جلسه سیزدهم درس خارج فقه معاملات جدید حجت السلام و المسلمین جواد عبادی
شنبه, 30 بهمن 1400 03:56 انجمن مالی اسلامی ایران موسسه فقه اقتصادی طیبات درس فقه معاملات جدید استاد عبادی 277

جلسه سیزدهم درس خارج فقه استاد جواد عبادی در موضوع فقه معاملات جدید در ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ به همت انجمن مالی اسلامی ایران و موسسه طیبات برگزار گردید.

استاد عبادی فقه معاملات جدید جلسه 13 مورخ 25 بهمن 1400
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد الله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین، سیما بقیه الله فی الارضین و العاقبه لاهل التقوی و الیقین
در این جلسه در مورد ماهیت پول با هم یک گفتگویی ان‌شاءالله خواهیم داشت در ادامه بحث رمز ارزها. یادآوری می‌کنم که رسیدیم به اینجا که آیا بیت کوین پول هست یا کالا؟‌ عرض شد که از نظر قانون‌گذاری بین کشورهایی که رمزارزها را به رسمیت شمردند رویکرد واحدی نسبت به ماهیت رمزارزها وجود ندارد، بعضی کشورها رمزارزها را به عنوان یک دارایی قبول کردند و مالیاتی هم مثل سایر دارایی‌ها برایش بستند، برای نمونه در آمریکا درآمدهای ناشی از رمزارزها مشمول مالیات بر درآمد هست، البته شاید سوال بکنید اگر این‌ها متمرکز نیستند و دولت‌ها امکان این که رصد کنند ببینند چه کسی چقدر در واقع مالیات به دست معامله انجام داده این امکان وجود نداشته باشد در این صورت چگونه می‌خواهند این را کنترل بکنند و مالیات برایش ببندند، مالیات بست چگونه امکان دارد.
جهت اطلاع شما من با آقای دکتر محرم یار که دو جلسه قبل خدمت ایشان بودیم یک جلسه‌ای بانک مرکزی داشتند از ایشان سوال کردم گفتم واقعاً شما هیچ کنترلی بر معاملات بیت کوین و اینها ندارید یا سایر رمزارزها، ایشان گفت نه اینجوری نیست که کنترل نداشته باشیم و هیچ اطلاعاتی دست ما نباشد، بله مثل پول معمولی که هر تراکنشی می‌خواهد صورت بگیرد از طریق سرورهای بانک‌ها دارد صورت می‌گیرد و ما آن‌ها را مشاهده می‌کنیم آن جوری نیست، چون وقتی شما می‌روید به کنار دستگاه عابربانک یا از طریق دستگاه کارت خوان در یک فروشگاهی معامله می‌کنید همه این‌ها تراکنش‌هایش نزد بانک مرکزی موجود است و ایشان آنجا متوجه می‌شوند، به ویژه برای چک‌های جدید، چک صیادی می‌گویند می‌دانید بیشتر معاملات کلان گاهی در قالب چک دارد صورت می‌گیرد، این چک‌های صیادی این‌ها را یک کاری کردند که اول شما چک را می‌کشید مثلاً به نام آقای الف، چک را می‌دهید دستش، بعد شما باید بروید دوباره تا سامانه صیاد اولاً این چک را ثبت کنید که بله من این را دادم به آقای الف یک بار هم باید بروید تأیید بکنید یک بار ثبت یک بار تأیید بعد موقع تأیید باید آن جا بنویسید این چک را به کی دادم، به چه مبلغی هست و برای چه منظوری، خودشان آیتم‌هایی گذاشتند باید انتخاب کنی که این را سرمایه‌گذاری کردم، چیزی فروختم، بدهی داشتم، قرض دادم، امور خیریه هست این‌ها را باید انتخاب کنی و وقتی این را انجام می‌دهی، دقیقاً‌این تراکنش‌ها رفت و برگشت‌ها مشخص هست، یا حتی از طریق ‌ای تی ام‌ها یا دستگاه‌های کارت خوان عابر بانک خیابان‌ها، یا کارت خوان فروشگاهی وقتی شما کارت را می‌کشید، دقیقاً شماره حساب از کی به چه کسی به حساب چه کسی منتقل شد، این‌ها همه در واقع آنجا دیده می‌شود.
اما در مورد رمز ارزهای غیر متمرکز مثل بیت کوین، در رمز ریال هم همین اتفاق می‌افتد دقیقاً تازه دقیقتر از این پول‌های تحریری و این‌ها هست. دقیق بودنش هم قبلاً گفتیم چون کددار‌ هست در واقع به خاطر همین دقیق مشخص است اما در مورد رمرارزهای غیر متمرکز مانند بیت کوین هیچ تراکنشی نزد بانک مرکزی یا سایر بانک‌ها نمی‌رود، اما سوال این است که آیا این‌ها به‌هر حال این معاملات را رصد می‌کنند آیا امکان کنترل اینها را دارند، کنترل به این معنا که تراکنش‌هایش را متوجه بشوند کی داد، ایشان می‌گفت بله ما ابزارهای مختلفی داریم بالاخره کسی که دارد بیت کوین می‌خرد و پرداخت انجام می‌دهد اینجوری نیست که با گونی یا فرغون این پول را ببرد تحویل بدهد مجبور است از این کارت خوان‌ها و از این پرداخت‌های داخلی یا بین المللی استفاده کند و ما وقتی رصد می‌کنیم می‌بینیم از یک گلوگاهی پول زیاد رفت و برگشت می‌کند با عوامل پنهانی که داریم متوجه می‌شویم این مربوط به بیت کوین هست یا سایر رمزارزها هست یا نه، به‌هرحال پس بعضی کشورها رمزارزها را به عنوان یک دارایی به شمار می‌آورند و ذیل قوانین مالیاتی مربوط به این دارایی‌ها قرار دادند، نمونه‌اش را امریکا عرض کردیم منتها کانادا و آلمان بیت کوین را به عنوان کالای تهاتری دسته بندی کردند، یعنی کالایی که با آن بشود بدهی را تسویه کرد مانند عرض کردم کانادا و آلمان.
بسیاری از کشورها هم مانند ژاپن، انگلیسی، اسپانیا، دانمارک، سوئیس و فنلاند، رمزارزها را یک ارز می‌دانند ما ارز دلار داریم، انواع ارزها را داریم، روبل داریم فلان، همه این‌ها اسکناس است منتها رمزارز را هم به عنوان یک ارز خارجی به حساب آورند و مشمول به مالیاتی حاکم بر این ارزها دانستند. اما از منظر فقهی ما باید ببینیم که واقعاً ویژگی‌های پول را این رمزارزها دارا هستند یا نه؟ ابتدا یک تعریفی از آن داشته باشیم، پول در ادبیات پول و بانک غالباً بر اساس کارکردهای آن تعریف می‌شود، این نکته اول.
چند تا کارکرد برای پول تعریف کردند معمولاً برای پول سه تا کارکرد بیان می‌شود، کارکرد اول ابزار سنجش اقتصادی، کار کرد دوم واسطه در مبادلات و کارکرد سوم وسیله ذخیره ارزش اقتصادی، بر این اساس هر آن چیزی که ابزار سنجش ارزش اقتصادی باشد و ارزش اقتصادی در آن ذخیره بشود و به عنوان در واقع کارکرد و اینها با این در واقع ابزار مورد مبادله قرار بگیرد، این سه تا کارکرد چون توضیحش واضح است من خیلی باز نمی‌کنم. ببینید ارزش ابزار سنجش ارزش اقتصادی یعنی این که همه می‌گویند این چند، این مثلاً لپ تاپ چند، شاید قدیم‌ها می‌گفتند این قدر نمک، وقتی نمک آن ابزار سنجش اقتصادی بوده، یک زمانی مثلاً در فیلم‌های کروی می‌گفتند جنسینگ به عنوان فلان یا یک زمانی نقره، یک زمانی طلا، این ابزار سنجش ارزش اقتصادی مفهومش این است که در عرف سنجش اقتصادی ارزش اقتصادی را با چی انجام می‌دهند این یک کارکردش.
کارکرد دیگرش این است که ارزش اقتصادی در آن ذخیره بشود یعنی چی، یعنی من الان یک کاری انجام دادم در زمان‌های قدیم اینجوری بوده، من برای شما می‌آمدم بنایی می‌کردم این کار من بالاخره ارزش دارد، آن ارزشش کجا ذخیره می‌شد، به صورت کالا بود، شما یک مقداری به من خرما می‌دادید، گندم لازم بود یک مقدار گندم می‌دادید، زمان قدیم که این مبادلات به صورت کالا به کالا بود ما آن ارزش اقتصادی کار من یا کالای من در همان کالایی بود که توافق می‌کردیم من برای شما بنایی می‌کنم در عوضش شما برای من اینقدر برنج می‌دهی و واقعاً این بود قدیم‌ها من خاطرم هست البته من خیلی سنم اینقدر چیز نیست ولی خاطرم است پدرم و اینها صحبت می‌کنند گاهی مثلاً می‌رفتند برای خانه یک نفری کارگری می‌کردند دوگونی برنج می‌داد، دو گونی گندم می‌گرفتند یعنی دیگر پول و اینها در میان نبود. اما وقتی که می‌آیند می‌گویند این کار شما اینقدر می‌ارزد، البته این شاید بگویید همان شد ابزار سنجش درست است، ولی من وقتی یک صد هزار تومانی را در می‌آورم، به شما نشان می‌دهم می‌گویند برای این صد هزار تومان نصف روز کار می‌کنم، اینقدر به آن برنج می‌دهم اینقدر برایش نقاشی می‌کشم، اینقدر برایش تدریس می‌کنم یعنی ارزش آن کالا و خدمات انگار در این پول ذخیره شده، این کارکرد دوم.
کارکرد سوم هم باز همه این‌ها به هم وصلند، کارکرد سوم این که مردم مبادلات خودشان را با این انجام می‌دهند، پس شد سه تا کارکرد.
در این تعریف عام فرقی نمی‌کند که آن چیز بدهی باشد یا یک دارایی مستقل باشد. در این ادبیات به مجموع سکه و اسکناس در دست مردم اصطلاحاً گفته می‌شود پایه پولی در اقتصاد و پول و بانک در دانشگاه یک ادبیاتی در پول و بانک مطرح است، حجم پول، پایه پولی بعد خود حجم پول با ام یک معروف است شما بگویید ام یک می‌فهمد آن کسی که اقتصاد خوانده، البته غیر اقتصادی‌ها هم تقریباً اینها را یاد می‌گیرند و بلدند، یا ام دو چی هست اخیراً به بعضی نظریات اقتصادی ام سه، اینها در واقع دارد حجم پول را نشان می‌دهد که توصیه می‌کنم دوستان اگر خواستند در این مورد مطالعه کنند.
پس به مجموع سکه و اسکناس در دست مردم گفته می‌شود پایه پولی، به مجموع پایه پولی باضافه سپرده‌های بیداری، ببینید پایه پولی چی شد سکه و اسکناس، شما یک مقداری در حساب جاریتان دارید اصطلاحاً گفته می‌شود حساب بانکیتان که در اختیارتان هست آن‌ها حساب‌های بیداری یا سپرده‌های بیداری است به مجموعه پایه پولی با آن حساب‌های بیداری گفته می‌شود حجم پول و به مجموع حجم پول و سپرده‌های غیر دیداری یعنی آن‌هایی که شما در دسترستان نیست، سپرده‌هایی سرمایه‌گذاری کردید و اینها که اصطلاحاً شبه بن گفته می‌شود، به مجموع این‌ها گفته می‌شود نقدینگی، پس حجم پول را با ام یک نشان می‌دهند و نقدینگی را با ام دو نشان می‌دهند اگرچه می‌توان با اضافه کردن دارایی‌های دیگری مانند اوراق قرضه به ام دو تعاریف دیگری را هم به نقدینگی ارائه کرد اما به دلیل تطابق بهتر ام دو با پیش بینی چرخه‌های تجاری و رفتار تورم معمولاً این مقدار در تحلیل‌های اقتصاد کلان به عنوان نقدینگی در نظر گرفته می‌شود.
بر اساس این تعریف از پول، به هر چیزی که این سه کارکرد را داشته باشد، به او گفته می‌شود پول، از منظر اقتصاد کلان مقدار پول منعکس کننده تقاضای کل در اقتصاد است یعنی میزان مقدار پول شما الان چقدر است در دست مردم در چرخه اقتصاد چقدر است به همان میزان هم تقاضا در واقع در اقتصاد در نظر می‌گیرند می‌دانید الان چهار همت نقدینگی کشور هست یعنی پولی که پول یا شبه پول مجموع این‌ها چهار همت هست می‌دانید منظور از همت یعنی هزار میلیارد، هزار هزار میلیارد چهار هزار هزار میلیارد الان میزان نقدینگی در کشور هست یعنی به همین اندازه هم تقاضا برایش در نظر گرفته می‌شود، یعنی هر چقدر نقدینگی بالا برود، مفهومش این است که به همین میزان هم تقاضا بالا می‌رود، چون کسی که نقدینگی را دارد، این را که نمی‌خواهد بگذارد در صندوق و درش را ببندد یا مثلاً قاب بگذارد در قاب عکس و فقط نقاشیش را ببیند نه آن پول در چرخه اقتصاد یعنی تقاضا در چرخه اقتصاد، هر چقدر نقدینگی، این تقاضاها گاهی تقاضای سرمایه‌گذاری است گاهی تقاضای مصرفی است، و انواع تقاضاهایی که وجود دارد.
ولی به‌هرحال بحث تقاضا، پس از منظر اقتصاد کلان، مقدار پول منعکس کننده تقاضای کل در اقتصاد است، و مقدار کل کالاها و خدماتی که در اقتصاد وجود دارد این‌ها منعکس کننده عرضه پول در اقتصاد است، بر این اساس می‌توان وجه تمایز پول را از سایر کالاها اینجوری بیان کرد که اگر اضافه شدن به مقدار چیزی باعث بالا رفتن تقاضای کل بشود آن چیز پول است، اما اگر بالا رفتن یک چیزی باعث عرضه کل بشود در این صورت آن کالا یا خدمات هست، و به آن کالا گفته می‌شود، پس ما این را دسته کم در ادبیات اقتصادی نوشتند که همت یعنی چی، منظور هزار هزار میلیارد تومان، از هزار، ها را برداشتند از میلیاردش میمش را برداشتند و از تومان هم تایش را برداشتند شده همت، شما وقتی می‌گویید چهار هزار همت یعنی چهار هزار میلیارد تومان، چهار هزار هزار میلیارد تومان دقت بفرمایید.
این را اشتباه نشود، الان در ادبیات کمیسیون اقتصادی آنجا صحبت می‌کنند می‌گویند نقدینگی چهار هزار هزار میلیارد، دو تا هزار می‌گویند چهار هزار هزار میلیارد، گاهی می‌گویند نه چهار هزار همت، یعنی چهار هزار را در نظر بگیرید بعد یک هزار میلیارد تومان، برای اینکه خلاصه کنند می‌گویند چهار هزار همت، یک دانه همت داشتیم چه کردیم حالا با چهار هزار تا، اتفاقاً این همت‌ها هر چقدر بالاتر برود در ادبیات پولی اگر با رشد مواجه نشود در این صورت موجب تورم می‌شود، هر چه نقدینگی بالاتر برود، ببینید بعضی کشورها هستند ظرفیت رشد اقتصادی دارند نقدینگی کم دارند فرض کنید ما پیمان شانگهای پیوستیم و از آن طرف هم قرارداد بیست ساله داریم با روسیه می‌بندیم یک قرارداد بیست و پنج ساله با چین بستیم.
در این صورت با فرض این که برای ما بازارهایی باز شده که اگر تولید صادر کنیم و مشتری داریم بیرون، یک کارخانه سه‌ هزار تراکتور تولید می‌کرد برای مصرف داخلیش. الان بازارهای خارجی باز شده و به جای سه هزار، ده هزار تراکتور تقاضا وجود دارد، اگر ما بخواهیم این ده هزار تا را بروید بالاتر پنجاه هزار تا تولید بکنیم، با این خط تولید فعلی نمی‌شود، مجبوریم یک خط تولید دومی راه اندازی کنیم، اگر بخواهد تراکتور سازی خط دومی را راه اندازی بکند اولین نامه‌ای که معمولاً برایش مطرح است این است که اگر بتواند‌ سرمایه‌های سرگردانی که مردم نمی‌دانند پول را کجا سرمایه‌گذاری کنند یک روز می‌روند بازار سکه را به هم می‌ریزند، یک روز می‌روند بازار ارز را به هم می‌ریزند، بازار مسکن را به هم می‌ریزند و این سرمایه‌های سرگردان دارد در واقع آسیب می‌زند به اقتصاد کشور اگر تراکتورسازی بتواند آن سرمایه‌ها را جذب بکند، دو تا اتفاق می‌افتد، یک آن سرمایه‌های سرگردان دیگر آن مخاطرات اقتصادی و به هم ریختن اقتصاد را انجام نمی‌دهد و آن مشکل مرتفع می‌شود، از آن طرف هم تراکتورسازی آمده خط تولیدش را راه اندازی کرده که تولیدش بالا برود، بالا رفتن تولید یعنی بالا رفتن اشتغال، یعنی بالا رفتن درآمد ملی، یا بالا رفتن تولید ملی و این در واقع همه چیزش قشنگ است.
اما اگر نقدینگی آواره نداشته باشیم یا به هر دلیلی مردم اعتماد ندارند بیایند اینجا سرمایه‌گذاری کنند اینجا دولت اگر بیاید خلق پول بکند و میزان نقدینگی را بالا ببرد با فرض این که صاف این نقدینگی برود بنشیند در رشد اقتصادی مرتبط با تراکتورسازی در این صورت این افزایش نقدینگی باعث رشد اقتصادی می‌شود، و در بلند مدت تورم به وجود نمی‌آورد بلکه رفاه را در پی خواهد داشت.
بنابراین آن جنبه مثبت افزایش نقدینگی، اما وقتی نه افزایش نقدینگی یک چنین ظرفیت رشدی به دنبال ندارد و بانک‌ها مثلاً دولت به خاطر سوء‌ تدبیرش یا به خاطر شرایط کرونا و تحریم و خشکسالی و این‌ها کسری بودجه دارد مراجعه کرده به بانک مرکزی که آقا این چهار هزار همت را بکن پنج هزار همت، یعنی هزار هزار میلیارد را چکار بکند اضافه کند به نقدینگی گفتیم افزایش نقدینگی یعنی بالا رفتن تقاضا، دولت این پول را از بانک مرکزی می‌گیرد چکار می‌کند بدهی‌هایش را می‌دهد و تزریق می‌کند به اقتصاد، تزریق شد به اقتصاد یعنی تقاضا می‌رود بالا، تقاضا رفت بالا آیا به این میزان شما با فرض این که رشد اقتصادی وجود ندارد که عرضه هم برود بالا، در این صورت باعث می‌شود که این قیمت افزایش پیدا بکند و ما مازاد در واقع تقاضا داشته باشیم، عرضه مان کمتر است، تقاضایمان بالاتر است و این در مجموع باعث می‌شود که تورم به وجود بیاید.
اصطلاحاً هر چقدر تقاضا اصطلاحاً به زبان ساده می‌گویم که دوستان هم آن‌هایی که آشنا نیستند بدانند ما اگر یک نموداری را در نظر بگیریم اینجوری که البته پایین و بالا هم دارد، این را اصطلاحاً نمودار عرضه، اینجوری هست، این نمودار عرضه هست،
یک نموداری اگر بکشیم این بشود تقاضای ما، این بشود عرضه ما اصطلاحاً یک نقطه‌ای وجود دارد مثل اینجا که این نقطه تعادل عرضه و تقاضای شما هست، یعنی یک نقطه‌ای هست که میزان عرضه شما با میزان تقاضای شما در واقع یکسان است حالا باید ببینید آن چه نقطه‌ای هست که عرضه و تقاضا با هم مساویند و آن قیمت تعادلی کدام است. حالا در مورد نقدینگی هر چقدر نقدینگی بالاتر می‌رود در این صورت تقاضای شما بالاتر می‌رود، یعنی اگر من یک نمودار دیگری داشته باشم که اینجا تقاضا را نشان بدهد اینجا نقدینگی را، این نقدینگی هر چقدر بالاتر می‌رود، تقاضای شما هم بالاتر می‌رود، نقدینگی بالاتر، تقاضا بالاتر و وقتی که این در واقع می‌رود می‌رسد به اینجا فرض کنید الان اینجا هست نقدینگی شده رفته بالا، رسیده به این جا، و تقاضایتان بر اساس آن رفته بالا، در این صورت عرضه شما وقتی اینجا قرار دارد یعنی این میزان شما مازاد چی دارید، تقاضا دارید الان اضافه تقاضا دارید، این اضافه تقاضا وقتی که زیاد شد، تورم را می‌زند می‌برد بالاتر.
حالا این را برای چی عرض کردم، خواستم این مفهوم را برسانم اولاً پول عبارت است از آن چیزی که وقتی بالا می‌رود، تقاضا را می‌برد بالاتر. من الان اینقدر در جیبم پول دارم، فرض کنید در جیبم اندازه یک ماشین رفت و آمد ماشین می‌خواهم از پردیسان بیایم یا بروم پردیسان این اندازه پول در جیبم هست هوس کله پاچه نمی‌کنم قطعاً صبح که می‌خواهم بروم اما وقتی بیشتر شد پول در جیبم، در این صورت به ویژه صبح وقتی می‌خواهم بروم یک جلسه‌ای گرسنه هم هستم به فکرم می‌آید ابتدا بروم یک کله پاچه‌ای اصطلاحاً بزنم بعد بروم و اگر سردم شد پول نداشته باشم به فکرم نمی‌آید بروم یک کاپشن بخرم، سعی می‌کنم با لباس‌های موجودم این‌ها را مصرف بکنم و از سرما خودم را حفظ کنم اما یک مقداری پول زیاد باشد در جیبم، اول چیزی که به ذهنم می‌رسد این است بروم یک کاپشن بخرم و هر چه پولم بیشتر باشد، این در واقع تقاضای من بیشتر است، حالا در رفتار من نسبت به این پول را شما تسری بدهید به کل اقتصاد، در کل اقتصاد وقتی نقدینگی بالا برود، تقاضا می‌رود بالا، حالا دو حالت دارد یا آن منطقه عرضه پاسخگوی این مازاد تقاضا هست که در اینصورت این رشد اقتصادی را به همراه دارد چون فرض بر این است که این عرضه و فروش کالا می‌رود بالاتر و بالا رفتن آن تولیدات تند تند می‌رود بالاتر و این باعث رشد می‌شود، به ویژه اگر صادرات باشد در این صورت اضافه کنید آن ارزی که وارد کشور می‌شود و آن توانمندی ارزی کشور بالاتر می‌رود.
اما اگر پاسخگو نباشد این مساوی است با تورم، پس از نظر اقتصاد کلان مقدار پول منعکس کننده تقاضای کل در اقتصاد است و مقدارا کل کالاها و خدمات هم منعکس کننده عرضه کل هست، بر این اساس می‌توان وجه تمایز پول را از سایر کالاها اینجوری بیان کرد که اگر اضافه شدن به مقدار چیزی سبب بالا رفتن تقاضای کل بشود آن چیز پول است و در صورتی که باعث بالا رفتن عرضه کل بشود این در واقع کالاست، اما در ادبیات فقهی غالباً تعریف مرسوم در مباحث پول و بانک یعنی تعریف به کارکردهای سه‌گانه‌ای که گفتیم، مبنا قرار می‌گیرد نه این چیزی که ما الان گفتیم به شما می‌گویند آن سه کارکردها چیزی داشته باشد یعنی وسیله سنجش، ذخیره در واقع ارزش و وسیله مبادله باشد، این در واقع پول هست. غالباً پول را با این کارکردهای سه گانه در واقع مبنا قرار می‌دهند تحلیلش را.
با این وجود برخی پژوهشگران در تعریف پول علاوه بر کارکردهای سه گانه یک نگاهی هم به جنبه‌های حقوقی پول دارند و از مالیت مستقل پول یا بدهی بودن آن سخن گفتند. و این جوری بیان کردند که پول آن چیزی است که خودش ارزش فی نفسه واقعی یا اعتباری دارد و به عنوان واسطه در مبادلات به کار می‌رود. بر اساس این تعریف الان سکه و اسکناس پول هستند و چک موجودی و حساب بانکی به طور کلی یعنی پول‌های تحریری که همان پول الکترونیکی هستند اگرچه کارکردهای پول را دارند اما پول نیستند یعنی چک سند پول هست، یا به نوعی بدهی محسوب می‌شود وقتی به شما چک می‌دهند در واقع پول ندادند بدهی دادند و مسامحتاً عنوان پول را اگر کسی در آن مورد به کار می‌برد به کار برده، در مقابل بعضی دیگر با تحلیل ارتکازی عرفی از نحوه رفتار مردم با پول مالیت مستقل داشتن را برای پول ضروری نمی‌دانند مثل آقای یوسفی در کتاب مالیت پول و راهبردهای فقهی و اقتصادی آنجا می‌گویند که با تحلیل ارتکاز عرفی از نحوه رفتار مردم با پول مالیت مستقل داشتن برای پول ضروری به نظر نمی‌رسد.
حالا سوالی که مطرح هست، با این تعریفی که ارائه شد آیا بیت کوین پول هست یا دارایی، مروری بر ادبیات موضوع آن‌هایی که در مورد بیت کوین کار کردند و اظهار نظر کردند نشان می‌دهد، غالب محقق‌ها همان تعریف مرسوم اقتصادی از پول را مبنا قرار دادند و درباره ماهیت بیت کوین آمدند بر اساس آن قضاوت کردند و با این حال درباره تصویب این مفهوم درباره بیت کوین یک اختلاف نظری وجود دارد که خلاصه دیدگاه‌ها را من خدمت عزیزان بیان می‌کنم.
دانش‌پژوه: استاد همین تعبیری که شما فرمودید پول هست درست است استدلالی که من می‌کنم اینجوری درست است یا نه؟ پول به نحوی ارزش ذاتی دارد، بالاخره یک کاغذی هست و یک جوهری خرجش شده، این خودش ارزش ذاتی دارد همان کاغذ، لکن ارزشی که می‌دهیم بابت آن ارزش ذاتی نیست مثل همین بیت کوین هست که خودش یک ارزش ذاتی به عنوان مالکیت معنوی داشته باشد ولی به عنوان پول دارد الان جابجا می‌شود، کانه مثل حواله می‌شود کرد، چون حواله خودش درست است کاغذی است همان یک ارزشی دارد، ولی این مبلغی که بنده دارم انتقال می‌دهم می‌گویم برو از فلانی بگیر و حواله می‌کنم این را، این همان حالت ماهیت را دارد بنابراین پول است.
استاد: چی پول هست منظورتان؟
دانش‌پژوه: ماهیت بیت کوین را عرض کردم.
استاد: ماهیت بیت کوین را داریم عرض می‌کنیم نظرها را داریم می‌گوییم اجازه بدهید نظرها را بگوییم بعد نظر شما با کدام یک از نظرها سازگاری دارد.
دانش‌پژوه: استاد ببخشید سه تا شما کارکرد برای پول گفتید، طبق آن تعریفی که وسیله اعتبار به قول معروف سنجش است و یک وزنه باشد برای یک مشخص کند که مثلاً وسیله ارزش‌گذاری باشد، بیت کوین نمی‌تواند پول باشد طبق این کارکرد آن کارکرد را ندارد، اما طبق کارکردهای دیگر دو تای دیگر را اگر در نظر بگیریم چرا شاید بشود بگوییم حتی پول هم هست، باید بشود گفت یک جوری درست کرد پول بودنش را، این به نظر می‌آید بیت کوین خودش یک ارزش دارد، یک ارزش ذاتی دارد مثل کالاست، خودش یک جنس است، خودش برای به دست آوردنش باید پول خرج کرد باید دلار داد، یعنی یک پولی داد تا آن را گرفت به دستش آورد حالا یک موقع یک کالایی نایاب هست قیمتش گران می‌شود.
استاد: در جلسه گذشته مفصل در مورد این موضوع صحبت کردیم در مورد مال بودن، دارایی بودن به خاطر همین الان دیگر نمی‌خواهیم دوباره برگردیم، من یک تحقیقات جدیدی را توی این شورای فقهی بانک مرکزی انجام داده بودیم دیروز در واقع بحث ارائه‌اش بود، علاقمند هستم یک بار دیگر برگردم در این مورد یک نظرات مختلف فقها را بیان بکنم اگر دوستان علاقمند بودند می‌توانند برگردند و در مورد بحث مال بودن و اینها نتایج جدیدی که یا یک دسته بندی جدیدتری که به دست آوردند خدمت شما ارائه بدهم.
من بحث پول را موقتاً نگه می‌دارم یادتان باشد که مطلب را گم نکنیم. اجازه بدهید در مورد کالا بودن یک چیزی ما باید ببینیم آیا این بحث مالیت اساساً در این مورد آیا مالیت دارد این یا مالیت ندارد، ما دیروز در شورای فقهی بانک مرکزی این را دوباره مورد بررسی قرار دادیم ما در این شورای فقهی بانک مرکزی آن چیزی که مبنای عمل هست، عبارت است از نظر مقام معظم رهبری و بعد نظر حضرت امام و بعد مشهور فقها، ما اینجا در واقع آمدیم و بررسی کردیم، ببینیم دیدگاه‌های منتخب فقها در مورد مالیت را، حضرت امام در مورد ملاک اصلی مالیت می‌فرمایند صرفاً وجود هر نوع تقاضا یعنی عرف عام باشد، عرف خاص باشد یا حتی تقاضای شخصی باشد و شکل گیری بازار است یعنی وقتی برای یک چیزی تقاضا وجود داشت و بازار برایش شکل گرفت، ولو اینکه تعداد اندکی هم این را خرید و فروش بکنند، باز هم از نظر ایشان آن مالیت دارد، ما اینجا متن عربی آن را آوردیم، متن فارسی ترجمه فارسی هم هست‌ غرض عقلایی، ترجمه فارسی آن را می‌خوانم در رابطه با حکم حالت دوم یعنی شرایطی که در آن شیء مطلقاً دارای منفعت نباشد ما سوال داریم می‌گوییم آقا یک چیزی اصلاً هیچ منفعتی ندارد درست، ولی یا اینکه منفعت عقلایی ندارد، اما در معامله غرضی عقلایی وجود داشته باشد که سبب خرید آن بشود آن گاه حکم معامله صحت بر عقلایی بودن آن هست مثال زدند.
پس مالیت یک شیء‌ هم از جهت اصل تحققش هم از جهت مقدار مالیتش بستگی به عرضه و تقاضا دارد، پس چیزی که هیچ منفعت ندارد اگر به خاطر خرید و حفظ کردنش یا خرید و معدوم کردنش غرض سیاسی دولت یا سایر غرض‌های عقلایی به آن تعلق بگیرد و وجود چنین غرض‌هایی نسبت به آن شیء‌ سبب رغبت به خرید آن شود، یعنی عرضه و تقاضایی برای آن شکل بگیرد خود وجود این رغبت و تقاضا سبب ایجاد مالیت در شیء‌ خواهد شد به عنوان نمونه، به عنوان نمونه اگر غرض سیاسی دولتی تعلق بگیرد به این که اقدام به خریداری شیئی که هیچ منفعت ندارد بکند، و با این خرید ایجاد بازاری برای آن متاع بکند آن شیء‌ نزد عقلا ارزشمند و مال خواهد شد. بدون اینکه عقلا لحاظ کنند که خریدها به چه غرضی هست.
بنابراین هر شیئی به مجرد شکل گیری تقاضا برایش به مال تبدیل می‌شود و به محض از بین رفتن تقاضا هم مالیت خود را ازدست می‌دهد، همانطوری که میزان مالیت شیء‌ هم تابع میزان عرضه و تقاضا خواهد بود، بنابراین اشکالی در صحت چنین معاملاتی وجود نخواهد داشت و عناوین بیع، تجارت بر آن بار خواهد شد، همانطور که عنوان مبادلت و مال بمال در رابطه با این بحث از معاملات وجود خواهد داشت در واقع حکم به بطلان این دسته از معاملات نیازمند دلیل است، همین که عقلا در واقع به یک عرضه و تقاضایی بین عقلا نسبت به چیزی صورت می‌گیرد در این صورت شما باید یک دلیلی بیاورید، بگویید آقا این مالیت ندارد، در مورد شراب عرضه و تقاضایی وجود دارد ولی ما دلیل خاص داریم که انما الخمر و المیسر الی آخر که خمر ممنوع هست اشکال ندارد، این هر چند مالیت عرفی دارد ولی دلیل داریم برای این که این در واقع از بین برود، آن القای آثار مالیت بشود.
برخی گفته‌اند حضرت امام اجازه می‌دهد فقد وجه بعض بان مالیه الشیء‌ بحسب حقیقتها، بعضی‌ها گفتند که مقوم مالیت یک شیء‌ به حسب حقیقت اعتباری آن به خاطر میل و رغبت به آن است پس قبل از آشکار شدن فساد به علت میل مردم صدق مال بودن می‌کرد و در ازای آن حاضر بودند ارز پرداخت کند، پولی پرداخت کنند بابتش، اما پس از آن که آشکار شد اعتبار منقضی شده است، از مالیت ساقط می‌شود در حالی که امام می‌فرماید این دیدگاه مخالف بنای عقلاست، حضرت امام می‌فرمایند در حالی که چنین دیدگاهی مخالف بنای عقلاست، به دلیل این که چیزی که فسادش مکتوم بوده، اما بعداً فساد آن ظاهر و معلوم شود در چنین مواقعی نمی‌توان گفت بعد از آشکار شدن فساد از مالیت افتاده، بلکه باید گفت از ابتدا توهم مالیت وجود داشته و چه بسا سر آن باشد که مالیت از صنف اعتبارات بیهوده تسامحی نیست.
بلکه مالیت داشتن از دو راه به دست می‌آید، در واقع مالیت یا از امور واقعی نشأت می‌گیرد مثل جایی که چیزی دارای خاصیت و اثر باشد مثل یک گلابی، خودش ارزش دارد، خاصیت دارد، اثر دارد و به خاطر خاصیت و اثر داشتن مورد رغبت و میل قرار بگیرد و گاهی هم اختلاف قیمت و مالیت به خاطر عرضه کم و تقاضای زیاد به وجود می‌آید، پس اعتبار مالیت به صرف میل و خواسته مردم نیست، زیرا چه بسا ممکن است منشأ مالیت به خاطر امر توهمی بوده و علت آن که فسادش مستور و پنهان بوده باشد و یا ذات آن مجهول بوده باشد، پس مهره‌ای که قیمتی نیست، اگر مردم خیال کنند یاقوت صد دیناری است به خاطر همین خیال و توهم به سمت آن میل کنند مال محسوب نمی‌شود، این خیلی مهم است که ما توجه داشته باشیم گاهی مردم به یک چیزی رغبت می‌کنند ولی در واقع توهم مال در موردش دارند اینها خیال می‌کنند این یاقوت است همه ریختند روی آن، در حالی که اصلاً یاقوت نیست این در واقع اصطلاحش را داشته باشید به این می‌گویند توهم مالیت این در مورد این که حضرت امام می‌فرماید صرف وجود توهم مالیت در یک شیء‌ سبب ایجاد مالیت نمی‌کند.
نکته بعدی که حضرت امام دارند این است در مبیع شرط مال بودن قابل مناقشه است، اصلاً حضرت امام یک چیزی می‌فرمایند می‌گویند کی گفته آن چیزی را فقط می‌تواند خرید و فروش کرد که مالیت داشته باشد، نه بعضی چیزها یک وقتها مالیت ندارد مثال قشنگی زده حضرت امام، بخوانم برایتان می‌گوید برخی گفته‌اند از هر یک عوضین شرط است که مالیت داشته باشد چون بیع مبادله مال به مال است، ممکن است مناقشه شود به این که مالیت در بیع اصلاً معتبر نیست، پس مبادله بین دو شیء ممکن است به خاطر مالیت آنها باشد که معمولاً بله این است و ممکن است به خاطر غرض عقلایی دیگری باشد مثال، ایشان می‌فرماید اگر کسی حیوانات مضره به زراعت او مثلاً مانند موش بیاید عقرب، آمده و زراعت این را دارد از بین می‌برد، به دلیل این که از محل کار و زندگی خودش این‌ها را دور بکند بگوید هر کسی موش یا عقرب از زمین من در واقع بیاورد من حاضرم در مقابلش یعنی نخرم این را، و بگوید هر کس از این موش و عقرب را بیاورد می‌خرم به عنوان بیع صدق می‌کند و خرید هم عقلایی هست، هر چند معامله به دلیل مالیت داشتن مبیع انجام نشده چون مالیت ندارد این و لذا اگر بعد از انجام خرید کسی این عقرب‌ها را از بین ببرد یعنی من زارع آمدم این عقرب‌ها را خریداری کردم پول دادم مقابلش به خاطر این غرض، اما مالیت دارد چون این موش‌هایی که من گرفتم، شما اگر بزنید و این‌ها را ‌ بکشید در این صورت ضامن نیستید.
دانش‌پژوه: دو تا نکته، یکی مبنای توهمی بودن که بعد بخواهیم از اول بگوییم باطل است یک مشکل ایجاد می‌کند خصوصاً در موارد دارویی ما تصورمان این است داروی جدید آمده یک کاربردی دارد بعد هم خرید و فروش بشود، فلان مطلب را ندارد.
استاد: یک نفر دارد می‌گوید داروی من فلان درمان را انجام می‌دهد این توهم نیست این در واقع دو حالت دارد یا واقعاً حرف درستی می‌زند، بر اساس آزمایش‌هایی که کرده یا دارد دروغ می‌گوید، اگر حرف درستی زده که در بحث توهم نیست‌ یا دروغ گفته در این صورت مثل همه بیع‌هایی که در آن خیار‌ وجود دارد در آنجا من چکار می‌کنم خیار در واقع فسخ قرارداد را دارم. انما الکلام این است که مردم رغبت کردند به یک چیزی بحث این که طرف مقابل می‌فروشد نیست، رغبت کردند به یک چیزی حاضرند مقابلش پول بدهند، فکر می‌کنند این یاقوت است در حالتی که این سنگی بیش نیست، نه که کسی کلک بزند نه، باور این‌ها این است متوجه هستید حضرت امام این را دارد می‌گوید، طرف دارد کلک می‌زند هیچی، صحیح و طرف خیار تدلیس دارد می‌تواند به هم بزند.
دانش‌پژوه: یک مطلبی هست اینجا، این که حضرت امام درست است می‌گویند در مثال مناقشه نیست اما این مثالهایی که می‌زنند، همه خدشه‌دار است چرا؟‌ مثلاً موش‌ها را بکشد استاد این در واقع در مقابل آن زحمتی که می‌کشد زمین را از آن آفات دارد پاک می‌کند دارد پول می‌گیرد نه در مقابل موش نه در مقابل عقرب.
استاد: حرف درستی است، من در تکمیل عرایضم این را عرض کنم این نظر حضرت امام است در مقابل یک عده‌ای پاسخ دادند به حضرت امام که این مطلبی که شما می‌گویید خیلی چیزها را دارد به هم می‌ریزد، یعنی می‌گویید یک چیزی مالیت هم نداشته باشد ولی بیعش اشکالی ندارد، اصلاً کی گفته در بیع مالیت شرط است، مالیت موضوع بیع شرط است، نه مثال رویش پاسخ دادند گفتند نه این نه خودش واقعاً می‌خواسته این را بخرد یعنی نه اعتباراً این ارزش دارد نه ذاتاً خودش خاصیتی دارد منفعتی دارد این می‌خواهد بگوید من با یک مشکلی مواجه هستم آن هم این است که موش‌ها می‌آید زراعت من را به هم می‌ریزند، زراعت من را از بین می‌برد، هر کسی این‌ها را از بین ببرد، ولی طوری که زراعت من سالم بماند نیاید کلی شخم بزند، همه چیز را خراب بکند هم موش‌ها را ببرد، واقعاً‌موش‌ها را از بین ببرد این قدر پرداخت می‌کنم یعنی خود موش را نمی‌خرد این، این در واقع موشها را می‌آید با یک ادبیات خرید موش دارد صحبت می‌کند با این، در واقع ادبیات جعاله است.
دانش‌پژوه: استاد آن عامل را برای این عمل دارد خریداری می‌کند که زایل بکند آن آفت را.
استاد: عامل را یا جعاله یا اجاره شخص یعنی عجین می‌کند.
دانش‌پژوه: یکی از این دو تا.
استاد: این پولی که دارد در مقابلش می‌دهد دارد او را برای آن مدت زمان عملش را دارد می‌خرد، آن عملش چیست، زائل کردن موش ها، خود موش را که نمی‌خرد.
دانش‌پژوه: مرحوم استاد موسویان ایشان یک مصاحبه‌ای دارند می‌فرمایند که ما لزوماً به دنبال تبیین فقهی پدیده بیت کوین به آن معنا نیستیم بلکه بیشتر در نظر داریم مورد جدیدی را برای آن دسته از فقهایی که می‌خواهند در این حوزه کار بکنند تا بیاید اینجا، می‌رسد به این جا که الان توهم مالیت را. می‌گوید که اصلاً همانطور که می‌دانید در فضای اینترنت این انتظار به وجود آمده آن پول رمزی، برای مثال بیت کوین که فرضاً من بابتش نوزده هزار تا، فردا صبح که از خواب بیدار شوم ببینم این رمز ارز از بین رفته و جایگاهی ندارد و هر چه جستجو می‌کند در همان اینترنت هم حفظ شده، بلکه طراحان نامه نگران شاید با یک سری واژه‌هایی به من اطمینان دهند، ولی این اطمینان‌ها، اطمینان‌هایی است که فقط ایشان به من القا می‌کند، اما من هیچ اعتمادی ندارم زیرا طراحی این سیستم قطعاً کسی است که توانایی طراحی ضدش را هم دارد، یعنی می‌تواند به طریقی وارد شبکه بشود و همه اینها را حک بکند و از بین ببرد یا احتمال این را هم می‌دهم که گرچه ادعا می‌شود ظرفیت بیت کوین محدود است و بیشتر از یک سقف مشخص نمی‌توان تولید شود و در نتیجه از جهت فنی ارزش کمیابی ذاتی خواهد داشت لکن ممکن است واقعاً فرمول دیگری را طراحی کنند تا آن قدر از این پول رمز تولید بکنند که دوباره ارزشش از نوزده هزار دلار به نوزده دلار برسد یا اصلاً معامله نشود یا این احتمال هم وجود دارد که این موضوع نقشه سازمان سیاه برای جمع کردن دلار‌های آمریکایی باشد.
زیرا می‌دانیم اکنون دولت امریکا به جهت دلارهایی که در سراسر دنیا پخش شده، مقروض‌ترین دولت به شمار می‌رود، طبیعتاً این ابزار بسیار خوبی است که سازمان سیاه با طراحی و عرضه آن به ازای هر یک از بیت کوین الی آخر اما می‌رسیم به اینجا، تا زمانی که چنین احتمالاتی وجود دارد این پول مجازی پول مبهم خواهد بود زیرا اصل وجود مالیت آن مبهم است و در نتیجه از جهت فکری معامله با آن معامله غروی محسوب میشود، چون اصل وجود و مالیت و میزان اعتبار و این که پشت این مال یک اعتباردهنده وجود داشته باشد مشکوک است.
لذا اخیراً رئیس بانک مرکزی به فرانسوی‌ها هشدار داد که این پول، پول مجازی هم نیست یک پول توهمی است و از آن‌ها خواست در آن سرمایه‌گذاری نکنید که هر لحظه ممکن است این توهم از بین برود و بر این اساس احتمال‌های مختلفی خلاصه در این مورد وجود دارد پس ایشان می‌فرماید که این که شما می‌گویید مقبولیت در امور اعتبار نیست بله مقبولیت، اعتبار می‌آورد لکن گاهی هم توهم بر، یعنی مقبولیت واقعی نیست یک دفعه وقتی صحنه عوض شد می‌بینید هیچ خبری از هیچی نیست، بله ایشان می‌فرماید من فقط یک چیز اضافه می‌کنم، آن اعتبار و توهم اعتبار است شما روی این کار کنید ممکن است ما با تبلیغات ولو با تبلیغ علمی بتوانیم یک توهم اعتبار یا حتی توهم مقبولیت عمومی به وجود بیاوریم اما این رغبتی در کار نیست.
به‌هرحال جناب استاد موسویان رحمه الله علیه نظرشان این بود که ما یک مال داریم یک توهم مال داریم یک مالیت داریم یک توهم مالیت داریم، ما این‌ها را نباید اشتباه بگیریم، این جا در واقع همین فرمایش حضرت امام هست امام قبل این یک مطلبی را گفتند در مورد توهم مالیت، این بود، صرف وجود توهم مالیت در یک شیء‌ سبب ایجاد مالیت نمی‌کند آن مثالی که در این مورد زدند.
نکته بعدی هم که مال بودن این را جواب دادیم. به نظر می‌رسد این مواردی که حضرت امام مثال زدند در مورد موش و عقرب، این بیشتر در واقع به جعاله می‌خورد تا خرید، چون طرف نمی‌خواهد این را واقعاً بخرد، فحوای کلامش این است که هر کسی این را از بین ببرد بدون این که به مزرعه من ضربه‌ای وارد بکند این من به او اینقدر پرداخت می‌کنم.
نظر مرحوم آیت الله خویی را در این مورد با هم یک مروری بکنیم ایشان می‌گوید که هر چه باعث شود یک شیء‌ مورد رغبت مردم قرار بگیرد باعث می‌شود بتوان از آن شیء انتزاع مالیت کرد، این در نهج الفقاهه صفحه سیصد و بیست و پنج، متن فارسی آن را می‌خوانم ایشان می‌گوید مالیت اعتباری عقلایی است، که از موضوع غرض واقع گردیدن شیء‌ نشأت می‌گیرد به نحوی که این غرض خود سبب رغبت مردم به آن شیء‌ می‌شود، رقابت آن‌ها در دستیابی به آن و نزاع در تملک آن می‌شود، علاوه بر آن نیازی نیست که غرض الزاماً نوعی باشد، بلکه اگر من نسبت به پیراهن پدر بزرگ و جد اعلای خودم یک رغبتی دارم یک غرض هم غرض شخصی است.
پس حضرت آیت الله خویی می‌گوید بلکه گاهی غرض شخصی موجب مالیت یک شیء‌ می‌شود مثلاً غرض پادشاهی به خاکستر تعلق می‌گیرد و اعلام می‌کند هر خاکستر را به درهمی می‌خرد در این شرایط خاکستر مالیت پیدا می‌کند و قیمت هر ساعت آن یک درهم می‌شود، نتیجه آن که مالیت امر حقیقی نیست و صرفاً صفتی اعتباری است از این رو هر چه باعث شود یک شیء‌ مورد رغبت مردم قرار بگیرد و آنها برای به دست آوردن آن به رقابت بپردازند باعث می‌شود بتوان از آن شیء‌ انتزاع مالیت کرد، این هم نظر آیت الله خویی.
اما نظر مرحوم صاحب جواهر، ایشان یک مقداری متفاوت می‌فرماید می‌گویند ملاک مالیت نفع عقلایی عرفی در اشیا هست، نه نفع عقلایی شخصی یعنی اولاً باید غرض صورت بگیرد ببخشید مورد رغبت مردم قرار بگیرد بعد برای آن رغبت هم یک منفعتی تصور بکند یعنی به خاطر داشتن منفعت رغبت پیدا بکند نه توهم‌هایی که چه بسا منافعی هم ندارد منفعتی در نظر نیست، ولی مردم ریختند همه فکر کردند یک نفر یک چیزی انداخته که آقا هر کسی فلان میزان مثلاً کود انسانی بیاورد ما این قدر پول می‌دهیم مردم هم ریختند دنبالش صف بستند با زنبیل کود حیوانی خریداری بکنند ما باید ببینیم عقلا آیا برای این منفعتی در نظر گرفتند یا نه، آن هم نه منفعت عرفی شخصی، بلکه نوعی.
ایشان می‌فرماید خرید و فروش چیزی که غالباً منفعت قابل اعتنایی ندارد صحیح نیست، مانند سوسک، عقرب، کرم‌ها، حشرات، فضولات انسانی، مانند مو، ناخن، غیر از شیر، زیرا چیزهایی از این قبیل به جهت اینکه غالباً منفعت قابل اعتنایی ندارند تا جز اموال محسوب شوند قابلیت تملک هم پیدا نمی‌کنند این هم نظر.
در نهایت نظر مرحوم شیخ انصاری در مکاسب را بیاوریم ایشان می‌فرماید یکی از شرایط عوضین در خرید و فروش مال بودن هست، ایشان مال بودن را شرط می‌دانند حالا بخوانیم می‌فرماید یکی از شرایط عوضین در خرید و فروش مال بودن است چرا که اساساً معنای بیع در لغت مبادله مال در مقابل مال هست، مبادله مال بمال است، بر اساس همین شرط چیزهایی که منفعت مقصوده عقلایی ندارند یا با وجود منفعت مقصوده عقلایی شرع آن را حرام کرده از نظر شرع حلال نیست از طریق بیع خارج می‌شود، چرا که گروه اول از نظر عرف مال محسوب نمی‌شود وقتی منفعت عقلایی ندارد و گروه دوم از نظر شرع مال محسوب نمی‌شود مانند مشروب و خوک.
البته مرحوم خویی رضوان الله تعالی علیه یک نکته‌ای می‌فرماید. می‌فرماید مالیت اشیا اگر چه متقوم به رغبت عقلا است، لکن مراد از عقلا نوع آنهاست، نه شخصی، این هم گفتیم تقریباً نظر صاحب جواهر هم همین بود، پس مرحوم خویی با صاحب جواهر در این مورد هم نظر است.
مرحوم مقدس اردبیلی رضوان الله تعالی علیه در مجمع و البرهان می‌گوید منفعت مبیع باید مقصود عقلا باشد، ایشان می‌فرماید توجه نمی‌شود به این که منفعت مورد بحث نادر باشد به طوری که قابل اعتنا نباشد اگر اینجوری باشد به این توجه نمی‌شود این مهم نیست همچنین اعتنا نمی‌شود آن نفع کم باشد بلکه شرط این است که مقصود عقلا باشد، و عقلا صبر کردن مال در مقابل آن را تجویز بدانند حالا این منفعت ولو کم باشد یا نادر باشد، همین که عقلا این را قبول بکنند این کفایت دارد.
مرحوم خوانساری در جامع المدارک می‌گوید معامله در شرایط وجود منفعت، منفعت نادر اصلاً سفهی است می‌گوید منفعت باید متنابه باشد، ایشان می‌گوید در این که در صحت معامله و محقق شدن مالیت منفعت قابل توجه عقلایی معتبر است، و منفعت نادر کفایت نمی‌کند هیچ اشکالی وجود ندارد چرا که معامله در شرایط وجود منفعت نادر سفهی است.
و در نهایت مرحوم تبریزی می‌فرماید منفعت نادر سبب ایجاد معامله در اشیا نمی‌شود، منظور از منفعت نادر این‌ها تقریباً روشن شد.
جمع بندی این را داشته باشیم در مورد بیت کوین، ببینید ما الان باید مطابق این نظرات باید ببینیم بر مبنای چی می‌خواهیم بر مبنای حضرت امام ایشان می‌فرماید همین که یک عرضه و تقاضایی بدون این که توهم در موردش وجود داشته باشد نسبت به کالایی به وجود بیاید یعنی مردم یک عده‌ای عرضه می‌کنند یک عده تقاضا می‌کنند همین کفایت می‌کند برای این که شما بگویید آن مالیت دارد، حالا باید ممنوع بودن معامله آن را، وقتی مالیت شد از منظر شرعی هم معامله‌اش صحیح است مگر این که شما مانند شراب و خوک دلیل خاص بیاورید برای ممنوعیت مالیت آن و القای آثار مالیت در خود مال، این نظر حضرت امام است، این نظر را بگیریم برای بیت کوین و هر چیز دیگری که هست شما باید ببینید آیا عرضه و تقاضایی بر اساس نه توهم بلکه بر اساس اغراض عقلایی با بینش عقلا در واقع نسبت به آن بیت کوین صورت گرفته یا نگرفته، اگر این صورت گرفته در این صورت شما باید بگویید که آن مال هست یک، و معامله‌اش اشکالی ندارد دو.
به نظر می‌رسد در مورد این بیت کوین ما این را داریم مشاهده می‌کنیم، یعنی با عنوان اولی بر مبنای حضرت امام می‌توان گفت که عرضه و تقاضایی نسبت به این شکل گرفته و آن توهمی که استاد موسویان می‌فرمایند آن معیار در معیار حضرت امام نیست، مردم این را به عنوان یاقوت نمی‌خرند که بعداً خاک در آن باشد، خودش را فی نفسه دوست ندارند پول بدهند بعد معلوم بشود این لولو مرجان نبوده می‌گوید نه من می‌فهمم چیزی نیست این توهمی در کار نیست، من خودم می‌فهمم، رفتم ته توی آن درآوردم، موضوع شناسی کردم از کجا شروع شده آمده، یک زنجیره‌ هست بر اساس این و و آن داستانی که در موضوع شناسی قبلاً خدمت شما ارائه شده و من فقط به هر دلیل دیگری با نگاهی آگاهانه بدون توهم من آمدم و عرضه می‌کنم و یک تقاضاکننده‌هایی هست، یک بازاری برای آن شکل می‌گیرد بر اساس مبنای امام باید بگوییم این خرید و فروشش اشکالی ندارد الا این که شما بیایید با عنوان اولی یا عنوان ثانوی یا عنوان حکومتی دلیلی بیاورید برای ممنوعیت معامله که ما این را در بخش ثانوی خواهیم گفت.
چه بسا در بخش ثانوی بیاییم بگوییم خرید و فروش این باعث می‌شود که حاکمیت پولی کشور از بین برود، پول نیست، ولی به عنوان رفته رفته دارد ابزار پول می‌شود در کشور و آن وقت باعث می‌شود که کشور با مشکل در مدیریت پولی مواجه بشود اشکال ندارد شما بروید آنجا می‌شود عنوان ثانوی.
یا می‌آیید می‌گویید آقا ما داشتیم کلی قانون گذاشتیم برای مبارزه با پول شویی الان پول شوها آمدند و دارند چکار می‌کنند، سوء‌ استفاده می‌کنند از این و بیت کوین بنابراین ما به عنوان ثانوی و با عنوان فرض کنید حکومتی مصلحت را در این دیده حکومت که جلوی این را بگیرد، اگر حاکم عادل است در رأس قرار دارد همان صحبت‌هایی که در قبل گفتیم، جلویش را بگیرد بله آنجا شما بگویید بله این حرام است با عنوان ثانوی یا با عنوان حکم، به عنوان اولی بر اساس نظر حضرت امام نمی‌شود چنین حکمی کرد.
بر اساس نظر مرحوم خویی که مالیت اشیا متقوم به رغبت عقلاست، و آن هم در واقع مراد از عقلا هم نوع آنهاست نه شخصی ما حقیقتاً نوع عقلا را ما اینجا باید در بیاوریم یعنی متوجه بشویم معیار داشته باشیم منظور از نوع عقلا چقدر هست، چه تعداد آدم باید رو بیاورند برای یک چیزی تا ما بگوییم این بله دیگر نوع عقلا را آوردند از حالت شخصی خارج شده به نظر می‌رسد به توجه به تعداد زیادی از مردم که رو آوردند به این، این یعنی عقلایی که سر در می‌آورند، آنها که نمی‌دانند بیت کوین چیست اساساً دانش این را ندارند، هیچ آشنایی ندارند معلوم است این‌ها یا پولش را ندارند اساساً‌، امکان مالیش را ندارند، اینها رغبت نمی‌کنند ولی آن‌هایی که بلد هستند، گفت همین اندازه کفایت می‌کند این همه طلبه بالاخره عاقلند، رو آوردند به این بیت کوین و بر اساس نظر مرحوم خویی هم ما می‌توانیم بگوییم که با عنوان اولی این اشکالی نداشته باشد، مال محسوب بشود و مال که محسوب شد بیعش با عنوان اولی اشکال نداشته باشد بعد دیگر این که دولت بخواهد آن احکام ثانوی‌ بحث جدایی است ان‌شاءالله سر جای خودش صحبت خواهیم کرد.
توجه داشته باشید ما نظر نهایی‌مان بعد از بیان همه این فروض هست، دوستان اشاره می‌کنند که زمان تمام شده و دو تا نظر دیگر ماند بر اساس نظر مرحوم مقدس اردبیلی که می‌گویند منفعت مبیع باید مقصود عقلا باشد، پس شما باید منفعتی برای آن در نظر بگیرید اینجاست که ما باید ببینیم بیت کوین منافعی دارد یا ندارد، نمی‌گوییم، خیلی منافع دارد.
در بحث رمز ریال ما دیشب یک جلسه‌ای شورای فقهی بانک مرکزی بود، کارگروه فقهی بانک مرکزی آنجا صحبت‌هایی که شد یک منافع خوبی برای این بستر‌ بیان شد.
ان‌شاءالله ما بر می‌گردیم به بحث پول جلسه آینده.
التماس دعا و خدا نگهدار.

Prev Next
برچسب‌ها
برای ارسال نظر وارد سایت شوید