جلسه هجدهم درس فقه تخصصی تامین اجتماعی،استاد سید رضا حسینی + فایل جلسه
شنبه, 28 اسفند 1400 06:23 انجمن مالی اسلامی ایران موسسه فقه اقتصادی طیبات درس خارج فقه تخصصی تامین اجتماعی استاد سید رضا حسینی 323

جلسه هجدهم درس خارج فقه استاد سید رضا حسینی در موضوع فقه تخصصی تامین اجتماعی در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.

استاد حسینی، فقه تأمین اجتماعی، روز یکشنبه 22 اسفند 1400
أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ و بِهِ نَسْتَعِین
وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدنَا وَ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیّبِینَ الطَّاهِرینَ.
خدمت همه‌ی برادران و خواهران گرامی سلام عرض می‌کنم و در آستانه‌ی نیمه‌ی شعبان و سال جدید قرار داریم. میلاد منجی عالم بشریّت حضرت بقیّة الله الأعظم (علیهم و علی آبائه التحیّة و السلام) را تبریک عرض می‌کنم و همین‌طور پیشاپیش فرا رسیدن سال جدید را هم تبریک عرض می‌کنم خدمت برادران و خواهران. و به دنبال این‌ها ماه مبارک رمضان را هم حالا دیگر چون آخرین جلسه‌ی قبل از ماه مبارک است امیدوارم که انشاء الله همه‌ی ما با آمادگی خوب و لازم و درک کامل فیوضات ماه شعبان بتوانیم ماه مبارک رمضان را درک کنیم و از فیوضات آن ماه هم بهره‌مند شویم.
ما در جلسه‌ی قبل در خصوص موارد تحت پوشش نظام تأمین اجتماعی اسلام صحبت کردیم و آخرین مواردی که داشتیم، مواردی بود از قبیل مخارج سالمندی،‌ مخارج بیکاری و حوادث و بهداشت و درمان و این‌ها. و در مجموع ما آنجا هشت مورد را بیان کردیم که امروزه این‌ها لازم است که با عنوان مشخص تحت پوشش قرار بگیرد.
یکی از مهم‌ترین سوالاتی که در هر نظام تأمین اجتماعی وجود دارد عبارت است از اینکه مسئول ارائه‌ی خدمات تأمین اجتماعی چه کسی است و یا چه نهادهایی هستند؟ و این‌ها با چه راهکارهایی این مسئولیّت در واقع باید به انجام برسد. اگر دوستان خاطرشان باشد مشابه این بحث را ما در نظام‌های تأمین اجتماعی رایج آنجا مطرح کردیم و گفتیم که حالا عمدتاً در نظام‌های سرمایه‌داری اقتصاد بازار و اقتصاد آزاد حاکم است و در مواردی که نظام بازار اختلالاتی را به وجود می‌آورد به عنوان در واقع مکمّل و یا جبران آن اختلال بازار این بحث تأمین اجتماعی مطرح می‌شود. و از سه راهبرد مشخص که عبارت بودند از راهبرد بیمه‌ای و راهبرد حمایتی و راهبرد امدادی. به این شکل تقسیم می‌شد در آنجا.
عمده‌ی کار هم به عهده‌ی دولت بود؛ یعنی وقتی که از نظام تأمین اجتماعی و برنامه‌های تأمین اجتماعی صحبت می‌شد، عمدتاً‌ این‌ها در واقع دولت محور بودند. و بقیّه‌ی نهادها در واقع به نوعی در حاشیه قرار می‌گرفتند. این بحث را در نظام تأمین اجتماعی اسلام هم ما باید به آن بپردازیم و ببینیم که آن مواردی را که ما گفتیم باید تحت پوشش قرار بگیرد، این‌ها در واقع چه کسانی باید این کار را انجام بدهند، با چه نهادهایی و با چه راهکارهایی؟
قبل از اینکه من وارد بحث خودم شوم که فکر کنم می‌ماند برای بعد از ماه مبارک رمضان. برای این جلسه می‌خواهیم این بحث را از دیدگاه مرحوم شهید صدر ببینیم که ایشان نحوه‌ی مواجهه‌شان با تأمین اجتماعی در روزگار ما چی است؟ ما چند جلسه‌ی قبل عدالت اجتماعی از دیدگاه شهید صدر را آنجا بررسی کردیم که ایشان عدالت اجتماعی را چطور تعریف می‌کنند و دیدیم که ایشان عدالت اجتماعی را به معنای در واقع«إِعْطَاءُ كُلِّ ذِي حَقٍّ حَقَّهُ» در واقع در نظر می‌گیرند و منظورشان از حق هم به معنای حقوقی خودش است. یعنی حقّی که جنبه‌ی الزامی دارد و قابل در واقع مطالبه است. و همان‌جا ایشان فرمودند که یکی از این حقوق، حقّ ضمان اجتماعی است و یک توضیحات کلّی ما آنجا مختصر به دیدگاه ایشان اشاره کردیم و گفتیم که مفصّل این را در مباحث بعدی خواهیم داشت.
الآن در واقع می‌خواهیم ببینیم که با آن تلّقی که ایشان از عدالت اجتماعی داشت، چه راهکارهایی را برای تأمین اجتماعی در اسلام ایشان پیشنهاد می‌دهند. این بحث به نظرم خیلی بحث مهمّی است؛ یعنی شاید اساسی‌ترین بحثی که الآن در این زمینه وجود دارد و با آن روش‌های جدیدی که در تأمین اجتماعی به وجود آمد که عمده‌ هم شاید در بحث‌های راهبردهای بیمه‌ای باشد. بیمه‌ای که عرض می‌کنم بیمه‌ای در واقع به معنای بیمه‌های تأمین اجتماعی نه اصل بیمه‌های تجاری.
ببینیم مرحوم شهید صدر به عنوان یک مجتهد آگاه به زمان که در میان مجتهدین زمان ما از این جهت که نگاه به‌روز دارد به مسائل و مشکلات جوامع در روزگار ما و معتقد است که اسلام می‌تواند مشکلات زمان ما را هم پاسخ بدهد و راهبری کند، نظامات زندگی در عصر حاضر را. ببینیم ایشان با توجّه به اینکه شناخت کاملی هم دارد از نظام‌های امروزی و نظام‌های بیمه‌ای و امثال این‌ها، چطور وقتی که بحث تأمین اجتماعی را مطرح می‌کنند، چطور وارد این بحث می‌شوند و چه راهکارهایی را برای ارائه‌ی خدمات تأمین اجتماعی پیشنهاد می‌دهند. بنابراین این بحث از این جهت بسیار حائز اهمیّت است و برای ما قابل استفاده است.
عبارات شهید صدر اینجا خیلی مفصّل نیست. در اواخر کتاب «اقتصادنا» ایشان یک بحثی دارند تحت عنوان مسئولیّت دولت برای عدالت اجتماعی. آنجا این بحث «الضمان الاجتماعی» را مطرح می‌کنند که در گذشته هم گفته بودیم که در اصطلاحات زبان عربی بیمه‌های تجاری را به آن می‌گویند «عقد التأمین» و تأمین اجتماعی را می‌گویند «الضمان الاجتماعی». البته گاهی همین تعبیر «التأمین الاجتماعی» هم به کار می‌رود ولی در واقع آن اصطلاح خاص عربی جدید آن همان «الضمان الاجتماعی» است. بنابراین ایشان وقتی می‌گویند «الضمان الاجتماعی» دقیقاً‌ منظورشان همین تأمین اجتماعی آن چیزی است که در امروزه به عنوان تأمین اجتماعی از آن یاد می‌شود. حالا ببینیم که نحوه‌ی ورود ایشان به این بحث چگونه است.
ایشان توی این عنوان مسئولیّت دولت در اقتصاد اسلامی سه تا بحث را آنجا دارند. یکی «الضمان الاجتماعی» و یکی هم «التوازن الاجتماعی» و سوّم «مبدأ تدخّل الدولة» یعنی در واقع مبنای دخالت دولت در اقتصاد. که از این سه تا، دو تای اوّلی به خصوص اوّلی که «الضمان الاجتماعی» آن مستقیم به بحث،‌ یعنی «الضمان الاجتماعی» مستقیماً همین بحث ما هست که الآن توی این جلسه این را مرور می‌کنیم.
آن بحث دوّم که «التوازن الاجتماعی» است، آن هم ادامه‌ی همین بحث است منتها من برای اینکه بحث طولانی نشود آن را الآن اینجا توی کلاس ما مرور نمی‌کنیم. خود دوستان می‌توانند آن بحث را هم دنبال کنند. چکیده‌ی بحث ایشان در همان عنوان اوّل بیان شده است.
در مجموع این دو تای اوّل و دوّم را هم می‌فرمایند که در واقع این روی هم این دو تا برنامه، برنامه‌ی عدالت اجتماعی در اسلام را تشکیل می‌دهد؛ یعنی اسلام برای تحقّق عدالت اجتماعی دو تا معیار دارد، یک معیار تأمین اجتماعی و یکی هم توازن اجتماعی است. که این‌ها را جداجدا توضیح می‌دهند. آنچه که به بحث ما مربوط می‌شود مستقیماً همین بحث «الضمان الاجتماعی» است.
عبارات ایشان اینطور است که می‌فرمایند: «فرض الإسلام على الدولة ضمان معيشة أفراد المجتمع الإسلامي ضماناً كاملاً» «فرض الإسلام على الدولة» واجب کرده اسلام بر دولت تضمین معیشت افراد جامعه‌ی اسلامی به شکل کامل؛ یک نوع تضمین کامل. خود این عبارت خیلی مهمّ است و بیانگر این است که اصلاً ما نوع ورودمان به بحث تأمین اجتماعی چطور است.
عرض کرده بودیم در گذشته تأمین اجتماعی متعارف، در واقع ورودش به این بحث از محلّ کان است و مواقعی که درآمد انسان قطع می‌شود یا کاهش پیدا می‌کند از این منظر وارد می‌شود. ولی بعدها حالا یک در واقع برنامه‌های تکمیلی تحت عنوان راهبردهای حمایتی هم اضافه شد. ولی آن چیزی که از اوّل باعث شد که در نظام تأمین اجتماعی، نظام‌های سرمایه‌داری، تأمین اجتماعی مطرح شود و برنامه‌ها هم شروع شد از منظر در واقع اختلالات و مخاطراتی بود که در فضای کار و کارگری و این‌ها به وجود می‌آید. در واقع می‌شود اینطوری گفت که آن نگاه اوّلیه در آن سیستم‌ها به لزوم ارائه‌ی تأمین اجتماعی این بود که نیروی کار و تولید این‌ها در واقع مختل می‌شود،‌ مشکلاتی برایش پیش می‌آید و باید برای آن چاره‌جویی کرد. فلذا راهبردهای بیمه‌ای اوّلین مجموعه بود که آنجا به وجود آمد.
اینکه ببینید از اوّل وقتی که ایشان بحث را وارد می‌شود اصلاً بحث کار و تولید و کارگری و این‌ها نیست، بلکه خود انسان و افراد جامعه‌ی اسلامی حالا به هر عنوانی که باشد،‌ هر کسی که عضو جامعه‌ی اسلامی است از این فرقی نمی‌کند که آیا این شاغل بوده یا نبوده. همه‌ی آحاد جامعه‌ی اسلامی این‌ها باید معیشت‌شان تضمین شود و بر دولت لازم هست که این کار را انجام بدهد. این نکته‌ی اوّل.
نکته‌ی بعدی که ایشان اینجا بیان می‌کنند این است که حالا که دولت می‌خواهد این کار را انجام بدهد می‌فرماید که: «و هي عادة تقوم بهذه المهمة على مرحلتين: ففي المرحلة الأولى تهيئ الدولة للفرد وسائل العمل، و فرصة المساهمة الكريمة في النشاط الاقتصادي المثمر، ليعيش على أساس عمله و جهده» می‌فرمایند که دولت اگر بخواهد این کار ا انجام بدهد این را در دو مرحله انجام می‌دهد.
مرحله‌ی اوّل این است که دولت بیاید وسایل کار و کسب درآمد این را برای افراد آماده کند و اینکه فرصتی را در واقع برای افراد ایجاد کند که این‌ها مشارکتِ همراه با کرامت داشته باشند در فعالیّت اقتصادی که مثمر ثمر است تا اینکه افراد بر اساس عمل و سعی و کار و تلاش خودشان بتوانند آن معیشت خودشان را انجام بدهند؛ یعنی دولت آن زمینه‌سازی، مقدّمه‌چینی و ایجاد اشتغال، این کارها را باید انجام بدهد و برای همان ضمان اجتماعی و تأمین اجتماعی هم این کار را انجام می‌دهد.
در واقع اوّلین راهبرد می‌شود گفت اینکه راهبرد ایجاد اشتغال است و خوداتکایی افراد است. هر گونه کاری، هر گونه اقدامی که لازم باشد برای اینکه افراد دارای کار باشند و روی پای خودشان بایستند، دولت باید این کار را انجام دهد. پس اوّلین حمایت همین است که دولت نگاه کند ببیند که چه مشکلاتی،‌ چه موانعی بر سر اشتغال افراد است و سعی کند که تا حداکثر امکان افراد مشغول به کار شوند و از محلّ کار خودشان امرار معاش کنند. و مطابق آیه‌ی شریفه‌ هم که می‌فرماید: «لَیْسَ لِلْإنْسَانِ إلَّا مَا سَعَی» در واقع اصل بر این است که انسان از طریق تلاش و کوشش خودش،‌ زندگی خودش را همراه با عزّت و کرامت تأمین کند. این مرحله‌ی اوّل.
امّا بعد می‌فرماید که: «فإذا كان الفرد عاجزاً عن العمل و كسب معيشته بنفسه كسباً كاملاً، أو كانت الدولة في ظرف استثنائي لايمكنها منحه فرصة العمل، جاء دور المرحلة الثانية» مرحله‌ی اوّل را که بیان فرمودند برای اینکه این تصوّر به وجود نیاید که پس بنابراین کار همین جا تمام می‌شود، می‌فرماید نه. اگر دولت آمد وسایل اشتغال را فراهم کرد ولی به هر حال بعضی‌ها ممکن است به دلایل مختلف مثل معلولیّت، از کار افتادگی و امثال این‌ها قادر بر کار نباشد. «فإذا كان الفرد عاجزاً عن العمل» و اینکه خودش بخواهد از محلّ کار خودش،‌ خودش را تأمین کند به شکل کامل.
اینکه می‌گوید «و كسب معيشته بنفسه كسباً كاملاً» یعنی گاهی اوقات انسان ممکن است کار هم داشته باشد ولی این کار درآمد مکفی برای او به دنبال نمی‌آورد. این هم باید توی این مرحله‌ی دوّم که داریم بحث می‌کنیم باید تحت حمایت قرار بگیرد.
«أو كانت الدولة في ظرف استثنائي» یا اینکه مثلاً دولت فعلاً در یک شرایطی است که نمی‌تواند اشتغال ایجاد کند و یک سری افراد هستند که زندگی‌شان،‌ معیشت‌شان تأمین نمی‌شود. در اینجا ایشان می‌فرماید که آن مرحله‌ی دوّم، وارد مرحله‌ی دوّم می‌شویم.
«التي تمارس فيها الدولة تطبيق مبدأ الضمان» که در این مرحله‌ی دوّم اینجاست که دولت باید بیاید و این ضمان خاص را، ضمان اجتماعی به معنای خاص را در اینجا تطبیق دهد و پیاده کند. از چه طریقی؟ «عن طريق تهيئة المال الكافي، لسد حاجات الفرد، و توفير حد خاص من المعيشة له» که اینجا در واقع دولت موظّف است که بیاید درآمد کافی، مال کافی در اختیار افراد قرار دهد که نیازهای آن‌ها را تا حدّ معیّنی از معیشت تأمین کند. که اینجا می‌بینید که در واقع توی این مرحله‌ی دوّم باز یک چیز کلّی است که همه‌ی آنهایی که از محل کار نتوانسته‌اند به آن استاندارد معیشت خودشان برسند اینجا در واقع مشمول این عقدنامه‌ی ضمان هستند و دولت موظّف است که اینجا را تحت پوشش قرار دهد.
بعد می‌فرمایند که: «و مبدأ الضمان الاجتماعي هذا يرتكز في المذهب الاقتصادي للإسلام على أساسين، و يستمد مبرراته المذهبية منهما» این در واقع پایه‌ی ضمان اجتماعی در مرحله‌ی دوّم که گفتیم این در مکتب اقتصادی اسلام خودش در واقع دو تا راهبرد دارد. و باز دو تا برنامه‌ی جدا اینجا در این مرحله وجود دارد.
«أحدهما: التكافل العام، و الآخر: حق الجماعة في موارد الدولة العامة» پس بنابراین این برنامه‌ی تأمین اجتماعی خاص خودش دو تا رکن دارد،‌ دو تا پایه دارد. یکی از آن‌ها تکافل عمومی است و دیگری حق مردم در درآمدهای عمومی دولت. «موارد» همان درآمدها را می‌گویند. «حق الجماعة في موارد الدولة العامة».
بعد «و لكل من الأساسين حدوده و مقتضياته، في تحديد نوع الحاجات التي يجب أن يضمن إشباعها، و تعيين الحد الأدنى من المعيشة التي يوفرها مبدأ الضمان الاجتماعي للأفراد» که می‌فرمایند این هر کدام از این‌ها دو تا پایه‌ای که گفتیم این‌ها حدود و مقتضیات و شرایط خودشان را دارند در نوع نیازهایی که باید تضمین شود، اشباع آن نیازها. و در چه حد و حدودی باید این کار انجام شود. هر کدام از این دو تا قسم حد و حدود خودشان را دارند و دولت در هر دو قسمت مسئول است.
امّا «فالأساس الأول للضمان لايقتضي أكثر من ضمان إشباع الحاجات الحياتية و الملحّة للفرد، بينما يزيد الأساس الثاني على ذلك، و يفرض إشباعاً أوسع و مستوى أرفع من الحياة» می‌فرماید که آن مبدأ اوّل، پایه‌ی اوّل برای تأمین اجتماعی، این حدودش مزیّن است، محدود است به نیازهای حیاتی و در واقع «الملحّة» اضطراری، ضروری افراد. این تکافل عمومی که ما اینجا گفتیم،‌ این تکافل عمومی که وظیفه مردم است در مقابل یکدیگر، این در چه حدّ مردم در مقابل یکدیگر مسئول هستند که نیازهای همدیگر را تأمین بکنند. این را می‌فرماید که این محدود است به نیازهای ضروری و در واقع درجه اوّل است.
در حالی که آن پایه‌ی دوّم که کار خود دولت است، آنجا می‌فرماید که آن یک مقدار بیشتر است «يزيد الأساس الثاني على ذلك و يفرض إشباعاً» آن در واقع در یک سطح وسیع‌تر و بالاتری از زندگی را شامل می‌شود. پس این دو تا پایه‌ای که ما گفتیم تکافل عمومی و ضمان دولت، این‌ها با همدیگر این تفاوت را دارند که اوّلی نیازهای اساسی را صرفاً شامل می‌شود ولی دوّمی سطح بالاتری.
«و الدولة يجب أن تمارس الضمان الاجتماعي في حدود امكاناتها على مستوى كل من الأساسين» و اینکه گفتیم دو تا پایه هست تکافل اجتماعی، تکافل عمومی و حق مردم در «موارد» درآمدهای عمومی دولت، در هر دو زمینه دولت مسئول است که باید مسئولیّت دارد، باید به عهده‌ بگیرد این مسئولیّت را در حدّ امکاناتش. و هر کدام از آن دو تا را در همان سطح خودش باید پیاده‌سازی کند.
بعد می‌فرمایند که: «و لكي نحدد فكرة الضمان في الإسلام يجب أن نشرح هذين الأساسين و مقتضياتهما و أدلتهما الشرعية» و می‌فرماید که ما برای اینکه اندیشه‌ی ضمان اجتماعی در اسلام را توضیح دهیم لازم است که هر کدام از این دو تا مبنا را و مقتضیات‌شان را و ادلّه‌ی شرعی آن‌ها را توضیح دهیم.
پس بنابراین تا اینجا که ایشان اصل آن نظریه را بیان فرمودند این است که تأمین اجتماعی در اسلام دارای دو مرحله است. مرحله‌ی اوّل تهیّه‌ی اسباب و وسایل کار است و مرحله‌ی دوّم برای بازماندگان از درآمد مبتنی بر کار. دولت از دو طریق باید زندگی این‌ها را تأمین کند. یکی این است که در واقع تکافل عمومی را پیاده کند و دوّمی این است که بیاید از درآمدهای خودش مردم را، زندگی مردم را تضمین کند در یک حدود مشخّص.
این در واقع اصل فرمایش ایشان این است. حالا در ادامه می‌آیند این را بازش می‌کنند. هر کدام از این دو تا پایه‌ی را که اجمالاً معرّفی کردند این‌ها را یک مقدار بازش می‌کنند. اینجا ما از دوستان ببینیم که می‌توانند کمک کنند یک مقدار از عبارات را جلو برویم.
دانش‌پژوه: بسم الله الرحمن الرحیم «فالأساس الأول للضمان الاجتماعي: هو التكافل العام. و التكافل العام هو المبدأ الذي يفرض فيه الإسلام على المسلمين كفاية، كفالة بعضهم لبعض و يجعل من هذه الكفالة فريضة على المسلم في حدود ظروفه و إمكاناته، يجب عليه أن يؤديها على أيّ حال كما يؤدي سائر فرائضه».
دانش‌پژوه: اساس اوّل برای ضمان اجتماعی آن تکافل عام است. که تکافل عام مبدأش آن چیزی است که فرض کرده در او اسلام بر مسلمین کفایت. یعنی گفته باید یک مسلمان در حدّ کفایت و ضروریّات مورد.
استاد: وجوب کفایی را دارند می‌گویند.
دانش‌پژوه: وجوب کفایی است. این تکافل عام یعنی چی؟ «كفالة بعضهم لبعض» اینکه بعضی‌ها کفالت کنند و به عهده‌ی بگیرند هزینه‌های بعضی دیگر را. و قرار داده شده از این کفالت فریضه‌ی بر مسلم در حدّ ظرفیّت و امکاناتش؛ یعنی گفته در حدّ ظرفیّت و امکاناتش‌ واجب کفایی است که بالاخره همدیگر را کفالت کنند. و واجب است بر او که تعدیه کند و بپردازد «علی أیّ حال» کما اینکه در سایر فرائض این واجب را انجام می‌دهد.
استاد: احسنت. یک کاری که ایشان دارد می‌گوید این چیز جدیدی است که در فقه و نظام ما اینطوری است. در نظام سرمایه‌داری اصلاً یک همچنین چیزی که مردم خودشان در مقابل همدیگر مسئول باشند و واجب باشد که خودشان نیازهای همدیگر را تأمین کنند به این شکل چیزی وجود نداشت و فقط آن بحث در واقع حق بیمه و آن مالیّات و این‌هاست که به حکم قانون دولت می‌آید از مردم می‌گیرد. ولی اینکه مردم حالا صرف نظر از اینکه دولتی باشد یا نباشد، بر خود مردم هر کسی که امکانات داشته باشد، در حدّ‌ امکاناتش باید نسبت به این اقدام کند. این یک وظیفه‌ی ایمانی است در واقع برای مؤمنین که باید در مقابل همدیگر این مسئولیّت را انجام بدهند. پس بنابراین این یک چیز جدیدی است و در واقع خواست اسلام است که این را مطرح می‌کند.
دانش‌پژوه: «و الضمان الاجتماعي الذي تمارسه الدولة على أساس هذا المبدأ للتكافل العام بين المسلمين، يعبر في الحقيقة عن دور الدولة في إلزام رعاياها بامتثال ما يكلفون به شرعاً» ضمان اجتماعی که دولت ممارست می‌کند بر اساس همین مبنایی که عرض کردیم برای تکافل عام بین مسلمین؛ یعنی دولت‌ها وظیفه دارند مسلمین را و نظام اجتماعی را خلاصه مردم را کفالت کنند. بر اساس همین مبنا تعبیر می‌شود در حقیقت از «دور الدولة في إلزام رعاياها» خلاصه برای اینکه واجب است بر دولت اینکه رعایای خودش را در حدّ آن چیزی که بالاخره تکلیف دارد به آن شرعاً هزینه‌هایشان را تأمین کند؛ یعنی آن حداقلیّات‌شان را دولت تأمین کند.
استاد:‌ ببینید این چه چیزی را می‌خواهد بگوید. ممکن حالا شما سوال بفرمایید که بحث شهید صدر راجع به وظایف دولت بود در تأمین اجتماعی. اینجا که آمد به قول معروف توپ را انداخت توی زمین مردم و گفت مردم واجب کفایی است که به همدیگر کمک کنند در حد امکانات‌شان. این پس چه ارتباطی با دولت دارد؟ این در واقع دفع و دخل مقدّر می‌کند که اینجا که درست است مردم مسئول هستند در مقابل همدیگر و ما داریم راجع به نقش دولت بحث می‌کنیم ولی این از این جهت ارتباط با نقش دولت پیدا می‌کند که دولت اینجا باید مردم را در واقع الزام کند و وادار کند این وظیفه را در مقابل همدیگر انجام دهند. «بامتثال ما يكلفون به شرعاً».
دانش‌پژوه:‌ یعنی دولت مردم را الزام کند که در مقابل هم تکلیف‌شان را عمل کنند. «و رعايتها لتطبيق المسلمين أحكام الإسلام على أنفسهم» دقّت کنند در اینکه رعایت کنند مسلمین آن رعایت تطبیق احکام اسلامی را در حق مسلمین، در حق همدیگر را خلاصه مواظبت کند دولت‌ها که مسلمین در حق همدیگر این کار را انجام دهند.
«فهي بوصفها الأمینة على تطبق أحكام الإسلام، و القادرة على الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر» این حالا این وظیفه را از کجا دولت‌ها دارند؟ از جایی که امین هستند در اجرای، در تطبیق احکام اسلام؛ یعنی دولت‌ها وظیفه‌اش این است که ببینید احکام اسلام دارد انجام می‌شود، تطبیق می‌کند در خارج یا نه؟ و هم اینکه قدرت بر امر به معروف و نهی از منکر را دارند. این دو تا عامل باعث می‌شود که «مسؤولة عن أمانتها» این‌ها مسئول باشند دولت از آن امانتی که به آن‌ها سپرده شده است.
«و مخوّلة حق إكراه كل فرد على أداء واجباته الشرعية» از باب اینکه دولت قدرت دارد حق دارد اجبار کند هر فردی را بر ادای واجبات شرعی. «و امتثال التكاليف التي كلفه الله بها» و امتثال کند هر شخصی تکالیفی که خدا آن را تکلیف کرده است. «فكما يكون لها حق إكراه المسلمين على الخروج إلى الجهاد لدى وجوبه عليهم» همان طوری که دولت می‌تواند اکراه کند مسلمین را بر خروج به جهاد هنگامی که واجب می‌شود بر آن‌ها. «كذلک لها حق إكراههم على القيام بواجباتهم في كفالة العاجزين» همان‌طوری که توی جنگ می‌تواند به زور مردم را به سوی جهاد ببرد می‌تواند اجبار کند مسلمین را به اینکه آقا بر شما واجب است که قیام کنید در به عهده گرفتن هزینه‌های عاجزین. «إذا امتنعوا عن القيام بها» هنگامی که امتناع کردند از اقامه‌ی این حق. «و بموجب هذا الحق يتاح لها أن تضمن حياة العاجزين وكالة عن المسلمين» چون دولت‌ها این حق را دارند مباح است که تضمین بگیرند حیات عاجزین را.
استاد: بله یعنی در واقع چون دولت این حق را دارد که وادار کند مردم را که به وظایف خودشان عمل کنند، این در واقع این فرصت را در اختیار دولت قرار می‌دهد، این امکان را برای دولت «يتاح لها» یعنی این فراهم می‌کند برای دولت این را که «أن تضمن حياة العاجزين» یعنی این دولتی که چون امکانات را به آن داده‌ایم، بنابراین می‌توانند تضمین کند زندگی افراد ناتوان را «وكالة عن المسلمين».
دانش‌پژوه:‌ «و تفرض عليهم في حدود صلاحياتها مد هذا الضمان بالقدر الكافي من المال، الذي يجعلهم قد أدوا الفريضة و امتثلوا أمر الله تعالى» و واجب است بر آن‌ها یعنی بر دولت‌ها در حدود صلاحیت‌شان در نظر گرفتن این ضمان، مقدار این ضمانت را.
استاد: «و تفرض عليهم» یعنی در واقع واجب کند بر مردم.
دانش‌پژوه:‌ واجب کند بر مردم مقدار این ضمانت را به قدر کافی از مال که قرار داده شده برای آن‌ها. «قد أدوا الفريضة» یعنی بالاخره هر کسی بر اساس توان مالی‌اش،‌ دولت بیاید یک مقداری را مشخص کند و بگوید هر کسی بر اساس توان مالی‌اش باید این‌قدر پرداخت کند تا کفالت عاجرین را آن‌ها انجام بگیرد.
استاد: حالا البته این را حالا ایشان دیگر این انواعش‌ را باز نمی‌کند. اینجا یک بحثی راجع به حدود آن است که حالا اجمالاً توضیح دادند که در حدّ ضروریّات است برای آن فردی که مزایا را دریافت می‌کند. ولی از آن طرف آنکه می‌خواهد پرداخت کند که حالا این یک نفر را باید بدهد دو نفر را باید بدهد و اینکه چه مقدار این وظیفه دارد که انجام وظیفه کند و از آن طرف گیرنده‌ها هم نسبت‌شان با این شخصی که دهنده است باز متفاوت است. یک وقت است مثلاً بحث سالمندانی است که پدر و مادر شخص هستند اینجا را دولت می‌خواهد قانون‌گذاری کند و یک وقت هم نسبت به افراد غریبه و بیگانه و این‌ها. آن جزئیّاتش را دیگر دولت در هر زمانی می‌تواند بیاید جزئیّاتش را قانون‌گذاری کند و این قانون را هم اجرا کند.
دانش‌پژوه: اینجا مثل خانمی که بهش اجازه نمی‌دهند و اگر شوهر بهش نفقه نداد به میزان نفقه‌اش، هزینه‌ی هر روزش را دست کند توی جیب شوهر و بدون اجازه بردارد. یا ملّت دست کنند توی جیب همدیگر و بالاخره از ثروتمندان بردارند، هر چه نیاز روزشان است.
استاد:‌ این هم یک دیدگاه جالب توجّه. خیلی الحمد لله شما مسلّط هستید. از دوستان دیگر کمک کنند.
دانش‌پژوه:‌ «و لأجل أن نعرف حدود الضمان الاجتماعي الذي تمارسه الدولة على أساس مبدأ التكافل، و نوع الحاجات التي يضمن إشباعها يجب أن نستعرض بعض النصوص التشريعية التي أشارت إلى مبدأ التكافل، في ضوئها القدر الواجب من الكفالة على المسلمين، و بالتالي حدود الضمان الذي تمارسه الدولة على هذا الأساس».
استاد: «تمارسه الدولة على هذا الأساس» برای اینکه ما معرّفی کنیم که ضمان اجتماعی که در اینجا گفتم در این مبدأ اوّل حد و حدودش چی است باید بیاییم آن نیازهایی را که دولت تضمین می‌کند اشباع آن‌ها، را تأمین آن‌ها را، این‌ها را باید بیان کنیم و بعضی از نصوصی که اینجا هست این‌ها را بیان کنیم. «لنحدد في ضوئها» تا اینکه در پرتو این‌ها آن مقدار واجبی که گفتیم مسلمین باید کفالت همدیگر را بر عهده بگیرند، آن مقدار واجب اگر نصوص را بررسی کنیم مشخص می‌شود. و به دنبال آن هم حدود آن ضمانی که دولت در این زمینه،‌ یعنی در زمینه‌ی وظایف مردم نسبت به همدیگر دارند که دولت آنجا چه کار باید کند آن هم با آن حل می‌شود.
بنابراین ما باید برویم سراغ نصوصی که در این زمینه هست، یعنی اگر آیه و روایتی چیزی هست آن‌ها را ببینیم، ببینیم که در چه سطحی است. یعنی آن وظیفه‌ای که مردم در مقابل همدیگر دارند که در بالا اشاره کردند که این در حدّ ضروریّات زندگی است،‌ این را حالا می‌خواهند در واقع به آن استدلال کنند. این را ما از کجا درمی‌آوریم از کجا می‌فهمیم که حدّ و حدودش چی است.
دانش‌پژوه: «فقد جاء في الحديث الصحيح عن سماعة»
استاد: «عن سماعة» که یکی از رواة است.
دانش‌پژوه: «أنه سأل الإمام جعفر بن محمد (علیه السلام) عن قوم عندهم فضل و بإخوانهم حاجة شديدة، فردّ الزكاة أيسعهم أن يشبعوا و يجوع إخوانهم. أیسعهم أن یشبعوا و یجوع إخوانهم؟» سوال است. «فإن الزمان شديد فردّ الإمام عليه»
استاد: «فإن الزمان شديد.» «فان الزمان» یعنی مثل زمان ما که تورم و مخارج زندگی بالاست مردم در مضیقه هستند. این چه کار کند.
دانش‌پژوه: «فرد الإمام علیه قائلًا إن المسلم أخ المسلم لايظلمه و لايخذله و لايحرمه، فيحق على المسلمين الاجتهاد فيه و التواصل و التعاون عليه، و المواساة لأهل الحاجة»
استاد: این متن چی را دارد به ما می‌گوید. می‌گوید که اولاً حدیث، حدیث صحیحی است. آنجا آقای «سُماعه» که یکی از صحابه است صحابه‌ی امام صادق (علیه السلام) است سوال می‌کند از مردمی که این‌ها مازاد بر نیاز خودشان، یعنی ثروتمند هستند. «عن قوم عندهم فضل» و «بإخوانهم» در آن طرف هم مردم هم یک عدّه زیادی این‌ها نیازهای شدید دارند و اتفاقاً این آقا زکاتش را هم داده ببینید توجّه کنید که یک عدّه نگویند این همان زکات است.
اینجا تصریح می‌کند که این شخص زکاتش را می‌دهد ولی آن‌ها باز نیازمند هستند. آیا در این صورت «أیسعهم أن یشبعوا و یجوع إخوانهم؟» می‌شود بگوید من زکات مالم را داده‌ام حالا دیگر می‌توانم آسوده خاطر باشم و سیر باشم در حالی که آن‌ها گرسنه هستند. در جامعه اسلامی یعنی در واقع در مقابل همدیگر سوال می‌کند این‌ها وظیفه‌شان چی است؟ می‌شود بگوییم من یک وظیفه‌ی قانونی داشتم و مثلاً مالیاتم را داده‌ام، زکات و خمس و این‌ها را هم داده‌ام. حالا دیگر خیالم راحت باشد که وظیفه‌ای در مقابل برادرانم ندارم.
سوال می‌کند اگر زمانه، زمانه‌ی سختی باشد این چطور است؟ «فرد الإمام علیه قائلًا» می‌گوید امام جواب داد که مسلمان برادر مسلمان است که نباید به آن ظلم کند و نباید او را خوار کند و نباید او را محروم کند و واجب است «فيحق» سزاوار است و لازم است بر مسلمان‌ها «الاجتهاد فيه» که تمام تلاش خودشان را کنند، صله رحم داشته باشند، صله‌ی همدیگر را انجام دهند و تعاون داشته باشند و مواساة کنند با نیازمندان «لأهل الحاجة».
باز می‌فرمایند که «في حديث آخر: أن الإمام جعفر (علیه السلام) قال: «أيما مؤمن منع مؤمنا شيئاً مما يحتاج إليه، و هو يقدر عليه من عنده أو من عند غيره، أقامه اللّه يوم القيامة مسوداً وجهه، مزرقة عيناه، مغلولة يداه إلى عنقه، فيقال: هذا الخائن الذي خان اللّه و رسوله، ثم يؤمر به إلى النار».
این حدیث هم خیلی تکان دهنده است و امروزه هم این‌ها مغفول است در جامعه‌ی ما. که می‌فرمایند که هر مؤمنی که بیاید منع کند مؤمن دیگری را از آن چیزی که او نیاز به این دارد در حالی که می‌تواند یا خودش این نیاز را برطرف کند و جالب‌تر این است که اگر من خودم هم ندارم تلاش کنم که از محلّ دیگری مثلاً بروم از دیگران را تشویق کنم و یا کمک بگیرم از آن‌ها و بیاورم این نیازمند را بهش کمک کنم. اگر کسی یک همچنین روحیه‌ی داشت و بی‌تفاوت بود نسبت به نیازمندان، امام می‌فرمایند که «أقامه اللّه يوم القيامة» در روز قیامت این شخص را خداوند می‌ایستاند در قیامت در حالی که روی او سیاه است «مسوداً وجهه». و چشم‌هایش «أزرق» است یا مثلاً یک جورهایی کبود است. «مغلولة يداه» دست‌هایش هم بسته شده به گردنش؛ چون در اینجا در واقع دستش را به سخاوت و دستگیری از دیگران دراز نکرد آنجا دست‌هایش بسته است به گردنش. و گفته می‌شود که این شخص «هذا الخائن الذي خان اللّه و رسوله» این همان خائنی است که به خدا و رسول او خیانت کرد؛ یعنی مجازات بی‌تفاوتی به نیازمندان در روز قیامت اینجوری است. «ثم يؤمر به إلى النار» بعد این را دستور داده می‌شود که این را ببرند به سمت آتش.
بعد ایشان می‌فرمایند ببینید این اساساً واضح است که دلالت بر وجوب می‌کند. «و واضح أن الأمر به إلى النار يدل على» دلالت می‌کند بر اینکه «أن المؤمن يجب عليه إشباع حاجة أخيه المؤمن» بر مؤمن واجب است به اینکه نیازهای برادر مؤمن خودش را تأمین کند در حدّ توان خودش «في حدود قدرته». «لأن الشخص لا يدخل النار» برای اینکه انسان مستحق آتش نیست وقتی که «إذا ترك شيئاً لا يجب عليه» اگر چیزی که واجب نبوده من ترک کرده باشم که این مستحق آتش نیستم. همین‌که دستور می‌دهند ببرید به سمت آتش پس این نشان می‌دهد که این وظیفه واجب است. پس بنابراین آن چیزی که ما دنبال آن بودیم که تکافل عمومی یکی از پایه‌های ضمان اجتماعی است و مردم در مقابل همدیگر مسئول هستند، این اصل مسئولیّت و وجوب از اینجا به دست می‌آید.
نکته‌ی بعدی این است که این حدودش چی است؟ «و الحاجة في هذا الحديث و إن جاءت مطلقة، و لكن المقصود منها هو الحاجة الشديدة التي ورد الحديث الأوّل بشأنها» که می‌فرمایند اینجا آن نیاز یک مقدار مطلق است و نگفته است که ضروریّات و نیازهای اوّلیه. به صورت مطلق گفته است نیازهای برادر مؤمن ولی ایشان می‌فرمایند که مقصود از این «الحاجة» در اینجا حاجت شدیده است که این را با قرینه‌ی حدیث اوّل می‌فهمیم. که آن حدیث اوّل آنجا گفته بود که «و بإخوانهم حاجة شدیدة» که به قرینه‌ی آن نشان داده می‌شود که اینجا منظور نیازهای شدیده است.
«التي ورد الحديث الأوّل بشأنها لأن غير الحاجات الشديدة لايجب على المسلمين كفالتها و ضمان إشباعها إجماعاً» که فقهای شیعه اجماع دارند بر اینکه غیر از نیازهای شدیده در واقع واجب نیست نه اینکه اصلاً خوب نیست. مستحبّ مؤکّد است که حتّی بالاتر از آن را هم انسان کمک کند ولی آن مرتبه واجبش نیازهای شدیده است.
«و ينتج عن ذلك: أن الكفالة هي في حدود الحاجات الشديدة؛ فالمسلمون إذا كان لديهم فضل عن مؤونتهم، فلايسعهم-على حد تعبير النص في الحديث الأول- أن يتركوا أخاهم في حاجة شديدة، بل يجب عليهم إشباع تلك‌ الحاجة و سدها» نتیجه می‌گیریم که کفالت یا تکافل عمومی در حدّ همان نیازهای شدید این پس مسلمان‌ها وقتی که دارای مازاد درآمد باشند، این‌ها نمی‌توانند بنابر آن چیزی که از روایت به دست آمد دیگران را، افراد نیازمند را رها کنند، بلکه واجب است که نیازهای آن‌ها را پوشش دهند «إشباع تلك‌ الحاجة و سدها».
«و قد ربط الإسلام بين هذه الكفالة و مبدأ الأخوة العامة بين المسلمين، ليدلل على: أنها ليست ضريبة التفوق في الدخل فحسب» حالا یک نکته‌ی معنوی را ایشان اشاره می‌فرماید که در اینجا دیدید که توی هر دو تا روایت تعبیر «إخوان»‌ وجود داشت «و بإخوانهم حاجة شدیدة» آن «اخوة» یعنی آن وجوبی که اینجا بیان شده این را با اخوّت اسلام دارد ربط می‌دهد برای اینکه دلالت کند بر اینکه این صرفاً یک مثلاً تکلیف قانونی بر مثلاً چیز نیست ثروتمندان و این‌ها نیست صرفاً، بلکه این یک منشأ معنوی و ایمانی دارد. می‌خواهد بگوید که مسلمان‌ها با همدیگر برادرند و آن برادری و اخوت اقتضای این را دارد که به فکر همدیگر باشند.
«و إنما هي التعبير العملي عن الإخوة العامة، سيراً منه على طريقته في إعطاء الأحكام إطاراً خلقياً» که اینجا در واقع مشی اسلام با همان مشی کلّی‌ای که در احکام دارد که می‌خواهد به این در واقع احکامی که صادر می‌کند یک چهارچوب «إطار» إطار یعنی چهارچوب اخلاقی بدهد. «إطارا خلقياً يتفق مع مفاهيمه و قيمه» که این در واقع با آن «قیم» قیم به معنای ارزش‌هاست با مفاهیم و ارزش‌های اسلامی در واقع سازگار است.
«فحق الإنسان في كفالة الآخر له مستمد في مفهوم الإسلام من أخوته له» این حقی که گفتیم این تکلیفی که گفتیم این در واقع منشأش از اخوت است. «و اندراجه معه في الأسرة البشرية الصالحة» که این‌ها همه در واقع این فرد با افراد دیگر در یک خانواده‌ی بشری در واقع با هم هستند مصالح‌شان به هم پیوسته هست دارند زندگی می‌کنند. و چون ما همه عضو یک خانواده هستیم و خانواده بشری هستیم و برادر همدیگر حساب می‌شویم در مقابل همدیگر هم مسئولیّت هم داریم.
«و الدولة تمارس في حدود صلاحياتها حماية هذا الحق و ضمانه» دولت می‌آید در واقع ممارست می‌کند در حدّ امکاناتی که دارد برای اجرای این حق و تضمینش. «و الحاجات التي يضمن هذا الحق إشباعها هي الحاجات الشديدة» که آن دسته آن نیازهای شدیده در واقع تضمین می‌شوند. «و شدة الحاجة تعني: كون الحاجة حياتية» منظور از شدّت حاجت هم این است که نیاز اساسی درجه‌ی اوّل باشد. «و عسر الحياة بدون إشباعها» و در واقع زندگی بدون داشتن آن‌ها دچار عسر و حرج می‌شود.
«و هكذا نعرف: أن الضمان الاجتماعي، الذي يقوم على أساس التكافل، يتحدد- وفقا له- بحدود الحاجات الحياتية للأفراد، التي يعسر عليهم الحياة بدون إشباعها» از اینجا ما می‌فهمیم که خلاصه این ضمان اجتماعی بر اساس آن پایه‌ی اوّلش که تکافل عمومی است در واقع محدود است به نیازهای اساسی که زندگی بدون اشباع آن‌ها مشکل می‌شود.
پس بنابراین تا اینجا ایشان آمد آن پایه‌ی اوّل را که گفته بودند تکافل عمومی آن را توضیح دادند، مستندش را بیان کردند، ‌حدودش را بیان کردند، وظیفه‌ی دولت را بین کردند که آنجا چه کار باید بکند. این پایه‌ی اوّل. امّا برویم سراغ پایه‌ی دوّم.
دانش‌پژوه: با توجّه به اینکه ما هم بالاخره حکومت پیامبر را داشتیم و هم حکومت آقا امیرالمؤمنین را داشتیم این صحبت در مقام بالاخره چیز حرف‌های زیبایی است ولی مثلاً ما جایی نداریم که دولت پیغمبر یا امیرالمؤمنین (علیه السلام)‌ آمده باشند و این واجب را مثلاً از مردم گرفته باشند با توجّه به اینکه فقیر هم آن موقع زیاد بوده در مقابلش ثروتمندان زیاد بود مثلاً حضرت اگر قرار بود مثلاً پولی از چیز بگیرد یا کمکی را برای فقرا جمع کند مثلاً می‌آمدند دایره‌ی زکات را توسعه می‌دادند. که در بعضی از نقل‌ها دارد که از اسب هم زکات گرفتند یک سال مخارج زیاد بود.
ولی مثلاً ما هیچ جایی نداریم که با توجّه به اینکه این را اگر بخواهیم از این روایات این را استفاده کنیم نه فتوای فقهی داریم، نه سیره داریم با اینکه سیره‌ی حکومت را هم داریم که بالاخره هر دو بزرگوار حاکم هم بودند ولی هیچ جا نداریم که مثلاً آمده باشند از این موضوع با توجّه به اهمیّتش استفاده کرده باشند و از مردم مازاد بر این حقوق خمس و زکات و این‌ها چیزی را گرفته باشند. این را بالاخره از کجا می‌خواهیم اثبات کنیم این حرف را؟
استاد:‌ یک بعضی از مواردش که روشن است که در همان زمان هم تأکید بر آن می‌شده و اجرا هم می‌شده از جمله‌ی این مصادیق این قسم در محیط خود خانواده است. یعنی‌ اگر فرض بفرمایید که فرزندی متموّل باشد و پدر و مادر سالمندی داشته باشد و یا به هر حال افراد واجب النفقه‌ای داشته باشد که باید زندگی آن‌ها را به عهده بگیرد، این در محیط خانواده این قطعاً اجرا می‌شده و حکم فقهی‌اش را هم ما داریم.
دانش‌پژوه: این از باب وجوب نیست؟ این از باب وجوب نفقه است که بر آن واجب است. یعنی ما حالا از نفقه‌ی واجب زن و شوهر و فرزند و پدر و مادر بیاییم کنار، این تعمیمش چطور می‌شود؟
استاد: حالا در مورد بقیّه چی؟ در مورد بقیّه یک کاری دولت، ببینید همین که ما الآن گفتیم در مورد نفقه است،‌ در مورد پدر و مادر، افراد واجب النفقه و این‌ها. این در سیستم اسلامی اینجوری است ما برایش مبنای اعتقادی داریم، مبنای اخلاقی داریم و دلیل خاص داریم و بر اساس آن قاضی هم می‌تواند حکم ‌کند. که ضمانت اجرای دولتی دارد و پیگیری هم می‌کند که این را اجرا کند، اگر کسی تخلّف کرد بیاید او را بازخواست کند و از آن بگیرد. زکات و خمس و این‌ها طبیعتش اینجوری است. و لذا ما در مورد زکات ما نصوصی داریم که اگر کسی حالا خواهیم خواند در مباحث بعدی که آن زکات قانونی را اگر کسی ندهد اصلاً مهدورالدم است به یک معنا و آن یک حقّی است که انسان می‌دهد برای اینکه خونش را حفظ کند.
یک نوع در واقع احکام اینجوری است، طبیعتش اصلاً طبیعت قانونی است. یک سری احکام است که طبیعتش، طبیعت ایمانی و اخلاقی است. دولت اینجا چه کار می‌کند؟ دولت می‌آید از راه امر به معروف و نهی از منکر و این‌ها و در واقع بیشتر از راه‌های فرهنگی سعی می‌کند که افراد را به این وظیفه‌شان آشنا کند و در واقع من هم الآن در ذهنم نیست که فراتر از این باشد.
ما در زمان جنگ اگر یادتان باشد مردم تشویق می‌شدند به اینکه بیایند به جبهه کمک کنند. خیلی‌ها هم می‌آمدند کمک می‌کردند و این یک به هر حال چیز قابل توجّهی بود، بخشی از مشکلات را حل می‌کرد. منتها همان موقع این بحث بود که آیا ما بیاییم در واقع بر ثروتمندان یک مالیات خاص و ویژه هم برای مازاد بر آن مالیاتی که پرداخت می‌کنند بیاییم وضع کنیم برای این جنگ و این‌ها یا نه؟ که این کار انجام نشد. بحثش مطرح شد ولی انجام نشد. و لذا این نوعاً اینجوری بوده نوعاً دعوت به این کار از راه‌های فرهنگی بوده نه از راه‌های قانون‌گذاری. این هم نکته‌ی‌ دوّم.
و نکته‌ی سوّمی که به هر حال همان در واقع چیزی که شما اشاره فرمودید زکات بر اسب‌ها به عنوان یک نمونه آن هم می‌تواند در واقع مصداقی از این باشد. از همین چیزی که ما الآن داریم بحث می‌کنیم؛ یعنی در واقع وقتی که زکات و خمس و امثال این‌ها کفایت نکرد و ما می‌بینیم که یک سری نیازمند در جامعه ماندند. اینجا بر اساس همان ادلّه‌ در واقع به همان دلیلی که امیرالمؤمنین آمد زکات وضع کرد بر اسب‌ها، حاکمیّت می‌تواند بیاید در واقع برای ثروتمندان یک مالیات خاص قرار دهد.
الآن در زمان ما بعضی از کشورها در کنار مالیات‌های معمولی یک مالیاتی هم دارند به عنوان مالیات تأمین اجتماعی. این اصلاً به عنوان مالیات تأمین اجتماعی قید می‌کنند، مالیات حق بیمه نیست ولی یک مالیاتی است که برای تأمین اجتماعی است. اصلاً در فرانسه دو جور مالیات است علاوه بر آن مالیات‌های عادی که از شرکت‌ها و این‌ها گرفته می‌شود. دو جور مالیات هم است به نام در واقع حق السهم اجتماعی،‌ بعد از اینکه در واقع صندوق‌های تأمین اجتماعی دچار کسری شدند و دیگر حق بیمه هم نمی‌شد اضافه کنند، آمدند سراغ مالیات. یک مالیاتی را دارند از ثروتمندان می‌گیرند به نام مالیات تأمین اجتماعی برای کسری همان صندوق‌های تأمین اجتماعی.
این مبنایی که ایشان دارند مطرح می‌کند بنابراین طبیعت اوّلیه‌اش این است که ما این را بگذاریم به حالت خودش به صورت اخلاقی و ایمانی عمل کنند ولی در عین حال یک وقت‌هایی اگر دولت مجبور شود می‌تواند این را حکم قانون را هم بهش بدهد.
اگر اینجوری باشد ببینید من حالا در جلسات گذشته به تناسب هر کجا که موضوعی بوده که قابل تحقیق بوده آن‌ها را اشاره کردم. موضوعی که امروز یادم رفت که اشاره کردم همین بررسی تجربه بقیّه‌ی کشورها بود که مواردی را من آن موقع اشاره کردم. مثلاً یکی بیاید تجربه‌ی تأمین اجتماعی در مثلاً فرض کنید نیوزیلند که مورد خوبی است یا سوئد،‌ نروژ، فرانسه، یکی از این کشورها. یک بحث راجع به کشورها است که دوستان می‌توانند مطالعه کنند که این هم منابع فارسی برایش است و هم توی اینترنت هم می‌توانند جست‌وجو کنند و مواردی مناسب تشخیص دادند که الآن امکان ترجمه هم است.
علاوه بر آن‌ها ما توی همین مباحث اسلامی موارد زیادی را به تناسب مباحث اشاره کردیم که مثلاً آنجا که بحث نیازها را مطرح کردیم گفتیم که این خیلی روی آن کار نشده است و این که اصلاً نیاز چی است؟ سلسله‌ی مراتبش چی است؟ و بعد نیازهای فردی چی است؟ نیازهای اجتماعی چی است؟ و کدام مواردش را نظام تأمین اجتماعی باید بیاید این‌ها را پوشش بدهد؟ کدامش در حوزه‌ی مسئولیّت‌های خود افراد است؟ یک دسته‌بندی از این‌ها شود که بشود ارائه کرد.
همین بحثی که الآن داریم مطرح می‌کنیم همین وظایف مردم در مقابل همدیگر که خیلی با اجمال شهید صدر این را مطرح کرده‌اند ولی در اینجا ما روایاتی که داریم در وسائل الشیعة شما نگاه کنید آنجایی که یک بابی دارد مثلاً می‌گوید که «الحقوق فی المال سوی الزّکاة» آنجا روایات خیلی معتبری را می‌آورد مرحوم صاحب وسایل که نشان می‌دهد که بحث خیلی فراتر از این نصوصی است که مرحوم شهید صدر به آن اشاره کرده‌اند. این هم باز می‌تواند یک بحث خوبی باشد برای تحقیق.
در لابه‌لای مباحث همیشه سعی کردم که موارد را اشاره کنم و الآن دوستان می‌توانند در همین فضای بحث‌هایی که تا به حال داشته‌ایم ملاحظه بکنند. به همین شکل شما حالا این مواردی که تا به حال در لابه‌لای بحث‌ها گفته شده یک جمع‌بندی از این‌ها داشته باشید این‌ها را ارسال می‌کنید من هم تکمیل می‌کنم بعد که فهرست‌مان تکمیل شد این را ارائه می‌کنیم که دوستان انتخاب کنند.
از همه‌ی دوستان متشکرم و باز هم تبریک عرض می‌کنم این مناسب‌های پیش رو را و امیدوارم که توفیقات الهی نصیب ما شود و سال خیلی خوب و پربار و پربرکتی را داشته باشیم. همه‌ی شما عزیزان را به خدای بزرگ می‌سپاریم. با ذکر صلوات بر محمّد و آل محمّد.
اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

Prev Next
برچسب‌ها
برای ارسال نظر وارد سایت شوید