جلسه پنجم درس خارج فقه استاد سید رضا حسینی در موضوع فقه تخصصی تامین اجتماعی در تاریخ ۳۰ آبان به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.
درس فقه تامین اجتماعی جلسه پنجم
یکشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۰
بسم الله الرحمن الرحیم
در این بحث میخواهیم ببینیم که وضعیت اولیهای که در جامعه صدر اسلام وجود داشت به لحاظ وضعیت تامین اجتماعی به چه صورت بود و تامین اجتماعی اسلامی که آنجا پیاده شد، دارای چه مبانیای بود و چه مواردی را تحت پوشش خودش قرار داد و با چه اقدامات و چه سازوکارهایی این کار را انجام داد و در نهایت وضعیتی که از این اقدامات حاصل شد چه بود و تحلیل مختصات و ویژگیهای آن الگویی که پیاده شد.
خب ما در جلسات گذشته مفهوم تامین اجتماعی را توضیح دادیم و عرض شد که تامین اجتماعی طبق تعریف سازمان بین المللی کار حمایتی است که جامعه از افراد خودش در مواقعی مانند بیماری، بیکاری، از کار افتادگی، فوت و امثال اینها به عمل میآورد. خود این اجزائی که در تعریف هستند توضیح داده شد و گفتیم که این حمایتی که در تعریف تامین اجتماعی است عمدتا توسط سه راهبرد به انجام میرسد؛ راهبرد اول عبارت بود از راهبرد بیمهای، بعد راهبرد حمایتی و بعد راهبرد امدادی.
و توضیح هم که راهبرد بیمهای یا بیمههای تامین اجتماعی یک نوع برنامهای است که با سازوکار بیمهی اجتماعی صورت میگیرد و معمولا هم به این صورت است که خود کارگر یک مقدار، و کارفرما هم یک مقدار، و دولت هم یک مقدار ماهانه در اختیار یک سازمانی و یک صندوقی قرار میدهند و این وجوه جمع میشود و از محل آن وجوه طبق شرایطی مزایایی به افراد بیمه شده تعلق میگیرد که از جمله آن مزایای بهداشت و درمان و بازنشستگی هست و از کارافتادگی و فوت سرپرست و امثال اینها است.
که خب اینجا معمولا آن سازمان تامین اجتماعی یک سازمانی است که قاعدتا باید به لحاظ تامین مالی با همین منابعی که گفته شد بتواند خودش را اداره بکند و خدماتش را ارائه بدهد. و امروزه در کشور ما وقتی که گفته میشود تامین اجتماعی بیشتر همین مفهوم بیمههای اجتماعی که سازمان تامین اجتماعی ایران متکفل اجرای آن است، همین به ذهن میآید یعنی آن مفهوم عام و فراگیر تامین اجتماعی، بیشتر در این مفهوم خاص به کار میرود. منتها عرض کردیم که مفهوم تامین اجتماعی یک مفهوم جامع و گستردهای است که علاوه بر راهبرد بیمهای راهبرد حمایتی را هم شامل میشود که راهبرد حمایتی عبارت است از؛ حمایت دولت و یا نهادهای عمومی از نیازمندان جامعه که این معمولا از طریق منابع عمومی –مثل مالیات و یا اموال عمومی- انجام میشود و ارتباطی با بیمه پیدا نمیکند.
و راهبرد سوم که راهبرد امدادی است که آن هم به معنای حمایتی است که در مواقع حوادث غیر مترقبه مانند زلزله، سیل و... از افراد آسیب دیده به عمل میآید؛ این هم از منابع عمومی و کمکهای مردمی و امثال اینها معمولا به انجام میرسد.
راهبردهای حمایتی معمولا در کشور ما فعلا بطور عمده توسط دو سازمان کمیتهی امداد امام خمینی ره و سازمان بهزیستی انجام میشود که البته در کنار اینها موسسات حمایتی فراوانی هم در کشور وجود دارند که آنها هم کارهای حمایتی را انجام میدهند.
خب این اشارهای به اصل این مفهوم تامین اجتماعی که در جلسات گذشته اینها را به تفصیل بررسی کردیم. ما آخرین بحثی که داشتیم در جلسه چهارم بحث بر این بود که نظام اقتصادی یا نظام تامین اجتماعی در واقع متشکل از عناصر و مفرداتی است که اینها با مباحث کارشناسی ترکیب میشوند و نظامی ساخته میشود برای پاسخگویی به نیازها. و نیازها چون در زمانهای مختلف متغیر هستند و برای اینکه نظامات اسلامی بتوانند نیازهای متغیر و متحول و نو شونده را پاسخگو باشند قاعدتا نظامات اسلامی باید دارای یک بخشهای ثابت و یک بخشهای متغیر باشند تا بتوانند خودشان را تطبیق بدهند و نیازهای روز آنها را پاسخ بدهند.
در اینجا ما گفتیم که ما در ادامهی مباحث باید توجه داشته باشیم که همان بحثهای ثابت شریعت را در نظر بگیریم و هم بحثهای متغیر را و در نهایت الگویی که برای جامعهی امروزی ارائه میدهیم همهی اینها را در نظر گرفته باشیم. خب ما بحث را در این جلسه از وضعیت تامین اجتماعی در صدر اسلام شروع میکنیم و حالا در همین بررسی مشخص خواهد شد که برخی از مواردی که در جامعه آن روز وجود داشته امروزه خب به گونهی دیگری است منتها آشنایی با این وضعیت تامین اجتماعی در صدر اسلام ما را آشنا میکند با اصل اندیشهی این تامین اجتماعی. – حالا فارغ از آن مفاهیم متغیرش- و اینکه قبل از اینکه ما با این مفاهیم جدید آشنا بشویم ببینیم که این مسئله در صدر اسلام چگونه مدیریت میشد و قطعا این بررسی برای ما حاوی درسهایی خواهد بود که برای جوامع امروزی هم قابل استفاده است، قابل توصیه است؛ حتی به دیگران. در عین حال خب برخی جنبههای متغیر هم وجود دارد که آنها هم باید بهشان توجه شود.
بررسی ما در این جلسه و این فصلی که امروز ارائه خواهد شد یک گزارش تاریخی است؛ یعنی ما یک بحث نظری نمیخواهیم ارائه بدهیم این میماند برای اواخر درس که بعد از اینکه ما مقدمات را طی کردیم آنجا باید سراغ الگوی تامین اجتماعی مطلوب برای جامعه امروز باشیم. اینجا بیشتر گزارش تاریخی است که آن وضعیتی که در صدر اسلام اتفاق افتاد، آن به چه شکل بود.
عرض کنم که خب ما اینجا وقتی میگوییم جامعه صدر اسلام منظور همان آغاز ظهور اسلام است از زمان بعثت خود دوران پیامبر اکرم ص و بعد دوره خلفا و بعد یک مقدار هم تا دورهی در واقع حکومت عمر بن عبدالعزیز هم ما به لحاظ تاریخی شواهد خوبی داریم که این مقطع را که در حدود شاید مثلا 50 سال از تاریخ آغاز اسلام را در اینجا میخواهیم بررسی کنیم و هدف بررسی را هم عرض کردم که چه است.
خب محور اولی را که میخواهیم بررسی کنیم این است که وضعیت اولیهای که خب وجود داشت یعنی در واقع آن جامعهای که تحویل گرفته شد این را ببینیم چه بود و بعد چه برنامهای اجرا شد و بعد در نهایت به چه وضعیتی رسید و ویژگیهایی که این برنامه داشت چه بود اما به لحاظ آن وضعیت اولیه خب در جامعه صدر اسلام و در شبه جزیره عربستان به لحاظ اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، بهداشتی، فرهنگی و به طور کلی تمام مولفههای توسعه و یک وضعیتی که در یک جامعه میشود بررسی شود؛ مطلوب و نامطلوب آن بررسی شود. به لحاظ اکثر یا همه این مولفهها. خب وضعیت، وضعیت نامطلوبی بود چون خود شبه جزیره از نظر جغرافیایی یک منطقهی خشک و کم باران و کم حاصل است؛ زمینهایش اکثرا لم یزرع است و لذا به لحاظ فعالیتهای کشاورزی در سطح بسیار بسیار نازلی بود، الا بعضی از مناطق خاص این شبه جزیره که کشاورزی در آنجا داشت، مثل مناطق جنوبی، منطقه طائف و خود مدینه هم نسبت به مکه به لحاظ وضعیت جغرافیایی برای کشاورزی مساعدتر بود ولی باز هم در مجموع منطقه کم بارشی بود و بیشتر شاید بحث تجارت یعنی درآمد مردم در شبه جزیره شاید بیشتر از ناحیه تجارت بود که در قرآن هم به آن اشاره شده رحله الشتاء و الصیف، از یک طرف از طرف هند وارد میشدند و از آن طرف به سرزمین شامات سفر میکردند و اکثر مشاغل آن منطقه را همین بحث تجارت تامین میکرد.
به لحاظ حکومت، وحدت سیاسی، خب حکومتی وجود نداشت؛ معمولا به شکل قبایلی بود و قبایل نوعا با هم درگیری داشتند و ناامنی یک وضعیت عمومی بود در سراسر شبه جزیره.
به لحاظ بهداشت و درمان وضعیت بسیار بسیار ابتدائی بود. به لحاظ انسجام و وحدت اجتماعی همینطور وضعیت بسیار در سطح پایین بود به لحاظ آموزش همینطور؛ یعنی جمعیت باسواد در آن منطقه بسیار محدود بودند. یک چنین وضعیتی را در واقع اسلام تحویل گرفت.
محل بحث ما آن حمایتهایی که از نیازمندان جامعه و از آحاد جامعه باید به عمل میآمد این زمینه هم بالتبع در واقع برنامه رسمی مدونی وجود نداشت؛ چون در واقع نه دولتی وجود داشت که بخواهد این را پیاده کند و نه وضعیت اجتماعی به شکلی بود که اینجور برنامهها به شکل جدی بتواند در آن بروز و ظهور داشته باشد.
با یک اینچنین وضعیتی اسلام ظاهر شد در شبه جزیره. و میخواست برنامههای خودش را پیاده کند و حالا باید ببینیم که به چه شکلی در واقع این شروع میشود، از کجا شروع میشود؛ و کم کم نهادهایی که شکل میگیرد آنها به چه شکل هستند و بعد هم نتیجهای که به دست میآید.
اما اولین مولفهای که اینجا میشود بررسی کرد: مبانی تامین اجتماعی در جامعه صدر اسلام است. که ببینیم برای اینکه پیامبر بزرگوار اسلام بتواند آن برنامهی تامین اجتماعی خودش را پیاده کند پایههای آن را به چه شکلی استوار کرد و بعد اقدامات خودش را روی این پایهها بنا کرد.
اولین چیزی که در گزارشهای تاریخی ما میبینیم و پررنگ و گسترده است مبانی اعتقادی جامعه است که ما میتوانیم بگوییم سراسر دوره بعثت، پس از بعثت که در مکه مکرمه مشغول به دعوت به اسلام بودند عمدهی آن به تحکیم مبانی اعتقادی بود به شکلی که در سالهای اول پیغمبر فقط این را تاکید میکردند که قولو لا اله الا الله تفلحوا و دعوت به توحید و مبارزه با شرک و بت پرستی که این در واقع تاروپود آن جامعهی مطلوب و آرمانی که پیامبر به دنبال ایجاد آن بود همین بحث زیرساخت اعتقادی و ایمانی جامعه بود که در یک چنین فضایی بتواند آن روابط و آن نهادها و آن برنامههای خودشان را پیاده بکنند.
بنابراین میبینیم که بعد از هجرت آن بحث تحکیم مبانی اعتقادی مطرح است تا اینکه هجرت به مدینه انجام میشود و باز در سالهای آغازین مدینه اولین کاری که حضرت در آنجا انجام میدهند، آن در واقع عبارتند از تقویت انسجام اجتماعی چون در یک وضعیتی که گسیختگی و گسستی اجتماعی وجود داشته باشد زمینهی لازم برای هیچ برنامه موفقی وجود نخواهد داشت و لذا اولین تلاش پیامبر این بود که این وحدت و انسجام اجتماعی را به وجود بیاورند و در اینجا چند اقدام برجسته حضرت انجام دادند؛ گذشته از آن تلاشی که حضرت انجام دادند برای آشتی دادن قبایل اوس و خزرج. که اینها همیشه با همدیگر درگیر بودند و ایجاد الفت و آشتی بین اینها که خب خیلی اقدام مهمی بود، گذشته از این اولین کاری که پیامبر انجام دادند یک قانون اساسی یا یک میثاق نامه امت بود که در همان روزهای اول یک میثاق نامهای تهیه شد که همهی گروهها و قبایلی که در مدینه ساکن بودند اعم از مسلمان و غیر مسلمان حتی یهودی که مدینه ساکن بودند آنها هم این پیمان نامه را امضا کردند و این پیمان نامه مفادی داشت و آنهایی که این پیمان نامه را امضا کرده بودند متعهد شده بودند که از همدیگر حمایت کنند. و لذا ما میبینیم که در جنگهای نخستین مثل جنگ بدر و... یهودیها هم در کنار مسلمانان با کفار قریش میجنگیدند این بخاطر آن میثاق نامهای بود که امضا شده بود. حالا بعدها یک تعدادی از اینها عهد شکنی کردند و یک جنگهایی با یهود شکل گرفت آنها مسائل بعدی بود اما ابتدا میثاق نامه امت تهیه شد و مردم امضا کردند.
خب این یک اقدام بود برای انسجام بخشی و در عرض این اقدام پیوندهایی که بین آحاد جامعه وجود داشت و نهادهایی که وحدت بخش بود اینها را پیامبر شروع کردند به تاسیس یا تقویت. مثلا نهاد خانواده وجود داشت، عشیره یک نهادی بود که وجود داشت، قبیله یک مفهومی بود که وجود داشت و اینها را پیامبر نه تنها نفی نکردند بلکه بعضی جاها تشویق هم کردند و از نقاط مثبت بعضیهای دیگر مثل مفهوم قبیله استفاده کردند در جهت همبستگی بیشتر و تحکیم بیشتر آحاد جامعه با همدیگر. چون مثلا خانواده یک سری کارکردهای مهمی در زمینه تامین اجتماعی داشت و این خب به رسمیت شناخته شد و تقویت هم شد و حتی احکام تکمیلی آنها هم در واقع به وجود آمد.
علاوه بر این مفاهیمی که آنجا وجود داشت یک مفهوم ابتکاری به نام مفهوم امت این هم توسط اسلام و قرآن ابداع شد. مفهوم امت قبل از اسلام هم وجود داشت؛ اصل این کلمه. به معانی مختلفی هم به کار میرفت کما اینکه در قرآن هم به معانی مختلفی کلمه امت به کار رفته است. ولی قرآن کریم برای اولین بار این مفهوم را در معنای گروه ایمانی، گروهی متشکل از اعضایی که توسط ایمان و توسط توحید اینها به همدیگر متصل شدهاند و مرتبط هستند و ارزشهای خاصی هم برای آن بیان شد و افراد امت در مقابل هم مسولیتهایی دارند و حقوقی دارند. خب این مفهوم قبل از اسلام وجود نداشت؛ یعنی پیوندهایی که در جامعه وجود داشت بیشتر همان خانواده و عشیره و قبیله و اینها بود. و در همان محدوده هم یک حمایتهایی صورت میگرفت اما وقتی آن مفهوم ابداع شد حمایتهایی که در یک محدودهی مشخصی انجام میشد توسعه پیدا کرد به تمام آحاد امت و حمایتها الان دیگر باید به همهی آحاد جامعه، آحاد امت توسعه پیدا کند. خب این یک اقدام اساسی بود که پیامبر انجام دادند و تلاش کردند که مومنین را به همدیگر پیوند بزنند و آن عقد اخوتی که بین مهاجرین و انصار شکل گرفت و این باز جزو همان معجزات سیاستهای پیامبر بود که مهاجرین که جمعیت زیادی بودند و شغل و خانه و زندگی و درآمد و امکاناتی نداشتند با ساکنان مدینه که انصار نامیده شدند عقد اخوت بین اینها منعقد شد و به این شکل هم پیوستگی اجتماعی و هم پیوستگی اقتصادی و آن چتر حمایتی در اینجا به وجود آمد. و این هم شد یک زمینهای برای اینکه حالا برنامههای تامین اجتماعی کم کم ارائه شود.
خب بعد از اینکه این پایگاهها گذاشته شد یعنی مرکز اعتقادی و مبانی اجتماعی تحکیم شد حالا نوبت میرسد به اینکه در جامعه چه گروههایی وجود دارند که باید مورد حمایت قرار بگیرند و حالا توسط چه منابع و چه سازو کارهایی. خب امروزه ما وقتی میگوییم تامین اجتماعی یکی از موارد عمده اش مخارج بهداشت و درمان است یکی از مخارج عمده اش مخارج بازنشستگی است. حالا ببینیم آنجا وضعیت به چه شکل بوده است؛ یعنی عناوینی که وجود داشت برای گروههایی که حمایت میشوند، و تحت چه عناوینی مطرح بودند که باید مورد حمایت قرار بگیرند.
اولین عنوانی که خیلی عنوان عام و فراگیری است و بطوری میشود گفت که یک مفهوم محوری است در برنامههای تامین اجتماعی آن موقع، مفهوم فقیر است. یعنی در واقع گروههای جامعه یا افراد داخل جامعه به چند گروه تقسیم میشوند: یکی فقیر هستند یعنی درآمد کافی برای زندگی خودشان را ندارند. و گروهی دیگر که خودکفا هستند اغنیا و ثروتنمدان. و منظور از فقیر افرادی که درآمدشان به اندازه مخارج سالیانه شان نیست و خب اولا که این یک عنوان به دلیل بی کاری یا به دلائل مختلف ایجاد شده است. به هر عنوانی که فردی یا خانوادهای دچار شده است، جامعه موظف است که اینها را تحت حمایت خودش قرار بدهد.
خیلی وقتها گفته میشد که انما وضعت الزکاه قوتا للفقرا. یعنی آن 8 گروه که خلاصه میشود در عنوان فقیر. بنابراین این اولین عنوانی که وجود داشت و در مصارف زکات هم آمده عنوان فقیر است البته امروزه سیستمهای تامین اجتماعی امروزی روی عنوان فقیر حساسیتی ندارند که بگویند به خصوص راهبردهای بیمهای. آنها مفاهیم خاص خودشان را دارند و بیشتر بر محور نیروی کار و فرد شاغل برنامهریزی میشود و نه بر عنوان فقیر البته در راهبردهای حمایتی بحث فقر مطرح میشوند ولی خب راهبردهای حمایتی راهبرد اصلی تامین اجتماعی امروزی به حساب نمیآید و عمده کارهایشان از راهبرد بیمهای است.
عنوان بعدی که باز گروهی که مشمول حمایت باید قرار میگرفت عنوان قائمین است که باز این عنوان جالبی است برای ما که باز این به این شکل محور برنامههای تامین اجتماعی این روزی نیست ولی خب در مصارف زکات به صراحت گفته شده که إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ. که این غارمین در واقع همان بدهکاران هست یا کسانی که ورشکسته هستند حالا یا به خاطر جرم و جنایتی محکوم به دیه شدهاند که از عهدهی پرداخت آن ناتوان هستند یا مالی طلب شده و موجب ورشکستگی شده و بدهکاری که فرد نمیتواند آن را پرداخت کند. حالا با یک سری ضوابطی که مثلا آن بدهکاری در مزیت نباشد و به دور از اسراف و تبذیر هم این مخارج صورت بگیرد حالا با یک شرایطی. عنوان بدهکار خودش یکی از عناوین تامین اجتماعی و حمایت اجتماعی حساب میشد و این در واقع اهتمام هم به این وجود داشت به این شکل که در آغاز هجرت وقتی کسی از دنیا میرفت و بدهکار بود؛ حضرت سوال میکردند از بدهی میت و اگر بدهکار بود، نماز بر آن میت را بر کس دیگری واگذار میکردند و بعدا که امکانات مالیشان زیاد شد به صورت عمومی اعلام کردند که هر کس که از دنیا برود و بدهی بر جای بگذارد این را به ما بگوید و ما بدهی او را ادا میکنیم. خب بنابراین سیستم روی عنوان مدیون و غارم حساس بود و این یک جور تضمین است در جامعه به طلبکارها که طلب آنها از بین نخواهد رفت و هم نسبت به مردم که اگر نیازمند شدید و مجبور شدید که استقراض کنید دولت و حاکم ضامن بدهی شماست و حاکم اگر شما نتوانستید بدهی تان را پرداخت کنید آن را پرداخت خواهد کرد. خب یک چنین برنامهای آنجا وجود داشت و عمل هم میشد.
عنوان بعدی که باز یک عنوان چشمگیر و مطرحی بود ابن السبیل است که در راه ماندگان که خب توضیحش روشن است. افرادی که در مسافرت و اینها گرفتار میشدند و اموالشان از بین میرفت یا به هر دلیلی نیازمند میشدند اینها مورد حمایت قرار میگرفتند.
آزادی بردگان که در آیه شریفه و فی الرقاب منظور همین آزاد کردن برده است که از جمله افراد و آحاد جامعه که نیازمند حمایت بودند همین بردهها بودند که جزو محرومترین آحاد جامعه بودند و اسلام به شیوههای مختلفی تلاش کرد که بساط بردهداری برچیده شود و از جمله آنها در مصارف زکات، صدقات و کفارات بحث آزاد سازی برده را پذیرفتند که میشود وجوهات را در این راه مصرف کرد.
عنوان بعدی سالمندان هستند. خب سالمندان که امروزه بحث بازنشستگی که عمدهی مخارج تامین اجتماعی امروزی یعنی بیش از دو سوم مخارج صرف مخارج بازنشستگی میشود؛ آن موقع به این شکل مخارج بازنشستگی مطرح نبود ولی خب مخارج دوران سالمندی اولا از طریق پس اندازهای خود افراد باید تامین میشد و بعد حمایت خانواده و در نهایت اگر سالمندی محروم میماند و حامی برای او وجود نداشت بیت المال و دولت موظف بود که از زندگی سالمندان حمایت کند. یک روایت معروفی است که امیرالمومنین ع یک پیرمرد نابینایی را دیدند که در حال گدایی بود و سوال کردند که ما هذا؟ و جواب دادند که یا امیرالمومنین ایشان نصرانی هستند و حامی ندارد و مجبور است که به این شکل روزگار خودش را برساند و حضرت همان جا دستور دادند که انفقوا علیه من بیت المال. از جمله مصارف بیت المال همین حمایت از یکچنین افرادی است که نیاز به حمایت داشتند.
و عنوان دیگر رسیدگی به بیماران است؛ امروزه مخارج بهداشت و درمان از موارد عمده تامین اجتماعی است ولی خب در صدر اسلام این مخارج در این حد نبود و منتها اسلام برای رسیدگی به بیماران توصیههای زیادی دارند؛ عیادت از بیمار، رسیدگی به بیمار و کمک مالی برای درمان بیماران، ساخت بیمارستان و کمک به مخارج بهداشت و درمان افراد. اینها همه توصیههایی است برای حمایت از بیماران منتها به تدریج بعد از اینکه حکومت اسلامی شکل گرفت و تمدن اسلامی ظاهر شد به زودی این مخارج بهداشت و درمان دارای سازمان مشخصی شد و بیمارستانهایی ساخته شد و اولین بیمارستانها در سال 80 هجری در آنجا ساخته شد در منطقه شبهه جزیره. و وقف بیمارستان و احداث بیمارستان و اینها رونق گرفت و در طول زمانهای بعد این تبدیل شد به یک نهاد اجتماعی که افراد وقف میکردند و بیمارستانهایی ساخته میشد و بیمارستانهای بزرگی که وقتی که آدم تاریخ بیمارستان و مخارج بهداشت و درمان را در تمدن اسلامی مطالعه میکند این بسیار بسیار برای ما افتخار آفرین است و اگر دوستان علاقه مند بودند یک کتابی است: تاریخ بهداشت و درمان در دوران حکومت اسلامی. که یک پزشک انگلیسی آن را نوشته است. آنجا گزارشهای خیلی خوبی است از بیمارستانهایی که در دوره خلافت اسلامی در آنجا شکل گرفت و بیمارستانهای مجهزی که دارای بخشهای مختلف بودند: بخشهای جراحی، بستری، درمانی، داروخانه، آشپزخانه... و در خیلی از اینها ایشان بیان میکند که درمان بیماران به شکل مجانی انجام میشد و حتی اضافه میکند که در برخی از موارد وقتی که بیمار مرخص میشد یک کمک نقدی هم در اختیار آن قرار داده میشد که تا یک مدتی که نمیتواند کار کند و دوران نقاهت را طی میکند بتواند معاش خودش را با آن تامین کند.
بنابراین مخارج درمان هم به این شکلی که عرض کردم این هم مطرح بود. اینها عمده آن مواردی بود که در جامعه آن روز مورد حمایت اجتماعی قرار گرفت. در مجموع یک مفاهیمی که عرض کردیم یعنی بدهکاران، فقرا، ابن سبیل، بردگان، مخارج بهداشت و درمان، مجموعهی اینها را که کنار هم بگذاریم میبینیم که یک نوع تضمین برای معیشت مردم ایجاد میکند و یک نوع فراغ بال و فراغ خواطر که بتوانند آزادانه وارد فعالیتهای اقتصادی شوند و مطمئن باشند که در جامعه سیستم حمایتی وجود دارد که او را در صورت بیماری و سالمندی و فقر مورد حمایت قرار خواهد داد.
حالا ببینیم که این مواردی که گفتیم باید پوشش داده شود از طریق چه نهاد سازی و چه ساز و کارهایی و چه اقداماتی انجام شد. اولین نهادی که پیامبر بزرگوار اسلام تاسیس کرد برای اینکه زندگی مردم به راحتی انجام بشود، نهاد بازار بود. در همان سالهای اول پس از هجرت بود که پیامبر بزرگوار اسلام در مقابل بازاری که توسط یهود اداره میشد: بنی قینقاع، بازار مدینه را در اختیار داشتند حضرت آمدند برای مسلمانها یک بازاری را مشخص کردند یک محلی را مشخص کردند و آنجا را اختصاص دادند به بازار به عنوان اینکه یک مکان عمومی است و اعلام کردند که اینجا یک مکان عمومی است و بنا و ایجاد کردن آنجا ممنوع بود؛ اجارهای از کسی گرفته نمیشد. افراد به راحتی وارد بازار میشدند، خرید و فروش میکردند، نیازهای خودشان را تامین میکردند و علاوه بر اینکه مکان مشخص شد قانون گذاری هم صورت گرفت؛ قوانینی مثل حرمت ربا، حرمت احتکار و عدم تسعیر و قیمت گذاری و احکام عقود و قراردادها و بحث نظارت بر بازار که پیامبر خودشان مستقیما میآمدند و نظارت میکردند، یا امیرالمومنین خودشان مستقیما میآمدند در بازار نظارت میکردند و با فساد و اختلالاتی که ممکن بود در بازار بوجود بیاید مقابله میکردند. هدف این بود که افراد در درجه اول با حفظ کرامت و عزت خودشان و با کار و تلاش خودشان از طریق یک محیط سالم بتوانند فعالیت کنند و بدون اینکه وابسته به کسی باشند بتوانند زندگی خودشان را تامین کنند و لذا اینگونه نبود که بگویند مثل این نظامهای سوسیالیستی که خب حالا دیگر مالکیت خصوصی دیگر لغو و همه بیایند و اجیر دولت باشند و دولت بیاید همه را تامین کند؛ نه اصلا این هیچ هنری نیست که همه وابسته دولت باشند. هنر این است که ما شرایطی را به وجود بیاوریم که خودشان روی پای خودشان بایستند و کار کنند و پول دربیاورند و زندگی شان را اداره کنند و این کار را حضرت انجام دادند یعنی تاسیس بازار و تبیین ابعاد حقوقی بازار انجام شد.
حالا این را هم من بگویم که در برخی از موارد که مثلا افرادی میآمدند میخواستند تقاضای کمک بکنند از پیامبر، حضرت به جای اینکه به اینها کمک مستقیم بکنند قبل از اینکه اینها تقاضای خودشان را مطرح کنند بحث استغنا و عزت نفس و اینها را مطرح میکردند و کمک میکردند که افراد بتوانند ولو در یک موردی است که حتی تیشهای یا تبری را خواستهاند و بعد خودشان دسته برایش درست کردند و دادند دست شخصی که میخواست تقاضای کمک کند؛ و گفتند برو تا دو هفته کار هیزم کنی کن و بفروش.
سیاست پیامبر این بود که حالا این را به صورت مفصلتر در خود کتاب الگوهای تامین اجتماعی است و شواهدی که وجود دارد و پیامبر چگونه سعی کردند که افراد خودشان صاحب سرمایه بشوند و زندگی شان اداره بشود. پس در واقع اولین کار نهاد سازی و اقدامات تاسیس بازار و سالم سازی بازار بود.
بعد از بازار بحث تکامل اجتماعی مطرح شد و مشارکت مردم در تامین نیازمندیهای. نهاد دومی که درست شد نهاد تکافل بود که هر کسی هر توانمندی هر ثروتنمدی بیاید و نگاه کند افرادی که در جامعه میبیند نیازمند هستند اینها خودشان به همدیگر مساوات بکنند و کمک کنند و تشویق اکیدی که پیامبر در این زمینه انجام داد. و مردم را سفارش کرد به انفاق و صدقه دادن و اینها. خیلی عجیب است آن هنر تبلیغی و فرهنگ سازی این مسئله که مردم خودشان به همدیگر کمک کنند و اینطور نباشد که متکی به یک بروکراسی آنجا پیدا شود که خودش در عین حالی که میخواهد حمایت کند مشکل ساز هم باشد چون سازوکار دولت دارای هزینه هم هست. ولی وقتی که مردم خودشان به همدیگر کمک میکنند بدون آنکه آن سیستم اداری و بروکراسی باشد این هزینهها در حدی انجام دادهاند که ما روایت داریم که از اصحاب پیامبر نماند مگر اینکه همه یک مقدار مالی را وقف کردهاند برای نیازمندان و نیازهای عمومی جامعه خب این در واقع یکی از آن سازوکارهای خاص جامعه ایمانی است که پیامبر درست کردند یعنی جامعهای که مبتنی بر ایمان و توحید است و اخوت و برادری که یکی از کارکردهایش همین مواسات و کمک به یکدیگر و تکافل اجتماعی بود. به طور خلاصه من عرض کنم که عمدهی حمایتهای زمان پیامبر از ابتدای بعثت که 13 سال در مکه بودند و در مدینه تا قبل از تشریع زکات در سال 8 هجری عمدهی کمکها از طریق همین انفاقات و صدقات مردم بود که به این شکل انجام میشد و این یک سازوکار اصلی و اساسی و نهادینه شده در جامعه بود که خواص آن برنامههای اسلامی است که در آنجا پیاده شد.
و بعد از این به عنوان آخرین نهاد و سومین نهاد که باید در زمینه حمایت از نیازمندان ایفای نقش کند بحث دولت و بیت المال است که این هم به تدریج پس از بعثت انجام شد و ارکانش یکی پس از دیگری بنا نهاده شد و منابع بیت المال تاسیس شد، تشریع شد؛ از جمله مثلا حکم انفال و فیء و غنایم و خمس غنایم اینها مطرح شد تقریبا از جنگ بدر به بعد بحث انفال و خمس غنایم مطرح شد در سال 4 که غزوه بنی نضیر اتفاق افتاد بحث فیء مطرح شد بعدها بحث جزیه و بحث زکات مطرح شد. اینها همه چیزهای قانونی بودند که دولت متکفل آن بود و فلسفه آن هم وقتی که شما موارد خمس را مثلا نگاه میکنید؛ واعلموا انما غنمتم من شئ فلله خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل یعنی خمس از جمله مصارفش همین یتامی و مساکین و ابن سبیل که از گروههای تحت پوشش جامعه هستند. یا مثلا در زکات هم انما الصلاه للفقراء و المساکین. یا در مصرف فیء هم: ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله و للرسوله و لذی القربی و الیتیمی و المساکین و ابن السبیل این گروههای نیازمند را میبینید که در منابع قانونی همواره مطرح است و وجود دارد. خب این هم تاسیس شد؛ خب این به ما میگوید اولا مسیری که پیموده شد این بود که اولا افراد خود کفا باشند و از طریق نهاد بازار بتوانند نیازهای خودشان را تامین و از طریق کسب و کار و فعالیت بازار و حتی تشویق میشد که افراد آنقدر کار کنند که بتواند مازاد درآمد هم داشته باشند که بتوانند به دیگران هم کمک کنند. و اگر کسی نمیتوانست با این مکانیزم بازار این معیشت خودش را تامین کند بحث تکافل مطرح شد که ثروتمندان جامعه به نیازمندان کمک کنند؛ این دو. و اینکه به هر حال اگر افرادی در جامعه پیدا میشوند که نیازمند هستند اینها اینطور نبود که به کمکهای داوطلبانه مردم واگذار بشوند و حکومت و دولت بی خیال بشوند و خودشان را کنار بکشند آنجا حاکم و ولی امر مسول است که از نیازمندان جامعه حمایت کند و خود پیامبر اکرم، امیر المومنین از نیازمندان حمایت کنند. و منابعش را هم به شکل قانونی تعریف شد.
حالا ببینیم این اقداماتی که انجام شد اینها چه وضعیتی را به وجود آورد. یعنی آن وضعیت اولیهای را که ما توضیح دادیم که به لحاظ اقتصادی و به لحاظ بهداشتی، اجتماعی آن وضعیت خیلی خیلی نامطلوبی که وجود داشت الان با این برنامهها ببینیم که کم کم آثار و تبعات این به چه شکل آشکار میشد.
خب ما وقتی که شواهد تاریخی را مشاهده میکنیم میبینیم که از خود زمان پیامبر اکرم این بهبود چشمگیر وضعیت در تمام عرصهها خودش را نشان میدهد به لحاظ اقتصادی با اینکه در سالهای اولیهی هجرت یک گروه پر شماری از اصحاب پیامبر، اصحاب صفه اصلا هیچ کار و زندگی و شغل و درآمد و معاشی نداشتند اینها در مسجد مجبور بودند که زندگی کنند اینها به تدریج صاحب زندگی شدند، صاحب کار شدند و در سال هشتم هجری دیگر به اندازهای وضع یک عدهای خوب شده بود که فریضهی زکات مطرح شد و ثروتنمدان قانونا موظف شدند که زکات پرداخت کنند و مهاجرانی که ابتدا اینها توسط انصار زندگیشان اداره میشد اینها دیگر مستقل شدند و صاحب شغل و زندگی شدند و عرض کردم که وضع یک طوری شد که اینها دیگر نه تنها وضعشان خوب شد بلکه کم کم میتوانستند چیزی را وقف کنند.
و در ادامه وقتی که به جلوتر میآییم؛ حالا صرف نظر از دو سال و خردهای خلافت خلیفه اول، در دوران خلافت عمر خب گزارشهای تاریخی است که وضعیت مردم خوب شد حتی در سرزمین یمن که منطقه دورافتادهای محسوب میشد؛ آنجا هم وقتی که زکات را جمع میکردند به تدریج یک وضعیتی پیدا شد که به تدریج دیگر مستحقی پیدا نمیشد که مال زکات را به آن پرداخت کنند. و مجبور بودند که اموال زکات را به مرکز حکومت بفرستند بعدها در دوره خلیفه سوم یک مقدار عقب گرد شاید بشود گفت که وجود داشت ولی خب در دوره خود امیرالمومنین بخاطر سیاست عدالت خواهانهای که امیرالمومنین داشت باز وضعیت مردم خوب شد و خود امیرالمومنین فرمودند که در کوفه الان کسی نیست مگر اینکه سرپناهی دارد و از آب آشامیدنی مناسب و خوراک مناسب بهره مند است.
و بعدها همینطور وقتی که ادامه پیدا میکند در دوران حکومت عمربن عبدالعزیز، گزارشهای متعدد و مکرر که بخاطر اینکه یک مقدار وضعیت اجتماعی آرامش داشت و خود ایشان هم بیش از خلفای دیگر به بحث عدالت توجه داشت آنجا که دیگر خیلی واضح و روشن نصوص زیادی داریم که زکات را در مناطق مختلف وقتی که جمع آوری میکردند فقیری پیدا نمیکردند حتی دیگر بحث ارسال به مرکز هم دیگر مطرح نمیشد میگفتند بروید ببینید آنهایی که در سن ازدواج هستند و میخواهند ازدواج کنند این اموال زکات را فی سبیل الله برای ازدواج جوانها صرف کنید. یا مثلا برای بیکاران یا آنهایی که فوت کردند و بدهی بر گردنشان مانده و بعد ساختن اماکن عمومی و امثال اینها و این یک چیزی بود که در واقع به وجود آمد در اثر آن برنامهای که شروع شد از زمان پیامبر اکرم تا این دوران البته بعدها اینها یک فراز و فرودهایی هم وجود داشته بعضی از موارد شاید وضعیت از این هم بهتر شد مثل بهداشت و درمان ولی خب در بعضی از موارد حالا به تناسب آن رویکردی که حاکمان داشتند این یک مقداری فراز و فرود داشت ولی خب پایههایی که گذاشته شد اینها کم و بیش آثار خودش را در دوره تمدن اسلامی بر جا گذاشت گرچه آن نقطه ایده آلش آن محدوده صدر اسلام را میشود ما رویش تاکید کنیم.
حالا در مورد جامعه امام زمانی هم مشابه همین تعابیر است؛ آنجا هم مشابه همین تعابیر است که در جامعه مهدوی هم بی نیازی حاکم میشود و برای مصارف زکات نیازمند پیدا نمیشد خب این هم به لحاظ آن وضعیتی که ایجاد شد در اثر پیاده شدن برنامههای تامین اجتماعی محور آخری که میخواهیم اینجا صحبت کنیم ببینیم که این الگویی که آنجا پیاده شد دارای چه مختصاتی بود اولین مختصات عبارت است از جامعه محوری به جای دولت محوری ببینید امروزه سیستمهای تامین اجتماعی آمدهاند دولت را مکلف کردهاند برای حمایت. این خود بروکراسی دولتی مشکلاتی را به وجود آورده و از جمله همین ورشکستگی صندوقهای تامین اجتماعی و بازنشستگی و اینها که حالا در مباحث فردی این را باز میکنیم. آنجا وضع به این شکل نبود، یعنی در جامعه صدر اسلام در کنار دولت خود مردم هم در کنار هم در مقابل هم مسئول بودند و یک مقدار هم تلاش میشد آن بازاری که مردم در آن قرار است فعالیت کنند آن هم یک بازاری باشد که اینطور نباشد که فقط ثروتمندان و اینها بتوانند از مواهب آن بهره مند بشوند نه یک بازار سالمی که در آن ربا نیست، احتکار نیست و ظلم نیست غش در معامله نیست و بر اساس عقود اسلامی مردم وارد میشوند و معیشت خودشان را تکمیل میکنند یعنی در واقع یک سیستم تامین اجتماعی که حالا بجای دولت کل جامعه را درگیر کرده و همه دارند تلاش میکنند که این کار انجام بشود.
نکتهی بعدی استحقاق گرایی است یعنی بعد از اینکه قرار شد گروهها و افراد خاصی مورد حمایت قرار بگیرند آنجا به جای اینکه یک برنامهای باشد که مثل این سیستمهای بازنشستگی امروزی اعم از اینکه آن سالمند فقیر باشد یا غنی هر کسی که به یک سن خاصی میرسد باید تحت پوشش مزایای بازنشستگی قرار بگیرد. این را میگوییم عام گرایی خب آنجا بجای این عام گرایی استحقاق گرایی مطرح بود یعنی آنهایی که نیازمند هستند و استحقاق دریافت کمک را دارند همین عناوین فقیر و قارمین و امثال اینها که استحقاق پیدا کردهاند و حالا باید مورد حمایت قرار بگیرند؛ پس استحقاق گرایی در مقابل عام گرایی.
خصوصیت بعدی منطقه محوری است بجای تمرکز گرایی. تمرکز گرایی به این معنا است که بصورت متمرکز کل کشور دارای یک سازمان تامین اجتماعی است و این همهی جمعیت مثلا 50 میلیون را با درآمدهای خودش میخواهد تحت پوشش قرار دهد و همه درآمدها میآید توی این صندوق و همه مصارف هم از اینجا انجام میشود. آنجا به جای این تمرکز گرایی منطقه محوری بود یعنی وقتی که زکات یک منطقه جمع میشد اصل بر این بود که به فقرا همان منطقه داده میشد و ثروتنمدان هر منطقهای توصیه میشدند که بیایند همسایگان و نزدیکان و اطرافیان خودشان را و حتی در محیط خانواده و یا فامیل اگر کسی نیازمند است اول باید آن تامین بشود و تاکید میشد که تا وقتی که در خود منطقه محل مصرفی هست به مرکز ارسال نشود. خب این خیلی کارآمدی ایجاد میکرد خیلی از مفاسدی که امروزه بخاطر همین واسطههای متعددی که از منطقه تا مرکز میآید و مفاسدی که شکل میگیرد اینها وجود نداشت و خیلی سیستم چابک بود و کار خودش را انجام میداد.
ویژگی بعدی عدم دوگانگی بین منابع مالیاتی و منابع تامین اجتماعی است. خب در صدر اسلام وقتی میگفتند مالیات، یعنی زکات خمس در عین حالی که مالیات بودند عمده مصرفشان هم مخارج تامین اجتماعی بود ولی امروزه وقتی گفته میشود مالیات، این مالیات یک بحث است و ربطی هم به مباحث تامین اجتماعی ندارد و در عرض این یک چیزی به عنوان حق بیمه تامین اجتماعی درست شده که جدا است از مباحث مالیاتی. آنجا بین مباحث تامین اجتماعی و مالیاتی وحدت و یگانگی بود. این هم یک ویژگی.
حالا چند تا مشخصه کارکردی هم اینجا هست که این دیگر آخرین بحث این فصل است. کارکرد اول این بود که توانمند سازی صورت میگرفت و خوداتکایی افراد دنبال میشد یک کاری میشد که افراد خودشان زندگی خودشان را تامین بکنند این نبود که ما کل جامعه را وابسته به یارانهها و کمکهای دولت کنیم این مشکلاتی را در جامعه به وجود بیاورد. نه تلاش بر این بود که افراد توانمند بشوند و خوداتکا بشوند.
نکته دوم این بود که در تعارض بین اهداف رشد و توسعهی اقتصادی و تامین اجتماعی، تامین اجتماعی فدا نمیشد که بگویند که این فقرا را بعد از اینکه درآمد جامعه زیاد شد میآییم به فقرا هم رسیدگی میکنیم نه اصلا چنین چیزی نبود بلکه برعکس رسیدگی به فقرا بسیار بسیار جدی بود و با اهتمام فوق العاده دنبال میشد؛ حساسیتی که خود پیامبر داشتند به قضیه فقرا و اگر در روایت دارد که مالی پیش حضرت میماند و به فقرا نمیرسید؛ حضرت بیمار میشد و دچار تب میشد و وقتی سوال میکردند که رسول الله علت این چیست؟ میفرمودند که بخاطر آن پولی است که به فقرا میرسید و نزد من مانده و دستور میدادند که این کار سریعتر انجام شود. پس بنابراین این مخارج تامین اجتماعی نسبت به اهداف رشد و توسعه اقتصادی اولویت داشت و عدالت بین نسلی و درون نسلی باز مهم بود. به خصوص مثلا در بحث اراضی خراجیه که در فقه ما معروف است، زمینهای خراج اینها زمینهای کفار بود که به تصرف مسلمانها در میآمد آنجا به جای اینکه زمینها را تقسیم کنند بین مردم اصل زمینها را حفظ میکردند برای اینکه نسلهای بعدی هم بتوانند از آنها منتفع بشوند و در یک جریانی که در زمان خلیفه دوم افتاد امیرالمومنین این راهنمایی را به خلیفه داشتند که اصل این زمینها را بگذارید بماند و منافعش را تقسیم کنید. آن بخاطر این بود که منافع نسلهای بعدی مورد توجه قرار میگرفت.
و ویژگی بعدی کوشش نسبت به اقلیتهای مذهبی بود. که اینها اگر کسی نیازمند میشد در جامعه آن حدیثی که از امیرالمومنین عرض کردم در مورد سالمندی که گدایی میکرد؛ خب آن شخص نصرانی بود ولی امیرالمومنین فرمودند که باید از بیت المال تامین شود. و مواردی داریم در بیانات پیامبر و امیرالمومنین که نیازمندان جامعه به هر حال یا از برادران دینی هستند یا از همنوعان هستند که باید مورد حمایت قرار بگیرند. و نکتهی دیگری که در اینجا وجود دارد توانایی تبدیل تهدید به فرصت است؛ که سیستم تامین اجتماعی اگر درست طراحی نشده باشد و بار سنگین آن در جامعه و بر روی دوش دولت احساس شود این تبدیل میشود به یک تهدید. الان شما فرض کنید صندوقهای تامین اجتماعی نتوانند که نمیتوانند فعلا دارند یک جورهایی با استقراض و اینها میکشانند فرض کنید که یک ماه این حقوقها پرداخت نشود؛ چه اتفاقی میافتد؟ خب آن سیستمی که در صدر اسلام وجود داشت بخاطر آن ساختاری که شکل گرفته بود که جامعه محور بود، این نه تنها تهدید محسوب نمیشد بلکه فرصت حساب میشد و تامین اجتماعی به شکلی بود که در مواقع نیاز با همه امکانات میآمدند و مشارکت میکردند و بعد از اینکه پیروزی حاصل میشد دوباره یک غنائمی به دست میآمد و این سیستم یک سیستم هم افزای رو به جلو حساب می شد. و سبکبار بودن و عدم سنگینی بر دوش دولت که این را هم در لابلای عرائضم توضیح دادم.
سوال: از کجا اثبات میشود که این خوب شدن وضع مردم بخاطر تامین اجتماعی بوده است؟ به احتمال زیاد این وضع خوب بخاطر جنگ و غنایم و جزیه و سرشار شدن درآمد حکومت بوده است. یعنی چون وضع مردم خوب شد وضعیت مساعد شده است و نه بخاطر تامین اجتماعی.
پاسخ: در واقع همان نهاد سازی که صورت گرفت همین غنایم، غنایم اصلا اینطور نبود که متعلق به یعنی نوع تقسیم غنایم پیش از اسلام معمولا به رئیس قبیله تعلق میگرفت. در سوره حشر نگاه کنید میفرماید: و ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله و لرسوله و لذی القربی و الیتیمی و المساکین و ابن سبیل ... کی لا یکون دوله بین الاغنیاء منکم. یعنی اگر غنیمتی هست این غنیمت از جمله مصارفش فقرا و یتامی و مساکین یعنی همین بحثهای تامین اجتماعی. این که من عرض کردم تامین اجتماعی تهدیدها را تبدیل به فرصت کند همین است که یعنی در واقع اگر درآمدی حاصل میشود آن درآمد بیاید صرف عدالت شود و این کاری که صورت میگیرد در مواقع نیاز از این استفاده میشود باز برای اینکه ما در غزوات و جنگها موفق شویم و این یک حرکت روبه جلو است.
ببینید مثلا در جنگ بدر، که اولین جنگی بود که اتفاق افتاد همانجا سوره انفال نازل شد، آیه انفال: یسئلونک عن الانفال یعنی غنائم را مجاهدین به خصوص آنها که جنگجو بودند و خیلی موثرتر بودند خب اینها میگفتند که بدهید به ما و آیه نازل شد...
منتها اگر شما یک برنامهی حساب شدهای برای درآمدها نداشته باشید چه بسا درآمد نفت در جمهوری اسلامی هست و یارانه انرژی که ما میدهیم شما ببینید که چقدر ما سالانه از این منبع انرژی خدادای استفاده میکنیم که نتیجهاش این وضعیت فقر و فلاکت بسیاری از مردم است. خب این نشان میدهد که برنامه درستی نداریم. ببینید اگر مثلا درآمدهای نفت طبق آیه قرآن بخواهد تقسیم شود خب این اموال و منابع طبیعی جزو انفال است. انفال هم برای حکومت است و قرآن هم در سوره حشر آیه فئ فرموده که به مصارف تامین اجتماعی بشود. در حالی که در ایران الان برعکس است ما این منابع و درآمدهای عظیم نفت را داریم ولی در توزیع این طوری هست که ثروتمندان الان بیشتر استفاده میکنند.
سئوال: ببینید من توی قصهی نصرانی که امام دستور دادند که از بیت المال به او بدهند یک مقداری بحث داریم به این معنا که اخلاقا میتوانم بپذریم که حالا این طرف عمرش را در این جامعه گذاشته است و مثلا خوب است به او رسیدگی شود ولی به لحاظ فقهی و اگر مثلا همین کافرهایی که در جامعه اسلامی بودند به آنها کافر ضمنی نمیگفتند و ازشان جزیه نمیگرفتند؟ حالا جزیه را چه به معنای تنبیهی بگیریم و شما کافر ماندید و مسلمان نشدید یا اینکه نه جبران آن زکات و خمسهایی که اینها نمیپردازند و دخلی به لحاظ اقتصادی در حکومت ندارند حالا به هر تبیینی که شما بگویید حالا شما اگر روشنتر بفرمایید به هر حال بنا بر این است که از آقایان کافر ضمنی یک مالی گرفته بشود حالا چطور مثلا به پیرش، فقیرش میشود کمک شود؟ از باب الفت میدانم که میشود داد ولی حالا اینجا برایم خیلی روشن نیست.
پاسخ: ببینید در خود احکام جزیه حالا اینجا ما فرصت نبود که نصوصش را باز کنیم البته در متن بود در متن خلاصه آمده بود که از جمله احکام جزیه معافیت است همانطوری که ما در خمس معافیت داریم و میگوییم که مازاد بر مؤونه خمس بر آن تعلق میگیرد همانطور که در زکات داریم که زکات بعد از حد نصاب است در جزیه هم باز همینطور است یعنی فقرا یعنی اهل کتاب فقراشان از پرداخت جزیه معافاند یعنی اینطور نیست که ما به آنها نه تنها کمکی نکنیم بلکه اصلا امیرالمومنین در نامهها هست که به والی خودشان دستور میدهند که وقتی که میخواهی از اینها مالیات و خراج و جزیه بگیری حق نداری به اینها فشار بیاوری و اگر کسی گفت من فقیرم تو حق نداری که تفحص کنی و بازخواستش کنی و آنجا یک ترفیعی حضرت دادهاند که انما امرنا ان ناخذ منهم العفو یعنی ما ماموریم که مازاد منابع و درآمدهای آنها را بگیریم بنابراین اصلا فقرای اهل ذمه هم اصلا این در احکام جزیه است که فقراشان معاف هستند.
حالا از این طرف اگر جزیه ازشان نگرفتیم آیا میتوانیم به آنها کمک کنیم؟ بله نیازمندانی که اهل ذمه هستند و در پناه حکومت اسلامی زندگی می کنند به اینها هم میشود از منابع عمومی کمک کرد نمونهاش هم همین چیزی بود که از امیرالمومنین نقل کردم.. خب وقت ما هم ظاهرا تمام شده خیلی تشکر میکنم از صبر و حوصلهای که دوستان به خرج دادند و همه شما را تا جلسه بعد به خدای بزرگ و مهربان میسپارم.
و السلام علیکم و رحمه الله
خدا یارو و نگهدار شما.
جهت دریافت فایل اینجا را کلیک کنید.