جلسه سوم درس خارج فقه استاد سید رضا حسینی در موضوع فقه تخصصی تامین اجتماعی در ۱۶ آبان ۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.
درس فقه تامین اجتماعی جلسه سوم
یکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی نبینا محمد و آله الطیبین الطاهرین
بحث ما در جلسهی گذشته پیرامون رابطهی فقه و آموزههای اسلامی با موضوع اقتصاد و نظامات اقتصادی بود. عرض کردیم که در حوزهی اقتصاد، ما با سه مفهوم مکتب، علم و نظام اقتصادی مواجه هستیم. و برای این که توضیح بدهیم که چه رابطهای بین فقه و آموزههای اسلامی و اقتصاد برقرار است، باید به تفکیک راجع به این سه زمینهی فرعی توضیح دهیم.
در رابطه با اولین مفهوم که مفهوم مکتب اقتصادی است، گفتیم که مکتب اقتصادی یا به تعبیر شهید صدر «المذهب الإقتصادی» عبارت است از راه و روش کلی که یک جامعه برای حل مشکلات اقتصادی خودش آن را ترجیح میدهد. نظیر مکتب سرمایه داری که آزادی اقتصادی، مالکیت خصوصی و عدم دخالت دولت و مکانیسم بازار را ترجیح میدهد و یک اقتصاد مخصوص خودش را دارد. و مکتب سوسیالیسم که در نقطهی مقابل هست. آزادی اقتصادی را سلب میکند. مالکیتهای خصوصی را لغو میکند و به جای بازار و بخش خصوصی، دولت را حاکم میکند بر تمام امورات اقتصادی. این هم برای خودش یک چارچوبی را درست میکند برای ادارهی معیشت و اقتصاد جامعه. به موازات اینها مکتب اقتصادی اسلام در زمینهی مالکیت، آزادی و دولت و عدالت، دیدگاههای خاص خودش را دارد. بنابراین مکتب اقتصادی اسلام، متفاوت میشود از سایر مکاتب. و مرحوم شهید صدر معتقد هستند که این اصول کلی اقتصادی، اینها به عنوان زیر بنا از احکام فقهی به عنوان روبنا کشف و استنباط میشوند. در واقع مکتب اقتصادی برگرفته از همان فقه و آموزههای اسلامی است. بنابراین این رابطه، رابطهی تام و کاملی است. البته غیر از روش شهید صدر روشهای دیگری هم گفته شده که این جا جای باز کردن آن نیست.
اما زمینهی دوم، علم اقتصاد بود، که طبق تعریف آقای ساموئلسون که برندهی نوبل اقتصاد است، علم اقتصاد عبارت است از بررسی روشهایی که بشر به وسیلهی پول یا بدون آن، برای به کار بردن منابع کمیاب تولید در تولید کالاها و خدمات و همین طور توزیع آن در جامعه به منظور مصرف در حال و آینده به کار میبرد. در واقع طبق این تعریف، اقتصاد علمی است که روشهای تولید و توزیع و مصرف کالا و خدمات را بررسی میکند. خب این علم به این معنا با فقه و آموزههای اسلامی گفتیم پنج نوع ارتباط را دارند و برقرار میکند. اولین رابطه، رابطهی توضیحی و تفسیری بود؛ رابطهی دوم، رابطهی تبیینی؛ رابطهی سوم، رابطهی تأییدی؛ چهارم، استنطاقی و رابطهی پنجم، رابطهی روش شناختی. که اینها را به تفصیل در جلسهی گذشته توضیح دادیم.
زمینهی سومی که در اقتصاد مطرح است، مفهوم نظام اقتصادی است. که ما بحثهای نظام اقتصادی را شروع کردیم. یک مقداری توضیح دادیم. بقیهی مباحث ماند برای این جلسه که توضیح خواهم داد.
اما نظام اقتصادی تعریفش عبارت است از مجموعهای از عناصر، روابط، نهادها، شرکت کنندگان، بنگاهها و عواملی که با هماهنگی با یکدیگر و در ارتباط با یکدیگر، اهداف اقتصادی جامعه یا به تعبیری رفاه اقتصادی جامعه را فراهم میکنند و تحقق میبخشند. بنابراین نظام عبارت است از مجموعهای از عناصر و عوامل که اینها ترکیبشان با همدیگر یک ترکیب هماهنگ و هدفمند است. و همهی اینها به منظور تحقق آن هدف واحد که حالا در اقتصاد متعارف معمولا مطرح میشود که هدف نظام اقتصادی عبارت است از رفاه اقتصادی که توضیح خواهم داد که این میتواند متفاوت هم در نظر گرفته شود ولی در هر صورت نظام، یک مجموعهی مرکب است.
برای این که یک مقدار روشنتر شود میتوان مثال زد به یک ساعت به عنوان یک سیستم و نظام که مجموعهای از چرخ دندهها و قطعات و اجزاء مختلف که با هم ترکیب شدهاند و در یک راستا و یک هماهنگی، یک هدف واحد که نشان دادن زمان است آن را نشان میدهند. یعنی هر ساعتی را ما میتوانیم به عنوان یک سیستم در نظر بگیریم. در مثالهای اقتصادی شما میتوانید نظام بانکی را مثلا تصور بفرمایید که اگر تجهیز و تخصیص منابع مالی را ما به عنوان یک هدف در نظر بگیریم، یعنی یک نیازی در جامعه وجود دارد که یک سیستمی برقرار بشود که این سیستم بتواند منابع مالی و پولی را جمع بکند و تجهیز کند و از طرف دیگر بتواند اینها را تخصیص بدهد به مواردی که باید این منابع سوق پیدا کنند. خب این را اگر یک هدف در نظر بگیریم. برای این هدف یک مجموعهای از عوامل و دستگاهها طراحی میشوند و بر اساس یک عقودی با هم ترکیب میشوند و آن نظام بانکی را تشکیل میدهند. یا مثلا در بحث تأمین اجتماعی جامعه یک نیازی دارد که یک گروهها و افرادی در جامعه پیدا میشوند که اینها نیاز به حمایت اجتماعی دارند و برای حمایت از اینها، مجموعهای از عوامل، عناصر، نهادها، قوانین و مقررات و مؤسسات اینها با هم در یک راستا تشکیل میشوند تا آن هدف حمایت اجتماعی را انجام دهند.
بنابراین نظام تأمین اجتماعی هم یک نظام است یک سیستم است. البته سیستمها و نظامها سطوح و لایههای مختلفی دارند و نظام بانکی یک زیرنظام و خرده نظام، نظام اقتصادی است و نظام اجتماعی هم همین طور. و بقیهی نظامات هم ممکن است زیر مجموعهی یک نظام کلان قرار بگیرند. بنابراین با تعریف نظام تا این جا آشنا شدیم.
هدف ما این جا این است که ببینیم نظام به این مفهوم با فقه و آموزههای اسلامی اعم از عقاید، اخلاق و احکام که اینها از منابع دینی به دست میآیند، چه ارتباطی برقرار میکند؟ آیا اینها اهم ربط و نسبتی دارند یا خیر؟ برای این که این را ما توضیح دهیم سه مقدمه عرض میکنیم تا این مبحث روشن شود.
مقدمهی اول:
این است که اصلا نظام، هر نظامی چه نظام اجتماعی و چه نظام اقتصادی در پاسخ به یک نیاز طراحی میشود و این که نیاز چه باشد متناسب با آن نیاز، نظام خاص طراحی میشود. در هر مکتبی نظامهایی که طراحی میشود، متناسب با چارچوبها و مبانی مکتبی آن جامعه، نظامات طراحی میشوند. به عنوان مثال در جامعهی سرمایه داری، که ربا مشروع است، نظام بانکی مبتنی بر مکانیسم ربوی و قراردادهای ربوی، طراحی و اجرا میشود. و آن هدف تجهیز و تخصیص منابع را با یک مکانیسم خاص دنبال میکند. و لذا ساختاری که شکل میگیرد و آن مقرراتی که آن جا حاکم است اینها در ان چارچوب تعریف میشوند. در نظام غیر ربوی و نظام اسلامی ما اگر بخواهیم یک نظام بانکی طراحی کنیم، نمیتوانیم از آن نظامی که طرح ریزی و شالودهاش بر اساس ربا و عقود ربوی شکل گرفته استفاده کنیم. بلکه باید در چارچوب مبانی اسلامی و عقود اسلامی و اهداف خاصی که جامعهی اسلامی دنبال آن است، نظام خاص خودش را طراحی کنیم.
عبارت معروفی هست از حضرت امام رضوان الله تعالی علیه که میفرمایند: «اسلام برای خودش نظامات مخصوص به خودش را دارد و جز این را هم برای ادارهی امور جامعه نمیپذیرد».
یعنی ما نمیتوانیم اهداف اسلامی را و مبانی اسلامی را بر اسس نظامهای سکولار یا نظامهای سرمایه داری دنبال کنیم. باید نظامات خاص خودمان را طراحی کنیم تا بتوانیم نتیجهی درست را بگیریم.
یکی از تفاوتهای مهم و اساسی، در نظامات، در آن مسیر کلی است که برای رسیدن به اهداف انتخاب میشود. به خصوص این آیهای که در این جا مثال میزنم، بحث رفاه اقتصادی است. دو دسته از آیات را در قرآن کریم داریم که هر دو به رفاه اقتصادی جامعه اشاره میکنند.
آیهی اول 96 سورهی مبارکهی اعراف است که میفرماید:
«ولو أنّ أهل القری ءامنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکاتٍ من السّماء و الأرض»
یعنی اگر مردم شهرها و آبادیها ایمان و تقوا پیشه کنند، ما برکات خودمان را از آسمان و زمین بر آنها میگشاییم. یعنی ایمان و تقوا مسیری است برای رسیدن به فتح و گشایش و فراوانی برکات خداوند. یعنی مسیر، مسیر ایمان و تقوا است. این یک دسته از آیات است که به عنوان نمونه این آیه را آوردم. در نقطهی مقابلش این آیه را در نظر بگیرید که میفرماید:
«فلمّا نسوا ما ذکروا به فتحنا علیهم أبواب کلّ شیء حتّی إذا فرحوا بما اوتوا أخذناهم بغتۀً فإذا هم مبلسون»
این جا هم بحث از فتح و گشایش است «فتحنا علیهم أبواب کل شیء حتّی إذا فرحوا» فتح و گشایش و به تعبیر امروزی رفاه اقتصادی، این جا دیگر مبتنی بر ایمان و تقوا نیست، بلکه برعکس مبتنی بر فراموشی یاد خداست و فرامین الهی. «فلمّا نسوا ما ذُکّرا به» وقتی که فراموش کردند آن چه را که از فرامین الهی به آنها داده شده بود «فتحنا علیهم أبواب کلِّ شیءٍ حتّی إذا فرحوا بما اوتوا» ولی در ادامه میفرماید «أخذناهم بغتۀً فإذا هم مبلسون» بر خلاف آن فتح و گشایش دستهی اول که از آن به عنوان برکت نام برد و برکت به معنای خیر زیاد و پایدار است. یعنی چیزی که دراز مدت هم باقی میماند. بر خلاف آن، این جا فرمود «أخذناهم بغتۀً» آنها را به ناگهان گرفتیم و نا امیدی بر آنها حاکم شد.
ملاحظه میفرمایید که دو مسیر این جا در مقابل هم قرار گرفته؛ یکی مسیر رفاه اجتماعی اقتصادی که از طریق تقوا و ایمان و فرامین الهی به دست میآید و ماندگار است و یکی از فراموشی اینها و به قول امروزی نظام سکولار که بر اساس خواستههای بشری شکل میگیرد و فرامین دینی و تعالیم دینی را کنار میگذارد. این هم یک جور رفاه اجتماعی و اقتصادی فراهم میکند ولی به لحاظ ماندگاری یک جور نیستند.
در قرآن برای هر کدام از دو نوع آیهای که گفتم، آیات مشابه زیادی وجود دارد که دقیقاً این دو مسیر را مقابل هم قرار میدهد. و نمایش میدهد و خصوصیات هر کدام را بیان میکند. و از یک جهت قرآن بیان میکند که سنت الهی در این دنیا این گونه نیست که فقط به مؤمنین برکات یا نعمات خودش را بدهد. نه! نعمت های خدا، عطای الهی در این دنیا، سنت الهی در این دنیا، این گونه است، که به هردو گروه، هم گروه مؤمنین و هم گروه غیر مؤمنین آن عطای خودش را خداوند متعال میدهد «کلّاً نمدُّ هؤلاء و هؤلاء من عطاء ربک و ما کان عطاء ربِّک محذوراً» در ضمن این که این سنت الهی برای هر دو جامعه وجود دارد ولی قانونمندیهای هر کدام از آن دو مسیر با هم متفاوت است. احکامش متفاوت است. اخلاقیاتش متفاوت است. و بر این اساس آن دستگاهها و نظامهایی که در هر کدام از این دو مسیر شکل میگیرد، متفاوت است.
و به عبارتی ما میتوانیم بگوییم که با دو پارادایم رفاهی روبه رو هستیم. یکی پارادایم زیست مؤمنانه که بر اساس ایمان و تقوا این رفاه حاصل میشود و احکام و اخلاق و خصوصیاتش مخصوص به خودش است. و دیگری هم یک نظام سکولار، پارادایم سکولار که آن هم ارزشها و مبانی خاص خودش را دارد. فقط من یک مثال در این جا بزنم. مثلا در آن نظامی که از آیهی اول، مسیر ایمان و تقوا استفاده میکنیم، در آن جا زهد و قناعت ارزش است. ولی در نظام دوم به جای زهد و قناعت، ما میبینیم حرص، زیاده طلبی، ثروت اندوزی و ارزشهایی از این قبیل مطرح است. خب هر کدام از اینها آثار و نتایج خاص خودش را دارد. در یکی رباخواری، در مسیر رسیدن به رفاه بیشتر تجویز میشود؛ در دیگری جنگ با خدا اعلام میشود. خب اینها با هم متفاوتند و ما نمیتوانیم بگوییم که نظامات بشری با هم در مکاتب مختلف تفاوتی ندارند و میشود یک نظامی که بر اساس یک مکتبی در جایی شکل گرفته، آن را اقتباس کنیم و بیاوریم در یک جامعهای که بر اساس مبانی مکتبی دیگری باید طراحی بشود از آن استفاده کنیم. و انتظار داشته باشیم همان نتایجی که اسلام پیش بینی کرده آنها را بگیریم. نه! اصلا چنین چیزی نیست و در هر جامعهای باید نظامات متناسب با مبانی خود آن جامعه شکل بگیرد. آدرس آیهی دوم سورهی مبارکهی اسراء آیهی 20 است.
باز یکی از تفاوتهای که قرآن اشاره میکند برای این دو مسیر این آیه را شما ملاحظه بفرمایید:
«و ما ءاتیتم من رباً لیربوَ فی أموال الناس فلا یربوا عند الله و ما ءاتیتم من زکوۀ تریدون وجه الله فاولئک هم المُضعفون»
می فرماید که آن چه به عنوان ربا شما میدهید، میگیرید برای این که آن مسیر رشد اموال را دنبال کنید «لیربوَ فی أموال الناس» این در نظام الهی یا پارادایم الهی این جور نیست. و متقابلا آن جا بحث زکات است که به عنوان قربۀ الی الله پرداخت میشود و این است که «فاولئک هم المضعفون». یعنی بحث افزایش، رشد و رفاه اقتصادی و اجتماعی، در نظام الهی بر اساس زکات، انفاق، صدقات، قرض الحسنه و امثال این هاست. این است که موجب رشد و شکوفایی اقتصاد میشود در مقابل سیستم ربوی. بنابراین اینها دو دستگاه جدای از هم هستند. تفاوتها در این دو پارادایم زیاد است؛ چه در باب مصرف، چه در باب تولید و چه در باب توزیع مال و ثروت اینها با هم متفاوت هستند. ما وقتی که در جامعهی اسلامی بحث میکنیم، باید برویم آن چیزی که متناسب با مبانی خودمان است، آن را از نو تأسیس کنیم و طراحی کنیم. این که فکر کنیم با اسلامیزه کردن نظامهای تشکیل شده در جوامع سرمایه داری، ما میتوانیم به اهداف جامعهی اسلامی برسیم، این یک تفکر نادرستی است. متأسفانه ما در این چهل سال اول انقلاب همین مسیر را رفتهایم و نتیجه هم نگرفتهایم.
البته خب بعضی از دوستان بزرگوار ما که در این چارچوب عمل میکرده اند، مثلا در نظام بانکی بحث اسلامی سازی نظام بانکی را دنبال میکردند، در اواخر به این نتیجه رسیدند و اعتراف کردند که این مسیر گرچه در کوتاه مدت مجبور باشیم که گاهی این مسیر را برویم، ولی در بلند مدت آن چه که مناسب با جامعهی اسلامی هست این است که تأسیس نظامات خاص جامعهی اسلامی را دنبال کنیم.
یک تفاوت مهم و اساسی که به نظر من وجود دارد و دوستان هم میتوانند روی این تأمل کنند این است که در جامعهی اسلامی، هدف نهایی جامعه رفاه اقتصادی نیست. گرچه رفاه اقتصادی از دیدگاه اسلام مطلوب است در یک چارچوبی. اتفاقا اگر اسلام حقیقی پیاده بشود، از نظر رفاه اقتصادی ما جامعهی مرفهی خواهیم داشت در این بحثی نیست.
منتها اسلام در کنار رفاه اقتصادی، مهمتر از آن بحث عدالت را مطرح میکند. جامعهای که به لحاظ رشد اموال و سرمایهها، رشد زیادی داشته باشد، اما توزیع این اموال و ثروتها متعادل نباشد، عادلانه نباشد و جامعهای متوازن نباشد، این با اسلام فاصله دارد. یعنی نظام، نظام اسلامی نیست. پس بنابراین هدف رفاه اقتصادی باید اضافه شود در کنارش، عدالت اجتماعی. مهمتر از این دو، هدف سومی وجود دارد و آن عبارت است از معنویت و به قولی تکامل شخصیت انسان و رشد روحی انسان در مسیر رسیدن به تقرب الهی و کامل شدن شخصیت انسان. این مهمترین هدفی است که اسلام دنبال میکند و نظاماتی که در جامعه تشکیل میشود، در طراحی این نظامها، مهمترین هدف و بالاترین هدفی که در نظر گرفته میشود مربوط میشود به جنبهی معنویت انسان.
اگر ما جامعهای داشته باشیم که به لحاظ رفاه اقتصادی در مراتب بالا باشد و حتی در توزیع درآمد و ثروت هم وضعیت مطلوبی داشته باشد، ولی انسانها در آن جامعه، رشد و تکمیل روحی و معنوی پیدا نکرده باشند؛ یعنی معرفۀ الله در آن جامعه محکم و گسترده نشده باشد، انسانها، انسانهای خودبین و مادیگرا و دنیاگرا باشند، شخصیت آنها رشدیافته نباشد، این جامعه، جامعهی اسلامی نیست.
بنابراین اهداف نظامات در مکاتب مختلف، متفاوت میشود. در نظام سرمایه داری سکولار، نظام اقتصادی و زیرنظامهایش به دنبال حداکثر کردن رشد و تکاثر ثروت هستند و لذتهای مادی که حاصل میشود از مصرف. ولی در جامعهی اسلامی و در نظامات اسلامی ما در واقع سه هدف را خواهیم داشت:
- اول معنویت و رشد معنوی انسان؛
- دوم عدالت؛
- و سوم رفاه اقتصادی و رشد مال و ثروت جامعه.
این سه هدف باید در کنار هم و در سلسله مراتب طولی اینها را اگر بخواهیم در نظر بگیریم، از معنویت شروع میشود و بعد عدالت و بعد مال و ثروت. در نظامات اسلامی این سه هدف، باید با هم دنبال شود. ما اگر بحث از مصرف میکنیم، این طور نیست که مصرف برای ما فقط برای لذت باشد. نه! آن رفتار مصرفی برای ما درست است که هم نیازهای ما را برطرف کند. یعنی در درجهی اول بتوانیم جسم سالمی داشته باشیم. و در کنار این عادلانه هم باشد. یعنی مصرفی باشد که من فقط مصرف خودم را نمیبینم مصرف همسایه و دیگران و هم نوع خودم را هم میبینم. و سوم این که مصرف باید مقدمهی رشد معنوی من باشد. یعنی مصرف باید به اندازهای باشد که به آن هدف اصلی خلقت که عبارت است از تقرب به درگاه الهی و تکامل معنوی، آن را از دست ندهم. ارتباط است بین نحوهی مصرف کردن من و اثری که در پرورش روحی من میگذارد. و لذا بعضی از کالاها و خدمات را وقتی مصرف میکنیم ما را از معنویت دور میکند و نباید مصرف کنیم. وقتی درآمد خودمان را میخواهیم مصرف میکنیم یک مقداری را هم باید اختصاص بدهیم به دیگران. آن چه را هم که برای خودمان مصرف میکنیم باید به دور از اسراف و تبذیر و امثال اینها باشد.
در تولید هم همین طور. در توزیع هم همین طور. در تک تک رفتارها، احکام و قوانین و بعد نظاماتی که بر اساس اینها ساخته میشود، در جامعهی اسلامی اینها باید به گونهای ساخته بشود که این سه هدف را دنبال کند.
بنابراین این که سؤال کردند که هدف، چه میتواند باشد، عرض کردم که در طراحی نظامات اسلامی سه هدف به شکل هم زمان باید دنبال شود. چه نظام تأمین اجتماعی، چه نظام بانکداری و چه نظامات دیگر حتما باید این سه هدف در طراحی آنها مد نظر قرار بگیرد.
خب این نکتهی اول و مقدمهی اول که میخواستم عرض بکنم که نظامات برای رفع نیازها در جوامع، طراحی و ساخته میشوند و بر اساس مبانی مکتبی و ارزشی که در هر جامعه وجود دارد.
سوال: اگر ما رفاه اجتماعی را هدف قرار دهیم نمیتوانیم بر اساس مناسبتهای منطقهای آن را تنظیم کنیم. مناسبتهای منطقهای ناظر بر رفاه اجتماعی نیست و این تضاد موجب عدم تحقق کامل رفاه یا بر جا نماندن کامل فرهنگهای منطقهای میشود.
پاسخ: آن چه که بنده عرض کردم این است که آن چه که بر اساس قوانین خلقت و سنتهای الهی متناسب هست برای انسان، صرفاً این نیست که اگر رفاه اقتصادی انسان داشته باشد دیگر آن نیازهای فطری و درونی افراد و جامعه فراهم میشود و این جامعه دیگر میتواند یک جامعهی مطلوبی باشد.
آن چه که ما از آموزههای اسلامی در میآوریم این است که اگر در جامعهای عدالت برقرار نباشد، این جامعه حتی آن رفاه اقتصادیش پایدار نمیماند. علاوه بر این اگر انسان بخواهد به حد رضایت و آن چه که دستگاه خلقت برای او در نظر گرفته، به آن مراتب برسد، با برخورداری از رفاهیات اقتصادی آن نیازهای فطری انسان که مهمترینش شکوفایی معنوی انسان و رشد شخصیت انسان است، تا آن تحقق پیدا نکند، انسان به آرامش نمیرسد.
آن چه که در قرآن فرمودند که «ألا بذکر الله تطمئن القلوب» یعنی اگر انسان در دنیا به دنبال آرامش باشد، این آرامش، وقتی حاصل میشود که انسان ارتباط مناسبی با خدای متعال داشته باشد و در اثر نزدیکی به خدا و رشد آن جنبهی روحیش به تکامل برسد و در کنار آن آرامش را تجربه کند. این چیزی است که بر اساس آن طراحی دستگاه خلقت و آموزههای قرآنی ما استفاده میکنیم.
بشر ممکن است که با تجربهای که پیدا میکند در این مراحل حرکت کند و با تجربهی خودش به تدریج بعضی از این چیزها را درک بکند. کما این که امروزه الان بحث عدالت اجتماعی تا حدودی اهمیتش روشن شده. بحث معنویت هم همین طور. کم کم دارد جای خودش را باز میکند و این با تجربه هم حاصل میشود منتها خیلی زمان بر و هزینه بر خواهد بود. خب این از مقدمهی اول.
سوال: این که شما فرمودید اهداف را اولی معنویت قرار دادید بعد عدالت و بعد رفاه اجتماعی، به نظر میآید این که شما معنویت و تکامل را جزء اهداف اقتصاد اسلامی قرار میدهید. انگار در یک ردهاند. درست است که میفرمایید در یک اولویت برتر است ولی به نظر من جا ندارد. چون که اسلام یک هدف کلی دارد و آن معنویت و تکامل است. حالا خرده نظامهایی دارد، نظامات مختلفی دارد که قرار است اینها با توجه به اصولی که مرتبط به خودشان است، مثلا عدالت بله! سنخیت دارد با اقتصاد. رفاه سنخیت دارد. اگر قرار بود هر اصل کلی دیگری را هم اضافه کنیم مثلا باید میگفتیم باید قوانین اقتصادی اسلام، اخلاق محور باشد. فضیلت محور باشد. کلی اصل دیگر هم میشد، هدف دیگر هم میشد اضافه کرد. لذا به نظر من باید آن اصلی و هدفی که سنخیت لازم وخاص آن نظام را دارد اضافه کنیم. چرا؟ چون ما قائلیم که مثلا با در نظر گرفتن قوانین فقهی اقتصادی اسلام ناخودآگاه به آن هدف تکاملی میرسیم. قرار نیست این هدف معنویت و تکامل بیاید این جا بگوید من این جا چون این هدف هست پس فلان جا تو این کار را بکن. این همه خرد شده در قواعد جزئی. لذا این آوردن معنویت و تکامل به نظر من دقیق شاید نباشد. و ممکن است هدفهای دیگری را وارد کنیم.
استاد: خیلی سؤال دقیق خوبی را مطرح فرمودند. که وقتی ما میگوییم اقتصاد در تولید، توزیع و مصرف بحث میکند، در واقع از آن جهت که بهترین مطلوبیت را و یا بیشترین مال و ثروت را به ما بدهد بحث میکند. بعدا یک چیز هم اضافه کردند گفتند که آن بحث توزیع هم میتواند بحث اقتصادی هم باشد. ولی این سومی که شما اضافه میکنی، معنویت، این را دیگر ما نمیتوانیم قبول کنیم. یعنی وقتی که میگوییم تولید، توزیع، مصرف، اقتصاد از تولید، توزیع، مصرف بحث میکند، یعنی این که این تولید، توزیع، مصرف چگونه باشد که بهترین رفاه را به ما بدهد و بهترین توضیح را بدهد. ولی این که بیشترین اثر معنوی را داشته باشد این دیگر بحث اقتصادی نمیشود.
دانشپژوه: چون اگر جزء اهداف بگذاریم باید چیزهای دیگر را هم بگذاریم. مثلا بگوییم اخلاق مدار باشد، انسان را فضیلت گرا کند.
استاد: خب حالا ببینید ما دیگر وقتی میگوییم معنویت، معنویت حاصل همان اخلاق و تقوا و عمل به واجبات و دوری از محرمات و همهی آنها هم هست.
دانشپژوه: با این بیان شما میشود بحث عدالت را هم حذف کرد. چون همه اش در آن خوابیده. در تکامل عدالت هم خوابیده.
استاد: عدالت را اگر جنبهی توزیعیاش را هم در نظر بگیرید، یعنی یک وقت هست شما یک کیک بزرگ درست میکنید، میگویید این تقسیمش اصلا مهم نیست. برای ما مهم این است که کیک بزرگ باشد. این را ما میگوییم رشد. یک وقت هم میگویید این تقسیمش هم برای ما مهم است. میخواهیم طوری تقسیم شود که همه به صورت متوازن همه از آن بهره مند شوند. این دومی را میگوییم توزیع یا عدالت. بحث سومی هم هست. این است که اصلا آن چیزی که درست میکنیم باید ببینیم که این ما را به خدا نزدیک میکند؟ آیا جامعهی ما را انسانیتر میکند یا نه؟. اگر این چیزی که تولید میشود و توزیع میشود ممکن است هر دو درست باشند ولی در مسیر نزدیکی ما به خدا نباشد. مثلا ما میگوییم در مصرف مشروبات الکلی شما هر چقدر هم بیایید درست کنید. تقسیم کنید. تقسیم هم عادلانه باشد. ولی این از اساس غلط است چون برای روح انسان مضر است چون موجب تکامل معنوی انسان نمیشود.
ما منظورمان این است که ببینید وقتی که از امیر المؤمنین علیه السلام سؤال میکنند که چرا لباستان اینگونه مندرس است؟ حضرت میفرمایند که این لباسی است که اولا نیاز من را به پوشش تأمین میکند. بعد میفرماید که قلب را خاشع میکند. یعنی این که نوع مصرف و انتخاب من، بین این نوع مصرف من و جنبههای روحی من، ارتباط هست. این لباسی است که قلب را هم خاشع میکند. و سوم این که «یقتدی به المؤمن». مؤمنین هم از این پیروی میکنند. یعنی آن اثر اجتماعی و تجمل گرایی و مسابقهی در تجملات را در جامعه دامن نمیزند و آن نگاه به دیگران را هم در کنار خودش دارد. یا مثلا وقتی که به امام باقر علیه السلام میگویند که یکی کسی آمد دید امام باقر علیه السلام در گرمای روز دارند عرق میریزند. و به سختی کار میکنند آمد که نصیحت کند امام را. که این چه وضعی است که ما در شما میبینیم؟ اگر در این لحظه مرگ شما فرا برسد مثلا جواب خدا را چه میدهید؟ حضرت فرمودند که این کاری که من الان دارم انجام میدهم این را به عنوان یک عبادت، یعنی در واقع من الان در حال عبادت پروردگار هستم. و اگر در این حال از دنیا بروم در حال عبادت پروردگار از دنیا رفته ام. یعنی کار وقتی که مؤمن انجام میدهد این نیست که صرفا نگاه بکند ببیند که این چه مقدار تولید به دست میدهد. خب این خوب است. این را باید نگاه کند. این که این حالا چه آثار اجتماعی دارد؟ آیا مثلا نیاز افراد را تأمین میکند؟ آن جنبههای اجتماعیش را هم در نظر بگیرد.
ولی در کنار اینها باید به گونهای باشد که من را به خدا هم نزدیک کند. آیت الله مظاهری یک روایتی را نقل میکردند که شخصی آمد خدمت امام صادق علیه السلام و مشورتی گرفت برای این که به یک سفر تجاری برود و امام فرمودند که خوب نیست. این شخص رفت و اتفاقا خیلی هم سود کرد و برگشت خدمت امام. گفت که من از شما مشورت گرفتم و گفتید که خوب نیست این سفر! اتفاقا من رفتم. خیلی هم خوب شد. ببینید اگر آن جنبهی مالی و اقتصادی و دنیایش را در نظر بگیریم با معیارهایی که الان هست خب حرف این آقا درست است. ولی امام صادق علیه السلام در جوابش فرمودند که شما در فلان موضع یادتان هست که آن جا استراحت میکردید و نماز صبحتان قضا شد؟ آن نماز صبحی که از شما قضا شد، آن زیان معنویش برای شما خیلی بیشتر از آن دستاورد پولی و مالی است که به دست آوردید در این سفر.
منظورمان این است که هر حرکتی که ما با معیارهای اسلامی در اقتصاد انجام میدهیم ما در هر چه که مصرف میکنیم، یعنی در رفتار مصرفی ما، اگر بخواهیم مؤمنانه بر اساس آموزههای اسلامی و اقتصاد اسلامی عمل بکنیم، باید نگاه کنیم ببینیم:
- این نوع مصرف، نیاز من را چگونه تأمین میکند؟
- و آن ملاحظاتی که نسبت به دیگران باید داشته باشم، به همسایه، خویشان و اطرافیان و اینها داشته باشم، از آن منظر چگونه است این مصرف این دو.
- و سوم این که این نوع مصرف، بر روح من چه تأثیری دارد؟
فلذا اگر من زیاد بخورم که حال عبادت را از من سلب بکند، این مصرف، مصرف بهینه نیست. مصرف مطلوب نیست. این چیزی که من عرض میکنم الان، این جای بحثش یعنی من خیلی مایلم این بحثها باز بشود که ما ببینیم چقدر فاصله داریم با اقتصاد اسلامی.
ما الان اقتصاد اسلامی را آمدیم منحصر و محدود کردیم به نبودن ربا و مثلاً بعضی از محرمات شرعی و اینها و غافل شدهایم از این که اصل اقتصاد اسلامی برای آن تکامل معنوی انسان است. و اقتصاد مقدمه است برای این که آن رشد معنوی صورت بگیرد و از هر مقدمهای شما نمیتوانید آن ذی المقدمه که رشد معنوی را نتیجه بگیرید. حتما آن مقدمه باید جوری باشد که ملاحظات معنوی در آن وجود داشته باشد تا این که آن رشد معنوی را به شما بدهد. وگرنه این که شما فکر کنید که ما میرویم مسجد آن جا عبادت میکنیم. تکامل معنوی پیدا میکنید. و بعد میآییم در بازار هم خرید و فروش میکنیم. بعد اقتصادی و مالیمان تأمین میشود. اینها دو حوزهی جدا از هم است. اصلا این طور نیست!.
امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند در بازار کوفه. نگاه کردند دیدند که تجار به شدت مشغول خرید و فروش و اینها هستند. حضرت در یک جایی ایستادند و به شدت گریه کردند. بعضی از افرادی که دیدند که امام چگونه ناراحت است و متأثر شده آمدند از امام سؤال کردند که یا امیر المؤمنین! چه شده و چه چیزی شما را ناراحت کرده؟ حضرت آن جا میفرمایند: «شما که صبح تا شب این جور مشغول خرید و فروش هستید و این جور غرق در خرید و فروش و خودتان را اینگونه خسته میکنید شب هم که میروید یک استراحتی کنید صبح دوباره برگردید. دوباره به همین شکل. پس کی شما برای آخرت خودتان تلاش و کار بکنید؟».
یا مثلا قرآن میگوید:
«رجالٌ لا تلهیهم تجارۀ و لا بیعٌ عن ذکر الله»
در ضمن تجارت و خرید و فروش و تولید باید این یاد خدا با آن جنبههای روحی همیشه حضور داشته باشد. تا این حضور نداشته باشد شما در تولید، توزیع و مصرفتان، انگار که اصلا هیچ ارتباطی با معنویت ندارد. هرجور که بیشترین رفاه را میدهد آن را دنبال کن. و بعد هم میخواهی نماز بخوانی نماز باحال بخوانی. این نمیشود. عرض ما این است که رفتارهای اقتصادی در اقتصاد اسلامی معطوف به سه هدف است مخصوصا آن اهداف معنوی، بسیار مهم است. یک مسلمان، تولید کنندهی مسلمان که میخواهد شغل انتخاب کند یک شغلی را باید انتخاب کند که متناسب باشد با رشد معنوی او. میخواهد یک کالایی تولید کند، برود سراغ آن کالاهایی که اولویت دارند نیاز جامعه را بیشتر تأمین میکند و خدا بیشتر از آنها راضی است. و چه مقدار تولید کند صرفا سود خودش را نگاه نمیکند. وقتی که درآمدی به دست میآورد صرفا مصرف خودش را نگاه نمیکند. خب اینها مسائلی است که به آن جنبههای معنوی مربوط میشود و به نظر ما اینها حضور دارد.
گرچه این سؤال را من درک میکنم. الان حتی دوستان ما هم در همین فضای طلبگی خودمان، بحثها یک مقدار برایشان شاید دور از ذهن باشد. چطور ما در اهداف و رفتارهای اقتصادی معنویت را هم وارد میکنیم. ولی به نظر من این هست و شما اگر با این دید حالا قرآن مطالعه میکنید با این دید نگاه کنید، هر جا که ببینید مصرف هست، خدا چه جور مصرف را بیان می کند یعنی هیچ آیهای در مصرف ما نداریم در قرآن که بعدش بحث شکر الهی یا عدم طغیان و عدم اسراف و عدم تبذیر و امثال اینها مطرح نشده باشد. یعنی در مصرف هم اسلام دنبال این است که جنبهی روحی و معنوی لحاظ بشود در تولید هم همینطور در توزیع هم همین طور.
خب این بحث یک مقدار طول کشید حالا دوستان اگر خارج از این کلاس لازم شد من دوست دارم که راجع به اینها بحث کنیم.
سؤال: تشبیه بانک و نهادهای مالی با شراب تشبیه صحیحی نیست. زیرا ذات شراب مست کنندگی و حرام است ولی بانک در دورهی تنظیم مالی ذاتا حرام نیست. ضمن این که نمیشود پول را مثل پول اعتباری غرب درست کنیم و بعد بگوییم همه چیز چون از غرب آمده، ذاتا با مسائل اسلام منافات دارد کلیت ندارد و همه چیز نیست. مثلا بانک برای تکاثر حرام فقط نیست. بلکه برای تنظیم روابط مالی ضمن این که وقتی ما در اسلام و نظام اسلامی پاسخ صحیحی نداریم تا برود یک موضوعی اسلامی شود چارهای نیست تا مدتی از نظامهای متعارف استفاده کنیم.
پاسخ: بله من عرض کردم در کوتاه مدت ما گاهی چارهای نداریم و غرض از مقایسه هم مقایسهی از جمیع جهات نیست. فقط صرفا توجه دادن به این بود که در واقع آن ساختاری که در محیط ربوی شکل گرفته و بر اساس قرارداد ربوی اصلا ساخته شده آن ساختار. آن ساختار اگر بخواهد وارد محیط اسلامی شود معلوم نیست، نمیخواهم بگویم ضرورتا هر چه که از غرب به طور کلی ناردست است و باید کنار گذاشته شود ما اصلا چنین ادعایی نداریم. خیلی از آن چه که در غرب است از آن جهت که حاصل تجربه بشری است برای ما هم قابل استفاده است. عرض ما این است که باید استفادهای هدفمند از اینها داشته باشیم. یعنی ببینیم که ما چه چیزی را میخواهیم بسازیم به چه میخواهیم برسیم هدفمان چیست. برای رسیدن به آن هدف اگر آن ابزاری که آن جا ساخته شده درست است هر کدامش که درست است میتوانیم بیاوریم در ساخت نظاممان از آن استفاده کنیم. ولی این که فکر کنیم یک ابزاری و سیستمی که بر اساس ربا شکل گرفته آن به طور کلی میتواند این جا هم برای ما مناسب باشد حالا با یک مقدار کم و زیاد کردنش این هم کلیتش حرف درستی نیست.
دانشپژوه: آن چه که شهید میفرمایند شاید بر اساس مبانی و جهان بینی است که در آن دخالت دارد.
استاد: اگر انتخاب ما انتخاب آگاهانهای باشد و بیینیم که ما دنبال چه هستیم. آیا این ابزاری که الان در آن محیط معرفی شده ابزار درستی است استفاده میکنیم. وگرنه باید ابزارهای خاص خودمان را استفاده کنیم. البته در یک مرتبه بالاتر الان بعضی از اقتصاددانان مسلمان ادعایشان بر این است که خود غرب هم الان از سیستم ربوی برگشته در محیط علمی. و آن پیامدهای خسارت بار سیستم ربوی را متوجه شده و دنبال بانکهایی است که صد در صد ذخیره داشته باشد و بانکهایی که بر اساس عقود مشارکتی کار کند. یعنی همان چیز که بر اساس عقود اسلامی هم توصیه میشود. حالا از این که ما بگذریم بر فرض این که چنین دستاوردی هم آن جا نباشد آن سیستم ربوی را شما وقتی که میخواهید بیاید در جامعهی اسلامی پیاده کنید باید ببینید که آیا در آن هدف عدالت دنبال میشود یا نه؟ آیا با اهداف جامعهی اسلامی سازگاری دارد یا نه؟ اگر داشت چه بهتر. حاضر و آماده هم هست استفاده میکنیم. و اگر نباشد به طور کلی هم نه کلیت این درست است که هر چه که از غرب آمد قابل استفاده نیست و نه از آن طرف کلیت این چیز درست است که اگر چیزی در غرب درست شد این حاصل تجربهی بشری است و ما میتوانیم از آن استفاده بکینم.
حالا در مباحث جلسهی بعدی هم در ادامهی این بحث من در زمینهی تأمین اجتماعی این را توضیح خواهم داد.که چه تفاوتهای اساسی وجود دارد و اینها باعث میشود که نظامها با هم متفاوت باشند.
دانشپژوه: اینکه شما فرمودید نظام اقتصادی اسلامی که ما داریم مطرح میکنیم و خب شهید صدر هم در این زمینه کار کردهاند ما در همین نظام اقتصادی میگوییم که یک سری بایدها و نبایدهایی از طریق شرع داریم که در واقع این همان فقه اقتصادی ما را تشکیل میدهد و یک سری بحثهایی مثل فضای بایدها و نبایدها نمیرسد. اما مثلا بحث اخلاق اقتصادی میرسد. که اینها الزامی نیستند ولی حسن دارند. که اینها در ربط به هم که هیچ کدام از اینها که در ذیل نظام اقتصادی قرار میگیرند با هم تعارض نباید داشته باشند. یعنی در یک نظام به قول حلقوی و هرمی آن جور که بعضی از بزرگان تصویر میکنند در ارتباط و تعاضد با هم میرسند به یک مقصدهایی که شما هم فرمودید همان مقاصد الشریعۀ که ما داریم. مثل بحث معنویت و تکامل و عدالت که آن معنویت و تکامل و عدالت سایه گسترانده بر همهی آن چه که در فضای علم اقتصاد هست در فقه ما است و در اخلاق ما هست.
استاد: احسنت! مرحبا بناصرنا.
خیلی ممنون و متشکر از صبر و حوصلهی دوستان. همهی شما را به خدای بزرگ میسپارم تا جلسهی بعد.
جهت دریافت فایل اینجا را کلیک کنید.