون زیاد سؤال هم شده خدا رحمت کند مرحوم امام را در این کتابهای فقهی هم هست در لابهلای بحثهای فقهی از صاحب عروه و اینها فرمودهاند در کتاب وضو دارد که فرموده ایشان اسراف در وضو مکروه است مسئله 45 افعال وضو در عروة الوثقی اینجا من یادداشت کرده بودم که ایشان اینگونه گفته خیلی گاهی وقتها مثلا بعضیها میگویند که از مرحوم امام سؤال شده بود که گفته بود نه گفته بود چراغ زیادی استفاده کرده بودم و گفته بود در نور اسراف نیست.
نگاه کنید شاید منظور اینها که مثلاً در بعضی از روایاتها هم هست منظور این است که بعضی از امور وجودش خوب است حتی زیادش هم اشکالی هم ندارد من هم مثال زدم در مورد حج دقت کنید ما به طور معمول ممکن است یکجور غذا میخوریم و یکجور غذا میدهیم موقع حج وقتی میرویم در مکه ممکن است بعضی چیزها گران باشد بعضی چیزها باید یک مقدار دست و دل بازتر باشی و خلاصه مشابه حالت عادی نیست که وقتی کسی مقایسه میکند میگویند آقا نکند اسراف شود میگوید نه اینجا دیگر مسئله خیلی مهمتری وجود دارد و این مقدار آب که اینجا ریخته میشود اشکالی ندارد در مورد وضو گاهی وقتها میدانید که یکی از مستحبات این است که وقتی شما وضو میگیرید شاداب وضو میگیرید یعنی اینقدر آب کم وصل نکنی که دیگر مثل مسح بشود یک ذره آب بریزی روی دستت! با آب زیادتر إسباغ وضو إسباغ( سین ب الف غین) این اسباغ وضو خلاصه یعنی با نشاط وضو بگیری حالا هم میتواند جنبه معنوی داشته باشد و هم اینکه دستت را پُر کنی بریزی روی صورتت نه یک ذرهی خیلی کم بریزی این را گفتند مستحب است و از ان طرف هم گفتند اسراف مکروه است.
پیدا است که شاید اینجا اسرافی که گفته میشود مکروه است به خاطر افرادی که میخواهند این کار را انجام بدهند میخواهند یک مقدار با نشاطتر بگیرند و احیاناً تلقّی میشود که این اسراف است شاید ولی یک از امام و از دیگران سؤال کردهاند که آقا اسراف در وضو حرام است اگر شما همانطور آب را در وضو باز کردی میخواهی چهارتا قطره آب بریزی اینکه نمیشود.
خدا رحمت کند آقای مشکینی یادم است در درس اخلاق میگفتند که از امام هم خیلی مشهور بود که گفته بودند آب زیادی نمیریخت حتی اگر نصف یک لیوان آب را اگر میخورد بعد دستمال کاغذی میگذاشت روی آن کاغذ میگذاشت روی آن که خاک نگیرد بعد دوباره میخورد اگر لازم بود خیلی مراعات میکرد امام خیلی مراعات میکرد با اینکه از نظر مالی هیچ کم نداشت ولی خودش بسیار آدم قانع و دور از اسراف بود خیلی مراعات میکرد و من بزرگان زیادی دیدم که واقعاً مراعات میکنند.
این بحث اسراف در عبادت این جهت را باید لحاظ کنیم یک مسئله را عرض کنم امیدوارم وقت بشود آره میرسیم اسراف و صید لهوی شاید یکی از مواردی که گفته میشود صید لهوی شاید از جهت اسراف باشد میدانید که صید لهوی باعث میشود که گناه است کسی که صید لهوی انجام میدهد یعنی دارد حالا بعضی وقتها گفتهاند این صید لهوی یعنی چی؟ یعنی این صیدی که این پادشاهان و اینهایی که اهل تفریحات هستند و دنبال شکار هستند و آدمهای ظالمی هستند و گفتهاند که شما همسفر اینها نشوید و اینها صید که میکنند گاهی وقتها برای تمرین تیراندازی موجود زنده میزند همینطوری یا اینکه میرود صید کند و کبابش را راه بندازد و کنارش هم چیزهای دیگری هم باشد که این صید میشود صید لهوی خیلی من پیگیری کردم یک زمانی که آقا این صید لهوی دقیقاً منظور چی هست؟
شاید صید لهوی به این جهت باشد که اینها شکار میکنند ولی بیشتر تمرین تیراندازی میکنند خیلی از آن استفاده نمیکنند.
در هرصورت شاید صید لهوی هم برای همین اسراف باشد و این باعث بشود که نماز تمام میشود شاید اینها همهاش میگویم شاید آن وقت این از این جهت اسراف مهم میشود که اسراف چون حرام است سفری که همراه با اسراف باشد میشود سفر حرام آن وقت ممکن است نماز نمازِ تمام باشد.
این از یک جهت که در این مسئله است بحث حفظ قیمت بازار با نابودی محصولات را گفتم، دوره احداث پروژه را هم گفتم، ضایع شدن وقت را هم گفتم، اسراف و بازار انحصاری را هم جلسه قبل خیلی توضیح دادم این هم یک نکته بود یک مسئلهای که مطرح است اسراف و سوبسید دولتی است که این هم شاید لابهلای بحثها مطرح شد نگاه کنید مولا علی(علیه الصلاة و السلام) یک تعبیری در کتابهای حالا چه روایی آمده: ألا و إن الإعطاء المال فی غیر حقّه تبذیرٌ و إسراف شما پول در غیر موضع خودش بپردازی این چیز است تبذیر و اسراف.
نگاه کنید سوبسیدهای دولتی حالا این سوبسیدها به تولیدکننده بدهند به مصرف کننده بدهند یارانه، انواعی دارد نمیخواهیم در مورد یک مورد خاصی بگوییم این کمکهایی که دولت(کمکهای مالی دولت ) که انجام میدهد ممکن است برای ورزشگاهها بدهد بخش ورزش همه هرکدام نگاه کنید اگر در مسیر اصلیاش نباشد و کارکرد مناسبی نداشته باشد این در واقع نابود کردن مال است وگاهی وقتها این سوبسیدهای دولتی اسراف است یعنی دولت نباید این کار را انجام بدهد حالا مثلاً یارانههایی که مثلاً به خاطر عدم شفافیت مالی که در کشور وجود دارد در یک کشور 85 میلیونی که یقیناً حداقل سه دهک آن بلکه چهار دهک آن یعنی چهارتا 5/8 میلیون نفر یعنی 34 میلیون نفر نزدیک 40 میلیون نفر یقیناً به نظر من با توجه به آشنایی که با جاهای مختلف دارم این یارانه نباید به آنها داده بشود نباید چون اصلاً نیازی ندارند به این زیاد هستند کسانی که باغدارند توانایی دارند چون شفافیت نداریم فکر میکنیم آن وقت 70 و خردهای نزدیک 80 میلیون دارند یارانه میگیرند یعنی این را بدانید که از این 40 میلیون آن اضافه است 40 میلیون را کسی بگوید نه 30 میلیون قطعاً 30 میلیون بیخود یارانه میگیرند میدانید هرماه هرسال چندهزار میلیارد دارد بیخود صرف میشود و فقط هم به خاطر اینکه ما سیستم اطلاعاتی ما درست نیست و هرگاه یک کاری میخواهد صورت بگیرد و یک کمکی به افراد بدهد این باید اطلاعات و آمار درست باشد و به نظر من ما جزء کشورهایی هستیم که از نظر مصرف بیجای بیت المال و از نظر مصرف بیجای انرژی و از نظر مصرف بیجای از وقت و از نظر مصرف بیجای امکاناتی که داریم آب کشاورزی و غیره غیره جزو کشورهای مُصرف هستیم متاسفانه نمیخواهیم بگوییم فلان کس گناهکار است در مجموع ما کشور را پُر هزینه اداره میکنیم در مجموع چه سیستم دولتی و چه خصوصی.
گاز خیلی بد مصرف میکنیم چرا؟ چون خانههایمان با آبگرمکنها با بخاریهایی که خوب کار نمی کنند و مناسب نیستند دارد استفاده میشود گازمان همین است برقمان همین است آبمان همین است نانمان دور ریز آن چقدر است اگر نگاه کنیم این چیزهایی که دارد سوبسید داده میشود من وقتی میروم نگاه میکنم یک نانوایی 2000 تومان سنگک به من میدهد بعد حساب و کتاب هزینهها را که میکنم بعد میگویم میفهمیم که چندهزار تومان این تمام میشود که اینها 2000 تومان دارند میدهند و این 2000 تومان پول همین کارگر است زحمت میکشد نانوای محترم که دارد این کار را برای ما انجام میدهد پول حداکثر این برق و آب و گاز این کارگرها است پول گندم که نیست اگر پول گندم باشد باید 10.000 تومان حداقل این نان است خیلی گران بیرون میآید سوبسید زیادی میدهیم و اینها البته ممکن است بعضی وقتها بعضی از چیزها را حساب کتاب کنند و اولویتسنجی کنند این هم یک نکته.
نگاه کنید همهاش هم به خاطر اطلاعات است اطلاعات و من همیشه میگویم دولت یک برنامه یعنی خیلی از جاها اعلام میکردم خواهش هم میکردم میگفتم مثلاً به رهبری بگویید و رهبری دستور بدهد به دولت اگر صلاح میداند که آقا یک برنامهی توسعه کشور فقط آمار جمع کند هیچ کار دیگری انجام ندهد نه جاده بسازد غیر از جاهایی که خراب میشود هیچ چیز جدید نسازد اصلاً غیر از جاهایی که جان افراد در خطر است و غیره هیچی، بابا آمار تا بفهمیم این کاری که داریم انجام میدهیم بجا است یا نه؟ اسراف نشود تبذیر نشود.
آخرین نکتهای که دوستان من در مورد اسراف میخواهم عرض کنم در رابطه با حج بود چون تعدادی مقاله در این زمینه دیدم نوشته شده و خوب هم است شما هم اگر کسی خواست روی این اسراف کار کند میتواند از آن جا بیاورد بحث سر این بود قربانی در مکه. انشاءالله مشرف شده باشید اگر هم نشده باشید ان شاءالله خداوند روزی شما کند مکه. دیگر حج یک چیز عجیب و غریبی است که شریعت روی آن دست گذاشته یا مثلاً کار حضرت ابراهیم (علیه السلام) و انبیای بزرگ تا امروز. یکی از اعمال حج، قربانی است سالهای سال من مشرف شدهام از زمانی که قربانیهایی که در منی در بیرون منی میکشتند تلف میشد تا زمانی که در مُوسم آخر کار سعودی ساخت یک کشتارگاه بسیار بزرگی که البته این از نظر هزینهاش باید بیاییم در موردش صحبت کنیم که وقت نشد این کشتارهایی که صورت میگرفت به مصرف نمی رسید خیلیها بخشیاش اگر خیلیها را نگویم بخشی نمیرسید به خصوص روز دهم که کشتار خیلی زیاد بود من میدیدم که چطور لودر میرود روی این گوسفندها چطور لودر اینها را جمع میکند چطور حیواناتی که آنجا کشته شدهاند به خصوص آن زمانی که بار اولی که من رفته بودم خرداد بود گرمای حسابی بود و رفته بودم چون مدیر کاروان بودم رفتم داخل کشتارگاه یعنی در همان جا و آنجا میدیدم که اصلاً نمیشود رد شد اینقدر سخت بود همهاش میترسیدم که پایم برود روی شاخ این بزهایی که آنجا کشته شده بودند و مسیر بسته شده بود و لودر داشت اینها داشت میریخت توی چاه آن وقت این بحث آنجا مطرح شد که اینجا در واقع اسراف دارد صورت میگیرد اختلاف شد بین بزرگان که آقا اگر آیا ادله اسراف میتواند جلوی ادله قربانی را بگیرد در منی یا نه؟ این بحث را وقت نیست من فکر کنم اگر دوستان اجازه بدهند این البته اقتصادی نیست ولی البته خود قربانی اقتصادی است حالا من اگر صلاح دانستید جلسه بعد قبل از اینکه قاعده بعدی را بگویم یک مقداری در این مورد صحبت کنم اگر صلاح میدانند دوستان اگر احساس کردید اقتصادی نیست و شما در بحثهای دیگر میتوانید این را پیگیری کنید که رد بشویم.
آیا کشتن ما وقتی که میخواهیم کشتار کنیم یعنی قربانی انجام بدهیم در مکه و بسیار عمل ویژهای است این باید حتماً به تعبیر قرآن مثلاً القانع والمعتر و فقیر و اینها از آن استفاده کنند یعنی این حجّی که اینجا دارد صورت میگیرد آنها بهرهمند بشود و اگر احیاناً حاجیها که نمیتوانند بخورند و نمیتوانستند بخورند الآن را نمیگویم به خاطر اینکه میخواستند بخورند باید قدیم اینطوری بود که آتش باز میکردند و اینها را میکشتند و میخوردند خود به خود یک سوم و نصف قربانی را توسط حاجیها در آن دو سه روزی که در منی بودند مصرف میشد این تمام میشد خیلی مهم بود و یک مقدارش هم فقرا میخوردند الآن فقرا تعدادی از آنها که میآیند وارد آنجا میشوند و بتوانند ببرند یک مشکلی که وجود دارد مثلاً به ما میگفتند مبادا جگر اینها را بردارید و بخورید چون گاهی وقتها بعضی از این مدیرهای کاروان آقا جگر یکی از آنها را ببریم بخوریم دیگر گفتند آقا این مشکلش مریضیاش است اینها ممکن است واکسن خاصی به آنها نزده باشند و الآن هم آمدند فقط کشتار میشود و این گوشت باید چند روز بماند که احیاناً اگر مثلاً چیزهایی در آن است از بین برود و بعضی از آنها ممکن است آمپول نخورده باشد و شما مریض بشوید بنابراین حاجیها ممنوع بخورند یعنی به هیچ وجه جایز نبود یعنی بهداشت اعلام میکرد فقرا هم که آنطوری میهمان هم که همهاش خطر بود بنابراین تلف میشد بنابراین آیا آن اهدافی که در قرآن گفته اطعم القانع والمعتر به آنها بدهیم و اگر نمیشود آیا میشود قربانی حذف میشود یا قربانی چندتا هدف دارد که یک هدفش آن است و یک هدفش خود قربانی است این اختلاف شد بین بزرگان مراجع و مراجعی که بودند آن موقع زمان آقای گلپایگانی بود اوایل که این بحث شد آقای مکارم این فتوا را داده بود کمکم اختلاف نظر شد اختلاف نظر جدّی هم بود و خیلی بحث داغی بود مقالاتی نوشته شد خود آقای مکارم مقالهای، یعنی نوشتهای دارند خود دیگران رد و تأیید و نقض و اینها فکر میکنم این بحث خیلی جدی بود آقای مکارم نظرش این بود که چون اسراف میشود به طور معمول نمیشود آنجا کُشت یا باید همزمان اگر میتوانند بعد از اینکه این موبایلها پیدا شد همزمان در ایران بکشند برایشان یعنی اول که رفت سنگ زد زنگ بزند که برایش بکشند در ایران با اینکه در ایران ممکن است یک روز جلوتر باشد یعنی مثلا نهم باشد و هنوز دهم نشده آنجا بکشند یا اینکه بعداً که برگشت. میگویند ترتیب آن بهم میخورد همان روز حَلق کنند یا تقصیر کنند بعداً که برگشت یا فرصت برایش بود یا در ایام، ایامی که همین 11و12و13 این چند روزه هست دیگر و میشود تا آن ایام بتوانند انجام بدهند حالا اگر دوستان مایل بودند من میتوانم جلسه بعد یک مقداری درباره آن صحبت کنیم عذرخواهی میکنم وقت شما را گرفتم.
اللهم صلی علی محمد و آله و سلّم
برای دریافت فایل اینجا را کلیک کنید.