هفتمین جلسه درس فقه تخصصی بازار سرمایه + فایل PDF
جمعه, 12 آذر 1400 13:30 موسسه فقه اقتصادی طیبات درس فقه تخصصی بازار سرمایه استاد معصومی‌نیا انجمن مالی اسلامی ایران 537

جلسه هفتم درس خارج فقه استاد معصومی‌نیا در موضوع فقه تخصصی بازار سرمایه در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.

بسم الله الرحمن الرحیم
درس فقه بازار سرمایه جلسه هفتم
پنجشنبه ۴ آذر ۱۴۰۰

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی لقاء یوم الدین. اللهم وفّقنا لما تحبّ و ترضی برحمتک یا أرحم الراحمین.
همیشه وقتی می‌خواهیم هر کاری یا هر بحثی شروع کنیم، اول به همدیگر یادآوری کنیم از باب «و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر». قرآن که می‌فرماید بسم الله الرحمن الرحیم، «و العصر، إن الإنسان لفى خسر»، همۀ ما در زیان هستیم، «إلا الذین آمنوا و عملوا الصالحات»، مگر این‌هایی که ایمان و عمل صالح «و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر». این چهار تا باید با هم باشد، یعنی دائماً همدیگر را سفارش به حق و سفارش به صبر می‌کنند. خیلی جامع است این بیانات قرآن کریم. حالا از باب این سفارش وقتی شروع می‌کنیم به یک بحثی، یادآوری کنیم که در آن جلسه نیتمان را خالص کنیم که بلکه آن بحث، آن کار سبب رشد ما بشود به سمت خدا. این هواپیما وقتی روی باند فرودگاه می‌چرخد، اگر یک نیرویی نیاید که قدرت در آن ایجاد بکند، همیشه دور خودش می‌چرخد در باند و هرگز هم پرواز نمی‌کند. این تعلقات دنیا و وابستگی‌ها، غفلت‌ها، این‌ها نمی‌گذارد ما آدم‌ها پرواز کنیم. همه را بیچاره کرده است. هیچ کس هم در امان نیست، یعنی وقتی آن صحنۀ واقع را آدم نگاه کند، حالا ما کلاس‌هایمان عصر پنجشنبه است، شب جمعه است، وقتی آدم نگاه کند، می‌بیند که اگر عنایت خدا نباشد که معطل هستیم.
یک روایت امروز در این راستا می‌خوانم که از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که حضرت فرمودند: «إذا أرادَ اللّه ُ بعَبدٍ خَيرا فَقَّهَهُ في الدِّينِ». خداوند یک کاری می‌کند، که در دین فقیه بشود، او را فقیه می‌گرداند، یک کاری می‌کند که دین را بفهمد، حقیقت دین را بفهمد. حالا حقیقت دین چیست؟ معارف دین معلوم است، بالأخره از اعتقادات، از عملیات خلاصه، امور عملی که انسان باید انجام بدهد، این‌ها را آدم می‌فهمد. «و ألهَمَهُ رُشدَهُ». اگر خدا خیر بنده‌ای را بخواهد، یکی اینکه در دین فقیهش می‌کند، حقیقت دین را می‌فهمد، دوم «و ألهَمَهُ رُشدَهُ». رشد این آدم را به او الهام می‌کند. الهام می‌کند، نشانش می‌دهد. شما نگاه کنید عمار، مقداد، سمیه، یاسر این‌ها از اصحاب پیامبر بودند، نه دانشگاه آمده بودند، نه حوزه آمده بودند، ولی همین سمیه و همین یاسر دو تا غلام و کنیز سیاه‌چهره بودند. استاد آیت‌الله العظمی‌ها هستند این‌ها. تا آن لحظۀ آخر دین را فهمیدند. تصور کنید در آن شرایط سخت مکه، در آن شرایطی که باورها شرک‌آلود است، کسی که آن موقع بفهمد و سنگ داغ روی سینه‌اش بگذارند، بسوزانند او را، تا لحظۀ آخر بگوید أحد أحد تا روح از بدنش جدا بشود. نه دانشگاه رفته بود، نه حوزه رفته بود، خدا «و ألهَمَهُ رُشدَهُ»، خدا رشد این‌ها را به آن‌ها الهام کرد. توجه کردید. این‌ها همه‌اش درس است. دائماً ما باید فکر کنیم در این چیزها، در ابوذر، در مقداد این‌هایی که حضرت رسول تأییدشان کردند که این‌ها نه درسی خواندند، نه دانشگاهی رفتند، نه حوزه رفتند؛ ولی گوی سبقت را از همه ربودند. آن بصیرت، «و ألهَمَهُ رُشدَهُ». یک آیه و روایت دیگر هم در همین زمینه هست که حضرت رسول فرمودند که «إذا أرادَ اللّه ُ بعَبدٍ خَيرا فَقَّهَهُ في الدِّينِ وَ زَهَّدَهُ فِی الدُّنْیَا، وَ بَصَّرَهُ بِعُیُوبِ نَفْسِهِ». اگر خداوند به عبدی، به بنده‌ای خیرش را بخواهد، او را فقیه می‌کند، دین را به او می‌فهماند، «و زهّده فی الدنیا». او را در دنیا زاهد می‌کند؛ یعنی به دنیا دلبسته نیست دیگر از دنیا دل می‌کند. همان سمیه و یاسر که گفتم، دل نبستند به دنیا، ولی ماها مثلاً چقدر درس می‌خوانیم، تازه می‌شویم دلبسته به دنیا. توجه کردید. یک موقعیت گیرمان بیاید پدر همه را در می‌آوریم. «و بصّره عیوبه». اگر خدا خیر کسی را بخواهد، عیوبش را به خودش نشان می‌دهد. این دو تا روایت از حضرت رسول است که ان‌شاءالله چراغ راهمان باشد‌.
دوستان اول یک خواهشی دارم که اگر در درس ما عیبی، ایرادی هست، بگویید. با من رودربایستی نداشته باشید. من نه ادعایی دارم که چیزی بلد هستم، نه ادعایی دارم که بیان خوبی دارم. خیر، ولی بالاخره این وقتی که صرف می‌شود، مسئولیت داریم. تعارف هم نداریم. توجه کردید. من هم دوست دارم از شما یاد بگیرم. تعارف هم نداریم، چون آخر کارمان هم آنجای تنگ و تاریک است که باید جواب بدهیم. خدا به داد همۀ ما برسد. عرض کنم که اگر عیبی، ایرادی در هر جای قسمت این درس بود، چون بنده ضامن وقت شما هستم دیگر، حتماً بگویید، رودربایستی هم نکنید. در همان ایتا بنویسید، ممنونتان می‌شوم.
عرض کنم که یک خلاصه‌ای از درس گذشته اگر دوستان بفرمایند، من ممنونتان می‌شوم و ادامه می‌دهیم‌.
دانش‌پژوه: فرمودید که نظام سرمایه‌داری ابتدا با شکل‌گیری بحث صنعتی‌سازی، صنعتی شدن کشورهای غربی مطرح شد که به حسب خلاصه ظاهر خیلی هم زن‌ها و بچه‌ها در این صنعتی کردن کشورهای غربی مؤثر بودند. کم‌کم تفکرات مارکس آمد به وسط و به نوعی صاحبان سرمایه را آدم‌های پلید و دزد معرفی می‌کردند با نگاه مارکس و اینکه واقعاً سرمایه‌دارها نباید مالک باشند، بلکه کارگرها که کار می‌کنند، ارزش‌آفرین هستند، لذا باید آن‌ها دارایی‌ها دستشان باشد و لذا آن مدل سرمایه‌داری را خلاصه تخطئه کرد. بعد کم‌کم برای اینکه این مشکل یک مقدار حل بشود، آمدند گفتند خب باشد ما کارگرها را تعیین می‌کنیم در اموال کارخانه، یعنی مثلاً به میزان، مثلاً یک بخشی، ۳۰ درصد، ۳۵ درصد کارخانه را واگذار می‌کنیم به کارگرها که آن‌ها هم سهیم باشند کنار ما که سرمایه‌دار هستیم؛ ولی همواره به گونه‌ای سهم دادن‌ها اتفاق افتاد که درصد خیلی خیلی کمی از سهم‌ها پخش شد بین کارگرها و لذا هیچ‌وقت کارگرها خودشان صاحب‌نظر و خلاصه مالک واقعی حساب نشدند و آن نتیجه‌ای که قرار بود به آن برسد، نشد؛ یعنی انگار یک طور سرگرم کردند کارگرها را. بعد در این پرسه ظاهراً پس از سرمایه‌داری صنعتی، سرمایۀ تجاری اتفاق افتاد. در این خلاصه اتفاقات که اقتصاد سیاسی مطرح شد و سرمایه‌داری مالی ظاهراً آخرین اتفاقاتی است که افتاد.
یک مطالعاتی کردم. ظاهراً در سرمایه‌داری مالی یعنی مالی کردن سرمایه‌داری، بیشتر دو طرف معامله یعنی بیع در ثمن و مثمن ظاهراً پول مطرح است، یعنی اقتصاد واقعی رقم نمی‌خورد، یک جورایی انگار کلاه گذاشتن در کارهای اقتصادی است. بعد در شرکت‌های سهامی هم فرمودید دوباره. شرکت سهامی یعنی همین که سهام یک کشور را، یک کارخانه را پخش می‌کنند بین افراد، به همین دلیل در حالا بیان اقتصادی به این شرکت‌های سهامی، اگرچه بازرگانی هم نباشند، باز عنوان بازرگانی صدق می‌کند به همین دلیل و باید طبق قانون خودمان هم هر کسی میزان سهمی که دارد، آنجا حق انتخاب داشته باشد، نظر بدهد، جزء تصمیم گیرندگان باشد، ولی آنچه اتفاق می‌افتد، معمولاً این نیست. به دلیل اینکه سها‌داران خرد عددی نیستند در علی الخصوص در کشور خودمان که همه معمولاً این پخش سهام‌ها تولیدآفرین نیست، بلکه حالا یک بازی است انگار. پول مدام دارد می‌گردد دست سرمایه‌دارها. بیشتر جمع کردن پول است، نه اینکه باعث تولید بشود، یعنی مردم سهام می‌خرند، خیلی سودی به تولید کشور نمی‌رساند. بعد یک سری کتاب و این‌ها هم معرفی کردید. بعد یک سؤال هم جلسه گذشته کردم، این بحث مطرح شد که فرمودید اول کلاس دفعۀ بعد بپرسید.
این همه سال از انقلاب اسلامی گذشته و دغدغۀ اقتصاد، راه‌اندازی اقتصاد اسلامی هم بوده در بدنۀ نظام، حالا درست است برخی از دولت‌ها اساساً علاقه‌شان به غرب و این‌ها بوده، ولی به هر حال این نگاه به کل نظام بوده که اقتصاد باید اسلامی بشود. افرادی هم مثلاً حالا آن‌گونه که فهمیدم مثل آقای موسویان و افراد دیگر که بالأخره حتی مراجع و این‌ها هم بالأخره نظراتی داشته‌اند که این اتفاق بیفتد، ولی همان اتفاقی که در علوم انسانی اسلامی ما واقعاً اتفاق نیفتاده، یعنی نظام‌سازی نشده به نظر من حالا در رشته‌های مختلف، اگر آمده‌اند مثلاً کتاب روانشناسی اسلامی نوشته‌اند، تا آنجایی که بنده مطلع هستم و تا حالا، بیشتر چسباندن روایت‌ها به بحث‌های غربی‌ها بود. مثلاً غربی‌ها آمدند گفتند مثلاً در روان‌شناسی رفتاری فلان طور، یک قانون می‌گفتند، بعد ایرانی‌ها آمدند این را اسلامی کنند، رفته‌اند راجع به حرف آن‌ها یک شاهد مثال در روایت‌ها پیدا کرده‌اند، چسبانده‌اند به بحث آن‌ها، گفته‌اند ببینید ما هم در اسلام این حرف را داریم. بیشتر در علوم انسانی اسلامی این‌گونه شده و نیامده‌ایم نظام‌سازی کنیم، مبانی را طراحی کنیم، روابط بین این احکام خردی از آن استخراج می‌شود را در بیاوریم. در اقتصاد هم این‌گونه که بنده فهمیدم، این‌طور است؛ یعنی یا آمده‌ایم سعی کنیم این احکام خرد را بر اساس مثلاً اسلام کنیم مثلاً ربا نباشد، از حیل ربا استفاده کرده‌ایم. یک چنین چیزهایی. نظام‌سازی به معنای اینکه علاوه بر اینکه احکام جزئی را طراحی کنیم، روابط را طراحی کنیم، مبانی را بسازیم، نبوده.‌ سؤال من این بود که آیا افراد، کمیسیون‌ها، بالأخره حوزه‌ها، کسانی هستند که دغدغۀ نظام‌سازی داشته باشند یا نه؟ چون من یک بار پیگیری کردم راجع به نظام‌سازی و این‌ها، دیدم یک سری جوان‌هایی هستند که خیلی حالا سواد آنچنانی هم ندارند، یعنی مثلاً در حد علماء حساب نمی‌شوند، جوان هستند نسبت یعنی فضلای جوان، خیلی جوان هستند دارند یک کارهایی می‌کنند که عمقی هم نداشتند آن‌طور که بنده در علوم مختلف، حالا اقتصاد به خصوص نه، اگر نیست چرا نیست؟ به نظرتان چه باید کرد؟ ببخشید طولانی شد.
استاد: نه خیلی خوب. اصلاً من دوست دارم که دائماً بنشینیم اینجا از فرمایشات شما استفاده ببریم، لذت ببریم، بهره ببریم. خدا خیرتان بدهد. اگر دوستان دیگر هم فرمایشی دارند حالا من از همین قسمت آخر فرمایش شما شروع کنم، اگر دوستان دیگر فرمایشی دارند بفرمایند. من راجع به این فرمایش ایشان عرضم این است که چرا نظام یک فکری نکرده، خب این ابعاد زیادی دارد من به اندازۀ فهم خودم.
اولاً می‌خواهم بگویم فقط مخصوص اقتصاد هم نیست، ولی من ابعاد مختلف مسئله را می‌خواهم بگویم. یکی از بچه‌ها این را نمی‌دانم جلسۀ قبل گفتم یا نه، یکی از بچه ها سر کلاس در دانشگاه، بچه‌های ارشد بلند شد گفت که شما این‌قدر می‌گویید اقتصاد اسلامی و رشتۀ اقتصاد اسلامی راه انداخته‌اید، خب بگویید ببینم چه کار کرده‌اید؟ گفتم ببین من یک سؤال از تو دارم این همه دانشکدۀ اقتصاد داریم در ایران، دانشکدۀ اقتصاد تهران، علامه، شهید بهشتی، نمی‌دانم چه و چه و چه.
عرض من این است که اولاً من سر کلاس آن دانشجویمان که این اشکال را کرد، نمی‌گویم این جواب، جواب حلی است، یک جواب نقضی است در حقیقت، همیشه جواب سؤال دو گونه است: یک جواب حلی است، یکی هم جواب نقضی. جواب حلی حل مسئله است واقعاً، جواب نقضی این است که آدم نقطۀ مقابل عرض کنم که گفته‌اند.
جواب نقضی که در آن کلاس دادم گفتم خب بچه‌ها ما این همه دانشکدۀ اقتصاد داریم در دانشگاه‌های ایران، شما به من بگویید یک مدل ایرانی داده باشند، یک مدل بومی. اسلامی نمی‌خواهیم، اسلامی پیشکش. اصلاً یک مدل اقتصادی برای اقتصاد ایران داده باشند. همین الآن، همین الآن دولت آقای رئیسی آمده، قبلاً دولت آقای روحانی بود، قبلش آقای احمدی‌نژاد، قبلش آقای خاتمی، شما به من نشان بدهید یک مدل بومی اقتصادی، بومی باشد که ایرانی باشد. اصلاً کاری به اقتصادی اسلامی هم نداریم. ما که ندیده‌ایم. ما که بیشتر از ۳۰ سال سرکار داریم با کتاب‌های اقتصادی و این‌ها، ندیده‌ایم که یک مدل داده باشند یا حتی در کشورهای اسلامی غیر از ایران. اقتصادهای مسلمان مدل جامع که تئوری باشد در آن، عملیات هم، مدل عملیاتی هم باشد. من یادم است دولت آقای هاشمی بود و عرض کنم که آقای هاشمی حدود این قضیه که می‌گویم ایشان سال 68 رئیس‌جمهور شدند، این قضیه برای سال ۷۲ یا ۷۳ باشد که ما یک درسی داشتیم با یکی از اساتید. حالا یک درسی بود و استاد چه بود، سال ۷۳ یعنی ۲۷ سال پیش، آن استاد که آدم باسوادی هم بود، سر کلاس در جلسات دولت آقای هاشمی شرکت می‌کرد. می‌گفت ببینید این‌هایی که طرفدار اقتصاد غرب و مدل‌های بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول هستند، آنجا همیشه حرف دارند. چرا؟ چون مدل‌هایشان آماده است. مدل‌های بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول آماده است. آنجا می‌آیند سر میز که می‌نشینند، آن مدل‌ها را می‌گذارند روی میز، بعد دیدیم هم که اجرا کردند. سیاست آقای هاشمی عمدتاً آن‌ها بود، ولی می‌گفت نقطه مقابلش مدل عملیاتی ندارد. حرف‌های خوبی می‌زنند؛ ولی مدل ندارند. استاد ما آن موقع که خودش در جلسات دولت شرکت می‌کرد یا کمیسیون تخصصی، آن استادی که درس می‌داد، استاد معروفی هم هست، حالا به دلایلی نمی‌خواهم اسمش را بگویم، استاد معروفی است، خیلی معروف، همۀ شما می‌شناسیدش، آن موقع مستقیماً هر روز سر کلاس از ایشان می‌پرسیدیم خب چه خبر؟ چون همان موقع ما نگران اقتصاد ایران بودیم. خیلی نگران بودیم. می‌خواهم بگویم این قضیه فقط در اقتصاد اسلامی نیست. متخصص‌های اقتصاد ایران هم مدل ندارند. الآن شما مثلاً این مکتب نیاوران که معروف است، یک سرشان در دانشگاه شهید بهشتی است، یک سرشان در همین مؤسسه نیاوران است و دانشگاه خاتم و این‌ها، معمولاً این طیف فکری هستند، شما نشان بدهید یک مدل بومی داشته باشند برای اقتصاد ایران، سوای اقتصاد اسلامی. توجه کردید. این یک مسئله.
اما می‌آییم عرض کنم که حالا نه در مؤسسه امام خمینی هم مدل اجرایی ما نداریم، یعنی من سراغ ندارم، چون من خودم در مؤسسۀ امام خمینی تدریس می‌کنم. آنجا در دورۀ دکتریشان تدریس می‌کنم. ببینید می‌خواهم این را بگویم می‌آییم در اقتصاد اسلامی. نظام جمهوری اسلامی سال ۵۷ که تأسیس شد، انقلاب اسلامی پیروز شد، ما آن موقع دانش‌آموز بودیم و یادم هست دبیرستان هم می‌رفتم، سوم بودیم، وقتی انقلاب اسلامی پیروز شد، آن موقع شهید بهشتی زنده بود، شهید مطهری زنده بود، شهید مفتح زنده بود، شهید باهنر هم زنده بود و ما این‌ها را می‌شناختیم. من خودم سخنرانی‌های مقام معظم رهبری سال۵۶ در مشهد گوش می‌دادم همان موقع. این کتاب سیر کلی در اندیشۀ قرآن را من آن موقع نوارهای کاستش را تهیه کرده بودم، گوش می‌دادم و خیلی عالی بود. یادم هست اصلاً از نظر روحی ما ارضاء می‌شدیم. توجه کردید. حالا بگذارید اگر من این بحث‌ها را می‌کنم بعد نگویید این کلاس، کلاس فقه اقتصادی است. من می‌توانم الآن بروم سر مقاله و سر همان فقه بازار سرمایه و ادامه بدهیم. اگر الآن یک نفر حتی بگوید که این بحث‌ها را بگذار کنار و برویم سراغ آن بحث اصلیمان، چه؟ می‌روم، ولی اینجا بنویسید هر کس مخالف است، ولی به نظرم ما گفتیم تا آخر سال را با هم ببینیم. یعنی این کلاس کل پیوسته ببینیم، مجموع جلسات را ببینیم، یعنی مثلاً اگر ۳۰ جلسه تشکیل می‌شود، یکی دو جلسه‌اش این بحث‌ها بشود اشکالی ندارد، بقیه‌اش فقه اقتصادی را می‌گوییم، فقه بازار سرمایه را می‌گوییم. به نظر من این‌ها را گوش بدهید چون حاصل تجربیات ما است، حاصل عمر ما است و نتیجه‌اش می‌شود چراغ راه آینده که چه‌کار باید بکنیم‌. به اندازه‌ای که من می‌فهمم می‌گویم. حالا اگر طرف یعنی مخالفی باشد، من فاز بحث را عوض می‌کنم. اینکه گفته‌اند هر طور صلاح می‌دانید، من صلاح می‌دانم حالا که گفتیم، به آن بپردازیم که در ادامۀ مباحث خیلی سودمند است برای ما، چون خیلی از بحث‌ها را در کتاب‌ها می‌توانید بخوانید شما. ما همین‌طور که می‌رویم جلو مقاله، کتاب، ولی خیلی از چیزها را در کتاب‌ها شاید به این شکل نتوانید پیدا بکنید. من یادم از آن موقع دبیرستان می‌رفتیم، انقلاب پیروز شده بود سال ۵۷، خب من سوم دبیرستان بودم، چهارم که شدیم ۵۸ شد، ۵۹ من آمدم حوزه. بعد با رفقاء یک انجمن اسلامی در دبیرستان درست کرده بودیم، آن موقع شهید بهشتی و شهید باهنر و این‌ها که عضو شورای انقلاب بودند با خود آقا، ما آن موقع که دانش‌آموز بودیم به همدیگر می‌گفتیم این‌ها نباید مسئول اجرایی بشوند؛ چون نظام نیاز دارد به مدل اقتصادی، مدل فرهنگی، مدل تربیتی، مدل حکمرانی، مدل چه. مدل‌هایی که در حکومت نیاز است. این بینش آن موقع ما بود. خدا شاهد است. بعد می‌گفتیم این‌ها دستشان به اجراء بند بشود، وقت نمی‌کنند این کارهای تئوریکی‌شان را ادامه بدهند، چون می‌دیدیم مثلاً خود آقا می‌گویم که این به نظر من این کتاب سیر کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن آقا در حقیقت یک مانی‌فیس فراموش شدۀ انقلاب ما است که ایشان سال ۵۶ در یکی از مساجد مشهد سخنرانی، در قالب سخنرانی می‌گفتند چقدر عالی، هنوز هم بعد از ۴۰ سال زنده است که من معتقد هستم یکی از چیزهایی که همین الآن باید به عنوان مبنای انقلاب و درس انقلاب باشد، این کتاب سیر کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن است که آن موقع نوارهای کاستش را من گوش می‌دادم، یک نوارهای سونی گیر آورده بودم، این‌ها شخصیت‌های انقلاب بودند در زمان پهلوی، ولی خب بالأخره نوارهایشان دست به دست می‌شد. یکی دکتر شریعتی بود، یکی شهید مطهری بود. این علماء بودند، حتی آقای مکارم آن موقع مکتب اسلام، این‌ها، آن موقع من دیدم. انقلاب که پیروز شد، سال ۵۹ ما آمدیم قم، یادم هست اختلاف‌هایی در همین مسائل اقتصادی شروع شد که عرض کنم که بله ‏بنی‌صدر هم آمد مطرح شد. حالا خاطره، زیاد خاطره نمی‌خواهم بگویم و الا خاطره زیاد است، بعد مسائل اقتصادی مطرح شد که حالا نظام با مسائل اقتصادی چه کار کند. چه زمانی؟ این قضیه که می‌گویم دقیقاً سال ۵۹، ۶۰ را دارم می‌گویم، یعنی ۴۰ سال پیش که ما آمده بودیم قم در حوزه، مثلاً راجع به اینکه مالکیت چگونه باید باشد؟ مالکیت کارخانه‌جات چگونه باید باشد؟ مالکیت صنعتی چگونه باید باشد؟ دید اسلام چیست؟ دید انقلاب چیست؟ ارزش افزوده برای چه کسی است؟ متوجه هستید. قشنگ یادم است که مثلاً آخر در انقلاب یک سری بینش‌هایی وجود داشت، خود ماها مثلاً تحت تأثیر فضای انقلاب، این‌هایی که کارخانه‌دار و این‌ها بودند، به آن‌ها بدبین بودیم. توجه کردید. بعد خب آمده بودیم حوزه یک طیف جوان‌های انقلابی به خصوص مدرسه ما که همه جوان‌های انقلاب بودند و همه اهل جبهه بودند و این‌ها. ۴۰ تا شهید داد مدرسۀ ما. ۴۰ تا حجره داشت، ۴۰ تا شهید داد. موقع عملیات همه می‌رفتند جبهه. بعد این مسائل اقتصادی مطرح بود آیا مالیات حکم اسلام است یا نه؟ آن‌هایی که آن موقع مطرح بود را دارم می‌گویم به شما. آیا مالکیت این کارخانه‌جات که خصوصی است برای کارخانه‌دارها هست یا نه؟ باید مصادره بشود یا نه؟ بانک‌ها ملی شدند، صنایع بزرگ ملی شدند. در قانون اساسی اصل ۴۹ آمد صنایع بزرگ، بانک‌ها، بیمه‌ها همه را دولتی اعلام کرد، ملی اعلام کرد. من آن روزی که شورای انقلاب آمد بانک‌ها را ملی اعلام کرد، قشنگ یادم می‌آید که اخبار ساعت ۲ را ما گرفتیم، گفت بله امروز شورای انقلاب بانک‌ها را ملی اعلام کرد. تا آن موقع شورای انقلاب مخفی بود، کسی نمی‌دانست چه کسانی هستند به خاطر حفاظت‌ها، ولی بعد چون فضا، فضای ترور بود دیگر، بعداً دیگر معلوم شد که چه کسانی هستند، حدس می‌زدیم البته آن موقع، بعد یک ساده‌انگاری راجع به مسائل اقتصادی وجود داشت. من یادم است که استادی داشتیم ما به ما ادبیات عرب درس می‌داد، آدم خیلی خوبی بود، به من گفت این همه اختلاف که وجود دارد، یک روز یادم است، دقیقاً یادم است، هم اسمش یادم است، هم قیافش یادم است، یک روز گفت که بابا امام یک روز ملاقات‌هایش را تعطیل کند، بنشیند تکلیف اقتصاد را معلوم کند. این‌قدر ساده فکر می‌کردند. بعد در اقتصاد اسلامی هم آن کسانی که می‌خواستند اقتصاد اسلامی بنویسند، مثلاً می‌نوشتند مالکیت در اسلام، مالکیت خصوصی در اسلام، مالکیت زمین در اسلام. خیال می‌کردیم به همین سادگی است. خدا رحمت کند مرحوم آیت‌الله طالقانی که یک شخصیت بعد از امام درجه یک بود، خیلی شخصیت بزرگی بود. یک کتاب نوشته بود مالکیت در اسلام و مکتب‌های سرمایه‌داری و مکاتب دیگر. خیال می‌کرد این اقتصاد فقط همان است. خیلی ساده‌انگاری می‌کردند. بعد اشکالی که وجود داشت، این‌هایی که می‌گویم مشاهدات خودم است، نظام نیامد یک مرکزی درست کند که تکلیف این مقوله‌های کلان مثل اقتصاد، مثل فرهنگ، مثل خود سیاست، مثل این‌ها را از دیدگاه اسلام به صورت نظام، نظام مسائل فرهنگی، نظام اقتصادی اسلامی، نظام تربیتی اسلام و این‌ها را یک مرکز استراتژیک در نظام نیاز بود که بنشیند این‌ها را رویش کار بکند. بعد انقلابمان هم زود پیروز شد. ما که زمان پهلوی بودیم، فکر می‌کردیم که انقلاب حالا حالا حالاها پیروز نخواهد شد؛ یعنی ماها بینشمان این بود که انقلاب عرض کنم که از آن مرحلۀ مخفی بودن می‌رسد به مرحلۀ مسلحانه. بعد مسلحانه هم باید آموزش ببینیم. ماها که فکر بودیم برویم فلسطین آموزش چریکی ببینیم مثلاً، چون اینجا که نمی‌شد یا مثلاً می‌رفتیم کوهنوردی. فکر نمی‌کردیم، یک دفعه امام آمد مردم را آورد در صحنه و انقلاب پیروز شد، غافلگیر شدیم. حالا اقتصاد را چه‌کار کنیم؟ فرهنگ را چه‌کار کنیم؟ چیزهای دیگر را چه‌کار کنیم؟ پتانسیل انقلاب، در زمینۀ اقتصاد چرا، مثلاً نیروهای انقلاب دنبال این بودند که جهاد سازندگی تشکیل شد بروند روستاها را درست کنند، کشاورزی راه بیندازند. خود ما که اصفهان بودیم آن موقع من هنوز نیامده بودم حوزه، در فکر بودیم برویم خوزستان مثلاً ۱۰۰ هکتار زمین بگیریم کشاورزی کنیم که برای انقلاب کاری کرده باشیم. در آن سن، در سن ۱۷ سالگی، ۱۹ سالگی می‌خواستیم برویم مثلاً ۱۰۰ هکتار زمین خوزستان به خاطر انقلاب، نه به خاطر درآمد، اصلاً درآمد مطرح نبود. یک چنین ظرفیت‌هایی وجود داشت، ولی مثلاً اینکه نظام‌مند بخواهند مسائل حل بشود، فکر آنچنانی نبود. چرا در قانون اساسی اصول خوبی بود، بعد چالش‌های بزرگی ایجاد شد مثل قانون کار.
یادم است برای قانون کار بزن‌بزن‌های قدیم شد که آیا قانون کار درست است یا نه. دکتر توکلی آن موقع وزیر کار بودند، جوان بود ایشان، آن وقت سر قانون کار، جامعۀ مدرسین آن موقع که علماء مثل آیت‌الله مشکینی، آیت‌الله روحانی، آیت‌الله احمدی میانجی و این علمایی که همگی‌شان، اکثرشان از دنیا رفته‌اند، این‌ها یک طرف قضیه بودند، یک طرفش مثلاً آن قانون کار بود که یک عده متهم می‌کردند این‌ها را به طرفدار سرمایه‌داری هستند، در حالی که این‌ها ضوابط فقهی برایشان مهم بود. این‌ها بحث‌های مهمی است. خلاصه این مباحث مطرح شد، ما تا سال ۶۷ که طلبگی می‌خواندیم، آن موقع امام گفتند طلبه‌ها بروند با معادلات اقتصادی و نمی‌دانم چیزهای دنیا آشنا بشوند. نظام نیامد کاری انجام بدهد. بعد خلاصه دوستان ما شروع کردند یک مقداری، اولین گروهی که شروع کردند اقتصاد بخوانند، اقتصاد غرب بخوانند، دوستان ما بودند. تا آن موقع خبری نبود. این هم نظام نیامده بود این کار را بکند. خودجوش بود این حرکت. دولت آقای هاشمی آمد، رفت مدل تعدیل را اجراء کرد. بعد دولت آقای خاتمی آمد 8 سال بعد، این 8 سال، 8 سال بعد به نوعی همان‌ها ادامه پیدا کرد. کسی نیامد اقتصاد اسلامی را پیاده کند یا تبدیل کند. دولت آقای احمدی‌نژاد هم که بعد از آقای خاتمی آمد، آن هم آمد یک مقداری معیارهای مسلم را گرفت. دور اولش خوب دیگر و عرض کنم حضور شما که یک سری کارها شروع شد انجام بشود که بعداً هم زد جاده خاکی. بعدش هم که دولت تدبیر آمد، امید آمد، کاری به این چیزها نداریم. خب در این مدت یک سری تحقیقات اقتصاد اسلامی انجام شد. چه در دنیای اسلام، چه در کشور خودمان. ولی این‌گونه نبوده، ببینید گفتم خلأ اصلی این بود که یک مرکزیتی ما نداشتیم که دنبال تضمین کردن اقتصاد اسلامی برای کشور باشد. الآن هم نیست. یعنی نظام بیاید یک مرکز درست بکند، بگوید که این مرکز، مرکز مطالعات استراتژیک اقتصاد اسلامی است. بیاید تمام مطالعات را ساماندهی بکند، بیاید تمام تئوری‌ها را جمع بکند، بیاید با استفاده از تجربۀ دنیا مدل‌سازی کند برای اقتصاد اسلامی. توجه کردید. نظام نیامده این کار را بکند. الآنش هم نکرده. خلأش وجود دارد همین الآن. همین آقای رئیسی که بسیار سید نجیب بالأخره کاندید حزب‌اللهی‌ها، این‌ها آمد، شما نگاه کنید مثلاً یک نقشۀ جامع اقتصاد اسلامی دنبالش باشد که این محور باشد، خیر یک چنین ملقمه‌ای معمولاً از نظریات اقتصادی رایج و این چیزها.
این می‌خواهم بگویم خلأیی بوده و هست و الآن وقتش است که حوزه، بزرگان این کار را عرض بکنم که انجام بدهند حتی در زمینۀ این کمیتۀ فقهی بورسی عرض کردم من از روز اول بودم در این کمیته تا حالا، اولاً که این هم به نوعی یک ابتکاری بود. مثلاً آقای دکتر صالح آبادی که الآن رئیس بانک مرکزی است، آن موقع رئیس بورس شده بود، ما به او پیشنهاد کردیم که آقا بیا یک چنین کاری بکن. بنده به او پیشنهاد کردم و گوش داد و عمل کرد. بعد این هم یک سیر طبیعی شروع شد تا به اینجا رسید که الآن ما معتقد هستیم باید بازنگری بشود. در بانکداری اسلامی البته یک سری از دوستان شروع کردند مطالعه کردن. در نظام اقتصادی اسلامی هم یک سری افراد از همین دوستانی که درس خوانده بودند، به طور طبیعی شروع کردند. یک کار منظم منسجم نظام‌مند عرض کنم حضور شما که نظام این کار را کرده باشد، انجام نشده. این یک.
2. مطلب دوم این است که عزیزان البته این کار، کار سختی است. ببینید درست است که کوتاهی زیاد شده، درست است که در این 40 سال باید خیلی کار می‌شد، ولی می‌دانید غربی‌ها 500 سال است شروع کرده‌اند. بیشتر از 500 سال، بیشتر از 500 سال که مکتب لیبرالیسم و این گونه چیزها، توجه کردید، آقای اراکی هم که نوشته‌اند الآن این حرف‌ها را می‌زنند. ببینید این حرف‌ها نگاه کنید غربی‌ها حالا من همه‌اش فکر آن دوستی هستم که گفتند برگردیم به بحث فقه بازار سرمایه، ولی این بحث‌ها به نظر من بحث‌های مبنایی است. نگاه کنید این‌ها بحث‌های می‌خواهم یک نتایجی از آن بگیرم برای همین فقه بازار سرمایه که نگران نباشید ما این‌قدر بحث‌های فقهی در جلسات آینده اگر زنده باشیم می‌گوییم خدمتتان بحث‌های خالص فقهی، منتهایش این مبانی مثل همین دیدگاهی که نسبت به بازار یعنی شرکت سهامی و این‌ها عرض کردم، این‌ها بحث‌های لازم است. خیلی‌ها بحث‌های خرد فقهی را مطرح کرده‌اند، ولی این نگاه را ندارند.
دانش‌پژوه: حالا غیر از این توضیحاتی که می‌فرمایید یک بحث مبنایی بعضی‌ها می‌کنند که اصلاً ما نظام اقتصاد اسلامی داریم یا نه.
استاد: آن را اجازه بدهید، آن را جدا، آن را یک کمی برویم جلو، یک بحث امروز را که من مطرح کردم، برویم یک مقدار فقه بازار سرمایه بگوییم، بعد دوباره راجع به آن هم من در خصوص بازار سرمایه برایتان می‌گویم.
چون کلاس ما فقه بورس است، اگر اجازه بدهید اینکه نظام اقتصادی اسلامی داریم یا نداریم، من این را در حیطۀ خودمان می‌گویم. حالا اگر علاقه داشتید و وقت بود، در سطح کلانش هم ما مدعی هستیم که ما عرض کنیم که نظام اقتصادی اسلامی داریم، خوب هم داریم. من به اندازۀ فهم خودم دارم می‌گویم و این را هم اثبات می‌کنیم و نیاز به وقت هست که اثبات بشود در اقتصاد غرب این همه کتاب‌های قطور نوشته شده، شما وقتی می‌خواهید اقتصاد خرد بخوانی، می‌گویند آقا بیا چند ترم بنشین تا درس اقتصاد خرد را بفهمی. بعدش هم می‌گویند معلوم نیست فهمیده باشی. کلانش هم همین است.
دانش‌پژوه: کوتاهی کرده‌اند.
استاد: هم حوزه هم دانشگاه، بله همه کوتاهی کردند. هم حوزه کوتاهی کرده، هم دانشگاه، هم نظام. الآن هم همگی‌شان دارند کوتاهی می‌کنند. هر کسی هم می‌خواهد خوشش بیاید یا، بدش بیاید. همین الآن عزیزان هم نظام کوتاهی می‌کند، هم حوزه کوتاهی می‌کند، هم دانشگاه کوتاهی می‌کند. چون بنده هم در دانشگاه هستم، هم در حوزه. همه دارند کوتاهی می‌کنند. چرا؟ الآن یک در حوزه مثلاً یک حرکت‌هایی شروع شده که مبارک است، ولی غربی‌ها 500 سال است شروع کرده‌اند اولاً، ثانیاً غربی‌ها مجموعه‌ای از کشورها بوده‌اند. رفقاء ببینید مرکانتیلیسم در غرب از 1500 و خرده‌ای شروع کرده‌اند. دو قرن تفکر مرکانتیلیسم حاکم بوده در اقتصاد غرب. 1756 مرکانتیلیسم نظرشان تجارت آزاد بود و آن تفکر دوران استعمار غربی‌ها بود. بعد در همین دوران مرکانتیلیسم بحران‌های بزرگی در بعضی از این کشورهای غربی به وجود آمد مثل اسپانیا مثلاً. اسپانیا در سایۀ تفکرات مرکانتیلیسمی دچار مشکلات جدی شد. پرتغال همین‌طور. آن موقع آلمان هنوز پیشرفت نکرده بود. اسپانیا از آلمان جلوتر بود آن موقع. توجه کردید. بعد از 1756 تازه مکتب فیزیوکراسی به وجود می‌آید تا 1776. 1776 آدامستیک می‌رود در فرانسه، تفکرات دکتر کنر را که برای مکتب طبیعیون یا فیزیوکراسی است یاد می‌گیرد، می‌آید مکتب کلاسیک را ارائه می‌دهد. بعد اقتصاد غرب دچار بحران می‌شود. بعد تئوریستین‌ها می‌آیند از کشورهای مختلف این بحران را تحلیل می‌کنند، راه نجات برایش پیدا می‌کنند. بعد بحران پشت بحران، کمونیست‌ها می‌آیند، سوسیالیست‌های تخیلی می‌آیند، اعتراضات گسترده‌ای می‌شود، تنش‌های بزرگی می‌شود. توجه کردید. بله این حالا راجع به نظام‌سازی اقتصادی، اگر وقت باشد، من خودم حاضر هستم، دوستان بهتر از بنده هم هستند که می‌توانند عرض کنم که درست است، منتهایش ببینید ما واقع‌بین باشیم. غربی‌ها عرض کردم 500 سال کار کرده‌اند. بعد چندین بار هم این نظامشان، نظام اقتصادی‌شان در معرض سقوط تا لب پرتگاه رفت.
دانش‌پژوه: شرمنده استاد. چون این سؤال را من مطرح کردم و ممکن است بعضی‌ها مایل نباشند. استاد ببینید من همان‌طور که شما فرمودید می‌دانم مسئله خیلی مهم است، جدی است و اصلاً هم دنبال این نیستم که محکوم بکنم نظام را که. من همۀ غرضم این است که یک مقدار فضای ذهنی ما نزدیک‌تر بشود به آنچه که شما در حافظۀ تاریخی دیده‌اید و گره‌هایی که می‌دانید هست و واقع‌بیانه مطلب را ببینیم و به نظر می‌آید که چون مسئله خیلی جدی است و من در علوم دیگر این را پیگیری کردم و به جایی نرسیدم و حالا که مجموعه‌ای از اساتید متعهد، باسواد خدا را شکر ما در خدمتشان هستیم، خواهش می‌کنم اگر شما، اساتید دیگر و مسئول کلاس این را جدی بگیرند که یک نشست‌هایی حالا سه چهار تا، حداقل هر چه قدر که شما صلاح می‌دانید با بسط وقت یعنی به طوری که اساتید واقعاً نظراتشان را بگویند در ذهن ما که حالا بالأخره رشته‌های مختلفی هستیم، توانایی‌های مختلفی داریم، شاید بالأخره یک چیزهایی رشد کند که بالأخره در آینده بتوانیم کارهایی بکنیم. شاید ظرفیت کلاس ما نباشد، برای اینکه بالأخره ما دوست داریم حرف همۀ اساتیدمان را بشنویم. این را اگر شما هم پیگیر باشید، استفاده خواهیم کرد حتماً. ممنون خواهم بود.
استاد: حالا من می‌خواهم این را یک پلی قرار بدهم این بحث را برای همین بحث فقه سرمایه که الآن عرض می‌کنم که آن پلش چیست. ببینید عرض کنم حالا فرمودید این بحث‌ها مفصل است، ولی فقط واقعیات را هم در نظر داشته باشیم. وقتی غرب را نگاه می‌کنیم چون من تاریخچۀ اقتصاد غرب را خوانده‌ام تا یک حدی، درس تاریخ عقاید را تدریس کرده‌ام. این کتاب‌های مادر این قضیه را ما دیده‌ایم، عرض کنم که آن‌ها بارها و بارها یک مجموعه‌ای از متفکران و تئورستین‌های قدرتمند غرب آمدند این بحث را ادامه دادند و الآن به اینجا رسیده‌اند. یعنی نگاه کنید دنیای اسلام چیست؟ دچار تفرّق است. فقط یک کشور، کشور حکومت اسلامی است، آن هم کشور ما است. بقیه سیستم‌هایشان ربوی است، اصلاً پیرو غرب هستند رسماً، دنبال اقتصاد اسلامی نیست نظامشان. چرا یک سری متفکران اقتصاد اسلامی هستند که دارند می‌نویسند، ولی اینکه این‌ها عملیاتی بشود کجا، هیچ کشوری نداریم. در حالی که غربی‌ها مجموعه‌ای از کشورها آمریکا با آن قدرتمندی‌اش، بعد انگلیس، فرانسه، از آن طرف در حال اجرا بودند. آن کسانی که دارند اجرا می‌کنند، نظام اقتصاد سرمایه‌داری می‌دانند. می‌دانید نظام اقتصاد سرمایه‌داری یک چیزی است که باید کشفش کنیم بیاوریم، خیر همین را همگی‌شان می‌گویند نظام اقتصاد سرمایه‌داری است. چرا سر موضوعات زیادی اختلاف دارند ولی چند تا کشور هستند آن‌ها؟ بعد این اجرا می‌کند و یک قدرت مسلطی هم بالای سرشان نبوده، یک فرهنگ مسلطی هم نبوده. آن مزایایی که در برخورد با مسلمانان بود، یاد گرفتند مثل آندلس‌ها و این‌ها. بعدش دیگر هیچ آقابالاسری نداشتند. امروزه ما یک فرهنگ مسلطی بالای سرمان هست. الآن عمدۀ تحصیلکرده‌های اقتصاد ما تحت تأثیر نظام اقتصاد سرمایه‌داری هستند. از همان روز اول تفکر نظام اقتصاد سرمایه‌داری در ذهن‌ها هست. خب حالا این بحث‌ها مفصل، بیاییم سر بازار سرمایه.
متفکران اقتصاد اسلامی هفتۀ قبل عرض کردم که در مواجهه با پدیدۀ بانک و بورس آمدند جزئی‌نگری کردند به یک نوعی. چگونه؟ آمدند همین ساختار بازار سرمایه و بانک را گرفتند و عمدۀ کار چه بود؟ عمدۀ کار این بود که ببینیم در این قالب، ببینیم کدام معامله با معیارهای اسلامی سازگار است، کدامیک سازگار نیست. آن که سازگار است که هیچ، آن که سازگار نیست برایش جایگزین پیدا بکنیم، در حالی که ساختار همان ساختار است. عمدۀ تلاش‌ها تا حالا همین بوده. بعد که مرتب آمدیم جلو، آمدیم جلو می‌بینیم جواب نداد. این‌ها حاصل چقدر تجربه است. یعنی بانکداری اسلامی به نظر من جواب نداده. بازار سرمایۀ اسلامی هم جواب نداده. نمی‌گوییم مزایا نداشته، نمی‌گوییم خوبی نداشته، این‌ها بحث‌های مفصلی است، ولی می‌گوییم با توجه به اینکه می‌گوییم که «اَلأِسلامُ يَعْلُو وَ لا يُعلي عَليْهِ» وقتی ما معتقد هستیم که نظام اسلام در همۀ ابعاد از همه برتر است، در نتیجۀ درخور اسلام ما نداشته‌ایم. خب الآن باید بنشینیم یک بازنگری جدی بکنیم. همۀ تحقیقاتی که در بانکداری اسلامی شده، غلط نیست، خیلی‌هایش درست است. تحقیقاتی که در بازار سرمایۀ اسلامی درست شده چیست که انجام شده؟ این‌ها باطل نیست. ببین آمدم سر بحث خودمان و آن‌ها مقدمات لازم بود. ببینید من با توجه به تجربیاتی که دارم، بحث‌هایی که می‌کنم، شما این‌ها را اتلاف وقت ندانید. همۀ این حرف‌هایی که زدیم لازم است در ذهنتان لااقل بماند که بعداً رویش فکر کنید، مطالعه کنید، جلسه بگذارید. همین که الآن در این جلسۀ ما بعضی از موضوعات مطرح بشود، بعد شما به فکر واداشته شوید که در مورد این‌ها فکر کنید، دوره بخواهید گذاشته بشود، شرکت بکنید. این‌ها قدم‌های خیلی خوبی است. توجه کردید.
آن موقعی که شهید صدر این بحث‌ها را، مسئلۀ اقتصادنا را نوشت، اصلاً کسی فکر نظام‌مند نداشت راجع به اقتصاد اسلامی. ایشان آمد روی زمین بکر شروع کرد. من این تحقیقات را، اقتصاد را در بانکداری در اقتصاد اسلامی، بانکدارای اسلامی و بازار سرمایۀ اسلامی انجام شد. الآن من خودم اینجا ده تا قفسۀ کتاب اقتصاد و اقتصاد اسلامی، اقتصاد، بیشترش اقتصاد است، اقتصاد اسلامی‌اش کمتر است. همین کتاب‌های رایج اقتصاد را عمدتاً من همین در خانۀ خودمان دارم، بیشتر از 30 سال است. این عمدۀ کاری که شد در اقتصاد اسلامی، درجۀ بیشترش در بانک و بورس بود. چرا؟ چون نظام مالیاتی اسلام در سایر قسمت‌ها هم کار شده، من الآن کتاب دارم راجع به نظام مالیاتی اسلام، خیلی کتاب هم دارم، ولی بیشتر تحقیقات در بانکداری اسلام و در بازار سرمایۀ اسلامی یکی به دلیل ابتلای زیادترش، یعنی مردم دچارش هستند، یکی دیگر هم به دلیل اینکه مسیر اگر بخواهیم ساختار را حفظ کنیم و تحقیق کنیم، راحت‌تر است. توجه فرمودید. این تحقیقات انجام شد. ما یک چیزی به نام بانکداری اسلامی درست کردیم، یک سری چیزی به نام بازار سرمایه اسلامی درست کردیم. الآن متفکرهای اسلامی در تمام کشورهای اسلامی روی این دو بُعد خیلی کار کرده‌اند، خیلی. شاید 70 درصد تحقیقات کل اقتصاد اسلامی در این دو وادی است: یکی بازار سرمایۀ اسلامی، یکی بانکداری اسلامی، یکی هم بیمۀ اسلامی. شاید 80 درصد تحقیقات اقتصاد اسلامی در این سه تا حیطه انجام شده، ولی در فلسفۀ اقتصاد اسلامی، در روش‌شناسی اقتصاد اسلامی، در مسائل فکری ارتباط اقتصاد اسلامی با اعتقادات، این‌ها کار نشده.
حالا وقتش است که: 1. بیاییم تمام تحقیقاتی که انجام شده است را بخوانیم. 2. نظام سرمایه‌داری را به صورت نظام‌مند بخوانیم. نظام سرمایه‌داری محصول عقل صرف بشر نیست، محصول ارزش‌های غربی‌ها است. محصول اومانیسم است. این‌ها را خیلی‌ها قبول ندارند. نظام سرمایه‌داری چیست؟ ایشان می‌گویند رشد، محفوف آزمون و خطا. من قبول دارم. بله، الآن علم اقتصاد، سرمایه‌داری همراه با آزمون و خطا صورت گرفته، ولی ما تفاوت‌های جدی داریم با آن‌ها. نظام سرمایه‌داری با چه چیزی نظام سرمایه‌داری شده؟ و اقتصاد اسلامی با چه چیزی اقتصاد اسلامی می‌شود؟ آیا جامعۀ امام زمانی که بعداً امام زمان می‌آیند دفاع می‌کنند، این همان جامعه است که سرمایه‌داری است؟ این‌هایی که می‌گویند که سرمایه‌داری محصول عقلانیت بشر است، یعنی همین ارزش‌هایی که در اقتصاد غرب وجود دارد و این راهکارها را امام زمان می‌آید پیاده می‌کند؟ این که خیلی چیز است، عجیب است، خیلی تأسف‌بار است. بر اساس کدام مدل اقتصادی؟ توجه کردید.
این بحث‌ها خیلی مفصل است واردش بشوم. می‌خواهم بیایم سر بازار سرمایه. ببینید ما الآن باید چه‌کار بکنیم؟
1. حالا در خصوص بازار سرمایه، بقیۀ اقتصاد را کار ندارم. ما باید جایگاه بازار سرمایه را در نظام اقتصادی غرب بشناسیم. آن‌هایی که آمدند جزئی‌نگری کردند، مبنایشان این بود که این بازار سرمایۀ غربی محصول عقلانیت بشر است. بنابراین ساختمانش و ساختارش حفظ بشود، ما می‌توانیم اسلامی کنیم. نتیجه این است الآن ما اینجا آمدیم اوراق قرضه را بررسی کردیم، اوراق سهام را بررسی کردیم. نتیجۀ این پیش فرض این است خب ما هم که اسلامی هستیم می‌آییم چه‌کار می‌کنیم؟ می‌آییم می‌گوییم اوراق قرضه ربوی است، به جایش جانشین پیدا می‌کنیم، اسناد خزانه مثلاً.
2. بازار سهام را نگاه می‌کنیم، می‌بینیم تک و توکی بازار سهام اشکال دارد، بقیه‌اش درست است. خب اسلامی است دیگر، چون اسلام آمده امضاء کرده معاملات عقلانی بشر را.
3. از عقود اسلامی هم استفاده می‌کنیم، یک سری ابزار اضافه می‌کنیم. نتیجه چه می‌شود؟ نتیجه می‌شود بازار سرمایۀ اسلامی. این پیش فرض است دیگر. ما هم الآن داریم در این کلاس روی آن منوال می‌رویم جلو. آمدیم اوراق قرضه را گفتیم، آمدیم جانشین برایش معرفی کردیم، چون ربوی بود. آمدیم اوراق سهام را گفتیم. اوراق سهام را هم درصدد این هستیم که تصحیحش کنیم بگوییم درست است. این روشی که تا حالا انجام شده، این تحقیقات مالی اسلامی، این همه کتاب و این همه مقاله چیست؟ مبتنی بر این است آیا این درست است یا درست نیست؟ تا حالا این‌گونه انجام شده. خب این لازمه‌اش این است، ما نظام مالی غرب را بشناسیم، بعد نظام آن مقداری که اسلامی‌سازی شده بشناسیم، ببینیم جواب داده یا نه. ببینیم درست است یا نه. الآن عمدۀ این‌هایی که تحقیق کرده‌اند، خب بر اساس همین تحقیق کرده‌اند، ولی نگاه کنید من یک نمونه نشانتان می‌دهم، حالا نمی‌دانم در این کتاب است یا در آن کتاب. شناخت نظام مالی اسلامی، محمد ایوب؛ مترجمان حامد تاجمیرریاحی، علی راه‌نشین. فکر کنم ایشان باشد. اگر این نباشد، آن یکی کتاب را باید ببینم. ایشان مثلاً آمده چه‌کار کرده؟ یک بازنگری کرده روی این روشی که تا حالا انجام شده که حالا اگر من زنده باشم، بعد برایتان می‌خوانم متنش را که این‌ها در حقیقت یک سری از متفکرهای اسلامی آمده‌اند این روش مالی اسلامی را نقدش کرده‌اند. توجه کردید که دلیل هم دارند، حرف هم دارند و این‌ها، ولی این‌ها کم هستند و الآن متفکرهای این مثلاً یکی از نقدهایش همین است رشد به خودی خود نمی‌تواند به عدالت اقتصادی، اجتماعی و اقتصادی منجر شود. این‌ها یک سری از متفکرهای اقتصاد اسلامی هستند که آمده‌اند دارند چه‌کار می‌کنند؟ دارند تجدید نظر می‌کنند. خب علم است دیگر. علم به قول ایشان به کندی رشد در علم صورت می‌گیرد. خب ما باید چه‌کار کنیم؟ این‌ها را خوب بشناسیم. بعد برویم جلو. البته گفتم کار، کار سختی است. کار، کار بسیار سختی است. کار علمی کار سختی است. ببینید این هم یک کتاب. این هم یک نمونه کتاب. پیشرفت‌های اقتصادی و مالی اسلامی آقای منور اقبال که فکر کنم پاکستانی یا هندی باشد. سلمان سیدعلی، مثلاً این آقا هم ببینید یک نگاه چه دارد؟ یک نگاه انتقادی دارد. آن مقداری که انجام شده، این‌ها ایرانی نیستند دیگر، این‌ها اهل سنت هستند و در کشورهای اسلامی هستند. حالا من حرف‌هایشان را بعداً یک مقداری از رویش می‌خوانم برایتان. ببینید ما باید چه‌کار کنیم؟ باید این کارهایی که انجام شده، این همه کتاب نوشته‌اند. الآن من یک قسمت زیادی از این کتاب‌ها را دارم. این کتاب‌هایی که نوشته شده در مالی اسلامی فعلاً ما بازار سرمایه را داریم می‌گوییم که روششان همین است. این‌ها را بررسی بکنیم ببینیم چه گفته‌اند. بعد بیاییم چه‌کار کنیم؟ ارزیابی بکنیم درستشان چیست ، ایشان می‌گویند که با الگوبرداری از پژوهش‌های غربی دارد.
یادم است یک زمانی ما اختلاف نظر داشتیم در جمع دوستانمان. آقای موسویان بود، آقای میرمعزی بود، دوستان دیگر بودند که آیا روش‌شناسی و فلسفه در اقتصاد اسلامی واجب‌تر است یا مدل‌های عملیاتی؟ یک نظر، نظر بعضی از دوستان این بود که در بانکداری اسلامی کار می‌کردند، می‌گفتند مدل‌های عملیاتی، یک نظر، نظر مقابلش این بود که اتفاقاً ما تکلیفمان را با فلسفۀ اقتصاد، مبانی اقتصادی و روش‌شناسی اقتصادی باید مشخص کنیم و این دو تا فکر بود. الآن تقریباً دارد اثبات می‌شود که ما باید تجدیدنظر جدی بکنیم و روی روش‌شناسی و روی مبانی و این‌ها زیاد کار کنیم. بله دیر شده؛ ولی عزیز من نگاه کنید رشد علم به کندی صورت می‌گیرد. تا حالا تلاش شده، زحمت کشیده شده. همه این‌هایی که تلاش کرده‌اند چیست؟ تلاششان مبارک است آن موقعی که ماها شروع کردیم اقتضای سنمان را دارم می‌گویم، زمین بکری بو. این کتاب‌ها عمده‌اش نوشته نشده بود. حالا آدم که نباید همیشه نق بزند. شما که جوان هستید، بیایید این کارهایی که انجام شده یاد بگیرید، بنشینید کار بکنید و چه‌کار کنید؟ عرض کنم که ادامه بدهید.
حالا این بحث را چون مطرح کرده‌اند، من اگر زنده باشیم، ان‌شاءالله بعداً هم دوباره به این بحث می‌پردازیم. می‌خواهم ادامه بدهم بحث هفتۀ قبل را به این نحو که آن هفته من راجع به مالی‌سازی اقتصاد اینجا سخن گفتیم، صحبت کردیم.
اگر یادتان باشد هفتۀ قبل من گفتم بروید روی مالی‌سازی اقتصاد کار کنید. دوستان رفتند اقتصاد مالی برای من درآورده‌اند اکثراً. بابا اقتصاد مالی که من نگفتم، مالی‌سازی اقتصاد را گفتم. دوستان عزیز مالی‌سازی اقتصاد غیر از اقتصاد مالی است. اقتصاد مالی یعنی مباحث اقتصادی که مربوط به بخش مالی است. تمام بحث‌هایی که در کتاب‌های همین کتاب‌های سرمایه‌داری، کتاب‌های رایج دنیا، راجع به بازار سرمایه و بانک است، به آن می‌گویند اقتصاد مالی، من اتفاقاً می‌خواستم شما بروید مالی‌سازی اقتصاد را یاد بگیرید. توجه کردید. من می‌خواستم بروید مالی‌سازی را پیدا کنید. اتفاقاً هنر همین بود. به یکی از هم‌شهری‌های ما گفتند از عسل شیرین‌تر چیزی خورده‌ای؟ گفت بله. گفتند چه چیز؟ گفت ترشی مفتکی! بنده خدا ترشی مفتکی گیرش آمده بود، خورده بود، می‌گفت که از عسل حالا ترشی که از سرکه چیزتر است که، سرکۀ مفتکی یا ترشی مفتکی.
من مالی‌سازی اقتصاد را گفتم. مالی‌سازی اقتصاد غیر از اقتصاد مالی است. توجه کردید. مالی‌سازی اقتصاد یعنی اینکه شما بیایید جریان پول در بحث مالی را محور قرار بدهید در اقتصاد. ایشان درست گفتند، گفتند پول پول بیاورد. یعنی پول از بخش واقعی جدا بشود؛ چون ما اقتصاد را بر اساس اوراق بدهی، بر اساس این اوراق اداره کنیم. توجه کردید. بله نگاه کنید این هست.
پدیدۀ مالی شدن اشاره به افزایش نقش انگیزه‌های مالی، بازارهای مالی، بازیگران مالی، مؤسسات مالی در اقتصاد کشور است. توجه کردید. الآن گفتم که اقتصاد ایران عمده پول‌ها آمده در بانک و در بورس، در حالی که بخش واقعی بدبخت له له می‌زند برای یک ذره پول. متوجه هستید. می‌گویند پول خودش کالا می‌شود.
شرکت‌های تولیدی، له له می‌زنند پول ندارند؛ ولی بروید در بانک، نقدینگی از سال 91 تا حالا ده برابر شده است در اقتصاد ایران، در سیستم بانکی؛ یعنی از 400 هزار میلیارد تومان شده است 4 هزار هزار میلیارد تومان. 400 تا شده 4 هزار تا. ده برابر شده. پول ده برابر شده، رکود اقتصادی عمیق‌تر شده. رشد اقتصادی کمتر شده. سرمایه‌گذاری در بخش واقعی منفی شده. این یعنی مالی‌سازی اقتصاد. توجه کردید. یعنی پول نگاه کنید، پول اگر به بخش واقعی چسبیده باشد، الآن من اینجا می‌خواهم یک کارگاه درست کنم، پول نقشش چیست؟ بتوانم مواد اولیه بخرم، بتوانم مزد بدهم، بتوانم زمین اجاره کنم، هزینۀ اجارۀ زمین را بدهم، بعداً هم که به تولید افتادم، از تولیدم این‌ها را جبران بکنم. درست است؟ الآن فرض کنید قرض کنم مواد اولیه بخرم، قرض کنم نیروی کار بگیرم، قرض کنم زمین بگیرم، قرض کنم ماشین‌آلات بخرم، بعد شروع کنم به تولید، بعد از 6 ماه تولید کنم، این‌ها را همه را بازپرداخت کنم. این در این صورت پول نقشش را درست ایفاء کرده است. یعنی این پول است که باعث شده من بتوانم قرض کنم و اوراق بدهی. اوراق بدهی در این صورت خوب است، اشکالی ندارد. حالا یا می‌روم قرض می‌کنم کارگاره می‌سازم، درست است؟ یا می‌روم یک دارایی را می‌فروشم. فرض کنید می‌خواهم یک کارگاه درست کنم، می‌روم ماشینم را می‌فروشم، می‌روم خانه‌ام را می‌فروشم. دارایی می‌فروشم. بعد یک کارگاه درست می‌کنم. خانه‌ام را از دست داده‌ام، ماشینم هم از دست داده‌ام، ولی یک کارگاه درست می‌کنم، تولید می‌کنم، هم آن خانه را دوباره می‌خرم، هم ماشین را دوباره می‌خرم، هم دستمزد می‌دهم. دستمزد را که البته با پول آن‌ها داده‌ام. یا اگر نمی‌خواهم خانه‌ام را بفروشم و ماشینم را بفروشم، می‌روم قرض می‌کنم و این هزینه‌ها را می‌پردازم، ولی 6 ماه دیگر تولید می‌کنم، تولیداتم را می‌فروشم و این‌ها را می‌دهم. این پول دارد نقشش را ایفاء می‌کند، ولی اگر من پول قرض کنم و بعد بروم با این پول شروع کنم سفته‌بازی کنم. پول قرض کنم، بروم با این پول یک عملیاتی انجام بدهم که پولدار بشوم، ورق‌بازی کنم، ورق بخرم. در اقتصاد تولید انجام نشده. سود زیادی هم به جیب زده‌ام، ولی این باعث رشد اقتصاد نشده. در صورت اول باعث رشد اقتصاد شده. حالا در اقتصاد ایران نقدینگی ده برابر شده، پولی هم که رفته در بورس چند برابر رفته در آن، رشد اقتصادی اما منفی است. این را می‌گوییم مالی‌سازی.
آن‌هایی که در بازار سرمایه است، سودهای بزرگ یک عده‌شان گیرشان آمده. شما الآن رقم‌هایی که الآن برایتان بخوانم رقم‌ها خیلی وحشتناک است. رقم‌ها اگر الآن برایتان وقت باشد بیاورم که شما ببینید چه سودهایی در این بخش به جیب زده‌اند، در حالی که در بخش واقعی رشد منفی است. توجه فرمودید. سودهایی که در بخش پولی با پول، این سودها از کجا آمده؟ خب تولید که سودآور نیست. تولید که انجام نشده؛ ولی عزیز من این سودها از کجا در جیب یک عده رفته؟ رقم‌ها؟ این سودها از ضرر دیگران ایجاد شده. مثل اینکه آدم مردم را می‌دوشد. مردم بدبخت و بیچاره را می‌دوشد. توجه فرمودید. این سود از ضرر دیگران ایجاد شده. این می‌شود مالی‌سازی اقتصاد. الآن مقدار زیادی تورم ریشۀ پولی دارد، به آن می‌گوییم تهدید پولی تورم. توجه کردید. وقتی میزان کالا و خدمات در اقتصاد ثابت است، ولی قیمت‌ها می‌رود بالا، در اینجا بازی با دابل صفر به آن می‌گویند، در اینجا یک عده سود می‌کنند، یک عده ضرر می‌کنند. الآن این سود بسیار زیادی که کارگزاری‌ها برده‌اند، سود بسیار زیادی که در بانک‌ها نصیب بانک‌ها شده، الآن من از شما می‌پرسم در بخش واقعی رشد منفی است، بنگاه‌های ما دچار رکود هستند، ولی بانک‌ها این‌قدر حقوق می‌گیرند. این حقوق‌هایی که در هیئت مدیرۀ شرکت‌ها داده می‌شود، شرکت‌های دولتی زیان‌ده هستند، ولی برو ببین چه حقوق‌هایی دارند می‌گیرند. خب وقتی زیان‌ده است، وقتی تولیداتش منفی است، وقتی رشد اقتصادیشان منفی است، این پول‌ها به یک عده داده می‌شود، از کجا می‌آید داده می‌شود؟ وقتی ثروت خلق نمی‌شود، این‌ها همه در بخش پولی ایجاد می‌شود و داده می‌شود به یک عده. با خلق پول، با بورس‌سازی، با به خاک سیاه نشستن یک عده، با این عوامل است. چون دو دو تا چهار تا است، وقتی در بخش واقعی تولید انجام نمی‌شود، این اتفاق‌ها. حالا در بازار سرمایه وقتی شما می‌آیید اوراق را محور قرار می‌دهید، الآن این همه سهام واگذار شده، خب این سهام به تولید که نرسید که. کو؟ الآن آمارش را بدهید به تولید. این می‌شود مالی‌سازی اقتصاد. با اوراق بدهی، با قرض، مثل همان مثالی که زدم، حالا الآن من باید این آمارهای یک سری‌اش را پیدا کنم تا ببینید چه پول‌هایی عرض کنم که رفته در جیب یک عده‌ای.
خب عرض کنم این از این قصه. پس مالی‌سازی اقتصاد غیر از اقتصاد مالی است. اقتصاد مالی یعنی تمام بحث‌هایی که راجع به مالی اقتصاد انجام می‌شود؛ یعنی شما بیا راجع به اینکه بانک‌ها چگونه کار می‌کنند، چگونه پول می‌گیرند، چگونه پول می‌دهند، قراردادهایشان چگونه است، بازار سرمایه همین‌طور، چه ابزارهایی در بازار سرمایه منتشر می‌شود، ابزارهای تأمین مالی چیست، ابزارهای مدیریت چیست، این‌ها می‌شود اقتصاد مالی. درست است؟ ولی مالی‌سازی اقتصاد اصطلاح است. مالی‌سازی اقتصاد یعنی اینکه یک نظام مالی، یک نظام اقتصادی به سمتی برود که بخش مالی‌اش از بخش واقعی جدا بشود، بخش مالی خودش با ابزارهایی سبب ایجاد درآمد برای یک عده بشود، بدون اینکه بخش واقعی چه بشود؟ اتفاقی بیفتد. غربی‌ها الآن جدیداً به این نتیجه رسیده‌اند که این به ضررشان است، دارند فاصله می‌گیرند؛ ولی ما رفته‌ایم در دلش و روز به روز داریم بیشتر می‌رویم در آن. یک گردابی است داریم در آن می‌رویم. الآن این بانک‌ها سر ماه این‌قدر حقوق می‌دهند، این‌قدر حقوق‌های کلان می‌دهند، این همه حقوق‌های کلان، این همه پول نصیب کارگزاری در بورس‌ها می‌شود، این‌ها از کجا می‌آید؟ از تولید که نمی‌آید که. بروید ببینید میزان حقوقی که می‌دهند، میزان درآمدی که این کارگزاری‌ها دارند، این فعال‌های بازار سرمایه دارند، حقوق‌های نجومی. وقتی تولید صورت نمی‌گیرد و این پول‌ها داده می‌شود، این پول‌ها از کجا ایجاد می‌شود؟ توجه کردید.
بنابراین مالی‌سازی اقتصاد یک اصطلاح است پدیدۀ مالی شدن اشاره به افزایش نقش انگیزه‌های مالی در بازارهای مالی، بازیگران مالی و مؤسسات مالی در اقتصاد یک کشور دارد که با رابطۀ معکوس بین رشد بازار سرمایه و رشد اقتصادی مشخص می‌گردد. فاصله و شکافی که بین بخش واقعی و بخش مالی و پولی ایجاد می‌شود، این همان مالی‌سازی اقتصاد است. این پول از نقشش منحرف شده که این اتفاق افتاده. پول آمده بود مبادلات، نقش اول پول تسهیل مبادلات است، مثل همان مثالی که زدم؛ ولی وقتی شما می‌آیی مالی‌سازی می‌کنی، پول از نقشش منحرف می‌شود می‌رود.
نظام اقتصاد سرمایه‌داری عمدتاً این‌گونه است. به ویژه بازار سرمایه‌اش، بازار پولش که عرض کردم الآن آمدند خیلی باز هم چیز کردند، تدبیر کردند که به حداقل برسانند. توجه کردید. این، پدیدۀ مالی شدن منجر به کاهش سرمایه‌گذاری واقعی و در نتیجه کاهش رشد اقتصاد، این همان چیزی است که الآن در اقتصاد ایران توضیح دادم، حتی رکود اقتصادی. شما الآن یک شرکت دارید، دارید یک تولید انجام می‌دهید، درست؟ بعد به این نتیجه می‌رسی که توسعه بدهی تولیدت را. بعد می‌خواهی با واگذاری سهام تأمین مالی کنی. جرأت می‌کنی؟ چند نفر از شما جرأت می‌کند این کار را انجام بدهد؟ چند نفر؟ الآن ما یک شرکت تولیدی داریم می‌خواهیم توسعه بدهیم، می‌خواهیم با واگذاری سهام، خیلی جرأت می‌خواهد. چرا؟ چون سهام سودش چند درصد است؟ بعد تولید با این وضع. که الآن مواد اولیه این‌قدر گران است، نیروی کار هزینه‌اش بالا است، درست است. شما می‌خواهید بروید تولید بکنید، بعد این قدر سود به این سهامی که، سهام را که واگذار کردی باید سود بدهی دیگر، درست است؟ وقتی سهام منتشر کردی، بعد هم باید سود بدهی، خب باید متناسب با این، اگر پولش را بروی در بخش واقعی سرمایه‌گذاری کنی، باید این سرمایه‌گذاری این‌قدر سودآور باشد که پول مواد اولیه‌ات را بتوانی بدهی، بعد سودآور باشد که بتوانی سود این سهام را هم بدهی. درست است که البته می‌گوید اگر سود حاصل شد، شما می‌توانی با یک چند آپشن وعدۀ سود بدهی و فقط بروی در بخش واقعی فعالیت بکنی، چه کسی جرأت دارد این کار را بکند؟ چند تا فعال اقتصادی در این شرایط تورمی که هر روز دارد قیمت مواد اولیه به شدت می‌رود بالا، بخواهید فعالیت دامپروی کنید، نهادهای دامی دارد بالا می‌رود قیمتش. بخواهید تولید دیگر انجام بدهید، مواد اولیه قیمتش می‌رود بالا، شما چه جرأتی می‌کنی که چنین وعده‌ای بدهی؟ این بخاطر چیست؟ آن وقت این سودهایی که داده می‌شود، مجبور هستند از بخش همین سودهای بانکی، مجبور است از طرق غیرتولیدی این حقوق و هزینه‌هایش را تأمین بکند. غیر از این است؟ تمام شد و رفت. ایشان هم این متن را از هر جا آورده‌اند، متن خوبی است که می‌گویند که منجر به کاهش سرمایه‌گذاری واقعی و در نتیجه کاهش رشد اقتصادی و حتی رکود اقتصادی، همین وضعی که الآن ما داریم. بعد الآن شما همین برنامه که یعنی الآن اعلام شده از جانب دولت کاری به اشخاص ندارم، شما به من یک برنامه نشان بدهید الآن که این مسئله را علاج کند الآن. یک برنامه به من نشان بدهید. یکی‌اش را نشان بدهید. یکی. یک برنامه نشان بدهید. همین الآن. توجه کردید. این‌ها واقعیات تلخ است؛ ولی هست. بعد افزایش نابرابری. این متن را هر کس نوشته قشنگ گفته. این مطالعه با استفاده از آزمون علیت تودا و یاماموتو و ضرایب همبستگی به بررسی وقوع پدیدۀ مالی شدن در اقتصاد ایران طی سال‌های 80 تا 93 می‌پردازد. راست می‌گوید. توجه کردید. بله. می‌گوید که در بلندمدت، رشد بازار سرمایه و رشد اقتصادی اثر مستقیم دارد؛ ولی از سال 92 معکوس می‌شود. توجه کردید. به عبارت دیگر از سال 92 با پدیدۀ مالی شدن روبرو بوده‌اند. البته قبلش هم این‌ها را باید نگاه کنیم دقیق‌تر بررسی بکنیم. حالا چرا این اتفاق افتاده، این پدیدۀ مالی شدن؟ من منظورم هفتۀ قبل این مسئله بود مالی شدن اقتصاد. توجه فرمودید که گفتم بروید، چون اکثر دوستان الآن امروز نشد که من صفحه را به اشتراک بگذارم، ولی اکثر دوستانی که دیدم فرستاده‌اند، اقتصاد مالی را فرستاده‌اند. حالا من مجبور می‌شوم خودم یک دو تا لینک راجع به مالی شدن اقتصاد بگذارم. من خودم یکی دو تا لینک می‌گذارم. می‌خواستم لینک‌ها را خودتان پیدا بکنید؛ ولی خلاصه حالا دیگر من خودم مجبور هستم یکی دو تا لینک برایتان بگذارم.
چند دقیقه‌ای هم راجع به همان احتمالات هفتگانۀ یا هشتگانۀ ماهیت سهام بگویم که تا هفتۀ دیگر رویش بروید کار کنید، رویش فکر کنید. احتمال اول در آن مقاله این بود که این یک حق دینی است. درست است؟ سهام یکی حق دینی است. خب فرض کنید که این احتمال اول را ما پذیرفتیم که سهام حق دین است، خب آن هفته گفتم خدمت شما معاملاتش چگونه می‌شود؟ چه حکمی پیدا می‌کند؟ اگر گفتیم که سهام یک حق دینی است، خب ما این‌ها را که می‌فروشیم، داریم یک حق دینی را می‌فروشیم. این حق دینی چیست؟ آیا دین است یا حق دینی است؟ اگر گفتیم دین است.
عرض کنم محضرتان که احتمال اولی که در مقاله مطرح شده این است که بگوییم سهام یک حق دینی است. ببینید این حق دینی آیا منظور دین است یا حق دینی است؟ من در حقوق آلمان دیدم که بعضی‌ها حتی مسئلۀ دین بودن را مطرح می‌کنند. اگر گفتیم سهام دین است، خب فروشش به مبلغ بیشتر جایز نیست. درست است. اگر گفتیم سهام دین است، این حق دینی چیست از نظر فقهی می‌تواند مثلاً یک چیزی غیر از دین باشد؟ این را رویش فکر کنیم ما. توجه فرمودید. احتمالات را، احتمال اول این بود که حق دینی باشد. خب اگر گفتیم سهام یک حق دینی است، اگر گفتیم این دین است، خب معنایش این است که من یک ورقه گرفته‌ام از شرکت، شبیه اوراق قرضه می‌شود، به آن شباهت پیدا می‌کند. درست است. این‌گونه است؟ وقتی می‌گوییم حق دینی است که مرحوم کاتوزیان گفته‌اند و این‌ها، بیاوریدش روی آن قسمت احتمالات، احتمالات ماهیت سهام، من می‌خواهم در پنج دقیقه تیتر اصل مباحث را بگویم خدمتتان، هفتۀ دیگر بازش می‌کنیم ان‌شاءالله. اگر گفتیم سند طلب است. اگر گفتیم سهام سند طلب است، یعنی چه؟ یعنی من رفته‌ام یک سهام خریده‌ام، این سند سهامی را که از مالکیت مشارکت، مالکیت مشاع شرکت نیست، این سند طلب من است، یعنی گویا شبیه اوراق قرضه، شرکت از من قرض کرده، سند طلب معنایش این است دیگر. این است آیا؟ هان؟ اگر این است که می‌گوید سهام سند طلب است، آهان، خب اگر این را بگوییم سند طلب یعنی دین، معنایش این است که من از شرکت طلب دارم. چگونه من می‌خواهم سود بگیرم؟ آیا اگر گفتیم سند طلب، حکم قرض پیدا می‌کند؟ به چه مجوزی من بعداً بتوانم سود بگیرم روی این؟ اگر گفتیم سهام یعنی سند طلب، چگونه من می‌خواهم سود بگیرم؟ مگر روی سند طلب هم می‌شود سود گرفت. اگر گفتیم سهام سند طلب است، یکی اینکه اصلاً روی چه حسابی من می‌توانم سود بگیرم؟ من سود فعالیت را می‌توانم بگیرم. پولم را داده‌ام، یک سند طلب گرفته‌ام. یعنی سهام حاکی از این است که من یکی میلیون تومان پول داده‌ام به آن شرکت. خب روی چه مجوزی من سود بتوانم بگیرم؟ بعد به چه مجوزی بتوانم بیشتر بفروشم؟ حالا اگر اصلش درست بشود، به مبلغ کمتر می‌شود فروخت، چون می‌شود تنزیل؛ ولی به مبلغ بیشتر، قیمت سهام برود بالاتر من می‌توانم بفروشم؟ این احتمال اول.
احتمال دوم بیانگر مالکیت مشاع در سرمایه یا دارایی‌های شرکت. اگر این سهام حاکی از این است که من به صورت مشاع مالک این دارایی‌های شرکت هستم، خب من هم می‌شوم شریک، یکی از شرکاء، اینجا سود دادن درست می‌شود. اینجا به مبلغ بالاتر بودن درست می‌شود. درست است، اشکالی ندارد. توجه کردید. این سهام حاکی از این است که من مالک مشاع دارایی‌های شرکت هستم. مثلاً این شرکت است، یک تکۀ کوچکش برای من است. خب می‌دانید در شرکت، ما می‌توانیم شرط کنیم که دارندۀ آن سهم معین بتواند فلان درصد سود را ببرد. این اشکال ندارد؛ ولی از آن طرف یک سری احکامی می‌آید، آن هم این است که باید همۀ تصرفاتی که در این شرکت صورت می‌گیرد، خلاف رضایت واقعی دارندگان سهام نباشد. پس این احتمال دوم آن چالش احتمال اول را ندارد.
3. سهام عادی بیانگر مالکیت مشاع شرکت. اگر گفتیم سهام بیانگر مالکیت مشاع شرکت است، یعنی چه؟ یعنی من سهیم هستم در این شرکت ایران خودرو، در صورتی این درست است که ما قائل به شخصیت حقوقی باشیم. این یک احتمال است مالکیت مشاع شرکت با فتاوای یک عده فقهاء دچار چالش می‌شویم. آن‌هایی که شخصیت حقوقی را به رسمیت نمی‌شناسند از نظر فقهی، نمی‌توانند این را توجیه کنند. یعنی قبول ندارند، می‌گویند شخصیت حقوقی درست نیست، باید من مالک همان دارایی‌ها باشم، اگر گفتیم حقیقت آن، حالا یکی می‌گوید چرا این احتمال دوم درست نیست؟ چرا سهام را از مالکیت در دارایی‌های شرکت، این جوابش این است می‌گوید که مالکیت طولی اینجا اشکال پیدا می‌کند. چرا؟ می‌گوید که چون شما نگاه کن تک‌تک این دارایی‌ها می‌گویند برای کیست؟ می‌گویند برای ایران خودرو است، برای سایپا است، برای فولاد مبارکه است، یعنی نمی‌گویند برای دارندگان سهام است، هیچ کسی در هیچ قانونی، در هیچ چیزی دادگاهی، در هیچ اختلافی نمی‌گوید این دارایی‌ها، دارایی‌های دارندگان اوراق است، سهامدارها است، همه می‌گویند این‌ها برای ایران خودرو است، اصلاً به نام ایران خودرو ثبت شده. ایران خودرو هم یک شخصیت حقوقی است. خب در این صورت چیست؟ شما مالک یک قسمتی از شخصیت حقوقی هستید. در صورتی می‌توانی این حرف را بزنی که شخصیت حقوقی را قبول داشته باشی. اگر شخصیت حقوقی را قبول نداشته باشی، بروید ببینید فقهاء چه گفته‌اند. دچار مشکل می‌شوید.
بروید احتمال بعدی. حالا این را تا هفتۀ بعدی، سهام یا گواهی نقل و انتقال یک مال عینی است. اگر گفتیم که نگاه کنید یک حقوقدان ایرانی با وجود اعتراف به نگهش دارید به دین بودن حق سهامدار، معتقد است با ایجاد برگ سهام، حق یا سندی که سهم نامیده می‌شود، توأم و همراه شده مالکیت سهم عملاً با یک حق عینی بر روی سهم تبدیل شده است و مانعیت سهم و مالک بودن سهام دار یک اصطلاح رایج و عادی حقوق تجارت شده است. توجه کردید. می‌گوید مجموع این حقوقی که ایجاد می‌شود، شده یک حق عینی. یک حق عینی الآن ثابت شده، این حق است، شما می‌توانید بفروشید به مبلغ بالاتر، کمتر می‌توانی بفروشی. توجه فرمودید. دیگر نمی‌گوید مالکیت مشاع، می‌گوید خود این سهام شده یک حق عینی. یک حق عینی مثل حقوق عینی دیگر.
بروید احتمال بعدی را نگاه بکنید. در این صورت معاملات سهام از نظر شرعی توجیهش درست است. پس تا اینجا معاملات سهام اگر گفتیم حق دینی است، دچار مشکل می‌شویم، اگر گفتیم مالکیت مشاع در دارایی‌های شرکت، آنجا چالش کمتری داریم، اگر گفتیم در خود شخصیت حقوقی شرکت، در این صورت اگر شخصیت حقوقی را قبول نداشته باشیم مثل آیت‌الله سیستانی و این‌ها، دچار مشکل می‌شویم.
خب یک احتمال دیگر که اینجا نگفته، می‌گویند سهام یک مال اعتباری است. ظاهراً نگفته که می‌گویند سهام یک مال اعتباری است. یعنی چه؟ یعنی می‌گویند نه حاکی از مالکیت مشاع شرکت است، نه مالکیت مشاع دارایی‌های شرکت است، بلکه یک برگۀ اعتباری است. یعنی چه؟ یعنی یک سهام عبارت است از ورقه‌ای که حاکی از مجموعه‌ای از حقوق است. توجه کردید. مجموعه‌ای از امتیازات، مجموعه‌ای از حقوق خودش اعتبار شده، مثل خود پول. مثل اوراق بهادار دیگر. سهام هم همین گونه است. اصلاً این نه حاکی از مالکیت مشاع شرکت است، نه حاکی از مالکیت مشاع دارایی‌های شرکت است، بلکه فقط یک چیز است، آن هم این است که حاکی از این است که این یک مال اعتباری شده است. در این صورت اگر گفتیم مال اعتباری است، می‌شود درستش کرد، بگوییم که هم به مبلغ بیشتر می‌شود فروختش، هم به مبلغ کمتر می‌شود فروخت، هم اگر شخصیت حقوقی را قبول نداشته باشیم، درست می‌شود.
پس این احتمالات مختلف؛ اما یک اشکال بزرگی ایجاد می‌شود، آن هم این است که نگاه کنید همۀ این احتمالات هر کدامش یک طرفدار دارد. کدامش درست است؟ یک وقت یک فقیه به این نتیجه می‌رسد که این فلان احتمال درست است. حالا اگر کسی به این نتیجه نرسد، آن موقع می‌شود مجمل. توجه کردید. یعنی یک موضوعی است که ماهیتش مجمل است بین دین بودن، حاکی از مالکیت مشاع بودن، حاکی از مالکیت شرکت بودن و امثال این‌ها. اینجا تکیلفش چه می‌شود؟ حالا اینجا می‌گویند که آیت‌الله سیستانی در جواب از سؤال خرید و فروش شرکت‌های سهام، می‌فرمایند صحیح است. توجه کردید. ایشان گفته‌اند؛ ولی معلوم نکرده‌اند از چه بابی صحیح می‌دانند. مثلاً مقام معظم رهبری دو تا احتمال را مطرح کرده‌اند. خب حالا من برای جلسۀ دیگر این‌ها را یک مقداری بیشتر رویش بحث می‌کنیم روی این احتمالات و یکی از احتمالات که اگر گفتیم حقوق و امتیازات است، این هم هست، در متن نیاوردید، خب آن هم مسئلۀ خرید و فروش حق را باید مطرح بکنید و ان‌شاءالله یک مقداری باز کنیم. آیا سهام کدامیک از این‌ها است؟ اختلاف است دیگر. اولی است؟ دومی است؟ سومی است؟ چهارمی است؟ پنجمی؟ اگر به این نتیجه رسیدیم که فلان احتمال، لوازم آن احتمال را داریم، اگر به این نتیجه نرسیدیم آن وقت چیست ماهیتش؟ می‌شود مجمل. موضوع مجمل است. ما نمی‌دانیم این موضوعمان مصداق آن است یا مصداق آن است. چه‌کار کنیم؟ تکلیف ما چیست؟ یک مقداری دچار مشکل می‌شویم. ان‌شاءالله هفتۀ دیگر.
دوستان اگر که لطف بفرمایید تا هفتۀ دیگر دقیقاً مطالعه کنید روی این احتمالات و پیامدهایش، مثلاً بروید روی شخصیت حقوقی کار کنید، روی مالکیتش، روی مبادلاتش، این‌ها کار روی دست این است که ما بتوانیم بیشتر رویش کار کنیم و یک سری بحث‌هایی پیرامونش که ان‌شاءالله هفتۀ دیگر می‌گویم.
سلامت باشید. دوستانی هم که مطالب را گذاشتند، خیلی ممنون. خدا به همگی‌تان توفیق بدهد، موفق باشید.
شب جمعه است، از همه التماس دعا داریم.
دانش‌پژوه: استاد ببینید ما در وظایف فردی می‌بینیم مثلاً مراجع اقوال مختلف دارند، می‌گوییم معذریت و منجزیت و اگر هم مختلف هم باشد، اشکال جدی پیش نمی‌آید. این مسئلۀ کلان این‌گونه که الآن شما می‌بینید مراجع نظرشان مختلف است، اینجا هم به نظر نمی‌آید که باید یک کار جدی بشود؟ فرض مراجع مختلف بودند، باید یک شورایی، یک چیزی تشکیل بشود تا بالأخره آن نظری که به واقع نزدیک‌تر است، یعنی آن جنبۀ کاشفیتش بیشتر باشد، چون علم را ما اگر بخواهیم از منبع دینی استفاده کنیم، آن حرفی مهم‌تر و اساسی‌تر باید گرفته بشود که أماریتش بیشتر باشد، کاشفیتیش بیشتری داشته باشد دیگر، یعنی با واقع مطابقت بیشتری داشته باشد، چون کمترین ضرر را دارد. این کارها هم جدی است؛ ولی به نظر می‌آید در حیطۀ احکام که هیچ کاری نشده، یعنی این اختلافات زیاد خیلی از به نظر من دینداری‌ها را کمرنگ کرد، مردم خیلی وقت‌ها هم توجیه نیستند، هم به ملال کشیده می‌شوند. در قصۀ تولید علم که دیگر خیلی جدی‌تر است و به نظر می‌آید اصلاً در ساختار مرجعیت ما هم اصلاً جدی گرفته نشده. حالا آن چیزی که من دیده‌ام. اگر این‌گونه است، آیا راهکاری دارد، ندارد؟ این هم واقعاً به نظر من یکی از مسائل مهم است.
استاد: من نظرات را یکی کردم. چرا مراودات علمی خوب است؛ ولی اختلاف نظر قهری است، مخصوصاً الآن در زمان غیبت هستیم ما دسترسی به امام زمان نداریم. این مسئله طبیعی است. نظرات را نمی‌شود یکی کرد ولی می‌شود در مقام عمل، ما بیاییم مسئله را با ولایت فقیه حل کنیم. حالا اگر مراجع هم با هم بحث کردند و به نتیجه نرسیدند. تبادل نظر وجود داشت. چه‌کار کنیم اینجا؟ می‌توانیم بگوییم نظر ولی فقیه.

برای دانلود فایل جلسه اینجا را کلیک کنید.

Prev Next
برچسب‌ها
برای ارسال نظر وارد سایت شوید