جلسه هفدهم درس خارج فقه استاد سید رضا حسینی در موضوع فقه تخصصی تامین اجتماعی در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.
فقه تأمین اجتماعی 15/12/1400
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطیبین الطاهرین.
خدمت همه برادران و خواهران گرامی عرض سلام و احترام دارم و تبریک عرض میکنم اعیاد مبارکه شعبانیه را، میلاد پربرکت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام، امام سجاد علیه السلام و حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را خدمت همه عزیزان تبریک و تهنیت عرض میکنم، امیدوارم خدای متعال توفیق بهره برداری از فیوضات این ماه عزیز را به همه ما عنایت بفرماید.
در مباحث تأمین اجتماعی در اسلام رسیدیم به موارد تحت پوشش تأمین اجتماعی و این بحث را شروع کردیم، بعضی از موارد را بیان کردیم، اولین مورد عبارت بود از فقراء و مساکین و آنجا عرض کردیم نظام تأمین اجتماعی اسلام بر مفهوم فقر و غنا تأکید دارد و تمام کسانی که زیر خط فقر هستند و فقیر حساب میشوند، اینها مشمول دریافت خدمات تأمین اجتماعی هستند و آنهایی که بالاتر از این حد هستند، نمیتوانند دریافت کننده باشند و بلکه باید تأمین کننده منابع باشند.
در همین زمینه مفاهیمی که وجود داشت مثل مفهوم فقیر و مسکین، اینها را تعریف کردیم، تفاوت اینها را با یکدیگر بیان کردیم و یک تقسیم بندی کاربردی داشتیم در این زمینه که ما جمعیت فقراء را تقسیم کردیم به سه گروه، یک گروه فقرای کم توان یا ناتوان بودند مثل معلولین و افراد حادثه دیده که اصلا قادر بر کار نیستند و یا افراد مثلا مسن و زمین گیر و ازکارافتاده و اینها، اینها را گفتیم فقرای ناتوان و حمایت از آنها مستلزم این است است که دریافتی مستمر از نظام تأمین اجتماعی داشته باشند.
دسته دوم فقرای کم درآمد بود که اینها ممکن است توان کار کردن داشته باشند و حتی ممکن است مشغول به کار هم باشند منتها درآمد آنها کفاف مخارج آنها را نمیدهد و اینها هم بر اساس آموزههای اسلامی مستحق دریافت کمک هستند تا رسیدن به حد کفایت زندگی.
نوع سوم یا دسته سوم عبارت بود از فقر موردی، یعنی گاهی اوقات فرد ناتوان نیست و بلکه توانمند است و درآمد او هم به اندازه کفاف مخارج معمولی و متعارف او است، منتها در مورد بعضی از نیازهای زندگی که اینها به صورت موردی و مقطعی برای انسان پیش میآید ممکن است نیاز به کمک داشته باشد و از این جهت مستحق دریافت کمک است و اینها موارد متعددی را میتواند شامل شود، هر چیزی که در نیاز مشروع و متعارف زندگی حساب میشود و انسان در آن زمینه نتواند آن نیاز را با درآمدهای خودش تأمین کند، از این جهت میتواند مستحق دریافت کمک باشد و یک مورد از اینها را گفتیم بحث بیماری است، گاهی اوقات بیماریهایی که هزینه¬های سنگینی را طلب میکند فرد مبتلا میشود و نیازمند به کمک است، ولو این که درآمد او در مواقع عادی کفاف مخارج متعارف او را میدهد و یا مواردی است که اینها را در این جلسه عرض خواهیم کرد، مخارج مسکن است، ازدواج است و امثال اینها که اینها به شکل مقطعی یعنی درواقع یک بار ممکن است و یا مثلا موارد محدودی ممکن است انسان این وضعیت را پیدا کند.
گفتیم اینها به تناسب وضعیتی که به لحاظ اقتصادی و اجتماعی در مقاطع مختلف بوجود میآید میتواند برجسته شود و عنوان مشخصی پیدا کند و به صورت عنوان مشخص برای اینها برنامه ریزی شود و حمایت لازم از آن صورت بگیرد. گروه اول را ما به این شکل بیان کردیم.
محور دوم بحث مخارج بهداشت و درمان بود که آن را هم مطرح کردیم و گفتیم بر اساس آموزههای اسلامی به دلائل متعدد مخارج بهداشت و درمان میتواند به صورت یک عنوان مشخص برای آن برنامه ریزی شود و حمایت¬های اجتماعی در آن خصوص صورت بگیرد.
مواردی که در اینجا باقی مانده است و در این جلسه امیدوارم ان شاء الله بتوانیم جلو برویم و برسیم به بحث مهم¬تری که ببینیم با چه ساز و کاری و با چه راهبردهای باید این کمکها صورت بگیرد.
اولین موردی که امروز مطرح میکنیم بحث جبران حوادث مالی و انسانی است که در تعبیر آموزههای اسلامی، بخصوص در مصارف زکات عنوانی است به نام غارمین، یعنی معنای اصلی آن همان بدهکاران است، کسانی که به دلائل مختلف در زندگی حالا یا ورشکستگی است یا حوادث است یا دیه جنایت است و مواردی از این شکل، دچار یک بدهی میشوند که ولو این که درآمد او به شکل متعارف و عادی، در وضعیت عادی به اندازه کافی باشد ولی این مورد خاص که به دلیل ورشکستگی و دیه جنایت و امثال اینها است، از این جهت الان گرفتار شده است و از مواردی که باید تحت پوشش قرار بگیرد همین مورد غارمین یا حادثه دیدگان است که به اینها در فقه ما تحت عنوان همین غارمین فقهاء پرداختند و منظور از غارمین را توضیح دادند که من حالا در اینجا از کتاب عروة الوثقی عبارتی را آوردم که ایشان میفرمایند غارمین کسانی هستند که بدهی بر آنها عارض شده است و قادر به پرداخت آن نیستند ولو این که مایحتاج سالانه خود را داشته باشند و شرط است که بدهی آنها ناشی از معصیت نباشد.
حالا یک کسی مثلا خدای نکرده اگر قمار بازی کند و در قمار دچار باخت شود، اینها نه، اینها مشمول غارمین نیستند ولی میفرماید در اقسام بدهکاری فرق نمیکند که به واسطه قرض باشد یا بهای معامله یا ضمان مال یا عوض مصالحه و یا مانند آن، مثلا این تصادفات رانندگی امروزی را میشود، اگر برای کسی حادثهای پیش بیاید و در یک تصادف رانندگی خسارتی را بر شخص مقابل وارد میکند و یا خسارت جانی بر کسی وارد میشود و باید خسارت را پرداخت کند و از عهده او بر نمیآید، این موارد جزو غارمین است که ایشان توضیح میدهند، همانطور که اگر از باب غرامت اتلاف مال کسی باشد این غارم حساب میشود، اگر تلف کردن از روی جهل و یا فراموشی باشد و قادر بر جبران آن نباشد، باز این هم همینطور است و میتوان آن بدهی را از این عنوان غارمین پرداخت نمود، برخلاف مواردی که از روی عمد و یا تعدی باشد.
ملاحظه میفرمائید این غارمین یک گستره وسیعی از آنچه که امروزه تحت پوشش بیمهها قرار میگیرد، اینها را میتواند پوشش بدهد و آقای قرضاوی در کتاب فقه الزکات توضیح داده است و معتقد است که خیلی از خسارت¬هایی که امروزه برای آن بیمه طراحی شده است، اینها در مفاهیم اسلامی از طریق غارمین قابل مدیریت است و قابل جبران است، لذا به این شکل میشود اینها را مدیریت کرد.
البته این که ما عرض میکنیم این منافاتی با بیمه هم ندارد، یعنی اگر کسی در زمانی که در وضعیت عادی است و درآمد هم دارد و میتواند حق بیمه پرداخت کند، بیاید تحت پوشش بیمه قرار بگیرد و بخواهد از طریق بیمه آن خسارات را جبران کند، این منافاتی ندارد با بحث غارمین و درواقع قابل جمع است، حالا این که ما چه مقدار بیمه را اجباری کنیم و بخواهیم این مسائل را از طریق بیمه مدیریت کنیم و یا این که بخواهیم از سیستم مالیات و زکات استفاده کنیم، اینها را باید در آن بحث بعدی که مکانیسمها و ساز و کارهای تأمین مالی برای خدمات است، آنجا توضیح خواهیم داد.
ولی اصل این که درواقع اینها باید در جامعه پوشش داده شوند و اگر در جامعه کسی گرفتار شد و دچار یک همچین مشکلاتی شد که زندگی او را با اختلال مواجه میکند، جامعه نباید نسبت به اینها بیتفاوت باشد و از منابع مناسب باید اینها جبران شود.
حالا در فقه ما بعضی از راهکارهای جزئی هم برای بعضی از این موارد خسارتهایی که اشاره کردیم وجود دارد، مثل دیه عاقله که در مورد جنایات خطا است، مثل قتل خطا و امثال اینها و یا مثلا عقد ضمان جریره که این هم باز مشروع است، دو نفر باهم عقد و قراردادی میبندند که یکی خسارتهای جرم و جنایت طرف مقابل را به عهده میگیرد، مشروط بر این که از او ارث ببرد، یعنی این دو نفر با همدیگر یک چنین عقدی را منعقد میکنند، این هم درواقع یک راه است، علیایحال در اصل این قضیه اختلافی نیست و این جزو مواردی است که در جامعه باید تحت پوشش قرار داده شود.
مورد بعدی حمایت از تشکیل خانواده و یا بطور کلی حمایت از خانواده است، حالا چه تشکیل خانواده و چه استحکام خانواده، این هم میتواند یکی از موارد مهم و برجسته نظام تأمین اجتماعی در اسلام باشد که به دلائل مختلف باید با عنوان مشخص این مورد حمایت قرار بگیرد.
گرچه در نظام تأمین اجتماعی صدر اسلام که ما قبلا در فصل دوم مرور کردیم، آنجا یک همچنین عنوان مشخصی نبود، مثل غارمین و ابن السبیل و امثال اینها که عنوان مشخصی داشتند، این مورد عنوان مشخصی نداشت. در نظامات تأمین اجتماعی معاصر هم باز گرچه از خانواده به شکلهای جزئی یک حمایتهایی میشود ولی این موارد جزئی است و مثل مخارج بهداشت و درمان که یک عنوان اصلی است برای نظام تأمین اجتماعی، بحث خانواده در این حد عنوان مشخص ندارد، مثلا یک چیزهایی است تحت عنوان کمک عائله مندی و یا برای خود ازدواج یک پولی یک جا پرداخت میشود ولی آن چیزی که ما اینجا میخواهیم بگوییم این است که خانواده خودش میتواند یکی از عناوین اصلی باشد برای نظام تأمین اجتماعی، حالا به این شکلی که عرض میکنم باید مورد حمایت قرار بگیرد.
اما مواردی که میشود برای این استدلال کرد این است که نکته اول این که نیاز به تشکیل خانواده از جمله مهمترین نیازهای انسان است که ما وقتی که مطرح میکنیم میگوییم تأمین اجتماعی عبارت است از حمایت جامعه از نیازهای معیشتی انسان، یکی از نیازهای معیشتی انسان همین بحث تشکیل خانواده است و اتفاقا جزو نیازهای مهم هم است، نیاز به همسر و آن نقشی که تشکیل خانواده در حفظ آرامش و ثبات زندگی انسان دارد، این از این جهت جزو نیازهای اصلی به حساب میآید و در آیات قرآن کریم هم به همین نکته که ازدواج و انتخاب همسر موجب آرامش انسان است اشاره شده است، و من آیاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجاً لتسکنوا إلیها، این که ما میگوییم وظیفه نظام تأمین اجتماعی ایجاد آرامش و اطمینان خاطر است، یکی از چیزهایی که موجب اطمینان و آرامش خاطر انسان میشود داشتن همسر است و اتفاقا اسلام به این نیاز اهمیت خاصی میدهد و میخواهد در یک چهارچوب خاصی این نیاز تأمین شود و این را مهمل و مطلق نگذاشته است و درواقع همین تشکیل خانواده و ازدواج رسمی، این را برای این کار در نظر گرفته است و لذا خودش را موظف میداند بر این که از این حمایت هم بکند.
حالا در بحث تشکیل خانواده هم برای مردان و هم برای زنان، هرکدام به نوعی این در طول زندگی جزو مواردی است که هست، برای خانمها شاید بحث تهیه جهیزیه و برای مردان بحث مخارج ازدواج و مسکن و امثال اینها که برای ازدواج مورد نیاز است.
نکته بعدی این است که علاوه بر این که خانواده، تشکیل خانواده درواقع جزو همین نیازهای معیشتی است و از این باب باید مورد حمایت قرار بگیرد، نکته دیگری که اینجا وجود دارد این است که تشکیل خانواده صرفاً یک بحث نیاز اقتصادی نیست بلکه این نیاز دینی و نیاز معنوی افراد هم است که حفظ معنویت افراد و تکامل روحی و معنوی انسان، این تا حدود زیادی بستگی به این مسئله دارد و از این جهت درواقع جزو نیازهای معنوی انسان هم حساب میشود، یعنی انسان برای سیر مسیر تکاملی خودش حتما نیاز دارد به این که تشکیل خانواده بدهد و تا آنجایی که در روایات هم گفته شده است ازدواج مایه حفظ نیمی از دین انسان است و حتی در بعضی از روایات گفته شده است دو سوم و مثلا همینطور گفته شده است دو رکعت نماز شخص متأهل برتر از هفتاد رکعت نماز فرد مجرد است، این یعنی درواقع تأثیری که داشتن همسر میگذارد روی همان ارتقاء معنوی انسان و روایات در این زمینه زیاد است، بنابراین یک بُعد دیگری در خانواده است که همان نیازهای معنوی است و از این جهت هم درواقع جا دارد که این مورد حمایت قرار بگیرد.
نکته بعدی این است که به لحاظ اقتصادی هم تشکیل خانوناده داری آثار جانبی مثبت است، به این معنا که درواقع ما هرچه برای تشکیل خانواده خرج کنیم بیش از آن مقداری که هزینه میکنیم این فایده اجتماعی برای جامعه خواهد داشت و اصطلاحاً در اقتصاد به اینها میگویند آثار جانبی مثبت یا اکسرنالیتی.
فواید اقتصادی که خانواده، تشکیل خانواده به دنبال خودش دارد متعدد هستند، از جمله¬ی آنها بحث تولید کالاهای خانگی است، تقسیم کار میان زن و مرد است، صرفه جویی در مقیاس است و بحث تعلیم و تربیت و تربیت نسل انسان است، تربیت نسل مولّد است که اینها برای جامعه لازم است و بدون خانواده نمیشود ما به این اهداف دسترسی پیدا کنیم و همینطور تشکیل خانواده برای نگهداری از فرزندان، نگهداری از سالمندان، اینها هم چیزهایی است که در جامعه مورد نیاز است و در محیط خانواده این مسائل هم پوشش داده میشود و اینها مواردی است که نشان میدهد اگر جامعه سرمایه گذاری کند برای تشکیل خانواده، درواقع این کار یک نوع مصلحت اقتصادی هم دارد.
نکته بعدی این است که ما یکسری دلائل خاص داریم برای این که از منابع عمومی و از بیت المال میتوان برای تشکیل خانواده برای افراد تخصیص داد، از جمله این دستوری که خدای متعال در قرآن میفرماید: و أنکحوا الأیامی منکم و الصالحین من عبادکم و إمائکم إن یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله واسعٌ علیم، اینجا این خطاب أنکحوا خطاب به جمع است، به جامعه است و نشان میدهد که جامعه باید قیام کند برای این کار و به افراد مجرد همسر بدهد، و أنکحوا الأیامی منکم، یعنی به مجردهای خودتان همسر بدهد و حالا عباد و إما و اینها که در قدیم بوده است، بعد میفرماید اگر اینها نیازمند باشند خداوند از فضل خودش آنها را بی¬نیاز خواهد کرد.
نصوص در این رابطه زیاد داریم و مثلا یک مورد را که اینجا من آوردم این است که در روایت دارد امام صادق علیه السلام فرمودند مردی به خدمت پدرم امام باقر علیه السلام مشرّف شد، پدرم از او سؤال کرد آیا ازدواج کردهای؟ گفت خیر، پدرم فرمود دوست ندارم دنیا و آنچه در آن است از آن من باشد و شبی را بدون همسر به سر ببرم، آنگاه فرمود دو رکعت نماز مرد دارای همسر بهتر است از اعمال مردی که بدون همسر باشد و شب را دائماً در حال عبادت گذرانده و روز را روزه بدارد، آنگاه پدرم مبلغ هفت دینار به او عطا کرد و فرمود با این پول ازدواج کند و بعد فرمود جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چنین فرموده است که ازدواج کنید زیرا ازدواج باعث فراوانی روزی است.
اینجا هم اهمیت اصل ازدواج و آثار و برکات اقتصادی و غیر اقتصادی آن را امام بیان میفرمایند و هم این که کمک شود به افرادی که از عهده مخارج ازدواج بر نمیآیند بتوانند ازدواج کنند.
باز پیامبر بزرگوار اسلام فرمودند کسی که وسائل ازدواج شخص مجردی را فراهم نماید تا این که ازدواج نماید، از کسانی است که خداوند در روز قیامت با نظر لطف و رحمت به او نگاه میکند.
نصوص در این زمینه زیاد است، به عنوان نمونه چند مورد را اینجا مطرح کردم و در این کتاب آیت الله سبحانی با این آقایان محمودی و بهادری کتابی دارند تحت عنوان تأمین اجتماعی در اسلام، آنجا نصوص زیادی را جمع کردند که مفاد همه آنها همین قضیه است.
نکته بعدی این است که امروزه بخصوص در شرائط کشور ما واقعا وضعیت خانواده در معرض خطر و آسیبهای زیادی است و به لحاظ این مصالح زمانی و مکانی هم اگر به این قضیه نگاه کنیم، ما در این وضعیت باید از خانواده حمایتهای جدی کنیم و آنچه که امروزه راجع به نرخ رشد جمعیت، نرخ موالید و عرضم به حضور شما نرخ ازدواج و نرخ طلاق و امثال اینها گفته میشود، اینها تمام علامت خطر است که باید به داد خانواده رسید و حمایتی حساب شدهتر، برنامه ریزی شدهتر از نهاد خانواده را داشته باشیم. ما با ملاحظه مصلحت جامعه خودمان، وضعیتی که خانواده الان در کشور ما دارد، این مستحق این است که از منابع عمومی برای حمایت از خانواده باید مسئله ازدواج و استحکام خانواده مورد حمایت جدی قرار بگیرد.
مورد بعدی بحث تأمین مسکن است که حالا این تأمین مسکن هم در صدر اسلام یک عنوان مشخصی در مثلا مصارف زکات اینطور نبود که بگویند یکی از آنها برای مسکن است و در نظام تأمین اجتماعی فعلی ایران هم باز بحث مسکن جزو موارد تحت پوشش تأمین اجتماعی نیست ولی حالا ما استدلال میکنیم به این که اتفاقا مسکن یکی از آن اقلام اساسی نیازهای انسان است که باید مورد حمایت خاص قرار بگیرد.
نکته اول این است که مسکن باز از جمله نیازهای اساسی و اصلی انسان است و مسکن درواقع از همان ریشه سَکَنَ به معنای سکون و آرامش است و کأنّه داشتن مسکن و سرپناه به انسان آرامش و اطمینان خاطر میدهد، کما این که قرآن هم میفرماید: و الله جعل لکم من بیوتکم سکناً، بیوت، خانههای شما مایه آرامش شماست و آن اطمینان و آرامش خاطری که تأمین اجتماعی دنبال آن است، برآورده شدن آن یک مقداری بستگی به برخورداری از مسکن دارد.
از لحاظ جایگاه مسکن در مجموعه نیازهای انسان، نیازهای معیشتی انسان که جزو موارد اصلی و مهم است، به همین جهت در خیلی از کشورهای اروپائی که نظامهای تأمین اجتماعی پیشرفتهتری دارند، این بحث مسکن جزو اقلام عمده مورد حمایت است، اگر سه مورد را بخواهیم مثال بزنیم در تأمین اجتماعی، بحث بازنشستگی و بحث بهداشت و درمان و یکی هم بحث مسکن است، حالا مسکن اجتماعی که الان در کشورهای اروپائی مطرح است و کسانی که درآمد آنها کمتر از یک حد مشخصی است، یکی از اقلام عمده حمایتهایی که از اینها به عمل میآید بحث مسکن است که حالا هم دولتها خودشان اقدام به ساخت مسکن اجتماعی میکنند و اینها را در اختیار نیازمندان قرار میدهند و یا این که کمک هزینه مسکن به افراد داده میشود، یعنی مبلغ مشخصی به افراد کمک میشود بابت تهیه مسکن و این جزو اقلام عمدهای است.
چند تا نکته برای این که مسکن باید مورد حمایت قرار بگیرد میشود بیان کرد. نکته اول این است که ما به همان دلیلی که خانواده را گفتیم تشکیل خانواده مهم و اساسی است و برای انسان لازم است و باید مورد حمایت قرار بگیرد، به همان دلیل مسکن هم همانطور است یعنی تشکیل خانواده با داشتن مسکن، لازم و ملزوم همدیگر هستند، انسان تا وقتی که مجرد است در خانواده پدر و مادری زندگی میکند ولی وقتی تشکیل خانواده می¬دهد احتیاج به مسکن هم پیدا میکند، این نکته اول.
نکته دوم این است که همان دلائلی که برای لزوم حمایت از فقراء بیان کردیم، کسانی که درآمد آنها کفاف نیازهای زندگی آنها را نمیدهد، نداشتن مسکن هم باز به نوعی نیاز حساب میشود که اگر فاقد آن باشد از این جهت مستحق، یعنی از باب فقر هم این مستحق کمک است، منتها درواقع آن نوع سوم فقر میشود و دلیل خاص هم داریم که در روایات ما، در آموزههای فقهی ما بخصوص در باب مسکن و حمایت اجتماعی از مسکن افراد و اعضای جامعه راهکارهای مشخصی است که حالا بعضی از موارد را اشاره میکنم، مثلا وقف یکی از این راهکارها است که از جمله موارد وقف که این همه در اسلام بر آن سفارش شده است، وقف خانه است برای سکونت نیازمندان و در روایت است که امیرالمؤمنین علیه السلام یکی از موارد اوقاف ایشان همین بوده است که امام صادق علیه السلام اشاره میفرمایند که امیرالمؤمنین خانهای وقف کردند برای خالههای خودشان و فرزندان ایشان و فرمودند در صورت انقراض آنان، آن خانه در اختیار مسلمانان نیازمند قرار گیرد، یعنی وقف خانه برای سکونت نیازمندان، این چیزی که الان جای آن هم خالی است یعنی در جامعه ما وقف خانه، حالا وقف مثلا فرض بفرمائید مدرسه و بیمارستان و امثال اینها رایج است ولی وقف خانه برای نیازمندان، این در سیره امیرالمؤمنین است و همینطور مفهوم سکنی و عُمری و رُقبی، اینها هم مفاهیمی است که در فقه ما است و مخصوص تأمین مسکن است.
سُکنی یعنی این که انسان یک خانه را اختصاص بدهد به استفاده دیگران و اگر این محدود به عمر آن طرفی که از این استفاده میکند باشد، مادامی که طرف عمر دارد، مثلا رُقبی برای مواردی است که همین سکونت در منزل را انسان به دیگران اختصاص میدهد و این را مقیّد میکند به یک مورد خاص، مثلا فرض بفرمائید تا وقتی که خانه دار نشدی در این خانه بشین یا تا وقتی که مثلا شغل پیدا نکردی، وضع مالی تو خوب نبود اینجا بشین و چیزهایی از این قبیل، یک موردی را مشخص میکند میگوید مثلا تا این وقت مشخص میتوانی از منافع این خانه استفاده کنی، اینها در فقه ما است و درواقع تمام آن سفارشهایی که به صدقات و انفاقات و وقف و امثال اینها شده است، همه اینها در مورد مسکن هم است و بلکه از یک جهاتی وقف مسکن شاید در بعضی از موارد بیشتر هم باشد.
باز از جمله آن نصوص خاص این است که امام صادق علیه السلام میفرمایند. اینجا در این نص دارد کسی که خانهای داشته باشد و مؤمنی به آن نیازمند باشد ولی صاحب خانه آن را در اختیار او قرار ندهد، خداوند میفرماید: ای فرشتگان بنده من به دیگر بندگان من بخل ورزید، از این که او در خانه خودش مسکن گزیند، سوگند به عزت و جلال خودم هرگز او را در بهشت منزل نخواهم داد.
اینهایی که عرض کردیم، اینها رجحان شرعی کمک به مسکن افراد و خانوادهها را تأیید میکند، ولی این که این را از منابع عمومی، از بیت المال میشود برای مسکن استفاده کرد یا نه، آن نکته اول و و دوم درواقع به آن لحاظ حتماً میشود از منابع زکات و بیت المال برای تأمین مسکن افراد استفاده کرد، چون گفتیم زکات از جمله مصارف آن فقراء هستند و کسی که برای مسکن نیازمند است و درآمد و پولی که بخواهد مسکن تهیه کند را ندارد، این قطعا از این جهت مشمول عنوان فقیر حساب میشود و از باب زکات میشود به او کمک کرد.
منتها چیزی که اینجا روی آن تأکید میکنیم این است که مسکن در ضمن این که از محل زکات با عنوان فقیر میشود آن را پوشش داد و از این جهت افراد مستحق دریافت کمک هستند ولی به لحاظ عمومیت این مسئله، امروزه بخصوص که تهیه مسکن یعنی افراد وقتی میرسند به سن ازدواج، اینطور نیست که به راحتی بتوانند یکدفعه این مسکن را تهیه کنند، اگر جامعه یک برنامهای داشته باشد مثل شبیه همین برنامههای تأمین مسکن اجتماعی که در دولتهای رفاه اروپائی است، این یک برنامه ریزی مشخصی برای مسکن در جامعه وجود داشته باشد که وقتی افراد به سن ازدواج میرسند یکدفعه با یک مانع بزرگی به نام تهیه مسکن مواجه نشوند و بشود اینها از این طریق مورد حمایت قرار بگیرند، منتها این نحوه حمایت میتواند حساب شده باشد، این که ما بگوییم مثلا برای تمام کسانی که فاقد مسکن هستند یکدفعه از منابع عمومی برای خرید مسکن کمک شود، بله، شاید از این نشود دفاع کرد ولی اصل حمایت از مسکن ولو برای سکونت، ولو برای سکونت موقت، این جزو مواردی است که میشود عنوان مشخصی برای آن تهیه دید و برنامههای مشخص و منحصر به خودش را پیاده کرد.
بحث بعدی بحث تأمین اشتغال و حمایت از بیکاران است، این بحث بیکاری، بیمه بیکاری و اینها، این هم جزو اقلام مطرحِ نظامهای تأمین اجتماعی معاصر است و چیزی است که دولتها و جوامع خودشان را موظف می¬دانند که حالا با یک برنامههای ویژهای از عنوان بیکاری درواقع حمایت کنند که ما اینجا درواقع این را میخواهیم بگوییم که از عنوان بیکاری هم حالا با این ضوابط و شرائطی که عرض میکنیم باید حمایت کرد.
نکته اول که در این نوع حمایت در اینجا وجود دارد این است که وقتی ما میگوییم حمایت از بیکاری یا افراد بیکار، حمایت از افراد بیکار، باید توجه داشته باشیم که اینجا فرقی بین افرادی که حق بیمه پرداخت کردند و یا حق بیمهای پرداخت نکردند، درواقع هیچ منطقی وجود ندارد که ما، یعنی اگر فردی فاقد شغل است و به همین جهت الان نمیتواند زندگی خودش را تأمین کند، تا وقتی که شغلی پیدا نکرده است و بیکار است، این باید مورد حمایت قرار بگیرد، چه قبلا شاغل بوده است و حق بیمه پرداخت کرده است و یا این که نه، حالا جوان فارغ التحصیلی است، تازه فارغ التحصیل شده است و هنوز شغلی پیدا نکرده است و نیازمند است و باید مورد حمایت قرار بگیرد.
بنابراین این که ما این را مشروط کنیم به پرداخت حق بیمه، این به نظر ما منطقی ندارد، کما این که برخلاف کشور ما که این بیمه بیماری، آن هم باز تازه بخشی از آنها، چون همه شاغلین در بخش رسمی هم معلوم نیست بیمه بیکاری داشته باشند، برخلاف این وضعیت موجود، در خیلی از کشورهای اروپائی حمایت از بیکاری اصلا مشروط به این نیست که طرف قبلا شاغل بوده است و حق بیمه پرداخت کرده باشد، همین که جویای کار باشد و درواقع شناخته شود به عنوان کسی که رسماً فاقد شغل است و تا وقتی که شغل پیدا نکرده است این را مورد حمایت قرار میدهند، بنابراین وجهی بین پرداخت حق بیمه و غیر آن وجود ندارد، این نکته اول.
نکته دوم این است که اگر ما بخواهیم حمایت کنیم از افرادی که فاقد شغل هستند، اینجا ضمن این که اصل این کار خوب است ولی باید حساب شده باشد که موجب انگیزه فرار از کار و تنبلی و سواری مجانی و اینها نشود و لذا در نصوص اسلامی هم گفته شده است افرادی که توانمند هستند، میتوانند کار کنند و تن به کار نمی¬دهند، حساب اینها جداست، وقتی ما میگوییم حمایت از افراد بیکار، نه کسانی که عمداً زیر بار کار نمیروند و منتظر هستند که نظام زندگی آنها و مخارج آنها را به عهده بگیرد و در فقه هم گفته شده است کسانی که توان کار کردن دارند ولی عمداً کار نمیکنند، اینها درواقع استثناء هستند از این قاعده.
نکته بعدی این است که باز حمایت باید در درجه اول از طریق ایجاد کار باشد، یعنی ما بجای این که به شخص بیکار یک پولی را در اختیار او قرار بدهیم برای او ایجاد شغل کنیم و این حمایتی که به این صورت باشد افراد را وابسته نمیکند، عزت نفس افراد را حفظ میکند، بار نظام تأمین اجتماعی را سنگین نخواهد کرد بلکه به نحوی این ایجاد شغل باعث میشود تولید زیاد شود و منابع درآمدی نظام تأمین اجتماعی زیاد شود بنابراین اگر نظام میخواهد حمایت کند در درجه اول باید سراغ ایجاد شغل برود.
یک نمونهای از روایات را اینجا آوردم که میگوید در زمان پیامبر اکرم صلوات الله و سلام علیه و علی آله یک شخص نیازمندی مراجعه کرد به پیامبر و میگوید حضرت بجای این که پولی از زکات و اینها در اختیار ایشان قرار بدهد، به ایشان گفت که اگر در منزل چیزی داری که قابل فروش باشد، برو آنها را بیاور و طرف هم ظاهراً وضع مالی خوبی نداشته است ولی میرود زیرانداز و کاسهای که در خانه بود را میآورد و آنجا حضرت اینها را از طریق مزایده به فروش میگذارد و شخصی این را به دو درهم میخرد و حضرت به این فرد نیازمند میگوید با یک درهم از این دو درهم طعام تهیه کن و یک درهم را هم یک تیشه یا تبری بگیر، فرد میرود با یک درهم تیشهای را میآورد و خود حضرت کمک میکند، دستهای را برای این تیشه میگیرد و او را راهنمائی می¬کند به کندن هیزم و میفرماید برو تا پانزده روز به من مراجعه نکن و این فرد میرود مشغول هیزم کنی و فروش آن و امرار معاش از این طریق میشود و درواقع خودش را به این شکل بینیاز میکند دریافت کند. حضرت اینجا هم طرف را سوق میدهد به سمت اشتغال و خودش هم کمک میکند برای این و هم به لحاظ معنوی گوشزد میکند که درخواست کمک به این صورت که شخصی که اظهار نیاز میکند و از دیگران میخواهد زندگی خودش را تأمین کند، این در روز قیامت با وضعیتی محشور میشود که نشانه صدقه خوری در پیشانی او آشکار است و یک طوری درواقع نداشتن وجهه و آبرو است در قیامت، بخاطر این اظهار نیاز و درخواست نیاز از مردم، حد الامکان این نباید باشد.
این کار و این روش خیلی روش ارزشمندی است که من چندتا مؤسسه را الان مثال میزنم که دوستان اینها را در اینترنت جستجو کنند هست، مثلا ما یک مؤسسهای داریم در تبریز به نام همین مؤسسه حمایت از مستمندان، برای تبریز، شنیدید که میگویند تبریز شهر بدون گدا است، این بدون گدا بودن شهر تبریز، نه این که نیازمند آنجا نباشد، بلکه بخاطر این است که یک مؤسسهای در آنجا است به همین نام که افراد نیازمندان جامعه را بجای این که مستقیماً به آنها پول بدهند، هدایت میکنند به سمت این مؤسسه و مؤسسه هم تحقیق میکند و اگر واقعا یک آدم ناتوانی باشد که به او مستقیم کمک میکند و اگر قادر بر کار باشد اینها را معرفی می¬کند برای کار، به کارخانجات و بنگاهها و جاهایی که اینها میتوانند مشغول شوند و روی پای خودشان بایستند و این عملکرد بسیار بسیار درخشانی دارد که من فکر میکنم جزو آن مواردی است که در سطح بین المللی می¬شود اینها را مطرح کرد و به آن افتخار کرد.
در تهران مؤسسهای داریم به نام صدّیقین که اینها هم همینطور از طریق ایجاد اشتغال برای نیازمندان بخصوص زنهای سرپرست خانوار اقدام میکنند. مؤسسه نذر اشتغال که در اصفهان است و اینها بیش از دو هزار شغل را برای نیازمندان ایجاد کردند، بیش از دویست کارگاه را تأسیس کردند برای اشتغال نیازمندان. حالا اینها که در مؤسسات خیریه است، دولت هم میتواند وقتی که میخواهد از بیکاران حمایت کند، درواقع ترتیبی را اتخاذ کند که اینها را در درجه اول حمایت کند به سمت اشتغال، این هم یک ویژگی. اگر اینطور باشد دیگر این بحث سواری مجانی و اینها هم موضوعاً منتفی میشود، یعنی شما بجای این که پول بدهید، به طرف شغل میدهید.
نکته بعدی این است که اگر علیرغم همه این چیزهایی که گفتیم فرد نیازمند باشد و بیکار هم باشد و شغلی هم در اختیار او نتوانستیم قرار بدهیم و احراز کردیم این عمدی تنبلی نمیکند و اگر کار باشد دنبال کار می¬رود ولی فعلاً کار نیست به هر دلیل، اینها را باید حمایت کنیم، البته با استفاده از بیمه بیکاری یعنی وجود یک برنامهای، برنامه بیمهای برای بحث بیمه بیکاری ندارد، این سر جای خودش است، ولی فارغ از آن، خود بیکاری را میشود به عنوان یکی از موارد مطرح کرد.
آخرین موردی که عرض میکنیم بحث سالمندی است که این از جمله موارد اساسی و پرهزینه و مشکل دار نظامهای تأمین اجتماعی زمان ما بحث بازنشستگی است، به شکلی که حدود دو سوم از این مزایای تأمین اجتماعی برای همین بحث مزایای بازنشستگی هزینه میشود و ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی که یک چیز عام البلوایی است که در مطالب قبل راجع به اینها خیلی صحبت کردیم، یعنی عمده مشکلات تأمین اجتماعی معاصر از محل همین بحثهای بازنشستگی است، حالا ببینیم با بحث بازنشستگی بر اساس مبانی اسلامی چطور باید مواجه شویم.
یک نکتهای که اینجا باید مطرح کنیم این است که این مفهوم بازنشستگی به این شکل یک مفهوم جدیدی است، ما در صدر اسلام، در فصل دوم دیدم که بحث سالمندان و افراد سالخورده و ازکارافتاده، اینها جایگاه مشخصی داشتند و تشویق شده است حمایت از آنها و حتی اختصاص بیت المال به آنها ولی اینجا الان بحث ما بر سر بازنشستگی است، بازنشستگی به این معنا و مفهوم که انسان در سنین مشخصی اشتغال به کار دارد و یک بخشی از درآمد خودش را باید به صندوق بازنشستگی بدهد و وقتی که به یک سن خاصی میرسد دیگر دوران اشتغال تمام میشود و به حکم قانون باید بازنشسته شود و برود در ردیف دریافت کنندگان مزایای تأمین اجتماعی. درواقع در غرب هم درست شد.
علت آن هم این بود که نظام سرمایه داری مبتنی بر تحریک مصرف و ایجاد تقاضا که لازم داشت برای رشد اقتصادی و از آنطرف پایین بودن دستمزد کارگران که این هم یک قانونی است در اقتصاد و معمولا مزد کارگرها در سطوح پایین تأمین میشود و مخصوصا در اواخر قرن نوزده و قرن بیستم که این مسائل بوجود آمد، آن مواقع دستمزدها خیلی پایین بود و این دستمزدها به اندازهای نبود، یعنی درواقع کفاف مخارج دوره جاری را هم نمیداد و لذا افراد وقتی به سن پیری میرسیدند اینها دیگر چیزی نداشتند، پس اندازی، چیزی که بشود با آن زندگی را اداره کرد نداشتند و درواقع یک اضطرار اجتماعی بوجود آمد که سالمندان را باید ببریم تحت پوشش بازنشستگی و چون نظام تأمین اجتماعی باز به لحاظ مبنایی مبتنی بر فردگرایی بود و این که ما مجوزی نداریم که از ثروتمندان بگیریم و بخواهیم به نیازمندان و فقراء اختصاص بدهیم، همین بحث بیمهها را مطرح کردند، بیمههای بازنشستگی و اینها و این تبدیل شد به قاعده عمومی و آن وضعیت و بحران ها، همه اینها به این صورت درست شد.
ما وقتی به مبانی اسلامی بر میگردیم درواقع چندتا نکته اینجا وجود دارد، نکته اول این است که خود سالمندی و بزرگسالی یک مفهومی است که در نصوص اسلامی مطرح است و سالمندان باید مورد تکریم قرار بگیرند و هم در قرآن نسبت به پدر و مادر این سفارش شده است و هم در روایات که درواقع حضرت فرمودند بزرگسالان را گرامی بدارید زیرا احترام به آنان به منزله احترام به مقام الهی است یا مثلا کسی که قدر و منزلت سالمندان را بداند و بخاطر پیری آنها را محترم بدارد، خداوند بزرگ چنین شخصی را از وحشت روز قیامت امان خواهد داد و بقیه نصوصی که در اینجا خیلی نصوص داریم که سالمندان باید در جامعه مورد تکریم قرار بگیرند. چون وقت ما رو به اتمام است، از نصوص آن میگذرم.
بنابراین سالمند اگر بخواهد تکریم شود، این با سرای سالمندان و واگذار کردن اینها به آنجا و کنار گذاشتن اینها از جامعه، این درواقع تکریم حساب نمیشود بلکه به نحوی تحقیر هم حساب میشود، این با مبانی اسلامی سازگار نیست.
نکته دوم این است که در بحث سالمندی در درجه اول، افراد خودشان در زمانی که شاغل هستند و درآمد دارند باید پس انداز کنند برای دوره پیری و بدون این که به کسی وابسته باشند باید تدارک دوران پیری خودشان را داشته باشند و اولین منبع برای دوره سالمندی پس اندازهای خود افراد است و این بحث تهیه مستغّلات (با غین) که یک مفهوم رایج است در ادبیات اسلامی و در فرهنگ اسلامی و ارث گذاری برای فرزندان و امثال اینها، همه اینها برای این است که دست انسان در آنجا بسوی کسی دراز نباشد، این نکته دوم.
نکته سوم این است که حالا اگر فردی پس انداز نداشت و سالمند شد و نیازمند است، باز اولین مسئول در اینجا خود خانواده است، فرزندان و نزدیکان هستند و این هم به لحاظ فقهی جای شک و شبههای ندارد که اگر فرزندان متومّل باشند، مخارج پدر و مادر نیازمند به عهده آنها است، این هم نکته سوم. یعنی علاوه بر خانواده از بیت المال و منافع عمومی هم برای سالمندان میشود استفاده کرد، در فصل دوم نصوص آن را دیدیم که در صدر اسلام وجود داشت، خود امیرالمؤمنین وقتی یک پیرمردی را دید که گدایی میکند، آنجا سؤال کردند که این وضعیت چیست؟ وقتی گفتند این نصرانی است و اینها، حضرت خیلی تعجب کردند و درواقع با یک نوع حالتی که این وضع نباید در جامعه باشد، فرمودند هزینه¬های این را از بیت المال تأمین کنید و در نصوص نهج البلاغه و اینها هم ذوی السن، افراد مسن به صورت مشخص اینجا مورد تأکید قرار گرفته بود، این هم یک نکته.
نکته آخر این که حالا اگر ما از این موارد صرف نظر کنیم، ببینیم آن راهکاری که امروزه تحت عنوان بیمههای بازنشستگی مطرح میشوند، یعنی روشهای بیمهای برای مخارج دوران سالمندی، آیا این وجهه شرعی دارد یا نه؟ این هم باز در جای خودش، یعنی از این جهت که عقد بیمه، عقد مشروعی است و فقهاء این را برای بحث بازنشستگی و اینها هم استفاده از عقد بیمه را مجاز میدانند، از این جهت از راهکار بیمهای هم میشود استفاده کرد منتها ما در مباحث بعدی استدلال خواهیم کرد که حالا بر فرض این که بشود استفاده کرد آیا مصلحت هم است و درست است که ما از این استفاده کنیم یا باید از دیگر منابع استفاده کنیم که آنجا این بحث را روشن خواهیم کرد؟
آیت الله جوادی آملی تصریح میکنند که بازنشستگی به این مفهومی که الان رایج است در اسلام ما یک همچین چیزی نداریم و انسان تا وقتی که زنده است و میتواند کار کند باید از طریق کار خودش معاش خودش را تأمین کند، از این جهت درواقع ما این مفهوم جدید را نمیتوانیم به رسمیت بشناسیم، منتها این اصلا به هیچ وجه به این معنا نیست که ما قشر و طبقه سالمند را بخواهیم در جامعه رها کنیم به امید خودش، بلکه میگوییم مدیریت دوره سالمندی به این شکلی که الان رایج است، این اولا اسلامی نیست و ثانیاً درواقع به مصلحت هم نیست، یعنی من حالا یک مثالی بزنم از کشورهایی که برگشتند از این روش¬های جدید، از جمله مثلا کشور سوئد است که از این نظامهای بازنشستگی عمومی مثل همین چیزی که ما الان داریم هم در سازمان تأمین اجتماعی و هم در صندوق بازنشستگی کشوری، اینها را وقتی تجربه کردند دیدند این ورشکستگی میشود و با ورشکستگی خودش کل جامعه را فرو میبرد و این را مطرح کردند با مردم و جامعه را قانع کردند به این که از این سیستم جدا شوند و راه حلهای دیگری برای این بحث بازنشستگی اتخاذ کردند و لذا تجارب بشری هم این را درواقع تأیید نمیکند و حالا ما در قسمت بعدی که بحث راهبردهای تأمین اجتماعی را داریم و مقایسه میکنیم بحثهای بیمهای را با بحثهای غیر بیمهای، آنجا توضیح خواهیم داد که راه حل اساسی برای این که جامعه بخواهد حمایت کند از بحث سالمندی، راه حلهای بهتری وجود دارد که آنها با مبانی اسلامی سازگارتر هستند.
خیلی ممنون و متشکر از همه دوستان و همه شما را به خدای بزرگ میسپاریم با صلوات بر محمد و آل محمد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.