جلسه دوازدهم درس خارج فقه استاد معصومینیا در موضوع فقه تخصصی بازار سرمایه در تاریخ ۷ بهمن ۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.
درس فقه بازار سرمایه
جلسه دوازدهم پنجشنبه 7 بهمن 1400
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الان إلی لقاء یوم الدین، اللهم وفّقنا لما تحبّ و ترضی برحمتک یا أرحم الراحمین.
یک آیه از قرآن عرض کنم به حضور شما تا برای همه ما تذکر باشد و خداوند توفیق عمل به همه ما انشاءالله عنایت بفرماید، آن آیه هم این است که قرآن کریم میفرماید، آیه را شنیدید و من باب تذکر است، میفرماید: إنما المؤمنون الذین إذا ذُکر الله وجلت قلوبهم و إذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایماناً و علی ربهم یتوکلون، یعنی مؤمنین کسانی هستند که وقتی ذُکر الله، وقتی اسم خدا برده میشود وجلت قلوبهم، قلبهای آنها لرزان میشود از عظمت خدا، از کارهای خودشان که حالا این وجلت بیشتر از عظمت پروردگار است، خدا ارحم الراحمین است ولی از آنطرف هم قدرتمندترین موجودات یعنی اصلا قابل مقایسه نیستند، الذین إذا ذکر الله، اُبّهت و عظمت خدا دل آنها را میلرزاند و إذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایماناً، وقتی آیات قرآن خوانده میشود، آیات خدا خوانده میشود ایمان آنها زیاد میشود، اینها ملاکهایی است برای سنجش خودمان، یعنی من، شما، یکسری مثل آزمایشگاه، الان آدم خیلی از دردها، ممکن است الان مریضیهایی داشته باشم که خودم ندانم، باید بروم آزمایشگاه، آزمایش کردن هم دردسر دارد و سخت است، اینها آزمایش است، یعنی آدم اگر خواست بفهمد چند مرده حلاج است اینها ملاک است، یکسری ملاکهایی در آیات و روایت داریم که یکی از آنها این است که و إذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایماناً، وقتی آیات قرآن خوانده میشود ایمان آنها زیاد میشود، ما نگاه کنیم ببینیم وقتی آیات خوانده میشوند ایمان ما زیاد میشود یا نه؟ هرکدام بین خود و خدای خود، اگر دیدیم ایمان ما زیاد شد بفهمیم که این ایمان در قلب ما است، اگر دیدیم زیاد نشد، معلوم میشود این علامت ما نیست، خیلی ملاک خوبی است، هرکسی بین خود و خدای خودش میفهمد، و علی ربهم یتوکلون، بر خدا توکل می¬کنند، بر خدا توکل میکنند یعنی چه؟ یعنی چشم آنها به اسباب نیست، حالا این هم یک ملاک بسیار خوبی است، چطور؟ ما میبینیم وقتی اسباب یک کاری فراهم است با وقتی اسباب یک کاری فراهم نیست چقدر برای ما این فرق میکند، اگر دیدیم فرق نمیکند روحیات ما، معلوم میشود ایمان ما بالاست، اگر دیدیم خیلی فرق می¬کند معلوم میشود ایمان ما ضعیف است، برای خدا، ما وظیفه داریم اسباب را فراهم کنیم، ولی این که حالا این اسباب اثر داشته باشد یا نداشته باشد، اینها اراده الهی است و از آنطرف هم خدا مسبّب الاسباب است، بنابراین اینها ملاک است که آدم ببیند وقتی پارتی دارد، واسطه دارد امید او بیشتر است یا وقتی که امید ندارد یعنی اسباب فراهم نیست؟ خیلی وقتها اسباب فراهم نیست، خداوند راحتتر جور میکند، اینها ملاک است، إنما المؤمنون الذین إذا ذکر الله وجلت قلوبهم و إذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایماناً و علی ربهم یتوکلون، چشم آنها به مسبّب الاسباب است.
عرض کنیم وارد بحث خودمان شویم، چون شبهای جمعه است خواندن آیات و روایت میچسبد، دل آدم می¬خواهد این درسها را کنار بگذارد برود آیات بخواند و بحثهایی به این صورت.
برویم سر بحث خودمان، قصد ما این است که مسائل سهام را بررسی کنیم و شرکتهای سهامی را بالاخره خیلی مفصل نمیشود بررسی کرد، در سهام حوصله آن را شاید نداشته باشیم ولی اجمالاً بدانیم و بعد این که اسلامی سازی صورت گرفته است، این را هم یاد بگیریم و بعد ببینیم این اسلام سازی که صورت گرفته است چه فرقی با رایج دارد، این را قبلا گفتم، دیگر خودتان داوری کنید، قبلا گفتم که وقتی ما اینها را اسلامی کردیم، اثر این در بازار چیست، اثر این در بخش واقعی چیست، از طرفی یک سر آن در مسائل فقهی است، از طرفی یک سر آن در بخش واقعی است، اینها مهم است، خیلی وقتها شاید تحلیلها جامع نباشند یعنی وقتی مسائل گفته میشود فقط مثلا بُعد فقهی، آن هم فقه فردی مورد توجه واقع میشود، در حالی که ما باید همه ابعاد را مد نظر قرار بدهیم.
خرید اعتباری، فروش استقراضی را که گفتیم، گفتیم جایگزین فروش استقراضی قبلا نقد و سلف بود یا به یک صورت دیگری هم بود که بعد فروش تعهدی را تعبیه کردند، تحت عنوان قرارداد صلح که یک صلحی بود با چند تا شرط، نتیجه آن این بود که مثلا اگر کسی فروش استقراضی میکرد در بازار، دقت کنید، کسی فروش استقراضی میکرد، شخص مثلا آ سهام شخص الف را میخرید، قرض میگرفت، بعد میرفت در بازار به شخص ب میفروخت یا با هر کسی، بعد پول آن را پس از فروش میگذاشتند در سرمایه گذاری و بهره آن را میگرفتند، سود هم همینطور، فرقی نمیکند چه سود و چه بهره ولی چون قرض گیرنده دیگر ارتباطی با قرض دهنده نداشت جز دِین، سودی که میداد ربا میشد، ما برای این که این کار، برای این که این ربوی بودن حل شود، فروش تعهدی را جایگزین آن کردیم که یک قرارداد صلح بود که شخص آ به اصطلاح با شخص الف قراردادی را به صلح میبندند که سه چهار تا کار انجام شود:
یک: سهام او را به وکالت از طرف او بفروشد، دو: پول آن را به وکالت از طرف او سرمایه گذاری کند، سه: هر وقت شخص الف خواست به وکالت از طرف او بفروشد، بعد اگر قیمت پایین آمده بود، به اصطلاح بالا رفته بود این مابه التفاوت را به عنوان حق الوکاله تصرف کند، اگر پایین آمده بود، خودش تصمیم گرفت بخرد، برود بخرد و بقیه را او به این هبه میکند، همه اینها به عنوان شرط ضمن عقد صلح مندرج شده بود در عقد صلح، نتیجه چه بود؟ آن چیزی که در صحنه واقعی اتفاق می¬افتد در قالب یک عقد صلح است و چند تا شرط، ولی نتیجه آن با فروش استقراضی هیچ تفاوتی ندارد، یعنی نتیجه اقتصادی، نتیجه مالی آن با آن کوچکترین تفاوتی ندارد، فروش تعهدی تفاوتی ندارد با فروش استقراضی، فقط او قرض است، اینجا ما گفتیم قرارداد صلح، ولی آن چیزی که در خارج اتفاق میافتد تفاوت دارد، این از فروش استقراضی.
می آییم در خرید اعتباری سهام. در خرید اعتباری سهام، در فروش استقراضی قبلا اینها را گفتیم، آن چیزی که در فروش استقراضی، اثری که فروش استقراضی در بازار دارد افزایش عرضه است، چرا؟ برای این که قرض گیرندگان که در قالب قرارداد صلح شده است، میروند سهامهایی که یک عده، شخص الف و امثال الف پیش خودشان نگهداشتند، اینها را میخواهند برای یک مدتی نگهداری کنند، از اینها میگیرند و عرضه می¬کنند، حالا به هر تعدادی که در بازار اتفاق بیفتد نتیجه این است که عرضه افزایش پیدا میکند، اثر آن در بازار این است. اما میآییم سراغ خرید اعتباری سهام، خرید اعتباری سبب افزایش تقاضا می¬شود، خلاصه خرید اعتباری چیست؟ خلاصه خرید اعتباری این است که همین شخص آ وارد بازار سرمایه میشود و پول هم ندارد، یک نفر آنجا نشسته است برای بازار سرمایه است، برای این کارگزاریها است، این کارگزاریها بازار داغی میکند تعداد زیاد شود تا این که کارمزد بگیرد، کارگزاری و اینها میگویند ما سود و اینها را نمی¬خواهیم، ما چه میخواهیم؟ کارمزد میخواهیم، بخاطر این که کارگزاری حالا طبق آن چیزی که اصل قضیه است، حالا آنجا که خصوصاً معامله میشوند یا خلاف قانون رفتار میکنند یا چیزهای دیگر، کاری ندارم، بر اساس همین فرمول، کارگزار میگوید من میخواهم یک کاری کنم تا مردم زیاد معامله انجام بدهند، تعداد معاملات بالا برود، یک نفر وارد بورس میشود، شخص آ، کارگزار میگوید برای چه آمدی؟ میگوید آمدم اینجا معامله کنم ولی پول ندارم، میگوید اشکال ندارد، پول نمیخواهد، یعنی در بازار سرمایه دوستان بعضیها وارد هستند، شاید همه شما بهتر از من وارد باشید که یکی از ویژگیهای بازار سرمایه در دنیای امروز این است که برای همه سلائق ابزار درست کرده است، برای همه قشرها ابزار درست کرده است، کسی که پول دارد برای او ابزار درست کرده است، کسی که ریسک پذیر است، برای او ابزار درست کردند، مثلا کسانی که ریسک گریز هستند، همین شورت سلینگ (short selling)، خرید اعتباری، اینها یک مقداری ریسک متوسطی را میخواهد، ریسک پذیری متوسطی. حالا طرف وارد بازار سرمایه شده است پول ندارد، کارگزار به او میگوید پول نمیخواهد، بیا برای تو اعتبار گشایش میکنم، حالا از او تضمین میگیرد یا هر چیزی، تضمین میگیرد، بعد برای او یک اعتباری گشایش میکند که این اعتبار مثلا برای بانک است غالب اوقات، بانک یک اعتباری گشایش میکند مثلا به کارگزار میگوید تو تا حتی یک میلیارد میتوانی خرید اعتباری انجام بدهی، مثلا حالا هرچیزی، این کارگزار گشایش اعتبار میکند برای شخص آ و شخص آ تابلوها را میبیند، یک سهامی چک میکند و آن سهام را میخرد، به کارگزار میگوید برای من بخر، کارگزار مزد خودش را می-گیرد، سهام را برای این شخص آ میخرد و پول آن را در حساب میگذارد، پول او را که به او نمیدهد، صبر میکند، ببخشید سهام را میخرد و سهام را نزد خودش نگهداری میکند، پول سهام را کارگزار میدهد از پول بانک، از خط اعتباری بانک، این آقای آ اینجا دارای یک سهام است که نزد کارگزاری است، هر زمانی اراده کرد بفروشد به کارگزار میگوید بفروش، کارگزار از آن تاریخی که برای او خریده است تا آن موقع که این تقاضای فروش میکند سود آن پول را میگیرد، بر حسب مبلغ. بعد مثلا قیمت سهام فرض کنید فلان مقدار افزایش پیدا کرد و مثلا فرض کنید قیمت سهام موقع معامله صد بود، امروز طرف معامله انجام داد، خرید اعتباری انجام داد قیمت صد بود، فردا میآید میبیند، مثلا پنج روز بعد صد و ده شده است، به کارگزار میگوید برای من بفروش، ده واحد سود میبرد، درست است؟ در این مدت سود پول دو واحد میشود مثلا، کارگزار سود پول و کارمزد خودش را بر میدارد، هشت واحد میشود سود. یعنی بقیه میشود سود این خریدار اعتباری اما اگر قیمت پایین آمده بود، مثلا شخص آ میبیند قیمت از صد شد نود، شد هشتاد و هشت تا، بعد میبیند بازار رو به سقوط است، عنقریب است که بشود هشتاد تا، عنقریب است که بشود هشتاد و پنج تا، برای این که جلوی ضرر خودش را بگیرد میرود تقاضای فروش میکند، کارگزار میفروشد، بیست واحد مثلا ضرر میکند، بیست واحد که اینجا ضرر کرده است، سود پول را هم تازه باید بدهد، مثلا دو واحد سود پول بوده است، بیست واحد هم قیمت سهام پایین آمده است، بیست و دو واحد ضرر کرده است، آن دو واحد سود پول است که باید بدهد، آن بیست واحد هم ضرر ناشی از افت قیمت است، حالا طبق همین مثالی که زدم بیست واحد ضرر کرده است، برای این که این ضرر احتمالی پوشش داده شود، روز اول آقای کارگزار از او تضمین میگیرد که اگر ضرر کرد و خواست فرار کند بتواند حق خودش را استیفا کند، این ماهیت خرید اعتباری به صورت رایج است که کاملا ربوی است.
همانطور که گفتیم اشکال اساسی در این است که پول و اعتباری که بانک برای شخص آ یعنی معامله گر مورد نظر ما در نظر میگیرد، کاری ندارد که با این پول سهام میخرد قیمت آن پایین میآید یا بالا میرود، این بر حسب مبلغ و مدت نرخ سود آن پول را میگیرد، در حقیقت پول را قرض داده است، بعداً اصل و فرع آن را می¬گیرد، صد واحد را میگیرد، سود آن را هم میگیرد، حالا اگر او ضرر کرد، این ضرر روی دوش او میآید و سود هم که باید بدهد، اگر سود برد، بیست واحد سود برد، از بیست واحد دو واحد را سود پول داده است و هجده واحد سود خالص او است، این عبارت است از خرید اعتباری رایج.
حالا ما میخواهیم، این که روشن شد و عرض کنم حکم این هم روشن است و اصلا نیازی به کوچکترین بحثی ندارد که این ربوی است، متن آقای میرطاهر، آقای میرطاهر هم چند سال در همان مدرسهای که این مقاله را نوشته است، دوره دکترا، به اینها درس گفتند، از اساتید خوبی بود، عرض کنم سید محمد جواد، استاد دانشگاه خوبی بودند.
ببینید اینجا جناب آقای دکتر میرطاهر، ایشان خرید اعتباری در بازارهای دنیا، آمریکا، میگوید بر اساس مقررات بانک مرکزی در آمریکا وجه لازم برای اوراق بهادار باید در حساب مشتری موجود باشد، در غیر این صورت توافقنامهای بین کارگزار و مشتری به امضا میرسد که مشتری را ملزم میکند در اسرع وقت وجه لازم را به حساب خود واریز کند، این معلوم است. اگر مشتری تا روز تسویه یعنی سه روز کاری بعد به تعهدات خودش عمل کند، کارگزار با استفاده از وجوه مشتری اقدام به تسویه معامله وی میکند اما اگر مشتری روز تسویه وجه مورد نیاز را تأمین نکند کارگزار ناگزیر است از بانک وامی دریافت و بهره وام را دریافت کند، حالا معلوم می¬شود این خرید اعتباری ممکن است که در آن سه روز هم از اول مثلا این بنا را ندارند قرض بگیرند، از روز اول معامله را همینطور انجام دادند، تا روز وقت دارد مشتری پول را بیاورد، اگر نیاورد از آن خط اعتباری میدهد و سود آن را میگیرد. کارگزار ناگزیر است از بانک وامی دریافت کند و بهره وام را پرداخت کند، به بهره مذکور بهره عند المطالبه اطلاق میشود،
حالا خرده ریزهای این را شما نگاه کنید، در مالزی معاملات اعتباری یکی از ابزارهایی است که اجازه تأمین مالی به معامله گران و سرمایه گذاران برای سرمایه گذاری در اوراق بهادار را میدهد، یعنی تنها فایده این خرید اعتباری در اوراق است، اینها در حقیقت، عرض کنم خدمت شما فروش استقراضی که همه در بازار ثانوی بود، این سهام موجود را میخرد، سهامی که طرف قبلا خریده بود را از او میگیریم، قرض میگیریم و میفروشیم، شخص آ از شخص الف که قبلا سهام تهیه کرده بود قرض میگیرد میفروشد، در اینجا ممکن است که معامله گر، شخص آ برود سهامی که بار اول متصل شده است را بخرد و ممکن است سهامی که در بازار ثانوی است، سهام قبلی که قبلا متصل شده است را بخرد، بنابراین این خرید اعتباری ممکن است به بازار اولی کمک کند، تقاضای آن را بالا ببرد و ممکن است به بازار ثانوی کمک کند که بیشتر اوقات به بازار ثانوی است، حالا اینها را خودتان ملاحظه بفرمائید.
راجع به ساز و کار آن، خرید اعتباری، خرید یک دارائی با پرداخت یک مبلغ اضافی و تقریض از بانک یا یک کارگزار است، یعنی گاهی اوقات خود کارگزار پول میدهد به معامله گر، البته اکثر اوقات با پول بانک است، فکر میکنم اکثر اوقات پول بانک باشد ولی گاهی پول خود کارگزار است، خود کارگزار به معامله گر پول می¬دهد، قرض می¬دهد. و اشاره به پرداخت اولیهای دارد که به ازای خریدهای انجام شده به کارگزار پرداخت میشود، بعد ضمانت خرید نیز اوراق بهاداری است که خریداری شده است و در حساب مشتری است، یعنی عرض کردم این سهامی که با پول کارگزار یا پول بانک دست آ یعنی معامله گرِ مورد نظر ما میخرد، این را در نزد کارگزار نگه میدارد به عنوان ضمانت، بعد آن میزان ودیعه اعتباری را هم عرض کردم یک مبلغی معامله گر باید بر حسب پیش بینی حداکثری در حساب خودش داشته باشد، یعنی مثلا میگویند اگر قیمت سهام پایین بیاید بیشتر از بیست درصد پایین نمیآید، به اندازه بیست درصد باید تضمین بدهد، اگر ندهد یکوقت دیدید قیمت افت میکند، فرار میکند، استنکاف میکند، نکول میکند، بطور طبیعی ضرر متوجه کارگزار میشود، چون اینجا کارگزار است که با این شخص معامله میکند، بنابراین باید یک ودیعهای، یک چیزی بگذارد، وثیقه، درواقع کارگزار به مشتری وام میدهد، اوراق بهادار که وثیقه است ولی عرض کردم به اندازه مابه التفاوت افت قیمت احتمالی حساب ودیعه نگهداری میکند، وثیقه، یک وثیقه اضافی، یعنی خود آن سهام کافی نیست.
حالا ساز و کار آن را توضیح داده است، از مواردی که در معاملات اعتباری اهمیت قابل توجهی دارد احتساب ودیعه است که بررسی ساز و کار آن به تبیین این نوع معاملات کمک میکند، با توجه به این که معاملات اعتباری از طریق حساب ودیعه انجام میشود، افتتاح آن توسط سرمایه گذار ضروری است و باید حداقلهای زیر رعایت شود، یک ودیعه اولیه که حالا اینجا میگوید پنجاه درصد، پنجاه درصد خیلی زیاد است، درصدی از قیمتِ خرید اوراق بهادار است که به منظور انجام معامله اعتباری در حساب ودیعه مشتری نزد کارگزار سپرده گذاری میشود، شریک میشود، پنجاه درصد، مثلا میگوید بیشتر موارد پنجاه درصد است، مثلا اگر قیمت سهام هزار تومان است، پانصد تومان باید در حساب ودیعه خودش داشته باشد. بعد میگوید اگر با افزایش ارزش اوراق بهادار سهم مشتری بیش از ودیعه اول باشد، مثلا ودیعه اول پانصدتا است، اگر قیمت هزارتا باشد حالا باید صدتا مثال می¬زدم، اگر قیمت سهام خیلی بالا برود، این مابه التفاوت زیاد میشود و ودیعه مازاد بر الزامات است که مشتری می¬تواند دریافت کند، مثلا این دیگر به سرعت اینها تعدیل میشود و انجام میشود، فرض کنید قیمت سهام صد است، بعد این پنجاه واحد ودیعه گذاشته است، حالا قیمت صد میشود صد و ده، پنجاه درصد از صد و ده میشود پنجاه و پنج، پنج تا از آن را میتواند دریافت کند، اگر بنا بر نصف باشد. حداقل ودیعه، اول مشتری که به منظور افتتاح حساب ودیعه باید نزد کارگزار سپرده گذاری کند، یک حداقلی هم به اصطلاح حداقل ودیعه اولیه که مشتری باید سپرده گذاری کند، عرض کنم یک ودیعه اولیه گذاشت، حالا هم حداقل ودیعه، حداقل ودیعه، حالا بعضی از دوستان که در بورس هستند بهتر از من میتوانند اینها را، چون ما کتابهای اینها را خواندیم، من اصلا در کف بازار هرگز نرفتم، این هم یکی از نقائص ما است، من میخواهم بروم سر مسائل شرعی. خودتان می¬بینید یک ودیعه اولیه در این مثالی که زدیم از صدتا، پنجاه تا است، حداقل ودیعه، شاید حداقل ودیعه ربطی به این معامله ندارد یعنی یک مقدار قلمبهای است که از اول به مشتری میگویند باید بگذاری، در حالی که آن ودیعه اولیه نصف مبلغی است که باید معامله کند.
حالا در حقیقت یک اخطاری هم صورت می¬گیرد که اگر برعکس اتفاق افتاد یعنی قبلا گفتیم که اگر قیمت ورقه بالا برود، این از آن پنجاه درصد ودیعه خودش بالا میزند، میتواند مابه التفاوت را دریافت کند ولی حالا اگر قیمت پایین بیاید، مثلا قیمت سهام صدتا بوده است، هشتاد تا شود، نود تا شود، ودیعهای که پنجاه تا گرفته بود درحقیقت سی تا میشود، اینجا اخطار میدهد میگوید باید بیست تا به حساب بریزی، اخطار افزایش ودیعه، اگر سهم مشتری با کاهش ارزش اوراق بهادار به کمتر از ودیعه پشتیبان برسد که حالا ودیعه پشتیبان درصدی از ارزش اوراق بهاداری است که به صورت اعتباری خریداری شده است و سهم مشتری نباید از آن کمتر شود، توجه کردید، یعنی سهم مشتری عبارت است از وامی که به او داده است، به اصطلاح مابه التفاوت وامی که به او داده است، مثلا فرض کنید وام دویست واحد است و ارزش اوراق بهادار مثلا صد واحد است، بله گفته است سهم مشتری نباید کمتر شود، حالا این ودیعه پشتیبان را هم باید صحبت بیشتری کنم. اخطار افزایش ودیعه، اگر سهم مشتری با کاهش ارزش اوراق بهادار به کمتر از ودیعه پشتیبان برسد، یعنی یک طوری شود که احتمال ضرر کارگزار در صورت کاهش بیشترِ سهم وجود داشته باشد، اخطار میدهند. در مشتقات به اینها میگویند تعدیل روزانه، دیلی سِتِلمنت (daily settlement) یعنی اگر قیمت ورقه، بازار رو به سقوط باشد و خیلی سقوط کند و ارزش ودیعه مشتری خیلی پایین بیاید، قیمت ورقه اینقدر پایین آمده است که اگر الان این را بفروشیم، با آن ودیعهای که گذاشته است بخواهیم جبران کنیم احتمال عدم جبران آن باشد، اینجا چکار میکند، اخطار میدهد، میگوید باید فلان مبلغ را ودیعه اضافه کنیم.
اینها را ببینید، مکانیزم اینها را در این مقاله خودتان با مثالهای آن، ربوی بودن آن برای ما مهم است که ربوی است، بالاخره آن مقدار اعتباری که جناب کارگزار برای این مشتری در نظر بگیرد و سود آن را بگیرد ربوی است.
حالا ما از نظر شرعی میخواهیم جایگزین برای آن تعریف کنیم، یعنی حالا که ربوی شد، ریسکهای آن را هم اینجا بررسی کرده است، خودتان مطالعه میفرمائید که ریسک ورقه های، خرید اعتباری زیاد است، اگر قیمت سهام به شدت سقوط کند، طرف خیلی ضرر میکند، بازار اگر رو به سقوط باشد یا اگر احتمال تبانی این سهامدارهای عمده وجود داشته باشد، عرض کنم این خیلی ضرر میکند، این ریسک خیلی زیاد است، بنابراین افراد ریسک پذیر وارد این معامله میشوند.
حالا این از نظر شرعی قطعا مصداق وام ربوی است، پولی که برای این دادند، یعنی اعتباری که در نظر گرفتند، الان میدانید در کشور ما بانک مرکزی یک زمانی اجازه نداد بانکها وارد این معاملات شوند، ممنوع کرد، چرا؟ چون اینها میتوانند سبب بحران شوند. میگوید خرید اعتباری عملاً فنی است که میتواند اثرات دراماتیکی در مجموعه بازار سرمایه داشته باشد، کنگره آمریکا همانطور که در شورت سلینگ یعنی فروش استقراضی محدودیت ایجاد کرده بود در خرید اعتباری هم محدودیت ایجاد کرد، کنگره آمریکا عملاً یکی از دلائل بحران 1930 در آمریکا را خرید اعتباری بدون محدودیت عنوان کرده بود که عملاً خرید نامحدودی که در سال 1929 اتفاق افتاد سقوط بازار را در پی داشت، بنابراین در قانون اوراق بهادار آمریکا که در سال 1934 به تصویب رسید، نود سال قبل، نود و خردهای سال قبل، کنگره میزان ودیعه پنجاه درصدی برای این حسابها منظور کرد که به ازای هر دلار خرید اعتباری سرمایه گذاری باید پنجاه سنت در حساب خود داشته باشد، یعنی اگر بخواهیم داوری آن را زیاد کنیم و افراد زیاد بخرند، ممکن است یکدفعه بازار سقوط کند، حالا در فروش استقراضی خطر سقوط وجود داشت و عرض کنم در اینجا هم وقتی مردم زیاد میخرند، سهام زیاد دارند، تقاضا زیاد شده است، خریدند، فکر کنم به دلیل این که ریسک این زیاد است و احتمال سقوط بازار است، احتمال دارد تبانیها باعث شود قیمت پایین بیاید از جانب بازیگران اصلی بازار، چون اینها معمولا توده وسیع مردم هستند که این کار را انجام میدهند، ممکن است باعث سقوط بازار شود. بخاطر همین کنگره آمریکا چکار کرد؟ محدودیت ایجاد کرد و محدودیت آن هم در اینجا به تعداد نبود، میزان ودیعه را زیاد کرد.
از نظر شرعی هم گفتیم ربوی است، در ربوی بودن آن بحثی نیست. جایگزین بخواهیم برای آن تعریف کنیم، جایگزینی که در حقیقت الان مصوّب شده است، جایگزینهایی که چیز شدند، چندتا جایگزین است، آن که در نهایت، من نمیخواهم زیاد وقت خودمان را صرف این کنیم، عبارت است از ترکیب یک عقد شرکت و یک عقد مرابحه، یعنی چه؟ آن چیزی که الان جایگزین این شد، یکی شرکت، مشارکت حقوقی است، مشارکت مدنی است، یکی هم مرابحه است، این دوتا را الان میخواهم توضیح بدهم.
به چه صورت؟ گفتند برای این که ربوی نباشد، بانک یا خود کارگزار، فرقی نمیکند، اگر پول برای کارگزار باشد که نیازی به مشارکت ندارد، فقط مرابحه کافی است، پس دو حالت دارد، یکوقت پولی که صرف خرید اعتباری می¬شود برای بانک است، یکوقت برای خود کارگراز است که غالباً برای بانک است، در حالت اول اگر برای بانک باشد ما میگوییم بانک میآید با کارگزار شریک میشوند، درست است؟ یک مشارکت مدنی بین بانک و بین کارگزار منعقد میشود، چطور؟ این را دقت بفرمائید، تا اینجا برای ما این که مهم است این جایگزین است، ربوی بودن آن که مسلّم است به مکانیزمی که عرض کردم، اما جایگزین آن. اگر پول برای کارگزار باشد که عرض کردم نیاز به شرکت ندارد، فقط مرابحه که بعداً میگوییم کافی است، اما اگر پول برای بانک باشد، بانک یک قرارداد میبندد با کارگزار، قرارداد آن هم مشارکت مدنی است، به کارگزار میگوید آقای کارگزار هر سودی ناشی از فعالیت اقتصادی به دست آوردی بین من و تو تقسیم میشود، مثلا فلان درصد، فرض کنید پنجاه درصد از آن برای منِ بانک و پنجاه درصد برای خود شما کارگزار، مثلا میگوید من یک میلیارد گشایش اعتبار میکنم برای شما، هر میزان استفاده کردی میروی فعالیت میکنی، فعالیت شما هم خرید مرابحهای است که بعداً می¬گویم، هرچه سود گیر تو آمد برای من و تو است، به کارگزار میگوید خودت یک مبلغی بگذار، مثلا میگوید من صد میلیون میگذارم، پنجاه میلیون میگذارم، خود بانک هم نهصد و پنجاه میلیون میگذارد، میشود یک میلیارد یا یک میلیارد میگذارد و میشود یک میلیارد و پنجاه میلیون تومان، با یک میلیارد و پنجاه میلیون تومان کارگزار میرود فعالیت اقتصادی انجام میدهد، هر سودی به دست آمد بین خودش و بین بانک تقسیم میکند بر اساس درصد توافقی، این میشود مشارکت مدنی.
حالا یکوقت است که بانک وقتی مشارکت میکند، مشارکت میکند برای احداث یک پروژه مثلا ساختمان، کارخانه، اینجا پروژهای که کارگزار اجرا میکند، فقط یک چیز است، خرید سهام از بازار با پول بانک، با پول شریکی و فروش آن در قالب بیع مرابحه با سود معین به متقاضی خرید اعتباری، فعالیت او این است. پس دوتا قرارداد شد، یک: قرارداد مشارکت بین بانک و بین کارگزار، قرارداد دوم قراردادی است که بین کارگزار و بین مشتری یعنی متقاضی خرید اعتباری منعقد میشود، این میشود جایگزین آن. حالا یکی یکی توضیح می¬دهیم.
اما عقد شرکت، در عقد شرکت آن چیزی که الان اینجا مورد نیاز ما است این است که کارگزار و بانک که شریک شدند، میدانید یکی از احکام عقد شرکت این است که اگر درصد سود تعیین نکنند، درصد سود به حسب سرمایه دو طرف تعیین میشود، مثلا اگر بانک نود درصد از پول را گذاشته باشد و ده درصد از پول برای کارگزار باشد، نود درصد از سود برای بانک است، ده درصد برای کارگزار، ولی اگر توافق کنند که مثلا با وجود این که نود درصد از سرمایه برای بانک است و ده درصد برای کارگزار است، ولی سود را پنجاه پنجاه تقسیم کنند، شصت به سی تقسیم شود، فقها گفتند این اشکالی ندارد، در عقد شرکت گفتند این اشکالی ندارد، اگر دو طرف توافق کنند، به ویژه این که بانک فقط پول میدهد، کارگزار معامله انجام میدهد، از جمله روشهایی که بر اساس ماده هفت قانون بانکداری بدون ربا بانک میتواند با اشخاص حقیقی و حقوقی وارد معامله شود و نیازهای مالی آنها را تأمین کند مشارکت مدنی است، شما نگاه کنید قانون عملیات بانکی بدون ربا چیست؟ عملیات بانکی بدون ربا که الان مبنای عمل است، 8/6/62 یا سی و هفت سال است الان، از 63 انشاء شود چیست؟ این الان مبنا است، عرض کنم به حضور شما ببینید، سپردههای سرمایه گذاری مدت دار که بانک در بکار گرفتن آنها وکیل میباشد در امور مشارکت، مضاربه، اجاره به شرط تملیک، معاملات اقساطی، مزارعه، فلان، مورد استفاده واقع میشود، یکی امور مشارکت، یعنی عقد شرکت.
دوباره در مواد بعدی آمده است که بانکها میتوانند، یکی آن ماده بود، یکی هم تجارت، امور تجاری که، اینجاست، ببینید، بانکها میتوانند، تجارت که بر اساس مضاربه است، طبق مشهور فقهای شیعه ولی در امور تولیدی و بازرگانی همین مادههای که خواندیم چیست، بله اینجاست، ماده هفت، بانکها میتوانند به منظور ایجاد تسهیلات لازم برای گسترش فعالیت بخشهای مختلفِ تولیدی و بازرگانی و خدماتی قسمتی از سرمایه یا منافع مورد نیاز این بخشها را به صورت مشارکت تأمین مالی نماید، تأمین نماید، چون میدانید قوام عقد شرکت به مزج است، یعنی چه؟ یعنی عقد شرکت اگر بخواهد جایی شرعاً درست باشد، دو طرف باید آورده داشته باشند، بانک یک مقداری پول باید بیاورد، کارگزار هم یک مقداری پول، لازم نیست زیاد باشد، مثلا در همین مثالی که زدم بانک یک میلیارد وسط میگذارد، کارگزار پنجاه میلیون وسط میگذارد، کم هم باشد اشکال ندارد، بعد با یک میلیارد و پنجاه میلیون میروند یک فعالیت اقتصادی انجام میدهند، حالا فعالیت اقتصادی در اینجا، در خرید اعتباری سهام عبارت است از خرید و فروش سهام، با یک میلیارد و پنجاه میلیون کارگزار به وکالت از طرف بانک و به اصالت از طرف خودش سهام میخرد و میفروشد به مشتری، شخص آ، شخص آ وقتی سهام را خرید چکار میکند؟ نگه میدارد تا هر وقت دل او خواست، پیش بینی کرده است قیمت بالا میرود، بعد هم قیمت بالا رفت میفروشد سود میبرد، اگر قیمت آن پایین آمد ضرر میکند، این شد جایگزین خیلی درست و حسابی برای خرید اعتباری سهام.
ببینید ماده هفت که الان خواندیم همین است، از جمله روشهایی که بر اساس ماده هفت قانون بانکداری بدون ربا بانک میتواند با اشخاص حقیقی و حقوقی وارد معامله شود و نیازهای مالی آنها را تأمین کند مشارکت مدنی است، مشارکت مدنی توسط بانک عبارت است از درآمیختن سهم الشرکة نقدی یا غیر نقدی شریک با سهم الشرکة نقدی یا غیر نقدی بانک که در اینجا این شریک ما کارگزار است، به نحو مشاع، یک میلیارد را با پنجاه میلیون کارگزار یا صد میلیون کارگزار قاطی میکنند، حساب است، یک حسابی است کارگزار در آن صد میلیون ریخته است، بانک هم یک میلیارد میریزد، برای انجام کاری معین در زمینه فعالیتهای تولیدی بازرگانی، یکوقت کارخانه میسازند، یکوقت نه، بازرگانی و خدماتی است، بازرگانی خرید و فروش است، اینجا هم میخواهند عملیات بازرگانی انجام بدهند، عملیات بازرگانی آنها چیست؟ خرید سهام از بازار و فروش آن به مشتری، شخص آ، برای انجام کاری معین در زمینه فعالیتهای تولیدی، بازرگانی و خدماتی به مدت محدود به قصد انتفاء بر حسب قرارداد.
دانشپژوه: آیا خرید و فروش سهام مصداق بازرگانی است بر اساس این راه حلی که ارائه شده است؟
استاد: همین است. ملاحظه میفرمائید که اینجا، خوب دقت بفرمائید فعلا فقط جایگزینی که معرفی شده است را ما بفهمیم چیست، خودش را بفهمیم که اینها چه میگویند. عرض کنم مشارکت مدنی این است که بانک با کارگزار پول میگذارند با همدیگر، یکوقت تولید میکنند و یکوقت خرید و فروش میکنند، چه اشکالی دارد؟ یک فعالیت اقتصادی، حالا تولیدی باشد یا خدماتی باشد، بازرگانی باشد، بازرگانی یعنی خرید و فروش، یکوقت طرف پارچه میخرد و میفروشد، یکوقت سهام می¬خرد و میفروشد، مشارکت مدنی همان عقد الشرکة است که در فقه به شرکة العنان معروف است، عقد الشرکة که در فقه فقها فرمودند. اشخاص حقیقی یا حقوقی که بخواهند برای تأسیس یا توسعه فعالیتهای تولیدی، بازرگانی یا خدماتی خود یا ادامه این گونه فعالیتها با بانک مشارکت مدنی کنند همانند مشتری مضاربه باید علاوه بر اطلاعات هویتی، اطلاعاتی چون موضوع شرکت، میزان سرمایه مورد نیاز، سرمایه پیشنهادی مشتری، اینها چیزهایی است که فعلا مورد بحث ما نیست، آن چیزی که در خرید اعتباری مورد نظر ما است همان است که گفتیم، این برای موارد دیگر است که خارج از موضوع ما است، اینجا بانک پول خودش را میگذارد، کارگزار هم یک مقداری میگذارد، اینها باهم قاطی میشوند چون هردوی اینها در یک حساب میریزند بعد چکار میکنند؟ کارگزار از طرف بانک سهام را میخرد، از طرف خودش و بانک و به مشتری و متقاضی میفروشد. این است، توضیحاتی که اینجا داده است برای فعالیتهای دیگر است، ربطی به بحث ما ندارد، برای استفاده از قرارداد مشارکت مدنی برای خرید اعتباری سهام در ابتدا باید ارکان آن را تعریف کنیم، میگوید کارگزار به عنوان یک فعال اقتصادی تعریف میشود، کار او خرید سهام برای مشتریان است یعنی اینجا فعالیت اقتصادی خرید سهام است و برای همین فعالیت اقتصادی نیاز به سرمایه دارد، چون خودش پول ندارد از بانک میگیرد یعنی پول کم دارد، بانک هم به همین منظور در تشکیل سرمایه با کارگزاری مشارکت مینماید، بابت این مشارکت سود می¬گیرد، ما میخواهیم ربا را حذف کنیم، برای حذف ربا این شرکت را درست کردیم، چون بانک وام میداد در خرید اعتباری، ما تبدیل کردیم این را به عقد الشرکة. بانک میتواند بر اساس قرارداد مشارکت مدنی خط اعتباری را در اختیار کارگزار قرار داده، به او وکالت دهد با استفاده از منابع بانک و منابع کارگزار به صورت مشارکت اقدام به خرید نقدی و فروش سهام برای مشتری نماید، روشن است.
حالا اینجا جناب کارگزار دوتا سود میبرد، یک: محل کارگزاری واسطه خرید و روش که کارمزد میگیرد، یکی هم این که شریک بانک شده است، یعنی مثلا فرض کنید یک درصد معینی برای هر معاملهای کارگزار می¬گیرد تحت عنوان کارمزد، این را میبرد، علاوه بر این چون پنجاه میلیون پول گذاشته است و بانک هم یک میلیارد گذاشته است، بالاخره این دوتا پول قاطی شده اند، یک سودی هم از ناحیه شریک شدن خودش با بانک میبرد، حالا اینجا مشارکت مدنی و مرابحه را میخواهیم جایگزین کنیم که مشارکت آن را ما درست کردیم.
اما راجع به رابطه مشتری و کارگزار، رابطه بین بانک و کارگزار را درست کردیم، مشارکت شد، اما رابطه بین کارگزار و مشتری چیست؟ مرابحه است، مرابحه همان فروش نسیه است، مرابحه همان فروش اقساطی است، چه بگوییم مرابحه، چه بگوییم فروش اقساطی و چه بگوییم فروش نسیه، یکی است، البته مرابحه ممکن است نقدی باشد، مرابحه ممکن است نقدی باشد و ممکن است نسیه باشد. مرابحه نقدی به چه صورت است؟ مثلا فرض بفرمائید شما یک گوشی نیاز دارید، من هم فروشنده هستم، من این گوشی را در ویترین گذاشتم و می¬خواهم بفروشم، شما میگویید من یک همچین گوشی را میخواهم، میگویم این گوشی چقدر است؟ شما میگویید این گوشی یک میلیون تومان، یکوقت یک میلیون را میدهم و میخرم، به این میگویند مساومة.
ما چهار نوع بیع داریم، از نظر این که قیمت اعلام میشود، قیمت خرید، فروشنده قیمت خرید را به مشتری اعلام میکند یا نه، بیع به چهار قسمت تقسیم میشود، پس من فروشنده هستم، این آقا که مقابل من قرار گرفته است خریدار است، یکوقت است که من میگویم این یک میلیون است، تو چکار داری که من چند خریدم، به این میگوییم مساومة که بهترین نوع بیع همین است، گفتند در روایات داریم که تا میشود قیمت خرید را اعلام نکنید، چون وقتی قیمت خرید اعلام میشود، فروشندهها خیلی وقتها دروغ میگویند، یکی این که دروغ می¬گویند، یکی هم این که یکسری از این موارد اشکال شرعی دارد، بخاطر همین مساومة توصیه شده است، مساومة یعنی فروشنده نگوید من چند خریدم.
صورت دوم این است که قیمت خرید را اعلام کند، اگر قیمت خرید را اعلام کرد، قیمت خرید از قیمت فروش کمتر بود به آن میگوییم مواضعه، از وضع است یعنی سقوط، یعنی مثلا این را هزار و صد خریده است، یک میلیون و صد خریده است، الان یک میلیون مجبور است بفروشد، می¬خواهد تغییر شغل بدهد یا بازار افت کرده است، میگوید سر جد خودت، به این مانیتور قسم، به این در و دیوار قسم من این را یک و صد خریدم، الان به تو یک میفروشم، یعنی با صد تومان ضرر، میگوید جهنم و ضرر، این همه ضرر کردیم نبود، این میشود مواضعه. یکوقت میگوید ببین فلانی من این را یک میلیون خریدم، الان هم همان یک میلیون میفروشم، چون از قیافه تو خوشم آمده است من این را یک میلیون خریدم و به تو هم یک میلیون میفروشم، به این می¬گویند تولیة یعنی سر به سر. صورت سوم مرابحه است، میگوید ببین من این را به جان جد تو قسم، به جد او قسم میخورد نه جد خودش، میگوید به جد خودت من این را نهصد و پنجاه هزار تومان خریدم، حلال واری فقط پنجاه تومان روی آن میخورم، این میشود مرابحه، مرابحه یعنی این، اعلام قیمت خرید و فروش به مبلغ معیّن، یعنی میگوید من این را با یک سود معین، میگوید من این را نهصد و پنجاه خریم، به تو میفروشم یک میلیون، حلال واری پنجاه هزار تومان بیشتر روی این سود نمیبرم، این میشود مرابحه.
پس بیع دو قسم است، یک: اگر فروشنده قیمت خرید را اعلام نکند میشود مساومة که این بهتر است. دو: قیمت خرید را اعلام کند که این سه صورت دارد، یکوقت به قیمت کمتر، مواضعه، یکوقت سر به سر، تولیة، یکوقت به قیمت بیشتر، مرابحه.
این مرابحه یا نقدی است و یا نسیه است، اگر من الان دست در جیب خودم میکنم، یعنی شخصی که از من می¬خواهد بخرد دست در جیب خودش میکند و پول نقد به من میدهد، این هم مرابحه است، من میگویم ببین من این را نهصد و پنجاه خریدم و به تو یک میلیون میفروشم، بعد پول آن را میدهد و میرود، این مرابحه نقدی است. دو: طرف میگوید ببین سر جد تو، من پول ندارم که آمدم پیش تو، نسیه میخواهم، اگر پول داشتم که پیش تو نمیرفتم، میرفتم پیش یک آدم حسابی. من یک عمو داشتم کشاورز بود، بی سواد بود، خیلی ساده بود، بعد یک عمری کشاورزی میکرد و با زحمت زندگی میکرد، خیلی وقتها محصولات او را نمیخریدند، افت میکرد، این یک بار مریض شده بود روز جمعه، بعد رفته بود یک پزشک عمومی، یک درمانگاه نزدیک خانه خودشان، گفته بود آقای دکتر امروز یک قرصی بده سر من خوب شود، شنبه میروم پیش یک دکتر حسابی، به این دکتر گفته بود، خدا او را رحمت کند، گفته بود امروز یک قرصی بده، مسکّن باشد، سر من خوب شود، فردا، شنبه میروم پیش یک دکتر حسابی. حالا این هم میگوید ببین من چون پول ندارم آمدم پیش تو و الا اگر پول داشتم میرفتم پیش یک آدم حسابی، میگوید یک ساله حاضر هستی به من بفروشی؟ میگوید آری، میگوید چقدر؟ میگوید من امروز خریدم نقدی یک میلیون تومان، به تو می¬فروشم یک ساله یک و دویست، این هم میشود مرابحه ولی مرابحه نسیه میشود.
پس دقت بفرمائید مرابحه دو قسم است، یک: مرابحه نقدی، دو: مرابحه نسیه. مرابحه نسیه همان فروش اقساطی است، در قانون عملیات بانکی بدون ربا که الان آوردم روی سایت دیدید، فروش اقساطی که آمده است، مرابحه نیامده است، عنوان مرابحه نیامده است، عنوان مرابحه الان چند سال است در ادبیات مالی ایران آمده است، جهت اطلاع شما مثلا در ادبیات سنیها حدود پنجاه شصت سال است که آمده است، در ادبیات مالی ما ایرانیها شش هفت سال است، در همین چند سال اخیر آمده است که الان هم در بانک ها، بانکهای ما الان تقریبا هشتاد درصد شاید هم نود درصد از تسهیلات خودشان را در قالب مرابحه میدهند، الان که گفتند به حقوق بگیرها بدون وثیقه، بدون ضامن میخواهیم وام بدهیم، همه اینها را در قالب مرابحه میدهند، همه اینها را، یعنی یک کارتی به مشتری میدهند یا به حساب او میریزند، دیگر جدیداً کارت هم نمیدهند، پول را به حساب مشتری میدهند میگویند تو برو بخر نقدی به وکالت از طرف بانک، بعد بانک هم به تو میفروشد با سود معین، مرابحه بانکی که الان در بانکهای ما رایج است اینطور است، این را شما بدانید که الان به این شکل اجرا میشود، الان هرکدام از شما بروید از بانک بخواهید تسهیلات بگیرید، تقریبا همه اینها در قالب مرابحه است، چون مرابحه برای بانک راحت است، قبلا فروش اقساطی بود که در قانون عملیات بانکی بدون ربا که الان به شما نشان دادم، چه آمده بود؟ در این قانون فروش اقساطی آمده بود، این فروش اقساطی اگر الان شما ملاحظه بفرمائید این است، می¬گوید بانکها میتوانند به منظور ایجاد تسهیلات لازم در گسترش امر مسکن با هماهنگی وزارت مسکن و شهرسازی واحدهای مسکونی ارزان قیمت به منظور فروش اقساطی یا اجاره به شرط تملیک احداث نمایند، یعنی بانکها خانه بسازند قسطی بفروشند به عروس و دامادها، یا مثلا به منظور ایجاد تسهیلات لازم جهت گسترش امور صنعت و معدن، کشاورزی و خدمات، اموال منقول را به درخواست مشتری، تعهد او مبنی بر خرید مصرف یا استفاده مستقیم مال یا اموال مورد درخواست خریداری نموده، با اخذ تأمین به صورت اقساطی به مشتری بفروشد، یعنی مثلا الان یک کارخانه دار میخواهد یک کارخانهای تولید کند در امور صنعت، نیاز به ماشین آلاتی دارد، ماشین آلات را بانک نقدی میخرد و به او نسیه میفروشد، کار بانک ساخت خانه نیست، خانه را میخرد، چرا، بانک مسکن خانه هم میسازد، این است، ماده ده، بانکها میتوانند به منظور ایجاد تسهیلات لازم در گسترش امر مسکن با هماهنگی وزارت مسکن و شهرسازی واحدهای مسکونی ارزان قیمت به منظور فروش اقساطی یا اجاره به شرط تملیک احداث کنند یعنی بسازند، بعد چکار کنند؟ به عروس و دامادها به صورت قسطی یا به صورت اجاره به شرط تملیک واگذار کنند. میخواستم بگویم قبلا در قانون موجود فروش اقساطی آمده است که این هم دست و پای بانکها را در قانون بسته است، میگوید در راستای سیاستهای دولت، وزارتخانه ها، این است، به اصطلاح با هماهنگی وزارت مسکن و شهرسازی، در دیگری وزارت بازرگانی، اینجا هم از مشتری تعهد بگیرند، اینطور است.
اما الان شش هفت سال است این مرابحه در سیستم بانکی و ادبیات مالی و بورس آمده است، مرابحه دنگ و فنگ فروش اقساطی را ندارند برای بانک، دنگ و فنگ فروش اقساطی این بود که میگفتند باید حتما فاکتور بیاورد، حالا بانکها سوله سازی میکردند ولی آن که میگوید بانک از تولید کننده دستگاه را، ماشین آلات را نقدی بخرد و بعد بیاید به این تولید کننده به صورت قسطی و نسیه بفروشد، فروش اقساطی و ضوابطی بالاخره در آئین نامهها آمده است، حالا اجرا کنند یا نه، در مرابحه دیگر این هم نیست، در مرابحه گفتند بانک پول را به مشتری میدهد و به مشتری میگوید برو هرچه میخواهی بخر، میخواهی آدامس بخر، میخواهی نوشابه بخر، پنیر، گوشت بخر یا مثلا میخواهی شرکت احداث کنی، ماشین آلات بخر، هرچه خریدی با سود معین بانک به تو می¬فروشد که در مرحله اول گفتند مشتری به وکالت از طرف بانک میخرد، بعد گفتند که مشتری به وکالت از طرف بانک میخرد، به وکالت از طرف بانک میفروشد بعداً دیدند که اشکال شرعی ایجاد شده است، در مقالات و سخنرانیها اشکال شد، گفتند میخرد و بانک اتوماتیک وار میفروشد به مشتری، حالا یکی از مواردی که تجویز کردند مرابحه است، الان شورای فقهی بانک مرکزی خودمان را هم که ببینید، خیلی از این ابزارها استفاده میکنند، در بازار سرمایه، الان من در کمیته فقهی بورس بودم، مکرر بحث شد، چند بار، چند سال قبل دوباره پارسال هم، همین پیارسال بود که حاج آقا موسویان زنده بودند، یک بار گفتم این ربوی انجام می¬شود، رفتند تحقیق کردند در بازار سرمایه دیدند درست است، گفتند گزارشهایی که در بازار میرسد دقیقا ربوی انجام میشود، همین خرید اعتباری، دوستان در کمیته آمدند، خدا رحمت کند آقای موسویان هم زنده بودند هنوز، آقای نظرپور از دنیا رفته بودند، ولی آقای موسویان زنده بودند، بررسی کردند معلوم شد که چیست، حالا اجازه بدهید من این را توضیح بدهد، اینطور درست کرد خود کمیته، الان از شما تقاضا میکنم مواردی که در شورای فقهی بانک مرکزی است را خودتان میتوانید از سایتها دربیاورید. گفتند آقا خرید اعتباری سهام هم در قالب مرابحه، چطور؟ کارگزار سهام را الان مثلا سهام هزار تومان است، کارگزار با پولی که شریکی، خودش و بانک گذاشتند با پول مشترک هزار تومان میدهد از بازار سهام میخرد با سود معین، مثلا چقدر؟ خوب دقت کنید، اینجا میخواهم یک مطلب مهمی را خدمت شما عرض کنم، بسیار مطلب مهمی است که این مطلب فراتر از این خرید اعتباری است.
کارگزار این سهام را میخرد هزار تومان به صورت نسیه و به این آقای متقاضی میفروشد هزار و صد تومان، مرابحه است، درست هم است، خرید اعتباری از ربوی بودن خارج میشد. پس یک رابطه بین کارگزار و بانک بود که عقد شرکت بود که قرار گذاشته بودند هرچه حاصل میشود شریکی تقسیم کنند، قرارداد دوم این است که آقای کارگزار سهام را هزار تومان نقدی میخرد، همان موقع به صورت مرابحه نسیه به متقاضی میفروشد، یک مدتی هم تعیین میکنند، بر حسب آن مدت معامله را تمام میکنند، این میشود مرابحه، در این فرآیند صد تومان سود حاصل شد، بانک و کارگزار بین خودشان طبق قرارداد تقسیم میکنند، اما این شخص آ چطور؟ شخص آ که سهام را به صورت نسیه خریده است، این سهام پیش کارگزار ودیعه گذاشته میشود، شرط کردند، قرارداد مرابحه یک قرارداد لازمی است که وقتی کارگزار به صورت مرابحه به مشتری و متقاضی میفروشد، می¬گوید به شرطی به تو میفروشم که این سهام را اینجا بگذاری، برای تو است، ملک تو است، مال تو است، ولی یک شرط میگذارم، شرط این است که سهام را برنداری خودت هر کاری میخواهی بکنی، پیش من بگذار، پیش من بماند، هر وقت هم خواستی بفروش، من برای تو میفروشم، خودم برای تو میفروشم، اختیار این با تو، چون ملک تو است، ولی پیش من امانت میماند تا تو اراده کنی، هروقت خواستی میتوانی بفروشی، مشتری هم یک گذری میکند در بازار، دو روز میچرخد، بعد از دو روز میبیند قیمت سهام بالا رفته است، مثلا سی درصد بالا رفته است، بیست درصد بالا رفته است، میگوید برای من بفروش، کارگزار میفروشد طلب خودش را برمی¬دارد، بقیه را هم به عنوان سود به این میدهد. برعکس این، فرض کنید قیمت پایین آمده است، اگر قیمت پایین آمده است کارگزار چکار میکند؟ با همان قیمت، مثلا این شخص آ که این معامله را انجام داده است، میبیند این سهام صد واحدی نود واحد شده است، پیش بینی میکند بیشتر سقوط میکند میگوید برای من بفروش، این هم که قبلا گفتیم بازار سقوط میکند برای همین است که این خریداران اعتباری وقتی دیدند قیمت پایین میآید، همه اینها فروشنده میشوند، اینطور است که بازار سقوط میکند، میگوید برای من بفروش، میفروشد، چقدر ضرر کردی؟ ده واحد، این واحد را از ودیعه او بر میدارد، ودیعه را هم به عنوان شرط ضمن عقد قرار میدهد، چه اشکالی دارد؟
اینجا چه شد؟ قضیه شرعی شد که میگوید در خرید اعتباری سهام رابطه بین مشتری و کارگزار مرابحه میباشد که درواقع کارگزار با استفاده از منابعی که از بانک گرفته است، سهام را خریداری میکند نقدی، سپس آن را به صورت اقساطی به مشتری خواهد فروخت که میگوید کارگزار میتواند سود مرابحه را ثابت تعیین کند، گفتیم در مرابحه طرف میتواند بگوید من این را صد تومان خریدم، صد و ده تومان به تو میدهم.
دانشپژوه: در این روایت مربوط به بیع العینه، آنجا این است که اگر طرف به یک نفر سفارشی بدهد که یک کالایی را بخر و من با این درصد سود از تو میخرم، بعد امام شرطی که میگذارند برای درست اینطور قرارداد این است که آن قرارداد دوم شرط نشده باشد، بگونهای که الزام حقوقی برای طرف بیاورد.
استاد: اینجا شرط نشده است، اینجا بیع العینه نیست.
دانشپژوه: نه می¬دانم، روایات بیع العینه اتفاقا مرابحه را هم شامل می¬شود یعنی آن تعریفی که در، یعنی شکل¬هایی از بیع العینه.
استاد: ببینید بیع العینه فروش به شرط خرید، خرید به شرط فروش، هردو است، بیع العینه ممنوع آن است.
دانشپژوه: روایات آن را من میگویم، آن روایتی که چون روایات متعددی وارد شده است، میگویم چندتا تعریف وجود دارد، یکی همین که فرمودید و معمولا هم این را میگویند که من به شما بفروشم و بعد از شما بخرم، ولی این که به یک کسی سفارش بدهید بخرد، یعنی درواقع متعهد شوی که دوباره آن را از او بخری.
استاد: نه، اینجا تعهد نمیکند از او بخرد.
دانشپژوه: اگر تعهدی وجود ندارد، الان فرض کنید بانک برای من فروش اعتباری کرده است، از طرف من خرید اعتباری کرده است، حالا منِ مشتری نمیخواهم از بخرم، آیا کارگزاری میتواند بگوید من به تو نمیفروشم یا این که الزام وجود دارد به من بفروشد؟
استاد: اشکال این بیع العینه بودن نیست، اینجا صورت مسئله چه شد؟ دوباره میگویم، یک سهام، این سهام. ما گفتیم کارگزار این را نقدی میخرد، به من مشتری میفروشد به صورت مرابحه، بعد شرط نکرده است که بخرد.
دانشپژوه: نه، من مشتری میتوانم نخرم؟ وقتی خریده است.
استاد: این اشکال بیع العینه را ندارد.
دانشپژوه: می دانم، در روایاتی که دارد از این هم تعبیر به بیع العینه کرده است، حالا این که.
استاد: حالا باشد، نه، اول بیع العینه نبودن این را شما قبول کنید، بیع العینه نیست.
دانشپژوه: چون در روایت به همین هم بیع العینه گفته شده است.
استاد: نه، اجازه بدهید من میخواستم اشکال آن را بعداً بگویم، اول باید صورت مسئله را توضیح داد. نگاه کنید عرض من این است که این، این که روشن است، کارگزار این سهام را از بازار نقدی خریده است، به من مشتری و متقاضی به صورت مرابحه فروخته است. این روشن است، اجازه بدهید، صبر کنید من الان جواب شما را میدهم، بگذارید صورت مسئله معلوم شود، این بیع العینه نیست، شما میگویید آن هم بیع العینه است، اگر اسم آن را آورند، بیع العینه رایج یعنی این که این سهام را به من بفروشد نقدی به شرط این که نسیه بخرد یا نسیه بفروشد به شرط این که نقدی بخرد.
دانشپژوه: می دانم، چندتا تعریف دارد برای بیع العینه، حداقل آن چیزی که در روایات آمده است، یعنی از این هم تعبیر به بیع العینه شده است.
استاد: خواهش میکنم وارد بیع العینه نشوید، بیع العینه را جدا بحث میکنیم، اینجا اشکال دیگری بود، اشکالی که شما میگویید اشکال دیگری است، اجازه بدهید من الان عرض میکنم، اینجا من همه روایات را بررسی کردم، دقیق بررسی کردم، یک مقالهای است که ما نوشتیم، شما را ارجاع میدهم به آن مقاله، حدود پنجاه صفحه است، تمام این روایات را ما بررسی کردیم، تمام روایات را، یعنی من گشتم یک روایتی شاید مانده نباشد که بررسی نکرده باشیم، در اینجا دقت کنید اول اشکالاتی که در مرابحه وجود دارد را اجمالاً بگویم، اگر دوستان تفصیل اینها را خواستند در سایت پژوهشکده پولی و بانکی بانک مرکزی فایل صوتی آن است، من یک جلسه رفتم آنجا، دکتر میثمی و دکتر شعبانی هم ناقد بودند در آن جلسه، فایل صوتی آن آنجا است.
در مرابحه این که شما میگویید این است که کارگزار اگر این سهام را خرید، و بعد به من خواست به صورت مرابحه بفروشد، یعنی کارگزار با پول خودش خرید و به من خواست بفروشد. کارگزار این را نقدی میخرد و به من میفروشد.
آن چیزی که در روایات آمده است این است، متن روایت این است که راوی میگوید یابن رسول الله، به امام صادق علیه السلام میگوید روایت این است، احمد بن محمد، این روایت را الان میگویم، آن چیزی که مد نظر من است این است، ببینید، اینها وقت میخواهد، من چون اینها را کامل بررسی کردم، اینها وقت زیادی میخواهد، آن چیزی که الان مد نظر ما است این است، اگر اینجا الان باشد من باید روایت مرابحه، این است، ببینید، این روایتی که الان به درد ما میخورد این است، فکر کنم اتفاقا از متن کتاب تهذیب مرحوم شیخ طوسی است که میگوید، اگر همان روایت باشد، بله، این است، میگوید: عن إبی أبی عمیر عن یحیی بن الحجاج، حالا عنه قبل را کار نداشته باشید، به این مشی شیخ طوسی میگویند، عن خالد بن الحجاج که این روایات معمولا صحیحه هستند، من بررسی کردم الان مثلا همین ابن أبی عمیر و یحیی بن الحجاج، معمولا روایات اینها صحیحه است، میگوید: قال قلت لأبی عبدالله علیه السلام الرجل یجیء فیقول اشتری هذا الثوب و أربحک کذا و کذا، قال أ لیس إن شاء ترک و إن شاء أخذ، قلت بلی، قال لا، اینجا به چه صورت است؟ طرف میگوید الرجل یجیء، یه نفر پیش من میآید و به من میگوید این لباس را برای من بخر اینقدر به تو سود میدهم، یعنی مثلا این لباس هزار تومان است، من به تو صد تومان هم سود میدهم، این را برای من بخر اینقدر، بعد امام فرمودند که آیا اینطور است که اگر خواست نخرد، یعنی چه؟ یعنی به من می¬گوید بخر، من از تو میخرم، من الان این را میخرم، فرض کنید این لباس را میخرم، بعد از من نمیخرد، در همین فاصله که من میخواهم بخرم پشیمان میشود، توجه کردید؟ میگوید اینطور است که یعنی اگر بخواهد نخرد نمیخرد، امام باز هم میگویند نه. در این روایت امام میگوید نه، ولی در روایات دیگری عرض کنم این است اینجا میگویند اشکالی ندارد.
دانشپژوه: در روایت میفرماید لابأس.
استاد: حالا لابأس است، تعجب کرد، لابأس به، آری، لابأس به، من تعجب کردم، إنّما یُحلّل الکلام و یحرّم الکلام، یعنی چه؟ یعنی اشکال ندارد. یعنی طرف به من میگوید، من خیلی تعجب کردم، به من میگوید این را بخر، اینقدر از تو میخرم، من لباس را میخرم، بعد خانم او ایستاده است، زنها که آنجا ایستادند، این خواهرهای عزیز ما میدانند، خانمها معمولا ده جا را میبینند بعد به زور یک چیزی میخرند بعد هم پشیمان میشوند، دو ساعت فکر میکند میگوید کاش نخریده بودم، آن یکی را خریده بودم، بعد خانم او آنجا ایستاده است، وقتی این خرید میگوید به درد نمیخورد، دل من را زد، بیا برویم، آیا این اختیار را دارد، اگر این اختیار را دارد امام میگویند لابأس به، اشکال ندارد، یعنی شرط صحت این است که اختیار داشته باشد، حالا در این مرابحه، ما فعلا به تفصیل نمیخواهیم وارد بحث مرابحه شویم.
میآییم سراغ این سهام، در اینجا مشتری آنجا ایستاده است، دقت کنید، این را اینطور حل میکنند که این مشتری مثلا من مشتری، رفتم پیش کارگزار، به او میگویم آقای کارگزار من میخواهم خرید اعتباری کنم، میگوید باشد، من با بانک مثلا تجارت شریک شدم، الان در حساب خودم پول دارم میتوانم بخرم به تو بفروشم، حاضر هستی بخری؟ میگوید آری، در یک ثانیه این کار را انجام میدهد، یعنی چه؟ یعنی همانجا مشتری ایستاده است میگوید الان من این سهام را بخرم یک تیک می-زنم، اینجا است، نگاه کنید سامانه را آماده کردند، یک تَقّی که بزنم خریدم، بلافاصله از من میخری؟ می¬گوید آری، اصلا به او امان نمیدهد، نمیگذارد او فکر کند، این را به این صورت حل میکنند، مثل آنجا که در مرابحه بانکی گفتم چکار کردند، در مرابحه بانکی گفتند که دوتا وکالت است، وکالت اول الان من از بانک یک کارتی به من داده است، من بخرم، میروم به وکالت از طرف بانک این گوشی را میخرم، به وکالت دوم به خودم می¬فروشم، این طراحی اولیه آن بود، اشکال شد که اگر من خریدم و بعد به خودم نفروختم، اینجا بانک باید از من پس بگیرد بعد پس نمیگیرد، آمدند این را حل کردند، الان در سایتها نگاه کنید هست، این که الان اجرا میشود این است، میگویند بانک کارت را به مشتری میدهد، منِ مشتری تا رفتم این گوشی را، به فروشنده میگویم این گوشی را به من بفروش، میگویم چقدر؟ میگوید یک میلیون، گوشی را میخرم، کارت را میکشم، وقتی کارت را کشیدم یک میلیون به وکالت از طرف بانک به حساب فروشنده واریز کردم، گوشی برای بانک می¬شود، بلافاصله در همان یک آناً ما، یعنی کمتر یک ثانیه، یک اپسیلون ثانیه بانک اتوماتیک وار به من می¬فروشد، اصلا امان نمیدهد که من بخواهم فکر کنم تا پشیمان شوم، اختیار داشته باشم یا نداشته باشم، الان آن چیزی که اجرا میشود این است، الان روی سایتها بزنید مرابحه بانکی، وکالت حالا ممکن است الان، این است، مرابحه بانکی و مشروعیت آن، این مرابحه بانکی، کاربرد قرارداد مرابحه در دستورالعمل عقد مرابحه، شما الان این را روی سایتها بزن، این که الان طراحی شده است این است، دقت کنید که حالا این است، مرابحه نسیه، نسیه دفعی همانند مرابحه نقدی است، با این تفاوت که مشتری میتواند طی مدت تنفسی که بانک به وی میدهد نسبت به پرداخت یکجای قیمت تمام شده کالا، نه این آنطرف قضیه را میگوید. مکانیزم آن روی سایت است، من همه اینها را درآوردم، در آن مقاله هم است. حالا اینجا مکانیزم آن را خودتان بروید ببینید، این است، نوع دوم قرارداد، مرابحه وکالتی منعقد میگردد، مشتری به وکالت از طرف بانک نسبت به خرید کالا اقدام می¬نماید و بعد این که بانک بلافاصله به او میفروشد، این را شما روی همین سایتها نگاه کنید هست که به صورت دفعی، اصلا نمیگذارد طرف فکر کند، این است، مفصل اینجا قرارداد، مرابحه وکالتی، طرفین قرارداد، اینها در این ضوابطی که نگاه کنید آمده است.
دانشپژوه: در قرارداد دوم مگر قرار نیست بین بانک و آن شخص تسهیلات گیرنده منقعد شود؟ نمیشود بگوییم اینقدر سریع چیز کردم که طرف قرارداد خودش متوجه نشد ولی به او فروختم، اصلا معنا ندارد.
استاد: من الان آن چیزی که طراحی شده است را میگویم، خودم داوری نکردم.
دانشپژوه: اصلا این توجیه، توجیه غلطی است.
استاد: نگاه کنید من هنوز اشکالات این را نگفتم، الان اشاره میکنم، این فرمایشات شما اشکال است. صورت مسئله روشن شد، من یک جمع بندی کنم، اشکال را الان خودم میگویم، اشکالی که خودم دارم، من دوتا اشکال قلچماق دارم به این مرابحهای که الان اینجا طراحی شده است، اول بار بنای ما این است صورت مسئله را خوب توضیح بدهیم بعداً اشکال آن را بگوییم.
ببینید صورت طراحی شده این است که کارگزار نقدی میخرد و مرابحه، دیگر اشکال چیز بانکی هم وارد نمی¬شود، در مرابحه بانکی، آنجا قابل اشکال است ولی در کارگزار این اشکال هم وارد نمیشود، چرا؟ چون خود کارگزار آنجا ایستاده است، میخرد، بلافاصله به من میفروشد، همان موقع، به من میگوید نگاه کن من آنجا ایستادم، اصلا من تقاضا کردم من این سهام را میخواهم، در تابلو هم این اطلاعات رژه میرود، این سهام اینقدر، کارگزار می¬گوید تصمیم خودت را بگیر، سامانه را آماده کرده است، میگوید نگاه کن من میخرم و درجا به تو می¬فروشم، حاضر هستی؟ به ثانیه، تمام شد و رفت، اینجا میخرد و به این میفروشد، بعد این هم از این بعد دیگر شبیه همان خرید اعتباری رایج است.
من اینجا اشکالات این را بگویم، شما اگر اشکالی اضافه دارید بفرمائید. این بحث مرابحه عرض کردم خیلی بحث دارد، من اینجا نمیخواهم مفصل وارد آن شوم، حالا اگر زنده بودیم بعداً مفصل هم بیع العینه و هم مرابحه را، مفصلتر روایات آن را بررسی میکنیم، ولی اینجا چندتا میگویم، یک اشکال، همین که در ذهن شما هم است.
اینجا بحث سر این است که، خوب دقت بفرمائید در روایات ما، در روایات مرابحه که اینجا من عرض کردم و روایات آن است، اصحاب ائمه از ائمه، اینها طلب شما، من الان کلی آن را میگویم و این مسئله که الان کلی آن را می¬گویم اجمالی میگویم، تفصیلی آن بماند برای بعد، یک بار طلب شما، میخواهیم روایات مرابحه را مفصل بررسی کنیم، ولی یک اشکالی که الان میخواهم بگویم به همه صورتها وارد است، چه مرابحهای که در همین خرید اعتباری طراحی شده است و چه مرابحه بانکی، این را الان میگویم.
اصحاب ائمه میرفتند از ائمه میپرسیدند، به امام صادق میگفت یابن رسول الله من میروم پول، مثل همین مثالی که زدیم، پول فلانی را میگیرم میروم یک کالایی میخرم، میآورم او به من میفروشد با سود معین، یعنی به صورت مرابحه یا در همین روایتی که الان خواندیم میگوید من به او میگویم فلانی نگاه کن یک آقایی اینجا ایستاده است و این گوشی را میفروشد، بعد من به شما میگویم این گوشی را بخر، من از شما میخرم، درست است؟ امام علیه السلام میفرماید با فلان شرط صحیح است. در این مثالهایی که ما زدیم چرا از ائمه میپرسیدند؟ سؤال این است که چرا از حضرات ائمه سؤال میکردند؟ برای چه میپرسیدند و ائمه چرا اینطور جواب دادند؟ اول جواب امام را میگویم، وقتی طرف میگوید من رفتم به فلانی میگویم این جنس را برای من بخر، این گوشی را بخر و من از تو میخرم، امام میفرماید حالا اگر خرید و این پشیمان شد در همان یک دقیقه، سی ثانیه، مثلا من به شما میگویم این گوشی را بخر من از شما میخرم، به صورت مرابحه میخرم، بعد شما این را میخرید و من پشیمان میشوم، گفتم آن حاج خانم آنجا ایستاده است میگوید برو بابا اول دل من را گرفت، بعد دل من را زد، شما حق نداری اعتراض کنید، آن آقایی که اینجا ایستاده است حق ندارد اعتراض کند، این یک شرط.
دوم: اگر خرید بعد گفت خوشم آمد، خودم میخواهم این را بردارم، من حق ندارم اعتراض کنم که بابا وقت من را گرفتی.
سوم: اگر این را از این فروشنده خرید، یک دزدی، دیدید اینهایی که پشت چراغ قرمز با گوشی خودشان حرف میزنند در ماشین خودشان باید بترسند، در فیلمها است، دوربینهای مداربسته، این با موتور میآید گوشی را میقاپد و میرود، الان من به شما میگویم این گوشی را بخر من از شما میخرم، شما خریدید، یک کسی آمد دزدید و رفت یا افتاد شکست، از جیب شما.
امام علیه السلام طبق روال عادی جا داشت بفرماید این چه سؤالی است، چرا؟ چون من به آن شخص میگویم بخر و من از تو میخرم، میدانید سؤال برای چه بوده است؟ سؤال برای این است که شبهه بوده است که طرف پول را از جیب خودش در میآورد، این را میخرد، با سود به این میدهد، این چه فرقی با ربا میکند؟ امام در حقیقت نفرمود این چه سؤالی است که میکنی؟ چون طبق قواعد صحیح است، طبق قاعده این جنس را خریده است و به من فروخته است، چه اشکالی دارد، اما نگفتند این چه سؤالی است، امام سه تا شرط روی آن گذاشتند، این جمع روایات را نگاه کنید در این روایت یک شرط گفته است، در روایات دیگر دو تا شرط دیگر گفته است، بحث این است که چرا این شرطها را ائمه گذاشتند؟ جمع آن به این است که این شبیه معامله ربوی نشود، اینطور نباشد که طرف به عنوان پوشش از این معاملات استفاده کند و پول را بدهد و با سود آن پس بگیرد، این برآیند است، این اولا.
اشکال دوم: اگر آن اشکال را هم حل کنند در اینطور معاملات، اشکال دومی اینجا پیدا میشود، اشکال دوم این است که ما در مرابحه نسیه اگر گفتیم مرابحه نیسه درست است، در صورتی طبق روایات درست است که درصدی نباشد، روایات متعددی داریم که ائمه ما در جایی که درصدی بوده است از آن احتراز میکردند و در اینطور چیزها درصدی تعیین میشود، به چه صورت؟ اگر طرف بگوید من این گوشی را خریدم هزار تومان و به تو میفروشم هزار و صد تومان، این اشکال ندارد ولی اگر به من بگوید تو برو به وکالت از طرف من بخر، هرچه خریدی به ده درصد سود به خودت بفروش، درصد، اینجا اشکال دارد، متوجه هستید؟ اگر در قالب درصد سود را تعیین کنند در روایات ما دچار اشکال جدی است و الان عمده معاملات در همین کارگزاریها در خرید اعتباری، در معاملات بانکی با درصد تعیین میشود، جواب این را باید بدهند.
حالا دلیل من چیست؟ دلیل من یک نمونه آن روایاتی که در این زمینه وجود دارد، عرض کردم این را انشاءالله باید یک بحث مفصلی باید بکنیم، امروز فقط خواستم خرید اعتباری معلوم شود، در یک جلسه از اول تا آخر جلسه همه این روایات را میخوانیم ان شاء الله، عرض کنم حضور شما که روایت آن این است که میفرماید: قُدّم لأبی متاعٌ من مصر فجَمَعَ التجار، یعنی چه؟ این است ببینید، روایت آن این است، این هم در کتاب جامع الاحادیث است، از متن کتاب است، میگوید: إنّی أکره بیع عشر بأحد عشر و عشرة بإثنی عشر و نحو ذلک من البیع و لکن أبیعک بکذا و کذا مساومةً، اگر درصد تعیین شود، حالا این روایت بعدی اگر بیاید گویاتر است از این روایت، به فارسی حالا یکی از روایات دیگر آن این است، این است نگاه کنید، قدّم لأبی متاع من مصر فصنع طعاماً، امام صادق علیه السلام می¬فرمایند برای پدرم یعنی امام باقر یک متاعی از مصر آوردند، چون این ائمه ما با تجارت و کشاورزی زندگی میکردند، می¬فرماید یک کالایی از مصر آوردند، فصنع طعاماً، یک غذایی پختند، فجمع التجار، چند تا تاجر را دعوت کردند تا این جنس را بفروشند، میخواستند یک سودی ببرند و زندگی خودشان را اداره کنند، فجمع التجار و قالوا نأخذ بنک بِدَه دوازده، گفتند ما درصدی میخریم، یعنی اگر شما ده خریدید ما از شما دوازده میخریم، بیست درصد سود، فقال لهم أبیعکم هذا المتاع بإثنی عشر ألفاً، این ده دوازده فارسی است، ولی آن تاجرها ایرانی بودند، با همین لفظ ده دوازده به امام گفتند، امام نفروختند، امام علیه السلام فرمودند من این را دوازده می¬فروشم، یعنی نگاه کنید ده دوازده را امام قبول نکردند. این روایت میگوید امام به صورت مساومه فروختند، ولی نگفت که آن ممنوع است، ممکن است یک کسی بگوید این دلالت بر کراهت دارد، ولی روایات دیگری که در اینجا وجود دارد در بعضی از روایات فرمودند:
إنّی أکره البیع بده یازده و ده دوازده، من بیع مرابحه به ده دوازده، مرابحه است چون وقتی میگوید ده دوازده، قیمت خرید را اعلام میکند، مرابحه میشود، بعد می¬گوید ده دوازده، ده یازده یعنی ده درصد سود یا بیست درصد سود، امام میفرماید من کراهت دارم. در اینطور موارد کراهت به معنای حرمت است که این را ما اثبات میکنیم، یک بحثی در همان مقاله شده است که این کراهت در اینطور روایات به معنای بیع، اقوال فقها هم همین است که اینجا اقوال فقها را در همینجا آورده است، نگاه کنید در این جامع الاحادیث فکر کنم اقوال احادیث زیر آن آمده است، این سایت اقوال فقها را هم آورده است، اینجاست، حدیث در مقالات، یعنی مقالات را که ذیل این روایت آمده است ما نگاه کنیم، شواهد آن را آورده است، یعنی امروز این بحث ما کافی نیست، اگر علاقه داشتید من این را بحث میکنم، یک جلسه راجع به این مرابحه بحث میکنم، ولی امروز چون وقت ما گذشت، فقط میخواهم جمع بندی کنم و تفصیل مسئله برای جلسه بعد باشد.
خلاصه قضیه این شد که اینجا در خرید اعتباری سهام، اینها به این نحوه درست کردند که گفتند این کارگزار می¬خرد و با سود معین میفروشد به صورت مرابحه با درصد معین که اگر ما بتوانیم این ادعای دوم بنده را اثبات کنیم اینها اشکال دارد که این به عهده من است اگر وقت تمام نشده بود همین الان روایات آن را میخواندم.
دانشپژوه: این که میفرمایید مرابحه نیست.
استاد: یعنی چه مرابحه نیست؟ در اینجا کارگزار سهام را هزار تومان میخرد، درصد آن معین است، درصد آن بر حسب مبلغ، مدت نرخ، پولی که وسط میگذارد، به مرابحه میخواهد بفروشد، دقیقا مرابحه است، دقیقا آن چیزی که طراحی شده است را میگوییم، آن چیزی که طراحی شده است ما میگوییم مرابحه، این که میخواهند آن را مشروع کنند، میخواهند سود را مشروع کنند، راه دیگری وجود ندارد، راه آن فقط همین مرابحه است یا فروش اقساطی، حالا هرچه اسم آن را بگذارید، توجه کردید، این مرابحه است یعنی این سهام را کارگزار هزار تومان میخرد، به من هزار و دویست تومان میفروشد، این مرابحه است، غیر از مرابحه نیست، روشن شد؟ این سهام.
حالا شرائط مرابحه را رعایت نمیکند، این یک بحث دیگری است، من اشکال کردم به این که اگر رعایت هم بکنند اشکال دارد، دقت نمیفرمائید، عرض من این بود که شرائط مرابحه شرعی اینجاها وجود ندارد، شرائط مرابحه شرعی این است که به کسی که در قالب مرابحه میخواهیم به او بفروشیم باید اختیار داشته باشد، این یک، دوم اینکه درصدی به او نفروشیم، درحالی که همه اینها الان مفقود است.
مسئله بعد همین است که شما میگویید، در بحثها مرحله به مرحله دقت بفرمائید، ما پارسال پیارسال که گفتم زنگ زدند از بورس، گفتم من که اصلا در بازار نیستم، به من گفتند این ربوی ارجاع میشود، در کمیته من گفتم، رفقا اول قبول نمیکردند، بعد رفتند تحقیق کردند و به این بورسیها گفتند، آمدند در کمیته معلوم شد دقیقا ربوی عمل میشود، بعد در جلسه کمیته بحث کردیم و گفتیم آئین نامه را بیاورید، دستورالعمل را بیاورید، همه اینها را آوردند برای همین خرید اعتباری، آنجا اثبات شد اینها اشکال دارند، گفتند میخواهیم اینها را اصلاح کنیم، دوباره اخیراً به من زنگ میزنند بعضی از این دوستانی که در کارگزاریها هستند و در بورس هستند می¬گویند دقیقاً ربوی عمل میشود، حالا دل شما خنک شد، اینها در سیر بحث من است، وقتی موضوع را مطرح میکنم، یعنی الان طراحان گفتند مشارکت و مرابحه، آن چیزی که الان در بازار ما عمل میشود، بر اساس گزارشهایی که دوستان در کف بازار زنگ میزنند به بنده، اینجا در اتاق خودم نشستم، زنگ میزنند توضیح میدهند الان دقیقا ربوی عمل میشود، مشارکت و مرابحه و اینها در کار نیست، مثل همین صورت رایج اجرا میشود، بر اساس گزارشاتی که فعالان به بنده زنگ میزنند و میگویند، گزارشاتی که الان بنده دارم از فعالان به اسم و رسم، فعالانی که بعضی از آنها دائماً به من زنگ میزنند، اینطور که توضیح میدهند ربوی عمل می-شود، تمام شد و رفت.
امروز بحث ما تمام شد، بحث مرابحه را گفتم یک بار انشاءالله مفصل روایات آن را میخوانیم و بحث میکنیم.
و صلی الله علی محمد و آل محمد.