جلسه دهم درس خارج فقه استاد معصومینیا در موضوع فقه تخصصی بازار سرمایه در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.
بسم الله الرحمن الرحیم
بازار سرمایه جلسه دهم
۲۵ آذر ۱۴۰۰
این روایتی که میخوانم اگر شنیدهاید که تکرار میشود و به اصطلاح یادآوری میشود و اگر هم نشنیدهاید که فکر کنم خیلی برایتان جالب و جذاب باشد. روایتش این است که یک جریانی است که حضرت زهرا ایثار میکنند لباسشان را و خلاصه بعدش حضرت زهرا میفرمایند که پیغمبر «فبکی النبی صلی الله علیه و آله و سلّم». میگوید که حضرت زهرا علیها السلام میفرماید که پدرم گریه افتاد از کار حضرت زهرا، ایثاری که کردند و اینها «فبکی النبی صلی الله علیه و آله و سلم ثم ضمنی إلی صدره». پیغمبر گریه کردند و مرا به سینۀ خودش چسباند از شدت احساس. «فنزل جبرئیل»، جبرئیل نازل شد «و قال إن الله یقرئک السلام»، جبرئیل گفت که یا رسول الله خداوند به شما سلام میرساند «و یقول لک اقرء إلی فاطمة السلام» و خداوند می گوید که به فاطمه سلام برسان «و قل لها تطلب ما شاءت» به او بگو هر چه میخواهی از من بخواه «و لو طلبت ما فی الخضراء و الغبراء»هر چیزی در این عالم هست، از من بخواه. «و بشّرها أنّی أحبّها» به فاطمه بشارت بده که من خدا دوستش دارم. من فکر کنم هیچ لذتی در عالم خلقت از این بالاتر نباشد. فکر نکنم بالاتر از این باشد که خدا به یک بنده بگوید من دوستت دارم. «قل إن کنتم تحبّون الله فاتّبعونی یحببکم الله» اگر خدا را دوست میدارید، ای پیغمبر به اینها بگو اگر خدا را دوست میدارید، من را اطاعت کنید تا محبوب خدا شوید، خدا به شما علاقه پیدا کند. خدا شما را دوست داشته باشد. اینجا صریحاً گفت که بعد «فقال لی بنیّة» دخترم، «إنّ ربّک یسلّم علیک» خدای تو به شما سلام میرساند و «یقول لک اطلبی ما شئت» به شما میگوید که هر چه از خدا میخواهی بخواه. «فقلت یا أبتاه قد شغلنی لذة خدمته عن مسألته» من اینقدر از لذت خدمت خدا برخوردار هستم، مشغولم کرده که اصلاً از خدا چیزی نمیخواهم. «قد شغلنی» مشغول کرده است مرا به خودش. «لذة خدمته» لذت خدمت خدا، در محضر خدا بودن «عن مسألته» از اینکه از خدا چیزی بخواهم. «لا حاجة لی غیر النظر إلی وجهه الکریم فی دار السلام» من هیچ حاجتی ندارم مگر اینکه به وجه خدا در دارالسلام نگاه کنم؛ یعنی حضرت زهرا دیگر خودش را در حضور میدید به طور کامل. «فقال یا بنیّة» حالا حضرت زهرا منقطع از غیر خدا، غرق در خدا، حضرت رسول هم که تکلیفش معلوم است، اینجا حضرت رسول فرمودند: «یا بنیّة ارفعی یدیک» دستهایت را بلند کن. «فرفعت یدیّ» من دستم را بلند کردم، «و رفع یدیه» پیغمبر هم دستشان را بلند کردند «و قال اللهم اغفر لأمتی و أنا أقول آمین» خلاصه پیغمبر گفتند خدایا امت من را ببخش. حالا ادامۀ حدیث هم خیلی جالب است که برویم سراغ درس.
این مقام بالای حضرت زهرا علیها السلام است که غرق در خدا است و اینقدر غرق در خدا است که برای خودش هیچ چیز نمیخواهد و فقط نظر به وجه الله میکند که شأن انبیاء و اولیاء و شهدا است و ما از آن محروم هستیم، حالا من خودم را میگویم، شما را نمیگویم، شما شاید از آن برخوردار باشید. این نظر به وجه الله یعنی چه، این را که من نمیفهمم. نظر به وجه خدا، آدم نگاه کند به وجه خدا. اگر ما میفهمیدیم که نمیتوانستیم در این دنیا زندگی کنیم، مگر کسی بفهمد و طاقت بیاورد، مگر اینکه ظرفیتش خیلی بالا باشد که بتواند تحمل کند، و الا اگر کسی واقعاً نظر به وجه الله را بفهمد و با ظرفیت معمولی نمیتواند بماند در این دنیا. بعید است بتواند بماند در دنیا، مگر اینکه به همان تناسبش برود بالا که قدرت ماندن به اذن خدا داشته باشد و الا ملاقات خدا اینقدر بهجتآور و لذتبخش است که انسان قالب تهی میکند.
دانشپژوه: برخی از بانکها دارایی خودشان را به صورت معاملۀ در ذمه خریداری میکنند و سهامشان را مبتنی بر این داراییها منتشر میکنند. این معاملۀ در ذمه چگونه است؟ و این عرضۀ سهام به این صورت هم بفرمایید.
استاد: نه، ببینید بانکها که این کار را نمیکنند، یعنی نمیروند نیت کنند در ذمه. بانکها اصلاً توجه به این چیزها ندارند. درست است ما هستیم که تحلیل میکنیم. ببینید ما هستیم که آقایی میرود در مغازه، مثلاً فرض کنید که یک یخچال میخرد، یک فریزر میخرد، به آن آقا میگوید آقا این چقدر؟ میگوید اینقدر. بعد میگوید فاکتور کن. بعد میگوید چقدر شد؟ میگوید مثلاً فلان مقدار، بعد بر میدارد یک چک میکشد. آقایی نه نیت ذمه میکند، نه نیت پول نقد میکند، هیچ. کارش این است؛ یعنی میرود اینگونه میخرد. الآن مردم عادی ما داریم رفتار مردم عادی که بانک هم جزء همانها است، تحلیل میکنیم دیگر. ببینید الآن بانک میرود، نمایندۀ بانک میرود مینشیند چکار میکند؟ ساختمان میخرد. درست است؟
الآن مثلاً بنده میروم از بانک تسهیلات مشارکتی دریافت کنم. میروم میگویم که آقای بانک مثلاً من میخواهم خانه بسازم، حالا این وامها و تسهیلات کوچک را میگوییم، میگویم که من میخواهم خانه بسازم. میگوید چقدر میخواهی؟ میگویم 100 میلیون. میگوید باشد من 100 میلیون به تو میدهم. نمایندۀ بانک میآید سند خانۀ من را امضاء میکند که رهن بانک باشد. بعد بانک میریزد به حساب من. اصلاً بانک نیت میکند که به ذمه یا در مقابل آن پول؟ نه، ما هستیم که داریم تحلیل میکنیم کار بانک را. پس مردم عادی در کوچه و بازار دارند معامله میکنند، بانک هم معامله میکند. ما نشستهایم داریم تحلیل میکنیم. یک وقت هست که شما میروید خانه بخرید. میروید در بنگاه معاملات ملکی آنجا مینشینی با فروشندۀ خانه چانه میزنی، میگویی این خانه را چقدر میدهی؟ میگوید هزار واحد پولی. میگویی نه ۷۰۰ تا بده. مرتب چانه میزنید، چانه میزنید، سر ۸۵۰ تا توافق میکنید، بعدش میگوید باشد، دیگر تمامش کن برود. دسته چکت را بر میداری، چک میکشی. یعنی شما نه نیت ذمه میکنی، نه نیت پول عینی میکنی. اینگونه نیست. یک زمانی پولها مثلاً چیز بود، اسکناس مسکوک بود، درهم و دینار بود، میگذاشتی درون جیبت در یک کیسه، کیسه را میبردی که در ازای آن بخری. حالا آنجا هم باز هم ذمه قابل تصور است. حالا این کاری است که بانکها و مردم انجام میدهند. حالا ما در کمیته نشستهایم با دوستان داریم بحث میکنیم که آقا سهام بانکها حلال است یا حرام است؟ دوست ما آن که میگوید اشکال ندارد، میگوید که نمایندۀ بانک وقتی میرود مثلاً یک هتل میخرد، یک ساختمان میخرد، این گونه است دیگر، الآن در تهران گفتم آن هفته، بهترین ساختمانها برای بانکها است. اینها را رفتهاند خریدهاند. نمایندۀ بانک میرود به یک نفر که یک ساختمان ده طبقه دارد، میگوید این ساختمانت را میفروشی؟ میگوید بله. میگوید چقدر؟ میگوید این قدر. مینشیند با او چک و چانه میزند، آخرش قرارداد را میبندند، نمایندۀ بانک یک چک میدهد به آن طرف. درست است؟ یا یک سند مالی دیگر میدهد که حاکی از پول است. آن کسی که میگوید سهام بانک اشکال ندارد می گوید نگاه کن بانک که نمیآید پول را بگذارد وسط بگوید من در مقابل این پول ساختمان را میخرم، چون ما در درآمد بانکها اشکال میکنیم، میگوییم اینها حلال و حرام قاطی است، ربوی و غیرربوی قاطی است، اگر این ساختمانهایش را در مقابل آن پول بخرد، آن ساختمان میشود غصبی، این ساختمان میشود معاملهاش باطل، بعد سهام که رویش منتشر میکند، سهامش حلال و حرام قاطی است، درست نیست؛ ولی آن کسی که میگوید سهام اشکالی ندارد، سهام بانک، میگوید که نگاه کن نمایندۀ بانک که میرود آنجا، همین عملش را تحلیل میکند، میگوید نگاه کن وقتی که دارد میگوید که به آن صاحب مثلاً آن ساختمان ده طبقه میگوید که چقدر میفروشی؟ میگوید این قدر، وقتی توافق کردند، معامله را روی آن پولی که بعد میخواهد چک بکشد، منعقد نمیکنند. معامله را در ذمهاش منعقد میکند به نمایندگی از بانک. میگوید آقای فلانی این خانه را میفروشی؟ میگوید بله، میگوید این قدر، میگوید که ۱۰ میلیارد، ۱۰۰ میلیارد. میگوید ۱۰۰ میلیارد، میگوید چقدر 90 میلیارد بده، 95 میلیارد بده، بعد میگوید تمامش کنیم دیگر. ببینید وقتی دارد معامله را تمام میکند، ارکان معامله چیست؟ 1. آن ساختمان. این مثمن. ثمنش چیست؟ 10 میلیارد، 9 میلیارد. 10 میلیارد، 9 میلیارد کجاست؟ در ذمۀ این خریدار است، این که از طرف بانک میخرد. بعد میگوید چقدر بدهکار شدیم ما؟ میگوید 10 میلیارد. بعد دسته چک را بر میدارد برای ادای دینش میدهد. آن کسی که میگوید سهام بانک اشکالی ندارد، این گونه تحلیل میکند. متوجه هستید؟ الآن من میروم دم مغازه، از معاملۀ کوچک تا بزرگم همینطور است. میگویم آقای مغازهدار یک دستمال کاغذی به ما بده، یک دانه تاید بده، یک کیلو قند بده، یک کیلو برنج بده. اینها همه را میخرم، میگذارد روی میزش، میگویم جمع بزن، چقدر میشود؟ این قدر میشود. میگویم چقدر بدهکار شدم؟ میگوید این قدر. میگوید مثلاً تو 500 هزار تومان بدهکار شدی، بعد کارتم را میدهم، میگویم کارت بکش. اگر این را تحلیل کنیم به این صورت که بگوییم که در حقیقت من همین پولی که در کارتم است را دارم از اول قصد میکنم، به او بدهم، اینجا در ذمه نیست؛ ولی اگر نه معنایش این باشد که نه من از او دارم میخرم وقتی که حساب و کتاب کرد میشوم 500 هزار تومان بدهکار، تمام شد دیگر معامله. معامله دیگر درست است. بعد میگوید پول را بده، کارتم را درمیآورم برای اینکه ذمهام بریء بشود پول را میدهم، نه اینکه معامله را آن مجموعۀ کالایی که خریدم، در مقابل این پول خریده باشم. پول را وسط نگذاشتهام. من عرض کنم که پول را نگذاشتم وسط بگویم که در مقابل این پول این دستمال کاغذی و این صابون و این برنج و نخود و لوبیا ده تا چیز خریدهام، نمیگویم در مقابل این پول بده، میگویم که چند میشود؟ بعد برای برائت ذمهام چک میکشم به او یا کارتم را میدهم بکشد. آنهایی که میگویند سهام بانک اشکال ندارد، میگویند که بانک معاملاتش را روی ذمه انجام میدهد. نتیجه چیست؟ نتیجه این است بانک اگر همۀ درآمدهایش هم حرام باشد، ولی چیست؟ این ساختمان که خریده، چون به ذمه خریده درست است. ساختمان برای بانک است، بعد سهام هم که رویش منتشر میکند، خرید و فروش سهامش اشکالی ندارد. روشن شد؟
حالا ما جوابی که به اینها دادیم، میگوییم اگر هم بپذیریم که بانک معاملهاش را در ذمه انجام میدهد، ولی آن چیزی که مبنای انتشار سهام است، فقط داراییهای فیزیکی نیست که شما با این توجیه مشکل را برطرف کنید؛ بلکه تمام داراییهای بانک اعم از فیزیکی و اعم از طلبهایی که دارد چیست؟ یک سریاش طلبهایی است که ناشی از معاملات ربوی است، یک سریاش طلبهایی است که ناشی از معاملات سودی است که برای خودش نیست که در حقیقت طلب ندارد. وقتی طلب ندارد، روی چه چیزی دارد سهام را منتشر میکند؟ یا اگر مثلاً معامله را صوری منعقد کرده، 1000 تومان میدهد که 1200 بگیرد، بعد اینها همهاش میشود داراییهایی بانک، آن 1200، طلب بانک میشود دارایی بانک. سهامی که رویش منتشر میکند، اشکال پیدا میکند. روشن شد؟ این بحثی بود که هفتۀ قبل داشتیم. برویم سراغ ادامۀ بحثمان.
دانشپژوه: اینکه بانک حالا این ساختمان را به صورت زنده بخرد یا نقدی بخرد، چه تأثیری در اینکه حالا سهامش مشکلدار بشود یا نشود، این چگونه میتواند تأثیرگذار باشد؟ من این را متوجه نشدم.
استاد: سهام مستند به چه چیزی منتشر میشود؟
دانشپژوه: به هر حال بانک این را خریده.
استاد: آن چیزی که مبنای انتشار سهام است، چیست؟ بانک به چه حسابی سهام منتشر میکند؟
دانشپژوه: داراییهایش دیگر.
استاد: داراییها. داراییها ترکیبش چیست؟ داراییهای مرکب است دیگر. داراییهای بانک یک چیز که نیست که. دارایی بانک مرکب است، مرکب است از چه؟ یک، دو، سه. از چه؟ از مشهود و غیرمشهود. اموال منقول و غیرمنقول هم که ترازنامهاش را آوردیم نشان دادیم بانک را، درست است؟
داراییهای بانک یکی این ساختمانهایش است، یکی هم طلبهایی است که از مردم دارد. مثلاً 1 میلیارد که از مردم طلب دارد، آن هم جزء دارایی بانک است. الآن من مثلاً از یک کسی 100 میلیون طلب دارم. درست است؟ یک خانه هم دارم. یک ماشین هم دارم. دارایی من چیست؟ یکی خانه است، یکی ماشین است، یکی هم آن 100 میلیون که طلب دارم. آن هم جزء دارایی من است. برای من است، حالا بعداً به من میدهد. سهام روی مجموعۀ دارایی منتشر میشود. یکیاش هم دیون است؛ یعنی طلبهایی که بانک از مردم دارد. اگر این معاملات اشکال داشته باشد، حلال مخلوط به حرام هم نمیشود. میشود چه؟ میشود حلال و حرام به نحو اشاعه. این غیر از حلال مخلوط به حرام است. حلال مخلوط به حرام این است که مثلاً فرض کنید که من الآن ده تا صندلی دارم، یکیاش حرام است، نه تایش حلال است؛ ولی اگر من 1000 تومان دارم، 1000 تومان در حسابم دارم، آن 1000 تومان که در حسابم است، 200 تومانش غضبی است، 800 تومانش برای خودم است. اینجا تا وقتی نروم تکلیفش را معلوم کنم، همۀ اجزایش حلال و حرام قاطی است. این را میگویند اشاعه. اشاعه غیر از مال حلال مخلوط به حرام است. بانک این داراییهایی را که رویش سهام منتشر میکند، مجموع اینها است. همه را حساب میکنند، میگویند داراییهای بانک چقدر است؟ هزار واحد است، اعم از مشهود و غیرمشهود و دین و ساختمان و همه چیز. بعد میگویند روی این 1000 تومان داریی، سهام منتشر کنید. یک سومش را سهام منتشر میکنیم. نمیآیند ساختمان را تبدیل به سهام کنند. داراییهای بانک را تبدیل به سهام میکنند. بله اگر بانک برود سهام فلان ساختمانش را منتشر بکند و فلان ساختمان اشکال نداشته باشد به فرض، اینجا اشکال ندارد که آن هم متوقف بر این است که ما این حرف را بپذیریم. رسالهها چون مثلاً زمان شیخ انصاری به این طرف که کمتر رساله به شکل فارسی و اینها رایج شد، قدیمها در رساله مینوشتند که اگر کسی برود حمام غسل واجب بکند، بعد قصدش این باشد که وقتی آمد بیرون، از پول خمس نداده مزد حمامی را بدهد، باطل است غسل. اگر که اگر قصد داشته باشد مزد حمامی، قدیمها میرفتند حمام، شما زمانهای دیگر این را درک نکردهاید. ما قدیمها سالهای سال میرفتیم حمام، حمام عمومی یا حمام نمرهای و چکار میکردیم مزد حمامی، الآن در همین 30 متری قائم قم هنوز هم که هنوز است من چند شب پیش خیلی خندهام گرفت، دیدم هنوز حمام آن شمارهایاش هنوز هست. از پول حلال و حرام، حالا دیگر من نمیخواهم چیز کنم، حلال و حرام قاطی بدهد، توجه کردید، عرض کنم که غسل او باطل است. اگر این را بپذیریم، حالا این را در رسالههای قدیمی، بدهد، غسلش باطل است. این را خیلی از فقهاء میگفتند. باطل است یعنی چه؟ یعنی اینکه این است احکام. ببینید در رسالهها اینگونه آمده. این مبنایش همین حکم فقهی است که چه؟ که فقهاء نگاه کن کسی که میرود حمام، دقت کنید، این مسئله را چون قبلاً فقهاء در رسالههایشان آورده بودند گفتم من که برای شما ملموس باشد. کسی که میرود حمام، میرود حمام خودش را میشوید میآید بیرون. لباسهایش را هم میپوشد. درست است؟ معاملهاش انجام شد؛ یعنی در حقیقت آمد در حمام، اگر بگوییم اجاره است، فرض کنید که یعنی حمامی دارد به این اجاره میدهد به فرض، معنایش این است طرف میرود حمام، بعد میآید بیرون، لباسهایش را میپوشد، بعد میآید به حمامی میگوید چقدر شد؟ استاد میگفتند به حمامیها. میگوید که 1000 تومان. درست است یا نه؟ حالا بیاییم روی همین پیاده کنیم. تا وقتی که نگفته چقدر میشود، رفته حمام استفاده کرده، آمده بیرون، عرفاً هم مزدش معلوم است، مثلاً فرض کنید 1000 تومان است، معامله صحیح است. چرا؟ چون به ذمه است. این 1000 تومان به ذمهاش آمد. بعد حالا ممکن است وقتی که تمام شد، 1000 تومان از این جیبش در بیاورد، حلال، این پول را دزدیده، فرض کنید که این 1000 تومان را دزدیده، اما این 1000 تومان که در جیبش است، از خودش است. درست است؟ اگر بگوییم معامله در ذمه صحیح است، اگر پول حرام هم بدهد باید غسلش درست باشد. چرا؟ به خاطر اینکه این معامله روی کلی صورت گرفته، وقتی رفته حمام و آمده، روی ذمه رفته. بعداً برای اینکه ذمهاش بریء بشود، بدهیاش اداء بشود این 1000 تومان را داده. دادن این مدیون میماند؛ ولی غسلش صحیح است. با این وجود یک عده از فقهاء میگفتند باطل است. حالا من این را چون یک مبنای فقهی است دارم عرض میکنم خدمت شما. این یک مثالی است کسی که قصد دارد، این متن رسالهها است، پول حمامی را ندهد یا بدون اینکه بداند حمامی راضی است یا به اصطلاح راضی است یا نه، بخواهد نسیه بگذارد، اگر چه بعد به اصطلاح حمامی را راضی کند، غسل او باطل است. این نشان میدهد این فقهاء اگر بعداً هم بلافاصله بخواهد از پول حلال و حرام قاطی بدهد، حتی اگر آن به ذمه هم آمده باشد، میگویند باطل است. در آن معاملۀ هتل هم که، ساختمانی هم که بانک میخرد، پس اشکال دارد. اگر بخواهد پول حرام یا پولی که خمس آن را نداده به حمامی بدهد، غسل او باطل است. من این مثال را انتخاب کردم که یک اثر واضح شرعی دارد. عمداً، عمداً این مثال را انتخاب کردم؛ چون خیلی واضح است. خیلی واضح است. کسی که میرود حمام، میآید بیرون، لباسش را میپوشد، حمام رفتنش به ذمه است؛ یعنی چه؟ یعنی اگر پول حمامی را ندهد، تا ابد هم ندهد، باید غسلش درست باشد. میگوییم مثال را بر مورد تطبیق بدهیم. تطبیقش این است آنجا حمام رفتنش روی چه انجام شد؟ روی ذمه، یعنی وقتی خواست از حمام لباسهایش را پوشید بیاید بیرون، 1000 تومان بدهکار است، حتی اگر هم ندهد معاملهاش درست است. معامله درست است. غسلش باید درست باشد. چرا؟ برای اینکه این غسل و حمام رفتن در ذمهاش آمده، این که از اول نرفته بگوید آقای حمامی نگاه کن این 1000 تومانی را، من میخواهم این را بدهم میروم حمام. این کار را نکرده. رفته حمام، خودش را شسته، غسل واجبش را هم کرده، بعد که آمد بیرون لباسهایش را پوشید، بلافاصله این میآید به ذمهاش، یعنی میشود بدهکار. 1000 تومان بدهکار میشود. معامله تمام شد. اگر گفتیم در ذمه بودن معامله را باطل نمیکند، دیگر تمام شد. معامله صحیح است؛ یعنی هم غسلش صحیح است، هم 1000 تومان به ذمهاش آمد، بدهکار میشود. حالا بعد اگر حتی پول حرام هم در بیاورد بدهد، ذمهاش بریء نمیشود؛ ولی غسلش صحیح است. با این وجود یک عده از فقهاء اینها میگویند باطل است. حالا معاملاتی که بانک میرود انجام میدهد، ساختمانهایی که میخرد، رفته ساختمان ده طبقه خریده، این توجیه که میگویند که به ذمه است، این درست نیست طبق این مبنا. یعنی چه؟ یعنی چون نمایندۀ بانک وقتی معامله تمام شد، قرارداد را نوشتند و قولنامه را نوشتند تمام شد، از کدام پول میخواهد پول ساختمان را بدهد؟ از همین پولی که در بانک است، از درون حساب بانک است. این پول هم که حلال و حرام به نحو اشاعه قاطی است با همدیگر. مثل همان حمامی میشود. آنجا میگوید غسلش باطل است، اینجا معامله باطل است. آنجا هم غسلش باطل است؛ چون اجاره باطل است. یعنی به ذمه بودن باعث نمیشود صحیح باشد. این اولاً، ثانیاً حتی اگر بگوییم صحیح است، خرید و فروش این صحیح است و ربطی ندارد آن پولی که بعداً میدهد به صحت معامله؛ ولی گفتیم که سهام بانک روی ده تا چیز منتشر میشود که ترکیب داراییهای بانک باشد؛ یعنی بانک میآید تمام ترازنامهاش را جمع میزند، میگوید من داراییهایم اینقدر است، 1000 واحد پولی مجموع داراییهایم میشود. ساختمانهایش را حساب میکند، طلبهایی که از مردم دارد حساب میکند، نمیدانم چیزهای دیگر، داراییهایی که دارد حساب میکند، جمع میزند میشود 1000 واحد پولی. میگوید من 20 درصدش را میدهم سهام منتشر میکنم. روی تمامش سهام را منتشر میکند. حتی اگر ساختمانها را هم بیاییم درست کنیم، ولی آن دینها را که نمیتوانیم درست کنیم که. پس سهامهایش اشکال دارد. این است که الآن شما بروید بپرسد از کسی آدم باید بپرسد که سرش بشود. نه از هر طلبهای که وارد نیست در این مسئله، یک طلبهای باید باشد که ترازنامۀ بانک سرش بشود، سهام سرش بشود، اینکه سهام روی چه چیزی منتشر میشود سرش بشود تا بتواند مسئله را جواب بدهد. از یک چنین فردی، قرار است تخصص باشد دیگر. اگر کسی نداند این سهام روی چه چیز منتشر میشود، نمیتواند جواب بدهد. چرا فقهاء هم به نحو کلی، خواندیم فتوایشان را، فرمودهاند که اگر سهام یعنی آن شرکتی که سهام رویش منتشر میشود، عرض کنم که آن چیزی که سهام رویش منتشر میشود، اگر عرض کنم حضور شما که در آن شرکت فعالیت غیرمشروع انجام نشود، درست است. در بانکها هم که فعالیتهای مشروع و غیرمشروع انجام میشود. تمام شد و رفت باطل است.
بعد برای اینکه خوب برایتان ملموس باشد، دو سه روز پیش در دانشگاه خوارزمی آمدند، میخواهم برایتان خوب ملموس کنم. یک چیزی که خیلی واضح است این صفحۀ شخصی خود من است. من الآن واردش میشوم، این سامانۀ دانشگاه. در این سامانه در پرتال شخصی خودم رفتم. این است. چون اینجا سیو شده، راحت وارد شد. این کارتابل بنده است. بعد آمده اینجا تسهیلات کارت اعتباری بانک سپه شعبۀ فلان، اینجا آمده گفته که بانک سپه به شما میآید تسهیلات میدهد. درست است؟ این هست. میگوید احتراماً با هماهنگی فلان، کارت اعتباری فلان اعطاء میشود. بعد میگوید که همکارها بیایند جهت ارائۀ درخواست وام فلان کار را بکنند. وام، اسمش را هم میگوید گذاشتهاند وام. بعد وقتی که میآید شرایطش را میگوید، در شرایطش چه گفته؟ ببینید شرایطش، گفته است که مبلغ مسدودی ده درصد مبلغ وام تا پایان دورۀ اقساط سپردهگذاری شود. اگر 50 میلیون بدهد، سود چقدر را میگیرد؟ سود 50 میلیون را میگیرد. بعد ده درصدش را، یعنی 5 میلیونش را نگه میدارد تا آخر دوره. روی چه حساب سود 50 میلیون را میگیرد؟ بله؟ این که دارد 45 میلیون میدهد که. چون میگوید که تا آخر دوره باید آن 5 میلیونش نگهداری بشود. در حالی که دارد سود چقدر را میگیرد؟ سود 50 میلیون را میگیرد. ببین این یک چیزی است که من آوردم دم دستی قشنگ نشانتان دادم. از رویش خواندم برایتان. این از حیلۀ شرعی بالاتر است. دیگر این حیلۀ شرعی هم نیست؛ یعنی دارد میگوید بابا من 50 میلیون به تو میدهم که بروی با آن چیز بخری، نسیه به تو بفروشم، 70 میلیون از تو بگیرم. بعد میگوید این 50 میلیون، 5 میلیونش را تا سه سال دیگر نگه میدارم، بعد سود 50 میلیون را از تو میگیرم. سود 50 میلیون، آن 45 میلیونش را توانست اقساطی بفروشد، 5 میلیونش چه؟ چرا سود 5 میلیون را هم دارد میگیرد؟ این غیر از ربا چیست؟ حالا بحثم بانک نیست. من خواستم دقیقاً شما برایتان ملموس بشود.
برویم سراغ ادامۀ بحث. حالا من چون بحثمان بانک نیست رفقاء، به تفصیل وارد بانک من نشدم. اگر حتماً در کلاسهای مربوط به بانک، این مباحث مفصل بحث میشود. حالا من مانده بودم که راجع به شرکتهای سهامی امروز مدل جایگزین را بخوانیم یا برویم سراغ فروش استقراضی. مدلهای جایگزین شرکتهای سهامی را اجازه بدهید بعداً تا یک دو تا معامله از این معاملاتی که در به اصطلاح بازار سرمایه انجام میشود روی سهام را بخوانیم بعد میرویم که ببینید رفقاء ما این فروش اسقراضی سهام را حدوداً دو سه تا نشست برگزار کردیم با حضور آقای موسویان رحمة الله علیه و حدوداً پنج، شش جلسه کمیتۀ فقهی بورس بحث سنگینی شد. اینقدر بحث شد که خدا میداند. من اینجا فقط به صورت خلاصه میتوانم این را برایتان بگویم. داستان از این قرار است که خود سهام که گفتیم چیست؟ آن است که گفتیم. حالا هر تفسیری از آن بکنیم با آن توضیحاتی که من راجع به خود سهام و شرکتهای سهامی گفتم که خیلی مسائل دارد، من میترسم به تفصیل بخواهم مسائلش را بگویم، شما حوصلهاش را نداشته باشید، و الا میگفتم. حالا اگر حوصلهاش را دارید بگویید تا وارد بعضی از مسائلش بشویم. اگر اجازه بدهید، قبل از اینکه آخر من چون میبینیم تعداد کلاس کم شده، میگویم شاید از این شیوه رفقاء خوششان نیاید که بخواهیم به تفصیل مسائل را به اصطلاح بگوییم. الآن تعداد کلاسمان کم شده، من برایم یک نفر باشد یا ده نفر یا سی نفر، برایم مهم نیست. یعنی چه مهم نیست؟ یعنی اگر وظیفۀ ما باشد که بیاییم بگوییم این مسائل را، دو نفر هم که بیایند با صد نفر برای من فرقی نمیکند. اگر آدم هدفش انجام وظیفه باشد. ولی نه اینکه یک جلسۀ 20 نفر باشد، یک جلسه 17 نفر، نه کلاس باید کلاس باشد. دو نفر هستند، از اول تا آخر. ده نفر هستند، از اول تا آخر. بیست نفر هستند از اول تا آخر. آن وقت اگر تعداد کم شد، آدم احتمالات زیاد میدهد. یک وقت میگوید فایده ندارد این بحث، رهایش کن.
حالا اجازه بدهید من میخواهم دو جلسه فروش استقراضی خرید اعتباری را بگویم، اگر اظهار علاقه کردید، مسائل سهام و شرکت سهامی را یک مقداری یکی دو جلسه بعداً بحث میکنیم، دوباره بر میگردیم. چرا این کار را میکنم؟ چرا؟ علت دارد. علتش این است که یک موجودی به نام سهام درست شده، مبنای بازار بورس است. مبنای بازار سرمایه سهام است؛ یعنی بیشترین معاملات بازار سهام است دیگر، خرید و فروش سهام است. در بازارهای خارجی اوراق قرضی و سهام این دو تا، ولی در کشور ما فعلاً بیشتر سهام است. اوراق مالی اسلامی هم که الآن آمده، اوراق اجاره، اوراق مشارکت و اینها در مقابل اوراق سهام فکر نکنم خیلی باشد، خیر عمدهاش سهام است. حالا ما در بازار سرمایه چکار کردهایم؟ آمدیم سهام شرکتهای سهامی را میآوریم، هدف بازار سرمایه چیست؟ تولید. بعد این شرکتهای سهامی میآیند چکار میکنند؟ یا از روز اول مؤسسینش که آمدند این هیئت مؤسسه را درست کردند و اینها، از اول سهام منتشر میکنند، سهامی عام یا اینکه اول مؤسسینش میآیند سهام اولیه را فراهم میکنند و راه میاندازند، بعدها سهام منتشر میکنند. درست است؟ ببینید اگر این پولی که میآیند با عرضۀ اولیه واگذار میکنند، جمع بکنند ببرند تولید انجام بدهند، این بازار سرمایه رسالتش را انجام داده. درست است یا نه؟ ولی اگر این پول را جمع کنند، با پولش بروند یک کار دیگر بکنند. سهام واگذار کنند، با پولش بروند یک کار دیگر بکنند. شما میگویید مگر چنین چیزی ممکن است؟ اتفاقاً همینطور است. قسمت زیاد اگر بگویم بیشتر همان عرضه اولیه در تولید نمیرود. میرود سراغ بازارهای موازی. در ارز میرود، در سکه میرود، در چیزهای دیگر میرود. میرود مثلاً شرکتهای دولتی را واگذار میکنند، پولش را میبرند حقوق میدهند. این بانکهای دولتی را باقیماندۀ سهام دولت را مدام واگذار میکنند، با پولش میروند حقوق میدهند.
دانشپژوه: این بازارهای مالی که متأسفانه الآن دنیا دارد از آن بر میگردد؛ یعنی آن طوری که من خواندم در یک قسمت از مقالهای بود از آقای احسان بلدان خواندم که اقتصاد آمریکا دارد از مالی شدن بر میگردد؛ چون به ضرر تولید و بازار تولید است؛ ولی ایران نمیدانم چرا همچنان در فکر رفتن به سمت مالی شدن هست، نمیدانم راهکاری برایش در این برنامههای اقتصاد اسلامی وجود دارد یا ندارد؟
استاد: آن جلسۀ قبل راجع به مالی شدن مگر ما بحث نکردیم؟ همین را گفتیم. گفتیم که بازارهای خارجی از مالی شدن دارند فاصله میگیرند؛ مثلاً در فرانسه، من یک نفر در دانشکده آمد، استاد مشاوره گرفت. این 18 سال در فرانسه است، میگوید من آنجا مسئول اعتبارات خرد هستم. اصلاً پولها را جمع میکنند، میبرند در پروژهها. واقعاً در خود انگلیس، در فرانسه، در خیلی از کشورهای اروپایی این صندوقهایی درست کردهاند، صندوقهای مسکن، ساختمان، تا میتوانند این پولها را میبرند در تولید؛ ولی ما همین که آمدیم در بازار بورس عرضه کردیم، تازه یک کاری کردهایم مردم داراییهایشان را میفروشند، میآورند، حالا که دیگر البته دیدند ورشکست شدهاند و بدبخت شدهاند و اینها، کمتر شده، ولی دو سه سال پیش که ملتهب شده بود، شما مصاحبههایی که من سه سال پیش کردم، روی سایتها هست که اینها را پیشبینی کردیم. طرف میرود یک فعالیت اقتصادی دارد، میگوید چرا من اینقدر فعالیت اقتصادی با ریسک انجام بدهم، اینها را میفروشم میآورم در بازار سرمایه، میروم ورقه میخرم، سهام میخرم یا در بانک سپردهگذاری میکنم. نتیجه این است این کار او هم میخوابد. بعد پولش را میآورد اینجا سهام شستا میخرد، هیچ بدتر میشود که. بدتر میشود. میخواستم چه بگویم؟ یعنی پولهایی که طرف داشت با آن گوسفنداری میکرد، گاوداری میکرد، کشاورزی میکرد، میرود داراییهایش را میفروشد، بر میدارد میآورد اینجا حتی اگر عرضه اولیه بخرد، اکثر عرضه اولیهها تولیدی در کار نیست. دولت که سهام بانکها را میفروشد، بانکهایی که مانده دولتی، مدام دارد خصوصی میکند، میفروشد، این پول را که جمع میکند، میرود تولید میکند؟ دولت شستا را 180 شرکت که تازه دولتی نیست، اینها برای سازمان تأمین اجتماعی است، برای بیمهشدهها است، آوردند اینها را عرضه کردند، واگذار کردند، بردند چکار کردند با پولش؟ تولید؟ اگر میخواست تولید کند که خود شستا بلد بود اداره کند، میگویند برای اینکه نمیتواند به اصطلاح این 180 تا شرکت مشکل دارد و اینها، واگذار کنیم. مشکل دارد واگذار میکنید؟ با پولش چکار میکنید؟ این که بدتر است که. شما تازه پولها را هم جمع میکنید، میبرید در ساختار فاسد خودتان. اگر بلد بودید که آن 180 تا شرکت درست عمل میکرد. شرکتهای دولتی زیان ده هستند. در بودجه هم نمیآید. پس ببینید این ساختار معیوب بازار سرمایۀ ما جهت اطلاعتان بگویم الآن چند ماه است کمیتۀ فقهی را هم تعطیلش کردهاند. پنجشنبهها برگزار میشود. صبحهای پنجشنبه 7ونیم تا 9ونیم همیشه کمیتۀ فقهی بود. الآن چند ماه است تعطیل کردهاند. در این دولت انقلابی که باید بیشتر باشد، تعطیلتر شده. هر کار دلشان بخواهد در بازار سرمایه، رباخوری و خلاف شرع و اینها تا دلتان بخواهد. از کجا میگویم؟ زنگهایی که به من میزنند مسائلی که میپرسند از داخل، آن وقت آنهایی که متدین هستند بیچارهها گیر افتادهاند آنجا، مجبور هستند برای زندگیشان کار کنند آنجا، زنگ میزنند مسئله میپرسند. پر از خلاف شرع است. چند ماه است کمیته نیست، بعد هم که بود یک توجیهات شرعی ما مینشستیم چه میکردیم، تعطیل کردند. در نظام اسلامی. الآن من با صدای بلند، ببین من پایم لب گور است، وظیفهام است بگویم، ما وظیفه داریم بگوییم، هر چند ممکن است عزرائیل بیاید سراغمان. وظیفه دارم که بگویم آقا در بانکها پر از ربا، بورس هم پر از ربا، همهاش آلوده. از دم آلوده. پر از حرام زندگی مردم پر از حرام. وظیفۀ ما است بگوییم. بنده وظیفۀ شرعیام هست بگویم. یک نمونهاش را الآن روی سامانۀ دانشگاه را که نشانتان دادم، این یک نمونۀ کوچکش است که نوشته بعد هم مسدودی. مسدودی چیست؟ خلاف شرع. برای اینکه شرعیاش کند، آمده است گفته سپردهگذاری سود را میدهد، بعد میرود با آن کار میکند. روی چه حسابی این کار را میکند؟ بعد سود 50 میلیون را از او میگیرد. اینها ربا نیست؟ ربای بارز است اینها، اینگونه است.
اجازه بدهید من میخواهم این بازار اولی بود. نگاه کن این عرضه اولیه بود، پرایمری مارکت، یعنی بازار اولی. بازار ثانوی یعنی چه؟ یعنی وقتی عرضۀ اولیه صورت گرفت، هر گونه مبادلهای که روی سهام یا روی هر ورقۀ مالی انجام میشود، میشود سکاندری مارکت یعنی بازار ثانوی. معاملات مکرر بعد از عرضه اولیه صدتا هم که باشد، به آن میگویند بازار ثانوی. ثالثی و رابعی و خامسی نمیگویند. میگویند ثانوی. درست است؟ حالا این بازار ثانوی انوع و اقسام دارد. صد نوع معامله است، یعنی هر روزی هم یک چیز دارند درست میکنند. یکیاش هم همین فروش اسقراضی است، شُرت سِلینگ. یکی دیگرش چیست؟ خرید اعتباری است. خرید اعتباری، اعتباری سهام، بای آم مارژین. بای این است خرید اعتباری سهام. ببین خرید اعتباری سهام چیست؟ هر کسی که میآید از دم بورس رد بشود، آقا بیا اینجا سهام بخر. میگوید پول ندارم. میگوییم ما به تو پول میدهیم بیا سهام بخر. میخواهند همه را دستشان را بند کنند. سهام موجود را که البته سهام اولیه هم ممکن است در خرید اعتباری؛ ولی بیشتر عرضه ثانویه است اینها، شُرت سِلینگ که میگوید اصلاً ثانویه است کلاً. توجه کردید و انواع و اقسام معاملات دیگر که درست شده، حالا اجازه بدهید من در این وقت باقیمانده شُرت سِلینگ را بگویم، راجع به خود بورس بازی، راجع به بقیۀ مسائل شرکتهای سهامی انشاءالله بعداً بحث میکنیم. عمداً میخواهم این را بگویم. میخواهم چند نوع از این معاملات بازار ثانوی را توضیح بدهیم که اینها را اسلامی کردیم تا بعد بتوانیم جمعبندی بکنیم، بهتر است. اول هم گفتم ما هفت هشت جلسه راجعه به این شُرت سِلینگ بحث کردیم. شاید اولین جلسه ده دوازده سال پیش باشد که خود این آقای سلطانینژاد خلاصه که فرد شریفی است آقای دکتر سلطانی نژاد؛ ولی دیگر این معاملات اشکال دارد، ایشان خودش اول سال ارشدش این بود که آقای موسویان هم راهنمایش بودند که آمدند در دانشگاه مفید، آن موقع برخی از مدرسین حوزه هم بودند، آقای قائمی بودند، من بودم، آقای موسویان بود، بعضی از دوستان دیگر هم بودند که اینها حاج آقای علوی هم بودند. این فروش استقراضی چیست؟ معمولاً افراد برای چه سهام میخرند؟ برای اینکه پیشبینی افزایش قیمت میکنند؛ یعنی چون پیشبینی افزایش قیمت میکنم، میروم یک ورقه را میخرم 1000 تومان، چون پیشبینی میکنم میشود 1100 تومان. الآن سهام اینهایی که مردم عادی که میخرند، چیست؟ به خاطر این است. فروش استقراضی عکسش است. آن کسانی که پیشبینی کاهش قیمت دارند، میروند از آن کسی که خریده، ما یک شخص الف داریم، رفته یک سهامی خریده، درست است؟ رفته یک شخص الف داریم، این سهم را خریده به طمع اینکه قیمتش برود بالا، بشود 1500 تومان. حالا مثالها را خیلی اختلاف خور زیاد میزنیم تا اینکه مفهوم بشود. این سهام را شخص الف خریده 1000 تومان، پیشبینیاش این است که میشود 1200 تومان حالا. درست است؟ به خاطر این نگه داشته. یک شخص ب هست، پیشبینیاش عکس این است؛ چون در بازار سهام چیست؟ عرضه و تقاضا به خاطر این است که یک عده پیشبینی افزایش میکنند، متقاضی این ورقه هستند و یک عده پیشبینی کاهش میکنند، عرضه کننده هستند. به خاطر این است آنها عرضه میکنند، اینها تقاضا میکنند در بازار ثانویه، و الا نگه میدارند. البته ممکن است به پولش هم نیاز پیدا کند، مجبور بشود؛ ولی غالباً اینگونه است. حالا یک نفر دیگر است آنجا ایستاده، میگوید آقای الف تو اشتباه میکنی، پیشبینی من این است که قیمتش بیاید پایین. میگوید نه تو اصلاً نمیفهمی. بازار سرمایه سرت نمیشود. میگوید بیا سهامت را به من قرض بده. هر وقت خواستی به تو میدهم یا فلان وقت به تو میدهم، یک ماه دیگر به تو میدهم. میگوید باشد. سهام این را قرض میکند، میرود میفروشد. پس چیست؟ بازار ثانویه است. این سهام قبلاً عرضه شده، پس این دقیقاً در همۀ موارد مصداق بازار ثانویه است. یعنی قبلاً یک شرکت آمده سهامش را منتشر کرده، شخص الف خریده، نگهداری میکند، شخص ب میآید از او میگیرد، میرود میفروشد. سهامی است که قبلاً منتشر شده. پس عرضه اولیه کمک به تولید و مولید و این حرفها نیست. این شخص ب میگیرد، این را میرود میفروشد. دو حالت دارد: حالت اول، پیشبینی شخص الف درست در میآید. درست است؟ یعنی این سهام میرود بالا. اگر پیشبینیاش درست در بیاید، بعداً میگوید سهام من را به من بدهید. سهامش را میگیرد، میرود میفروشد، سود میبرد. اگر پیشبینی آن درست بیاید، الآن فروخته مثلاً 1000 تومان الآن میارزد در بازار، این پیشبینی میکند 1200 تومان بشود، این پیشبینی میکند بشود 800 تومان، او الآن میرود 1000 تومان میفروشد، بعداً که این از او میخواهد، میرود 800 تومان، پیشبینی او درست آمده است دیگر، 800 تومان از بازار آن موقع که این تقاضا میکند، خریداری میکند میآید به او میدهد، 200 تومان سود میبرد. درست است؟ پس اگر پیشبینی قرضگیرنده درست در بیاید، قرضگیرنده سود میبرد، اگر پیشبینی قرضدهند درست در بیاید، قرضدهنده سود میبرد. این ربویاش است.
حالا سؤال: این شخص چه انگیزهای دارد که قرض بدهد؟ حالا چرا سهام را اصلاً نگه نمیدارد، اینجا در دستش نگهداری کند، درست است؟ ندهد به او. علتش این است وقتی قرضگیرنده سهام را میگیرد و میفروشد، پول را به او نمیدهد. پول در حساب کارگزاری میماند. کارگزاری میرود سپردهگذاری میکند، سرمایهگذاری میکند، سود میگیرد. یک قسمتی از سود را به این میدهد. یک قسمتی از سود را میدهد به این؛ یعنی این شخص اگر پیشبینیاش درست در بیاید، بعداً سهامش را که قرض داده، میگیرد، مثل اینکه قبلاً نگه داشته بوده، یک سود اضافه هم گیرش میآید. سود آن پولی که ناشی از فروش سرمایهگذاری کرده بود هم گیرش میآید. درست است؟ مثلاً 1000 تومان که شخص قرضگیرنده این را فروخت، 1000 تومان را سپردهگذاری میکند، در این مدت فرض کن 50 تومان سود گرفت. فرض کنید. حالا مثال است. 50 تا تک تومان. 50 تومان را ما 30 تومانش را میدهیم به این مثلاً، 25 تومانش را میدهیم به این، 20 تومانش را میدهیم به این، 20 تومان هم میدهیم به آن، 40 تومان. 10 تومانش هم کارمزد میدهیم به کارگزاری. درست است؟
حالا این از نظر شرعی اشکال دارد. چرا؟ اولاً راجع به خود موضوع، این فروش استقراضی سهام، عرض کنم که در آمریکا آمدند محدودیتهای شدیدی برایش گذاشتند، اینجا هست. در خود این مقاله، این است میگوید که به اصطلاح در سال 1940 بود، چند بود، 60 سال اینها آمدند یک محدودیتهای شدیدی برای این گذاشتند. این است ببینید محدودیتهای فروش، 1934 کنگرۀ آمریکا، ببین چقدر مهم بوده که کنگره دخالت کرده، به کمیسیون اوراق بهادار دستور داد عملیات فروش استقراضی را در بورس شفاف کنند و در پاسخ، کمیسیون اوراق بهادار آمریکا محدودیتهایی را وضع کرد که بیش از 60 سال تغییر پیدا نکرد. چرا؟ علتش این است که این فروش استقراضی میتواند بازار را زمین بزند. چرا؟ برای اینکه چون در بورس یک قسمتی از رفتارها گلهای است، معروف است دیگر در بورس بازار به اصطلاح میگویند که مثل یک گوسفندی که اگر بپرد، یک گله دنبالش میپرند، در بورس افرادی که میروند میافتند در بازار ثانوی، نگاه میکنند به یک چند نفر، اگر دیدند آنها دارند این کار را میکنند، یعنی اینها وقتی که فروش استقراضی زیاد شد، یک دفعه هو میافتد در بازار، چو میافتد که آقا سهام دارد قیمتش میآید پایین، سقوط میکند، بازار میخورد زمین اگر بیرویه باشد. یک دفعه به اصطلاح هو است، چیست شایعه میافتد که نگاه کن فروش استقراضی زیاد شد، پس معلوم است که یک خبری است که این بندیهای بازار، حرفهایهای بازار پیشبینی کاهش میکنند. نتیجه این است خود دارندگان هم فروشنده میشوند. همه میافتند در صف فروش.
حالا علت اینکه این کار را کردند چیست؟ عرض کنم که محدودش کردند این است میگویند که 1998 به اصطلاح کی بود که در شرق آسیا بحران ایجاد شد که ببرهای آسیا هم ورشکست شدند، یکی از علتهایش همین فروش استقراضی بود. در بورس مالزی، اندونزی که حالا بورس حسابی ندارد، سنگاپور، کشورهای شرق آسیا، نه 2008 که برای آمریکا است، نه، نگاه کن بحران شرق آسیا را دارم میگویم. ببینید بحران بورس شرق آسیا. من دارم کشورهای چیز را میگویم، جنوب شرقی را، این است، بورسهای شرق آسیا اقیانوسیه و امارات، این است 1998 اگر اشتباه نکنم، این است 1997، 1997 آنجا که سرمایهدارهای بزرگ خودشان را حلقآویز کردند بعضیهایشان. ورشکست شدند به خاطر همین چیز. سهام شرکتها زمین خورد، شرکتها ورشکست شدند. به خاطر همین بود که حجم شُرت سِلینگ زیاد شد در بازار. نگاه کن این است که میگوید بحرانش سال 1997 شرق آسیا، از نمونههای این بود که نشان داد عدم توجه به متغیرهای مقاومتی میتواند ثمرات سالها رشد اقتصادی را به یک باره در معرض نابودی قرار بدهد. بروید بخوانیدش. یکی از علتهای مهمش همین شُرت سِلینگ بود که این غربیها یک حقهبازی کردند، اینها را رواج دادند آنجا، اینها زمین خورد بازارشان؛ ولی خود آمریکاییها حواسشان بود. 60 سال محدودیت گذاشتند. مثلاً میگویند کل شُرت سِلینگ بازار حق ندارد از 5 درصد مجموع سهام بیشتر باشد. روی سوپاپ اطمینانی آن درصد را گذاشتند که این خطر ایجاد نشود.
بعد حالا من یادم است که در کمیتۀ فقهی این بحث شد، چند جلسه، آخرش که راه شرعیاش پیدا شد که الآن میگویم راه شرعیاش چیست، من به دوستان گفتم حالا این شُرت سِلینگ را در ایران در این وضع افتضاح اقتصادی میخواهید راه بیندازید، این عرض کنم حضور شما که چه فایدهای دارد برای اقتصاد ما؟ برای تولید ما؟ برای صنعت ما؟ برای کشاورزی ما؟ یکی از دوستان گفت اتفاقاً همین به درد ما میخورد. چرا؟ این حدود مثلاً شش هفت سال پیش، ده سال پیش آمد بحث شد، یک راهحلهایی الآن مذاکرات هست، ما اینجا من نمیدانم اگر کلاسمان حضوری بود، هم میدیدم شما ظرفیتش را دارید، میبردم از رویش میخواندم، ظرفیت یعنی علاقه منظورم است. میآوردم از روی مذاکرات برایتان میخواندم که ده سال پیش ما مذاکره کردیم چه چیز بود و چه گفته شد. حالا آخرش که راه شرعیاش پیدا شد که میگویم الآن چیست راه شرعیاش، من گفتم این به چه درد اقتصاد میخورد؟ حالا یک عده بروند سهام آنها را بگیرند، بفروشند. یکی از دوستان گفت که اتفاقاً همین به درد میخورد. چرا؟ برای اینکه مشکل بازار سهام ما این است که در مورد شُرت سِلینگ چکار میکند؟ عرضه را زیاد میکند. مشکل چون قیمتهای حبابی است، این شُرت سِلینگ جلوی حباب را میگیرد. باعث میشود عرضه زیاد بشود. وقتی عرضه زیاد بشود، حباب از بین میرود که من جواب دادم آنجا، گفتم شما ده تا ابزار درست کردهاید حباب را ایجاد میکند، با این یکی میخواهید عرضه را زیاد کنید. مثل اینکه یک بادکنکی را بادش بکنیم، اینجا سوزن بزنیم خالی بشود. این چه کاری است؟ چون الآن جلسۀ دیگر میگوییم خرید اعتباری تقاضا را زیاد میکند، شُرت سِلینگ عرضه را زیاد میکند. این چه کاری است؟ شما بیا یک ابزار دیگر درست کن که اینها اینگونه نباشد. الآن که حباب نیست چیست؟ الآن هم باعث میشود که سقوط قیمتها بیشتر بشود. اگر شُرت سِلینگ زیاد بشود، آن وقت همان رفتار گلهای باعث میشود بازار بیشتر زمین بخورد. الآن این روزها میگویند که مشکل همین است که زمین میخورد. در حالی که این کارگزارها میدانید که من یک چیزی به شما بگویم. شما ممکن است بعضیهایتان را نمیشناسمتان، ممکن است یک کسی هم در کارگزاری بدش بیاید از این حرفهای ما، یکی از رفقاء میگفت همین دیروز یا پریروز در تهران کمیسیون اقتصادی مجلس نمیدانم چه چیز جلسه بوده، این بانکیها به شدت عصبانی هستند راجع به این حرفهایی که راجع به آنها زده میشود. ربا نخورید تا به شما گفته نشود. حالا ربا نخورید، ربا را حذف کنید. ببینید الآن برایتان بگویم اگر این شُرت سِلینگ الآن زیاد بشود در بازار ما که الآن دنبال این هستند رونقش بدهند و اینها، بدتر میکند اوضاع را. نکتهای که میخواستم بگویم این است، قلق کارگزاری این است که میخواهند تعداد معاملات زیاد بشود. شُرت سِلینگ مالی میکند اقتصاد را؟ بای آم مارژین هم مالی میکند. اینها همهاش مالیسازی است. همان که گفتم.
اشکالش این است پولی که در آن مدتی که گفتیم که قرضگیرنده میرود آن پول را میگیرد، میرود سرمایهگذاری میکند. درست است؟ در سیستمهای ربوی میگذارد در بانک، بانک هم که ربوی است، در حقیقت سودی که گیرشان میآید، بهره است. ربا است. اشکال دارد. درست است؟ این اشکالی که حالا از نظر فقهی اینجا هم ذکر کردهاند، این است. درست است؟ عرض کنم حضور شما که حالا غرری بودن و اینهایش را رها کنید. فعلاً ربوی بودنش و تعلیق در عقد و اینها را رها کنید، ربا. با توجه به ماهیت استقراضی بودن فروش سهام، فروش استقراضی سهام و مسائل مطرح دربارۀ ربای قرضی، یکی از شبهاتی که در فروش استقراضی سهام مطرح میشود ربوی بودن آن است. چرا؟ زیرا فرد قرضدهنده افزون بر اصل سهام استقراضی، مبلغی اضافه نیز دریافت میکند که این ربا است. چرا؟ این الآن آمد سهامش را قرض داد. سهامش را که قرض داد، باید فقط خود سهام را بگیرد. آن اضافه را بابت چه چیز میگیرد؟ اگر آن رفت سهام را فروخت، قرض گرفت و فروخت، برای خودش است. بعد به فرض حتی اگر سپردهگذاری هم در بانک اسلامی هم بکند به فرض، بعد اسلامی و اینها عمل بشود، سودش برای خودش است، روی چه حساب به این بدهند؟ این اگر این را قرض حساب کنیم، این قرض داده بشود، یک ذره اضافه بر اصل سهام حق ندارد بگیرد. درست است؟ این میشود ربوی.
دانشپژوه: الآن من دقیقاً جریان ربا را متوجه نشدم. اینجا قرضدهنده که شرط نکرده که. قرضدهنده از او تقاضا کرده که آقا به من قرض میدهی؟ این هم داده. اینجا قرضدهنده که شرط زیادت نکرده.
استاد: چرا. اگر زیادتر ندهد به او، اصلاً قرض نمیدهد. به چه انگیزهای قرض بدهد؟ مگر مریض است که سهامش را قرض بدهد. یک درصد الکی برای خودش درست میکند. بازار است و بیرحمی و سود. اگر سود نباشد، برای چه بدهد؟ آقا این شخص الف این است سهامش دستش است، روی چه حسابی قرض بدهد؟ برای چه قرض بدهد؟ آن چیزی که انگیزه ایجاد میکند در شخص الف برای قرض دادن، آن سودی است که ناشی از فروش سهام گیرش میآید. بازار که جای ثواب نیست. بازار ربوی را داریم میگوییم، بازار خارجی را داریم میگوییم، برای ثواب؟ یعنی چه؟
حالا برای اینکه خستگیتان در برود، میگفت که این واقعی است این قصه، این زلزلۀ بوئین زهرا بود خیلی سال پیش بود. شما جوانها یادتان نمیآید. عرض کنم که میگفت که یک نفر این قصه را من از کانال معتبری شنیدم. میگفت که بندۀ خدا یک نفر یک چیزی را فروخته بود و آن مثلاً آن موقع که زلزله شد، مردم مثل حالا نبود که با کارت پولها در حسابشان باشد. مقدار زیادی پول نقد وسیلۀ مبادله بود. این یک چیز فروخته بود و یک کیسه پر از پول گرفته بود، بعد این زیر بغل کرده بود که برود خانه. یک نفر متوجه شد، دزد بود که این کیسه پول است. بعد این رفت سوار اتوبوس شد، این هم رفت سوار اتوبوس شد. مرتب منتظر بود از این بقاپد، دید این رها نمیکند. از اتوبوس پیاده شد نزدیک خانهشان که رسید، دید باز هم رها نمیکند. هر چه نقشه کشید، دید. رفت در خانه. نصف شب دزد بلند شد رفت در خانهشان که پولها را بدزدد. رفت دید که آن مرد در خانه خوابیده، روی پولها خوابیده. این کیسه را رها نمیکند. بعد زن هم عرض کنم حضور شما آن طرف خوابیده. یک بچه کوچک داشتند، آن طرف خوابیده بود. دید که این رها نمیکند در خواب. بچه را برداشت برد گذاشت در حیاط و آمد یک جا قایم شد. بچه شروع کرد گریه کردن. پدر و مادر بلند شدند از گریۀ بچه، دیگر آن وقت، آن موقع پول را رها کرد. دوید سراغ بچهاش. بعد این دزد دوید پول را بردارد، زلزله شد. پدر و مادر در حیاط زنده ماندند با بچه، این رفت زیر آوار با پولها. بعداً معلوم شد. این واقعی است این قصه. اینگونه است. حالا این بنده خدا سهامش را رها نمیکند. برای چه به او قرض بدهد؟ آن چیزی که انگیزه ایجاد میکند در این شخص برای خلاصه، بله دیگه ما داریم شُرت سِلینگ رایج را میگوییم اشکالش چیست. آن چیزی که باعث میشود قرضدهنده قرض بدهد، توجه کردید، آن چیزی که باعث میشود قرضدهنده قرض بدهد، همان سودی است که در این مدت میگیرد، و الا دردی ندارد که قرض بدهد، دلیلی ندارد.
خیلی جالب است در این چند دقیقۀ باقیمانده، من راهکارهایی که یک زمانی یادم است ده سال پیش باور کنید اینها تجربه است، برای شما جالب است. آن ده سال پیش که این شُرت سِلینگ مطرح شد، راهکارهای مختلفی مثلاً به عنوان مثال راهکارهای جایگزین فروش استقراضی سهام. آقا ما میخواهیم شرعیاش کنیم بیاوریمش در بازار ایران مشکل مملکت را حل کنیم. راههای فقهی، این است راهکارهای اسلامی فروش استقراضی. چند تا راه پیشنهاد شد. مثلاً چند سال پیش، مثلاً هفت هشت سال پیش. جایگزینها چیست. من یادم است ده سال پیش چقدر مقاله نوشته شد اول بار چند تا راهحل پیشنهاد شد. خرید مثلاً فرض کنید که نقدی یا فروش سلف. نمیدانم چه، بعد اشکالش چیست؟ یا معاملۀ نسیه، چه، راههای زیاد. کمیته هفت هشت سال پیش آمد عرض کنم که گفت که یک راهحل شرعی جایگزین کرد، دو مرحلهای، دو تا معامله بود. بعد رفتند و اینها ابلاغ شد و اجرا کنند، دو سه سال بعد دیدیم دوباره آوردند. گفتیم این که بحث شد. گفتند این کارگزاریها و این بورس میگوید که این باعث میشود که ما مجبور بشویم دو تا چیز بدهیم، دو تا مالیات بدهیم. بیایید یکی طراحی بکنید تا اینکه چه؟ یک مالیات بیشتر ندهیم. بعد بحث شد دوباره، من یادم است که بحث سنگینی شد مفصل که چه؟ که یک راهکار باشد. راهکار به اصطلاح جایگزین این شد: فروش تعهدی. فروش تعهدی راهکار جایگزینی مناسب برای فروش استقراضی. این راهکار در جلسهای که من بودم طراحی شد، درست است؟ میگوید که فروش تعهدی تا حد زیادی عرض کنم که شبیه آن است. چگونه؟ این فروش تعهدی این است که یک نفر شخص ب، اگر تابلو بود که روی تابلو مینوشتم، شخص ب میآید از شخص الف یک سهام را میگیرد که به وکالت از طرف او بفروشد؛ ولی متعهد به چند تا چیز میشود. بله. الآن از رویش ببینیم که اینها درست گفتهاند یا نه. حالا شاید یک سایت دیگر، این آقای سیدمجید پیره که جوان بسیار خوبی است ایشان آمد، فردی که در بازار دارای سهم معینی است انتظار دارد قیمت آن کاهش پیدا کند، یعنی فرد ب، از مالک سهم تقاضا میکند سهم خود را به وی قرض بدهد. بعد برای مدتی پس از قرض گرفتن، برای فروش آن اقدام میکند. این عرض کنم که چیز است، این رایجش است. آهان این، این جایگزین است. فروش تعهدی راهکار سومی است که سعی شده برخی از کارکردهای فروش استقراضی متعارف را محقق کند و با ضوابط قراردادها در فقه منافات نداشته باشد که بحث شد، جایگزین شد. چگونه؟ عرض کنم که مالک سهام سهم را در اختیار متعهدی قرار میدهد؛ یعنی شخص ب اسمش را میگذاریم متعهد. درست است؟ بعد این متعهد شخص ب به وکالت از مالک سهام، سهم را در واقع میفروشد. درست است؟ بعد هر زمانی که از طرف او میفروشد. وقتی میفروشد، اگر که پیشبینی شخص الف محقق شد، درست است؟ میگوید آن میرود از طرف این میفروشد، پولش هم به میریزیم به حساب، اگر که در مثلاً یک ماه دیگر فرض کن که قیمت رفت بالا و به نفع الف بود، شخص الف میگوید که برو با همان پول بردار سهام را بخر به اصطلاح بیا به من بده، بقیهاش را از جیبت جبران کن. میگوید بقیهاش را از جیبت جبران بکن؛ یعنی مثلاً سهام را فروخته 1000 تومان، پولش را سپردهگذاری کرده در زمانی که سپردهگذاری میکند، این سپرده برای شخص الف است. چون مال شخص الف است، سودی هم که به دست میآید، میرود در جیب الف، اشکالی ندارد دیگر. شرعی میشود. درست؟ از آن طرف هر زمانی که تقاضا کرد، او میرود با آن پول سهام را میخرد، میآورد به این میدهد. حالا اگر سهام گرانتر شده بود، پیشبینی شخص ب غلط بود، متعهد میشود که از جیبش بقیهاش را جبران بکند. درست است؟ حالا اگر فرض کنید که پیشبینی شخص ب درست درآمد، یعنی چه؟ یعنی اینکه شخص ب مثلاً سهامش شده بود 800 تومان، یک ماه گذشت و شخص الف دید که هر روز دارد قیمت میرود پایین، به شخص ب میگوید که برو این سهام را به اصطلاح بخر بیا به من بده. او میرود 800 تومان میخرد، میآید به او میدهد. درست است یا نه؟ بعد میتواند مثلاً به او ببخشد. آن 200 تومان میرود در جیب شخص ب. میدانید این را چگونه حلش کردهاند؟ با این به اصطلاح تعهد که قرارداد ما این است که این شخص ب از طرف شخص الف چند تا کار انجام بدهد، یکی اینکه بفروشد، یکی اینکه از طرف او بفروشد. یکی اینکه پولش را سپردهگذاری کند، به حساب شخص الف. یکی اینکه اگر شخص الف تقاضا کرد، برود بخرد به او بدهد، اگر هم گرانتر شده بود، از جیبش بگذارد. یکی اینکه بعداً اگر قیمت کاهش پیدا کرده بود، برود بفروشد، بقیهاش را برای خودش بردارد. اینها هیچ کدام که ربا نیست که. دیگر سود شخص الف را هم درست کردهایم؛ چون مالکیت شخص را از سهام نکندیم. سهام برای خودش است. این را به آن میگوییم فروش تعهدی. این حل شد دیگر. یک معامله هم بیشتر نیست. یک قرارداد تعهدی است. توجه کردید که حالا یکی از این مقامات بورس هم آمد چه گفت؟ گفت که فروش تعهدی ابزار تمدنساز. دیگر ببینید در این ما نیامدیم در شُرت سِلینگ رایج چون شخص الف میآمد قرض میداد، میرفت در ملک شخص ب و میفروخت در حساب خودش بود، نمیتوانست سود بدهد، ربوی بود؛ ولی اینجا آمدیم سهام را تا آخر کار در ملکیت شخص نگه داشتیم. پولش هم اگر یک وقتی هم فروخت، در ملکش نگه داشتیم. فقط شخص ب متعهد میشود این کار را بکند، متعهد میشود آن کار را بکند. ربایی هم در کار نیست. یکی از مقامات بورس فرمودند که این فروش تعهدی سهام چیست؟ عرض کنم که این ابزار تمدنساز است؛ یعنی از ابزارهایی است که وضع مملکت را درست میکند، تمدن اسلامی را شکوفا میکند. حالا اگر اشتباه نکنم، ابزار تمدنساز. فروش تعهدی سهام. عرض کنم که فروش تعهدی، گفتند که این عرض کنم که فروش تعهدی باعث میشود که تمدن اسلامی شکوفا بشود، این حالا بگردید در این ابزار تمدنسازش. میگوید مدیرعامل فرابورس ایران در زمینۀ آغاز به کار فروش سهام در بازار سهام با ابزارهای مالی اسلامی طی چندین سال توسط ارکان بازار سرمایه راهاندازی شده، به رونق رسیده و جزء ابزارهای تمدنساز قرار گرفته است.
این ابزار تمدنساز فروش تعهدی است که این چون شُرت سِلینگ را آوردیم در قالب تعهد شخص ب که دیگر ربا در آن نیست، توجه کردید، در غرب هم تمدنساز نیست این فروش استقراضی. اگر تمدنساز بود که نمیآمدند بگویند 5 درصد، 10 درصد. خیلی محدودش کردند آنجا. به شدت محدودش کردند. اگر تمدنساز بود که این کار را نمیکردند. حالا بگویید ببینم در بازار ما اگر شُرت سِلینگ زیاد بشود، چگونه تمدن میسازد؟ این را باید چند تا پایاننامه راجع به آن بنویسید که معلوم بشود این فروش تعهدی رابطهاش با تمدن چیست. این خیلی جالب است که اگر حالا مردم یک عده سهام دارند، یک عده از آنها قرض کنند، اسمش هم بگذاریم فروش تعهدی، در قالب فروش تعهدی که شخص ب دیگر قرض نکند، برود به وکالت از طرف او بگیرد، به وکالت از طرف او بفروشد، پولش را به حساب همان اولیه بگذارد، هر وقت او خواست برود با این پول برود بخرد، اگر گرانتر شده بود از جیبش جبران کند، اگر ارزانتر شده بود، یک مقدارش را بردارد برای خودش متعهد بشود این کارها را بکند. اگر مثلاً 1000 تومان شده 800 تومان، 200 تومانش میرود در جیب خودش، اشکالی ندارد شخص الف هم راضی است. اگر که گرانتر شده بود، 1200 تومان شده بود، شخص ب میرود 1200 تومان، 1000 تومان در حساب است، 200 تومان هم از جیبش میگذارد رویش. اشکال ندارد که بگوییم از جیبت بگذار. اشکالی ندارد؛ چون متعهد شده. این باعث میشود که تمدن ما درست بشود. ابزار تمدنساز. این میشود فروش.
این از بحث امروز. حالا اگر دلتان میخواهد باز هم روی فروش استقراضی جلسۀ دیگر بیشتر بحث کنیم که هیچ. راهکارهای دیگری که قبلاً عرضه شد و اینها، اگر هم نظرتان این نیست که برویم سراغ بقیۀ بحثها که خیلی بحث هست. اینقدر بحث هست. ما ده درصد بحثهایمان را تا حالا نگفتهایم خیلی بحث مانده. صندوقهای سرمایهگذاری حالا دیگر، باید آنها هم بررسی بشود جدا. جداگانه باید بررسی بشود.
سلامت باشید، انشاءالله که خدا توفیقتان بدهد و موفق باشید.
برای دانلود فایل جلسه اینجا را کلیک کنید.